92/11/10
4:56 ع
در عصر ارتباطات بسر می بریم و تکنولوژی هایی مانند ماهواره، موبایل، تبلت، لپ تاب، بلوتوث، وای فای، پیامک، چت و ... به یکی از مسائل جدی و مهم در تربیت کودکان تبدیل شده و چگونگی تهیه و مدیریت این وسایل به یکی از دغدغه های جدی والدین تبدیل شده است که مقدمتاً چند خطی از اهمیت مسئله می نویسم:
شاید 15 سال پیش حضور فیزیکی افراد در هر مکانی به معنی حضور واقعی ایشان تلقی می شد و شاید تنها وسیله ی ارتباط غیرحضوری تلفن با محدودیت های خاص خودش بود، اما با اختراع تکنیک های جدید ارتباطی، عملاً افراد در هر مکانی می توانند در محیطِ یک شبکه مجازی نیز حضور یابند و یا با افراد مختلف و متعددی ارتباطات گسترده ای با استفاده از چت، پیامک و ایمیل داشته باشند. اکنون دسترسی به مطلب، تصویر، فیلم یا پیدا کردن یک دوست به سادگی و تنها با چند کلیک یا کلید انجام می شود و تمام این ارتباطات گسترده از طریق موبایل، تبلت و لپ تاب که در هر خانه ای وجود دارند، به سادگی و بدون این که سایر اعضای خانواده متوجه شوند صورت می گیرد.
سرعت بالا و گستردگی اطلاعات و ارتباطات عصرحاضر می تواند آفت هایی داشته باشد که با توجه به حساسیت جسمی و روحی کودکان، نوجوانان و جوانان می تواند جبران ناپذیر باشد که به همین منظور به والدین توصیه می شود موارد زیر را مد نظر قرار دهند:
1- در بحث رسانه ها، بحث ماهواره مقوله ای مجزاست و برای هیچ فردی با هر سنی پیش نهاد نمی شود، در صورتی که خانواده ای سر سفره ماهواره نشست دیگر بقیه ی توصیه ها در مورد وسایل ارتباطی چندان موضوعیتی نخواهد داشت، حتی در حالتی که فرض، استفاده از برنامه های خوب ماهواره هم باشد، به دلیل این که اولاً نمی توان به صورت قطعی و متقن دسترسی به سایر شبکه ها را از بین برد و ثانیاً این که اکثریت همان برنامه های به ظاهر خوب نیز با تبلیغات و زیر نویس ها و میان برنامه های خود (اعم از جنسی و ضد فرهنگی) ارائه می شوند.
2- اگر چه کارکردن با این وسایل ارتباطی به مهارت های خاصی نیاز دارد، اما صرفِ داشتن مهارت در انجام کاری نمی تواند صلاحیت آن کار را به همراه آورده و جبران کننده خسارت های آن باشد، پس نباید در این مقوله ها در خصوص مهارت آموزی به فرزندان با شتاب و ذوق زدگی برخورد کرد.
3- کارکردن با موبایل، تبلت و لپ تاب آسیب های گسترده ای بر مغز، اعصاب، خون، اسکلت، ضربان قلب، بلوغ زودرس، عضلات، وزن، باروری و ... می گذارد که توضیح این آسیب ها به فرزندان باعث می شود تا فرزندان در برابر مدیریت والدین در خصوص این آسیب ها و تأثیرات آنها آگاهی های لازم را کسب کنند. استفاده از موبایل به صورت کلی برای کودکان تجویز نمی شود و تنها در شرایط اضطراری این کار را می توان با رعایت نکات ایمنی انجام داد، در برخی کشورهای اروپایی مانند سوئیس و اتریش رسماً به خانوادهها بسیار تأکید شده که بچههای زیر 16 سال اصلاً با موبایل صحبت نکنند.
4- آسیب های این وسایل برای بزرگترها نیز وجود دارد و افراط در استفاده از این وسایل می تواند همان آسیب ها را در ابعاد محدودتری برای ایشان نیز ایجاد کند و مهمتر این که فرزندان از والدین شان الگوپذیری دارند و رفتارهای والدین بیش از گفتارهای شان برای فرزندان جذابیت دارد، والدینی که به صورت افراط آمیز با این تجهیزات و رسانه ها سروکار دارند هرگز نمی توانند به صورت مؤثر فرزندان شان را از افراط در بکارگیری این وسایل بازدارند.
5- تهیه و خرید تجهیزات ارتباطی باید متناسب با نیاز، سطح فهم و خویشتن داری فرزندان باشد، هیچ لزومی ندارد برای یک کودک وسیله ای خریده شود که بتواند به راحتی و در هر مکانی به اینترنت متصل شود و یا این که صفحه نمایش بزرگ و حافظه ی زیاد و امکانات ارتباطی جانبی مانند بلوتوث و وای فای و یا هر امکانات غیر ضروری دیگر و نرم افزاهای چت یا شبکه های اجتماعی داشته باشد و البته با افزایش سطح درک، اراده و نیاز فرزندان می توان دامنه ی دسترسی فرزندان به تجهیزات پیشرفته تر را گسترش داد و البته قبل از گشایش هر دری باید هشدارها و آموزش های لازم را در خصوص آن به فرزندن ارائه نمود.
