95/9/1
9:41 ص
روحانیون و حوزه در کشور ما نقش بسیار برجسته ای چه قبل از انقلاب و چه پس از آن ایفا نموده اند و در هر مقطعی که خوب عمل کرده اند، پیشرفت، عزت و استقلال کشور حفظ شده است و در هر مقطعی که بد عمل کرده اند، دچار شکست و یأس و وابستگی گردیده ایم که لازم دیدم روحانیون را بر اساس عملکردشان در عصر حاضر دسته بندی کنم، شاید روحانیون عزیز بتوانند ارزیابی خوبی از وضعیت خود در این دسته بندی پیدا کنند:
1- آن دسته روحانیون باسواد و انقلابی که هم نسبت به مسائل دینی اشراف دارند، هم مسائل روز را به دقت دنبال میکنند و هم دلسوزانه نسبت به مسائل پیرامون خود اعم از اجتماعی و فرهنگز ای و سیاسی و شبهات روز موضع میگیرند و روشنگری میکنند و جریان سازی می نمایند. متأسفانه تعداد این روحانیون واقعاً کم و در هر استان انگشت شمار است.
2- آن دسته روحانیونی که هم به مسائل دینی و هم مسائل روز کشور و جهان اشرافن دارند ولی بعضاً چون احساس میکنند از انقلاب بی نصیب مانده اند، تمایلی هم ندارند به منازعات وارد شوند و از انقلاب دفاع کنند و اگر موضعی هم بگیرند غالباً مغرضانه و غیر منصفانه و در حمایت از دشمنان انقلاب است.
3- آن دسته روحانیونی که کاری به مسائل اسلام و انقلاب و حقایق روز کشور و جهان ندارند و بعضاً حرفهایی میزنند که با مسلمات اسلامی هم در تعارض قرار دارند و حقایق سیره اهل بیت را تحریف میکنند، تنها به منظور این که نتایج سیاسی دلخواهِ حزب خود را بگیرند و برای برنامه هایشان بسترسازی کنند!
4- آن دسته روحانیونی که به مسائل دینی اشراف دارند، ولی به مسائل روز کشور و جهان اشراف ندارند و بیشتر اخبار و تحلیلها را از افراد محدود پیرامون خود و به خصوص دفاتر خود میگیرند و براساس همان اطلاعات غلط، موضع گیریهای اشتباه دارند که با کمال تأسف، برخی علما و حتی مراجع مشهور در این دسته بندی وجود دارند.
5- آن دسته روحانیونی که نه نسبت به مسائل دینی اشراف دارند و نه توان تحلیل مسائل روز را دارند، متأسفانه این روحانیون تنها به ارتزاق از اموری مانند نماز در ادارات و یا دریافت شهریه می پردازند و دغدغه ای هم برای افزایش اطلاعات خود و یا مؤثر بودن در ارتقای ایمانی و انقلابی جامعه ندارند و ترجیح میدهند در منازعات روز، طرف هیچ جریانی را نگیرند و بی طرف بمانند و یا خیلی عوامانه موضع بگیرند.
95/4/19
8:26 ص
این که امام جمعه یک شهرستان کوچک و یا حتی بزرگ! با ماشین تویوتای شاسی بلند مدل بالا در شهر تردد کند و حتی یک مسیر 500 متری هموار و آسفالته بین بیت امام جمعه و مسجد را با مکدر کردن خاطر برخی مردم عادی، نسبت به نظام و رهبری طی کند و برای مغرضان بهانه جور کند، مطمئنا غیر قابل پذیرش است!
نمیدانم آیا چنین خودرویی بین همه ائمه جمعه گیلان یا کشور توزیع شده است یا خیر! ولی هرچه که هست سکوت در برابر بروز چنین رفتار زشتی آن هم از سوی کسی که عنوان نمایندگی ولی فقیه را غصب کرده است، خیانت میدانم، چگونه رویشان میشود درحالی که حضرت امام(ره) و شخص مقام معظم رهبری، ساده زیستی، زی طلبگی و پرهیز از تجملگرایی را در سیره خود و برای روحانیون و به خصوص ائمه جمعه ضرورت دانستهاند، این طور حرمت اسلام، ولی فقیه و نظام را لکهدار کنند!
حقیر نه تنها این رفتار و سکوت در برابر آن را مجاز نمیدانم و نه تنها این افراد را شایسته نمایندگی ولی فقیه نمیدانم، بلکه خواستار برخورد جدی با کسانی هستم که موجب بروز چنین مانور وقیحانه ای گردیدهاند، همان کسانی که چنین خودروهایی را تعریف، تهیه و تجویز کردهاند!
