88/11/5
1:26 ع
آنچه که باعث شد تا وبلاگم را سلمان علی (ع) بنامم این بود که حضرت سلمان را مظهر بصیرت می دانم، همانگونه که ایمانش از همه اصحاب پیغمبر و یاران امیرالمومنین سرتر بود. در عشقم به سلمان، ایرانی بودنش، بی تاثیر نیست، اما دلیل اصلی این محبت، این است که وی آنقدر به عصمت نزدیک و محرم به پدران امت بود که حضرت زهرا (س) با وی درد دل می کرد و می فرمود: سلمان منا اهل البیت.
افتخار دیگر که مسئولیتمان را سنگین تر می کند اینکه، حضرت پیغمبر زمانی در بین اعراب مدعی، دست به دوش سلمان کشید و فرمود روزی قوم سلمان، اسلام را یاری خواهند کرد، در حالی که شما آن را رها کرده اید و این، یعنی که پیغمبر خدا نیز روی یاران سلمان حساب کرده اند.
سلمان مسلمان زاده نبود، سلمان آنقدر تحقیق کرد که به اسلام رسید، آنقدر بصیر بود که تعصب روی هیچ غیر حقی نداشت و آنقدر غیرت داشت که ولایت مداری مثل او نبود. او همیشه در خدمت امیری بود که پیغمبر در موردش فرمود: الحق مع علی و علی مع الحق، سلمان هر دستور ولی را نه از جهل و تعصب، بلکه از کمال فهم و بصیرت و با تمام غیرت اطاعت می نمود.
ریشه تعصب در جهل و جمود و ریشه غیرت در دانش و بصیرت است. متعصب در مقام سئوال، توان پاسخ به شبهات را به خود و سایرین نداشته و بجای تفکر، مواضع تهاجمی می گیرد، اما غیور در برابر شبهات، اول خود را قانع می کند و آنگاه سایرین را، و آنجا که به استقامت در عقیده نیاز دارد از جان و آبرو مایه می گذارد.
آری می توان با تفکر در سخنان رهبر، بصیرت را افزایش داد، اما برای پذیرفتن ولایت، بصیرت شرط اول است، و درک صحنه و حرکت در زیر پرچم ولایت نیز بدون بصیرت میسر نیست.
اگر کسی ولایت را پذیرفته باشد ولی پاسخ به شبهات را جستجو ننماید، کم کم به ولایت مداریش هم خدشه وارد می شود، ولی کسی که ولایت را هم نشناسد، با تحقیق و بصیرت به حقانیت ولایت خواهد رسید و در صورت سلامت روح، خط ولایت را تعقیب خواهد نمود.
کسی که بصیرت دارد، نیازی ندارد که پاسخ هر چیز را مستقیما از رهبری بشنود، بلکه آنچه را که می بیند، با معیارهای صحیح، منطقی و اسلامی، محک زده و مطمئنا این منجر خواهد شد تا بی اختیار، موضعی منطبق با مواضع قلبی رهبری بگیرد و اگر زاویه ای نیز پیدا شد، آنجاست که ولایت پذیری به کمکش آمده و ضمن اصلاح موضع، فورا اشتباهات خود را کنترل، ریشه یابی و اصلاح می نماید. چگونه دانشمند دنیا دیده ای مانند سلمان که حتی در حین راه رفتن، پایش را جای پای حضرت امیر می گذاشت را می توان دید ولی ارتباط بصیرت و ولایت را ندید.
آری بصیرت مهم است و مهمترین صفت مورد تاکید رهبر معظم انقلاب. در اصل پنجم قانون اساسی، از شروط رهبری، پس از عدالت و تقوی، آگاهی به زمان است، آری بصیرت نیز آگاهی به زمان است، چرا که مدام باید دید و تحلیل کرد، و این دید و تحلیل اگر با معیار دین صورت گیرند، قوتی حاصل می شود که نامش فرقان است، فرقان نام دیگر قرآن و به معنی جداکننده حق از باطل است. یعنی هر کس که بصیر است، اگر تقوی داشته باشد، مطمئنا در مقام علم و عمل، در سنگر حق خواهد بود و اگر هر یک از این دو یعنی بصیرت یا تقوی نباشد، ممکن است همسنگر باطل گردد.
آنچه که سوال اساسی است و از مقدمه مهمتر اینکه خود بصیرت چگونه حاصل می شود؟
برای پاسخ به سوال ابتدا به معنی آیه 18 سوره زمر اشاره می کنم:
و کسانى که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده!
همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
اولین شرط رسیدن به بصیرت، این است که گیرنده ها روشن باشد، یکی از آفات این شرط، غرور به نفس است. چرا که انسان مغرور درخود نیازی به شنیدن و هدایت شدن نمی بیند.
دومین شرط، این است که گیرنده نباید فقط به یک سمت، آنهم به سمت طاغوت تنظیم شود.
سومین شرط، اینکه اطلاعات دریافتی از فرستنده های مختلف باید بخوبی تحلیل شوند، نه اینکه شبهه ها کهنه شوند و روی هم تلمبارگردند. البته قدرت تحلیل به دو عامل هوش و روش تحلیل بستگی دارد که اولی ذاتی ولی دومی اکتسابی و قابل ارتقا است.
چهارمین شرط، شجاعت در انتخاب است، چرا که سکون صحیح نیست، جز برای تفکر و تحلیل. وقتی که انسان به حجت رسید باید حرکت کند، مطمئنا در ادامه مسیر، دو راهی های دیگری در کمین است که آنها نیز محتاج تحلیل و انتخابند.
پنجمین شرط، پایش مدام صحنه ها و آمادگی برای اصلاح و ویرایش است. برخی وقتی براساس تحلیل شخصی خود به نتیجه ای می رسند، گویی این نتیجه مستقیما از جبرائیل به آنها وحی گردیده است؛ این خصلت موجب می شود تا در صورت اشتباه، راه اصلاح بسته باشند. البته کلام وحی و امامت نباید به تحلیل شخصی تلقی شود، چرا که این دو از سبحانیت خدا و عصمت ائمه نشأت می گیرند.
ششمین شرط و شاید مهمترین شرط، توکل به رب است. رب یکی از زیباترین نامهای خداوند و به معنی تربیت کننده است. مدام باید از رب کمک خواست تا با چراغ های ربانیتش، مسیرمان را روشن و علائمش را آشکار نماید. البته خداوند رحمن، چراغ های الهی که پیامبران و اولی الامرند را برای همه روشن نموده است و در این میان، ماییم که باید چشممان به علائم و حواسمان به مسیر باشد، تا خداوند نیز در لغزشگاههای مسیر، به عنایت خاصه خودش، هدایتمان نماید و اگر به جهل خودمان به اشتباه رفتیم، خودش ما را متوجه و به راه راست برگرداند.