89/11/5
12:34 ص
بعد از یک هفته که درگیر سفر ریاست جمهور محترم و هیات همراه بودیم بالاخره امروز سفر تمام شد و ان شاءالله گیلان و مردمانش از فیض و برکات حضور ایشان بهره مندتر از پیش خواهند شد. اما بعد از یک هفته کم کاری در وبلاگ نویسی، مواردی را با توجه به مسائل روز تقدیم می کنم:
اول لازم می دانم یک قدردانی از دولت کنم که واقعا در این سفرهای استانی فقط خداوند است که به ید الهی واسطه ی فیضش حضرت ولی عصر چنین توانی برای خدمت به ایشان عطا می کند و گرنه حقیر که فقط دوروز در رکاب یک معاون وزیر بودم و خسته شدم، چه رسد به کسانی که در رکاب خود رییس جمهورند و یا چه رسد به خود رییس جمهور عزیز که از اول صبح تا آخرشبش همراه است با تلاش و زحمت و خدمت بی وقفه.
و اما بعد:
فکر کردم در مورد مسائل روز چه بگویم که دیدم در عین این که اخبار جدید زیادی منتشر شده است، فعلا چیز جدیدی برای نوشتن ندارم و در همین باب خلاصه عرض کنم که:
1- هنوز "مجلس به اضافه ی مجمع در حال سنگ اندازی در کار کشورند" (نوشته ی تاریخ 26/10/89) و انگار همچنان باید نوشت "دست آقا نمک ندارد یا آقایان نمک نشناسند" (نوشته ی تاریخ 24/9/89) و هنوز معتقد به "لزوم اصلاح ساختار مجلس به دست رسانه و مردم" (نوشتهی تاریخ 18/8/89) هستم.
2- بعد از نامه ای که توکلی در پاسخ به انتقاد احمدی نژاد به مصوبات غیر قانونی مجمع داشته است، دیدم که همین تازگی ها نوشته بودم که : "هاشمی و توکلی مدتهاست که به هم پیوسته اند" و اینکه آیا هنوز کسی مانده است که به آقای توکلی و امثال ایشان بگوید "اصولگرایان منتقد یا اصولگرایان غرغرو" (نوشته ی تاریخ 27/11/88) شایسته تر است بنامیم شان.
3- داشتم سخنرانی انتقادی آقای متکی را در محضر آقای باهنر می خواندم که یادم به نوشته ام با عنوان "نقش متکی در آینده ی سیاسی کشور" (به تاریخ 5/10/89) افتاد و اینکه چیز تازه ای در این مورد نمی توانم بنویسم.
4- مذاکرات هسته ای استانبول هم یک فتح المبین بود همانطور که "دور سوم مذاکرات ژنو یک فتح المبین بود" (به تاریخ 16/9/89) و اینکه "سیاست فعال احمدی نژاد چه زود جواب می دهد" (به تاریخ 23/7/89).
5- با افزایش آلودگی هوای تهران، هنوز برخی ها در حال "ماهی گیری در آب گلآلود هوای آلوده"ی تهرانند. (تاریخ 15/9/89)
6- بعد از آنکه یکی از سران فتنه یعنی همان خاتمی "نوشتند شرایط نامه و ما خواندیم جارونامه" (به تاریخ 9/10/89) و بعد از آن که آقای هاشمی نیز دوباره بر اظهارات خائنانه ی پارسال خود اصرار کرد یادم افتاد به این که هنوز "مدعیان اصالت منافع ملی، خائنان اصلی به منافع ملی" (نوشته ی تاریخ 14/4/89) اند و اینکه انگار دوباره "ساعت های سران آشوب دوباره تنظیم شد"ه است (به تاریخ 22/10/88).
7- هنوز هر روز در باب اهمیت بصیرت صحبت می شود و هنوز معتقدم که "بصیرت چشمهی ولایت مداری" (نوشته ی 5/11/88) است و بی بصیرت ولایت مداری هم محقق نمی شود.
8- اینکه جبهه ی اصلاحات به مسیری رسیده اند که ادامه ی حیاتشان را غیر ممکن ساخته است که البته باید گفت "موسوی پروژهی عبور از خاتمی را به بنی صدر رساند" (به تاریخ 23/11/88) و شاید تنها راه مانده، همان راه بنی صدر باشد یعنی فرار به لباس نسوان.
