لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
1 2 >

91/12/8
9:59 ص

در حالی که در جشنواره ی فیلم فجر ادعا و رفتارمان طوری است که نشان دهیم دقت داوران جشنواره صرفاً به مسائل تکنیکی است و پایبندی به این اصل،‌ بعضاً موجب رسیدن فیلم های با محتوای ناسازگار با اصول اسلام و انقلاب به سیمرغ می گردد،‌ اما جوایز این دوساله ی اخیر اسکار که غرب و آمریکا تمام همتش را در تمام جبهه ها بر علیه ایران بسیج کرده است، به فیلم های جدایی نادر از سیمین و آرگو می رسد. فیلمهایی که هر دو ضد ایران هستند و هر دو مسائل داخلی کشور و مبانی دینی را هدف قرار داده اند. واقعیتی که سال پیش در مورد جدایی نادر از سیمین از سوی سازندگان و برخی طرفداران ایشان تکذیب می شد، امسال شواهد جدیدی در اثبات آن پیدا شده است. پارسال که از سیاسی بودن این جشنواره و هدف دار بودن چنین گزینشی سخن راندیم، گفتند که به جای افتخار،‌ تشکیک می کنید؟!! و امسال دیگر بحث از تشکیک ما گذشته است، هرچند نمی دانم هنوز برخی در حال افتخارند یا نه؟!

هرچه می گوییم هنر ابزار است و از خود اصالتی ندارد،‌ گویا برخی متعصبان هنر و حتی مسئولان دولتی ما نمی توانند آن را درک کنند، همان ها که از سفارشی بودن هنر و سینما در ایران سخن می رانند، نمی توانند جهت دهی های قوی و آشکار را در هالیوود و جشنواره های غربی ببینند و تشخیص بدهند، گویا چشم شان را ظواهر دل فریب و رنگ و لعاب فیلم ها، از دیدن واقعیت های پس پرده نابینا کرده است. هنرمندان ما بعضاً هنر فی نفسه را قابل تقدیس می شمارند و حال این که مقصد و آرمانشان جاییست که خود به لحاظ هنر، فاشیستی ترین رفتارها را دارد و به این شکل، خیل عظیمی در عرصه ی هنر، بر کاروان استکبار سوارند و به مناظر پرفریبِ این راه چشم دوخته اند و مقصد را نمی بینند.

براستی هنری در غرب هنر قابل ستایش است که نگاهش به ترویج سیاست های مستکبرین باشد. بعنی بگوید که جهان نیاز به ژاندارم دارد،‌ بگوید که کشورهای مخالف مستکبرین متوحش و بی منطقند، بگوید که کشورهایی که جلوی استکبار مقاومت می کنند تروریست و خشونت طلب هستند و بگوید که چنین کشورهایی مستحقند تا با آنها با خشونت و تروریسم برخورد شود و خلاصه این که ارزشهای الهی و انسانی اصیل را به پای ضدارزش های به رسمیت بخشیده ی خود، ذبح کنند.

البته این نگاه فاشیستی فقط در هنر نیست که جاریست، بلکه در گردش آزاد اطلاعات نیز هست،‌ آن اطلاعاتی که به نفع غرب است باید گردش آزاد داشته باشند و غیراز آن نه!. این نگاه فاشیستی در مورد علم نیز هست،‌ تنها کشورهایی حق دارند از علوم پیشرفته استفاده کنند که در جهت سیاستهای استکبار گام نهند و یا لااقل تضادی با مستکبرین عالم نداشته باشند و همین نگاه در تمام شئون غرب جاریست.

http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/91-10/24/237166_929.jpg

البته تمام این رفتارها اگر چه زیر لفافه های رنگین تبلیغاتی تکذیب می شوند، اما آنگاه که دم خروس شان بیرون می زند، دیگر سکوت است که بر دهان مدافعان لیبرالیسم غربی دوخته می شود. آنگاه که ملت ایران با راهپیمایی و انتخابات مشت بردهان استکبار می کوبند، گردش آزاد اطلاعات در سیم و کابل هایشان گیر می کند و آن گاه که کشوری مانند ایران تحت نظارت و پایبند به مقررات بین المللی حاضر می شود استفاده ی صلح آمیز از علوم نوین که تازه خودش آنها را کسب کرده است را در دستور کار قرار دهد، دم خروس شان در حمایت از علم و حمایت از محیط زیست و پیشرفت کشورهای جهان سوم!! بیرون می زند. و آن گاه که دم از هنر و اصالت تکنیک های هنری و زیبایی می زنند، انتخاب فیلم های کاملاً سیاسی و به نوعی سفارشی مهر بطلان بر ادعاهای پلیدشان می زند. و آن گاه که خودشان را دلسوز مردم جهان معرفی می کنند، با منع فروش دارو به ایران، خودشان به ادعاهایشان زکی می گویند و آن گاه که کسی در غرب به این تضادها می پردازد،‌ همو نیز به نوعی تحریم رسانه ای دچار می شود.


http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1391/12/1/234112_576.jpg

ای کاش مسئولان، هنرمندان و خود ما نیز بیشتر دقت می کردیم و جو گیر نمی شدیم و به جای تسلیت، تبریک و به جای تبریک، تسلیت نمی گفتیم و ای کاش مسئولان مان به راستی هنر را  در خدمت انقلابی گری و ترویج اسلام و آزادگی قرار می دادند و عنایتی به آیات 224 تا انتهای سوره ی شعرا و تعمیم آن به سایر هنرها داشتند:

و شاعران را گمراهان پیروى مى‏کنند
آیا ندید که آنان در هر وادیى سرگردانند

و آنانند که چیزهایى مى‏گویند که انجام نمى‏دهند

مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏اند یارى خواسته‏اند و کسانى که ستم کرده‏اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت

و ای کاش ما مردم نیز به ادعاهای دروغ مدعیان آزادی و علم و هنر و تکنولوژی و گردش آزاد اطلاعات کمتر دل و گوش می دادیم،‌ مفاهیمی که هر روز در شبکه های ماهواره ای خود،‌ خودشان را پایبند به آنها معرفی می کنند.

این مطلب در عمارنامه  و 8 دی منتشر گردید.

