95/12/7
9:11 ص
همانطوری که 65 روز پیش نوشتم، احمدی نژادیها از تحمیل هزینه به نظام، مردم و رهبری دست برنخواهند داشت و همانطوری که قبلاً عرض کردم این جریان بسیار میکوشد علاقمندان خود را تا آخرین روز انتخابات و پس از آن مدیریت کند تا در نهایت با هدف رئیس جمهور شدن احمدی نژاد در سال 1400، این دوره را به روحانی واگذارند و از پیروزی نامزدی که در سال 1400 هم بتواند نامزد انتخابات باشد جلوگیری نمایند. به این منظور با نامزدی بقایی که از رد صلاحیت وی مطمئن هستند میکوشند تا پس از رد صلاحیت احتمالی وی، باب مظلوم نمایی را باز کنند و حامیان خود را با این ادعا که انتخابات آزاد نیست و یا این که سایر گزینه ها جملگی مثل هم ناکارآمد و غیرانقلابی هستند، مردم را از حضور در انتخابات مأیوس نمایند تا با کاهش مشارکت اقشار محروم جامعه، هم انتقام عدم حضور احمدی نژاد را از نظام بگیرند و هم به روحانی برای پیروزی در انتخابات پاس گل بدهند.
و اما همه اشتراکات جریانات اصلاح طلب و اعتدالی با حلقه پیرامون احمدی نژاد، منافع مشترک در انتخابات اخیر و عامل نامزدی بقایی نیست، نگاهی به تفکرهای این سه طیف نشان میدهد که اگر چه هر سه این تفکرات به لحاظ شیوه حکومت داری و مسائل اقتصادی و اجتماعی با هم بعضا در تعارضات آشکار قرار دارند، اما در یک نقطه به اشتراک رسیده اند، این سه بر این اشتراک نظر دارند که تا جایگاه ولایت فقیه قدرتمند و قدرت اول کشور باشد، نمیتوانند اهداف خود را در کشور پیاده کنند و این طور است که اصلاح طلبان متظاهر به علاقه به دموکراسی و اعتدالیون انحصارطلب که هر دو به لحاظ اقتصادی تفکرات سرمایه داری دارند، میکوشند با طیف حلقه احمدی نژاد که اکنون با شعار جدید ملی انقلابی و با ترکیب الگوهایی مثل چاوز، کاسترو، چگوارا، کوروش و بزرگمهر، با گرایشهای مارکسیستی هستند، بتوانند بر مهار قدرت ولایت فقیه از طریق تضعیف نیروهای حزب اللهی، ولایی و انقلابی به همکاری برسند.
95/12/7
9:1 ص
اخیراً محمود صادقی نماینده لیست امید در دانشگاه خواجه نصیر در انتقاد به برخی اظهارات ائمه جمعه درباره اختیارات ولی فقیه گفت:
«بعضی از ائمه جمعه در خطبههایشان آبروی اسلام را بردهاند و میگویند که ولی فقیه میتواند زن تو را طلاق دهد و او را از تو بگیرد! آیا خجالت نمیکشند این حرفها را میزنند؟! کجا ولی فقیه چنین اختیاری دارد؟! ولی فقیه حافظ ناموس و اموال مردم است. این برداشتهای غلط است که آبروی اسلام را برده و ما اکنون نمیتوانیم در مقابل این نسل جوان از آن دفاع کنیم»
1- آیا اگر زنی از شوهرش طلاق بخواهد یا پدری مانع ازدواج دخترش شود، حاکم شرع اختیار ندارد حکمی برخلاف نظر آن شوهر یا این پدر بدهد؟! مطمئنا میتوند و این در حالی است که اختیارات حاکم شرع تنها شمه ای از اختیارات ولی فقیه است؟! پس این که ولی فقیه بتواند در مواردی مثل صدور حکم طلاق اعمال نظر کند، امر عجیب و غریبی نیست، لیکن هر جایی که اختیار و حقی تعریف شده است، مسئولیت و تکلیفی هم وجود دارد و این طور نیست که ولی فقیه بدون حجت شرعی از اختیاراتش در هر راهی استفاده کند. در واقع اشتباه محمود صادقی در همین جا است که بین اختیار داشتن و اقدام کردن هیچ تفاوتی نمیبیند!