89/10/26
11:38 ع
چند سالی است که مجلس شورای اسلامی قوانین دست و پاگیر برای دولت تصویب می کند و با توجه به اینکه بسیاری از این قوانین مخالف اصول شرع و قانون اساسی به خصوص اصل تفکیک قوا می باشند، با مخالفت شورای نگهبان به مجلس برگشته و طبق یک چرخهی تکراری با عدم اصلاح مجلس واسرار برآن و انکار شورای نگهبان به مجمع تشخیص فرستاده می شود.
از آنجا که مجمع تشخیص مصلحت از رییسش گرفته تا دبیر و بسیاری از اعضایش، مسئولان قدیمی و جامانده از میزهای ریاست و سرخورده از عدم کسب آرای مردمند، کرسی های خود را محملی برای انتقام از رقبایشان و مردم بی اعتماد به آنها نموده اند. وقتی مسئول این مجمع که باید اهل تشخیص و مصلحت باشد در تریبون عمومی از اهمیت تحریم ها سخن می راند و آن را بهانه ای برای اتحاد با سران فتنه می داند، چگونه می توان توقع داشت که مصلحت مردم و دولت در آن مجمع تصویب گردد. وقتی دبیر مجمع حتی بازشماری آرای انتخابات را محترم نمی شمارد و نیمه کار رهایش می کند تا به سران فتنه باز گردد، می توان پیش بینی کرد که هماهنگی های مجمع در چه جهتی صورت می گیرد. وقتی آقای روحانی از اهمیت حضور پرونده ی ایران در شورای امنیت دم می زند و آن را بزرگترین مشکل ما می داند تا به دشمنان کشور گرا داده باشد، چگونه می توان توقع برنامه ریزی برای صلاح و مصلحت کشور را از این مجمع داشت. وقتی بسیاری از متحدان و رفقای سران فتنه هنوز در همین مجمع حضور دارند، چگونه می توان توقع داشت که مجمع عقده های باخت سنگینی را که ظرفیت تحملش را نداشتند، در تصمیم گیری های خود تاثیر ندهند.
حقاً اگر الان آقای رفسنجانی یا لاریجانی یا هر کس دیگری رییس جمهور بود، دستش را در اداره ی بانک مرکزی می بستند که برای دولت احمدی نژاد چنین قصدی دارند. مگر اکنون دولت بانکها را بد اداره می کند که باید این چنین بجان دولت بیفتند. نکند تحمل اصلاح ساختار بانکها و نظام مالی را که در تحول اقتصادی دولت پیش بینی شده است را ندارند؟! چگونه است که در اوج موفقیت های ورزشی کشور به بهانه ی این که ورزش به مجلس پاسخگو نیست می آیند ساختارش را دستکاری می کنند؟! که البته خدا خدا می کردند که این کار با یک شکست مفتضحانه در گوانگ ژو همراه شود که نشد!!!
متاسفانه شاهدیم که مجلس با محوریت لاریجانی و باهنر و مطهری و توکلی و نادران و... هر مصوبه ای را که می خواهند به صحن می آورند و تصویب می کنند و بعد هم با فشار مجمع به کرسی می نشانند.
از یک سو مجلسی داریم که به شروع و پایان ساعت کار کارمندان دولت کار دارد، مجلسی که برای جلو و عقب کشیدن ساعت، قانون تصویب می کند، مجلسی که به جای تخصیص بودجه برای اجرای لایحه ی خدمات کشوری، اجرای آن را از محل صرفه جویی مقرر می کند، مجلسی که لایحه ی شجاعانه و داوطلبانه دولت را در خصوص هدفمندی یارانه ها یا لوایح بودجه را آنقدر تغییر می دهد که دولت پشیمان شود و بعد هم همان پیشنهاد زیر و رو شده را وسیله ای برای فشار بر دولت می کند، مجلسی که بانک مرکزی و تربیت بدنی را وسیله ای برای سنگ اندازی بیشتر دانسته و برای آنها قانون وضع می کنند، مجلسی که با این همه نظارت بر دولت ارضا نشده وبازهم اهرم نظارتی می خواهد ولی حاضر به تصویب طرحی برای نظارت بر خود نیست.
