لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
< << 6

91/4/15
9:44 ص

آنچه که هم اکنون در جامعه ی ما رایج شده است، این است که بسیاری از افراد برای شغل خود بسیار اهمیت و ارزش قائلند و حتی بعضاً با تعصب نسبت به آن یاد می کند. شاید در ابتدا این مسئله مثبت به نظر برسد چرا که کسی که به کارش اهمیت می دهد احتمالاً سعی می کند کارش را به درستی انجام دهد اما حقیر منظورم این نیست که افراد کارشان را درست انجام ندهند، بلکه مقصد دیگری دارم.
اگر هر کدام از ما آنچنان به کار و شغل خود اهمیت بدهیم که مهمترین هدفمان حفظ شأنیت آن باشد، چون خود شغل را هدف قرار داده ایم به نتایج و حواشی آن اهمیت نمی دهیم. به عنوان مثال اگر یک مسئول به شغل خود بیش از حد اهمیت بدهد غرق می شود در این که شأن شغل خود را به لحاظ ظواهر و عواید و اختیارات افزایش دهد و این در تضاد می شود با حقوق کارمندانش و به خصوص کارمندی که به شغل خود تعصب می ورزد، چون چنین کارمندی شأن خود را آن قدر بالا می داند که حتی به رییس و ارباب رجوع خود نیز جواب پس نمی دهد.
یا بعنوان مثال اصولاً مشکل وضعیت فضای هنر در کشورما همین دید است که هنرمندان آنچنان به کار و شغل و حرفه ای بودن خود اهمیت قائلند که بعضاً به خاطر آن از هیچ گناه و ناسزایی ابا ندارند و هنر را برای هنر می خواهند و هیچ چیزو هیچ کسی را مقدس تر و مهمتر از خود هنر نمی شناسند و اینچنین از نشان دادن هر صحنه ی زشتی در سایه تکنیکهای هنری نمی هرساند و چه بسا آن را می ستایند و بعنوان مثال بی پردگی در پرده ی سینما را نشان از موفقیت و هنرمند بودن می دانند؛
یا یک کارگر آنچنان به شغل خود اهیمت قائل می شود که کارفرمایش اگر حتی یک ماشین خوب نیز بخرد، آن ماشین را حق خود و نتیجه ی کارخودش می داند و یا همین طور کارفرمایی که به کارگرش حقوق می دهد، آنچنان برای شأن کارفرمایی و کارآفرینی اهمیت قائل است که کارگر را تنها یک ابزار برای شغل خود بشناسد.
این مسئله متأسفانه بین برخی علما و روحانیون نیز اینچنین دیده می شود که ایشان اصلاً علمای سایر علوم ر عالم نمی شناسند، ا حتی اگر در خدمت کشور و مردم و انقلاب و اسلام باشند و بشریت باشند و بیشترین خدمات را نیز کرده باشند و علمشان را نیز علم نمی شناسند و البته این وضعیت بغرنج در بسیاری از دانشگاهیان نیز نسبت به حوزویان وجود دارد و ایشان هم علمای دینی را بی سواد می شناسند.
متأسفانه تعصب های شغلی در ادارات کوچک نیز مانع همکاری بین دو همکار می شود و بعضاً دو همکار به خاطر شأن خیالی که برای خود وشأن شغل خود متصورند، برخی وظایف را در شأن خود ندانسته و به یکدیگر پاس می دهند، آنچنان که ارباب روجوع که در دید این کارمندان یک مزاحم است نیز ناراضی باشد و این ارباب رجوع نیز بعضاً طوری برای شأن ارباب رجوعی خود اهمیت قائل است که در اولین جمله به این کارمندان می گوید که اگر به این کارمندان حقوقی می دهند به خاطر اوست نه حتی ارباب رجوع ها و کارهای دیگر که آنها نیز شاید مهم باشند.
مراتب بالاتر این وضعیت در مسئولان رده بالا نیز مشاهده می شود و متأسفانه تبعات این نگاه آنچنان در این حد گسترده و زشت است که نمی توانم به آن اشاره نکنم، هم اکنون همه شاهدیم که هر یک از مسئولان قوا در اظهارات و اعمال و رفتارشان طوری برخورد می کنند که نشان می دهد بر شغل و شأن خود و قوه ی شان آنچنان تعصب دارند که سایر قوا را در رده های پایین تر از خود می بینند و همین مسئله موجب می شود تا قوا نه نسبت به هم همکاری مناسب و پاسخگویی صحیحی نداشته باشند.
نتبجه: علاقه داشتن به شغل موجب افزایش انگیزه و افزایش بهره وری می گردد اما مانند همه جا در این خصوص نیز حفظ تعادل و پرهیز از افراط و تفریط و میانه روی احسن است. چه خوب است همانطور که برای کار و شغل خود اهمیت می دهیم به همان اندازه نیز به شغل و جایگاه افراد دیگر احترام بنهیم. یادمان باشد که هیچ کسی با هیچ شغلی زاییده نمی شود و چه بسا ما اکنون در شغل و جایگاه رقیب خود قرار داشتیم، به عنوان مثال رییس جمهور چه بسا روزی رییس مجلس باشد و رییس مجلس چه بسا رییس جمهور و اگر اینچنین بیندیشیم که مهمتر از نوع شغل این است که انسان هر کاری را که به عهده می گیرد، مرضی رضای خداوند و در جهت خدمت به دین و خلق خدا عمل بکند و در چنین صورتی مطمئناً به این حدیث حضرت علی (ع) نیز عمل کرده ایم که "چنان با بقیه برخورد کن که دوست داری با تو برخورد کنند"، چنین نگاهی موجب می شود تا کسی شغل و جایگاه کسی را تحقیر نکند و افراد به همدیگر کمک کنند و هدف خود شغل ها نباشند، بلکه شغل ابزاری باشد برای خدمت به خدا و خلقش، اینچنین هیچ شغلی با هیچ شغلی در تضاد نمی شود و هرکسی در سَبیل خود، صراط مستقیم را طی خواهد کرد.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/4/5
7:29 ع

