91/1/27
11:48 ع
این ادعا که همه ی بی حجاب ها مغرضند و مجرم، ما را فوراً به برخورد مستقیم رهنمون می سازد، اما آیا همه ی بدحجاب های ما واقعاً مغرضند و مجرم؟! مطمئناً پاسخ نه است، چرا که تعداد زیادی از همین بدحجابها در انتخابات و 22 بهمن و روز قدس به میدان می آیند و در کنار محجبه ها رأی می دهند و یا در راهپیمایی شرکت می کنند. من نمی خواهم قبح بدحجابی را بشکنم ولی نگاه افراطی به بدحجاب ها را مانع کار فرهنگی می دانم؛ اگر یقین داشته باشیم که بدحجابان مغرضند و مشرک و بی ایمان، آن موقع کار فرهنگی را نیز مفید نخواهیم دانست و این گونه حجاب و عفاف را عملاً یا از دستور کار خارج می کنیم و یا به صورت جدی دنبال نخواهیم نمود و البته این سکه یک روی بد دیگر هم دارد و آن روی دیگر این است که اصلاً نسبت به حجاب هیچ حساسیتی وجود نداشته باشد و کم کم یک فرهنگ سکولار را در جامعه مجاز و معروف بدانیم که این نیز منجر به حذف هر گونه برنامه ریزی در خصوص جاری نمودن فرهنگ عفاف و حجاب خواهد شد، که متأسفانه این روی سکه را نیز در گفتمان رییس جمهور و البته مسئولان فرهنگی دولت شاهدیم و این دو روی سکه که هر دو به ضرر فرهنگ عفافند، رایج ترین گفتمان های موجود در این حوزه هستند.
اگر نگاه مسؤولان فرهنگی کشور مانند مستولان حوزه، صداوسیما و ارشاد لبریز از کینه و تنفر نسبت به بدحجاب ها باشد، عملاً کارفرهنگی که مقدمه اش نزدیک شدن، احترام و حتی محبت است نیز به وقوع نخواهد پیوست و این مسئله ای است که متأسفانه در لحنِ کلام برخی روحانیون مطرح و برخی مدعیان فرهنگ شاهدیم.
این مسئله که بسیاری از بدحجابان جامعه به انقلاب و رهبر و مسئولان آن اعتقاد و اعتماد دارند، خود نشانه ی عدم موفقیت مسئولان فرهنگی در نشر جایگاه رفیع اسلام و حجاب و عفاف است که نتوانسته اند به نهادهای انسان های پاکی که انقلاب اسلامی ایران را با تمام وجود دوست دارند، مفهوم حجاب و عفاف را منتقل نمایند. یقیناً اگر چنین بی حجابانی عمیقاً به بی حجابی اعتقاد داشتند، هیچگاه در سنگر انقلاب حاضر نمی شدند بلکه بایستی در شمار کم شمار ضدانقلاب در می آمدند.
فرض کنید پدر و مادری در تربیت فرزندانشان کوتاهی کرده باشند و فرزندشان دچار یک انحراف شده باشند، آیا برخورد قهری پدرومادر می تواند مفید واقع شود؟! یا نه! پدرومادر ابتدا باید به خود بیایند و در خود و در برخوردهای خود تحولاتی ایجاد کنند تا فرزندشان زشتی انحراف مزبور را درک کرده و آن گاه با برخوردهای سختگیرانه و در حالی که فرزند به مصلحت خویش واقف شده است او را از انحراف دور نمایند؛ وضعیت جامعه ی ما چنین است، متأسفانه بحث حجاب و عفاف عملاً به حجاب صرف تنزل داده شد و همان حجاب نیز بدون کارفرهنگی و فقط با کارقهری در جامعه جاری گردیده است، در حالی که عملاً کار قهری صرف بدون کار فرهنگی نه تنها تأثیر مثبتی (جز موقت و ظاهری) نخواهد داشت بلکه موجب تضعیف جایگاه باطنی و واقعی حجاب می گردد که متأسفانه گردیده است.
