89/6/30
1:50 ع
به گزارش نهال نیوز به نقل از همت همزمان با بازگشت منشور کوروش به کشورمان برخی رسانهها با شیطنت سعی کردهاند این میراث ملی و فرهنگی ایران زمین که نشان از آزاد منشی و صلح جویی و منطق بیدار و دشمن ستیزی ایرانیان است را زیر سوال ببرند. هر جامعه و تمدنی از تاریخی شکل گرفته است که حکایت از فرهنگ و بینش مردم آن سرزمین دارد که در این میان تمدن چند هزار ساله ایران مهد فرهنگ و تمدن است. می دانیم که در ابتدای هر ملت و قومی آن چیزی که چهره آشکار می کند فرهنگ است و همه ملتها با فرهنگشان شناخته میشوند. این رسانهها با انتخاب گزینشی بیانات رهبر معظم انقلاب در همدان و برخی دیگر از شهر ها در راستای تخریب مواضع دولت، احساس میهندوستی و غرور ملی ناشی از آن را حاصل تفکرات بعضی اشخاص خاص عنوان کردند! و به بیانات ایشان در همدان اشاره کردند که فرموده بودند:"البته من افتخار نمیکنم که اینجا پایتخت مادها یا پایتخت تابستانی هخامنشیها بوده.."،.. "سعی دارند اندیشه دولت خارج از دایرا اندیشه رهبری نشان دهند. البته فرنگیها اصرار داشتند هخامنشیها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند". این در حالی است که این رسانه ها شهر همدان را معادل سرزمین ایران قرار دادهاند و تمدن اصیل ایرانی را با تمدن بعضی شهرها همچون همدان مقایسه کردهاند. حال اگر همین رسانه ها به برخی بیانات رهبر معظم انقلاب توجه کنند به این مطلب میرسنند که ایشان در صحبت از فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی بیانات واضح و روشنی داشته اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: اسلام و آداب و فرهنگ اسلامی، جزو فرهنگ ملی ماست. «ملی» در اینجا، مقابل «اسلامی» نیست؛ عین همان اسلامی است. من به زبان خودم افتخار میکنم؛ من به فرهنگ خودم افتخار میکنم؛ من به وطن و کشور و گذشته ی خودم افتخار میکنم همین چند روز قبل، یکی از چهره های سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود - که من نمیخواهم اسم بیاورم - رئیس جمهور آن کشور جلوی حضار غیرایرانی و غیربومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند - نه در جلسه ی خصوصی که حمل بر مصانعه و تعارف شود - گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار میکنیم؛ کشور و سرزمین ما سرزمین هنر است. یعنی هنر جهانی از هزار سال به این طرف، در مجموع مدیون ماست، مدیون زبان فارسی است، مدیون هنرمندان ایرانی است. بدترین مشکل یک کشور این است که تمدن و هویت خود را فراموش کند. ما باید امروز درصدد ساختن تمدن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. من همین جا اشاره بکنم به این بناهای باستانی مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشید و بقیه چیزهائی که در این استان است...یک جنبه وجود دارد و آن این است که این بناها محصول سرپنجه هنرمند ایرانی است؛ محصول فکر راقی و روشن بین ایرانی است در سالها و قرنها پیش از این. هر کس بخواهد هویت حیثیت و هویت ملت ایران را مخدوش کند، مورد تنفر ملت ایران است. از نقاط قوت ملت ایران عبارت است از سابقه کهن و ریشه دار تاریخی، فرهنگی، علمی و غیره که در وجود آن تردیدی نیست. ملتی که تازه امروز از زیر بوته بیرون آمده و تبدیل به یک ملت شده و فاقد گذشته و سابقه و علم و فرهنگ بزرگان است، نمی توان با ملتی مقایسه کرد که روزی بزرگترین دانشمندان دنیا از آن او بوده اند و این امتیاز هم نه یک بار و دوبار، که قرنهای متمادی مربوط به او بود. خدا این ملت را می شناخت که مسئولیت احیای دوباره اسلام و زنده کردن قرآن