93/5/4
8:19 ع
آن هایی که با برنامه های ماهواره ای سروکار دارند حتماً قبول دارند که بیشترین تبلیغات ماهواره ای و اینترنتی اعم از تیزر و زیرنویس و فیلم و میان برنامه و … مربوط به تبلیغات داروهای جنسی است و در اکثر قریب به اتفاق این تبلیغات، استفاده از این محصولات موجب افزایش لذت جویی و پایانی بر مشکلات، بیماری ها و نارسایی های جنسی معرفی می شود و این در حالی است که هر گونه عوارض احتمالی آنها به صورت قطعی انکار می شود. ادامه مطلب...
93/4/6
12:3 ص
همانطوری که همگی شاهدیم، پرداختن به مسأله حجاب بدون توجه به بحث غیرت، تا کنون ناکارآمد بوده و صرفاً باعث لوث شدن این فریضه حکومتی و اخلاقی گردیده است. آنچه که غور در خانواده هایی که زنان و دختران شان بی حجابند، به ما می فهماند، این است که در چنین خانواده هایی، غیرت به همان اندازه ی حجاب و حتی بیش از آن مغفول مانده است. چگونه می توان فرض کرد که همسر یا دختر بالغه کسی بدون حجاب مناسب و با لباس های زننده، تنگ، نازک، محرک و نیمه عریان به خیابان و یا میان نا محرمان بیاید و شوهر و یا پدر خانواده را غیور دانست. چگونه ممکن است در خانه ای که مردانش غیرتمندند، زنان و دختران بتوانند هرگونه که بخواهند در جامعه حاضر شوند.
آیا دشمن فقط حیا و حجاب را نشانه گرفته است که بتوان با دفاع در برابر آن شیوع بی حجابی را درمان نمود. آیا وقت آن نرسیده است که بفهمیم غیرت هدف اولی بود که نشانه گرفتند تا در گام بعدی حجاب را هدف قرار دهند؟! و آیا همچنان باید به بحث غیرت افزایی بی توجه بمانیم؟!
در حالی که در فرهنگ غربی و آثار فرهنگی و فیلم های غربی، هیچگونه حقی برای نظارت و دخالت در وضعیت حضور و معاشرت بانوان برای مردان تعریف نشده است و در شرایطی که موضوع ارتباط جنسی زنان شوهردار با غیر شوهران خود به راحتی و به کرات در شبکه های ماهواره ای نمایش داده می شود و در شرایطی که در این خانواده ها زنان مجاز به بروز هر رفتار و پوشیدن هر لباسی در برابر سایرینند و مردان از هرگونه اعتراض منع می شوند، و اینکه استفاده از ماهواره و مشاهده شبکه های خارجی، از عرف به معروف مبدل می شود، چگونه می توان تاثیرات مشاهده این برنامه ها و فیلم های آکنده به روابط حرام و مزین به تکنیک های چشم نواز تلویزیونی و سینمایی نا دیده انگاشت؟!
چگونه می توان ماهواره را در خانواده ها به عنوان عضوی فعال از خانواده نادیده انگاشت در حالی که برخی خانواده ها ساعت ها مستمع و بیننده ای محض در برابر آنند. وقتی که دخالت مرد در ول انگاری های زن و فرزند قبیح شمرده می شود، نه تنها غیرت زیبا جلوه نمی کند، که قبیح شمرده خواهد شد و این همان نتیجه ای است که بی غیرت بودن را از شاخصهای ترقی یک جامعه تلقی می نمایند و غیوران را انسانهای خودخواه و عصبی می شناساند.
این گونه است که امری فطری چون غیرت که حتی در ذات حیوانات به عنوان ارزش تلقی می شود، به نماد حیوانیت تلقی می شود، در حالی که خوردن، خوابیدن و شهوت رانی به عنوان خلقیات حیوانی تلقی نمی گردند و روز به روز به عنوان نماد پیشرفت و رفاه در یک جامعه تبلیغ می گردند.
در حالی که غیرت جزء خصوصیات لاینفک مردان مؤمن در روایات متواتر و حجاب جزء دستورات مبرم برای مردان و زنان در قرآن کریم بیان شده اند، یک بستر سازی شوم فرهنگی هر دو را به یکباره هدف گرفته است تا هم مردان، خود را در خدمت بی حجابی همسران و دختران خود قرار داده و حتی به آن افتخار کنند و هم بی حجابی را به عنوان شاخصی برای پیشرفت زنان و دختران جا اندازند. این منکر آنچنان در تمام دنیا جاانداخته شده است که هم اکنون، اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا، مسابقات زنان و یا دختران زیبا و به اصطلاح شایسته را به صورت سالانه برگزار می نمایند.
همانطور که در مقالات قبلی آنتن ماهواره را پرچم تهاجم فرهنگی دانسته ام، همچنان عامل اصلی بی حجابی و بی غیرتی را فراگیر شدن ماهواره در کشور می دانم و البته این بدان معنی نیست که مقصران در بحث تربیت فرزندان، فرهنگ سازی حکومتی، تبلیغ مناسب مبلغان دینی، قانونگذاری عملیاتی همچنین اجرای اصولی را تبرئه نمایم، بلکه دلیلی قاطع برای جدی گرفتن دشمن، شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم است.
آنچه که در این مقاله بیشتر منظور نظر است، بحث غیرت است که منجر به تشکیل یک دولت خانگی در خانواده می شود تا:
اولا – مانع ورود آنتن ماهواره، فیلمها و محصولات مستهجن و مبتذل فرهنگی گردد.
ثانیا – موجب تبلیغ دینی و فرهنگ سازی مذهبی از طریق معاشرت با خانواده های مقید و حضور در مساجد و مناسک مذهبی شود.
ثالثا – موجب نوعی خودداری والدین در برابر هر گونه خلاف اخلاقی گردیده تا بهانه ای برای آلوده شدن فرزندان فراهم نگردد.
رابعا – موجب احساس مسئولیت والدین نسبت به رفت و آمدها، معاشرت ها و رعایت مسائل مذهبی از قبیل نماز، حجاب و … خواهد شد.
همانطور که در خانواده ای که همگی نسبت به سیگار تنفر دارند و پدر و مادر پیشتازان مبارزه با سیگارند، احتمال آلوده شدن فرزندان به سیگار و هر گونه دخانیات به صفر میل می کند، در هر خانواده ای که مباحث حجاب، غیرت و پایبندی به دین و اخلاق و فرار از آماج تیرهای غیر فرهنگی از سوی والدین مهم تلقی گردد، احتمال بی حجابی و بی بندوباری فرزندان بسیار تقلیل خواهد یافت.
از دلایل اولویت بحث غیرت بر حجاب این است که خاستگاه سیاسی بی حجابی در جامعه، از شعار بی حجابی به وجود نیامد، بلکه از تسامح و تساهل جاری شد، آنجا که رییس جمهور و مسئولان دولت اصلاحات، تسامح و تساهل را ابزاری برای تقبیح غیرت و خنثی سازی بی حجابی قرار دادند و به تدریج همزمان با نشستن گرد بی غیرتی در چهره برخی مردان، معروف سازی بی حجابی و بی بندوباری در روابط اجتماعی در دستور کار قرار گرفت تا بی غیرتی و بی حجابی چونان شاخصهای اصلی کشور های سکولار، یکی از مهمترین مشخصه های لازم برای آماده سازی برپایی یک حکومت سکولار و غیر دینی در کشور فراهم گردد.
شاید همان قدری که بحث غیرت از سوی طرفداران سکولار ذبح گردید، از سوی مبلغان نیز مظلوم واقع شد تا تعریفی دقیق، زیبا و جامع از آن ارائه گردد. آیا منظور از غیرتمند بودن این است که از فردا مردان با برخورد قهری در برابر بی حجابی ها و یا بی بندوباری های اعضای خانواده بایستند و یا مراتب و مراحلی برای آن باید تعریف نمود:
1- از اولین نیازهای این بحث، حساس سازی خانواده است. یعنی که در خانواده، بی حجابی و بی بندوباری تقبیح گردد تا در گام اول از شکسته شدن قبح آن پیشگیری گردد و یا مجددا تقبیح گردند.
2- ابزارها، رسانه ها و معاشرت هایی که غیرت و حیای خانواده را هدف گیری می نمایند باید از حریم خانواده ها پاک گردند. پدر و مادری که نتوانند خود را از دام این تله های فرهنگی نجات دهند، هرگز نباید توقع تربیت فرزندان باحیا، باحجاب، چشم پاک و با غیرت را داشته باشند.
3- این حس که والدین و حتی فرزندان باید نسبت به مسائل اخلاقی و مذهبی یک دیگر حساس باشند باید در خانواده نهادینه گردد، آنطور که همگی یکدیگر را به کارهای خیر و نیکو تشویق نمایند و امر به معروف و نهی از منکر و روشهای آن از سوی پدر و مادر اجرا و حتی مورد پذیرش قرار گیرد. همانطور که همه خانواده نسبت به نزدیکی اعضا به مواد مخدر حساسند، باید نسبت به ترک نماز، بی حجابی، بی حیایی، کسب غیر حلال و … نیز واکنش نشان دهند و این واکنش ها در صورت فرهنگ سازی صحیح والدین، نه تنها به عنوان دخالت تلقی نمی شوند، بلکه به نوعی ابراز محبت و علاقه تعبیر خواهند شد.
4- معاشرت با اهل دین، اهل حیا، اهل غیرت، رفت و آمد به مسجد، قرار گرفتن در برابر وزش نسیم نصیحت و پند و منبر علمای عامل به دین، از ابزارهای لازم و اصلی حفظ دین در خانواده هستند. بی پرده بگویم که همانطور که فرزندان به نصایح والدین محتاجند، پدر و مادر نیز به این نصایح محتاجند و چه خوب است که از همان طفولیت، فرزندان را در برابر پند و منبر آماده پذیرش نماییم و به جای اینکه فرزندانمان را از نصیحت فراری نماییم، علاقمند سازیم تا خود فرزندان به دنبال هدایت، نصیحت و پند باشند.
5- معرفی پدر و مادر به عنوان افرادی که جلب رضایت آنان با دیدگاه قرآنی بعد از اطاعت از پرودگار مهمترین خواسته خداوند است. این حالت زمانی در خانواده ها به عینیت خواهد رسید که والدین همواره نمایش های خوبی از احترام به پدر بزرگها و مادر بزرگها به نمایش بگذارند تا فرزندان نیز این حکم الهی را پذیرا باشند. تنها در این صورت است که می توان نظارت و دخالت از سوی والدین و اطاعت از سوی فرزندان را در یک خانواده نهادینه نمود. کمرنگ شدن اطاعت فرزندان از پدر و مادرها یک ریشه مهم دارد و آنهم عدم احترام شایسته و بایسته به پدربزرگها و مادر بزرگها است، چرا که فرزندان بیشترین تاثیر را نه از نصیحت و پند والدین، بلکه از عمل و رفتار آنها می گیرند.
