91/7/4
9:53 ص
چندی پیش که فیلم ضد ایرانی سامسونگ پخش شد، شخصاً طی مقاله ای خواستم که سامسونگ را تحریم کنیم و البته این مطلب هم در چند سایت و خبرگزاری منتشر شد و فشارهای سایر دوستان هم اینقدر زیاد شد که مدیران سامسونگ عذرخواهی کردند و با شرکتی که این تبلیغ را ساخته بود هم برخورد کردند، در آنجا سامسونگ به عنوان یک محصول که جایگزین های زیادی داشت، قابلیت تحریم داشت و البته شما با نخریدن این محصول موجب یک ضربه واقعی و بزرگ به این شرکت می شدید اما اکنون! گوگل در یک اقدام زشت حاضر به برداشتن فیلم ضد اسلامی از سرورهای خود نیست و ما هم همراه با همه مسلمانان ناراحت و معترضیم و اما بحث چگونگی طرح اعتراض خودش مسئله ی مهمی است که نیاز به هماهنگی و برنامه ریزی بزرگان فضای مجازی و حقیقی دارد. در دنیای حقیقی خیلی راحت یک قرار تجمع می گذاریم و همه می رویم و شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل می دهیم و محصولات مربوط به حامیان اسرائیل را نمی خریم، اما بحث مجازی را چه کنیم؟!
شرکت گوگل در دو سه جهت فعلاً جایگزین ندارد و به همین لحاظ تنها می تونیم برای 1-2 روز آن هم با کلی گرفتاری تحریمش کنیم! من ناراحتم که این مطلب را اینچنین می نویسم و می دانم که ممکن است موجب سوءاستفاده شود، اما نقد نکردن خودمان را همیشه بدتر از سکوت می دانم؛ خوب است که وقتی کسی چیزی را تحریم می کند یک جایگزین هم برای آن تعریف کند و فکر حرکت های بعدی جبهه دشمن را هم بخواند! به عنوان مثال شما گوگل را فقط 1-2 روز تحریم می کنید، در واقع نشان می دهید که ما توان تحریم را نداریم، از یک سو جایگزین هم تعریف نمی کنیم و تازه فردا یاهو یا هر سرویس دهنده ی ضعیف دیگری هم ممکن است همین رویه را انجام دهد! اصلاً مگر بهتر نمی توان اعتراض کرد؟! و یا مگر این تنها راه اعتراض در دنیای مجازی است؟! خب می آمدیم مثلاً می گفتیم تمام ارزشی های جبهه مجازی بروند و در گوگل پلاس در دفاع از اسلام و محکومتی گوگل و یوتیوب و حمایت از پیامبر اکرم و تبیین شخصیت ایشان به زبانهای مختلف دنیا فعالیت کنند، مگر ایرادی دارد شما از ابزار فردی فاسق بر علیه خود آن فرد استفاده کنید؟! اصلاً فرض کنید شما جز یک چاقوی کوچک، یک سلاح گرم اسرائیلی دارید و در نبرد با اسرائیل ناچار به استفاده از آن هستید آیا این اسلحه گرم را تحریم می کنید؟! مگر شما از این که با اسلحه ی اسرائیلی دخل یک اسرائیلی را بیاورید، ابا دارید؟! یا ترجیح می دهید جبهه حق شکست بخورد؟! آیا این شکست شهادت است یا تهلکه؟!
مطلب مرتبط:مکری که کمانه می کند
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/4
9:19 ص
عجیب است این داستان بازگشت مهدی هاشمی به ایران! از روزی که از ایران رفت، مدام به او هشدار دادند که اگر بیایی بازداشتت می کنیم و معنی دیگر این جمله این بود که اگر نیایی کاری به کارت نداریم. از همان اوایل تحقیقات و بازجویی ها و پیداکردن مستندات و دستخط های مهدی هاشمی مبنی به اینکه رمز آشوب تقلب است، و ترتیب دادن نظرسنجی های کذایی برای اغفال کردن میرحسین موسوی و یافتن جزوه های جرج سوروس و... ذهن ها به این سمت رفته بود که یکی از مهمترین عناصر فتنه مهدی هاشمی است.
