95/8/4
9:3 ع
امام حسین(ع) به اشکهای ما محتاج نیست همانطور که خداوند به خون امام حسین(ع) و یارانش نیاز نداشت؛ لیکن همانطور که حفظ راه خدا، دین خدا و محقق کردن دستورات الهی، نیازمند مجاهدت، جهاد و خون فشانی است، پاسداشت مجاهدتهای خون خدا و یارانش نیز به همت، معرفت، محبت و اشک نیازمند است.
امام حسین(ع) با گذشتن از همه تعلقاتش، دین خدا را از شر دشمنانش حفظ کرد و بازخوانی حیات و جهاد امام حسین(ع) به خصوص اگر با عشق، عبرت و عبره (اشک) همراه باشد، حفظ حاصل مجاهدت امام حسین(ع) که همان احیای دین خدا بود را موجب میشود و دقیقاً به همین علت است که امام خمینی(ره) فرمود، این محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشته است.
امام حسین(ع)، تا ابد سفینه نجات است و این ماییم که محتاجِ توسل به او هستیم. عزاداری و گریه با معرفت برای او، درجات علمی، اخلاقی و معنوی ما را ارتقا میدهد. عزادارانی که بتوانند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را بفهمند، امام زمان خویش و مسلمِ امامش را بشناسند و در برابر ابزارهای یزیدیان زمان، فریفته و مرعوب نشود، در صحنه های حساس عصر نیز «کوفی عاقبت» نخواهند شد.
آن عزاداریهایی که بر شور و شعور می افزاید و به عزاداران بصیرت در نظر و شجاعت در عمل میدهد، موجب ترس و واهمه دشمنان حق و حقیقت میشود و به همین دلیل است که در ایام عزاداری برای امام حسین(ع)، دشمنان اسلام با تمام رسانه هایشان، برای بی رغبت کردن و بازداشتن مردم از برگزاری مراسم عزادای و حضور در آنها، به هر شیوه و شبهه ای دست میزنند و بعضاً هم میکوشند تا فرهنگ عاشورا را تحریف کنند.
هرچند عزاداریها، توسلات و صلواتهای ما، در برابر مقامات معنوی امام حسین(ع) ارزشی ندارد تا بتواند به امام حسین(ره) نفعی برساند، لیکن فضل خداوند، بیکران است و اصلاً از همین فضل خداست که ما گناهکاران بر محمد و آل محمد (ص) سلام و درود میفرستیم و یا پس از صلوات تشهد نماز، با ذکر «وتقبل شفاعته وارفع درجته»، برای پذیرفش شفاعت و ترفیع درجه ایشان دعا میکنیم.
95/7/24
5:51 ع
دقیقاً برخلاف رویکرد حضرت امام خمینی(ره) و حضرت امام خامنه ای(ره) دربرابر برادران اهل تسنن که تأکید بر پرهیز از تنفرافزایی، تمرکز مشترک بر دشمنان اصلی اسلام و حفظ و تبیین مبانی تشیع بوده است، عده ای منادی دشمنی و برائت از اهل تسنن شدند و توهین و نفرین علنی به مقدسات اهل تسنن را تجویز کردند و اهل تسنن و حتی شیعیانی که حامی وحدت و برادری با اهل تسنن بودند را تکفیر کردند که به همین دلیل این تشیع، تکفیری و ضدوحدتی هم نامیده شد.
تشیع تکفیری، قطب مخالف وهابیت یا همان اهل سنت تکفیری است، وهابیتی که شیعیان و حتی اهل تسننی که با مبانی وهابیت مخالف بودند را تکفیر می کنند و خون شان را مباح می شمارند! و این دو یعنی شیعه تکفیری و افراطی و وهابیت دقیقاً به پاشنه آشیل اسلام و وحدت مسلمین و غافل شدن از دشمنان مشترک اسلام و مسلمین تبدیل شدند.
دو گروه تشیع تکفیری و وهابیت که از جهت دامن زدن به تفرقه و ایجاد تنش و درگیری بین مسلمانان، مطلوب آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند و به همین دلیل در ایجاد و رشد این دو جریان حمایت های مختلف رسانه ای، مالی و حتی بعضا تسلیحاتی را دریغ نکردند و از این جهت نیز، این تشیع تکفیری و وهابیت را بعضاً تشیع انگلیسی نیز نامیدند.
سؤالی که مطرح می شود این است که در برابر جریانات تکفیری و به خصوص تشیع تکفیری یا شیعه انگلیسی چگونه باید برخورد کرد و چه مواردی را باید در نظر داشت که مواردی را در این خصوص بیان میکنم:
1- باوجود این که ضربات جریانات افراطی و تکفیری بر پیکره اسلام و مسلمین بسیار کاری بوده است، اما در مواجهه با این جریانات تکفیری شیعه و سنی باید بدانیم که ایشان فریفته هستند و دشمنان اصلی اسلام و مسلمین نیستند که اگر چنین اشتباهی کنیم ماهم مانند این جریانات به بیراهه رفته ایم. بلکه باید ببینیم چه دست هایی در تولید و رشد این جریانات فعال بودهاند و ایشان را برای تقابل در برابر یکدیگر تشجیع میکند و این اولین گام ماست که بدانیم در تقابل با تشیع تکفیری، با دشمنان اصلی مواجه نیستیم، هرچند که ایشان بعضاً ما را دشمن خود بدانند.
2- باید بدانیم که جریانات تشیع انگلیسی و افراطی عموماً هتاک هستند و هرچند این هتاکی ها را ابتدا به اهل تسنن و مقدساتشان بیان میکنند اما نسبت به حامیان وحدت مسلمانان هم از توهین و هتک ابا ندارند که خود این مسئله برای حضور زنان و بانوان در مباحثه با این جریانات در فضای حقیقی و مجازی محدودیت ایجاد مینماید.
3- با توجه به فضای هیجانی و هتاکی جریانات تشیع انگلیسی ، برای بحث با این جریانات ابتدا باید یک فضای مناسب مباحثه را با احترام و آرامش و استمداد از مدیران این گروه ها، ایجاد کرد و بحث های مبنایی را به دور از فضای تحریک و توهین و تحقیر به نقطه مناسب رساند و بدون اصرار برای نتجیه گیری و جمع بندی که خود غالباً باحث تحریک می شود، بحث را قبل از این که به توهین و مجادله منتهی گردد، به پایان رساند.
4- غالب بحث تشیع انگلیسی نقلی و روایی است تا بحث لعن علنی و هتک به مقدسات اهل سنت را توجیه کنند اما در استنادات ایشان ایرادات جدی وجود دارد، اولاً غالباً به لحاظ منبع سست هستند، ثانیاً آنها را تقطیع یا تأویل به رأی میکنند ثالثاً بیان برخی حرف های خصوصی را به شرایط علنی و عمومی تعمیم می دهند، رابعاً سیره زندگی اهل بیت(س) در کنار اهل سنت که با حسن خلق و حتی محبت همراه بوده را نادیده و یا ناشی از تقیه میگیرند و خامساً مخالفت قرآن کریم با هتک و توهین حتی نسبت به کفار را نادیده می گیرد و سادساً عقل را که می تواند تشخیص دهنده نفع و ضرر اسلام و مسلمین باشد را کلاً تعطیل میکنند.
5- برای مواجهه با احتجاجات نقلی این جریانات تشیع انگلیسی حتماً باید به منابع روایی دسترسی داشت و منابع معتبر و غیرمعتبر را تشخیص داد، روات حدیث را شناخت و به اساتید توانمند دسترسی داشت و الا اگر کسی بدون این پشتوانه ها به بحث و گفتگو با این جریانات بپردازد، تنها وقت، اعصاب و اعتقادات خود را ضایع میکند، لذا اکیداً توصیه می شود در مواجهه با تمام جریانات انحرافی اعم از تکفیری ها و خداناباوران، تا وقتی که به سواد لازم مجهز نباشیم، ورود نکنیم که این خود می تواند موجب انحراف و گمراهی شود.
6- بهتر است به جای این که به بحث های فرسایشی و تن به تن با حامیان تشیع انگلیسی مشغول شویم به تولید و نشر محتوای مناسب در این خصوص بپردازیم؛ مثلاً روایات و سیره اهل بیت درباره شیوه مواجهه با اهل تسنن را از منابع معتبر منعکس نماییم و نتایج برخوردهای افراطی که به عملیات های تروریستی، کشتار مؤمنین و سوءاستفاده دشمنان برای تخریب وجهه اسلام ختم می شود و یا رضایت و حمایت های دشمنان قسم خورده اسلام، از جریانات تکفیری شیعه و سنی، مستنداً مورد روشنگری قرار دهیم تا شاید با شناخت صحیح دشمن اصلی، دست از بازی در میدان دشمن خودداری نمایند.
95/7/2
7:4 ع
مجموعه ای از شبهات در فضای مجازی به صورت گسترده منتشر میشوند که با انتساب برخی از سخنان به افرادی مانند کورش و زرتشت و… و انتساب برخی از رفتارها و گفتارها به پیامبراسلام و ائمه هدی، این تلقی را در ذهن مخاطب قرار میدهند که اسلام و ایران دربرابر هم قرار دارند و اسلام دین بدی است و مثلا باید به گذشته خود و یا دین زرتشت بگروند! در صورتی که:
1- بخشهایی که نقل قول از کورش و زرتشت است عموما فاقد منابع معتبر هستند و اساساً آنچیزی که از ایشان برجای مانده است شاید به یک ورق کاغذ هم نرسد و حال این که شاید به اندازه چند کتاب از ایشان نقل قول های غیرمستند در شبکه های اجتماعی وجود دارد!
2- حتی اگر کورش و زرتشت را نیز به مانند حضرت محمد (ص)، از جمله انبیای الهی بدانیم، قرار دادن پیامبران الهی در برابر هم امری غیر منطقی و غیر قابل قبول است که هیچ دین و عقلی نمیپذیرد، آخر چه طور میشود که فرستادگان امینی که از سوی خدای واحد رسالت یافته اند با یکدیگر درگیر باشند؟!
