91/7/14
3:14 ع
امروز به نماز جمعه رفتم و متأسفانه مثل خیلی از دفعات قبل، بین دو نماز یک مسئول برای سخنرانی دعوت شد، اگر چه ایشان گفتند که خیلی وقت مردم را نمی گیرند ولی اینگونه نبود و متأسفانه بین دو خطبه فقط سخنرانی انجام نمی شود بلکه بعضی وقت ها بیانیه و مرثیه و نوحه خوانی نیز انجام می شود، من این مسئله را نوعی گروکشی می دانم چرا که در واقع نماز جماعتِ عصر را به گرو می گیرند تا مثلاً شما مجبور بشوید آن سخنرانی را گوش کنی.
مسئله گروکشی در سایر مراسم مذهبی نیز وجود دارد، مثلاً شما برای سخنرانی فلان شخص مهم به مراسمی می روی ولی آنقدر پیش برنامه برای شما می گذارند که اصلاً پشیمان بشوی؛ یا در عزاداری ها و جشن های مذهبی مراسمی را که عرفاً باید یک و نیم ساعت طول بکشد را به خاطر شام دادن به دو تا سه ساعت می کشانند. مسئله ی گروکشی نمونه های دیگری هم دارد، مثلاً شما برای خواندن دعای کمیل به مسجد می روید ولی دعایی که مثلاً در بهترین حالت اجرا در عرض 45 دقیقه تمام می شود را با مخلفاتی از قبیل روضه و نوحه به دو برابر می رسانند و به این شکل شما دفعه ی بعد تنها زمانی برای دعای کمیل به مسجد می روید که تمام شب جمعه را هیچ برنامه ی دیگری نداشته باشید.
بازهم نمونه ی دیگر از گروکشی ها در نمازهای جماعت است، مثلاً شما بین فعالیت های روزانه به منظور خواندن نماز جماعت خودتان را به مسجدی می رسانید ولی می بینید که امام جماعت اصرار دارد که بین دو نماز حتماً تفسیر یا احکام بگوید و یا بین دو نماز حتماً یک صفحه قرآن تلاوت شود.
خدای ناکرده کسی فکر نکند که من با نوحه و روضه و تلاوت قرآن و اطلاع رسانی مسئولان مخالفم، نه! فقط این ها نباید به نحوی انجام شوند که معنی گروکشی داشته باشند، طوری نباشد که مستمع احساس کند برای ثوابی او را با ثوابی دیگر تحت فشار قرار می دهند؛ بعضی وقتها این کارها ثواب یا عبادت را دچار نقصان می کنند و از یک سو نیز مراسم را دلزده می کنند و یا می رانند به عنوان مثال این که از بسیاری از علما شنیده ام که مداحان را توصیه کرده اند که دعای کمیل را به صورت کامل و بدون ایجاد وقفه بخوانند و این به ثواب و البته تأثیر نزدیک تر است، امید که گردانندگان مراسم مذهبی از هر اقدامی که موجب گروکشی شود خودداری نمایند تا مردم به خصوص نوجوانان و پیران بیشتر از این مراسم استقبال نمایند.
مطالب مرتبط:
مسجد، امن ترین سنگر در جنگ نرم
مسجد، فرهنگ، روحانیون و دیدار با استاندار
مسجد، امن ترین سنگر در جنگ نرم
چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم
مساجدِ نیمه تعطیل و فاقدِ روحانی
نکات مهم ایمنی در مساجد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/9
10:24 ص
تا قبل از فتنه 88، تنها و تنها کلامی را که از زبان خیلی از روحانیون و اصولگرایان و دلسوزان می شنیدیم لزوم پایبدنی صرف به ولایت مداری بود، اما بعد از جریان فتنه بحث بصیرت و نیاز کشور به عمارها و سلمان ها زیاد شد و سایت های مختلف با این عناوین شروع به کار کردند و البته انصافاً کم هم خدمت نکردند ولی کم کم با فروکش کردن فتنه دوباره همان جریان های گذشته شروع کردند به تعبیر کردن بصیرت به همان ولایت مداری صرف، تا دوباره مفهوم حیاتی بصیرت ذیل سایه عبارت خطیر و مهم ولایت مداری پنهان شود که البته حقیر در این شرایط بازهم سعی کردم تا این دو مفهوم همسو و غیر همگون را متمایز نمایم و اینک دوباره....
علائم مختلفی از سوی حتی جریان های به ظاهر غیر همسو دیده می شود که خبر از توافقات و برنامه های پنهانی جدیدی دارد، خبر نامزدی هاشمی در انتخابات، بازگشت عامدانه خاندان هاشمی به تیتر روزنامه ها، علاقه ایجاد رابطه با آمریکا از سوی دولت، بی علاقگی قوه قضاییه به محاکمه فتنه گران (با پیغام و پسغام برای بازنگشتن به کشور) و با اهمیت قائل نشدن دولت به حل مسائل اخیر اقتصادی کشور، پس گرفتن متعدد امضاهای مهم در مجلس، زمزمه های مرموزانه اصلاح طلبان، یکی به میخ و یکی به نعل زدن های خاتمی و در آخر نزدیکی به زمان انتخابات 92، بی ارتباط به نظر نمی رسد.
دوستانی که در فتنه 88 علم بصیرت را به دوش کشیدند، هشیار باشند، اوضاع غبار آلود است، نیازی نیست که موضع گیری های عجولانه بنمایند اما مراقب رفتارها و گفتارها باشند، منتظر نمانند تا دستور ورود عمارها داده شود، عمار وجه تمایزش به ولی شناسی و شنیدن حرف دل رهبر است، بصیران یک توان ویژه دارند و آن هم شنیدن حرف دل رهبر است، بصیر بیش از این که به گوش باشد به هوش است، پس به هوش باشید.