6- یکی از اشتباهات کار با این تجهیزات ارتباطی این است که آن ها را به مثابه وسیله ی شخصی و محرمانه معرفی کرده و اعضای خانواده به خودشان حق بدهند که این تجهیزات را رمز گذاری کنند و یا از دسترس دیگران مخفی نمایند. موبایل تمام اعضای خانواده باید اینقدر پاک باشد که نیازی به پنهان کاری نداشته باشد و والدین باید در این مسئله پیش قدم باشند تا بتوانند از سایر اعضای خانواده آن را مطالبه نمایند.
7- محتوای ذخیره شده و برنامه های این تجهیزات باید به صورت دوره ای و بدون ایجاد حس بازجویی، به صورت دوستانه و در صورت لزوم نیز به صورت غیرمحسوس کنترل شود. البته نباید در برابر هر عکس و مطلبی واکنش نشان داد بلکه باید خطوط قرمزی را آگاهانه برای فرزندان ترسیم کرد و در صورت شکسته شدن این خطوط، استفاده از تجهیزات مربوطه با محدودیت مواجه شود.
8- یکی از فاکتورهایی که موجب ارتقای سطح ایمنی در استفاده از این تجهیزات می شود تسلط والدین در استفاده ازاین تجهیزات است، اگر والدین تجهیزات ارتباطی برای فرزندان خود بخرند که قادر به استفاده، مدیریت، کنترل و نظارت آنها نباشد عملاً احتمال به خطا رفتن فرزندان نیز بیشتر می شود، اگر فرزندان حس کنند که والدین در خصوص این تجهیزات اطلاعات خوبی دارند کمتر سعی می کنند تا این تجهیزات را وسیله ای برای انحرافات نمایند.
9- از مسائل مهم دیگری که در خصوص استفاده از این نرم افزارها برای کودکان قابل توجه است مدت استفاده از آنهاست، مدت کار با هر وسیله ای یک زمان متعارف و یک زمان مضری دارد و نباید گذاشت فرزندان این گونه تجهیزات را بیش از زمان متعارف و سفارش شده مورد استفاده قرار دهند.
10- نکته ی دیگر که می تواند از انحرافات و آفت های این وسایل بکاهد، مدیریت محل استفاده از این تجهیزات است، حتی المقدور باید طوری این تجهیزات را نصب و یا مدیریت کرد که در خلوت مورد استفاده قرار نگیرند و همواره در معرض دید والدین باشند.
11- یکی از روشهای محدود کردن استفاده از اینترنت برای جوانان، تهیه بسته های محدود اینترنتی است به نحوی که تنها حجم محدودی در اختیار فرزندان قرار گیرد، به هیچ وجه نباید بسته های نامحدود و خیلی پرسرعت را برای فرزندان مهیا نمود، چرا که این اقدام در اعتیاد به اینترنت مؤثر است.
مطالب مرتبط:
مهمترین نیازهای آموزشی کودکان
تربیت فرزندان در گروی کیفیت رابطه ی همسران
از هلال احمر تا تربیت فرزند
بزرگترین گناه پدر و مادر
کودکان مان را بدام نیندازیم
چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم
اصول بسیار مهم در پایداری زندگی مشترک
برچسب های مرتبط: تربیت فرزند فرهنگ سبک زندگی ماهواره رسانه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد
92/5/8
2:1 ص
برنامه ماه عسل امسال در اکثر مواردش خیلی جذاب و آموزنده بود به نحوی که به نظر می رسد پربیننده ترین برنامه مناسبتی این سالهای ماه رمضان بوده باشد، به نحوی که ابتکار عمل و اجرای قوی از سوی احسان علیخانی بیشتر مخاطبان گذری برنامه را به مشتریان پروپا قرص تبدیل می کند.
یکی از برنامه های جذاب امسال ماه و عسل، این بود که یک زن و شوهر که سالها در حسرت داشتن فرزند سوخته بودند را با سپردن یک کودک حدود 7 ساله بی سرپرست به ایشان خوشحال کرد که صحنه های این برنامه به شدت تأثیر گذار بود و نه تنها آن زن و مرد در این صحنه می گریستند بلکه اشک بسیاری از مخاطبان را نیز جاری کرد. این برنامه در واقع تشویقی بود برای سرپرستی کودکان بی سرپرست توسط خانواده هایی که از نعمت فرزند محرومند و به نظر می رسد در این هدف نیز کاملاً موفق بوده باشد، اما خانم معصومه ابتکار که زمانی معاونت رییس جمهور دولت اصلاحات (در محیط زیست) بود به شدت از این برنامه انتقاد کرده اند، ایشان این برنامه را غیر انسانی و ظلم در حق کودک مزبور معرفی کرده و نیت برنامه سازان این برنامه و سایر برنامه های تلویزیون را تنها پرکردن کنداکتورها و ایجاد احساسات در مخاطبان معرفی کرده است. ایشان بجای استفاده از تقبل سرپرستی کودکان بی سرپرست، این کار را به عنوان پیش کش کردن انسان معرفی کرده است. متن کامل یادداشت خانم ابتکار را می توانید در "اعتراض شدیدالحن معصومه ابتکار به ماه عسل" بخوانید که پاسخ ایشان را در ادامه عرض می کنم:
خانم ابتکار! شما در یادداشت تان، پذیرفتن سرپرستی یک کودکِ بی سرپرست توسط زن و مردی که شیفته ی چنین اقدامی بودند را به پیش کشی انسان و زیرسوال بردن شأن انسان تشبیه کردید، در حالی که قبول کردن سرپرستی این کودکان هم موجب تضمین آینده ی این کودکان به لحاظ مادی و احساسی می شود و هم موجب غنای محبت در خانواده های بی فرزند می گردد، به راستی به کدام مجوز اخلاقی، اقدامی اینچنین انسانی را که با ترویج و دعوت سایرین همراه بود را با بکار بردن اصطلاحات مجعولی مانند پیش کش کردن انسان، زیر سوال بردید؟! ایا شما اصرار دارید نه تنها در این رفتار انسانی شریک نباشید که حتی برای نشرش چوب لای چرخ باشید؟!