رفتن مهدی هاشمی در واقع مثل رفتن خاوری، مانند گم شدن شاه کلید یک صندوق از اطلاعات بود که به سادگی صورت گرفت و جالب است که مسئولان از این وضعیت رضایت داشتند و چقدر بد است که از این اتفاقات کم در کشور ما نمی افتد.
و اما اکنون بعد از گذشت سه سال از فتنه 88، اتفاقاتی با هم رقم می خورد که ساده از کنارشان گذشتن، مصداق کامل بی بصیرتیست. بحث مشارکت و حتی کاندیتاتوری هاشمی رفسنجانی، شرط گذاشتن برای ایجاد فضای انتخاباتی آزاد و شفاف از سوی هاشمی و سپس خبر احتمال بازگشت مهدی هاشمی و بعد اخطار مسئولان قضایی به برخورد با مهدی هاشمی در صورت بازگشت و بعد بازداشت فائزه آن هم یک روز قبل از آمدن مهدی هاشمی و اظهارات فاطمه هاشمی مبنی بر عدم تمایل مسئولان قضایی (لاریجانی و اژه ای) به بازگشت مهدی هاشمی، همه و همه مجموعه ای از فرضیه های شاید گنگ را در ذهنم ایجاد کرد که به قلم می آورم:
1- بازگشت مهدی هاشمی در راستای ایجاد تشکیک به انتخابات 92 و با توجه به اظهارات پدرش مبنی بر لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف صورت گرفته است و اینها شروع فتنه ای جدید با محوریت تقلب در انتخابات 92 را نشان می دهند.
2- عدم تمایل مسئولان قضایی به بازداشت مهدی هاشمی آن هم در شرایطی که همه از او به عنوان شاه کلید فتنه یاد می کنند بسیار عجیب و جای سوال دارد که شاید این شاه کلید پرده از توافقات ساکتین و فتنه گران بر دارد که شاید این مسئله خوشایند ایشان نبوده است.
3- نقل قول محسن هاشمی از پدرش مبنی بر این که همانطور که با سایرین برخورد شده است با فرزندان ایشان نیز برخورد شود، این فرضیه را ایجاد می کند که ایشان می خواهد این اتهام را که هزینه ها از فرزندان مردم داده شده است و فرزندان ایشان حاشیه امن دارند را پاک کند، همچنین این حرف را که ایشان تنها برای فرزندان خودش حساس است و کاری به فرزندان مردم ندارد را از ذهن منتقدان سبزک خویش بزداید و اینچنین این اظهارات را پیش نیازی برای حضور در انتخابات و همراه نمودن همان بدنه ی فتنه قرار دهد.
4- حضور مهدی هاشمی در ایران و بازداشت فائزه و البته خود مهدی هاشمی اگر منجر به محاکمه ی واقعی و حکم حقیقی ایشان به عنوان فتنه گر نگردد، نشان از توافقاتی در پشت پرده دارد، این توافقات می تواند بین ساکتین فتنه که در چند ماه اول به خوبی از فتنه حمایت غیر مستقیم نمودند رخ داده باشد و در نهایت موجب تکمیل پروژه نیمه کاره 88 گردد. بازداشت فوری فرد اهانت کننده به فائزه هاشمی و اکبر هاشمی می تواند جزئی از همین توافقات باشد تا به این شکل از توهین های مشابه جلوگیری گردد.
5- از یک سو به نظر می رسد اکبر هاشمی رفسنجانی ضمن هدف همراهی بدنه فتنه، قصد داشته است تا شرایط را برای حضور فعال انتخاباتی خویش به این بهانه مهیا سازد تا با این قیافه که فرزندش را تحویل قانون داده است، بتواند خود را در چارچوب نظام جای دهد.
مطالب مرتبط:
قائم باشک مسئولان با مهدی هاشمی
حس تکلیف هاشمی و سن تکلیف ما
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟
آقای هاشمی هنوز دوستت داریم و قدر خود را بدان!
تفاوت صیانت از آرای هاشمی و احمدی نژاد
کدام حب مقام؟ من و فرزندانم به فکرنظامیم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود .
91/7/2
11:11 ع
در برنامه گزارش خبری امشب سیما موضوع برنامه، افزایش جهشی قیمت کاغذ بود و معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد آن را ناشی از سیاست های کلی نظام و نتیجتاً فشارهای خارجی دانست، این دوجمله اگر چه خیلی ساده هستند، ولی نهایت بی انصافی است، چرا که:
اولاً- گرانی کاغذ ناشی از تحریم هاست و اینچنین به راحتی آبروی نظام پای سوءمدیریت آقایان ذبح می شود.
ثانیاً- دست و پابسته ماندن دولت در تحریم ها ناشی از سیاست های کلی نظام است و ربطی به عدم بکارگیری اقتصاد مقاومتی دولت (در خنثی نکردن تحریم ها) ندارد.
ثالثاً- عدم نظارت دولت در این که کاغذی که با قیمت ارز مرجع خریداری شده است ارزان به دست مصرف کننده برسد اصلاً مورد قبول اشاره قرار نمی گیرد.
ایشان در ادامه فرمودند که این وضعیت طبیعی نیست و مسئولان امر (ونگفت چه کسی غیر از خودشان مسئول امر است) باید پیگیری کنند که نمی کنند، که این جمله هم فوراً مرا به یاد ادعای رییس محترم دولت انداخت که وزارت اطلاعات را مقصر معرفی کردند و اکنون همین منطق تا حد معاونت یک وزیر ادامه یافته است و البته با این منطق مسئولیت سیاست های کل نظام و مسئولیت ابقای وزیر اطلاعات متوجه رهبر است که این منطق، عمداً یا سهواً بسیار بزرگتر از دهان برخی مسئولان است.
گویی که مسئولان کشور قصد ندارند اشتباهات خویش را بپذیرند و لاقل بعد تقصیرها را گردن تحریمها و یا افراد دیگر بیندازند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/2
7:54 ع
91/7/2
4:34 ع
شرایط امروز اسرائیل شرایط خاصی است، بزرگترین دشمن اسرائیل، همان که گفته بود اسرائیل باید محو شود، آن قدر قدرت گرفته است که موجب کابوس مسئولان اسرایل شده است. اسرائیل تا کنون وکالت برخورد با ایران را به آمریکا و غرب داده بود و در این میان فقط آتش بیار معرکه بود، اما با ناکارآمد ماندن تمام تهدیدها و فشارها، بر آمریکا و غرب فشار آورد تا به ایران حمله نظامی کنند ولی با توجه به این که پای اینان هنوز در گل افغانستان و عراق گیرکرده است، فکر حمله به ایران را هم نمی توانند بکنند و البته چند بار به سفارش همان اسرائیل، خود را در حمله جدی نشان دادند که با دیدن اخم ایران، همان شوخی را نیز ترک کردند و امروز اسرائیل تنهاست، امروز اسرائیلی ها در عین تنهایی دو دسته شده اند، عده ای می گویند که اگر همین الان به ایران حمله نکنیم دیگر برای همیشه دیر می شود و دسته دیگر می گویند اکنون دیگر دیر شده است و حمله به ایران مصادف با محو اسرائیل خواهد بود و این جنگ لفظی بین این دودسته به رسانه ها هم کشیده شده است.
از یک سو اخباری شنیده ایم که سران آمریکا ضمن اعلام عدم حمایت از اسرائیل، به گوش مسئولان ایران رسانده اند که در صورت حمله ی اسرائیل، آمریکایی ها دخالتی نمی کنند و از یک سو اسرائیل چونان بچه ی ننری که عمری با بهانه و نق، همه چیز را به دست آورده است، اکنون پا بر زمین می کوبد و حنجره پاره می کند که شاید آمریکا به ندای حمله به ایران وی لبیک گوید.
مطلب مرتبط: به! شمیم خوش شهادت می شنوم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/2
3:2 ع
چندی پیش مطلبی در نقد سخنان آقای دکتر در برنامه پایش داشتم که با پاسخی از ایشان مواجه شدم و ایشان با بزرگواری دوباره مرا به پاسخگویی دعوت کردند که ابتدا لینک مطلب خودم، بعد پاسخ ایشان و سپس پاسخ جدیدم را تقدیم می دارم:
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
پاسخ آقای دکتر قدیری ابیانه که در سایت رسمی شان درج شده است:
"ذکر اشتباهات و ضعف های عمومی توهین به مردم نیست. این خود بخشی از جنگ روانی است که همه تقصیرات بر گردن مدیریت ها گذاشته شود و ضعف عملکردهای مردم بیان نگردد. نتیجه چنین روشی ناکارآمد جلوه گر شدن نظام است که سخنی گزاف است. البته نقد مدیریت ها با هدف سازندگی هم ضروری است. اینکه گفته شود وجدان کاری در ایران ضعیف است به معنی این نیست که مردم بی وجدان هستند. مردم ایران در زمینه های مختلفی وجدان قوی ای دارند لیکن در زمینه فرهنگ و وجدان کاری ضعیفند. البته اکثریت. وگرنه نباید سرانه ساعت مفید کاری در کشور اینقدر کم می بود. همانطور که گفتم نباید زیر و روی جعبه های میوه فرق می کرد، نباید ارباب رجوع با بی توجهی کارمندان مواجه شوند و خیلی موارد دیگر. باید ضعف ها را شناخت و نسبت به رفع آنها اقدام کرد. در برنامه شرکت نکردم تا مطالبی بگویم که مخاطبین خوششان بیاید. همواره سعی می کنم حقایق را با قصد اصلاح بیان کنم هر چند تلخ جلوه کند. داروی تلخ بهتر از زهر شیرین است.
خوب است کتاب زیر را مطالعه فرمایند.
کتاب "مطالبات مردم و راهکارهای تحقق آن" را با کلیک روی این خط می توانید دانلود کنید.
این مطلب به نقل از سایت دکتر قدیری ابیانه www.ghadiri.ir می باشد."
و اما پاسخ من به مطلب اخیر ایشان:
شاید به غیر از تفاوت در سطح سوادمان، تفاوت جایگاه موجب این اختلاف نظر با آقای دکتر باشد. من مسائلی را از جایگاهی پایین تر از شما می بینم و شما جایگاه تان بیشتر مثل نگاه مدیران به مردم و زیردستان است.
به عنوان مثال می بینم که یک مدیر یا یک سازمان یک سری وظیفه را برای کارمندانش تعریف کرده است ولی انجام این وظایف هیچ اثربخشی و کارآیی در وضعیت سازمان یا اجتماع ندارد، یا اصلاً شایدهم دارد ولی توجیه نشده است. مثالش را عرض می کنم: داستان سه نفر را که یکی چاله می کند و دیگری لوله می گذاشت و سومی پر می کرد را شنیده و خندیده اید اما متاسفانه این دیدگاه را همین سازمان ها و مدیران جا انداخته اند که اگر لوله گذار نیامد بقیه کارخودشان را بکنند. بحث دیگر این که زیرساخت ها برای انجام یک کار کاملاً غلط است و بعد شما افرادی را به عنوان ناظر می فرستید برای برخورد و نتیجه ی این برخورد خودش یک معضل جدید تر ایجاد می کند (مثل نظارت شدید روی مرغ فروشی ها و بسته شدن مرغ فروشی ها در گرانی که خودش موجب کاهش عرضه و افزایش قیمت بیشتر شد).
