89/11/14
8:43 ع
دیده اید که آقای لاریجانی لغات ترکیبی جدیدی ابداع می کند و بعد هم خودش و طرفدارانش کلی حالشو می برند؟! با کمی دقت در این کلمات مانندِ شیاد سیاسی و رقص سیاسی (دیپلماتیک) مشاهده می شود که تمام کلمات ترکیبی ایشان از دوکلمه تشکیل شده است، اولی متغیر و دومی کلمه ی "سیاسی"، حال اگر به خودمان جرأت بدهیم از سبک ایشان استفاده کنیم، کلمات زیر را می توانیم تولید و به ایشان پیشنهاد کنیم، البته مقام شامخ ایشان فراتر از آن است که ما فکر کنیم ایشان قبلا به این لغات نرسیده باشند، ولی احتمالا صلاح به استفاده از آنها ندیده اند:
مِه سیاسی: کنایه از شرایط مبهمی است که چون آینده ی معادلات سیاسی در پرده ی ابهام قرار دارد، بهترین کار شنای سیاسی بر امواج است.
شنای سیاسی: کنایه از شنا بر امواج سرگردان سیاسی است که شناگر در آن به مانند یک مرغابی سیاسی شنا می کند بدون آنکه حتی خیس شود.
تبریک سیاسی: کنایه از تبریکی است که با وجود آنکه چیزی برای تبریک وجود ندارد (و شاید هم محل تسلیت باشد)، مورد نیاز طرف مقابل بوده و مراتب "توهم" طرف را پدید می آورد. بهترین نوع آن در شب انتخابات به بازنده ی انتخابات گفته می شود.
استعفای سیاسی: کنایه از استعفایی است که به منظور مشکلات شخصی یا نامزدی در مجلس مورد نیاز طرف است، اما طوری وانمود می شود که به خاطر خرابکاری های مافوق، مثلا رییس جمهور انجام شده است.
استیضاح سیاسی: کنایه از اعتراضی سیاسی است که بدون قلم رنجه کردن برای جواب به یک نامه ی گلایه آمیز انجام می شود.
خودکشی سیاسی: کنایه از عملی است که معمولا در اثر ناامیدی از کسب یک جایگاه مردمی مهم مثل ریاست جمهوری انجام می شود و موجب "منفوریت سیاسی" فرد در جامعه می شود. نمونه های بارز این مسئله در کسانی که طی این 2 دوره در انتخابات شکست خورده اند به صورت اپیدمی مشاهده شده است.
جلای وطن سیاسی: کنایه از فردی دارد که به منظور نفوذ بیشتر در علما و مراجع و موش دواندن در روابط دولت و رهبر با برخی مراجع، به جای اینکه در موطن خود نامزد انتخاباتِ مثلا مجلس شود، در یک شهر زیارتی مثل قم نامزد می شود.
پنبه ی سیاسی: کنایه از ابزاری است که برای بریدن بی سروصدای مثلا سر دولت بکار می رود، این پنبه می تواند با استفاده از ابزارهای قانونی در کاهش اختیارات قانونی رقیب مثلا از طریق پافشاری بر مصوبات غیر قانونی و شرعی (از نظر شورای نگهبان) به منظور حواله دادن به مجمع به بهانه ی مصلحت بودن حاصل شود، "استیضاح سیاسی" نیز می تواند به عنوان یک "پنبه ی سیاسی" تلقی گردد.
ولایت پذیری سیاسی: به نوعی ولایت پذیری گفته می شود که اوامر ولایت در غیر محل و شأن نزول اجرا شوند، مثلاً زمانی امر به وحدت و سعه ی صدر را جدی بگیرند که امر به تعیین موضع شده است؛ یا تعیین موضع در خصوص فتنه، به تعیین موضع در مورد کهریزک تنزل یابد؛ یا امر به کمک به دولت را به نظارت و کنترل شدید دولت تعبیر نمایند و ...
حمایت سیاسی: کنایه از نوعی حمایت است که به بهانه ی این که طرف خیر و شر خود را نمی داند انجام می شود و ممکن است به اشتباه! خصومت تعبیر شود، مثل "حمایت سیاسیِ" مجلس از دولت، با کاهش اختیارات، استیضاح و تغییر اساسی در لوایح بودجه یا هدفمندی یارانه های دولت.
اتحاد سیاسی: به اتحادی تلقی می شود که محور وحدت نه ولایت که خصومت با جایگاه دیگری مثلاً دولت باشد، این اتحاد بین طرفداران تفکرات اصلاح طلب و اصولگرا، تفکرات سرمایه داری یا اقتصاد دولتی، موافقان با رابطه با آمریکا و مخالفان با رابطه با آمریکا و کلاً هیچ طیفی محدودیتی ندارد، صورت می گیرد.
ورشکسته ی سیاسی: کسی است که از اصل و فرع سرمایه و سابقه اش متضرر شده است و به منظور کاهش زیان، می خواهد همه را در ضررهای خود شریک کند، معمولا "ورشکسته های سیاسی"، با ایجاد "اتحادهای سیاسی"، "جریانهای ورشکسته ی سیاسی" ایجاد می کنند.
