92/2/26
1:45 ص
متأسفانه بعضاً مشاهده می کنیم که برخی افراد، انتخاب دکتر باقری لنکرانی به عنوان نامزد اصلح انتخابات ریاست جمهوری از سوی جبهه پایداری را فاقد مبنای منطقی و صرفاً طبق سلیقه ی شخصی استاد مصباح معرفی می کنند و حال این که حتی اگر بخواهیم این حرف را قبول کنیم نیز، نمی توان پذیرفت که سلیقه ی شخصی استاد مصباح با توجه به بصیرت، تقوا و سابقه ای که از ایشان سراغ داریم نیز جز در راستای منافع اسلام و انقلاب باشد.
البته غیر از مطهری زمان، افراد دیگری که به لحاظ اجرایی و سیاسی دارای کارنامه بسیار شفاف و موفقی مانند دکتر سلیمانی، دکتر داوودی، دکتر میرکاظمی هستند نیز، دکتر باقری لنکرانی را به صراحت و قطع به یقین به عنوان اصلح معرفی می کنند؛ البته در این مقال اصلاً قصد ندارم صرف شخصیت، بصیرت و سوابق استاد مصباح و یا تأییدات سایر شخصیت های موثق اجرایی و علمی کشور را دلیل اصلح دانستن دکتر باقری لنکرانی معرفی کنم، بلکه برآنم که منطقاً و مستدلاً مزیت های ایشان را که منفرداً و جمعاً بین نامزدهای حاضر می درخشد را مورد بحث قرار دهم:
به اقتضای حضور و فعالیت دانشجویی و سیاسی 6 ساله ام در بسیج دانشجویی شیراز که با شکل گیری دولت اصلاحات مقارن بود، با خطوط سیاسی فعال آن موقع شیراز که جزء فعالترین استان های سیاسی کشور بود آشنا بوده و به مراتبِ علمی و مدیریتی آقای دکتر باقری لنکرانی (مسئولیت بیمارستان نمازی و سپس معاونت دانشگاه علوم پزشکی شیراز و اخذ رتبه ی استاد تمامی ایشان در همان سال ها) به عنوان یک جوان حزب اللهی و بسیجی افتخار می کردم.
با به روی کار آمدن دولت نهم و شکستن حلقه ی بسته ی مدیران، آقای دکتر باقری لنکرانی به وزارت بهداشت منصوب شدند و در وزارت خانه ای که گستردگی زیادی داشت به وزارت رسیدند، این حوزه به لحاظ حوزه های اقتصادی، اجتماعی، تعداد و نوع پرسنل، از بزرگترین وزارت خانه های کشور است که به حیات و زندگی یکایک مردم کشور ارتباط دارد.
حوزه ی وزارت بهداشت به ابعاد مختلفی اعم از بیماران، پزشکان، پرستاران، شرکتهای خدماتی، بیمه ها، مسائل عمرانی، دارو و درمان، تحقیقات و پژوهش و آموزش عالی ارتباط داشته و داشتن یک دوره مدیریت اجرایی 4 ساله در رأس چنین وزارتخانه ای یقیناً نمی تواند به عنوان یک سابقه ی بی اهمیت تلقی گردد، به خصوص این که در دوره ی مدیریتی آقای دکتر لنکرانی، سیاست های صرفاً توسعه ای دولتهای سازندگی و اصلاحات، به سمت عدالت محوری و تمرکز زدایی تغییر جهت داد، که ثمراتش را هم اکنون با افتتاح بیمارستان های متعدد در سراسر پهنه ی پهناور ایران اسلامی شاهدیم و به همین لحاظ، دوره ی 4 ساله وزارت دکتر لنکرانی در نگاه بسیاری از کارشناسان یک دوره ی موفق معرفی می گردد و در نگاه تیزترین و سیاسی ترین منتقدان، تنها یک دوره ی معمولی و نه بد، بوده است.
آقای دکتر لنکرانی غیر از داشتن سوابق اجرایی و علمی ولا، در مقاطع متعدد و حساس، مواضع انقلابی و صریحی داشتند؛ ایشان در جریان فتنه مواضع شفاف و صریحی در محکومیت و تعیین مرز با فتنه گران اتخاذ کردند و موضع گیری های ایشان در خصوص مشایی نیز منجر به عدم ادامه ی همکاری ایشان با دولت احمدی نژاد گردید، اما علی رغم این صراحت و شفافیت مواضع، تخریب کنندگان ایشان، ایستادگی عملی و علنی ایشان را در برابر انحراف در دولت نادیده انگاشته و در نهایت بی تقوایی، ایشان را به عنوان یکی از ساکتین انحراف معرفی کردند.
موج تخریب ها علیه دکتر لنکرانی با سخیف ترین توهین های لفظی و خانوادگی همراه شد، ولی متهمین ماهیت خودشان را بیشتر آشکار کرده و از سوی مردم مورد انتقاد قرار گرفتند، که یک نمونه اش در درج خبری علیه زندگی شخصی و خانوادگی دکترلنکرانی در یکی از سایت های بی اخلاق، به شدت با واکنش مردم و مخاطبان همان سایت مواجه شد ولی همه ی اینها باعث نشد که ایشان و جریان منتسب به ایشان هرگز به اقدامات تلافی جویانه و غیر اخلاقی متوسل گردند.
آقای دکتر لنکرانی در شیراز از مقربین فکری به آیت الله حائری و سید علی اصغر دستغیب (از علمای ولایت مدار شیراز و نمایندگان خبرگان رهبری) بودند و به تدریج مورد توجه استاد مصباح نیز قرار گرفتند. موضع گیری دکتر لنکرانی در باب ولایت و خضوع ایشان در برابر علمای دینی و مراجع، بین تمامی نامزدهای ریاست جمهوری و وزرای دولت نهم مثال زدنیست و برخی از وزرای ولایی، پرتلاش و انقلابی دولت نهم، ایشان را به عنوان الگوی شان در دولت نهم معرفی می کردند.
همزمان با تشکیل جبهه پایداری، دکتر باقری لنکرانی به عنوان سخنگوی این جبهه معرفی گردید و پس از مشارکت این جبهه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، تحقیقات روی نامزدهای احتمالی این جبهه شدت یافت؛ گزینه هایی که بعضاً از اعضای جبهه پایداری هم نبودند در این جبهه مورد بررسی قرار گرفتند و با نظر نهایی استاد مصباح یزدی براساس مذاکرات بعمل آمده و سوابق مرتبط با تقبل سنگر ریاست جمهوری، شخص دکترلنکرانی از سوی جبهه پایداری به عنوان نامزد این جبهه و نامزد اصلح معرفی شد.