ای کاش مسئولان فرهنگی به خصوص مسئولان حوزه، روحانیون و طلاب همچنین صدا و سیما و نیروهای حزب اللهی و رسانه های مذهبی و اصولگرا زودتر به خود بیایند و مسئله ی مهم حجاب و عفاف را با این عبارت که "ما مأمور به تکلیفیم و نه نتیجه"، تخریب نکنند چرا که در حکم امر به معروف و نهی از منکر نتیجه نیز مهم است و اگر نتیجه ای وجود نداشته باشد و یا نتیجه عکس محتمل تر باشد، عملاً تکلیف عوض می شود و اگر چه قبول دارم که در کارفرهنگی کوتاهی عظیمی رخ داده است اما جبران این فرصت سوزی را با کار ضربتی و قهری بدترین ضربه به مبحث حیاتی حیا و حجاب و عفاف می دانم. نتیجه این که یه نظر حقیر هر چه زودتر تمام مسئولان و دست اندرکاران فرهنگی باید در خصوص شناخت و جبران کاستی ها و نقایص خود و تعیین اقدامات اصلاحی دست به کار شوند و عملاً تحلیل و تحول را مهمترن رکن های حل این معما در نظر گیرند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/6
8:58 ص
حقیر متأسفانه یا خوشبختانه اینقدر جسور بوده ام که در هر زمینه ای از اقتصادی تا سیاسی و اجتماعی حتی طنز مطالبی را بنویسم اما امان از این بحث حجاب!!
این که بی محابا از عدم برخورد بنالم، آن طور که حتی علما می گویند، واقعاً برایم سخت است و مسئولیت آور، چون راه اجبار را حتی هیچ پدرو مادری نتوانسته اند درخصوص بچه های خود اجرا نمایند، چه رسد در مورد جامعه! می دانم بسیاری از دوستان با این مطلبم به من خواهند تاخت، اما دوست دارم منطقی به من جواب بدهند که آیا تا کنون اجبار را برای نمازخوان کردن یا با حجاب کردن کسی بکاربرده اند!؟ آیا نتیجه ای جز بدتر شدن و دین گریز شدن طرف دیده اند!؟ دوستان به ذهن شریفشان رجوع کنند و این بحث مبارزه با بی حجابی را از زمان کمیته انقلاب اسلامی تا زمان گشت نسبت و ارشاد مقایسه کنند و بگویند آیا روش انجام کار و نتیجه ی کار را پسندیده اند!؟ آیا این روش و نتیجه مثبت بوده است یا منفی!؟ آیا حتی حزب اللهی ها توانسته اند از فیلم ها و بلوتوث هایی که بیرون آمده است دفاع کنند!؟ آیا برآیند نتایج این برخوردها را به سمت مثبت دیده اند یا تنها موجب سرخوردگی آنی و پیشروی بعدی گردیده است!؟
قبلاً نوشته ام و بازهم پیشنهاد می دهم که جهت رفع این روشهای غیر علمی و غیر مسئولانه، از طلاب مرد و زن آموزش دیده در کف جامعه استفاده شود تا ابتدا با فرهنگسازی صحیح راه باز شود و سپس این مقوله به مثابه ی یک جرم تلقی شود. خدایی کسی که در خانواده ی خودش نتوانسته است حجاب را جا بیندازد و یا حتی خودش به آن اعتقاد نداشته باشد، آیا می تواند جامعه را با حجاب کند!؟ منظورم برادران نیروی انتظامی است که هر چند که خودشان مقید هم باشند اما مشکلات فرهنگی مقوله ای است که حتی خانواده های آنان نیز با آن مواجهند!
سوال مهم از برادران و دوستانی که برخورد را لازم می دانند، این است که آیا خودشان در جامعه و اطرافیان و حتی خانواده موفق و مجری امر به معروف و نهی از منکر لسانی می شوند!؟
نظر حقیر هم، لزوم فرهنگسازی اولیه است، تا عمل زشت بی حجابی و بی عفتی و بی غیرتی در جامعه و عموم مردم منکر به نظر برسد و عمل ثواب حجاب و عفاف، معروف؛ اما وقتی که بی حجابی را از قبح انداخته باشند و فرهنگسازان ما نیز نه تنها عقب نشسته باشند، بلکه کمک نیز کرده باشند، آیا می توان امر به معروف را مانند امر به راستگویی تعریف نمود که در تمام دنیا همچنان معروف است!؟
حقیر فرهنگسازان را از حوزه گرفته تا صداو سیما و ارشاد مقصر اول می دانم!؟ ایشان مقصرند که نتوانستند حجاب را به عنوان یک معروف حفظ نمایند! این که روحانیون ما بر فراز منابر بحث حجاب را نیز مانند بحث خمس به گوشه ای گذاشته اند چرا که بعضاً مستمع آزار است! یک تقصیر است؛ حزب اللهی ها نیز مقصرند چرا که ورودشان در عرصه ی سینما و فرهنگ آنچنان که باید باشد نبوده است! علما و مراجع و اساتید اخلاق مقصرترند که حزب اللهی ها را از ورود به این عرصات نهی کرده اند! و عرصه ی فرهنگ را آن قدر مسموم معرفی نموده اند؛ تازه همان نیروهای متعهدی نیز که به سینما رفتند هنوز احساس گناه می کنند که چرا رفته اند و حال اینکه بایستی مورد تشویق و تقدیر قرار گیرند و مورد رابطه و هدایت علما باشند.