89/11/12
9:12 ع
اول می گویم که انقلاب و مردمند که بیشترین تلفات را از اختلافات سیاسی می دهند و به همین دلیل به خودم حق می دهم تا بعنوان کسی که خود را جزء مردم می داند وهیچ انتفاعی از جانب داری به هیچ جریانی نداشته است، مطالبی را بیان نمایم:
کلام اولم متوجه خودمان است که کسانی را روانه ی مجلس کرده ایم که بیش از حرمت رهبری و مردم به فکر اینند که نه فقط در حرف که در عمل در رأس امور باشند، برای این کار لازم می دانند بعضی وقتها حتی به رهبری و مردم هم نه بگویند و بعضی اوقات هم کمر دولت را بشکنند. برخی از این نمایندگان در زمانی که بدترین اهانت ها به امام و نظام و رهبری و رأی مردم شد، نشستند و رگ گردنشان بیرون نزد! اما امروز مثل اینکه غیرتشان ورم کرده بود تا دولت بفهمد که مجلس با کسی شوخی ندارد.
کلام دوم متوجه رییس جمهور است که بعد از 5-6 سال هنوز متوجه ی شرایط مجمع تشخیص و مجلس نشده است که نامه نگاری می کند. حال این که به جای این نامه نگاری ها باید ظرفیت و تحمل خود را بالا ببرد و دم نزندن را بیاموزد. رییس جمهور ما باید بیاموزد که در مجمع بنشیند، باید بتواند بیش از پیش سایه ی سنگین کبر و غرور برخی دیوانگان قدرت را به خاطر مردم تحمل کند، و البته بدون این که ناامید شود، با آرامش استقامت کند.
کلام سوم متوجه نمایندگان مجلس است تا بدانند که مجلس اگر چه در رأس امور است اما باید خادم ملت باشد و خادم نباید به خاطر جایگاه خود، به مولای خود پشت کند. وقتی نماینده ای مانند زاکانی، به خاطر احساس توهین از سوی رییس جمهور، می ایستد و دوش به دوش احمد توکلی، به همان رییس جمهور می تازد، چه توقع از سایر چرب و شیرین چشیده های مجلس می توان داشت. کاش یک روز هم نمایندگان مجلس برای نفس خودشان با لباس پاکبان های شهرداری به سر کار می رفتند تا به جای تقویت نفس خود کمی تحقیرش نمایند. سؤال این که چرا از حرف حق یا فرضاً ناحق یک خادم ملت اینچنین بر خادم و مخدوم غضب می کنید. اگر خیلی وقت است که در جاده ها مسافرت نمی کنید، لااقل از مردمتان بپرسید که وضع جاده ها در دوره ی همین وزیر از کجا به کجا رسیده است و شاید هم معتقدید که وزیر راه فقط باید به فکر شما هواپیمانشینان باشد و الا من و امسال من که سالهاست پادر زمین داریم نه در هوا! راستی خوب است حتی برای ظاهرسازی هم نشده، طوری استیضاح می کردید که عقده های درونی از پس قسم حضرت عباس بیرون نمی زد.
کلام چهارم با آقاییست که از هدایتش ناامید شده ام، همویی که با اولین تبریک به کودتاگر، اورا شیر!!! کرد و به جان کشور انداخت، همویی که مدتهاست آب هم می خورد نیت سیاسی می کند، همویی که مبدع کلمه ی رقص سیاسی بود و خبره در فنونش، همویی که استاد حرکت در مه است و ماهیگیر رودهای گل آلود، همویی که آن قدر از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ناامید شده است که دلش نمی خواهد اصلا کشور رییس جمهور داشته باشد، همویی که مدتی است، نوچه ی هاشمی شده و هماهنگ کننده ی کسانی که انحراف های مشایی، رحیمی، کردان و کهریزک را بزرگترین مشکلات کشور دانستند و اعلام کردند و نگران اهانت به استوانه و هرم و مکعب بودند و حتی یکبار از استوانه زادگان و مکعب زادگان و هرم زادگان و مفاسد و فتنه های عظیمشان حتی قلم نفرساییدند. آری مخاطبم آقای ع-ل است، شاید لازم باشد کسی در مورد معاد برایت صحبت کند، در مورد حقانیت مرگ، حقانیت نکیر و منکر، حقانیت فشار قبر و حقانیت روز جزا. بیم دارم که تو هم 2-3 سال دیگر ادعای تقلب کنی! بیم دارم روزی پیوند تو و استکبار نیز در کوی و برزن جار شود! مثل اینکه اعلام کردی اگر جواب نامه ی رییس جمهور را نداده ای به خاطر دستور رهبری بوده تا خلاف شرع نکرده باشی، اما نگفتی که جای قلم و شمشیر را در دست و نیام عوض کرده ای، آری اگر خواستی همینطور به مردم بتاز و الته دین و دنیایت را هم بباز! و باور کن نه گفتار و نه رفتارت به خادمان ملت نمی ماند، که اگر می ماند حقیر به شخصه نوکر شما بودم همانطور که خودم را نوکر تمام خادمان ملت می دانم.
کلام پنجم با خداوند است و دعا. خداوندا تحمل را در خادمان مردم بیافزا! خداوندا از اصل افتادگان را به اصل بازگردان! خداوندا مغرضان و خائنان به مردم و انقلاب را اگر هدایت شدنی نیستند نیست و نابود بفرما!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/11/5
11:55 ع
هنوز خاتمی وموسوی و جریان شکست خورده ی فتنه ی سبز پشت هاشمی سنگر گرفته اند، هنوز امید امثال لاریجانی، قالیباف، توکلی و نادران امکان احیای جریان فتنه است. هنوز مهدی هاشمی به پدرش می بالد و فائزه به او می نازد و قالیباف با پسرهاشمی به این محور می حالد!