و ارزشهای اسلامی را بر دوش او گذاشت. هویت جمعی ملت ایران هم از لحاظ ملی هم از لحاظ اسلامی و از لحاظ جهانی اهمیت دارد. سخن آخر: 1- بازگشت منشور کوروش به ایران را نباید با نگاه به یک شی قدیمی اشتباه گرفت بلکه در حال حاظر که کشورمان در معرض بیشترین تهمتها و دروغپردازیهای رسانهای غرب و شرق قرار دارد تا ایران اسلامی را کشوری فاقد تمدن و بیفرهنگ و وحشی معرفی کنند این حرکت و مطالب درون منشور کوروش که در آن مطالب مفید گفته شده است را میتوان به رخ بیگانگان کشید. مگر نه آن است که مولای متقیان امیرالمومنین فرمودند: "انظر ما قال و لا تنظر من قال" بنگرید که سخن چیست و نه گوینده خبر. 2- بیان و منش رهبر معظم انقلاب را نباید بر اساس مصالح و منافع خود تعریف کرد. چرا که نشان دادن چهره رهبری با انتخاب گزینشی سخنان ایشان، نتیجهای جز تحریف سخنان و انتقال ناصواب دیدگاهشان چیزی را به همراه نمیآورد.(لازم است متذکر شود انتخاب برخی از سخنان معظم له در اینجا برای نشان دادن جامع بودن فرمایشانت ایشان است) 3-البته به نظر میرسد که هدف تعداد محدودی از سایت های خبری که با انتخاب گزینشی برخی از سخنان رهبر معظم انقلاب کرده اند، جهت دار بوده است چرا که نتیجه این اقدام چیزی جز اختلاف در صفوف مردم و ملت ایران اسلامی نبوده و در شرایطی که حضرت آیت الله خامنهای(حفظه الله) همه را به اتحاد و یکپارچگی در شرایط کنونی دعوت میکنند این گونه اقدامات به تخریب و آسیب رساندن جبهه مردم میشود چرا که لازمه وحدت، حفظ یکپارچگی ایران اسلامی است. میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
(بیانات در مراسم تنفیذ حکم دورهی دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»-12/05/1372)
(بیانات در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان-17/04/1383
(بیانات در دیدار جمعی از مهندسان و محققان فنی و صنعتی کشور-05/12/1383)
(بیانات در دیدار با اعضای کنگره شعر حوزه-1370)
(بیانات در دیدار برگزیدگان المپیادهای جهانی-1381)
(بیانات ایشان در شیراز)
(بیانات در دیار پرسنل هوایی-1380)
بیانات در دیدار ارتشیان-1373
(سخنرانی در دیدار با آزادگان-1369)
(در دیدار با جوانان اصفهان-1380)
همچنین اقدام ارزشی و نمادین احمدی نژاد در به انداختن چفیه که نماد اسلام، مقاومت و ایثارگری بر گردن کوروش و کاوه آهنگر، نشان از آمیخته بودن فرهنگ اسلام با فرهنگ ایرانی است.
89/6/18
1:28 ص
فکر می کردم بزرگانی را که قبل و بعد از انقلاب، انفاس گرم حضرت امام و علمای بزرگ را درک کرده اند و خدمت ها و از خودگذشتگی ها کرده اند چه شدهاست که اکنون دم باطنشان از پس ظاهرشان بیرون زده است، بی اینکه بدانند همه می بینند، همچنان خود را اصولگرا، انقلابی، در خط امام، حق گو، غیر کینه جو، ولایی، استعمارستیز و... معرفی می کنند.
این ریزشها اول باید نگرانمان کند، نه اینکه آنها را نیز جزئی از بازیهای سیاسی بپنداریم و مشغولشان شویم، یادمان باشد که همانطور که انقلاب ریزش دارد رویش نیز دارد و به همین دلیل ریزش برای انقلاب خطری ندارد، ولی برای ما هشدار است. همهی این ریزشیها، قبلاً بارها و بارها، ریزشیهای قبلی را محکوم کرده بودند، بی آنکه بدانند خودشان نیز روزی چنین خواهند شد. ای کاش میشد کسانی که دچار ریزش شده اند، بدون حبس و دادگاه، اعتراف می کردند که مختصات نقطه عطف انحرافشان کجا بود. هیچ کس نفهمید چگونه، کجا و چهوقت سران فتنه، پای در راه فتنه و سر در راه سقوط نهادند. هیچ کس درک نکرد که ریزشی های انقلاب چگونه اتصالشان به درخت انقلاب سست شد و در کوران حوادث لرزان شدند.