و از یک سو مجمع تشخیص مصحلتی داریم که برای شهرداری تهران از بودجه ی سالانه دولت بودجه اختصاص می دهد و یا در اوج اتهام به دولت در خصوص تقلب در انتخابات طرح اصلاح انتخابات را روی میز می گذارد و کلا از هیچ فعالیتی در جهت اذیت دولت و حمایت از معارضان دولت دریغ نمی کند.
حال اگر این مجلس و مجمع را با هم جمع کنیم نتیجه اش می شود تشکیل یک جبهه برای سنگ اندازی در مسیر خدمت رسانی دولت به ملت تا با یک تیر دوهدف نشانه گیری شود: هم از مردمی که به مافیای قدرت و ثروت نه گفته اند و هم از دولتی که توانسته نظر چنین مردمی را به خود جلب نماید، انتقام گیرند که البته کسانی که در این راه حرکت کرده اند تا کنون بیش از انتقام گیری از آن دولت و ملت، خود را منفور و به افول سیاسی نزدیک نموده اند.
89/9/15
11:48 ص
چند روزیست که برخی سایتها و خبرگزاریها (مخصوصاً تحت حمایت شهرداری)، ادعا می کنند دولت مقصر اصلی هوای آلودهی تهران است؛ چرا که 2میلیاردی را که مجمع تشخیص مصلحت به پافشاری مجلس شورای اسلامی و علی رغم مخالفت شورای نگهبان، از همان بودجهی مصوب سالانه دولت که، به شهرداری هبه کرد را پرداخت ننموده است. فارغ از دفاعیاتی که دولت و شورای نگهبان از منظر خود داشته اند، موارد از دیدگاه دیگری بررسی میگردد:
- در واقع مهمترین دلیل آلودگی هوای تهران عبارت است از: ایجاد تمرکز درآمد، امکانات و اشتغال در تهران و برخی کلان شهرها، که توأمان با عدم رسیدگی به نقاط محروم و دور افتاده، موجب گردیده تا همواره مهاجرت به تهران و سایر کلان شهرها فراتر از طراحی های مدیریتی شهری صورت گرفته و چالشهایی نظیر ترافیک و آلودگی هوا را در پی داشته باشد. که اگر کسی دنبال مقصر این مهمترین دلیل است، بداند که تنها دولتی که سیاست عدم تمرکز داشته و با این سیاست عدالت طلبانه، حتی قید بخش بزرگی از آرای شهری مانند تهران را زد، نمی تواند مقصر باشد.
- اما دلیل دوم که منجر گردیده تا مدیریت شهری نتواند پاسخگوی مهاجرتها باشد و یا در اجرای سیاست مهاجرت معکوس هیچ نقشی داشته باشد این است که خروج شهرداری از زیر مجموعهی دولت و رفتن به زیر مجموعهی شورای شهر (که کلی مورد فخر و مباهات دولت اصلاحات قرار گرفت) موجب ایجاد عدم تمرکز در بخش مدیریت شهری به خصوص کلان شهرها گردیده و بدین شکل، نقش دولت و یا شهرداریها در برنامهریزی و رفع مشکلات شهری باهم تداخل پیدا کرده و در بعضی قسمتها نیز بدون متولی رها می گردد، حال این عدم تمرکز در مدیریت شهری به لحاظ عدم هماهنگی شهرداریها و دولت را اگر متوجه بانی این سیستم در دولت اصلاحات هم ندانیم، مطمئناً ربطی به این دولت ندارد.
- با خصوصی شدن شهرداریها و خروج از مدیریت دولت، مسئله رسیدگی به وضعیت ترافیک، آلودگی هوا، حمل ونقل عمومی و تشویق به مهاجرت از تهران و در کل مدیریت شهری با دوگانگی مواجه شد که با ورود شهرداریها به عنوان نهادهای غیر سیاسی به خصوص شهرداری تهران در جبهه بندیهای سیاسی، اختلال موجود در مورد هماهنگی و برنامه ریزی صحیح با دولت تشدید گردیده است که البته وقتی شهردار تهران را از بین رقبای سیاسی رییس جمهور موجود انتخاب کردند، این مسئله تا حدی قابل پیش بینی بود.
