91/10/19
7:55 ع
چاک هگل وزیر دفاع جدید آمریکا که از دیروز به این سمت منصوب شد، اعلام کرده است که تحریم ها علیه ایران، آمریکا را منزوی کرده است و این که با تشدید تحریم ها مخالف است. نمی خواهم چشم بسته و بدبینانه مسئله را تحلیل کنم اما شرط عقل این است که هیچ سابقه داری را بدون دیدن تغییرات رفتاری با دیده خوش بینی ننگریم و با چاشنی همان نگاهی که از سابقه ی آمریکا چشمه می گیرد بحثی را در خصوص این تغییر شعار در دولت آمریکا تقدیم می کنم:
منروی شدن آمریکا با توجه به این که بسیاری از کشورها همچنان تمایل به دور زدن تحریم ها برای رسیدن به ایران دارند، چیز غریبی نیست و استثنا شدن برخی کشورها از محدودیت های تحریمی خود حاکی از نارضایتی از مشارکت در تحریم هاست، پس اعلام آن اگر چه چیز جدیدی است ولی بدون اعلام و در بوق و کرنا کردن نیز قابل استنتاج بود؛ پس هدف آمریکا از این اقرار تلخ، چشیدن کدام شیرینی است؟ به نظر می رسد که بیش از این که آمریکا به اعلام چنین کشفی محتاج بوده باشند، بحث دیگری در پس این اقرار وجود دارد.
آمریکا و غرب در نزدیک به 6 ماه پیش از انتخابات 88 نیز مذاکرات بدون پیش شرط را پذیرفتند و به ظاهر اعلام کردند قرار است تحریم ها، تهدیدها و فشارها را بکاهند که اگر چه هرگز چنین مذاکراتی به بهانه حمایت از فتنه 88 جدی نشد، ولی با این حربه سعی کردند تا حسن نیت خود را به مردم نشان دهند و اینک نیز حدود 6 ماه مانده به انتخابات 92 و در حالی که تحریم ها، مردم، زندگی و سلامتی شان را نشانه گرفته است، با طرح این مسئله و شاید حتی کاهش تحریم ها، دوباره همان سناریوی تطهیر سیاست های خصمانه و ضدایرانی را در دستور کار قرار داده اند.
در حالی که بسیاری از نهادهای بین المللی مانند یونیسف و فائو و سازمان ملل تحریم های دارویی و تجهیزات پزشکی را محکوم کرده اند، اما آمریکا کشوری نبوده است که هرگز از این بدنامی ها بهراسد، نمونه های بی حیایی آمریکا را در حمایت های قدیمی از اسرائیل و منافقین و تروریسم جهانی دیده ایم، آمریکا معمولاً در شرایط فشار تبلیغاتی و روانی به جای عقب نیشینی و اصلاح رفتارهای متوحشانه، از ابزارهای رسانه ای، تبلیغاتی و سیاسی در جهت کاهش فشارها استفاده می کند.
یادمان نرفته است که تا مقطعی آمریکا و غرب به صورت علنی از فتنه 88 حمایت کردند و از جایی به اذعان خودشان به درخواست فتنه گران، حمایت های علنی را کم کردند تا موجب آشکار شدن دست شان در حوادث و متحد شدن مردم نشود که البته بعداً به خاطر بصیرت مردم و آشکار شدن دم خروسشان چنین اتفاقی نیز افتاد؛ بعد از شکست فتنه سبز، دولت آمریکا مورد بازخواست مجلس شان قرار گرفت و خانم هیلاری کلینتون در آنجا به حجم حمایت ها و علت غیر علنی شدن آنها اقرار کردند و آن گزارش نشان از درک این خصلت ایرانی ها و تلاش در جهت خنثی سازی آن گردیده است.
به نظر حقیر، با مقایسه با رویه آمریکا در فتنه 88، این بار نیز در فاصله ی 6 ماه مانده به انتخابات، شعار کاهش تحریم ها، به هدف تطهیر آمریکا در اذهان ایرانیان مطرح گردیده و فارغ از این که به مرحله ی اجرایی برسد یا نرسد (که همان نیز بسیار بعید است)، تنها یک کارکرد عملیاتی مهم دارد؛ تجربه نشان داده است که ایرانیان در برابر وجود و بروز دشمنان سرسخت به شدت با یکدیگر متحد می شوند و این عامل، در شرایطی که آمریکا روی تفرقه و اختلاف و فتنه افکنی ها حساب باز کرده است، بارها موجب به هم خوردن صحنه بازی شده است و می شود، لذا با هدف در هم شکستن این عامل وحدت بخش، مجبور می شود تا از شدت دشمنی اش (البته فقط در ظاهر) بکاهد.
و اما چه باید کرد؟! مسلماً این دشمنی های چند ده ساله از سوی آمریکا و انگلیس و غرب، این قدر مردم و مسئولان را محتاط کرده است که به صرف طرح یک شعار توخالی، عنان اختیار از کف ندهند، اما باب مذاکره و امتیاز گیری همواره برای هیأت تیز هوش مذاکره کننده ی ایرانی می تواند موجب منفعت و کسب امتیاز باشد و همین حسن تجربه موجب شد که مذاکره کنندگان ایرانی مورد تقدیر و تحسین رهبری قرار گیرند و یقیناً چنین هیأتِ مورد اعتمادی، هیچ فرصتی را برای اثبات حقانیت ایران و کسب امتیاز از دست نخواهد داد، که البته مردم ایران و هیأت مذاکره کننده و تمام مراجع قانونی پیش از هر چیزی مطیع امر رهبری در مسائل کلان کشورند و هیچ کس را به اندازه رهبری مسلط و مطلع و دلسوز نمی دانند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/2
9:19 ع
شکست اسرائیل در جنگ 8 روزه غزه سندی دیگر است تا پیروزی خون بر شمشیر را باور کنیم و البته نه پیروزی خونی را که با تسلیم ریخته شود، بلکه خونی که با پایداری به زمین می ریزد. غزه مقاومت کرد و پیروز شد. پیروزی غزه، ربطی به شیعه و سنی بودن ندارد بلکه تابع سنت الهی است.
