94/11/11
8:18 ص
به نظر شما این عبارات از کیست؟!
« آدمهای بیتقوا برای مجلس خطرناک هستند. کسانی که میآیند واقعا مسلمان و متعهد باشند. حال اگر بعضی جهاتشان ضعیف باشد، مهم نیست.»
«رد صلاحیت و نظارت استصوابی، حق شورای نگهبان است.»
عبارت اول، اظهارات آقای هاشمی در سال 1362 (سخنرانی های سال 1362، صفحه 599) و عبارت دوم نیز مربوط به ایشان در سال 1370 (خاطرات هاشمی سال 70، صفحه 249) است که باتوجه به مواظع این سال های شان، پذیرش این که این عبارات از خود آقای هاشمی باشد کمی سخت است، حالا به برخی از عکس العمل های آقای هاشمی رفسنجانی در برخی مقاطع انتخابات نگاه می کنیم:
1- در سال 1371، آقای هاشمی در پاسخ به ابراز نگرانی آقای مجید انصاری در خصوص رد صلاحیت افراد هم جناحشان این طور پاسخ دادند: «اشتباه از جناح خودشان است که بدون هدف و برنامه درست، موضع افراطی در مقابل دولت و نظام داشتند.» (خاطرات هاشمی، صفحه 419)
2- در اوایل دهه 70 اصلاح طلبان از طریق عبدا… نوری به آقای هاشمی گفتند که خواهان محدود شدن نظارت شورای نگهبان هستند ولی آقای هاشمی ایشان را دعوت به مدارا کردند و حق شورای نگهبان در رابطه با رد صلاحیتها را محفوظ دانستند. (خاطرات هاشمی سال 70، سازندگی و شکوفایی صفحه 244)
3- در ماجرای رد صلاحیت صادق خلخالی و سید حسین موسوی تبریزی، با توجه به شناختی که از آنان داشتند، نگران عکس العمل های بعدی آنان و متهم کردن نادرست شورای نگهبان بودند. (خاطرات سال 1363، به سوی سرنوشت صفحه 44)
4- پس از استمداد آقای اسدالله بیات در خصوص رد صلاحیت از آقای هاشمی، ایشان بدون غوغاسالاری و فرافکنی رسانه ای، موضوع را با رئیس شورای نگهبان (محمد امامی کاشانی) و مقام معظم رهبری در میان گذاشتند که نشان دهنده تمکین از شورای نگهبان، رهبری و عملکرد دور از اغتشاش ایشان بود. (کتاب خاطرات سال 69، اعتدال و پیروزی، 292-294)
این موارد که در کتاب خاطرات خود آقای هاشمی ذکر شده است، رنگ و بوی اطمینان، تبعیت و احترام ایشان به جایگاه قانونی شورای نگهبان و بحث نظارت استصوابی را دارد، حتی در مواردی که نظرشان به نظر معترضین نزدیکتر بوده، مسئله را با خود مقامات شورا و رهبر معظم انقلاب مطرح میکردند و به دنبال جوسازی ناروا و رسانه ای علیه نهاد قانونی و حیاتی شورای نگهبان نبودند و درمواردی نیز مخالفین رأی شورای نگهبان را افراطی و تندرو معرفی می کردند.
حالا این سوال به ذهن میرسد که چرا کسی که خود پرچمدار تبعیت از رأی شورای نگهبان و دعوت کننده به آن بود، اکنون تاب و تحمل انجام وظیفه این نهادقانونی را در انتخابات ها ندارد و از ماه ها قبل، جوسازی رسانه ای با چاشنی تهمت، توهین و تهدید علیه شورای نگهبان را در دستور کار قرار می دهد؟! چرا روزگاری خواستار دقت شورای نگهبان درخصوص صلاحیت ها بودند و امروز اساساً ردصلاحیت را غلط و اجحاف به مردم و غیرقانونی جلوه می دهند؟! آیا نقش، جایگاه، تکالیف، اختیارات و اعضای شورای نگهبان اینقدر دچار تحول اساسی شده اند که ایشان محق به این حجم اعتراض باشند و یا باید بپذیریم که آقای هاشمی همان طوری که مواضعش در مورد استکبارستیزی، ماهواره و حجاب تغییر کرده است در اینجا هم به واسطه تغییراتش به دنبال به قدرت رساندن کسانی است که فاقد صلاحیت های قانونی هستند؟! و گرنه چگونه می شود که از عدم رد صلاحیت احمدی نژادی که هیچ پرونده تخلفی نداشت این همه گلایه کند ولی از رد صلاحیت کسانی که در فتنه 88 اصول متعدد قانون اساسی، منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی را خدشه دار کردند اینطور ابراز ناراحتی کند؟! این سیاست های دوگانه، نیت آقای هاشمی در خصوص برخورد با شورای نگهبان و مقوله نظارت استصوابی را اساساً زیر سؤال برده است.
94/11/11
8:13 ص
باتوجه به اظهارات منتسب به یکی از مراجع و علمای شیعه ( آیت الله وحید خراسانی ) در خصوص وحدت مسلمین، ممکن است سؤالاتی در خصوص مشی انقلاب و امام و رهبری در این خصوص ایجاد گردد که پس از طرح این سوالات، پاسخ شان را بیان خواهم کرد:
آیا نظر حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنه ای در خصوص وحدت مسلمین از بی سوادی و ترس است؟! آیا به معنی عقب نشینی از خون حضرت زهرا سلام الله علیها است؟! آیا امام خمینی (ره) هم ترسو، بی سواد و بی اعتقاد به خون حضرت زهرا بود؟!