دولت نیز مقصر است که نه تنها مبارزه نمی کند، فرهنگسازی را نیز رها نموده است! همان رییس جمهوری که علناً گشت ارشاد را محکوم می کند، همانی که بین کفار حربی نام امام زمان را نیز می برد، بایستی حجاب را ارزش معرفی کند و مردم را توصیه به حفظ آن نماید تا لااقل شمیم احساس مسئولیت دولت در مورد حجاب و عفاف استشمام گردد تا هم مورد سوءاستفاده معاندین نباشد و هم موجب ناراحتی متدینین!
مجلس نیز مقصر است، همان مجلسی که رییس جمهور را برای سخنانش در مورد برخورد با حجاب مورد سوال قرار می دهد، به عنوان یکی از سردمداران و مسئولان مبارزه با بی حجابی چه نموده است!؟ خودشان به خودشان و ملت گزارش دهند! از برنامه ها و قوانینی که تصویب و اجرا و نظارت نموده اند بگویند! از کمیسیون ها و گام هایی که برداشته اند!
سیاسیون ما نیز مقصرند، چرا که در هر بحثی دنبال منافع سیاسیند و اگر در این حین به احکام الهی نیز ضربه ای وارد شود خیلی ککشان نمی گزد، کافیست بدانند که منفعت سیاسی شان در چیست، حمایت از برخورد و مبارزه با بی حجابی و یا حمایت از تساهل و تسامح و این آفت سیاسیونی شده است که دیانتشان را پایه ی سیاستشان قرار نداده اند.
صداو سیما چه می کند!؟ صدا و سیما متأسفانه کیفیت را به خصوص محتوا را به پای کمیت و تعداد کانال و شبکه ذبح نموده است، و البته صداوسیما هرچند که تعدادی هنرمند و هنرپیشه ی باحجاب تربیت و بکارگیری کند، اما چه سود که حجاب بی عفاف ماندگاری ندارد و این افراد نیز بین سایر هنرمندان کم کم دچار همان معضلات می گردند.
دوستان عزیز و برادران مومنم! بحث حجاب، عفاف و غیرت اگر درست دنبال نشود می تواند موجب درگیری بین مردم، بین خانواده ها و حتی بین نیروهای ارزشی و حتی تأثیر منفی گردد و به همین دلیل از دوستانم می خواهم تا از این کلی گویی دست بردارند و واقعا کاربردی و عملیاتی تجویز دارو نمایند و البته نه دارویی که نه تنها بر باحجاب ها نیفزاید ضدانقلاب را نیز خوشحال و کمیت بخشد. دوستان عزیز امر به معروف و نهی از منکر از آن مقوله ها نیست که ما مأمور به تکلیف صرف باشیم بلکه در احکام آن داریم که اگر اقدام ما موجب هیچ فایده ای نباشد و یا تأثیر سوء یا وهن داشته باشد بایستی اجرا یا عدم آن مورد تأمل و دقت قرار گیرد.
و البته هرکسی ابتدا بایستی از خودش، خانواده، همکاران و دوستانش شروع کند و این کار را با کلام خوش و زیبا و منطقی دنبال نماید و تبلیغ کند. این مطلب نه به خاطر این بود که بحث حجاب و عفاف و غیرت را رها کنیم؛ بلکه برای دقت، تأمل و تدبر بیشتر در آن و ساده ننگاشتن آن ارائه گردید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/21
10:40 ص
دو سه شب پیش در آیتم انتخابات برنامه ی خنده بازار سخنانی زده شد که شاید در قالب طنز ولی بسیار موهن بود. بارها و بارها با خودم کلنجار رفتم تا ننویسم ولی نتوانستم، چرا که می ترسم این آیتم اولین و آخرین نباشد و روز به روز بیشتر گردد.
