89/8/22
11:54 ص
وقتی مسلمانیم، غیر ایرانیان را مسلمان نمی دانیم و وقتی ایرانی هستیم، مسلمانان را ایرانی نمی دانیم. انگار پنبه شده است هرآنچه که شهید مطهری با کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران"اش رشته بود. گویی دو گروهند که از کینهی یکدیگر، تیشه به دست گرفته اند و در جواب یکدیگر با هر ضربه ریشهی ایران و اسلام را باهم میزنند.
پای مدعیان ایران دوستی که می نشینی، سایهی هرچه عربِ مسلمان را با تیر میزنند و در این خصومت، حتی به کودکان عرب نیز به چشم دشمن مینگرند، گویی که اصلاً عرب آدم نیست، مواخذهی شان هم که میکنی، توجیه میکنند که اینان به پیامبر و معصومین نیز رحم نکرده اند و بعد هم آن طور به اعراب ناسزا میگویند که گویی برای پیامبر و معصومین که عرب بودند هم احترامی قائل نیستند. آن چنان به کودکان لبنانی، سوری و فلسطینی به چشم کین مینگرند که گویی به انسان نمینگرند.
از آن سووقتی که پای حرف مسلمانان دو آتشه مینشینی، با شنیدن کلمهی ایرانی، انگار به اسلامشان توهین کردهای. آن چنان در تقبیح تمدن ایرانیان قبل از اسلام، جدی بحث می کنند که گویی ایرانیان، جملگی دچار تمام رضایل اخلاقی بودهاند و از معرفت، یکتاپرستی، جوان مردی و تمدن کلاً به دور بودهاند. اینان در باطن خود، اعتقادی به خدمت متقابل اسلام و ایران ندارند و این رابطه را کاملاً یک طرفه میدانند، ولی افسوسشان از این است که دانشمندی مانند شهید مطهری این مسئله را قبول کرده است و گرنه قلباً ایران را بیارزش تر از آن می دانند که بتواند به اسلام کمک و یا خدمتی کرده باشد.
سالها بود که مباحثات جنجالی از سوی این دو دسته شنیده نمیشد ولی چند سالیست که زخم قدیمی دوباره سرباز کردهاست. این بار مدعیان ایرانی بودن، مدعی شدهاند که "اگر ایران نبود چیزی از حقیقت اسلام باقینمیماند" (و ندانستند که خداوند بر ملت ایران منت نهاد تا یاری کنندگان به دینش باشند و اگر ایران به این افتخار رسید، خداوند، سعادت یاری به دینش را به ملت دیگری عنایت می فرمود. اینان آن قدر بر این ادعا پیشروی کردند که معرفی مکتب اسلام را درجهی دوم و بعد از مکتب ایران معرفی کرده و مکتب ایران را کامل تر از مکتب اسلام دانستند. آن گاه که این مکتب معرفی شد مقاله ای با عنوان "آثار طرح مکتب ایرانی" نگاشتم تا بگویم که چه سنگی در چاه افتاده است. طرح مکتب مجعول ایران، به عنوان مکتبی کامل تر و مستندتر از مکتب اسلام، منجر به بروز اعتراضات داخلی و خارجی گردید گرچه اعتراضات داخلی هرگز منجر به توهین به ایران و ایرانی نمی شد اما اعتراضات خارجی حاوی توهینهایی به ملت ایران بود که البته
پیش بینی میشد. نمی دانم که حسن نصرالله چه گفته و یا منظورش چه بوده اما می دانم که هر کسی به کشورش و زبانش و آیینش عشق می ورزد و اگر کسی غیر مستقیم به آیین و غیرت کس دگیری بی احترامی کند، باید منتظر باشد که روزی دیگران آیین و غیرتش را زیر سئوال برند. جان کلام این که:
- خوب است مدعیان مکتب ایرانی، بدانند که مردم تمام کشورهای دنیا به کشورشان علاقه دارند و هیچ مردمی، کشور خود را در برابر کشور دیگری دوم نمیدانند، حتی اگر کشورشان فقیرترین و بدبخت ترین کشور دنیا باشد. اگر مدعیان مکتب ایرانی، واقعاً به منظور معرفی اسلام، مکتب ایران را علم کردهاند و دنبال پیشرفت اسلام هستند، باید بدانند که وقتی یک مکتب جغرافیایی شد، صرفاً در همان محدودهی جغرافیایی کاربرد خواهد داشت و مردم هر کشوری برای خود کسر شأن می دانند که مکتب خود را رها کنند و از مکتب کشور دیگری پیروی کنند. اینان فراموش کرده اند که اگر کورش پیامبر بوده است؟! پیامبر اسلام، خاتم المرسلین بوده است و دین اوست که نزد خدا دین است و همه باید از آن تبعیت کنند. اینها با طرح این مکتب نه تنها به اسلام کمک نکردهاند، در جهت تضعیف کشور گام نهادند، چرا که آن هنگام که کشوری احساس کرد، کشور دیگری خود را مالک و سردسته کیشش میداند، ناراحت میشود و این چنین روابط با کشورهای مهم مسلمان که به جهت کثرت منافع مشترک سیاسی، اجتماعی و جغرافیایی بی نظیر است، تیره می گردد.