1- بحث وحدت بین شیعه و سنی با دعوت حضرت امام خمینی (ره) به صورت جدی و با نام گذاری هفته وحدت شکل گرفت، بعید می دانم کسی در دنیا باشد که بتواند حضرت امام خمینی (ره) را فردی بی سواد، ترسو و یا بی توجه به خون حضرت زهرا سلام الله علیها معرفی کند.
2- اگر چه قبلاً عرف بود که از واژه «وفات» هم برای حضرت زهرا (س) استفاده می شد، ولی این اشتباه در دوره زعامت امام خامنه ای در سال 1371 تغییر کرد و رسماً از واژه «شهادت» برای ایشان در تقویم ها استفاده گردید که همین نشان می دهد انقلاب و رهبری روی مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها و پاس داشتن خون ایشان اصرار دارند و براین اساس، اتهام عقب نشینی از خون حضرت زهرا (س) واقعاً بدون مبنا و تهمت به نظر می رسد.
3- نه ما به عنوان شیعه و نه اهل تسنن به عنوان سنی نمی توانند از اصول اعتقادی مان بگذریم و در هر صورت در خصوص بحث خلافت، ما اعتقاد راسخ به غصب داریم و سراغ هم نداریم کسی این غصب را تبرئه یا تطهیر کرده باشد، اما این به معنی آن نیست که به اهل تسنن یا مقدسات شان توهین کنیم، که اگر چنین جوازی داشتیم باید ائمه معصومین علیهم السلام، مدام با غیر شیعیانی که در مجاورتشان بودند سر دعوا می داشتند که البته چنین چیزی در سیره اهل بیت ثبت نگردیده است.
4- وقتی آمریکا و اسراییل این همه برای ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سن بودجه تعریف و تلاش می کنند، چرا نباید متوجه شویم که این مسئله در نهایت به نفع دشمنان اسلام است؟! وقتی رسانه های تند سنی و یا شیعه به صورت همزمان از سوی دشمنان اسلام حمایت می شوند تا درگیری و اختلاف بیشتری بین شان ایجاد کنند، چگونه می توان در سناریوی ایشان بازی کرد و تازه دیگران را ساده و بی سواد دانست؟!
5- البته شاید برخی مراجع و علمای شیعه، اظهارات تند و توهین آمیز خود، علیه مقدسات اهل تسنن را شجاعانه معرفی کنند، ولی باید بدانند که شجاعت ایشان در شهر امن قم و در کنار محافظان زبده شان تاکنون به شهادت صدها نفر از شیعیان مرزی به دست وهابیت تکفیری ختم شده است.
6- همانطوری که ریگی در اعترافاتش گفت، اظهارات و مراسم تند علیه مقدسات اهل تسنن بهترین کمک به جذب اهل تسنن توسط وهابیت است تا حدی که بهترین تشویق شان برای نیروهای انتحاری قبل از ترور شیعیان، نمایش فیلم مراسم توهین به عایشه و خلفا بود.
7- بحث دیگر در مورد فهم صحیح از مفهوم ولایت فقیه است، وقتی ولایت فقیه مسئله ای را به نفع اسلام و مسلمین تشخیص می دهد و براساس آن حکومت را هدایت میکند، سایر مراجع و فقها باید بین احکام شخصی و احکام حکومتی تفاوت قائل باشند و اگر قرار باشد هر عالم و مرجعی، نظر فقهیش را به تمام مردم و حکومت تحمیل کند، عملاً به فروپاشی جامعه و حکومت مسلمین کمک نموده است.
94/10/27
7:41 ع
شبهه:
کاش به جاے حجاب…
حیا اجبارے بود
داشتن شرف اجبارے بود
راستے درستے اجبارے بود
کاش معرفت وجدان هم اجبارے بود.
پاسخ شبهه:
در گام اول ممکن است برخی بگویند این متن شبهه نیست در صورتی که این نوشته تلاش میکند تا حیا و حجاب را از هم جدا نشان دهد و اهمیت حجاب را زیر سایه مفهوم حیا انکار کند، پس از این لحاظ شبهه ای علیه حجاب تلفی میگردد.
اگر مقوله حیا را یک مقوله ذهنی و اعتقادی بدانیم، مقوله حجاب، تبلور یافته این مفهوم در پوشش و چگونگی ظاهر شدن در جامعه و در برابر نامحرم است، کسی که حیا دارد می تواند به راحتی حجاب را برخود گزیند و سختی هایش را هم با جان و دل پذیرا باشد و کسی که حیا دارد نمیتواند از طعمه چشم چرانها قرارگرفتن بابت پوشش نامناسبش راضی باشد و کسی که حجاب دارد اگر این حجابش با حیا همراه نباشد، عملا به مانند کسانی میشود که انگار به زور برسرشان چادر گذاشته اند ولی با لباس محرک و رفتار زننده، حیای مناسبی از خود نشان نمی دهند. پس حیا انسان را به حجاب رهنمون می کند و حجاب بدون حیا ماندگاری و اثرگذاری ندارد و جدا کردنشان ازیکدیگر اساسا غلط است.