در آیتم انتخابات این قسمت خنده بازار، نامزد انتخاباتی در مورد قشری به نام مرده خور سخنرانی کرد و بارها و بارها ذهن شنونده را به سمت روحانیون برد. انتهای همین برنامه نیز نامزد انتخاباتی با این بیان که بیشترین مشکل کشور در حال حاضر کمبود مرده خور بوده و باید مرده خور بیشتری تربیت شود، بازهم با توجه به سنخنان مسئولان حوزه، علما و فقها، دراین خصوص ذهن شنونده را به همان سمت متمایل ساخت. مقدمتاً عرض کنم که من بارها به انتقادات غیر منصفانه از برخی سریالها و برنامه های سیما مانند "تاثریا" انتقاد کرده ام ولی مورد خنده بازار شایسته ی انتقاد است نه دفاع.
آقای ضرغامی! پیش از این مطلبی نوشتم با این عنوان که "خنده بازار برای چه کسانی پخش می شود" و در آن مواردی را اشاره کردم که بازهم به اطلاع تان می رسانم. آیتم های خنده بازار هم اکنون به چهار بخش قابل تقسیم است:
1- برنامه های خوب سیما مانند نود، فیتیله، پارک ملت، هفت و ... را مسخره می کند، به جای این که سریال ها و برنامه های آبکی را مورد انتقاد قرار دهند.
2- صدا و قیافه ی افراد سرشناس را به شکل توهین آمیزی مورد تقلید و تمسخر قرار می دهند که در برخی موارد موجب اعتراض همان افراد واقع شده است.
3- برنامه های ماهواره را مسخره می کند که اگر کسی اهل ماهواره نباشد، از آنها لذت نمی برد.
4- بخش هایی از برنامه طنز اجتماعی و سیاسی است که اگر چه بخش های خوب و جالبی نیز دارد ولی بخشهایی از آن توهین آمیز است که جدیدترین آنها را در خصوص تمسخر روحانیت بود مورد اشاره قرار دادم.
آقای ضرغامی! مجدداً عرض می کنم که برنامه ی خنده بازار به جای این که برنامه ای طنز و انتقادی منصفانه و در خدمت ایران اسلامی باشد و فارغ از تک آیتم های برنامه، بیشتر فرهنگ تمسخر و توهین را در جامعه جاری می کند. چگونه می توان از مومنان توقع داشت به تمسخر صدا و قیافه ی افرادی را که راضی هم نیستند بخندند و چیزی نگویند. چگونه می توان از مومنان توقع داشت که به تمسخر برنامه های ماهواره ای که نمی بینندشان، بخندند؟ چگونه می توان به تمسخر روحانیت بخندند و دم برنیاورند؟ آقای ضرغامی! اگر چه می دانم کنترل زیر مجموعه ای به این بزرگی آنهم در قشر هنرمندان که در سینما بهتر می شناسیم شان، واقعا کار سختی است، اما مسئولیت شما بسیار سنگین و سوال و جوابش نیز بسیار سخت است، اگر دلتان به حال دین و ایمان مردم نمی سوزد لااقل به فکر قیامت خود باشید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/8
1:11 ص
برنامه ی "این شب ها که معمولاً ساعت 23 پنجشنبه ها و جمعه ها و شب های مناسبتی از شبکه ی 1 سیما پخش می شود، طی چند جلسه به گناهان رایج در کشور می پردازد، که بعد از چند قسمتی که به مورد ربا پرداخت، اکنون بحث دروغ را بررسی و اثرات آن را تبیین می کند.
قبل از مجموعه برنامه های با موضوعات ربا و دروغ در "این شب ها"، موضوع این برنامه خاطرات دوستان شهید عباس بابایی بود که بر این اساس به نظر می رسد موضوع برنامه ی "این شب ها" با توجه به سریال هایی که در سیما پخش می شود و در جهت تکمیل آثار آنها انتخاب می گردد و به راحتی این موضوع از ارتباط مستقیم موضوعات این برنامه با سریال های شوق پرواز (درمورد شهید عباس بابایی) و تا ثریا (با موضوع ربا) و شیدایی (با محوریت دروغ) قابل استنتاج است.
البته پرداختن به مسائل مذهبی و ترویج شعائر دینی حقیقتاً از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است که استفاده از ابزارهای موازی و همزمان مطمئناً تأثیری بیش از پرداختن های سطحی و زودگذر دارد که ان شاءالله با قوت بیشتری ادامه یابد و البته این مسأله ادامه نمی یابد، مگر با استقبال مومنان و پرهیز از انتقادهای غیر منصفانه مانند آنچه که در مورد تاثریا اتفاق افتاد و بهبود سطح آثار، ان شاءالله.
