89/11/5
12:34 ص
بعد از یک هفته که درگیر سفر ریاست جمهور محترم و هیات همراه بودیم بالاخره امروز سفر تمام شد و ان شاءالله گیلان و مردمانش از فیض و برکات حضور ایشان بهره مندتر از پیش خواهند شد. اما بعد از یک هفته کم کاری در وبلاگ نویسی، مواردی را با توجه به مسائل روز تقدیم می کنم:
اول لازم می دانم یک قدردانی از دولت کنم که واقعا در این سفرهای استانی فقط خداوند است که به ید الهی واسطه ی فیضش حضرت ولی عصر چنین توانی برای خدمت به ایشان عطا می کند و گرنه حقیر که فقط دوروز در رکاب یک معاون وزیر بودم و خسته شدم، چه رسد به کسانی که در رکاب خود رییس جمهورند و یا چه رسد به خود رییس جمهور عزیز که از اول صبح تا آخرشبش همراه است با تلاش و زحمت و خدمت بی وقفه.
و اما بعد:
فکر کردم در مورد مسائل روز چه بگویم که دیدم در عین این که اخبار جدید زیادی منتشر شده است، فعلا چیز جدیدی برای نوشتن ندارم و در همین باب خلاصه عرض کنم که:
1- هنوز "مجلس به اضافه ی مجمع در حال سنگ اندازی در کار کشورند" (نوشته ی تاریخ 26/10/89) و انگار همچنان باید نوشت "دست آقا نمک ندارد یا آقایان نمک نشناسند" (نوشته ی تاریخ 24/9/89) و هنوز معتقد به "لزوم اصلاح ساختار مجلس به دست رسانه و مردم" (نوشتهی تاریخ 18/8/89) هستم.
2- بعد از نامه ای که توکلی در پاسخ به انتقاد احمدی نژاد به مصوبات غیر قانونی مجمع داشته است، دیدم که همین تازگی ها نوشته بودم که : "هاشمی و توکلی مدتهاست که به هم پیوسته اند" و اینکه آیا هنوز کسی مانده است که به آقای توکلی و امثال ایشان بگوید "اصولگرایان منتقد یا اصولگرایان غرغرو" (نوشته ی تاریخ 27/11/88) شایسته تر است بنامیم شان.
3- داشتم سخنرانی انتقادی آقای متکی را در محضر آقای باهنر می خواندم که یادم به نوشته ام با عنوان "نقش متکی در آینده ی سیاسی کشور" (به تاریخ 5/10/89) افتاد و اینکه چیز تازه ای در این مورد نمی توانم بنویسم.
4- مذاکرات هسته ای استانبول هم یک فتح المبین بود همانطور که "دور سوم مذاکرات ژنو یک فتح المبین بود" (به تاریخ 16/9/89) و اینکه "سیاست فعال احمدی نژاد چه زود جواب می دهد" (به تاریخ 23/7/89).
5- با افزایش آلودگی هوای تهران، هنوز برخی ها در حال "ماهی گیری در آب گلآلود هوای آلوده"ی تهرانند. (تاریخ 15/9/89)
6- بعد از آنکه یکی از سران فتنه یعنی همان خاتمی "نوشتند شرایط نامه و ما خواندیم جارونامه" (به تاریخ 9/10/89) و بعد از آن که آقای هاشمی نیز دوباره بر اظهارات خائنانه ی پارسال خود اصرار کرد یادم افتاد به این که هنوز "مدعیان اصالت منافع ملی، خائنان اصلی به منافع ملی" (نوشته ی تاریخ 14/4/89) اند و اینکه انگار دوباره "ساعت های سران آشوب دوباره تنظیم شد"ه است (به تاریخ 22/10/88).
7- هنوز هر روز در باب اهمیت بصیرت صحبت می شود و هنوز معتقدم که "بصیرت چشمهی ولایت مداری" (نوشته ی 5/11/88) است و بی بصیرت ولایت مداری هم محقق نمی شود.
8- اینکه جبهه ی اصلاحات به مسیری رسیده اند که ادامه ی حیاتشان را غیر ممکن ساخته است که البته باید گفت "موسوی پروژهی عبور از خاتمی را به بنی صدر رساند" (به تاریخ 23/11/88) و شاید تنها راه مانده، همان راه بنی صدر باشد یعنی فرار به لباس نسوان.