جریان فتنه از دانشگاه آزاد و شرکت متروی هاشمی زادگان کم تغذیه نشده است که فکر کنیم دیگر تغذیه نخواهد شد. بی خود نیست که 2 میلیارد مترو اینقدر مهم است! که همهی مشکلات کشور و قانون شکنی های دیگر در برابر آن فراموش شده اند! بیخود نبود که قالیباف برای جریان فتنه سطل زباله قابل اشتعال فراهم میکرد و مترو برای رفت و آمد اغتشاش گران تغییر برنامه می داد!
هنوز برخی مدعیان اصولگرایی، ابوفتنه و فسادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زادگانش را رها کرده اند و به خانه ی فاطمی چسبیده اند، همانطور که پارسال فتنه را رها کرده بودند و به کهریزک معطوف شده بودند!
هنوز علی لاریجانی و اکبر هاشمی با هماهنگی هم طرح آماده می کنند و فارغ بال از نظر شورای نگهبان، آن را چون چوبی در چرخ دولت می گذارند.
هنوز هاشمی خود را نزدیک ترین فرد به رهبر می داند اما نه از لحاظ اطاعت و رفاقت که از باب شأنینت و مرتبت! آری هنوز هاشمی از حذف امامت نماز جمعه ی تهران درس عبرت نگرفته است و می خواهد ریاست مجمع و ریاست مجلس خبرگان را هم از دست بدهد! ان شاءالله!
هنوز هاشمی بیانیه می دهد اما نه از تریبون نماز جمعه! حالا او از دفتر تشخیص مصلحت علیه نظام بیانیه می دهد! و از تریبون مجلس خبرگان برای انقلاب خط و نشان می کشد!
کافی است نگاهی به عملکرد و مصوبات مجمعش بنماییم تا سمت و سوی فعالیتش را بفهمیم! تازه با این شرایط، کسانی می آیند و شأن قانونی برای مصوبات غیر قانونی مجمع قائل می شوند! و بعد هم دولت را متهم به بی قانونی می کنند! مثلا یکبار بودجه ای برای یکسال دولت برای بندهای مشخصی تصویب می کنند و بعد از همان بودجه می گویند فلان قدر را به مترو (که رییسش آقازادهی هاشمی است) باید بدهند! آخر چنین مصوبه ای، چگونه بر عقل، قانون و یا مصلحت می تواند منطبق باشد؟! اگر کسی می داند بگوید ماهم بفهمیم! یا درست در کوران قائله ی فتنه، طرحی در دستور کار مجمع قرار می گیرد تا اثبات کند سیستم انتخابات مشکل داشته و باید اصلاح بشود! یا دقیقا در همان شرایط که از سویی دولت برای اجرای هدفمندی یارانهها که همین هاشمی و آن خاتمی جرأت اجرایش را نداشتهاند، و از سویی نیز مشغول مقابله با تحریم ها است، میآیند تا بانک مرکزی را که در واقع زیر مجموعهی مهم و بازوی دولت در اجرای سیاستهای مالی و پولی است را از دستان دولت خارج کنند! یعنی کسی مانده است که این مسائل را نفهمیده باشد؟!
هنوز هاشمی آن قدر ترسناک است که کسی او را جزء سران فتنه نام نمی برد! هنوز هاشمی رییس مجلس خبرگان رهبری است ولی زیر بار حرف رهبری نمی رود! هنوز هاشمی دم از نگرانی برای ایران می زند ولی از تریبون مجلس خبرگان، به اوباما پیام می دهد که فشار تحریمها برای ایران طاقت فرساست!
هنوز هاشمی خود را محور وحدت می داند و میگوید که رهبر را قبول دارد، ولی بدون هیچ شرمی منتظر است همه حتی رهبر بیایند و با او وحدت کنند!
هنوز هاشمی به خون احمدی نژاد تشنه است، چرا که در این 5-6 ساله هر چه که برای خودش قدرت و برای آقازادگانش ثروت انباشته بود، به باد داده است! هنوز آن قدر از احمدی نژاد بدش می آید که از همه چیزش برای حذف او مایه می گذارد، از زن و فرزند و مال و مقام تا سابقه، آبرو، رهبر، امام و انقلاب! می دانم که نادانم ولی دوست دارم که بدانم، چرا نظام این قدر برای برگشت این هاشمی که سال به سال به پرتگاه انحطاط بیشتر قدم گذاشته است، هزینه می کند! مگر هاشمی زحماتش برای انقلاب برای کسب مال و مقام بوده و یا کم از انقلاب به ایشان و خانوادهاش رسیده است که همه ی کشور باید به خاطر محوریتش در فتنه ای چند سال گرفتار تحریم و تنش و تفرقه شود!