مطالب مرتبط:
اول بصیرت، بعد معرفت، محبت و ولایت
بصیرت و ولایت همیشه مهمند
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
قائم باشک مسئولان با مهدی هاشمی
حس تکلیف هاشمی و سن تکلیف ما
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/21
7:31 ع
با توجه به ثبات نسبی نمایندگان ولی فقیه در استان ها به عنوان ائمه ی جمعه در مراکز استان، عموماً ایشان اطلاعات صحیحی و نسبتاً خوبی در خصوص شخصیت های مطرح استان و یا استانداران منصوبه پیدا می کنند و اگر چه با دخالت های مستقیم و خارج از حد، ایشان در بحث اجرایی مخالفم، اما نمی توانم منکر شناخت و اطلاعات ائمه ی جمعه از وضعیت مدیریت اجرایی استانداران در استان شوم.
بارها و بارها در زمان کار تمامی دولت ها، در استانهای مان از کیفیت و میزان مطلوبیت رابطه ی ائمه ی جمعه و استانداران شنیده ایم و بارها نیز اختلافات ایشان نیز در استان ها دامنه پیدا کرده است و بعضاً این اختلافات منجر به تعویض استاندار گردیده است، البته این اختلاف ها غیر طبیعی هم نیست چرا که هر کسی در راستای انجام وظایف خویش مکلف است عمل کند و وظیفه ی امام جمعه به عنوان نماینده ی ولی فقیه در استان تذکر است و وظیفه ی استاندار نیز اجرا که برایند صحیح این تکالیف موجب رشد استان ها می شود.
بحث دیگری که برای فعالان سیاسی استانها مشهود است، تأثیر و نفوذ آقای مشایی در انتخاب استانداران است (چرا که وجه اشتراک اکثر استان داران داشتن رفاقت دیرینه با شخص آقای مشایی بوده است) که اکنون در یک ساله ی آخر دولت آقای احمدی نژاد، این انتخاب استانداران می تواند نقش حیاتی در میزان محبوبیت و نفوذ جریان نفوذی که یقیناً به دنبال معرفی نامزد در انتخابات ریاست جمهوری است ایفا نماید و از این جهت این جریان برای ایجاد انسجام بیشتر در خصوص فعالیت استانداران و کاهش انتقاد به ایشان، مبادرت به جلب رضایت و مفاهمه ی بیش از پیش و حتی غیر طبیعی با ائمه ی جمعه می نماید.
یقیناً در جایی که استانداران جدید به دلیل تفاهم های اولیه مورد تذکر و نظارت نمایندگان ولی فقیه در استان ها قرار نگیرند، از قوت و قدرت سیاسی بیشتری برخوردار خواهند بود که این مسئله نمی تواند به بحث انتخابات ریاست جمهوری بی رابطه ارزیابی گردد و اگر چه ائمه ی جمعه که از شعور سیاسی بالایی نیز برخوردارند را محتاج این تذکر نمی دانستم ولی وظیفه ی خود دانستم که این وظیفه را جسورانه به جان بخرم.
توضیح این که این مطلب در راستای تغییر و معارفه ی تعدادی از استانداران نوشته شد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/4/21
9:8 ص
متأسفانه برخی روحانیون منبری و برخی مداحان حرفه ای، طوری در مطالبشان از اهل تسنن و اعتقاداتشان سخن می گویند که جز ایجاد تفرقه، مقابله به مثل نسبت به مقدسات شیعه و دشمن شاد شدن ارمغانی ندارد. این گونه روحانیون و مداحان، طوری وانمود می کنند که از عشق و محبت زیاد به اهل بیت است که چنین سخن می گویند و حال این که ایشان نه تنها جایگاه بهتری برای اهل بیت ایجاد نمی کنند، بلکه در تضعیف جایگاه این بزرگواران می کوشند. این گونه افراد شاید خودشان ندانند که به نوعی مشمول لعن و نفرین های موجود در زیارت عاشورا هستند. شاید بد نباشد نگاهی خریدارانه به زیارت وزین زیارت عاشورا، این حدیث قدسی شریف، داشته باشند تا بدانند که کسانی که موجب تضعیف جایگاه اهل بیت می شوند چقدر مورد خشم خداوندند.
وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها
و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود
ما طی سالیان متوالی از حضرت امام خمینی و امام خامنه ای بارها و بارها تأکید بر لزوم حفظ وحدت بین شیعه و سنی را دیده و شنیده ایم و البته ایشان در نحوه ی صحبت، عملکرد و فتاوایشان همواره به لزوم احترام به مقدسات اهل تسنن اذعان کرده اند و مطمئناً خلاف این توصیه ها عمل کردن، خروج از ولایت رسول الله است، چرا که ولایت فقیه همان ولایت رسول خداست و البته یادمان نمی رود که خود حضرت علی (ع) چگونه برخی از این افراطیون را (غلات) را منکوب کردند.
البته پرده دری ها و بی حرمتی های این گونه روحانیون یا مداحان فقط در بحث شیعه و سنی نیست و در موضع گیری های سیاسی خود نیز معمولاً به همین سبک وسیاق عمل می کنند و اگر چه مورد بی مهری و عتاب مومنان و حتی رهبر نیز که قرار می گیرند، بازهم نه در پی جبرانند و نه در پی اصلاح.
اکنون اگر کسانی می خواهد به دین خدا، رسول و اهل بیت و انقلاب خدمتی کنند، بهتر است اولاً اصول تبلیغ را براساس خیرخواهی، منطق و ادب رعایت کنند، ثانیاً آب به آسیاب دشمن نریزند و ثالثاً موجب هتک حرمت به اهل بیت و مقدسات نشوند. و مؤمنان نیز بهتر است که با ترک منبر این گونه روحانیون و مداحان و خلوت کردن پیرامون این گمراهان، موجب اصلاح و تنبه ایشان شوند و البته دوستان فعال در عرصه ی مجازی هم بهتر است که مدام از ایشان لینک و تصویر و سخن درج نکنند و ایشان را عارفان و اساتید اخلاق جلوه ندهند چرا که شاید روزی بخواهند از اعمال افراطی ایشان برائت جویند.