حال با این شرایط به نظر می رسد، مقصر جلوه دادن دولت در مشکلی که شاید کمترین نقش را در آن داشته است، به نوعی "ماهی گیری در آبِ گل آلودِ هوای آلوده" باشد تا ریشهیابی مشکل آلودگی هوای تهران.
89/7/6
11:24 ع
آقای لاریجانی در افاضات جدید به مواردی اشاره فرمودند که مثل اکثر اوقات قابل تأمل است و موجب کدورت و دلسردی. ایشان بعد از اینکه هیچ کسی از مجلس به استقبال رییس محترمجمهور که از نیویورک بازگشته بود، نرفت، دم از لزوم وحدت زد. ایشان بعد از شدیدترین واکنشهای انفعالی و انتقادی توسط خود و شاگردان همیشگی خود در خصوص نظر رییس جمهور در مورد در رأس امور نبودن مجلس، ادعا کرده است که مجلس از جایگاه خود مطمئن است و وارد این بازی ها نمیشود که ای کاش واقعا نشده بود. ایشان در عین حال که ادعا فرمودند وارد این بازیها نمیشوند، گفتند مجلس به مسائل اصل و مهم کشور مانند بالابودن نرخ تورم و بیکاری و بی سروسامانی اقتصاد و کم بودن بهره وری و... خواهد پرداخت که ایکاش واقعا کشور را نیز از رأسیت خود میدیدند و این گونه همواره تمام انتقادات را به دولت وارد نمینمودند.
آقای لاریجانی در عین حال که به لزوم تبعیت از ولایت اشاره داشتند، اشاره ای به دلایل خود برای مخالفت با توصیههای رهبر معظم انقلاب در خصوص تصویب یا عدم تصویب برخی طرحهای مهم و یا مسئله دار و یا رعایت اصل عملیاتی بودن قانون گذاریها برای دولت ننمودند.
آقای لاریجانی بیش از اینکه از حسن مدیریت، پرکاری و تیزهوشی ریاست محترم جمهور در تأثیر گذاری بر دولت و رسانههای آمریکایی اظهار مسرت بنمایند از برخورد انفعالی اوباما در مصاحبه با بیبیسی فارسی اظهار تأسف نموده و این گونه موفقیت احمدینژاد را نه در شجاعت و تیزهوشی وی، بلکه در ضعف و بیکیاستی اوباما تفسیر مینماید. یادمان نرفته که در زمانی که آقای لاریجانی برای نامزدی مجلس از پست دبیری شورای امنیت ملی استعفا داد، بهانهای غیر منصفانه را علم نمود و آن این بود که رییسجمهور با سخنان نسنجیده، تمام رشتههای آقای لاریجانی را پنبه میکند و این در حالی است که ادامهی همان سیاست فعال خارجی تمام دنیا را به تحسین واداشته است.
آقای لاریجانی در عین حال که خواستار نظارت سخت و فشرده بر دولت است و همواره از عدم وجود آن در سایت خود (خبرآنلاین) نالیده است، حتی نظارت داخلی بر مجلس را برنمیتابد. آقای لاریجانی در عین حال که دولت را به ولایت پذیری دعوت میکند، خود را در مقام اذیت و یا کنترل دولت مرسل و مأمور الهی میپندارد و همواره به دنبال اثبات محوریت خود در مجلس و مجلس در کشور است، بیش از آنکه به اثبات وظیفهشناسی و ولایت پذیری بیاندیشد.
آقای لاریجانی پس از مصلحت نسنجی و بیان اظهارات نسنجیده، درست در آغاز مأموریت رییسجمهور در سازمان ملل، اظهارات حقوقی رییس جمهور را آنقدر منفعلانه (در اصفهان) پاسخ میدهد که مورد سوءاستفاده دشمنان قرار میگیرد و پس از بازگشت غرور آفرین رییس جمهور، تازه ادعا میکند که وارد این بازیها نخواهد شد، گویی وجود آقای لاریجانی از کینهی احمدینژاد آکنده است، آنچنان که بدون توجه به داعیه اصولگرا بودن، مواضعش چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن، همواره در جهت تضعیف و دلسردی دولت و نتیجتا اصولگرایی بوده است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.