ایراد دیگر شبهه نیز این است که شرف، راستی و معرفت را جایگزین حجاب می داند درصورتی که این مقوله ها نیز مانند حجاب و حیا، عوامل تعیین کننده برای رشد و کمال انسان هستند و هیچ تناقضی باهم ندارند که یکی به جای دیگری برگزیده شود.
94/10/12
11:15 ص
شبهه:
می اندیشم که خم و راست شدن “ادیسون” در آزمایشگاهش وقتی که می خواست لامپ برق را اختراع کند، زیباترین نماز ها بود؛
تصور می کنم که “مادام کوری” که بهترین سوخت هسته ای (رادیم) را کشف کرد، وقتی از صبح تا شب آنچنان غرق تحقیق بود که لب به هیچ خوراکی نمیزد با شکوه ترین روزه ها را گرفت؛
می نگرم که “گراهام بل” و همکارش “واتسون” فاصله دو اتاق طبقه? بالا و پایین را می رفتند و می آمدند تا تلفن اختراع شد، بهترین هروله? حج شکل گرفت؛
می بینم که “خیام” با تبدیل ریاضیات از خطوط و اشکال به إعداد و محاسبات منزه ترین خمس و زکات را در طول 90 سال پرداخت کرده؛
می اندیشم، تصور می کنم، می نگرم، می بینم
عدالت خداوند این نیست که اینان را درآتش بسوزاند ولی کسانی که حق میخورند ولی حج میروند،
کسانی که اختلاس میکنند ولی خمس وزکات میپردازن،
و کسانی که نان دیگران رامیبرند ولی روزه میگرند به بهشت روند !!
“حتما معنی عدالت این نیست” …!!!
پاسخ شبه:
البته خداوند عادلتر ازآن ست که نیکی انسان را بی پاسخ گذارد زیرا اوست که:
– فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ (الزلزله، 7و 8)
– پس هرکس ذره ای کارنیک انجام دهد پاداش ان را خواهد یافت و هرکس ذره ای شر و کار ناصواب انجام دهد عقوبت ان را خواهد دید.
ولی کار خیر فقط به معنی حسن فعلی نیست بلکه حسن فاعلی هم باید با آن همراه باشد، یعنی کار خوب با نیت خوب است که ارزش دارد وگرنه نزد خداوند فاقد ارزش است، حالا اگر هرکدام از دانشمندان با هر دین و آئینی که باشند مخلصانه و بانیت خوب، کار خوبی را انجام دهند مطمئناً اجر و مزدشان در نزد خدا محفوظ است، حالا اگر خانم مادام کوری به نیت خدایی و خدمت به انسانها در حوزه هسته ای کشفی انجام داده باشد، برایش ثواب می نویسند و اگر همین کشف را به نیت پول یا ساخت بمب اتم انجام داده باشد، هیچ اجری برایش نمی نویسند و حتی مشمول عذاب هم ممکن است بشود.
واما بحث دیگر در خصوص دین افراد است، سوال این است که آیا فقط مسلمانان به بهشت می روند؟! که برای پاسخ به آیه 62 سوره بقره اکتفا میکنیم:
– إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» (البقره، 62)
– در حقیقت کسانى که [به اسلام] ایمان آورده و کسانى که یهودى شده اند و ترسایان و صابئان هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.
همانطوری که در این آیه مشاهده می شود شرط نجات ایمان به خدا و روز قیامت و انجام عمل صالح است و پاداش کارهای خوب غیرمسلمین هم سرجایش محفوظ است.
و اما درخصوص کسانی که حتی مسلمان هستند ولی جرم و فسادی مرتکب شده اند هم با توجه به این که هم کارشان و هم نیتشان بد بوده است عملاً چیزی جز بدی در ازای بدیشان نخواهند دید، خواه مرتکب اختلاس یا دزدی یا ارتشا و … شده باشند. بنابراین کسانی که مرتکب دزدی اختلاس حق الناس و …شده اند آنها هم بسزای کارشان خواهند رسید و البته اگر کار خوبی کنند اعم از خیرات یا روزه یا خمس و زکات آنهم نزد خدا مأجور است ولی بسیار بعید است که فردی بتواند از مال خودش خمس و زکات را کنار بگذارد و از خورد و آشامیدن هم به راحتی بگذرد و روزه بگیرد و در برابر خدا هم تواضع و فروتنی کند و نمازگزار باشد ولی به خاطر مال دنیا به جرم و فساد مرتکب شود چرا که نماز و عبادت اگر واقعا با خلوص نیت انجام شوند مانع میشوند که انسان به راحتی گناه کنند.
و یکی از بدترین کارهایی که می توان متصور بود این است که فردی طوری صحبت کند که گویا دین هیچ فایده ای ندارد و این که فردی با کنار هم چیدن الفاظ و کلمات زیبا تلاش کند تا اکثر دینداران را فاسد معرفی کند و بی دینی را ترویج و تطهیر نماید با ربوبیت خداوند و مجاهدتهای پیامبران و ائمه و اولیاءالله در تعارض قرار میگیرد، مسلما کسی که به خدا و روز جزا واقعا ایمان دارد خیلی راحت تر از مال و جانش و عمرشان در راه های خوب می گذرد چرا که از لطف خداوند و پاداش الهی اطمینان دارد.