خانم ابتکار! شما نه تنها با بازی با کلمات یک رفتار انسانی را برعکس جلوه دادید، بلکه تا حد نیت خوانی و زیر سوال بردن نیات افراد تنزل پیدا کردید، شما بر اساس کدام مجوز انسانی به خودتان اجازه می دهید که نیت قلبی افراد را بخوانید و بر همین اساس مرتکب تهمت شوید؟! پر کردن کنداکتور و جذب احساسی مخاطب حتی اگر رخ داده باشد، می تواند با نیت انتشار یک عمل انسانی بوده باشد و نیت خوانی به عنوان یک رذیله ی اخلاقی همواره می تواند موجب تهمت و خصومت گردد.
خانم ابتکار! هنوز یادمان نرفته است که چه بلوایی بر سر مضر بودن پارازیت های فیلتر کردن امواج ماهواره و تهیه خوراک برای شبکه های ضدانقلاب به راه انداختید و آن گاه که از شما حجت طلبیدند و حتی برای احتجاج تان روزشماری کردند، هیچ دلیلی برای ارائه نداشتید، حالا که شما به نیت خوانی روی آورده اید، پس به ما هم حق بدهید که لااقل از نیت شما بپرسیم، که آیا آن اشک تمساح ریختن برای سانسور ماهواره به حمله تان به رسانه ملی هیچ ارتباطی ندارد؟!! براستی اگر نیت تان را درست برداشت کرده باشیم، شما آسیب های انسانی و اخلاقی ماهواره را در فروختن روح و ایمان انسانها به شیطان، کمتر از آسیب های برنامه ماه عسل و پارازیتهای فیلترینگ ماهواره می پندارید؟!!
برچسب های مرتبط: معصومه ابتکار رسانه صدا و سیما ماهواره
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
91/5/20
7:26 ع
شبکه های کارتونی ماهواره ای و کارتون ها و فیلم های کودکانه ای که این روزها در دنیا ساخته می شوند، حاوی داستان ها، لباس ها و شیوه هایی از زندگی هستند که شاید اکنون فرزندان مان قادر به فهم آنها نباشند اما بدون آن که این مقولات را بفهمند از آنها نقش می پذیرند. کودکی که در یک کارتن یا فیلم سینمایی با شخصیتی مواجه می شود که در معاشرت و پوشش خود کاملاً آزادانه عمل می کند و فاقد قید و بندهای شرعی و عرفی ماست، آن پوشش و معاشرت را بدون اینکه قدرت تحلیلشان را داشته باشد می پذیرد و حال این که پدر و مادر فکر می کنند بچه در حال پرکردن سالم زمان فراغت خویش است و ایشان نیز می توانند به استراحت و یا اشتغالات خودشان برسند.
نمی توان به فرزندی که لباس شخصیت مورد علاقه اش در این برنامه ها به زعم شرع و عرف ما لباس حیا محسوب نمی شود، منطقاً اثبات کرد که آن شخصیت اشتباه می کند، بلکه فرزند ما بر اساس این که چقدر به آن شخصیت علاقه دارد، می پندارد کارهای وی نیز درست، خوب و قابل تقلید است. اینچنین است که فرزندان خانواده های مذهبی که فقط همین کارتون ها، فیلم ها و شبکه های ماهواره ای را برای کودکان خود مهیا می کنند، در همان سنین پایین نوجوانی با یک تناقض بزرگ مواجه می شوند، این که در خانواده ای که پدر و مادر اهل نماز و حجاب و دین هستند، چرا فرزندان اینقدر به این مسائل بی علاقه اند؟! پس بیش از این که به پرکردن اوقات فراغت کودکان و خنثی کردن شیطنت هایشان بیندیشیم باید حواسمان به تأثیرهایی باشد که هر یک از این برنامه ها می توانند برای تمام طول عمر کودکمان در زندگی وی نقش سازنده و یا مخرب داشته باشند و لااقل به همان اندازه که برای غذای جسم کودکانمان وسواس داریم برای غذای روح فرزندانمان نیز حساس باشیم. همان طوری که تا زمانی که توان گوارشی فرزندان به حد مناسب نرسیده از دادن برخی غذاها به او خودداری می کنیم باید بدانیم که برخی از برنامه ها از قدرت تحلیل فرزندان خارج بوده و در نهایت منجر به تخریب نحوه ی تفکر و زندگی وی می گردند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/2/5
10:46 ع
امشب به دلیلی مجبور شدم به یکی از خیابان های شلوغ رشت بروم و واقعاً وضعیت حجاب را اسفناک دیدم، گویی اصلاً فاطمیه نیست و اصلاً حرمتی برای فاطمه قائل نیستند، انگار نه انگار که امشب شب شهادت بانوی دو عالم است. نمی دانم شبهات دشمن موثر ترند یا اشتباهات خودی ها ولی هر چه هست حرمت این دلیل خلقت هستی را شیعیانش نگاه نمی دارند و چه توقعی از غیر شیعیان. امسال در این ایام عروسی ها برگزارشد و جالب است که کسی یک روز پس از شهادت حضرت زهرا عروس گرفته و ما را هم دعوت کرده است!!!