2- ضمناً همانطوری که ولی فقیه حافظ ناموس و اموال مردم است، عادل و فقیه هم هست و این طور نیست که ظالمانه از اختیاراتش استفاده کند، دایره اختیارات ولی فقیه به زعم بسیاری از علمای بزرگ به اندازه دایره اختیارات رسول الله است و اگر هم برخی از علما اختیارات ولی فقیه را کمتر از حضرت رسول بدانند، این یک اختلاف علمی و فقهی است و این طور نیست که این علما و بزرگان به خود حق بدهند نسبت به یکدیگر مواضع زشت و توهین آمیزی مثل آن چه که محمود صادقی گرفته است بگیرد.
3- این که محمود صادقی نمیتواند در محضر جوانان از اسلام دفاع کند، بیش از هر چیزی، ریشه در بی سوادی و باورهای ضعیف خود او دارد، چرا که وقتی کسی خودش نسبت به مبانی و مفاهیم اسلامی دچار اشکال باشد، هرگز نخواهد توانست به اشکالات و شبهات دیگران پاسخ بگوید و چه بسا اگر محمود صادقی از پس سوالات و اشکالات خودش بر می آمد، هرگز لباس روحانیت را از تن به در نمیکرد و البته او نه تنها اهل پاسخگویی به شبهات نیست بلکه مثل همین اظهارات وی، برای دیگران شبهه هم میسازد.
4- علامه مصباح درباره همین خصوص میفرمایند: «ما هنوز مسائل بنیادی خود را درست حل نکردهایم، واقعاً در چه چیزهایی شبهه میاندازند! اگر ولی فقیه گفت باید زن خود را طلاق بدهی! آخوند در خانه خود نشسته به من میگوید برو زنت را طلاق بده! چنین چیزی در عالم اتفاق افتاده یا نه!؟ و اصلاً جای إعمال ولایت فقیه مگر این جاست؟! ولایتفقیه یک مساله اجتماعی است و بر اساس مصالح اجتماعی باید امر و نهی بکند، این چه ربطی دارد که بگوید تو زنت را طلاق بده یا نده؟! اینها را هو میکنند که ولیفقیه این گونه است؛ پس چه دیکتاتوری از این بالاتر؟! اینگونه مسائل، نه ابعاد آن درست بیان شده، نه حل شده و نه فرصتی داده شده است. 40 سال گذشت اما هنوز اندر خم یک کوچهایم!»
95/11/2
8:17 ص
اخیراً کلیپی در شبکه های اجتماعی در حال انتشار است که در آن مردمی با لهجه اصفهانی در حالی که تانکرهای آب و تراکتورهایشان در محل تجمعشان قرار دارند، از مشکلات کشاورزیشان سخن میگویند و خطاب سخنانشان نیز مقام معظم رهبری است که برخی از ایشان از شدت ناراحتی، نسبت به رهبری ابراز دلخوری میکنند که لازم میدانم در خصوص این تجمع کشاورزان اصفهانی توضیحاتی بیان نمایم:
همانطوری که بیان شد، کلیپ تجمع کشاورزان اصفهانی طوری تقطیع شده که اعتراضات را متوجه رهبری نماید در شرایطی که از برخی پارچه نوشته ها مشخص است مردم خود را دوستدار انقلاب و رهبری میدانند و عموماً واقفند که جایگاه رهبری دخالت در جزئیات امور کشور نیست و منویاتشان در سیاستگذاریهای کلان نیز بعضاً بر زمین مانده است و نمیتوان از ایشان توقع داشت یک تنه و یک شبه، مشکلی که در اثر سالها سوءمدیریت داخلی صورت گرفته است را بدون داشتن ابزارهای اجرایی و به صرف توصیه و دستور رفع نمایند! البته مردم و مسئولان میتوانیم به نحوی در انجام وظایف و انتخابهای خود عمل کنیم که حل مشکلات مردم به خصوص طبقه محروم کشاورز، جدی تر از وضع موجود دنبال شود.