94/10/7
11:58 ص
متن تقطیع شده: در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری
اصل سخن علامه: به نظر ما تمام مقرراتی که در کشور اسلامی ایران اجرا میشود همه اعتبارش به امر ولایت فقیهو امضای او است اگر بدانیم در جایی در یک مورد راضی نیست، هیچ اعتباری ندارد. گاه مورد خاصی را تعیینو گاهی هم نهادی را تصویب میکند. این که امام قانون اساسی را تصویب کرد این یعنی من دستور میدهم اینگونه عمل کنید و اعتبار پیدا میکند چون او امضا کرده است. اگر امضا نکرده بود هیچ اثری نداشت. حتی اگر تمام مردم هم را‡ی میدادند هیچ اعتبار قانونی و شرعی نداشت همانطور که خودش فرمود. براساس نظریه نصب اصلاً اعتبار قانون اساسی از امضای او سرچشمه می گیرد اما طبق نظریه انتخاب توجیه اعتبار قوانین و تصرفات مشکل است. می گویند اعتبار دهنده نظر اکثریت است اما اقلیتی که قبول نکردند نسبت به آنان چگونه توجیه میشود؟ همه مشکلاتی که در دموکراسیوجود دارد اینجا مطرح میشود.
متن تقطیع شده: ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن “رضایت ولایت فقیه” است
اصل سخن علامه: اگر قبول کردیم که مسأله ولایت فقیه انتصابی است یعنی ولی فقیه منصوب به نصب عام است. یعنی ملاک اعتبار و مشروعیت به خدای متعال میرسد فقیه واجد شرایط اختیار جان و مال مسلمانها را دارد. البته در مقام عمل بدون مقبولیت مردمی احکام آن قابل اجرا نیست. فرض کنید ما کشف کردیم که از طرف امام زمان آقای x مصداق آن نصب عام است اما مردم نمیشناسند، عملاً چیزی تحقق پیدا نمیکند. طبق نظریه انتصاب اگر او دستور داد پارلمان تشکیل شود و مردم نمایندگان مجلس را تعیین کنند به حرف او این کار اعتبار پیدا میکند. آنها قانون تصویب میکنند اعتبار این قانون به حرف او است که میگوید این مجلس رسمیت دارد و یا این دولت اطاعتش واجب است. این از همان ولایت الهی نشأت گرفته و متفرع بر حکومت او است.
متن تقطیع شده: اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده است، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
اصل سخن علامه: انتخابات ریاست جمهوری اعتبارش به رضایت او است، مصلحت دیده که در این شرایط مردم رای بدهند. اما حقیقت این است که آنها دارند پیشنهاد میکنند و میگویند ما اینفرد را میخواهیم اما الامر الیکم شما باید نصب کنید نخواستی نصب نکن. این که حضرت امام (ره) میفرماید رئیس جمهور منتخب بدون نصب ولی فقیه طاغوت است یعنی همین.
نتیجه: با توجه به اظهارات استاد مصباح، رأی مردم و مقبولیت مردم شرط تحقق هر حکومت من جمله حکومت اسلامی است ولی مشروعیت مسئولان و قوانین را به امضای ولی فقیه معرفی می کند. عملاً علامه مصباح چه در ابتدای بحث و چه وسط و چه انتهای بحث، مباحثش را شاهد و دلیل از علمای دیگری مثل علامه نراقی و حضرت امام خمینی (ره) می آورد. در پایان با توجه به مشی قدیمی جریانات انحرافی فکری و ضدانقلاب در ایراد اتهامات و تحریفات نسبت به علامه مصباح، لازم می دانم، نظر شما را به سخن مقام معظم رهبری در خصوص اتهاماتی که به علامه مصباح وارد می کنند، جلب می نمایم:
«یک نفر مثل آقای مصباح یزدی مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرد.حرف رسا و منطق قوی و مستحکم هرجایی باشد انجا را دشمن زود تشخیص می دهد.با مرحوم شهید مطهری هم همین جور برخورد کردند.»
94/10/3
4:4 ع
مدتی است که گروه هایی در شبکه های اجتماعی، برای انتشار مباحث آتئیست ها (خداناباوران) و مباحثه و مناظره با ایشان تشکیل شده است که در این خصوص لازم است به چند نکته توجه گردد:
1- در این گروه ها شبهات متعددی در خصوص وجود خدا، اسلام، قرآن، انبیاء و ائمه بیان می گردد که در بسیاری از موارد این شبهات به صورت رگباری منتشر می شوند و اصلاً فرصت بحث و گفتگو در مورد همه آنها ایجاد نمی شود در حالی که بسیاری از این شبهات پاسخهای ساده ای دارند که قبلا توسط کارشناسان دینی پاسخ داده شده اند و کافیست با یک جستجو به این جواب ها (در سایتهایی مانند www.askdin.com www.islamquest.net www.x-shobhe.com www.pasokhgoo.ir www.porseman.org www.hawzah.net www.tebyan.net shayeaat.ir www.aviny.com) دسترسی پیدا کنیم.
2- اگرچه در خصوص همه شبهات، می توان پاسخ های متقن و مناسبی تهیه کرد، اما این مسئله توسط افراد متخصص میسر است و اگر فردی در این حوزه ها تخصص نداشته باشد در برابر رگبار شبهات دچار تشکیک، بی تفاوتی، انحطاط و ارتداد می گردد.
3- بعضاً افرادی در این گروه ها وارد می شوند که نه تنها تخصصی در خصوص علوم دینی ندارند، بلکه حتی فرصت و توان جستجو و سؤال از اساتید دینی هم برایشان وجود ندارد و متأسفانه اکثر افرادی که در این گروه ها حاضرند صرفاً تماشاچی و به شدت در معرض خطر لغزش قرار دارند.
4- باتوجه به این که بسیاری از شبهات با در کنار هم قراردادن برخی فرضیه های جدید یا تجربه های بشری در کنار مبانی دینی ایجاد می شوند، پاسخگویی به این شبهات فقط به علوم دینی نیاز ندارد، بلکه به دانش در حوزه علوم طبیعی و تجربی هم محتاج است. این مسئله از این جهت مهم است که هم یافته ها و فرضیات مختلف علمی و تجربی و هم انطباق این فرضیات با آیات و روایات به هر دو بخش از علوم دینی و طبیعی نیازمند است، چه بسا که یک فرضیه ناقص را به جای یک اصل متقن به خورد مخاطب می دهند و یا چه بسا یک روایت غیرموثق را به دلیل تعارض با مبانی مسلم علمی به عنوان شبهه طرح می کنند.
5- یکی از عواملی که باعث حضور افراد ناآگاه در زمینه علوم دینی در این گروه ها می شود احساس غرور آمیخته با کنجکاوی است، یعنی افراد با این فرض غلط که از پس هر شبهه ای برمی آیند در این گروه ها حاضر می شوند اما به تدریج به دلیل ناآگاهی در پاسخگویی به شبهات و به دلیل غرور در پرسیدن شبهات از عالمان، دچار تزلزل در ایمان و اعتقادات می شود.
6- یکی از مسائلی که به شدت در این گروه ها مشاهده می شود توهین به پیامبران و ائمه و اولیای الهی و علمای دینی با الفاظ زشت و رکیک است که متأسفانه در بسیاری از این گروه ها به صورت عادی رد و بدل می شود و جالب این که با این ادبیات، مدعی آزادی اندیشه هم هستند.
7- بحث دیگر بحث شرعی حضور در این گروه هاست، باید گفت همانطوری که مطالعه کتب ضاله برای ناآگاهان حرام است، حضور در گروه های آتئیست و یا دیگر منحرفان برای افراد عادی حرام قطعی است مگر این که افراد با صرف وقت و مطالعه و تحصیل در علوم دینی به مرتبه ای برسد که بتواند از پس پاسخگویی به شبهات بربیاید که در این صورت ایشان می تواند با گرفتن کمک از اساتید و دسترسی به منابع، در این کارزار حاضر گردد.
8- همانطوری که بیان شد، حضور افراد آگاه و متخصص در امر پاسخگویی به شبهات در گروه های آتئیست، یک الزام حیاتی به نظر می رسد که ضرورت ورود حوزه های علمیه به این مقوله به صورت جدی و هدفمند را اثبات می کند.
9- هرآنچه گفته شد از مسئولیت نهادهای قانونی و دولت در خصوص جلوگیری از فعالیت های این گروه ها نمی کاهد و همانطوری که دولت و قوه قضایی مکلف به برخورد قانونی با گروه های انحرافی و کتب ضاله هستند، باید در خصوص جلوگیری از فعالیت گروه های منحرف و گمراه کننده در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی هم تدابیر جدی اندیشیده شود که هرگونه تسامح در این خصوص قابل بخشش به نظر نمی رسد.
94/8/18
12:35 ع
اخیراً یک فایل صوتی از جناب نقویان منتشر گردیده است که در آن تلاش می کند مقام خود را بالاتر از آن بداند که حتی در خصوص رهبری و بیت ایشان فریب بخورد و یا می گوید که این که مردم با شوق و ذوق به ایشان عرض ارادت می کنند ناشی از حب دنیا و حب مقام و فریبکاری است و می گویند که جز 14 معصوم که عصمت دارند، دیگر حرف هیچ کسی را بدون این که قانع شود نمی پذیرد، که با این مطلب کوتاه به آنها پاسخ داده می شود:
البته مواضع ایشون در خصوص فتنه و حمایت از سران فتنه و مواضع مذبذبانه ایشان مسبوق به سابقه هست ولی این که یک فایل صوتی را معیار و مستند فرض کنیم نیز صحیح نیست چرا که امکان تقطیع در خصوص بسیاری از جملات آن وجود دارد و چه بسا جمله ای در مورد رهبری به جمله ای در مورد فلان آیت الله چسبانده شده باشد بدون این که شما متوجه شوید. شاید در فیلم بتوان قیچی خوردن را راحت متوجه شد ولی در فایلهای صوتی این مسئله به راحتی میسر نمی شود ولی با این وجود برخی از اظهارات ایشان غیرقابل انکار بوده و مکرر بیان شده اندکه در این خصوص در چند بندبه مطالبشان پاسخ می دهم:
اولا که ایشان تبعیت و پذیرفتن را یکی فرض کرده است، چه بسا شما حتی ممکن است نظر امام معصوم هم برایتان کمی عجیب باشد ولی ولایت اقتضا می کند که تبعیت گردد.
بحث دیگر هم موضوع عصر غیبت و بحث ولایت فقیه است. کسی که ادعا میکند تابع معصومین علیهم السلام است نمی تواند بحث ولایت فقیه را نپذیرد، کسی خود را تابع معصومین می داند، نمی تواند در مورد بحث ولایت فقیه طوری صحبت کند که این ولایت در حد یک توصیه و حتی کمتر از آن تلقی گردد.