احساس می کنم ماهواره از سویی کارش را می کند و تلویزیون از سویی کارش را نمی کند، از سویی ماهواره هیچ حرمتی برای این ایام قائل نیست و از سویی صدا وسیما هم گیج است و بی هدف، نمی داند چه کار کند از سویی سریال طنز دارد و از سویی روضه ی زهرا!
احساس می کنم اگر فاطمیه را به سه دهه نمی رساندیم حرمت بیشتری برایش قائل می شدند، همیشه افزایش کمیت مطلوب نیست و بعضاً موجب کاهش و حتی حذف کیفیت و حتی از بین رفتن شأن و حرمت این ایام می شود. مردم اگر قرار باشد یک ماه را به عنوان فاطمیه فرض کنند دیگر احترام همان شب شهادت هم بین این سه دهه فاطمیه گم می شود. و ای کاش این ایام و لیالی محملی فقط برای سوءاستفاده ی برخی مداحان نبود و در این جلسات درس دین و اخلاق و احکام به مردم داده می شد و در کنارش روضه و عزاداری برگزار می شد اما متأسفانه همانطور که بارها گفته ام مراسم مذهبی ما از شعور به شور می گریزند و شاید همین است که کارکرد این مراسم علی رغم زیاد شدن شان از بین رفته است.
شیعه هر چه قدر که به یاد صحنه ی دست بسته ی علی و سینه ی خسته دخت نبی بگرید کم است و یک ماه و یک سال و هزار سال هم ندارد، اما کار فرهنگی در اجتماع با کار اخلاقی روی خودمان متفاوت است. شاید ما دوست داشته باشیم همواره با شنیدن نام زهرا اشک بریزیم اما کار فرهنگی این نیست که از همه چنین توقعی داشته باشیم که یک ماه را به نام فاطمیه اشک بریزند و ای کاش به جای این یک ماه، پنج روز عزاداری بود و حرف از شعر و شعور و شور بود و عفاف و حجاب را می آموختیم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/20
10:25 ع
انسان در زندگی اگر هر هدفی را دنبال کند، نیازمند خطوط قرمزی است تا برای خودش ترسیم کرده و از آنها گام بیرون ننهد. خط قرمز برای هر کسی به فراخور اعتقادات وی تعریف می شود و کسی نیست که خط قرمزی نداشته باشد و حتی می بینیم که برخی همین عدم اعتقاد به هیچ خط قرمزی را به عنوان خط قرمز انتخاب می کنند و بر آن پای می فشارند و از آن کوتاه نیز نمی آیند.
یک انسان، مومن نیست مگر خطوط قرمزش را با دین تنظیم نماید و نمی تواند مومن بماند، مگر وقتی که مدام خط قرمزهایش را کنترل و پررنگ نماید و اگر این چنین نباشد، چون همواره خطوط قرمز ما به دلیل تعامل مان با جامعه، دوستان، خانواده، عرف و فرهنگ های دیگر مورد هجمه قرار می گیرند، خطر کمرنگ شدن و پافراتر گذاشتن از این خطوط نیز به تدریج وجود خواهد داشت.
در کنار اصرار بر حفظ حریم ها، خوب است که انسان همواره در جهت حفظ خود، قبل از خطوط قرمز شرعی، خطوط قرمز خود را بر مبنای خطوط قرمز اخلاقی و تنگ تر ترسیم نماید. انسان نمی تواند بدون حساسیت بر گناه از گناه دوری کند و اگر کسی از بی فایده و مکروه دوری گزیند، یقیناً کمتر به سمت گناه و حرام می رود.
همه ی ما ناچاریم در برخی مواقع، مسائلی را به خاطر جمع و جامعه ای که درآنیم تحمل کنیم، ولی نکته ی مهم این است که تحمل این مسائل نباید به عادی شدن آنها در ذهنمان و بی تفاوت شدن در برابر آن گناهان بینجامد، و این مسئله موجب شسته شدن خط قرمزهایمان می گردد و وقتی چشم مان این خطوط کمرنگ را نبیند، پایمان نیز از آن فراتر خواهد رفت.
چه بسا کسانی که نگاه به نامحرم و بی حجابی را با دیدن فیلم های صدا و سیما و ماهواره، عادی فرض کردند و سپس به چشم چرانی و بی غیرتی و بی حجابی گرفتار آمدند.
چه بسا کسانی که چون قلیان را جزء خطوط قرمز قرار ندادند، از در تفریح به قلیان روی بردند و پس از عادی شدن آن، سپس به سیگار و بعدهم به مواد مخدر دیگر روی آوردند.