- مدعیان اسلامی که ایران را عاجزتر از این می دانند که به اسلام کمکی کرده باشد، بدانند که همانطور که انسان با قرض الحسنه به خدا پول قرض می دهد و با صدقه، خدا را یاری می کند، می تواند با یاری پیامبر و ائمه، دین خدا را یاری کند. اینان نباید از این که کسی به ایرانی بودن خودش افتخار کند، برآشفته شوند و تکفیرش کنند بلکه می توانند از این حس به عنوان یکی از علائم ایمان، فرد وطن دوست را به اسلام نزدیکتر نمایند.
یادمان باشد که ایرانی ملتی بوده که همواره سایر ملتها را محترم شمرده و همواره تسلیم حق و ایستاده در برابر ظلم بوده و این که اسلام آیین همهی ملتهاست و دینیست جهانی، نه متعلق به یک ملت و کشور و امام زمان (عج) نیز نه برای مکتب ایرانی که برای مکتب اسلام قیام خواهد کرد، نمیشود مدعی امام زمان دوستی بود ولی مکتب جهانی اسلام را به یک مکتب جغرافیایی تنزل داد.
89/7/21
2:13 ع
واقعا احساس خطر کردم وقتی دیدم دوباره با این همه مشخصه های غیر اصولگرایی، دوباره و سه باره آقای علی لاریجانی مهمترین بخت ریاست فراکسیون اصولگرایی است و علی مطهری با آن هم گل به خودی در هیأت رییسه نظارت بر مطبوعات انتخاب می شود و طرح نظارت بر نمایندگان مجلس که مورد حمایت رهبری است از فوریت می افتد و آقای نادران به رحیمی می توپد که چرا از اخم به فرانسه صحبت کرده ای و ... در مجلس چه خبر است، غوغاییست انگار!؟
انگار از نام اصولگرایی فقط نامی برجامانده است، دیگر به نظرم باید آن را انحصارگرایی اصولی نامید، بی خود نیست که دیگر احمدی نژاد را اصولگرا نمی دانند.
براستی مشکل از کجاست؟ آیا نمایندگان روز اولی که به مجلس وارد شدند، واقعا به دنبال اصولگرایی حقیقی نبودند؟ آیا وقتی به کرسی نشستند، آلوده شدند؟ آیا آلوده نشدن در مجلس خیلی سخت نشده است؟ آیا محور مجلس علی لاریجانی و توکلی و باهنر و نادران و مطهری و ... نشده اند؟ آیا واقعا هر آنچه که اینان بخواهند تصویب یا رد نمی شود؟! یا به مجمع تشخیص مثلا مصلحت نمی رسد؟!