در امتحان غزه برخی دیگر همراه با غزه پیروز شدند و خیلی های دیگر هم شکست خوردند و البته ایران به اقرار مسئولان مقاومت و به سند سکوت سنگین استکبار، جزء سرافرازترین است، اصلاً اگر پیروزی را به نام ایران بنویسیم دروغ ننوشته ایم همانطوری که سران صهیون هم گفتند که غزه مرز ایران است.
درست مقارن با زمانی که اوباما از مذاکره می گفت، ما در غزه با او مذاکره کردیم، نظرات مان را گفتیم، اصول مان را تبیین کردیم و نظرمان را دیکته کردیم. مذاکره ی ما در غزه با تسلیم تمام استکبار پایان یافت، تمام مستکبران دنیا بر میز مذاکره غزه نشسته بودند و صورتجلسه مذاکرات هم اینگونه نوشته شد: خون بر شمشیر پیروز است؛ صورتجلسه مذاکره این است که هنوز استکبار کوچک تر از آن است که بخواهد برای ما شرط و شروط بگذارد، اکنون این ماییم که پایداری و مقاومت را برای جهانیان احیا می کنیم، همان شاگردان خمینی کبیر و سربازان امام خامنه ای که همچنان بر اصول آسمانی مان ایستاده ایم، اکنون مقاومت و حزب الله با افتخار پیروزی شان را به ایران منتسب کنند.
من هم به همراه تمام عزاداران حسینی، پیروزی خون بر شمشیر را گرامی می داریم و این روز را سندی ماندگار و برگی از افتخارات تاریخ می دانیم تا زبونی جبهه کثیر ظلم را در برابر جبهه قلیل حق اثبات کنیم و تا این که همه بدانند عاشورا و کربلا همیشه هستند تا همه با آن امتحان شوند و کاش ما همیشه جزء حسینیان باشیم.
مطالب مرتبط:
مهمترین پیش نیاز برای آغاز مذاکره با آمریکا
حساس تر از خود مذاکره با آمریکا
مذاکره آمریکا برای چیست؟!
یا مهدی! ادرک انقلابنا
رابطه عدم تقویت تیم اقتصادی دولت با جام زهر
مذاکره با آمریکا یعنی نقد بدهی نسیه بگیری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/28
11:55 ص
بحث مذاکره با آمریکا و تصمیم گیری در خصوص آن اگر چه در ایران محدود به نظر مقام معظم رهبری گردیده است و ایشان نیز هنوز هیچگونه تغییری را در مواضع اعلام ننموده اند، اما پس از اظهارات اوباما مبنی بر علاقه به مذاکره با ایران، این موضوع نقل اظهارات کارشناسان و مسئولان حال و سابق و محافل آمریکایی گردیده است و همانطوری که در مطالب قبلی "مذاکره آمریکا برای چیست؟!" و "مذاکره با آمریکا یعنی نقد بدهی نسیه بگیری" پیش بینی کرده بودم، آنچه را که دولت آمریکا در این مذاکره و یا به قولی معامله مطالبه خواهد کرد بحث صلح خاورمیانه است، سند این مسئله را در "گری سیک: مذاکره با ایران، آغاز صلح در خاورمیانه است" می توانید دنبال کنید. بحث صلح در خاورمیانه یقیناً با موضوعاتی مانند سوریه و بحرین و فلسطین و مصر و ... و مدیریت انقلابات مردمی و جلوگیری از گسترش بیداری اسلامی مرتبط است و بسیاری از این موارد جزء اصول و آرمانهای انقلاب هستند که عقب نشینی از آنها حتماً از سوی رهبر انقلاب مردود است.
همانطوری که در مطالب قبلی عرض کردم، پس زدن پیشنهاد مذاکره موجب می شود تا جبهه مخالفان ایران در طاغی نشان دادن ایران تقویت شود، پس همانطوری که در "حساس تر از خود مذاکره با آمریکا" به آن پرداختم نحوه ورود و یا رد پیشنهاد مذاکره از حساسیت بیشتری نسبت به خود مذاکره برخوردار است. اگر قرار باشد مذاکره ای انجام شود و یا نشود باید مقدمه سازی مدبرانه ای از سوی مسئولان نظام و رسانه ای صورت گیرد تا ورود و یا رد مذاکره، دلالت بر معانی انحرافی و فریب کارانه از موضوع نگردد، چرا که پالس هایی که از بحث مذاکره ایران و آمریکا بر معادلات منطقه ای تأثیر می گذارد، بیش و پیش از آن است که نتایج واقعی آن مشخص گردد و چه بسا همین پالس ها، بیشتر اهداف کوتاه مدت و بلند مدت آمریکا را برآورده سازد و عملاً دیگر علاقه ای برای طرح بحث هسته ای و رسیدن به نتیجه در آن خصوص در طرف مذاکره باقی نماند.
اگر قرار شد ایران به مذاکره با آمریکا ورود پیدا کند مقدمتاً باید اطمینان محور مقاومت و ملتهای مسلمان و مظلوم منطقه را در جهت عدم معامله بر مصالح و حقوق ایشان جلب نماییم تا صرف ورود به مذاکره با آمریکا موجب نائل شدن آمریکا به اهدافش نشود که این مسئله نیز فعلاً با محدودیت های رسانه ای تا حدودی به مشکل برخورده است که می توان در ابتدا و به عنوان اولین پیش شرط ایران برای بررسی مذاکره، حذف این محدودیت دنبال شود و البته چقدر خوب بود که مراجع و مسئولان ذیربط قبلاً فکر اینجا را کرده بوده و طبق همان تعاریف اقتصاد مقاومتی با طراحی فرهنگ مقاومتی، ماهواره ی اختصاصی خود را مستقر می کردند تا اکنون به یک نقطه ضعف ما بدل نشود.
این مطلب در "عمارنامه" و "تبریز بیدار" نیز منتشر گردیده است.