نمی خواهم دوباره از ریزشی ها بگویم که می خواهم از ترس ریزش بگویم، همان که اگر ریزشی ها داشتند، نمیریختند. این بار نمیخواهم اسامیشان را بگویم، میخواهم حواسم به نام خودم باشد که به بدنامی نکشد.
هشدار! نکند که به خاطر یک قطره قدرت، دریای دلمان را لکه دار کنیم. نکند ما هم به خاطر تعصب و یا کینه از کسی و یا گروهی و برای غیر خدا، در دام دنیای دنی گرفتار آییم. نکند حب و بغضی غیر الهی را خدایی وهم کنیم. نکند آخرت خودمان را پلهی دنیای دیگران و نفسمان کنیم، حقیر که میترسم، و وای به حال وقتی که نترسم. شاید اینجا تنها جایی است که اول نمیترسند و بعد میلرزند و سپس نیز میریزند. یادمان باشد که راه پیدا کردن شرک، از راه رفتن مورچهای در شب روی سنگ سیاه، مخفیتر است، پس حواسمان به هر محبوبی غیر الله باشد، چه این محبوب زن و فرزند باشد، چه مقام و قدرت، چه ثروت و مکنت و چه نام و نامآوری!
ترسیدن از ریزش مقدمه است و تازه باعث می شود، دغدغه ای برای حفظ ایمان و تقوی داشته باشیم، تازه می فهمیم که باید تلاش، عبادت و دعا کرد که نریخت، و می فهمیم که باید به نماز، روزه، قرآن، نهج البلاغه، توکل، توسل، منبر، حدیث و به توصیههای اخلاقی دست یازیم تا نبازیم و گرنه عاقب به خیری، خیریست که کمتر روزی اسیران میشود تا حر شوند.
خیلی باید حواسمان به چرب و شیرین دنیا باشد، چرا که حبدنیا مادر معاصی است. چربی دنیا دست وصورت را چرک، سیما را منکر، دهان را در بیان حق الکن و قلب را در برابر عدالت مقاوم مینماید.
در این روز آخر ماه مبارک و همهی اوقات برای همدیگر عاقبت به خیری طلب کنیم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/6/14
12:4 ص
رهنمود های مقام معظم رهبری طی چند روز گذشته آنقدر مهم، دقیق و تخصصی بود که نشان از اشراف ایشان به مسائل روز دولت و کشور دارد، ایشان غیر از حقانیت غالب دولت در بیشتر مباحث روز، انتقاداتی نیز داشتند که اهمشان بحث خصوصی سازی و اصل 44 قانون اساسی، رایزنی های خارجی دولت و ایجاد معاونت های ویژه و برخی رفت و آمدها که فاقد اثربخشی لازم و ... بود، اما آن چیزی که جالب توجه بود این که طی این چند روز، دولت و سخن گویان رسمی و غیر رسمی، برای تک تک مباحث مورد نظر رهبر معظم انقلاب، توضیحات و گزارشهایی را در جهت دفاع از دولت ارائه نمودند که البته ضمن محق بودن دولت به ارائهی گزارش و ادای توضیح، این مسئله نشانگر موارد مهمتری است که رفع آنها از خود انتقادات مورد اشاره مهم تر است که عرض می نمایم:
1- آیا بهتر نیست تا دولت به ارائهی گزارش به رهبر معظم انقلاب و مردم اهمیت بیشتری بنهد تا نیازی به دفاعیات انفعالی به انتقادات نباشد. حال که دولت به واقع و کمی هم اغراق آمیز، خود را زیر ذره بین برخی سوءاستفاده گران می بیند، هر انتقادی که در جمع بیان شود را موجب سرشکستگی خواهد دید و این یعنی چهار پیامد بد: اول اینکه یک دولت نازک نارنجی نمی تواند بر همهی امور مسلط باشد؛ دوم اینکه از بی اعتمادی به همه، به برخی بیش از اندازه اعتماد می کند و سوم اینکه کم کم فرق دوست و دشمن و نصیحت و طعنه را فراموش خواهد کرد و چهارم اینکه مواضع انفعالی و احساسی اتخاذ خواهد نمود. پس بهتر است دولت به گزارش دادن به موقع به رهبر و ملت و نمایندگان ملت وقع بیشتری نهد، از انتقاد نهراسد، بین تیزهوشی و بی کینه بودن رابطه برقرار کند، بین استقامت و لجاجت فرق گذارد و دوست و دشمن را با یک چشم نگاه نکند.