95/1/17
8:29 ص
در حاشیه انتقاد تند یکی از مراجع تقلید بزرگوار به بانکهای ربوی و حرام دانستن حقوق کارمندان این بانکها و باتوجه به مشخص نکردن این که چه نوع بانکهای کشور را ربوی میدانند و چه نوعی را غیر ربوی، جسارتاً در خصوص این موضوع حساس که به غیر از جنبه فقهی آن، بر اقتصاد افراد، خانواده و جامعه تأثیر زیادی دارد، ورود میکنم و از محضر عالمان و مجتهدان بزرگوار تقاضا میکنم با تفقه در دین درخصوص ارزش پولهایی که برخلاف سکه های طلا و نقره، ذاتاً فاقد ارزش هستند و اعتبار آنها قراردادی و بسته به میزان قدرت خریدی است که در بازار ایجاد میکنند، کار مردم را به لحاظ تسهیلات، سپرده های بانکی، حقوق بگیران بانکها و نظام بانکداری را به شیوه ای روشن کنند که قابل اجرا باشد و باعث عسر و حرج در معیشت مردم نگردد، چرا که:
1- اشخاص با دریافت سود معادل نرخ تورم و بانکها نیز با دریافت همین سود به اضافه کارمزد بانکی، عملا چیزی بر سرمایه واقعی خود نمی افزایند و تنها می توانند ارزش پول خود را حفظ کنند.
2- در صورتی که بانکها در تسهیلات و سپرده گزاری ها، مبنای تغییر ارزش پول و نرخ تورم را در تعیین سود بانکی کنار بگذارند عملاً ارزش پول سپرده گذاران و سرمایه بانکها نه تنها حفظ نمیشود بلکه کاهش هم می یابد و این با توجه به قاعده لاضرر و لاضرار خیلی انطباق پیدا نمیکند.
3- براساس قرآن، در خصوص قرض الحسنه، حفظ رؤوس اموال از شرایط قرض است و اگر این اصل اموال را بدون تغییرات ارزش پول های قراردادی در عصر حاضر در نظر بگیریم عملاً اصل اموال قرض دهنده حفظ نمیشود.
4- مقام معظم رهبری در خصوص ارزش پول، به حوزه ها و علمای گرانقدر توصیه به تفقه دارند و حتی خودشان هم در شرایطی که در قرض، ارزش پول تغییر محسوسی کرده باشد، فتوا به در نظر گرفتن این تغییرات و لزوم مصالحه داده اند.
5- در صورتی که نرخ سود سپرده ها کمتر از نرخ تورم باشد، عملا با کم کردن ارزش پول و قدرت خرید سپرده گذاران، نقدینگی ایشان را به سمت بازارهای کاذب سوق میدهیم که این باعث تورم بیشتر در بازارهای حساس ارز و مسکن میگردد و از سوی دیگر، بانکها نیز فاقد نقدینگی لازم برای دادن تسهیلات به صنایع و تولید و تجار و متقاضیان تسهیلات مسکن و ازدواج و … خواهند بود.
6- و مطلب نهایی در خصوص احکام حکومتی و حاکمیتی است، مسلماً بانکها، صداوسیما، وزارتخانه ها و تمام نهادهای حاکمیتی مکلف به تبعیت از فتاوای ولی فقیه هستند و فقهای دیگر اگر فتوایی علی حده دارند باید در خصوص مقلدین خودشان بیان کنند و نه در مورد نهادهای حاکمیتی.
7- مطمئنا مدعی نیستم نظام بانکداری ما سالم سالم است اما به نظر میرسد ادعای کاملا حرام و ربوی بودن آن هم صحیح نباشد و با این نگرش است که حقوق کارمندان بانک حرام شمرده میشود.
لذا به نظر میرسد علما و فقهای بزرگوار بیش از این که دست و پای مؤمنان را به نحوی ببندند که دچار عسرت و سختی شوند، نسخه ای برای اقتصاد بپیچند که با شرایط روز اقتصاد، پولهای قراردادی و تغییرات ارزش این پولها به نحوی تناسب داشته باشد که نه قرض دهندگان دچار خسران شوند و نه قرض گیرندگان، به نحوی که اگر نرخ تورم رسمی کشور قابل اعتماد است، آن را معیار سود مشروع سپرده اعلام نمایند و برای سود تسهیلات نیز با درنظر گرفتن یک نرخ کارمزد ناچیز بانکی برای رساندن پول سپرده گذاران به تسهیلات گیرندگان و سرمایه گذاران، این شرایط مبهم را پایان دهند و اگر قصد دارند شرایط اقتصادی موجود را به رسمیت نشناسند، فتوا دهند که کلاً همه قرض دادنها و قرض گرفتنها براساس اقلامی که ذاتاً دارای اعتبار هستند صورت گیرد که البته این مقوله هم مطمئناً سختی های زیادی در شرایط فعلی اقتصادی برای مؤمنان ایجاد خواهد کرد ولی بالاخره از این بلاتکلیفی موجود بهتر خواهد بود.
مطلب کاملتر در همین خصوص را در این لینک بخوانید.
94/8/18
12:31 ع
فارغ از هتک حرمتی که در نتیجه حضور امثال فیاض زاهد بر منبر و تریبون مراسم انقلابی مانند 13 آبان، به منابر و تریبونهای انقلابی ایجاد می شود، یک دغدغه بسیار جدی نیز وجود دارد و آن خطر تحریف اسلام، انقلاب و آرمانهای شان است. به راستی آیا می توان توقع داشت که فردی که به بدیهیات اسلامی و انقلابی پایبند نبوده است، بتواند درسی تحریف نشده از عاشوار و اسلام و استکبارستیزی به مردم بدهد؟! آیا این همان خطر نفوذ فرهنگی نیست که مقام معظم رهبری از نفوذ سیاسی خطرناک تر معرفی کردند؟!
خب حال تکلیف مردم، روحانیون و مسئولان در برابر نفوذ امثال فیاض زاهد در مناصب و منابر و تریبون ها چیست؟! به نظر می رسد بخشی از فرصت نفوذ فرهنگی امثال فیاض زاهد، مدیون بی خیالی و ساده اندیشی برخی مسئولان سیاسی و فرهنگی استان باشد و از این لحاظ نمی توان به نظارت و حضور ایشان دلخوش بود و اکتفا نمود؛ می ماند مردم انقلابی و روحانیون دغدغه مند که تکلیفشان دو برابر می شود. مردمی که باید بدون هرگونه ارتکاب تخلف از قانون، مراتب اعتراض خود را حضورا، لساناً و قلماً در این خصوص اعلام نمایند و روحانیونی که باید با هوشیاری و روشنگری کامل در این عرصه، هم از مردم انقلابی حمایت کنند و هم مسئولان را بابت کم کاری و بی توجهی مؤاخذه نمایند و هم به پاسخگویی به شبهات و تحریفات این جریانات بپردازند و همین دو مسئله نیز درهمین فقره رخ داد، یعنی مردم انقلابی لاهیجان در برابر سخنرانی فیاض زاهد در روز 13 آبان مراتب اعتراض خود را با حرکت به سمت محل سخنرانی اعلام کردند و حضرت آیت الله قربانی، نماینده ولی فقیه در استان گیلان نیز ضمن حمایت از این حرکت مردم انقلابی، صدور مجوز برای عناصر معلوم الحالی چون فیاض زاهد را مورد نکوهش و تشر قرار دادند.
البته حواشی حضور فیاض زاهد و برخورد مردم و روحانیت انقلابی به همین حد ختم نشد و شورای جبهه اصلاح طلبان استان گیلان نیز در این خصوص بیانیه ای صادر نمود، بیانیه ای که مقدمه آن آیه 18 سوره زمر بود که با توجه به این که این آیه بدون توجه به آیه قبلش به درستی فهمیده نمی شود این دو آیه شریفه و ترجمه شان را باهم مد نظر قرار می دهیم:
«وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» (الزمر، 17و18)
و آنان که خود را از طاغوت به دور می دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته اند، آنان را مژده باد، پس بشارت ده به آن بندگان من، آنان که به سخن گوش فرامی دهند و بهترین آن را پیروى می کنند؛ اینانند که خدای شان راه نموده و اینان همان خردمندانند. (ترجمه آیات 17 و 18 سوره زمر)
همانطوری که مشاهده می کنید ابتدای این دو آیه به دوری جستن از طاغوت و بازگشت به خدا اشاره دارد و این شرط در خصوص کسانی که به جای تبری از طاغوت با آن همراه شدند و از رفتار زشت شان نیز توبه نکردند، نمی تواند صادق باشد و به همین لحاظ دادن تریبون و ترویج تفکرات عاشقان و خادمان غرب و اسلام آمریکایی هرگز نمی تواند با این آیات قابل توجیه باشد.
