93/4/2
3:59 ع
در این عرصه که حفظ ایمان برای هر فردی از هجمه های نرم و شبیخون های فرهنگی بسیار مشکل است، حفظ و هدایت ایمان خانواده به مراتب دشوار تر خواهد بود و با این توضیح هر ابزاری که در حفظ و ارتقای ایمان فردی کمک نماید قابل چشم پوشی نخواهد بود، چه رسد به راه حلی که در بهبود ایمان خانواده و به تبع آن، جامعه نقش آفرین باشد.
احتمالاً در خانواده های اقوام و اطرافیان مان کسانی را دیده ایم که در ایمان شان محکم نبوده و بعضاً از انجام فرایض خود حیا می کنند و یا خانواده هایی که نسبت به برخی رفتارهای ضد فرهنگی و خلاف دینی هیچ خجالتی نمی کشند و حتی آن ها را توجیه و یا ترویج می کنند و یا کسانی که با افراد مختلف، اعم از مؤمن و منحرف روابط خانوادگی صمیمانه برقرار می کنند و در هر جمعی رنگ همان جمع را می گیرند و یا حتماً خانواده هایی را مشاهده کرده ایم که نماز را اول وقت می خوانند ولی به بسیاری از احکام الهی مثل حجاب بی تفاوتند؛ با نگاهی به تمام این خانواده ها، یک خصوصیت مشترک در تمام آن ها قابل مشاهده است، اهل مسجد نبودن است (البته یقیناً این بدان معنی نیست که هرکسی که اهل مسجد باشد بی نقص است)، این خانواده ها یا افراد فقط در مناسبات خیلی مهم مذهبی و یا مراسم فوتِ آشنایان مختصری در مسجد حاضر می شوند و شاید در ابتدا این گونه به نظر برسد که این افراد تنها چون ایمان شان کم است با مسجد قطع رابطه کرده اند و یا به انحراف کشیده شده اند ولی من به یقین می دانم که خود کم ایمانی از محصولات مهم قهر کردن با مساجد است، چرا که حضور در مسجد باعث می شود تا انسان به جمع مؤمنان بپیوندد، همین مسأله باعث می شود تا ظاهر و باطن انسان به تدریج به مؤمنان شبیه شود، یعنی نه تنها از عبادت خجالت نمی کشد، بلکه از حضور در جمع نمازگزاران لذت می برد و حتی به آن احساس نیاز می کند و آنچه که از آن شرم خواهد کرد، گناه خواهد بود نه عبادت.
قرآن کریم، انجام عبادت و فرائض در مسجد را به آباد کردن مسجد تعبیر می کند و خود خداوند آباد کنندگان مسجد را مژده امید به هدایت داده است، این مضمون را از سوره توبه، آیه 18: “مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد؛ امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند.” می توان برداشت کرد و به همین دلیل می توان گفت که اگر می خواهیم، ایمان مان را حفظ و یا بر آن بیافزاییم، چاره ای جز نزدیکی به مساجد نداریم. مسجد محل عبادت در کنار بندگان خداست، محل دوستی با دوستان خداست، محل پند است، محل یاد خدا و ذکر اهل بیت است و اگر قبول کنیم که مسجد خانه خداست، چگونه می توان پذیرفت که چنین میزبانی از میهمان خود پذیرایی کامل ننماید.
همانطور که آشنایان و دوستان از ما انتظار دارند تا به منزلشان برویم، خداوند نیز منتظر حضورماست، اصلاً خود خداوند می فرماید اگر بنده می دانست که خداوند چه قدر به او مشتاق است، هر آینه از شوق جان می داد، صدای اذانی که از مأذنه به گوش می رسد، ندای الهی دعوت به مسجد است، یعنی هر جا که میهمان هر کسی که هستیم، باید با شنیدن دعوت خداوند، میهمانی سایرین را رد و دعوت خدا را لبیک گوییم و چه لبیکی بهتر از لبیکِ جماعت مؤمنان که با حضور در مسجد انجام می شود.
ما می توانیم همانطوری که خانوادگی به بازار و یا به تفریح می رویم، هر جا که صدای اذان به گوشمان رسید، به همراه خانواده به مسجد رفته و به تدریج، این امر را به یک نیاز در زندگی خود و خانواده های مان مبدل سازیم و انشاءالله خداوند نیز ما را جزء آباد کنندگان مساجد و هدایت شدگان قرار دهد چرا که مساجد از شفیعان و شاهدان روزی هستند که همه در آن محتاجند و در آن روز مساجد بر نحوه ی رفتار مؤمنان با خود شهادت می دهند.
از سویی اهل مسجد هم وظیفه دارند تا این مکان مقدس را در انحصار خود ندانند و نسبت به ورود کسانی که شاید اولین تجربه ورودشان به مسجد باشد، چهره ای گشاده و اخلاقی صبورانه داشته باشند و همانطور که پیامبر اکرم بر شیطنت کودکان در مسجد صبر داشتند، بر شیطنت کودکان صبر نمایند تا والدین آنها و در نتیجه خانواده ها از حضور در مساجد محروم نشوند.
ایجاد مهدها و یا فضاهای مناسب برای کودکان در مساجد، بهبود کیفی و کمی فعالیت های فرهنگی و جنبی در آنها و همت بیشتر مبلغان بر استفاده از روشهای متنوع و متناسب با سنین مختلف، مساجد را از مکانهای ویژه ی بزرگسالان خارج می نماید، همه اینها بسیار مهمند چرا که اگر کودکان را در همان کودکی به مساجد جذب ننماییم، فرصت جذب در بزرگسالی را به مراتب تقلیل داده ایم. کار در مسجد آنچنان می تواند گسترده و تأثیر گذار باشد که بتوان برای آن یک وزارتخانه مستقل تشکیل داد، چرا که مطمئناً کار فرهنگی در مساجد چندین برابر کارهای انجام شده در سازمان تبلیغات و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و چندین برابر نیز قابلیت ارتقا دارد که این امر همت عالی مسئولان دولتی و حوزه های علوم دینی را در جبران عقب ماندگی های سخت افزاری و نرم افزاری در این بخش طلب می کند.
برچسب مرتبط: مسجد روحانیت فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/3/30
4:49 ع
با توجه به آغاز تعطیلات تابستانی و فراغت کودکان و نوجوانان از تحصیل، میزان حضور کودکان و نوجوانان به تنهایی و یا با والدین شان در مساجد افزایش می یابد و این فرصت اگر قدرشناخته شود می تواند برای همیشه فرزان را به مسجد علاقمند، و اگر از دست برود می تواند ایشان را برای همیشه از مسجد دور کند، به همین خاطر چند نکته را به منظور افزایش میزان محبوبیتِ مساجد در نظر کودکان تقدیم می کنم:
1- از معصوم توصیه شده است که در مساجد به خاطر مراعات پیرمردان و کودکان نمازهای جماعت را سریع بخوانند تا کسی خسته و دلزده نشود، اگر چه این مسئله باید بیشتر مورد توجه ائمه ی جماعات قرار گیرد ولی هیچ ایرادی ندارد اگر کسی حتی مستقیم چنین مسئله ای را به روحانیون عزیز یادآوری نماید.
2- نمازگزاران باید با کودکان با محبت بیشتری برخورد کنند و همین که کودکی اسباب بازی ها و دوستانش را رها کرده و به مسجد آمده را به اندازه ای که خودشان کارهایشان را رها کرده اند، مهم و قابل تقدیر بدانند!