95/10/19
7:54 ص
اخیراً دو جمله تقطیع شده از علامه مصباح را با هم قیاس میکنند که در یکی از آنها اطاعت از رئیس جمهور را اطاعت از خدا خوانده میشود و در دیگری تعداد بالای رأی یک نفر را دلیلی برای لزوم اطاعت از او نمیداند که این دو جمله را متناقض نشان میدهند در صورتی که اگر این دو جملات تقطیع نمیشدند، عدم تناقضشان به خوبی آشکار بود. در نظام جمهوری اسلامی، کسی که رئیس جمهور میشود، به غیر از آرای مردم، تنفیذ و امضای ولی فقیه را هم دارد که این تنفیذ تا وقتی که جاری است، رئیس جمهور مشروعیت دارد تا در چارچوب تکالیف قانونی و شرعی خود، خدمت کند و اطاعت از او در چنین چارچوبی نیز اطاعت از ولی خدا و تبعاً اطاعت از خدا تلقی میگردد.
اگر کسی در هر نظام حکومتی، دارای مقبولیت عمومی و حائز اکثریت آرای مردم باشد اما امضای حکم او از سوی ولی خدا اعم از پیامبر، امام یا ولی فقیه انجام نشده باشد و یا حتی اگر امضا هم شده باشد ولی در اجرا، از چارچوب قانونی و شرعی مورد جواز از سوی قانون و ولایت خروج کرده باشد، دیگر اطاعت از او لازم و واجب نیست و میتواند در مواردی حتی حرام هم باشد (درصورت تناقض با حکم خدا و ولایت). در واقع طبق نظر آیت الله مصباح که منطبق با نظرات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز هست، آنچه که برای شخصی یا کاری مشروعیت میاورد، حکم یا رضایت ولی خداست و نه صرف مقبولیت آن کار و یا شخص در بین مردم، کما این که در قرآن کریم نیز صرف اکثریت نشانگر حقانیت نیست.
در انتها به همه دوستانی که حق طلب هستند، توصیه میکنم حداقل با توجه به سوابقی که برخی جریانات سیاسی به صورت ویژه در تقطیع و تحریف سخنان علامه مصباح داشته اند، نسبت به جملاتی که از ایشان به صورت تقطیع شده به خصوص در رسانه هایی که با ایشان خصومت دارند منتشر میشود، قضاوت نکنند و اصل سخن ایشان را از منابع معتبری مثل سایت خودشان بیابند و مطالعه نمایند، این که خیلی راحت و سهل اندیشانه نسبت به سخنان تقطیع شده این عالم بزرگوار که به فرموده مقام معظم رهبری، شهید مطهری و علامه طباطبایی زمان ما است قضاوت کنیم، نمیتواند قابل دفاع باشد.
95/5/10
11:15 ع
در رابطه با بررسی مبانی فکری جریان انحرافی که بارزترین تأثیرشان موجب تعلل در برابر امر ولایت فقیه در مواردی مانند عزل مشایی، ابقای مصلحی، به جامعه نکشاندن اختلافات قوا گردید، به دو انحراف مبنایی اشاره کردیم که هر دو مبتنی بر مشاهدات غیر قابل کتمان بود که ضمن یادآوری مختصر آنها، عواقب و خطرات آن ها را نیز در نهایت تبیین می نمایم:
الف- بخشی از مبانی فکری جریان انحرافی ناشی از این القاء بود که رئیس جمهور، دولت و حتی طرح هایش مورد حمایت، هدایت و حتی مدیریت خاص امام زمان (عج) قرار دارند که شواهد این القائات را در صحبت های آقای احمدی نژاد درباره هاله نور و یا مدیریت طرح هدفمندی توسط امام زمان(عج) شاهد بودیم که این موضوع را قبلا در مطلب «از کدام انحراف سخن می گفتیم!؟» به تشریح بیان نمودم. البته این نوع انحراف می تواند مبانی فکری عمیق تری را نیز به پشتوانه داشته باشد که عبارتند از:
ب- بخش دیگری از مبانی فکری جریان انحرافی ناشی از بکارگیری برخی از توجیهات و شبیه سازی های نادرست برخی از مقاطع تاریخی با تعلل های احمدی نژاد است که در مطلب «جریان انحرافی را بشناسید، آفتاب آمد دلیل آفتاب» مفصلاً به نادرستی این شبیه سازی ها درباره مکث مالک اشتر در جنگ صفین و انتظار مقام معظم رهبری برای حکم امام خمینی(ره) درخصوص نخست وزیری موسوی پرداختم که از تکرار مجدد توضیحات آن خودداری می کنم.