چه بسا کارمندان و مسئولانی که گرفتن هدیه را خط قرمز خود قرار ندادند و کم کم به هدایای مشکوک و حتی رشوه روی خوش نشان دادند.
چه بسا کسانی که تسلیم نشدن در برابر حق را خط قرمز خود قرار ندادند و کم کم بر باطل نیز لجاجت و اصرار ورزیدند.
چه بسا کسانی که ولایت فقیه را از خط قرمز خویش خارج کردند و کم کم منکر وجود امام زمان و حتی حقانیت اسلام گشتند.
آری خط قرمزها در زندگی مهمند و باید روی آنها تحلیل و دقت داشت. نباید گذاشت خطوط قرمز مان بر اساس معیارهای دنیوی و نفسانی تعیین و تثبیت شوند و نباید گذاشت خطوط قرمز صحیح زیر گامهای دیگران در برابر چشمان ما نیز رنگ ببازد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/12/13
7:54 ص
متأسفانه در حالی که پدرومادرها تمام مشکلات فرزندانشان را اعم از تربیتی، اشتغال و ... به کسان دیگر حواله می دهند درحالی که هیچ نهادی به اندازه نهاد خانواده در تربیت کودکان موثر نیست. بزرگترین گناه پدر و مادرها در این اوضاع این است که نسبت به تربیت فرزندان حساس نبوده و فقط روی آموزش سرمایه گذاری می کنند، نه مسجدی نه منبری نه کلاس قرآنی و نه حساسیتی روی نماز و حجاب و احکام دین، مدام در کنار فرزندان به روحانی و دین داری و بسیجی و ... بدو بیراه می گویند و توقع دارند فرزندشان هم با خدا تربیت شوند و هم احترام به والدین را سرلوحه ی امور خود قرار دهند.
همین بس که ماهواره با تمام زشتی هایش برای کودکان و نوجوانان در خانواده ها رواج پیدا می کند؛ چون والدین نمی توانند از دلشان و هوای نفسشان بگذرند و بازی های کامپیوتری برای هر رده ی سنی در هر رده ی سنی مورد استفاده قرار می گیرد، چون نمی خواهند فرزندشان را از خودشان دلگیر کنند؛ حریم سنی فیلم ها در نظر گرفته نمی شود و مهمترین عامل این که پدر و مادر ایرادات و مشکلات و گناهان خود را توجیه می کنند، غافل از این که این توجیهات بدترین تأثیر را در تربیت کودکان خواهد گذاشت چرا که همین کودک یک توجیه کوچک و غلط را در مورد همان گناه و گناهان دیگر بکار خواهد گرفت و مسیر زندگی خود را با همین توجیهات ریل گذاری خواهد نمود و در آخر همین پدر و مادر که به من و شما و امثال ما می گفتند تربیت فرزندشان به خودشان مربوط است، می ایستند به دولت و حکومت و حتی خدا و پیغمبر ناسزا می گویند و یا تربیت زشت کودکشان را به روحانی و مدارس و تلویزیون و دولت و ... حواله می دهند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/1
11:49 ص
آقای هادی غفاری با اشاره به آیه ی 18 از سوره ی زمر (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ) گفته اند که به استناد این آیه باید bbc را نیز گوش کرد و البته ای کاش ایشان حرفی نمی زدند که چون من نیز بتواند پاسخ ایشان را بدهد و پاسخ من به سخن ایشان این است:
با توجه به خود آیه و ابتدای آن مشخص است که آیه در ادامه ی آیه ی قبل است و باید ابتدا به آن آیه اشاره نمود که به همین منظور آیه ی 17 و 18 از این سوره را باهم و با ترجمه ذکر می نمایم:
آیه ی 17 زمر: وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ
ترجمه: کسانی که از عبادت طاغوت دوری میگزینند ، و (با توبه و استغفار) به سوی خدا باز میگردند ، ایشان را بشارت باد (به اجر و پاداش عظیم خداوندی). مژده بده به بندگانم.
آیه ی 18 زمر: الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ
ترجمه: آن کسانی که به همه سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند . آنان کسانیند که خدا هدایتشان بخشیده است ، و ایشان واقعاً خردمندند.
آنچه که مشاهده می شود این است که مشخصه ی اول بندگانی که حرفها را می شنوند و بهترینش را انتخاب می کنند، این است که این افراد از طاغوت دوری می گزینند و البته چه طاغوتی بدتر از آمریکا و انگلیس و چه نمودی از طاغوتشان بالاتر از bbc و voa که تماماً در خدمت توسعه ی خوی استکباری شان است.
دیگر این که پس از یستمعون القول، به یتبعون الاحسنه اشاره شده است و این یعنی پیروی از بهترین سخن و آنچه مسلم است این که انسان از خبر پیروی نمی کند بلکه از روش و طرز فکر پیروی می کند و اگر چنین نبود، شنیدن هر تهمت و غیبتی بر اساس این آیه مجاز بود و حال این که از بدترین گناهان کبیره است.