حال متأسفانه کشور ما اینچنین شده است، غالباً مدیران ما می پندارند که اولاً خودشان حتماً نخبه اند که الان مدیرند و ثانیاً زیردستان حتماً نمی فهمند که الان زیردستند و ثالثاً چرا باید برنامه ها را برای زیردستان توضیح داد وقتی نمی فهمند و رابعاً اگر کارها درست انجام نمی شود حتماً از تنبلی و بی وجدانی زیردستان است و نیازی نیست که علتش را کالبدشکافی کنند و خامساً اگر کسی به ما انتقادی کند حتماً به جایگاه ما حسودیش می شود و ....، شما بگویید با این تفکر می توان علمی مدیریت کرد؟! می توان نظام پیشنهادات را واقعاً اجرا نمود؟! می توان به نیروی انسانی به چشم سرمایه نگریست؟! می توان به سمت پیشرفت حرکت کرد؟! سیستم های مدیرت کیفیت به درستی اجرا می شوند و ....
آقای دکتر، مرغ در اثر سوءتدبیر گران می شود و بعد مردم را مقصر می گیریم که چرا مرغ می خرید و می خورید؟! ارز گران می شود (درحالی که ارزش پول ملی در حال سقوط آزاد است) و بعد به مردم توهین می کنیم که چرا ارز می خرید؟! کارهای بی فایده برای کارمندان تعریف می کنیم و بعد می گوییم ساعت کار مفید کم است؟! جاده را با هزار چاله و پیچ غیراستاندارد و سرعت گیر و بدون تأمین نور و ... طراحی و اجرا می کنیم و بعد مردم را مقصر اول و آخر تصادفات می گیریم؟! آقای دکتر مشکلات فرهنگی در مردم اگر هم در مشکلات مقصر باشد اینقدر نیست که ضعف های مدیریت موثر است و از سوی دیگر اصلاح فرهنگ بسیار بیشتر از اصلاح مدیریتی و فرایندی زمان می طلبد و چه بسا مسائل فرهنگی که با یک بحث مدیریتی به راحتی درست می شوند (مانند بستن کمربند) من نگرانم که بخش مسئولیت مسئولان و نخبگان علمی و دانشگاهی به فراموشی سپرده شود که مثل این که در ذهن شما اینچنین شده است.
یک بحث دیگر این که در همین کشور که بسیاری از صنایع مشکل دارند و ضعفشان را متوجه کارگرانشان می دانند، کارخانجاتی هم هستند که صنایع شان را با بهترین کیفیت توسط همین کارگران ایرانی می سازند و صادر می کنند و این یعنی که مدیریت بسیار مؤثرتر است و حال این که با شیوه ی نگرش شما این کشور هرگز آباد نخواهد شد.
اگر چه می دانم که آقای دکتر وقت زیادی برای مطالعه ی نوشته های من را ندارند ولی ای کاش آن مطلبی را که مرتبط با این بحث ایشان بود "چرایی وضعیت بهره وری در ایران " را مطالعه می کردند و مجددً از ایشان خواهش می کنم با توجه به اهمیت بحث و تأثیر گذاری ایشان به عنوان یک استاد مطرح در جامعه و بین نخبگان، منت گذاشته و التفات بیشتری به مطالب قبلیم در این خصوص بنمایند.
چرایی وضعیت بهره وری در ایران
مدیران مهمترین مانع در ارتقای بهره وری و سلامت اداری
مهمترین عامل در ارتقای سطح همت و کار عموم
این همه تعطیلات را تعطیل کنید
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/2
10:38 ص
هم زمان با اعلام احتمال شرکت جدی هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری، مهدی هاشمی نیز (احتمال قریب به یقین برای بستر سازی برای فتنه ی 92) اعلام کرد که می خواهد به کشور بازگردد و اینجا بود که در دل مان خوشحال شدیم که با ورود ایشان به کشور، شاه کلید فتنه به دست مسئولان افتاده و تمامی ابعاد فتنه رمزگشایی خواهد شد، اما مسئولان محترمی که وظیفه ی بازداشت و محاکمه ی مهدی هاشمی را دارند آن قدر پیغام فرستادند تا این که وکیل ایشان از پشیمانی ایشان برای بازگشت خبر دهد.
چگونه می توان این اهمال کاری مسئولان را در برابر کسانی که موجب هتک حرمت به نظام و انقلاب شدند، باعث فتنه ی سنگین 88 همچنین گرم شدن مجدد بازار تحریم و فشار شدند را توجیه نمود؟! مسئولان کشور از کجا مطمئن هستند که این فتنه گران و برادران زردشان مجدداً دست به چنین اقداماتی نخواهند زد؟! مگر قرار نبود تمام ابعاد فتنه مشخص گردد تا مردم بر عمق خصومت و خباثت فتنه گران پی ببرند، خب چه فرصتی بهتر از این بود تا با بازداشت ایشان مسائل واکاوی شود!؟ اصلاً ما نمی گوییم مثل ریگی، مهدی هاشمی را دستگیر کنند، ولی لااقل فراریش ندهند و غرور، شخصیت و شعور مردم را بازی ندهند؟! این گونه برخورد ها باعث دلزدگی مردم می شود که در این فشارها، متحمل سختی شدند، مردمی که در زمان فتنه (چه از فریب خوردگان و چه از نیروهای ارزشی) و در اثر ترور دانشمندان و بمب گذاری های بعد از فتنه داغدار شدند، مردمی که در اثر فشارهای اقتصادی تحریم دچار تعب شدند، ایشان حق دارند که خائنان را در چنگال قانون و تیغ عدالت ببینند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/2
9:14 ص
سایت جهان نیوز طی مقاله ای با عنوان "چرا ارز گران شد؟/ اهرم فشاری که دولت در دست دارد" افزایش قیمت ارز را در مسیر فاز بعدی هدف مندی دانست و این افزایش قیمت ها را آزادسازی قیمت دانست، عین عبارت مزبور در این مطلب چنین است:
"به نظر می رسد دولت با افزایش قیمت ناگهانی نرخ ارز به دنبال اجرای مرحله دوم آزادسازی قیمت ها به طریقی دیگر است.این افزایش قیمت دلار همان طرح تعدیل اقتصادی است که در سال های ابتدایی دهه 70 توسط دولت سازندگی اجرا شد و این دولت به دلیل افزایش تورم تا 50 درصد مجبور به عقب نشینی شد. برخی تبعات اجرای آن طرح هنوز هم بر اقتصاد کشور وجود دارد."
چنین تحلیل سطح پایینی واقعاً از سایتی مثل جهان نیوز عجیب به نظر می رسد، گویی این سایت تحت سرپرستی آقای زاکانی اصرار دارد تا ثابت کند دولت در حال پیاده سازی پروژه های شوم و غیر قانونی است و برای این اثبات به هر دستاوزی چنگ می زند، چرا که وقتی آزادسازی قیمت ها در مسیر هدفمندی خواهد بود که قیمت ارز ثابت بماند و بخش یارانه ای قیمت کالاها کاهش یابد، تا میزان یارانه ای که دولت به مردم می دهد کاهش یابد، اما اکنون عکس چنین وضعیتی را داریم، یعنی به عنوان مثال اگر قیمت بنزین امسال و پارسال را ثابت و مثلاً 2 دلار فرض کنیم، یعنی پارسال هرلیتر بنزین 2500 تومان بوده و الان 5000 تومان است و باتوجه به قیمت یارانه ای جاری در کشور یعنی لیتری 400 تومان، مشخص می شود که پارسال دولت بنزین را یک ششم قیمت جهانی و الان یک دوازدهم قیمت جهانی می فروشد یا به عبارت دیگر دولت پارسال به ازای هر لیتر بنزین 2100 تومان یارانه می داده و الان 4600 تومان یارانه می دهد، یعنی دولت نه تنها قیمت ها را آزاد نکرده است بلکه یارانه ای تر کرده است و اینچنین نه تنها در مسیر فاز دوم نیستیم، بلکه از همان فاز اول هم عقب تر رفته ایم.