بعد از معرفی شدن دکتر لنکرانی و ثبت نام نهایی نامزدهای ریاست جمهوری، ایشان به منظور جلوگیری از تقسیم آرا در اثر رقابت درون گفتمانی، بارها اقرار به عدم رقابت با کسانی نمودند که با ایشان قرابت گفتمانی دارند؛ و در همین خصوص بارها به محضر استاد مصباح جهت کسب تکلیف و کناره گیری رسیدند ولی استاد مصباح براساس همان معیارها که از ابتدا بر آن قائل بودند و هرگونه ائتلاف و معامله را با هیچ جریانی در رد اصلح برنتافته بودند، همچنان بر نظر صریح شان در خصوص اصلح بودن دکتر باقری لنکرانی اصرار موکد دارند.
آقای دکتر لنکرانی نسبت به سایر نامزدها یک مزیت دیگر نیزدارند، ایشان نه تنها کادرشان تا حدود زیادی مشخص و معرف حضور همگان است بلکه برنامه های شان نیز به عنوان اولین نامزدی که برنامه مدون ارائه کرده، مطرح است.
در این دوره انتخابات، اگر چه از قماش فتنه گر و انحرافی نیز کسانی آمدند و یک به یک به نفع فتنه گر بزرگ و منحرف بزرگ کناره می گیرند، اما جبهه انقلاب نیز با حضور افرادی مانند دکترها باقری لنکرانی، سعید جلیلی، دکتر حدادعادل و دکتر زاکانی، از غنای لازم برخوردا است که ما منتظر به نتیجه رسیدن این افراد در شناخت اصلح بین خودشان هستیم تا این افراد دوشادوش هم، دولت انقلابی یازدهم را در راستای اعتلای جمهوری اسلامی ایران و رضایت مندی مردم شریف ایران به پیش برند.
برچسب های مرتبط: استاد مصباح جبهه پایداری انتخابات باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/18
11:28 ع
حین وب گردی هایم به یک نامه حاوی تعدادی سوال از استاد مصباح در خصوص جبهه پایداری و انتخاب دکتر لنکرانی رسیدم که با توجه به فراگیر بودن برخی از این سوالات، به نظرم رسید به سبک نگارنده نامه که علنی منتشر کرده بود و این که به احتمال زیاد حتی به نظر استادهم نخواهد رسید، پاسخ سوالات مطروحه را در وبلاگم مطرح نمایم، البته دوستانی که می خواهند اصل مطلب را نیز مشاهده کنند می توانند به اینجا مراجعه کنند، ولی سعی من بر این است که با خواندن همین مطلب، سوالات نیز به صورت ضمنی دریافت شوند:
یکی از انتقاداتی که شنیده می شود این است که "انتظار می رفت این جریان بتواند در عرصه سیاست فصل نویی رقم بزند ولی نزده است" و در پاسخ باید بگویم که مشخصاً فصل نویی رقم زده شده است، شما اگر این جریان را به قول خودتان همانطوری که گفتید منتسب به رهبری استاد مصباح بدانید خواهید دانست که فصل نوی این جریان از سوم تیر 84 و حتی قبل از آن در زمان شهردار شدن احمدی نژاد رقم خورده است و همچنان ادامه دارد و البته افرادی در این جریان آمده اند و برخی نیز رفته اند، اما جریان همچنان پرخروش تر در حرکت است. اگر جریان منتسب به استاد مصباح با احمدی نژاد عینیت یافت اما دلیل نمی شد با راکد شدن او، جریان متوقف بماند و البته جریان ادامه یافت و افرادی دیگر به او پیوستند همانطوری که افرادی دیگر نیز به همراه احمدی نژاد ماندند و یا عقبگرد کردند، اصولاً آنچه که از ویژگی های مثبت در احمدی نژاد موجود است از تفکر همین جریان است و آنچه که منفیست نیز از عدول از این جبهه.
بحث دیگری که منتقدان وارد می کنند بحث مصداق هاست که "چرا فلان عضو جبهه پایداری در فلان قائله یا واقعه موضع گیری نکرد و یا چرا فلان عضو جبهه در فلان جا سکوت و حتی حمایت کرد"، اولاً که بسیاری از این موارد، مصداق نیستند و بیشتر به مکذاب شبیهند و ثانیاً برخی دیگر از مصداق ها نیز با درک شرایط زمانی، قابل درک و بعضاً حتی قابل تقدیرند، این که رهبر معظم انقلاب در برابر فتنه بارها موضع گیری صریح خواستند و در بحث انحراف بارها و بارها عدم انفعال و تحریک نکردن مسئله را طلب کردند باید مد نظر بصیران باشد و حتی خود رهبر معظم انقلاب بارها در برابر سوالاتی که به بحث انحراف بازمی گشت زیرکانه سوال را دور می زدند تا موجب تقویت و مظلوم نمایی شان نشوند، اما متأسفانه برخی فقط برای بوق کردن همین جریان، سایت خبری برپاکردند در حالی که رهبر خیلی زودتر از ما بحث انحراف را شناخت و هم بهتر از ما روش مقابله با آن را تجویز نمود، ولی متأسفانه برخی گمان کردند که همان کاری را که در برابر فتنه دستور داشتند باید در برابر انحراف نیز انجام دهند و حتی دیگران را نیز با همین خط کش های کج سنجیدند و می سنجند و حتی شابلون "ساکت انحراف" نیز هموزن با "ساکت فتنه" ساختند.
یکی از انتقادات به این جریان برخی توجیهات در زمان بروز تعلل و حتی خانه نشینی از سوی رییس جمهور در برابر خواست رهبر و بحث مقایسه وی با شهید رجایی بود، در بحث توجیهات 2 مسئله وجود دارد که یکی خوب و دیگری بد است، یکبار توجیه از این جنس بوده است که یعنی تعلل در برابر رهبری چیز بدی نیست و یکبار هم از این جنس بوده که باید فرصت عذرخواهی و بازگشت داده شود و حقیقتاً جنس دوم، جنس مطلوبی بود نه اول. در خصوص تشبیه احمدی نژاد در آن هنگام با شهید رجایی نیز بعضاً درک اشتباهی صورت می گیرد و حال این که این تشبیه از جهت اعتماد به فرد خائن است، مگر نه این که توطئه کننده و خائن قائله ی انفجار مسعود کشمیری از معتمدان رجایی بود؟! خب از این لحاظ آیا بحث احمدی نژاد و مشایی به آن شباهت ندارد؟! آیا مقایسه کردن رجایی با احمدی نژاد دلیلی بر بی تقصیر بودن احمدی نژاد و یا حتی شهید رجایی در اعتماد نابجاست؟!
یکی از انتقادات دیگری که به استاد و یا اعضای جبهه پایداری وارد می شود این است که چرا در حالی که نظر استاد این است که جریان انحرافی از جریان فتنه خطرناک تر است ولی مثلاً آقای دکتر لنکرانی عبارت جریان انحرافی را قبول ندارند، در صورتی که آقای لنکرانی صرفاً عبارت جریان را برای این گروه قبول ندارند، چرا که ایشان در عین حال که انحراف در دولت را تأیید می کند ولی گروه منحرفان را به لحاظ کمیت به اندازه ی یک جریان که اولین خصوصیتش پرشماریست نمی شناسد.