مسئله ی دیگر این است که حتی اگر کسی قبول نداشته باشد که bbc و امثالهم جزئی از طاغوتند، فاسق بودن آنها را با توجه به سوابق شان نمی تواند انکار کند و طبق آیه ی 6 از سوره ی حجرات:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد ]دربارة آن[ تحقیقکنید، مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید و ]بعد[ از آنچه کردهاید پشیمان شوید.
نمی توان خبر فاسقان را بدون تحقیق پذیرفت و البته اشاره ی دیگر آیه به این است که فاسقی برای شما خبری بیاورد و نه این که خودتان به دنبال اخبار فاسقان باشید، به خصوص این که تحقیقی هم محقق نشده و اخبار معمولاً به خاطر نداشتن امکانات ذهنی و عملی بدون تحقیق پذیرفته می شوند و یا لااقل شنیده می شوند و حتی تکرار یک خبر تحقیق نشده کم کم موجب پذیرفته شدن آن نزد مخاطب می شود.
داشتن قدرت تحلیل سیاسی، اجتماعی و البته دینی برای استفاده از این رسانه ها و آن هم برای خنثی سازی آنها بسیار لازم است و در صورتی که کسی چنین قدرت تحلیلی را نداشته باشد، مانند این است که بدون توان تحلیل کتب ضاله بخواند و این چنین آدمی نمی تواند خود را از انحراف مصئون بداند و چه بسا همین استماع اخبار bbc و voa کار را به جایی رساند که امثال هادی غفاری ها دروغ تقلب را باور کنند و چه بسا اگر قدر تحلیل داشتند همپیاله ی طاغوت نمی شدند تا بخواهند به انقلاب ضربه بزنند و اینجاست که بخشی از حکمت آیه ی 17 از سوره ی زمر (که ذکر شد) مشخص می شود که قبل از "فبشرالعباد" عبارت "اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها" را آورده است تا ما اشتباه هادی غفاری ها را نکنیم و بدانیم که نمی توان با طاغوت دوست بود و بنده ی خدا ماند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/9/15
2:17 ع
اینک بعد از ظهر عاشوراست و حسینِ مظلوم و یارانش بدست ظاهرالصلاة هایی چون ما کشته شده اند، اینک حسینِ شهید افتاده بر خاک تفتان کربلا، مرمل بالدما است و ما ناهار ظهر عاشورایمان را از سفره ی بابرکتش نوش جان کرده ایم، اینک می توانیم مانند لشکر ابن زیاد به زندگی مان بازگردیم. می دانم تلخ می نویسم ولی آیا جز این است؟! مگر در لشگر یزید نبودند کسانی که گریستند ولی نِگریستند؟! ما نیز به رسم عادت و به رسم این که بسان لشکر شرک، با اکثریت باشیم اکنون عزاداری هایمان را کرده ایم و می توانیم برسیم به زندگی مان! ولی آیا براستی این بود هدف عزاداری ها! هدف این بود که فقط حاضر باشیم و عزاداری بکنیم؟! براستی می توان شیعه بود و پا بر زمین نهاد و در هر گام به یاد کشته ی بی سرِ افتاده بر آن نبود؟! براستی می توان به زندگی بازگشت در حالی که زینب سر حسینش را که به نیزه نشسته به نظاره نشسته است؟! مگر غم زینب تمام شدنی است؟ مگر سر حسین از نیزه پایین آمدنی است؟! مگر قلب مهدی فاطمه با این عزاداری ها آرام گرفته است؟! نمی دانم چگونه خود را شیعه می نامیم در حالی که از حسینی بودن فقط به پیراهن سیاه پوشیدن و سینه و زنجیر زدنش اکتفا کرده ایم! و فراموش می کنیم که این بزرگترین مصیبت الهی جز برای به پاداشتن دین خدا اتفاق نیفتاد؟! بازهم که اسم امر به معروف و نهی از منکر و نماز و روزه و خمس و زکات و تولی و تبری و قصاص و ... که می شود، می شویم همان ایدوئولوگ های روشنفکری که به راحتی اصول وفروع دین را مورد تحلیل نقادانه و مثلاً کارشناسانه قرار می دهند و گوشِ اطمینان به یاوه های یزیدی و ابن زیادی فاسقانی چونbbc و cnn می دهند و هتاکی های کفار بر اسلام را ممسوخ به نظاره می نشینند، می شویم همان هایی که نمازهایشان را از خجالت در پستو می خوانند و یا بعداً قضایش را به جای می آورند، می شویم همان هایی که خمس و زکات و نفقه و صدقه را احمقانه می خوانند، می شویم همان هایی که در شادی های شان یزیدی شادی می کنند در همان خانه هایی که برای حسین عزاداری کرده اند، می شویم همان هایی که ردشدن از کنار بیچارگان و یتیم ها برایشان بسان رد شدن از کنار اشیاء بی جان است و می شویم به سان همان هایی که به مسخره بازی و دروغ و تهمت و سیاست بازی و دنیاطلبی مشغولند.
