91/8/25
9:6 ع
علت حمله اسرائیل به نوار غزه را باید در رفتار امثال مرسی و اردغان جستجو کرد. مرسی و اردغان برخلاف مواضع به ظاهر انقلابی خود در برابر اسرائیل، اما همچنان به روابط دوستانه خود با این رژیم غاصب ادامه می دهند و این که همین ایشان هستند که در سوریه منافع اسرائیل را با قوت دنبال می کنند.
اگر اسرائیل جسارت حمله را به خود داده است مهمترین دلیلش همین سست عنصری کشورهای ترکیه و مصر و البته خودفروخته بودن کشورهای عربی است و اگر هم این دو کشور حملات اسرائیل را محکوم کنند هیچ عاملی بیش از جلوگیری از خشم مردم شان دخیل نخواهد بود و گرنه ماهیت آمریکایی بودن مرسی و اردغان از آن دم خروس ها نیست که قابل کتمان باشد.
اگر مصر و ترکیه و اعراب واسطه صلح نیز بشوند به غیر از هدف ساکت کردن مردم کشورشان دلیل دیگری می تواند داشته باشد، این که خود اسرائیل به واسطه آمریکا درخواست آتش بس نماید و آن گاه است که این دو کشور با حالت قهرمانان خودشان را قهرمان ایجاد صلح در منطقه و کشورهای شان معرفی کنند.
و البته دل مان روشن است به این که این بار میوه مقاومت بازهم شیرین تر و پربارتر باشد و جز سیاهی چیزی به ذغال زشت زایون نخواهد رسید.
مطالب مرتبط:
سکوت معنا دار عاشقان غرب در حمله به غزه
دلیل این رفتار اسرائیل چیست؟
نه غزه نه لبنان، فقط شاه عربستان!!!
اردغان! با چه خود را محاسبه می کنی؟!
آمریکا! همچنان از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر
دهنه سران عرب در دست زنان جوان زیبارو!!!
عاشقان غرب بخوانند
غرب به تقدس دموکراسی اعتقاد دارد؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/28
12:28 ص
ازدواج امیر قطر با یک دختر 17 ساله و همزمان با این ازدواج جدایی از همسر ایرانی وی مقارن با اتفاقات مهم منطقه ای شد و امیر قطر که بین سران عرب حوزه خلیج فارس بهترین رابطه را با ایران داشت با تغییر معنی دار سیاست به سمت غرب و دوری از ایران به خصوص در مسئله سوریه مواجه شد و اینک همزمان با قطعی شدن ازدواج رییس جمهور مصر با دختر جوان و مشهور مسیحی، نامه و سفیر مرسی به نزد پرز گسیل می شوند و مراتب علاقه ی ایشان به تحکیم روابط دو کشور مصر و اسرائیل ابلاغ می گردد.
گویی نقطه ضعف سیاسیون عرب، چون عشق پیری کار دست شان می دهد و البته گمان نمی کنم که هیچ ملتی دلشان بخواهد که سیاست های کلان کشورش تحت تأثیر چنین عشق هایی تعیین و یا دچار تغییر شود، حال باید دید که مردم مصر که دشمنی با اسرائیل یکی از اهداف و شعارهای اولیه انقلابشان بود در برابر اظهار عشق و ارادت مرسی به اسرائیل چه واکنشی از خود نشان خواهند داد و فرضیه این که این دو ازدواج مورد اشاره و مقارن به لحاظ زمانی با توجه به آثار و علائم یکسان، می توانند با حمایت و هدایت منابع یکسانی صورت گرفته باشد که شاید در آینده ادله بیشتری در رد یا تأیید این فرضیه به دست آید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/13
6:25 ع
حمله ی اراذل و اوباش به بازار ارز در ادامه ی آشفته سازی و آشفته نمایی اوضاع کشور به اینجا ختم شد که ترکیه به این پشتوانه که ایران از داخل با مشکل مواجه است و یارای دخالت در مسئله سوریه را ندارد بی محابا به سوریه حمله کند. اکنون ضروریست که هر چه سریعتر تمام مسئولان قوا تمام تعهدات حزبی-سیاسی خویش را به کناری پرت کنند و منافع انقلاب را دنبال کنند. اکنون در گام اول اوضاع داخلی باید به آرامش برسد و فوراً نقش فعال ایران در جریانات منطقه ای از سرگیری گردد.
این فاصله ی کم بین حمله به بازار ارز و حمله به سوریه کمتر از آن است که بتوان فکر کرد این دو از یک مرکز، فرماندهی نشده باشد. اکنون شایسته است مسئولان مسئولیت پذیری بخرج دهند و بیش از ایرادات دیگران، اشتباهات خویش را دریابند و جبران کنند، حمله به سوریه و حمله به بازار ارز ایران هر دو در یک راستا و در راستای حمله به ایران است، باردیگر این که مسئولان زودتر دست و پای خود را جمع کنند و مدیریت امور را به طور کامل در دست گیرند و فوراً با اعلام راهپیمایی مردمی اتحاد مسئولان و مردم را در حمایت از ایران فریاد بزنند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/20
3:46 ع
این بار اردغان که سیر تحولات سیاسی اش واقعاً قابل تحلیل و عجیب است، ایران را در کشته شدن 25000 نفر در سوریه مقصر دانسته و از ایران دعوت کرده که خودش را محاسبه کند همانطوری که اردغان خودش را محاسبه می کند. بعضی وقت ها در پاسخ یک حرف عجیب، منطقی ترین آدمها هم می مانند که چه پاسخی بدهند!!! اینجا هم داستان همین است، اول این سخنان را شنیدم حالم همین طور شد. ایرانی که دخالت مستقیم در سوریه ندارد و اصلاً از او دعوت نمی کنند تا ورود پیدا کند، ایرانی که فقط حامی نظر نماینده ی سازمان ملل در ایجاد امنیت در سوریه بوده و هست، مقصر حساب بشود ولی ترکیه که طرح صلح کوفی عنان را به دیوار کوبیده و با ارسال نیروی نظامی و تسلیحات در سوریه نقش مستقیم آنهم از نوع نظامی دارد، مقصر نباشد؟!!
جالب است که فردی دستش در دست استکبار جهانی و اسرائیل و آمریکا و گماشته ترین های این ها از عربستان تا قطر، باشد و خود را در حال محاسبه می داند و ایران را دخالت مستقیم ندارد و به قول بسیاری از کارشناسان هدف اصلی بحران در سوریه است را فاقد محاسبه می داند.
جالب است که چقدر خوب شیطان اعمال انسان را نزد او زینت می دهد! چقدر زیبا کسانی که در کنار شیطان ایستاده اند خود را در لشکر حق محاسبه می کنند! چقدر مکارانه شیطان محاسبات خودش را به انسان تلقین می کند! آری خطابم با اردغان است:
آقای اردغان! اگر هدف شما ایجاد دموکراسی در سوریه بود که اسد طبق طرح کوفی عنان آن را شروع کرده بود، اگر هدف شما ایجاد امنیت در سوریه بود که آتش بس یک طرفه ی حکومت سوریه را به سخره نمی گرفتید تا دوباره آتش افروزی کنید! آقای اردغان! اگر شما به فکر کشته شده های سوریه هستید، یک محاسبه بکنید که کدام سلاح است که سوری بیشتری می کشد!؟ صلاح سوری یا صلاح آمریکایی و اسرائیلی؟!
اگر براستی به دنبال ایجاد صلح و امنیت در سوریه هستید، نگاهی به خواسته ی مردم کشور بکنید، آیا این مردم در انتخاباتی که اسد برگزار کرد شرکت نکردند؟! آیا شما رأی مردم را مورد احترام قرار دادید؟! آیا اگر ارتش به اصطلاح آزاد سوریه تشکیل نمی شد، اکنون به حساب شما 25000 نفر کشته شده بودند؟! آیا به جای تشکیل ارتش آزاد بهتر نبود مانند همسایه های خوب و منطقی دست در دست ایران و عراق و لبنان و ... می گذاشتید تا خواسته ی مردم سوریه را از اسد مطالبه کنید! آیا فکر می کنید که ما و حتی مردم ترکیه بهانه ی شما را برای توسعه طلبی و ایران ستیزی نخواهند فهمید؟! آیا ایجاد جای پا و پادگان برای ناتو و آمریکا در سیاست های شما قابل مخفی کردن است؟ آبا گمان کرده اید مردم شما قسم تان را می پذیرند و دم خروستان را نمی بینند؟!
آقای اردغان! محاسبه کردن کافی نیست! معیار مقایسه کردن است که مهم است، معیار محاسبه ی شما چیست؟! معیارتان تعداد افراد کشته شده است یا دلیل و منطق شروع دعوا و ماهیت معترضین !؟ آیا معیارتان در محاسبه همان نظر ناتو است؟! آیا معیارتان در ایجاد صلح طرح نماینده ی صلح سازمان ملل است یا مصلحت اسرائیل؟! آیا معیارتان مصلحت کسانی است که با سلاح انقلاب!! کرده اند؟! آیا هیچ حکومتی در برابر انقلاب مردمی تاب آورده است، تا نیازی به انقلاب مسلحانه وجود داشته باشد؟! آیا برای یک کشور دیگر می توان به زور رسانه و اسلحه و ناتو و تحریم و فشار انقلاب ایجاد کرد؟! آیا معیارتان این است که حتی اگر مردم هم بخواهند با آرامش اصلاحات شان را انجام دهند شما دایه دلسوزتر از مادر باشید؟! معیار شما در محاسبه آیا همان معیار عربستان نیست؟! هر دو به تأسی از آمریکا و غرب و ناتو، نیروی مسلح می فرستید به بقیه کشورها و هرجا دلتان بخواهد انقلاب غیر مسلحانه را شورش و شورش مسلحانه را انقلاب می نامید؟! مردم بحرین شورش مسلحانه کرده اند که متحدتان عربستان بر علیه شان آتش گشوده است؟! آیا اینانی که در سوریه سلاح در دست دارند همگی مردم سوریه هستند یا نیروهای شما و عربستان و القاعده و ... که به بهانه ی دفاع از آنها نیرو اعزام می کنید؟! راستی آقای اردغان! چرا برای کمک به مسلمانان برمه و بحرین نیرو و اسلحه نمی فرستید؟! نکند ماشین حسابتان در اینجا کم می آورد؟! بازهم راستی مگر همین شما نبودید که در جریان فتنه با فتنه گران اعلام هم دردی کردید و گمان کردید همه ی مردم ایران با ایشان هستند، آیا محاسبه ی تان آن موقع هم با همین ماشین حساب بود؟! نکند اکنون هم در مورد سوریه همان اشتباه را می کنید؟! معیار و وسیله ی محاسبه شما شاید خراب شده باشد، نمایشگر ماشین حسابتان جواب دو دوتارا چند نشان می دهد؟! راستی کم کم حواستان به کشور خودتان هم بیشتر باشد چون که مردمتان به ماشین حسابتان شک کرده اند، گویی شده اید آن منجمی که بر سقف خانه ستارگان را می پایید و از اخبار خانه اش خبر نداشت! دوست دارم بدانم که اگر کشورتان شلوغ تر شد همانطور که ما را دعوت به محاسبه در مورد سوریه کردید در مورد ترکیه می کنید؟! و یا نکند شما هم شخصاً دست به اسلحه می برید که انگار هنوز هیچ نشده برده اید؟! بازهم یک سوال اگر کشورشما هم شلوغ شد فکر می کنید آمریکا و اروپا از شما حمایت کنند و یا از احزاب اسلام ستیزتان؟! و شاید آنروز است که ماشین حسابتان هنگ می کند، به جای این که با انگشتانتان حساب کنید، آنها را می گزید؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/4/29
10:17 ع
شاید ورود به مطلبی به پیچیدگی سوریه که هر چه می گذرد بر ابعاد و عوامل موثر بر آن افزوده می شود، کار کارشناسان خبره و مطلع و حتی المقدور حاضر در سوریه باشد، اما آنچه که موجب می شود دوباره به این مسئله بپردازم (پس از مطلب "واما سوریه")، ابعاد جدید مسئله است.
هنوز بر این مسئله که سوریه دچار یک فتنه شده است اذعان دارم و هنوز معتقدم که مثل فتنه ی 88 ایران و حتی واضح تر از آن، جای پای استکبار و اسرائیل در آن بسیار نمودار است، اما این که چرا هنوز این فتنه که بدون هیچ انکاری به لحاظ رسانه ای، اقتصادی و تسلیحاتی مورد حمایت غرب و اسرائیل است فروکش ننموده و حتی در حال شعله ورتر شدن است، تحلیل دیگری دارد.