مطلب مرتبط: امان از این مداحان!!!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/3/26
12:22 ع
این که فقط گلایه کنیم و از وضعیت حجاب بد بنویسیم بدون این که پیشنهاد و تحلیل ارائه دهیم نه منصفانه است و نه فایده ای دارد، تنها موجب پیشرفت وضعیت ناهنجاری ها و جسورتر شدن هنجارشکن ها خواهد شد. چندی پیش گفتم و بازهم می گویم که امر به معروف و نهی از منکر تنها با گروهی که در این زمینه تخصص دارند میسر است. برخورد مأمورانی که خودشان و خانواده شان میانه ای با حجاب ندارند، تنها بر اساس دستور مافوق است و باری به هرجهت، و نه تنها هیچ فایده ای ندارد که احتمالاً موجب تأثیر عکس هم می گردد. پیشنهاد من این است که انسان های دلسوز و باسواد در امر دین و فقه و البته امر به معروف و نهی از منکر و با استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری و البته در گام های بعدی قانونی و با رفتار قابل دفاع و غیر زننده وارد شوند و هیچ گروهی را دراین زمینه از طلاب مناسب تر نمی دانم، گروهی که اگر فیلم و بلوتوث شان را اگر یک بی حجاب دید به حجاب ترغیب شود، نه بشود بهانه ای برای شبکه های ماهواره ای.
اگر قرار باشد در سنگر امر به معروف و نهی از منکر روحانیون و طلاب پیشرو نباشند، ببخشید کجا قرار است پیشرو باشند؟!
اگر قرار باشد روحانیون و علمای عزیز در محرم و صفر و رمضان فرهنگ حجاب و عفاف را با بیان لین به مردم نیاموزند، پس کی این کار را می خواهند بکنند؟! اگر روحانیون و طلاب بخواهند به کناری بنشینند و میز را بر منبر ترجیح دهند و حرف و کتکش را بسیجی ها بخورند و یا این که گروه هایی که بویی از منطق و دین نبرده اند این مهم را بر عهده بگیرند، پس چه زمان قرار است به پا خیزند و لباس پیامبر اکرم را بر تن خود معنا کنند؟! اصلاً چرا حوزه وارد عرصه ی هنر نمی شود؟! چرا روحانیون و طلاب ما باید سال ها منتظر بنشینند تا سلحشوری متولد شود، بزرگ شود و درست تربیت شود و بعد بیاید و داستانی از یوسف بسازد و عفاف را بیاموزاند؟! ما توقع تشکل و کار برنامه ریزی شده و حتی تضمینی را در این زمینه ها داریم، اگر روحانیون ما از دانشگاه های هنر ما توقع چنین خدماتی دارند که هیچ! ولی اگر چنین انتظاری را از سربیرون کرده اند، همانطور که در حوزه شاخه های مختلف فرهنگی و دینی ایجاد کرده اند، توقع داریم در زمینه ی فرهنگسازی با استفاده از ابزار هنری وارد شوند و در زمینه ی امر به معروف و نهی از منکر دقیق تر نیرو تربیت کنند.
و اما دولت! دولت که مجری رسمی برنامه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است، دولت چه بکند؟! پاسخ مشخص است! چرا که تکلیف در قانون بیان شده است! ترویج فرهنگ دینی و عفاف و حجاب و مفاهیمی مانند غیرت با استفاده از ابزارهای هنری و رسانه ای اگر وظیفه ی اول دولت نباشد، پس وظیفه ی چه کس و چه مرجعی است؟! آیا این همه فیلم های سینمایی که در دولت های اصلاحات، غیرت را جنون معرفی می کرد، نباید خنثی شود؟! آیا عفت و حجابی که سال ها به عنوان نماد املیسم معرفی می شد نباید احیا شود؟! آیا این که دینداران انسانهای بی عقل و بی منطق معرفی شدند نباید با همان ابزارها به خوبی بلااثر شوند؟! دولت اگر نمی تواند وضعیت حجاب را بهتر کند، آیا نمی تواند لااقل نگذارد بدتر از این شود؟! یعنی مثلاً همین حجاب درب و داغان رایج را لااقل حفظ کند؟! ما نمی خواهیم دولت عزیز حجاب کامل شرعی را الزام کند اما اگر همینطور بخواهد به تنگ و نازک و کوتاه شدن ها نیز واکنش نشان ندهد، مطمئناً چیزی به اسم حجاب در جامعه تا چند سال آینده نخواهیم داشت. اکنون کارمندان خانم هم کم کم دارند مانتوهای محل کارشان را به بالای زانو ارتقا می دهند و لااقل این ارتقا را مانع شوند اگر ارتقا در حجاب را نمی دانند و نمی توانند.
صداوسیما هم که نمی تواند همین نیروی انسانی معدود ارزشی را زیر پرچم فرهنگ عفاف و حجاب گردآورد، فکری به حال مدیران خودش بکند، بالاخره تعداد انگشت شماری کارگردان و تهیه کننده و بازیگر داریم که هنوز عفت و حجاب و حیا را ارزش می دانند، نمی دانم چرا صداوسیما همین پتانسیل موجود را نیز هدر می دهد!؟ آیا این همه زیبایی که در عفت وجود دارد ارزش به تصویر کشیدن ندارد؟! که استفاده از هنرپیشه های بی حجاب را بهترین جلوه ی بصری برنامه ها فرض کرده اند؟! آیا بهتر نیست مسئولان گرانقدر سیما اینچنین در جذب و تربیت نیروهای متظاهر، ریاکار و ضدانقلاب در درون خودشان و متعاقباً در جامعه نکوشند؟! کسانی را می شناسم که اکنون ضدانقلاب و ضدولایت فقیهند و در سیما، خانه که چه عرض کنم، لانه کرده اند و مستقیم و غیر مستقیم در خدمت فرهنگ غرب گام می نهند، کارمندان و هنرپیشگان و مجریان محجبه ای که کافی است یکبار در خیابان ببینیشان تا جایگاه حجاب را در تلویزیون این مهمترین رسانه ی کشور بشناسی!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/27
11:48 ع
این ادعا که همه ی بی حجاب ها مغرضند و مجرم، ما را فوراً به برخورد مستقیم رهنمون می سازد، اما آیا همه ی بدحجاب های ما واقعاً مغرضند و مجرم؟! مطمئناً پاسخ نه است، چرا که تعداد زیادی از همین بدحجابها در انتخابات و 22 بهمن و روز قدس به میدان می آیند و در کنار محجبه ها رأی می دهند و یا در راهپیمایی شرکت می کنند. من نمی خواهم قبح بدحجابی را بشکنم ولی نگاه افراطی به بدحجاب ها را مانع کار فرهنگی می دانم؛ اگر یقین داشته باشیم که بدحجابان مغرضند و مشرک و بی ایمان، آن موقع کار فرهنگی را نیز مفید نخواهیم دانست و این گونه حجاب و عفاف را عملاً یا از دستور کار خارج می کنیم و یا به صورت جدی دنبال نخواهیم نمود و البته این سکه یک روی بد دیگر هم دارد و آن روی دیگر این است که اصلاً نسبت به حجاب هیچ حساسیتی وجود نداشته باشد و کم کم یک فرهنگ سکولار را در جامعه مجاز و معروف بدانیم که این نیز منجر به حذف هر گونه برنامه ریزی در خصوص جاری نمودن فرهنگ عفاف و حجاب خواهد شد، که متأسفانه این روی سکه را نیز در گفتمان رییس جمهور و البته مسئولان فرهنگی دولت شاهدیم و این دو روی سکه که هر دو به ضرر فرهنگ عفافند، رایج ترین گفتمان های موجود در این حوزه هستند.
اگر نگاه مسؤولان فرهنگی کشور مانند مستولان حوزه، صداوسیما و ارشاد لبریز از کینه و تنفر نسبت به بدحجاب ها باشد، عملاً کارفرهنگی که مقدمه اش نزدیک شدن، احترام و حتی محبت است نیز به وقوع نخواهد پیوست و این مسئله ای است که متأسفانه در لحنِ کلام برخی روحانیون مطرح و برخی مدعیان فرهنگ شاهدیم.
این مسئله که بسیاری از بدحجابان جامعه به انقلاب و رهبر و مسئولان آن اعتقاد و اعتماد دارند، خود نشانه ی عدم موفقیت مسئولان فرهنگی در نشر جایگاه رفیع اسلام و حجاب و عفاف است که نتوانسته اند به نهادهای انسان های پاکی که انقلاب اسلامی ایران را با تمام وجود دوست دارند، مفهوم حجاب و عفاف را منتقل نمایند. یقیناً اگر چنین بی حجابانی عمیقاً به بی حجابی اعتقاد داشتند، هیچگاه در سنگر انقلاب حاضر نمی شدند بلکه بایستی در شمار کم شمار ضدانقلاب در می آمدند.
فرض کنید پدر و مادری در تربیت فرزندانشان کوتاهی کرده باشند و فرزندشان دچار یک انحراف شده باشند، آیا برخورد قهری پدرومادر می تواند مفید واقع شود؟! یا نه! پدرومادر ابتدا باید به خود بیایند و در خود و در برخوردهای خود تحولاتی ایجاد کنند تا فرزندشان زشتی انحراف مزبور را درک کرده و آن گاه با برخوردهای سختگیرانه و در حالی که فرزند به مصلحت خویش واقف شده است او را از انحراف دور نمایند؛ وضعیت جامعه ی ما چنین است، متأسفانه بحث حجاب و عفاف عملاً به حجاب صرف تنزل داده شد و همان حجاب نیز بدون کارفرهنگی و فقط با کارقهری در جامعه جاری گردیده است، در حالی که عملاً کار قهری صرف بدون کار فرهنگی نه تنها تأثیر مثبتی (جز موقت و ظاهری) نخواهد داشت بلکه موجب تضعیف جایگاه باطنی و واقعی حجاب می گردد که متأسفانه گردیده است.
ای کاش مسئولان فرهنگی به خصوص مسئولان حوزه، روحانیون و طلاب همچنین صدا و سیما و نیروهای حزب اللهی و رسانه های مذهبی و اصولگرا زودتر به خود بیایند و مسئله ی مهم حجاب و عفاف را با این عبارت که "ما مأمور به تکلیفیم و نه نتیجه"، تخریب نکنند چرا که در حکم امر به معروف و نهی از منکر نتیجه نیز مهم است و اگر نتیجه ای وجود نداشته باشد و یا نتیجه عکس محتمل تر باشد، عملاً تکلیف عوض می شود و اگر چه قبول دارم که در کارفرهنگی کوتاهی عظیمی رخ داده است اما جبران این فرصت سوزی را با کار ضربتی و قهری بدترین ضربه به مبحث حیاتی حیا و حجاب و عفاف می دانم. نتیجه این که یه نظر حقیر هر چه زودتر تمام مسئولان و دست اندرکاران فرهنگی باید در خصوص شناخت و جبران کاستی ها و نقایص خود و تعیین اقدامات اصلاحی دست به کار شوند و عملاً تحلیل و تحول را مهمترن رکن های حل این معما در نظر گیرند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/9
10:1 ع
پس از اظهارات اخیر آقای احمدی نژاد در خصوص این که اسلام توسط فردوسی نجات یافته است، اگرچه این بار این اظهارات با حاشیه های رسانه ای کمتری مواجه شد، اما یکی از مراجع عظام، اینگونه پاسخ گفته اند که این کلام آقای احمدی نژاد ظلم به علمای دین است و فرموده اند که این اظهارات در مورد فردوسی انکار نقش علما در نجات اسلام تلقی می شود.
