92/4/13
3:29 ع
بحث تقلید یک بحث مترقی و منطقی است که در آن مومنان یا باید آگاه به حدود الهی باشند و یا باید از فرد آگاهی تقلید کنند و یا باید احتیاط را پیشه کرده و از سخت ترین احکام فقها تبعیت نمایند که با توجه به عدم امکان رسیدن به درجه اجتهاد برای همگان، عموم مومنان مکلف به شناخت و انتخاب مرجع تقلید و تقلید از اویند؛ با این فرض اگر قرار باشد در حکومت اسلامی، هر مرجع و هر مقلد، فتاوی و تکالیف خود را به همه سرایت دهد، عملاً انسجام و نظم در حکومت از بین رفته و حکومت دچار تفرق و بی قانونی می گردد که به همین لحاظ، جایگاه ولی فقیه فراتر از سایر مراجع تقلید تعریف گردیده است.
براساس قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام توسط رهبری ترسیم می شود که بر اساس آگاهی و تسلط بر مسائل روز کشور و جهان و از مجرای دین مبین اسلام ارائه می گردد و اینجاست که نگاه دینی و فقهی ولی فقیه در حکومت تزریق می شود و این اصول و سیاستهای کلی به قوانین و مقررات و دستورالعمل های قوا، وزارتخانه ها و نهادهای مختلف تبدیل می شوند، به عنوان مثال وقتی سیاستهای کلی نظام در زمینه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ می شود و یا قوانینی در این خصوص تصویب می گردند، به میزان التفات مسئولان و قانون گذاران به نگاه رهبری، اسلام در قوانین کشور جاری می شود.
از آنجا که بین فقها و علما، اختلافات فقهی وجود دارد، نظر ولی فقیه با نظر برخی دیگر از فقها در یک راستا قرار نمی گیرد و اینجاست که به اصل مسئله می رسیم، مسئله ای که در این سالها بارها مصداقهای آن ها را مشاهده کرده ایم و بعضاً به دلیل عدم دقت و توجه کافی نتوانسته ایم واکنش مناسب را از خود به نمایش بگذاریم.
در این مقال نمی خواهم اختلاف سلیقه فقها را با ولی فقیه نفی یا نکوهش کنم، بلکه بحث بر الزامات مدیریت حکومت و نحوه ی مواجه ی مقلدان و حامیان مراجع با نظرات ولی فقیه است. فرض کنید اپراتورهای مختلف مخابراتی براساس قوانین کشور و مجوز لازم از ولی فقیه در مناقصه ای شرکت کرده و پس از برنده شدن و نصب و توسعه ی تجهیزات، ناگهان فردی از یک یا چند مرجع تقلید دیگر استفتا می کند و ایشان نیز مکالمه ی تصویری را به دلیل کثرت ضررها نسبت به منافع، غیرمشروع اعلام می کنند و ناگهان یک موج رسانه ای از سوی حامیان یا مقلدان این مراجع راه می افتد تا جلوی مسئله را بگیرند، نمی خواهم بگویم که این گونه رفتارها چگونه اعتبار سرمایه گذاری در کشور را در زمینه های مختلف از بین می برد، بلکه مسئله مهم این است که چرا باید در برابر احکامی که اجتماعی هستند، از نظر ولی فقیه عدول کرد؟! آیا این ها تحمیل گری محسوب نمی شوند؟! آیا این رفتارها در تضاد با اصل ولایت فقیه به شمار نمی روند؟!
مثال دیگر نمایش تصویر حضرت ابوالفضل (ع) است. کارگردانی توانا آمده است و حدود 10 سال برای ساخت سریال مختارنامه زحمت کشیده و برای تصویر برداری هر دقیقه از آن، یک روز کاری از یک گروه عظیم کاری و پرهزینه وقت گذاشته و با هزینه میلیاردی، سریالی موثر و ارزشمند و نفیس ساخته و شاه بیتش را در نمایش رشادت های حضرت عباس قرار داده و یقیناً این کار را با مجوز شرعی از رهبری انجام داده است که ناگهان استفتایی می شود و مرجع تقلیدی، پخش این بخش ها از سریال را با فتوایی تند و بازدارنده مانع می شوند، بازهم نمی خواهم در خصوص صحت این فتوا نظر بدهم و نمی خواهم بگویم که این چنین رفتارها چگونه مانع ورود هنرمندان وسرمایه گذاران، به عرصه های هنر ارزشی و اسلامی می شود، نمی خواهم بگویم که همین کارگردان که سریالهای امام علی (ع) و مختارنامه را ساخته، آدم برفی را هم ساخت ولی کمتر مورد تهاجم قرار گرفت، بلکه حرفم این است که به راستی آیا بهتر نیست که سوال کننده و منتشر کننده و جواب دهنده ی استفتائات، شأن حکومتی برخی شئون ولایت فقیه را بیشتر مورد احترام قرار دهند؟! آیا حال که رهبر معظم انقلاب اینچنین به نظرات سایر مراجع و مقلدانشان، احترام می گذارد باید توجیهی برای تحمیل گری به شمار رود؟!