مطالب مرتبط:
حساس تر از خود مذاکره با آمریکا
مذاکره آمریکا برای چیست؟!
یا مهدی! ادرک انقلابنا
رابطه عدم تقویت تیم اقتصادی دولت با جام زهر
مذاکره با آمریکا یعنی نقد بدهی نسیه بگیری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/26
10:48 ع
حساسیت بحث مذاکره آمریکا با ایران به ویژه با پیروزی اوباما در انتخابات جدی تر مطرح می شود. تا قبل از انتخابات آمریکا، بحث مذاکره فقط به عنوان یک بحث انتخاباتی تلقی می شد چرا که نتیجه انتخابات تحت الشعاع کوچکترین سخنان و شعارهای نامزدها بوده و همیشه حرفهای مانند حمله یا مذاکره با ایران، چاشنی این بحث ها بوده است که همواره در همان حد حرف باقی مانده اند؛ اما پس از پایان یافتن انتخابات و پیروزی اوباما طرح دوباره رابطه با ایران جدی تر به نظر می رسد اما در شرایطی که وضعیت اقتصادی و فشار وارده به مردم بیش از این که انگیزه ی مخاصمه را ایجاد کند انگیزه مصالحه ایجاد نموده است، جای بحث، تحلیل و حتی تئوری پردازی دارد:
1- اگر چه شرایط اقتصادی ایران نسبت به قبل بدتر شده است، اما شرایط جهانی و داخلی آمریکا نیز نسبت به قبل تضعیف شده است، اکنون بحث مصالحه با ایران برای آمریکا نیز می تواند راهکاری برای کاهش تنش های بین المللی و کاهش اصطکاک با جامعه جهانی تلقی گردد.
2- بحث جبهه مقاومت روز به روز حساس تر می شود، روند جنگهای 33 روزه و بعد 22 روزه و این جنگ اخیر که انشاءالله شکستی مفتضحانه تری برای اسرائیل در پی خواهد شد و از یک سو تقویت روزافزون حزب الله و پایداری سوریه و انقلابهای منطقه ای و بیداری اسلامی کشورهای منطقه و همسایه اسرائیل، آمریکا را به این سمت می کشاند که با نشاندن ایران به پشت میز مذاکره، ابهت مهمترین محور مقاومت و چشم امید ملل مسلمان و مستضعف شکسته شده و موجب تضعیف کل جبهه مقاومت و جلوگیری از ادامه روند بیداری اسلامی گردد.
3- شرایط به وجود آمده در ایران به لحاظ فشارهای اقتصادی از نظر آمریکا و غرب آن قدر نمی تواند پایدار و محتوم بماند که آمریکا منتظر شرایط بهتری برای نشاندن ایران به پای میز مذاکره بماند، چرا که مهمترین تحریم که همان تحریم فروش نفت است با کاهش دما و سرمای هوا به سرعت به عنوان برگ برنده ایران و موجب افزایش قیمت خارج از تحمل اقتصاد راکد و تحت فشار غرب تبدیل می گردد و فرصت تحریم های شکننده که عملاً با گرمای هوا آغاز شده بود با نزدیک شدن فصل سرما عملاً در حال انقضای تاریخ مصرف است.
4- بحث ورود به مذاکره با ایران اگر با بی تفاوتی ایران مواجه شود به عنوان یک بداخلاقی ایرانی ها تبلیغ شده و موجب اجماع کشورهای بیشتری بر علیه ایران می گردد و اگر با ورود ایران به مذاکره مواجه شود در همان گام اول موجب برآورده شدن بخش بزرگ اهداف آمریکا در جهت تضعیف محور مقاومت و تخریب وجهه انقلابی ایران گردیده و فارغ از این که این مذاکرات به ثمر برسد یا نه، همین برآورده شدن هداف اولیه یک بازی دوسربرد برای آمریکا ایجاد می کند.
5- اوباما پیش بینی می کرد با توجه به شرایط داخلی اقتصادی و سیاسی ایران، طرح بحث مذاکره با ایران موجب درگیری های داخلی و تفرقه و اختلاف بین مسئولان و فعالان سیاسی گردد و البته این هدف با هوشمندی مسئولان و فعالان سیاسی مواجه شده و همگی تصمیم نهایی را متوجه رهبری دانسته و التزام عملی خود را به این تصمیم اعلام نموده اند.
علی رغم تمام آنچه که بیان کردم اعتقاد دارم که بیش از بحث مذاکره، نحوه ورود یا رد آن دارای اهمیت است، که موارد مهم در این قضیه به این شرح پیشنهاد می گردد:
اولاً تمایل ایران به کاهش تنش ها و ایجاد اعتماد در زمینه بحث هسته ای زیر سوال نرود و پذیرش یا نپذیرفتن مذاکره به نوعی انجام شود که وجهه منطقی و دلسوزی ایران همچنان حفظ گردد.
ثانیاً جلوی سوءاستفاده های آمریکا و غرب در تعمیم بحث مذاکره هسته ای به مذاکره بر اصول و آرمان های انقلاب، با شفاف سازی و روشنگری کامل گرفته شود تا خدای ناکرده موجب دلسردی و تضعیف جبهه مقاومت و بیداری اسلامی نگردد.
ثالثاً طوری برخورد شود که نتیجه مذاکرات با رسیدن عزت مندانه به اهداف هسته ای و یا اثبات دروغگو بودن تمایل به مذاکره سازنده با آمریکا دنبال شود و یک بازی دو سربرد برای ایران در پاسخ به استراتژی آمریکایی دنبال شود.
رابعاً وحدت و اهتمام مسئولان کشور در حل مسائل کشور و اقتصاد مقاومتی به عنوان ابزار امتیاز گیری در مذاکرات، به صورت جدی تری دنبال شود و هرگز در جستجوی این مذاکرات اقتصاد کشور بیش از این رها نشود.
مطلب مرتبط:
مذاکره آمریکا برای چیست؟!
یا مهدی! ادرک انقلابنا
رابطه عدم تقویت تیم اقتصادی دولت با جام زهر
مذاکره با آمریکا یعنی نقد بدهی نسیه بگیری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/9
3:5 ع
مذاکره با آمریکا در شرایطی که اوباما هیچ اقدام تبلیغی را از قلم نمی اندازد، می تواند خدمت مناسبی به او باشد تا بخت بیشتری برای پیروزی در انتخابات داشته باشد، اما با فرض این که مذاکره ای هم صورت گیرد آیا مذاکراتی که اکنون و در شرایط انتخاباتی آمریکا و بحرانی منطقه و سخت کشور کلید زده شود، می تواند منجر به هدفی عزتمندانه شود؟! مطمئناً نه! برای اینکه با تعویض دولت، چه بساسیاستهای کشورها عوض شده و یا از اقدامات و تعهدات خود پشیمان گردند، به خصوص اگر این اقدامات فقط جنبه تبلیغاتی داشته باشند.
همانطوری که در مطلب قبلی خود در باب مذاکره با آمریکا به آن پرداختم، هرگونه پالس مذاکره و یا علاقه به مذاکره می تواند موجب تضعیف پایگاه مقاومت در منطقه باشد که صف مقدم مبارزه ایران با غرب و آمریکا به شمار می رود. یقیناً با تضعیف و یا شکست جبهه سوریه یکی از دلایلی که آمریکا برای آن می خواهد تن به مذاکره دهد، از بین می رود و عملاً در چنین مذاکره ای، ایران در همان گام اول یک امتیاز خود را که موجب فشار به جبهه آمریکایی، اسرائیلی شده است را به رقیب واگذار می کند و مذاکره کردن بدون داشتن امتیاز تنها منجر به باج دادن و شکستن غرور و حیثیت ملی و پایمال شدن آرمانهای انقلاب خواهد شد.
با این وضعیت، مذاکره با آمریکا یعنی که نقداً موجب تضعیف جبهه مقاومت که ریشه در ایران دارد بشویم و به نسیه منتظر بمانیم تا در دولت بعدی آمریکا و دورهای بعدی مذاکرات چه چیزی عائد این کشور بشود یا نشود، اینچنین، وقتی کسی چیزی برای معامله نداشته باشد، باید تن به ذلت و تسلیم شدن بدهد و این همان است که تا مدام که رکن رکین ولایت فقیه و مقاومت جانانه مردم در کشور وجود دارد، در این کشور ایجاد نخواهد شد، انشاءالله.
مطالب مرتبط:
مذاکره آمریکا برای چیست؟!
دلیل مهم عصبانیت مضاعف آمریکا از ایران
آمریکا! همچنان از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/3
12:3 ص
"اوباما اعلام آمادگی مذاکره مستقیم دوجانبه داده است"، این خبر چند ساعتی است که روی تلکست خبرگزاری های مختلف قرار گرفته است، اما این اعلام مذاکره به چه دلیل می تواند باشد؟! آیا وضعیت کشور آن قدر خوب است که آمریکا از راه فشار ناامید شده است و به راه های مسالمت آمیز رو آورده است؟! آن هم بعد از تحلیل 3 هفته پیش سخنگوی کاخ سفید مبنی براینکه مصاحبه رییس جمهور نشان می دهد که ایران تحت فشار تحریم ها شرایط سختی دارد و این راه صحیح را باید با قوت ادامه داد!، با توجه به مسائل مختلف داخلی و خارجی موارد زیر می تواند به تحلیل صحیح این پیشنهاد اوباما کمک نماید:
1- اعلام آمادگی برای مذاکره ابتدا از سوی اوباما مطرح نشده بلکه در حاشیه مذاکرات رییس جمهور در سازمان ملل رخ داده است و دامن زدن به این آمادگی با توجه به عدم هماهنگی با رهبر معظم انقلاب می تواند به عنوان شکافی در مدیریت کشور و اثبات مدیریت دوگانه عمل نماید که البته در صورت هوشیاری دولت، این انگیزه ناکام خواهد ماند، چرا که همانطوری که رهبری بیان کردند اولین کسی که در صورت مناسب بودن شرایط، مذاکره را خواهد پذیرفت خود ایشان هستند.
2- مسائل منطقه ای در خصوص بحث سوریه و شرایط سخت اسرائیل با توجه به قیامهای کشورهای عربی و صف بندی منسجم روسیه و چین و ایران و عراق موجب گردیده است تا آمریکا مذاکره با ایران را وسیله ای برای شکستن این صف و تضعیف جبهه مقاومت در سوریه بنماید. صرف خبر آمادگی ایران برای مذاکره با آمریکا می تواند مسئله سوریه را با فشار بیشتری مواجه نماید.
3- وقت گذرانی اوباما و پیش دستی نکردن برای مذاکره با ایران موجب شده است تا بعد از 4 سال استفاده از ابزار فشار اوباما علیه ایران، به این تحلیل برسد که نرسیدن نتیجه در مسئله ایران می تواند موجب شکست اوباما در انتخابات ریاست جمهوری گردد و به همین لحاظ ناچار است تا برای جلب نظر مردم کشورش هم که شده، حتی گامی ظاهری در راستای حل مسئله ی ایران بردارد تا موقعیت خطیر رقابت انتخاباتی را به نفع خودش تمام نماید، هرچند نیت مذاکره واقعی در این اعلام آمادگی وجود نداشته باشد.
4- علائم وادادگی برخی مسئولان کشور که از سویی حاضر به پذیرش اشتباهات خویش نیستند و از سویی در برابر فشارها ضعف نشان داده اند، موجب امیدواری آمریکا به مذاکره گردیده است، چرا که این پالس های وادادگی، بهترین نقش را در ایجاد یک مذاکره یک طرفه می تواند ایجاد کند و این فرصت، همیشه آرزوی آمریکا بوده است.
5- سیاست اعلامی از سوی اوباما در برابر ایران هرگز به تندی سیاست میت رامنی و جمهوری خواهان نبوده است و اثبات مؤثر بودن سیاست اوباما، تنها در صورتی محتمل خواهد بود که نمودی واقعی داشته باشد و این نمود واقعی تنها در قالب چیزی مانند مذاکره قابل ارائه است، وگرنه شعارهای اوباما بدون هیچگونه تلاش و عملی تنها در حد شعاری غیر قابل دفاع باقی تحلیل می شوند.
مطالب مرتبط:
دلیل مهم عصبانیت مضاعف آمریکا از ایران
آمریکا! همچنان از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/12
1:43 ع
بعد از سخنان ریاست محترم جمهور در جلسه ی مطبوعاتی دیروزشان، سخنگوی کاخ سفید اذعان کردند که دولت ایران تحت فشار زیادی قرار گرفته است و این نشان می دهد که تحریم ها موثر بوده است و باید دنبال شود. برای مردم ایران که کشورشان را سال ها دچار تحریم و جنگ و فشار و ترور دیده اند و انواع و اقسام آن را با موفقیت دور زده اند و به این ها به عنوان یک افتخار ملی بالیده اند، بسیار تلخ است که بی مسئولیتی چند نفر موجب شود تا خون این همه شهدا و رنج این همه جانبازی ها در سال های مقاومت یک شبه با اظهارات مقام دوم کشور پایمال گردد. مگر رهبر انقلاب و بسیاری از کارشناسان طی چند سال اخیر به جدی گرفتن نقدینگی مازاد در کشور هشدار نداده بودند؟! مگر به جدی گرفتن جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی هشدار نداده بودند؟! مگر بر لزوم اهمیت قائل شدن به تولید ملی در راستای مبارزه با تحریم ها امر نفرمودند؟! مگر به لزوم ایجاد اعتماد و کاهش قولهای غیر عملی تأکید نمی کردند؟! مگر بارها از تفرقه افکنی ها و دامن زدن به اختلافات اعلام انزجار نکرده بودند؟! مگر دولت با گردن برافراشته بر مسلط بودن خود بر همه ی امور دم نمی زد؟! مگر حتی انتقاد به ادعای افزایش سه برابری یارانه ها را نشان دهنده حسادت منتقدان نمی دانستند؟! پس چه شده است که لجاجت ها اکنون پشت پرده ی تحریم پنهان می شوند؟!
برنامه های پولی و اقتصادی کشور از زمان طرح کارگاه های زودبازده که موجب نقدینگی و تورم شدید شد و با تغییر چند مسئول پولی و اقتصادی منتقد آن طرح (مانند وزرای اقتصادی و روسای بانک مرکزی) مصادف گردید، مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی قرار داشت؛ دولت آقای احمدی نژاد کلاً اعتماد به نفس بالایی در گرفتن بودجه و توزیع آن داشت و همواره هشدارها در خصوص افزایش نقدینگی را ناروا می دانست، یکی دیگر از سیاست های غلط پولی دولت نامتناسب نگه داشتن نرخ تورم با نرخ سود بانکی بود که کم کم بانک ها را از وظیفه ی ذاتی خود برای جذب نقدینگی مضر و سرگردان، دور کرد، بازهم از دیگر اشتباهات دولت، تزریق نقدینگی به دلیل عدم تناسب بین یارانه های نقدی با میزان افزایش هزینه ها (و توزیع سهم دولت و صنعت نیز بین مردم) بود که موجب شد تا پس اندازهای ناشی از همان مصرف عادی (وبدون صرفه جویی) به بازار تزریق شود و به موازات آن، این قول که قرار است این مبالغ سه برابر هم بشود، نوید مناسبی برای گرم تر شدن بازار به همراه داشت، همه ی اینها و بسیاری اظهارات و اعمال نسنجیده و حاشیه ساز دولت و مجلس موجب شد تا دولت کم کم عرصه ی اقتصاد را به صحنه ی سیاست بفروشد و در نتیجه موجب بی اعتمادی مردم و بازار به توانایی دولت گردد.
امروزه کشور ما به دلیل تنظیم بودجه های انبساطی، سیاست های غلط پولی و بانکی، اجرای غیر دقیق هدفمندی یارانه ها، حاشیه سازی های بی مورد، به هم زدن امنیت روانی بازار و در انتها عدم پایبندی به اقتصاد مقاومتی به عنوان وسیله ای برای پیش بینی فشارهای احتمالی و داشتن راه های جایگزین در صورت تحقق فشار در هر حوزه، دچار مشکل گردیده است، تا اوضاع بد اقتصادی کشور غیر قابل کتمان باشد و بدتر از همه این است که آقای احمدی نژاد بدون احساس مسئولیت نسبت به کلیت نظام و حتی بدون دلسوزی نسبت به آن، بجای این که شجاعانه و دلسوزانه مسئولیت مشکلات را به سیاست های اشتباه خود و کادر اقتصادی و اطرافیان خود معطوف بداند، مستقیماً فشار تحریم ها را و به قول خودشان جنگ اقتصادی را عامل اصلی مشکلات کشور معرفی می کنند و اینچنین است که پالس مؤثر بودن تحریم به موازات پالس غیرمنتظره تمایل به ایجاد رابطه با آمریکا (که در سفر اخیر رییس جمهور به آمریکا مطرح شد)، یک علامت بزرگ مخابره کند به این معنی که دولت با سوءمدیریت، مسئولیت ناشناسی و بی بصیرتی خویش، پتانسیل وارد کردن ضربه به کلیت نظام را دارد، ای کاش آقای احمدی نژاد و کادر اقتصادی که این همه نسبت به اظهارات منطقی صحیح و بعضاً ناروای افراد و رسانه ها حساس هستند و بسیاری از مشکلات را حواله به یک تیتر یا یک سخن نسنجیده از مسئولان و رسانه ها و دلسوزان یا غیر دلسوزان می دانند، کمی هم به رویه خویش فکر می کردند.
راستی در پاسخ به دوستانی که عامل نقدینگی را در کلام رهبر معظم انقلاب جستجو می کنند این لینک ها تقدیم می گردد:
توصیههایی برای سالآخر/ضعفهایداخلی را به تحریمربط ندهید
راهی برای کنترل نقدینگی بیابید
مطالب مرتبط:
یک فرضیه اقتصادی-سیاسی
اسرائیل از ما مردم هم پخمه تر است؟!
وزارت دارایی مخل تولید
تلخ ترین فرضیه تورمی
اثبات تورم 50% و نسخه پیشنهادی
رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان
وزیر اطلاعات مقصر یا سیبل گرانی ها؟!
رییس جمهور و مشاوره با نامشاوران
آیا چاره ی گرانی ها افزایش بازرسی هاست؟!
یک سفربازاری به جای چند سفر استانی
آیا نرخ سود بانکی فعلی به نفع تولید است؟!
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت دوم)
شرایط تحقق شعار امسال (قسمت اول)
درد و بلای نخست وزیر چین را چه کنیم؟!
موتور حاشیه سازی دولت روشن شد
کاش دولت همیشه علمی عمل کند
کاهش آنی قیمت سکه پیامی برای دولت
کاش رییس جمهور بخواند
لزوم پاسخگویی سریع ارزی دولت
دولت دوستان، نشانه ها را نادیده نگیرند
نسبت مصدق با احمدی نژاد
آیا احمدی نژاد نجات می یابد؟!
این بار دعا کنید احمدی نژاد بخواند
لیست مفسدان در جیب یا جیب مفسدان در لیست
13+25=؟
رییس جمهور به کجا می رود؟!!
برای احمدی نژادمان و خودمان دعا کنیم...
بگذارید احمدی نژاد بخواند!
این مطلب در رجانیوز هم منتشر شده است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/8/16
3:19 ع
در حالی که تا چند سال پیش آمریکا در حال طرح ریزی نظم نوین جهانی یا همان جهان تک قطبی بود، اکنون روز به روز رشته های بیشتری از کشورهای دنیا از دستش در می رود. آمریکا برای این که سیاست های خودش (همان مصالح 1% معروف، نه کل مردم آمریکا) را بر جهان دیکته کند به حکومت هایی نیاز داشته است که به مصالح کشور و مردم خویش اهمیت ندهند؛ آیا حکومت هایی که مصالح مردم خود را فدای سیاست های آمریکا می نمایند به این راحتی ها توسط مردم بر سر کار می آیند و یا اگر چنین حکومت هایی سر کار آمدند، می توانند در سیستم هایی که مردم حق انتخاب دارند، بر سر کار باقی بمانند؟ هرگز! پس بهترین حکومت ها برای تأمین مصالح آمریکا کشورهایی هستند که هرچند به منافع ملی خود خائن هم باشند، باز هم در قدرت باقی بمانند، و این یعنی همان سیستم های حکومتی که یک دیکتاتور خود فروخته در آن حاکم مطلق است.
حکومت هایی که پادشاهان و حاکمان سفاک و خود فروخته دارند، همواره جزء بهترین خادمان آمریکا وغرب بوده اند، آنچنان که این کشورها که مردم خود را از کمترین حقوق خود نیز محروم داشته اند، همواره از سیاهه های سیاه سازمان ملل دور مانده اند تا ظاهری پاک به این حکومت ها نسبت داده شود.
و اما همه ی کشورهای خادم آمریکا که با سیستم های پادشاهی اداره نمی شوند، بلکه در بسیاری از این کشورها تحزب وجود دارد و احزابند که تعیین کننده ی حکومتند، اما بحث این است که این احزاب بیش از این که در کسب رأی مردم در رقابت باشند به دنبال جلب نظر آمریکا و غرب بوده و در ازای چنین حمایتی از هر گونه امتیاز دادنی حتی خلاف منافع ملی ابایی ندارند.
در کنار دو نوع مکانیزم سخت افزاریِ حاکمان دیکتاتور و احزاب خودفروخته، یک نرم افزار به مثابه ی یک سیستم عامل عمل می نماید و آن نرم افزار عبارت از یک نوع طرز فکر است مبنی بر این که هیچ حکومتی بدون حمایت آمریکا و غرب نمی تواند به حیات خویش ادامه دهد؛ این نرم افزار کشورها را مسخ می کند تا بدون درد و خون ریزی سخت افزارهای مطلوب آمریکا حاکم گردند و حاکم بمانند.
امام خمینی قبل از انقلاب جمهوری اسلامی ایران، نرم افزار استعماری حاکم را که عزت نفس را از ایرانیان گرفته بود، مردود دانسته و نرم افزاری را بر اساس مبانی اسلامی پایه ریزی کرد، با سست شدن نرم افزار استعماری، سخت افزار حکومتی پادشاهی ایران نیز فروریخت و اینچنین تمام دنیا توانست جلوه ای از شکست استعمار را مشاهده کنند، اما چند مسئله از تسری سریع این انقلاب ها به کشورهای تحت سلطه ی آمریکا و غرب جلوگیری می کرد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- سانسورهای شدید خبری در خصوص موفقیت های انقلاب اسلامی ایران
2- خبرسازی های کذب و جوسازی های رسانه ای درجهت تخریب ماهیت انقلاب اسلامی ایران
3- ایجاد موانعی برای جلوگیری از پیشرفت روز افزون انقلاب اسلامی ایران از طریق جنگ و تحریم و ترور
4- تخریب چهره های بزرگ انقلابی کشورمان به منظور الگو نشدن در کشورهای دیگر
با مقاومت روز افزون انقلاب در برابر موانع خصمانه و شکست رسانه ها در سانسورها و خبرسازی ها، به مرور پرده ها کنار رفت و چراغ انقلاب اسلامی ایران، در سر راه ملتهای دیگر قرار گرفت تا از این انقلاب که به فرموده ی امام عزیز انفجار نور بود بهره مند گردند، اما میوه ی این انقلاب دارای چند سطح بود، دامنه ی تأثیر دریافت های مختلف ازاین سطوح بین نارضایتی های مردمی تا انقلابهای بزرگ و حذف دیکتاتورها متغیر است:
1- اثبات نا کارآمدی روش های حکومتی که ساخته و پرداخته و یا مورد حمایت استکبارند در برابر نگاه الهی و بزرگ منشانه ی اسلام به انسان.
2- کشیدن خط بطلان بر حقانیت نرم افزاری و سخت افزاری استعماری آمریکا در جهت شروع قیام ها
3- این که اسلام توان پذیرفتن دموکراسی را در کنار خود دارد و می توان نیازهای مدیریت یک جامعه را به نحو مناسبی فراهم سازد.
اکنون در دنیا هر ملت به پاخواسته ای به سهم خودش از انقلاب ما بهره مند است و اگر چه برخی از این ملتها مسلمان نیستند اما به هیچ وجه نمی توان تأثیر انقلاب ما را به عنوان یک نقطه ی عطف ماندگار در تمام انقلابهای مردمی قبلی نادیده گرفت و انقلاب ما پایدار ماند چون که اسلامی بود، چون اسلام هدایت کننده است و چه بسا که انقلاب هایی پدید آمدند و چون غیر الهی بودند به شکست انجامیدند و یا به تدریج تغییر ماهیت دادند و یا فاقد کارآیی و حرفی برای گفتن بودند، به همین خاطر حتی انقلاب های مردمی غیر اسلامی نیز وامدار اسلامند، چون اسلام توانست فرضیه ی آمریکایی را که هیچ کشوری بدون آمریکا نمی تواند مقاومت کند را باطل کند و ضمن ایجاد خودباوری در ملل دنیا، بت آمریکا و غرب را بشکند.
این که شاهدیم سرمایه داری نیز در کنار سوسیالیست در حال شکست خوردن است به این دلیل است که انسانی هستند نه اسلامی، انسانی به این معنی که ساخته ی دست انسانند نه نازل شده از خداوند.
اکنون انقلاب اسلامی ایران نقش غیر قابل انکاری در تمام تحولات مردم دنیا دارد، اکنون برای ما اثبات شده است که این انقلاب، انفجار نور است و نور از اسماء خدا و هر کس که بخواهد نور خدا را خاموش کند، خودش است که خاموش می شود و این از سنن الهی است و شاید اگر نظام سلطه شمشیرش را از رو بر این انقلاب نورانی نمی بست اکنون کمتر دچار مشکل بود:
البته در دنیا خیر و شر در کنار هم نمی توانند آرام بگیرند و همواره با هم در حال مبارزه ی خفی و جلی هستند و به فضل خدا طبق وعده ی الهی خیر پیروز خواهد بود و به پشتوانه ی این وعده ی الهی، به یاد شهید بهشتی خطاب به آمریکا می گوییم که:
ای آمریکا! از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!
این که اکنون می بینیم آمریکا چنان درگیر مسئله ی ایران شده است که با این همه مشکلات حرف اول نامزدهای ریاست جمهوریش نحوه ی مقابله ی شان با ایران است نشان از این عصبانیت است، عصبانیت آمریکا و غرب آنچنان از ایران زیاد شده است که اصطلاحاً حتی زمین را از فرط عصبانیت گاز می گیرند! و چه معیاری بهتر از این که شیطان بزرگ از ما چنین عصبانی است!؟ ما نه تنها از این عصبانیت آمریکا نمی ترسیم و ناراحت نیستیم، بلکه افتخار می کنیم که چنین شیطانی را به عصبانیتی که یقیناً نشان از عجز و ترس دارد واداشته ایم! و همه باهم چنین دعا می کنیم:
ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/7/11
9:10 ع
بعد از حضورهای باصلابت رییس جمهور در سازمان ملل و برگزاری نشستهای سیاسی و رسانه ای، آمریکا دچار نوعی درماندگی شد و با توجه به اینکه تأثیرات این حضورها تا مدتها در اذهان باقی میماند، لزوم چارهاندیشی در این خصوص کاملا محسوس بود. در این میان مطمئناً بیشترین کسانی که از این سفرها متضرر میشدند، بیشتر به فکر راه چاره بودند.
آثار تحلیلی و آموزشی که برای نحوهی مذاکره با احمدی نژاد، به منظور اسیر نشدن در برابر وی منتشر شد، نشانی از این تقلاها بود. بعد از اسیرشدن خبرنگارهای معمولی، خبرنگارهای بزرگی چون لری کینگ و کریستین امانپور و... وارد این عرصه شدند و بخت خود را در برابر احمدی نژاد هدر دادند و مورد انتقاد مدیران رسانه های خود قرار گرفتند (که این مسئله منجر به بازنشستگی غیرمنتظرهی لری کینگ شد) و خود این مدیران ترغیب شدند تا خود به این عرصه وارد شوند که البته آنها هم در نشستی که این بار در نیویورک در برابر احمدی نژاد داشتند، در برابر منطق و گفتمان انقلاب کاری از پیش نبردند.
با توجه به این که رسانه ها نتواستند احمدی نژاد را به چالش بکشند و برعکس، احمدی نژاد نه تنها خلع سلاحشان نمود که از همان سلاح یعنی رسانه، آنان را و دولتشان را به چالش کشید، یک فرضیه به ذهن میرسد: این که تنها پیش نهادی که روی میز باقی ماند، این بود که از ورود احمدینژاد به آمریکا جلوگیری گردد و این فرضیه با توجه به پایگاه قوی صهیونیستها و این که همیشه متضررترین دولت در سفرهای احمدی نژاد اسرائیل بوده است، احتمال قریب به یقین از سوی اسرائیلی ها پیشنهاد و مورد حمایت قرار گرفته است.