راستی در انتها از علاقمندان برنامه های معرفتی هم دعوت می کنم تا برنامه ای تحت عنوان "معرفت" که جمعه ها ساعت 19 از شبکه ی 4 سیما پخش می شود را مشاهده کنند توضیح این که مجری برنامه دکتر لاریجانی و کارشناس برنامه نیز پرفسور دینانی استاد فلسفه و از شاگردان علامه طباطبایی هستند که مباحث عرفانی و فلسفی را به خصوص در آثار بزرگانی مانند حافظ به صورت بسیار لذت بخش دنبال می کنند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/7
1:34 ص
امشب دومین قسمت خنده بازار پخش شد و فارغ از 3-4 لبخندی که از آنها هم شرمنده ام (چون فقط به خاطر مسخره کردن کسانی مانند عموقناد بوده است)، مطلب نقادانه ی طنزی به چشمم نیامد. ملت ما به شدت محتاج برنامه های طنز و نشاط آورند چرا که این برنامه ها بسیار معدودند و عرضه ی شان هرگز با تقاضای شان برابری و حتی رقابت هم نمی کند، و همین مسأله موجب می شود که برنامه های تحت عنوان طنز، هرچند بی مزه و بی محتوا هم باشند ولی دیده شوند.
حال در این عطش طنز و تفریح سالم، کسانی می آیند و سوءاستفاده می کنند و بجای این که برنامه ی نقد و طنز بسازند رو به برنامه هایی می آورند که حرکات و قیافه و گویش و حتی خوبی های افراد دیگر را با مسخره بازی بهانه ی خنده نمایند.
اگر در میان این تقلید از افراد و ادا درآوردن ها، نقدی هم عجین طنز می شد، شاید می توانستم یک جای دلم بگذاریم شان، اما اولاً انتقادی صورت می گیرد و ثانیاً فقط شخصیت های ضعیف هستند که سوژه می شوند و اگر کسی صاحب نفوذ، مثل علی دایی در این برنامه سوژه شد تا حد تغییر هنرپیشه و حتی تعطیلی برنامه و اخذ تعهد به پیش می روند.
بدتر این که برخی از قسمت های این برنامه فقط برای کسانی جالب و بامزه است که برنامه های ماهواره را نگاه می کنند و افرادی که اهل ماهواره نیستند، چون نمی دانند هنرپیشه ادای چه کسانی را تقلید می کند، هیچ لذتی از آنها نمی برند. به نظر شما آیا تهیه کنندگان این برنامه حق دارند فقط برای کسانی که اهل ماهواره هستند آیتم سازی کنند؟
آیا تمام این ایرادها از سازندگان برنامه ی خنده بازار است؟ نظرمن خیر است، چرا که به نظر من این صدا و سیما است که به شدت محافظه کار است و از ترس این که مبادا به صنفی و سیاست مداری ویا گروه و جناحی بربخورد، حاضر است در پوستین خلق افتد و استهزاء را بر انتقاد ترجیح دهد و این گونه سازندگان نیز ترجیح می دهند به جای ساخت یک برنامه ی پرزحمت و جالب و درگیران، برنامه های دم دستی، بی مزه و خنثی بسازند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/3
8:54 ص
حقیر بحث آن شب عماد افروغ را در پارک ملت مستقیم شنیدم و مطمئن بودم که این سخنان حساسیت ایجاد خواهد نمود و تا کنون هم چیزی در نقد آن نگفتم چون فکر نمی کردم کسانی پیدا شوند و بگویند حرفهای عماد افروغ هیچ مشکلی نداشته است!! فارغ از ایرادات اساسی که آقای عماد افروغ به جامعه و حکومت و دولت داشتند، یک ایراد اساسی به نحوه ی انتخاب ولی فقیه توسط مجموعه ی فقها داشتند و ایشان مدعی بودند که ولی فقیه باید توسط مجمعی از علمای علوم مختلف (من جمله اقتصادشناس، سیاستشناس، جهانشناس، فیلسوف) تعیین گردد و از وضع فعلی ناراحت بودند، و ای کاش ایشان توضیح می دادند نام ولی فقیهی را که توسط مجموعه ای از علمای مختلف قرار است انتخاب شود را چه قرار است بگذارند و یا پاسخ می دادند به این سوال که مگر فقهای ما فقط فق خوانده اند که ایشان قائل به تک بعدی بودن آنها هستند؟!