برچسب های مرتبط:  فرهنگ(18)  هنر(8)  غرب(8)   جدایی نادر از سیمین(5)   سینما(12)


میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/9/12
11:51 ع

هر چه می گذرد فضای هنری جامعه، بیشتر به سمت آثار ساختار شکنانه پیش می رود و بسیاری از این آثار نیز از سوی کسانی ساخته می شود که در مجموعه های حکومتی مانند صداوسیما و وزارت ارشاد همکاری نزدیکی داشته اند. همزمان با افزایش این آثار، انتقادات مذهبی ها نیز روز به روز بیشتر شده و گسترش پیدا می کند، تا حدی که دامنه ی این انتقادات به اجرای بند میم وصیت نامه امام نیز کشیده شده است؛ در این مطلب نمی خواهم به درست یا غلط بودن رفتارهای انتقادی و اعتراضی بپردازم، بلکه می خواهم بحث را از قبل آن مورد بررسی قرار دهم  :
در شرایطی که سینما گران مذهبی ما کمتر از تعداد انگشتان دو دست می رسند که همان ها هم، کم کار و بیشتر به دسته ی منتقدان عامی ورود می کنند، این توقع که عرصه هنر و به خصوص سینمای کشور جولانگاه تولید آثار ضدارزشی نشود بسیار غیر منطقی و بعید از ذهن به نظر می رسد، بعیدی که در ذهن جامعه مذهبی های ما قریب ترین شده است.
هر وقت ارزشی ها عرصه ای را خالی کنند، یقیناً آن عرصه سریع تر از سایر عرصات به سمت آلودگی پیش می رود؛ آن قدر حضور حزب الله در عرصه ی هنر کمرنگ شده است که در جریان نقد آثار غیر ارزشی، یک نقد هنری، اصیل و مذهبی را هم شاهد نیستیم و منتقدان به این آثار، تنها چیزی را که به میدان می آورند، رگ ورم کرده و مشت گره کرده است.
سؤال اساسی این است که چرا جامعه مذهبی ما تکلیفش را با هنر مشخص نمی کند!؟ از یک سو ورود به عرصه ی بسیاری از هنرها منکر جلوه داده می شود و از یک سو نمی توانیم از این ابزار بسیار مهم و تأثیرات آن چشم بپوشیم؛ آری در یک تضاد گیر کرده ایم که قفلش جز با چاره اندیشی علما و فقها باز نمی شود، از یک سو نمی خواهیم هنر را به عنوان یک الزام بپذیریم و از یک سو توقع کار ارزشی از هنرمندان داریم. حوزه های علمیه ما در سال های اخیر در بسیاری از عرصه ها ورود پیدا کرده و از ابزارهای مختلف روز، به خصوص در عرصه نرم افزار، زبان های خارجی و فضای مجازی در جهت نشر دین استفاده می کند، اما همچنان عرصه هنر رها شده و متروک مانده است.
اکنون اکثریت قریب به اتفاق موسیقی های ما شده اند از نوع غربی صرف و با اشعار بی معنی و بی محتوا، فیلمهای مذهبی ما جز به دست سلحشور و دهنمکی و بحرانی و جمال شورجه و کمی هم میرباقری و حاتمی کیا ساخته نمی شود و تازه همان ها هم بعضاً به لحاظ محتوا یا پوسته ضعیفند، متأسفانه همین آثار نیز مانند شخصیت های این افراد که در عرصه مسموم هنر تنفس می کنند، پر از مواردی است که با روح اسلام منافات دارد، یکی خیلی خشن می سازد و سخن می گوید و دیگری زیادی شوخ و جلف و آن برخی دیگر هم روز به روز بیشتر از کارهای مذهبی و ارزشی فاصله می گیرند، تازه بعضی وقت ها همین ها هم به جان هم می افتند و همدیگر را خنثی و حتی ضایع می کنند.
از یک سو بسیج هنرمندان که چند سال است در کشور دفتر و دستک و مسئول هم دارد (و حقیر هم عضوش هستم)، معلوم نیست چه می کند و سایر نهادهای مذهبی هم که اصلاً به این حوزه ها ورود نمی کنند، خیلی کلاه مان را بالا انداختیم تازه وقتی که شروع به برگزاری جشنواره عمار کردیم، ولی آیا از این مزرعه می توان محصول دندانگیری درو کرد؟!
فرض کنید که حوزه و بسیج و سایر نهادهای مذهبی ما قانع شدند که در عرصه هنر و بالاخص سینما وارد شوند، برای شروع اولین چیزی که نگران مان می کند، داشتن یک فضای سالم برای راضی کردن و وارد کردن ارزشی ها در آن است، چرا که این قدر فضاهای هنری حاضر آلوده هستندکه پاکان نیز در آن در خطر گمراهی و گناهند و هیچ کسی را یارای پذیرش عاقب به شری دیگری نیست، پس برای شروع تمام داشته ها را از افراد گرفته تا سخت افزار و تا نرم افزار و تا همراهی فقها و علما را باید روی میز ریخت و آنها را با هم هماهنگ کرد تا اولاً تکلیف مان را با خودمان و هنر روشن کنیم و ثانیاً حریم و خطوط قرمز صحیحی تعریف کنیم و ثالثاً رابطه ی صحیحی بین هنر ارزشی با دین و عبادت برقرار کنیم.
ابتدا باید یک محیط آموزشی هنری سالم ایجاد کرد تا بتوان از خانواده های مذهبی، علما و فقها توقع داشت حاضر شوند اذن ورود به این فضا را به جوانان بدهند و بعد از آن باید مبانی هنری اسلامی را تدوین کرد تا تعریف ما از هنر منطبق با اهداف و برنامه های اسلامی باشد نه اینکه براساس تعاریف غربی (که (البته خودشان هم به آن پایبند نیستند) هنر را برای هنر بخواهیم و این که هنرمندان مستعدی که تمایل و آمادگی به فعالیت در این حوزه را دارند را جذب نموده و مذهبی های این عرصه را به لحاظ اعتقادی تقویت نمود تا از این وضعیت انفعالی فعلی به حالت فعال و پویا ارتقا یابیم، نه این که چماقی در دست گرفته و هر روز به دنبال یک کارگردان و یک هنرپیشه بدویم، حزب الله ما باید هنر را به دنبال انقلاب بکشد نه این که هنری داشته باشیم که به سان آفت، به جان انقلاب بیفتد.
در انتها باز هم از محضر نورانی علما باید خواست که هنرمندان و آثاری را که در خدمت رشد و نشر دین هستند را بیشتر تشویق کنند؛ چرا نباید یک مجموعه مثل مختارنامه، مثل یک روضه و منبر در جهت رشد اسلام مورد تمجید علما قرار گیرد؟! آیا سریال ها و فیلم های مذهبی و قرآنی خودشان به مثابه یک منبر قوی نباید به شمار آیند؟! آیا تعریف مبلغان ما نباید از تبلیغ به روز شود؟! آیا علما و فقهای ما کار را برای اینگونه آثار و دست اندرکاران شان بیشتر تسهیل می کنند یا نه؟! بیشتر سخت می کنند؟! آیا این ها نیاز به یک بازنگری اساسی و کلی را اثبات نمی کند؟!
آیا برای داشتن مسئولان و انجمن های صنفی متعهد در عرصه ی هنر، می توان بدون کادر سازی منتظر معجزه ماند؟! آیا در صنف و انجمنی که اعضای آن رنگ و بویی از دین ندارند، می توان توقع داشت تصمیمات دین مدارانه و آثار مذهبی رشد کنند و یا جلوی آثار ضد دینی گرفته شود؟! می توان توقع داشت فیلم های ارزشی به فستیوال ها فرستاده شوند؟! می توان توقع داشت فیلم های ارزشی توسط داوران جشنواره های وطنی مورد تقدیر قرار گیرند؟! تمام آنچه در بالا گفته شد، مقدمه ی کادرسازی و تربیت هنرمندان متعهد است، این همان چیزی است که بیش از انتقاد صرف مورد نیاز فضای هنری جامعه است.