ج- این مبانی فکری جریان انحرافی ، عواقب و خطرات بالقوه و بالفعلی می تواند ایجاد کند که در ادامه به آنها می پردازم:
توضیح: مسلماً مطالبی که درخصوص معرفی انحرافات فکری جریان انحرافی بیان می شود، نباید ما را از تحلیل و بررسی انحرافات فکری سایر جریانات سیاسی غافل کند، چه آن تفکراتی که موجب خدشه به جایگاه کلیدی ولایت فقیه می شوند، چه آن نگرش هایی که جایگاه مردم را در جمهوری اسلامی نادیده می گیرد و چه آن تفکراتی که باعث استحاله انقلاب اسلامی و خدشه به آرمان های اصیل آن می گردد.
95/4/19
8:24 ص
جایگاه رهبری در قانون اساسی مشخص است، او ضمن این که مکلف است تا سیاستهای کلی نظام در بخشهای مختلف را تبیین و ابلاغ نماید، میبایست با نظارت و توصیه، اجرای این سیاستها را نیز رصد کند و تنها در مواردی که خطری قابل توجه نظام را تهدید یا مصلحتی مهم ایجاب میکند، راسا به آن مسئله ورود و با صدور حکم حکومتی آن مساله را حل نماید.
رهبری نه بر اساس قانون و نه منطق نباید در همه امور اعمال نظر کند که اگر چنین شود، خسارتهای آن بیش از منافع آن خواهد بود چرا که نظام ما یک نظام مبتنی بر رای و نظر مردم است و اگر جایگاه تصمیمات مردم یا منتخبین ایشان نادیده گرفته شود، احتمالا حس استبداد نسبت به ولایت فقیه و نظام ایجاد میشود و این حس به خودی خود بد است چه رسد وقتی که برخی دشمنان معاند مترصد باشند تا از کوچکترین بهانهای برای زیر سوال بردن مقبولیت نظام استفاده نمایند و به این لحاظ رهبران ما همواره کوشیدهاند تا با کمترین حکم حکومتی و دخالت مستقیم در امور قوا، به صرف سیاست گذاری، توصیه و نهایتا ایجاد فرصت برای درک مسائل به نحوی که خود مردم و مسؤولان به تصمیمات درست رهنمون شوند، بسنده نمایند.
نکته دیگر اینکه بسیاری از کسانی که رهبری را بابت مشکلات و عدم ورود برای حلشان مقصر میدانند همان هایی هستند که برای معدود مواردی که مستقیما رهبری به مسالهای مهم ورود کردهاند، ایشان را به نادیده گرفتن جایگاه سایر قوا و مردم متهم نمودهاند و اساسا چه رهبری دخالت بکند و چه نکند ایشان را مقصر قلمداد میکنند چرا که انتقادشان اساسا با قانون، منطق و انصاف سازگاری ندارد، بلکه ناشی از کینه و عداوت ایشان با رهبری، نظام و انقلاب است.
تاریخ اثبات کرده است که همراهی نکردن مردم با نبی، امام و رهبر جامعه نمیتواند موجب تحقق جامعه مبتنی بر عدالت و رشد باشد کما این که قرآن کریم هم میفرماید انبیا را فرستادیم تا مردم قسط را به پا دارند و این یعنی صرف وجود و حضور حتی نبی هم نمیتواند بدون همراهی مردم به تشکیل یک حکومت رشد یافته در تمام جوانب اعم از تولید ثروت، توزیع عادلانه و کمال معنوی منجر شود، پس در کنار تکلیف مردم به همراهی با ولی، همراه کردن و همراه نگه داشتن مردم نیز باید از سوی ولی با در نظر گرفتن قوه تشخیص و توان مردم مورد توجه باشد که این مساله مسلما موجب باز نبودن دست ولی در حل سریع مشکلات میگردد.