پاسخ این مرجع عالیقدر، از این جهت حجیت کافی را ندارد که منجی بودن می تواند یک عمل مشترک فرض شود و این که دونفر چیزی را در دوزمان یا مکان متفاوت نجات داده باشند و از این لحاظ این دو مفهوم به لحاظ منطق، منافاتی باهم ندارد و البته این بدان معنی نیست که هردو یا یکی از آنها درست باشد.
علمای عزیز ما در زمانی که حد و اندازه ی شان بسیار بالاتر از حد و اندازه ی پاسخگویی به برخی سخنان از جنس سخنان مشایی است و اگر چه این علما این عمل را از دلسوزی انجام می دهند، ولی بهتر است که این پاسخگویی ها را به شاگردان خبره و معتمد خودشان بسپارند تا در گام های بعد دوباره امثال مشایی ها و جوانفکر ها در رد این پاسخ ها به خود جرأت پاسخگویی و مجادله با مراجع عظام ندهند و اصولاً شاید این همان خواسته ی قلبی شان باشد تا به این شکل خودشان را بزرگ نمایند.
و اما نظر حقیر در مورد این سخنان این است که، یقیناً همان فردوسی که ادعای عجم زنده کردن دارد، می توانست مسراعی برای ادعای زنده کردن اسلام بیاورد و این شجاعت از روح حماسی فردوسی اصلاً غریب نبود تا افراد دیگر برایشان با قافیه ی ناموزون چنین ادعاهایی بسرایند. البته با توجه به سابقه ی آقای مشایی در این که خود را عالم بدون معلم و یا فراتر از معلم می داند، آیت الله مکارم شیرازی نیت این سخنان احمدی نژاد را پیرو ادعاهای قبلی آقای مشایی و احمدی نژاد در مورد علم کردن مکتب ایران و به منظور رد یا تضعیف جایگاه اسلام اصیلی که در نزد علمای دین است دانسته است.
درپایان این که حقیر سراپا تقصیر، جایگاه همه ی کسانی را که در راه اسلام گام می نهند، از عالم تا متعلم و از شهید تا فقیه و... خادم می دانم، نه ناجی! و یقیناً نه فردوسی و نه سایر علما، لفظ ناجی اسلام را برخود نمی پسندند و همه و همه بیش از این که خدمتی به اسلام کرده باشند، از این خوان الهی پربرکت، در محضر پیامبر مکرم اسلام و اهل بیت مکرمشان بهره جسته اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/8
1:11 ع
اگر چه حقیر در مطالبی که در خصوص حجاب و عفاف، فرهنگسازی، بحث مساجد و مسئولیت های روحانیون نوشته ام همواره بر مسئولیت و قصور دولت و مجلس و صدا و سیما و حوزه و روحانیت تاکید کرده ام اما انگار برخی دوستان که حامی ویژه ی روحانیون هستند، حوزه و روحانیون را مبراتر از این حرف ها دانسته و تمام تقصیر را به دولت و شاید هم با تخفیف صدا وسیما و مجلس مختوم می دانند و برای اثبات این مسئله نیز از یک روحانی برجسته پاراگرافی را حجت برای برائت تقصیر از تمام روحانیون می دانند.
حقیر به اهمیت و تأثیر گذاری روحانیت بسیار اعتقاد دارم و خلاف این را اشتباه و یا عناد می دانم و از طریق مصاحبت با روحانیونی مانند حاج آقا ضابط (رحمت الله علیه) و سید محمد انجوی نژاد عزیز به این مسئله یقین پیدا کرده ام.
این جانب نقش روحانیت را نه در انقلاب که قبل از آن نیز مهم و حیاتی دیده، و می دانم که این قشر وصنف عزیز در حکومت هایی که حتی علیه روحانیت اقدام و برنامه ریزی می کردند موفق عمل کرده و در جذب مردم به دین خدا و خنثی سازی ترفندهای مختلف بدون هیچ حمایت و امکاناتی از جان و مال مایه ی توفیق گذاشته اند.
در کشوری که مساجد، صداوسیما و حسینه ها و ادارات، پایگاه های روحانیون است چگونه می توان جایگاه سخت افزاری و نرم افزاری این قشرعظیم و عزیز را نادیده انگاشت. دوستان عزیز! حقیقتاً روحانیت نیز نیاز به ارتقا و برنامه های جدید و روز دارد، همانطوری که رهبر معظم انقلاب این تحول را در سفر قبلی شان به قم مورد تأکید قرار دادند.
باور کنید اگر تعداد و جایگاه ها و مناصب روحانیون را ده برابر کنیم ولی بر اثر بخشی و کارآیی آنها نیافزاییم اتفاقی در عرصه ی فرهنگ نخواهد افتاد مگر منفی! اگر ما هرچه روحانی تربیت کنیم به همان مقدار، پست در آموزش پرورش و نیروهای نظامی و انتظامی و نهادهای انقلاب از جهاد و کمیته امداد و ... تعریف کنیم و روحانیون مسجدی را نیز جذب آن نهادها کنیم و عملاً سنگر اصیل مجلس را خالی کنیم و مساجد ما تنها یکی دونوبت نماز یومیه ی جماعت و حتی فرادا در آنها برگزار گردد، چه معجزه ای در عرصه ی فرهنگ را باید توقع داشته باشیم؟! متأسفانه همچنان بیشتر بار فرهنگی مذهبیون کشور را همان منبری های قدیمی و مسجدی مانند حاج آقا پناهیان، انصاریان، فاطمی نیا و قرآئتی به دوش می کشند که دلسوزانه عرصه ی فرهنگ را بر مناصب و مقام های سیاسی و اجتماعی ترجیح داده اند.