یک عاشورا و یک کربلا برای همین است که کم است، همیشه باید عاشورا باشد و همه جا نیز کربلا! جسد بی سر حسین در گودگاه کربلا نباید از جلوی چشم مان دور باشد، حسین برای همین طوری کشته شده که گویی هر روز کشته می شود و ما هنوز نمی دانیم که باید حق را در بجوییم حتی اگر نسبتمان یک به چند هزار باشد و این که حق بیش از اشک به خون نیاز دارد و حسین بیش از عزادار به رهرو. آری دیگر بس است می توانیم بازهم به زندگی مان برسیم؟! دیگر کار حسین تمام شده است و کاروان اسرا نیز کربلا را ترک خواهد کرد!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/7/21
9:50 ع
وقتی که چند سال است که lcd و led و جدیدا هم تلویزیون 3d تمام خانه ها را فتح کرده است، چگونه می توان انتظار داشت که همه ی مردم با امواج مونولوگ و بدون کیفیت آن هم با 5- 6 شبکه خودشان را سرگرم یا معطل کنند؟! وقتی می بینی که فقط تمام مراکز استانها آن هم با من بمیر، توبمیرِ آقای ضرغامی قرار است در آینده دیجیتالی شوند، چگونه می توان از همه ی مردم توقع داشت که مثلاً در led ی 52 اینچنی شان برفکهای 2 اینچی را با کیفیت برف به نظاره بنشیند؟! چند درصد از مردم ما این قدر دل گنده ای دارند که مثلا 2-3 میلیون تومان پول بی زبان بدهند و چند سال منتظر باشند تا آقای ضرغامی و دوستانشان لطف نمایند و کیفیت تصویر را و فقط آن هم کیفیت تصویر را برای تمام شهرها و روستاها بالا ببرند؟!
آری آقای ضرغامی مخاطب من شما هستید، شما که امشب در اخبار20:30 در یک خود انتقادی انتحاری، بزرگترین انتقاد وارد به خودتان را اینچنین طرح کردید که کم از بدی ماهواره گفته اید با شما هستم! و به شما می گویم که شما قصوری بس بزرگتر از این کوتاهی کوچک دارید و آن این است که شما با کیفیتِ بدِ تصویر و در مرحله ی بعد با کیفیتِ پایینِ برنامه سازی تان از مقامِ قاصر به مقام شامخ مقصیر نائل گردیده اید و بهتر است قبل از این که صبر مومنانی که هنوز آنتن ماهواره نخریده اند هم تمام شود و گردِ این عَلمِ شبیخون فرهنگی گرد آیند، پخش با کیفیت دیجیتالی را به کل ایران برسانید و گرنه که خواهش می کنم لطف کنید و از بدی ماهواره هم نگویید که شنیدن این مسئله از کسی که خود یکی از مقصران اصلی و بزرگ است واقعا توهین بار و تحقیرآمیز است.
البته در کنار صدا و سیمای ما ترویج ماهواره مقصران دیگری نیز دارد که می توان مسئولان سایر نهادهای فرهنگی، حوزه، کارشناسان تربیتی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، مجلس، نیروی انتظامی، مقصران در ورود تجهیزات و فعالان عرصه ی هنر را نام برد که هر یک با کم کاری سخت افزاری و نرم افزاری و عدم تبیین به موقع و نقد و تحلیل مناسب برنامه های ماهواره ای و عدم تهیه ی خوراک های مناسب فرهنگی به نوعی مقصرند و خوب است که مقصران اصلی هر چه زودتر به خود بیایند و به فکر کنترل و یا کاهش اقبال مردم به این بلای اخلاق و ایمان خانواده ها بیفتند.
مطالب مرتبط:
آنتن ماهواره علم شبیخون فرهنگی
معضلات خانوادگی، ارمغان بی بندوباری رسانه ای
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/5/31
4:12 ع
چند روز پیش در مسجدی منتظر اقامه نماز جماعت بودم که دو پیرمرد، دو کودکی را که آنها نیز در کنارم منتظر شروع نماز بودند را بلند کرده و به صف عقب فرستادند و خودشان جایشان ایستادند، تکبیره الاحرام نماز را که گفتند، دیگر فرصتی برای هیچ کاری نبود و من نارضایتیم را فقط با یک سوال کوتاه و مقطوع از پیرمردها و یک نگاه محبت آمیز حاوی تاسف به کودکان اظهار کردم و نماز را شروع کردم و کودکان نیز مظلومانه نمازشان را به جماعت خواندند.
در حین نماز فکرم مشغول بود و نمی توانستم متمرکز به نماز بشوم که نکند این دوکودک باهمین برخورد اشتباه دیگر به سراغ نماز و مسجد نیایند و یا این که ای کاش این دو پیرمرد نمازشان را در خانه می خواندند، چرا که لااقل با آینده ی دینی دو کودک اینچنین بازی نمی شد و ضمناً این که آیا وقتی کسی را به زور از جایش بلند می کنند و در آن جا نماز می خوانند، نمی اندیشند که نکند این مکان غصبی شده باشد؟!
نماز تمام شد و یکی از پیرمردها، شاید در پاسخ همان سوال نصفه و نیمه من از کودکان دعوت کرد تا به جایشان برگردند و در جای تنگی که بیشترش توسط آنها اشغال شده بود نماز بعدی را بخوانند.