3- بسیاری از مطالبی که به آنان استناد میشود تا اسلام و ایران را دربرابر هم قرار دهند فاقد سندیت لازم هستند و همان ها هم که منبع دارند، از منابعی وام گرفته شده اند که دچار حب و بغضهای نژادپرستی بوده اند تاحدی که دکتر زرینکوب، مؤلف کتاب دوقرن سکوت، خامی و تعصب جوانی خود را در نگارش آن کتاب مؤثر میداند.
4- در قرآن کریم و همه کتب آسمانی و در سیره همه پیامبران الهی، پیامبران و کتب قبلی آسمانی تأیید شده اند و پیامبران بعدی بشارت داده شده اند تا مردم و پیروانشان با حضور پیامبر جدید از او و دینش تبعیت نمایند، چرا که همه برای هدایت انسان آمده بودند نه برای این که از خود اثری برجای گذارند و بخشی نیز که مستند است ربطی به اسلام، پیامبر و اهل بیت (ع) ندارد، هرچند میتواند به رفتارهای غلط خلفای اسلامی مرتبط باشد.
5- لیکن جامعه بشری در اثر تربیت الهی پیامبران و اولیای الهی، به جایی رسید که دین اسلام به عنوان دین پیامبر خاتم برای همه جهانیان رسمیت یافت تا از آن پس به جای پیامبران الهی تنها ائمه هدایت به حفظ و هدایت مردم در مسیر اسلام همت گمارند.
6- اگر کسی بخواهد پیامبران، ادیان و کتب دیگر الهی (که جملگی توسط برخی پیروان جاهل یا متعصبشان این ادیان تحریف شده اند) را در برابر پیامبر خاتم، کتاب تحریف نشده قرآن و دین کامل اسلام قرار دهد، به ارتجاعی غیر عقلانی و نادیده گرفتن سیر رسالت انبیا برای رشد جامعه بشری مبتلا شده است، ارتجاعی مضحک تر از بازگشت از ویندوز 10 به ویندوز 2000!
7- اصول کلی در تمام ادیان الهی یکی هستند و همه آنها در پی توحید، عدالت، ظلم ستیزی، اخلاق، کمک به محرومان و مبارزه با نژادپرستی و قومیت گرایی می باشند، اما متأسفانه برخی که دچار نژادپرستی و یا تعصبات قومیتی هستند، طوری در مورد پیامبران و ادیان الهی صحبت میکنند که گویا پیامبران ایرانی از خدایی دیگر و با تعالیمی کاملاً متفاوت مأمور شده است که جز آن را نباید پذیرفت!
8- در حالی که برخی افراد، در اثر تعصبات نژادی و قومی خود، ایران و اسلام را در برابر هم قرار میدهند، ولی علمای راستین اسلام مانند علامه شهید مطهری دقیقاً برخلاف نظرات ایشان، در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» این دو را دارای خدمات متقابل در رشد و توسعه یکدیگر معرفی میکند.
9- از مهمترین دستاویزهایی که برای تقابل اسلام و ایران مورد استفاده قرار میگیرد این است که میگویند اسلام با قتل و غارت ایران را اشغال کرده است اما در این ادعا دو ایراد وجود دارد، اولاً این حکومت خلفا بود که به ایران حمله کرد و حضرت علی و فرزندانشان هرگز در این جنگها نقشی نداشتند مگر معدود مشورتهایی که حضرت علی به جهت کاهش تلفات و ابعاد جنگ به خلفا دادند و ایراد دوم هم این که اساسا مهمترین عامل شکست ایران، نارضایتی مردم ایران از حکومت مرکزی بود چرا که شاید بتوان خاکی را با زور گرفت ولی نمیشود با زور مردمی را مسلمان و آن هم شیعه کرد.
پی نوشت: مطلب فوق یک پاسخ کلی بود درباره شبهاتی که غالبا اسلام و ایران را دربرابر هم قرار میدهد ولی با توجه به هر شبهه، میتوان پاسخ مخصوص آن را نیز پیدا کرد چرا که غالب این شبهات، قبلا توسط سایتهایی که به صورت ویژه به این مهم توجه دارند، به صورت مستند پاسخ گفته شده اند که فقط کافی است تا جمله ای از شبهات را در یک جستجوگر اینترنتی جستجو کنید و نتایجی که در سایتهای تخصصی پاسخ به شبهات ارائه میشوند را مطالعه نمایید که نشانی تعدادی از این سایتها را در انتها تقدیم میکنم:
www.askdin.com www.islamquest.net www.x-shobhe.com www.pasokhgoo.ir www.porseman.org www.hawzah.net www.tebyan.net shayeaat.ir www.aviny.com
95/5/31
8:7 ص
شاید برای برخی افراد، علت اختلاف نظرهای مقام معظم رهبری و سایر علما سؤال باشد که مثلاً چرا بین نظرات مقام معظم رهبری درباره ورزش یا تحصیل بانوان و یا مواردی مانند هنر و حضور در شبکه های اجتماعی، با سایر علما و مراجع و ائمه جمعه تفاوت وجود دارد که در پاسخ باید عرض کنم، ضمن احترام به تمام علمای بزرگواری که بعضاً نظراتشان با رهبری متفاوت است، درکنار تفاوت جایگاه علمی ایشان، یک علت مهم این اختلافات ناشی از جایگاه و مسئولیت ولایت فقیه نسبت به سایر علما و مراجع است. خیلی از علما و ائمه جمعه، حوزه مسئولیت، استان و یا نهایتاً کشورشان را معیار قرار میدهند ولی مقام معظم رهبری نگاهی جامع نگر و جهان شمول به مسائل دارند.
شاید یک امام جمعه به این می اندیشد که مردم شهر یا استانش را به آنچه که مورد پسند خداست نزدیک نماید لذا از نظر امام جمعه ای که در یک شهرستان مذهبی مشغول فعالیت است، هیچ لزومی ندارد جوانان و مردم تشویق به حضور در عرصه های مهم و البته پرخطری مانند موسیقی و سینما بشوند، امام مقام معظم رهبری نگاهشان به نیاز امروز کل کشور و جهان اسلام است، ایشان معتقدند برای پاسخگویی به شبهاتی که علیه اسلام و انقلاب مطرح می شود هنر، رسانه و شبکه های اجتماعی بسیار مؤثرند و ضمن هشدار بابت آسیب های این عرصه ها دعوت به حضور فعال و انقلابی در آنها می نماید.
و یا وقتی برخی دشمنان اسلام می کوشند حجاب و عفاف را مانع موفقیت زنان مسلمان در عرصه های علمی، ورزشی، هنری و شغلی معرفی کنند و برای این کار از تشکیل انواع کمپین ها و فضاسازی ها استفاده می کنند، مقام معظم رهبری می بینند موفقیت یک زن محجبه مسلمان در مسابقات ورزشی یا علمی، بهترین پاسخ برای آنان است که حجاب را مانع پیشرفت زن مسلمان معرفی میکنند و از این لحاظ حرکت آن ورزش کار مسلمانی را که با حجاب وارد میدان و سکوی کسب مدال می شود را ارزشمند معرفی میکند، کاری که شاید از نظر برخی از علما که تنها دغدغه شان، شرایط شهر کوچک خودشان باشد، عجیب باشد!
اگر علت برخی از اختلاف نظرهای مقام معظم رهبری و سایر علما را بدانیم، این اختلافات خیلی برای ما عجیب و گیج کننده نخواهد بود و در این صورت همانطوری که همه در حوزه عملکرد فردی، از مراجع تقلید خود تبعیت می کنیم اما در حوزه حکومتی همگان حتی سایر مراجع و علما باید بدانیم که نظرات و فتاوای ولی فقیه باید ملاک قانون گذاران و مجریان قرار گیرد، هر چند احترام به نظرات سایر علما و مراجع نیز تاجایی که در تضاد جدی با نظرات ولی فقیه نباشد، قابل توصیه است.
95/4/9
2:8 ع
این که میگویند زن حجاب داشته باشد که مرد به گناه نیافتد مثل این است که بگویند: آفتاب نتابد که بستنی هایمان آب نشود. (سیمین دانشور)
پاسخ به شبهه:
اسلام و دستورات آن آکنده از حکمت هستند و خیلی از این حکمت ها در خود آیات و روایات تشریح شده اند که از جمله آنها، دستور به حفظ نگاه، عفاف و حجاب است و درپاسخ به این شبهه باید گفت:
1- آیاتی که در این باره نازل شده اند، ابتدا خطاب به مردان و سپس به زنان هستند و دلالت به حفظ نگاه، داشتن پوشش فروج و حجاب دارند. نگاه به دو آیه 30 و 31 سوره نور در این خصوص می اندازیم:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ?30?
به مؤ منان بگو چشمهای خود را فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است.
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ?31?
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و روسریهای خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان) یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پایهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤ منان تا رستگار شوید.
2- اختلافی که درمیزان حجاب زن و مرد وجود دارد به تفاوت شان در آفرینش برمی گردد، چراکه زنان هم به لحاظ ظرافت و هم میل به خودنمایی، نسبت به مردان به پوشش بیشتری نیازدارند، همانطوری که مردان هم باید بیشتر بر حفظ نگاه شان مراقبت نمایند.
3- حفظ نگاه و داشتن پوشش مناسب، قبل از این که به نفع جنس مخالف باشد، به نفع خود افراد است، چرا که هم خود را از فساد، گناه و آزار حفظ می کنند و هم به سلامت جامعه ای که خود و خانواده شان درآن می زیند کمک می کنند.
4- برای رد حکمت استوار اسلام، شاید ساده ترین راه بکارگیری یک قیاس مع الفارق باشد، این که زیبایی جسم زنانه، آفتاب و ایمان مردم، بستنی معرفی شده است کاملاً اشتباه است. ما می گوییم، اگر جسم خود را چون بستنی بدانیم، کدام عقل و نفس سلیمی آن را در معرض دست همگان و آفتاب هیز نگاه دیگران می گذارد تا هرکسی می خواهد از آن مزه کند و لذت ببرد؟!
95/4/2
2:16 ع
شبهه:
چگونه است که با این همه نمازخوان و حاجی و اهل مسجد و روحانی و… هنوز 313 یار امام زمان(عج) فراهم نشده است تا ظهور کند؟!
پاسخ شبهه:
تجربه تنها ماندن پیامبران و ائمه هدی که موجب ناکامی شان در تحقق مدینه فاضله و نهایتاً شهادت بسیاری از ایشان شد، یک پاسخ مناسب است برای کسانی که متوجه لزوم حضور یاران وفادار و صدیق برای حضرت بقیه الله(عج) نیستند، و البته مراد از 313 یار امام زمان(عج) تنها 313 نمازخوان، مسجدی، حاجی، کربلایی و روحانی نیست که اگر بود، در عصر همه ائمه هدی این تعداد و خیلی بیشتر از این تعداد یار وجود داشت، بلکه مراد 313 یار مانند مالک و سلمان و ابوذر است، مراد 313 یار مثل یاران صدیق امام حسین (عج) است، به منظور درک بهتر این مسئله، از شما دعوت میکنم به روایت زیر توجه فرمایید:
مأمون رقّی نقل میکند: خدمت امام صادق(ع) بودم که سهل بن حسن خراسانى وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت ای فرزند رسول خدا! چقدر شما رئوف و مهربان هستید. شما امام هستید، چرا دفاع از حق خود نمىکنید با اینکه بیش از صد هزار شیعه آماده نبرد دارید.
امام(ع) فرمود: «خراسانى بنشین، خوش آمدی». سپس به خدمتکار فرمود: «تنور را روشن کن!».
خدمتکار امام(ع) تنور را روشن کرد. و امام(ع) رو به مرد خراسانى نموده، فرمود: «داخل تنور شو!».
خراسانى با التماس گفت: ای فرزند رسول خدا! مرا با آتش مسوزان. از جرم من در گذر، خدا از تو بگذرد.
امام(ع) فرمود: «تو را بخشیدم».
در این هنگام هارون مکى وارد شد در حالیکه کفش خود را با دست گرفته بود، گفت: «السلام علیک یا ابن رسول اللَّه».
امام(ع) فرمود: «کفشهایت را بیانداز، برو داخل تنور بنشین!».
هارون مکی، کفشهایش را انداخت و در داخل تنور نشست.
در این هنگام امام(ع) با مرد خراسانی به سخنگفتن پرداخت و مانند کسی که در خراسان بوده از جریانهاى آن منطقه خبر داد. سپس فرمود: «خراسانى برو ببین در تنور چه خبر است».
خراسانی میگوید: به جانب تنور رفتم، دیدم هارون مکی چهار زانو در تنور نشسته است. بعد از تنور خارج شد، و به ما سلام کرد.
امام(ع) فرمود: «از اینها در خراسان چند نفر پیدا مىشود؟!»
خراسانی گفت: به خدا قسم! یک نفر هم نیست.
امام(ع) فرمود: «به خدا یک نفر هم پیدا نمىشود، ما زمانى که پنج نفر یاور مانند این (هارون مکی) نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد، ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم».
و بحث دیگر این که اگر چه حضور 313 یار امام زمان (عج) که بعضا با رجعت باز میگردند، لیکن تکمیل این 313 نفر شرط کافی نیست بلکه شرط لازم است و البته شرایط دیگری هم وجود دارد که آنها نیز باید محقق شود که از جمله آنها وجود مطالبه عمومی و عدالت خواهی است، لذا به صرف این که چون ظهور رخ نداده، نمیتوان گفت که آن 313 نفر پیدا نشده اند بلکه ممکن است این شرط محقق شده باشد ولی سایر شرایط هنوز عملی نشده باشد و اتفاقا وقتی که نگاهی به علمای راستین و برخی از شهدای گرانقدر و مخلص انقلاب اسلامی و دفاع مقدس می کنیم، می بینیم که این افراد بعضا بدون این که امام زمان(عج) را دیده باشند چگونه در مسیر امام زمان(عج) گام برداشته اند و یا از نائبش تبعیت محض کرده اند و به این لحاظ واقعاً این تصور که این 313 نفر و بیش از آن تا کنون موجودیت یافته باشند، اصلا دور از ذهن نیست و این امر اهمیت شرایط دیگر ظهور را در حال حاضر به خوبی اثبات می کند.
95/3/31
1:4 ص
جلوی گرسنه های بیچاره در طول سال هر چقدر غذابخوری مشکلی نیست؛
اما جلوی روزه دارانی که خودشان خواستند چیزی نخورند نباید چیزی خورد.
پاسخ شبهه:
شاید شناخت صادق هدایت از اسلام چنین است که غذا خوردن در جلوی چشم گرسنه های بیچاره در طول سال هیچ مشکلی ندارد! اما مسلماً چنین شناختی از اسلام کاملاً دروغ است، پیامبر اسلام (ص) می فرماید: «به من ایمان نیاورده است کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد» . و نیز «اهل قریه ای که (سیر) بخوابد، در حالی که در بین آنها گرسنه ای است، خداوند به آنها در روز قیامت نظر (رحمت) نمی کند.»، اساساً اسلام با احکام و توصیه هایش تلاش می کند در قالب خمس، زکات، صدقه، انفاق، وقف و… به وضعیت فقرا و گرسنگان رسیدگی می کند و چگونه می توان پذیرفت، ائمه هدی که حتی حاضر نبودند در جلوی چشم حیوان گرسنه ای به تنهایی غذای شان را بخورند، اسلامی را تجویز کنند که سیران در تمام سال جلوی چشم گرسنگان بدون دغدغه بخورند؟!