آخر چگونه کسی که جایگاهش نه از رأی مردم که از انتصاب رهبریست به خود جرأت می دهد تا منسبش را چون خنجری زیر گلوی ملت قرار دهد و فتنه راه بیندازد و با پالسهای آشکارش به استکبار تحریم ایجاد کند و رهبری را تهدید به آتش فشان خشم نماید؟! چه می توان پاسخ داد مگر این که این اقدامات جملگی به دلیل سوء استفاده از گذشت نظام است! در هر صورت افسوس! و صد افسوس! که ما ایمانمان سست است و صبرمان کم، ولی تنها به همین یک دلیل مهم، یعنی صبر رهبر معظم انقلاب! وجود هاشمی را و تبعات وجودش را در زندگی خودمان و در مسیر انقلاب تحمل می کنیم و همانطور که بارها و بارها گفته ایم، بازهم می گوییم: "ای رهبر آزاده! آماده ایم آماده!" و این که: "از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن"
خداوندا! هر کس را که قصد خیانت به این ملت و انقلاب را دارد، اگر هدایت شدنیست، هدایت فرما و گرنه خار که کرده ای! درجا نیست و نابود بفرما!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/11/5
12:34 ص
بعد از یک هفته که درگیر سفر ریاست جمهور محترم و هیات همراه بودیم بالاخره امروز سفر تمام شد و ان شاءالله گیلان و مردمانش از فیض و برکات حضور ایشان بهره مندتر از پیش خواهند شد. اما بعد از یک هفته کم کاری در وبلاگ نویسی، مواردی را با توجه به مسائل روز تقدیم می کنم:
اول لازم می دانم یک قدردانی از دولت کنم که واقعا در این سفرهای استانی فقط خداوند است که به ید الهی واسطه ی فیضش حضرت ولی عصر چنین توانی برای خدمت به ایشان عطا می کند و گرنه حقیر که فقط دوروز در رکاب یک معاون وزیر بودم و خسته شدم، چه رسد به کسانی که در رکاب خود رییس جمهورند و یا چه رسد به خود رییس جمهور عزیز که از اول صبح تا آخرشبش همراه است با تلاش و زحمت و خدمت بی وقفه.
و اما بعد:
فکر کردم در مورد مسائل روز چه بگویم که دیدم در عین این که اخبار جدید زیادی منتشر شده است، فعلا چیز جدیدی برای نوشتن ندارم و در همین باب خلاصه عرض کنم که:
1- هنوز "مجلس به اضافه ی مجمع در حال سنگ اندازی در کار کشورند" (نوشته ی تاریخ 26/10/89) و انگار همچنان باید نوشت "دست آقا نمک ندارد یا آقایان نمک نشناسند" (نوشته ی تاریخ 24/9/89) و هنوز معتقد به "لزوم اصلاح ساختار مجلس به دست رسانه و مردم" (نوشتهی تاریخ 18/8/89) هستم.
2- بعد از نامه ای که توکلی در پاسخ به انتقاد احمدی نژاد به مصوبات غیر قانونی مجمع داشته است، دیدم که همین تازگی ها نوشته بودم که : "هاشمی و توکلی مدتهاست که به هم پیوسته اند" و اینکه آیا هنوز کسی مانده است که به آقای توکلی و امثال ایشان بگوید "اصولگرایان منتقد یا اصولگرایان غرغرو" (نوشته ی تاریخ 27/11/88) شایسته تر است بنامیم شان.
3- داشتم سخنرانی انتقادی آقای متکی را در محضر آقای باهنر می خواندم که یادم به نوشته ام با عنوان "نقش متکی در آینده ی سیاسی کشور" (به تاریخ 5/10/89) افتاد و اینکه چیز تازه ای در این مورد نمی توانم بنویسم.
4- مذاکرات هسته ای استانبول هم یک فتح المبین بود همانطور که "دور سوم مذاکرات ژنو یک فتح المبین بود" (به تاریخ 16/9/89) و اینکه "سیاست فعال احمدی نژاد چه زود جواب می دهد" (به تاریخ 23/7/89).
5- با افزایش آلودگی هوای تهران، هنوز برخی ها در حال "ماهی گیری در آب گلآلود هوای آلوده"ی تهرانند. (تاریخ 15/9/89)
6- بعد از آنکه یکی از سران فتنه یعنی همان خاتمی "نوشتند شرایط نامه و ما خواندیم جارونامه" (به تاریخ 9/10/89) و بعد از آن که آقای هاشمی نیز دوباره بر اظهارات خائنانه ی پارسال خود اصرار کرد یادم افتاد به این که هنوز "مدعیان اصالت منافع ملی، خائنان اصلی به منافع ملی" (نوشته ی تاریخ 14/4/89) اند و اینکه انگار دوباره "ساعت های سران آشوب دوباره تنظیم شد"ه است (به تاریخ 22/10/88).
7- هنوز هر روز در باب اهمیت بصیرت صحبت می شود و هنوز معتقدم که "بصیرت چشمهی ولایت مداری" (نوشته ی 5/11/88) است و بی بصیرت ولایت مداری هم محقق نمی شود.
8- اینکه جبهه ی اصلاحات به مسیری رسیده اند که ادامه ی حیاتشان را غیر ممکن ساخته است که البته باید گفت "موسوی پروژهی عبور از خاتمی را به بنی صدر رساند" (به تاریخ 23/11/88) و شاید تنها راه مانده، همان راه بنی صدر باشد یعنی فرار به لباس نسوان.