کسانی که درک صحیح از ازدواج دارند با ازدواج دنبال کمال هستند وکسانی که درک صحیحی از آن ندارند ازدواج را موجب ناقص شدن حیات می دانند.
کسانی که ازدواج را می فهمند از تفاوت ها لذت می برند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند از تفاوت ها ناامید می شوند.
کسانی که ازدواج را می فهمند به جا کنار می آیند و به جا می ایستند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند فقط غیر از این عمل می کنند.
کسانی که ازدواج را می فهمند، باهمدیگر فرزندان را تربیت می کنند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند سر بچه ها فقط باهم دعوا می کنند.
کسانی که ازدواج را می فهمند برای همدیگر حق بودن با دوستان را قائلند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند هم خودشان و هم همسرشان را از دوست محروم می کنند.
کسانی که ازدواج را می فهمند بعد از ازدواج بر داشته هایشان، دوستانشان و اقوامشان افزوده می شود و کسانی که ازدواج را نمی فهمند بعد از ازدواج گذشته ی خودشان را و دوستان و اقوامشان را باهم دور می ریزند و حسرت می خورند حتی زمانی که با دوستان و اقوام جدیدشان هستند.
کسانی که ازدواج را می فهمند به دیگران توصیه می کنند تا آگاهانه ازدواج کنند و کسانی که درکی از ازدواج ندارند همه را از ازدواج می ترسانند.
کسانی که ازدواج را می فهمند آرامش زندگی خود را شاکرند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند از آرامش زندگی متنفرند در حالی که در جستجوی هر تنوعی هستند.
کسانی که ازدواج را می فهمند مدام کیفیت رابطه را ارتقا می دهند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند هر مرحله از تشکیل خانواده را اسارتی جدید می پندارند.
کسانی که ازدواج را می فهمند، حفظ چهار اصل امنیت، آرامش، ایمان و استقلال خانواده را مهم می دارند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند فقط لذت گرا هستند هرچند با چهار اصل فوق در تضاد باشد.
کسانی که ازدواج را می فهمند برای فهم آن وقت گذاشته اند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند بدون این که وقتی بگذارند، خود را صاحب سبک می دانند تا آنجا که ناگه به بن بست می رسند.
کسانی که ازدواج را می فهمند حریم خانواده را جولانگاه هر کسی نمی کنند تا دخالت و تحریکشان نماید و در عوض مشکلات را به مشاوران امین و آگاه عرضه می کنند و کسانی که ازدواج را نمی فهمند نزد هر کس و ناکسی مشکلات زندگی خود را بیان می کنند و همواره از مشاوران و متخصصان فراریند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به   صفحه ی اصلی وبلاگ  مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/3/31
12:10 ص

یکی از دوستان زحمت کشیده اند و مطلبی را در وبلاگشان نوشته اند مبنی بر این که اقتضای زندگی امروزی براساس نوع معماری، صنایع، رسانه، حمل و نقل عمومی و ... همین زندگی است که روز به روز به سمت بی حجابی سوق پیدا می کند. البته این دوست ماهم دلسوزانه نوشته اند و هم تا حدودی صحیح، ما هم قبول داریم که عوامل زیادی در پیرامون ما، ما را به سمت بی دینی و یا جداکردن مظاهر دین از ظواهر زندگی خانوادگی، اجتماعی و سیاسی تشویق می کنند؛ اما آیا این سبک تفکر، ما را به نشستن و نظاره نمی خواند؟!
آیا اگر ما قرار باشد با حجاب زندگی کنیم، باید خانه و زندگی و وسایل حمل و نقل و همه چیزمان را بکوبیم و دوباره درست کنیم؟! و اگر چنین نتوانستیم یعنی که از حالا دستان تسلیم را بالا بگیریم.
آیا نمی توان در کنار این دستاوردهای زندگی به سبک غربی که ما را به سبک آن نوع زندگی فرامی خواند، از همین اقتضائات در زندگی اسلامی تر استفاده نمود؟! آیا از همان شبکه های اجتماعی که نگارنده ی آن مقاله، آن را بحق مقصر بخشی از بی حجابی ها خوانده بود، نمی توان در جهت ارتقای جایگاه دین و پاسخگویی صحیح، دقیق و سریع به شبهات و تقویت دین استفاده نمود؟! آیا هم اکنون همین شبکه های اجتماعی، کم به عنوان مدافع دین و انقلاب عمل می کنند؟! و بحثی دیگر! آیا تمام آنچه را که این نگارنده اقتضائات زندگی غربی خوانده است، همه و همه به غرب ارتباط دارد؟! که بخواهیم بگوییم پس ناچار به انتخاب آن سبک زندگی هستیم؟! آیا اگر قرار باشد در 50 متر مربع هم بخوابیم و هم بپزیم و هم بنشینیم و هم دستشویی و حمام برویم، می توانیم معماری اندرونی و برونی را طبق خانه های 200 متری قدیم طراحی کنیم؟! آیا اگر قرار باشد در این ترافیک و شلوغی خیابان و پیاده رو به کارهای مان برسیم، این ربطی به تسلیم شدن در برابر زندگی غربی دارد؟! آیا این که از سویی بی حجابی را با آن جمله ی معروف که "آیا همین دوتار مو مشکل کشور است؟!" را کوچک بشماریم و از سویی خودمان را دلسوز و خلع سلاح بدانیم، کارگشاست؟!
مشکل جای دیگری است؛ مشکل از نبود کار فرهنگی است. مشکل از ضعف من وبلاگ نویس و روحانی منبری و سیمای ایران و ارشادِ اسلامی و هنرمندان متعهد و متمولین حزب اللهی و ... است که همه و همه حوصله ی درگیری با هیچ کس را نداریم و هر یک کسی دیگر را مقصر می گیرد و در انتها انگشتان اشاره دست به دست به نیروی انتظامی ختم می شوند؛ مشکل از اینجاست که به وظایف مان عمل نمی کنیم، اگر من اهل مسجد نباشم و در خانه و پارک بنشینم و اگر روحانی منبر را رها کرده و به میز و صندلی و مقام دل بسته باشد و اگر هنرمندمان تعهد را به گیشه فروخته باشد و اگر قلم بدست، مزد را به مزدوری معنی کند و اگر مجریان کار را به فرهنگی ها و فرهنگی ها کار را به مجری ها حواله دهند، به فرهنگ غرب که هیچ به فرهنگ آفریقا هم خواهیم باخت. تأثیر اجتماع را و معماری و اتوبوس و مترو و اینترنت را اگر بر زندگی مردم می بینیم، به تأثیر کار فرهنگی و سازندگی آن هم ایمان داشته باشیم، برای اصلاح فرهنگ با رفتار و گفتار و قلم، قدم برداریم. اکنون فرصت نیست تا با گیردادن به خانه و زندگی و ایاب و ذهاب و همه چیز مردم، آنها را از اصلاح ناامید کنیم و گناه را ناگریز بدانیم و فساد را ناگزیر. دین اسلام با فرهنگسازی صحیح در هر خانه و کاشانه و دلی به خوبی نفوذ کرده و می کند، از زمان جاهلیت تا اکنون؛ دین اسلام به پشتوانه ی عظیمی که به لحاظ فکری، منطقی و فرهنگی دارد، همچنان در حال پیشرفت است و غرب اکنون از پیشرفت اسلام می هراسد و انصاف نیست که ما از فرهنگ غرب و عظمتش روی زرد کنیم و دست بر دست بگذاریم و همه را مقصر بگیریم تا پیشاپیش تقصیرات را از سرخودمان وا کنیم. 

مطالب مرتبط از همین وبلاگ:

سردرگمی در حجاب و عفاف 
تعلل جدی حوزه، دولت و سیما در زمینه عفاف و حجاب
آیا مشکل کشور همین چند میلیون تار مو است؟!‏ 

 میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/3/29
8:42 ع

این پست ها و مقامها و فرصتهایشان برای خدمت به خدا و خلق تمام می شود؛ امروز روز کار است، فردا روز محاسبه، آری یوم الحساب نزدیک است، روزی که نیت و حرف و عمل را می سنجند، آن روز به تعداد رأی و طرفدار کسی نمی نگرند، آنجا طرفداران همه طلبکارانند. این جاست که به اشتباه و درست ما هورا می کشند، آنجا کسی از اشتباهات نمی گذرد.
اینجا با هر جمله ای، کسانی احسنت می گویند و آنجا با هر سوالی حسرت می خوریم. اینجا خودمان را از ریا مهربان نشان می دهیم و آنجا روی مهربانی را نخواهیم دید. هر نفسی که می گذرد چه در خواب و چه در بیداری، هر کلمه ای که می گوییم و یا می توانیم و نمی گوییم، هر قدمی که می نهیم یا نمی نهیم، هر امضایی که میزنیم یا نمی زنیم، هر انتصابی را ابقا یا ملغا که می کنیم، هر تعهدی که می کنیم و یا نمی کنیم، هر فرقی که می گذاریم یا نمی گذاریم، هر پوشاندنی که می کنیم یا نمی کنیم، روی هر سفره ای که بنشینیم یا ننشینیم همه و همه و همه محاسبه می شوند آن طور که "مثقال ذره خیرا یره او مثقال ذره شرا یره" و امروز کت و شلواری هست و آن روز نه! و امروز عطری هست و آن روز نه! و امروز هوادارنی هستند و آن روز نه! و امروز بودجه ها هست و آن روز فقر! امروز زیرپا هواپیما و کشتی و ماشین و آن روز غل و زنجیر! امروز فرصت کار است و آن روز نه! امروز فرصت وفای به عهد هست و آن روز نه! امروز نزدیکان پایمان می ایستند و آن روز نه!
امروز هر کسی که جایگاهی دارد و یا هر کسی که جایگاهی کسب می کند، بداند که اگر برای دنیا پُستی و میزی و صندلی را اشغال می کند، سخت پشیمان خواهد شد و هر کس که به خاطر آخرت وارد هر جایگاهی می شود بداند که دام گسترده است و شیطان در کمین! پس بترسیم و بترسانیم، تقوی بورزیم و بورزانیم، اکنون هنوز فرصت هست و فردا روز حسرت است.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/3/18
9:34 ص

دوستی دارم که تمام کارهایش را آن قدر به تأخیر می اندازد تا با یک خسارت، جریمه و یا شکست بزرگ مواجه شود و آن گاه همه و همه را از بالا تا پایین مورد عنایت قرار می دهد، البته از این دوستان کم در اطرافمان نیستند و صریح تر بگویم شاید خودمان نیز یکی از این افراد باشیم، آری شاید ماهم جزء کسانی هستیم که کارهای خود را به درستیو سروقت انجام نمی دهند و آن گاه که نتیجه نمی گیرند همه را مقصر می گیرند غیر از خودشان را.


بحث این نیست که چه کسی مقصر است، بحث این است که چرا این هم اشتباه و ندانم کاری صورت می گیرد. جالب این جاست که این مشکل فقط بین بی سوادها و سطوح پایین شایع 
نیست، بلکه بین بزرگان و مسئولان شایع تر است.
مسئولیت پذیری بر عکس ریاست طلبی، بازارکسادی دارد، اگر چه همه دوست دارند رییس باشند اما هیچ کسی نمی پسندد که مسئولیت چیزی را به گردن گیرد. حتی رؤسا نیز طوری دستورات خود را می نویسند که اگر گندی بالا آمد چیزی متوجه خودشان نشود و وقت امضا دوست دارند زیر نامه ی شان کلمه رییس باشد نه مسئول تا هم کسی جرأت بازخواست نکند و هم اصلاً جایگاه شان به عنوان بازخواست شونده نباشد، چرا که اصولاً مسئول به معنی مورد سؤال قرار گیرنده است. متأسفانه مسئولیت ناپذیری این قدر در بین مسئولان که چه عرض کنم همان نامسئولان، مسئول نماها و رؤسای ما شایع است که تقریباً مقصر همه چیز یا خود مردمند یا مسئولان دیگر و حتی عوامل غیر هوشمند.

 
چاره چیست؟! چگونه می توان راه این بیماری پیشرفته را بست؟
1- بازهم مثل همه ی مسائل و مشکلات اخلاقی و اجتماعی اولین چیزی که به ذهنم می رسد این است که هرکسی از خودش شروع کند و مسئولیت امور خود را بپذیرد. همه ی ما در جایگاهی که در خانواده و اجتماع داریم مسئولیت هایی داریم که معمولاً به صورت کامل نیز از ابعاد مسئولیت ها و وظایف خود اطلاع درستی هم نداریم. عدم اطلاع از مسئولیت مطمئناً بخشی از  بی مسئولیتی ماست که باید ابتدا بر آن وقوف داشت. تا ندانیم چه وظایفی داریم چگونه می توانیم برایش برنامه ریزی کنیم و البته همانطور که در مورد قانون نیز می گویند باید گفت جهل از مسئولیت رافع مسئولیت نیست.
2- عامل دیگر این که واقعاً چه لزومی دارد هر مسئولیتی را چشم و گوش و دست بسته بپذیریم!؟ هر کسی تا حدودی به توانایی های خود واقف است و البته هیچ کس نباید بیش از توانایی هایش مسئولیت بپذیرد و دیگر این که وقتی کسی بهتر از ما به کاری قادر است و حاضراست مسئولیت را بپذیرد، به دستور صریح عقل و شرع، پذیرش مسئولیت از سوی فرد کم توان تر، غصب مقام بوده و شرعاً حرام است. و البته در ادامه نیز وقتی مسئولی می بیند قادر به انجام درست کار نیست، باید در اقدامی مسئولانه فضا را برای افراد دیگر خالی کند.
3- گام دیگر این است که باید مسئولیت های خودمان را به اطلاع دیگران هم برسانیم. باید به فرزندانمان، همسرمان، همکارانمان و ... بگوییم که چه حقوقی در مقابل ما دارند و ما چه مسئولیت هایی در قبال شان داریم، این همان کاری است که حضرت امیر المومنین در نهج البلاغه به عنوان حقوق دوطرفه ی حاکم و مردم به آن اشاره کردند. یک ارباب رجوع وقتی که در مجموعه ی یک سازمان وارد می شود باید حقوقش را به اطلاعش برسانند و این یعنی که این مجموعه مسئولیت پذیر است یعنی می توان بر اساس همین حقوق، آن مجموعه را مورد بازخواست قرار داد، البته خاطرمان باشد که این مسئله نباید صوری انجام شود که همان نیز می شود یکی از بی مسئولیتی ها، نباید مثل برخی بانک ها و ادارات از روی دستور و برای ظاهرسازی، فهرست بلند بالایی از حقوق مشتری را بر درودیوار نصب کرد و خلاف شان عمل نمود.
4- فرزندان تشکیل دهنده ی آینده ی جامعه هستند و مسئولیت پذیری نسل آینده منوط به تربیت چنین افرادی در خانواده هاست. اگر هر کسی در خانواده ی خود، الگویی مناسب برای مسئولیت پذیری باشد، مطمئناً این روش تربیتی در ذهن و جان فرزندان نیز نقش می بندد و در آینده جامعه را به جامعه ای مسئولیت پذیر ارتقا خواهد داد و این مسئله اهمیت پایبندی به این صفت را نشان می دهد.

5- در بسیاری از مواقع علت این که از پس مسئولیت هایمان بر نمی آییم تنها این است که وظایف و امورمان را دسته بندی نکرده و بسیاری از آنها را از قلم می اندازیم، بی نظمی از عوامل مهم در بی مسئولیتی است. این که وظایف مان را همواره فراموش کنیم و یا بی موقع انجام دهیم نوعی بی مسئولیتی است، انسان مسئول همواره عامل زمان را باید مد نظر قرار دهد. زمان این قدر مهم است که می گویند اگر در وسط نماز کسی که از شما طلبی دارد طلبش را مطالبه کرد و شما بر مطالبه قادری و وقت هم برای نماز هست باید نماز را بشکنی و بدهی ات را بدهی و این همان مسئولیت پذیری است، و اگر خود حکومت اسلامی، دستور به نماز جماعت در ادارات نمی دادند، همان را نیز مجاز نمی دانستم که البته وقتی دستور اقامه ی نماز سروقت و جماعت باشد همان نیز جزئی از مسئولیت ماست، مگر مستقیماً موجب تضییع غیر قابل بازگشت حقوق دیگران باشد.
6- در بسیاری از اوقات اختیارات کمتر از مسئولیت ها به نظر می رسد و نباید به این بهانه غیر مسئولانه عمل کرد بلکه باید تا آنجا که می شود هم به اختیارات قانونی دست یافت و هم به مسئولیت ها پایبند بود. بالاخره بخشی از مسئولیت پذیری در جامعه وقتی حل می شود که هر کسی دنبال حقش و کسب اختیاراتش باشد. هرکسی باید حقش را طلب کند و نباید با جهل از حقوق خود موجب بی مسئولیتی مضاعف سایرین گردید. نباید به این دلیل که بعداً بهانه ای در دست داشته باشیم، از اختیارمان فرار کنیم، که همین فرار از اختیار هم یقیناً نوعی بی مسئولیتی است، برعکس باید مسئولیت مان را با اختیارات مان در تعادل قرار دهیم که اگر هر کدام بیش از دیگری باشد موجب فساد و خسران خواهد بود.
7- کار دیگری که باید انجام داد و شاید از همه ی امور نیز مهمتر باشد این است که باید به مسئولیت با عمل کردن پایبند بود، باید کمر همت بست و با برنامه ریزی، به دنبال انجام وظایف و مسئولیت ها بود. نمی توان مسئول بود و با تنبلی و رکود و وقت گذرانی و اتلاف وقت به وظایف خود جامه ی عمل پوشاند. نمی توان تمام وقت یک رییس صرف امور بی فایده باشد و  واقعاً مسئولانه نیز عمل کند. کسی که می خواهد مسئولیتی را بپذیرد، باید همت داشته باشد تا از آسایش و رفاه خود بزند، نمی توان با تپیدن در یک جای گرم و نرم و ندیدن مردم و مشکلات شان مدعی مسئولیت پذیری بود، آری باید عملگرا بود.
8- گام دیگر برای مسئولیت پذیری، انتقاد کردن و انتقاد پذیری است. باید هم انتقاد کرد و هم انتقاد را با آغوش باز پذیرا شد و نه این که بعد از وقوع یک خرابی دنبال مقصر بود؛ و این انتقاد به موقع و البته انتقاد پذیری به موقع، دقیقاً بر عکس مقصر گرفتن ها ی بی مسئولانه موجب اصلاح امور و رفع مشکلات خواهد بود.
9- از دیگر عوامل مهم که هم موجب مسؤلیت پذیری است و هم نشانه ی آن، وجود فرهنگ عذرخواهی است. هرکسی اگر مقید باشد تا در صورت اشتباه معذرت بخواهد، مطمئنا کمتر اشتباه می کند و دیگر این که اگر واقعاً به هر دلیلی از مسئولیت کار به خوبی برنیامد با عذرخواهی هم مرهمی بر دل دیگران می نهد، هم از عقوبت اخروی می کاهد و هم سایرین را به این فرهنگ دعوت می کند و البته یقیناً عزت کسی که اشتباه خویش را می پذیرد، نزد خداوند و مردم به مراتب بیشتر از کسانی است که مکرراً اشتباه می کنند و تازه از سایرین طلبکارند و البته این عادت خوب بین برخی از کشورهای دیگر چه خوب جا افتاده است و بدون خجالت و شاید هم با آن، باید از آنها الگو گرفت. 

مطالب مرتبط:
مردم را نجات دهید
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
مردم مقصرترند یا مسئولان؟!

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/3/2
8:9 ص

تخلف از قانون در همه ی جوامع وجود دارد، اما دلایل و ریشه های آن می تواند متفاوت باشد؛ بدترین تخلفات و قانون شکنی ها به دلیل طمع است یعنی افراد برای کسب چیزهایی که به آنها تعلق ندارد حاضر می شوند قانون را نقض نمایند، اما این گونه بی قانونی ها آن چیزی نیست که بین عموم جامعه شایع و عموم اجتماع را به خود گرفتار کرده باشد، اکنون بسیاری از ما برای چیزهایی که واقعاً نفعی نیز به دنبال ندارد، قانون را نقض می کنیم، یعنی بدون این که چیزی بدست آوریم عادت کرده ایم قوانین را پشت سر بگذاریم.
به نظر می رسد ریشه ی اصلی این گونه قانون شکنی ها، نوعی حس خود بزرگ بینی یا خود زرنگ بینی است که با نقض قانون بروز پیدا می کند و این چنین هر کسی به مثابه ی میزان نقض قوانینی که بابت آنها پاسخگو نمی شود، خود را زرنگ و باهوش می داند و کسانی را که چنین قابلیتی!!! ندارند را پخمه معرفی می کنند.
متأسفانه کم ندیده ایم کسانی را که بدون هیچ کار مهم و مفیدی، از نقض قوانین رانندگی و یا قواعد محل کار خود لذت می برند و چه بسا تعداد چراغ قرمزهایی که هر روز رد می کنند را می شمارند و به آن ها افتخار نیز می کنند. چه بسا کسانی که با سفسطه، دروغ و ریا، تخلفات خود را توجیه می کنند و از این کار نه تنها احساس گناه نمی کنند، بلکه احساس موفقیت دارند. چه بسا کسانی که با حیله و فریب صف ها را دور می زنند و نوبت دیگران را اشغال می کنند و بی آن که حس گناه داشته باشند، معترضان را به رقابت فرا می خوانند.
پیشنهاد: حال ممکن است این سوال ایجاد شود که چه راهی برای اصلاح این وضعیت وجود دارد و به قولی چه باید کرد؟! به نظر حقیر اولین گام این است که از خودمان شروع کنیم و هر خواسته ای را که با نوعی حس زرنگی توأم است را مورد مداقه قرار دهیم تا مبادا در پس این حس زرنگی، ظلم به فرد یا جمعی مستور و یا نقض قانونی در کار باشد. و اما گام دوم که بسیار هم تأثیر گذار است این که تخلفات ریز و کوچک قانونی اطرافیان را به مثابه ی زرنگی و توانایی افراد تلقی و معرفی نکنیم و بلکه با هرگونه بازخوردی مانند اخم، بوق و نصیحت، اولاً به این گونه افراد امتیاز ندهیم و ثانیاً این گونه اعمال را محکوم کنیم، یقیناً نباید در ایجاد حس موفقیت با قانون شکنان همکاری کرد، بایستی موفقیت های حاصله با نقض قانون را سرشکستگی و مایه سرافکندگی در جامعه معرفی نمود.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/2/24
10:58 ع

در پی خواندن مطلی در خصوص ترغیب به عقد های 6 ماهه تا 1 ساله، لازم دیدم تا به اطلاع دوستان به خصوص جوانم برسانم که طولانی شدن عقد قبل از عروسی در بسیاری از موارد مشکلات و تنش هایی ایجاد می کند که اگر عروس و داماد زودتر زیر یک سقف بروند هرگز درگیر آنها نخواهند شد و با توجه به اهمیت مسئله، مختصراً مواردی را در خصوص این مشکلات و در انتها راه حل پیشنهادی خودم را تقدیم می کنم:
1- ایجاد توقعات نابجا در دوطرف به خصوص در مورد اقوامی که در شرایط عقد، خرج زیادی روی دست داماد می گذارند و همین توقعات در خصوص تهیه ی جهیزیه نیز با طولانی شدن عقد بیشتر می شود.
2- ایجاد فرصت دخالت های بی حد و حصر در اطرافیان عروس و داماد، که بعضاً این افراد حق دخالت را تا آخر عمر برای خود محفوظ می دانند و دامنه ی این افراد از حد والدین به حد فامیل های دور و حتی دوستان نارفیق نیز پیش می رود.
3- کمبود فرصت رفع کدورت در برابر فرصت های زیاد ایجاد کدورت، که معمولاً به دلیل ملاحظات در نوع مناسبات، دردسر ساز می شود.
4- حذف رابطه ی زناشویی به عنوان یک عامل اصلی و مهم در تثبیت رابطه ی زن و شوهر موجب ایجاد تنش های روحی روانی و حتی جسمی عروس و داماد گردیده و از این تنش ها، به عنوان عامل حدود 50 درصد از جدایی ها نام برده می شوند.
5- حرف و حدیثهای زیادی که در دوران عقد برای زندگی عروس و داماد ایجاد می شود، معمولاً تا مدت زیاد و حتی تا آخر عمر باقی می ماند و نقل تمام دعواهای زندگی خواهند شد.
6-  عوامل فوق و سایر عوامل موجب می شود تا یک عقد طولانی قبل از ازدواج شرایطی سخت تر از ازدواج را ایجاد کند و همین تمام عوامل موجب می شود تا یک زندگی که می تواند در حالت عادی به خوبی و خوشی ادامه یابد به تنش های بعضاً جدایی ساز منتج گردد.
7- برعکس آنچیزی که تبلیغ می شود جدایی در زمان عقد های بلند مدت، معمولاً هیچ برتری نسبت به جدایی در زمان بعد از عروسی ندارد و عملاً به همان اندازه موجب مشکلات می شود.
پیشنهاد: نظر حقیر این است که شناخت برای ازدواج باید قبل از ازدواج و به واسطه ی والدین و افراد مورد اعتماد و با صحبت های مستقیم قبل از عقد در شرایط حفظ حریم و حیا و با تحقیقات از معتمدین صورت گیرد، نه این که با ایجاد شرایط سخت عقد طولانی، عملاً زندگی مشترک عروس و داماد را تحت الشعاع مشکلات زیادی قرار دهیم. پیشنهاد دیگر این که
 می توان تازه عروس و دامادها را ترغیب کرد تا تنها زمانی به بچه دار شدن اقدام کنند که در زندگی مشترکشان به یک ثبات نسبی رسیده باشد؛ و دیگر این که کسب معیارهای صحیح موجب می شود تا با یک آشنایی کوتاه مدت، بتوان شناخت بهتری نسبت به طرف مقابل داشت و اگر معیارهای صحیح را در مورد ازدواج نشناسیم چه بسا در یک دوره ی 1 ساله ی نامزدی هم موفق به شناخت صحیح طرف مقابل نشویم، پس به جای تمرکز بیش از اندازه از لزوم شناخت طرف مقابل، باید روی شناخت ازدواج، چارچوبها و معیارهای آن گام برداشت.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/1/23
12:11 ص


در پیرامون ما همواره موقعیت هایی پیش می آید که دوست داریم و لازم می دانیم که انتقاد کنیم ولی با توجه به تجربه های شخصی که از خودمان و دیگران سراغ داریم بسیاری از اوقات به دلیل عدم احتمال در اثربخشی آن، قید نقد را زده و یا آنچنان این انتقاد در ذهنمان دشوار و یا خطرناک به نظر می آید که حاضر به تقبل ریسک آن نمی شویم.
اما آیا در خصوص انتقاد مؤثر و راحت می توان مهارت هایی را تعریف نمود؟ پاسخ به این سوال را می توان با مثال هایی در اطرافمان مشاهده نمود، چگونه است که برخی وبلاگها و سایت ها بیشترین انتقادها را می کنند ولی خطری تهدیدشان نمی کند و برخی دیگر به راحتی منحل و یا همان فیلتر می شوند؟! یا این که چگونه است که برخی انتقادات شان نه تنها مورد مواجهه واقع نمی شود بلکه بابت انتقاد به آنها حق الزحمه نیز می دهند؟! فارغ از بحث پشتوانه ها و روابط در این زمینه نحوه ی خود انتقاد در این مسئله اولین نقش را ایفا می کند.
ابتدا بایستی منظورم را از انتقاد راحت و مؤثر بیان نمایم، انتقاد راحت انتقادی است که با کمترین خطر و مواجهه انجام می شود و منتقد در معرض خطرات جسمی، روحی، اجتماعی و شغلی قرار نمی گیرد و انتقادِ مؤثر، انتقادی است که تأثیر گذار باشد و بتواند اصلاح را در پی داشته باشد. این چنین انتقادی نه به انتقاد کننده و نه به انتقاد شنونده آسیبی وارد نکرده و حتی منجر به ارتقا و پیشرفت توأم آنها نیز می گردد.
اکنون می توانیم به خود عنوان مطلب بپردازیم، یعنی چگونه می توانیم راحت و مؤثر انتقاد کنیم؟
یک انتقاد خوب با سه شرط مهم میسر است و هر یک از این شروط مهیا نباشد نمی توان آن را به عنوان یک انتقادِ خوب ارزیابی نمود:
ادب- اولین شرط یک انتقاد خوب این است که ادب در آن رعایت شود به نحوی که انتقاد شونده احساس احترام داشته باشد و این حس باعث می شود تا با کمترین واکنش شنوای انتقاد مواجه باشد. ادب باعث می شود تا انتقاد شنونده ظرفیت بیشتری پیدا کرده و انتقادات تند و تیزتر را نیز بهتر تحمل نماید.
انصاف- شرط دیگر یک انتقاد خوب، رعایت انصاف است؛ اگر در انتقادات خود به صورت غیر منصفانه عمل کنیم و فقط بدی ها را آشکار کنیم و خوبی ها را نبینیم یا به آنها اشاره ای نکنیم، انتقاد شونده به حتی بخش های منطقی و انتقادات وارد را نیز غیر منصفانه تلقی کرده و به آنها التفاتی نمی کند و حتی ممکن است موجب لجاجت و بدتر شدن وضع شود. انصاف موجب می شود تا انتقاد شونده کمتر به واکنش های تدافعی متوسل شود و همین مسأله موجب می شود تا به جای این که انرژی اش را صرف توجیه و مجادله نماید، به خود انتقاد و فهم توجه داشته باشد.
علم- انتقاد اگر غیرآگاهنه و از سوی افراد غیر متخصص وارد شود، عملاً فایده و اثری نخواهد داشت، چرا که یک انتقاد باید همراه با تحلیل و تجزیه بیان شود تا ذهن انتقاد شونده را درگیر و تسلیم نماید و در صورتی که کسی در زمینه ای اطلاعات خوبی نداشته باشد و بخواهد انتقاد نماید، انتقاد شونده یا وی را غیر منصف و یا غیر متخصص تلقی نموده و چه بسا از جایگاه نقد شدن در برابر چنین منتقدی فرار کرده و حتی موجب هتک حرمت به منتقد گردد.
در کنار سه شرط ضروری مورد اشاره، موارد دیگری نیز در انتقاد وجود دارند که می توانند یک انتقاد خوب را به یک انتقاد عالی تبدیل نمایند که می توانم به این موارد اشاره کنم:
دلسوزی- این که یک منتقد خودش را دلسوز انتقاد شونده معرفی کند و انتقاد شونده این مفهوم را در ذهن خویش بپذیرد، آن قدر مؤثر است که حتی بعضاً موجب می شود تا منتقد به جای رعایت شرط ادب، با کلام غیر مؤدبانه ولی دلسوزانه نقد خویش را در ذهن نقد شونده بنشاند.
استفاده از آیات، روایات، کلام بزرگان، لطایف، هنر و ضرب المثل- چه بسا با یک لطیفه ی بامزه، انتقاد تندی را بیان کرده و نه تنها موجب دلخوری نشویم، بلکه باعث شادی، نشاط و اصلاح نیز گردیم و این استفاده از لطایف و هنر در انتقاد را در نمایش ها و شعرهای طنزِانتقادی و کاریکاتورها به تناوب دیده ایم و لذت برده ایم.
معمولاً منتقدانی که در هر زمینه ای بدون رعایت مبانی انتقاد، بی محابا و بعضاً اهانت آمیز نقد می کنند، با توهین، تحقیر، طرد و حتی تنبیه مواجه شده و معمولاً این افراد مدام از ظرفیت پایین جامعه در برابر نقد دادها سرخواهند داد و این در حالی است که به نظر حقیر ظرفیت نقد پذیری جامعه و حکومت بسیار فراتر از حد مورد ادعای نامنتقدان است که البته خود مفهوم نقد پذیری و ارتقای ظرفیت آن مقوله ی مهم و مستقل دیگری است که بایستی به صورت ویژه و کاربری به آن نیز پرداخت.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/1/20
10:25 ع


انسان در زندگی اگر هر هدفی را دنبال کند، نیازمند خطوط قرمزی است تا برای خودش ترسیم کرده و از آنها گام بیرون ننهد. خط قرمز برای هر کسی به فراخور اعتقادات وی تعریف می شود و کسی نیست که خط قرمزی نداشته باشد و حتی می بینیم که برخی همین عدم اعتقاد به هیچ خط قرمزی را به عنوان خط قرمز انتخاب می کنند و بر آن پای می فشارند و از آن کوتاه نیز نمی آیند.
یک انسان، مومن نیست مگر خطوط قرمزش را با دین تنظیم نماید و نمی تواند مومن بماند، مگر وقتی که مدام خط قرمزهایش را کنترل و پررنگ نماید و اگر این چنین نباشد، چون همواره خطوط قرمز ما به دلیل تعامل مان با جامعه، دوستان، خانواده، عرف و فرهنگ های دیگر مورد هجمه قرار می گیرند، خطر کمرنگ شدن و پافراتر گذاشتن از این خطوط نیز به تدریج وجود خواهد داشت.
در کنار اصرار بر حفظ حریم ها، خوب است که انسان همواره در جهت حفظ خود، قبل از خطوط قرمز شرعی، خطوط قرمز خود را بر مبنای خطوط قرمز اخلاقی و تنگ تر ترسیم نماید. انسان نمی تواند بدون حساسیت بر گناه از گناه دوری کند و اگر کسی از بی فایده و مکروه  دوری گزیند، یقیناً کمتر به سمت گناه و حرام می رود.
همه ی ما ناچاریم در برخی مواقع، مسائلی را به خاطر جمع و جامعه ای که درآنیم تحمل کنیم، ولی نکته ی مهم این است که تحمل این مسائل نباید به عادی شدن آنها در ذهنمان و بی تفاوت شدن در برابر آن گناهان بینجامد، و این مسئله موجب شسته شدن خط قرمزهایمان می گردد و وقتی چشم مان این خطوط کمرنگ را نبیند، پایمان نیز از آن فراتر خواهد رفت.
چه بسا کسانی که نگاه به نامحرم و بی حجابی را با دیدن فیلم های صدا و سیما و ماهواره، عادی فرض کردند و سپس به چشم چرانی و بی غیرتی و بی حجابی گرفتار آمدند.
چه بسا کسانی که چون قلیان را جزء خطوط قرمز قرار ندادند، از در تفریح به قلیان روی بردند و پس از عادی شدن آن، سپس به سیگار و بعدهم به مواد مخدر دیگر روی آوردند.
چه بسا کارمندان و مسئولانی که گرفتن هدیه را خط قرمز خود قرار ندادند و کم کم به هدایای مشکوک و حتی رشوه روی خوش نشان دادند.
چه بسا کسانی که تسلیم نشدن در برابر حق را خط قرمز خود قرار ندادند و کم کم بر باطل نیز لجاجت و اصرار ورزیدند.
چه بسا کسانی که ولایت فقیه را از خط قرمز خویش خارج کردند و کم کم منکر وجود امام زمان و حتی حقانیت اسلام گشتند.
آری خط قرمزها در زندگی مهمند و باید روی آنها تحلیل و دقت داشت. نباید گذاشت خطوط قرمز مان بر اساس معیارهای دنیوی و نفسانی تعیین و تثبیت شوند و نباید گذاشت خطوط قرمز صحیح زیر گامهای دیگران در برابر چشمان ما نیز رنگ ببازد.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

89/2/29
8:48 ص

         

 پرداختن به مسأله حجاب بدون توجه به بحث غیرت، تا کنون ناکارا بوده و صرفا باعث لوث شدن این حکم الهی دوجنبه ای یعنی حکومتی و اخلاقی گردیده است. آنچه که غور در خانواده هایی که زنان و دخترانشان بی حجابند، به انسان می فهماند، این است که در چنین خانواده هایی، غیرت به همان اندازه حجاب و به نظر حقیر بیشتر از آن مورد مظلومیت واقع شده است. چگونه می توان فرض کرد که همسر یا دختر بالغه کسی بدون حجاب مناسب و با لباس های زننده، تنگ، نازک، محرک و نیمه عریان به خیابان و یا میان نا محرمان بیاید و شوهر و یا پدر خانواده را غیور دانست. چگونه ممکن است در خانه ای که مردانش غیرتمندند، زنان و دختران بتوانند هرگونه که بخواهند در جامعه حاضر شوند.ادامه مطلب...

nazokbin

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
کانون فرهنگی شهدا عاشق آسمونی یا صاحب الزمان (عج) بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) من وآینده من در سایه سار ولایت سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه