91/9/27
10:30 ص
دیشب میهمان برنامه اقتصادی پایش معاون پارلمانی رییس جمهور بود، تقریباً از زمانی که در خاطر دارم آقای میرتاج الدینی بالاترین مقام دولتی بود که در این برنامه شرکت کرد. این که به جای یک چهره اقتصادی معاون پارلمانی در برنامه شرکت کند خود جای سؤال و تحلیل دارد که صلاح نمی دانم به آن وارد شوم.
دیشب برنامه ی پایش می توانست یک برنامه چالشی و گرم باشد تا پاسخ این همه مخاطب را که هفته ها منتظر یک مسئول دولتی در برنامه بودند را بدهد، اما متأسفانه با پراکنده گویی و توجیهاتِ آقای میرتاج الدینی، بسیاری از مباحث نیمه کاره رها شد، به نوعی که به اقرار مجری برنامه، پیامک های متعدد حاوی پاسخ به مباحث و توجیحات آقای میرتاج الدینی حتی بعد از رفتن ایشان، به برنامه ارسال می شد.
در هفته های پیش، این برنامه بدون اینکه نماینده ای از دولت در آن حضور داشته باشد، بسیار منتقدانه تر عمل می نمود تا حدی که یکبار از این رویه و غیر منصفانه عمل کردن در برخی انتقادات، گلایه کردم اما انتظار مخاطبان برنامه این بود که در حضور معاون رییس جمهور، مباحث چالشی و مورد سؤال مردم دنبال شود و پاسخ مردم از ایشان گرفته شود که متأسفانه انجام نشد، اگرچه تا حدودی می توان انگیزه ی مسئولان برنامه را از این تساهل، ایجاد انگیزه برای ورود سایر مسئولان دولتی به برنامه دانست، اما یک دلیل دیگر هم وجود داشت و آن عدم تسلط و حاضر جوابی مجریان برنامه ی پایش بر مسائل اقتصادی دارد که قبلاً هم از کارشناسی تر شدن برنامه (نه سنگین تر شدن آن) گلایه کرده بودم و جمع این عوامل، شب بدی را برای برنامه پایش رقم زد.
یک نمونه از توجیهات آقای میرتاج الدینی این بود که دولت بازار ارز را به خوبی مدیریت کرده است ولی کسی از ایشان نپرسید که چرا علی رغم مشخص بودن مشکل ارزی، بحث واردات کالاهای غیر ضرور و لوکس مثل ماشین های گران قیمت تا همین 3-4 ماه پیش با دلار 1228 تومانی انجام می شده است و این عدم مدیریت سریع و به روز به خصوص در مسائل ارزی موجب شده است تا مدام اصلاحیه روی اصلاحیه بیاید و هم بازار و هم تولید بلاتکلیف و دچار تنش بماند، و مثال دیگر این که وضعیت اجرای هدفمندی را نه تنها غلط نمی دانستند، بلکه مدعی بودند که اگر نبود الان وضعیت مردم به مراتب بدتر از قبل می بود!!! و براساس همین توجیه به سادگی از مردم توقع دارند برای اجرای فاز بعدی نیز به دولت اعتماد کنند که این مسئله خیلی سخت و بعید به نظر می رسد، چرا که نه تنها با این وضعیتِ بی ارزش شدن پول ملی ما قیمت ها را آزاد نکرده ایم بلکه قیمت حامل های انرژی بیش از پیش دارای یارانه هستند و کلی هم پول دولت به مردم می دهد و مردم هم با این پول نمی توانند از پس هزینه های زیاد تحمیلی بربیایند.
مشکل دیگری که در برنامه پایش دیدم بحث نظرسنجی برنامه بود، در نظرسنجی برنامه حدود 70 درصد موافق توزیع بیشتر یارانه بین دهکهای مستعضعف تر بودند و 30 درصد نیز موافق توزیع مساوی آن بودند، که این نتیجه به راحتی قابل پیش بینی بود، چرا که تناسب 7 دهک به 3 دهک با همین 70 درصد و 30 درصد نشان دهنده ی موضوع است و اینچنین مباحثی را نمی توان منبعث از عدالت دانست چرا که اگر از اکثریت مردم رأی گیری شود تا حقوق اقلیت بین ایشان تقسیم شود، به لحاظ انگیزه های مادی رأی می آورد ولی این رأی یقیناً عادلانه نمی تواند باشد.
بحث لزوم توزیع یارانه مساوی را قبلاً مبسوطاً تشریح کرده ام که دلایلش را مختصراً تقدیم می کنم:
1- سیره ی عادلانه حضرت علی در گرفتن مالیاتِ متناسب با درآمد و توزیع مساوی بیت المال بین مردم نشان دهنده عادلانه ترین حالت در باب توزیع یارانه ها و دریافت مالیات است.
2- عدم بانک اطلاعاتی صحیح و به روز با توجه به نداشتن چنین بانکی در حوزه های مختلف، که موجب ضعف دولت در دریافت مالیات عادلانه نیز شده است و چنین اطلاعاتی نمی تواند برای توزیع یارانه که با زندگی مردم سروکار دارد قابل اعتماد و موجب عدالت باشد.
3- پیچیدگی فرایند پایش مستمر دهکهای برخوردار و مستضعف، با توجه به این که با سقوط هر فرد به دهک های ضعیف باید یک نفر به دهک برخوردار منتقل شود، تا نسبت 7 به 3 همچنان حفظ شود و تبعات آن به منظور رسیدگی به اعتراضات مردم آن قدر زیاد است که، نیاز به یک وزارت خانه یا دستگاه عریض و طویل و پرهزینه خواهد داشت.
4- افزایش یارانه نقدی 3 دهک، وقتی بین 7 دهک تقسیم می شود عملاً چیز دندانگیری نخواهد بود که ارزش این همه گرفتاری و مشکلات را داشته باشد، ولی اگر اشتباهاً (که یقیناً با این وضع آمار و اطلاعات ایجاد می شود)، تعدادی خانواده ی مستضعف جزء دهکهای برخوردار تلقی شوند، برای آن خانواده محسوس و موجب سختی خواهد بود.