چه شده است که با وجود این همه فیلم و مستندات از دخالت مستقیم عربستان، اسرائیل و آمریکا، هنوز نسخه ی این فتنه با یک یوم الله مانند 9 دی برچیده نمی شود؟
پاسخ سوالات در چند مسئله ی بسیار حیاتی است:
1- حکومت سوریه اگر چه یک حکومت مبتنی بر استکبار ستیزی، استقلال و مقاومت است، اما قوانین داخلی این کشور در عدم برگزاری انتخابات های آزاد موجب شد تا این نوع حکومت به یک نقطه ضعف مناسب برای ایجاد تنش در کشور مبدل شود و اگر چه بعداً بشار اسد به برگزاری انتخابات آزاد تحت قالب اصلاحات مورد پیشنهاد کوفی عنان تن داد ولی معمولاً امتیازهایی که تحت فشار داده می شوند، به مثابه ی اصلاحات تلقی نمی شوند بلکه به منزله شکست و ضعف برداشت شده و معمولاً موجب افزایش فشار به منظور اجبار به عقب نشینی های بعدی می گردد.
2- رهبری بلامنازع امام خامنه ای، آنچنان در جمع شدن فتنه 88 مهم بود که هرگز چنین تأثیری را از هیچ فرد داخلی و خارجی در جهان سیاست امروز و در هیچ کشور دیگری انتظار نمی رود. آنجا که در دین مبین اسلام فتنه بزرگترین گناه و از قتل هم بزرگتر شمرده می شود و اگر چه قتل در پاسخ به فتنه به همین حجت مشروع به نظر می رسد، اما بدون استفاده از ابزار خشونت، جمع کردن فتنه، بیشتر به یک اعجاز و به یک لطف الهی می ماند که به واسطه ی فیضی چون رهبری عالیقدر جمهوری اسلامی ایران بر ما نازل گردید و شاید سالها و سالها لازم باشد تا محققان بین المللی روی آن تحلیل کنند.
3- مردم در صحنه ی ایران، با بصیرت چند دهه ای خود، پس از شروع فتنه هرگز انقلاب خویش را تنها نگذاشتند و با راهپیمایی، شرکت در انتخابات و هر ابزاری که در دست داشتند، وجود شکاف بین حکومت و مردم را بر دشمنان این مرز و بوم به کابوسی نیمه کاره مبدل کردند. آنجا که دو طرف یک رابطه به همدیگر متعهد باشند و اجازه ی سوءاستفاده ندهند کدام عامل بیرونی می تواند خرابکاری موثری داشته باشد.
نمی دانم برای سوریه چه اتفاقی خواهد افتاد، ولی آنچه که مسلم است این که علی رغم این که روز به روز سناریوی فتنه در سوریه نخ نما تر می شود ولی حکومت اسد قادر نبوده تا این خصومت عریان را وسیله ای برای اتحاد و همراهی کامل مردم در جمع کردن فتنه مبدل سازد. آنچه که از ما برمی آید این است که در این ایام و لیالی مقدس برای مردم و کشور سوریه دعای خیر و عافیت کنیم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/3/22
12:40 ع
امروز مطلبی در یکی از وبلاگ های ارزشی خواندم که شدیداً نسبت به صداوسیما انتقاد کرده بود که چرا اخبار سوریه را آن طور که باید، به اطلاع مردم نمی رساند. این وبلاگ، برای اثبات سخن خویش در ابتدا اشاره ای مقایسه ای به آمار کشته ها ی سوریه و بحرین و یمن و ایران کرده و ضمن اظهار تأسف، صداو سیما را در این ضعف پوشش مورد شماطت قرار داده است. در ادامه به صورت مختصر به برخی جنبه هایی که معمولاً در این گونه تحلیل های دوستان مورد غلفت قرار می گیرد اشاره می نمایم:
1- ضعف صداوسیما متأسفانه در این خصوص جدی است و البته نه فقط در پوشش خبری، بلکه در عدم ارائه ی تحلیل های کارشناسی و دقیق به خصوص در زمینه ی اتفاقات سوریه و کل منطقه، به نحوی که چه جانب داری و چه انتقاداتش بوی سیاسی کاری و استحمار مخاطب می دهد.
2- ضعف سیستم حکومتی سوریه با توجه به نبود مشارکت مردم در سرنوشت کشور از طریق انتخابات و تعیین سرنوشت جای انتقاد داشته و دارد، که البته خود حکومت نیز لزوم اصلاح آن را قبول کرده و حاضر به تمکین خواست مردم (نه گروه ها مسلح) شده است.