ایراد سومی که در سخنان ایشان وجود دارد تلاش برای نیت خوانی و اتهام براساس ذهن خوانی است. این که به یک نفر عرض ارادت شود یا دست عالمی یا ردای عالمی بوسیده شود را با چه حجت شرعی مبنی بر دنیا دوستی و مقام دوستی می توان تلقی کرد و تهمت زد؟! آیا هر عالمی که دستش بوسیده می شود یا هر کسی که از او تبعیت می شود یا هرکسی که از او استقبال می شود برای حب قدرت و دنیاست؟! اگر اینطور باشد که ائمه معصومین و بسیاری از علمای صاحب کرامت شیعه اینچنین مورد ارادت و محبت قرار داشتند و کسی که اینچنین مدعی تبعیت از ائمه معصومین است حداقل به حرمت ایشان نباید عملی که توسط ایشان نیز صورت می گرفته را اینچنین متهم به حب دنیا و مقام نماید.
در کنار مطالب فوق وقتی می بینیم در جایی که به فتنه گران می رسد حمایت بی دریغ خود را مشمول حال ایشان می کند و حتی برمبنای احتمال و بدون هیچ حجتی، حدس خود را مبنی بر این که حداقل امام حسین در 3 بار ملاقاتش با عمرسعد یکبار با او دست داده است را برای توجیه و تطهیر دست دادن ظریف با کری مورد استناد قرار می دهد که این رفتار با ادعاهای حق گرایانه و دقت نظرشان در پذیرفتن هر سخنی، در تناقض آشکار قرار دارد.
نتیجه این که این ایرادات اینقدر پیچیده نیستند که از فردی مثل جناب نقویان که سالهاست منبری و اهل مطالعه است پذیرفتنی باشد و در بهترین شرایط و برای این که این رفتارها و گفتارهای ایشان را ناشی از نفاقشان ندانیم ناچاریم آنها را ناشی از بی سوادی ایشان تعبیر نماییم.
94/8/17
7:45 ص
شبهه:
وقتی 11 سالم بود معلم دینی میگفت: نباید مشروب بخوری، من اصلا نمیدونستم مشروب چیه، نباید با دخترا بازی کنی و به قسمتهای برجسته بدنشون نگاه کنی، من اصلا توی بازی با دخترا متوجه برجستگی بدنشون نبودم، میگفت نباید بدون عقد همبستر بشی، من نمی دونستم همخوابگی چیه، میگفت نذار خواهرت بدون روسری بره جلو نامحرم، من نمیخواستم به خواهر زور بگم. میگفت زنا نصف مردها ارث میبرن، من نمیخواستم به زنها یه جور دیگه نگاه کنم، میگفت نباید فیلم پورن ببینید، من نمیدونستم فیلم پورن چیه؛ همیشه از زن و سکس و حوری و شهوت میگفت ولی ما از جنس مخالف جدا افتادیم و یه جور عقده شد، واسه همینه الان بلد نیستیم با جنس مخالف درست رفتار کنیم. یه روز گفت از رو قرآن بخون، خوندم ولی نفهمیدم، بعد گفت حفظ کن، حفظ کردم چیزی رو که نمیفهمیدم. بعد توی جشن 22بهمن همون آیات رو همخوانی کردیم و به ما جایزه دادند. معلم دینی به ما یاد داد هر چیز که اطرافمون خوبه «نعمت خداست». هر چیزی که بده «حکمت خداست». ما هم این وسط کاری از دستمون ساخته نیست. معلم دینی بود که یاد داد قبل انجام کار بگو «بسم الله الرحمن الرحیم» ولی یاد نداد قبلش فکر کنیم. معلم دینی بود که یاد داد تقیه کنیم. (تقیه یعنی: میزان تقوا بسته به شرایط داره و اگر صلاح بود میشه دروغ گفت، آدم فروخت و منت کشید)، معلم دینی سر صف نماز تهدید کرد اگه کسی که خندیده رو معرفی نکنیم نمره انضباط همه رو کم میکنه، همونجا بود که معنی آدم فروشی رو فهمیدیم. اون گفت هر کسی بیاد راهپیمایی 2نمره بهش کمک میکنه همونجا معنی پاچه خواری رو فهمیدیم، الان از ما چی مونده؟ آدمایی هستیم که همه کس رو میفروشیم، ریا میکنیم (تقیه)، جلوی رئیسمون مطیع محض هستیم تا به پول و قدرت واحترام برسیم. واسه رسیدن به یه زن از غرور، شرف و همه چیزمون میگذریم اما وقتی کارمون باهاش تموم شد مثل یه ابزار کنار میذاریمش. ما مردان ایرانیم. دوست داشتیم خوب و انسان باشیم…. «ولی معلم دینی داشتیم»
پاسخ به شبهه:
این اسلام نیست که تلاش می کند تا مطالب بالاتر از نیاز و سن بچه ها را به ایشان بیاموزد بله این فرهنگ غرب است که آموزش مسائل جنسی در سنین کودکی را نهادینه می کند و البته آنچیزی که در کتب دینی و کلاس های دینی به یک نوجوان 11 ساله می آموزند این مسائل نیست و هیچ نشانه ای هم در این خصوص ارائه نشده است و به نظر می رسد مشکل اصلیشان با مفاهیم حجاب، حیا، ایمان، ازدواج و تلاوت قرآن باشد. این اسلام نیست که به زن نگاه ابزاری دارد بلکه غرب است که زن را به ابزاری برای تبلیغ و فروش کالا تبدیل کرده اند. یکی از شبهات این متن، ناعادلانه معرفی کردن احکام ارث زنان است، و حال این که تفاوت ارث یا دیه در زنان و مردان تنها در جهت حمایت بیشتر از خانواده است چرا که در اسلام مرد مکلف به تأمین نفقه و هزینه های زندگی خانواده است و وقتی از بین می رود دیه ی بیشتری به خانواده اش میدهند و یا وقتی ارثی قرار است توزیع گردد به مردان بیشتر میدهند. برعکس آنچیزی که در شبهه نشان داده میشود، این محصولات فرهنگی غربی (مثل کارتون ها و بازی های کامپیوتری غربی و …) هستند که ذهن و فکر کودکان را از مفاهیم جنسی و مبتذل پرمیکنند. اگر چه در کتب دینی مدارس تلاش میشود تا کودکان و نوجوانان درست خوانی قرآن یا حفظ برخی از سوره های قرآن را بیاموزند، اما در کنار آن، مضامین عالی و داستانهای آموزنده قرآنی نیز تعبیه شده است. همانطوری که اسلام به گفتن “بسم الله الرحمن الرحیم” در آغاز کارها توصیه کرده است، به تفکر و تعقل و کسب دانش هم تأکید کرده است. اسلام هم به عوامل مادی (مانند تلاش و دانش) و هم به عوامل معنوی (مانند دعا و توکل) در انجام کارها اصرار دارد. از شبهات دیگر این متن، تحریف در معنی دروغ مصلحت آمیز به دروغ برای کسب منعفت است و حال این که دروغ مصلحت آمیز ابعاد کاملاً مشخصی مانند کمک برای اصلاح ذات بین و یا جلوگیری از قتل ناحق نفس دارد، نه در جهت تأمین منافع شخصی. یکی از نکات این شبهه تلاش برای گنجاندن رفتارهای بدی مانند آدم فروشی یا چاپلوسی در آموزه های دینی است که البته هیچ مبنایی ندارد. تشویق و تنبیه از ابزار مهم تربیتی هستند ولی در این شبهه اگر کسی را بابت راهپیمایی، نماز جمعه یا حجاب تشویق و یا بابت کارهای ضد دینی تنبیه کنند، این تشویقها و تنبیه ها را در جهت چاپلوسی و ریاکاری تعبیر می کنند. در این شبهه، عبارت تقیه را به معنی ریا و منفعت طلبی تحریف کرده اند، در صورتی که تقیه یعنی حتی در شرایط سختی و فشار هم نباید از اصول کوتاه آمد و باید مترصد و آماده ماند. در این شبهه، کوشیده اند تا با تحریفِ اسلام و دروس دینی، اسلام و معلم دینی را عامل بد شدن ایرانی ها و ترک انسانیت معرفی کند در صورتی که مردان مومن با وفاترین و مورداعتمادترین مردان دنیا هستند.
94/8/9
9:2 ع
شبهه:
بخوان با ترجمه بعد اگر خجالت نکشیدی بگو این سخنان آفریدگار است! 1– حضرت محمد بیشتر از 4 زن عقدی میتواند داشته باشد. 2– حضرت محمد نوبت همخوابگی با زنانش را بهر نحوی که صحیح بداند میتواند تنظیم و یا مقدم و موخر سازد. 3 – حضرت محمد میتواند هر زن مومنه ای که خود را بدون مهر یه و شهود به او عرضه کند بعنوان همسر بپذیرد. 4 – از نوبتی که حضرت محمد برای همبستر شدن با آنها (زنان حضرت محمد) قائل میشود، باید راضی باشند. 5 – حضرت محمد از رعایت عدالت و شناختن حق تساوی برا ی زنان خود معاف است. 6 – پس از مرگ حضرت محمد، کسی حق ازدواج با زنان حضرت محمد را ندارد. 7 – حضرت محمد، نسبت به سا یر مومنان برتری خواهد داشت. 8 – زنان حضرت محمد، حق تقاضای نفقه بیشتر ندارند. 9 – زنان حضرت محمد، نباید بر مردم ظاهر شوند واز پشت پرده باید با مردم صحبت کنند. 10 – زنان حضرت محمد، از زینتها ی متداول دوران جاهلیت باید خودداری کنند. 11 – حضرت محمد، میتواند با خویشاوندانش که با وی مهاجرت کردند، ازدواج کند. 12– زنان حضرت محمد، در صورت ارتکاب اعمال ناشایست دوبرابر زنان عادی مجازات و در صورت اقدام به عمل شایسته، دوبرابر پاداش داده میشوند . (6و30و31و 33 و 50 و 51 و 53 احزاب)
پاسخ به شبهه
در نگاه اول به نظر می رسد شبهه تلاش کرده است تا طوری وانمود کند که قرآن کتابی است که به نفع پیامبر و یا حتی به دست پیامبر نوشته شده است و در گام دوم تلاش کرده است تا از آیات تعدد زوجات پیامبر اعظم در قرآن حکیم نتیجه بگیرد که پیامبر اسلام، نعوذ بالله انسانی هوسران بوده است که در پاسخ به این دو محور شبهه موارد زیر تقدیم می گردد:
1- اعجاز قرآن به عنوان کتاب آسمانی در زمینه های مختلف، اعم از پیشگویی هایی صادقانه در خصوص برخی وقایع تاریخی و یا بسیاری از موارد علمی و طبیعی در خصوص خلقت بشر، آفرینش جهان و … که صدها سال بعد بشر به آنها دست یافت یا اعجازهای ادبی آن، اموری نیستند که بابت یک مسئله که فردی متوجه دلیلش نشود قابل رد باشد.