ای کاش تحلیل جهان نیوز صحیح بود و واقعاً این فشارهایی که مردم متحمل می شوند در راستای هدف مندی بود ولی دقیقاً به قبل از اجرای هدف مندی رسیده ایم و نه تنها زندگی مردم از قبل هدفمندی نیز سخت تر شده است، بلکه مبلغ هنگفتی به عنوان یارانه نقدی نیز برگرده دولت سنگینی می کند که البته اصلاً جوابگوی گرانی ها و افزایش مشکلات زندگی مردم نیست.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/1
3:5 ع
از دوستان عزیز خواهشمندم در نظرسنجی که در مورد دلیل وضعیت اقتصادی کشور در گوشه سمت راست وبلاگ درج کرده ام شرکت نمایند. پاسخ ها براساس فرضیه های رایج در جامعه طراحی گردیده اند. ضمناً هر گونه توضیح احتمالی در مورد پاسخ تان را ذیل همین مطلب می توانید مطرح نمایید.
91/7/1
8:37 ص
با افزایش قیمت روز افزون ارز، میل تولید کنندگان به افزایش صادرات بیشتر شده و همین تمایل باعث شده است تا در همان حین که قیمت ها در اثر نتایج واقعی و روانی ارز در حال ازدیاد است، کمبود نیز در بازار ایجاد شود و این یعنی گرانی مضاعف، چرا که عرضه کمتر شده و تعادل عرضه و تقاضا در جهت گرانتر شدن بهم می خورد.
یکی از نمونه های معضلی که عرض شد، تمایل مفرط تولید کنندگان لبنیات به صادرات است که موجب شده است قیمت داخلی شان را نیز متناسب با قیمت صادارتی، افزایش داده و حتی کالای کمتری به بازار داخل سرازیر کنند؛ همین مسئله در تمام کالاهایی که امکان صادرات وجود دارد رخ داده است که به نظر می رسد این سودآوری برای صادرات، بخشی از مقاومت های ظاهر و پنهان در قضیه ثبات ارز باشد، چرا که این تولید کنندگان نیز با امکانات و پایگاه هایی که در بخش های دولتی و بازار دارند، هرگونه برنامه ای در ثبات ارز را برنمی تابند، این در حالی است که دولت و مجلس می توانند به فراخور افزایش قیمت ارز، برای صادرات کالا نیز تعرفه تعریف کنند تا امکان مدیریت بازار بیشتر از وضع موجود میسر باشد.
توضیح این که هم اکنون بر اساس قوانی جاری کشور، هیچگونه محدودیتی را دولت نمی تواند در خصوص صادرات ایجاد نماید که این مسئله با شرایط اقتصاد مقاومتی سازگار نمی باشد، چرا که وقتی برای وارد کردن کالاها و یا مبادلات ارزی تحت تحریم و فشار و سختی قرار داریم، منطقی نیست که نیاز داخل کشورمان را صادر نماییم.
مطالب مرتبط:
اسرائیل از ما مردم هم پخمه تر است؟!
تلخ ترین فرضیه تورمی
اثبات تورم 50% و نسخه پیشنهادی
رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان
وزیر اطلاعات مقصر یا سیبل گرانی ها؟!
رییس جمهور و مشاوره با نامشاوران
آیا چاره ی گرانی ها افزایش بازرسی هاست؟!
یک سفربازاری به جای چند سفر استانی
آیا نرخ سود بانکی فعلی به نفع تولید است؟!
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت دوم)
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت اول)
درد و بلای نخست وزیر چین را چه کنیم؟!
موتور حاشیه سازی دولت روشن شد
کاش دولت همیشه علمی عمل کند
کاهش آنی قیمت سکه پیامی برای دولت
کاش رییس جمهور بخواند
لزوم پاسخگویی سریع ارزی دولت
دولت دوستان، نشانه ها را نادیده نگیرند
نسبت مصدق با احمدی نژاد
آیا احمدی نژاد نجات می یابد؟!
این بار دعا کنید احمدی نژاد بخواند
لیست مفسدان در جیب یا جیب مفسدان در لیست
13+25=؟
رییس جمهور به کجا می رود؟!!
برای احمدی نژادمان و خودمان دعا کنیم...
بگذارید احمدی نژاد بخواند!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.