89/10/25
8:0 ص
متنی در وبلاگ وزین میثم تمار نگاشته شده است با عنوان "هاشمی و احمد توکلی به هم میپیوندند؟" که اول خطاب به نویسنده ی عزیز آن می نویسم:
احسنت به شما! اما باید بگویم که پیوستن آقای توکلی به هاشمی، 6 سال پیش زمانی اتفاق افتاد که توکلی در انتخابات ریاست جمهوری به نفع ولایتی کنارکشید و ولایتی نیز به نفع هاشمی رفت کنار.
توکلی همان کسی است که 20 سال پیش همان انتقادهایی که احمدی نژاد به هاشمی گفت را، شدیدترش را به آقای هاشمی می گفت و حالا به احمدی نژاد انتقاد دارد که چرا چنین حرفهایی زده است و تازه این که هاشمی و خاندانش در 20 سال پیش به مراتب پاکتر از اکنون بودند.
دیگر این که وقتی دونفر با تفکرات متضاد، یکی سرمایه داری و دیگر سوسیالیستی، باهم می پیوندند آنهم با سابقه خصوصمت قبلی، مطمئن باشید که یک دلیل محکم برای وحدت وجود دارد که خدا می داند چیست؟
و اما خود مطلب به قلم توانای برادر مهدی تهرانی از "وبلاگ میثم تمار":
هاشمی و احمد تولکی به هم می پیوندند:
- ای کاش این نوشته را احمد توکلی و احمد توکلیها بخوانند چرا که این همه نه از باب تخریب و طعنه و تخطئه یا فلسفهبافی که از باب تذکر حقیقتی بسیار مهم و ارائه تحلیلی درخور توجه به قلم میرسد. مقصود از احمد توکلی اگر چه یک شخص هم هست اما بالواقع تنها یک شخص نیست. بیش از همه مقصود، احمد توکلی به مثابه یک پوزیشن(position) سیاسی است.
2- «این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ میکنیم، شما هم بگوید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب میشود یا فضا برمیگردد.» این اظهارات علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی است در خصوص نامه سرگشادهای که هاشمی قبل از انتخابات خطاب به رهبر انقلاب نوشت و پیشتر از آنکه به دست رهبری برسد، سر از رسانههای ضدانقلاب در آورد. نامهای که بدون سلام آغاز شد و برخلاف میل رهبری در آن روزها منتشر گردید. در این نامه میخوانیم:«در موقع مناسب انحرافات و حقکشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت.» هاشمی وعده جدالی دیگر داده بود؛ جدالی که البته وقایع پس از انتخابات کمی آن را به تأخیر انداخت و اکنون زمان این جدال نزدیک شده است.
3- هاشمی کسی نیست که یک گوشه بنشیند و همه چیز را به فراموشی بسپارد. کسی نیست که آن همه جدالهای سنگین با آیت الله مصباح یزدی و آیت الله یزدی و... را از یاد ببرد. او در ماجرای دانشگاه آزاد نیز با اشاره به آنچه شرارت و حسادت میخواند، گفته بود:«اگر قرار بود در مقابل این موذیگریها عقب بنشینیم باید به همان اطاق طلبگی برمیگشتیم و برای مردم مسئله میگفتیم!»
4- مسئلهی هاشمی فقط این دولت و شخص احمدینژاد نیست. این تلقی خیلی سادهلوحانه است که فکر کنیم ماجرا فقط از انتخابات شروع شد و این همه دعوا هم صرفا یک دلخوری انتخاباتی است که احمدینژاد بانیاش بود. چرا که رقیب هاشمی تنها احمدینژاد نبوده و نیست و میدانهای رقابتی که او در آن قرار گرفته و خواهد گرفت نیز صرفا انتخابات ریاست جمهوری نبوده و نیست! او میدانهای دیگری نیز برای رقابت داشته و دارد و رقیبهای بزرگتری نیز. مسئله خیلی جدیتر و ریشهایتر از این حرفهاست. مسئله هاشمی یک جریان است و در منتهی الیه این جریان البته برخی شخصیتها و یک جایگاه. نوک پیکان حمله او البته دولت و احمدینژاد خواهد بود اما خیلی سادهانگارانه است اگر همه دعوا را در همین سطح خلاصه کنیم. احمدینژاد صرفا در حکم سکوی پرش یک جریان بود؛ در حکم علمدار و پرچمدار شجاع یک نبرد قدیمی.