و اکنون... متأسفانه مساجد جولانگاه برخی مداحان عقل گریز گشته است که جامعه ی جوانان مسجدی را به سمت شور و احساس صرف و برخلاف جهت شرع و عقل به پیش می برند. دوستانی که در مساجد به بهانه ی حب اهل بیت، این مظاهر عقل و عشق الهی، ارادت خود را با صداهای ناهنجار و ساب و اکو به اثبات می رسانند و پس از آن، جوانان جذب شده را به قلیانسراها برده و فکر و روحشان را تدخین می کنند و از خانواده هایشان دور. آیا این وضعیت مساجد تحولی در فرهنگ ایجاد خواهد کرد!؟ آیا جایگاه بزرگ، اصیل و قدیمی مسجد همان است که در صدر اسلام مورد تأکید در محضر نبی اکرم بوده است؟! آیا این وضعیت محصولی جز خالی کردن مساجد از روحانیون تمام وقت و منبری و فرهنگساز است؟! دوستان عزیز! پارسال یک روحانی جوان و اهل کار فرهنگی به مسجد ما آمد و پس از 5-6 ماه کارفرهنگی و به حرکت درآوردن مسجد محل، به دعوت سپاه یک بخش، سنگر مسجد را رها کرده و به سنگر سپاه پیوست! و حساسیت و اهمیت آن سنگر کجا و این سنگر کجا؟!
دوستان عزیز! من این اهتمام حوزه را برای جذب و تربیت و پرورش طلاب تحسین می کنم اما اگر این طلاب به عنوان محصولات حوزه در سبد مصرف کننده ی واقعی که همان اجتماع و جوانان است قرار نگیرند، عملاً چه چیزی را فتح کرده ایم؟!
دوستان من! حقیر این همت حوزه را که بر استقلال از دولت ها اصرار داشته، بسیار می پسندم و ترجیح می دادم، وجوهات شرعیه به جای این که خرج طلاب 40-50 ساله ی بعضاً چند شغله شود، صرف روشن کردن چراغ مساجد به نور روحاینت مسجدی گردد، تا روحانیون مسجدی ما را دغدغه ی معیشت نیازارد، اگر چه این وظیفه ی حوزه از مسئولیت دولت در این خصوص نمی کاهد و تکلیف ما نیز بقا بر پرداخت وجوهات شرعیه است.
در این مطلب قصد پرداختن به تقصیرهای متعدد سایر نهادها و قوا نداشته و نکند که این مسئله موجب شود که دوستان فکر کنند من جانب سایر نهادها و قوای مقصر را گرفته ام. دوستان عزیز! مدنظرتان باشد که اگر قرار است اصلاحی و تحولی انجام شود بدون تحلیل و ریشه یابی میسر نخواهد بود و تحلیل و نقد و انتقاد نیز ازیک دیگر قابل انفکاک نیستند. امیدوارم دوستان عزیز این مطلب را دلسوزانه بدانند و ستزجویانه پاسخ ندهند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/12/26
9:29 ع
عصر پنجشنبه در جلسه ای با حضور نخبگان فرهنگی استان گیلان و استاندار، مواردی تحت قالب پیشنهاد و انتقاد مورد بحث فعالان فرهنگی و مذهبی قرار گرفت که اگرچه بعضاً جسورانه و تند و تیز بود ولی با سعه ی صدر استاندار گیلان سردار سعادتی مواجه شده و موجب ایجاد فضای بازی از مباحث کاربردی و عملیاتی در عرصه ی فرهنگ استان گردید.
دوستان فرهنگی مباحث زیادی را اعم از انتقاد به برخی انتصاب ها، توزیع بدوجه ها و بی برنامگی ها مطرح کردند و برخی دوستان نیز پیشنهاد هایی در جهت ارتقای ریز فرهنگ ها، بحث حجاب و عفاف، کار فرهنگی فراتر از محدوده ی صرف حجاب به خصوص محدوده ی گناهان لسانی و حمایت از نهادهای خصوصی فعال در عرصه ی فرهنگ داشتند که مورد استقبال استاندار و سایر حضار قرار گرفت.
اینجانب اگر چه وقتی برای صحبت نگرفته بودم ولی با توجه به عدم پرداخت مناسب به بحث مسجد و برخی مباحث مورد نظرم، عنوان مباحثم را طی نامه ی مختصری به مجری مراسم تقدیم کردم تا شاید برای بیان مشروحش در همان جلسه فرصت مناسبی در اختیارم قرار دهند، ولی ایشان به دلیل کمبود وقت، همان نامه ی چند خطی را برای حضار و استاندار خواندند که مشروحش را در چند سرفصل به شما دوستان عزیز نیز ارائه می کنم:
مساجد
مساجد از بدو تاریخ اسلام به عنوان پایگاه های فرهنگی و حتی فراتر از آن مورد اهتمام پیامبر اکرم و ائمه ی معصومین بوده است که نشان از ظرفیت بالا و الهی این نهاد اجتماعی و عبادی دارد. از یک سو ایجاد حرمت و احکام احترام آمیز برای مسجد و از سویی همّ اسلام بر اجرای عبادت های گروهی کارکرد فرهنگی مسجد را تقویت می کند. در آن زمان مسجد هم مدرسه بود، هم محل تعلیم و تهذیب بود و هم محل عبادت و هم محل جلسات مهم حکومتی که همه ی این ها اهمیت مساجد را در آن زمان به خوبی توجیه می کند. هم اکنون سالانه افراد زیادی به مناسبت های مختلفی مانند اعیاد و محرم و صفر و ایام الله انقلاب وارد مساجد می شوند ولی جذب نشده و از این فرصت برای نگهداری آنان استفاده نمی شود که این مسئله ریشه هایی دارد که واکاوی و حل آنها بسیار ضروری به نظر می رسد.
جایگاه فرهنگی و اجتماعی مساجد به دلیل افزایش نهادهای فرهنگی اعم از مدارس، دانشگاه ها، حوزه ها، کانون های فرهنگی، خانه های فرهنگ، حسینه ها و ... کاهش یافته و از جامعیت سابق تا حدودی نزول کرده است.