لینک همین مطلب در عمارنامه :در عرصه هنر فقط انتقاد کنیم؟!

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود. 


nazokbin


شبکه اجتماعی
  

91/5/20
7:26 ع

شبکه های کارتونی ماهواره ای و کارتون ها و فیلم های کودکانه ای که این روزها در دنیا ساخته می شوند، حاوی داستان ها، لباس ها و شیوه هایی از زندگی هستند که شاید اکنون فرزندان مان قادر به فهم آنها نباشند اما بدون آن که این مقولات را بفهمند از آنها نقش می پذیرند. کودکی که در یک کارتن یا فیلم سینمایی با شخصیتی مواجه می شود که در معاشرت و پوشش خود کاملاً آزادانه عمل می کند و فاقد قید و بندهای شرعی و عرفی ماست، آن پوشش و معاشرت را بدون اینکه قدرت تحلیلشان را داشته باشد می پذیرد و حال این که پدر و مادر فکر می کنند بچه در حال پرکردن سالم زمان فراغت خویش است و ایشان نیز می توانند به استراحت و یا اشتغالات خودشان برسند.
نمی توان به فرزندی که لباس شخصیت مورد علاقه اش در این برنامه ها به زعم شرع و عرف ما لباس حیا محسوب نمی شود، منطقاً اثبات کرد که آن شخصیت اشتباه می کند، بلکه فرزند ما بر اساس این که چقدر به آن شخصیت علاقه دارد، می پندارد کارهای وی نیز درست، خوب و قابل تقلید است. اینچنین است که فرزندان خانواده های مذهبی که فقط همین کارتون ها، فیلم ها و شبکه های ماهواره ای را برای کودکان خود مهیا می کنند، در همان سنین پایین نوجوانی با یک تناقض بزرگ مواجه می شوند، این که در خانواده ای که پدر و مادر اهل نماز و حجاب و دین  هستند، چرا فرزندان اینقدر به این مسائل بی علاقه اند؟! پس بیش از این که به پرکردن اوقات فراغت کودکان و خنثی کردن شیطنت هایشان بیندیشیم باید حواسمان به تأثیرهایی باشد که هر یک از این برنامه ها می توانند برای تمام طول عمر کودکمان در زندگی وی نقش سازنده و یا مخرب داشته باشند و لااقل به همان اندازه که برای غذای جسم کودکانمان وسواس داریم برای غذای روح فرزندانمان نیز حساس باشیم. همان طوری که تا زمانی که توان گوارشی فرزندان به حد مناسب نرسیده از دادن برخی غذاها به او خودداری می کنیم باید بدانیم که برخی از برنامه ها از قدرت تحلیل فرزندان خارج بوده و در نهایت منجر به تخریب نحوه ی تفکر و زندگی وی می گردند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/4/25
5:17 ع

 

چندروزی است که به برکت یک بیماری (التماس دعای شفا)، خانه نشینم و هر از چند گاهی، گوش و چشمم به کارتن هایی که فرزندانم نگاه می کنند، معطوف می شود. کارتن هایی که با وسواس و دقت از نوع با مجوز اداره ی ارشاد خریداری کرده ایم، کارتن هایی که بدون سانسورش را خودمان هم نمی توانیم در کنار پدرومادرمان نگاه کنیم، کارتن هایی که لباس و رقص و آواز و بوسیدن و در آغوش کشیدن های شان همه چیز را برای انحراف فرزندانمان آماده می کنند اگر در ممیزی ارشاد با قیچی اصلاح نشده باشند. و این توصیه به همه که از تام و جری تا هر کارتن دیگری را که می خواهی برای فرزندانت بگیری مبادا چشم بسته باشد، که گر چنین شد چشم و گوش فرزندت چه زود از بسته بودن چشمت باز می شود به پرده دری های این فرهنگ بی حیا، و چه زود بی قبح می شود هر قبیحی در نگاه طفل بی گناه. اینچنین به ناچار آنقدرمنتظر می مانیم و می گردیم تا کارتن های روز و قابل پخش، از کانال وزارت محترم ارشاد و دوبله ی فارسی به بازار برسد و آنگاه آن کارتن را می خریم و در اختیار کودکانمان قرار می دهیم.....
و آن گاه که همین کارتن را نگاه می کنیم می بینیم که شخصیت های این کارتن چقدر زشت و بی ادبانه و با تمسخر لهجه های مختلف پارسی باهم صحبت می کنند و چه قدر پرسروصدا و گوش آزارصداگذاری می شوند. بهترین شخصیت های کارتن هایی که در این شرکت های هنری نه! بل تجاری دوبله، دوبله می شوند به لحن فیلم فارسی های قدیمی و لات های سرگذر باهم صحبت می کنند و سایر شخصیت ها هم با لهجه های مختلف از اقوام کشورمان. کلمات و جملاتِ زشت و نامأنوس در این کارتن ها انگار نمک کارتنند و اینچنین شکرستان پارسی به نمک زاری سزا به زاریدن تبدیل می شود.
و عجیب است که این دوبله ها نه تنها از سوی وزارت ارشاد با اقبال روبروهستند، بلکه در صدا وسیما نیز جایگاه خوبی دارند، این کج سلیقگی تا آنجاست که بارها کارتن ها و یا فیلم های با کیفیت دوبله ی سخیف را بر نسخه ی دوبله ی نفیس از همان کارتن که مثلاً کار آقای بهرام زند بوده ترجیح داده اند، که نمونه اش همین چند روز پیش در مورد کارتن موش سرآشپز اتفاق افتاد.
ای کاش وزارت ارشاد نسبت به هنر دوبله بیش از این حساسیت به خرج می داد تا این هنری را که یک آسمان ستاره از مفاخر را در خود جای داده است، اینچنین کم کم به قهقرا کشانده نشود. و کاش صداوسیما دوبله را به عنوان یک کیفیت در کنار افزایش کمیت در آثار نمایشی و سینمایی حفظ نماید و اینگونه نباشد که کمیت بالای دوبله ها، کیفیت دوبله های خوب را به نسیان بسپارند و به اصالت دوبله ی ایرانی که باید حامل فرهنگ اصیل و ادب ناب ایرانی باشد، بیش از قیمت و یا سایر عوامل اهمیت بدهند.