امیدوارم که اشتباه برداشت نشود؛ حقیر نه صلاحیت و نه قصد زیر سوال بردن نظرات تخصصی فقها را ندارم، بلکه بحث یک مبنای عقلی وقانونی و شرعی است، باید پذیرفت که مراجع حکومتی مکلف به استفتا از تمام مراجع برای امور خود نیستند و این حکم و فتوای ولی فقیه است که اداره ی صحیح و منسجم و اسلامی امور اجتماعی و سیاسی کشور را همراه دارد. نمی توان گمان کرد که در هر مرحله از هر کار مهم اقتصادی، فرهنگ، اجتماعی و سیاسی، یک اختلاف فقهی بین یک مرجع تقلید با ولی فقیه موجب اخلال در امور کشور گردد که اگر چنین شود آن ولایت فقیه مد نظر امام خمینی که در امتداد ولایت رسول خدا بود نیز محقق نمی گردد.
نگاه و نظر فقهی و تخصصی رهبر معظم انقلاب به عنوان ولی فقیه در شاخه های مختلف اجتماعی مانند ورزشی، هنری، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... اینقدر مترقی و منبعث از احکام اسلامی است که به عنوان ولی فقیه برای سایر فقها و مقلدانشان نیز قابل احترام باشد، و این که اگر اختلاف نظری هست که حتماً هست این اختلاف فتاوا باید به دامنه مقلدان هر مرجع تقلید معطوف شود، نه به کل کشور، به راستی اگر غیر از این باشد، چه تفاوتی بین احکام حکومتی ولی فقیه در حکومت اسلامی با دستورات شاه در حکومت پادشاهی قائل خواهیم بود؟ باید توجه داشت، همانطوری که می توان از مرجعی غیر از ولی فقیه تقلید نمود، احکام اجتماعی و حکومتی ولی فقیه، حتی برای آنان که به اجتهاد رسیده اند و حتی مراجع تقلید نیز شرعاً و قانوناً لازم الاتباع است و نباید موضع گیری ها در قوانین اجتماعی و حکومتی به نحوی باشد که در راستای تضعیف ولی فقیه و انسجام جامعه ی اسلامی باشد.
این مطلب در سایت 8 دی منتشر گردید.
برچسب مرتبط: مقام معظم رهبری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
91/12/25
10:41 ص
با توجه به این که در چند پست، به مبانی فکری و اعتقادی جریان انحرافی پرداختم و با توجه به مسائلی مانند ادعای دیدن هاله ی نور، کشف مدیریت مستقیم امام زمان در بحث هدفمندی، اظهار نظر قطعی در معرفی یاران امام زمان، ادعای شدید ولایت مداری در عین تبعیت نکردن از ولایت فقیه و برخی علائم دیگر، بالاخره یکی از طرفداران جناب مشایی که در این وبلاگ بارها به دفاع از مشایی پرداخته بودند، گفتند که مشکل از شماست که این مسائل را باور نمی کنید وگرنه این مسائل و ارتباطات غیبی وجود دارد و با ظهور امام شرمندگی برای منکران این مسائل می ماند.
فارغ از این که نظر این دوست، چقدر بر مطالبم در باب انحرافات جریان انحرافی صحه می گذارد، لازم دیدم از نگاه دینی و البته تا حدی که به مسئله اشراف دارم به رد این گونه ارتباطات و استفاده از آنها بپردازم:
در تمام داستان هایی که از قرآن مجید به خاطر داردم، غیر از داستان حضرت خضر علیه السلام که نشان می دهد برخی از اولیای الهی از اطلاعات غیبی خود مجاز به استفاده بودند، سایر انبیای الهی جز در مواردی که وحی (در بیداری یا خواب) به ایشان می شده است مجاز به چنین کاری نبودند و حتی چنین علمی نداشتند. به عنوان مثال حضرت ابراهیم با دیدن خوابی که در مورد قربانی کردن حضرت اسماعیل دیدند به نوعی مورد وحی و دستور الهی قرار گرفتند، اما اینگونه به خاطر ندارم که پیامبری و یا امامی معصوم از غیب دانی خود در مدیریت و رفتار خود استفاده کرده باشد.
حضرت پیامبر اعظم صلوات الله علیه، بهترین بنده ی خدا و برترین اسوه ی مومنین، بین استفاده از غیب و مشورت، مشورت را انتخاب می کردند، حضرت علی علیه السلام اگر چه می دانستند ابن ملجم در کدام شب و در کدام مسجد چه خیالی در سر دارد ولی براساس غیب دانی تسلیم نشد، حضرت امام حسین علیه السلام اگر چه داستان کربلا و عاقبت اجابتِ دعوت کوفیان را می دانستند اما به جای رفتار براساس دانش غیبی خود، از تکلیف خود تبعیت نمود. در داستان شهادت بسیاری از ائمه صلوات الله علیهم اجمعین می دانیم که امامان ما از شهادت شان در همان شب یا روز مطلع بوده اند، اما هیچ پرهیزی براساس آن اطلاعات غیبی انجام نداده و طبق روال عادی و تکلیف خود عمل می نمودند.