2- آیا گوش شنوای رهبر معظم انقلاب و حمایت های صریح ایشان، دولت را به کسب نظرات و توصیه های رهبر معظم انقلاب در محافل خصوصی تشویق نمی نماید، آیا تیزبینی، تسلط، دلسوزی، تقوی، سعهی صدر و بی طرفی رهبر معظم انقلاب، کافی نیست تا ریاست محترم جمهور و وزرا بدون واسطه ریز و بم مسائل را به استماع ایشان برسانند و توصیههایشان را آویزهی گوش نمایند.
3- آیا گوشه گیری رییس محترم جمهور از شرکت و حضور به موقع و مستمر در مجالس و محافل رسمی و قانونی کشور موجب دلگیری و کدورتهایی برای دولت، مردم و نمایندگان مردم نمی شود. هر چند انتقادات حقیر به نحوهی برخورد مجلس شورای اسلامی و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام با دولت بسیار شدیدتر از مبحث موجود است اما نمی توانم از گذشت دولت در دفاع از حقانیت دولت و رأی مردم بی تفاوت بگذرم.
4- ریاست محترم جمهوری که تا کنون ساعتها از وقت ارزشمند خود و نتیجتا همهی مردم را صرف حمایت و دفاع از اشتباهات برخی نزدیکان پرهزینه خود نموده است، دیگر نمی تواند ادعای پرهیز از وقت گذرانی برای درگیری با رسانه ها و احزاب را داشته باشد، بلکه باید بدنبال وقت گذاشتن برای دفاع از حقوق دولت باشد نه نزدیکان پرهزینه و کم فایده.
5- حال که برخی مدام به صورت دلسوزانه و غیر دلسوزانه، گزارشهای انتقادی، دلسوزان و حتی تخریبی به مقام معظم رهبری و مراجع میدهند بهتر نیست دولت نیز حداقل برای توجیه و رضایت این بزرگان وقت ویژه و گوش شنوا داشته باشد.
6- مدتی است بزرگان دولت از توطئهی القای وجود اختلاف بین رهبر و دولت خبر می دهند و به شدت آن را محکوم می کنند پس بهتر است مراقب باشند که ناگاه خود را در دام این القائات نبینند.
خلاصه این که با تمام این حرفها بازهم برای اینکه برخی قطب نماهای بدبین در دولت این موارد را به بهانهی مغرضانه بودن انحرافی نشان دهند و یا برخی مخالفان قسم خوردهی دولت شاد نشوند و دولت هم دشمن شاد، مراتب ارادت ویژهی خود را به رییس جمهور مکتبی، مؤمن، ساده زیست، شجاع، انقلابی و ولایی اعلام میدارم.
89/6/13
11:14 ص
متن مقاله خبر آنلاین (رسانهی علی لاریجانی) با عنوان "تلاش اصولگرایان برای بازگشت اصلاح طلبان یا بازسازی اصولگاریانه" (http://khabaronline.ir/news-89488.aspx) قصد دارد این نظر را به ذهن خواننده متبادر سازد که بزرگان اصولگرایی دورهم جمع شده اند و با هم به این توافق رسیده اند که اصلاح طلبان را به عرصه بازگردانند، اما همه میدانیم که چنین نیست و واقعیت چیز دیگری است که دقیقش را در اعمال و گفتار آقای لاریجانی و اصولگرایان سنتی و قدیمی که به نوعی پدر اصولگرایی بوده اند!! از قبل انتخابات می توان مشاهده نمود و آن اینکه این اصولگرایان! از آن موقع قصد داشتند در جریان اصلاحات (که فکر می کردند پیروزند و قاعدهی بازی را هم بلدند) حل شوند که به دلیل عدم موفقیت جریان اصلاحات، به نوعی جاماندگی از رفاقت قافلهی اصولگرایی و بی نصیبی از شراکت جریان اصلاحات مبتلا گردیدند. این دوبه شکی در تصمیمات آقای علی لاریجانی و دوستان نزدیکش آنقدر مشهود بود که آقایان را به سیاست های یک بام و دوهوا و ضاربان یکی به میخ و یکی به نعل معروف کرده بود.