2- یکی از مواردی که در کیفیت، کمیت و سرعت رسالت پیامبر اکرم (ص) مؤثر بوده، عامل ازدواج بوده است؛ سنت ازدواج برای تقریب دو قوم یا یک فرد به یک قوم در زمانی که حاکمیت در عربستان به صورت قبیله ای بود یک واقعیت غیرقابل انکار است که (شاید به همین دلیل این آیات در سوره احزاب آمده است)، به همین دلیل پیامبر (ص) در موارد متعددی ازدواجهای مصلحتی داشتند که در برخی از این ازدواج ها هرگز به وصلت منجر نگردید یا یکی دیگر از ازدواجهای حضرت رسول با همسر سابقِ ناپسری اش (آیات 4 و 5 احزاب) تنها به دلیل رد یکی از سنتهای غلط اعراب بود (که ناپسری را مثل پسر واقعی فرض می کردند و احکامی به همان شیوه برایش مترتب می دانستند)، نگاهی به این ازدواجهای مصلحتی پیامبر (ص) نشان می دهد که نمی توان برای همه آنها احکام و شرایط مساوی را اجرایی دانست و به همین دلیل خداوند برخی از جزییات این ازدواج ها را با ازدواجهای عادی متفاوت تعریف می نماید و با این وجود اخلاق پیامبر در برابر همسرانشان به شدت عادلانه، با محبت و بزرگوارانه بود به حدی که یان مسئله باعث جسور شدن برخی از همسرانشان گردید که این مسئله موجب تشر قرآن به ایشان گردید.
3- توجه به برخی نکات به راحتی اتهامات ناشایستی که به لحاظ ازدواجهای متعدد به پیامبر وارد می شود، را رد می کند، اولاً این که حضرت پیامبر در 25 سالگی با بیوه ای 40 ساله ازدواج کردند و تا سن 50 سالگی به ازدواج با همین بانوی 65 ساله بسنده کرده بودند، ثانیاً بین همسران پیامبر که در سنین 50 تا 63 سالگی با حضرت ازدواج کردند تنها 2 نفر از آنها دوشیزه بودند و بقیه بیوه بودند، ثالثاً بیشتر همسران پیامبر از میانسالگی رد شده بودند و سالخورده محسوب می شدند و این ازدواجها بیشتر جنبه حمایتی یا کرامتی داشتند، رابعاً همانطوری که گفته شد برخی از ازدواجهای پیامبر کاملا جنبه مصلحتی داشتند و بعضاً تنها در جهت تألیف قلوب بین اقوام و قبائل با پیامبر اسلام رخ داد که بعضاً تنها در همان حد خواستگاری و سپس خواندن عقد خاتمه یافتند، خامساً آیه 52 سوره احزاب گرفتن همسر دیگر (غیراز مواردی که ذکرشد) برای پیامبر را ممنوع کرده است که در متن شبهه به آن اشاره نگردیده است که مجموع این عوامل هرگونه ادعای زشت و ناپسندی در قبال پیامبر عزیز اسلام را رد میکند.
4- اگر قرآن در خصوص ازدواجهای پیامبر به ظاهر تسهیلاتی را چه به لحاظ تعداد و چه به لحاظ نوع رابطه با همسرانش تعیین کردند در جای دیگر نیز تکلیف خاصی مثل تهجد و نمازشب را به عنوان یک واجب به صورت ویژه برای پیامبر تعیین میکند (78 و 79 اسراء)، به راستی چگونه ایام شریف عمر پیامبر که سرشار از بذل جان و مال و عمر و پذیرش خطر و سختی جهاد، مهاجرت و ایثار برای هدایت انسان آن هم بین جاهلان عرب بوده است را می توان با این اتهامات خدشه دار کرد؟!
94/8/9
8:56 ع
اخیراً شبهه ای در خصوص مفهوم شهادت و مقایسه آن با خودکشی در فضای مجازی منتشر شده است که لازم دیدم خیلی کوتاه و مختصر به این شبهه پاسخ گویم:
کسی که در اوج شکست و ناامیدی و در راه فرار از حل مشکلاتش و در حالی که زندگی برایش به نهایت تلخی رسیده است، اقدام به خودکشی می کند در نقطه مقابل کسی قرار دارد که به امید احیای دین خدا و مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم دست از جان می شوید، وجه تمایز بزرگ دیگر بین خودکشی و شهادت این است که خودکشی از سوی خالق حکیم، امری حرام و از بزرگترین گناهان است و حال این که شهادت امری مستحب و چه بسا واجب است، مسلماً کسی که در راه اجابت دستور خدا از زندگی شیرینش دست می کشد با کسی که در راه نافرمانی خدا به زندگی تلخش پایان می دهد در دو قطب مخالف قرار دارد و همین است که یکی در برترین جایگاه های بهشتی و دیگری در پست ترین جایگاه های جهنم قرار دارد.