90/7/28
11:20 ع
این که یک سناریوی دم دستی به بزرگترین دستاویز برای مقابله با یک کشور تبدیل شود قبلاً هم در ماجرای 11 سپتامبر و حمله به عراق نیز تکرار شد که هر دو مورد هنوز اذهان عمومی و رسانه های جهان را به خود مشغول کرده است؛ اما داستان اخیر در مورد ایران یک تفاوت بزرگ دارد و آن اینکه در مورد ایران آمریکا به تنهایی قادر به هیچ فشاری بر علیه ایران نیست و نیاز به یک همکار منطقه ای داد تا بتواند سناریویی مناسب را ایجاد نماید. آمریکا در مورد ایران بایستی هم ایران را محکوم کند و هم یک دشمن منطقه ای برای ایران بتراشد و به همین منظور بهترین گزینه و البته دم دستی ترین گزینه این است که سفیر یکی از کشورهای همسایه ی ایران در آمریکا هدف ترور ایران قرار گیرد و این چنین، گزینه های منطقه ای که ضمن داشتن خصومت با ایران، قابلیت استراتژیکی مناسبی برای فشار بر ایران دارند روی میز قرار می گیرند. این گزینه ها با توجه به اقبال و اقتداری که ایران در منطقه دارد به شدت محدود بوده و کمتر کشوری حاضر به مشارکت در این بازی می گردد.
در این میان عربستان به عنوان کشوری که مدتهاست به نوکر بی چون و چرای آمریکا مبدل شده است، شاید تنها گزینه ی این سناریو می توانست باشد ولی مشکلاتی وجود دارد که مطمئناً برای عربستان قابل تامل بوده است و این مسئله سوالی ایجاد می کند و آن این که اگر حتی سناریوی نخ نمای آمریکا مقبول هم بیفتد آیا عربستان حاضر است تا آخر بازی در کنار آمریکا باقی بماند؟ آیا در شرایطی که در تحولات منطقه ای که یکی از مشخصه های عمومی آنها ضد آمریکایی بودن آنهاست و خود عربستان نیز با آن درگیر است، عربستان حاضراست تا این حد به آمریکا نزدیک شود که منجر به تشدید تشکیک مقبولیت گردد؟ آیا عربستانی حاضر خواهد بود تا وارد مبارزه ای شود که یک طرفش قوی ترین و البته مقبول ترین کشور منطقه است؟ آیا عربستان در قبال ورود به این بازی تضمینی برای بازنده شدن می تواند داشته باشد؟
با توجه به این مطالب بعید است که عربستان وارد این بازی شود و تا این جایش را نیز ناخواسته وارد شده است و احتمالاً در بروز و یا تشدید هر گونه بحرانی با ایران به شدت مقاومت خواهد نمود و نشان این مقاومت را می توان در تغییر سیاستهای بعضا توهین آمیز دولت عربستان در قبال حجاج ایرانی و به خصوص مخالفت با برائت از مشرکین مشاهده نمود و این ها به این معنی است که عربستانی ها هرگز نمی خواهند با ایران درگیر شوند و اگر چه این نخواستن از باب نتوانستن است ولی به هر حال مانعی بزرگ در قبال ادامه ی اجرای سناریوی مسخره ی آمریکایی ها و مقدمه ای برای یک ناکامی جدید تلقی خواهد شد و چه بسا عربستان برای اثبات بی طرفی خود در قبال ایران خصومت های شتریش را در ظاهر تعدیل نماید.
89/11/5
12:34 ص
بعد از یک هفته که درگیر سفر ریاست جمهور محترم و هیات همراه بودیم بالاخره امروز سفر تمام شد و ان شاءالله گیلان و مردمانش از فیض و برکات حضور ایشان بهره مندتر از پیش خواهند شد. اما بعد از یک هفته کم کاری در وبلاگ نویسی، مواردی را با توجه به مسائل روز تقدیم می کنم:
اول لازم می دانم یک قدردانی از دولت کنم که واقعا در این سفرهای استانی فقط خداوند است که به ید الهی واسطه ی فیضش حضرت ولی عصر چنین توانی برای خدمت به ایشان عطا می کند و گرنه حقیر که فقط دوروز در رکاب یک معاون وزیر بودم و خسته شدم، چه رسد به کسانی که در رکاب خود رییس جمهورند و یا چه رسد به خود رییس جمهور عزیز که از اول صبح تا آخرشبش همراه است با تلاش و زحمت و خدمت بی وقفه.