بنده در مطلبی که قبلاً با عنوان "صدا و سیما جز مناظره از چیزی نمی ترسد!" نوشتم، وجود چنین مباحثی را رد نکردم، اما بر ضرورت ایجاد فضای پرسش و پاسخ و مناظره تأکید داشتم چرا که طرح سوال و شبهه به همراه پاسخ های آن می تواند موجب رشد و کمال گردد که البته به نظر من وجود مباحث بهتر از عدم آن است چرا که حداقل برای کسانی که حس خودساخته ی خفقان دارند می تواند برطرف کننده ی آن حس در جهت ورود به مباحثه و مناظره باشد و دیگر این که اگر قرار باشد یک برنامه ی تخصصی در یک رسانه ی عمومی پخش شود حتماً باید یا بی طرفانه باشد و یا با حضور نقادان مفهومی که قرار است مطرح شود.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/28
11:39 ص
بحث عماد افروغ در برنامه ی پارک ملت را مستقیم در همان ساعات نیمه شب شنیدم و واقعا برایم عجیب بود که چگونه صداو سیمای ما چنین برنامه ای را زنده به روی آنتن برده است. ناراحتی من از طرح سوال و شبهه نیست، ولی از این که شبهات و سوالات بدون پاسخ رها می شوند نگرانم. براستی آیا بهتر نبود که صداوسیما به بحث و مناظره بیشتر بها می داد تا اگر شبهه ای مطرح می شود که باید بشود، پاسخش نیز در همان جا مطرح شود؟ آیا برقراری مناظرات بهتر از این نیست که صاحب یک تفکر نقادانه یک طرفه به قاضی افکار عمومی برود و راضی برگردد؟!
آیا برقراری مناظره بهتر است یا این که انقلاب و رهبری یک طرفه آماج حملات قرار گیرند؟ آن هم در صداو سیمای جمهوری اسلامی!؟ آقای ضرغامی در کدام جبهه ای؟ اصلاً جبهه را می بینی؟! خدا را شاهد می گیرم که از طرح این سوالات و پاسخ گویی به آنها هیچ گزندی به انقلاب نمی رسد و موجب استوار شدن آن خواهد شد، چرا که هم شبهات بی جا پاسخ گفته می شود و هم انتقادات به جا موجب اصلاح و ارتقای انقلاب می شود و البته شبهات و اتهامات بی جا بسیار بیشترند و به راحتی قابل پاسخگویی.
با این همه خوبی که برای مناظرات و فضای باز مباحثه متصوریم، عجیب است که صداوسیما از آن شانه خالی می کند؛ گویی منتظر است تا فتنه ای دیگر اتفاق بیفتد و وقتی آب ها از آسیاب افتاد یکی دوماهی برنامه ای چالشی مثل امروز دیروز فردا تدارک ببیند و بعد دوباره دیگر هیچ! انتظار تا فتنه ی بعدی و به شرط حیات!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/27
10:51 ع
این بار در سریال تا ثریا صحنه ای نمایش داده شد که ثریا چادرش را کشید و چون پای سرهنگ روی آن قرار داشت افتاد و چون پلکان پشتش بود، به شدت سقوط کرد و مرد.
به نظر حقیر، نویسنده ی داستان می خواسته با کشیدن چادر یک قتل کاملاً غیر عمد را متوجه ثریا کند به گونه ای که حتی از یک هل دادن ساده نیز سهوتر باشد، ولی ناخواسته اشتباهی مرتکب شده و آن اشتباه مانند سهو ثریا، منجر به خطایی بزرگ یعنی قتل شد، و اشتباه فیلم این بود که چادر به نوعی دخیل در قتل سرهنگ معرفی شد و همین اشتباه کافی بود تا حملات به تاثریا اوج گیرد و این بار منتقد متعهد رجانیوز، سریال تاثریا را با عرض معذرت از نقل قول ایشان، مقصر در به "لجن کشیدن چادر" معرفی کند.
اگر چه انتقاد رجانیوز فقط به چادر خلاصه نمی شود، ولی نکات دیگری نیز دارد که نگارنده ی نقد اغلبِ آنها را خودش پاسخ داده است و مطالعه ی اصل مطلب کمک می کند به پاسخگویی به سوالات و شبهات نگارنده.