 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 

 


nazokbin

91/4/22
10:6 ع

آقای سلحشور اگر چه جزء معدود کارگردانهایی هستید که فقط دست به کارهای قرآنی و ارزشی می زنید، و اگر چه در چند جا قبلاً از شما و زحمات شما در این عرصه تشکر کرده ام، اما این صحبت اخیر شما در خصوص مصرف 100 کیلو تریاک در یکی از سریالهایی که 7-8 سال ساخت آن به طول انجامیده است و هزینه ی سنگینی هم داشته است، مورد انتقاد حقیر است، به خصوص که این مطلب را در مقایسه با آثار خود بیان کرده اید.
اولاً- شما به چه دلیل به درستی و یا به نادرستی مطلبی را بیان می کنید که تهمت محسوب می شود، آیا لزومی دارد حتی در صورت صحت مطلب آن را فریاد کنید، آیا سیره ی امام علی ع اینگونه بود که به راحتی گناهان دیگران را افشا کند؟
ثانیاً- شما به چه دلیلی طوری آدرس سریال را می دهید که ذهن ها تنها به سمت یک سریال متوجه شود، شاید چنین مشخصاتی از سریال نمی دادید کلام شما را می شد تهمت حساب ننمود.
ثالثاً- جایگاه آثار شما آنقدر مورد احترام است که نخواهید برای تخریب رقیب تان دست به این صحبت ها بزنید و آیا این آثار ارزشی و قرآنی چه تناسبی با چنین صحبتی می توانند داشته باشند؟
رابعاً- اگر قرار بود مقایسه ای هم بکنید مقایسه بین بودجه و زمان ساخت کافی بود و چه نیازی دارد به حواشی متوسل بشوید که نه درشأن شماست نه در شأن دست اندرکاران آن سریال نفیس.
خامساً- مصرف هزینه ی بیشتر و زمان طولانی تر از نظر بینندگان ایراد محسوب نمی شود وقتی می بینند که بهترین هنرپیشه ها، بهترین جلوه های ویژه و بهترین طراحی صحنه به کارگیری شده اند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/3/20
10:4 ص

فیلم سینمایی گورو

دیروز جمعه، سیمای جمهوری اسلامی ایران یک فیلم سینمایی هندی با نام "گورو" پخش کرد که محصول 2007 بود. این فیلم، داستان یک جوان روستایی هندی است که پس از کسب مهارت در زمینه ی پارچه در 7 سالی که به ترکیه رفته بود، به روستای خود برگشت و پس از ازدواج، به همراه همسرش برای تجارت پارچه به بمبئی می رود و با توجه به شرایط سخت تجارت در آن شهر، در بدو ورود برای دریافت مجوز اولیه دچار مشکل می شود و به صورت اتفاقی با صاحب یک روزنامه آشنا شده و با کمک او موفق به دریافت مجوز می گردد. کم کم و با گذشت زمان، گورو با اتکا به هوش خود مسیر پیشرفت خود را با دست و دلبازی و هدیه دادن به دیگران و دور زدن قوانین مختلف آغاز می کند. او کم کم با یافتن اقبال عمومی از سوی مردم و سایر تجار اقدام به تأسیس یک شرکت سهامی با مشارکت هم صنفی ها و مردم می کند و رأسا مدیریت شرکت سهامی را بر عهده می گیرد، به نحوی که با تأسیس یک کارخانه و اشتغال هزاران نفر کار خود را توسعه می دهد. گورو در این مسیر در موارد متعدد اقدام به دادن هدیه های نامعمول با بهانه های واهی به مسئولان و صاحبان نفوذ در رسانه ها می کند و مسئولان رده بالای هند را با روشهای دغل کارانه با خود مهربان می کند، او حتی در این مسیر سالم ترین مسئولان کشور هند را نیز با زیرکانه ترین روش ها آلوده می کند، به نحوی که در بسیاری از امور از بخشش های مالیاتی، تخفیف در عوارض گمرکِ واردات، معافیت های صادراتی و رانتهای مختلف برخوردار می گردد، او با استفاده از رسانه هایی که برای خود یارگیری کرده است، رقبا را با تهمت و دروغ از مسیر خارج می کند، رقبایی که خودشان هم از همین روش ها برای مواجهه با رقبا استفاده می کردند.

فیلم گورو 

با افزایش مفاسد اقتصادی، گورو به تدریج توسط همان روزنامه که با آن موفق به دریافت مجوز و شروع به کار شده بود، مورد افشاگری قرار می گیرد و این افشاگری ها آن قدر به پیش می رود که موجب سکته ی گورو می گردد و در همان حال به دلیل همان افشاگری ها به دادگاه احضار می گردد.
گورو در دادگاه به بهانه ی سکته و مشکل در ناحیه ی حنجره کمترین صحبت را می کند و همسر وی به جای او آن هم به صورت بسیار محدود از وی دفاع می کند. در نهایت و در آخرین جلسه ی دادگاه، گورو در حضور خبرنگاران در حالی که آخرین دقایق دادگاه بود، برای صحبت 5 دقیقه وقت درخواست می کند. او از گذشته می گوید و این که چگونه از روستا به شهر آمد و چگونه برای شروع به کار به سد قانون هایی که او آنها را در خدمت صاحبان قدرت خواند، گرفتار آمد؛ او توضیح داد که چگونه سیستم او را مجبور به تخلف کرده است و این که واقعاً چاره ای جز تخلف نداشته است، و در عوض او با استفاده از سرمایه ای که با استفاده از این تخلف ها توانسته بود ایجاد کند، هزاران نفر را مشغول به کار کند و سهامداران فقیر را از فقر نجات دهد؛ او در این 5 دقیقه، نظر دادگاه را به خود جلب کرد و دادگاه برای تخلفات گسترده ی وی با کلی عفو و بخشش، تنها 5 سال حبس و مبلغی جریمه مشخص کرد و در پایان نیز فیلم صحنه ای را نشان می داد که او در حضور سهامداران و کارگران مشمول مهربانی و تشویق مردم قرار گرفته است.

فیلم گورو

سعی کردم فیلم را با همان نگاهی که سازندگانش می خواستند به بیننده منتقل کنند، نقل کنم و حالا می خواهم تحلیلی کوتاه و البته نه هنری بلکه اجتماعی و اقتصادی از این فیلم داشته باشم، و اصل این تحلیل را با چند سوال آغاز می کنم:
پخش این فیلم درست در زمانی که قرار است آخرین جلسات دادگاه های مفسدان بزرگ اقتصادی آریا (و بیمه) برگزار شود، آیا کاملاً اتفاقی است؟! آیا این فیلم به نوعی تبرئه ی مفسدان اقتصادی اخیر نیست که اتفاقاً از نمونه ی هندی خیلی هم بهترند و ملی تر و مذهبی تر و زحمت کش تر و روستایی تر و خودساخته تر؟! بالاخره تعدادی از مفسدان پرونده ی آریا حتی به جبهه رفته اند و برای کشورشان جنگیده اند، متهمان پرونده ی آریا هم کلی اشتغال زایی کردند و هم پولشان را از کشور خارج نکردند! تازه کلی هم در امور خیریه و مسائل فرهنگی و ورزشی و اجتماعی شرکت کرده اند!