89/10/26
11:38 ع
چند سالی است که مجلس شورای اسلامی قوانین دست و پاگیر برای دولت تصویب می کند و با توجه به اینکه بسیاری از این قوانین مخالف اصول شرع و قانون اساسی به خصوص اصل تفکیک قوا می باشند، با مخالفت شورای نگهبان به مجلس برگشته و طبق یک چرخهی تکراری با عدم اصلاح مجلس واسرار برآن و انکار شورای نگهبان به مجمع تشخیص فرستاده می شود.
از آنجا که مجمع تشخیص مصلحت از رییسش گرفته تا دبیر و بسیاری از اعضایش، مسئولان قدیمی و جامانده از میزهای ریاست و سرخورده از عدم کسب آرای مردمند، کرسی های خود را محملی برای انتقام از رقبایشان و مردم بی اعتماد به آنها نموده اند. وقتی مسئول این مجمع که باید اهل تشخیص و مصلحت باشد در تریبون عمومی از اهمیت تحریم ها سخن می راند و آن را بهانه ای برای اتحاد با سران فتنه می داند، چگونه می توان توقع داشت که مصلحت مردم و دولت در آن مجمع تصویب گردد. وقتی دبیر مجمع حتی بازشماری آرای انتخابات را محترم نمی شمارد و نیمه کار رهایش می کند تا به سران فتنه باز گردد، می توان پیش بینی کرد که هماهنگی های مجمع در چه جهتی صورت می گیرد. وقتی آقای روحانی از اهمیت حضور پرونده ی ایران در شورای امنیت دم می زند و آن را بزرگترین مشکل ما می داند تا به دشمنان کشور گرا داده باشد، چگونه می توان توقع برنامه ریزی برای صلاح و مصلحت کشور را از این مجمع داشت. وقتی بسیاری از متحدان و رفقای سران فتنه هنوز در همین مجمع حضور دارند، چگونه می توان توقع داشت که مجمع عقده های باخت سنگینی را که ظرفیت تحملش را نداشتند، در تصمیم گیری های خود تاثیر ندهند.
حقاً اگر الان آقای رفسنجانی یا لاریجانی یا هر کس دیگری رییس جمهور بود، دستش را در اداره ی بانک مرکزی می بستند که برای دولت احمدی نژاد چنین قصدی دارند. مگر اکنون دولت بانکها را بد اداره می کند که باید این چنین بجان دولت بیفتند. نکند تحمل اصلاح ساختار بانکها و نظام مالی را که در تحول اقتصادی دولت پیش بینی شده است را ندارند؟! چگونه است که در اوج موفقیت های ورزشی کشور به بهانه ی این که ورزش به مجلس پاسخگو نیست می آیند ساختارش را دستکاری می کنند؟! که البته خدا خدا می کردند که این کار با یک شکست مفتضحانه در گوانگ ژو همراه شود که نشد!!!
متاسفانه شاهدیم که مجلس با محوریت لاریجانی و باهنر و مطهری و توکلی و نادران و... هر مصوبه ای را که می خواهند به صحن می آورند و تصویب می کنند و بعد هم با فشار مجمع به کرسی می نشانند.
از یک سو مجلسی داریم که به شروع و پایان ساعت کار کارمندان دولت کار دارد، مجلسی که برای جلو و عقب کشیدن ساعت، قانون تصویب می کند، مجلسی که به جای تخصیص بودجه برای اجرای لایحه ی خدمات کشوری، اجرای آن را از محل صرفه جویی مقرر می کند، مجلسی که لایحه ی شجاعانه و داوطلبانه دولت را در خصوص هدفمندی یارانه ها یا لوایح بودجه را آنقدر تغییر می دهد که دولت پشیمان شود و بعد هم همان پیشنهاد زیر و رو شده را وسیله ای برای فشار بر دولت می کند، مجلسی که بانک مرکزی و تربیت بدنی را وسیله ای برای سنگ اندازی بیشتر دانسته و برای آنها قانون وضع می کنند، مجلسی که با این همه نظارت بر دولت ارضا نشده وبازهم اهرم نظارتی می خواهد ولی حاضر به تصویب طرحی برای نظارت بر خود نیست.
و از یک سو مجمع تشخیص مصحلتی داریم که برای شهرداری تهران از بودجه ی سالانه دولت بودجه اختصاص می دهد و یا در اوج اتهام به دولت در خصوص تقلب در انتخابات طرح اصلاح انتخابات را روی میز می گذارد و کلا از هیچ فعالیتی در جهت اذیت دولت و حمایت از معارضان دولت دریغ نمی کند.
حال اگر این مجلس و مجمع را با هم جمع کنیم نتیجه اش می شود تشکیل یک جبهه برای سنگ اندازی در مسیر خدمت رسانی دولت به ملت تا با یک تیر دوهدف نشانه گیری شود: هم از مردمی که به مافیای قدرت و ثروت نه گفته اند و هم از دولتی که توانسته نظر چنین مردمی را به خود جلب نماید، انتقام گیرند که البته کسانی که در این راه حرکت کرده اند تا کنون بیش از انتقام گیری از آن دولت و ملت، خود را منفور و به افول سیاسی نزدیک نموده اند.
89/10/20
11:43 ص
1- در تصویر زیر این سه نفر در کدام مورد باهم مشترکند؟
الف- هر سه اهل تشخیصند.
ب- هر سه مصلحت را خوب می فهمند.
ج- هر سه فدایی نظامند.
د- هر سه اصلا دنبال قدرت نیستند.
و- هر سه نفر ظرفیت باخت در انتخابات ریاست جمهوری را داشتند.
ه- این سه نفر در انتخابات دهم ریاست جمهوری اصلا یک هدف نداشتند.
ی- هر سه نفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظامند.
2- کدام یک از این سه نفر مدیریت تمام پیروزی های جنگ با اوست و در شکستها هیچ نقشی نداشته است؟
راهنمایی: همونی که قصد داشت کشور رو مثل جنگ مدیریت کنه ولی حیف که نشد!!
3- کدام یک از این سه نفر همه ی کارهایش یک توجیه سیاسی دارد و حتی اگر از پستی به دلایل شخصی انصراف بدهد، برای آن یک دلیل سیاسی می تراشد؟
راهنمایی: همونی که می خواست رییس مجلس بشه گفت اصلا چرا رییس شورای امنیت ملی تو کار رییسش دخالت می کنه؟!
4- کدام یک 10 سال پیش بخاطر اظهارات آقازاده اش زیر سوال رفت؟
راهنمایی: همونی که شهدامون شهید شدنشون رو مدیون اونن.
5- کدام یک آقازاده ی فراری دارد؟
راهنمایی: همونی که می گه پسرم رفته تا درس پس بده و دکتراشو بگیره.
6- کدام یک عاشق تمام آقازاده های عالم به خصوص علی مطهری است؟
راهنمایی: اونی که هرصدایی از علی مطهری را تیتریک سایتش (خبرآنلاین) می کنه.
7- پدر آقازاده های ایران کدام است؟
راهنمایی: اونی که آقازاده اش سرورِ همه ی آقازاده هاست.
8- کدام یک بیشتر احمدی نژاد را دوست دارد؟
راهنمایی: همونی که در مناظره میخ شده بود بهش انگار هنگ کرده!|
9- کدام یک بصیرتش بیشتر است؟
راهنمایی: آنکسی که عینک نزده است.
89/10/19
9:47 ع
سایت خبر آنلاین (منتسب به علی لاریجانی)،خبری کوتاه با عنوان "پسرشاه مخلوع خودکشی کرد" منتشر کرده و از خودکشی آقازادهی شاه نوشته و زیرش انبوهی از نظرات احتمالاً کاربران را درج کرده است، ولی از آنجا که بیشتر نظرات در باب آمرزش و حمایت و اظهار هم دردی و نفرین باعث و بانیان بود، در بسیاری از سایت ها به برگزاری مراسم عزای پسر شاه از آن یاد شده است. دوستانی که می خواهند اصل مطلب را ببینند به نشانی مراجعه نمایند. اما در باب این خبر مواردی به نظر می رسد که در ادامه می آید:
1- انتخاب کلمهی شاه مخلوع ، نشان از مظلومیت دارد که ترکیب این معنی با موضوع خبر و نظرات ذیل خبر، برگزاری مراسم عزا را کاملاً به ذهن متبادر می سازد.
2- از آنجا که آقای علی لاریجانی، علی مطهری، علی رضا بهشتی، سید حسن خمینی، مهدی و فائزه هاشمی و سایر آقازادههای مظلوم!، بارها و بارها به خاطر درک مشترک از ظلم به آقازادهها، دریک سنگر قرار گرفتهاند، و با توجه به اینکه مفهوم آقازادگی هیچ ربطی به سیاست افراد ندارد و درواقع ریشه در شأن سهم خواهی آقازادگان دارد، برگزاری مراسم عزا برای فرزند شاه از سوی سایر آقازادهها اقدامی پسندیده به شمار میرود.
3- در کمال حسن نیت اگر فرض کنیم که نظرات ساختار شکنانه در اینگونه مطالب، کار نگارندگان خبر نباشد، مطمئناً مسئولیت انتخاب، تأیید و درج آنها بر عهدهی خبرگزاری است نه این که خود را مفتخر بداند که اهل سانسور و فیلتر نیست و به این بهانه هر سزا و ناسزایی را درج نماید. درج نظرات مخالف، نشان از آزاداندیشی دارد و درج نظرات ساختارشکنانه و خارج از خطوط قرمز نشان از ساختارشکنی دارد. در هرصورت وقتی سایتی حاضر است برای خبر جانسوز فوت فرزند شاه، خطوط قرمز را نیز پشت سر بگذارد، نشان از اهمیت این خبر برای خبرگزاری دارد و چه باک که در چنین غم جانسوزی، به خبرآنلاین اتهام ساختار شکنی بزنند، مطمئنا در این گونه مطلب درج کردن، هزینه و فایده از قبل محاسبه شدهاند.
4- اگر فرض کنیم که تمام نظرات بدون سانسور یا حذف درج شده اند، گردانندگان سایت خبرآنلاین بدانند که بیشتر مشتریانشان از چه قماشی هستند، شاید کمی به خودشان شک کنند که البته مطمئناً چنین شکی هرگز اتفاق نخواهد افتاد چرا که آقای علی لاریجانی طی چندسال اخیر بارها ثابت کرده است که بیش از آنکه اصولگرا باشد، در پی منحرف کردن جریان اصولگرایی و یا خروج از این جریان به سمت اصلاح طلبی است که شواهدش در جریان فتنه و پس از فتنه، اظهر من الشمس گردید.
5- این که یک خبرگزاری پسرشاه خائن، به عنوان فردی که روی سفرهی دزدی و خیانت به مملکت بزرگ شده است و تازه خودکشی هم کرده، و هرگز هم اظهار ندامت نکرده را بتواند با درج چند نظر، اول مظلوم ایران بشناساند و تازه مظلوم تلقی نماید و محبوب! به لحاظ خبرگزاری واقعا ماهر است و البته غیر متعهد.
89/9/16
8:11 ص
مطلبی در سایت منتسب به علی آقای لاریجانی (خبر آنلاین) نوشته شده است، با این عنوان که: "چگونه با مختارنامه، دین و هنر و تاریخ را به ابتذالی روزمره بدل می سازیم!" (http://khabaronline.ir/news-114075.aspx) . نویسندهی مطلب آقای "سید عبدالجواد موسوی" است که به شدت به مصاحبههای صدا و سیما و مقالات مطبوعات که در زمینهی تحلیل حوادث سریال فاخر مختارنامه انتقاد کرده است که این تحلیل ها نباید منجر به همسان سازی شود و به خصوص نباید جریان سکوت عالمان کوفی را در جریان مسلم با سکوت خواص در جریان فتنه مقایسه نمود، وگرنه!!!
1- این تحلیل هر مطّلعی را به یاد انتقاد آقای علی مطهری از همسان سازی های تاریخی می اندازد که دقیقا بعد از همسان سازی مقام معظم رهبری اتفاق افتاد و اتفاقا همان موقع آقای مطهری در حالت انتقامجویانه، همسان سازی حکومت را با حکومت معاویه مطرح نمود. شباهت تحلیل اخیر سایت خبر آنلاین با انتقاد علی مطهری آن قدر زیاد است که هر کسی که به دنباله روی علی مطهری و علی لاریجانی از یک رویه اعتقاد نداشته باشد نیز نمی توان این سیاست یکسان در خصوص آشفته شدن در عبرتهای تاریخ را منکر شود.
2- یکی از انتقادهای اساسی نویسنده به همسان سازی سکوت بزرگان کوفه در قائله ی مسلم با سکوت خواص در جریان فتنه بود که در نکوهش این تحلیل عصبانی شده و گویی ضمیر مرجع خود را پیدا کرده است و آنگاه می نویسد: "اگر سکوت برخی از بزرگان و عالمان کوفه را در ماجرای مسلمبن عقیل به انتخابات سال گذشته گره بزنیم، عدهای هم میتوانند استفاده ابزاری از مقدسات را توسط ابنزیاد و دستگاه یزید به خیلی چیزهای دیگر گره بزنند" اولاً که گویی نویسنده استفاده از ضمایر را بلد نیست و در واقع تحلیل دیگران را با ضمیر متکلم و پاسخ خود را با ضمیر غائب بکار می برد!! که در نوع خود جالب است و ثانیاً این که به نظر بنده واقعا نظر ایشان صحیح است که این همسان سازی منصفانه نیست، چرا که بزرگان کوفه سکوت کردند تا به زعم خودشان شرایط برای قیام حسین (ع) نامساعد نشود، ولی خواص ما سکوت کردند تا برای خودشان عزت و غنیمتی جمع کنند و در واقع صد رحمت به بزرگان کوفه در برابر خواص ما!!!
3- از دیگر موارد این مقاله این است که نویسنده ادعا کرده است که مدعیان زیادند و مردان عمل کم و در کوران مشکلات مشخص می شود که چه کسانی مرد عملند و گویی نویسنده به خودش پنالتی زده باشد و منظور ما هم همین است که در شرایط فتنه، خواص باید خودی نشان می دادند نه اینکه نوخودی می شدند. جالب این که فتنه تمام شد و برخی از همین خواص هنوز دنبال آنند که فتنه گران را تطهیر و غیر فتنه گران را مظهر فتنه نشان دهند، نمی دانم با چه رویی برخی خود را خاص می دانند در حالی که به ماست بیشتر شبیهند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/7/21
2:13 ع
واقعا احساس خطر کردم وقتی دیدم دوباره با این همه مشخصه های غیر اصولگرایی، دوباره و سه باره آقای علی لاریجانی مهمترین بخت ریاست فراکسیون اصولگرایی است و علی مطهری با آن هم گل به خودی در هیأت رییسه نظارت بر مطبوعات انتخاب می شود و طرح نظارت بر نمایندگان مجلس که مورد حمایت رهبری است از فوریت می افتد و آقای نادران به رحیمی می توپد که چرا از اخم به فرانسه صحبت کرده ای و ... در مجلس چه خبر است، غوغاییست انگار!؟
انگار از نام اصولگرایی فقط نامی برجامانده است، دیگر به نظرم باید آن را انحصارگرایی اصولی نامید، بی خود نیست که دیگر احمدی نژاد را اصولگرا نمی دانند.
براستی مشکل از کجاست؟ آیا نمایندگان روز اولی که به مجلس وارد شدند، واقعا به دنبال اصولگرایی حقیقی نبودند؟ آیا وقتی به کرسی نشستند، آلوده شدند؟ آیا آلوده نشدن در مجلس خیلی سخت نشده است؟ آیا محور مجلس علی لاریجانی و توکلی و باهنر و نادران و مطهری و ... نشده اند؟ آیا واقعا هر آنچه که اینان بخواهند تصویب یا رد نمی شود؟! یا به مجمع تشخیص مثلا مصلحت نمی رسد؟!
چگونه احساس خطر نکنم وقتی احمدی نژاد که هنوز اولین امید ظلم ستیزی و عدالت گستری بین سران قواست، روی بستر ماسه ای مشایی، در حال بنا سازی برای آینده است؟ فکر که می کنم می بینم اگر رییس جمهور بعد از جنس مشایی باشد واویلا! اگر علی لاریجانی و یا مشابه اش باشد که بازهم واویلا! تحرک نمایندگان مجلس که بیشتر شبیه موج مکزیکی شده است! ریاست مجلس هم که دنبال یارگیری و مچ گیری و نفس کش طلبیدن است و برای یک انحصار طلبی از نوع صداوسیمای لاریجانی خیز برداشته است! از ریاست محترم قوه ی قضاییه که عزمی جدی برای مقابله با باندهای مخوف فساد سیاسی و اقتصادی و حتی سران فتنه دیده نمی شود! مجمع تشخیص هم به جای تشخیص مصلحت نظام به فکر تشخیص راههای تخریب نظام است! در این وانفسا فقط فکرش را بکنید که 2-3 سال دیگر علی لاریجانی مانندی و یا مشایی سانی رییس جمهور شود، خودمانیم چه شود!!! آیا کسی پیشنهادی ندارد؟!!
89/7/6
11:24 ع
آقای لاریجانی در افاضات جدید به مواردی اشاره فرمودند که مثل اکثر اوقات قابل تأمل است و موجب کدورت و دلسردی. ایشان بعد از اینکه هیچ کسی از مجلس به استقبال رییس محترمجمهور که از نیویورک بازگشته بود، نرفت، دم از لزوم وحدت زد. ایشان بعد از شدیدترین واکنشهای انفعالی و انتقادی توسط خود و شاگردان همیشگی خود در خصوص نظر رییس جمهور در مورد در رأس امور نبودن مجلس، ادعا کرده است که مجلس از جایگاه خود مطمئن است و وارد این بازی ها نمیشود که ای کاش واقعا نشده بود. ایشان در عین حال که ادعا فرمودند وارد این بازیها نمیشوند، گفتند مجلس به مسائل اصل و مهم کشور مانند بالابودن نرخ تورم و بیکاری و بی سروسامانی اقتصاد و کم بودن بهره وری و... خواهد پرداخت که ایکاش واقعا کشور را نیز از رأسیت خود میدیدند و این گونه همواره تمام انتقادات را به دولت وارد نمینمودند.
آقای لاریجانی در عین حال که به لزوم تبعیت از ولایت اشاره داشتند، اشاره ای به دلایل خود برای مخالفت با توصیههای رهبر معظم انقلاب در خصوص تصویب یا عدم تصویب برخی طرحهای مهم و یا مسئله دار و یا رعایت اصل عملیاتی بودن قانون گذاریها برای دولت ننمودند.
آقای لاریجانی بیش از اینکه از حسن مدیریت، پرکاری و تیزهوشی ریاست محترم جمهور در تأثیر گذاری بر دولت و رسانههای آمریکایی اظهار مسرت بنمایند از برخورد انفعالی اوباما در مصاحبه با بیبیسی فارسی اظهار تأسف نموده و این گونه موفقیت احمدینژاد را نه در شجاعت و تیزهوشی وی، بلکه در ضعف و بیکیاستی اوباما تفسیر مینماید. یادمان نرفته که در زمانی که آقای لاریجانی برای نامزدی مجلس از پست دبیری شورای امنیت ملی استعفا داد، بهانهای غیر منصفانه را علم نمود و آن این بود که رییسجمهور با سخنان نسنجیده، تمام رشتههای آقای لاریجانی را پنبه میکند و این در حالی است که ادامهی همان سیاست فعال خارجی تمام دنیا را به تحسین واداشته است.
آقای لاریجانی در عین حال که خواستار نظارت سخت و فشرده بر دولت است و همواره از عدم وجود آن در سایت خود (خبرآنلاین) نالیده است، حتی نظارت داخلی بر مجلس را برنمیتابد. آقای لاریجانی در عین حال که دولت را به ولایت پذیری دعوت میکند، خود را در مقام اذیت و یا کنترل دولت مرسل و مأمور الهی میپندارد و همواره به دنبال اثبات محوریت خود در مجلس و مجلس در کشور است، بیش از آنکه به اثبات وظیفهشناسی و ولایت پذیری بیاندیشد.
آقای لاریجانی پس از مصلحت نسنجی و بیان اظهارات نسنجیده، درست در آغاز مأموریت رییسجمهور در سازمان ملل، اظهارات حقوقی رییس جمهور را آنقدر منفعلانه (در اصفهان) پاسخ میدهد که مورد سوءاستفاده دشمنان قرار میگیرد و پس از بازگشت غرور آفرین رییس جمهور، تازه ادعا میکند که وارد این بازیها نخواهد شد، گویی وجود آقای لاریجانی از کینهی احمدینژاد آکنده است، آنچنان که بدون توجه به داعیه اصولگرا بودن، مواضعش چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن، همواره در جهت تضعیف و دلسردی دولت و نتیجتا اصولگرایی بوده است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.