5- بهزاد نبوی در گفتگویی به آقای هاشمی میگوید وقت آن رسیده که ما تکلیف اصل ولایت فقیه را روشن کنیم. این نظام یا ولایت فقیه است یا نظام مردمی؟ یعنی چه که بیست و دو میلیون به خاتمی رای بدهند و بعد درنهایت یک شخصی به نام ولی فقیه مسیر را مشخص میکند. این ولایت فقیه را باید برداشت. آقای هاشمی میگوید نه امکان پذیر نیست بعد آقای نبوی میگوید ما میتوانیم در مورد رهبری صحبت کنیم میتوانیم بحث تغییر رهبری را مطرح کنیم بگوییم که ایشان سی سال است رهبر است حالا شما برو و فرد دیگری بیاید با ایشان نمی توانیم کار کنیم ممکن است با نفر بعدی بتوان کار کرد. هاشمی میگوید نه نمیشود نبوی میگوید بسیارخوب میشود از اختیارات رهبری کاست. آقای هاشمی میگوید من موافقم و بعد همان نظر شورای رهبری مطرح میشود.
6- هاشمی در نامه سرگشاده خود بیلیاقتی دولت احمدینژاد و شخص او را تذکر داد و رهبری در عوض از تریبون نماز جمعه نظر خود را به احمدینژاد نزدیکتر از هاشمی دانست. هاشمی نسبت به عملکرد نظام در وقایع پس از انتخابات از تریبون نماز جمعه خرده گرفت و در عوض ناگذیر از ترک جایگاه نماز جمعه شد و رهبری نیز محکمتر از قبل در مقابل فتنهگران ایستاد. هاشمی در جلساتی با سران فتنه یعنی میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی شرکت کرد و با آنها همسخن و همزبان شد. در حالی که حتی نامهنگاریهای خاتمی و برخی فتنهگران به رهبری نیز بیثمر ماند. او با رهبری اختلافنظر جدی داشت و از سالها قبل گاه از شورایی شدن رهبری نیز سخن به میان میآورد.مهاجرانی، کرباسچی و عبدالله نوری از یاران او در کارگزاران سازندگی بودند و آیت الله مصباح یزدی در همه این سالها با صراحت و شدتِ تمام در مقابل او قرار داشت و حتی در مجلس خبرگان نیز در مقام رقابت با او برآمد. به همین نسبت چهرههایی چون آیت الله یزدی نیز با صراحت پنجه در پنجه هاشمی انداختند و کارشان با نامهنگاریهای تند و تیز کشید. مسئله، مسئله جدال دو جریان بوده و هست.
7- هاشمی در نامه سرگشاده خود به رهبری نوشته بود:«معتقدم جنابعالی بخوبی میدانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جنابعالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم.»
8- این همه مقدمه بود تا بدانیم کمکم نوبت بازی بعدی رسیده است. یادداشت هاشمی رفسنجانی آن هم به مناسبت 19 دی ماه مثل همان نامه سرگشاده مسیر بعدی را نشان میدهد. چرا هاشمی یادداشت نوشت؟ چه چیزی را میخواست بگوید که اهمیت یادداشت نوشتن آن هم در 19 دی ماه را داشت؟ آیا یادداشت هاشمی برای دادن گرای جدیدی به کنشگران سیاسی کشور بود؟ از یادداشت او چه برمیآمد؟
9- برای درک اهمیت نامه هاشمی باید فضای سیاسی کشور را کاملا فراموش کنیم و خود را در پارادایم سیاسی قم ببینیم. جایی که هنوز هاشمی اعتبارهایی دارد. جایی که گاه مصباح یزدی و روانبخش تندرو و بی منطق لقب میگیرند و هاشمی میانهرو و معتدل. چرا هاشمی در 19 دی نامه نوشت؟ چون مخاطب طرحریزی او بانیان 19 دی بود. فضای قم به کلی با فضای کشور متفاوت است.
10- آقا مصطفی در یادداشت هاشمی استعاره از مهدی هاشمی است، امام یعنی خود هاشمی، رشیدی مطلق احمدینژاد است، حکومت پهلوی که به دست مردم قم سرنگون خواهد شد هم دولت دهم و جریان مصباح یزدی خواهد بود. این یادداشت کپی شده از همان نامه سرگشاده خطاب به رهبر انقلاب است. گزارههای این نامه کاملا مشایه همان نامه قبلی است و آغازگر ماجرایی جدید.