بحث دیگر این که منابع غیبی همیشه از سوی خداوند نیستند، و اگر چه وحی و الهام از سوی خدا تنها برای خالصان است که صورت می گیرد ولی هستند افرار و اشراری که به واسطه ی ریاضت یا برخی اعمال خاص، از منابع شیطانی برایشان الهام می شود، پس اگر حقیری مانند من خبری از غیب آورد و محقق شد، نباید فوراً فرقه ای برای تبعیت از او تشکیل داد، چه بسا این اخبار از طریق حدس و یا راههای حرام مثل رابطه با اجنه و شیاطین حاصل شده باشد، منابع غیبی که در قرآن کریم نیز به وجود چنین ارتباطاتی صحه گذاشته شده و البته این اعمال از گناهان بزرگ و حرام قطعی می باشند و اگر کسی از راه حلال و براساس خواست خداوند به چنین قدرتهایی رسید یقین بدانید که این فرد از آنهاست که حتماً ظرفیتش را داشته است که به او داده اند چرا که:
هرکه را اسرار حق آموختند، مهرکردند و دهانش دوختند
این چنین افر ادی می شوند مثل آیت الله بهجت، نه مثل برخی دیگر که اسرار (موهوم) عیان گویند و بعد ادعای حلاج شدن داشته باشند.
حال با مثالهای فوق که یقیناً می توان خیلی بیش از آنها یافت و در اینجا قلت شان به دلیل قلت دانش من در تاریخ اسلام است، چگونه می توان نتیجه گرفت که کسی در حد و اندازه ی آقای مشایی و یا دوستان شان، بافرض (محال) براساس دانش غیبی خود از تکلیفِ شرعی و عقلی خود شانه خالی کند؟ بر چه اساسی می توان گفت که چون فرضاً چیزی از غیب به ایشان رسیده است پس می توانند رأساً به آن عمل کنند حتی اگر برخلاف شرع و عقل باشد؟ مگر این که فرض کنیم ایشان مقامی مافوق حضرت موسی و در حد حضرت خضر علیهما السلام داشته باشند؛ البته یکی از دوستان و اساتید آقای مشایی (آقای یعقوبی) ادعاهای اینطوری به صورت علنی در مورد نصیحت به حضرت موسی دارد که این گزینه را نیز می توان رد نشده روی میز نگاه داشت.
در روایات مسلم و قطعی داریم که کسی که ادعای اطلاع از برخی اخبار غیبی خاص مانند تعیین روز قیامت و یا موعد ظهور و یا ارتباط با امام زمان دارد دروغگوست، حتی علما و بزرگانی که با امام زمان ارتباط داشتند بعد از فوت شان و از سوی نزدیکان و خواص شان چنین مسائلی کشف گردید، نه این که خودشان بیایند و دوربزنند که مستقیم رابطه داریم و هاله ی نور دورمان هست و دیگر دوران تحسس (حس کردن امام زمان عج) است و می توان امام زمان (عج) را حس کرد و با او رابطه داشت.
حتی می گویند برای عرفای بزرگ که حالت های معنوی غیبی و شهودی حاصل می شود نیز آن حالت، تنها برای خود آن عارف معنی دارد و مستند است و اینگونه نیست که برای سایرین حجت و قابل اتباع باشد. در هر صورت کشف این انحرافات و تجویز دارو برای آنها کار اساتید اخلاق و علمای دین است و اگر کسی از ایشان فاصله گرفت، این بیماری انحرافی تمام شئون او را در بر می گیرد، دیگر اگر قرار شد قیمت سود بانکی را نیز تعیین کند وابسته به این حالات می شود، اگر قرار باشد کسی را عزل و یا نصب کند هم نمی تواند از این قوای توهمی استفاده نکند، بسیاری از اعمال رییس جمهور که حتی برای اطرافیان ایشان هم قابل فهم نیست احتمال قریب به یقین از همین منابع موهوم نشأت می گیرد، یعنی وزیری که نمره اش بیست است یا آن یکی که هلو بود را نیز بر اساس همان دلایل عوض می کند یا دیگری را در مأموریت عزل می کند، اگر قرار بود انقلابی را اسلامی یا انسانی بداند آن را هم به همان منابعش رجوع می دهد، اگر قرار شد فتوا دهد با مردم اسرائیل دوستیم یا نه، آن را هم به همان منابع رجوع می دهد، اگر قرار باشد بفهمد کسی یار امام زمان است یانه می تواند با استفاده از همان منابع موهوم به صورت قطعی بفهمد که چه کسی یار هست و چه کسی یار نیست.
در هر صورت تکلیف مسلمین در زمان غیبتِ معصوم، مشخصاً انجام تکالیف شرعی شان و تبعیت از علما و فقهاست و در عصر حاضر بر عصاره ی جمع علما یعنی مقام معظم ولایت فقیه است، همان مقام که به زعم امام خمینی ولایت رسول را دارد، نه این که براساس اطلاعات موهوم، غیرمستند و شهود ادعایی از عرفای جعلی و مدعیان دروغین ارتباط با امام معصوم گام بردارند و به جایی برسند که به جای امام زمان، مشایی بشود رهبرشان و شمشیر در برابر نائب برحق امام زمان بکشند. دوستان توجه داشته باشند که در ابتدا زاویه پیدا کردن، اگر چه چندان به چشم نمی آید ولی با طی مسیر، ناگاه فرسنگ ها از سبیل هدایت فاصله ایجاد می شد و همین خارج شدن از جاده ی ولایت است که می شود در هروادی سرگشتگی و حیرانی و گمراهی.
این مطلب در عصرهامون منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: انحراف مشایی هاله نور احمدی نژاد ولایت فقیه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/22
9:39 ص
حکومت بر اساس تعریف الهی باید دارای مشروعیت باشد و بر اساس تعریف غیر الهی باید مقبولیت داشته باشد، در زمان امامت معصوم، مشروعیت حکومت آن قدر زیاد است که می تواند ابتدا به ساکن جهاد نماید و حال این که در زمان غیبت فقط جهاد در دفاع است که مجاز است.
