93/2/20
9:53 ص
هر انسانی به لحاظ اجتماعی، از اطرافیان و محیط پیرامون خود تأثیر می پذیرد و شاید میزان تأثیر خانواده بر اخلاق هر فردی بیش از دیگران باشد. با توجه به اهمیت فرهنگ عفاف و حجاب در سلامت خانواده و جامعه بر آن شدم تا به چگونگی تأثیر همسران در خصوص ارتقای فرهنگ عفاف و حجاب بر یکدیگر بپردازم، مسئله ای که باید قبل از طرح این عوامل طرح گردد، بحث رابطه ی حجاب و عفاف است، چرا که برخی مدعی اند فاصله ی معنی داری بین این دو وجود دارد، در حالی که نمی توان پذیرفت فردی عفیف و پاکدامن باشد ولی با گفتار، رفتار و پوشش خود در پی جلب توجه سایر غیرهمجنسان خود باشد، اصولاً این که فردی عفیف باشد ولی از این که خودش را به صورت محرک در معرض نگاه نامحرمان قرار دهد ابایی نداشته باشد، منافات دارد. پس از تبیین این فرض در خصوص قرابت مفاهیم عفاف و حجاب، به عوامل مؤثر در ارتقای این فرهنگ در همسران می پردازم:
1-محبت: میزان علاقه ی همسران به یکدیگر، مستقیماً روی میزان پاکدامنی و عفت ایشان تأثیر می گذارد، هرچه محبت همسران در دل یکدیگر عمیق تر باشد انگیزه ی کمتری برای تبرج و خودنمایی بین نامحرمان ایجاد خواهد شد و البته عادات و فرهنگ های یک جامعه می تواند کاری نماید که حتی همسرانی که به یکدیگر خیلی علاقه دارند نیز از لباس پوشیدن های محرک در برابر دیگران به عنوان یک رفتار معمولی ابایی نداشته باشند، ولی همین رفتارها، حتی اگر در ابتدا نیز با انگیزه ی بی عفتی همراه نباشد، پیامی را به سایرین می رساند که همین پیام می تواند موجب شکل گیری روابط غیرمعمول بین زوج یا زوجه با افراد دیگر گردیده و باعث کاهش محبت بین ایشان و کاهش گرمای خانواده گردد. همانطوری که تشریح شد، اگرچه محبت بین همسران یکی از عوامل افزایش عفت و حجاب ایشان است، عفاف و حجاب نیز موجب گرم تر شدن روابط همسران می گردد.
2-عفت نابجا: همانطوری که عفاف در محیط جامعه مورد سفارش قرار گرفته است، وجود عفاف و حیا بین زن و شوهر موجب سیراب نشدن ایشان از گرمای عشق همسرشان می گردد. پس زن و شوهر باید نسبت به عفت و حیا درک صحیحی داشته باشند و مسائل زناشویی را از این مفهوم دور نگاه دارند (البته عفاف و حجاب در محیط خانواده و در کنار فرزندان و سایر محارم باید به میزان متعارفی وجود داشته باشد). درک اشتباه از مفهوم عفاف موجب عدم رضایت در همسران گردیده و در نهایت همین مسئله موجب می گردد تا همسران در حالی به جامعه پای گذارند که از کانون خانواده ی خود سیراب نگردیده اند.
3 - تکنیک های همسرداری: موفقیت همسران در مسائل زناشویی و خانوادگی، تابع تکنیک هایی است که بدون مطالعه و یادگیری حاصل نمی گردند، افراد باید نسبت به نیازهای روحی و جسمی همسرشان و تفاوت های فرهنگ گفتاری و رفتاری در جنس مخالف اطلاعات مناسبی داشته باشند تا بتوانند محیط خانواده را به مأمن همسر خود تبدیل نمایند. همسرانی که نسبت به یادگیری این تکنیک ها مقاومت و احساس بی نیازی می کنند، معمولاً در زمانی متوجه اشتباه خود می شوند که دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده است، همسران باید توجه کنند که عامل اصلی بسیاری از جدایی ها و خیانت ها همین نارضایتی های زناشویی و البته عاطفی هستند.
4 - کنترل نگاه: در اکثر آیات و روایاتی که بحث حجاب و عفاف مطرح شده است، در کنار آنها به بحث نگاه کردن و پاکی چشم نیز توجه گردیده است، انسانی که چشمانش را پاک نگاه نمی دارد، به تدریج دچار نارضایتی از همسر و تنوع طلبی جنسی می گردد و به همین لحاظ به جلب توجه در جامعه از طریق پوشش و یا حتی حرکات، گفتارها و رفتارها روی خواهند آورد. اگر همسری نگاهش را آلوده کند، همانطوری که خودش از همسرش رضایت نخواهد داشت، به تدریج همسر او نیز با درک سردی همسر، از زندگی زناشویی خود احساس نارضایتی می نماید و همین مسئله موجب کاهش عفاف و حجاب در او خواهد شد.
5-آراستگی: آراستگی همسران در محیط خانواده باعث می شود تا همسران نسبت به یکدیگر احساس، عشق و احترام شان تازه بماند و این که هرکدام از ایشان نسبت به راحتی می توانند پاکدامنی خویش را در برابر عوامل محرک بیرونی حفظ نمایند.
6 - غیرت مردان: غیرت مردان یکی از عوامل مؤثر در حفظ عفت و حجاب خود و همسر است، مردی که نسبت به همسرش غیرت دارد به لحاظ رفتاری نمی تواند نسبت به سایر زنان بی محابا و غیرعفیفانه رفتار نماید ولی نکته ی مهم این است که غیرت به همان میزان که می توانند موجب افزایش حجاب و عفاف همسر گردد، در صورتی که در آن زیاده روی شود می تواند موجب بروز حس لجبازی در طرف مقابل بشود که به همین لحاظ ضمن این که غیرت برای مردان واجب است و ضمن این که زنان نیز از وجود این خصلت در شوهرشان احساس وجود محبت می کنند، ولی نحوه ی بروز این عامل و میزان آن نباید به نحوی صورت گیرد که موجب نارضایتی و لجاجت در طرف مقابل گردد، باید مواظب بود که اگر همسر خودش را مورد بی اعتمادی شوهرش بداند و یا اگر طوری رفتار شود که زنی تنها از ترس شوهرش به حجاب خود مراقبت کند، در نهایت نسبت به حجاب و عفاف بی میل خواهد شد و حتی ممکن است از آنها متنفر گردد.
7- رسانه ها: از موارد مؤثر بر میزان عفاف و حجاب همسران، رسانه های تصویری و ارتباطی جدید است، فیلم ها، سریال ها، جُنگ ها، مسابقات، شبکه های مجازی، اینترنت و تمام برنامه های رسانه های صوتی و تصویری اعم از تلویزیون، ماهواره، فضای مجازی و بازی ها می توانند عامل بسیار مهمی بر افزایش یا کاهش میزان عفاف و حجاب همسران باشد، وقتی زن و یا شوهر، پای ماهواره، فیلم های مبتذل و یا سایت های مستهجن را به خانواده شان باز می کنند عملاً موجب فروپاشی حریم های عفت و حجاب در خودشان و همسرشان می گردند، در حالی که هریک از همسران نه تنها نباید یکدیگر را به ورود این رسانه ها به حریم خانواده ترغیب نمایند، بلکه بایستی با روشنگری و استدلال همسرشان را از این مسئله منع نمایند. نمی توان سریالهایی را که عشق های مثلثی و مربعی را ترویج و یا خیانت به همسر را توجیه می کنند را نگاه کرد و به تدریج در برابر بی عفتی و بی حجابی حساسیت داشت. نکته ی حیاتی این است که بعضاً برخی همسران بدون توجه به کارکردهای ضدعفاف و حجاب این رسانه ها، به بهانه هایی مانند یادگیری مسائل زناشویی، به آن ها متوسل می شوند و حال این که یقیناً این مسئله در نهایت منجر به افزایش نارضایتی های زناشویی و خانوادگی خواهد گردید.
8-هم افزایی ایمانی: همسرانی که یکدیگر را به نماز، نماز جماعت، زیارت، حضور در مساجد، اردوهای راهیان نور و ... دعوت می کنند، قرارهای خود را در اماکن زیارتی می گذارند و این مسئله به یقین موجب هم افزایی درایمانی در همسران می گردد، محبت همسران آن گاه که با عشق خدا درآمیخته شود بتون مسلحی ایجاد خواهد کرد که در برابر هر نگاه، وسوسه و هجمه ای مقاومت خواهد کرد.
9-رفت و آمدهای خانوادگی: همانطوری که هر فردی به دوست خوب نیازمند است، هر خانواده ای نیز به دوستان خانوادگی خوب نیازمند است، این که زن و شوهر بدون در نظرگرفتن معیارهای عفاف و حجاب نسبت به انتخاب و یا تحمیل دوستان خود به محیط خانواده اقدام نمایند مخرب است. رفت و آمد با خانواده هایی که نسبت به تهاجم فرهنگی و پدیده هایی مانند شبکه های ماهواره یا رعایت حریم های محرم و نامحرم حساسیتی نداشته باشند، عملاً تأثیر خود را بر عفاف و حجاب خانواده نیز خواهند گذاشت. همسران باید بدانند که رفت و آمد نداشتن با افراد و خانواده های ناصالح در بدو امر خیلی آسان است ولی پس از شکل گیری این روابط، کنترل و کاهش آنها بسیار مشکل است.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/1/25
11:25 ص
علی رغم این که در 4 سال اخیر راه اندازی این وبلاگ، در چند فقره به سیاست های کاهش جمعیتی و عوامل و مشکلات رفع آنها و حتی ارائه پیشنهاد در خصوص رفع برخی از آن ها پرداختم (که در موارد متعدد در رسانه های مختلف اعم از خبرگزاری و روزنامه رسمی منتشر گردیدند)، لیکن با توجه به این که هم اکنون مجلس با کلیات طرحی عنوان "طرح پیشگیری از کاهش جمعیت" موافقت کرده است، لازم دیدم مطلبی را در تحلیل و نقد کلیات این طرح بنویسم.
در صورت تصویب نهایی این طرح در صحن علنی مجلس: "تمامی اقدامات راجع به سقط جنین، عقیمسازی مانند وازکتومی، توبکتومی و هرگونه تبلیغات راجع به تحدید موالید و کاهش فرزندآوری ممنوع بوده و مرتکب به مجازات مندرج در ماده 624 قانون مجازات اسلامی محکوم خواهد شد"، اگر چه این طرح در راستای جلوگیری از تحدید جمعیتی و تهدیدی که از آن به کشور وارد می شود تهیه گردیده است، لیکن موارد مهمی در آن به چشم می خورد که باید به دقت مورد بررسی قرار داشته باشند:
1- با توجه به این که کاهش نرخ جمعیت بیش از هر سیاست مالی و درمانی، محصول تغییرات فرهنگی است، جلوگیری از ادامه ی آن تبلیغات که هنوز در ذات برخی قوانین، برنامه ها و یا نهادها رسوب کرده اند، مسئله ی مهم و قابل ستایشی است که باید عملی گردد، به عنوان مثال آن محدودیت هایی که برای برخورداری از برخی تسهیلات و کمک های دولتی سقف فرزند تعیین کرده اند و یا طرح های حمایتی دیگری که بین خانواده های کم جمعیت و پر جمعیت هیچ تفاوتی در ارائه خدمات دولتی قائل نیستند (مانند اولین دوره ی توزیع سبد کالا) باید اصلاح گردند.
2- و اما پس از بحث فرهنگسازی و اصلاح قوانین که در بند قبلی تأیید کردم، به بحث های دیگری می رسیم که به دلایل مختلفی نباید در دستور کار قرار گیرند، در هر صورت حکومت در عین حال که به جهت دهی و هدایت جامعه در راستای منافع اجتماعی و ملی مکلف است، حق ندارد آزادی های فرد و خانواده را محدود نماید، که اگر چنین کند برخی از خسارات و آسیب های حاصله غیر قابل جبران خواهند بود، محدودیت های موضوع این قانون را در چند بند بررسی می کنم:
الف- اختیار و امکان مدیریت خانواده را از والدین می گیرد، باید توجه داشت همان طوری که تک فرزندی و یا دو فرزندی شعارهای صحیحی نبوده اند، شعارهایی مانند فرزند بیشتر زندگی بهتر که فرزندآوری بی حدو حصر را ترویج می کنند نیز فرجام خوبی نخواهد داشت، مطمئناً این که خانواده ها را بدون در نظر گرفتن ظرفیت های مادی و معنوی و جغرافیایی مجبور به یک سیاست خاص جمعیتی بنماییم، در نهایت نمی تواند منجر به تربیت روحی و جسمی مناسب فرزندان گردد. اصرار بر این که والدینی که در سوئیت 40 متری استیجاری زندگی می کنند، تا زمان فوت شان از فرزندآوری دست برندارند، نمی تواند حتی با اصول تربیت فرزند اسلامی که محل خواب فرزند و والدین را جدا می کند، انطباق داشته باشد.
ب- با اجرای این طرح، عملاً مراکز مجاز و استانداردی که در زمینه های مورد اشاره در طرح خدمت ارائه می دهند تعطیل و مراکز غیرمجاز، زیر زمینی و غیراصولی افزایش می یابند. اگر چه تمایلی به پرداخت یارانه دولتی در مسائل پیشگیرانه ندارم، لیکن حکومت باید خانواده ای را که مثلاً مطابق با ظرفیت های جسمی، روحی و مالی تعداد دلخواه فرزندشان را مثلاً 3-4 فرزند آوردنده را درک کرده و اجازه ی مدیریت خانواده را به او بدهند.
ج- اصرار غیرهدفمند بر افزایش جمعیت در صورتی که منجر به افزایش فرزندان خانواده های مستضعف (به لحاظ مالی و حتی فرهنگی) گردد، در نهایت منجر به افزایش فرزندانی که مبتلا به سوءتغذیه و یا مشکلات آموزشی و تربیتی هستند، خواهد شد و در حالی که مسیر حرکت دولت ها در این سال ها و هم اکنون نیز به سمت کاهش یارانه های درمانی و آموزشی (به سمت خصوصی سازی) پیش رفته است، نمی توان حمایت مناسبی را از خانواده هایی که با مشکل مواجه می شوند ارائه نمود.
د- تجربه نشان داده است که اگر هر اقدامی به صورت افراطی و بدون تدابیر فنی و علمی به پیش برود در نهایت به سیاست های تفریطی منجر خواهد شد، سیاست کاهش جمعیت در زمانی رخ داد که سیاست افراطی افزایش جمعیت در دهه ی 60 گریبان کشور را گرفت و سیاست تحدید جمعیتی زمانی رخ داد که سیاست تفریطی کاهش جمعیت در پیش گرفته شد و اکنون نیز در برهه ای به سر می بریم که اگر یک سیاست عالمانه با نظر گرفتن ظرفیت های خانوادگی و جغرافیایی در دستور کار قرار نگیرد، در نهایت بازهم منجر به ندامت و هزینه های فراوان برای تغییر مسیرهای فرهنگی و اجتماعی خواهد گردید و به همین لحاظ علما و مسئولان اجتماعی و اقتصادی کشور باید برای نرخ رشد جمعیت مناسب (نه کم و نه زیاد)، در مناطق مختلف کشور سیاست گذاری و برنامه ریزی نماید.
این مطلب در عمارنامه منتشر شد.
مطالب مرتبط
تک فرزندی، یعنی هزاران اسباب بازی بدون حتی یک همبازی
لزوم پرهیز از افراط و تفریط در رشد جمعیت
بررسی سؤال ها و شبهات افزایش فرزندآوری
مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت
تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی
برچسب های مرتبط: نرخ رشد جمعیت سبک زندگی توالد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/12
11:32 ع
قبلاً در بحث کوتاهی به بحث ازدواج مجدد و چندهمسری پرداخته بودم لیکن به دعوت یکی از میهمانان ارجمند وبلاگ، مطلب کوتاهی نیز در خصوص ازدواج موقت تقدیم می گردد:
یکی از احکام فقهی اسلام مباحث مربوط به بحث ازدواج موقت است که همانند همه ی احکام اسلامی حتماً حکمتی و حریمی دارد که مباحث فقهی آن در تمام رساله های عملیه و موارد حقوقی اش نیز برگرفته از همان احکام، در قوانین موجود است، که فارغ از مباحث حقوقی و فقهی مسئله، نظر شخصی خود را در خصوص جایگاه ازدواج موقت در شرایط امروز جامعه بیان می کنم:
1- به یقین ازدواج دائم بهترین راه کنترل غرائز جنسی است، چرا که در کنار تأمین نیازهای جنسی و جسمی، به بهترین روش نیازهای عاطفی و روحی را پاسخ می دهد و آرامش پایداری را برای افراد ایجاد می کند؛ این ازدواج دائم است که سایبان امن و آسایش را برای فرزندان تأمین می کند و خانواده را به عنوان اصلی ترین نهاد اجتماع ایجاد می کند و از این لحاظ اصولاً قیاس ازدواج دائم و موقت را صحیح ندانسته و هرگز ازدواج موقت را جایگزین ازدواج دائم نمی شناسم و به همین لحاظ ترویج ازدواج دائم به عنوان بهترین راه برای سلامت جامعه و تسکین دردهای جنسی، روحی و عاطفی باید در دستور کار مسئولان قرار داشته باشد. تبلیغ و توصیه به ازدواج موقت در جایی که یک مجرد توان ازدواج دائم را دارد مطلوب به نظر نمی رسد.
2- ازدواج موقت برای مرد و زنی که امکان ازدواج دائم ندارند و به گناه می افتند و یا زنی که امکان ازدواج دائم ندارد و به لحاظ وضعیت مالی در سختی بسر می برد و مردی که به دلیل مهاجرتِ اضطراری و بلند مدت و یا بیماری سخت و طولانی همسرش تحت فشاری غیرقابل تحمل است، به عنوان راهی صواب و ثواب پیش نهاد می شود و این افراد نه تنها بدکار نیستند بلکه به این دلیل که به حفظ ایمان خود با توسل به حلال خدا و دوری از حرام اقدام می کنند باید محترم شمرده شوند و باید از آبروی این افراد دفاع کرد.
3- جامعه باید نسبت به زنانی فقیر و بی سرپرستی که با اکراه به ازدواج موقت تن می دهند مسئولانه برخورد کند و هیچ لزومی ندارد مردان غیور و مسلمان ازدواج موقت با این زنان را که بعضاً به لحاظ سنی هیچ کفویتی نیز باهم ندارند را شرط کمک کردن به ایشان قرار دهند و باید توجه داشت که کمک کردن به ازدواج مناسب برای زنان و دختران فقیر و بی سرپرست سفارش اسلام و قرآن است و امکان و الزامی وجود ندارد تا خیرین با تمام این زنان طرح صیغه بریزند.
4- یکی دیگر از موارد قابل تجویز که در زندگی اهل بیت نیز مشاهده شده است شأنیت همسران است. پیامبر اسلام تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودند و حضرت علی علیه السلام نیز تا زمانی که حضرت فاطمه در کنارشان حضور داشتند به دنبال ازدواج دیگری نرفتند و به همین دلیل به مردی که همسر هم شأنی را انتخاب کرده و با او ازدواج کرده است اصلاً توصیه نمی شود (جز در موارد اضطرار) به فکر ازدواج مجدد از هر نوعی باشد.
5- یکی از مواردی که پیشنهاد می شود این است که برای مردان و زنان تحت فشار و نیازمند به ازدواج، می توان موارد مناسب توصیه کرد، اما باید توجه داشت که به هیچ وجه ازدواج (چه موقت وچه دائم) محلی برای دلسوزی و تسلیم احساسات طرف مقابل شدن نیست. به صرف این که فردی محتاج ازدواج است نباید به او جواب مثبت داد و در برابرش تسلیم شد، بلکه می توان ایشان را به مؤسسات و افرادی که این مهم را سامان می دهند ویا موارد مناسبی که برای این کار آمادگی و صلاحیت دارند هدایت نمود.
6- اگر چه ازدواج موقت در شرایط خاص و سخت توصیه می شود، اما باید مواظب بود که در هر صورت این مسئله یک مجوز الهی دارد و نباید نسبت به ازدواج موقت و کسانی که در پی آن هستند طوری موضع گرفت که حلال خدا یک منکر جلوه کند و حتی اگر کسی از روی تنوع طلبی به ازدواج موقت روی آورده باشد، نباید او را به عنوان فردی بدکار معرفی کرد.
7- این که برخی بی توجهی به ازدواج موقت را عامل اصلی افزایش آمار ایدز معرفی می کنند، خیلی قابل پذیرش نیست چرا که آن دلایلی که در شیوع ایدز مؤثر هستند همگی با ازدواج موقت قابل رفع نیستند. ایدز دلایل مختلفی دارد که تنها یکی از آنها از راه جنسی است، اگر قرار بود دختران، پسران، زنان و مردان به راحتی تن به ازدواج و قید و بندهایش بدهند که ازدواج دائم می کردند و سن ازدواج را به 30 سال و 40 سال نمی رساندند.
8- باید توجه داشت که اگر شرایط برای ازدواج کسی مهیا نباشد، در درجه اول باید بداند که حق ندارد خودش را در معرض انواع تصاویر، فیلم ها، برنامه های ماهواره ای و داروهای افزایش میل جنسی قرار دهد، باید به منظور سلامت خانواده ها و ایجاد سلامت اخلاقی و جنسی در جامعه، بر این فضای شهوانی موجود در برخی خانه ها و محیط ها لگام زد و گرنه که هیچ نوع رابطه ای پاسخگوی نفس سرکش و تنوع طلب انسان نخواهد بود.
نتیجه: باتوجه به شرایط امروز جامعه، ازدواج موقت نیز یکی از روشهای مشروع برای تسکین غرائز جنسی بخشی از جامعه است، باید نسبت به این مسئله برخورد منطقی و مناسبی داشت و شرایط را برای تبیین مسئله ی متعه، اعم از حدود شرعی، اخلاقی و اجتماعی آن آماده کرد، باید با فرهنگسازی مناسب، ظرفیت جامعه را به حدی رساند که افرادی که فاقد شرایط متعه (ازدواج موقت) نیستند به سمتش نروند و افرادی که شرایطش را دارند از این کار خجالت نکشند. البته مهمتر از اصلاح نگرش نسبت به ازدواج موقت، اصلاح فرهنگ ازدواج است، مسیر جامعه باید به سمتی برود که دولت، خانواده ها، نهادهای اجتماعی و خیرین، با زدودن رسوم پرهزینه ای مانند جهیزیه و مهریه های سنگین و تعبیه کمک های مناسب مالی، ازدواج دائم وتشکیل خانواده را هر چه بیشتر تسهیل کنند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: ازدواج خانواده سبک زندگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/10
4:56 ع
در عصر ارتباطات بسر می بریم و تکنولوژی هایی مانند ماهواره، موبایل، تبلت، لپ تاب، بلوتوث، وای فای، پیامک، چت و ... به یکی از مسائل جدی و مهم در تربیت کودکان تبدیل شده و چگونگی تهیه و مدیریت این وسایل به یکی از دغدغه های جدی والدین تبدیل شده است که مقدمتاً چند خطی از اهمیت مسئله می نویسم:
شاید 15 سال پیش حضور فیزیکی افراد در هر مکانی به معنی حضور واقعی ایشان تلقی می شد و شاید تنها وسیله ی ارتباط غیرحضوری تلفن با محدودیت های خاص خودش بود، اما با اختراع تکنیک های جدید ارتباطی، عملاً افراد در هر مکانی می توانند در محیطِ یک شبکه مجازی نیز حضور یابند و یا با افراد مختلف و متعددی ارتباطات گسترده ای با استفاده از چت، پیامک و ایمیل داشته باشند. اکنون دسترسی به مطلب، تصویر، فیلم یا پیدا کردن یک دوست به سادگی و تنها با چند کلیک یا کلید انجام می شود و تمام این ارتباطات گسترده از طریق موبایل، تبلت و لپ تاب که در هر خانه ای وجود دارند، به سادگی و بدون این که سایر اعضای خانواده متوجه شوند صورت می گیرد.
سرعت بالا و گستردگی اطلاعات و ارتباطات عصرحاضر می تواند آفت هایی داشته باشد که با توجه به حساسیت جسمی و روحی کودکان، نوجوانان و جوانان می تواند جبران ناپذیر باشد که به همین منظور به والدین توصیه می شود موارد زیر را مد نظر قرار دهند:
1- در بحث رسانه ها، بحث ماهواره مقوله ای مجزاست و برای هیچ فردی با هر سنی پیش نهاد نمی شود، در صورتی که خانواده ای سر سفره ماهواره نشست دیگر بقیه ی توصیه ها در مورد وسایل ارتباطی چندان موضوعیتی نخواهد داشت، حتی در حالتی که فرض، استفاده از برنامه های خوب ماهواره هم باشد، به دلیل این که اولاً نمی توان به صورت قطعی و متقن دسترسی به سایر شبکه ها را از بین برد و ثانیاً این که اکثریت همان برنامه های به ظاهر خوب نیز با تبلیغات و زیر نویس ها و میان برنامه های خود (اعم از جنسی و ضد فرهنگی) ارائه می شوند.
2- اگر چه کارکردن با این وسایل ارتباطی به مهارت های خاصی نیاز دارد، اما صرفِ داشتن مهارت در انجام کاری نمی تواند صلاحیت آن کار را به همراه آورده و جبران کننده خسارت های آن باشد، پس نباید در این مقوله ها در خصوص مهارت آموزی به فرزندان با شتاب و ذوق زدگی برخورد کرد.
3- کارکردن با موبایل، تبلت و لپ تاب آسیب های گسترده ای بر مغز، اعصاب، خون، اسکلت، ضربان قلب، بلوغ زودرس، عضلات، وزن، باروری و ... می گذارد که توضیح این آسیب ها به فرزندان باعث می شود تا فرزندان در برابر مدیریت والدین در خصوص این آسیب ها و تأثیرات آنها آگاهی های لازم را کسب کنند. استفاده از موبایل به صورت کلی برای کودکان تجویز نمی شود و تنها در شرایط اضطراری این کار را می توان با رعایت نکات ایمنی انجام داد، در برخی کشورهای اروپایی مانند سوئیس و اتریش رسماً به خانوادهها بسیار تأکید شده که بچههای زیر 16 سال اصلاً با موبایل صحبت نکنند.
4- آسیب های این وسایل برای بزرگترها نیز وجود دارد و افراط در استفاده از این وسایل می تواند همان آسیب ها را در ابعاد محدودتری برای ایشان نیز ایجاد کند و مهمتر این که فرزندان از والدین شان الگوپذیری دارند و رفتارهای والدین بیش از گفتارهای شان برای فرزندان جذابیت دارد، والدینی که به صورت افراط آمیز با این تجهیزات و رسانه ها سروکار دارند هرگز نمی توانند به صورت مؤثر فرزندان شان را از افراط در بکارگیری این وسایل بازدارند.
5- تهیه و خرید تجهیزات ارتباطی باید متناسب با نیاز، سطح فهم و خویشتن داری فرزندان باشد، هیچ لزومی ندارد برای یک کودک وسیله ای خریده شود که بتواند به راحتی و در هر مکانی به اینترنت متصل شود و یا این که صفحه نمایش بزرگ و حافظه ی زیاد و امکانات ارتباطی جانبی مانند بلوتوث و وای فای و یا هر امکانات غیر ضروری دیگر و نرم افزاهای چت یا شبکه های اجتماعی داشته باشد و البته با افزایش سطح درک، اراده و نیاز فرزندان می توان دامنه ی دسترسی فرزندان به تجهیزات پیشرفته تر را گسترش داد و البته قبل از گشایش هر دری باید هشدارها و آموزش های لازم را در خصوص آن به فرزندن ارائه نمود.
6- یکی از اشتباهات کار با این تجهیزات ارتباطی این است که آن ها را به مثابه وسیله ی شخصی و محرمانه معرفی کرده و اعضای خانواده به خودشان حق بدهند که این تجهیزات را رمز گذاری کنند و یا از دسترس دیگران مخفی نمایند. موبایل تمام اعضای خانواده باید اینقدر پاک باشد که نیازی به پنهان کاری نداشته باشد و والدین باید در این مسئله پیش قدم باشند تا بتوانند از سایر اعضای خانواده آن را مطالبه نمایند.
7- محتوای ذخیره شده و برنامه های این تجهیزات باید به صورت دوره ای و بدون ایجاد حس بازجویی، به صورت دوستانه و در صورت لزوم نیز به صورت غیرمحسوس کنترل شود. البته نباید در برابر هر عکس و مطلبی واکنش نشان داد بلکه باید خطوط قرمزی را آگاهانه برای فرزندان ترسیم کرد و در صورت شکسته شدن این خطوط، استفاده از تجهیزات مربوطه با محدودیت مواجه شود.
8- یکی از فاکتورهایی که موجب ارتقای سطح ایمنی در استفاده از این تجهیزات می شود تسلط والدین در استفاده ازاین تجهیزات است، اگر والدین تجهیزات ارتباطی برای فرزندان خود بخرند که قادر به استفاده، مدیریت، کنترل و نظارت آنها نباشد عملاً احتمال به خطا رفتن فرزندان نیز بیشتر می شود، اگر فرزندان حس کنند که والدین در خصوص این تجهیزات اطلاعات خوبی دارند کمتر سعی می کنند تا این تجهیزات را وسیله ای برای انحرافات نمایند.
9- از مسائل مهم دیگری که در خصوص استفاده از این نرم افزارها برای کودکان قابل توجه است مدت استفاده از آنهاست، مدت کار با هر وسیله ای یک زمان متعارف و یک زمان مضری دارد و نباید گذاشت فرزندان این گونه تجهیزات را بیش از زمان متعارف و سفارش شده مورد استفاده قرار دهند.
10- نکته ی دیگر که می تواند از انحرافات و آفت های این وسایل بکاهد، مدیریت محل استفاده از این تجهیزات است، حتی المقدور باید طوری این تجهیزات را نصب و یا مدیریت کرد که در خلوت مورد استفاده قرار نگیرند و همواره در معرض دید والدین باشند.
11- یکی از روشهای محدود کردن استفاده از اینترنت برای جوانان، تهیه بسته های محدود اینترنتی است به نحوی که تنها حجم محدودی در اختیار فرزندان قرار گیرد، به هیچ وجه نباید بسته های نامحدود و خیلی پرسرعت را برای فرزندان مهیا نمود، چرا که این اقدام در اعتیاد به اینترنت مؤثر است.
مطالب مرتبط:
مهمترین نیازهای آموزشی کودکان
تربیت فرزندان در گروی کیفیت رابطه ی همسران
از هلال احمر تا تربیت فرزند
بزرگترین گناه پدر و مادر
کودکان مان را بدام نیندازیم
چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم
اصول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک
برچسب های مرتبط: تربیت فرزند فرهنگ سبک زندگی ماهواره رسانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد
92/11/7
12:40 ص
اگر چه در مطالب متعددی بر لزوم افزایش آگاهانه و علمی نرخ رشد جمیعت تأکید کردم و به شبهات و موانع تحقق این مسئله پرداختم، لیکن برخی اظهارات افراطی و تفریطی از سوی موافقان افزایش بی حدوحصر جمعیت و ادامه ی سیاست های کنترلی موجود موجب گردیده است که مختصراً به لزوم رویکرد عالمانه در این خصوص تأکید نمایم.
در مقطعی از دهه 60 ما دچار سیاست افراطی افزایش جمعیت شدیم و یک موج جمعیتی از آن سالها شروع به حرکت کرد به نحوی که ظرفیت آموزش، درمان و اشتغال این سیل جمعیت تا همین چندسال پیش مشکل اصلی بحث اشتغال کشور عنوان می شد و این مسئله اتفاقاً از سوی آقای احمدی نژاد که اولین منتقد سیاستهای کنترلی جمعیت بود مطرح گردید. بعد از مقطع جهش نرخ رشد جمعیتی، سیاستگذاران و برنامه ریزان کشور ناگهان سیاست تفریطی کنترل جمعیت را به نحوی پیش گرفتند که شعارهایی مانند "یک بچه خوبه دو بچه بسه" یا "فرزند کمتر، زندگی بیشتر" یا "دو بچه کافیست" بر در و دیوار شهرها و روستاها و برنامه های صداوسیما شکل گرفت و این سیاست تفریطی منجر به کاهش جمعیت کشور نسبت به ظرفیت اداره آن گردید و حتی رهبر معظم انقلاب، اعلام کردند که سکوت در برابر شعارهای کنترلی یک قصور و اشتباه بوده است.
به نظر می رسد بعد از دورهای افراطی و تفریطی در بحث افزایش یا کنترل جمعیت باید هرچه زودتر مسئولان و برنامه ریزان کشور براساس نیازها، ظرفیت ها و اهداف کشور به یک تعریف واحد و آگاهانه برسند و بسته به ملاحظات اقتصادی و جغرافیایی مناطق مختلف کشور، یک سیاست مشخص را هدفگذاری نمایند، محققان و مسئولان باید بدانند که کنترل سختگیران جمعیت موجب از دست رفتن ظرفیت های کشور، کاهش نیروی فعال و جوان، هجوم مهاجران خارجی و تغییرات ناخواسته فرهنگی می شود و افزایش بی رویه و بدون حساب و کتاب جمعیت نیز موجب تشدید برخی مشکلات کشور و وخیم تر شدن آثار سوءمدیریت مدیران کشور می گردد، به یقین ظرفیت جمعیتی شهری مثل تهران با مشخصات جغرافیایی و زیست محیطی اکنونش، با ظرفیت جمعیتی یک شهر فاقد این مشکلات نباید یکسان فرض شود و یا کسی که خانه اش کلاً 40 متر است و شکم زن و 2 بچه اش را نمی تواند سیر کند نباید برای 10 فرزند ترغیب شود. باید بدانیم که همانطوری که شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" غلط و غیرعلمی بود، شعار "فرزند بیشتر زندگی بهتر" هم اشتباه و ویران کننده است و ضمن این که در حال حاضر باید با تکیه بر فرهنگسازی و کاهش مشکلات اقتصادی بر شعارهای غلط قبلی خط بطلان کشید و نباید برای این کار به شعارهای غلط دیگر متوسل شد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
مطالب مرتبط:
برچسب های مرتبط: نرخ رشد جمعیت توالد سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/5/18
10:58 ع
یکی از صفاتی که بعضاً به اشتباه یک صفت ستودنی تلقی می شود غیر قابل پیش بینی بودن است، برخی گمان می کنند هر چه فردی غیرقابل پیش بینی تر باشد، موفق تر است، در حالی که نگاهی به سیره ی اهل بیت (س) نشان می دهد که اطرافیان و حتی دشمنان ایشان، به راحتی ایشان و حرکات شان را شناسایی می کردند، به نحوی که عمروعاص با توجه به شناختی که از حیا و تقوای حضرت علی (ع) سراغ داشت، با برهنه شدن توانست از شمشیر ایشان جان سالم به در برد و یا کسانی که پیامبر، حضرت امیر و یا ائمه اطهار علیهم السلام را مورد جسارت قرار می دادند، از بخشش و صبر ایشان اطمینان داشتند و یا کسانی که قرارداد و یا عهدی با ایشان منعقد می کردند، یقین داشتند که هرگز ایشان آن عهد را نقض نخواهند کرد؛ حتی آنها که حضرت امیر را مجبور به پذیرش حکمیت (در جنگ صفین) کرده بودند وقتی که اظهار پشیمانی و کسب تکلیف از حضرت امیر کردند، حضرت امیر از همان حکم ظالمانه (در خلع خلافت ایشان) عدول نکردند.
و اما چه می شود که برخی گمان می کنند غیرقابل پیش بینی بودن صفت خوبی است؟! پاسخ در آثار و نتایج این خوی است، کسی که غیرقابل پیش بینی باشد انسان ترسناکی است، در مواجهه با او باید خیلی احتیاط کرد که مبادا آسیبی به جان و مال و آبروی انسان برسد. مردم معمولی از سر راه افرادِ غیرقابل پیش بینی کنار می روند تا مبادا آسیبی به ایشان برسد و این چنین است که برخی افراد اصرار دارند از خودشان نمایشی بدهند که کسی نتواند رفتار ایشان را پیش بینی کند، مثلاً در جایی که اصلاً مسئله ی مهمی رخ نداده است، الکی طوری خودشان را عصبانی و تهاجمی نشان می دهند که فرد مقابل حساب کارش را بکند و یا واکنش هایی از خود نشان می دهند که تناسبی با کنش ها ندارند و این رفتار غیر اخلاقی، متأسفانه چه در خانواده و چه در اجتماع و چه در سیاسیون بسیار دیده می شود. مثلاً در مورد برخی سیاسیون اطمینان هست که اگر در انتخابات بازنده شود، بدون هیچ بی قانونی به برنده تبریک می گوید، ولی در مورد فرد دیگری حقیقتاً نمی توان پیش بینی کرد که آیا باخت را می پذیرد و آیا حاضر به تمکین به قانون و تبریک به برنده می گردد یا خیر! و اگر چه شاید فرد غیرقابل پیش بینی، بعضاً با فشار و دغلکاری موفق به اخذ امتیازی شود، ولی هرگز چنین فردی قابل اعتماد نخواهد بود.
بحث قابل پیش بینی بودن روی دیگری هم دارد، برخی شدت رفتارشان قابل پیش بینیست، یعنی همه می دانند کوچکترین برخوردی با شدیدترین واکنش ایشان روبرو می شود و یا در برابر شدیدترین برخوردها نیز جرأت هیچ واکنشی ندارند، یقیناً این چنین قابل پیش بینی بودنی نیز، مطلوب نیست و این نیز از آن جهت که مردم از چنین افرادی می هراسند و یا این که ایشان همواره مورد بی احترامی واقع می شوند، فاقد ارزش و اعتبار است و تنها در آنجایی که قابل پیش بینی بودن ستودنی و ارزش تلقی می شود که بر پایه منطق و انصاف باشد و این چنین افرادی اگر چه کسی از ایشان نمی هراسد و اگر چه به راحتی حقوق شان مورد تعدی قرار می گیرد، ولی برای همگان قابل اعتماد و محترم شناخته می شوند و تنها جایی که غیرقابل پیش بینی بودن اعتبار دارد، در مواجهه با دشمن است و حدودش هم این است که نباید اخلاق و انسانیت را زیر سوال ببرد.
این مطلب در سایت 8 دی منتشر گردید.
برچسب مرتبط: سبک زندگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
90/12/15
8:18 ص
چون جالب بود نتوانستم ازش بگذرم اگر چه معمولاً اینگونه مطالب را همان ایمیلی منتشر می کنم:
حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز (نویسنده معروف کتاب 100 سال تنهایی) در 15 جمله:
در 15 سالگیآموختم که مادران از همه بهتر میدانند، و گاهی اوقات پدران هم.
در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایدهای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم میکند.
در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود میسازد.
در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام میدهیم دوست داشته باشیم.
در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق میافتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان میدهند.
در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است.
در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق میتوان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.
در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است.
در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر میکند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه میدهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت میشود.
در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.
90/12/14
11:5 ص
پیرو درخواست یکی از دوستان ذیل مطلب "بزرگترین گناه پدرو مادرها" چند عامل بسیار مهم امروزی در ازدواج را لیست می کنم که هر کدام را می توان به عنوان یک سرفصل تلقی نمود:
الف- اولین مسئله ی بسیار مهم انتخاب است و فارغ از شعار زدگی موارد زیر را در این خصوص فهرست می کنم:
1- نوع رابطه ی فی مابین پدر و مادر همسر آینده: در صورتی که رابطه ی زن و شوهر همسر آینده ی شما بر اساس اصولی مانند زن سالاری، فرزند سالاری، سلطه طلبی مرد و ... باشد همان منطق در زندگی فرزند آن خانواده طبیعتاً موجود خواهد بود که میزان این رسوب ممکن است با توجه به شخصیت فرزند متغیر باشد.
2- انطباق جهان بینی و ایدوئولژی طرفین در ازدواج بسیار مهم است چرا که اگر قرار باشد دو نفر با دو مکتب مختلف باهم زندگی کنند اصطکاک بسیار زیادی خواهند داشت به نحوی که شاید سالها طول بکشد تا به کمی درک متقابل و یا حتی به نقطه ی بی تفاوتی برسند و در صورتی که این تفاهم در دیدگاه وجود داشته باشد حل سایر مشکلات بر اساس همین دیدگاه مشترک به آسانی میسر خواهد بود.
3- نگاه مشترک به احکام دین و میزان پایبندی یکسان به آن را در یک عامل مجزا آوردم چرا که بعضاً حتی دونفر حزب اللهی هم در مواردی مانند نوع حجاب یا چگونگی رفت و آمدهای خانوادگی ممکن است نتوانند به تفاهم برسند و موجب اختلافاتی بین آنها گردد.
ب- دوره ی پس از ازدواج که این دوره دقیقا به اندازه ی قبل از ازدواج مهم بوده و چه بسا مهمتر نیز باشد، چرا که این مورد حتی ازدواج های غیر موفق را نیز می تواند تا حدی اصلاح نماید و در صورت نبود این مورد، حتی موفق ترین شناخت ها و ازدواج ها نیز به جدایی می انجامند:
1- شناخت جایگاه پدر و مادر و تمییز دادن جایگاه همسر از آن، به نحوی که جایگاه قابل احترام پدر و مادر در عین حال که کاملاً رعایت می شود، جایگاه احساسی و محبتی همسر در برابر آن جایگاه احترامی محفوظ بماند. این مبحث بسیار مهم بوده و در صورت عدم رعایت آن مشکلات زیادی در خانواده ها بروز خواهد یافت.
2- شناخت مهارت های زندگی و زناشویی با توجه به آثار اسلامی و بین المللی موجود که فارغ از نوع نگرش فرد، بسیار ضروری بوده و بعضاً مذهبی های ما فقط به کتب اسلامی مفید در این خصوص اکتفا کرده و از آثار خوب نویسنده های معتبر خارجی استفاده نمی کنند. این مهارتها آنچنان تأثیر عمیقی در زندگی افراد می گذارند که می توان منکران تأثیر مثبت این آثار را در زندگی خانوادگی غیر موفق فرض نمود.
3- شناخت جایگاه فرزند در زندگی به نحوی که فرزندان موجب استحکام زندگی باشند نه این که مانند بیشتر خانواده های ما به مانند بهانه ای برای ایجاد اختلافات عمیق زن و شوهر مبدل شود و این که تربیت فرزند نیاز به هماهنگی، مهارت و برنامه ریزی دارد تا فرزندان در خانواده ضمن این که خودشان مراتب کمال دنیوی و اخروی را طی می کنند حریم پدرو مادر را رعایت نمایند.
4- نوع مدیریت خانواده به لحاظ اقتصادی و مدیریت ایجاد و هدایت توقعات در زن، شوهر و فرزندان می تواند در پیشرفت همگن و یکنواخت مجموعه ی خانواده و تمام اعضای آن نقش بسیار مهمی داشته باشد و گرنه، این که پدرومادر مجبور شوند خانه شان را خرج تحصیل یکی از فرزندانشان کنند، مطمئناً نمی تواند جایگاه مستحکم و امنی را برای زن و شوهر در پی داشته باشد.
5- پایبندی به حل علمی مشکلات از طریق مراجعه به مشاوره های امین و متخصص در پایداری چارچوب خانواده بسیار مهم است چرا که در هر خانواده ای مسائلی پیش خواهد آمد که حل آنها بدون بهره گیری از چنین مشاوره هایی موجب کدورت، اشتباه و خسران خواهد شد. مطمئناً خانواده هایی که این گزینه را از عوامل موثر در حفظ زندگی خود حذف می کنند در جایی به اشتباه خویش پی خواهند برد که شاید دیگر وقتی برای جبران نداشته باشند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/19
1:31 ص
امام حسین (ع) فرمودند اگر دین ندارید، آزاده باشید، این جمله ی امام حسین (ع) اکنون بیش از همه به درد خودمان می خورد، چون حال که متأسفانه دین داری اغلب ما به کسی نفع نمی رساند، لااقل شاید با آزادگی به داد همدیگر برسیم.
به عنوان مثال به مطب یک پزشک متخصص که می روی اگر بدون هیچ وسیله ای یک ویزیت 3-4 دقیقه ای بکند حدود 15 هزارتومان از شما می گیرد و اگر ابزار و یا وسیله ای تخصصی بکارگرفته شود یک هزینه ی حداقل 20 هزارتومانی هم برای آن اخذ می کند. جالب است که همین پزشک متخصص که به صورت متوسط در هر دقیقه حدود 3000 تومان از شما اجرت می گیرد، برای هر روز کار منشی خود، چیزی حدود نیمی از حق ویزیت یک بیمار خود را به منشی می دهد. پزشک متخصص اگر 5 ساعت در روز ویزیت داشته باشد، ماهانه بین 20 تا 25 میلیون درآمد کسب می کند (و این غیر از فعالیت صبح پزشکان در بیمارستانهای خصوصی و دولتی و عملهای آنهاست) و برایش هم فرقی نمی کند که بیمارش یک فقیر بدبخت است یا یک بیکارِبدهکار یا یک ثروتمندِ میلیاردر، از این مبلغ حتی حاضر نیست حداقل مزد و مزایای یک کارگر را که در ماه حدود 400 هزارتومان می شود را بپردازد و حتی بیمه اش نماید. جالب است همان بیمه را نیز اگر بخواهد پزشکی برای کارگرش انجام دهد، باتوجه به هماهنگی نظام پزشکی با تأمین اجتماعی، حق بیمه ی منشی خود را به صورت نصفه پرداخت کرده و این گونه منشی ها عملاً باید 2 برابر کارگران دیگرسابقه ی بیمه داشت باشند تا با حقوق 30 روز در ماه، به بازنشستگی نائل گردند، گویی هر کسی که مقام و ثروتش بیشتر باشد علاقه ی بیشتری به ظلم کردن در او ایجاد می شود.
مسئله به اینجا ختم نمی شود، بیماران همین پزشک، کارمندان و کارگران و کارفرمایان و رانندگان و بازاریان و مسئولان ... هستند که هر کدام به کار خود مشغولند اما چگونه؟
کارمندان عزیز که معمولاً خیلی هم منظم نیستند، بعضاً با ارباب رجوع خود به خوبی برخورد نمی کنند و خود را نه تنها در برابر مزدی که می گیرند پاسخگو نمی دانند، بلکه به خاطر قلت آن حقوق مظلوم دانسته و به خود حق می دهند به ارباب رجوع خدمت شایسته انجام ندهند.
کارگر ما به واسطه ی مزد ناچیزی که در برابر زحمت خود می گیرد، کارفرمای خود را ظالم و خودخواه و غیر قابل ترحم دانسته و عملاً تمام اموال کارفرما را ماحصل زحمت خود دانسته و همین مسئله باعث می شود نه به لحاظ جسمی و نه به لحاظ روحی آن طور که شایسته ی یک کارگر با وجدان است در خدمت کارفرما قرار نداشته و عملاً سود زیادی عائد کارفرما نگرداند.
کارفرمایان ما هم چون می دانند بیکاران زیادند به کارگران خویش رحم نمی کنند و به هر بهانه ای آنان را اخراج کرده و یا حق و حقوق قانونی شان را تضییع می کنند.
رانندگان ما هم که معمولاً بیش از کرایه ی مصوب دریافت و یا به بهانه ی نداشتن پول خُرد از دادن بقیه ی پول امتناع می کنند و تازه اگر شرایط مثلاً به لحاظ جوی عادی نباشد، کرایه ی خود را چند برابر و یا فقط دربست حساب می کنند و عملاً مردم را در بدترین شرایط در خیابان ها گرفتار و سرگردان می کنند.
بازاری ما هم که بسته به نوع شغل، یا طول و وزنش را درست حساب نمی کند و یا قیمت جنسش را و یا مالیات و عوارضش را و یا در خرید و فروش ها را رعایت نمی کنند و یا به دلالی هایی وارد می شوند که مستقیماً موجب فشار مضاعف به طبقات مستضعف و مردم عادی گردد.
و اما مسئولان ما هم که معمولاً به فکر میز و مزد خودشان هستند و این دو نیز معمولاً در چاپلوسی یا آمارسازی محکم می شوند و عموماً چیزی به نام احترام به حقوق کارمند و ارباب رجوع در قاموس مسئولیت های ما جایگاه نداشته و عملاً مسئولین بیشتر خود را رئیس و مافوق می دانند تا مسئول و خادم.
قبل از نتیجه گیری بگویم که می دانم که این حرفها عمومیت ندارد و این که می دانم در همه ی اقشار جامعه انسانهای وارسته و باوجدان و حتی عارف نیز یافت می شوند، ولی حقیقتاً آیا شما فکر می کنید:
تعداد باوجدان های اقشار مختلف ما بیشترند؟ آیا شما فکر می کنید تا وقتی که مردم به هم رحم نکنند، رهبر یا دولت می تواند این بی رحمی ها را خنثی کند؟ آیا شما فکر می کنید گلایه ی مردمی که به همدیگر رحم نمی کنند از سایرین، می تواند قابل پذیرش باشد؟ آیا شما فکر می کنید مردمی که فقط به فکر منافع شخصی خود و خانواده و نزدیکان خود هستند می توانند، نمایندگان خوبی برای اصلاح اوضاع جامعه و مردم انتخاب کنند؟ آیا مردمی که به حق خودشان قانع نیستد و به حق همدیگر نیزتجاوز می کنند، می توانند مدعی انتظار ظهور حضرت حجت برای برپایی حق باشند؟ آیا چنین مردمی به خاطر حفظ منافع ممکن نیست تا در برابر حتی حضرت مهدی (عج) بایستند؟ آیا مردمی که مترصد هستند تا از بدبختی و بیماری و گرفتاری همدیگر کیسه ای بدوزند به چهره ی انسان محشور می شوند؟ آیا در جامعه ای که بیمار و بی خانه و بیکار و بدهکارش چون طعمه ای برای پرندگان شکاری محسوب می شوند، شنیدن گلایه از دولت و قانون و حکومت و حتی دشمن خارجی، تهوع آور نیست؟ به فرض قبول کردن این مسائل، آیا بهتر نیست که اگر بسان دین داران به حدود الهی احترام نمی گذاریم، لااقل بنا به سفارش حضرت سید الشهدا آزاده باشیم؟
بکارگیری چنین لحن و کلامی نه برای زیر سوال بردن جامعه ی ایرانی، بلکه برای ترغیب به چاره اندیشی و مهروری بیشتر بود و براستی از تمام مخاطبان عزیز معذرت می خواهم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/18
9:25 ص
مدتی بود کمی دلگیر و ناراحت و به قول امروزی ها افسرده بودم، طوری که روی اخلاق و کارم تأثیر سوء می گذاشت. با خودم فکر کردم چرا اینطوری شده ام و رب کریم این گونه پاسخش را به درستی به من الهام کرد: وقتی ما به اطرافیان مان خوبی و محبت می کنیم، فکر می کنیم که روی خلوص نیت است، اما بعد که با قدرناسپاسی همان افراد ناراحت و افسرده می شویم می فهمیم که عمل ما در محبت یا کمک به اطرافیان از خلوص نیت نبوده بلکه مقداری شرک هم در آن قاطی داشته است. توقع تشکر یعنی همان تولد شرک و ما این مورد را معمولاً در ذهنمان داریم اگر چه ندانیم و در رفتارمان بروز پیدا می کند حتی اگر آن را نیابیم.
بارها شده است به کسی کمک کرده ایم چون مستحق بوده و بعد بخاطر ناسپاسی وی، از کمک مان پشیمان گشته ایم و این یعنی شرک و البته تأثیرش هم این می شود که دیگر به آن فرد کمک نخواهیم کرد و در صورت ادامه ی این بیماری در قلبمان نه تنها به فرد ناسپاس که به هیچ کس دیگری کمک نخواهیم کرد چون تعداد ناسپاسان بیش از قدرشناسان است و به دنبال انسان هایی که قدر خوبی را بدانند و از قدرت سپاسش به درآیند و این یعنی تعظیم به بزرگان قدرت و ثروت.
حتماً همه ی دوستان خوانده اند یا شنیده اند که راه پیدا کردن شرک در قلب مومن از راه رفتن مورچه ای روی یک سنگ تاریک در دل شب نیز مخفی تر است و از سویی خداوند نیز بر اساس کلام معصوم بهترین شریک است و هر عملی را که مشترکاً برای رضای خدا و کس دیگری انجام شود، تماماً به شریک خود می بخشد تا عامل نیز ثواب کارش را از او طلب کند و این یعنی فقر انسان مشرک در روز حساب. آیات و روایات زیادی اهمیت مبارزه با شرک را نشان می دهند و با توجه به سختی راه، بهتر است برای خودمان و همدیگر دعا کنیم که خداوند به ما کمک کند این بیماری را از قلبمان رفع نماییم.
یکی از تأثیرات بروز شرک در افراد انتشار آن در جامعه است و این یعنی نفوذ همین توقعات تشکر در مناسبات اجتماعی و سیاسی. بارها در اجتماع می شنویم که برخی افراد و برخی احزاب و گروه های سیاسی کمک کردن به کشورهای محروم و مصیبت زده را به دلیل ناسپاسی یا قدرنشناسی احتمالی مطرود دانسته و نظام مقدس جمهوری اسلامی را به خاطر این خصیصه ی اسلامی محکوم می کنند و حال این که این از مصادیق شرک در اجتماع و سیاست است و امیدواریم که خداوند منان این اخلاق ناپسند را نیز از جامعه و سیاسیون ما پاک نماید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.