3- پدران و مادرانی که کودکانشان را به مساجد می آورند، تحمل فرزندان را در نظر بگیرند و نکند که به خاطر این که یک سخنرانی را تا آخر گوش کنند و یا چند رکعت نماز مستحبی بیشتر بخوانند، موجب دلزدگی کودکان از مساجد شوند. متأسفانه این مسئله بین خانواده های مؤمنین رایج بوده و شاید مهمترین دلیل عدم استفبال کودکان این خانواده ها به مساجد باشد.
4- روحانیون، هیأت امنا و بزرگان مساجد باید آن قدر از کودکان استقبال کنند که برای سایرین الگو باشد تا هیچ جاهلی جرأت نکند در مساجد کودکان را مورد ظلم و بداخلاقی قرار دهد.
5- برخی مسائل برای مومنان دوآتشه نیز آزاردهنده است چه رسد به کودکان حساس؛ مثلاً، صدای بیش از حد و اندازه بلندگوها که بعضاً در برخی قسمتهای مساجد گوش را آزار می دهد یا عدم رعایت نظافت و بهداشت در مورد بوی بد پا، دهان یا بوی عرق بدن افراد و یا شلختگی و غیر جذاب بودن مسجد که موجب عدم جذابیت و حتی موجب ایجاد دافعه برای کودکان، نوجوانان و جوانان می شود.
6- بها دادن به جشن ها و ولادت ها به اندازه ای که کودکان مساجد را فقط جای عزاداری ندانند، موجب جذابیت بیشتر مسجد برای کودکان می شود.
7- ترتیب دادن برنامه های جذاب برای کودکان و نوجوانان مانند اردوها، برنامه های ورزشی، مسابقات فرهنگی، هنری و … که موجب کشاندن کودکان و نوجوانان به مساجد گردد. خدا را شکر برنامه های تابستانی و غیر تابستانی خوبی در برخی مساجد در این زمینه ها برگزار می گردد که البته کافی نبوده و اهتمام بیشتر روحانیون و بزرگان مسجد را در کیفی تر شدن برنامه ها می طلبد.
8- پرهیز از هر گونه صحبت هایی که موجب عدم اعتماد یا بی علاقگی فرزندان مان به مومنان و اهل مساجد گردد. کودکان غالباً بسیار زیرک تر از آن چه که ما می پنداریم هستند و اگر کسی مرتب در خانه از روحانی مسجد و یا مومنین بدگویی کند، کودک مسجد را جای انسانهای بد یا بیکار دانسته و هیچ علاقه ای برای حضور در مسجد و اصولاً اجتماع مسلمین نخواهد داشت.
9- همانطور که افراط در حضور در برنامه های مسجد موجب دلزدگی از مسجد خواهد شد، عدم حضور یا حضور به ندرت والدین به همراه کودکان در مساجد مضر و بی فایده خواهد بود پس به نظر می رسد کیفیت و کمیت حضور در مسجد باید مورد دقت والدین قرار بگیرد.
10- بعضی مسائل ریز هستند که از نظر بزرگترها شاید هیچ جذابیتی نداشته باشند اما برای کودکان جذاب و دوست داشتنی باشند. مثلا فرض کنید در یک محفل قرآنی کودکانه، کودکان قرآن تلاوت می کنند، شاید ندانیم ولی اگر همین قرائت شان با بلندگو انجام شود و یا در جایگاه خاص قرآئت قرار بگیرند جذابیت برنامه را برای کودکان افزایش می دهد.
11- از ام الخبائثی که موجب دوری فرزندان از مساجد می شود، آثار هنری و یا غیر هنری موجود در ماهواره ها هستند که با تمام مظاهر دینداری من جمله حضور در اجتماع مسلمین مخالف بوده و اصولاً دین را نه یک امر اجتماعی که مسئله ای کاملاً فردی و برای کنج خانه ها معرفی می کنند. امکان مشاهده اینچنین برنامه هایی برای بزرگتر هایی که قدرت تحلیل ندارند نیز مضر و مهلک است چه رسد به کودکانی که هنوز توان پاسخ گویی در برابر تهاجمات فرهنگی را ندارند. اصولاً این چنین است که با ورود ماهواره به خانه ها دیری نمی پاید که خانواده ها اجتماع مسلمین را جماعتی امل و دورمانده از تکنولوژی و پیشرفت دانسته و نه تنها از مسجد و جماعت مسلمین بیزار می شوند که کم کم با دور شدن از مسجد و منبر و روحانی و مومنان، ایمان و دین نیز از خانواده رخت بر می بندد.
برچسب مرتبط: مسجد روحانیت کودک فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/1/19
1:10 ص
اگر چه حوزه و روحانیت متولی اصلی ارتقای سطح درک جامعه نسبت به مسائل دینی و شرعی هستند، ولی بعضاً به دلایل مختلفی مانند انتصاب در مشاغل و مسئولیت های غیر مرتبط از اهداف حوزه و روحانیت دور می شوند و البته بعضاً در همان سنگرها که حضور دارند خدمات شایسته ای را تقدیم انقلاب و مردم می نمایند لیکن در حال حاضر، اهمیت مسائل فرهنگی و مذهبی در تربیت نسل جوان و مدیران شایسته برای آینده اینقدر زیادست که خروج هر روحانی فعال و فرهنگی از دایره ی فرهنگ سازی و ترویج دین می تواند به مانند از دست دادن یک عالم دین به وارد شدن ثلمه به دین منجر گردد.
روحانیون ما باید فرماندگان اصلی سنگر مساجد باشند و خالی ماندن سنگر مسجد با موضع گرفتن در هیچ صحنه ی دیگر قبال جبران نیست، رویه ای که متأسفانه خلاف آن را شاهدیم و بسیاری از روحانیون وارسته و فعال به اشتباه راه حضور در ادارات و ارگانها و نهادهای مذهبی و حتی غیرمذهبی را در پیش می گیرند و به مانند یک کارمند به فعالیت های غیرفرهنگی مشغول می شوند (که البته بخشی زیادی از این مشکل به خاطر عدم حمایت لازم از امور مساجد است که قادر به جذب تمام وقت روحانیون فعال در مساجد نمی شوند).
حضور مستمر روحانیون صبور، دلسوز و خوش مشرب در مساجد موجب می شود تا مردم و به خصوص نسل جوان به مساجد روی آورند و همین جذب مردم به مساجد گام بسیار مهمی در فرهنگسازی و ارتقای فرهنگ عمومی و اسلامی خواهد بود. یک روحانی باسواد و با اخلاق، متلک ها را ناشنیده می گیرد ولی شبهات را با حوصله و به دقت پاسخ می گوید و اگر یک روحانی بدون حساسیت به شبهات و سوالات مردم تنها به متلک ها و طعنه ها حساسیت داشته باشد نه تنها هیچ نفعی به حال انقلاب و اسلام نخواهد داشت که دقیقاً موجب لطمه و صدمه خواهد شد.
من روحانی هایی را دوست دارم که در عین شوخ بودن، حتی در محافل خصوصی نیز از طرح شوخی های خارج از محدوده خودداری می کنند، روحانیونی که شوخی های شان لطیف و مبتنی بر اخلاق و ادب است. من روحانیونی که بیشترین تأثیر را با رفتار خوب، طرح داستان، لطیفه، مسابقه و حرف تازه می گذارند و از نصیحت های خسته کننده استفاده نمی کنند را دوست دارم، روحانیونی که حضورشان در هر جمعی موجب می شود تا معنویت، نشاط، روحانیت و پویایی در آن جمع جاری گردد.