یادمان باشد این جریان اصولگرایی یا همان پدر اصولگرایی!، یک بار موجب تولد اصلاحات دوم خردادی شد و آن تولد زمانی بود که این جریان با تندروی و انحصارطلبی در قدرت و آلودگی به جریانهای مافیایی ثروت که شواهد این دو، در صدا وسیمای لاریجانی و سران و بزرگان اصولگرایان آن موقع (مانند آقای ناطق نوری و...) و آقازاده هایشان، مشهود بود، اصولگرایی را منفور مردم کرد و این دفعه برای بار دوم، بخشی از همان جریان اصولگرایی قصد تنفس مصنوعی را به جسم بی جان اصلاح طلبی دارد، اما این بار نه جاهلانه، بلکه کاملاً آگاهانه!
جریان اصولگرایی سنتی یک وجه اشتراک اساسی با جریان اصلاح طلبی داشته و دارد و آن رعایت قواعد بازی به زعم خود آقایان است، همان قواعد بازی که احمدی نژاد را به بهانهی عدم رعایت آن طرد می کردند. همانهایی که طی چند ماه اخیر، احمدی نژاد را محکوم به رواج بی بندوباری می کردند و عکسهایش را برای مراجع میفرستادند، اکنون قصد ائتلاف با مروجان سکولاریزم و نهادینه کنندگان انواع مفاسد اجتماعی و اقتصادی تحت عنوان اصلاحات را دارند، همان هایی که احمدی نژاد را بخاطر بکاربردن لفظ مناظره محکوم به سازشکاری می کنند، می خواهند با ذلیلان عرصهی سیاست خارجی دست دوستی بدهند و برای این ائتلاف دنبال هر جملهای هستند که معنی بخشش گمراهان را داشته باشد، و در این توطئه آنچنان سایران را ساده فرض کردهاند که دستور رهبر معظم انقلاب را در خصوص وحدت سران قوا، به بازگرداندن جریان اصلاحاتی تفسیر می کنند که سرانشان، خاتمی، کروبی، موسوی، صانعی، منتظری، مهاجرانی و ... کودتای مخملی را در پشت لفظ اصلاحات پنهان کرده بودند و همان هایی که خط امامشان از آن سوی مرزها تعبیر میشد.
89/6/8
10:22 ع
ما که از دلسوزان بیسوادیم و انتقادات خود را لایق به شنیدن نمی دانیم، اما مدتیست که دلسوزان عالم نیز انتقاداتشان بر زمین می ماند. مدتیست که برخی شعارهای اصلی رییس دولت نهم در دولت دهم رنگ باخته اند، انگار دولت مدتی است که جایی برای تئوری پردازی شده است، گویی دولت مدتی است نا هماهنگی هایش نشان از اختلافات تئوریک دارد. انگار دولتی که حتی وقت خود را برای دفاع از خود در رسانه ها تلف نمی کرد، اکنون وقت زیادی برای زاییدن بحث های بی فایده، بی مبنا و تنش زا دارد. انگار دولت سیاست فعال خارجی را به سیاست فعال داخلی تبدیل کرده است، انگار دولت دشمنان اصلی ملت را در داخل می بیند که از این همه لایق اعتماد، به یکی دو نفر اعتماد دارد و سایرین را از منشور همان دو سه نفر می بیند. گویی دولتی که شعار اصلیش اشتغال بود، در برابر انتقادهای شدید کمر خم کرد و در برابر افزایش تورم، اشتغال را کاملاً فدای مهار تورم نمود. دولتی که رییسش دست ولیش را بوسید، اکنون برخی اوامر را می بوسد و به طاقچه مینهد.
امروز رهبر معظم انقلاب راه حل مشکلات مبتلیبه و روزِ دولت را نه در لفافه، که عریان برای استفادهی دولت بیان کردند، حال ما نه منتظر شعار ولایت مداری، که منتظر خودِ خودِ ولایت مداری هستیم، مگر این که دوباره این پرگوی پرزور دولت، فردا دوباره افاضاتی جنجالی کنند و فرمایش ها را به فراموش ها تبدیل نمایند، که البته ما دوستان احمدی نژاد مثل خودش سمجیم و با مواضع فعال داخلی هیچ اسفندیاری منفعل نمی شویم.