6- غیرت در هنگامی جایگاه اصلی خود را پیدا می کند که مسئله ولایت پذیری در هر مسئله ای اعم از محیط کاری، خانواده، اجتماع و حکومت اهمیت داشته باشد، چرا که تا تمام آحاد جامعه ولایت ولی خود را نپذیرند، با مسئله پذیرش غیرت شوهر و یا پدر نیز نمی توانند کنار بیایند. از ریشه ای ترین دلایل مشکلات بخشهای مختلف در کشورمان، همین عدم ولایت پذیری نسبت به ولی در هر بخشی است.
7- تقویت غیرت در خانواده آنقدر مهم و کارگشاست که می تواند تقصیرهای ناظران، حاکمان، قانون گذاران و مبلغان را بپوشاند که امید است چون گذشته مغفول نیافتد، که در صورت غفلت در این خصوص نه تنها بحث حجاب به هیچ جای خوبی نخواهد رسید، بلکه به یک بن بست حساسیت زا مبدل خواهد شد.
نتیجه: در پایان از همه آحاد جامعه، چه از والدین و چه از دست اندرکاران قوای سه گانه توقع این است که به جای اینکه فقط هم دیگر را مقصر جلوه دهند و این بحث را به جبهه ای برای بازی های سیاسی و رفع تکلیف از خود بدل نمایند، به دنبال بر پاداشتن فرهنگ دینی که از مظاهر آن بحث حجاب، حیا و غیرت است باشند، چرا که این از همان بحث هایی است که همگی در برابر آن مسئولیم، کمترین کاری که به لحاظ فردی از هر کسی بر می آید:
اولاً حفظ چشم و اعضا و جوارح خود است تا تشویقی برای بی حجابان نباشیم.
ثانیاً تقویت احساس مسئولیت در برابر خانواده، دوستان و اجتماع است.
ثالثاً آموختن نحوه تاثیر گذاری و استفاده از روشهای نیکو در امر به معروف و نهی از منکر.
برچسب مرتبط: عفاف و حجاب خانواده فرهنگ غیرت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/2/20
9:53 ص
هر انسانی به لحاظ اجتماعی، از اطرافیان و محیط پیرامون خود تأثیر می پذیرد و شاید میزان تأثیر خانواده بر اخلاق هر فردی بیش از دیگران باشد. با توجه به اهمیت فرهنگ عفاف و حجاب در سلامت خانواده و جامعه بر آن شدم تا به چگونگی تأثیر همسران در خصوص ارتقای فرهنگ عفاف و حجاب بر یکدیگر بپردازم، مسئله ای که باید قبل از طرح این عوامل طرح گردد، بحث رابطه ی حجاب و عفاف است، چرا که برخی مدعی اند فاصله ی معنی داری بین این دو وجود دارد، در حالی که نمی توان پذیرفت فردی عفیف و پاکدامن باشد ولی با گفتار، رفتار و پوشش خود در پی جلب توجه سایر غیرهمجنسان خود باشد، اصولاً این که فردی عفیف باشد ولی از این که خودش را به صورت محرک در معرض نگاه نامحرمان قرار دهد ابایی نداشته باشد، منافات دارد. پس از تبیین این فرض در خصوص قرابت مفاهیم عفاف و حجاب، به عوامل مؤثر در ارتقای این فرهنگ در همسران می پردازم:
1-محبت: میزان علاقه ی همسران به یکدیگر، مستقیماً روی میزان پاکدامنی و عفت ایشان تأثیر می گذارد، هرچه محبت همسران در دل یکدیگر عمیق تر باشد انگیزه ی کمتری برای تبرج و خودنمایی بین نامحرمان ایجاد خواهد شد و البته عادات و فرهنگ های یک جامعه می تواند کاری نماید که حتی همسرانی که به یکدیگر خیلی علاقه دارند نیز از لباس پوشیدن های محرک در برابر دیگران به عنوان یک رفتار معمولی ابایی نداشته باشند، ولی همین رفتارها، حتی اگر در ابتدا نیز با انگیزه ی بی عفتی همراه نباشد، پیامی را به سایرین می رساند که همین پیام می تواند موجب شکل گیری روابط غیرمعمول بین زوج یا زوجه با افراد دیگر گردیده و باعث کاهش محبت بین ایشان و کاهش گرمای خانواده گردد. همانطوری که تشریح شد، اگرچه محبت بین همسران یکی از عوامل افزایش عفت و حجاب ایشان است، عفاف و حجاب نیز موجب گرم تر شدن روابط همسران می گردد.
2-عفت نابجا: همانطوری که عفاف در محیط جامعه مورد سفارش قرار گرفته است، وجود عفاف و حیا بین زن و شوهر موجب سیراب نشدن ایشان از گرمای عشق همسرشان می گردد. پس زن و شوهر باید نسبت به عفت و حیا درک صحیحی داشته باشند و مسائل زناشویی را از این مفهوم دور نگاه دارند (البته عفاف و حجاب در محیط خانواده و در کنار فرزندان و سایر محارم باید به میزان متعارفی وجود داشته باشد). درک اشتباه از مفهوم عفاف موجب عدم رضایت در همسران گردیده و در نهایت همین مسئله موجب می گردد تا همسران در حالی به جامعه پای گذارند که از کانون خانواده ی خود سیراب نگردیده اند.
3 - تکنیک های همسرداری: موفقیت همسران در مسائل زناشویی و خانوادگی، تابع تکنیک هایی است که بدون مطالعه و یادگیری حاصل نمی گردند، افراد باید نسبت به نیازهای روحی و جسمی همسرشان و تفاوت های فرهنگ گفتاری و رفتاری در جنس مخالف اطلاعات مناسبی داشته باشند تا بتوانند محیط خانواده را به مأمن همسر خود تبدیل نمایند. همسرانی که نسبت به یادگیری این تکنیک ها مقاومت و احساس بی نیازی می کنند، معمولاً در زمانی متوجه اشتباه خود می شوند که دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده است، همسران باید توجه کنند که عامل اصلی بسیاری از جدایی ها و خیانت ها همین نارضایتی های زناشویی و البته عاطفی هستند.
4 - کنترل نگاه: در اکثر آیات و روایاتی که بحث حجاب و عفاف مطرح شده است، در کنار آنها به بحث نگاه کردن و پاکی چشم نیز توجه گردیده است، انسانی که چشمانش را پاک نگاه نمی دارد، به تدریج دچار نارضایتی از همسر و تنوع طلبی جنسی می گردد و به همین لحاظ به جلب توجه در جامعه از طریق پوشش و یا حتی حرکات، گفتارها و رفتارها روی خواهند آورد. اگر همسری نگاهش را آلوده کند، همانطوری که خودش از همسرش رضایت نخواهد داشت، به تدریج همسر او نیز با درک سردی همسر، از زندگی زناشویی خود احساس نارضایتی می نماید و همین مسئله موجب کاهش عفاف و حجاب در او خواهد شد.
5-آراستگی: آراستگی همسران در محیط خانواده باعث می شود تا همسران نسبت به یکدیگر احساس، عشق و احترام شان تازه بماند و این که هرکدام از ایشان نسبت به راحتی می توانند پاکدامنی خویش را در برابر عوامل محرک بیرونی حفظ نمایند.
6 - غیرت مردان: غیرت مردان یکی از عوامل مؤثر در حفظ عفت و حجاب خود و همسر است، مردی که نسبت به همسرش غیرت دارد به لحاظ رفتاری نمی تواند نسبت به سایر زنان بی محابا و غیرعفیفانه رفتار نماید ولی نکته ی مهم این است که غیرت به همان میزان که می توانند موجب افزایش حجاب و عفاف همسر گردد، در صورتی که در آن زیاده روی شود می تواند موجب بروز حس لجبازی در طرف مقابل بشود که به همین لحاظ ضمن این که غیرت برای مردان واجب است و ضمن این که زنان نیز از وجود این خصلت در شوهرشان احساس وجود محبت می کنند، ولی نحوه ی بروز این عامل و میزان آن نباید به نحوی صورت گیرد که موجب نارضایتی و لجاجت در طرف مقابل گردد، باید مواظب بود که اگر همسر خودش را مورد بی اعتمادی شوهرش بداند و یا اگر طوری رفتار شود که زنی تنها از ترس شوهرش به حجاب خود مراقبت کند، در نهایت نسبت به حجاب و عفاف بی میل خواهد شد و حتی ممکن است از آنها متنفر گردد.
7- رسانه ها: از موارد مؤثر بر میزان عفاف و حجاب همسران، رسانه های تصویری و ارتباطی جدید است، فیلم ها، سریال ها، جُنگ ها، مسابقات، شبکه های مجازی، اینترنت و تمام برنامه های رسانه های صوتی و تصویری اعم از تلویزیون، ماهواره، فضای مجازی و بازی ها می توانند عامل بسیار مهمی بر افزایش یا کاهش میزان عفاف و حجاب همسران باشد، وقتی زن و یا شوهر، پای ماهواره، فیلم های مبتذل و یا سایت های مستهجن را به خانواده شان باز می کنند عملاً موجب فروپاشی حریم های عفت و حجاب در خودشان و همسرشان می گردند، در حالی که هریک از همسران نه تنها نباید یکدیگر را به ورود این رسانه ها به حریم خانواده ترغیب نمایند، بلکه بایستی با روشنگری و استدلال همسرشان را از این مسئله منع نمایند. نمی توان سریالهایی را که عشق های مثلثی و مربعی را ترویج و یا خیانت به همسر را توجیه می کنند را نگاه کرد و به تدریج در برابر بی عفتی و بی حجابی حساسیت داشت. نکته ی حیاتی این است که بعضاً برخی همسران بدون توجه به کارکردهای ضدعفاف و حجاب این رسانه ها، به بهانه هایی مانند یادگیری مسائل زناشویی، به آن ها متوسل می شوند و حال این که یقیناً این مسئله در نهایت منجر به افزایش نارضایتی های زناشویی و خانوادگی خواهد گردید.
8-هم افزایی ایمانی: همسرانی که یکدیگر را به نماز، نماز جماعت، زیارت، حضور در مساجد، اردوهای راهیان نور و ... دعوت می کنند، قرارهای خود را در اماکن زیارتی می گذارند و این مسئله به یقین موجب هم افزایی درایمانی در همسران می گردد، محبت همسران آن گاه که با عشق خدا درآمیخته شود بتون مسلحی ایجاد خواهد کرد که در برابر هر نگاه، وسوسه و هجمه ای مقاومت خواهد کرد.