پخش این فیلم سینمایی در ساعت 14:30 روز جمعه از شبکه ی سوم سیما که شاید بیشترین بیننده پای تلویزیون نشسته باشد، درست در آخرین جلسات دادگاه مفسدان اقتصادی آریا (و البته بیمه) با یک دوبله ی عالی از آقای مظفری و البته با هزینه ی زیادی که برای خرید این فیلم های هندی صرف می شود، کمی غیر تصادفی به نظر می رسد، خداوند ما را از تهمت زدن به دیگران حفظ کند، ولی سادگی بخرج دادن برای کسانی که برای فاسد کردن یک کشور با رشوه و مال حرام کافی هستند، را نیز صلاح نمی دانم.

این مطلب در بولتن نیوز، جام نیوز، عمارنامه، پژواک نیوز، پایگاه سلمان فارسی، خبرفارسی، قطره ... نیز منتشر شده است.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/2/29
10:35 ص


شب جمعه ساعت از نیمه شب گذشته بود و همینطوری طبق عادت بد ما ایرانی ها تلویزیون روشن بود و من سرم در عالم مجازی بود، شبکه 2 برنامه ای در باره ی سینمای کودک پخش می کرد که بدون غلو، ناگهان کارشناسی آمد و کلاً ما ایرانی ها را به توهم توطئه در تمام امور محکوم کرد و بعدش هم آنهایی که جوایز خارجی را به دلیل توهم توطئه قدرناشناس هستند را محکوم کرد (که گویی مخاطبش تمام کسانی هستند که جایزه ی اسکار جدایی نادر از سیمین را سیاسی می دانستند و تبریک در خور شأنی نگفتند و افتخار هم نمی کنند) و در تمام این سخنان ظاهری کارشناسانه را البته با لحنی تمسخر آمیز چنان آمیخته بود که گویی نگاه عاقل اندر سفیه خود را به شدت باور دارد. خودمانیم، احساس کردم آقای ضرغامی  تلویزیون دولتی را اجاره داده اند و شاید هم خودشان را!!! هنوز داغ برنامه ی هفت از دل بچه مسلمان های هنردوست پاک نشده و مثلاً در حالی که مجری برنامه در جبران آن جبرانی اشتباه عوض شد، اما سیاست صداو سیما گویی مشکل اصلی است که همچنان به قوت در ضعف خود پابرجاست.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به   صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/1/27
8:13 ص


طی یک سال اخیر مواضع مختلفی در خصوص نفی یا تأیید سینمای ایران داشتیم که بسیاری از این مواضع بعضاً متضاد، از سوی افراد متعهد و دلسوز سینما و تلویزیون بیان شده بود؛ مواضع مختلف کارگردان هایی مانند سلحشور و ده نمکی و اخیراً هم طالبی و تعدادی از هنرپیشگان مطرح و مشهور که اظهارات و نامه هایی در تأیید یا رد سینما داشتند را شاهد بودیم که لازم دیدم طی مطلبی به آن بپردازم:
ابتدا بگویم که نفی کامل سینما منجر به این نمی شود که کلاً مردم فیلم های سینمایی را رها کنند، بلکه باعث می شود تا صرفاً فیلم های خارجی با فرهنگ بیگانه در کشور رواج یابد و این یعنی واگذاری یک سنگر مهم در تهاجم فرهنگی به دشمن، از سویی نیز تأیید کامل سینما به این معنی که متدینان بی محابا خودشان و فرزندانشان را به این عرصه وارد کنند نیز به صلاح نیست، پس چه باید کرد؟! مصلحت چیست؟!
به نظر می رسد این گونه بحث نفی و اثباتی یعنی رد یا تأیید مطلق سینما نه به مصلحت باشد و نه صحیح؛ می خواهم یک نشانه از اظهارات اخیر دوستان بگویم و آن نشانه این است که اکثر کسانی که سینما را رد کرده اند کسانی هستند که به لحاظ کارنامه، مدتی است یا کاری نکرده اند و یا کارنامه ی موفقی نداشته اند و کسانی که در برابر این افراد ایستاده اند، اکثرا افرادی هستند که با همین سینما به موفقیت هایی نیز دست یافته اند، و هر دو گروه این افراد نیز انسان های محجوبی بوده اند که بخشی از نظرات شان به همین تجارب شخصی شان و همین موفقیت و شکست های شان در فضای حاضر سینما بر می گردد.
مطمئناً در سینمای ما فساد موج می زند، چرا که هر جا که پول و زیبایی باشد، فساد نیز به سان باکتری در اطرافش تجمع می کند و البته نمی توان پول و زیبارویان را از سینما حذف و مشکل را حل کرد ولی شفاف سازی های مالی بخشی از این مشکلات را حل می کند ولی مشکل سینما یک معضل فرهنگی است.
بایستی ابتدا این عرصه را با کار فرهنگی و نظارتی سالم نمود. عرصه ای که در آن کارها با عجله در زمان های کوتاه با گروه های بسته و صمیمی و بدون نظارت و توسط هنرمندانی که علی رغم هنرشان تحت تأثیر هالیوود، بویی از شرم و حیا نبرده اند، نمی تواند فضای سالم و ایده آلی باشد، در فضایی که همه گونه آدم را با هر نوع تفکری در کنار هم و البته بدون نظارت جمع می کند نمی توان توقع فساد نداشت.
با تمام این ها، کارگردانها، تهیه کنندگان و بزرگان سینما که درد دین و فرهنگ این کشور را دارند، نقشی بسیار مهم تر از این انتقادهای بی راهکار دارند. سیستم فیلم سازی ما، نحوه ی انتخاب و گزینش بازیگران و هنرمندان، سرعت، زمان و مکان کار، نوع روابط گروه و همه و همه نیازمند به تحول و مدیریت است، هر یک از این عوامل می توانند در سلامت و اصلاح شرایط فیلم سازی نقش فعالی داشته باشد.
یک کارگردان همانطوری که روح همکاری را در گروه می دمد، می تواند روابط سالم را نیز با انتخاب های صحیح و البته الگوسازی مناسب احیا کنند. تهیه کنندگان و کارگردان ها و باندهای مافیایی معرفی گروه ها، اگر گزینه های پول و شهوت را با حساسیت زیاد قطع کنند، مطمئناً فضای سینما پاک تر می شود. به عنوان مثال اگر تهیه کننده و کارگردان ما گریمور زنشان فقط یک نام باشد و تمام گیریم ها توسط مردان انجام شود، توقع چه معجزه ای را می توانند داشته باشند؟! اگر کارگردانان و تهیه کنندگان ما یک گروه جوان را در نیمه شب و فضای کم و بدون نظارت گرد هم جمع کند و فضای استراحتشان هم یک اتقاق تنگ باشد، چگونه می تواند نگران سالم بودن فضای پشت صحنه ی فیلمش نباشد؟! درد دین باید در مرحله به مرحله ی کار متعهدین عرصه ی هنر به خصوص بزرگان این رشته جاری شود تا به قول خانم صالحی فضای پشت دوربین نیز سالم باشد.
در هر صورت آن چه مهم است این است که انتقادها بایستی در جهت اصلاح حرکت سینما باشد نه در جهت اثبات و شاید هم تشدید فسادها و مهمتر این که متعهدین این عرصه باید هر چه زودتر قربت الی الله به این عرصه گام نهند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/12/20
8:35 ص