89/6/3
9:50 ص
89/6/2
10:28 ع
همانطوری که در خبرها آمده بود، این دوره قبض برق گیلانی ها و مازندرانی ها دو تا سه برابر سالهای پیش آمد، یعنی مثلا اگر قبلا دو دورهی 40000 تومانی پول برق می دادند، امسال دوره ای شده است 80000 تا 120000 تومان. حتما خیلی ها می گویند به شما چه که وارد این مسائل می شوی و بجای این غرغرها برو پول قبضت را بده! ضمن احترام به این دوستان بهتر است که به صورت خلاصه عرض نمایم که:
1- هر جا که نقطه ای برای نارضایتی، به خصوص نارضایتی عمومی باشد، محلی است که حتماً مورد دعوی در جنگ نرم است. حال این قضیه می تواند ترافیک، گرانی، انتخابات، بیکاری، فساد و... باشد، یعنی اگر دو نفر که مبلغ قبض برقشان مثلاً سه برابر شده است، پس از گلایه از ادارهی برق، سراغ وزارت نیرو، دولت، رییس جمهور و انقلاب می روند و اینچنین، به راحتی نارضایتیهای فرابخشی و فراگیر ایجاد می گردد.
2- اگر بی کفایتی مسئولان استان در این که تعرفهی برق گیلانیها و مازندرانیها را طی سالهای گذشته بدون مراعات تابستان شرجی شمال کاهش ندادند، قبلاً موجب پرداخت قبوض 40-50 هزارتومانی برای هر دورهی تابستانهی خانوارهای عادی میشد، این دوره همان تعرفهی غیر منطقی به اضافهی جریمهی ناشی از تعریف غیر منطقی الگوی مصرف در این مناطق موجب شده تا بهای قبوض چند برابر گردد و این یعنی یک فشار اقتصادی مضاعف بر تمام خانوارهای گیلان و مازندران.
3- قرار بود تا یارانههای غیر مستقیم تا زمان هدف مندی یارانه ها کاهش نیابد، اما مثل اینکه در برخی بخشها نقض این قرار را شاهدیم. مثلاً تعریف جریمه و چند برابر شدن بهای برق مصرفی و یا کاهش سهمیهی بنزین به کمتر از نصف.
4- بدیهی این که در مناطق شرجی کولرهای آبی فاقد کارآیی بوده و ناچار باید از کولرهای گازی و اسپیلیت استفاده نمود ولی سئوال اینکه چرا وقتی بهای برق قرار است چند برابر گردد، قیمت کولرهای اسپیلیت که تولید کنندهی داخلی هم ندارد، به دوبرابر قیمت واقعی فروخته می شود؟ اگر به این دلیل که مردم سایر استانها که کولر آبی برایشان کاربرد دارد، تشویق به خرید کولرهای گازی نشوند، خوب گناه مردم گیلان و مازندران چیست که بهای برق مصرفیشان باید با همان تعرفه و الگوی مصرف محاسبه شود؟!
5- ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، منظور این که وقت برای اصلاح قبوض و استرداد مبالغ اضافهی دریافتی هست، البته به شرط دلسوزی و همت مسئولان استان، آن هم در سال همت و کار مضاعف.
در پایان باید یادآور شوم که ایجاد هر نارضایتی در مردم خدمت به دشمنان انقلاب و ملت است، خواه این نارضایتی در اثر سوءمدیریت باشد و خواه از سوءقصد! و این یعنی که وظیفهی رزمندگان جنگ نرم این است که این مسائل را جدی گرفته و آنها را تبیین و به گوش مسئولان دلسوز نظام برسانند.