چگونه احساس خطر نکنم وقتی احمدی نژاد که هنوز اولین امید ظلم ستیزی و عدالت گستری بین سران قواست، روی بستر ماسه ای مشایی، در حال بنا سازی برای آینده است؟ فکر که می کنم می بینم اگر رییس جمهور بعد از جنس مشایی باشد واویلا! اگر علی لاریجانی و یا مشابه اش باشد که بازهم واویلا! تحرک نمایندگان مجلس که بیشتر شبیه موج مکزیکی شده است! ریاست مجلس هم که دنبال یارگیری و مچ گیری و نفس کش طلبیدن است و برای یک انحصار طلبی از نوع صداوسیمای لاریجانی خیز برداشته است! از ریاست محترم قوه ی قضاییه که عزمی جدی برای مقابله با باندهای مخوف فساد سیاسی و اقتصادی و حتی سران فتنه دیده نمی شود! مجمع تشخیص هم به جای تشخیص مصلحت نظام به فکر تشخیص راههای تخریب نظام است! در این وانفسا فقط فکرش را بکنید که 2-3 سال دیگر علی لاریجانی مانندی و یا مشایی سانی رییس جمهور شود، خودمانیم چه شود!!! آیا کسی پیشنهادی ندارد؟!!
89/7/4
12:47 ع
مدعیان مکتب ایرانی و آنهایی که در پاسخ به مدعیان مکتب ایران، ایران را بی ارزش و ایرانی بودن را فاقد افتخار می خوانند، خواسته یا ناخواسته، اسلام و ایران را در برابر هم قرار داده اند. کسانی که هر جا لفظی از ایران، کورش، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایران و ... به کار می رود، گوینده را مخالف اسلام معرفی کرده و متهم به جایگزینی کورش به جای پیامبر اسلام و ائمهی هدی می نمایند و با هرگونه افتخار به ایرانی بودن و یاد از ایرانیان موفق و نیکنام مخالفند و فورا آنان را تکفیر می نمایند، در عمل به مدعیان مکتب ایرانی کمک می کنند.
قابل توجه این دوستان است که: شهید مطهری کتابی با عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران نگاشت و این دو را بجای این که از یکدیگر دور نماید به هم نزدیک نمود و خود در آثار دیگر نیز به ایرانی بودن خود افتخار نموده است بدون اینکه برای ایران مکتبی مجزا و تقابلی در برابر اسلام قائل شده باشد. به عنوان مثال در بخش معرفی آثار شهید مطهری در خصوص کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران در سایت شهید آوینی به نشانی:
http://www.aviny.com/occasion/Enghelab_Jang/motahari/89/MoarrefiKotob.aspx
آمده (که به همین مضمون در بسیاری از سایتها و منابع معتبر دیگر طرح گردیده است و البته چه بهتر که به خود کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مراجعه گردد):
خدمات متقابل اسلام و ایران :
دارای سه بخش می باشد . در بخش اول به این پرسش پاسخ داده شده است که ایا هیچ گونه تضاد و تناقضی میان احساسات مذهبی و احساسات ملی ما ایرانیان وجود ندارد یا اینکه اساسا دارای دو نوع احساس متضاد ( مذهبی و ملی ) می باشیم ؟
بخش دوم متکفل پاسخ به پرسش دیگری است و آن اینکه دین اسلام آنگاه که در 14 قرن پیش به ایران وارد شد ، چه تحولات و دگرگونی هایی در میهن ما به وجود آورد و آیا اصولا ورود اسلام به ایران برای این کشور موهبت بود یا فاجعه ؟ فصل « کارنامه اسلام در ایران » در واقع ماحصل و نتیجه نهایی مباحث طرح شده در این بخش است . در این فصل رهاوردهای ارزشمند اسلام برای ایران بیان شده است .
در بخش سوم به پرسش دیگری پاسخ داده شده است و ان اینکه ایرانیان چه نقشی در راه نشر و بسط تعالیم دین اسلام داشته اند و انگیزه ایرانی در این خدمات چه بوده است ؟
با مطالعه کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ، خواننده به این نتیجه روشن دست خواهد یافت که « مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخار آمیز است هم برای ایران ، برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته خویش ساخته است ، و برای ایران به عنوان یک ملت که به حکم روح حققت خواه و بی تعصب و فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است .»
یک ایرانی مسلمان همانطوری که از مسلمان بودنش در جهت کارو خدمت خالصانه می تواند استفاده کند میتواند از نیروی حب وطن که از نشانه های ایمان نیز هست، انگیزهای برای آبادانی وطن و خدمت به هموطن داشته باشد. بالاخره در این کشور همه که مسلمان دوآتشه نیستند فقط برای خدا و خالصانه کار کنند، اصلا برخی دینشان غیر اسلام است، آری برخی هم به قصد آبادانی کشور و خدمت به هم وطن کار میکنند که البته همان هم در نهایت به نفع اسلام تمام میشود و چه بسا این افراد به اسلام تقابل نداشته و روزی به آن نزدیک شوند.