قبلاً در مورد جدایی نادر از سیمین نوشته ام اما چشمم به یک بررسی دقیق و همراه با ضمائمی از فیلم که متأسفانه در اینجا قابل مشاهده نیست از وبلاگ "یادداشت های شخصی ابوالفضل اشناب" خورد که به نظرم جالب آمد و تقدیم به همه ی دوستان می نمایم:
روایت درد
- من ترجیح میدم بچه ام توی این شرایط بزرگ نشه حاج آقا... به عنوان یه مادر حق دارم
- چه شرایطی؟ ها؟
سکانس ابتدایی فیلم "جدایی" است که "نادر و سیمین" نشسته اند پای میز قاضی که همان دوربین ما باشد. بازی بازیگران اینقدر خوب است که اصلا حس نمیکنید دارید فیلم تماشا می کنید انگار یکی از دادگاه های خانواده است که فرقش با بقیه اینجاست که صورتشان شطرنجی نیست.
موضوع فیلم مهاجرت "سیمین" است و مخالفت "نادر" که کار را به طلاق کشیده است اما هردو به دخترشان وابستگی زیادی دارند.
تم اصلی فیلم بر اساس همین ماجرا نوشته شده و اتفاقی هم آنرا شاخ و برگ میدهند اما این فیلم به همین سادگی ها که خواندید نیست یعنی نمی توان آنرا یک درام اجتماعی ساده پنداشت. چیزی که امروز شاهدش هستیم موفقیت های پی در پی جدایی است و اکران سراسری این فیلم در جهان اما می شود به این فیلم خوش ساخت طور دیگری هم نگاه کرد.
چند صحنه ای از فیلم هست روایت متفاوتی با دیگر صحنه ها دارد که در آن موضوعاتی خلاف اسلام و فرهنگ ایرانی دیده میشود. در این یادداشت به این صحنه ها پرداخته ایم.
روایت اول : زنان جدایی
نماد زن در این فیلم دو شخصیت "سیمین"  و "راضیه" هستند ، سیمین معلم انگلیسی است و سیگار می کشد و درخواست طلاق داده و جدی در فکر مهاجرت و خلاص شدن از این کشور است. راضیه چادری است ، محکم معتقد به شرع است ، با وجود حامله بودن بخاطر فقر مجبور به کار در خانه هاست و دختربچه کوچکی نیز دارد.


راضیه و سیمین دو نماد زن در این فیلم هستند
بخواهی یا نخواهی مقاومت کنی یا نکنی ، موافق باشی یا نباشی تصویری که از "راضیه" نشان داده می شود همردیف با بدبختی است و ذهن این را خوب تحلیل می کند. البته انتظاری از آقای فرهادی نیست هیچ وقت نبوده ، ذهنیت چادر مساوی تحجر را خود سیمای ملی ما هم نصب العین قرار داده است و دوباره گویی این موضوع کهنه فقط ذهن را اذیت می کند و دل را خون.
روایت دوم : الو؟ دفتر آیت الله؟
پدر نادر فراموشی دارد و از عهده کارهای شخصی اش بر نمی آید ، در صحنه ای می بینیم که او لباسش را کثیف کرده است و به کمک احتیاج دارد "راضیه" او را به حمام راهنمایی می کند و منتظر می شود ، پیرمرد از عهده هیچ کاری بر نمی آید "راضیه" دو دل است از طرفی اعتقاداتش نمیگذارد به مرد نامحرم نزدیک شود از طرفی هم پیرمرد زمینگیر است ، او بعد کلی کلنجار رفتن با خودش به دفتر مرجع تقلیدش زنگ می زند و حکم قضیه را می پرسد .
صحنه طوری است که ناخودآگاه مخاطب با خودش می گوید این چه اعتقادی است؟ پیرمردی که هیچ حسی ندارد و بشدت به کمک نیاز دارد را رها کرده است و دارد استخاره می کند؟ این چه عقیده ای است؟  به این نکته هم دقت داشته باشید که این فیلم هم اکنون در بسیاری از کشورها در حال اکران است ، وقتی مخاطب ایرانی با کار "راضیه" کنار نمی آید مخاطب خارجی چگونه راجع به این اعتقاد فکر می کند؟ اعتقادی که حلقه های زنجیرش بدبختی و چادر مشکی و دفتر مرجع تقلید است. دوست داشتم از آقای فرهادی می پرسیدم حتما شما خبر دارید که مردم ایران ملتی معتقد هستند و شما هم کارگردان باهوشی هستید ، فکر نکردید که قسمتی بزرگی از مردم ممکن است از این صحنه کاملا اضافی در فیلم برنجند؟
فیلم این صحنه ؛ کلیک کنید


روایت سوم : سقط یک شخصیت
باز "راضیه" یک سمت جریان است ، نادر وقتی به منزل بازمیگردد پدرش را بسته به تخت می بیند که در حال مرگ است و راضیه هم نیست وقتی برمیگردد نادر(که حق هم دارد) با عتاب با او برخورد می کند و به او تهمت دزدی میزند و به بدترین وجه ممکن او را از خانه به بیرون پرت میکند . ذهنیت ساخته شده از این "تیپ" اینجا کامل میشود . شاید خبر داشته باشید که بدن ما دو مدل دید دارد ، یک چیزی که چشم می بیند و چیزی دیگری که ذهن می بیند . چشم ذهن در این صحنه فعال تر است. راضیه به زمین می خورد و بچه اش سقط می شود و باز این سوال بالا در ذهن از کارگردان پرسیده می شود.
فیلم این صحنه ؛ کلیک کنید

روایت چهارم : فیلمی دادگاهی
 به جرات می شود گفت یک سوم فیلم در دادسرا و دادگاه می گذرد و انصافا صحنه ها حقیقی است و گیرا چند چیز در این صحنه ها جلب توجه می کند :
یک : شلوغی بیش از اندازه دادسرا و رفت و آمد عده زیادی از مردم

یک سکانس کوتاه از خیل سکانس های شلوغی دادسرا
دو : طرز برخورد قاضی ها و دادجو ها که با جملاتی نظیر ، "اینجا من تصمیم می گیرم" ، "من میگم حق با کیه " و... و درکنارش روحیه نسبتا خالی از عاطفه ای که هیچ توجهی به صحبتهای طرف مقابل نمیکند.
سه : حضور کودکان خردسال و معصوم که در این فضای مسموم حضور دارند ، فضایی که مملو از گناهکار است . بیشتر از همه هم حضور دختر راضیه مخاطب را آزار می دهد که چهره معصومانه اش با این فضا یک پارادوکس جدی ایجاد کرده است. دختر نادر نیز شدیدا در تکاپوی تحصیل است اما در این فضای آلوده نمی تواند درس بخواند.