11- هاشمی در حال تغییر پوزیشن است. او دارد به سمت چارچوب گفتمانیای حرکت میکند که پیشتر برخی از گزارههایش را خود القا کرده بود. هاشمی به سمت پوزیشن احمد توکلی تغییر موقعیت داده است.سایت او نیز دقیقا به صورتی برنامهریزی شده در همین راستا حرکت میکند. هاشمی در حال سرمایهگذاری بر روی جریانی از مذهبیها و اصولگراهاست و دقیقا به همین خاطر در 19 دی ماه دست به قلم شد و نامه نوشت.هاشمی کم کم داعیه انقلاب و دلسوزی برای جایگاه ولایت فقیه و نه شخص ولی فقیه را برمی دارد و دو قطبی هایش میشود: "طرفدار ولایتفقیه" و "ضد ولایتفقیه"، "مظلوم" و "ظالم"، "روحانیت" و "ضدروحانیت"، "راستگو" و "دروغگو"، "سالم" و "مفسد" و... . این همه زمینههای جدال بعدی نه با یک شخص که با یک جریان را فراهم خواهد آورد. هاشمی البته تا وقتی رقیب را زمین نزند، آرام نخواهد نشست. مشکل او هم دولت هست و هم نیست. او تا وقتی این جریان را کنار نزند، از تلاش بازنخواهد ایستاد. هاشمی یک سیاستمدار است؛ نه یک شخصیت ساده.
12- زمین خوردن دولت اولین گام فراروی هاشمی است تا در حکم یک دومینو تمامی مهرههای بعدی نیز یک به یک فرو بریزند. در جنگ برای غلبه روانی اول علمدار را میزنند. در این فضا اتهاماتی متوجه دولت خواهد شد که حساسیت قم، مذهبیون و اصولگرایان برانگیخته شود؛ آن گونه که هاشمی و اصولگرایان منتقد دقیقا در یک جبهه قرار بگیرند.زمین خوردن دولت و مفتضح شدن آن به معنای اشتباه تاریخی رهبری در بها دادن به احمدی نژاد و گوش نکردن به صحبتهای هاشمی خواهد بود. به صورت همزمان کمکم باب بحثهای دیگری نیز باز میشود. تغییر پوزیشن خاتمی از جایگاه "متهم" به جایگاه "مدعی" و "طلبکار" دقیقا در همین راستاست.خاتمی اکنون با گستاخی دعوت به مناظره میکند و از دو طرف میخواهد تا به اشتباهات خود اعتراف کنند! فتنه نتیجه تندروی رهبری، مصباح یزدی و احمدینژاد و نتیجه گوش نکردن رهبری به هشدارها و اظهارات هاشمی خواهد شد.در گام اول دولت سیاه جلوه داده میشود و صد در صد منحرف و در گام بعد از این فضاسازیها در حالی که جمعی از مردم نیز به میدان آمدهاند، وضعیت نامطلوب موجود گردن بانیان اصلی آن خواهد افتاد. هاشمی به دنبال پاسخگویی به جدال چند ده ساله است. اشاره هاشمی به سران روحانی سی سال گذشته قطعا ناظر به خودش، ناطق نوری و سید محمد خاتمی است. هاشمی به فرد با بصیرتی تبدیل میشود که نگران حوزههای علمیه، روحانیت و تندرویها بوده و هست. هزار بار هم این خطر را هشدار داده اما کسی گوش نکرده است. حتی رهبری هم متوجه این مسئله نشده که هیچ با بیبصیرتی از این جریان حمایت هم کرده است. هاشمی نگران جایگاه ولایت فقیه و نگران انقلاب هم خواهد بود. او وانمود میکند که نمیداند با این همه بیبصیرتی آن هم در رأس نظام چه باید کرد!
13- تداوم نقشآفرینیها و حاشیهسازیهای مشایی و علی مطهری و نقشآفرینی تندروهایی که به بیت مراجع توهین کنند از یک سو و تداوم بزرگنمایی برخی مسائل در دولت که رهبری آنها را فرعی دانسته و میدانند و بارها نسبت به بزرگنمایی آن تذکر دادهاند از سوی کسانی که گمان میکنند اصولگرا و دلسوز هستند از سوی دیگر پیشنیازهای اجرایی شدن طرح هاشمی است. مسائلی نظیر دادگاه مهدی هاشمی، لجاجت های احمدی نژاد و بحث هدفمند کردن یارانهها دیگر متغیرهای این بازی است.
14- احمد توکلی و امثال او اکنون باید تکلیف خود را مشخص کنند؛ نه با دولت که با هاشمی و مصباح یزدی. در دنیای سیاست نباید در بازیهای کوچک گم شد. آدمهای بزرگ در بازیهای کوچک گم نمیشوند. در دنیای سیاست صرفا "سخن" حق و ناحق مهم نیست. مطابق صریح بیان رهبری، "پازل" حق و ناحق واجد بیشترین اهمیت است.سیاستمداران باید درجه زوم دوربینهایشان را تغییر دهند. کمی دورتر از میدان پرآشوب سیاسی بایستند و آن گاه به صحنه نبرد نظاره کنند. بازی اصلی بین جریان هاشمی و جریان رهبری است. نباید مسائل فرعی و اختلافات فرعی را کاملا فراموش کرد. کسی هم چنین انتظاری ندارد. اما باید مسائل اصلی را مبنای کنشهای سیاسی قرار داد. باید لجاجتها و مسائل فرعی را در کنشهای کلان دخیل نکرد. باید پازلها را دید. باید ورای مسائل روزمره سیاسی فکر کرد و اندیشید؛ گونهای سخن گفت که مسائل اصلی ضریب بیشتری پیدا کند. اگر یک جمله در باب مسائل فرعی میگوییم، ده جمله در باب مسائل اصلی بگوییم؛ نه اینکه دقیقا در راستای برنامه طرف مقابل، مسائل اصلی را فرعی و بیاهمیت جلوه دهیم و بعد فرعیها را اصلی کنیم و هر روز تیتر یک. ولایتمداری یعنی این. ولایتمداری یعنی اینکه آنچه ولی مهم و اصلی می شمارد مهم و اصلی بشماریم و به آن ضریب بدهیم. نه اینکه به مسائلی بیش از حد بها بدهیم که یا اصلی نیست یا اینکه بعضا ممکن است منصفانه و درست هم اصلا نباشد. ولایتمداری یعنی اینکه تحلیل هایمان را نسبت به جریانات و موضوعات سیاسی فقط و فقط با تحلیل رهبری طراز کنیم.
15- آیا هاشمی موفق میشود؟ آیا میتواند با بزرگنمایی خطر رقیب جایگاه از دست رفته خود را احیاء کند؟ آیا میتواند باخت آینده در اجلاس خبرگان را پیشاپیش به برد تغییر دهد؟ بعید به نظر میرسد. اما باید هوشیار بود. او بازی خود را تازه شروع نکرده است. تازه آن را علنی کرده است! خیلی وقت است که این بازی آغاز شده و تا حد قابل توجهی هم پیش رفته. باید مراقب بود. باید مواضع را فقط با شخص رهبری طراز کرد. رهبر انقلاب اکنون نسبت به خیلی مسائل اظهار موضع کردهاند. ایشان در جلسه جامعه مدرسین هم درخصوص خیلی از مسائل سخن گفتند. باید معیار کنشهای سیاسی را فرمایشات ایشان قرار داد و مراقب پازلهای مهم سیاسی بود. این به معنای توصیه به سکوت نیست. به معنای حرف نزدن نیست. به معنای ضرورت شناخت است.
16- گفتنیها به نوشتار دوید و آنچه میبایست، دلسوزانه طرح شد. رونوشت به صفار هرندی و همه کسانی که ولایتمدارند و فکر میکنند ممکن است مخاطب این نوشتار باشند.
89/10/20
11:43 ص
1- در تصویر زیر این سه نفر در کدام مورد باهم مشترکند؟
الف- هر سه اهل تشخیصند.
ب- هر سه مصلحت را خوب می فهمند.
ج- هر سه فدایی نظامند.
د- هر سه اصلا دنبال قدرت نیستند.
و- هر سه نفر ظرفیت باخت در انتخابات ریاست جمهوری را داشتند.
ه- این سه نفر در انتخابات دهم ریاست جمهوری اصلا یک هدف نداشتند.
ی- هر سه نفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظامند.
2- کدام یک از این سه نفر مدیریت تمام پیروزی های جنگ با اوست و در شکستها هیچ نقشی نداشته است؟
راهنمایی: همونی که قصد داشت کشور رو مثل جنگ مدیریت کنه ولی حیف که نشد!!
3- کدام یک از این سه نفر همه ی کارهایش یک توجیه سیاسی دارد و حتی اگر از پستی به دلایل شخصی انصراف بدهد، برای آن یک دلیل سیاسی می تراشد؟
راهنمایی: همونی که می خواست رییس مجلس بشه گفت اصلا چرا رییس شورای امنیت ملی تو کار رییسش دخالت می کنه؟!
4- کدام یک 10 سال پیش بخاطر اظهارات آقازاده اش زیر سوال رفت؟
راهنمایی: همونی که شهدامون شهید شدنشون رو مدیون اونن.
5- کدام یک آقازاده ی فراری دارد؟
راهنمایی: همونی که می گه پسرم رفته تا درس پس بده و دکتراشو بگیره.
6- کدام یک عاشق تمام آقازاده های عالم به خصوص علی مطهری است؟
راهنمایی: اونی که هرصدایی از علی مطهری را تیتریک سایتش (خبرآنلاین) می کنه.
7- پدر آقازاده های ایران کدام است؟
راهنمایی: اونی که آقازاده اش سرورِ همه ی آقازاده هاست.
8- کدام یک بیشتر احمدی نژاد را دوست دارد؟
راهنمایی: همونی که در مناظره میخ شده بود بهش انگار هنگ کرده!|
9- کدام یک بصیرتش بیشتر است؟
راهنمایی: آنکسی که عینک نزده است.
89/9/24
12:56 ص
این چه حکمتی است که شب تاسوعا قلم به نام علمدار امام زمان (عج) شمشیر میزند! چگونه نگویم که آقایمان یک دستش علم است و دست دیگرش هم که از بس مهربان است، نمک ندارد.
حکم مسئولیت به هر کسی می زند، آن قدر جو گیر می شود که دست بیعتش را از یاد میبرد. آن رییس و بعضی بزرگان تشخیص مصلحت که گویی در عرض رهبرند، این از آقای رییس قوهی بی قوهی قضاییه که به قول استادمان، سگ را رها کرده و سنگ را بسته است، این آخریش هم از این آقای صداو سیما!
جالب است که قوهی قضاییه ما غیابی شکایت کردن را میپذیرد ولی دادرسی را غیابی انجام نمیدهد. بزرگان تشخیص مصلحت هم که آوازهی دوستیشان با رهبری شهره ی خاص و عام شده است و خنده دار! کار به جایی رسید که رییس این مجمع که همگی به اعتبار حکم ولایت، ارج دارند، تهدیدات آتشفشانی کردند!
امام جمعه ای که به اذن رهبر نماز جمعه اقامه می کرد، شمشیر را از رو بست! صداوسیما هم که از بس خوب کارکرده بود، رهبر معظم انقلاب آن هم به شرط، یکسال حکم رییسش را تمدید کرد و هنوز انگار نه انگار!