غیر از این مسئله موارد دیگری نیز موجب شده تا مساجد نتوانند جایگاه والایی را که در کتاب، حدیث و سنت برای آن معرفی شده، را کسب نمایند که آنها را بر می شمارم:
الف- بحث روحانیون مسجدی: اگر مساجد را پایگاه های فرهنگی بدانیم بایستی روحانیون مساجد را فرمانده های این پایگاه ها بشماریم. روحانیون مساجد با حضور مستمر در مساجد ضمن برپایی نمازهای جماعت، پاسخگوی احتیاجات دینی مردم بوده و سوالات شرعی آنها را جواب داده و وجوهات شرعیه ی آنها را جمع آوری کرده و به مراجع می رسانند، اما این حد جایگاه برای مساجد نمی تواند مطلوبِ یک پایگاه فرهنگی را متصور سازد، چرا که موارد زیر در بحث روحانیون مسجدی مورد غفلت قرار دارد:
1- روحانیون مسجدی عموماً با فعالیت مناسب فرهنگی در مساجد توسط ارگان ها شناسایی شده و مساجد به عنوان سکوی پرتاب این روحانیون عمل کرده و آن ها را به سازمان های دولتی و نظامی سوق می دهند که این مسئله به دلیل عدم تعریف نهادی مجزا برای سامان دهی مساجد و به خصوص حفظ معیشت روحانیون مسجدی اتفاق می افتد. اگر چه روحانیون ما نباید ثروت طلبی و مقام دوستی را در انتخاب شغل دخیل کنند، ولی توجیهات ارگان ها و الزامات کسب روزی برای امرار معاش، موجب می شود تا بسیاری از روحانیون علی رغم اعتقاد به اهمیت مساجد، پشت میز نشینی و ورود به عرصه ی اجرا را بر فرهنگ ترجیح دهند؛ یکی از توجیهاتی که موجب این اتفاق نامیمون و خالی شدن مساجد می گردد، این است که کار فرهنگی به عنوان کاردوم و حتی کمک خرج روحانیون جلوه داده شده و عملاً بسیاری از روحانیون ما خسته از کار اداری خود، صرفاً نماز مغرب و عشا را در مساجد اقامه کرده و بسیاری از مساجد به همین یک وعده نماز جماعت اکتفا می کنند.
2- روحانیون مسجدی با توجه یه نوع کار، عموماً روحیات خاصی را طلب می کند که با روحانیون اجرایی فرق می کند؛ روحانیون مسجدی بایستی خاکی بوده و خود را همسطح مردم عادی و کودکان و نوجوانان و جوانان قرار داده و با آنان رابطه ی صمیمانه برقرار کنند، روحانیون مسجدی اگر بخواهند کار فرهنگی انجام دهند، بایستی روحیات پرخاشگرانه را تحمل کنند تا در گام بعدی بتوانند، جوانان را جذب کنند. روحانیون مسجدی نبایستی فقط برای نماز به مسجد بیایند و یا فقط وقتی که مراسمی متولی دارد به منبر بروند، بلکه روحانیون مسجدی باید در مسجد مستقر باشند، برنامه ریزی، هدایت و بر اجرا نظارت داشته باشند و در عین حال با رده های سنی مختلف جلسات فرهنگی و مذهبی داشته و آنان را به اسم بشناسند و اگر چند شب به مسجد نیامدند سراغشان را بگیرند و همه ی این ها به روحانیون خاص برای مساجد با مشخصات روحی خاص، تربیت های ویژه و فراغت از کارهای دیگر نیاز دارد، که نشان از لزوم برنامه ریزی حوزه و دولت برای تربیت روحانیون ویژه ی مسجد و کار فرهنگی و حفظ شأن مالی و شغلی این روحانیون را دارد.
3- تأمین بودجه ی مناسب برای کارهای فرهنگی در مساجد یک نیازواقعی و غیر قابل انکار است و اگر چه بودجه ی مناسب به نظارت و برنامه ریزی و مدیریت های مالی محتاج است، ولی به نظر حقیر میل دادن بودجه های فرهنگی در سایر نهادها و سازمان ها که عموماً در این خصوص یا صرف نمی شوند و یا غیر اثر بخش مصرف می شوند به مساجد، می تواند بسیار مفید و موثر باشد. اصالتاً کارآیی نماز و عبادتی که در محل کار و تحت نظارت حراست و عوامل اطلاعات صورت می گیرد، بسیار پایین تر از عبادتی است که در مساجد و به میل و اراده ی مردم صورت می گیرد. هم اکنون به صورت سالانه در زمان های خاصی کلاس های مختلف فرهنگی، ورزشی و هنری درمساجد تشکیل می شود که به دلیل عدم بودجه ی مناسب نمی تواند موجب جذب موثر و دائم متقاضیان این کلاسها به مساجد و فعالیت های فرهنگی گردد.
ب- بسیج های مساجد: پایگاه های بسیج در مساجد می توانند در استفاده از شاخه های مختلف فرهنگی و هنری بسیج موفق تر از وضعیت موجود عمل کنند؛ متاسفانه هم اکنون پایگاه های بسیج مساجد که بایستی در جهت شناسایی و حمایت از نیروهای فعال فرهنگی و هنری مومن و به کارگیری و استفاده از آنها گام بردارند از این مهم جامانده اند و عملاً پتانسیل بالای موجود که در خود بسیج و شاخه های فرهنگی هنری آن موجود است، تحت الشعاع مدیریت شبه نظامی پایگاه های بسیج قرار گرفته است.
تأثیر جسارت و کارآیی فعالان فرهنگی، با موفقیت مسئولان اجرایی و اقتصادی
مستقیم می روم سر اصل موضوع، فکرش را بکنید که شما به خوبی بتوانید از مبانی انقلاب و اسلام دفاع جانانه انجام دهد اما وقتی ذهن مخاطب به خصوص (نوجوان و جوان) به سمت ناکامی های اقتصادی، اجرایی و سیاسی می رود، چه حسی نسبت به مباحث شما و خود شما پیدا می کنند؟! این جاست که میزان موفقیت فعالان اجرایی و اقتصادی اهمیت خود را در موفقیت کارهای فرهنگی نشان می دهد و ای کاش مجریان و مسئولان غیر فرهنگی به جای این که مستقیم به دنبال اجرای کار فرهنگی باشند، از فرهنگی ها حمایت کنند و خودشان با خدمت بیشتر در عرصه ی اقتصاد و عمران بستر مناسب را برای به ثمر نشستن فعالیت های فرهنگی فراهم کنند. فکرش را بکنید گشت ارشاد بخواهد در پیاده روها و خیابانهای پر از چاله و چوله رشت، بدحجابان را به حجاب هدایت کند، آیا این سخت گیری در کار مردم و سهل گیری در افتضاح مسئولان شهری یک معنای متوازن را در ذهن مردم ایجاد می کند؟!!!