پس از طرح مسئلهی 11 سپتامبر در سازمان ملل، این بار دولت آمریکا نه فقط به خاطر اسرائیل، که به خاطر حفظ منافع خودش، پیشنهاد ممنوع الورود نمودن احمدینژاد را روی میز قرار داد. با توجه به این که این اقدام در مرحلهی اول و آن هم پس از حضور موفق رییس جمهور در آمریکا میسر نبوده و موجب حملات رسانهها و محکومیت شدید در اذهان عمومی میشد در گام اول چند تن از شخصیتهای سیاسی کشور ممنوع الورود گردیدند تا هم اذهان عمومی با این اقدام عجیب و قریب آشنا شود و هم با مقدمهچینیهای لازم رسانهای و مثلاً قانونی، تهدیدی برای سایر مسئولان من جمله خود آقای احمدینژاد محسوب گردد و البته میدانیم که مدتهاست آقای احمدی نژاد پیشنهاد برگزاری نشستهای سازمان ملل را در یک منطقهی آزاد سیاسی دادهاست و با این گونه اقدامات انفعالی دولت آمریکا، راه برای اجرا و اثبات صحت پیشنهاد مذکور بازتر میشود و مطمئنا این اقدام نیز مثل همیشه به جایی نرسیده و به فضل خدا چاهکن بازهم، ته چاه خواهد بود.
89/7/5
10:33 ع
در شرایطی که آمریکا ستیزی احمدی نژاد طی این سالیان، همیشه مثال زدنی بود و احمدی نژاد همواره با سیاست فعال خارجی آمریکا را به چالش کشیده است، ایراد چنین اتهام نچسبی از کجا آب می خورد و چه اهدافی را دنبال می کند. احمدی نژاد همواره برای تغییر در معادلات جهانی به دنبال تأثیر در ملتها بوده و هست، آنچنان که ادعای دوستی با مردم اسرائیل نیز خطایی بود که از درک ناصحیح موضع احمدی نژاد نشأت داشت. ایدهی احمدی نژاد در گفتگوی مدام با ملت ها باعث شده است که تعداد دولت های ضد آمریکایی روز به روز افزایش یابد و این مسئله تا آنجا به پیش رفته که موجب تشکیل جبهه ای ضد آمریکایی در دنیا گردیده است.
احمدی نژاد با دعوت رییس جمهور آمریکا به مناظره و یا مذاکرهی رودرو، مدام او را به چالش کشیده است و اگر چه هیچگاه پاسخی دریافت نشده است، اما همواره مورد تأمل مردم آمریکا بوده است. قبول مصاحبههای متعدد تلویزیونی با مهمترین و خبرهترین خبرنگاران دنیا همواره برای تأثیر گذاری بر ملت ها بوده است اگر چه موجب غرور هموطنان عزیز نیز گردیده است. هرچند شبکه های طرف مصاحبه از دشمن ترین رسانه های بیگانه به شمار رفته اند ولی همین شبکه های قوی و پر بیننده به عنوان بلندگوهای جهانی و رسا برای احمدی نژاد عمل کرده و حقانیت ایران را به جهان شناساندهاند.
تأثیر گذاری روی مردم ها ابزار و منطق خودش را طلب می کند مثلا در صورتی که احمدی نژاد دولت و مردم آمریکا را با یک چوب بزند، آیا مخاطبان او که همان مردم آمریکا هستند می توانند بدون کینه به سخنان او گوش دهند و آیا اصلا فرصتی برای تفکر برای آنان ایجاد می شود؟ یا نه! این بهانهای به دست دولت آمریکا می دهد تا بتواند دشمنیهای عمیق خود با ایران را توجیه نماید و برایش علناً بودجه تصویب و برنامه ریزی کند؟ سیاست فعال و صحیح احمدی نژاد موجب گردیده است تا هر فرصتی برای شناخت انقلاب اسلامی ایران توسط ملتهای غربی، تهدیدی سنگین برای دول غربی محسوب گردیده و اینچنین بجای اینکه ما مدام به فکر دفاع از منافع و مواضع ایران باشیم، دشمنان به انفعال کشانده شده و به دفاع و عقب نشینی میپردازند.
استکبار ستیزی احمدی نژاد، یکی از مؤثرترین عوامل در کسب رأی افتخارآمیز در انتخابات ریاست جمهوری بود که در مقابل صفت سست عنصری رقبای مورد حمایت آمریکا و انگلیس، کاملاً به چشم مردم ایران آشکار و عیان بوده و هست و حال که غرب از این همه روشنگری احمدی نژاد در خصوص رسوایی های دول غربی به تنگ آمده است، با ایراد اتهام "آمریکا دوستی" به احمدی نژاد، دو هدف را باهم دنبال مینماید:
-اول اینکه صفت آمریکا دوستی در ملتی که شعار اولشان مرگ بر آمریکا بوده است منفور بوده و موجب تضعیف دولت متهم به آمریکا دوستی خواهد شد. این مسئله با توجه به درک نیم بندی که از وجود برخی رقبای بیرحم و کمانصاف سیاسی در کشور وجود دارد، موجب گردیده تا اتهام آمریکا دوستی از قول چند خبرنگار، مفسر و سیاستمدار خودفروخته در دستور کار قرار گیرد تا رقبای داخلی فارغ از انصاف و حقیقت به این بحث بیشتر دامن بزنند.
-دوم اینکه بحث آمریکا دوستی به نوعی موجب انفعال در مواضع زیرکانه رییس جمهور گردیده و به منظور دفاع از خود و فرار از اتهام آمریکا دوستی مواضعی اتخاذ کند تا تاثیر مثبت احمدی نژاد بر مردم آمریکا خنثی شده و خوراک تبلیغاتی برای رسانه های داخلی آمریکا در جهت تخریب چهرهی احمدی نژاد ایجاد کند.
-سوم اینکه بتوانند به نوعی وجهه جنبش سبز را به خاطر حمایتهای معنادار آمریکا و انگلیس بازگردانده و تطهیرشان کند. اینگونه این جنبش سبز است که مدعی خواهد بود و با قیافهی حق به جانب دولت را متهم به آمریکا دوستی خواهد نمود.
با توجه به اینکه طرح این اتهام بیشتر در راستای خدمت به جنبش سبز همچنین انتقام از تخریب دولت آمریکا بین مردم کشورش توسط احمدینژاد بوده و به نظر میرسد همانند توصیه به تشدید تحریمها، از گور همین سران فتنه آب میخورد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.