3- نماینده ی سازمان ملل با توجه به مذاکرات و حضور فیزیکی و مشاهدات عینی از تحولات سوریه، آمادگی حکومت سوریه را در تأمین خواسته های این نماینده و منتقدین دولت اعلام نمود و طرح خود را به مرحله ی اجرا درآورد، همین قضیه نشان از این دارد که حکومت سوریه را قابل به اصلاح و طالب واقعی اصلاحات یافته است.
4- طبق طرح نماینده ی سازمان ملل، حکومت سوریه اقدام به آتش بس و شروع اصلاحات گام به گام کرد، ولی با سنگ اندازی های آمریکا، اسرائیل و غرب، این طرح به رسمیت شناخته نشده و عملاً در نقض آن با کمک های نظامی و رسانه ای به منتقدین، سنگ اندازی های جدی انجام شده است.
5- همانطوری که حکومت سوریه منتقدینی دارد، طرفداران زیادی هم دارد که مشارکت شان را در انتخابات اخیر این کشور و در صف های طویل رأی گیری مشاهده کردیم و قرار نیست که فرضاً به دلیل وجود گروهی دیگر، که اتفاقاً به جای پایبند بودن به طرح نماینده ی سازمان ملل و خواست مردم سوریه که عموماً طرفدار اجرای اصلاحات با آرامش هستند، به سلاح و کشتار متوسل شده اند، خواسته ی بقیه نادیده انگاشته شود.
6- پروژه ی کشته سازی که در جریان کوی دانشگاه و فتنه ی 88 در ایران اجرا شد، یک سناریوی ثابت از کودتاهای مخملی تحت رهبری غرب بود که در مستندات و دستورالعمل های آن نیز موجود است. این پروژه با مشارکت رسانه های غربی به راحتی به آن دامن زده می شود و قدرت رسانه ای غرب به سرعت نور در خدمت این پروژه ی دروغین قرار می گیرد و در سوی مقابل عکس این قضیه در مورد بحرین وجود دارد، یعنی رسانه های غربی، آمار کشته های بحرین را پوشش نمی دهند و در عوض کشته های سوریه را چند برابر می کنند و بعد که مشخص شد کسی به دروغ کشته اعلام شده است، آن را نیز منعکس نمی نمایند، که نمونه های مستندش را چه در ایران و چه در سوریه مشاهده کرده ایم.
7- کشته های سوریه، لزوماً توسط حکومت سوریه کشته نمی شوند، چرا که منتقدان حکومت سوریه نیز کاملاً مسلحند و غرب، آمریکا و اسرائیل به صراحت به کمک تسلیحاتی شان به این گروه مقرند. مسلماً بسیاری از کشته های سوریه، در راستای همان سناریوی کشته سازی، توسط همین گروه های مسلح کشته می شوند تا با کمک رسانه های غربی به پای حکومت سوریه نوشته شود که متأسفانه بسیاری از دوستان ارزشی ماهم این حقیقت محض را نادیده می انگارند.
8- در کنار دروغ بودن بسیاری از آمارهای منتشره در خصوص کشته های سوریه، آمار کشته های بحرین و یمن نیز در سایه ی سیاست های رسانه ای استعمار قابل استناد و مقایسه نیست و به خصوص اگر اصرار به انجام مقایسه وجود داشته باشد، باید بین تفاوت جمعیت بحرین، یمن و سوریه نیز دقت کرد.
9- بقای یک حکومت مستقل و مقاوم در برابر اسرائیل، ضامنی است حیاتی در برابر زیاده خواهی های اسرائیل و این حقیقت را نباید نادیده انگاشت که اگر این حلقه ی مقاومت در برابر اسرائیل نمی ایستاد، شاید تعداد کشته هایی که توسط اسرائیل یاغی به مردم بی گناه سوریه و منطقه تحمیل می شد، به مراتب بیشتر از کشته های کنونی بود و البته همین مقاومت سوریه در برابر تجاوزات و کشتارهای اسرائیل و کمک به حزب الله به عنوان سنگر اول مقاومت، مهمترین عامل در این جنگ مسلحانه و رسانه ای علیه سوریه است. و باید در نظر گرفت که اگر حکومت سوریه به شیوه ای منتقل شود که یک حکومت در خدمت اسرائیل بر سرکار آید، یقیناً نه وضعیت مردم سوریه بهتر خواهد شد، نه وضعیت همسایه های این فی نفسه متجاوز و چه خوب است که دوستانی که به این کشتارها دقت دارند، کشتارهای احتمالی ناشی از قدرت یافتن اسرائیل را نیز مد نظر قرار دهند.