مطالب مرتبط:
اشتباه دیگری در پایش
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
تیم اقتصادی دولت چرا ساکتند؟
بی انصافی برنامه پایش، پاسخ به تحریم دولتی ها؟
پیشنهادهایی برای برنامه پایش
حذف یارانه ی مرفهین بر پایه ی کدام اطلاعات جدید؟!
به مناسبت راستی آزمایی اطلاعات خانوارها در هدفمند کردن یارانه ها
سوالی فقط از سر پاسخ طلبی در مورد هدفمندی یارانه ها
دهک بندی برای پرداخت نقدی یارانه ها و نقایص آن
باز هم هدفمند کردن یارانه ها!!
هدفمندی یارانه ها در عروسی خوبان+عکس
کارمندان، بازنشستگان و بیش از نیمی از کارگران، جزء خوشه 3 هستند!
اشتباه دوباره با عنوان دهک بندی!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/14
11:57 ع
بخش نخست برنامه دیشب پایش (برنامه اقتصادی یکشنبه شب های شبکه 1) به محدودیت 52 قلم کالای صادراتی انتقادداشت و این مسئله را مخالف تولید معرفی کرد و از مسئولان نیز خواستند که اگر دفاعی دارند با تماس تلفنی توضیحات خودشان را ارائه بفرمایند اما از آنجا که برنامه پایش با بی مهری و با بهتر بگویم تحریم مسئولان دولتی مواجه شده است، عملاً قابل پیش بینی بود که تماسی برقرار نخواهد شد و از این لحاظ به نظرم رسید که این بحث شاید به منظور تحریک مسئولان برای حضور و مشارکت در برنامه بوده باشد وگرنه منطق پشت این محدودیت صادرات به این دلایل مشخص و به راحتی قابل استنتاج بود:
1- اقتصاد مقاومتی در شرایط جنگ اقتصادی ایجاب می کند دولت از ابزارهای خود در جهت حفظ و تنظیم بازار داخلی به بهترین نحو استفاده نماید و نمی توان توقع داشت بحث های اقتصادی در شرایط معمول را با چنین شرایطی مقایسه نمود.
2- شرایط تحریم کشور موجب شده است در بسیاری از مواقع واردات کالا به دلیل مشکلات مبادله ی پول و مشکلات تحریم اقلام معمول کالایی با مشکل مواجه شود و در چنین شرایط خروج کالاهایی که اطمینانی در ورود و تأمین آنها برای کشور وجود ندارد اشتباه به نظر می رسد.
3- اگر چه مجریان این برنامه در بخشی از انتقاد خود تأمین ارز این کالاها را در شرایطی که کشور برای فروش نفت بعضاً با مشکل مواجه است را مفید می دانند اما این مسئله منطقی نیست چرا که کالاهایی که تحریم شده اند عموماً مورد استفاده داخلی هستند و در صورتی که ارزی از فروش این اجناس به کشور وارد شود، به همان میزان و حتی بیش از آن باید دوباره برای تأمین مشابه همان کالاها ارز از کشور خارج نمود.
4- بسیاری از کالاهای مشمول ممنوعیت صادرات کالاهایی هستند که عملاً به دلیل انرژی بسیار ارزان (نسبت به قیمت ارز) بسیار ارزان تر از کالاهای خارجی تمام می شوند و درواقع بیشتر سودی که عائد صادرکننده می شود ناشی از همین یارانه انرژی است و اینچنین قیمت صادراتی آن و در واقع ارز وارد شده به کشور عملاً از ارزی که جهت تأمین کالای مشابه از کشور خارج می شود به مراتب کمتر خواهد بود.
5- بخشی از ممنوعیت ها مربوط به کالاهایی است که با ارز یارانه ای وارد شده و با فراوری یا بسته بندی با ارز آزاد خارج می شود و این یعنی یک یارانه ارزی به مثابه رانت عظیم ارزی (اختلاف ارزیارانه ای یا مبادلاتی با ارز آزاد) به این صادرکنندگان داده می شود که از جیب بیت المال خارج می شود و درواقع سود صادرکنندگان ناشی از همین اختلاف قیمت ارز است.
6- سود زیادی که در صادرات وجود دارد موجب می شود تولید کننده میل به صادراتش بیشتر شود و در چنین شرایطی تولید کننده قیمت فروشش را در کشور به همان نسبت افزایش ارزش صادراتی افزایش می دهد و تازه از سویی هم بیشتر محصولش را صادر می کند و این یعنی هم کمبود در بازار و هم افزایش قیمتهای وسوسه انگیز برای تولید کننده.
این مطلب در مجله رخنما نیز منتشر گردید.
مطالب مرتبط:
پیشنهادهایی برای برنامه پایش
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
اشتباه دیگری در پایش
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/2
7:54 ع
91/7/2
3:2 ع
چندی پیش مطلبی در نقد سخنان آقای دکتر در برنامه پایش داشتم که با پاسخی از ایشان مواجه شدم و ایشان با بزرگواری دوباره مرا به پاسخگویی دعوت کردند که ابتدا لینک مطلب خودم، بعد پاسخ ایشان و سپس پاسخ جدیدم را تقدیم می دارم:
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
پاسخ آقای دکتر قدیری ابیانه که در سایت رسمی شان درج شده است:
"ذکر اشتباهات و ضعف های عمومی توهین به مردم نیست. این خود بخشی از جنگ روانی است که همه تقصیرات بر گردن مدیریت ها گذاشته شود و ضعف عملکردهای مردم بیان نگردد. نتیجه چنین روشی ناکارآمد جلوه گر شدن نظام است که سخنی گزاف است. البته نقد مدیریت ها با هدف سازندگی هم ضروری است. اینکه گفته شود وجدان کاری در ایران ضعیف است به معنی این نیست که مردم بی وجدان هستند. مردم ایران در زمینه های مختلفی وجدان قوی ای دارند لیکن در زمینه فرهنگ و وجدان کاری ضعیفند. البته اکثریت. وگرنه نباید سرانه ساعت مفید کاری در کشور اینقدر کم می بود. همانطور که گفتم نباید زیر و روی جعبه های میوه فرق می کرد، نباید ارباب رجوع با بی توجهی کارمندان مواجه شوند و خیلی موارد دیگر. باید ضعف ها را شناخت و نسبت به رفع آنها اقدام کرد. در برنامه شرکت نکردم تا مطالبی بگویم که مخاطبین خوششان بیاید. همواره سعی می کنم حقایق را با قصد اصلاح بیان کنم هر چند تلخ جلوه کند. داروی تلخ بهتر از زهر شیرین است.
خوب است کتاب زیر را مطالعه فرمایند.
کتاب "مطالبات مردم و راهکارهای تحقق آن" را با کلیک روی این خط می توانید دانلود کنید.
این مطلب به نقل از سایت دکتر قدیری ابیانه www.ghadiri.ir می باشد."
و اما پاسخ من به مطلب اخیر ایشان:
شاید به غیر از تفاوت در سطح سوادمان، تفاوت جایگاه موجب این اختلاف نظر با آقای دکتر باشد. من مسائلی را از جایگاهی پایین تر از شما می بینم و شما جایگاه تان بیشتر مثل نگاه مدیران به مردم و زیردستان است.
به عنوان مثال می بینم که یک مدیر یا یک سازمان یک سری وظیفه را برای کارمندانش تعریف کرده است ولی انجام این وظایف هیچ اثربخشی و کارآیی در وضعیت سازمان یا اجتماع ندارد، یا اصلاً شایدهم دارد ولی توجیه نشده است. مثالش را عرض می کنم: داستان سه نفر را که یکی چاله می کند و دیگری لوله می گذاشت و سومی پر می کرد را شنیده و خندیده اید اما متاسفانه این دیدگاه را همین سازمان ها و مدیران جا انداخته اند که اگر لوله گذار نیامد بقیه کارخودشان را بکنند. بحث دیگر این که زیرساخت ها برای انجام یک کار کاملاً غلط است و بعد شما افرادی را به عنوان ناظر می فرستید برای برخورد و نتیجه ی این برخورد خودش یک معضل جدید تر ایجاد می کند (مثل نظارت شدید روی مرغ فروشی ها و بسته شدن مرغ فروشی ها در گرانی که خودش موجب کاهش عرضه و افزایش قیمت بیشتر شد).
حال متأسفانه کشور ما اینچنین شده است، غالباً مدیران ما می پندارند که اولاً خودشان حتماً نخبه اند که الان مدیرند و ثانیاً زیردستان حتماً نمی فهمند که الان زیردستند و ثالثاً چرا باید برنامه ها را برای زیردستان توضیح داد وقتی نمی فهمند و رابعاً اگر کارها درست انجام نمی شود حتماً از تنبلی و بی وجدانی زیردستان است و نیازی نیست که علتش را کالبدشکافی کنند و خامساً اگر کسی به ما انتقادی کند حتماً به جایگاه ما حسودیش می شود و ....، شما بگویید با این تفکر می توان علمی مدیریت کرد؟! می توان نظام پیشنهادات را واقعاً اجرا نمود؟! می توان به نیروی انسانی به چشم سرمایه نگریست؟! می توان به سمت پیشرفت حرکت کرد؟! سیستم های مدیرت کیفیت به درستی اجرا می شوند و ....
آقای دکتر، مرغ در اثر سوءتدبیر گران می شود و بعد مردم را مقصر می گیریم که چرا مرغ می خرید و می خورید؟! ارز گران می شود (درحالی که ارزش پول ملی در حال سقوط آزاد است) و بعد به مردم توهین می کنیم که چرا ارز می خرید؟! کارهای بی فایده برای کارمندان تعریف می کنیم و بعد می گوییم ساعت کار مفید کم است؟! جاده را با هزار چاله و پیچ غیراستاندارد و سرعت گیر و بدون تأمین نور و ... طراحی و اجرا می کنیم و بعد مردم را مقصر اول و آخر تصادفات می گیریم؟! آقای دکتر مشکلات فرهنگی در مردم اگر هم در مشکلات مقصر باشد اینقدر نیست که ضعف های مدیریت موثر است و از سوی دیگر اصلاح فرهنگ بسیار بیشتر از اصلاح مدیریتی و فرایندی زمان می طلبد و چه بسا مسائل فرهنگی که با یک بحث مدیریتی به راحتی درست می شوند (مانند بستن کمربند) من نگرانم که بخش مسئولیت مسئولان و نخبگان علمی و دانشگاهی به فراموشی سپرده شود که مثل این که در ذهن شما اینچنین شده است.
یک بحث دیگر این که در همین کشور که بسیاری از صنایع مشکل دارند و ضعفشان را متوجه کارگرانشان می دانند، کارخانجاتی هم هستند که صنایع شان را با بهترین کیفیت توسط همین کارگران ایرانی می سازند و صادر می کنند و این یعنی که مدیریت بسیار مؤثرتر است و حال این که با شیوه ی نگرش شما این کشور هرگز آباد نخواهد شد.
اگر چه می دانم که آقای دکتر وقت زیادی برای مطالعه ی نوشته های من را ندارند ولی ای کاش آن مطلبی را که مرتبط با این بحث ایشان بود "چرایی وضعیت بهره وری در ایران " را مطالعه می کردند و مجددً از ایشان خواهش می کنم با توجه به اهمیت بحث و تأثیر گذاری ایشان به عنوان یک استاد مطرح در جامعه و بین نخبگان، منت گذاشته و التفات بیشتری به مطالب قبلیم در این خصوص بنمایند.
چرایی وضعیت بهره وری در ایران
مدیران مهمترین مانع در ارتقای بهره وری و سلامت اداری
مهمترین عامل در ارتقای سطح همت و کار عموم
این همه تعطیلات را تعطیل کنید
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/28
11:6 ع
مدتی است که در واپسین ساعات شب یکشنبه برنامه ی پایش با محوریت موضوعات اقتصادی شروع می شود و تا حدود ساعت 1:30 بامداد روز دوشنبه ادامه می یابد. ماهیت چالشی، تحلیلی و آموزشی این برنامه واقعاً ستودنی است و شاید مدت ها در انتظار چنین برنامه ای بودیم. این برنامه با توجه به مدت کمی که از پخش آن می گذرد حتماً جای زیادی برای پیشرفت دارد.
تا کنون به برخی از قسمت های این برنامه انتقاداتی داشتم و مطالبی را نوشتم که البته با توجه به این که تخصص و سواد اقتصادی چندانی ندارم، فکر نمی کردم مورد استقبال گردانندگان این برنامه قرار گیرد ولی با ملاطفت آقای سیاح تهیه کننده ی گرامی این برنامه به حقیر، مبنی بر پذیرش پیشنهاد و انتقاد در جهت ارتقای برنامه، موارد زیر در این خصوص تقدیم می گردد:
1- به نظر می رسد زمان دیرهنگام برنامه موجب می شود تا علاقمندان این برنامه متحمل زحمت کم خوابی شوند و به غیر از ناراحتی که برای مخاطبان برنامه ایجاد می شود، موجب شده است تا مسئولان نیز به حق یا ناحق، این مسئله را بهانه ای برای پاسخگو یا در دسترس نبودن قرار دهند.
2- تقریباً تمام قسمت های اقتصادی و انتقادی برنامه به دولت و عملکرد وی برمی گردد که البته با توجه به مسئولیت اصلی اجرایی و اقتصادی دولت منطقی است ولی به منظور این که شائبه ی سیاسی بودن به خصوص در فاصله ی یکسال مانده به انتخابات ریاست جمهوری تقویت نشود، بهتر است به تمام ارگان ها و نهادها و قوه هایی که در اقتصاد کشور مؤثرند نیز پرداخته شود، ایشان هم بیایند گزاش بدهند، پاسخگو باشند و برنامه های آینده شان را به مردم بگویند تا دولت نیز بیشتر به پاسخگو بودن و حضور در برنامه ترغیب شود. چه ایرادی دارد شهرداری تهران، رییس مجلس، رییس قوه ی قضاییه و سایر نهادهایی که کار اقتصادی انجام می دهند و یا در اقتصاد کشور موثرند در برنامه حاضر شوند.
3- هنوز راستای سوالات پیامکی برنامه مشخص نیست که در جهت نظرسنجی است و یا سوالات علمی، چرا که وقتی نظرسنجی در جریان است، مجریان برنامه نباید مخاطبان را به سمت خاصی سوق بدهند و اگر سوال علمی و یا فنی باشد راهنمایی مجریان ایراد ندارد. پیشنهاد می شود هر دو رویکرد را برنامه دنبال کند یعنی هم نظرسنجی بگذارد و هم سوالات تخصصی و فنی و علمی (که دارای یک پاسخ صحیح هستند) را مطرح کند.
4- نظرسنجی های برنامه می توانند به مسئولان اقتصادی کشور جهت بدهند و یا موجب اطلاع از وضعیت مشکلات مردم و یا راه های مورد قبول و کم آزار برای مردم گردند، نباید نظرسنجی ها بی هدف و بی فایده دنبال شوند بلکه باید یک خروجی برای آنها مشخص شده باشد. سوالات نظرسنجی باید با دقت طرح شوند و نباید مردم را بین چند پاسخ موازی و صحیح سردرگم کرد بلکه راه حل های موازی باید باهم در حل مشکلات مردم در دستور کار قرار گیرد (مانند سوال این هفته در مورد راه حل بحران ارزی که با کاهش واردات کالاهای لوکس و یا تزریق ارز در بازار انجام شود که هر دو می توانند به صورت موازی انجام گردد و البته راه حل اصلی اصلاح مشکلات اقتصاد کشور مانند ظرفیت پایین جذب غیر مضر نقدینگی است نه کار کردن روی خود ارز، و اصلاً مشکل اصلی ارز تک نرخی و شناور نبودن آن است).
5- برخی میهمان های برنامه خارج از حیطه ی علم خود صحبت می کنند و با توجه به تک مهمان بودن، ایرادات اصلاح نمی شود به عنوان مثال دکتر قدیری ابیانه تمام مشکلات اقتصاد کشور را گردن مردم و کارمندان و کارگران انداخت و اصلاً نقش مشکلات مدیریتی را در اقتصاد کشور و پایین بودن بهره وری نیروی کار نادیده انگاشت و حال این که یک مهمان و کارشناس مناسب می توانست بحث ایشان را به چالش بکشد و یا آقای عسکر اولادی نقش بانک ها را در ارتقای صنعت کشور کاملاً نادیده انگاشت و در واقع صنایع را با وضعیت مطلوب خودش در تجارت مقایسه نمود.
6- پرداختن و نمایش محل و دفتر و اظهارات همکاران کارآفرینان نمونه بی فایده و تا حدی ساختگی به نظر می رسد و اگر اصرار دارید که ادامه یابد حتماً خانه و دفتر و کارگاه قدیمی این افراد را با فیلم یا عکس های قدیمی خودشان هم که شده نشان دهید تا انگیزه ای برای سایر کارآفرینان شود.
7- از میهمانان برنامه بخواهید از کالای خودشان و کالاهای دیگر ایرانی در همان صنف تعریف کنند تا مصرف کالاهی خارجی در کشور کمتر شود و این که اصلاً اسم برند محصول خود را نبرند چه فایده ای دارد.
8- برنامه باید در مورد شکست ها نیز حساس باشد، چرا که همه ی کسانی که وارد عرصه ی تولید شدند موفق نبودند و بسیاری نیز شکست خورده اند، پس تشویق همه به این عرصه موجب ضربه به اقتصاد و خانواده ها می گردد، بلکه باید به صورت کاملاً علمی و اصولی مسئله بیان شود تا افراد یادگیرند که چگونه باید ظرفیت خود را بشناسند، درجه ی ریسک ها را چگونه کاهش دهند، نحوه شناسایی صنایع پرخطر را تحت تعلیم قرار دهند. ضمناً این برنامه می تواند چگونگی نجات صنایع در حال ورشکستگی را آموزش دهد و از تجارب موفقان این عرصه استفاده کند. اقتصاد مقاومتی می تواند در صنایع مفاهیم جالبی داشته باشد مانند پرهیز از تک محصولی بودن، به روز بودن، یافتن بازارهای متعدد و جایگزین، اصالت دادن به بازاریابی و....
9- در قسمت کارآفرینان نمونه، این برنامه می تواند در کنار معرفی افراد به گروه های موفق مانند تعاونی ها و شرکت های سهامی نیز اشاره کند. مطمئناً ضعف کارگروهی در کشور از مشکلات عمده در اقتصاد ماست. این برنامه می تواند آفات کارهای گروهی و نحوه ی اصلاح و رفع این آفات را بیان کند.
10- آیتم های برنامه بعضاً طولانی بوده و موجب می شوند مخاطب خسته شود، به خصوص که هنوز جایگاهی برای طنز، مباحثه و مناظره در برنامه ایجاد نشده است.
11- ارائه ی آمارهای هفته به هفته و ماه به ماه در خصوص تورم، نقدینگی، نمودارها و ... می تواند به صورت جدی تر در برنامه طرح و مورد تحلیل قرار گیرد، یقیناً پرداخت دقیق به ارتباط این شاخص ها می تواند تحلیل های بسیار دقیقی از وضعیت اقتصادی کشور در جهت حل و پیش بینی شرایط آینده ایفا نماید.
12- برخی سیاسیون در کشور عادت کرده اند که سخنان اقتصادی بگویند بدون این که هیچ اطلاع و سوادی در این خصوص داشته باشند و معمولاً این اظهارات موجب تشنج در اقتصاد و بهره برداری های سیاسی می شود که بسیاری از این اظهارات تهمت و یا سخن غیر مسئولانه محسوب می شود، به نظر می رسد پرداخت به این سخنان و نوشته ها، به خصوص با بکارگیری کاریکاتور یا کلیپ طنز و یا تماس تلفنی می تواند در کنترل این وضعیت، مطلوب باشد.
13- ماهیت چالشی و نقادانه ی برنامه نباید موجب شود کارهای خوب هرچند وظایف، مغفول بمانند، باید به فعالیت های مثبت نیز پرداخت و مدیران دولتی نمونه را نیز دعوت نمود.
14- پرداختن به بسیاری از مسائل از جنبه ی اقتصادی می تواند در دستور کار برنامه باشد مثلاً نقش توریسم و یا ورزش در اقتصاد کشور و میزان ارزش افزوده و درآمدی که برای کشور ایجاد می کنند یا میزان ریسک پذیری در آنها و یا زمان بازگشت سرمایه و ...، این موارد می تواند موجب جلوگیری از ندانم کاری ها یا جهت دهی به مسئولان کشور گردد تا مثلاً با مقایسه تیم های فوتبال دولتی و خصوصی و کشورهایی که تیم های شان دولتی است و کشورهایی که تیم داری خصوصی دارند به این نتیجه برسند که تیم داری دولتی فوتبال جز ضرر برای اقتصاد و البته ورزش ثمری ندارد و البته این موارد می توانند در نظرسنجی قرار گیرند تا مشخص شود مردم به تیم داری دولتی با این هزینه های گزاف و بدون بازگشت سرمایه علاقه ای دارند یا نه!! یقیناً نظرسنجی برنامه ای مانند 90 در این خصوص با توجه به این که تنها مخاطبان این برنامه فوتبالی هستند نمی توان مقبول باشد.
15- ارزیابی های مختلفی در کشور چه در ادارات و چه در صنایع و خدمات و ... انجام می شود که هر یک مبتنی بر شاخص های خاصی هستند که معمولاً خود آن مراجع برای خودشان تعریف کرده اند. به عنوان مثال اداره، بانک و یا وزارتخانه هایی به عنوان برتر انتخاب می شوند ولی وقتی داخل شان قدم می گذاریم بر بی دلیل بودن این عناوین آگاه می شویم و این یعنی شاخص های موجود در اقتصاد کشور ایراد دارند.
16- تناقض های آمار و اطلاعات در کشور موجب سیاسی کاری، بی برنامگی و غیرقابل پایش بودن اقتصاد می گردند که شناساندن این تناقض ها می تواند در جهت اصلاح وضعیت داده ها و اطلاعات کشور مفید باشد به عنوان مثال هر بخش و هر وزارت خانه بخش هایی دارد که مسئول تجمیع اطلاعات و داده های سیستم هستند ولی با ورود به آنها به ساختگی بودن اعداد و ارقام و غیر واقعی بودن آنها پی می بریم که این مسئله می تواند مورد اهتمام برنامه باشد.
17- گذاشتن یک بخش برای معرفی انواع مفاسد اقتصادی و دلایل ورود افراد به این مفاسد و یا حفره های قانونی موجود که ممکن است بسیاری ناخواسته با آنها درگیر شده باشند می تواند موجب کارآمدی و کمک به کاهش مفاسد اقتصادی کشور و ارتقای سلامت اقتصای گردد.
18- بانک ها به عنوان یکی از مهمترین ارکان اقتصاد کشور باید مورد بررسی و تحلیل باشند و مشخص باشد که چه جایگاهی دارند و چه جایگاهی باید داشته باشند. مطمئناً کمک به اصلاح مشکلات بانکی در کشور نقش به سزایی در اصلاح مشکلات صنایع، کارآفرینی، درآمد ملی، کاهش نقدینگی، صادرات، تولید و ..... دارد.
19- مناظره ها و مباحثه هایی که بین نمایندگان مجلس منتقد دولت و مدافع دولت صورت می گیرد می تواند تا حدی خلاء حضور مسئولان دولتی را در برنامه پر کند و یا لااقل مسئولان دولتی مجبور شوند خودشان برای دفاع از خودشان به برنامه تشریف بیاورند.
20- در انتها به نظر می رسد تقویت گروه اقتصادی و هنری برنامه می تواند در ارائه ی برنامه ای علمی تر و مفیدتر بسیار مؤثر باشد و بر تنوع و پویایی برنامه بیفزاید.
مطالب مرتبط:
اشتباه دیگری در پایش
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
تیم اقتصادی دولت چرا ساکتند؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/27
12:57 ص
برنامه ی نظر سنجی این هفته ی برنامه ی پایش در مورد نحوه ی کنترل بازار ارز بود و 2 پاسخ داشت که یکی ریختن ارز کافی در کشور بود و دیگری کنترل واردات کالاهای لوکس و البته مردم را طوری به سمت مورد دوم بود تا مردم به این گزینه رأی دهند.
تا اواسط برنامه هم من نمی دانستم که منظور ایشان از کالاهای لوکس چیست و به عنوان مثال در اواسط برنامه بحث واردات خودروهای لوکس را مطرح نمودند تا این مسأله را به ذهن متبادر سازند که گزینه ی 2 را باید انتخاب کنند، اما این برنامه اشاره نمی کرد که مبلغی که برای واردات خودرو پرداخت می شود بیش از همان مقدار را دولت به اسم گمرک درآمد کسب می کند یا این که تعریف کالاهای لوکس را دقیق مشخص نکردند و اگر مثلاً یخچال و یا تلویزیون جزء کالاهای لوکس تعریف شود آن گاه بازار سیاهی که ایجاد می شود قیمت ها را به اوج می رساند و این که میزان تولید داخل پوشش تمام نیاز یخچال و تلویزیون را می دهد یا خیر؟ و به نظر می رسد سوال نظرسنجی باید با دقت بیشتری تنظیم می شد و حداقل کالای لوکس بهتر تعریف می شد.
و اما شرایط یک اقتصاد سالم اقتضا می کند که ارز تک نرخی و با کمترین دخالت دولت تعیین شود و ارز دولتی خودش موجب رانت و فساد می گردد. بهترین راه برای کنترل بازار ارز، مدیریت صحیح کشور است، وقتی که کشوری به لحاظ تولید شرایط خوبی داشته باشد چه نیازی به واردات کالای خارجی و خروج ارز پیدا می شود و شرایط مناسب برای تولید اعم از آرامش سیاسی، اقتصادی، تسهیلات مناسب، اصلاح قوانین به نفع تولید و ثبات در قوانین اقتصادی وقتی که ایجاد شد خود به خود موجب می شود تا خروج کمتری برای ارز و خرید محصولات لوکس و غیر لوکس اتفاق بیفتد.
از مسائل دیگر برنامه ی پایش این هفته، ادامه ی تحریم این برنامه از سوی دولت مردان بود که متأسفانه به این برنامه و به عبارتی مردم، پاسخگو نیستند و نیازی هم به ارائه ی گزارش یا برنام های آینده ی خود نمی بینند.
مطالب مرتبط:
برنامه پایش و اشتباه قدیری ابیانه
تیم اقتصادی دولت چرا ساکتند؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/13
1:43 ص
در برنامه ی پایش که اتفاقاً برنامه ی خوبی هم هست آقای قدیری ابیانه میهمان برنامه بود و مشکل اقتصاد کشور را بیش از هر هرکس دیگری متوجه مردم و فرهنگ کارشان دانست، ایشان میزان پایین بهره وری نیروی کار را ناشی از بی وجدانی مردم و کارمندان و کارگران می دانند، ایشان تورم و گرانی را ناشی از عدم خرید مصولات داخلی و عدم توان در مدیریت اقتصاد خانواده و به عبارتی بازهم عدم درک مردم معرفی کردند، ایشان همچنین تولید را بهره مند از کمک بسیار زیادی از طرف دولت می دانند و تازه منت بر سر تولید کننده می گذارند، بازهم ایشان کارمندان را انسانهایی مفت خور بر سفره ی نفت می دانند که فهم درستی از هیچ چیز ندارند؛ ایشان امشب بارها و بارها از عبارت فهماندن به مردم و اشتباهات مردم در فهمیدن مسائل سخن گفتند و با شنیدن این حرف ها آرزو می کردم کاش در چنین برنامه ای حضور می داشتم تا خودم در بحث شرکت می کردم.
اگر چه حقیر هم از وضعیت تعطیلی های زیاد در کشور راضی نیستم و قبلاً هم در این خصوص مطلب نوشته ام اما این که مقصر اصلی اقتصاد کشور، مردم و تولید کنندگان معرفی شوند را واقعاً یک ظلم و تهمت زشت می دانم که امید است برنامه ی پایش هر چه زودتر در جهت رفع این تهمت ها برآید و در صورتی که قرار شد وضعیت بهره وری را مورد نقد قرار دهد از کارشناسان و خبرگان مسئله استفاده کند نه مسئولانی که توپ را در زمین مردم می اندازند.
گویی بیشتر طراحان اقتصادی کشور و مسئولان و مدیران ما فکر می کنند که با نصیحت و توصیه به کار همه ی مشکلات حل می شود، و هرگاه مشکلی حل نشد بر همین اساس به سادگی نتیجه می گیرند که مقصر مردم هستند که خوب کار نمی کنند، با توجه به این که قبلاً مطلب مهم و مستقلی در همین خصوص نوشته بودم با کسب اجازه از مخاطبان دوباره تقدیم می کنم:
همواره از پایین بودن بهره وری نیروی کار در کشورمان شنیده ایم و در مقایسه ی آن با شاخص های بهره وری در کشورهای توسعه یافته و یا حتی برخی کشورهای در حال توسعه ی آسیای شرقی حسرت ها خورده ایم. اما این که چرا چنین وضعیتی را در کشورمان شاهدیم واقعاً جای تأمل دارد و یقیناً تا این موضوع به درستی واکاوی نشود حل آن نیز میسر نخواهد بود.
هدف از این نوشته ارائه ی نقاط ضعف و مشکلات ارتقای بهره وری نیروی کار به خصوص با توجه به مشکلات مبتلا به در کشور خودمان است، تا این باور را که فقط با ارائه ی آمار مقایسه ای و نکوهش نیروی کار می توان بهره وری را افزایش داد و یا تقصیرها را بر بی وجدانی نیروی کار گذاشت و اورا مقصر ناکامی های اقتصادی و اداری کشور معرفی کرد را مورد انتقاد قرار دهم، به همین دلیل موانع ارتقای بهره وری در کشور را مختصرا مورد توجه قرار می دهم:
1- کارها درست تعریف نشده اند: در بسیاری از موارد ما شاهدیم که بسیاری از کارها بر اساس اصول صحیح و به صورت یک فرایند مناسب تعریف نمی گردند و این مسئله باعث می شود که کاری که تعریف شده است، اصولاً اثربخش نباشد یعنی نیروی کار حتی در صورت انجام صحیح و دقیق آن کار، با نتیجه ی مناسب و موثری به لحاظ مفید بودن کار انجام شده مواجه نمی شود. این مسئله در کشور ما به نظر حقیر به خصوص در ادارات بسیار شایع است و بسیاری از نیروهای کار اینگونه احساس می کنند که چون کار درست تعریف نشده است حتی در صورت انجام صحیح آن کار، کارمفیدی انجام نشده و به این وسیله آن کار ارضا کننده نمی گردد. به عنوان مثال ارگانهای نظارتی در شرایطی که زیرساختها برای حل مشکلات موجه نیستند با چنین مشکلی مواجهند چرا که نیروی انسانی این گونه سازمانها از اثربخش نبودن نظارتهای خویش بیش از هر کس دیگری اطلاع دارند. در شرایطی که کاری فاقد انگیزش روانی لازم برای نیروی انسانی باشد یقیناً حتی موثرترین عوامل انگیزشی مادی نیز نمی توانند حلال مشکل بهره وری باشند.
2- کارها به درستی اندازه گیری نمی شوند: در بسیاری از مشاغل به خصوص مشاغلی که محصول در آنها به راحتی قابل اندازه گیری با شاخصهای کمی نیست، نیروی کار نمی تواند برداشت صحیحی از میزان مفید بودن کار خود و میزان پیشرفت خود داشته باشد و در چنین محیطی یک فضای رقابتی قابل شکل گیری نیست. تعریف شاخص های چند گانه و ترکیبی از کمی و کیفی می تواند تا حد زیادی موجب حل این مشکل گردد. معمولاً واحدهای ارائه کننده ی خدمت بیش از واحدهای تولید کننده ی کالا با این مشکل مواجهند و به همین دلیل ادارات دولتی و واحدهای اداری صنایع و واحدهای مدیریتی بنگاهها بیشتر با این مشکل موجهند و بهترین راه حل این مشکل ارج گذاردن به نظرات مشتریان و مراجعان سازمان ها و بنگاه و ثبت نظرات آنهاست و دیگر این که به بحث ارزیابی عملکرد و تعریف و به روز آوری علمی شاخصهای انجام کار اهتمام ویژه ای ورزیده شود.
3- نیروی انسانی مورد احترام نیست: نیروی انسانی به عنوان مهمترین سرمایه ی یک بنگاه همواره باید مورد احترام و حمایت باشد و در صورتی که با دید ابزاری به نیروی انسانی نگاه شود مطمئناً آن نیروی انسانی نیز فاقد شخصیت و روحیه ی مناسب گشته و اصولاً از جایگاه ابزاری خود در کارگاه وقوف یافته و حتی با بدکارکردن سعی می کند تا وجود خود را در آن میان به عنوان یک عامل موثر و حیاتی اثبات نماید که متأسفانه چنین سازمان هایی به جای اصلاح نوع نگاه خود به نیروی انسانی، با تغییر سریع و جایگزینی یک نیروی کار دیگر بیش از پیش بر وجود این بیماری در سازمان خویش دامن می زنند.
4- تشویق و تنبیه به درستی اجرا نمی شود: چه بسا در سازمانی کاری درست تعریف شده باشد و درست هم اندازه گیری شود و حتی به نیروی انسانی هم احترام گذارده شود اما این مسئله که سازمان بین کار خوب و بد تفاوتی قائل نگردد موجب یک رقابت در تنبلی و بد کارکردن می گردد چرا که نیروی انسانی فعال نیز از این که بخواهد جور یک نیروی انسانی کم کار را بکشد احساس رضایت نمی کند و این مسئله موجب می شود ترمز ارتقای بهره وری در سازمان ها کشیده شود. و ادامه ی این رویه موجب می شود کم کم وجدان کاری در سازمان بمیرد و سازمان به یک سازمان بی روح و مرده تبدیل گردد. نمونه ی این سازمان را در ادارات مختلفی که حتی به لحاظ کسب امتیاز و اخذ گواهی های متعدد مدیریتی موفق هستند زیاد می توان مشاهده نمود.
5- تفاوت های محسوس دستمزد در سازمانهای مشابه: چه بخواهیم و چه نخواهیم همواره نیروهای انسانی یک سازمان خود را با نیروهای سازمان های دیگر مقایسه می کنند و معمولاً هم در این مقایسه وضعیت خود را با سازمانهایی مقایسه می کنند که به لحاظ مسائل نیروی انسانی از وضعیت بهتری برخوردارند. این که حقوق کارشناسان مشابه در سازمان های مشابه تفاوت زیادی داشته باشد متأسفانه در کشور ما رایج است و به همین دلیل همواره تبعات این مشکل گریبان سازمان ها و بنگاه های کشور را می گیرد و به عنوان سدی در ارتقای بهره وری عمل می کند.
6- نوشتن کارهای خوب به نام دیگران: این مسئله که کسی کاری انجام دهد و به نام دیگری نوشته شود موجب بروز یک نوع حس استحمار در افراد می گردد و حال اگر در یک سازمان این مسئله رایج باشد که همواره امتیاز انجام خوبِ کارهای خوب به نام فقط مدیران نوشته شود و ایشان باشند که از پاداش های مختلف مادی و معنوی برخوردار گردند، مطمئناً یک عامل ضد بهره وری قلمداد می گردد و این مسئله نیز متأسفانه از مشکلات رایج در کشور است که همه ی ما در محیط کارمان بارها با آن مواجه بوده ایم و این مشکل هنگامی که با مقصرگرفتن به ناحق نیروهای پایین دستی همراه می شود موجب تشدید بحران بهره وری در کارگاه می گردد چرا که این دو عامل موجب تخریب روحیه و انگیزه ی کار در نیروهای انسانی می گردد، چرا که در هر صورت نقاط ضعف به نام ایشان و نقاط قوت به نام مدیران نگاشته می شود.
7- تعریف غلط نظام های ارتقای شغلی و حقوق و دستمزد و یا عدم اجرای صحیح آنها: در کشور ما چه به لحاظ قانون کار و چه به لحاظ قوانین استخدام کشوری و چه به لحاظ اجرای دقیق آنها معمولاً ارتقای شغلی چندانی چه به لحاظ جایگاه کاری و چه به لحاظ میزان حقوق و دستمزد برای نیروی انسانی متصور نیست چرا که معمولاً افراد شایسته به جای ارتقا سرکوب می گردند تا رقیب افراد بارابطه محسوب نشوند و در چنین سازمان هایی معمولاً مشاغل حساس و مترقی توسط افرادی اشغال می شود که به لحاظ روابطی و به دور از ضوابط برگ های برنده بیشتری در دست دارند. این مسئله موجب می شود تا یک نیروی انسانی، بدون انگیزه ی ارتقای شغلی کار کند و یا به جای انجام صحیح و دقیق کار به استحکام پایگاه های مبتنی بر رابطه و تضعیف جایگاه روابط با استفاده از همین ابزار همت ورزند و موفقیت خود را در گروی این روابط ببیند تا موثر بودن در محیط کار.
8- جایگاه اخلاق کاری: این مسئله که به کار و اخلاق حرفه ای و اختصاصی آن اهمیت داده شود موجب می شود تا انگیزه ی کار و وجدان کاری در نیروی انسانی و البته خود مدیران ارتقا یابد. یقیناً توجه بیشتر به اخلاق اسلامی در این خصوص که از اولیا و ائمه و کتاب آسمانی به ما رسیده است می تواند نقش تعیین کننده ای در بهبود بهره وری نیروی کار داشته باشد و البته این مسئله در صورتی بیشتر نمود و بروز می یابد که در سطوح مدیریتی نیز به آن توجه شود و نمی توان از نیروهای پایین دستی خواست به چیزی مقید باشند که اعتقاد مدیران به آن سست است و در این صورت نیروی انسانی بیش از این که متوجه اهمیت اخلاق کاری و وجدان کاری باشد، به این مسئله توجه میکند که این شعارهای انسانی، وسیله ای هستند تا فقط مدیران جایگاه خود را ارتقا دهند.
9- مشکل فرهنگی در خصوص جایگاه کارآفرین: متأسفانه نوع نگاهی که بعضاً در جامعه رواج یافته است نگاه منفی به مقوله ی سرمایه داری است و این مسئله در کارگاه ها وقتی که کارگران به کارفرمای خود به چشم یک سرمایه دار بی درد نگاه می کنند در قالب مقاومت در برابر ارتقای بهره وری و سودآوری بیشتر برای کارفرما نمود پیدا می کند. اگر چه این مشکل طی سالیان اخیر با نگاه مقدس به مقوله ی کارآفرینی اصلاح گردیده است اما همچنان نمی توان منکر این نوع نگاه بود و البته نقش مدیریت در برنامه ریزی و بکارگیری ابزارهایی در جهت پاداش افزایش تولید و یا افزایش بهره وری می تواند بازی را از حالت برد-باخت بین کارفرما و کارگر به حالت برد-برد بین ایشان تبدیل نماید و در واقع در حل سریع تر این مشکل فرهنگی در کارگاه کمک نماید.
نتیجه: عوامل و موانع ارتقای بهره وری بدون برنامه ریزی و فعالیتهای مدیریت قابل رفع نیست و توجه به هر کدام از عوامل شمرده شده، به خودی خود راه حلش را نیز در درون خود دارد و کافیست این موارد مورد دقت و توجه و واکاوی در هر سازمانی قرار گیرند، تا با حل یک به یک آنها گام های مناسبی در خصوص بهره وری نیروی کار در سازمانها گذارده شود و دیگر این که بهره وری کامل تنها زمانی حادث می شود که تمامی این عوامل باهم ارتقا یابند و گرنه هر یک از عوامل اگر نباشند شما زنجیره ای خواهید داشت که حلقه های آن به هم متصل نیستند و این زنجیرپاره، نشان همان عامل بهره وری ناقص در کشور ماست.
مسئله ی دیگر این که برخی از این عوامل در سطح سازمان و یا بنگاه قابل حل نیستند چرا که نیازمند تغییر قوانین و رویه های کلان کشور هستند که نپرداختن به آنها در کنار پافشاری بر لزوم ارتقای بهره وری نیروی کار، دقیقاً همان آب در هاون کوبیدن خواهد بود و به همین دلیل در این سال که سال جهاد اقتصادی است بهترین فرصت برای پرداختن به این مقولات و حل ریشه ای مشکلات آن در تمام ابعاد به خصوص بعد بهره وری نیروی کار است.
مطالب مرتبط:
مدیران مهمترین مانع در ارتقای بهره وری و سلامت اداری
مهمترین عامل در ارتقای سطح همت و کار عموم
این همه تعطیلات را تعطیل کنید
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.