یکی از اشتباهات نقد مذکور این است که برادرِ شوهر ثریا در آن انسان بد و بی حیایی معرفی می شود و حال اینکه او پس از فوت برادرش از ثریا خواستگاری کرده و پس از آن نیز ازدواج نکرده بود چگونه منتقد عزیز، تسبیح به دست بودن چنین آدمی را (که مثل هر آدم عادی دیگری مطمئناً معصوم هم نیست) مورد نکوهش قرار می دهد و اصلاً چه بسا ثریا بغیر از مسئله ی ربا تاوان همین اشتباهش را نیز می دهد که حلال خدا را آنهم با کسی که دلسوزیش برای ثریا و بیننده مشخص است رد می کند تا خانواده ای را بی مدیر مدیریت کند و اینچنین با سرهنگ روبرو شود.
ثریا اگر چه برایش مهم است که ربا ندهد و مشارکت داشته باشد اما جایی که اسم زیان به میان می آید دست و پایش چون ایمانش می لرزد و پذیرفتن لفظ ریا را بر اصل زیان ترجیح می دهد.
ثریا اگر چه ظاهرالصلاه است اما آیا می توان گفت یک مذهبی آگاه است؟ آیا ثریا توانسته لگام بر توقعات بی حد فرزندانش بزند؟ آیا ثریا توانسته است فرزندانش را محجبه بار آورد؟ آیا ثریا به جای این که فرزندانش را از ازدواج زودهنگام بازدارد توانست توقع و تفکر بچه ها را در ابتدای زندگی کنترل و مدیریت و برای زندگی مشترک آماده کند؟ آیا این ها و همه ی آنها که در سریال های دیگری که نشان دهنده ی مسائل مذهبیون جامعه است در جامعه کم مشاهده می شود؟ آیا مذهبیون ما در تربیت فرزند بیشتر راه تعادل را در پیش می گیرند و یا راههای افراط و تفریط را؟ برخی از مذهبیون مانند مذهبیون سریالهای ما بچه ها را به خودشان وامی گذارند و برخی دیگر فرزندان خویش را تحت فشارهای سنگین دین زده می کنند؟ آیا نمایش این موضوعات نمی تواند برای خانواده ها قابل تحلیل و آموزنده باشد؟
چرا منتقد ما توقع دارد در یک خانواده ی مذهبی یا برای یک خانم چادر مشکلی و یا اشتباهی اتفاق نیفتد تا بتوان الگوپذیری از آنها را زیاد کرد؟ آیا مومنین کمی داریم که یا پاسخگوی سوالات دینی فرزندانشان نیستند و یا اصلاً با طرح سوال آنها برخورد می کنند؟ آیا حفظ مذهبیون و خانواده هایشان و کمک به رفع اشتباه هایشان کمتر از الگوسازی آنهاست؟
دوستان منتقد! من هم مثل شما از این که چادر در قتل سهوی حتی یک درصد سهیم باشد ناراحت شدم و ترجیح می دادم که نویسنده آلت دیگری را برای قتل انتخاب کند، ولی نباید فراموش کرد که هر چیز خیلی خوب هم اگر صوری و ظاهری با آن برخورد شود، می تواند منجر به هدایت نشده و باعث گمراهی نیز باشد، به نظر من تعصب به بهترین چیزها نیز اگر بدون فکر و تحلیل ایجاد شود، موجب نجات نخواهد بود چرا که تعصب بدون تفکر نه قابلیت دفاع دارد و نه قابلیت بقا.
مطالب مرتبط:
تا ثریا گامی به سمت پورنوکراسی؟!
شیدایی کجا و تا ثریا کجا!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/26
10:32 ع
دو سریال هم اکنون در صداوسیما به صورت همزمان در حال پخش است که هر دوی آنها حقیقتاً تلخند و ناراحت کننده، اما این که برخی منتقدین این دو سریال را با یک چوب نواخته اند واقعاً غیر منصفانه به نظر می رسد. مضمون سریال تا ثریا به تشریح و تقبیح واقعیت هایی مانند ربا، توقعات بی حدو حصر فرزندان، ازدواج های غیر عاقلانه، عرف های غلط و رایج می پردازد ولی داستان سریال شیدایی داستانی ضعیف، غیر منطقی، غیر واقعی و بی مفهوم است که به نظر حقیر، صرف بودجه برای آن در مقایسه با سریال های خوبی مانند وضعیت سفید یا تا ثریا واقعاً اصراف و بی احترامی به مخاطب تلقی می شود.