9-رفت و آمدهای خانوادگی: همانطوری که هر فردی به دوست خوب نیازمند است، هر خانواده ای نیز به دوستان خانوادگی خوب نیازمند است، این که زن و شوهر بدون در نظرگرفتن معیارهای عفاف و حجاب نسبت به انتخاب و یا تحمیل دوستان خود به محیط خانواده اقدام نمایند مخرب است. رفت و آمد با خانواده هایی که نسبت به تهاجم فرهنگی و پدیده هایی مانند شبکه های ماهواره یا رعایت حریم های محرم و نامحرم حساسیتی نداشته باشند، عملاً تأثیر خود را بر عفاف و حجاب خانواده نیز خواهند گذاشت. همسران باید بدانند که رفت و آمد نداشتن با افراد و خانواده های ناصالح در بدو امر خیلی آسان است ولی پس از شکل گیری این روابط، کنترل و کاهش آنها بسیار مشکل است.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/2
8:57 ص
دیشب در نشست هفتگی دوستانه ای که بین جمعی از فعالان فرهنگی و مذهبی شهرمان برگزار شد، پس از مدت ها بحث و تبادل نظر، بالاخره پرداختن به موضوع جایگاه زن در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف رسیدیم ولی از آنجا که پیشنهاد مورد تأکید حقیر در خصوص جایگاه مرد در احیای سبک زندگی اسلامی و به خصوص بحث حجاب و عفاف بود، احساس کردم که مطلبی را در همین خصوص تقدیم نمایم:
از آنجا که مقوله ی حجاب و عفاف متأسفانه به اشتباه با بحث زن درآمیخته شده است، نقش و جایگاه مردان در بحث حجاب و عفاف آن طور که بایسته، شایسته و مهمتر از همه عملیاتی است مورد پردازش قرار نگرفته است در صورتیکه تکالیف و مسئولیت های مردان در اداره ی خانواده براساس آیه ی شریفه ی "الرجال قوامون علی النساء" بیش از زنان تعریف گردیده است و حتی در جمع های مردانه نیز مردان بیش از این که به بحث و تبادل نظر در خصوص نقش و تکالیف خود در احیای یک خانواده اسلامی بپردازند به بحث و نظر در خصوص نقش زنان در رونق معضلات فرهنگی به خصوص بی حجابی و بی عفتی و ... می پردازند، در صورتی که مردان تکالیف و ابزارهایی دارند که با استفاده ی صحیح از آنها می توانند بخش زیادی از شرایط تشکیل یک خانواده اسلامی را تأمین نمایند که در ادامه به برخی از مهمترین آنها اشاره می نمایم:
محبت: اگر زن به عنوان چشمه ی محبت و عطوفت در خانواده وظیفه ی سیراب کردن کانون خانواده را دارد، این مرد است که باید این چشمه را تغذیه و حفظ و حراست کند، چشمه ی محبت زن از عمق وجود مرد است که می جوشد و راه به خانواده می یابد و اگر زنی قادر به سیراب کردن عاطفه ی خانواده نباشد، این مرد است که ابتدا باید به خودش بنگرد که آیا چیزی برای جوشش به این چشمه داده است؟! به راستی تا کسی نازکش نداشته باشد چگونه می تواند اهل ناز و محبت گردد؟! مرد اگر چه باید به فرزندانش نیز محبت ورزد اما باید این محبت را به درستی بین همسر و فرزندانش توزیع کند و نیاز محبتی هر یک را به درستی درک و تأمین نماید و البته همین محبت نیز باید در خانواده مدیریت شود، یک مرد می تواند بدون تنبیه و تشر و تنها با شدت و ضعف در محبت موجب تنبه و توجه و تربیت خانواده اش گردد.
روزی حلال: یک مرد وظیفه دارد در راه تأمین درآمد حلال برای خانواده تلاش کند و تا به آنجا که در شأن همسر و خانواده اش است ایشان را به لحاظ خوراک و مسکن و درمان و آموزش و سایر نیازها تأمین نماید، تأمین درآمد حلال و آبرومندانه برای همسر و فرزندان از عوامل افتخار و تکیه کردن یک زن به شوهرش است، مردی که وظیفه ی تأمین درآمد را به همسرش بسپارد و یا بدون یاری او به این مهم قادر نباشد، عملاً موجب کاهش اتکا و افتخار همسرش به او می گردد. و اما مهمتر از کسب درآمد، حلال بودن آن است؛ مال حرام، هرچند که خورنده اش نداند، اثرات وضعی خود را می گذارد و موجب از بین رفتن حس و حال عبادت و کم سو شدن نور معنویت در خانواده می گردد، به راستی جز به سیب حلال بهشتی می توان منتظر رویش کوثری عالمتاب بود؟! درآمد حلال در رشد و تربیت تمام اعضای خانواده نقش به سزایی دارد و درآمدی که حق الناس و حق الله (خمس و زکات و ...) به آن آمیخته شده باشد نمی تواند بستری برای تربیت و تکامل در خانواده بگستراند.
مدیریت و تدبیر: خانواده محتاج تدبیر است و در کنار کسب درآمد چگونگی مصرف آن در مدیریت متعادل یک خانواده اهمیت به سزایی دارد، مرد با تدبیر بین تغذیه ی مادی و معنوی، آموزش و تربیت، تفریح و کار، شوخی و جدی، تشویق و تنبیه و ... تعادل برقرار می کند و اینچنین است که با وجود یک مرد مدبر، زن با آرامش خاطر در سایه ی اتکا و اطمینانی که به شوهرش دارد به جوشش محبت در خانواده می پردازد. مرد با تدبیر حتی اگر چندان هم تمکن مالی نداشته باشد می تواند آرامش را به زنش تقدیم کند و اولین نیاز یک زن برای جوشش محبت در خانواده همین آرامش و دوری از تنش ها و استرسهاست. خانواده به مدیریت نیاز دارد و در یک خانواده ی سالم، نیازها اهم فی الاهم می شوند، نباید طوری بشود که در نهایت خانواده به منظور تأمین نیازهای غیرضروری فرزندان دچار سوء تغذیه و تنگدستی گردد. از موارد بسیار مهم دیگری که به مدیریت نیاز دارند مدیریت رفت و آمد و مدیریت فرهنگی در کانون خانواده است که شامل حوزه ی وسیعی از رفتارهای سلبی و ایجابی توأمان می گردد، در برابر هر منعی به راهکاری نیاز است و هر خانواده ای به خانواده های مناسب جهت تعامل و دوستی و به تفریحات سالم به جای تفریحات ناسالم نیاز دارد و این مقولات نیز به مدیریت نیاز دارد.
مهارت آموزی: زندگی به مهارت هایی نیاز دارد که مرد و زن مکلف به آموختن این مهارت ها هستند و متأسفانه این مسئله بسیار مغفول واقع می شود؛ مهارت های زندگی از مسائل زناشویی تا مسائل تربیتی، گفتاری، ارتباطی، مدیریت خانه، هزینه و ... را در بر می گیرد و نقش بسیار مهمی را در ایجاد سبک زندگی اسلامی ایفا می کند، لیکن آموختن در خصوص این مهارت ها بعضاً بدون مطالعه و توجه به آثار اندیشمندان و دانشمندان معاصر اسلامی و حتی غربی میسر نمی شود و به همین لحاظ نمی توان بدون مهارت آموزی توقع داشت که انسان صاحب مهارت گردد، با نگاهی به آثار معاصری مانند آثار دکتر جان گری (مثل کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی) به این نتیجه می رسیم که مهارت های زندگی تنها آن چیزهایی نیستند که دانشمندان اسلامی از متون اسلامی استخراج کرده اند، بلکه آن مهارت هایی که موجب می شوند تا کانون خانواده به محیطی امن و آرام (که برای تربیت مناسب و اسلامی لازم است)، بدل شود را نیز شامل می شود.
صبر و گذشت: زن ماهیتی عاطفی و احساسی دارد و این مسئله باعث می شود تا زنان خیلی سریعتر از مردان برانگیخته، عصبانی یا ناراحت شوند و شاید به همین دلیل است که شرع مقدس حق طلاق را به زن نداده و یا شرط ولی را برای ازدواج لازم کرده است و اما مردان به واسطه ی منطقی که غالباً بر عواطف شان چیرگی دارد، بیش از زنان می توانند احساسات و عواطفشان را مدیریت و کنترل کنند و این مسئله موجب افزایش صبر و تحمل ایشان گردیده و به همین دلیل تکلیف ایشان به صبر، تحمل، انعطاف و گذشت در برابر مسائل، مشکلات، سختی ها و اشتباهات همسر و فرزندان بیشتر است و نه تنها باید بتوانند، با صبر و گذشت از کنار مسائل بگذرند، بلکه باید بتوانند در جای خود، با تغافل (خود را به غفلت زدن) موجب گردند تا پرده های حیا در خانواده دریده نشود و در مواقع مناسب به صورت غیر مستقیم نسبت به خطاها و اشتباهات آموزش و یا هشدار دهد. اینچنین است که سعدی علی الرحمه، مرد را در کشاکش درد، سنگ زیرین آسیاب می داند، چرا که این سنگ است که با سختی و تحمل خود باعث می شود تا پویایی آسیاب حفظ گردد.
هدایت و تربیت: آموختن روش های هدایت، تربیت، امر به معروف و نهی از منکر از تکالیف یک مرد است تا بتواند با مؤثرترین و کم هزینه ترین راه، همسر و خانواده اش را به نیکی هدایت و از بدی بازدارد و البته بالاترین و برترین روش هدایت طبق آموزه های اسلامی، آن روشی است که به غیر زبان و با استفاده از رفتار رخ دهد. اگر مرد در خانواده به صداقت، عدالت، محبت، عبادت، گذشت، صبر، مطالعه و ... شناخته شود همسر و فرزندانش هم یقیناً تحت تأثیر قرار خواهند گرفت.
غیرت: کمتر مردی وجود دارد که هیچ غیرتی نداشته باشد که اگر چنین باشد، کسی او را مرد نخواهد دانست و اگر چه غیرت مردان معمولاً با محدودیت زنان همراه می شود، اما هیچ زن عفیفه ای وجود ندارد که از مرد بی غیرت متنفر نباشد و همین مسئله باعث می شود تا در منظر روشنفکرترین افراد هم بی غیرتی بدترین فحش ها تلقی گردد و باز هم، همین مسئله موجب می شود تا زنان، غیرتِ مردان را تاب آورند و حتی از وجود آن احساس رضایت کنند و البته همانطور که در اسلام به زنان توصیه به تحمل غیرت مردان شده است، مردان نیز به افراط نکردن در غیرت سفارش شده اند به نحوی که این مسئله در وصیت نامه حضرت امیرالمؤمنین به فرزندشان نیز مشاهده می شود. باید مردان بدانند که غیرت متعادل و صحیح موجب افزایش عفت خانواده می گردد و البته افراط و تفریط در آن می تواند موجب بی حجابی سهل انگارانه و یا بی عفتی لجبازانه گردد.
عفاف: اگر چه غالباً عفاف و حجاب را به اشتباه برای مردان به کارمی برند اما همان نقش برای مردان نیز وجود دارد و مردان نیز باید عفیف و پاکدامن و پاک نظر باشند و در پوشش خود رعایت حدود شرعی و حتی اخلاقی را بنمایند و این عفت و حجاب مطمئناً در افزایش عفاف خانواده تأثیر بسزایی خواهد داشت، همسر و فرزندان در برابر توصیه های غیرتمندانهی مردی که خودش اولین عامل به حجاب و عفاف است، کمترین مقاومت را نیز جایز نخواهند دانست و حال این که متأسفانه بسیاری از مردان ما بدون این که خودشان نسبت به پوشش و نگاه خود حراستی داشته باشند به حجاب خانواده حساسیت شدید نشان می دهند و این مسئله نه تنها اثربخشی مناسبی ندارد بلکه در نهایت موجب لجاجت و تأثیر عکس نیز می گردد.
این مطلب در عمارنامه و همه باهم و جهان نیوز و سبک زندگی اسلامی منتشر شد.
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/2/1
6:24 ع
دیشب برنامه پایش به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و بزرگداشت مقام مادر و زن، از یکی از کارآفرینان زن که در زمینه زنبورداری فعال است، به نام خانم عفت رئیسی دعوت کرده بود، که البته ایشان به اتفاق آقای مشایخی، شوهر محجوب و ساکتش در برنامه حاضر شدند، در کنار سکوت آقای مشایخی، اما خانم رئیسی از هر دری سخنی گفت و از مشقت ها و سختی هایی که در این راه متحمل شدند گفتند و متأسفانه برخی از حرف هایی که ایشان زدند، آن چیزی نبود که سبک زندگی اسلامی آن ها را تأیید نماید، ایشان صراحتاً اعتبار زن را به کار کردن او می دانست و ضمن این که اظهارات فمینیستی او در جای جای برنامه، جایی برای معرفی جایگاه زن در اسلام باقی نگذاشته بود، بدون هرگونه مقدمه یا بهانه ای، به مباحث سیاسی نیز گریز می زد و از دولت های سازندگی، اصلاحات و اعتدال به نیکی یاد می کرد تا مواضع سیاسی اش نیز از کسی پنهان نماند و البته تمام این مواضع اجتماعی و سیاسی با سکوت جناب حیدری (مجری برنامه) همراه بود.
البته انتقادی که مطرح می شود، نه فقط به برنامه پایش که به بسیاری از برنامه سازان و هنرمندان ما نیز وارد است که گمان می کنند در هر زمینه ای که فعالند یا برنامه می سازند، حتماً یک زن را در همان زمینه باید به مناسبت روز زن به عنوان الگو معرفی کنند، یعنی اگر مثلاً برنامه ای در مورد معدن باشد، به مناسبت روز زن به احتمال زیاد باید یک معدن کار زن را به عنوان الگو معرفی کند! ولی به راستی چه لزومی دارد که برای هر بخش مردانه ای یک زن به عنوان الگو معرفی گردد؟! زنی با اخلاق مردانه و رفتاری که بعضاً گویی جای او و شوهرش را عوض کرده اند!!
اصلاً نمی خواهم جسارتی به سرکار خانم رئیسی و یا شوهرشان بنمایم همانطوری که احتمالاً او نیز نمی خواست به نگاه اصولی اسلام و رهبری به نقش اصلی زن در خانواده به عنوان ریشه ی اجتماع هتک حرمت بنماید، ولی به راستی این سؤالات از دست اندرکاران برنامه پایش مطرح می شود که:
آیا بهتر نبود میهمان برنامه از جمع مادرانی انتخاب می شد که موفق به تربیت 1،2 و یا 3 کارآفرین نمونه شده اند؟! و یا زنی که با حمایت جانانه از شوهرکارآفرینش، فرزندانی را در همان راه تربیت کرده است؟! آیا زنی که بدون به هم زدن طبیعت و آفرینش عاطفی خود توانسته چند کارآفرین نمونه تربیت کند کم ارزش تر از زنی است که با کاهش کیفیت زندگی خانوادگی و کار شبانه روزی به مقام کارآفرینی نائل گردیده است؟! آیا یک زنبوردار نمونه بر یک شوهردار، خانه دار و بچه دار نمونه شرف دارد؟! اصلاً بیاییم به هرکسی حق بدهیم که اعتقادات خودش را داشته باشد اما به راستی آیا اینچنین الگوسازی هایی در سایر ایام نمی توانست انجام شود؟! چه لزومی دارد در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، با ترویج نگاه فمینیستی و نگاه منحط غرب به زن، جایگاه زن در نگرش اسلامی تحقیر شود؟!
آیا می توان با این نگاهی که رسانه ی ملی و یا دست اندرکاران برنامه های مختلف اجتماعی و اقتصادی نسبت به جایگاه زن دارند، منتظر ماند تا زن به لنگر آرامش خانواده و ستون امن خانه بدل و جامعه برای تحولات و جهش های بزرگ آماده گردد؟! چه کسی گفته است که زن باید دقیقاً همه ی کارهای مردانه را بکند تا نشان دهد از مرد بدتر که نیست هیچ، حتی برتر هم هست؟! چرا برخی نمی خواهند برای خلقت خداوند احترام قائل باشند و این که زن برای محبت و مرد برای مقاومت و سختی آفریده شده است؟! به راستی می توان از زنی که به امور سخت و خشن می پردازد توقع داشت که روحیه اش سخت و خشن نشود؟! اصلاً نمی خواهم از ارزش زنی که از روی اضطرار، رأساً با مشکلات دست و پنچه نرم کند کم کنم، بلکه گلایه ام از اصالت دادن به نگرشی است که در آن زنان تا با امور خشن دست به گریبان نباشد موفق تلقی نمی شوند! مگر نه این که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموند:
فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
زن قهرمان نیست، بلکه ریحانه است
خب آیا خارج کردن زن از طبیعت او و یا خارج کردن مرد از فطرتش می تواند کاری حکیمانه و عاقلانه جلوه کند؟! آیا این گونه الگوسازی ها و اظهارات موجب تحقیر برخی زنانی که مجاهدانه امور خانواده و تربیت فرزند را اداره می کنند نمی شود؟! آیا در سالی که می بایست مدیریت جهادی در امر فرهنگ، عزم ملی را همراه کند، می توان زنان خانه داری را که همتشان را به شوهرداری و تربیت فرزند بکار می گمارند را تحقیر کرد، در حالی که به فرموده ی چند معصوم، جایگاه مجاهد فی سبیل الله را دارند؟!
نظرشما را در انتها به چند جمله ی کلیدی مقام معظم رهبری که در تاریخ 1393/1/30 بیان شده است و بر مسئله ی زن، خانواده و اشتغال مانور دارد جلب می کنم:
هرکس اگر مسئله زن را جدا از مسئله خانواده مورد بررسی قرار دهد در فهم مسئله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می شود.....با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟....مسئله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسئله ای اصلی است که باید به آن پرداخت، باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستجو کرد و با شیوه های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد..... برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.... اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.
این مطلب در عمارنامه و بولتن منتشر شد.
برخی مطالب مرتبط:
سالروز شهادت بانوی دوعالم و الگوسازی رادیو ورزش از زن همجنسباز
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 2
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
برچسب های مرتبط: خانواده سبک زندگی صدا و سیما برنامه پایش فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/11/12
11:32 ع
قبلاً در بحث کوتاهی به بحث ازدواج مجدد و چندهمسری پرداخته بودم لیکن به دعوت یکی از میهمانان ارجمند وبلاگ، مطلب کوتاهی نیز در خصوص ازدواج موقت تقدیم می گردد:
یکی از احکام فقهی اسلام مباحث مربوط به بحث ازدواج موقت است که همانند همه ی احکام اسلامی حتماً حکمتی و حریمی دارد که مباحث فقهی آن در تمام رساله های عملیه و موارد حقوقی اش نیز برگرفته از همان احکام، در قوانین موجود است، که فارغ از مباحث حقوقی و فقهی مسئله، نظر شخصی خود را در خصوص جایگاه ازدواج موقت در شرایط امروز جامعه بیان می کنم:
1- به یقین ازدواج دائم بهترین راه کنترل غرائز جنسی است، چرا که در کنار تأمین نیازهای جنسی و جسمی، به بهترین روش نیازهای عاطفی و روحی را پاسخ می دهد و آرامش پایداری را برای افراد ایجاد می کند؛ این ازدواج دائم است که سایبان امن و آسایش را برای فرزندان تأمین می کند و خانواده را به عنوان اصلی ترین نهاد اجتماع ایجاد می کند و از این لحاظ اصولاً قیاس ازدواج دائم و موقت را صحیح ندانسته و هرگز ازدواج موقت را جایگزین ازدواج دائم نمی شناسم و به همین لحاظ ترویج ازدواج دائم به عنوان بهترین راه برای سلامت جامعه و تسکین دردهای جنسی، روحی و عاطفی باید در دستور کار مسئولان قرار داشته باشد. تبلیغ و توصیه به ازدواج موقت در جایی که یک مجرد توان ازدواج دائم را دارد مطلوب به نظر نمی رسد.
2- ازدواج موقت برای مرد و زنی که امکان ازدواج دائم ندارند و به گناه می افتند و یا زنی که امکان ازدواج دائم ندارد و به لحاظ وضعیت مالی در سختی بسر می برد و مردی که به دلیل مهاجرتِ اضطراری و بلند مدت و یا بیماری سخت و طولانی همسرش تحت فشاری غیرقابل تحمل است، به عنوان راهی صواب و ثواب پیش نهاد می شود و این افراد نه تنها بدکار نیستند بلکه به این دلیل که به حفظ ایمان خود با توسل به حلال خدا و دوری از حرام اقدام می کنند باید محترم شمرده شوند و باید از آبروی این افراد دفاع کرد.
3- جامعه باید نسبت به زنانی فقیر و بی سرپرستی که با اکراه به ازدواج موقت تن می دهند مسئولانه برخورد کند و هیچ لزومی ندارد مردان غیور و مسلمان ازدواج موقت با این زنان را که بعضاً به لحاظ سنی هیچ کفویتی نیز باهم ندارند را شرط کمک کردن به ایشان قرار دهند و باید توجه داشت که کمک کردن به ازدواج مناسب برای زنان و دختران فقیر و بی سرپرست سفارش اسلام و قرآن است و امکان و الزامی وجود ندارد تا خیرین با تمام این زنان طرح صیغه بریزند.
4- یکی دیگر از موارد قابل تجویز که در زندگی اهل بیت نیز مشاهده شده است شأنیت همسران است. پیامبر اسلام تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودند و حضرت علی علیه السلام نیز تا زمانی که حضرت فاطمه در کنارشان حضور داشتند به دنبال ازدواج دیگری نرفتند و به همین دلیل به مردی که همسر هم شأنی را انتخاب کرده و با او ازدواج کرده است اصلاً توصیه نمی شود (جز در موارد اضطرار) به فکر ازدواج مجدد از هر نوعی باشد.
5- یکی از مواردی که پیشنهاد می شود این است که برای مردان و زنان تحت فشار و نیازمند به ازدواج، می توان موارد مناسب توصیه کرد، اما باید توجه داشت که به هیچ وجه ازدواج (چه موقت وچه دائم) محلی برای دلسوزی و تسلیم احساسات طرف مقابل شدن نیست. به صرف این که فردی محتاج ازدواج است نباید به او جواب مثبت داد و در برابرش تسلیم شد، بلکه می توان ایشان را به مؤسسات و افرادی که این مهم را سامان می دهند ویا موارد مناسبی که برای این کار آمادگی و صلاحیت دارند هدایت نمود.
6- اگر چه ازدواج موقت در شرایط خاص و سخت توصیه می شود، اما باید مواظب بود که در هر صورت این مسئله یک مجوز الهی دارد و نباید نسبت به ازدواج موقت و کسانی که در پی آن هستند طوری موضع گرفت که حلال خدا یک منکر جلوه کند و حتی اگر کسی از روی تنوع طلبی به ازدواج موقت روی آورده باشد، نباید او را به عنوان فردی بدکار معرفی کرد.
7- این که برخی بی توجهی به ازدواج موقت را عامل اصلی افزایش آمار ایدز معرفی می کنند، خیلی قابل پذیرش نیست چرا که آن دلایلی که در شیوع ایدز مؤثر هستند همگی با ازدواج موقت قابل رفع نیستند. ایدز دلایل مختلفی دارد که تنها یکی از آنها از راه جنسی است، اگر قرار بود دختران، پسران، زنان و مردان به راحتی تن به ازدواج و قید و بندهایش بدهند که ازدواج دائم می کردند و سن ازدواج را به 30 سال و 40 سال نمی رساندند.
8- باید توجه داشت که اگر شرایط برای ازدواج کسی مهیا نباشد، در درجه اول باید بداند که حق ندارد خودش را در معرض انواع تصاویر، فیلم ها، برنامه های ماهواره ای و داروهای افزایش میل جنسی قرار دهد، باید به منظور سلامت خانواده ها و ایجاد سلامت اخلاقی و جنسی در جامعه، بر این فضای شهوانی موجود در برخی خانه ها و محیط ها لگام زد و گرنه که هیچ نوع رابطه ای پاسخگوی نفس سرکش و تنوع طلب انسان نخواهد بود.
نتیجه: باتوجه به شرایط امروز جامعه، ازدواج موقت نیز یکی از روشهای مشروع برای تسکین غرائز جنسی بخشی از جامعه است، باید نسبت به این مسئله برخورد منطقی و مناسبی داشت و شرایط را برای تبیین مسئله ی متعه، اعم از حدود شرعی، اخلاقی و اجتماعی آن آماده کرد، باید با فرهنگسازی مناسب، ظرفیت جامعه را به حدی رساند که افرادی که فاقد شرایط متعه (ازدواج موقت) نیستند به سمتش نروند و افرادی که شرایطش را دارند از این کار خجالت نکشند. البته مهمتر از اصلاح نگرش نسبت به ازدواج موقت، اصلاح فرهنگ ازدواج است، مسیر جامعه باید به سمتی برود که دولت، خانواده ها، نهادهای اجتماعی و خیرین، با زدودن رسوم پرهزینه ای مانند جهیزیه و مهریه های سنگین و تعبیه کمک های مناسب مالی، ازدواج دائم وتشکیل خانواده را هر چه بیشتر تسهیل کنند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: ازدواج خانواده سبک زندگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/9/2
12:57 ع
بعد از پاسخگویی به شبهاتی در خصوص حقوق زنان در قرآن کریم، به مواردی از همین موضوع در نهج البلاغه می پردازم که قبل از بررسی این موارد، لازم است که مانند مطلب قبلی " پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1"،بر لزوم درک نگاه های متفاوت اسلام و غرب به زن و مرد تأکید کنم:
در نگاه غربی پیش فرضی به نام تساوی حقوق زن و مرد وجود دارد که این منطق اساساً زیر سوال است. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان تکالیف و حقوق شان را مساوی فرض کرد؟! به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و براساس منطق اسلام، تناسب توانایی ها، حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف که بر اساس همین نگاه، کارهایی که با روحیات و فطریات زنان متناسب نیست را نباید به ایشان سپرد و نباید ایشان را از روحیات فطری شان دور نمود که در این صورت هم جفا در حق خلقت خدا، هم در حق زنان و هم در حق اجتماع صورت گرفته است؛ در نگاه اسلام، اعزام زنان به جبهه، کارکردن ایشان در معادن، کارهای خشن و ... به هیچ وجه توصیه نمی شود در حالی که مکاتب غربی تقریباً هیچ محدودیتی برای نحوه و میزان حضور زنان قائل نبوده و حتی به اصرار سعی می کنند زنان را به هر بهانه ای از محیط خانواده دور و به تمام مشاغل و عرصه های اجتماعی و سیاسی بکشاند تا آن را دلیلی در اثبات حقوق زنان و تساوی آن با حقوق مردان اقامه نمایند و البته نگاه کالایی به جنس زن از اهداف دیگر تشویق به حضور زنان در جوامع غربی است هر چند این لذت جویی را به نشاط اجتماعی تأویل کنند.
در بسیاری از سخنان و نامه های حضرت امیر که در شبهات حقوق زنان در اسلام مورد استناد قرار می گیرد، به شأن نزول آنها اشاره ای نمی شود، در حالی که با در نظر گرفتن این شرایط، بسیاری از شبهات به راحتی قابل پاسخگویی هستند، به عنوان مثال بسیاری از این سخنان در حیطه ی حکومت و فرماندهی بیان شده اند ولی در شبهاتِ معمول، این حیطه ها نادیده انگاشته و سخنان را به حیطه های دیگر تسری می دهند تا شبهه ایجاد گردد که یکی از این موارد، بخشی از نامه ی 31 نهج البلاغه است که به بحث نقش زنان در حکمت و سیاست باز می گردد.
نامه 31 نهج البلاغه:..... وَ إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ اَلنِّسَاءِ فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ إِلَى أَفْنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَى وَهْنٍ وَ اُکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ اَلْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لاَ یُوثَقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ وَ لاَ تُمَلِّکِ اَلْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ اَلْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَ لاَ تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ لاَ تُطْمِعْهَا فِی أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا وَ إِیَّاکَ وَ اَلتَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو اَلصَّحِیحَةَ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ اَلْبَرِیئَةَ إِلَى اَلرِّیَبِ .....
..... در امور سیاسى کشور از مشورت با زنان بپرهیز، که راى آنان زود سست مى شود، و تصمیم آنان ناپایدار است، در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زیرا که سخت گیرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است، بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آورى، و اگر بتوانى بگونه اى زندگى کنى که غیر تو را نشناسند چنین کن، کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل بهارى است، نه پهلوانى سخت کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده روى کنى که او را به طمع ورزى کشانده براى دیگران شفاعت نماید. بپرهیز از غیرت نشان دادن بیجا که درستکار را به بیماردلى، و پاکدامن را به بدگمانى رساند، .....
نامه 31 نهج البلاغه وصایای حضرت امیرالمومنین به فرزند شان (به احتمال اقوی امام حسن (ع) و به احتمال ضعیف تر محمد ابن حنفیه) است که به مسائل مختلف مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می پردازد که در بخش های انتهایی نامه به نحوه حکومت داری می رسد و در بخشی از این حوزه مشاوره با زنان را در امور حکومت مورد نهی قرار می دهند و دلیل آن را سستی و ناپایداری رأی و تصمیم زنان بیان می کنند، که دلیل آن یقیناً در چربیدن احساس و عاطفه زنان بر عقل و منطق شان است که این مسئله یقیناً در مسائلی که باید براساس منطقی تدبیر شوند به عنوان یک مانع تلقی می شود.
شبهه ی دیگری که مطرح می شود این است که اگر چنین است پس چرا هم اکنون بسیاری از کشورها و حکومت های بزرگ و قوی توسط زنان و با نقش آفرینی ایشان به خوبی اداره می شوند که پاسخ می گویم: اسلام نمی گوید که زنان قادر به حکومت داری نیستند بلکه از چنین عملی منع می کند و در واقع حداقل 3 دلیل را دنبال می کند، اولاً نمی خواهد سرشت وجودی زنان که سرشار از احساس و عاطفه است و در نتیجه ساختار خانواده دچار خلل گردد و ثانیاً یک زن هرچقدر هم که قاطع و منطقی مدیریت کند بازهم شیوه ی تفکرش زنانه است و تنشها و مشکلات و ناملایمات سریعتر و شدیدتر روحیه اش را جریحه دار می کند که همین مسئله در مدیریت شان نیز تأثیر می گذارد و ثالثاً یکی از اهداف والای حکومت برپایی عدالت است و عدالت به قضاوتی که مبتنی بر احساس است حاصل نمی شود.
حضرت امیر در ادامه ی همین بخش زن را مانند گل بهاری معرفی می کند و در نظر گرفتن توانایی او را در سپردن امور به او اصل می داند، نگاه حضرت امیر در واقع همان نگاه اسلام و قرآن است که صلاح نمی داند با سپردن مسئولیتهای سنگین تر از توان زن، این گل بهاری آفرینش در وزش بادهای سرد و خشن خزان آسیب پذیرد و مانند پهلوانان و مبارزان در عرصه ی حکومت با مشکلات دست و پنجه نرم کند، چرا که این مسئله هم بر خود زن، هم بر ساختار خانواده و هم بر جامعه تأثیر سوء می گذارد.
از دیگر نکات مهم و شبهه انگیز در این نامه، اصرار حضرت امیر بر شدت حجاب و استحباب پوشیده ماندن زنان و رابطه ی کمتر ایشان با سایر مردان و تشبیه خروج زنان با آوردن مردان غیر موثق در منزل و پرهیز از جسور کردن زنان در شفاعت سایرین است که با توجه به ابتدا و انتهای این جملات که در مورد حکومت داری است می توان نتیجه گرفت که این بحث نیز در موضوع حکومت داری بیان شده است، که این مسئله با تجویز قرآن کریم در خصوص نحوه ی تعامل مردان نامحرم با زنان پیامبر نیز عیناً مشاهده می شود که حتی دادن و یا گرفتن چیزی از زنان پیامبر را در پس پرده (سوره احزاب - آیه 53) تجویز می کند.
حضرت امیر در این نامه از کرامت زنان منع نمی کند بلکه از زیاده روی در کرامت زنان به حدی که جسارت شفاعت و سفارش نابجا به خود بدهند منع می کند که اینها همگی نشان می دهد توصیه های حضرت امیر در این بخش از نامه همگی به مصالح و کیفیت حکومت می پردازد، و علی رغم توصیه های قرآن و نهج البلاغه به عدم خروج زنان و عدم ورود مردان غیرموثق به منزل، هم حضرت زهرا در موقع لزوم در جامعه حاضر و به خصوص در دفاع از حریم ولایت به نقش آفرینی می پرداخت و هم حضرت سلمان به کرات در منزل حضرت امیرالمومنین علیه السلام حاضر شده و حضرت فاطمه ی معصومه با ایشان درد دل می کردند و ایشان را به "منا اهل البیت" وصف می نمودند و از دیر آمدن سلمان دلتنگی می فرمودند و این ها نشان می دهد که تمام این توصیه ها تنها باید با غیرتِ به جا همراه باشد و طبق همین بند از نامه 31 نهج البلاغه نباید با غیرت نابجا موجب بدبینی و بیماردلی گردید.
از موارد مشابه با این بخش از نامه 31 نهج البلاغه، سخنان حضرت امیر در خصوص منع از مشورت با زنان در حکومت در حکمت 102 نهج البلاغه است که در خصوص حکومت، مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان و تدبیر خواجگان را مورد نکوهش قرار می دهد.
حکمت 233 نهج البلاغه: .....وَ رُوِیَ أَنَّهُ [علیه السلام] لَمَّا وَرَدَ الْکُوفَةَ قَادِماً مِنْ صِفِّینَ مَرَّ بِالشِّبَامِیِّینَ فَسَمِعَ بُکَاءَ النِّسَاءِ عَلَى قَتْلَى صِفِّینَ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ حَرْبُ بْنُ شُرَحْبِیلَ الشِّبَامِیِّ وَ کَانَ مِنْ وُجُوهِ قَوْمِهِ فَقَالَ [علیه السلام] لَهُ أَ تَغْلِبُکُمْ نِسَاؤُکُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِینِ ....
... و درود خدا بر او ، فرمود: (وقتى امام از جنگ صفین باز مى گشت، به محله شبامیان (47) رسید، او از گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنید، ناگاه حرب بن شُرحبیل شبامى، بزرگ قبیلة شبامیان خدمت امام رسید به او فرمود)
آیا آن گونه که مى شنوم ، زنان شما بر شما چیره شده اند؟ چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى دارید؟ ....
لاَ تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اَللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِیمَةُ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَلاَ تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاَ تُصِیبُوا مُعْوِراً وَ لاَ تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَلاَ تَهِیجُواالنِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَى وَالْأَنْفُسِ وَالْعُقُولِ إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَإِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَإِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَعَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.
با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند . سپاس خدا را ، که حجت با شماست . و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان . هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزیمت نهادند ، کسى را که پشت کرده و مى گریزد ، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند . که زنان به جسم ناتوان اند و به نفس و عقل ضعیف . حتى در زمانى که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم . در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او مى آمدند ، عیب مى کردند و سرزنش مىنمودند.
همانطوری که مشاهده می فرمایید، حضرت امیر نه تنها در سخن، زنان را ضعیف می شناسد بلکه در مقام عمل نیز مومنان را به شدت دستور به رعایت زنان می دهد و حتی لشکریانش را به تحمل دشنام و خشم زنان دشمنان دستور می دهد و وقتی چنین دستوری را در خصوص زنان دشمن می دهد به یقین نسبت به همسران مومنان روحیه بخشش و کرامت موکدتر خواهد بود.
یکی از مواردی که بسیار مورد شبهه قرار می گیرد خطبه 80 نهج البلاغه است که همانطوری که در مقدمه بحث به آن اشاره کردم معمولاً به شأن نزول این سخنان توجه نشده و به این طریق از این سخنان در تخریب چهره اسلام و امام استفاده می شود، خطبه ی امام علی (ع) که پس از جنگ افروزی یکی از زنان پیامبر بیان شد نیز از این موارد است:
خطبه 80 نهج البلاغه: مَعاشِرَ النَّاسِ، إ نَّ النِّسَاءَ نَواقِصُ الْإِیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ، فَاءَمّا نُقْصانُ إِیمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ فِی اءَیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ اءَمَّا نُقْصانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَاءَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ اءَمّا نُقْصانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْاءَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجالِ فَاتَّقُوا شِرارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتّى لا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.
اى مردم ، بدانید که زنان را ایمان ناقص است و بهره مندیهایشان ناقص است و عقلهایشان ناقص است . اما ناقص بودن ایمانشان از آن روست که در ایام حیض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهایشان ، بدان دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و نقصان بهره مندیشان در این است که میراث زنان نصف میراث مردان است . از زنان بد بپرهیزید و از زنان خوب حذر کنید و کار نیک را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهید، تا به کارهاى زشت طمع نکنند.
مخاطب این سخنان حضرت امیرالمومنین در واقع کسانی هستند که عقل و عاقبت خود را به همسر پیامبر تسلیم کرده و به حمایت از بی تدبیری ها و درونیات او، با امام علی (ع) که در آن ایام ردای خلافت را نیز برتن داشت شوریدند. حضرت امیر بدون این که مستقیماً به همسر پیامبر توهینی کرده باشد، مردم را مورد هدایت قرار می دهد. آن دسته از کسانی که در پی شتر سرخ موی عایشه حرکت کردند حد مورد احترام بودن همسران پیامبر را به مرز حکومت و حاکمیت رساندند و اینچنین حضرت امیر علیه السلام هم مردان را نصیحت می کند که در مسائل حکومت و حاکمیت تدبیر، عقل و ایمان را فدای تبعیت از احساسات زنان ننمایند. حضرت امیر در چنین جایگاهی قرار نیست شخصیت زن را به لحاظ اجتماعی و خانوادگی معرفی کنند و قرار است به جایگاه حکومت و فرماروایی ایشان بپردازد و به همین دلیل است که در همین مسیر استدلال می فرماید، اگر چه احادیث متواتری از پیامبر و حضرت امیر و ائمه در باب محبت به همسر وجود دارد لیکن این خطابه برای جلوگیری از حرکات مشابه است به خصوص که حضرت امیر حرفشان را عملشان اثبات کردند و در واقع وقتی ایشان زنان را به لحاظ عقلی، ایمانی و بهره مندی شایسته ی حکمرانی نمی دانند، تنبیهی به تناسب همین مسئله باریشان در نظر می گیرند و اگر چه جمل فتنه ای سخت بود، خطایی را که به واسطه ی نقص در عقل و ایمان به وجود آمد را مورد بخشش قرار دادند، لیکن در کنار این بخشش جلوگیری از تکرار این موارد و ثبت تاریخی آنها مسئله ای قابل گذشت نبود.
البته در توضیح این موارد باید گفت که همان طوری که قرآن کریم میزان کرامت انسان ها را به میزان تقوای شان می داند، ارزش وجودی زنان و مردان نیز به میزان تقوای شان است، به این است که از استعدادهای وجودی خود به نحو احسن در راه عبادت و بندگی استفاده کنند و در این میان نیز اگر کسی در چیز نقص داشته باشد در چیزی دیگر قوتی و وسیله ی پیشرفتی برایش در نظر گرفته شده است، یعنی اگر باب جهاد بر زنان بسته است (حکمت131 : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست)، سلاح عاطفه و احساس در ایفای نقش همسری و مادری او را ارجی معادل جهاد ایجاد کرده است و البته باید در کنار هر کاری مواظبت کرد که ثواب و ارزش کارها به ریا و منت و سایر آفات هدر نرود.
بحث دیگر این که خود اسلام در کنار تفاوت هایی که در خلقت زن و مرد در جهت مکمل بودن یکدیگر ایجاد کرده است، تکالیف عبادی و ایمانی متفاوتی برایشان تجویز کرده است و وقتی زن به لحاظ نوع آفرینشش در ایامی دچار درد و سختی است، خداوند او را از عبادات و تکالیف نماز و روزه معاف می نماید و البته در عین این معافیت، نشستن بر سجاده و راز و نیاز را مستحب معرفی می کند تا هم اشتیاق و محبت خداوند به این زنان نشان داده شود و هم زنان از مناجات و ثواب عمل مستحبی برخوردار شوند. در بحث بهره مندی در مواردی مانند ارث و دیه نیز اگر تفاوتی بین زن و مرد وجود دارد، آنهم به حکم تفاوت تکلیف زن و مرد است، وقتی مرد سهم اصلی را در تأمین معاش خانواده بازی می کند به تناسب همان نقش، میزان بهره مندی بیشتری از ارث و دیه برای او و در واقع خانواده تجویز شده است، به عنوان مثال اگر مردی یا زنی فوت کند، خانواده کدام یک به کمک مالی بیشتری نیازمند می شود؟! پاسخ این سوال یقیناً یکی از دلایل تفاوت در بهره مندی است و هرگز این خطبه ی حضرت امیر را نباید در جهت تحقیر و ظلم به زنان برداشت کرد.
مطالب مرتبط:
پاسخ به شبهات حقوق زن در اسلام 1
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
تفاوت چند همسری برای مردان و زنان
شجاعت قرآئتی و سست ایمانی ما
حکم مترقی دیه و شبهات وارده
این مطلب در 8 دی منتشر شد.
برچسب های مرتبط: شبهه خانواده سبک زندگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/8/28
1:30 ع
اخیراً آقای دکتر عباسی مصاحبه ای با خبرگزاری تسنیم داشتند که با عنوان "سربازی عامل افزایش سن ازدواج و کاهش زاد و ولد/لزوم تغییر در تعریف سربازی" در همان خبرگزاری منتشر گردیده است و با توجه به اهمیت مطلب و در جهت حمایت از آن، یادداشتی را که نزدیک به یکسال پیش با عنوان "خدمت سربازی مانعی بزرگ برای ازدواج" در همین وبلاگ منتشر کرده بودم با کسب اجازه از مخاطبان وبلاگ بازنشر می نمایم:
خدمت مقدس سربازی اگر چه کمتر از 2 سال است اما وجود همین دوسال موجب می شود تا یک جوان سال ها در انتظار بماند تا پس از پایان خدمت اقدام به ازدواج نماید، مثلاً یک دانشجو شاید در همان 2-3 ترم اولش بتواند با یکی از همکلاسی های مناسبش ازدواج نماید و حتی در خوابگاه متأهلی و با غذای دانشگاه نیز سکنی گزیند اما وقتی می بیند که 2-3 سال تا سربازی باقی مانده است و 2 سال هم خود سربازی طول می کشد، عملاً 4-5 سال دیرتر به سمت ازدواج می رود و تازه این به غیر از مدتی است که باید برای یافتن شغل و پیدا کردن مورد مناسب برای ازدواج وقت صرف می کند، چرا که در هنگام دانشجویی توقع برای ازدواج کم است اما وقتی فردی درسش را خوانده و خدمتش را هم رفته توقع برای شغل و چیزهای دیگر هم پیدا می شود.
به نظر می رسد که بکارگیری نیروهای نظامی و انتظامی و ارتشی و سپاهی و نهادهایی که از سربازها استفاده می کنند، اگر از راه جذب و آزمون و استخدام و تأمین بودجه های لازم صورت گیرد هم استفاده ی بیشتری از طبقه جوان (قشر پویای جامعه) انجام می شود و هم میانگین سن ازدواج چند سال پایین می آید.
لازم به توضیح است که هم اینک نیز به سربازان حقوق ماهانه پرداخت می شود و عملاً تأمین سرباز نیز با توجه به هزینه های لازم جهت اقامت، غذا و حقوق برای کشور مجانی تمام نمی شود و در صورت تصویب بودجه مناسب هم نیروهای نظامی و انتظامی و ارگانها به صورت تخصصی و آموزش دیده تر جذب می شوند و هم زندگی سایرین و خود این سربازها زودتر سامان می یابد و نکته ی دیگر این که هم اینک بسیاری از کشورها نیز همین اقدام را انجام می دهند و جز در موارد جنگ و اضطرار، نیروهای نظامی از طریق استخدام و به صورت داوطلبانه به کارگیری می شوند که به منظور تأمین نیروهای در سطح سرباز و با تحصیلات و تخصص پایین، می توان همین نیروهای جذبی را در همان ابتدا تا مدت مشخصی برای بخش های ضروری که به سرباز نیاز دارند البته با حداقل حقوق قانونی گماشت تا با پایان آن امکان ارتقای ایشان در ارگانهای نظامی مهیا گردد.
برچسب های مرتبط: ازدواج خانواده سبک زندگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/8/27
9:28 ع
از شبهات بسیار شایعی که به اسلام وارد می کنند نگاه اسلام به زن است، این شبهات معمولا مواردی هستند که با خط کش تفکر غربی اندازه گیری می شوند و در نهایت منجر به زیر سوال بردن نگاه اسلام به زن می شود و با توجه به اهمیت مسئله زن به عنوان 50 درصد مهم از جوامع بشری و احترامی که جنس مرد نیز برای او قائل است، این شبهات ضربات سختی بر پیکره ی اعتقادات مسلمین و علاقمندان به اسلام می تواند وارد کند.
در این مقال، منظور از نگاه اسلام، نگاه ثقلین یعنی قرآن و عترت است که در آیات متعددی من جمله در سوره نساء و در سخنان معصوم به خصوص چند خطبه و نامه از حضرت امیر در نهج البلاغه است که قبل از انتشار این مطلب به سراغ این منابع اصیل و برخی تفاسیر رفتم تا بتوانم به یک نتیجه ی منسجم و به دور از جزئی نگری برسم، میان مواردی که به صورت معمول در این شبهات وارد می شود، برخی مباحث مثل نقصان در عقل و ایمان و مسائل ارث و دیه و .... وجود دارد که این شبهات نیز به لحاظ ماهوی متفاوتند، مباحثی مثل نقصان در عقل و ایمان مباحث عقلی و مباحثی مانند ارث و دیه و ... مباحث فقهی هستند که البته مباحث فقهی به خصوص مباحث حقوقی نیز یقیناً مبنای عقلی دارند که قبلاً در برخی مطالب به صورت جزئی به برخی از این شبهات (فقهی) مانند بحث دیه پرداخته ام، اما در این مطلب بیشتر به نگاه و نگرش عقلی و فکری به جایگاه زن در اسلام خواهم پرداخت:
برای ورود به بحث، یکی از مورد بحث ترین آیات قرآن کریم (آیات 34 و 35 سوره نساء) را در خصوص حقوق زنان بیان می کنم:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً خَبیراً
ترجمه آیات 34 و 35 سوره نساء:
مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخى از ایشان را بر برخى برترى داده و [نیز] به دلیل آنکه از اموالشان خرج مىکنند پس زنان درستکار فرمانبردارند (و) به پاس آنچه خدا (براى آنان) حفظ کرده اسرار (شوهران خود) را حفظ مىکنند و زنانى را که از نافرمانى آنان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (بعد) در خوابگاهها از ایشان دورى کنید و (اگر تاثیر نکرد) آنان را مورد ضرب قرار دهید، پس اگر شما را اطاعت کردند (دیگر) بر آنها هیچ راهى (براى سرزنش) مجویید که خدا والاى بزرگ است .
و (شما ای حاکمان شرع، یا ای خردمندان قوم ) اگر از اختلاف و کشمکش میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن بر انگیزید، که اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند میان آن دو، سازگاری ایجاد می کند، که همانا خداوند دانا و آگاه است.
شبهاتی که در خصوص این آیات شریفه مطرح می شود در ابتدا به قوّام بودن مردان بر زنان و لزوم قانت بودن (تبعیت) زنان در برابر شوهران شان است که در ابتدای آیه ی 34 آمده است، در این شبهه نگاه قرآن و اسلام را با مساوات مردان و زنان زیر سوال می برند. قبل از پاسخگویی به شبهه، لازم می دانم به منطق سوال کننده ایراد وارد کنم، چرا که در منطق کسانی که منطق این آیه را رد می کنند یک پیش فرض به نام تساوی حقوق زنان و مردان وجود دارد که این منطق اساساً غلط نیست. وقتی که دو جنس متفاوت، به لحاظ توانایی های جسمی، عقلی، روحی و عاطفی، به لحاظ تکالیف فطری و نیازهای شان متفاوت است، چگونه می توان حقوق شان را مساوی فرض کرد، به خصوص این که اسلام در برابر هر حقی، تکلیفی نیز مشخص می کند و تناسب حقوق و تکالیف است که عدالت را تعیین می کند نه تساوی حقوق و تکالیف.
همانطوری که عرض شد و در متن آیه ی شریفه آمده است، برای مردان به واسطه ی برتری هایی که به لحاظ جسمی و مدیریتی دارند، تأمین معاش خانواده و حق مدیریت خانواده تعیین شده است و برای زنان تکلیف تمکین و تبعیت از مرد و حق برخورداری از زندگی در شأن زن تعریف گردیده است و به فتوای اکثر فقها حتی برای برخی از شئون مادری و همسری مانند شیردادن و کارکردن در خانه نیز حقی برای مطالبه مزد در نظرگرفته شده است که این تناسب حقوق و تکالیف اگرچه تساوی نام ندارد، لیکن در درگاه الهی یقیناً عادلانه در نظر گرفته شده است، به خصوص این که این تکلیف و حق نیز براساس توانایی و نیازهای جسمی و روحی تجویز شده است، یعنی مرد به لحاظ بدنی برای کار مناسب تر است و به لحاظ منطقی بودن بهتر می تواند خانواده را مدیریت کند و زن نیز با توجه به قدرت احساس و نیاز عاطفی به لحاظ روحی،تمایل دارد به موجودی قابل اتکا و قدرشناس تکیه کند، البته این ها که عرض شد برای حالت کلی است و همیشه استثنائاتی نیز وجود دارد که محل بحث نیست.
شبهه ی دیگری که در خصوص این دو آیه معمولاً شنیده می شود بحث نسخه ای است که اسلام برای برخورد با زنانی که ناشزه (زنی که تکالیف همسری را رعایت نمی کنند) هستند پیچیده است که در این نسخه سه مرحله برخورد برای تنبّه زنانی که به سمت ناشزگی پیش می روند شمرده شده است، "فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ" این سه مرحله به تفسیر اکثر مفسرین به ترتیب هستند و رعایت ترتیب در آنها ضروری است، در ابتدا نصیحت و سپس حضور بدون نزدیکی در بستر و در انتها بحث "ضرب" مطرح است که این بخش سوم به شدت مورد حمله قرار گرفته و می گیرد. کلمه ی "واضربوهن" اگر چه در معنی بیشتر به معنی تنبیه بدنی تفسیر شده است، اما معنی دیگری نیز دارد که با توجه به کابردی که در آیه 101 سوره نساء "و إذا ضربتم فی الأرض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلاة" داشته است از سوی برخی فقها به این معنی تعبیر شده است، چرا که یکی از معانی کلمه "ضرب" رفتن است که این معنی در آیه ی 34 سوره نساء نیز به خوبی قابل استفاده است و اتفاقاً پس از دوری کردن در بستر، رفتن شدت تنبیه را می رساند یعنی پس از این که جدایی در خود بستر اتفاق افتاد در مرحله سوم بستر نیز ترک می گردد که البته در نظر بسیاری از فقها حداکثر زمان مجاز یک ماه تعیین گردیده است، لیکن با توجه به تفاسیری که در تعبیر "واضربوهن" به تنبیه بدنی وجود دارد، این نوع تنبیه با شرایط بسیار خاصی تجویز شده است، اولاً این که دو مرحله قبلی یعنی نصیحت و جداشدن در بستر جواب ندهد و ثانیاً احتمال تأثیر وجود داشته باشد و ثالثاً قصد تنبه وجود داشته باشد و به هیچ وجه نباید به حالت تلافی و انتقام جویی صورت گیرد و رابعاً این تنبیه نباید مشمول آزار جسمی شدید یعنی شکستگی، کبودشدگی و خراشیدگی باشد و تنها باید معنی نارضایتی و جدیت در نارضایتی را به همسر برساند و اگر خلاف این شرط تنبیهی رخ دهد در محضر اسلام محکوم به قصاص و پرداخت دیه می گردد.
البته در آیه 35 سوره نساء بعد از به نتیجه نرسیدن مراحل سه گانه و با وجود این که حق طلاق دادن برای مرد در نظرگرفته شده است اما بازهم توصیه ای مترقی ارائه می شود تا از طرف هریک (زن و شوهر) فردی به عنوان حکم تعیین گردد تا مشکل با وساطت ایشان حل و رابطه به جدایی منجر نگردد.
بحث دیگر این که مطرح کنندگان شبهه طوری وانمود می کنند که گویا قرآن کریم فقط برای زنانی که به ناشزه می شوند تعیین تکلیف کرده است، و حال اینکه در آیات 128تا 130 سوره نساء در خصوص نشوز شوهران نیز در خصوص مصالحه دو طرف و ترجیح دادن آن به جدایی و پرهیز از ستم کردن مردان وارد کرده است:
وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً
وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ غَفُوراً رَحیماً
وَ إِنْ یَتَفَرَّقا یُغْنِ اللَّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ وَ کانَ اللَّهُ واسِعاً حَکیماً
ترجمه آیات 128 و 129 و 130 سوره نساء:
و اگر زنی از ناسازگاری یا رویگردانی شوهرش بیم داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که او با گذشت از بخشی از حقوقش میان خودشان صلح و سازش برقرار کنند و سازش بهتر (از جدایی) است . ولی آزمند بودن مردم به حقوق خود خصلتی است که همواره در برابر آنان حضور دارد و آنان را به دفاع از حق خود وامی دارد. پس اگر شما مردان احسان کنید و راه تقوا در پیش گیرید و همسرانتان را به گذشت از حقوق خویش وادار نسازید (سزاوارتر است) که خدا به آنچه می کنید آگاه است.
شما هرگز نمی توانید (از نظر محبّت قلبی) در میان زنان، عدالت برقرار کنید، هر چند کوشش نمایید! ولی تمایل خود را بکلّی متوجّه یک طرف نسازید که دیگری را بصورت زنی که شوهرش را از دست داده درآورید! و اگر راه صلاح و پرهیزگاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است.
(اما) اگر (راهی برای اصلاح در میان خود نیابند، و) از هم جدا شوند ، خداوند هر کدام از آنها را با فضل و کرم خود، بی نیاز می کند و خداوند، دارای فضل و کرم، و حکیم است.
که در این تجویز نیز علی رغم این که زن (به دلیل همان روحیه احساسی و عجله در رأی و احتمال پشیمانی) حق طلاق ندارد، لیکن همین نارضایتی زن از نشوز احتمالی مرد، باعث شده است تا پس از توصیه به مصالحه به هر دوطرف، مستقیماً مرد را به رعایت تقوا و مجبور نکردن زنان در کوتاه آمدن از حقوق شان توصیه می کند و به مردان اجازه نمی دهد که زنان شان را معلق و بلاتکلیف بگذارند، بلکه پس از عدم نتیجه رسیدن مصالحه، حتی برای جدایی ایشان نیز باب فضل و کرمش را برای هر دو زوج باز می کند تا بریکدیگر سخت نگیرند.
همانطوری که در هر دو نسخه ی قرآن برای زنان ناشزه و مردان ناشز مشاهده می شود، هدف اصلی قرآن کریم، حفظ حریم خانواده با رویکرد مصالحه و سازش است و با استفاده از حَکم گرفتن از سوی خانواده های زن و شوهر و سفارش گذشت به هر کدام از طرفین و در نهایت توصیه ی بیشتر به مردان در این خصوص، سعی در حفظ چارچوب خانواده دارد و در نهایت و مرحله آخری که مصالحه میسر نباشد حرف از جدایی آنهم با عدم سختگیری بر یکدیگر و اعتماد به فضل و کرم و حکمت الهی می زند.
در رویکرد قرآن کریم رابطه ی زن و شوهر با محوریت بقا و حفظ خانواده و براساس توانایی ها و نیازها تجویز شده است و شیوه سلوک پیامبر اسلام وحضرت امیر المومنین و ائمه ی طاهرین علیهم السلام و اولیا و علمای اسلام، همگی نشان از اعتقاد قلبی ایشان به حقوق همسران شان بوده است.
در مطالب بعدی به شبهات دیگر در این خصوص چه شبهاتی که به قرآن و چه شبهاتی که به نهج البلاغه وارد می شود پاسخ خواهم گفت که از شما نیز دعوت می کنم در این خصوص شبهاتی را که با آنها مواجه شده اید را منتقل کنید تا با کمک هم و سوال از اساتید و مراجعه به منابع معتبر به پاسخ های آنها برسیم.
این مطلب در 8 دی منتشر شد.
مطالب مرتبط:
چرا، الرجال قوامون علی النساء؟
تفاوت چند همسری برای مردان و زنان
شجاعت قرآئتی و سست ایمانی ما
حکم مترقی دیه و شبهات وارده
برچسب های مرتبط: شبهه خانواده سبک زندگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
91/10/12
10:33 ع
چند جلسه ای است که در کلاس کمک های اولیه هلال احمر به همراه فرزندم شرکت می کنم، با توجه به متنوع بودن مباحث و وجود افراد با سنین مختلف در کلاس، بحث ها نیز معمولاً متنوع و جذاب ارائه می شود که اجرای چنین کلاس های رایگانی از سوی هلال احمر جای تقدیر فراوان دارد اما چیزی که نگرانم می کند، مباحث غیر تخصصی در این کلاس هاست.
اگر چه مربی های این کلاس ها عموماً انسان های باسواد و معتقدی هستند اما ورود به حوزه های مختلف با جزئیات اشتباهی مهلک است که در این کلاس ها صورت می گیرد. این کلاً حس بدی هست که اکثر ما ایرانی ها دچار آنیم که فکر می کنیم در تمام حوزه ها حق دادن مشاوره داریم. این گونه می شود که در مباحث دینی اظهارات اشتباهی مطرح می شود مثل این که اگر بقیه نمازها را هم نمی خوانید لااقل نماز صبح را بخوانید و یا این که الکل یکی از درمان های مناسب برای خیلی از بیماری ها است که با توجه به مخاطبان مختلفی که در کلاسها شرکت می کنند بسیار مخربند. این که مربی کمک های اولیه وارد مشاوره های تخصصی تربیتی بشود در حالی که تخصصی جز ادعای آن را ندارد بسیار اشتباه است که متأسفانه در بسیاری از ما مردم هم دیده می شود.
امشب در بحث کنترل استرس، مباحث اشتباهی را از سوی این مربی 30 ساله شنیدم که واقعاً جای مقابله داشت و اگر چه خواستم با چند جمله دوستانه در کلاس، اصلاحشان نمایم اما متأُسفانه با مقاومت مربی مواجه شدم و اگرچه بزرگسالانی که در کلاس حضور داشتند حرفم را تأیید کردند اما مربی زیر بار نمی رفت، قضیه این بود که من مهمترین عامل را در کنترل و پیشگیری از استرس عاملی به نام کسب مهارتهای تخصصی می دانستم ولی چنین گزینه ای و یا شبیه به آن در گزینه ها وجود نداشت، گزینه هایی مانند برنامه ریزی، نماز، زیارت امامزاده ها و حرف زدن با اهل قبور و ... بودند اما "کسب مهارت" نبود، اعتقاد من این بود که بیشترین استرسهایی که در مراحل مختلف زندگی روی می دهد، از عدم مهارت در آن حوزه است، مثل مهارت نحوه ی دوست یابی، مهارت نحوه ی برخورد با مدیر یا همکار یا زیردست، مهارت برخورد با همسر و فرزندان، مهارت جلب کمک از دیگران، مهارت نصیحت کردن و....
در پایان کلاس دوستانه از استاد دعوت کردم که در مباحثش دقت بیشتری کند اما آن چیزی که مربی در پاسخ به این اظهارات من بیان کرد مسئله ای کاملاً بی ربط بود، اگرچه می خواست به ظاهر دلسوزانه بیان کند و گفت فرزند شما حتماً در مدرسه کلیپ بد موبایلی دیده است، در چنین شرایطی طرح چنین مسئله ای برای بسیاری از پدرومادرها ممکن است منجر به بروز اخلاق های تند و تحریک آمیز و غیر منطقی گردد که من چون از قبل واقعیت سن نوجوانی و وضعیت تکنولوژی و مهارت وی را می دانستم خودم را آماده ی چنین مسئله ای کرده بودم و (چون که بعید می دانستم در چنین جامعه ی منحرفی بتوان نوجوانی را از این مباحث کاملاً دور نگاه داشت) این مسئله موجب رفتار تند و دفعی نسبت به فرزندم نشد در صورتی که طرح چنین مطلبی برای بسیاری از والدین ممکن است ایجاد استرس، سردرگمی، خطا و رفتارهای جبران ناپذیر گردد.
هنگام برگشتن با پسرم صبحت کردم و گفتم که در مدرسه کسانی هستند که موارد غیراخلاقی به دوستانشان نشان می دهند و این که او هم قبول داشت که چنین مسئله ای اتفاق می افتد و من گفتم که باید نه گفتن را آموخت، باید دوست یافتن را آموخت، باید از دوست بد فرار کرد، باید پس از گناه توبه کرد و این که نباید از فضل خدا و پذیرش توبه هیچ وقت ناامید شد و البته قبلاً من در مورد اقتضائات سنی به او خیلی چیزها آموخته ام، او نسبت به بازیها و فیلمهایی که برای رده های سنتی بزگتر است عاقلانه کنار می کشد و اینها به سادگی حاصل نمی شود و اینها آن چیزهایی است که باید در تربیت به کار گرفت وگرنه این که والدین به جای یاددادن اصول به فرزندانشان، ذره بینی در دست روی تمام اعمال خلوت و جلوت فرزندشان بگیرند نه تنها فایده ای ندارد، بلکه منجر به فراری شدن فرزندشان از محیط خانواده و پناه بردن به محیطها و افراد آلوده نیز می گردند، پس باید اقتضائات سنی فرزندان را در نظر گر فت و این اقتضائات و خطرات سنی را به ایشان آموخت و این که بیشتر اشتباهاتی که در این سنین رخ می دهد، حتماً باید از سوی پدرومادر به تغافل زده شوند و تنها به صورت غیر مستقیم و منطقی در خصوص چنین اشتباهاتی صحبت کرد و کنترل فقط باید دورادور صورت گیرد و کنترل نزدیک فقط باید با همراهی صورت گیرد یعنی با فرزند به تفریح رفت، بازی کرد، فیلم نگاه کرد و ... و این که نباید با عصبانیت با فرزندان برخورد کرد، چرا که حس آرامش و امنیت تنها در پرتوی برخوردهای منطقی و آرام است که منتقل می شود و فرزند همیشه باید محیط خانواده را محیط امن و آرامش و پشتوانه ای محکم برای خود بداند.
مطلب مرتبط از همین وبلاگ:
تربیت فرزندان در گروی کیفیت رابطه ی همسران
بزرگترین گناه پدر و مادر
اصول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.