یکی از انتقادات دیگر به جبهه پایداری عملکرد برخی نمایندگان جبهه پایداری در مجلس است، که مثلاً چرا در مورد فلان مصوبه اعتراض نکردند، در پاسخ باید بگویم که یقیناً نمایندگان جبهه پایداری هم اشتباهاتی در سکوت و یا اظهار نظرها و یا آرای خود داشته اند اما آیا کسی مدعی عصمت اعضای این گروه شده است؟! آیا نمایندگان دیگری بودند که ازاین نمایندگان پایداری خیلی بهتر عمل کرده باشند؟! و آیا در نظر می گیرند که در بسیاری موارد نیز این نمایندگان جبهه پایداری بودند که بیش از سایرین فعال بودند، مثلاً آیا اعضای جبهه پایداری در قبال بحث نظارت بر نمایندگان جزء فعالترین ها نبودند؟! و آیا در خصوص اعطای وام 200 میلیونی که مصوبه ی هیأت رییسه مجلس بود (نه مجلس) آیا به نظر شما دوستان جبهه پایداری جز نگرفتن وام مزبور کار دیگری از دستشان برمی آمد؟! آیا کاری که آقای کامران نماینده ی مردم اصفهان کردن لزوماً بهترین کاری بود که می شد انجام داد؟!
بازهم از انتقاداتی که به موضع گیری نمایندگان جبهه پایداری مطرح می کنند بحث مسائلی است که در خصوص ریاست سازمان تأمین اجتماعی توسط سعید مرتضوی در مجلس رخ داد؛ البته پاسخ به این سوال را با یک سوال کاملاً مشخص می دهم: آیا در بحث مرتضوی و یا امثالهم دستور رهبری بارها مبنی بر رعایت مصالح کشور و متشنج نکردن و علنی نکردن اختلافات نبود؟! آیا مخالفت با برخی از استیضاح ها هرچند اگر با اشتباهات شکلی رخ داده باشد در مسیر دستور رهبری نبود؟! آیا پس از استیضاح وزیر تعاون و کار، رهبری نظر صریحشان را بیان نکردند؟! آیا جز این بود که آن استیضاح سر همین بحث مرتضوی انجام شد؟! و همان لجاجت ها در بحث مرتضوی از سوی دولت و مجلس منجربه نارضایتی رهبری گردید؟! آیا همان ها که با شدت به دنبال استیضاح شیخ الاسلامی بودند بعداز سخنان رهبری، پیام نفرستادند که دوباره اگر شیخ الاسلامی معرفی شود به او به عنوان وزیر رأی می دهند؟!!!
محصولی نیز یکی از مصداق هایی است که مکرراً به دلیل دارایی زیاد مورد اعتراض جریان منتقد جبهه پایداری قرار دارد و حال این که چند سال پیش آقای احمدی نژاد یک دفاع در خصوص تهمت استفاده ی ایشان از تسهیلات میلیاردی بیان کردند که هرگز پاسخی به آن داده نشد: آقای احمدی نژاد از مدعیان و تهمت زنندگان فقط یک نمونه از استفاده ی آقای محصولی از تسهیلات بانکی خواستند که هرگز ارائه نشد و البته هنوز هم دیر نشده است، اگر دوستان تخلف مالی از ایشان دارند بیان کنند که در این صورت اول خود پایداری ها ایشان را طرد خواهند نمود. بحث دیگر این که هیچ شخصی به صرف متمول بودن در هیچ سند دینی مضموم نبوده است و بعضاً ائمه ی ما نیز به لحاظ دارایی از برترین های عصرشان بودند اما بحث سلامت، ساده زیستی و حلال بودن بحث دیگریست که گویا منتقدان آقای محصولی صرفاً به همان بخش میزان دارایی ایشان کار دارند.
در مورد دکترالهام که در مقطعی عضو جبهه پایداری بودند، باید گفت که ایشان مدتی از دولت دورشد و به جبهه پایداری درآمد و آن گاه که به دولت بازگشت دیگر در پایداری نبود، بالاخره شما نمی توانید فراموش کنید که اعضای جبهه پایداری، همان سوم تیری ها هستند که البته برخی از آنها سوم تیری بودن شان را اشتباهاً در احمدی نژادی بودن برداشت کردند و عده ای نیز سرعت عمل شان در تشخیص، مانند دکتر کوچک زاده خیلی کند بوده و یا مثل برخی دیگر لجاجتِ تیزی داشتند.
و اما بحث انتخاب دکتر لنکرانی و انتقاداتی که در این خصوص به استاد مصباح وارد می شود وارد نیست، این که ایشان فقط وزیر بهداشت بوده است یا این که عملکرد چشمگیری نداشته اند شاه بیت منتقدان انتخاب لنکرانی در جبهه پایداری به عنوان نامزد اصلح است و حال این که بحث اصلح بودن در قیاس است که قابل تشخیص است، آقای لنکرانی یا هرکسی که قرار بوده است اصلح معرفی شود باید مجموعه ای از مشخصات وصفات را نسبت به دیگران داشته و یا نداشته باشد؛ آیا همین که آقای لنکرانی مدیریت یک وزارتخانه ی حساس و کلیدی مانند وزارت بهداشت با آن همه طرف درگیر (از بیمار تا دکتر) و گستردگی علمی، اقتصادی، مدیریتی و... را برعهده داشته و تنها انتقاد منتقدین چشمگیر نبودن مدیریت ایشان است بی ارزش است؟!! آیا مصداق هایی مانند انقلابی بودن بی اهمیت است؟! این که نامزدهای با سابقه بیشتر، در بحث مذاکره هسته ای و پایبندی به مواضع انقلابی ریپ می زنند ولی آقای لنکرانی همان سخنان رهبر معظم انقلاب را با قوت بیان می کند قابل فراموشی است؟! آیا تلاش و خستگی ناپذیری ایشان در سفرهای استانی دولت نهم مصداق عینی پرکاری و پرتلاشی ایشان نیست؟! آیا در هیچ دوره ای به لحاظ کار و تلاش وزرا بیش از آن دوره کار کردند؟! آیا وزرای دولت نهم همین دکتر لنکرانی را به لحاظ انقلابی بودن و تلاش و دانش شان کم ستاییده اند؟! آیا مرتبه ی علمی ایشان، ضامن احترام ایشان به علم و مدیریت علمی در شئون مختلف کشور نخواهد بود؟! آیا این همه نامزدهای بعضاً با تحصیلاتِ دکترا، که دکترایشان کم از دکترای افتخاری محمد خاتمی ندارد را می توان با استاد تمامی دکتر لنکرانی که حاصل صدها مقاله علمی معتبر دکتر لنکرانی است، مقایسه نمود؟! آیا ساده زیستی دکتر لنکرانی و پایبندی ایشان به این مسئله، کم اهمیت است؟! آیا این که ایشان به نهادهای قدرت و ثروت وصل نبوده و تنها عامل رسیدنش به وزارت، شکستن حلقه ی بسته ی مدیران است باید نقطه ی ضعف او تلقی شود؟! آیا این که برای پاس نگاه نداشتن جایگاه ولایت، با اعتراض به جریان انحرافی، بهای ولایت مداریش را با از دست دادن وزارت پرداخت می کند، دلیلی بر ولایت مداری کامل وی نیست؟! آیا این که حتی با داشتن کارنامه ی کاری خوب از دولت کنار گذاشته شد و کوچکترین حاشیه ای ایجاد نکرد و دشمنی را شاد ننمود، دلیل قاطعی برای بصیرت ایشان در درک مشکلات کشور نیست؟! آیا داشتن این ویژگی ها در حالی که به لحاظ جوانی نیز ایشان نسبت به اکثر نامزدهای دیگر ممتازند نمی تواند بهترین ضامن برای تداوم روحیه کار و تلاش، انقلابی گری، ولایت مداری، آرامش بخشی، ساده زیستی و استکبار ستیزی باشد؟! این سوالات حاوی پاسخ هایی هستند که اهمیت کار استاد مصباح و اعضای جبهه پایداری را در جاری نگه داشتن جریان انقلابی اصیل سوم تیر نمایش می دهد و البته استاد مصباح از آن دسته علمایی هستندکه چه در زمان اصلاحات و چه فتنه و چه انحراف و چه انتخابات، همواره تاوان حضور موثرش در صحنه را با به جان خریدن انتقادات و حتی ناسزاهای منتقدین پرداخت نموده می نماید و کاش ما در این جهاد، یاری گر جبهه ی حق باشیم نه باری بر بارش .
با توجه به مواردی که در پاسخ به این مطلب در اینجا داده شد، موارد زیر در جواب مطالب و تشریح مطلب فوق ارائه می گردد:
سلام
من نگفتم جبهه پایداری به آمال و آرزوهای خود رسیده است بلکه عرض کردم فصل نویی رقم زده است، یقیناً با یک گل بهار نمی شود و البته با چند گل نیز هم، بلکه باید فرهنگ پایداری بین جوانان و مسئولان ما رسوخ بیابد تا به آرزوها و اهداف این جبهه نائل گردد.
بحث دیگر این که من نگفتم پیروزی احمدی نژاد به جبهه پایداری منسوب است، چرا که اصلاً این جبهه آن موقع تأسیس نشده بود ولی گفتم پیروزی احمدی نژاد بخاطر تبعیت از گفتمان استاد مصباح بوده است، یعنی آن چیزی که آرای مردم را جذب کرد آن چیزهایی بود که استاد مصباح به عنوان رهبر فکری آن موقع احمدی نژاد به آنها هدایت می کرد و البته این هدایت تا مدتی با نمایندگان استاد در دولت انجام می شد، برادر دقت کنید نمی گویم اسم یا حضور استاد مصباح باعث پیروزی احمدی نژاد شده است بلکه گفتمانی که استاد رایج کردند را می گویم.
بحث دیگر این است که تبیین انحراف و مواضع انحراف با آنچه که سنگ اندازی و اختلاف افکنی معنی می شود متفاوت است. این که من کسی یا کاری را قبول ندارم و علتش را بیان کنم مقوله ای است و این که منهم با او به مقابله و لج بازی بیفتم بحث دیگری است. استاد مصباح به عنوان کسی که خیلی از افراد گفتار و رفتار احمدی نژاد را مورد تأیید استاد می دانستند بر خود فرض دانست از جایی این استناد را با برائت در برخی امور قطع نماید، ولی هرگز توصیه به استیضاح های بی فایده و یا بازی های لجوجانه و معطل کردن کار کشور نکرد. این خط در رفتار رهبری نیز وجود داشت، رهبری در چند جای معدود به انحراف و عبارت انحراف به صورت ضمنی اشاره کردند ولی همواره از پررنگ کردن آن و دامن زدن به اختلافات نهی کردند و این همان روش درستی بود که بیش از سایرین در استاد مصباح و اعضای پایداری مشاهده گردید.
عدم تبعیت از ولایت را هرگز توجیه نکرده و به شدت آن پایبندم اما همانطوری که عرض کردم برای برخی اشتباهات باید فرصتی برای بازگشت و عذرخواهی قائل شد، حامیان گفتمان سوم تیر اگر چه برخی رفتارهای دولت را بر نمی تافتند اما مصلحت نمی دیدند با هول دادن احمدی نژاد، او را بیشتر به دامن انحراف سوق دهند، مسئله ای که بارها و بارها از سوی بزرگان به آن اذعان شد به نحوی که اولین هدف در برابر اقدامات انحرافی احمدی نژاد نصیحت، هدایت، تحمل و فرصت دادن بود و حتی انتقادها نیز با ذکر نقاط مثبت انجام می شد، رویه ای که بیش از همه در رویه رهبری بارها مشاهده کردیم.
در خصوص ودیعه مسکن نمایندگان مجلس نیز همانطوری که عرض کردم و احتمالاً شما متوجه نشدید گفتم که این مصوبه مجلس نبود، مصوبه هیأت رییسه مجلس بود و تعدادی از نمایندگان نیز از گرفتن آن انصراف دادند، البته که اگر مصوبه مجلس بود و نمایندگان در مخالفت با آن صحبت نمی کردند حرف شما صحیح بود.
در مورد محصولی بازهم علی رغم این که اذعان به غیر قابل کشف بودن اتهامات وجود دارد اما همچنان ایشان را فاقد صلاحیت و متهم معرفی می کنید (این کارتان مرا به یاد تهمت تقلب می اندازد که علی رغم ادعای بزرگ ولی هرگز دلیلی بر آن اقامه نگردید)، من بیش از این که نگران محصولی باشم نگران تهمتی هستم که شما احتمالاً مرتکب می شوید، شما مسئله ای را بدون دلیل و مدرک به یک نفر متوجه می کنید و فکر نکنم هیچ کاری بدتر از این باشد و این که اگر ادعاهای نائب رییس کمیسیون امنیت مجلس اثبات شد، هیچ مشکلی ایجاد نمی شود، ایشان به راحتی از جایی که شایستگی آن را ندارند حذف خواهند شد ولی اگر اثبات نشد؟!! شما چگونه حلالیت خواهید طلبید و پاسخ تأثیری را که حرفهایتان می گذارد را خواهید داد؟!!
برچسب های مرتبط: استاد مصباح باقری لنکرانی جبهه پایداری انتخابات
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
91/6/27
2:24 ع
این جوابیه در پاسخ به مطلبم با عنوان "تناقضی آشکار در دفاعیه دکتر داوری" ارسال شده است و نگارنده با عنوان دکتر عبدالرضا داوری این نظر را گذاشته است که به صورت مستقل و در راستای وظیفه ی رسانه ای تقدیم می دارم:
بسمه تعالی
برادر گرامی جناب آقای سیاوش آقاجانی
با سلام و احترام
در مورد یادداشت جنابعالی پیرامون جوابیه اینجانب به سایت رجانیوز ذکر چند نکته را لازم می دانم:
1-انتقاد سایت رجانیوز از مطالب اینجانب ، حق مدیران سایت مزبور است.آنچه باعث شد اینجانب به انتقاد از سایت رجانیوز مبادرت نمایم ، بکارگیری عبارت "نان به نرخ روز خوری" در تحلیل مطالب اینجانب بود.
2-تفاوت شیوه برخورد شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی با مرحوم دکتر شریعتی در تاریخ ثبت شده است.شهید مطهری در برابر اشکالات فکری دکتر شریعتی ابتدا با ایشان مباحثه درونی داشت و نهایتا نقطه نظرات خود در خصوص دکتر شریعتی را طی مکاتباتی محرمانه به عرض امام خمینی(ره) در نجف رساند.حال آنکه طبق روایت سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، آیت الله مصباح یزدی و شاگردانشان به طور علنی با هواداران شریعتی درگیر می شدند و حتی در مدرسه حقانی در مواردی کار به درگیری فیزیکی نیز کشیده شده بود.
3- بنده معتقدم "مطهری زمان بودن" و "مطهری زمان ماندن" نیازمند لوازمی است. از سالها پیش اعتقاد داشتم که حیف است که مقام علمی آیت الله مصباح یزدی به عنوان یکی از برترین اساتید و مصنفان علوم عقلی حوزه های علمی جهان اسلام در چالش ها و خطابه های ژورنالیستی هزینه شود.بهتر است این کار به آن دسته از اصحاب سیاست و رسانه که از ایشان تبعیت فکری دارند سپرده می شد. بنده از مناظره ایشان با احسان طبری در سال 58 و حجت الاسلام حجتی کرمانی در سال 77 نکات بسیاری آموختم و علاقمندم که این استاد برجسته را در عرصه چالش نظری و فلسفی با سرچشمه های فکری جریانهای معاند با انقلاب و اسلام ملاقات کنیم نه در عرصه زد و خوردهای سیاسی و مطبوعاتی و انتخاباتی.سیره شهید مطهری در تقابل با گروهک فرقان،سازمان منافقین و سلطنت طلبها و فمینیستها را بررسی کنید، دغدغه اینجانب را درک خواهید کرد.
4-اختلاف نظر دولت با آیت الله مصباح یزدی نیز فی نفسه واجد اشکال نیست. مهم این است که در تحریر محل اختلاف از دایره ادب و انصاف خارج نشویم و یکدیگر را با عبارات گزنده آزرده نسازیم و شکافها و تضادهای کاذب را فعال نسازیم.
والسلام علی عبادالله الصالحین
عبدالرضا داوری
ضمناً پاسخ کوتاهی ذیل همین مطلب دارم که به این شرح است:
سلام و ممنون از نظرتان، این که شخصا وبا معرفی خودتان پاسخم را دادید واقعا سپاسگزارم. اما ای کاش به تضادی که من در این مطلب به آن اشاره کرده بودم هم می پرداختید. من از رعایت انصاف و ادب و منطق در انتقادات و مناسبات استقبال کرده و سعیم همواره به رعایت آن بوده است. و اما بعد این که واقعیت این است که استاد مصباح تنها در زمان های حساس وارد عرصه سیاست می شوند و مثالش تایید استاد مصباح از ایده های احمدی نژاد بود که موجب شد ورود آقای احمدی نژاد را بسیاری به پای استاد بگذارند وچه فلسفه بافی هایی نیز در این خصوص می شد که مجال پرداختن به آنها نیست، ولی هنگامی که خط فکری دولت از استاد فاصله گرفت و به موضع گیری های فلسفی و دینی التقاطی رسید، ایشان ابتدا از در نصیحت و سفارش وارد شدند، ولی وقتی مواضع ادامه یافت، ایشان با اعلام فاصله گرفتن دولت از ایشان مانع شد تا همچنان امضایشان پای مواضع دولت به مثابه تاییدی بر آن مسائل بماند والبته ایشان در سیاست بازی دولت ها دخالت نکردند بلکه در التقاطی گری فکری و فلسفی دولت های مختلف اعم از اصلاحات و یا دولت دکتر احمدی نژاد ورود کرده اند. و ایشان همچنان به طرفدارانشان خطوط فکری را میدهند نه خطوط سیاسی را و آنچنان که شما فکر می کنید استاد در مسائل سیاسی دخالت ندارند نیست، که اگر چنین هم می بود، مواضع سیاسی ایشان نه از سر سیاست بازی و مصلحت سنجی که از در بصیرت و ولایت مداری شان بود.
ضمناً دو مطلب در خصوص ایراد آقای دکتر داوری به استاد مصباح در خصوص نحوه ی تعامل با دکتر شریعتی امروز در رجانیوز منتشر گردیده که نظر شما را به آن نیز جلب می کنم:
شهید مطهری در اوج انقلاب چگونه از شریعتی انتقاد کرد/ اسلامشناسان بزرگ در آثار دکتر چه میدیدند؟
هماهنگی عمقی و اصولی نظرات شهید بهشتی و آیتالله مصباح درباره اشتباهات فکری دکتر شریعتی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/26
1:2 ص
آقای داوری در جوابیه ای که به رجانیوز عزیز نوشته اند، از ابتدا مراتب خاکساری خود را نسبت به ساحت آقای احمدی نژاد و البته آقای مشایی بیان کرده و در این مراسم خود، همه گونه تقدسی به این خاکساری خود می بخشد.
ایشان این مسئله را که قبلاً در رجا نیوز مطلب می نوشته است را دلیلی می داند تا اثبات کند که رجانیوز روی خصومت و دشمنی با دولت نسبت به داوری کدورت یافته است و این داوری نیست که نان به نرخ روز می خورد که رجانیوز اینچنین است. ایشان رجانیوز را متهم می کند به این که چون داوری اکنون در خط رجا نمی نویسد مورد انتقاد است و بعد سوال می کند که به راستی چه کسی نان به نرخ روز می خورد؟ روش استدلال ایشان اینقدر سست است که حتی احساس نمی کند باید برای مخاطب دلیل بیاورد که به چه دلیل ادعا می کنند که رجانیوز از خط اصلی خود منحرف شده است و اصلا نیاز نمی بیند که ثابت کند ایشان برهمان صراط مستقیم که بود هست!!
ایشان در ادامه ی مقاله ی خود، یک بیوگرافی ناقص از استاد مصباح ارائه می دهد و بر بخش خاصی از مبارزات ایشان تمرکز می کند تا اختلافات استاد مصباح و شهید بهشتی را در خصوص نوع برخورد با دکتر شریعتی دلیلی بر اختلاف برانگیزی استاد بیان کند، ایشان اصلاً احساس نمی کند که نظر استاد مصباح و استاد شهید مطهری بسیار نزدیک به هم بوده است و هر دو بزرگوار، روشنگری را در خصوص نظرات دکتر شریعتی لازم می دانستند و به همین بهانه اینچنین القا می کند که اکنون نیز استاد مصباح اختلاف برانگیز است، ایشان همچنین روشنگری های ایشان را در شفاف سازی جریان نفاق در دوره ی اصلاحات را زیر سوال برده و از آن مثل نقطه ضعفی نام می برد که رهبر باید مدام خرابکاری ایشان را جمع می کرد، اصلاً ایشان به صفاتی که خود رهبری معظم نسبت به ایشان متصف کرده اند گویی کاری ندارند و جالب است کسی را که متصف به بصیرت است را به صفاتی برعکس بصیرت متهم می کند.
و اما تناقض بزرگ سخنان دکتر داوری اینست که ایشان که در مقدمه ی اقامه ی دلیل خویش، این مسئله را که رجانیوز قبلاً مطالب ایشان را منتشر می کرده و اکنون نمی کند را دلیلی برای نان به نرخ روز خوردن رجانیوز معرفی می کند، ولی نمی گوید که دولت که روزگاری خود را شاگرد فکری استاد مصباح می دانست و از حمایت ایشان و شاگردان بزرگ ایشان چه قبل از انتخابات ریاست جمهوری و چه بعد از آن با به خدمت گرفتن مشاوران و استاد اخلاق و وزرای مورد تأیید استاد مصباح (که هم اکنون نیز گرد این شخصیت بزرگ در جبهه پایداری گرد آمده اند) و حال که از گرد ایشان دور شده اند، به چه دلیل نان به نرخ روزخور نیستند؟! این تناقض بسیار بزرگتر از آن است که قابل توجیه باشد، چگونه آقای داوری خود را دارای شخصیتی با صلابت و ثابت به لحاظ سیاسی معرفی می کند که میزانی برای سایت مستقلی مانند رجانیوز باشد ولی شخصیت اصیل، با بصیرت و انقلابی قدیمی مانند استاد مصباح را میزانی برای کارهای خود نمی دانند؟! چگونه می شود که اکنون آقای داوری نیازی نمی بینند تا دورشدنشان را از استاد مصباح مستدلاً توجیه کنند؟! و پناه برده اند به بیوگرافی انقلابی ایشان؟! مگر استاد مصباحی که ایشان بر بیوگرافی ایشان کاملاً واقف بوده و هست، شخصیتی بوده که به این سادگی و طی 2 سال تغییر کرده باشد؟! یا نه این دولت مردان و چینش و دیدگاه ها و عملکرد ایشان است که دچار تغییر شده است؟!
مطالب مرتبط:
استاد مصباح محکی برای منحرفان
مصباح، چراغ انقلاب است
جاذبه و دافعه ی استاد مصباح
درس بصیرت؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/18
11:53 ع
هر چه می گذرد جریان انحرافی عداوت و دشمنی خود را بیش از پیش نسبت به استاد مصباح و تفکراتش آشکار می کنند. گویی زمان به چند سال پیش در دوره ی دولت های اصلاحات بازگشته است و همچنان استاد مصباح نشانه ای است برای منحرفان و منافقان و البته در آن زمان دیری نپایید تا آنان که استاد مصباح را زیر شلاق تهمت ها و فحش ها می نواختند رسوا شدند و کاسه لیسی استکبارشان مشخص شد و اکنون نیز همان خاصیت استاد عزیز ما در مشخص کردن نفاق ها در حال شفاف سازی است. آنان که دم از انسانیت و محبت می زدند اکنون نسبت به یکی از بندگان خوب و بصیر خدا، نسبت به کسی که مستقیماً 35 سال شاگرد نزدیک امام خمینی و استاد بهجت بوده است، نسبت به کسی که امام خامنه ای او را مطهری زمان می داند اینچنین دست به هتاکی و بی مهری می زنند. نظر مخاطبان عزیز را در خصوص استاد مصباح، به مطالب قبلی ام رجوع می دهم، و برای سلامتی این عالم بصیر و مجاهد دعا می کنم.
مطالب مرتبط:
مصباح، چراغ انقلاب است
جاذبه و دافعه ی استاد مصباح
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/3/6
10:12 ع
آن گاه که جبهه ی پایداری به دلیل مقاومت در برابر حضور ساکتین فتنه در جبهه ی متحد، با ائتلاف با آن خودداری کردند، برخی از بزرگان اصولگرایی که اتفاقاً در فتنه نیز خوب و انقلابی عمل کرده بودند، با یک اشتباه محاسباتی هم جبهه ی پایداری را با اتهام بی بصیرتی تخریب کردند و هم مأمنی برای ورود ساکتین مهیا کردند تا برای خودشان و دوستانشان بلیط ورودی به مجلس تهیه کنند.
آری! اکنون موضوع من همین بزرگان اصولگرایی است، دیدید که همان ها که بر طبل وحدت با ساکتین نواختند چه زود پشت دست گزیدند؟! دیدید کسانی که ولایت را آن موقع که بایست در می یافتند، نیافتند، اکنون به منظور شکستن وحدت اصولگرایان، فراکسیون "رهروان ولایت" تشکیل داده اند!؟ دیدید آقای زاکانی؟! شما که بصیرتِ چراغ انقلاب، استاد مصباح، مطهری زمان را، زیر سوال بردید، چگونه در جایگاه متهم به بی بصیرتی جاخوش کرده اید؟! دیدید که میوه ی وحدتی را که به ساکتین، تعارف کردید، چگونه تفاله اش را پس از مکیدن آبش، پَسِتان دادند؟! می دانم که مطالبم را قابل خواندن نمی دانید، ولی این قدر می دانستم که قبل از انتخابات بنویسم "شأن حضور جبهه ی پایداری ناقض ائتلاف" و کاش شماهم می دانستید تا اکنون سایت تان (جهان نیوز)، اینگونه محل گلایه گذاری و حسرت و آه و فغان نبود!
آقایانی که ساکتین را در جرگه اصولگرایی دانستید! خطابم با شماست! مگر نمی دانستید که آزموده را آزمودن خطاست؟! مگر از خیانت ساکتین در شروع و بروز فتنه مطلع نبودید؟! مگر می توان مؤمن بود و کیس هم بود و از یک سوراخ چند بار گزیده شد؟! آقایان عزیز! شما هرچقدر که ساکتین را محرم دانستید، همان قدر جبهه ی پایداری را نامحرم فرض کردید!؟ اکنون وقت بازخواست نیست!؟ ولی بدانید که به بهانه ی مصلحت نمی توان عدالت را زیرسؤال برد، نمی توان کسانی را که ناشایستند جذب کرد و شایستگان را دفع کرد؟! این روند مصلحت اندیشی همان است که جبهه ی پایداری بر آن تاخت و اگر همراهی شما می بود، اکنون وحدت واقعی را شاهد بودیم، آنهم با شایستگان، نه این که ساکتین دفاع از حریم ولایت اکنون گروه "رهروان ولایت" تشکیل دهند و ما را به یادِ زلف علی بی مو و عین اللهِ روشن دل بیندازند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/22
9:41 ع
این روزها کمتر کسی را می بینیم که چون استاد مصباح، هم دوستان جانی و هم دشمنان خونی داشته باشد، کسانی که او را دوست می دارند آشکار به دوستی اش اعتراف می کنند و کسانی که وی را دشمن می دارند توان مخفی کردن تنفرشان را ندارند. قبلاً نیز مطلبی نگاشتم با عنوان "مصباح چراغ انقلاب" و بازهم بر همان حرفم هستم، چرا که ایشان به فرموده ی مقام معظم رهبری واقعاً جای بزرگی مانند شهید مطهری را پر کرده اند.
جدیداً کسانی که سالهاست با پرچم اصولگرایی قصد فتح تمام قلل قدرت را داشته اند نیز به استاد ما گیرداده اند، چرا که جبهه ی پایداری را رقیبی قدر قدرت یافته اند و آن را محصول تفکر انقلابی استاد مصباح می دانند و برای تخریب این جبهه از هر توهین و تهمتی به اعضای جبهه و رهبر آن مثل این که دریغ نمی ورزند. برای این که همه ی اعضای جبهه ی متحد اصولگرایی را بایک چوب ننوازم، می گویم که مراد اصلی ام آقای توکلی است و البته چون ایشان دو سه تن دیگرهستند که هم سایت دارند و هم کایت.
آقای توکلی اول فرض کرده اند که آقای مصباح در مورد احمدی نژاد اشتباه کرده اند و بعد هم از این فرض غلط به یک نتیجه ی غلط دیگر رسیده است که پس، جبهه ی پایداری نیز یک انتخاب غلط از سوی استاد مصباح است. بعید است کسانی مانند آقای توکلی متوجه سفسطه ی زشت خود نباشند ولی خب! چه می شود کرد، فرض می کنم که متوجه نبوده اند و ماباید روشن شان کنیم، گفتم که فرض!!
همه ی سیاسیون و حتی همه ی مردم همواره در حال تغییر هستند و تنها تفاوت تغییرات در جهت و سرعت آنهاست. مهم تر از خود تغییر این است که آیا این تغییرات به سمت مثبت است یا منفی؛ امروز همین تغییرات نیز در مورد آقای احمدی نژاد وجود دارد؛ قبلاً در مطلبی تحت عنوان "آقای احمدی نژاد بخواند" فهرستی از تغییرات ایشان را خطاب به خودشان برشمردم و مطالب دیگری را نیز همگام با تغییرات آقای احمدی نژاد نگاشته ام که ذکر یک یک آنها زمان بر است.
نکته ی مهم این است که تغییر موضع استاد مصباح براساس اشتباه ایشان نیست بلکه بر اساس سمت و سرعت تغییرات آقای احمدی نژاد است و چون بر فتوای امام عقل و امام امت، ملاک حال فعلی افراد است، ایشان در عین بصیرت و بدون هیچ لجاجتی شاخصها را زودتر از سایرین تشخیص داده و اعلام موضع می نمایند، هر چند اگر این تغییر موضع مورد سوءاستفاده ی افرادی مانند توکلی ها و لاریجانی ها و مطهری ها واقع شود.
والبته ما می دانیم چرا این افراد که ما اکنون ایشان را به سکوت معروفشان در فتنه ی 88 می شناسیم چرا با استاد مصباح رابطه ی خوبی ندارند، چرا که استاد مصباح طی سالیان اخیر و البته طی مواضع گفتاری و رفتاری خویش، هرگونه جریان های منحرفین، فتنه گران و ساکتین را به خوبی معرفی کرده و البته به کمک شادگردانش به خوبی مهار نموده اند. اکنون ساکتینِ جبهه ی متحد اصولگرایان دو روش متناقض را در پیش گرفته اند تا یا جبهه ی پایداری را مجبور به اتحاد نمایند و یا مورد تخریب و تردید قرار دهند که با نگاهی با سایتهای خبری خبرآنلاین (مربوط به آقای علی لاریجانی) و الف (مربوط به آقای توکلی) به خوبی قابل تشخیص است و البته مدیریت کلان در دو جبهه ی پایداری و جبهه ی متحد خلاف نظرات ساکتین است چرا که برخی بزرگان اصولگرایی در هر دو لیست جای دارند و در واقع نگرانی ساکتین از مهجوریت در لیست جریان پایداری است ولاغیر!
در نهایت، آرزو می کنم، خداوند منان، استاد مصباح را برای انقلاب حفظ کند و ایشان را مورد هدایت خاصه ی خود قراردهد و ما را نیز بهره مند از بصیرت مثال زدنی ایشان در تنگناهای تصمیم گیری بگرداند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/8/6
2:21 ع
جبهه ی پایداری زمانی متولد شد که یک دلسردی از جریان های سیاسی شفاف و غیر شفاف اصولگرایان وجود داشت. در زمانی که نه رییس جمهور و نه رییس مجلس و نه شهردار تهران و نه سایر شخصیت های سیاسی و جریانهای وابسته ی شان آن قدر جذابیت اصولگرایی ندارند، جریانی که خود به نوعی احیا کننده ی گفتمان انقلاب و اصولگرایی بودند، سایر جریان ها را لایق خدمت و ائتلاف ندیدند و همین مسئله بود که موجب تولد جریان مقدسی به نام جبهه ی پایداری گردید.
جبهه ی پایداری آمد که در برابر ائتلافات پایدار بماند، آمد که مثل برخی اصولگرایان که دست به ائتلاف شان حتی با فتنه گران هم خوب بود، اهل ائتلاف نباشد. جبهه ی پایداری آمد چرا که از ائتلاف دل خوشی نداشت. جبهه ی پایداری برای ائتلاف نیست برای پیوستن است. اگر کسی اهل تسلیم نشدن در برابر جریانهای سست و ناپایدار سیاسی و اقتصادی نیست، می تواند به جبهه ی پایداری بپیوندد و البته کسانی که با غیر این جبهه ائتلاف کرده اند بدانند که ائتلافشان با این جبهه جمع النقیضین است و ریاکارانه.
جبهه ی پایداری جریانی نیست که مبتنی بر نام ها و مقام ها باشد، این جریان بر پایه ی گفتمان انقلاب اسلامی ایران بنا شده است و هر که را که به این گفتمان پایبند نباشد را غیر قابل ائتلاف می داند و به صراحت می گویم که هیچ شخصی در این جبهه حق آشتی با شریکان دزد و رفیقان قافله را ندارد، چرا که این جریان متعلق به همه ی مردم است نه متعلق به شخصیت ها.