بالاخره وقتی اسلام و ایران را با هر انگیزهای در مقابل هم قرار می دهیم، خواه یا ناخواه در باب تضعیفشان گام نهاده ایم.
مطمئنا طرح بحث مکتب ایرانی مذموم بوده و حقیر نیز قبلا مقاله ای در خصوص آثار طرح این مطلب نگاشتهام، ولی از سوی دیگر باید مراقب بود که در تحلیل و رد باب مکتب ایرانی از آن سمت بام هم نیفتیم و خودمان نیز ایران و اسلام را در برابر هم قرار ندهیم که در عمل همان اثر و عواقب منفی را خواهد داشت، همان اشتباهی که از سوی برخی مداحان بزرگ و مذهبیون مطهری نشناس هرروزه اتفاق میافتد.
89/6/30
1:50 ع
به گزارش نهال نیوز به نقل از همت همزمان با بازگشت منشور کوروش به کشورمان برخی رسانهها با شیطنت سعی کردهاند این میراث ملی و فرهنگی ایران زمین که نشان از آزاد منشی و صلح جویی و منطق بیدار و دشمن ستیزی ایرانیان است را زیر سوال ببرند. هر جامعه و تمدنی از تاریخی شکل گرفته است که حکایت از فرهنگ و بینش مردم آن سرزمین دارد که در این میان تمدن چند هزار ساله ایران مهد فرهنگ و تمدن است. می دانیم که در ابتدای هر ملت و قومی آن چیزی که چهره آشکار می کند فرهنگ است و همه ملتها با فرهنگشان شناخته میشوند. این رسانهها با انتخاب گزینشی بیانات رهبر معظم انقلاب در همدان و برخی دیگر از شهر ها در راستای تخریب مواضع دولت، احساس میهندوستی و غرور ملی ناشی از آن را حاصل تفکرات بعضی اشخاص خاص عنوان کردند! و به بیانات ایشان در همدان اشاره کردند که فرموده بودند:"البته من افتخار نمیکنم که اینجا پایتخت مادها یا پایتخت تابستانی هخامنشیها بوده.."،.. "سعی دارند اندیشه دولت خارج از دایرا اندیشه رهبری نشان دهند. البته فرنگیها اصرار داشتند هخامنشیها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اولِ تاریخ بدانند". این در حالی است که این رسانه ها شهر همدان را معادل سرزمین ایران قرار دادهاند و تمدن اصیل ایرانی را با تمدن بعضی شهرها همچون همدان مقایسه کردهاند. حال اگر همین رسانه ها به برخی بیانات رهبر معظم انقلاب توجه کنند به این مطلب میرسنند که ایشان در صحبت از فرهنگ و تمدن اصیل ایرانی بیانات واضح و روشنی داشته اند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: اسلام و آداب و فرهنگ اسلامی، جزو فرهنگ ملی ماست. «ملی» در اینجا، مقابل «اسلامی» نیست؛ عین همان اسلامی است. من به زبان خودم افتخار میکنم؛ من به فرهنگ خودم افتخار میکنم؛ من به وطن و کشور و گذشته ی خودم افتخار میکنم همین چند روز قبل، یکی از چهره های سیاسی ما به یکی از کشورهای مطرح اسلامی رفته بود - که من نمیخواهم اسم بیاورم - رئیس جمهور آن کشور جلوی حضار غیرایرانی و غیربومی آن کشور، که از کشورهای اروپایی بودند - نه در جلسه ی خصوصی که حمل بر مصانعه و تعارف شود - گفته بود که ما مسلمانها به ایران افتخار میکنیم؛ کشور و سرزمین ما سرزمین هنر است. یعنی هنر جهانی از هزار سال به این طرف، در مجموع مدیون ماست، مدیون زبان فارسی است، مدیون هنرمندان ایرانی است. بدترین مشکل یک کشور این است که تمدن و هویت خود را فراموش کند. ما باید امروز درصدد ساختن تمدن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. من همین جا اشاره بکنم به این بناهای باستانی مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشید و بقیه چیزهائی که در این استان است...یک جنبه وجود دارد و آن این است که این بناها محصول سرپنجه هنرمند ایرانی است؛ محصول فکر راقی و روشن بین ایرانی است در سالها و قرنها پیش از این. هر کس بخواهد هویت حیثیت و هویت ملت ایران را مخدوش کند، مورد تنفر ملت ایران است. از نقاط قوت ملت ایران عبارت است از سابقه کهن و ریشه دار تاریخی، فرهنگی، علمی و غیره که در وجود آن تردیدی نیست. ملتی که تازه امروز از زیر بوته بیرون آمده و تبدیل به یک ملت شده و فاقد گذشته و سابقه و علم و فرهنگ بزرگان است، نمی توان با ملتی مقایسه کرد که روزی بزرگترین دانشمندان دنیا از آن او بوده اند و این امتیاز هم نه یک بار و دوبار، که قرنهای متمادی مربوط به او بود. خدا این ملت را می شناخت که مسئولیت احیای دوباره اسلام و زنده کردن قرآن و ارزشهای اسلامی را بر دوش او گذاشت. هویت جمعی ملت ایران هم از لحاظ ملی هم از لحاظ اسلامی و از لحاظ جهانی اهمیت دارد. سخن آخر: 1- بازگشت منشور کوروش به ایران را نباید با نگاه به یک شی قدیمی اشتباه گرفت بلکه در حال حاظر که کشورمان در معرض بیشترین تهمتها و دروغپردازیهای رسانهای غرب و شرق قرار دارد تا ایران اسلامی را کشوری فاقد تمدن و بیفرهنگ و وحشی معرفی کنند این حرکت و مطالب درون منشور کوروش که در آن مطالب مفید گفته شده است را میتوان به رخ بیگانگان کشید. مگر نه آن است که مولای متقیان امیرالمومنین فرمودند: "انظر ما قال و لا تنظر من قال" بنگرید که سخن چیست و نه گوینده خبر. 2- بیان و منش رهبر معظم انقلاب را نباید بر اساس مصالح و منافع خود تعریف کرد. چرا که نشان دادن چهره رهبری با انتخاب گزینشی سخنان ایشان، نتیجهای جز تحریف سخنان و انتقال ناصواب دیدگاهشان چیزی را به همراه نمیآورد.(لازم است متذکر شود انتخاب برخی از سخنان معظم له در اینجا برای نشان دادن جامع بودن فرمایشانت ایشان است) 3-البته به نظر میرسد که هدف تعداد محدودی از سایت های خبری که با انتخاب گزینشی برخی از سخنان رهبر معظم انقلاب کرده اند، جهت دار بوده است چرا که نتیجه این اقدام چیزی جز اختلاف در صفوف مردم و ملت ایران اسلامی نبوده و در شرایطی که حضرت آیت الله خامنهای(حفظه الله) همه را به اتحاد و یکپارچگی در شرایط کنونی دعوت میکنند این گونه اقدامات به تخریب و آسیب رساندن جبهه مردم میشود چرا که لازمه وحدت، حفظ یکپارچگی ایران اسلامی است. میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
(بیانات در مراسم تنفیذ حکم دورهی دوم ریاست جمهوری آقای «هاشمی رفسنجانی»-12/05/1372)
(بیانات در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاههای استان همدان-17/04/1383
(بیانات در دیدار جمعی از مهندسان و محققان فنی و صنعتی کشور-05/12/1383)
(بیانات در دیدار با اعضای کنگره شعر حوزه-1370)
(بیانات در دیدار برگزیدگان المپیادهای جهانی-1381)
(بیانات ایشان در شیراز)
(بیانات در دیار پرسنل هوایی-1380)
بیانات در دیدار ارتشیان-1373
(سخنرانی در دیدار با آزادگان-1369)
(در دیدار با جوانان اصفهان-1380)
همچنین اقدام ارزشی و نمادین احمدی نژاد در به انداختن چفیه که نماد اسلام، مقاومت و ایثارگری بر گردن کوروش و کاوه آهنگر، نشان از آمیخته بودن فرهنگ اسلام با فرهنگ ایرانی است.