صدا و سیما هم که برنامههای چالشی سیاسی را بسته است که مبادا حقانیت نظام در مناظرات مشخص شود و باعث ناراحتی برخی مخاطبانش شود، و برخی برنامههای چالشی اقتصادی و ورزشی و فرهنگی را نیز طوری ترتیب میدهد که اول و وسط و آخر برنامههایشان، سیاه نمایی و تخریب باشد، به عنوان مثال آقای دکتر خوش چهره یا محسن رضایی که در صدا و سیما دعوت می شوند، عادت به تخریب دارند و این جلسات منطقا باید با حضور نمایندهی دولت باشد. یادمان نرفته که قبل از انتخابات، در اوج نهی رهبری از سیاه نمایی هایی که باب شده بود، برنامهی مثلاً ورزشی 90 با چند کارشناس ورزشی مثل چراغپور و حاج رضایی و ... البته با حمایت خود آقای غیر عادل فردوسی پور، به بهانهی ورزش، اول تمام وضعیت ورزش کشور را سیاه نمایی می کردند و بعد هم کل مدیریت کشور را. آیا حمایت فردوسی پور از قطبی که از اقوام فرح دیبا است با آن حفظ شعائر دینیش که از همسر گرفتن کره ایش پیداست، هرگز حتی در باختهای پی درپی تیم ملی منقطع شد؟ آیا آن برنامه ای که برای روزهای اول مربی گری مایلی کهن برای تیم ملی از سوی همین برنامهی 90 چیده شد، خاطرتان هست؟ چند بار تاکنون از واگذار شدن تیمهای دولتی تهرانی به سایر استانها برنامههای آتشین ساخته شده است؟ به جای اینکه اگر مشکلی در انتقالها به وجود آمده به فکر کمک برای رفع باشند، همواره مشکلات موجود در این کار خوب و تمرکز شکن را اغراق کردند و بیش از حد به آن پرداختند. این آقای فردوسی پور هرگز به این همه سرمایه گذاری عظیمی که در بخشهای مختلف ورزش در کشور انجام شده و نتیجه ی مثبتش را هم در گوانگژو دیدیم، نپرداخت و هرگز نگفت چرا سایر رشته های ورزشی که برنامهای مانند 90 هم ندارند خوب نتیجه می گیرند و فوتبال اینچنین چلاق مانده است؟ هرگز فردوسی پور نگفت که جایگاهش در فوتبال کشور چه بوده است و کجا و چه اقدام مثبتی طی این سالهای اخیر برای فوتبال کشور انجام داده است؟ آیا کم مدیرعامل و یا مربی هایی را که به لحاظ فکری مثلا حزب اللهی بوده اند و یا سابقه ای در نهادهای انقلابی کشور داشته اند، یک شبه و با یک حق دفاع 2 دقیقه ای و با مشارکت دو سه مهاجم کمکی حضوری تخریب کرده است؟
یادمان نرفته که CDبرنامهی تخریبی – انتخاباتی 90 سیاسی که همان تصاویر ورزشگاههای خراب و در دست احداث 90 ورزشی را نشان میداد و موزیک عزا پخش می کرد! همان برنامه ای که گفتند کادر همان برنامه ی 90 ورزشی ساخته است و دیگر هیچ نگفتند و البته تعهد سازندگان 90 سیاسی به برنامه ی 90 نشان از غیرت شغلیشان داشت که هیچ وقت مورد پیگیری واقع نشد و شاید با نتیجه عکس در انتخابات مورد تشویق نیز قرار می گرفت.
بالاخره این شده وضعیت کشورمان که گروهی CD سراسر توهین و تحریف در مورد شخص دوم مملکت بسازند و آب از آب تکان نخورد، ولی تمام کسانی که به آقازادهی فراری توهین کرده اند، تحت پیگیری قضایی قرار گیرند. الکی نیست که برخی توقع پیداکردند اول رییس جمهور محاکمه شود و بعد سران فتنه!!!
طی این چند روز که با حسین قدیانی برخورد شد، هم سنگران انقلابی از این حس بزرگ منشی و حکمیت قوهی قضاییه که از بس داعیهی بی طرفی دارد، پناهگاهی برای ضدانقلاب شده است و کمینگاهی برای انقلابیون، زیاد نگاشته اند ولی کمتر به صدا وسیما پرداخته شده است که قبل از شروع زمان قانونی تبلیغات انتخاباتی برنامه ای با مجری گری سعید ابوطالب که جانبدار موسوی بود پخش گردید که میهمانان مدافع همان فرد را نیز دعوت می کردند و تازه تن ندادن دولت به تبلیغاتِ قبل از زمان قانونی را مورد نکوهش قرار میدادند و به همین بهانه دولت را تخریب میکردند؛ و یا هنوز مناظره های کذایی که با آن مجری توانایش! سه نامزد مورد حمایت آقای رفسنجانی همدیگر را تأیید و دولت را تخریب میکردند را کسی فراموش نکرده است. برنامهی دیروز- امروز- فردا هم که چیزی نپایید که ابتدا خنثی و سپس تعطیل!
حال شما بگویید، چرا دوستانی که حکم مسئولیتشان را از دست مقام معظم رهبری گرفتهاند، اینچنین میکنند؟ نکند دست آقایمان نمک نداشته باشد؟ نه!! مطمئنم که این چنین نیست، چرا که مردم قدر آقا را میدانند، این آقایان هستند که نمک نشناسند.