اصولا این جبهه حتی نیازی به ائتلاف ندارد، اعضای این جبهه تک به تک از اعضای جریانهای دیگر محبوبیت بیشتری دارند. اصلاً قداست این جبهه به همین خلوص اش است، اگر به نام ائتلاف یا هر چیز دیگری در آن ناخالصی می آمد دیگر چه فایده ای داشت؟ اعضای این جبهه هم با فتنه گران مرز داشتند و هم با امتیازخواهان؛ اعضای جبهه ی پایداری اکثرشان کسانی هستند که چون با مشایی ها ائتلاف نکردند از قدرت دور شدند و یا اصلاً به آن نرسیدند و همین دلیل نشان می دهد که اگر اینان اهل قدرت طلبی و ائتلاف بودند باید همان موقع این کار را انجام می دادند نه این که اکنون بیایند و با کسانی دیگر ائتلاف کنند.
مطلب مرتبط: جبهه پایداری پیروز است، انشاءالله
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/6/3
11:3 ع
با توجه به رهبریت وارسته و منسجم در جبهه پایداری توسط استاد مصباح یزدی و اعضای امتحان پس داده، با بصیرت و ولایت مدار در آن، به نظر می رسد خلأ موجود در آشفته بازار احزاب و گروه های بدحساب در برابر انقلاب اعم از اصلاحات، فتنه، اصولگرای سنتی ساکت در فتنه و جریان انحرافی، به بهترین نحو در حال پر شدن است و حتی به ذهن حقیر بیش از این که یک مولود سیاسی باشد، قریب به یک هدیه و موهبت الهی به نظر می رسد.
خداوند استاد مصباح را برای این انقلاب حفظ نماید که همواره در حساس ترین مواقع، کلیدی ترین حرکت ها را در خدمت نظام و انقلاب انجام داده است، به حقیقت ایشان نه تنها در موضع اندیشه مطهری زمانند که در موضع رفتار و عمل نیز بسان شهید بهشتی فعال و پیشرو هستند.
جبهه ی پایداری در زمانی متولد شد که اصلاح طلبان در سایه ی جریان انحرافی در حال آماده شدن برای اعلام موجودیت در انتخابات بوده و اصولگرایان سنتی و ساکتین فتنه نیز در حال سهم خواهی و انتقام جویی از اصولگرایان رو سفید در برابر فتنه بودند. درست در همان اثنا که سه جریان مردودِ فتنه گر، منحرف و ساکتین در حال عضو گیری و فعال شدن بودند، خداوند جریانی را که طی این چند ساله به راستی بهترین مواضع را بدون هیچ مصلحت سنجی و تحزب اختیار کردند، همدل نمود تا مرجع رویش های جدید در انقلاب عزیزمان باشند.
از صمیم قلب برای این دوستان، موفقیت در خدمت به انقلاب اسلامی ایران زیر سایه ی مقام معظم رهبری را آرزو می کنم و البته با توجه به شناختی که از مردم عزیز ایران داریم، به استقبال مردم از چنین جریان وارسته، مؤمن، متخصص و خوش نامی کاملاً خوش بین بوده و این جریان مقدس را در آینده ی سیاسی کشور بسیار مؤثر، مثبت و پیروز ارزیابی می کنم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/2/30
12:15 ص
فکر نمی کنم بین حزب اللهی ها کسی باشد که به استاد مصباح یزدی ارادت خاص قلبی نداشته باشد. ایشان در دوره ی اصلاحات یک تنه به نمایندگی از حوزه های علمیه جلوی جریان فکری مسموم اصلاحات با تمام آبشخورهای فکریش از سکولاریزم گرفته تا پلورالیزم و التقاط جانانه ایستاد، آن گونه که از سوی رهبر معظم انقلاب به مطهری زمان تشبیه شد.
شکست دائمی جریان اصلاحات و احیای گفتمان انقلاب به رهبری فکری ایشان اتفاق افتاد، آنچنان که مقاله ها نوشته شد که احمدی نژاد عامل و پیرو استاد مصباح است، اگرچه قصد اصلاح طلبان این بود که احمدی نژاد را به اتهام دوستی با استاد، مطرود کنند، اما نه تنها اینچنین نشد که مطمئناً، بسته شدن دنباله ی جریان فکری احمدی نژاد به استاد مصباح یزدی، نشانه ای از پایبندی احمدی نژاد به گفتمان انقلاب تلقی شد و حداقل برای مردم اصولگرا که فارغ از دسته بندی های مردودِ حزبی اصولگرانماها، به آرمان های انقلاب و امام پایبند بودند، عاملی اعتماد برانگیز و تعیین کننده گردید.
استاد مصباح یزدی که برای نسل اول انقلاب به عنوان یک فاضل ِ مناظره کننده، در افشای انحرافات فکری شرقی و غربی موجود در اوایل انقلاب کاملا شناخته شده بود، مجدداً در دوره ی اصلاحات برای نسل جوان، البته با بی انصافی و ظالمانه شناخته شد و مجدداً پس از افول اصلاحات و پیروزی احمدی نژاد در انتخابات، دوباره از صحنه ی سیاست کناره گرفت و پس از حدود 5 سال کناره گیری، با شناسایی یک جریان انحرافی دیگر، علمداری مبارزه را مجدداً برعهده گرفت.
این عالم ِ عامل، نه از آن عالمان است که کنج عزلت بگزیند و منتظر بماند تا برایش خبر بیاورند و تحلیل بسازند، ایشان خودشان صاحب خبر و صاحب تحلیل اند، ایشان به قول امام خامنه ای، مطهری زمانند، ایشان یک تنه به عنوان دیده بان انحراف ستیزی انقلاب، انقلاب را حراست می کند.
استاد مصباح برای ما هم شهید مطهری است و هم شهید بهشتی؛ ایشان به اندازه ی شهید بهشتی و شاید بیش از او مظلوم بود که کاریکاتورش را به جرم مبارزه با کسانی که بعدها خیانتهای گسترده ی شان فاش شد، کشیدند؛ ایشان نه تنها قبلاً مظلوم بود، که اکنون نیز مظلوم است، چرا که ناجوانمردِ بی فکری (در ایرنا)، این چنین بر این خدوم انقلاب حمله می کند، تو گویی فراموش کرده که استادمان بود که احیای گفتمان انقلاب و شکست فکری جریان اصلاحات و حتی حمایت مستقیم از احمدی نژادِ انقلابی قبلی را بر عهده داشته و اکنون نیز به دنبال ِ هدایت احمدی نژاد فعلی است تا طعمه ی منحرفان نگردد.
هر آنچه که گفتم اگر چه طولانی بود، ولی مقدمه ای بود تا، این مصباح ِ انقلاب را قدر بدانیم و از نور معرفتش استفاده کنیم و اگر آیینه وار عیبی را نمود، به جای آیینه را حرمت شکستن، عیب خود را اصلاح نماییم.
آینه چون نقش تو بنمود راست - خود شکن آئینه شکستن خطاست