و اما از دیگر مواردی که در بیانیه شورای جبهه اصلاح طلبان گیلان به آن اشاره شده است چند عبارت اتهام آمیز است به نحوی که تلویحاً می گویند “این افراد اجیر شده بودند و می خواستند با دشنام و توهین و لگد سخنران را ارشاد! نمایند” که البته این تهمت به اجیر شدن و اجیر کردن و همچنین موضع گیری که مبتنی بر نیت خوانی است خودش قابل پیگیری قانونی است. بحث دیگر این که چگونه است که جناح اصلاح طلب، مشارکت فعال و محرز در فتنه 88 که در آن به اسلام، قانون، ولایت فقیه، انقلاب، امنیت، اباعبدالله، امام خمینی و … هجمه شد را هرگز محکوم نکردند ولی توقع دارند اعتراض مردم انقلابی به تطهیر و ترویج تفکرات منحوس ایادی فتنه به خاطر نیت خوانی آقایان مورد مواخذه و برخورد قرار گیرد! جالب است که این شورا، روحانیت معظم را مورد گلایه قرار داده است که چرا در برابر این اعتراضات سکوت پیشه کرده است، گویا آقایان طلبکار شده اند که چرا به منبر نشینی افرادی که با فرهنگ اسلام و عاشورا و استکبارستیزی بیگانه و حتی معارضند اعتراض شده است!!، به راستی آیا جریان اصلاح طلبی گیلان، نیروهای معتقد، مؤمن و فاقد سوءسابقه ندارد که باید از عناصر مجرم، غیرمعتقد و قانون شکن به عنوان سخنران استفاده کند؟!
از دیگر موارد جالب توجه در بیانیه ی این شورا این است که آقایان تلویحاً ادعا کرده اند که “ما عموماً بازمانده های جبهه های خون و شهادت هستیم و خودمان می توانیم به خوبی از خودمان دفاع کنیم و تنها به احترام پایبندی جبهه اصلاحات به قانون پذیری و نظم، در این خصوص سکوت کرده ایم” که این ادعاها با آنچه که در تاریخ از قانون پذیری اکثریت جبهه اصلاحات در تنش ها و تنگناها ثبت کرده است بسیار تفاوت دارد و به نظر می رسد اگر توانایی برآورده کردن تهدیدشان در مقابله به مثل با جریانات معترض را می داشتند مانند آنچه قبلاً از ایشان دیده ایم، عمل می کردند.
حرف آخرم با نیروهای انقلابی و روحانیت معزز است که به ایشان توصیه می کنم ضمن حفظ هوشیاری درخصوص رصد رفتار و گفتار عوامل نفوذ و نفوذپذیر، از ظرفیت رسانه ها و تریبون ها و منابر در جهت معرفی عوامل، افراد و جریان های نفوذ و مطالبه گری از مسئولان در خصوص جلوگیری از ریشه دواندن ایشان استفاده کنند و در کنار آن نیز در مواردی که نیاز به حضور و سؤال و بحث جدی است، در مراسم و برنامه های این جریان ها حضور پیدا کنند و بدون هرگونه اقدام غیرقانونی نسبت به ثبت و ضبط نظرات ایشان و به سؤال، گفتگو، بحث و افشای تفکرات این جریان ها اقدام نمایند.
93/10/14
1:21 ع
برداشت های اشتباه و سلیقه ای از دین، فقط محدود به انسان های عادی نیست بلکه متأسفانه برخی طلاب و روحانیون که دروس دینی را خوانده اند نیز از گزند این انحرافات مصئون نیستند و انحرافات و اشتباهات این روحانیون وقتی ترویج هم می شود به تبع آن میزان خسارت های وارده به دین و جامعه به مراتب بیش از وقتی است که یک فرد معمولی دچار این انحرافات می گردد.
متأسفانه برداشت های اشتباه روحانیون و ترویج این برداشت ها، تاکنون تأثیرات بسیار سوئی در عرصه ی فرهنگ، اجتماع و سیاست به کشور گذاشته است و باعث بروز بدعت های در دین و تشدید اختلافات جهان اسلام گردیده است که یک نمونه از این برداشت ها اخیراً توسط یکی از روحانیون جوان به نام سید حسن آقا میری در حال ترویج است. ایشان صراحتاً مسائلی را که درخصوص ترس از خدا و جهنم توسط سایر مبلغین بیان شده را زیر سؤال می برد و به شدت ایشان را تخطئه و هرچه در ذهن مردم رفته است را به شدت محکوم می کند، غالب سخنرانی های ایشان با هجمه ی شدید به سایر روحانیون و علما و منبری ها همراه است و از این لحاظ که فردی که این همه مروج محبت الهی است اینچنین با بی مهری، سایر روحانیون و مروجین دین را منحرف معرفی می کند جای تأمل دارد.
علی رغم این که اسلام و پیشرفت دینی افراد همواره مبتنی بر دو بال خوف و رجاء باید باشد اما ایشان با ارائه ی اسلام مبتنی بر رجاء و با حذف تمام مقولاتی که خوف در خود دارند عملاً یک مفهوم ناقص و تحریف شده از اسلام ارائه می کنند، ایشان عملاً کسانی که مردم را از خدا می ترسانند را محکوم می کنند و حتی خدایی را که باید از او ترسید را غیرقابل قبول می دانند و مروجان چنین خدایی را تا مرز تکفیر و خدا نشناسی معرفی می کنند.
متأسفانه ایشان صرف محبت و مهربانی خدا را برای هدایت افراد کافی می دانند و خدایی را که نتوان به او اعتراض کرد و یا صدا را بر او بلند کرد را خدا نمی داند! ایشان اساساً اعتقادی به مجازات شدن افرادی که گناهان کبیره مرتکب شده و بر آن اصرار می ورزند ندارد و اسلامی را که توأمان با خوف و رجاء ارائه می شود را به شدت محکوم می کند، متأسفانه ایشان صفات جلالیت الهی را به صورت کلی در برابر صفات جمالیت و محبت الهی فراموش کرده اند و از هر دعا و سوره ای تنها بخش هایی را که به محبت الهی مربوط است را مورد استناد قرار می دهند و این در حالی است که ائمه ی هدی، همانطوری که از آیات امید و رجاء استفاده می کردند، در حین خواندن آیات عذاب و نهیب نیز از خوف خدا اشک می ریختند.
بحث در خصوص لزوم داشتن توأمان خوف و رجا در سلوک الی الله اینقدر بدیهی و آشکار است که صرفاً به دو آیه ی شریفه استناد می کنم و مطمئنم همه ی مخاطبان این مطلب، آیات و روایات و ادعیه ی متعددی را سراغ دارند که هم به امید الهی و هم به خوف از خدا توصیه می کنند:
سوره یوسف، آیه 87?
«وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ
(از رحمت خداوند ناامید مشوید، زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا مأیوس نمیگردد)
سوره نازعات، آیه 40
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّه هِی الْمَأْوی
(و اما هر کس از مقام پروردگارش بترسد و نفس خود را از هوی باز دارد، بهشت جایگاه اوست)
ایشان در خصوص عذاب های الهی که در برخی از آیات به وضوح بیان شده و بحث خالد بودن برخی در جهنم نیز با تردید و حتی با انکار صحبت می کنند و این در صورتی است که خداوند درهمین دنیا نیز بر اقوام گناهکار بلا نازل کرده است، مجموعه ی برداشت های سلیقه ای ایشان از آیات و روایات و ادعیه آنگاه که با هجمه به سایر علما و اساتید راستین اخلاق همراه می شود، ممکن است برای برخی از افراد که عاشق حرف های نو، بدیع و بعضاً بدعتناک هستند جذاب باشد و به همین دلیل وظیفه ی علما و فرهیختگان در خصوص خنثی سازی این شبهات سنگین تر است.
از سوی دیگر ترویج این تفکر که تنها به رجا و امید می اندیشند، در عرفان های نوظهور نیز بسیار دیده می شود که در نهایت نیز به جسارت در گناه و تکرار عامدانه آن و پرهیز از توبه منجر خواهد شد، باید توجه داشت که انسانی که از خدا حساب نبرد و فقط به او امیدوار باشد، اراده ی چندانی برای ترک معصیت نخواهد داشت، همانطوری که اگر کسی بدون امید به خدا، فقط خوف از خدا داشته باشد نیز به توبه و بازگشت از معصیت امیدی نخواهد داشت.
جناب سید حسن آقا میری نه تنها در برداشت هایشان در خصوص دین دچار مشکل و کج فهمی هستند، درک سیاسی و اجتماعی ایشان نیز دچار مشکل است، به عنوان مثال در حالی که هنوز اسیدپاش ها دستگیر نشده اند و در حالی که نیت ایشان هنوز مکتوم است ایشان به راحتی تمام، طوری صحبت می کنند که گویا اسیدپاشی ها جرمی است که ناهیان منکر انجام داده اند و بعد هم به استناد همین تهمت کلی درفشانی می کنند.