نتیجه: آنچه که صداوسیما باید در خصوص سوریه ارائه دهد، گزارش های خبری دقیق و البته در کنار آن تحلیل های کارشناسانه است. هیچ ایرادی ندارد که در کنار آمار کشته های واقعی سوریه، مباحث مربوط به کشته سازی های آنها را هم نمایش دهد و در کنار این دو، سیاست های خصمانه آمریکا، غرب و اسرائیل را در حمایت همه جانبه از مخالفان سوریه و ابعاد گسترده ی این سیاست ها را که اتفاقاً به راحتی هم قابل مشاهده است را عیان نماید و دیگر این که از مقایسه ی سیاست های رسانه ای غرب در تقابل با حوادث بحرین، یمن و سوریه، می توان ریشه ی این تناقض رفتاری را مورد تحلیل و افشاگری قرار داد. مطمئناً چنین سیاستی به مراتب بهتر از آن است که مردم، اخبار سوریه را از رسانه های غربی بشنوند و این چنین هم اخبار دروغ و راست، به صورت درهم به خورد مردم نرود و هم تحلیل های خصمانه ی کارشکنانه ی این رسانه ها را به جای تحلیل های کارشناسانه رواج ندهند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/2/4
8:51 ص
پس از حمایت های کینه توزانه ی اردغان به منظور حمایت از تنش های داخلی سوریه و سنگ اندازی هایی که به منظور جلوگیری از حرکت به سمت اصلاحات در سوریه انجام داد، همچنین سخنان نسنجیده ای که علیه ایران در خصوص مذاکرات هسته ای بر زبان راند و البته منجر به عذرخواهی وی گردید، اکنون بار دیگر به عراق و نوری عبدالمالکی که از حامیان منطقه ای ایران است، تاخته که با توجه به تغییر محل دور دوم مذاکرات هسته ای از ترکیه به عراق، از این جهت نیز با اهمیت و لجوجانه به نظر می رسد.
به نظر می رسد که اردغان حیات خود را و البته بهتر بگویم، ممات خود را در کینه توزی علیه ایران و حامیان ایران دنبال می کند و اصلاً به حفظ وجهه ی بین المللی خود که پس از سالها با مقاومت در برابر اسرائیل در جهت ارتقا بود، نمی اندیشد؛ اردغان با چنین سیاست هایی ناخواسته به ریسکی بزرگ و البته خطیر دست یازیده است و حیثیت و آبروی خودش را پای دشمنی با مستقل ترین و مبراترین نظام منطقه و البته جهان خاک می کند و البته این چنین شخصیت های سست عنصر و مدفون شده در زیر درخت انقلاب، همواره مغذی و معز آن بوده اند تا همگان بدانند که:
چراغی را که ایزد برفروزد - هر آنکس پف کند، ریشش بسوزد
یقیناً این گونه تحرکات نابخردانه از سوی اردغان، به همین زودی ها صدای ترک ها را بیش از اعتراضات پراکنده و کوتاه مدت درخواهد آورد و آنگاه است که همین اردغان، دنبال تأیید و حمایت ایران برای خرید آبروی داخلی خواهد بود، در حالی که پلی برای بازگشت به سوی ایران مقتدر و آبرومند باقی نگذاشته است و تنها کارنامه ای سیاه از حمایت های آمریکا و حرکت در مسیر مطلوب استکبار از خود به جا گذاشته است.
اردغان به عنوان کسی که تمام هر چه دارد، از تمایل و تظاهر به دین داری و استکبار ستیزی و حرکت در مسیر همسویی با ایران دارد، نمی تواند آنچه را کسب کرده است با مقابله با کشورهای مستقل و ضد آمریکایی و در مسیر مقابله با ایران حفظ نماید و یقیناً در صورت کوچکترین اشتباهِ حتی محاسبه ای، در حالی که بین ایران، روسیه، عراق و سوریه محاصره شده است، حتی مجالی برای نفس کشیدن نداشته و شاید همین احساس خطر و حقارت باعث شده است تا خود و خاک خود را به ناتو و به ثمن بخس به یک آبنبات چوبی به اسم عضویت در wto بفروشد.
مطلب مرتبط:
ترکیه از چه چیز عصبانیست؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.