89/6/1
9:54 ص
با اشاره به مطلب قبلی در خصوص رسانهها و سخنگویان مسئولان ِ مشمول دستور وحدت، به نظر می رسد مسئله همچنان جدی بوده و تا وقتی که رسانه های مسئولان بخصوص رؤسای قوای کشور تحت کنترل قرار نداشته باشند، نشان از این خواهد داشت که یا مسؤولان عزم جدی برای وحدت ندارند و یا اینکه اطرافیانی را که به دنبال هیجان و تنشند را همچنان آزاد گذاشتهاند. گواه این حرفم تیترهای یکسانی است که خبرگزاری های ایرنا و خبر آنلاین با عنوان "با هرکسی به همان اندازه که اصول را قبول دارد متصل و متحدیم" زده اند که این یکسانی نه نشانی از وحدت بلکه بیشتر بهانهای برای عدم وحدت به نظر میرسد تا اولاً دستور وحدت را کمرنگ و ثانیاً توجیهی برای عدم وحدت وجود داشته باشد ولی یادمان باشد که اهم آن اصول مورد اشاره کلام رهبری، حفظ نظام، ولایتمداری و پرهیز از ایجاد تفرقه آن هم به بهانه های سیاسی است.
89/5/29
4:25 ع
هر کسی که حتی یک سال در روزنامه های رسمی کشور، پایگاههای خبرگزاری رسمی، مسئولان روابط عمومی و سخنگو و شبه آن، دقت کرده باشد، براحتی متوجه می شود که این پایگاهها بعضاً از مسئولان منتسب به آنها شدیدتر عمل می کنند و اینکه انتخاب بسیاری از تیترها و لحن خبرها در جهت تشدید هیجانات سیاسی- اجتماعی و تحریک سایر گروهها به ادامهی مباحث حساسیت زا بوده و فارغ از انتسابات سیاسیشان در یک جهت و آنهم ایجاد تفرقه و کدورت دوستان و خوشحالی و نشاط دشمنان گام مینهند.
اگر مسئولان سیاسی که هر کدام در راستای نشر تفکرات سیاسیشان سایت و روزنامه ای به پا کرده اند، نخواهند جلوی دریدگی رسانهایی جاری را که مستقیماً به پای آنها نوشته می شود، بگیرند، هرگز نمی توانند ادعای ولایت مداری کنند، چرا که سخنان و مطالب خبرگزاری ها، مسئولان روابط عمومی و نزدیکان درجه یک سیاسی در صورت تکرار و ادامه، مستقیماً به پای صاحبان اصلی و مسئولان رأس آنها نگاشته خواهد شد.
وقتی یک روزنامه مثل همشهری، یا یک خبرگزاری مثل خبرآنلاین یا تابناک و یا یک رییس دفتر به نام مشایی مدام سیاستهای تنش زا را دنبال کند و حق و ناحق را به هم بافته و جملات غیر مسئولانه، مبهم و فتنه انگیز بیان کند، مطمئنا باید بداند که در جهت تفرقه و تنش حرکت می کند و اینکه مسلماً ولایت مداری خود را در اجرای دستور رهبر معظم انقلاب به حفظ وحدت زیر سؤال برده اند.
حتماً دقت کردهاید که وقتی مسئولان رده بالای کشور در کنار هم می نشینند، با آرمش بیشتری با هم صحبت میکنند و وقتی که از هم دور می شوند مدام جملات طعنه آمیز بر زبانها میرانند، یکی از مقصران مهم همین مشاوران و نزدیکان هستند که نقش خبرآور و خبربرهای غیرامین و در نتیجه آتشبیاران معرکه را ایفا می کنند.
89/5/26
9:5 ص
در مقاله ای که در سایت ایرنا که چندیست در خدمت بزرگترین بافندهی ریسمان و آسمان درآمده است، درج گردیده است، دوباره بر حقانیت مکتب ایران اصرار ورزیده شده است، آنطور که ما را به یاد لجاجت بر خوب بودن مردم اسراییل می اندازد ولی با توجه به دستور ریاست محترم جمهور در نقد منطقی و مستدلِ افاضات این عزیزِ نظر کرده، چند بند از سخنان ایشان را از سایت رسمی ِ دولتی ِ شخصیشان درج و نقد می نمایم.
- مشایی: اگر ایران نبود از حقیقت اسلام چیزی باقی نمی ماند.
آیه 17 سوره حجرات
یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ
آنها بر تو منّت مىنهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت مىنهد که شما را به سوى ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعاى ایمان) راستگو هستید!
اگر ایران به خدمت اسلام نمی شتافت، مطمئنا خداوند این افتخار را به ملت دیگری اهدا می نمود، همانطوری که خداوند در قرآن کریم اعراب را مورد خطاب قرار داده بود که اگر به یاری اسلام نپردازند، قوم دیگری به این مهم دست خواهد یازید.