آنچه که در یک حکومت مهمترین اصل است مشروعیت آن است، وقتی حضرت علی علیه السلام آنگاه که حکومت را فقط به خاطر مردم و خستگی از خلفای پیشین و به صرف مقبولیت پذیرفت، آن را با آب دهان شتر مقایسه کرد و حال این که اگر بعد از وفات پیامبر و با توجه به این که حضرت علی ولی الله، بود حکومت تقدیم ایشان می شد بسیار متفاوت و ارزشمند بود، آنگاه دیگر نه بدعتی ایجاد می شد و نه تفرقه در جماعت مسلمین رخ می داد و نه امویان و عباسیان حکومت مسلمین را در دست می گرفتند.
در عصر غیبت کبری، وحی و یا متصل به وحی، حاکم مشروع یا ولی خدا را مستقیماً اعلام نمی کند، لیکن ما می دانیم که براساس دستور امامان مان، مردم در زمان غیبت باید به علما و فقها مراجعه کنند و از یک سو نیز اصول اجماع و عقل از اصول مؤید و مورد اعتماد مسلمین است که این اصول به عنوان اجزای یک ابداع از سوی امام خمینی مورد استفاده قرار گرفت، امام خمینی با ترکیبِ عقلی و علمی بین اصول ولایت علمای دین و اجماع ایشان، اصول مشروعیت و مقبولیت حکومت را با محوریت مشروعیت در ابداعی به نام ولایت فقیه تأمین نمود و با توجه به این که اجزای تشکیل دهنده این اصل و مکانیزم اتصال آنها، براساس اصول شرعی و عقلی هستند، نمی توان آن را بدعت تلقی نمود بلکه تعریفِ ابداع بر آن صدق می کند.
در این ابداع ارزشمند، مشروعیت به صورت مستقیم و مقبولیت به صورت غیر مستقیم در انتخاب و عزل ولی فقیه توسط جمع علما و فقهای مقبول مردم (مجلس خبرگان) بکارگیری می شود تا اسلامی بودن حکومت با امکان انتخاب ولی فقیه و غیر استبدادی بودن آن با امکان عزل او، ضمانت اجرایی داشته باشد. در بحث عزل، آن هنگام عزل صورت می گیرد که شرایط ولی فقیه بر او مترتب نباشد و یا فردی شایسته تر از ولی فقیه حاضر مطرح گردد.
یقیناً ولایت فقیه را نمی توان مانند امام معصوم، دارای عصمت و یا در زمان حضور ایشان مشروع دانست، ولی به لحاظ تأمین اصل مشروعیت و تا زمانی که شیوه ای مترقی تر وجود ندارد و امام در غیبت به سر می برد، مشروع و واجب الاتباع است.
مطالب مرتبط:
سرنوشت ولایت مداران از ولایت فقیه تا ولایت معصوم
کجای حرف عماد افروغ با ولایت فقیه مشکل داشت؟
ایرنا، مرگ بر ضد ولایت فقیه را سانسور کرد!
بصیرت و ولایت همیشه مهمند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت چشمه ولایت مداری
صبر و بصر مهلک است
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/6
9:49 ع
ما ولایت فقیه را به حکم استنباط عقلی وشرعی علمای بزرگی مانند امام خمینی جانشین امام معصوم در زمان غیبت می دانیم و براساس همان عقیده، ولایت فقیه را در امتداد ولایت رسول خدا می دانیم. معتقدان به ولایت فقیه اگر چه می دانند که ولی فقیه معصوم نیست اما به حکم عقل و شرع ایشان را نائب و مورد حمایت امام معصوم می دانند. ما اعتقاد داریم اگر هم اشتباهی از سوی ولی فقیه رخ دهد امام معصوم مسائل و مشکلات را به سمت صلاح و خیر حل خواهد نمود. ما ولی فقیه را خادم ائمه معصوم می دانیم و تبعیت از ایشان را به همان شکل واجب می دانیم و این تبعیت امتیازات بسیار بزرگی را برای ولایت مداران به ارمغان می آورد:
1- ولایت فقیه براساس مبانی عقلی و شرعی حجتیست بر ولایت مداران و باعث می شود وحدت و شرع و عقل در امور ولایت مداران و جامعه ولایت مدار جریان داشته باشد و چه چیزی در زمان غیبت بیش از این موارد مورد نیاز جامعه ی اسلامی می تواند باشد.
2- اعتقاد به ولی فقیه به عنوان نائب امام زمان، دلها را آماده تبعیت از ایشان می نماید چرا که کسانی که از ولایت فقیه به عنوان امام غیر معصوم و جانشین امام معصوم تبعیت محض کرده اند هرگز احتمال سرپیچی از امام زمان برای ایشان متصور نخواهد بود؛ آخر چگونه ممکن است کسی که عمری به عشق امام زمان از جانشین و خدمتکار ایشان فرمانبرداری کرده است، در زمان حضور ایشان سروجانشان را فدای امام زمانشان نکنند؟!
3- ولایت فقیه اعتبارش را از امام زمان می گیرد و تا مدام که فردی به لحاظ اجماع فقها و علمای خبرگان از همگان در امر امامت امت برتر باشد به حکم عقل و شرع تبعیت محض و مطلق از ایشان واجب است، پس اعتبار ولی فقیه هیچگاه به موازات اعتبار امام زمان قرار ندارد و ولی فقیه حلقه ای است که ولایت مداران را در عصر غیبت به امام زمان متصل می کند، اما مسلمانانی که به ولایت فقیه اعتقاد و امتثال ندارند در واقع به امام زمان اتصال ندارند و این که تبعیت از ولی فقیه تبعیت از دستور امام زمان در اطاعت از فقها و علمای امت است، چرا که ولی فقیه عصاره و منتخب فقها و علمای خوشنام جامعه اسلامی است و همین ایشان وظیفه نظارت و شور به ولایت فقیه را نیز برعهده دارند، این تبعیت اگر براساس اعتقاد و اخلاص باشد، یقیناً به عنوان تبعیت از ولایت معصوم و مرضی رضایت پروردگار خواهد بود.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/2
12:45 ص
رهبر معظم انقلاب امروز با گذشت و بزرگواری ویژه خودشان، با محبت تمام نسبت به مسئولان کشور برخورد کردند و بدون این که کسی را مورد نکوهش قرار دهند، از نمایندگان خواستند تا طرح سوال از رییس جمهور را در جهت حفظ آرامش و وحدت در کشور رها کنند. اگر چه بسیار پسندیده تر بود که خود مجلسیان براساس بصیرت شان و بدون نیاز به توصیه و امر رهبر به این مهم اقدام کنند، اما همین که اعلام تبعیت خود را فوراً اعلام کرده اند نیز جای تقدیر و تشکر دارد و ای کاش رییس جمهور نیز به همین سرعت قدرشناسی و تشکر خود را از رهبری اعلام می کردند و البته مهمتر از تشکر و اعلام اطاعت این است که مسئولان قوا و نمایندگان مجلس و سایر مسئولان انقلاب مهمترین نیازهای کشور را بشناسند و بین وظایف و مسئولیت ها اولویت بندی داشته باشند و مدام نیاز نباشد تا رهبر و سایر دلسوزان مسائل بدیهی و مصالح کشور را تذکر دهند.
راستی همدلی اخیر نمایندگان اصولگرا و رییس جمهور و سخنان اخیر رهبری و اعلام اطاعت مجلس از ایشان بشدت موجب انزجار و سرخوردگی ضدانقلاب شده است که همین امشب با گردشی در فضای مجازی، از کامنت ها و فیدها و پست های شان کاملاً آشکار است. امید که هرچه زودتر مسئولان نظام، عناصر و مسائل تفرقه افکن را از صدر امور برداشته و یا توجیه نمایند و با همدلی و آرامش بیشتر، مسائل کشور را عالمانه، مخلصانه و در محیط های دوستانه حل نمایند.
لینک همین مطلب در عمارنامه:
لینک همین مطلب در سایت زاهدانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/12/7
2:54 ع
آقای مطهری در نامه ای که مرقوم فرموده اید، اظهارات آقای پناهیان و البته خودایشان و نظراتشان را باهم زیر سوال برده اید و البته این که شما توانسته اید یک نامه ی به ظاهر منطقی بنویسید، برای حقیر که واقعاً در برابر نام پدر بزرگوار شما حقیرم، بسیار جالب و عجیب به نظر آمد! این که شما که می توانستید به این راحتی نامه بنویسید و احتمالاً سخنرانی کنید و در باب ولایت فقیه، لزوم انتقاد به وی، امکان عدم اطاعت از وی و ... مطلب مودبانه و منصفانه بنویسید ولی نمی نوشتید واقعاً برای من عجیب است! مگر می شد باور کرد که در جامعه ای که فتنه های عملی انجام می شود و رهبر و نظام را نشانه می گیرند و باز هم تحمل می شوند، نتوان مباحثه های منطقی کرد!؟ و در حاشیه که فراموش نمی کنیم که این نامه را خطاب به طرفداران جبهه ی پایداری نوشته اید و شاید شما اینچنین اقدامی را از خرق عادت و در حفظ شأنیت مخاطب انجام داده باشید و گرنه یقیناً با الفاظ جانانه تری آقای پناهیان را مورد عنایت قرار می دادید که البته همین هم شایسته است!
آقای مطهری! خدا شاهد است که من هم کسانی را که بدون بصیرت و درک صحیح از شرایط زمان، فقط منتظر دستور مستقیم ولی خود هستند را نمی پسندم و اعتقاد دارم یک مومن بایستی کار خوب و بد را خودش با بصیرت و دین فهمی اش بشناسد تا ولی فقط برای ایجاد هماهنگی وارد عرصه شود و این را گفتم که شما و دوستانتان مرا نیز با چند لقب رد نکنید.
آقای مطهری! پاسخ اصلی نامه ی شما به عهده ی آقای پناهیان است، که ان شاءالله دریافت خواهید کرد، ولی به عنوان یکی از دوستداران استاد پناهیان، از شما چند سوال دارم و در ادامه چند مطلب دارم:
چرا در کشوری که می توان به راحتی و بالحن منصفانه و مودبانه هر انتقادی را انجام داد، شما این قدر به توهین و تحقیر و فحاشی پرداختید؟! آیا نمی توانستید از قلم و کلم خود استفاده کنید و مانند همین نامه در جهت بیان نظرات قبلی خود از منطق استفاده کنید!؟ و یا شاید شما عمداً علاقه دارید تا لحن و کلامتان مورد سوءاستفاده قرار گیرد!؟ آیا تا کنون و پیش از این، مشورت یا انتقاد دلسوزانه به رهبر را امتحان کرده اید که این چنین احساس خفقان می کنید؟! آیا تا کنون خواسته اید با امثال پناهیان یک مباحثه و یا مناظره داشته باشید و همین مباحث را علمی بیان کنید و اینان نپذیرفته باشند؟! آیا مقام بسیار بالاتری از این حد برای خود قائلید؟! آیا بیان مطالب تخصصی و انتقادی در جمع عوام را به جمع خواص ترجیح می دهید؟! آیا به کار بردن لفظ کوچکف برای کوچکزاده با مبانی فکری شهید مطهری هماهنگی دارد که بازهم لجوجانه بر آن اصرار می کنید؟! آیا قادر نیستید بدون توهین و تحقیر حتی یک نامه یا یک سخنرانی را به پایان برسانید؟! آیا شما که این قدر مدعی بحث نقد و انتقاد و انتقاد پذیری هستید تاکنون به خاطر توهین ها و تحقیرهایتان از کسی، حتی دوست زمان تحصیلتان عذر خواهی کرده اید؟!
آقای مطهری! درب کلبه ی محقر رهبرمان همیشه به روی امثال شما بازبوده و هست که این بار نیز آقای عماد افروغ در سیمای جمهوری اسلامی ایران همین حرفها را با آزادی زدند و جالب است که امثال شما که هیچ خط قرمزی هم ندارید، بیش از همه احساس خفقان می کنید. گویی شما به جای مواجهه ی مستقیم و صحبت رودررو، ناز را به نزاع همراه کرده اید و انتقاد را در رسانه ها به سلاح تبدیل؛ آقای مطهری! شادی دشمنان را در اثر بیان برداشت اختلاف در حکم حکومتی رهبر، با شادی دشمنان از سخنان باربط و بی ربط خود مقایسه می کنید!؟ آقای مطهری! شما به راحتی در تطبیق مصداق های تاریخی دچار اشتباه می شوید، زشتی انتقاداتی را که به امام حسن انجام شد و موجب تن دادن ایشان به صلح شد را درک نکرده و از آن جنس غرها را به انتقاد تشبیه می کنید؟! آقای مطهری! از شما که به مخالف خود که او هم یک حق رای مانند شما دارد توهین می کنید، انتظار نمی رود که گذشت، متانت و تحمل رهبر را در برابر اشتباهات، تندروی ها و مخاصمه های افراد و دولت های مختلف از زمان اصلاحات تا کنون را تشخیص دهد! آقای مطهری! من به شما قول می دهم اگر شما بتوانید از ادب و انصاف بهره بیشتری بگیرید بتوانید تندترین انتقادات را با کمی منطق داشته باشید و نه تنها محکوم نشوید، بلکه عزیز نیز بمانید.
آقای مطهری! من حقیر در این وبلاگ به حوزه، دولت، مجلس، قوه ی قضاییه، فرمانده های بسیج، مسئولان و مدیران مختلف و حتی روسای مستقیم خودم انتقاد کرده ام و در صورت لزوم بازهم خواهم کرد و در این انتقادات، واقعاً دلسوزی و ادب را مد نظر قرار داده ام تا نه تنها ذلیل نباشم که عزت نیز جایزه بگیرم. آقای مطهری! ما را متهم کرده ای که فقط سخنرانی های آقای پناهیان را گوش می کنیم که البته آن را هم گوش می کنیم ولی کلام و کتاب شهید مطهری به قول و فرمایش امام خمینی و امام خامنه ای برای ما حجت است و احتمالاً شما از میزان فروش این کتابها بیش از ما مطلعید و بهره مند.
آقای مطهری بحث ارجحیت ولایت بر عدالت را اشتباه برداشت کرده اید ما همه می دانیم که حضرت امیرالمومنین به مثابه ی میزان برای مومنین بیان شده است و نمی توان دنبال عدالت بود ولی تحت ولایت نبود که یقیناً یکی از توجیهات کسانی که در برابر ولایت می ایستادند تهمت به عدم عدالت بوده است و حال این که اگر به همان اطلاعات تاریخی خود که اگر بخواهید به یاری تان می آید رجوع می کردید، می فهمیدید که چگونه پیغمبر اکرم در بحث تقسیم غنایم و یا موارد دیگری ولایت را بر عدالت مقدم می کردند و این که عدالت همیشه در مساوات نیست و این ولایت است که تعریف می کند چه چیزی کجا باشد و این همان تعریف ولایت هم هست. البته ای کاش بدانید که خود عدالت نیز جزئی از ولایت خدا و رسول اوست و گرنه هر کسی بسان من و شما هم مدعی عدالت می شود! و حال این که عدالت را نمی توان از ولایت خدا و رسول و ولایت فقیه که همان ولایت رسول است جدا کرد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/3
8:54 ص
حقیر بحث آن شب عماد افروغ را در پارک ملت مستقیم شنیدم و مطمئن بودم که این سخنان حساسیت ایجاد خواهد نمود و تا کنون هم چیزی در نقد آن نگفتم چون فکر نمی کردم کسانی پیدا شوند و بگویند حرفهای عماد افروغ هیچ مشکلی نداشته است!! فارغ از ایرادات اساسی که آقای عماد افروغ به جامعه و حکومت و دولت داشتند، یک ایراد اساسی به نحوه ی انتخاب ولی فقیه توسط مجموعه ی فقها داشتند و ایشان مدعی بودند که ولی فقیه باید توسط مجمعی از علمای علوم مختلف (من جمله اقتصادشناس، سیاستشناس، جهانشناس، فیلسوف) تعیین گردد و از وضع فعلی ناراحت بودند، و ای کاش ایشان توضیح می دادند نام ولی فقیهی را که توسط مجموعه ای از علمای مختلف قرار است انتخاب شود را چه قرار است بگذارند و یا پاسخ می دادند به این سوال که مگر فقهای ما فقط فق خوانده اند که ایشان قائل به تک بعدی بودن آنها هستند؟!
بنده در مطلبی که قبلاً با عنوان "صدا و سیما جز مناظره از چیزی نمی ترسد!" نوشتم، وجود چنین مباحثی را رد نکردم، اما بر ضرورت ایجاد فضای پرسش و پاسخ و مناظره تأکید داشتم چرا که طرح سوال و شبهه به همراه پاسخ های آن می تواند موجب رشد و کمال گردد که البته به نظر من وجود مباحث بهتر از عدم آن است چرا که حداقل برای کسانی که حس خودساخته ی خفقان دارند می تواند برطرف کننده ی آن حس در جهت ورود به مباحثه و مناظره باشد و دیگر این که اگر قرار باشد یک برنامه ی تخصصی در یک رسانه ی عمومی پخش شود حتماً باید یا بی طرفانه باشد و یا با حضور نقادان مفهومی که قرار است مطرح شود.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/2/17
11:6 ص
نمی دانستم که روزی هم ایرنا را باید تکذیب نمود ولی حالا که شده، چه می توان کرد؟! ایرنا در خبری با عنوان "حاشیههای نماز جمعه این هفته تهران" به حاشیه های نماز جمعه ی تهران پرداخته و جالب است که هیچ اشاره ای در سایر عناوین به اصل خطبه ها ننموده است. ما که در تهران نیستیم و سعادت حضور در نماز جمعه ی تهران را نداریم ولی آنچه که در سیما و سایر رسانه ها دیدیدم و خواندیم این بود که این جمعه ای که گذشت، متن و حاشیه ی نماز جمعه در باب اهمیت تبعیت از ولایت فقیه و لزوم برخورد با جریان انحرافی بوده است. حاج آقا صدیقی در همین باب صحبت می کرد و البته مردم نیز در همین باب بیشترین شعار را دادند اما آنچه شما در خبر ایرنا می خوانید، چیزی جز این است. در این خبر همه ی شعارهای مردم ذکر شده است و تنها شعاری که بیشتر از همه استفاده شد را، یعنی مرگ بر ضد ولایت فقیه را نیاورده است.
اگر حواشی نمازجمعه در صفحه ی اول ایرنا می آید، به نظر شما اصل خطبه ها چرا در این صفحه تحت هیچ عنوانی نیامده است؟! به راستی که همین خبری که در ایرنا منتشر شده است یک نشانه است، و آن این که: رابطه ی جریان انحرافی با شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" مثل رابطه ی جن و "بسم الله" است و به همین دلیل از همه دعوت به استفاده ی بیشتر و ذکرگونه از این شعار می نمایم.
90/2/15
11:29 ص
تیتر بسیار ساده است اما برای من خیلی مهم و بی جانشین به نظر رسید. روزی بود که همه از طرح نام مقدس امام زمان (عج) توسط رییس دولت و وزرا و معاونین رییس جمهور و رییس دفتر رییس جمهور خوشحال می شدیم و احساس غرور و افتخار می کردیم ولی نمی دانستیم که در پس این مسئله ی به این مقدسی، می تواند چنین انحراف عظیمی نهفته باشد. نمی دانستیم برخی نام امام زمان را می برند تا جانشینش را کمرنگ کنند، نمی دانستیم که قرار است ولایت پذیری فقط متعهد بودن ظاهری به امام زمان در پس پرده باشد نه به نائب بر حقش! زنگ خطر از آنجا نواخته شد که یک شیر نمی دانم پاک یا ناپاک خورده ای به رییس جمهور گفت که وقتی صحبت می کردی هاله ی نور در پیرامونت تشکیل شد! در آن روزی که رییس جمهور این داستان را برای عالِمی هاشمی!!! نقل کرد وی او را از نقل این مسائل بازداشت و البته ایشان هم اطاعت کرد ولی حیف که صرفه ی سیاسی در نشر فیلم این داستان بود تا بجای این که جلوی انحراف از همان جا گرفته شود، با مسئله ای به این مهمی که زنگ خطر انحراف بود، به مثابه ی یک فرصت برای انتقام جویی انتخاباتی در فیلم "90 سیاسی" برخورد شود.
مدتی بود که مدعیان مهدویت خود را از همه ولایت مدارتر می دانستند و ما فکر نمی کردیم که منظورشان از ولایت مداری، ولایت نداری است! چرا که در عصر غیبت باید به حکم ولی فقیه عمل می شد نه به انتظار موعود، بی تکلیف و غیر مسئولانه هر کاری که به ذهن ناسالم رسید، انجام داد! چه شد که مهدویت با ولایت ناپذیری جمع شد؟! جز این که غیبت کبری برای برخی غیبت صغری تلقی شد؟!! نکند کسانی در این عصر، احساس الهامات قلبی و غیر قلبی از سوی امام زمان دارند آن طور که هر عمل و فعل و قولشان را از سوی حضرتش بدانند! این هم نوعی انحراف است دیگر! و متأسفانه مهدویت کم کم به ابزاری برای فرار از ولایت پذیری مبدل گشت و مدعیان مهدویت همچنان مدعی و فقط مدعی ولایت پذیری مانده اند!
حقیر قبلاً در مقاله ای با عنوان "بگذارید احمدی نژاد بخواند" این چنین خطاب به ایشان نوشتم:
احمدی نژاد عزیز! باور کنید تا ظهور انسان کامل، هدایت در تبعیت از همین ولایت فقیه است که مطمئناً تحت حمایت و هدایت انسان کامل است! احمدی نژاد عزیز! نکند کسی از اطرافیان شما خود را به جای نائب امام عصر یا پیغام رسان نائب ایشان، جا زده باشد! می دانی همان هایی را می گویم که مدعی شدند در پیرامون شما هاله ی نور بود! آقای احمدی نژاد من یقین دارم که امام زمان (عج)، کسی را که در سرزمین استکبار از حضرتش می گوید، مورد عنایت و حمایت قرار می دهد، اما این مسئله نیازی به طرح هاله ی نور ندارد! دارد؟! نکند بازهم متوهمان و مدعیان تبعیت مستقیم از امام زمان، با این هاله های متوهمانه، از ارادت واقعی شما به حضرت ولی عصر سوءاستفاده می کنند! شما را به خدا اگر از آقای جوادی آملی و شاگردانش در حفظ راز هاله ی نور امانت داری ندیدی، از طرح مسائل دینی با سایر علما منصرف نشو! قربانت بروم! گلایه نمی کنم چرا وقتی که گفتند این آقای مشایی موجب سرخوردگی دوستداران شما می شود، باور نکردید! اما به شدت گلایه می کنم از این که این واقعیت را می بینید و باور نمی کنید!
و اکنون نیز بر همان گفتار هستم و این که مشکل از ولایت پذیری احمدی نژاد نیست بلکه از تلقین و درک غلط از مفهوم ولایت مداری است. این درک اشتباه آن قدر خطرناک است که موجب تحریف در دین و انحراف در انقلاب می شود که البته شواهد امر نیز مشخص و مشهود است. در دوره ی اصلاحات برنامه این بود که ولایت فقیه را به بهانه ی دموکراسی و آزادی به زمین بزنند و البته خدا توفیق داد و چنین نشد اما اکنون داستان پیچیده تر شده است، یک جریان (انحرافی) می خواهد به بهانه ی مهدویت، ولایت را زمین بزند و البته تا کنون هیچ نشانه ای از درک احمدی نژادی که همه او را بسیار باهوش می دانستیم، از مسئله مشاهده نشده است. در انتها به سه مسئله ی مهم اشاره می کنم:
1- همانطور که قبلا در مقاله ای دیگر نوشتم، هرگز امام عصر (عج) نمی گذارد انحرافی را به نام خودش در پایگاهش ایجاد کنند و این با جلوگیری به دستان نائب برحقش و منتظران واقعی انجام خواهد شد همانطوری که تاکنون شده است.
2- کلام دیگر با رییس دولت است: همانطور که ساده زیستی برای سلامت یک مسئول مهم است، ولایت پذیری نیز برای او لازم است والا نتیجه اش می شود مانند همان فردی که در اطراف شما جاخوش کرده و می دانم واقعا ساده زیست است اما بدون هیچ درکی از فقه و دین و فلسفه و ولایت، عامدانه یا جاهلانه در حال ضربه زدن به انقلاب و اسلام و ایران است.
3- کلام سوم با خودم و امت حزب الله است و این که نباید مطلق گرا بود نه نسبت به احمدی نژاد و نه نسبت به منتقدان دائمیش! باید با بصیرت و ولایت پذیری گام به گام در پی ولایت حرکت کرد و سایرین را نیز به این عمل ترغیب نمود.
89/12/2
1:6 ص
همین جوری بعد از تکرار مکرر همان حرفهای قدیمی از طرف علی مطهری در این اوضاع فتنه، همینطوری و بدون دلیل اول هوس کردم و البته بعد نیت کردم قربتاً الی الله، چند بار بگویم:
مرگ بر ضد ولایت فقیه!
مرگ بر ضد ولایت فقیه!
مرگ بر ضد ولایت فقیه!
البته با توجه به تأثیر شفا بخشی که در این ذکر حس کردم، دوست دارم به نیت هر کسی که ممکنه از این شعار خوشش بیاد یا بدش بیاد، از لاریجانی بگیر تا احمدی نژاد، از توکلی بگیر تا مشایی، از هاشمی بگیر تا ناطق نوری، از خاتمی بگیر تا اون یکی خاتمی، از باهنر بگیر تا نادران و از هرکسی که من فکر می کنم تا هر کسی که شما فکر می کنید، باز هم تکرار کنم که:
مرگ بر ضد ولایت فقیه!
مرگ بر ضد ولایت فقیه!
مرگ بر ضد ولایت فقیه!
و در آخر برای حسن ختام برنامه:
خدایا! بحق مرگ بر ضد ولایت فقیه!
بازهم مرگ بر هر ضد ولایت فقیه!