و اما بعد:
فکر کردم در مورد مسائل روز چه بگویم که دیدم در عین این که اخبار جدید زیادی منتشر شده است، فعلا چیز جدیدی برای نوشتن ندارم و در همین باب خلاصه عرض کنم که:
1- هنوز "مجلس به اضافه ی مجمع در حال سنگ اندازی در کار کشورند" (نوشته ی تاریخ 26/10/89) و انگار همچنان باید نوشت "دست آقا نمک ندارد یا آقایان نمک نشناسند" (نوشته ی تاریخ 24/9/89) و هنوز معتقد به "لزوم اصلاح ساختار مجلس به دست رسانه و مردم" (نوشتهی تاریخ 18/8/89) هستم.
2- بعد از نامه ای که توکلی در پاسخ به انتقاد احمدی نژاد به مصوبات غیر قانونی مجمع داشته است، دیدم که همین تازگی ها نوشته بودم که : "هاشمی و توکلی مدتهاست که به هم پیوسته اند" و اینکه آیا هنوز کسی مانده است که به آقای توکلی و امثال ایشان بگوید "اصولگرایان منتقد یا اصولگرایان غرغرو" (نوشته ی تاریخ 27/11/88) شایسته تر است بنامیم شان.
3- داشتم سخنرانی انتقادی آقای متکی را در محضر آقای باهنر می خواندم که یادم به نوشته ام با عنوان "نقش متکی در آینده ی سیاسی کشور" (به تاریخ 5/10/89) افتاد و اینکه چیز تازه ای در این مورد نمی توانم بنویسم.
4- مذاکرات هسته ای استانبول هم یک فتح المبین بود همانطور که "دور سوم مذاکرات ژنو یک فتح المبین بود" (به تاریخ 16/9/89) و اینکه "سیاست فعال احمدی نژاد چه زود جواب می دهد" (به تاریخ 23/7/89).
5- با افزایش آلودگی هوای تهران، هنوز برخی ها در حال "ماهی گیری در آب گلآلود هوای آلوده"ی تهرانند. (تاریخ 15/9/89)
6- بعد از آنکه یکی از سران فتنه یعنی همان خاتمی "نوشتند شرایط نامه و ما خواندیم جارونامه" (به تاریخ 9/10/89) و بعد از آن که آقای هاشمی نیز دوباره بر اظهارات خائنانه ی پارسال خود اصرار کرد یادم افتاد به این که هنوز "مدعیان اصالت منافع ملی، خائنان اصلی به منافع ملی" (نوشته ی تاریخ 14/4/89) اند و اینکه انگار دوباره "ساعت های سران آشوب دوباره تنظیم شد"ه است (به تاریخ 22/10/88).
7- هنوز هر روز در باب اهمیت بصیرت صحبت می شود و هنوز معتقدم که "بصیرت چشمهی ولایت مداری" (نوشته ی 5/11/88) است و بی بصیرت ولایت مداری هم محقق نمی شود.
8- اینکه جبهه ی اصلاحات به مسیری رسیده اند که ادامه ی حیاتشان را غیر ممکن ساخته است که البته باید گفت "موسوی پروژهی عبور از خاتمی را به بنی صدر رساند" (به تاریخ 23/11/88) و شاید تنها راه مانده، همان راه بنی صدر باشد یعنی فرار به لباس نسوان.
89/7/23
11:11 ع
این که هنوز احمدی نژاد از لبنان برگشته، برنگشته، با اینکه خانم اشتون آمادگی خود را برای ادامهی مذاکرات اعلام میکند، بیارتباط نیست. این همان نتیجهی سیاستهای خارجی فعال است. وقتی که احمدی نژاد زیر هواپیمای جنگندهی اسرائیلی به سخنرانی ضد اسرائیلی خویش ادامه میدهد، شاید کورسویی که برای عقب نشینی ایران متصور بودند نیز خاموش دیدند.
آن زمانی که اقدام خائنانهی متولیان اغتشاشات و یا همان آتشفشان کذایی خشم ملت، پس از انتخابات موجب شروع دوباره تحریم ها گردید، شاید فکر میکردیم که این تحریم ها مجددا 3-4 سال به طول خواهد انجامید اما مطمئنا بسیار زودتر از آن با شکست کامل مواجه خواهد شد که هم اینک هم در سرازیری آن قرار گرفته است. بماند که در این میان برخی از همان صاحبان اقدامات خائنانه، در ادامهی همان خصومت ها، حرف از اهمیت تحریم ها میزنند و وحدت خارجی را در گروی وحدت داخلی آن هم حول محور خودشان میدانند، که درست است که در تمدید تحریم ها و فشارها بی اثر نبوده است، ولی ان شاءالله آن هم به شکست خوارکننده خواهد انجامید و این یعنی هیچ کس را یارای ایستادن در برابر انقلاب اسلامی ایران نیست، حتی بزرگ انقلابیون ریزشی.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/7/11
9:10 ع
بعد از حضورهای باصلابت رییس جمهور در سازمان ملل و برگزاری نشستهای سیاسی و رسانه ای، آمریکا دچار نوعی درماندگی شد و با توجه به اینکه تأثیرات این حضورها تا مدتها در اذهان باقی میماند، لزوم چارهاندیشی در این خصوص کاملا محسوس بود. در این میان مطمئناً بیشترین کسانی که از این سفرها متضرر میشدند، بیشتر به فکر راه چاره بودند.
آثار تحلیلی و آموزشی که برای نحوهی مذاکره با احمدی نژاد، به منظور اسیر نشدن در برابر وی منتشر شد، نشانی از این تقلاها بود. بعد از اسیرشدن خبرنگارهای معمولی، خبرنگارهای بزرگی چون لری کینگ و کریستین امانپور و... وارد این عرصه شدند و بخت خود را در برابر احمدی نژاد هدر دادند و مورد انتقاد مدیران رسانه های خود قرار گرفتند (که این مسئله منجر به بازنشستگی غیرمنتظرهی لری کینگ شد) و خود این مدیران ترغیب شدند تا خود به این عرصه وارد شوند که البته آنها هم در نشستی که این بار در نیویورک در برابر احمدی نژاد داشتند، در برابر منطق و گفتمان انقلاب کاری از پیش نبردند.
با توجه به این که رسانه ها نتواستند احمدی نژاد را به چالش بکشند و برعکس، احمدی نژاد نه تنها خلع سلاحشان نمود که از همان سلاح یعنی رسانه، آنان را و دولتشان را به چالش کشید، یک فرضیه به ذهن میرسد: این که تنها پیش نهادی که روی میز باقی ماند، این بود که از ورود احمدینژاد به آمریکا جلوگیری گردد و این فرضیه با توجه به پایگاه قوی صهیونیستها و این که همیشه متضررترین دولت در سفرهای احمدی نژاد اسرائیل بوده است، احتمال قریب به یقین از سوی اسرائیلی ها پیشنهاد و مورد حمایت قرار گرفته است.
پس از طرح مسئلهی 11 سپتامبر در سازمان ملل، این بار دولت آمریکا نه فقط به خاطر اسرائیل، که به خاطر حفظ منافع خودش، پیشنهاد ممنوع الورود نمودن احمدینژاد را روی میز قرار داد. با توجه به این که این اقدام در مرحلهی اول و آن هم پس از حضور موفق رییس جمهور در آمریکا میسر نبوده و موجب حملات رسانهها و محکومیت شدید در اذهان عمومی میشد در گام اول چند تن از شخصیتهای سیاسی کشور ممنوع الورود گردیدند تا هم اذهان عمومی با این اقدام عجیب و قریب آشنا شود و هم با مقدمهچینیهای لازم رسانهای و مثلاً قانونی، تهدیدی برای سایر مسئولان من جمله خود آقای احمدینژاد محسوب گردد و البته میدانیم که مدتهاست آقای احمدی نژاد پیشنهاد برگزاری نشستهای سازمان ملل را در یک منطقهی آزاد سیاسی دادهاست و با این گونه اقدامات انفعالی دولت آمریکا، راه برای اجرا و اثبات صحت پیشنهاد مذکور بازتر میشود و مطمئنا این اقدام نیز مثل همیشه به جایی نرسیده و به فضل خدا چاهکن بازهم، ته چاه خواهد بود.
89/7/5
10:33 ع
در شرایطی که آمریکا ستیزی احمدی نژاد طی این سالیان، همیشه مثال زدنی بود و احمدی نژاد همواره با سیاست فعال خارجی آمریکا را به چالش کشیده است، ایراد چنین اتهام نچسبی از کجا آب می خورد و چه اهدافی را دنبال می کند. احمدی نژاد همواره برای تغییر در معادلات جهانی به دنبال تأثیر در ملتها بوده و هست، آنچنان که ادعای دوستی با مردم اسرائیل نیز خطایی بود که از درک ناصحیح موضع احمدی نژاد نشأت داشت. ایدهی احمدی نژاد در گفتگوی مدام با ملت ها باعث شده است که تعداد دولت های ضد آمریکایی روز به روز افزایش یابد و این مسئله تا آنجا به پیش رفته که موجب تشکیل جبهه ای ضد آمریکایی در دنیا گردیده است.