حمایت از فعالان عرصه ی مجازی فرهنگ
علی رغم تأثیر به سزا و آشکار فعالان فرهنگی عرصه ی مجازی، اما متأسفانه این جهادگران بدون هر گونه حمایت و کمکی به فعالیت می پردازند که محرومیت از توان این فعالان در عرصه ی حقیقی محرومیتی است غیر قابل جبران برای عرصه ی فرهنگ؛ به نظر می رسد شناسایی و استفاده از نیروهایی که بدون هرگونه حمایت مالی و آموزشی، خالصانه در عرصه ی فرهنگ به خدمت می پردازند بتواند جایگزین مناسبی برای کم کاری و رکود فعالین بعضاً بدون حساسیت و صرفاً آمارگرا در این بحث باشد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/30
1:26 ص
چهارشنبه شب مورخ 28/10/90 برنامه ی پارک ملت از حاج آقا طباطبایی دعوت کرده بودند تا با موضوع منبر، در برنامه حضور داشته باشند. آقای شهیدی فر که این روزها به خاطر اظهارات تند عماد افروغ در برنامه اش، شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته بود، متأسفانه بحث منبر را به سمتی برد که به عنوان یک حرفه و شغل و با موضوع کسب درآمد مطرح شود و از آن هم دردناک تر این که آقای طباطبایی نیز بدون این که دقت کند در دام او افتاد و به دستمزد منبر و تعداد منبر در روز و امثال هم اشاره کرد و با افتخار گفت که روزی 5-6 منبر می رفته و دستمزدشان را قبل از اینکه بشمارد با هم قاطی می کرده و بعد می شمرده است تا نداند که کدام مجلس پول بیشتری به او می دادند ولی اکنون دیگر چک می کشند و نمی تواند مثل قدیم آنها را قاطی کند!!!
نمی دانم چه بگویم، اصلاً اصل قضیه هم قابل دفاع نیست و ای کاش تمام روحانیون ممر درآمدشان نه منبر بود و نه پیشنمازی و ای کاش امثال آقای طباطبایی که ممر خوبی مانند دفترخانه دارند، بیش از این که به فکر کسب درآمد از دین باشند، صرفاً به فکر خدمت به دین و متدینین می بودند.
آقای طباطبایی یک اشتباه بسیار بزرگ دیگری نیز داشتند، ایشان گفتند که زیارت حرم حضرت رضا را مانند عوام انجام می دهند و حتی برای رسیدن به ضریح هول هم می دهند ولی در سوالی که مجری در مورد رانندگی از ایشان پرسید، ادعا کردند که اگرچه رانندگی می دانند ولی رانندگی را در شأن روحانیون ندانسته و خودشان هرگز رانندگی نمی کنند و به همین دلیل راننده دارند. چرا کسی مانند آقای طباطبایی باید زیارت و تدینشان مانند عوام باشد و زندگی شان مانند خواص؟! این مسأله مطمئنا نه فقط در مورد ایشان که در مورد بسیاری دیگر صدق می کند و ایشان با این مصاحبه نه تنها خودشان بلکه سایر تافته جدا بافته ها را نیز تأیید کردند. این آقای شهیدی فر هم به جای این که به مهمانش بگوید پس چرا سوارکاری در اسلام اینقدر مورد سفارش بوده است و یا این که در اسلام سفارش شده هر مومنی خودش کارهای شخصی خودش را انجام بدهد، مثل برنامه ی عماد افروغ صم بکم نشست و گوش کرد. ای کاش آقای شهیدی فر می گفت که چه شده است که عالمی مانند ایشان، کاربرد عبارات عامیانه و عالمانه را در زندگی و عبادت اشتباهی گرفته اند؟!
اگر چه من قبلاً به آقای شهیدی فر اعتقاد داشتم، اما متأسفانه هم اکنون برنامه هایی را از ایشان می بینم که در خدمت انقلاب و اسلام قرار ندارند. آقای شهیدی فر با دعوت از دوقشر متضاد یک هدف را در این هفته دنبال کرد، یک بار با دعوت از منتقد رندی مانند عماد افروغ و بار دیگر با دعوت از عالم ساده ای به نام طباطبایی و جالب این که این دو منتقدان جدی به حکومت بودند، اظهارات آقای عماد افروغ را که اکثراً مطلع شده اند و کلامی هم که چند بار از طرف آقای طباطبایی در این برنامه تکرار شد این بود که مسئولان کشور دروغگو هستند و بزرگترین مشکل کشور دروغ است، ولی این متهم کردن حکومت از سوی این دونفر با هم دیگر از یک منشأ نبود، یکی از شیطنت و آگاهی و دیگری از سادگی و ناآگاهی نشأت داشت.
ای کاش تمام روحانیون ما با بصیرت و تقوی، ابتدا خودشان و خانواده هایشان را حفظ می کردند و سپس الگوی خوبی برای مومنان می شدند و با قول و عمل هدایت مردم را برعهده می گرفتند و راه را بر سوءاستفاه ی دشمنان می بستند که متأسفانه با مشاهده ی حالات افرادی مانند آقای امجد و یا علمایی که آقازاده تحویل جامعه دادند، خلاف این مسئله را شاهدیم.
در انتها از خداوند منان برای خودمان و تمام علما عاقبت به خیری، بصیرت و تقوی آرزومندم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.