پیش خودم فکر کردم که چه کودکانی که به همین راحتی از مساجد رانده می شوند و شاید هرگز نیز با مساجد آشتی نکنند، به همین خاطر چند نکته را برای افزایش محبوبیت مساجد برای کودکان تقدیم می کنم:
1- از معصوم توصیه شده است که در مساجد به خاطر مراعات پیرمردان و کودکان نمازهای جماعت را سریع بخوانند تا کسی خسته و دلزده نشود، اگر چه این مسئله باید بیشتر مورد توجه ائمه ی جماعات قرار گیرد ولی هیچ ایرادی ندارد اگر کسی حتی مستقیم چنین مسئله ای را به روحانیون عزیز یادآوری نماید.
2- نمازگزاران باید با کودکان با محبت بیشتری برخورد کنند و همین که کودکی اسباب بازی ها و دوستانش را رها کرده و به مسجد آمده را به اندازه ای که خودشان کارهایشان را رها کرده اند، مهم و قابل تقدیر بدانند!
3- پدران و مادرانی که کودکانشان را به مساجد می آورند، تحمل فرزندان را در نظر بگیرند و نکند که به خاطر این که یک سخنرانی را تا آخر گوش کنند و یا چند رکعت نماز مستحبی بیشتر بخوانند، موجب دلزدگی کودکان از مساجد شوند. متأسفانه این مسئله بین خانواده های مؤمنین رایج بوده و شاید مهمترین دلیل عدم استفبال کودکان این خانواده ها به مساجد باشد.
4- روحانیون، هیأت امنا و بزرگان مساجد باید آن قدر از کودکان استقبال کنند که برای سایرین الگو باشد تا هیچ جاهلی جرأت نکند در مساجد کودکان را مورد ظلم و بداخلاقی قرار دهد.
5- برخی مسائل برای مومنان دوآتشه نیز آزاردهنده است چه رسد به کودکان حساس؛ مثلاً، صدای بیش از حد و اندازه بلندگوها که بعضاً در برخی قسمتهای مساجد گوش را آزار می دهد یا عدم رعایت نظافت و بهداشت در مورد بوی بد پا، دهان یا بوی عرق بدن افراد و یا شلختگی و غیر جذاب بودن مسجد که موجب عدم جذابیت و حتی موجب ایجاد دافعه برای کودکان، نوجوانان و جوانان می شود.
6- بها دادن به جشن ها و ولادت ها به اندازه ای که کودکان مساجد را فقط جای عزاداری ندانند، موجب جذابیت بیشتر مسجد برای کودکان می شود.
7- ترتیب دادن برنامه های جذاب برای کودکان و نوجوانان مانند اردوها، برنامه های ورزشی، مسابقات فرهنگی، هنری و ... که موجب کشاندن کودکان و نوجوانان به مساجد گردد. خدا را شکر برنامه های تابستانی و غیر تابستانی خوبی در برخی مساجد در این زمینه ها برگزار می گردد که البته کافی نبوده و اهتمام بیشتر روحانیون و بزرگان مسجد را در کیفی تر شدن برنامه ها می طلبد.
8- پرهیز از هر گونه صحبت هایی که موجب عدم اعتماد یا بی علاقگی فرزندان مان به مومنان و اهل مساجد گردد. کودکان غالباً بسیار زیرک تر از آن چه که ما می پنداریم هستند و اگر کسی مرتب در خانه از روحانی مسجد و یا مومنین بدگویی کند، کودک مسجد را جای انسانهای بد یا بیکار دانسته و هیچ علاقه ای برای حضور در مسجد و اصولاً اجتماع مسلمین نخواهد داشت.
9- همانطور که افراط در حضور در برنامه های مسجد موجب دلزدگی از مسجد خواهد شد، عدم حضور یا حضور به ندرت والدین به همراه کودکان در مساجد مضر و بی فایده خواهد بود پس به نظر می رسد کیفیت و کمیت حضور در مسجد باید مورد دقت والدین قرار بگیرد.
10- بعضی مسائل ریز هستند که از نظر بزرگترها شاید هیچ جذابیتی نداشته باشند اما برای کودکان جذاب و دوست داشتنی باشند. مثلا فرض کنید در یک محفل قرآنی کودکانه، کودکان قرآن تلاوت می کنند، شاید ندانیم ولی اگر همین قرائت شان با بلندگو انجام شود و یا در جایگاه خاص قرآئت قرار بگیرند جذابیت برنامه را برای کودکان افزایش می دهد.
11- از ام الخبائثی که موجب دوری فرزندان از مساجد می شود، آثار هنری و یا غیر هنری موجود در ماهواره ها هستند که با تمام مظاهر دینداری من جمله حضور در اجتماع مسلمین مخالف بوده و اصولاً دین را نه یک امر اجتماعی که مسئله ای کاملاً فردی و برای کنج خانه ها معرفی می کنند. امکان مشاهده اینچنین برنامه هایی برای بزرگتر هایی که قدرت تحلیل ندارند نیز مضر و مهلک است چه رسد به کودکانی که هنوز توان پاسخ گویی در برابر تهاجمات فرهنگی را ندارند. اصولاً این چنین است که با ورود ماهواره به خانه ها دیری نمی پاید که خانواده ها اجتماع مسلمین را جماعتی امل و دورمانده از تکنولوژی و پیشرفت دانسته و نه تنها از مسجد و جماعت مسلمین بیزار می شوند که کم کم با دور شدن از مسجد و منبر و روحانی و مومنان، ایمان و دین نیز از خانواده رخت بر می بندد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید،در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.