مساله دیگری که باید در نظر داشت منشاء مشکلات است، وقتی مشکلات کشور ناشی از عوامل مختلف داخلی اعم از سوءمدیریت ها، زیاده خواهی ها، معضلات فرهنگی، عدم دقت در انتخاباتها و حتی خیانت برخی جریانات و افراد، همچنین عوامل خارجی مانند دشمنیها، کارشکنیها، بدعهدی ها، مسائل منطقه ای و جهانی باشد، نمیتوان توقع داشت همه این عوامل توسط ولی فقیه و به تنهایی و بدون همراهی مردم و سایر مسئولان حل شود، هرچند همین که با وجود تمام این مشکلات داخلی و خارجی اعم از جنگ تحمیلی، ترور مقامات نخبه و بلند پایه، انواع تحریمها و فشارها، تهاجم های سنگین فرهنگی، رسانه ای و جنگ نرم، نظام اسلامی به رشد و پیشرفت خود ادامه میدهد، متاثر از جایگاه خطیر، مهم و اصیل ولایت فقیه است.
95/1/1
9:46 ع
توجهی گذرا به سخنان تحویل سال مقام معظم رهبری و شخص رئیس جمهور و سپس شنیدن سخنرانی امام خامنه ای در حرم مطهر امام رضا علیه السلام، نشان میدهد که:
1- اگر چه دولتمردان بدون شفافیت لازم و بدون بیان دقیق و حتی کلی منظورشان از طرح برجام های 2 و 3 ، مستمراً از این واژگان استفاده میکنند، اما رهبر معظم انقلاب، خیلی صریح هدف دولت از بیان این عبارات را برای مردم توضیح دادند که همانا چانه زنی در خصوص تغییر قانون اساسی و کوتاه آمدن از برخی اصول اسلام و آرمان های انقلاب در جهت پسند آمریکاست.
2- باتوجه به این که کشورمان تا مدتی به لحاظ تأمین انرژی با نفت و گاز در امان است، مذاکرات و چانه زنی های هسته ای، با رعایت خطوط قرمزی مانند حفظ حقوق کامل هسته ای و نپذیرفتن محدودیت طولانی، مجاز اعلام شد و به همین دلیل مسؤولان سیاست خارجی و هسته ای، مجاز به نرمش قهرمانانه در خصوص هسته ای شدند، البته همانطوری که شخص رهبری، مسئولان و کارشناسان مختلف، بیان کردند، برخی از این خطوط قرمز در برجام محقق نشد و برخی دیگر نیز تنها روی کاغذ عملی شد.
3- آیا میتوان در خصوص سایر مواردی که آمریکا به دنبال چانه زنی با جمهوری اسلامی است هم چنین شرایطی را پذیرفت؟! آیا می توان فقط چند سال اسراییل را به رسمیت شناخت؟! آیا می توان احکام اسلامی را فقط چند سال از قوانین کشور حذف کرد؟! آیا می توان فقط چند سال فرهنگ منحوس غرب در رسمیت بخشیدن به آزادی های بی حد و حصر جنسی مثل آزادی همجنسبازان را مجاز دانست؟! آیا می توان فقط چند سال از حفظ و تقویت توان دفاعی عقب نشست به این خیال که دراین مدت مورد هیچ تعرض و تهدیدی قرار نمیگیریم؟! آیا می توان فقط چند سال از حمایت متحدین منطقه ای و محورهای مقاومت دست کشید و منتظر نابودیشان ماند؟! آیا می توان فقط چند سال از جمهوری اسلامی و اصل ولایت فقیه، به سمت یک حکومت سکولار با یک جایگاه فرمالیه برای ولایت فقیه حرکت کرد؟! آیا می توان تنها چند سال از روحیه انقلابی گری، مقاومت، استقلال، شهادت طلبی، استکبارستیزی و حمایت از مظلوم دست برداشت و آرمانهای انقلاب را تنها برای چند سال فراموش کرد؟!
نتیجه: باتوجه به این که جایگاه ولی فقیه در اصل 110 قانون اساسی به عنوان کسی که سیاستهای کلی نظام را به سران قوا ابلاغ می کند، کاملاً به تصریح بیان شده است و اصول متعدد قانون اساسی خط مشی سیاست داخلی، خارجی، نظامی و اقتصادی را مبتنی بر استکبارستیزی و حمایت از مظلومان عالم، استقلال، قاعده قرآنی نفی سبیل و ترویج فرهنگ اسلامی و اجرای احکام اسلام به صراحت ترسیم کرده است، ضروریست که رئیس جمهور نسبت به تکالیف قانونی خود که برای اجرای آنها قسم یاد کرده است، پایبند بماند و امضای حکم تنفیذ رهبری را قدر بشناسد و در حال حاضر به جای بی تابی برای رابطه با آمریکا به اجرای اصول اقتصاد مقاومتی و تقویت بنیه اقتصادی کشور بکوشد.