من روحانیونی که در برابر مردم متواضعند را دوست دارم، روحانیونی که احترام مردم را با تواضع از آن خود می کنند و از محبت های تحمیلی لذت نمی برند، روحانیونی که طوری محبت در سیمای شان موج می زند که اطرافیان شان تحریک می شوند وقتشان را با ایشان بگذرانند و با بهانه و بی بهانه با ایشان به صحبت بنشینند، روحانیونی که از بودن با مردم لذت می برند و همواره طوری برنامه ریزی می کنند که وقت مناسب برای با مردم بودن و پاسخگویی به سؤالات و صحبت های مردم وجود داشته باشد، نه روحانیونی که برای 1 دقیقه صحبت با ایشان باید تا درب ماشین با ایشان بدوی و اینقدر این پا آن پا می کنند که بفهمی باید برایت وقت ندارند.
من روحانیونی را دوست دارم که ساده می زیند و لباس روحانیت را ابزاری برای عافیت طلبی و صندلی ها و مبل های گرم و نرم قرار نداده اند، روحانیونی که می توانند مثل پیامبر اکرم صلوات الله علیه بر خاک بنشینند و با مردم فقیر همسفره شوند، روحانیونی که در تعقیب رفاه و لذت و قدرت با یکدیگر رقابت نمی کنند و بزرگترین لذت زندگی شان را در نزدیکی به خدا، خدمت به خلق خدا و هدایت خودشان و دیگران می جویند.
من روحانیونی که پشت سر هیچ روحانی نماز نمی خوانند و پای منبر هیچ سخنرانی نمی نشینند را دوست ندارم، روحانی باید بداند که خودش هم مثل سایرین و چه بسا بیش از دیگران به وعظ و ثواب محتاج است، من روحانی را دوست دارم که بیش و پیش از دیگران خودش را محتاج و در معرض خطر و نیازمند به نصیحت می داند و هرگز طوری صحبت نمی کند که گویا خودش در مقام عصمت قرار دارد.
من روحانیونی که از این محراب به آن محراب فرود می آیند و از این منبر به آن منبر صعود می کنند تا لقمه نانی ارتزاق کنند را دوست ندارم، روحانی باید در نمازش طمئنینه و برای هر منبرش مطالعه داشته باشد و اگر از تحصیل و تعلیم فارغ شد، از کار و تلاش و کمک به دیگران استقبال کند، من روحانی را که بعد از فارغ شدن از تحصیل هنوز به دنبال دریافت شهریه است را نمی پسندم ولی دست روحانی را که بعد از فراغت از کتاب به کار می پردازد را شایسته ی بوسیدن می دانم.
روحانی محبوب من فرزند زمان خویش است و می داند که در کدام زمانه می زید و می داند چه کسانی و با چه ابزارهایی دین و ایمان مؤمنان را نشانه گرفته اند و به قول شهید مطهری شمر و یزید زمانش را می شناسد و می داند که چگونه باید با ایشان مقابله کند، روحانی محبوب من از این لحاظ که به مسائل پیرامونش، به مشکلات جهان اسلام و حتی مسائل کل جهانیان حساس است یک انقلابی مجاهد است.
من روحانیونی را دوست دارم که حقیقتاً روحانی هستند و لباس روحانی را به مثابه ی لباس کار به تن نکرده اند، روحانیونی که هرچند سال هم که معمم باشند، بازهم می دانند که به احترام لباس رسول خدا باید در خلوت و جلوت بیش از همه تقوا بورزند؛ خلاصه این که من به روحانیونی که سبکبار زندگی می کنند، اهل علم آموزی و کار و تلاشند، از زنگار گناه پاکند و پاک کننده اند و نسبت به مسلمین و افراد قابل هدایت مهربان و و نسبت به دشمنان اسلام شدیدند، عشق می ورزم و امیدوارم روحانیون دلسوز و فعال مان، امسال را جهادگونه به فرهنگ بپردازند و بیش از این که به منبر اتکا نمایند، برای فرهنگسازی در متن جامعه حضور بهم رسانند و با رفتار و کردارشان در راستای تحقق مدیریت جهادی و عزم ملی در بحث فرهنگ و حتی اقتصاد گام بردارند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب مرتبط: مسجد روحانیت فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/5/30
1:14 ع
امروز روز جهانی مسجد است؛ مسجد محل امن و امان مومنان است که در آن آرامش می گیرند و راحت تر به خدا متصل می شوند. حضور در مسجد مادام که با گناه همراه نباشد، ثواب و اجر دارد، قرآن کریم و ائمه ی هدی در مورد مسجد توصیه های زیادی دارند که با توجه به آنها می توان متوجه شد که همانطوری که مسجد شافع محشر است، حقوقی نیز دارد.
مومنان باید مساجد را آباد کنند و آبادانی مسجد در آبادی جسم و روح آن است. آبادی مسجد تنها به گنبد و محراب و منار نیست بلکه به حضور پرشور مومنان است، مومنان باید طوری به مسجد بروند که مشخص باشد به خانه ی خدای عزیز می روند، باید به شیک ترین و معطرترین وجه ممکن به مسجد بروند، باید طوری باشد که گویی به یک میهمانی مهمی می روند.
مسجد باید محل رفت و آمد مومنان باشد، در روایات متعدد آمده است که کسی که همسایه مسجد باشد اگر بدون عذر در خانه نماز بخواند نمازش قبول نیست و این یعنی حرمت مسجد اول با همسایگانش است و البته در کشور ما کسی نیست که در محله اش مسجد نداشته باشد و این یعنی مومنان باید نماز خواندن در خانه را تنها در مواقع اظطراری انجام دهند نه این که این مسئله به یک عادت بدل شود.
مسجد شفاعت می کند و شفاعت. اگر کسی طوری به مسجد رفت که دیگران از حضورش آزرده شوند و موجب خلوت شدن مسجد شود چه بسا در روز قیامت مورد شفاعت او قرار نگرفته و حتی مورد شکایتش باشند، همین است که به مومنان توصیه شده است وقتی سیریا پیاز می خورند در مسجد حضور نیابند و مومنان باید مراقب باشند تا با بوی عرق بدن شان، مردم را از مسجد بریء نکند.
مسجد مأمن تمام مومنان است و محدودیتی برای سن و جنسیت و قیافه میهمانان ش وجود ندارد، مباد که کودکان در مسجد مورد بی مهری قرار گیرند و بزرگسالان در مسجد مورد احترام نباشند و به جوانان اعتنا نشود. مسجد خانه ی خداست و مومنان در آن میهمان می شوند، میهمان باید حرمت میهمانان دیگر را نگاه دارد و حرمت میهمان را حرمت صاحب خانه بداند.
متولیان مسجد باید مسجد را پویا و به روز نگاه دارند، نکند دربِ این خانه های خدا فقط گاه نماز باز باشد، نکند آراستگی، امنیت و آرامش مساجد به خوبی حفظ نشود، متولی مسجد باید خود را به واسطه خدمت به مسجد، خادم خدا بدانند و با او معامله کنند، نکند به میهمانان خدا چنان که باید خدمت نکنند.
روحانیان قلب مساجد هستند، روحانی باید روح مسجد را شاداب نگاه دارد، باید اکسیژن را بین اعضای مسجد به گردش درآورد، مسجدِ بی روحانی یعنی مسجد بی روح و مسجد با روحانی قوی، یعنی یک مسجد قوی. مگر می توان برای مساجد قلب عاریتی گرفت، و توقع حیاتش را داشت.