احمدی نژاد با دعوت رییس جمهور آمریکا به مناظره و یا مذاکرهی رودرو، مدام او را به چالش کشیده است و اگر چه هیچگاه پاسخی دریافت نشده است، اما همواره مورد تأمل مردم آمریکا بوده است. قبول مصاحبههای متعدد تلویزیونی با مهمترین و خبرهترین خبرنگاران دنیا همواره برای تأثیر گذاری بر ملت ها بوده است اگر چه موجب غرور هموطنان عزیز نیز گردیده است. هرچند شبکه های طرف مصاحبه از دشمن ترین رسانه های بیگانه به شمار رفته اند ولی همین شبکه های قوی و پر بیننده به عنوان بلندگوهای جهانی و رسا برای احمدی نژاد عمل کرده و حقانیت ایران را به جهان شناساندهاند.
تأثیر گذاری روی مردم ها ابزار و منطق خودش را طلب می کند مثلا در صورتی که احمدی نژاد دولت و مردم آمریکا را با یک چوب بزند، آیا مخاطبان او که همان مردم آمریکا هستند می توانند بدون کینه به سخنان او گوش دهند و آیا اصلا فرصتی برای تفکر برای آنان ایجاد می شود؟ یا نه! این بهانهای به دست دولت آمریکا می دهد تا بتواند دشمنیهای عمیق خود با ایران را توجیه نماید و برایش علناً بودجه تصویب و برنامه ریزی کند؟ سیاست فعال و صحیح احمدی نژاد موجب گردیده است تا هر فرصتی برای شناخت انقلاب اسلامی ایران توسط ملتهای غربی، تهدیدی سنگین برای دول غربی محسوب گردیده و اینچنین بجای اینکه ما مدام به فکر دفاع از منافع و مواضع ایران باشیم، دشمنان به انفعال کشانده شده و به دفاع و عقب نشینی میپردازند.
استکبار ستیزی احمدی نژاد، یکی از مؤثرترین عوامل در کسب رأی افتخارآمیز در انتخابات ریاست جمهوری بود که در مقابل صفت سست عنصری رقبای مورد حمایت آمریکا و انگلیس، کاملاً به چشم مردم ایران آشکار و عیان بوده و هست و حال که غرب از این همه روشنگری احمدی نژاد در خصوص رسوایی های دول غربی به تنگ آمده است، با ایراد اتهام "آمریکا دوستی" به احمدی نژاد، دو هدف را باهم دنبال مینماید:
-اول اینکه صفت آمریکا دوستی در ملتی که شعار اولشان مرگ بر آمریکا بوده است منفور بوده و موجب تضعیف دولت متهم به آمریکا دوستی خواهد شد. این مسئله با توجه به درک نیم بندی که از وجود برخی رقبای بیرحم و کمانصاف سیاسی در کشور وجود دارد، موجب گردیده تا اتهام آمریکا دوستی از قول چند خبرنگار، مفسر و سیاستمدار خودفروخته در دستور کار قرار گیرد تا رقبای داخلی فارغ از انصاف و حقیقت به این بحث بیشتر دامن بزنند.
-دوم اینکه بحث آمریکا دوستی به نوعی موجب انفعال در مواضع زیرکانه رییس جمهور گردیده و به منظور دفاع از خود و فرار از اتهام آمریکا دوستی مواضعی اتخاذ کند تا تاثیر مثبت احمدی نژاد بر مردم آمریکا خنثی شده و خوراک تبلیغاتی برای رسانه های داخلی آمریکا در جهت تخریب چهرهی احمدی نژاد ایجاد کند.
-سوم اینکه بتوانند به نوعی وجهه جنبش سبز را به خاطر حمایتهای معنادار آمریکا و انگلیس بازگردانده و تطهیرشان کند. اینگونه این جنبش سبز است که مدعی خواهد بود و با قیافهی حق به جانب دولت را متهم به آمریکا دوستی خواهد نمود.
با توجه به اینکه طرح این اتهام بیشتر در راستای خدمت به جنبش سبز همچنین انتقام از تخریب دولت آمریکا بین مردم کشورش توسط احمدینژاد بوده و به نظر میرسد همانند توصیه به تشدید تحریمها، از گور همین سران فتنه آب میخورد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.