آیه 54 سوره مائده
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانى نمىرساند؛ خداوند جمعیّتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مىکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) مىدهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.
البته زمان نزول آیه، منظور اعراب بوده و در تفاسیر خداوند جمعیتی را می آورد که ... به ایرانیان تأویل گردیده است که البته ضمن اینکه یاری رساندن به دین خدا افتخاری است برای ایرانیان، نتیجهی کلی تر این است که اگر ایرانیان نیز از یاری دین خدا بازمی گشتند، خداوند جمعیت دیگری را می آورد که بهتر از ایرانیان به یاری دین خدا می شتافتند.
- مشایی: باور من بر این است که تنها یک سرزمین صلاحیت پرچمداری و پیشوایی در میان کشورها را داراست چرا که درس های تاریخ برای همه قابل فهم نیست.
این که سرزمینی صلاحیت پرچمداری و پیشوایی میان کشورها را داشته باشد، مفهوم نیست چرا که یک سرزمین به معنای یک محدودهی جغرافیاییست که البته توان پرچمداری و پیشوایی ندارد چه رسد به صلاحیت آن، بکار بردن چنین جمله ای خود یک نشانه بر حس وطن پرستی ایشان دارد و اگر بازهم ایشان ادعا کند که منظورش از سرزمین، حکومت است که باید بگوییم حکومت ما که حکومت جمهوری اسلامی تحت مدیریت ولایت فقیه است، نوعی حکومت اسلامی بوده و از نوع حکومت های ایرانی رایج که عموما شاهنشاهی بوده اند نیست، و باز هم معنی سرزمین به اسلام و حکومت اسلامی باز خواهد گشت نه مکتب ایران.
- مشایی: من بیش از اینکه به گذشته افتخار و تکیه کنم بر امروز و آینده ایران می بالم چرا که امروز ایران در مسیر منحنی شکل گیری تاریخ بشریت قرار گرفته است.
افتخار به چیزی که هیچ اراده ای در آن وجود نداشته باشد خود غیر منطقی و دلیلی اصولی بر رد ناسیونالیسم است و دیگر این که آنچه که مورد افتخار می تواند باشد، امور ارادی است مانند تقوی، که خداوند آن را عامل عزت در درگاه خود می داند، نه مثلاً عرب یا عجم بودن.
هر چه که ایران دارد از آیینه اسلام تشیع است که در حکومتش جلوه یافته است و الا تا قبل از این که این نوع حکومت با دستورات عزتمندانه ائمهاش در کشور جاری شود، بارها مورد سرشکستگی، مظلومیت و تجاوز قرار گرفت و این یعنی که تشیع راستین علوی است که به پشتوانه قیام مهدوی شجاعانه در حال پیش روی در قلب و جان ملت های مسلمان و آزاده است.
- رحیم مشایی بزرگترین ظلم به ایران را قرار دادن این سرزمین در چارچوب جغرافیایی و سیاسی خاص عنوان کرد و افزود: این در حالی است که باورها، دین و اندیشههای ایران کشورهای جهان اسلام را تسخیر کرده است و همین موضوع است که بر بدنه کشورهای استعماری لرزه می افکند.
این جمله نظر اصلی ایشان را در باب مکتب ایرانی نقض می کند چرا که وقتی مکتبی را ایرانی نام می نهیم، مطمئنا آن را محدود در چارچوب جغرافیایی نموده ایم و حال اینکه اسلام ناب محمدی است که بدون محدودیت در مرزهای جغرافیایی در هر کجا که به کار گرفته شده موجب عزت و سربلندی آن ملت گردیده و نام آن کشور و ملت را قرین افتخار نموده است.
مطمئنا هر کسی با هر ملیتی از اینکه زیر پرچم مکتب ملیت دیگری رود شرم خواهد کرد اما در مسیر هدایت یک دین الهی جهان شمول گرفتن، ملیت هیچ فردی را نقض نکرده و موجب کدورت نخواهد شد.
منطق محدود نمودن مکتب جهانی تشیع به یک مرز جغرافیایی خیانتی نابخشودنی به این مکتب مقدس شمرده خواهد شد، همانطوری که طی همین مدت کوتاه، طرح این ایده مورد سوءاستفادهی بدخواهان شیعه واقع گردیده است.