روحانی باید در مسجد حاضر باشد و در این جامعه ی پر شبهه، پاسخگو و دعوت کننده به سوال و شبهه باشد. روحانی باید با روی باز مردم را به مسجد فرخواند تا مورد شفاعتش قرار گیرد و وای به روز آن روحانیونی که مسجد را بخشی از شغل خود بپندارند، وای از وقتی که روحانی، محراب و منبر را ممر درآمد بشناسد و اگرچه قلیلند این روحانیون، ولی تعداد روحانیون مسجدی ممتاز هم ناچیزاست، متأسفانه روحانیون قوی را جذب ادارات و مناصب می کنند و مردم و مساجد را از حضور مستمر و مداوم ایشان محروم می نمایند و یقین دارم که روحانیونی که با بدخلقی و کم کاری مردم را از مسجد می رانند، نمی تواند مورد شفاعت مسجد قرار گیرد.
امیدوارم که بتوانیم مساجد را آنطور که شاید و باید مورد احترام قرار دهیم و مورد شفاعتشان قرار گیریم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/2/9
1:6 ص
این مطلب حدوداً 18 ماه پیش در همین وبلاگ منتشر شده است ولی از آنجا که اکنون بیش از آن هنگام، به واقعیت نزدیک گردیده است، مجدداً آن را منتشر می کنم:
پرداختن به مباحث تاریخی برای کسی که همیشه دروس حفظیاتی و به خصوص تاریخ ضعیفی داشته مشکل است اما چه کنم که این موضوع مدتهاست در ذهنم رخنه کرده و چون کسی به آن نپرداخته است، ناچار چند سطری در مورد آن می نویسم؛ باشد که اساتید تاریخ در تایید و یا رد آن وارد شده و ما هم فیض ببریم:
نحوه ی رشد و نمو سیاسی آقایان مصدق و احمدی نژاد یک شباهت نزدیک داشت و آن این بود که هر دو از قبل روحانیت و حمایت ها و تأییدات علمای دین به قدرت رسیدند (اگر چه میزان پایبندیشان به دین اصلاً قابل قیاس نیست). شباهت مذکور به تنهایی قابل توجه نیست ولی با توجه به مسائلی که روز به روز در حال وقوع است، این شباهت وارد فاز مهمتر و جدیدی می شود.
فاز دوم شباهت مصدق و احمدی نژاد این است که هر دو در یک مقطعی فاصله ی خود را از روحانیت بیشتر و بیشتر کردند و این مسئله از آنجا شروع شد که احساس کردند حمایت و تایید روحانیت فاقد ارزش بوده و برای این که اثبات کنند تنها مرهون خدمات، سیاست، مدیریت و محبوبیت خویش بوده اند حساب خویش را علناً از ایشان جدا کردند و البته فرضیه ی دیگری نیز برای آقای احمدی نژاد موجود است و آن این که دوری احمدی نژاد از روحانیت، ریشه در تلقین توهم تایید مستقیم و بی واسطه از طرف امام زمان دارد.
هم اکنون شاهدیم که روحانیونی که در حمایت از احمدی نژاد نقش بسیار تعیین کننده ای داشته اند، پس از کارساز ندیدن نصیحت و جلسات خصوصی و در پی آن عدم فرصت آقای احمدی نژاد برای استماع نظرات علما، انتقادات علنی را در دستور کار قرار داده اند و اینچنین روحانیونی مانندِ استاد مصباح، پناهیان، آقا تهرانی،سقای بی ریا، رسایی، حائری، حسینیان، شجونی، سالک، طائب، ذوالنور و ... کم کم در صف منتقدین آقای احمدی نژاد قرار گرفتند و این مسئله یادآور جدایی تاریخی آیت الله کاشانی از مصدق و انتقادات ایشان است.
با توجه به سنن الهی و درس هایی که تاریخ با تکرار خود به جوامع و انسان ها می دهد، جدایی دولت از روحانیت ارمغانی جز شکست و تضعیف برای دولت نداشته و نمی توان بر اساس خط سیر موجود، دولت آقای احمدی نژاد را از یک شکست تاریخی مبرا و مصئون دانست؛ اگر چه کودتا از نوع مخلمی یا نظامی در نظامی که اقتدار خود را وامدار ولایت فقیه و مردم ولایت مدار خود می داند، اصلاً قریب به ذهن نیست، ولی متاسفانه بروز کودتای فکری و عملی در خود دولت با ورود گروه منسوب به جریان انحرافی در حال وقوع است و شرط عقل این است که نباید آثار وضعی این مسئله را نادیده انگاشت و باید برای خنثی سازی آن ها نسبت به آسیب های آن شناخت پیدا کرده و برنامه ریزی کرد.
خدا را شکر اقدام مهم و ارزشمند علمای بیدار اسلام به محوریت آقای مصباح در تشکیل جبهه ی پایداری، بیداری و در صحنه بودن روحانیت و علما را نوید می دهد تا احتمال خسران به انقلاب اسلامی ایران تحت لوای ولایت فقیه و تأیید خاصه ی امام زمان به حداقل ممکن کاهش یابد.
برچسب مرتبط: احمدی نژاد انحراف روحانیت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/11/28
11:1 ع
بعد از جشنواره ی سنگین فجر و خودنمایی رنگین هنرپیشه ها و متلک پراکنی های ننگین برخی برندگان جوایز، امروز دومین جلسه ای بود که جامعه القرآن رشت ما را به استمداد طلبید. بزرگترین مرکز آموزش قرآنی که به همت حجه الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی طباطبایی در سراسر کشور مشغول تعلیم قرآن و تربیت اسلامی این ممکلت است، با مشکلات بسیار سخت اقتصادی و مالی مواجه است. از یک سو تعلیم قرآن و فراگیر کردن آن، با اخذ هزینه های گزاف به سان سایر کلاس های آموزشی، منافات دارد و از یک سو هزینه های مختلف این فعالیت مقدس شوخی بردار نیست. در این مراکز قرآنی کسانی در حال جهاد مخلصانه هستند که به حقیقت می ستایم شان، مدیران و مربیان قرآنی که تمام وقت در حال تعلیم قرآن به سنین مختلف و جنسیت های متفاوت هستند و با چند مرکز در هر استان بار کاهلی مسئولان دولتی و حوزوی را در نشر فرهنگ قرآنی به دوش می کشند.
مربیانی که به ازای هر ماه فقط بین 30 تا 50 هزار تومان اجرت که چه عرض کنم! هدیه، دریافت می کنند که حتی کفاف هزینه های ایاب و ذهابشان را هم نمی دهد، اصلاً با شهریه های ناچیزی که به ازای هر ماه کمتر از 20 هزارتومان از قرآن آموزان اخذ می شود، چگونه می توان توقع داشت که هم هزینه های اجاره بها، هم نگهداری، هم امکانات، هم ایاب و ذهاب و هم هزینه ی اساتید قابل پرداخت گردد، باید مرد برای این مشکل، به خدا اگر جان دهم از این غم به حق است.
در شرایطی که ثانیه ثانیه ی هنرپیشه ها و کارگردان هایی که بر علیه اصول و فروع دین هنرفروشی می کنند، برای مسئولان فرهنگی این کشور ذی قیمت و با ارزش است، به چه حسابی کسانی که عمرشان را هنرمندانه وقف تربیت قرآنی فرزندان این آب و خاک می کنند، باید اینچنین با سیلی صورت خود را سرخ نگاه دارند، آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیایید و لطفی بکنید و این عنوان شغلی تان را کمی مسئولانه نگاه کنید و یا کمی سبکشان کنید تا لااقل دل رنجور فرهنگ سازان واقعی این کشور اینچنین به درد نیاید.
به جای آن وزیر و دولت مردانی که به این هنرپیشه ها کمک های چندصد میلیونی می کنند و ایشان را حج می برند، بنازم به همت آن بنده ی خدایی را که خانه ی هرچند کلنگی اش را وقف بخشی از فعالیت های گسترده ی جامعه القران رشت نمود و من می سوزم از این که ناتوانم از کمک شایان توجهی به این سنگر مقدس. از فرط ناراحتی، نوشتن هرکلمه ای جز افسوس و ناراحتی گلویم را می فشارد، بر این هزینه ها که پای هنرهای غیردینی و ترویج بی دینی ها ریخته می شود و پای قرآن عزیز هزینه نمی شود، انگار نه انگار که یکی از شافعان و شاکیان بزرگ در محشر همین قرآن مجید است.
دلم می سوزد از این که آموزش و پرورش که به قول خودش وظیفه ی تعلیم وتربیت فرزندان این ملت را برعهده دارد، نه تنها کمکی به این جهادگران نمی کند، بلکه برای گواهی های این معتبر ترین مرکز آموزش قرآنی نیز هیچ اعتباری قائل نیست، کودکی که از 4 سالگی تا 6 ساله ای مراحل روخوانی، روان خوانی، ترتیل و تجوید را طی کرده است در مقابل فرزند یک فرهنگی برای ثبت نام در مدرسه ی شاهد هیچ شانسی ندارد و این هم از محبت های وزارت آموزش و پرورش است که نه تنها هیچ کمکی به این مراکز تعلیم و تربیت قرآن نمی کند که حتی اعتبارشان را نیز زیر سوال می برد.
دلم می سوزد برای حوزه ی علمیه و دفاتر ائمه ی جمعه و مراجعی که حاضر نیستند به این مراکز نشر قرآنی کمک شایانی بنمایند و در کنار این هزینه های گزافی که برای ساخت حوزه ی علمیه و متأسفانه بعضاً مراکز تجاری (مثلاً در شهرستان رشت) و دادن شهریه به برخی روحانیون غیر مستحق (نه طلاب در حال تحصیل)، می نمایند، حاضر نیستند این باب مقدس را کمی بیشتر بازنمایند.
دلم می سوزد از این که وزارت ورزش و جوانانی که باید در خدمت جوانان باشد و برای فرهنگ و تفریح سالم جوانان این کشور هزینه کند، فقط می تواند میلیاردی پول به پای بازیکنان بعضاً بویی از فرهنگ و جوانمردی نبرده اند و برخی به اصطلاح فعالان عرصه ی جوانان بریزد و باشگاه های فرهنگ و تربیت انسان های وارسته که جوانمرد تربیت می کنند به قدر استوک کفش برخی فوتبالیست ها نیز جایگاهی نداشته باشند.
طولانی شدن این دلنوشته فقط از درد و تألمی است که به عمق وجود حس می کنم وگرنه خلاصه اش می شود این که: جامعه القرآن نمادی مقدس از خصوصی سازی در عرصه ی نشر فرهنگ اسلامی است و روز به روز به سوی محدودیت و تعطیلی گام می نهد، پس فریاد می زنم از این که چرا وقتی یک روحانی با خلوص، مثل حجه الاسلام طباطبایی، عَلمی را الم مندانه و یک تنه به دوش کشیده است، آنها که بودجه های دولتی و وجوهات شرعیه در اختیار دارند، قلم شدن دستِ علمداران فرهنگی را حتی نظاره هم نمی کنند؟!
اصلاً از خیر آقایان گذشتیم، بزرگواران و فعالانی که دستشان به دهانشان می رسد، آنچه در چنته دارند در این عرصه رو کنند، امروز پسرم، چراغ اول را روشن کرد و قرارشد 40000 تومانی را که در حساب پس انداز داشت و می خواست برای خرید پکیج رباتیک هزینه کند را به معلم قرآنش کمک کند، پسر 11 ساله ام نگران عزت و آبروی معلم 24 ساله ی قرآنش در عید است، می فهمد که معلمی که 30000 تومان حقوق ماهانه اش است در این وانفسای گرانی و خصومت دشمنان ایران اسلامی، چه می کشد، و کاش مسئولان و متولیان فرهنگی ما هم لااقل این قدر را می فهمیدند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/10/14
1:12 ص
نماز جمعه به قول امام خمینی از برکات انقلاب اسلامی است و سامان دادن این امر خطیر خود زحمت و هماهنگی زیادی را می طلبد، این که تمام شهرستانها و حتی شهرها امام جمعه داشته باشند و بین این ائمه جمعه هماهنگی نیز برقرار باشد خودش اثباتی بر اهمیت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه است؛ این شورا در انتصاب، جابجایی، سیاستگذاری و هماهنگی بین ائمه جمعه نقش مهمی ایفا می کند اما آن چه مرا واداشته تا این مطلب را بنویسم این است که به نظر می رسد نظارت و پایش بر نحوه ی عملکرد ائمه جمعه به درستی صورت نمی گیرد.
هر چه مقام و سمت فردی بالاتر باشد، احتمال لغزش و سقوط وی نیز خطرناک تر و مخرب تر خواهد بود چرا که ائمه جمعه به نوعی نماینده ولی فقیه نیز محسوب می شوند و به همین لحاظ به نظر می رسد که همانطوری که حضرت علی بر منصوبینش (عیون) ناظرین و بازرسین نامحسوس می گماشت و ایشان را تحت نظارت داشت، این شورا نیز باید نسبت به این مسئله حساس باشد، که حتماً چنین فرایندی تعریف شده است اما من براساس تجارب و مشاهداتی که دارم این فرایند را در حال حاضر فاقد اثربخشی لازم می دانم و اگر چه انتخاب و انتصاب ائمه جمعه با دقت خوبی صورت می گیرد و به همین لحاظ معمولاً سقوط و اشتباهی نیز صورت نمی گیرد، اما این قضیه قابل اتکا و اکتفا نیست.
به شخصه ائمه جمعه ای را می شناسم که به خاطر عدم دقت در انتخاب اطرافیان شان، موجب گردیده اند تا مردم نسبت به نماز جمعه و نمایندگی ولایت فقیه در شهرستان های خود اقبال مناسبی را نشان ندهند و اینچنین دود اشتباهات ائمه جمعه و اطرافیانشان در چشم مردم و ولی فقیه نیز می رود. چه بسا مردمی که علاقه دارند از برکات این عبادت با اهمیت منتفع شوند، اما برخورد امام جمعه یا اطرافیانی مانند رییس دفتر و یا مسئولین دیگربیت شان، طوری بوده است که رغبت بسیاری از مردم به حضور در نماز جمعه و بهره گیری از برکات آن کم شود.
خیلی ناپسند است که اطرافیان ائمه جمعه با تخلف و برخورد بد و سوءاستفاده از جایگاه امام جمعه اقدام به تضییع حقوق مردم نمایند و ادامه ی این روند و عدم کنترل این گونه مسائل موجب می شود تا نه تنها از برکات نماز جمعه کاسته شود، بلکه در مواردی به انقلاب آسیب نیز وارد نماید و به همین لحاظ از شورای سیاستگذاری ائمه جمعه خواهش می کنم نسبت به نظارت و بررسی دوره ای صلاحیت ائمه جمعه و مسئولان دفتر و سایر اطرافیان امام جمعه توجه داشته و میزان مقبولیت مردمی ایشان را حداقل بین مذهبی ها و مسجدی های هر شهر مورد پایش و سنجش قرار دهند.
مطلب مرتبط:
توجه امام جمعه رشت به سیره امام خامنه ای
امامان جمعه مراقب باشند
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/30
8:1 ع
در سایتی که به نام استاد جاودان است، نظر ایشان در خصوص افسانه و سابقه شب یلدا ذکر شده است و آن را به دلیل سابقه ای که مربوط به 4000 سال پیش بوده مردود اعلام کرده و جشن مسلمانان را در این شب صحیح نمی دانند، حقیر به هیچ وجه خودم را شایسته نمی دانم که کلامی در رد این نظر بگویم، اما جسارت داشتن بر کاری، خلاف شایسته بودن در آن است که با فرض این مسئله نظرم را با دو مثال بیان می کنم:
اگر چه ماه های حرام در قبل از اسلام به منظور زیارت آسان خانه خدا که در آن موقع محل گذاشتن بت های بزرگ بود، تعریف شده بود، اما اسلام فرض تحریم جنگ و خون ریزی را در این چهار ماه به عنوان یک عادت پسندیده تأیید کرد و هرگز نگفت چون در این ماهها مردم به پرستش بت ها می رفتند، پس این ماه ها نیز فاقد ارزش و اعتبارند و حقیر این مسئله را به شب یلدا قیاس می کنم که در زمان های گذشته شاید نشان از مسائل شرک آموز و گناه کارانه در آن وجود داشته است، اما اکنون به عنوان وسیله ای برای صله ی رحم و یادآور دورهم نشستن اقوام قابل پذیرش می دانم.
ضمناً مثال دیگر هم شطرنج که وقتی از آلات قمار بودن خارج شد، بر اساس نظر امام خمینی حلال شد و شب یلدا در حال حاضر مظهر شرک و افسانه های پیشینیان نیست که آن را حرام بدانیم.
البته نظر حقیر این است که این شب و هر شب دیگری که در آن گناه نشود می تواند عید باشد به خصوص که کاری سفارش شده مانند صله ی رحم در آن اتفاق افتد و خوب است که از هرگونه گناه و اسراف در آن پرهیز گردد تا واقعاً این شب، لیاقت جشن نامیدن را برای ما داشته باشد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/26
10:35 ع
اگر چه حاج آقا ماندگاری و سخنرانی هایشان را دوست دارم و از صحبت های ایشان حقیقتاً لذت می برم، اما این که ایشان در 3 خط یک ایده را به عنوان طرح مطرح کند و فوراً هم به صورت وسیع از طریق مطرح ترین رسانه های اصولگرایی منتشر شود را نمی پسندم. ایشان در مصاحبه ای اعلام کرده اند همانطوری که هر خانواده باید یک پزشک خانواده باشد، باید یک روحانی هم به عنوان پزشک روح داشته باشد تا مسائلی نظیر قرار دادها، پوششها، خریدها، تفریحها و ... را از ایشان سوال کند.
در کشوری که متأسفانه طرح های عظیمی که منابع درآمدی، مسئولان اجرایی، نظارتی، نحوه هزینه کرد و سایر اجزای آن به دقت تعیین شده است نیز معمولاً به خوبی اجرایی نمی شوند، نمی دانم چرا باید یک ایده ی خام را به عنوان یک طرح در سایت های بزرگ خبری مطرح کنند.
من قبلاً در مطلبی به طرح پزشک خانواده یک ایراد وارد کردم مبنی بر این که در یک خانواده و برای جنس های مختلف مرد و زن یک پزشک معرفی می شود و همین ایراد هم در این ایده ی آقای ماندگاری عزیز نیز وجود دارد، چرا که با این همه روحانیون و طلاب خانم چه لزومی دارد مسائل شرعی و فقهی و سبک زندگی را زنان به نزد روحانیون مرد و یا بالعکس ببرند؟! البته من هم قبول دارم همانطور که در مورد پزشک شرایط اظطراری تعریف می شود در مورد روحانی نیز باید چنین چیزی تعریف شود، اما این که به صورت کلی هر خانواده ای تمام مسائلش را با یک روحانی مطرح کند را مفید نمی دانم و نه تنها مفید نمی دانم بلکه عنون کردن چنین ایده ای را به عنوان یک طرح غیر قابل باور و بیشتر به یک شوخی تلخ شبیه می دانم.
اصولاً این تفکر که تمام مشکلاتِ غیر جسمی باید به دست روحانی حل شود اشتباه است. بسیاری از مشکلات باید با مشاوره های تخصصی رفتاری و گفتاری حل شوند و البته چقدر خوب است این کارها توسط افراد متدین و معتقد و منبعث از منابع دینی صورت گیرد اما این که فکر کنیم یک روحانی بتواند تمام مشکلات یک خانواده را حل کند متأسفانه اشتباه است، راحت تر بگویم گویی سنگ بزرگیست که علامت نزدن است.
نکته ی تلخ دیگر این که بسیاری از مردم متأسفانه چنین جایگاهی را برای روحانیون متصور نیستند که در تمام مشکلات به ایشان پناه برند و این در حالی است که بسیاری از مردم ما حتی کسانی که به شعائر خدا احترام می ورزند چنین دیدی ندارند. من نظر حاج آقا ماندگاری را مبنی بر تقویت مساجد بسیار قبول دارم، روحانی باید در مسجد مستقر باشد و به سوالات و نیازهای مردم پاسخ بگوید نه این که به پشت میز نشینی و نمازجماعت برای نهادها و ادارات و حقوق بگیری عادت کنند. روحانی هم زندگی دارد، خرج دارد، خانواده دارد، اما این ها باید با طرح های مناسبی از طرف خود حوزه و مسئولان مرتبط چاره اندیشی شود تا روحانی در بند این مسائل نباشد، اگر روحانی با فراغ بال و در دسترس مردم باشد، اگر روحانی برای گذران زندگی مجبور به کسب درآمد با منبر و نماز و روضه و پشت میز نشینی نباشد، می توان از وی توقع داشت تا با مردم محله و نمازگزاران مسجد و جوانان محل رابطه برقرار کند و گرنه که می شود همین وضعی را که شاهدیم، روحانی یک محل باید به کسبه محل سرکشی کند، نزدشان بنشیند، در فعالیتهای اجتماعی و مذهبی مشارکت فعال داشته باشد و علم دین را به دوش بکشد نه این که بسپارد به چند نوجوان هیأتی تا تمام کارشان سیاه پوش کردن و چراغانی کردن باشد.
متأسفانه شرایط را این قدر نامناسب می دانم که بی سوادی چون من باید در مورد وضعیت مساجد تذکر بدهد و این که چگونه مساجد را برای کودکان جذاب کنیم و این که مساجد مهمترین سنگر در عرصه جنگ نرم هستند و ...
قبلاً در مطلبی بیان کرده بودم که یک روحانی فعال در مسجد محله مان کلی تأثیر مثبت ایجاد کرده بود که متأسفانه از سوی یکی از نهادهای مذهبی به کسوت حقوق بگیری درآمد و مسجد دوباره خالی شد و بعدی دیگر مثل قبلی فعال نبود که اگر بود احتمالاً دوباره نهادی دیگر او را هم از ما می گرفت، حوزه های علمیه باید خیلی بیش از این برای روحانیون تعهد نسبت به مسجد ایجاد کنند و این یک نیاز دردناک است که متأسفانه گویی درک نمی شود.
در هر صورت اگر حاج آقا ماندگاری یا عزیزان دیگر در اجرای طرح روحانی خانواده جدی هستند بهتر است ابتدا به سوالات زیر، حداقل در ذهن خودشان پاسخ گویند:
1- منابع مالی طرح روحانی خانواده از کجا تأمین می شود، چه کسی قرار است هزینه های مشاوره و تأمین نیازهای این طرح را پرداخت نماید.
2- در طرح پزشک خانواده، افرادی که در این طرح شرکت نکنند از خدمات بیمه ای محروم می شوند، در این طرح چه؟! چه الزامی است برای مشارکت مردم در طرح؟! اگر هیچ الزامی نمی توان تعریف کرد که نباید هم تعریف کرد، پس این طرح اختیاری می شود و یعنی خانواده ها مخیرند به استفاده از این طرح که همین الان هم مخیرند که از روحانیون و مشورتهای ایشان استفاده کنند، پس باید همت روحانیون بیشتر شود وگرنه مردم معتقد و مذهبی که همیشه به دنبال روحانیون خوش اخلاق و صبور و عالم می گردند.
3- تعداد روحانیونی که فرصت و توان شرکت در چنین طرحی را دارند باید محاسبه شده و برای نحوه دسترسی به ایشان مکانی مناسب تعیین شود که افراد بتوانند به اتفاق روحانی بنشینند و در یک محفل دوستانه و خودمانی مسائلشان را طرح کنند، بدون ارزیابی توان و امکانات و نیازها چگونه می توان حرف از طرح زد؟!
4- در طرح پزشک خانواه در قبال استفاده مردم از این پزشک، خدمات دارویی و درمانی ایشان مجانی می شود، در طرح روحانی خانواده چه؟! عرض من این است که کسی که از محضر روحانیون مورد اعتماد خود استفاده می کند چه از طریق طرح روحانی خانواده باشد و چه از غیر این طرح چه فرقی برایش می کند؟! مثلاً برای خمسش را تخفیف می دهند؟! که یقیناً چنین نیست پس تنها مزیت این طرح برای مردم این خواهد بود که روحانی خودش را ملزم به پاسخگویی به خانواده ها بداند، خب این مسئله را نمی شود از راه دیگر حل کرد؟!
5- طی سالیان اخیر حوزه های ما به لحاظ تخصصی پیشرفت زیادی کرده اند و در مسائل مختلف به روز شده و به صورت تخصصی تحصیل و فعالیت می کنند، پس چقدر خوب است که بحث روحانی خانواده بیش از این که به عنوان یک طرح مطرح شود، به عنوان یک تخصص حوزوی مورد تحقیق، پژوهش، نشر و ترویج قرار گیرد.
مطالب مرتبط:
مسجد، امن ترین سنگر در جنگ نرم
مساجدِ نیمه تعطیل و فاقدِ روحانی
چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم
لزوم تجمیع تعهد، تخصص و بودجه در فرهنگ
نکات مهم ایمنی در مساجد
در مراسم مذهبی گروکشی نکنید
مسجد، فرهنگ، روحانیون و دیدار با استاندار
10 نکته مهم در عزاداری ها
امان از این مداحان!!!
منبری ها و مداحان ملعون کیانند؟!
در عرصه هنر فقط انتقاد کنیم؟!
هدف از سفر اخیر رهبر معظم به قم چیست؟
نقش حوزه و روحانیون در مبارزه با بدحجابی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/5
11:59 ع
عزاداری برای امام حسین (ع) موجب بیداری روحیه ظلم ستیزی و وحدت زیر سایه ی شناخت معارف اهل بیت علیهم السلام درماه پرشور محرم می شود. آموخته ایم که هر چیز مثبتی نیز آفاتی دارد که میزان تأثیر گذاری و حیات آن را تحت تأثیر قرار می دهد. این آفات تمام آن چیزهایی هستند که مواردی را که به آنها اشاره کرده ام را تحت الشعاع قرار می دهند؛ که مهمترین آن ها را برمی شمارم، امیدوارم کسانی که می توانند، در گسترش و نشر این مباحثِ بسیار مهم یاری نمایند:
1- یکی از مهمترین آفات عزاداری تحریف واقعیات عاشوراست. متأسفانه بسیاری از مداحان و معدودی از روحانیون از منابع معتبری برای روضه و نوحه استفاده نمی کنند، ملاک این مداحان و روحانیون ایجاد شور بیشتر و گرفتن گریه و بازارگرمی است. تحریفات عاشورا مانع بررسی و درس آموزی از واقعیات و معارف قیام حسینی می شود. بحث تحریف وقایع عاشورا شدیداً از سوی بزرگانی مانند شهید مطهری و امام خامنه ای مورد هشدار قرار گرفته است و به منظور اصلاح تحریفات و نشر واقعیات عاشورا بهترین و تنهاترین راه استفاده از منابع معتبر تاریخی و روایی است. سابقه نشان داده است که علی رغم تمام این تأکیدات برخی مداحان علاقه ای به مستند گویی نداشته و در قبال این افراد تنها راه این است که از این مداحان دعوت نشود. از دیگر مواردی که می تواند در بحث تحریفات عاشورا بازدارنده باشد، اهتمام شاعران آیینی به استفاده از مستندات تاریخی و روایی است، در صورتی که شاعران در سرودن اشعار خود دقت لازم را داشته باشند یقیناً مداحان نیز حق انتخاب بیشتری برای اشعار نو و مستند خواهند داشت تا مجبور نباشند به اشعار ضعیف روی آورند.
2- از آفات عزاداری های ما افزایش روزافزون هیئات مذهبی کوچک و خانه ای است. بارها دیده ایم که در یک محله، مسجد و حسینه ای وجود دارد که فعال و دارای امکانات مناسبی هم هست، اما ساکنان و مذهبیون ترجیح می دهند در خانه های خودشان هیأت برقرار کنند. بسیاری از این افراد به واسطه نذوری که داشته اند نسبت به این مسئله اقدام می کنند و حال این که می توان در نذرکردن ها بیشتر دقت کرد. هیئات کوچکی که در این محلات برقرار می گردند، بعضاً موجب کاهش رونق مساجد و حسینه ها می گردد و اینجاست که این عزاداری ها روحیه وحدت را از عزاداران دور می کند و اینچنین است که در قبال خلوت شدن مساجد و حسینیه ها، خانه ها نیز جز تعداد کمی عزادار جذب نخواهند کرد. این که در محله ای مسجد یا حسینه ای نباشد و ساکنان اقدام به برگزاری عزاداری در خانه یکی از اهالی و یا گردشی در خانه ی اهالی کنند اقدامی پسندیده است اما باید حواسمان باشد که برگزاری عزاداری ها باید به بهترین نحو و شایسته ترین حالت و با بیشترین وحدت آفرینی اتفاق افتد. چقدر خوب است که چند هیأت کوچک و مجاور باهم یکی شوند تا هم جمعیت و وحدت بیشتری را حاصل کنند و هم در هزینه ها صرفه جویی کنند و هم بتوانند از مداحان و سخنرانان بهتری استفاده کنند.
3- آفت مباحث سیاسی متأسفانه یکی از آفاتی است که بسیاری از منبری ها و مداحان ما را درگیر کرده است، متأسفانه در بسیاری از مجالس، به جای این که شعور و معرفت و درک از اعمال و رفتار معصوم به مستمع بدهند، فقط او را به روضه و نوحه مشغول می کنند و مباحث سیاسی را نیز براساس درک خودشان و بعضاً غلط به خورد مخاطبان تحویل دهند، آن گاه است که به جای ماهیگیری آموختن، ماهی به مستمع می دهند و حال این که اگر فلسفه عاشورا و واقعیات و معارف آن بر اساس مستندات تاریخی در اختیار مستمعین قرار داده شود دیگر چه نیازیست که نام افراد و احزاب برای جذب و دفع آنها بر منابر برده شود و بدتر اینکه برخی مداحان و منبری ها پارا فراتر گذاشته و عملاً دست به فحاشی و ناسزاگویی و بعضاً تهمت به افراد می پردازند و حال این که همین ها قبلاً در اظهار علاقه ها نیز افراطی عمل می نمودند، که این حرکات مطمئناً نه تنها موجب بصیرت افزایی نمی شود بلکه وجهه عزاداری ها را نیز آلوده به مطامع سیاسی ویا حداقل بی بصیرتی می نماید.
4- عزاداری ها نباید وسیله و ابزاری جهت ارتزاق شوند که متأسفانه یکی از آفاتی که سال به سال جامعه هیأتی ما را آلوده تر کرده است همین مسئله است. بسیاری از مداحان و منبری ها ذکر معارف و مصیبت را بیشتر وسیله ای برای ارتزاق می پندارند و بعضاً بر سر مزد خود طوری چانه می زنند که انگار نه انگار که طرف معامله شان، اهل بیت هستند نه بانیان و برگزار کنندگان مجالس. بحث ارتزاق از سفره اهل بیت تنها باید به عنوان یک تبرک تلقی شود، نه به عنوان یک شغل تا مداحان همین را به عنوان شغل خود قرار دهند و ناچار باشند برای ارتزاق دین و اهل بیت را ابزار قرار دهند.
5- از آفات عزاداری ها روش های غلط در عزاداری است. عزاداری باید براساس دستور مراجع و علما باشد و براساس فتاوی صادره نباید موجب سوءاستفاده دشمنان و موجب وهن گردد، بر این اساس باید از عزاداری هایی که مانند قمه زنی با ایراد آسیب شدید به بدن صورت گیرد جلوگیری گردد. من نمی خواهم شور و احساس کسی را که ناخواسته با ضربه ای به صورت خود موجب زخمی در صورت می شود را زیر سوال برم بلکه برنامه ریزی و تبلیغ اموری مانند قمه زنی، با زنجیر به صورت زدن و یا ضربات شدید به صورت را به صلاح نمی دانم و البته شرعی بودن یا نبودنش را مراجع و علما نظر داده و می دهند. روی دیگر این گونه عزاداری ها استفاده از تصاویر مجعول از اهل بیت و استفاده از آلات موسیقی است.
6- یکی دیگر از آفات عزاداری ها، حذف و کاهش بخش سخنرانی و معرفت افزایی است. برخی از مجالس متأسفانه به مراتب همت بیشتری به روضه و سینه زنی دارند و بخش سخنرانی را یا حذف می کنند و یا در وقت نامناسب و کم و یا با سخنران های ضعیف انجام می دهند. بالاخره تمام علما و بزرگان مجالس روضه امام حسین را بهانه و وسیله ای برای معرفت افزایی و نشر دین و احکام و اصول آن می دانند و فرصتی مناسب مانند محرم و صفر خیلی بیشتر از آن اهمیت دارد که بتوان آن را صرفاً در خدمت شورافزایی قرار داد بلکه تمام محرم و صفر ماه های زنده نگهداشتن اسلام هستند، وقت احیای نماز، خمس و زکات، امر به معروف و نهی از منکر و ....
7- یکی دیگر از آفات عزاداری ها، طراحی و برنامه ریزی ناصحیح برای نحوه عزاداری است. بحث مکان، مدت، بحث نور، شدت و کیفیت صدا، بحث اقامه به موقع نماز، در نظر گرفتن محل مناسب برای پیرغلامان و کودکان و .... از مواردی است که به شدت در جذب و رضایت خاطر عزاداران مؤثر است. بارها برایم پیش آمده است که در نظر گرفتن مکان تنگ و بدون تهویه هوا و یا بسیار سرد یا گرم یا تاریک و یا با صدایی به مراتب شدیدتر از گنجایش مکان و ظرفیت همسایگان می گردد و بارها دیده ایم که مکان گنجایش ظرفیت مدعوین یا میهمانان را نداشته و مردم با حالتی ناراحت و بسیار فشرده در جلسه حضور بهم می رسانند؛ اگر چه تمام این سختی ها شاید برای مستمعینی که در جلسه می نشینند و سختی ها را به عشق حسین تحمل می کنند اجر داشته باشد، اما وظیفه بانیان جلسات و هیأت ها چیز دیگری است و آن برنامه ریزی و رعایت اصول و استانداردهای یک جلسه مذهبی مناسب و مؤثر است، در این بند نظرم این نیست که مجالس با تکلف برگزار گردند بلکه دقیقاً در برخی موارد موجب صرفه جویی نیز می شود، به عنوان مثال بکار بردن چند بلندگوی بزرگ و سیستم های صوتی آنچنانی در محیط چند ده متری چه لزومی و چه تأثیر دارد جز اصراف و آزار عزاداران و همسایگان؟!
8- یکی از آفات مراسم عزاداری ها، برخوردهای غلط و بد با میهمانان است. این برخوردهای غلط از نحوه و لحن مداحان تا روش پذیرایی و یا نحوه برخورد انتظامات را شامل می شود. بارها دیده ایم که مداحان با مستمعان بد برخورد می کنند و با جملات نامناسب و بیان نامناسب، ایشان را به عزاداری بهتر وامی دارند به نحوی که این لحن صحبت، بعضاً موجب فرار و ریزش عزاداران می گردد. چقدر خوب است که مداحان از قبل جملات و کلمات مناسبی را برای تشویق مردم به عزاداری بهتر آماده کرده باشند و از فریادهای ناهنجار و به کار بردن تشر و بعضاً بی احترامی به عزاداران حسینی خودداری کنند و این که عزاداران را بیشتر محترم بشمارند حتی آنهایی که سینه نمی زنند و یا اشک نمی ریزند ویا جواب شعر را نمی دهند.
9- رعایت مسائل مهم ایمنی عزاداران. چند سال پیش شاهد فوت چندین عزادار در یکی از هیأت های معروف مذهبی بودیم که با رعایت موارد ایمنی قابل جلوگیری بود. استفاده از وسایل حرارتی مناسب، سیستم های برقی ایمن، در نظر گرفتن درب های خروج مناسب برای زمان ازدحام جمعیت، تعبیه سیستم های اطفای حریق دستی، وجود درب های کشویی یا بازشونده به سمت بیرون (برای قابل استفاده بودن در زمان ازدحام جمعیت)، در نظر گرفتن نور حداقلی برای ورود و خروج، در نظر گرفتن روشنایی اظطراری در زمان قطعی برق یا حریق از دیگر موارد مهم در عزاداری ها، به خصوص عزاداری های پرجمعیت حفظ امنیت جانی عزاداران از اقدامات تروریستی است. باید بازرسی بدنی در مراسم های مهم پیش بینی شود و خوب است که سیستم های پیشرفته در این خصوص نیز بکارگیری شوند و دیگر این که با احداث کفش داری های مناسب خیال مردم را از نگهداری کفش ها و بردن پلاستیک و کیسه کفش به داخل هیأت ها خودداری کنند که البته این مسئله موجب مسائل بهداشتی و اشغال فضای مفید داخل مجالس نیز می شود.
10- یکی دیگر از مباحث مهم حفظ احترام برداران اهل تسنن است، چرا که چندسالی است که ایشان نیز در مراسم عزاداری شرکت می کنند و حفظ احترام ایشان عین ادب و اطاعت از دستور رهبری است و البته منظورم این نیست که مسائل و وقایع تاریخی و حادثه عاشورا تحلیل و تبیین نشود بلکه از این امور سطحی در فحش و ناسزا دادن به ایشان باید خودداری گردد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.