نکته دومی که می توان به آن اشاره نمود این است که متن تلاش کرده است تا بین روزه داری ، روزه داران و طبقات ضعیف جامعه خط کشی ایجاد کند در صورتی که این خط کشی مسلماً اشتباه است چرا که بیشتر روزه داران، همان قشر ضعیف جامعه هستند والا که طبقات مرفه جامعه، عادت دارند پس از مستی و سیری، آروقشان را با فیگور روشنفکری بزنند و اسلام، نماز، روزه، حج و زیارت ائمه را عامل گرسنگی مستمندان معرفی کنند.
و اما از متن برمی آید که مشکل اصلی نویسنده شبهه، روزه داری نیست، بلکه این است که چرا در ماه رمضان نمی تواند جلوی دیگران چیزی بخورد! و گویا این امر موجب عصبانیت وی گردیده است و گرنه کسی به روزه خواری در خلوت کاری ندارد! البته شاید از نظر کسانی مانند صادق هدایت که خدا، عدالت و معادش را باور ندارند، هیچ گونه محدودیتی در خوردن، خوابیدن و شهوت رانی قابل پذیرش نباشد ولی یک انسان مسئول و معتقد، همانطوری که اسلام و فطرتش از او می خواهد، خود را نسبت به حل معضلات و مشکلات جامعه متعهد می داند و برای این کار تلاش می کند، نه این که مانند صادق هدایت در برابر مشکلات خود و شاید جامعه به پوچی و نهایتاً خودکشی برسد.
95/3/29
10:22 ع
شبهه:
نظر پروفسور ناکازاکی جهانگرد ژاپنی در مورد مردم ایران :
چراغ جادو را مقابل مردم ایران بگیر، همه از آن فقط پول می خواهند… آنها می خواهند هر مشکلی را با پول حل کنند، حتی اگر سلامتی اعضای خانواده شان را بخواهند، با خدا و بزرگان معامله مالی می کنند: اگر شفا پیدا کند، پول می گذارم کنار…
آنان دور قبر امام زاده پول میریزند. برای ادای نذر خود گوسفند را می کشند و گوشت آن را میان چند خانواده پولدارتر از خودشان تقسیم می کنند و…
آنها طلای اندوخته دارند، دلار و یورو خریده اند یا در پی افزایش سود حساب بانکی خود هستند…
مردم ایران آرامش ندارند، آنها به این اعتقاد ندارند که هر کسی باید هماهنگ با درآمد خود زندگی کند. بسیاری از مردم ایران ماهانه قسط خانه و اتومبیل و وسایل الکترونیکی را می پردازند که به آن نیازی ندارند…
مردم ایران، با اینکه وضع خوبی دارند، اما همیشه ناله می کنند که پول ندارند. خودروهای مدرن را به دو برابر قیمت میخرند و جدیدترین گوشیهای موبایل و تبلتها را به دست میگیرند…
دروغ و تظاهر و بی هدفی شخصیت اصلی آنان است تمام سخن آنان دم زدن از معنویات است در حالیکه دروغ میگویند و تمام فکر آنها پول است آنان ازدواج را مقدس میدانند ولی تمام عقدنامه انها پولی و مادی است. آنها اعتقاد دارند که خدایشان هم مانند خودشان پولی است و با هفت تومان صدقه هفتاد نوع بلا را دفع میکند و…
من در خیلی کشورها کار کرده ام و یا مسافرت رفته ام ولی چنیبن موجوداتی را هیچ جا ندیده ام آنان به خدای نادیده و عذابهای او اعتقاد دارند ولی همه نوع جرم و گناهی را هم مرتکب میشوند. آنان مشروب را حرام میدانند ولی از ما ژاپنبها که شراب رامقدس می دانیم بیشتر میخورند…
پاسخ شبهه:
اینکه یک ملت عظیم بایک سابقه تاریخی از ایستادگی با جان و مال در مقابل ابرقدرتهای جهان و حمایت از ملت های مظلوم و نیازمند، به ملتی پول پرست و فریبکار متهم شود حقیقتا یک دروغ آشکار است و تعمیم اوصاف اقلیتی پول دوست و فریبکار که در همه کشورهای دنیا وجود دارند به تمام یک ملت، ظلمی آشکار است.
در حالی که بسیاری از کشورهای دنیا ازدواج را به منزله یک شراکت تجاری میدانند که در پایان ازدواج، همسران باید همه دارایی هایشان را تقسیم کنند!، مهریه ای را که به عنوان هدیه به همسر داده میشود و اکثراً حتی مطالبه هم نمیشود را نشانه پول پرستی ایرانیان معرفی میکند!
اگر ایرانیان به دنبال کسب پول و رفاه به هر قیمتی بودند می توانستند مانند ژاپنی ها، کشورشان را به مقر نظامیان آمریکا بدل سازد و تابع بی قید و شرط آمریکایی ها در همه عرصه های جهانی باشند! ولی هرگز از آرمانهای خود در حمایت از ملتهای مظلوم جهان و ایستادگی در برابر مستکبران عالم دست برنداشتند تا فشار مستکبرین را بکاهند.
متن در یک تناقض آشکار، ایثار دارایی برای کمک به دیگران و امور خیریه و معنوی را نیز نوعی پول دوستی و پول محوری معرفی کند! در حالی که مردم ایران در کنار تلاش برای حل مشکلات شان، بعضا نذر مالی و غیر مالی هم میکنند، قربانی هم تقسیم می کنند، به مستمندان هم صدقه می دهند و این ها نه تنها ناشی از پول پرستی و فریبکاری نیست بلکه نشانه ای آشکار از اخلاص و ایمان هست.
نگارنده درجای دیگر میکوشد تا میل ایرانیان به اخبار تکنولوژی و یا داشتن تکنولوژی های نوین را به عنوان یک مشخصه منفی معرفی کند در حالی که اینها امری عادی است و هیچ جای دنیا هم به این تمایلات ایراد نمیگیرند، ولی ذهن بیمار نگارنده، حتی این را نیز بهانه ای برای تاختن به ایرانیان نموده است!
متن میکوشد میزان بیشتر مصرف الکل توسط دائم الخمرهای ایران نسبت به دائم الخمرهای دنیا را به نحوی بیان کند که گویا کلا میزان مصرف و مصرف کنندگان الکل در ایران بیش از ژاپن و دنیا است و عملاً نگارنده ای که ایرانیان را متهم به فریکاری می کند، خود دچار فریبکاری آشکار شده است.
نگارنده بغض خود نسبت به دین را با تمسخر اعتقاد به خدا، بهشت و جهنمی که دیده نشده اند، نشان میدهد و میکوشد تا همه این تهمتها و توهین ها را به پای مقایسه ملت ایران با سایر ملت های بنویسد و حال این که اگر مقایسه ای حقیقی و علمی به لحاظ پایبندی به اخلاق و دوری از جنایت، فساد، خودکشی و طلاق بین ملتهای دنیا رخ دهد، مطمئناً ملت ایران در زمره بهترین ملت های دنیا در طول تاریخ به شمار خواهند رفت.
95/3/24
2:32 ص
شبهه:
مسجدی کنار مشروب فروشی قرار داشت و امام جماعت آن مسجد درخطبه هایش هر روز دعا می کرد : “خداوندا زلزله ای بفرست تا این میخانه ویران شود .”
روزی زلزله آمد و دیوار مسجد روی میخانه فرو ریخت . و می خانه ویران شد . صاحب میخانه نزد امام جماعت رفت و گفت : “تو دعا کردی میخانه من ویران شود پس باید خسارتش را بدهی !”
امام جماعت گفت : “مگر دیوانه شدی ! مگر می شود با دعای من زلزله بیاید و میخانه ات خراب شود !”
پس هر دو به نزد قاضی رفتند . قاضی با شنیدن ماجرا گفت : “در عجبم که صاحب میخانه به خدای تو ایمان دارد ، ولی تو که امام جماعت هستی به خدای خود ایمان نداری ! ! !”
صادق هدایت
پاسخ شبهه:
وقتی نگارنده یک متن، کافری مثل صادق هدایت باشد، قابل پیش بینی است که داستانش را به سمتی ببرد تا تفکرات الحادیش را ثابت کند، معلوم است که او متدین را دروغگو و فریب کار و گناه کار را بهتر و صادقتر نشان میدهد، مسلم است که او حوادث و رخدادها را غیر حکیمانه، بی منطق و غیرخدایی جلوه می دهد، بدیهی است که روحانی را طوری نشان می دهد که اگر پای پول به میان باشد از اعتقاداتش دست بر میدارد، او حتی نمی داند که امام جماعت هر روز خطبه نمی خواند، اما اقتضای داستانش این است که کلمات را به نحوی کنار هم ردیف کند تا بی خدایی، بی دینی و پوچی را ترویج کند.
مسلماً اگر او یک فرد ملحد و ضد دین نبود می توانست مسیر داستانش را به نحوی دیگر به پیش ببرد، مثلا این که روحانی مشروب فروش را از کار زشتش آگاه کند و کمک کند تا شغلش را عوض نماید، یا بنویسد که روحانی مشروب فروش را قانع کرد تا محل مشروب فروشیش را عوض کند، یا این که برای خرابی مشروب فروشی بلایی با ویرانگری زلزه طلب نکند، یا طوری مشروب فروشی را خراب نکند که مسجد روی آن افتاده باشد، یا می توانست در پاسخ به شکایت مشروب فروش از زبان روحانی بخواهد تا به جای شکایت از وی، از خدای وی که مشروب فروشیش را خراب کرده شکایت کند و یا از او بخواهد که او هم علیه روحانی نفرین کند تا تلافی کرده باشد.
ولی وقتی ذهنی دچار غرض و مرض باشد، دکان مشروب فروشی را کنار مسجد تأسیس می کند! برای روحانی هر روز خطبه تصور می کند! دعای هر خطبه را زلزله می نویسد! زلزله اش را طوری حادث میکند که مسجد به جای این که صاف بیفتر دقیقا برود و روی مشروب فروشی بیفتد! و روحانیش را هم در پاسخگویی به شکایت مشروب فروش، آدمی بی عقل، کم هوش و دروغگو به تصویر بکشد! و این در حالی است که آن چه خداوند در عالم واقع محقق می کند حکیمانه و در جهت هدایت و تجلی ربوبیت وی و تربیت و آزمایش خلق است نه پوچ و بی هدف و عبث!
مسلماً اگر صادق هدایت عالم خلقت را پوچ و بی هدف و اموراتش را غیر حکیمانه نمی دانست در نهایت دست به خودکشی برای پایان دادن به حیات بی ارزشش نمیزد، یقیناً اگر تفکرات صادق هدایت، صادقانه و در مسیر هدایت بود، او را به ورطه خودکشی و پوچی نمی رساند و یقیناً ترویج چنین داستان ها و شبهاتی تنها در جهت گمراهی و بی ایمانی و پوچی افراد و جامعه و گناهی نابخشودنی است و معلوم است که چنین افرادی برای فرار از حقایق زندگی و در برابر تعارض های ذهنی شان، یا باید به مشروب پناه ببرند و یا به خودکشی و این است عاقبت کفر و عناد.
95/2/10
10:10 ع
شبهه:
آتئ?ستها (خداناباوران) م?تونن مانند د?گر انسانها، پا?بند به اخ?ق?ات باشن و ?ا پا?بند به اخ?ق?ات نباشن همانطور? که معتقد?ن به اد?ان م?تونن اخ?ق گرا باشند و ?ا اخ?ق گرا نباشن
پاسخ شبهه:
1- اگر چه شاید خدا ناباوران هم بعضاً به برخی اصول اخلاقی و قانونی پایبند باشند اما برای این کار به خصوص در مواقعی که تعارض جدی بین منافع اشخاص آتئیست و اخلاقیات وجود داشته باشn، مسلماً انگیزه کسی که به خدا و به تبع آن به عدالت خدا و معاد هیچ اعتقادی ندارد، برای ترجیح دادن اخلاقیات بر منافع شخصی دچار مشکل زیادی میشود و برعکس وقتی کسی به خدا و عدالت وی و معاد اعتقاد دارد می تواند منافع شخصی اش را به راحتی به خاطر اخلاقیات کنار بگذارد چرا که میداند در درگاه الهی حتی ذره ای از کار خوب نیز بی پاداش و اجرت نمی ماند.
2- خداناباوران و آتئیست ها برای این که به اخلاقیات و قانون پایبند بمانند تنها یک انگیزه منطقی می توانند داشته باشند و آن هم این است که اگر کسی اخلاق و قانون را رعایت کند جامعه ای بهتر خواهد داشت و جامعه بهتر به نفع همه از جمله فرد خداناباور هم هست ولی این استدلال دچار یک مشکل اساسی است چرا که اگر فرد خداناباور و آتئیست بتواند طوری بی قانونی و بی اخلاقی کند که جامعه و یا فرد دیگری نتواند شر آن رفتار را به فرد خداناباور بازگرداند و یا منافع شخصی اش اینقدر زیاد باشد که دربرابر بازخورد اجتماعی آن ناچیز باشد، عملا این انگیزه هم از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.
3- اگر چه شاید برخی اصول اخلاقی مانند صداقت و امانت داری و… برای همه اخلاقی تصور شود اما آیا عفاف، حجاب، زکات، ایمان، تقوا و … نیز برای افراد خداناباور محترم است؟! آیا در نظر چنین فردی چیزی به اسم چشم چرانی میتواند مطرود باشد؟! آیا داشتن روابط نامشروع جنسی حتی با همجنس و یا حتی حیوانات در نظر چنین افرادی می تواند غیر اخلاقی تصور شود و یا در نظر چنین افرادی به تدریج بسیاری از اصول اخلاقی رنگ میبازد و همان ها هم که میماند انگیزه ای برای اجرایشان به صورت کامل باقی نمی ماند؟! در نظر خدانابوران، نهایت اخلاق این خواهد شد که هر کاری که به کس دیگری ضرری وارد نکند مجاز خواهد بود.
4- اگر چه اعتقاد به مسائلی مانند عدالت خداوند و معاد از عوامل انگیزشی برای پایبندی به اخلاقیات از سوی خداباوران و مومنین است، اما گزینه برتری نیز برای ایشان وجود دارد و آن احترام به مقام کبریایی و عظمت و رحمت خداوند است، برخی از اولیای الهی نه از ترس جهنم و شوق بهشت، بلکه از عشق خداوند به مجسمه اخلاق و معنویت تبدیل میشدند و این بحثی است که نه تنها از دسترس خداناباوران بلکه حتی از تصور بسیاری از ایشان نیز خارج است.