95/1/1
9:18 ع
جناب آقای مهدوی فر! برخلاف تصور شما، شعار «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار» لزوماً به این معنی نبود که طول عمر امام خمینی اینقدر طورانی باشد که به ظهور حضرت متصل شود، بلکه دعایی برای تعجیل در ظهور حضرت حجت (عج) نیز بوده است که متأسفانه فهم غلط شما از این دعا و احتمالاً از خیلی از شعارهای اول انقلاب، باعث شده است تا اکنون به تضاد و تعرض برسید و گرنه فوت حضرت امام(ره) برای هیچ صاحب عقلی دور از ذهن و غیر قابل باور تلقی نمیشد.
انتقاد شما به رهبری مبنی بر این که طوری در خصوص سیاست کلان خارجی اقتصادی یا امنیتی و نظامی کشور امور را اداره کرده اند که سر همه رشته ها به ایشان بازگردد، ناشی از عدم فهم صحیح شما از وقایع انقلاب و شناخت صحیح از قانون اساسی است، چرا که مقام معظم رهبری مانع حضور جریانها و تفکرات مختلف در عرصه های مدیریتی کشور نگردیده است ولی در عین حال نیز ایشان شرعاً و قانوناً حق ندارد از مسئولیتهایی که قانون اساسی در تعیین سیاستهای کلی نظام، نظارت و هماهنگی بین قوا، فرماندهی کل نیروهای مسلح و… که برای ایشان ترسیم کرده است شانه خالی کند.
شما از شورای نگهبان و دخالت رهبری در خصوص عملکرد آن گلایه کرده اید، فارغ از این که چه چیزی را دخالت می دانید و چه اسنادی برایش اقامه میکنید، آنچه یادم هست نصایح رهبری در مورد رعایت حق الناس به این شورا بوده است و در جایی هم اگر دخالت مستقیم کرده باشند نه برای رد صلاحیت، بلکه برای تأیید صلاحیت فردی مثل معین (باحکم حکومتی) بوده است. در هر صورت شورای نگهبان تکالیفی دارد که از بدو تشکیل این نهاد مهم چه به لحاظ قانونی و چه به لحاظ نظر امام خمینی و همانطور مقام معظم رهبری مکلف به اجرای تکالیف خود در بحث نظارت استصوابی بوده است، پس شما نه تنها نسبت به شعارهای انقلاب و قانون اساسی دچار فهم صحیحی نیستید بلکه از تاریخ انقلاب و استمرار عملکرد قانونی شورای نگهبان از زمان حضرت امام نیز گویا چندان چیزی به خاطر ندارید!
این که برخی از توصیه های به حق مقام معظم رهبری مثلا در خصوص اجرای اقتصاد مقاومتی و یا به روز بودن حوزه های علمیه را به معنی انطباق داشتن همه موارد با نظر رهبری معرفی میکنید یک دروغ بزرگ است چرا که بسیاری از این توصیه ها از جمله همین اجرای اقتصاد مقاومتی هرگز آنطوری که شایسته و بایسته است عملیاتی نشده اند و بسیاری دیگر از این توصیه ها نیز در ایجاد بستر مناسب برای تحقق برنامه های دولتها بوده است که نمونه اش را در جریان مجوز نرمش قهرمانانه برای همین دولت و یا برخورد با کسانی که برخی دولتمردان را خائن خطاب کرده بودند، شاهد بودیم.
باتوجه به این که ائمه جمعه کشور نماینده ولی فقیه در استان ها و شهرستان ها بوده و هستند، مسلماً حکم ایشان باید از سوی شخص رهبری (اعم از امام خمینی و امام خامنه ای) و با پیشنهاد شورای هماهنگی ائمه جمعه، باید صادر گردد، پس شما نه تنها نسبت به فهم قانون اساسی و تاریخ و شعارهای انقلاب گویا دچار مشکل هستید، بلکه گویا از یک مسئله ساده اداری نیز اطلاع ندارید که نماینده هر کسی باید با امضای آن شخص معرفی گردد.
و اما خطراتی که در شرایط اضطراری فقدان حضور رهبری معظم له برشمردید برای عروج ملکوتی روح حضرت امام(ره) که بنیانگذار انقلاب بود هم بعضاً و حتی در شدت بیشتری پیش بینی میشد ولی دیدید که با حضور به موقع مجلس خبرگان و یاری امام زمان(عج) امید طمع کنندگان را ناکام گذاشت و با این وجود ما همچنان دعا میکنیم که عمر با برکت مقام معظم رهبری تا زمان ظهور حضرت حجت (عج) و بیش از آن ادامه داشته باشد..
94/10/7
11:58 ص
متن تقطیع شده: در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری
اصل سخن علامه: به نظر ما تمام مقرراتی که در کشور اسلامی ایران اجرا میشود همه اعتبارش به امر ولایت فقیهو امضای او است اگر بدانیم در جایی در یک مورد راضی نیست، هیچ اعتباری ندارد. گاه مورد خاصی را تعیینو گاهی هم نهادی را تصویب میکند. این که امام قانون اساسی را تصویب کرد این یعنی من دستور میدهم اینگونه عمل کنید و اعتبار پیدا میکند چون او امضا کرده است. اگر امضا نکرده بود هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم را‡ی میدادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت همانطور که خودش فرمود. براساس نظریه نصب اصلاً اعتبار قانون اساسی از امضای او سرچشمه می گیرد اما طبق نظریه انتخاب توجیه اعتبار قوانین و تصرفات مشکل است. می گویند اعتبار دهنده نظر اکثریت است اما اقلیتی که قبول نکردند نسبت به آنان چگونه توجیه میشود؟ همه مشکلاتی که در دموکراسیوجود دارد اینجا مطرح میشود.
متن تقطیع شده: ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن “رضایت ولایت فقیه” است
اصل سخن علامه: اگر قبول کردیم که مسأله ولایت فقیه انتصابی است یعنی ولی فقیه منصوب به نصب عام است. یعنی ملاک اعتبار و مشروعیت به خدای متعال میرسد فقیه واجد شرایط اختیار جان و مال مسلمانها را دارد. البته در مقام عمل بدون مقبولیت مردمی احکام آن قابل اجرا نیست. فرض کنید ما کشف کردیم که از طرف امام زمان آقای x مصداق آن نصب عام است اما مردم نمیشناسند، عملاً چیزی تحقق پیدا نمیکند. طبق نظریه انتصاب اگر او دستور داد پارلمان تشکیل شود و مردم نمایندگان مجلس را تعیین کنند به حرف او این کار اعتبار پیدا میکند. آنها قانون تصویب میکنند اعتبار این قانون به حرف او است که میگوید این مجلس رسمیت دارد و یا این دولت اطاعتش واجب است. این از همان ولایت الهی نشأت گرفته و متفرع بر حکومت او است.
متن تقطیع شده: اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده است، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
اصل سخن علامه: انتخابات ریاست جمهوری اعتبارش به رضایت او است، مصلحت دیده که در این شرایط مردم رای بدهند. اما حقیقت این است که آنها دارند پیشنهاد میکنند و میگویند ما اینفرد را میخواهیم اما الامر الیکم شما باید نصب کنید نخواستی نصب نکن. این که حضرت امام (ره) میفرماید رئیس جمهور منتخب بدون نصب ولی فقیه طاغوت است یعنی همین.
نتیجه: با توجه به اظهارات استاد مصباح، رأی مردم و مقبولیت مردم شرط تحقق هر حکومت من جمله حکومت اسلامی است ولی مشروعیت مسئولان و قوانین را به امضای ولی فقیه معرفی می کند. عملاً علامه مصباح چه در ابتدای بحث و چه وسط و چه انتهای بحث، مباحثش را شاهد و دلیل از علمای دیگری مثل علامه نراقی و حضرت امام خمینی (ره) می آورد. در پایان با توجه به مشی قدیمی جریانات انحرافی فکری و ضدانقلاب در ایراد اتهامات و تحریفات نسبت به علامه مصباح، لازم می دانم، نظر شما را به سخن مقام معظم رهبری در خصوص اتهاماتی که به علامه مصباح وارد می کنند، جلب می نمایم:
«یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرد.حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد انجا را دشمن زود تشخیص می دهد.با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»