جالب است که متأسفانه سریال هایی که برای آنها بیشتر زحمت کشیده شده اند بیشتر مورد انتقاد قرار می گیرند که نمونه اش همین تاثریا یا وضعیت سفید که حقیقتاً چند برابر شیدایی مورد نقد و انتقاد قرار گرفته است و بدتر این که بسیاری از ارزشی ها و مذهبیون در این گونه انتقادها پیشتاخته اند.
و اما تا ثریا، برخی تا ثریا را به خاطر نشان دادن نکات منفی جامعه، قبح شکن معرفی کرده اند و حال این که تا ثریا قبیح را قبیح نشان می دهد، نه زیبا! و این نقطه ی اختلاف سریال های فارسی وان و سریالی مانند ثریا است، چرا که شاید دو سریال متفاوت یک موضوع را نشان بدهند، اما ممکن است یکی موضوعی را زشت و دیگری همان موضوع را زیبا نمایش دهد؛ تشریح این مسئله در احسن القصص قرآن یعنی داستان حضرت یوسف و ماجرای تعدی زلیخابه خوبی قابل مشاهده است، چرا که در این داستان که با تصویرسازی های دقیقی نیز همراه است، صحنه ی تعدی زلیخا به یوسف و ماقبل و مابعد آن به صورت کامل تشریح می شود ولی چون خط سیر داستان در جهت هدایت و کمال انسان است و کار بد را زشت و منکر نشان می دهد و کار خوب را زیبا، نه تنها بار منفی اخلاقی ندارد، بلکه پر از نکات آموزنده و اخلاقی بوده و شاید به همین دلیل احسن القصص نام گرفته است.
ای کاش صدا و سیما و البته منتقدین ارزشی، سریالهای خوب و دست اندرکاران آنها را بیشتر مورد تشویق قرار می دادند و نیروهای متخصص و متعهد را بیشتر جذب می نمودند، نه این که فقط کسانی که توان کار خوب با بودجه ی خصوصی را ندارند، به صدا وسیما و بودجه ی بیت المال روی بیاورند و یا اینکه صداو سیما را محملی برای آب بستن به داستانهای ضعیفی بدانند که دقیقه ای آنها را به پول می رساند.
مطلب مرتبط: تا ثریا گامی به سمت پورنوکراسی؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/23
9:8 ع
امسال همزمان با هدف مندی یارانه ها، بهای گاز شهری افزایش یافت و با توجه به تشویق شبکه های مختلف صداوسیما و رسانه ها و شرکت گاز به استفاده از درزگیر و بستن دریچه ی کولر به منظور صرفه جویی بیشتر در مصرف گاز، مردم این توصیه ها را جدی تر از سالهای گذشته گرفتند و اکثراً تمام درزها و دریچه ها و سوراخ هایی را که امکان خروج حتی کمی گرما و البته ورود هوا از آنها وجود داشت را بستند.
همین اقدام به ظاهر منطقی و اقتصادی منجر به فاجعه ای شد، چرا که براساس گزارش پزشکی قانونی کشور، آمار گازگرفتگی 8 ماهه در کشور حدوداً 60 درصد رشد داشته است که با توجه به استفاده ی بیشتر از بخاری در سه چهار ماه آخر سال احتمالاً این عدد بیشتر خواهد شد. اگر چه صرفه جویی در مصرف گاز برای اقتصاد خانواده مفید است اما زنده بودن از آن مهم تر است که صداوسیما به این نتیجه رسید که کمی از شدت صرفه جویی و استفاده از درزگیر و دریچه بند بکاهد و حتی توصیه کند که 5 سانتی متر پنجره ی اتقاق باز گذاشته شود و البته فکر کنم منظور مجری از 5 سانتی متر، همان 5 میلی متر ما باشد و این توصیه ها از برنامه ای مانند "شعله ی آبی" واقعاً برای من عجیب بود.
نتیجه این که بدون اینکه بخواهم صداو سیما یا دولت یا هر ارگان دیگری را مقصر این افزایش تلفات بدانم، آرزو می کنم مسئولان قبل از هر توصیه ای به عواقب آن بیندیشند و این که قبل از مرگ سهراب به فکر نوشدارو باشند و البته چون شاید هنوز سهراب های زیادی مانده باشند پس همین که اکنون جلوی اشتباه را بگیریم، حکم ماهی تازه را دارد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.