"سمیه" تقریبا در تمام فیلم سرگردان است

معصومیت کودکانه و نگرانی و سرگردانی میان آدمهای دادسرا

دختر نادر در راهرو های دادسرا در انتظار پدر

حجت و خانواده اش

راجع به این صحنه میشد متن نوشت اما به همین عکس بسنده کردم. خوب دقت کنید این صحنه می تواند حاوی چه پیامی برای ذهن مخاطب باشد؟

یکی دیگر از لحظه های تامل برانگیز فیلم که در آن دختر حجت چشمش به پاهای با زنجیر بسته شده یک مجرم می افتد و مجرم متوجه می شود و به او لبخند می زند. قضاوت پای خودتان دلیل وجود این صحنه ها چیست؟ نمایش تاریکی تا چقدر؟

دوست داشتم سوال دومم از آقای فرهادی این باشد که شما که خود را نماینده ملت ایران می دانید و به آن افتخار می کنید چرا صحنه هایی که از جامعه ایرانی مجسم نمودید بجز دست و پا زدن عده زیادی از مردم (که هیچ جای دیگر فیلم اینطور حضور ندارند) در بدبختی و گناه و جرم و جنایت چیز دیگری نیست . آقای فرهادی همه چیزی که شما از جامعه در "جدایی" نشان می دهید همین تاریکی ها و سیاهی هاست البته بجز صحنه های بازار که آنهم سیاه و کثیف است.

نمای کارگاه حجت در بازار ، بهم ریختگی و کثیفی از سر و روی صحنه بالا می رود

نمای بیرونی بازار که مثل دادسرا مکانی شلوغ و کثیف است

 روایت پنجم : قرآن ما
همه چیزی که ما در این فیلم از قرآن می بینیم دو صحنه است یکی صحنه ای که در آن "حجت" شوهر "راضیه" بخاطر شکی که به شهادت معلم دختر نادر درباره همسرش دارد به محل کار او می رود و سر و صدا راه می اندازد و معلم را تهدید می کند و از او میخواهد دست روی قرآن بگذارد و قسم بخورد که راست گفته است
صحنه بسیار خوب از آب درآمده و بازی حیرت آور شهاب حسینی تحسین برانگیز است.

حجت از معلم می خواهد به قرآن قسم بخورد

در آخر معلم به قرآن قسم می خورد و حجت مدرسه را ترک میکند . در دید اول این سکانس نیز یکی از سکانس های خوب مثل دیگر سکانس هاست اما علت نمایش قرآن به این شکل نامفهوم است اول اینکه قرآن به سادگی وسیله اثبات راست و دروغ میشود و مثل آب خوردن هم به آن قسم می خورند دوم اینکه تنها چیزی که می تواند شخصیتی مثل حجت که اصلا اهل حرف زدن و منطق نیست و فقط حرف خودش را می زند را آرام کند قرآن است ، یعنی به همان "تیپ" که راضیه و چادرش اهل آن بودند "حجت" و قرآن نیز اضافه میشود.
صحنه دوم نیز شبیه همین است همه در خانه حجت جمع شده اند تا نادر پول دیه بچه سقط شده را به حجت بدهد طلبکاران حجت منتظرند و نادر هم چک را می نویسد . وقتی میخواهد چک را بدهد رو به راضیه میگوید : خانم شما آدم معتقدی هستید یه قرآن بیارید قسم بخورید که من باعث مرگ بچه شما شدم. و راضیه چون هنوز به این قضیه شک دارد این کار را نمی کند (در ادامه خواهیم گفت چرا) و حجت که هنوز از شک راضیه با خبر نیست از موضوع مطلع میشود و چند لحظه ای گنگ نگاه می کند سپس از راضیه می خواهد که به قرآن قسم بخورد و گناهش پای او ، جالب اینجاست که همان حجتی که با قسم به قرآن معلم را رها کرد اینجا همان عقیده را بخاطر فقر حاضر است زیر پا بگذارد. راضیه راضی نمیشود و یکی از تاثیرگذار ترین (بخوانید ناراحت کننده ترین) صحنه ها شکل می گیرد.
فیلم این صحنه ؛ کلیک کنید

باز همان پرسش های ذهن مخاطب اینبار بر سر قرآن شکل می گیرد. تمام تعریف قرآن همین دو صحنه است و تاثیرش بر ذهن مخاطب.
روایت ششم : زور مقنعه
 صحنه ای بسیار کوتاه و گذراست که توجهم را جلب کرد. سیمین معلم زبان است و در آموزشگاه تدریس می کند ،‌ کلاس که تمام می شود ما از نمای بیرون ساختمان سیمین را می بینیم که به سرعت شال را روی سرش انداخته و مقنعه را از زیر آن می کشد. دو بحث پیش می آید ،‌اصلا چرا باید همچنین سکانسی در فیلم باشد؟ دوم معنای تعویض سریع مقنعه و شال چیست؟ این سکانس نمی تواند حاوی این پیام باشد که در محیط های اداری ایران زنان باید با مقنعه مشکی ولو در عین عدم علاقه به آن حضور داشته باشند و راهی هم برای فرار از آن نیست؟ می تواند؟
روایت هفتم : دروغ های سمی
 این دیگر بحث صحنه خاصی از فیلم نیست چون اگر بخواهیم سکانس هایی که این موضوع زشت را در خود دارند بیاوریم باید به قدر چهار صفحه دیگر نوشت.
دروغ
حقیقتا نمی دانم چرا آقای کارگردان اینقدر به این موضوع بها می دهد و برایش ارزش قائل است؟ تمام فیلم مملو از دروغ هایی است که داستان را گره می زنند . نادر به سیمین دروغ می گوید سیمین هم به او ،‌راضیه به همسرش دروغ می گوید ،‌نادر به قاضی دروغ می گوید ،‌نادر به دخترش دروغ می گوید در سکانسی حتی دختر نادر هم مجبور می شود به قاضی دروغ بگوید.
تنها کسی که راست می گوید هم (معلم دختر نادر) بخاطر این کارش آزار می بیند و با مزاحمت حجت روبرو می شود.
نادر می داند راضیه را هل داده است اما به دروغ منکر میشود ،‌راضیه میداند قبل از ضربه نادر تصادف کرده است و سقط نوزادش تقصیر نادر نیست اما دروغ می گوید ، نادر میداند که خبر داشته راضیه حامله است اما به دروغ منکر قضیه میشود. این عمل زشت جای جای فیلم را مسموم کرده است . فیلم قبلی آقای فرهادی هم همنیطور بود ، "درباره الی" نیز مملو از دروغ هایی بود که شخصیت های قصه بهم می گفتند .
پنهان کاری و دروغ از اصول فیلم سازی آقای فرهادی است.
دوست داشتم از تنها کارگردان اسکاری سینمای ایران بپرسم چرا اینقدر این موضوع را دوست دارید؟ چرا مخاطب سینمای شما باید زیر دروغ های فیلم بمباران شود؟ در ذهن شما چه میگذرد؟
روایت هشتم : یک سوال از تاریخ
در صحنه ای که باز در دادسرا می گذرد ، دختر نادر (سارینا فرهادی) مشغول درس خواندن است و مادربزرگش نیز از او سوال می کند ، درسی که می خواند تاریخ است 
اما نکته جالب توجه اینجاست که ما فقط در این پرسش و پاسخ یک جمله از این کتاب تاریخ می شنویم :
مردم به دو دسته تقسیم می شدند طبقه اول مردم تهی دست و فقیر و طبقه دوم اشراف و ثروتنمدان. نمی فهمیم که چرا باید از کل کتاب تاریخ همین یک جمله در اینجا استفاده شود ، معنای این جمله در این صحنه چیست؟ این جمله نماد بی عدالتی حکومت است و غیر از این هم هیچ مفهمومی نمی توان برایش تصور کرد. این طور نیست؟ 
آقای فرهادی کاش میشد پاسخ بدهید

کتاب تاریخ و جمله ای تامل برانگیز و انگار هدف دار
.................
خب این صحنه هایی بود که از دید ما میشد طور دیگری هم به آنها نگاه کرد.
مخاطب عزیزِ این مطلب!  به هیچ وجه نمی توان این صحنه ها را اتفاقی فرض کرد ، جدایی نادر از سیمین فیلمی است که بر روی لحظه به لحظه اش فکر شده است و نتیجه این فکر که از دید من قطعا فکری مسموم است شده است موفقیت هایی که امروز شاهدش هستیم.
در نهایت هم با نهایت تاثر و تاسف نادر و سیمین از هم جدا میشوند و دختری می ماند که بهتر است در "این شرایط" بزرگ نشود ،‌آقای کارگردان جمله ابتدایی اش را ثابت کرد. "دوست ندارم بچه ام توی این شرایط بزرگ شه" و ماییم و سوالی که کارگردان رندانه جوابش نمی دهد.
چه شرایطی؟ ها؟

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 


nazokbin

90/12/10
11:57 ع

پس از کسب جایزه ی اسکار توسط اصغر فرهادی برخی ها خیلی خوشحال شدند و به اندازه ی اعیاد بسیار مهم به یکدیگر تبریک گفتند که به دلیل موارد زیر که در فیلم مشاهده شد، به همه ی دوستان از ته قلب ... می گویم:
1- این که ایرانیان چه مذهبی و چه ملی، بدون استثنا به عنوان مردمی دروغگو در سراسر جهان پهناور معرفی شده اند.
2- این که ایران اصولاً به هزار و یک دلیل جای زندگی انسانی نیست.
3- این که ایرانیان از همان طفولیت ناچارند برای حفظ زندگی شان دروغ بگویند و این مسئله تقریباً از بدو تولد و حتی قبل از آن اتفاق می افتد! و هیچ تعجبی ندارد که بزرگترها هم اینچنین باشند.
4- با فرض این که وضعیت ایران اسفناک است، ایرانیان حتی نمی خواهند و شاید هم نمی توانند اوضاع کشورشان را اصلاح کنند و همه ی ایرانیان یا دچار بیماری دروغند و یا دنبال فرار از ایران و یا به بدبختی های خود احمقانه عادت کرده اند.
5- در ایران همه با هم درگیرند و می خواهند سر یکدیگر کلاه بگذارند و این کلاه گذاشتن از سر بدبختی، بیچارگی و اجبار است.
6- ایرانی ها باهم در گیرند چه در خانه، چه در مدرسه، چه در محل کار و کلاً همه از هم شاکی هستند.
7- تمام خانواده ها در ایران در درون مشکل دارند، نه فقط نادر و سیمین می خواهند از هم جداشوند، بلکه بقیه ی زن و شوهر های فیلم هم با این همه ظاهر سازی و دروغ باز هم نمی توانند باهم بسازند.
8- این سوال مهم مردم دنیا، که دوست داشتند بدانند وضعیت زندگی ایرانیان، بعد از انقلاب و تحمل این همه فشارها چگونه است؟ به خوبی با این چند کلمه پاسخ داده می شود: دروغ، فقر، جدایی، بدبختی و حماقت.
9- این فیلم در این اوضاع سیاسی دنیا تنها یک مفهوم دارد، این که مبادا! کشوری انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار دهد.
10- دنیا دراین فیلم به دو قسمت تقسیم می شود، ایران و خارج و البته که خارجی ها از ایرانی ها خوشبخت ترند و به همین دلیل خارجی ها با دیدن این فیلم، از این که ایرانی ها بدبختند و خودشان خوشبخت، خوشحالند و شاید این همان مسئله ای بود که اصغر فرهادی هم در حین گرفتن جایزه به آن اشاره کرد: در این لحظه هم مردم ایران و هم مردم جهان خوشحالند؛ احتمالاً چون که تنها این ایران است که درآن دروغ، زشتی، فقر، بحران های خانوادگی و ... وجود دارد!
11- اگر چه این فیلم ملت ایران را دروغگو، دعوایی، کلاه بردار و درگیر معرفی می کند، ولی با توجه به اعترف کارگردان فیلم به این که مردم ایران صلح دوست و اهل فرهنگند، تمام آثار سوء آن از بین می رود و به خوبی جبران می گردد!
12- این که سیاسی ترین شخصیت های کشورهای دشمن ایران به آقای اصغر فرهادی تبریک گفته اند، نشان دهنده ی این است که این فیلم اصلاً سیاسی نبوده و تازه توانسته است غبار مورد ادعای اصغر فرهادی که آن را سیاسی خواند را به صورت کامل از سیمای فرهنگی و تاریخی ایران بزداید!  

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 


nazokbin

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) عاشق آسمونی بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا در سایه سار ولایت پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) من وآینده من سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود کانون فرهنگی شهدا پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه