91/12/25
10:41 ص
با توجه به این که در چند پست، به مبانی فکری و اعتقادی جریان انحرافی پرداختم و با توجه به مسائلی مانند ادعای دیدن هاله ی نور، کشف مدیریت مستقیم امام زمان در بحث هدفمندی، اظهار نظر قطعی در معرفی یاران امام زمان، ادعای شدید ولایت مداری در عین تبعیت نکردن از ولایت فقیه و برخی علائم دیگر، بالاخره یکی از طرفداران جناب مشایی که در این وبلاگ بارها به دفاع از مشایی پرداخته بودند، گفتند که مشکل از شماست که این مسائل را باور نمی کنید وگرنه این مسائل و ارتباطات غیبی وجود دارد و با ظهور امام شرمندگی برای منکران این مسائل می ماند.
فارغ از این که نظر این دوست، چقدر بر مطالبم در باب انحرافات جریان انحرافی صحه می گذارد، لازم دیدم از نگاه دینی و البته تا حدی که به مسئله اشراف دارم به رد این گونه ارتباطات و استفاده از آنها بپردازم:
در تمام داستان هایی که از قرآن مجید به خاطر داردم، غیر از داستان حضرت خضر علیه السلام که نشان می دهد برخی از اولیای الهی از اطلاعات غیبی خود مجاز به استفاده بودند، سایر انبیای الهی جز در مواردی که وحی (در بیداری یا خواب) به ایشان می شده است مجاز به چنین کاری نبودند و حتی چنین علمی نداشتند. به عنوان مثال حضرت ابراهیم با دیدن خوابی که در مورد قربانی کردن حضرت اسماعیل دیدند به نوعی مورد وحی و دستور الهی قرار گرفتند، اما اینگونه به خاطر ندارم که پیامبری و یا امامی معصوم از غیب دانی خود در مدیریت و رفتار خود استفاده کرده باشد.
حضرت پیامبر اعظم صلوات الله علیه، بهترین بنده ی خدا و برترین اسوه ی مومنین، بین استفاده از غیب و مشورت، مشورت را انتخاب می کردند، حضرت علی علیه السلام اگر چه می دانستند ابن ملجم در کدام شب و در کدام مسجد چه خیالی در سر دارد ولی براساس غیب دانی تسلیم نشد، حضرت امام حسین علیه السلام اگر چه داستان کربلا و عاقبت اجابتِ دعوت کوفیان را می دانستند اما به جای رفتار براساس دانش غیبی خود، از تکلیف خود تبعیت نمود. در داستان شهادت بسیاری از ائمه صلوات الله علیهم اجمعین می دانیم که امامان ما از شهادت شان در همان شب یا روز مطلع بوده اند، اما هیچ پرهیزی براساس آن اطلاعات غیبی انجام نداده و طبق روال عادی و تکلیف خود عمل می نمودند.
بحث دیگر این که منابع غیبی همیشه از سوی خداوند نیستند، و اگر چه وحی و الهام از سوی خدا تنها برای خالصان است که صورت می گیرد ولی هستند افرار و اشراری که به واسطه ی ریاضت یا برخی اعمال خاص، از منابع شیطانی برایشان الهام می شود، پس اگر حقیری مانند من خبری از غیب آورد و محقق شد، نباید فوراً فرقه ای برای تبعیت از او تشکیل داد، چه بسا این اخبار از طریق حدس و یا راههای حرام مثل رابطه با اجنه و شیاطین حاصل شده باشد، منابع غیبی که در قرآن کریم نیز به وجود چنین ارتباطاتی صحه گذاشته شده و البته این اعمال از گناهان بزرگ و حرام قطعی می باشند و اگر کسی از راه حلال و براساس خواست خداوند به چنین قدرتهایی رسید یقین بدانید که این فرد از آنهاست که حتماً ظرفیتش را داشته است که به او داده اند چرا که:
هرکه را اسرار حق آموختند، مهرکردند و دهانش دوختند
این چنین افر ادی می شوند مثل آیت الله بهجت، نه مثل برخی دیگر که اسرار (موهوم) عیان گویند و بعد ادعای حلاج شدن داشته باشند.
حال با مثالهای فوق که یقیناً می توان خیلی بیش از آنها یافت و در اینجا قلت شان به دلیل قلت دانش من در تاریخ اسلام است، چگونه می توان نتیجه گرفت که کسی در حد و اندازه ی آقای مشایی و یا دوستان شان، بافرض (محال) براساس دانش غیبی خود از تکلیفِ شرعی و عقلی خود شانه خالی کند؟ بر چه اساسی می توان گفت که چون فرضاً چیزی از غیب به ایشان رسیده است پس می توانند رأساً به آن عمل کنند حتی اگر برخلاف شرع و عقل باشد؟ مگر این که فرض کنیم ایشان مقامی مافوق حضرت موسی و در حد حضرت خضر علیهما السلام داشته باشند؛ البته یکی از دوستان و اساتید آقای مشایی (آقای یعقوبی) ادعاهای اینطوری به صورت علنی در مورد نصیحت به حضرت موسی دارد که این گزینه را نیز می توان رد نشده روی میز نگاه داشت.
در روایات مسلم و قطعی داریم که کسی که ادعای اطلاع از برخی اخبار غیبی خاص مانند تعیین روز قیامت و یا موعد ظهور و یا ارتباط با امام زمان دارد دروغگوست، حتی علما و بزرگانی که با امام زمان ارتباط داشتند بعد از فوت شان و از سوی نزدیکان و خواص شان چنین مسائلی کشف گردید، نه این که خودشان بیایند و دوربزنند که مستقیم رابطه داریم و هاله ی نور دورمان هست و دیگر دوران تحسس (حس کردن امام زمان عج) است و می توان امام زمان (عج) را حس کرد و با او رابطه داشت.
حتی می گویند برای عرفای بزرگ که حالت های معنوی غیبی و شهودی حاصل می شود نیز آن حالت، تنها برای خود آن عارف معنی دارد و مستند است و اینگونه نیست که برای سایرین حجت و قابل اتباع باشد. در هر صورت کشف این انحرافات و تجویز دارو برای آنها کار اساتید اخلاق و علمای دین است و اگر کسی از ایشان فاصله گرفت، این بیماری انحرافی تمام شئون او را در بر می گیرد، دیگر اگر قرار شد قیمت سود بانکی را نیز تعیین کند وابسته به این حالات می شود، اگر قرار باشد کسی را عزل و یا نصب کند هم نمی تواند از این قوای توهمی استفاده نکند، بسیاری از اعمال رییس جمهور که حتی برای اطرافیان ایشان هم قابل فهم نیست احتمال قریب به یقین از همین منابع موهوم نشأت می گیرد، یعنی وزیری که نمره اش بیست است یا آن یکی که هلو بود را نیز بر اساس همان دلایل عوض می کند یا دیگری را در مأموریت عزل می کند، اگر قرار بود انقلابی را اسلامی یا انسانی بداند آن را هم به همان منابعش رجوع می دهد، اگر قرار شد فتوا دهد با مردم اسرائیل دوستیم یا نه، آن را هم به همان منابع رجوع می دهد، اگر قرار باشد بفهمد کسی یار امام زمان است یانه می تواند با استفاده از همان منابع موهوم به صورت قطعی بفهمد که چه کسی یار هست و چه کسی یار نیست.
در هر صورت تکلیف مسلمین در زمان غیبتِ معصوم، مشخصاً انجام تکالیف شرعی شان و تبعیت از علما و فقهاست و در عصر حاضر بر عصاره ی جمع علما یعنی مقام معظم ولایت فقیه است، همان مقام که به زعم امام خمینی ولایت رسول را دارد، نه این که براساس اطلاعات موهوم، غیرمستند و شهود ادعایی از عرفای جعلی و مدعیان دروغین ارتباط با امام معصوم گام بردارند و به جایی برسند که به جای امام زمان، مشایی بشود رهبرشان و شمشیر در برابر نائب برحق امام زمان بکشند. دوستان توجه داشته باشند که در ابتدا زاویه پیدا کردن، اگر چه چندان به چشم نمی آید ولی با طی مسیر، ناگاه فرسنگ ها از سبیل هدایت فاصله ایجاد می شد و همین خارج شدن از جاده ی ولایت است که می شود در هروادی سرگشتگی و حیرانی و گمراهی.
این مطلب در عصرهامون منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: انحراف مشایی هاله نور احمدی نژاد ولایت فقیه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/4
4:17 ع
هاله ی نور صحبتی بود که آقای احمدی نژاد در محضر آیت الله جوادی آملی به نقل از یکی از حضار در آن جلسه بیان کرد، این حاضر در جلسه که هاله ی نور را دید که بود؟ این ایده که هدفمندی یارانه ها را مستقیماً حضرت مهدی (عج) مدیریت می کند از چه کسی بود؟ این ایده که پول یارانه ها نیز پول امام زمان است و با بقیه ی پول هایی که به مردم می رسد متفاوت است و حتی نباید با آنها قاطع بشود (همین 44500 تومان) از چه کسی بود؟ این ایده که آقای احمدی نژاد در مناظره انتخاباتی اسامی برخی از غیرعلیه السلام ها را ببرد بر مبنای کدام حجت بود؟ آن دلیل که برای عوض نکردن مشایی، یک هفته احمدی نژاد را ساکت کرده بود یا برای عوض کردن حیدر مصلحی او را خانه نشین کرد، کدام حجت بود؟ آن کسی که به آقای احمدی نژاد خط داد در جلسه ی استیضاح، به جای دفاع از وزیرش، سران دو قوه را مورد اتهام قرار دهد چه کسی بود؟ آن حجت که احمدی نژاد را قانع کرد وزرایی را که هلو بودند یا نمره شان 20 بود را یک شبه عوض کند کدام بود؟ آن حجت که باعث می شود دل دشمنان را شاد ودل مردم و رهبر را خون کند چه حجتیست؟ آن حجت که باعث شده است کارشناسان اقتصادی را آدم هم حساب نکند کدام دلیل است؟ آن حجت که اینقدر به ایشان اعتماد به نفس داده که همه را مقصر مشکلات می داند غیر از خودش را کدام است؟ آن حجت که احمدی نژاد را قانع می کند از برخی دستورات ولی فقیه و تکالیف قانونی خود سرپیچی کند کدام است؟
سوالات بالا می توانند همچنان ادامه پیدا کنند، اما همان 2-3 تای اولش کافیست تا من سؤال اصلی ام را از آقای احمدی نژاد بپرسم:
آقای احمدی نژاد! من به یقین رسیده ام که شما در وجود مشایی چیزی دیده اید که برای شما حجت است، و این که این حجت بعضاً از دلایل عقلی نیز فراتر می رود، پس لطف کرده و حجت تان را برای ما هم بیان کنید، چه بسا ماهم به حجت شما ایمان آوردیم، از شما نمی خواهیم صفات عالیه و متعالی ایشان نظیر "هدیه الهی، انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین" را دوباره تکرار کنید، بلکه اصل حجت یا حجت هایی را که از ایشان دیده اید را بیان کنید و حجت را بر ماهم تمام کنید، شاید ماهم به راه راست هدایت شدیم و اگر حجتی که به آن رسیده اید برای ما قابل بیان و حتی قابل اشاره هم نیست، لطف کنید از این حجت که برای ما قابل فهم نیست برای مدیریت کشور استفاده نکنید، ما به احمدی نژادی که حجتش ولایت فقیه و راهش قابل فهم بود رأی دادیم نه به احمدی نژادی که معلوم نیست حجتش چیست و کیست و مقصدش کجاست.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: انحراف(25) احمدی نژاد(73) مشایی(32) هاله نور(2)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/20
11:45 ع
شاید آن زمانی که هاشمی، احمدی نژاد را با بنی صدر مقایسه کرد، هیچکس فکر نمی کرد روزی این اتهام فراگیر گردد، چه کسی فکر می کرد که احمدی نژادی که به لحاظ فکری به رهبر نزدیک بود و مدعی سرسخت ولایت مداری و در خط استاد مصباح یزدی، روزگاری موجب آزردگی خاطر ولایت مداران گردد؟! آیا هاشمی قوه پیشگویی داشت؟! یا واقعاً علائمی وجود داشت که توانست چنین پیش بینی بکند؟! آیا هاشمی از روی دلسوزی چنین مقایسه ای را کرده بود؟! یا نه یک مقایسه کاملاً تبلیغاتی و انتخاباتی بوده است؟! در جایی که پاسخ سؤال به نیات افراد باز می گردد، باید بسیار احتیاط کرد، آیا علائمی از مقابله با ولایت، حاشیه سازی، قانون گریزی، بی احترامی به سایر قوا و نهادهای قانونی، ارتباط با بیگانگان یا علائم مشخصه و واضح دیگری از رفتار و گفتار احمدی نژاد نمایان شده بود که او را در خط بنی صدر نشان می داد؟! آیا پیش بینی هاشمی رفسنجانی به عنوان یک فرد دلسوز و مطمئن و غیرطلبکار از نظام باید پذیرفته می شد؟! اگر چنین است، پس چرا پیش بینی تقلب اینگونه مفتضحانه به عنوان بخشی از یک سناریوی جعلی اثبات گردید؟! نامه بدون سلام به رهبر آیا برای هشدار در خصوص احمدی نژاد بود؟! آیا تهدید به آتشفشان خشم ملت نشان از دلسوزی و خیرخواهی هاشمی داشت؟!
پاسخ این سؤالات شما را به یک سلسله جواب راهنمایی می کند، این که هاشمی احمدی نژاد را با بنی صدر مقایسه کرد تا به بهانه آن کشور را دچار چالش و شرایط بحرانی نماید، اگر قرار باشد برای بهانه ای کشور را از شرایط قانونی خارج نمود، باید یک بهانه بزرگ پیدا کرد و چه بهانه ای بهتر از کشف یک خائن بزرگ و چه خائنی بزگتر از بنی صدر؟! فرضاً اگر مقایسه ی ایشان درست بود، آیا نباید طبق رفتار امام خمینی در قبال بنی صدر که تا زمان علنی شدن خیانت های وی، او را تحمل کرد، عمل می نمود، تا از راهی قانونی وی با وی برخورد نماید؟! پس اولاً علائمی مبنی بر وجود یک بنی صدر در پس چهره احمدی نژاد وجود نداشت و ثانیاً اگر هم چنین بود طبق سیره امام خمینی و موازین قانونی باید با وی برخورد می شد و ثالثاً اگر قرار بود نظام را از فردی شبیه بنی صدر حفظ نمایند، باید این کار با دلسوزی، اطاعات و حمایت از ولایت انجام می شد نه با نافرمانی و شورش، مگر می شود پناه بردن از بنی صدر را به دامن آمریکا نشانه بصیرت و دلسوزی برای انقلاب دانست؟!
آنچه که تاکنون نوشته ام مقدمه بود و اصل بحث این است که اگر احمدی نژاد از اول شباهتی به بنی صدر نداشت و اگر از اول مقایسه هاشمی مورد اعتنا نبود پس چه شد این مقایسه فراگیر شد؟! آیا همه اش ناشی از همان حرف هاشمی است؟! آیا رسانه ها حرف هاشمی را آنقدر تبلیغ کردند تا فراگیر تر شود؟! پاسخ من منفی است؛ به نظر من سلسله رفتارهایی که در تغییر رفتار احمدی نژاد شکل داشت و این که چقدر شبیه رفتار بنی صدر بوده است، باید مورد مداقه قرار گیرد :
احمدی نژاد ماهیتاً فردی مقاوم و مستحکم بود که همین خصلت، یکی از جذابیت های ایشان به شمار می رفت، چرا که ایشان بر اصول انقلاب و اسلام پایداری می کرد، ایشان بر ولایت مداری، تواضع در برابر مردم، حاشیه گریزی، ساده زیستی، تلاش و کوشش، پرهیز از امتیاز دادن به گروه ها و جریان ها و باندهای ثروت و قدرت، مقاومت در برابر استکبار به شدت پایداری می کرد و این مقاومت بر اصول موجود شد تا ایشان با رجایی مقایسه شود و البته من این مقایسه را اشتباه نمی دانستم و نمی دانم و همین خصائص بود که موجب فریاد سران باندهای قدرت و ثروت و عداوت آقازاده ها و رانت خوارها بر احمدی نژاد شد و وقتی که پایداری و مقاومت بر اصولی اشتباه باشد آنگاه دیگر نامش می شود لجاجت.
و اما چه شد که احمدی نژاد با این شخصیتِ مقاومت تغییر کرد، (قبلاً در مطالب مختلف قبلی دلایل خود را مبنی بر تغییرات وی بیان کرده ام) پاسخ این است که در واقع شخصیت مقاوم او عوض نشد، بلکه اصول او کم کم استحاله شد. اصالت دادن به قانون رنگ باخت، اصالت دادن به ولایت مداری در خصوص ولایت فقیه استحاله شد، اصالت دادن به حل مشکلات مردم به دفاع از برخی شخصیت های خاص مبدل شد، ولی همچنان همان روحیه پایداری بر اصول جدید باقی ماند، که از آنجا که این صفات مورد تأیید و قابل دفاع نبود دیگر مترادف با لجاجت تلقی می شد.
سؤال دیگری که طرح می شود این است که آیا عوامل بیرونی در بروز این تغییرات مؤثر بوده است یا نه؟! پاسخ را باید در شیوه تعاملات سایر نهادها و اشخاص با وی جستجو کرد، کافیست نگاهی به دولت اول احمدی نژاد بکنیم تا ببینیم که چگونه ایشان از سوی افرادی مانند علی لاریجانی به عنوان رییس مجلس و بسیاری از نمایندگان مجلس و رییس مجمع تشخیص و ... تحت فشار قرار گرفت، چه لایحه هایی که در اثر تغییرات کلی به طرح شبیه شد، چه دخالت های بی موردی که در جزئی ترین مسائل حوزه دولت از سوی مجلس انجام شد، چه استیضاح هایی (مانند استیضاح مرحوم کردان) که بعضاً فقط رنگ و بوی سیاسی داشتند صورت گرفت و چه قوانینی که فقط به قصد کنترل و فشار بیشتر بر دولت تصویب شد و چه قوانینی که به دلیل لجاجت نمایندگان بر تصویب آنها و علی رغم مخالفت شورای نگهبان، راهی مجمع تشخیص مصلحت نظام شد و اینجا بود که فشارهای مجمع بر دولت آغاز می شد، قوانین ضد دولتی یکی یکی مورد تأیید و تصویب مجمع قرار گرفت و به یقین می گویم که تا 3 سال اول از ریاست جمهوری احمدی نژاد، ایشان در برابر این فشارهای زورگویانه و غیر منطقی مظلومانه تحمل می کرد و حتی به حاشیه هایی که برایش می ساختند دامن نمی زد، اما به قول بسیاری از طرفداران احمدی نژاد (که نظراتشان در همین وبلاگ موجود است) هر انسانی ظرفیتی دارد و به کنایات و اعترافات خود احمدی نژاد، کم کم کاسه صبرش لبریز می شد، او دیگر مانند گذشته مظلومانه به فشارها نمی نگریست، او دیگر قوانین را چون قانون بودند واجب الاطاعه نمی دانست بلکه کم کم حرفهای جدیدی زد و رفتارهای غریبی از خود نشان داد، او نه تنها با مجلس و قوه قضاییه و مجمع تشخیص مصلحت شروع به مقابله به مثل و مخاصمه نمود بلکه نسبت به حمایت های بیشتر از رهبر متوقع شد، احمدی نژاد هم مثل هاشمی دنبال حمایت بی چون و چرای رهبر بود، البته تا زمانی که هنوز احمدی نژاد به لجبازی مزمن گرفتار نشده بود و هنوز اصولش استحاله نشده بودند، نظرات احمدی نژاد از سوی رهبری در برابر نظرات هاشمی بیشتر مورد تأیید قرار گرفت که این حمایت که براساس عدالت و انصاف بود، موجب شد بهانه ای برای شعله ور ترکردن آتش کینه و خشم تبار هاشمی و آقازاده ها و فتنه گران مهیاتر گردد، اما احمدی نژاد با این حمایت اقناع نشد و دایره توقعاتش از حمایت رهبر در برابر تمام مراجع و نهادها و در تمام مواضع حق و ناحق گسترش یافت، دیگر حتی انتقاد دلسوزانه رهبر هم برایش سنگین بود، چه رسد به مخالفت ها و انتقادات نابجا و حتی بجای سایرین.
سوال مهم که هنوز پاسخ نداده ام این است که آیا به بنی صدر شدن احمدی نژاد اعتقاد دارم یا خیر؟! پاسخم این است که انحراف درافراد مختلف متفاوت است، انحراف بنی صدر چیزی بود، انحراف مصدق چیزی، انحراف منتظری چیزی دیگر و انحراف احمدی نژاد هم چیزی ورای این ها، پس بنی صدر شدن احمدی نژاد حتی با ادامه روند تغییرات وی برای من منسوخ است و البته ایشان را می توان دچار انحرافات مختص خود دانست، که این انحرافات برعکس مصدق، ریشه ی دینی، مذهبی و اعتقادی دارد، ریشه ای که موجب تغییر عقاید و اصول وی گردیده است، در پس تمام تحریکاتی که از سوی معاندان احمدی نژاد از لاریجانی گرفته تا هاشمی و توکلی و ... در لجاجت احمدی نژاد مؤثر بودند، عوامل دیگری نیز در پیرامون وی قرار داشتند که کم تأثیر تر از دو عامل دیگر (شخصیت احمدی نژاد و سنگ اندازی های دشمنان قدیمی احمدی نژاد) نبود و آن عامل دوستان حاشیه محور بود. احمدی نژاد و هرکس دیگری معمولاً در سختی ها و مشکلات، مشاورانی برای خودش دست و پا می کند، او در برابر سنگ اندازی ها ی غیرمنطقی و سختگیرانه و حتی منطقی منتقدان تغییر رویه داد، تغییر رویه ای که نمی تواند بدون مشورت حلقه ی خاصی که در پیرامون وی شکل گرفت اتفاق افتاده باشد، همان حلقه ای که سرحلقه ی آن، هدیه ای الهی و دارای ده ها صفت دیگر از سوی احمدی نژاد نامیده شده است.
مگر می شود احمدی نژاد در حل مشکلات و تغییر رویه اش از این هدیه الهی یاری نجسته باشد؟! مگر می توان ادعا کرد که مشایی و دوستانش، احمدی نژاد را به صبر و قانون مندی و احترام به سایر قوا و اطاعت از رهبر و ولایت مداری دعوت کرده باشند؟! و او با این ایمان و اعتقاد به ایشان اطاعت نکرده باشد؟! هرگز من چنین چیزی را نمی توانم بپذیریم، بلکه این هدایای شیطانی را آتش بیاران معرکه می دانم! گناه این تحلیلم گردن خودم، تاوان راست و دروغش هم با خودم، مگر می شود احمدی نژاد "همکاری و آشنایی با مشایی را صفت هدیه الهی و افتخار بزرگ" بداند و او را "انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند" بشناسد و از او در نوع تعاملش با ولایت فقیه و سایر قوا و نهادها و افراد وعلما و دلسوزان و مردم استفاده نکرده باشد؟! اصلاً اگر علت اصلی تغییرات احمدی نژاد را درتأثیر گذاری این هدیه الهی بدانم گزافه گویی نکرده ام.
براساس آنچه که ارائه شد، اگر علت تغییرات احمدی نژاد را در سه عامل شخصیت مقاوم و یا لجباز احمدی نژاد، دوستان احمدی نژاد و دشمنان احمدی نژاد جستجو کنیم، یک سوی قضیه به همان ها می گردد که پیشاپیش وی را با بنی صدر مقایسه کردند، همان ها که روحیه لجبازی را در او بیدارتر و بیدارتر نمودند و بهانه ها دستش دادند تا این خصائل را برای او ملکه نمایند.
این مطلب در عمارنامه نیز منتشر گردیده است: مقصرانی طلبکار در پروژه بنی صدرسازی
مطالب مرتبط:
دشمنان احمدی نژاد چرا مهربان شده اند؟!
انتقادات از دولت به موازات تغییرات دولت
نسبت مصدق با احمدی نژاد
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/19
11:32 ع
قبل از شروع به مطالعه ی این مطلب از شما تقاضا می کنم قبل از خواندن تمام مطلب نسبت به آن موضع گیری نکنید.
موضوعی را می نویسم که مدتی است منتقدان قدیمی احمدی نژاد که با ایراد گیری از نحوه حرف زدن و قیافه و لباس پوشیدن احمدی نژاد او را فاقد صلاحیت ریاست جمهوری می دانستند اکنون مرا مورد حمله قرار می دهند. مخالفت این گونه منتقدان احمدی نژاد بدون استناد به دلایل منطقی تا قبل از جریان فتنه ادامه یافت، جریانی که ادعای تقلب در انتخابات را قبل از آن، توسط هاشمی رفسنجانی و همسر و فرزندانش و خود موسوی که ستاد صیانت از آرا تشکیل داد کلید زدند و آن گاه بود که تمام آنان که از انقلاب طلب!! داشتند، در سنگر فتنه قرار گرفتند و آنان را که نیز به انقلاب اعتماد نداشتند را با خود همسو کردند تا انتخابات برگزار شد ولی از آنجا که تعداد کسانی که انقلاب را به خاطر خود انقلاب دوست داشتند بیشتر از کسانی بود که انقلاب را به خاطر ستاندن طلبشان حامی بودند، گروه طلبکاران از انقلاب رأی نیاوردند و نتوانستند که انتقام خویش را با ادعای تقلب بگیرند، ایشان اعتقاد داشتند که دیگی که برای من نجوشد بهتر که سرسگ در آن بجوشد پس انقلابی را که همه کاره اش را نباشند، اصلاً دوست داشتند که نباشد.
پیروزی در برابر این گروه طلبکار که براساس شواهد و مستندات موجود، قصد کودتا داشتند، آن قدر شیرین بود که برایش سجده شکر به جای آوریم. اگر چه این گروه کودتا چی در ادامه همان سیاست "دیگ و سرسگ" برای زمین زدن انقلاب با صدور بیانیه های مختلف و سخنرانی های متعدد تلاش کردند تا به دشمنان این کشور گرا بدهند که چگونه به ایران فشار آورند تا تسلیمش کنند، ولی این مردم و انقلاب شان مقاومت کردند؛ البته این فشارها که مورد اذعان رسمی دولت آمریکا در رسانه ها و مجلس شان قرار گرفت بی تأثیر هم نبود و موجب زحمت هایی در زندگی مردم شد.
و اما موضوع بحث از آنجا شروع شد که رییس جمهور طی روند تغییراتی که از سال قبل دولت نهم به صورت غیرمحسوس آغاز شده و موجب درگیری های عجیبی با برخی وزرای ولایت مدارش شده بود، در دولت دهم روند تغییراتش را شدت بخشید؛ رییس جمهور این بار در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری بازوی رهبرش را بوسید و حال این که بارقبل دستش را بوسیده بود، این بار در جواب نامه عزل مشایی از معاونت اول رییس جمهور، یک هفته نامه را مسکوت و بی اقدام گذاشت و بار دیگر در مقابله با مخالفت رهبری در خصوص عزل وزیر اطلاعات، اقدام به خانه نشینی نمود، در این مقطع بود که برخی از دشمنان قدیمی احمدی نژاد به او امیدوار شدند و بین همین دوستان و هم بحث های خودم هم بودند کسانی که گفتند حالا فهمیدیم که نمی گذارند احمدی نژاد کار کند و ایشان هم مثل خاتمی مظلوم است... که البته این تغییر موضع از سوی منتقدان احمدی نژاد خیلی زود رنگ باخت چرا که اوضاع اقتصادی کشور و تورم 100درصدی حتی دهان مدافعان قدیمی اش را هم بسته بود چه رسد به منتقدان قدیمی اش؛
احمدی نژاد در ادامه تغییراتش، نامه نگاری های علنی و خصمانه ای را با سران قوا آغاز نمود و دیری نپایید که جایگاه تفسیری شورای نگهبان را نیز زیر سوال برد در حالی که از قبل مجلس را در رأس امور نمی دانست و طی همین هفته ای که گذشت، اظهاراتی به مراتب تندتر نمود که به خاطر رعایت آرامش جامعه و اطاعت از دستور رهبری این موارد در بیشتر رسانه ها مسکوت ماند؛ ایشان گفتند که چون رأی نمایندگان مجلس کم تر است و با درصد کمتری نیز پذیرفته می شوند پس حق ندارند برای رییس جمهور تکلیف روشن کنند و یا محدودیت ایجاد کنند و این که گفتند که چون شورای نگهبان هم مستقیماً توسط مردم انتخاب نشده است اعتباری کمتر از رییس جمهور دارد و اصلاً چون قانون را مردم رأی داده اند نباید توسط گروهی که مستقیماً با رأی مردم انتخاب نشده اند تفسیر گردد و حتی این که رییس جمهور تنهای مرجع بالا رتبه ای است که توسط رأی مستقیم مردم انتخاب می شود و حتی انتخاب رهبر را با انتخاب رییس جمهور به لحاظ داشتن آرای مستقیم مقایسه کرد. این اظهارات آن قدر تند بود که بسان یک "فلش بک" ما را برد به اوج تندروی های دوران اصلاحات، به نحوی که این بار منتقدان بزرگتری مانند صادق زیبا کلام او را شایسته تقدیر دانسته است، صادق زیبا کلام یکی از طرفداران شناسنامه دار جریان اصلاحات است که مواضعش در حمایت از رضاخان و هاشمی رفسنجانی طی این سال ها بارها و بارها حاشیه ساز بوده است به نحوی که در سایت ویکی پیدیا در قسمت دیدگاه های سیاسی فقط یک جمله در مورد او نوشته است: "به گفته بیبیسی فارسی او از حامیان اکبر هاشمی رفسنجانی شمرده میشود". آقای صادق زیبا کلام در سخنانی (که در سایتش نیز محفوظ است) در پی تغییرات رفتار احمدی نژاد و سخنان جدیدش اینچنین می گوید:
قبلاً مطلبی نوشتم و تمام مطالب مرتبطم با تغییرات احمدی نژاد را با درج تاریخ شان درآن منشر کردم تا نشان دهم که چگونه به موازات تغییرات احمدی نژاد، بخش اعظم حامیان احمدی نژاد موضع شان نسبت به ایشان عوض شد، اما این مسئله نتوانست پاسخ کوبنده ای برای منتقدان احمدی نژاد باشد، آنها که تا قبل از درج این مطلب و نمونه های دیگرش از سوی سایر دوستان، ما را متهم به تغییرات یک شبه می کردند، با دیدن این خط سیر 3 ساله اقناع نشدند و حرف جدیدی را طرح کردند، ایشان این بار گفتند "شما حتی اگر از 2-3 سال پیش هم احمدی نژاد را شناخته باشید ما و منتقدان ایشان از همان روز اول ایشان را شناخته بودیم"، در حالی که ما علت تغییر موضع مان را نسبت به احمدی نژاد تغییرات وی اعلام کرده بودیم، ایشان تغییرات ایشان را منکر شده و خودشان و امثال موسوی و هاشمی و کروبی را با بصیرت دانسته و ما را دچار اشتباهی بزرگ معرفی نمودند، (البته برخی طرفداران افراطی احمدی نژاد نیز منکر تغییرات احمدی نژاد بودند بلکه تغییر رفتار مدافعان احمدی نژاد را با تهمت های مختلفی محکوم می کردند)، ولی اکنون با رادیکال تر شدن مواضع احمدی نژاد، کم کم اصلاح طلبان و منتقدان قدیمی احمدی نژاد با او نرم تر می شوند، اکنون هم احمدی نژاد در مجمع تشخیص شرکت می کند و هم هاشمی به او لبخند می زند، اکنون صادق زیبا کلام که از حامیان فعال هاشمی به خصوص در مناظرات دانشگاهی است، تغییرات احمدی نژاد را پذیرفته و قابل احترام و تقدیر معرفی می کند و از دیگران اصلاح طلبان هم می خواهد او را تشویق به ادامه این سیاست ها و تشدید مواضع عملی نسبت به مواضع گفتاری نمایند.
از مسائل جالب توجه دیگر این است که صادق زیبا کلام از اصلاح طلبان می خواهد تا در صورتی که نتوانند به صورت منسجم و متحد وارد عرصه انتخابات شوند، از مشایی حمایت کنند:
اکنون این مواضع نشان می دهد که تغییرات احمدی نژاد آن قدر بوده است که حتی دشمنان خونی وی نیز به او امید بسته اند، اینک یکی از امیدواری های ایشان برای ضربه زدن به نظام و رهبری، خود احمدی نژاد است، البته همه منتقدان و دشمنان احمدی نژاد این سیاست را دنبال نمی کنند، بلکه برخی دیگر به منظور ضربه زدن به نظام، احمدی نژاد را مدام تحریک می کنند، آن قدر تحریک می کنند تا یک گفتار یا رفتار ساختار شکنانه ی تندتر و جدیدتر از وی بگیرند، ایشان همان هایی هستند که با سکوت خود در فتنه 88 نیز قصد ضربه به انقلاب و رهبر را داشتند و اکنون با تحریک احمدی نژاد برای به تشنج کشیدن کشور و کمک به ادامه این روند با بکارگیری انتخابات 92 به همان هدف خود می اندیشند و در پس همین رفتار خود می خواهند اثبات کنند که مردم در انتخاب احمدی نژاد اشتباه کرده اند و اکنون باید تاوانش را بدهند.
در ادامه برای هشدار و برای این که بگویم چه کسانی و با چه اهداف و تفکراتی به تغییرات احمدی نژاد امیدوار شده اند، بخشی از اظهارات صادق زیبا کلام را می آورم که در انتهای آن، سه دلیل را به عنوان امیدواری به پذیرش بحث مذاکره ایران با آمریکا می آورد، فقط کافیست به مورد اول این دلایل با دقت معطوف شوید تا عمق خیانت پیشگی این طایفه را دریابید:
البته نمی خواهم اینجا مدعی بصیرت شوم اما در برابر آن ها که چشم امیدشان به فشارهای دشمنان است و تازه متوجه تغییرات احمدی نژاد شده اند باید بگویم که ما از حدود 4 سال پیش این تغییرات را رصد کرده ایم و دلیلش هم این که به همین دلیل، از آن هنگام گام به گام از او دور شدیم و شما با بصیرتی که مدعی اش هستید تازه اکنون متوجه تغییرات رفتار او شده اید.
این نوشته در پاسخ به آن مدعیان بصیرت است که اکنون به مردمی که به احمدی نژاد رأی داده اند، به بزرگانی که از احمدی نژاد حمایت کردند و حتی به خود مقام معظم رهبری شدیدترین انتقادات را وارد می کنند.
مطلب مرتبط: انتقادات از دولت به موازات تغییرات دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/16
12:56 ع
فیلمی از آقای مشایی در فضای مجازی منتشر شده است که الحمدلله طرفداران متعصب ایشان، آن را تکذیب نکرده اند، بالاخره همیشه همه چیز را نمی توان تکذیب کرد اما عدم تکذیب این فیلم به این معنی هم نبوده که بتوانند از آن دفاع کنند و همین سکوتی که در آن جبهه به وجود آمده است با عصبیت در سایر جبهه ها همراه شده است.
آقای مشایی در این فیلم اظهار می دارد که دوره اسلام گرایی تمام شده است، بعد می گوید البته دارد تمام می شود مثل دوره اسب سواری که تمام شد، من در پاسخ به این اظهارات چند سوال مطرح می کنم:
1- آیا اگر دوره اسلام گرایی تمام هم شده باشد، وظیفه ما به عنوان مسلمانان و به عنوان معتقدان به کامل ترین دین الهی و بهتر بگویم تنها دین الهی چیست؟! بر علیه آن گام برداریم یا آن را نشر دهیم؟! وظیفه ما کدام است، اسلام را راه نجات بشر بدانیم یا اسلام را نیز یکی مثل بقیه فرض کنیم؟!
2- آیا آنطوری که ایشان مطرح می کنند ادیانی مثل مسیحیت یا یهودیت دینهایی مثل اسلام هستند؟! یا نه براساس قرآن مجید "الدین عندالله اسلام"؟! چرا باور نمی کنیم که خود موسی و عیسی و نوح و آدم و ابراهیم و ... سلام الله علیهم همه مسلمان بودند؟! مگر این ها آیات قرآن نیستند:
قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَی وَعِیسَی وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره آیه 136)
مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ(آل عمران 67)
نکند دوره قرآن هم تمام شده است؟!
3- آیا اگر دوره یهودیت و مسیحیت تمام شده است به همین دلیل ورود و دخالت انحرافات و ابداعات در دین نبوده است؟! آیا اگر آیین موسی و عیسی تحریف نمی شد اکنون می توانستیم بگوییم دوره ایشان هم تمام شده است؟!
4- آیا عالمان ادیان دیگر می پذیرند که کسی بنشیند جلویشان و بگوید دوره دینتان تمام شده است؟! آیا اگر چنین چیزی را هم قبول کنند، ضعف دینشان را دلیل می گیرند یا نه ضعف خودشان را در تبلیغ و انتشار آن دین علت می دانند؟!
5- آیا قراراست نخبگان ببینند که دوره چه شروع شده و دوره چه تمام شده و همان را فریاد بزنند؟! آیا نخبگی یعنی حرکت دادن و هدایت جامعه یا نه همرنگ دیگران شدن؟! آیا اگر یک روزی دوره آتش پرستی شروع شد باید آقای مشایی بگوید دوره انسان گرایی هم تمام شده است و الان دوره آتش پرستی است؟!
6- آقای مشایی رشد فکر بشر را عامل تمام شدن دوره اسلام گرایی می دانند و می گویند بشر بدون نیاز به اسلام به حقیقت مفاهیم می رسد و حال این که سوال مهمی که طرح می شود این است که این رشد مورد ادعای بشر آیا نمود عینی ندارد؟! آیا باب شدن فرقه ها و مفاسد جدید از همجنس بازی تا شیطان پرستی نشان دهنده رشد بشر است؟! یا نه بشریت با دور شدن از دین خدا به قهقرا می رود؟! آیا کشیشان فکر می کردند که روزی در کلیسا بین دو مرد عقد ازدواج برقرار کنند؟! آیا اینها ناشی از همین اعتقاد کشیشان به رشد فکر بشر نیست؟!
7- بشر چیست؟! انسان کامل کدام است؟! انسان کامل چگونه انسان کامل می شود؟! با رشد فکر بشر؟! یا با پیوستن به منبع وحی الهی؟! کدام کلام وحی است که تحریف نشده به دست مارسیده است؟! جز اسلام، جز قرآن و جز اهل بیت، چه راهی برای رسیدن به منبع فیض الهی وجود دارد؟! پس این آیه "الیوم اکملت لکم دینکم" برای چه آمد؟! اصلاً وقتی دین مهم نبود چه کاری بود حالا کامل بشود یا نشود؟!
این مطلب در عمارنامه منتشر شده است: گیرم دوره اسلام گرایی رو به اتمام....
مطالب مرتبط:
امام زمان (عج) را دست کم گرفتند
انحراف بدخیم در باب مهدویت، ریشه مشکلات
آیا امام عصر مسخ انقلابش را به نام خودش می بیند؟!
یک نمونه واقعی از انحراف
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/11
10:45 ع
امروز آقای رییس جمهور سه حکم انتصاب داشت که هر سه آنها بوی سازمان میراث فرهنگی می دادند. مشایی که زمانی رییس سازمان میراث فرهنگی بود، از رییس دفتری ریاست جمهوری خداحافظی کرد و به رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد منصوب شد، سید حسن موسوی که تا امروز رییس سازمان میراث فرهنگی بود، جای مشایی را در دفتر رییس جمهور گرفت و محمد شریف ملک زاده نیز به ریاست سازمان میراث فرهنگی منصوب شد.
غیر از این افراد که سازمان میراث فرهنگی برایشان یک پله برای ارتقا بود، آقای حمید بقایی نیز از اهالی همین سازمان میراث فرهنگی است که بعداً به سرپرستی نهاد ریاست جمهوری و معاونت اجرایی رییس جمهور منصوب گردید.
و شاید تنها سقوطی که از این پله (سازمان میراث فرهنگی) اتفاق افتاد، نتیجه عدم تفاهم روح الله احمدزاده (یکی دیگر از رؤسای همین سازمان) با حمید بقایی (سرپرست نهاد ریاست جمهوری وقت) بود که توقعات را برای ارتقای احمدزاده ناکام گذاشت.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مستقیماً زیرمجموعه نهاد ریاست جمهوری است و با توجه به حجم فعالیتها و گستردگی و بودجه عظیم آن و به دلیل عدم دخالت مجلس در انتخاب مسئول و نظارت بر آن به عنوان یک حیاط خلوت برای رییس جمهوری در جهت رشد، ترقی و تربیت افراد معتمد دولت به کارگرفته شده است. در این شرایط می توان منتظر ماند و دید که بلندترین درجه ای که با پله میراث فرهنگی نشانه گرفته می شود، ریاست جمهوری است یا خیر؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/30
12:8 ص
با توجه به درج مطلبی که چندی پیش از سایت شریان در این وبلاگ منتشر کردم و البته برخی از آنها را محتمل به تکذیب دانستم تکذیبیه ای را که یکی از مخاطبان وبلاگ در اختیارم گذاشته اند را ضمن تشکر از ایشان منتشر می نمایم:
بسم الله الرحمن الرحیم
در پی انتشار خبری در برخی سایت ها و پایگاه های اینترنتی مبنی بر نشست مهندس رحیم مشایی با مازندرانی های مقیم تهران و نقل قول های منتسب به ایشان در این نشست، به اطلاع می رساند که این خبر از اساس کذب محض بوده و هیچ پایه و اساسی ندارد.
همانگونه که بارها تاکید شده است رییس دفتر محترم رییس جمهور در خصوص انتخابات ریاست جمهوری آینده و ورود به این عرصه، در هیچ محفل خصوصی و عمومی هیچگونه اظهار نظر و موضعگیری خاصی نه به نفع خود و نه برای کاندیدای دیگری نداشته است .
مرکز روابط عمومی دفتر رییس جمهور انتشار اینگونه اخبار کذب و شایعه پراکنی ها را ادامه سناریو سازی های تکراری عده ای خاص علیه دولت می داند و همانگونه که از متن خبر مذکور بر می آید تهیه کنندگان این خبر مجعول، در ضمن تلاش برای تبلیغ به نفع کاندیدایی خاص، بدنبال تحت الشعاع قرار دادن و به حاشیه راندن رای تامل برانگیز صادر شده ،درخصوص دو نفر از توهین کنندگان به رییس جمهور محترم و رییس دفتر ایشان طی روزهای اخیر، بوده اند که بازتاب گسترده ای در سطح افکار عمومی داشته و تعجب همگان را برانگیخته است .
ناگفته پیداست که توسل به خبرسازی های دروغین و اینگونه اقدامات غیر اخلاقی برای عاملان آن هیچ گونه نتیجه ای نخواهد داشت، همچنان که تاکنون نیز نداشته است چرا که مردم، با بصیرت و هوشیاری، تمام تحرکات را تحت نظر دارند و همواره بدون توجه به فضا سازی های کاذب، بهترین واکنش را نشان داده اند و دولت هم به رای و نظر مردم، احترام قائل است.
این مرکز با تاکید مجدد بر کذب بودن خبر مذکور ،حق پیگیری حقوقی و قضایی آن را برای خود محفوظ می داند.
مرکز روابط عمومی دفتر رییس جمهور
http://president.ir/fa/43358
توضیح این که من در مطلب خودم "مشایی این بار آمده که بماند"بحث های منتشره در سایت شریان را مستند ندانسته و محتمل به تکذیب دانسته بودم اما بحث نامزدی آقای مشایی را در انتخابات ریاست جمهوری برای خودم مسجل دانسته و در آن خصوص تحلیل خود را ارائه داده بودم که البته همانطوری که در این تکذیبیه هم مشاهده می نمایید بحث نامزدی آقای مشایی تکذیب نشده است و تا کنون ایشان انصراف قطعی خود را از این مسئله اعلام ننموده اند، بلکه اصل خبر یعنی برگزاری این جلسه و اظهارات مورد ادعا در آن سایت مورد تکذیب ایشان قرار گرفته است.
مطلب مرتبط:مشایی این بار آمده که بماند
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/29
12:28 ص
جناب مشایی با صلابت تمام اعلام نموده اند که برای نامزدی وارد خواهند شد و حسابی هم بر مدعیان وجود جریان انحرافی خواهند تاخت واین که اگر احمدی نژاد فقط 10 دقیقه از دلیل مشکلات بازار صحبت کند همه نظرات عوض می شود، ایشان گویی گفته اند که در این 6 ماه تنها حمله خواهند کرد و از هیچ کسی هم رودربایستی نخواهند داشت. ایشان خیلی مجدانه گفته اند که نمی گذارند حاصل زحماتشان به دست قالیباف بیفتد و این که برخی وقت ها به مظلومیت احمدی نژاد می گرید.
مطالب فوق در پایگاه خبری شریان منتشر شده است و در سایت های دیگری نیز از قول آن سایت بازنشر گردیده است، اگر چه احتمال می دهم برخی از بخش های آن تا حدودی پررنگ تر منتشر شده باشد و یا بعداً تکذیب گردد ولی در اصل موضوع که همان حضور مشایی در انتخابات است بسیار بعید است که شکی ایجاد کند.
اینجاست که دلیل تنش های اخیر بین قوا و حتی فراقوه ای بیشتر مشخص می شود؛ اکنون دلیل برخی حرکات و حاشیه سازی های بی مورد و دامن زدن به حاشیه های دولت مشخص می شود. رییس دولت با این حرکات به دنبال امتیاز گیری است و امتیازش هم نامزدی فردی مانند مشایی بوده است و البته بزرگان و ذی نفوذان مجلس هم بدشان نمی آید که دولت بیش از پیش آبرویش را در این دعواها خرج کند و برای این خواسته دولت بهانه ایجاد می کنند.
دولت به منظور نشان دادن جدیت خود در خواسته هایش از قبل همه برجکها را هدف قرار داده است، از قبل هم به مجلس و هم به قوه قضاییه و هم به شورای نگهبان تاخته است و با عدم احترام به شورای حل اختلاف منسوب رهبری عملاً همه را زیرسوال برده است و نشان داده است که پتانسیل حرکات شدیدتر و تمرد از حکم و نظارت شورای نگهبان را نیز دارد.
اینجاست که تحقق سیاست پوتین - مدودوفی به مهمترین هدف دولت بدل شده و سایر اهداف دیگر تحت این هدف بعضاً استحاله می شوند و همانطوری که قبلاً هم عرض کرده بودم سوءمدیریت دولت در حل مشکلات اقتصادی مانع شد تا دولت برای عملکرد خود و دفاع از مواضع انتخاباتی دست به اقدامات منطقی و انحرافی بزند چرا که عملاً در شرایط حاضر نه دولت می تواند به عملکرد فوق العاده خود ببالد و نه می تواند موفقیت های آنچنانی را به حمایت مستقیم امام زمان و مدیریت امام زمانی منتسب کند و اینجاست که عصبیت در چهره های ایشان موج می زند؛ عصبیتی که با تهدید همراه شده و چون گذشته، که حرف از لیست مفسدان زده می شد، این بار تهدید به حرف زدن 10 دقیقه ای و افشای برخی مسائل پشت پرده و همراه کردن سه سوت مردم در دستور کار قرار گرفته است.
اما این بار با تخطئه شدید رهبر به خائن بودن مسئولانی که تخم تفرقه می افشانند، بعید به نظر می رسد که سران قوا شروع کننده اختلافی دیگر باشند و از سوی دیگر ورود زودهنگام به مسائل انتخاباتی برای کسانی که کارنامه خوبی نزد مردم ندارند تقریباً یک الزام سیاسی به نظر می رسد و گرنه کسانی که کارنامه ی خوب و مشخصی دارند چه نیازی به این حاشیه سازی ها دارند، دقیقاً این سیاستی بود که مخالفان احمدی نژاد در دوره قبلی در دستور کار قرار داده بودند تا ماه ها قبل از انتخابات سلامت انتخابات را زیرسوال ببرند و کمر همت خود را برای فتنه گری ببندند و به نظر می رسد با توجه به هزینه هایی که مشایی برای انقلاب ایجاد کرده است و احتمال رد صلاحیت شدن وی از سوی شورای نگهبان، این فشارها همچنان ادامه خواهد یافت.
تکمیلی: تکذیبه دفتر رییس جمهور نسبت به خبر سایت شریان و توضیح اینجانب را در مورد این تکذیبیه اینجا بخوانید.
مطالب مرتبط:
امام زمان (عج) را دست کم گرفتند
انحراف بدخیم در باب مهدویت، ریشه مشکلات
یک نمونه واقعی از انحراف
لزوم دقت در پاسخگویی به سخنان از جنس مشایی
یک نمونه واقعی از انحراف
آیا احمدی نژاد نجات می یابد؟!
این بار دعا کنید احمدی نژاد بخواند
رییس جمهور به کجا می رود؟!!
برای احمدی نژادمان و خودمان دعا کنیم...
آیا امام عصر مسخ انقلابش را به نام خودش می بیند؟!
بگذارید احمدی نژاد بخواند!
چگونه احساس خطر نکنم؟!
کامل اظهارات رحیم مشایی در جمع طلاب و نقدی بر آن
مشایی شهید آوینی دیگر؟!
بازهم داستان تکراری عرض اسفندیار و زحمت ما!
گاه پندگیری ولایت مداران دولت!!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/8/11
3:51 ع
مدام از برخی مسئولان کشور سخنانی در معرفی امام زمان عج شنیده و می شنویم و همواره از این که مسئولان و مردم کشورما همواره به یاد امام زمان و دلتنگ ظهورایشان هستند احساس افتخار کرده ایم، اما بحثی را که مطرح می کنم ریشه در برخی انحرافات عمیق و بدیع در باب انتظار دارد. انحراف در باب مهدویت همواره وجود داشته و انجمن حجتیه و مکتب خودساخته بهاییت ریشه در انحرافات این باب دارد. قبلاً در باب انحرافاتی که ریشه از فهم غلط و سلیقه ای از مفاهیم عمیق دینی مانند توکل و توسل و استخاره دارد مطالبی را نوشته ام و اکنون این انحراف خطرناک و جدید که ریشه در باب مهدویت دارد را معرفی خواهم نمود. از شما مخاطب عزیز تقاضا دارم مطلب را با حوصله از مقدمه شروع کنید تا خدای ناکرده اختلافی ناشی از سوءتفاهم با نگارنده ایجاد نشود.
غیبت و انتظار مفاهیمی عمیق بوده که علمای راستین شیعه همواره به صورت ریشه ای و علمی پرداخته اند و عصاره ی تمام این تضارب آرای ناشی از آیات و روایات و علوم دینی در باب غیبت کبری و انتظار در مفهوم جدیدی به نام اصل ولایت فقیه بروز پیدا نموده است. براساس روایات مسلم و قطعی که به ما رسیده است در زمان غیبت کبری، علما و فقهای دین نیابت امام زمان را دارند و باید از ایشان تبعیت نمود و با توجه به اصل پذیرفته شده اجماع در کشف و استنباط و رفع نیازهای جامعه اسلامی، مفهوم ولایت فقیه با همان تعریف ولایت رسول الله (به تعبیر امام وارسته انقلاب خمینی کبیر) پا به عرصه پرچمداری اسلام گذاشت و با توجه به استفاده از پتانسیل وحدت مسلمین، از آن روز تا کنون پرچم اسلام راستین روزبه روز برافراشته تر و برافراشته تر می شود.
ولایت فقیه از آن جهت بهترین جایگزین امام معصوم در عصر غیبت است که هم مفهوم وحدت و تبعیت و هم حکومت دینی را در خود مستتر دارد و حکومتی که به این اصل مترقی مجهز باشد کمترین احتمال لغزش و خطا را در پیش روخواهد داشت و اینچنین حکومتی، باب بدعت ها و انحرافات را بر روشنفکران!!! و منحرفان خواهد بست. اینجاست که ولایت فقیه که خود حفاظت و مقدمه سازی ظهور حضرت حجت را بر عهده گرفته است، هدف نیش و نوش های سمی دشمنان اسلام راستین و امام زمان قرار می گیرد، ولی با توجه به پایگاه مستحکمی که امام زمان در دل شیعیان و مؤمنان دارد، روز به روز اقتدار ولایت فقیه به واسطه نیابت از امام زمان بیشتر و بیشتر و محبوبیت او فراگیرتر و جهان شمول تر گردیده است، آنچنان که آوازه این اقتدار و محبوبیت پا از مرزهای جغرافیایی فراتر نهاده و موجب ناامیدی دشمنان از حربه تحریف، بدعت و تحجر در انقلاب گردیده است.
ولی فقیه با توجه به تسلطی که در حوزه علوم دینی و اشرافی که به مسائل سیاسی زمان دارد، همواره نسبت به شناخت بازی دشمنان و بدعت آورندگان و البته متحجرین هشیار بوده و مفاهیمی مانند پلورالیزم و سکولاریزم و عرفانهای نوظهور و مکاتب بشرساخته و اسلام افراطی و طالبانیسم نیز نتوانسته اند بدعت و تحجر را در این حکومت وارد کنند و اینچنین است که اصل ولایت فقیه در عین تبلیغ و گسترش اسلام راستین در برابر مظاهر پیشرفت و علوم و تکنولوژی های نوین نیز کم نیاورده و در واقع با تفقه در دین، جایگاه زمان را در پیشرفت دین قدر بداند و اینچنین عامل زمان، پیشرفت علم و تکنولوژی که موجب رکود سایر ادیان می گردید را به عنوان یک ابزار نشر و توسعه در دست بگیرد.
و اما چندسالی است که ایستادگی ولی فقیه در برابر انحرافات موجب گردیده است تا یک انحراف نوین زاده شود. این بیماری بدخیم، ولی فقیه را که ریشه در تفکر انتظار و غیبت امام زمان دارد را منافی مفهوم انتظار (حجتیه) معرفی می کند و مفهوم ولایت فقیه را با ولایت مداری در تضاد می داند، چرا که انسان کامل را در (عصر غیبت صغری!!) در دسترس و ارجح از ولایت فقیه می داند. این جریان، به منظور خنثی سازی مفهوم ولایت فقیه به ناچار باید مشروعیت این اصل مترقی (ولایت فقیه) را که برگفته از مهدویت اصیل است را زیر سوال برده و برای همین باید از اعتبار امام زمان در تایید بدعت ها و بدعت گزاران استفاده می نماید. اینچنین است که مدعیان این تفکر انحرافی، در پیروزی ها، پیروزی خود را مستقیماً تحت نام و تایید امام زمان معرفی می کنند و در شکست ها و ضعف ها دیگران را به ایستادگی در برابر انسان کامل محکوم می نمایند تا اعتبار کسب کرده را از دست ندهند و اعتبار رقبا را زیر سوال برند.
اگر چه این انحراف در ابتدا با یک نشت فکری از یک به ظاهر دوست یا بهتر بگویم مراد منحرف آغاز شد، ولی کم کم مجموعه ای را که بزرگترین افتخارش دست بوسی ولایت فقیه بود را به صورت کامل آلوده و یا طرد نمود و بعد از مدتی مراد و مرشد انحرافات از نظرها محو شد و ادامه ی انحراف به مریدان فکری این انحراف سپرده شد.
این منحرفان در مواقعی که علناً در برابر ولی فقیه ایستاده بودند، ادعای ولایت مداری شان گوش فلک را کر می کرد و در مواقعی که مورد انتقاد ولی فقیه و یا ولایت مداران قرار می گرفتند فوراً شروع می کردند به معرفی انسان کامل و این که هیچ کسی جز او اعتباری برای حکومت ندارد و این که تنها اوست که باید از او اطاعت کرد و ...، اگر چه این مفاهیم شاید در نظر اول مفاهیم خوب و قابل ستایشی به نظر برسند اما وقتی که با دیده بصیرت به آنها نگریسته می شود و آنها را در کنار ناسیونالیزم و فقه گریزی و تساهل این گروه و تعاریف انجمن حجتیه از بحث انتظار می گذاریم به این نتیجه می رسیم که ادعاهای ایشان در ارج گذاشتن به مقام انسان کامل، ریشه از نوعی تفکرات حجتیه داشته و تنها برای توجیه اشتباهات و طغیان هایی که در برابر دستورات ولی فقیه انجام داده اند مطرح می شود، گویی این گروه می خواهند تمرد خود را از ولی فقیه در سایه اطاعت شان از امام زمان یا همان انسان کامل توجیه کنند و اینچنین هم خودشان را منتسب به معصوم بدانند و هم اعتبار ولی فقیه را زیر سوال ببرند.
اینان نه تنها معتقدند که اسلام را تنها باید به دست امام زمان سپرد، بلکه گویی از خدمت هر کس دیگر به اسلام نیز زیاد خوششان نمی آید، ایشان خدمت به ظهور را در پرداختن به انسان جستجو می کنند و گویی پرداختن به اسلام را تنها در حوزه امام زمان می دانند. اگر چه حجتیه های قدیم مایل بودند کناری بنشینند و افزایش ظلم و فساد را به انتظار ظهور تنها نظاره کنند، اما ایشان از قدرت بدشان نمی آید.
نتیجه: در تاریخ 27/12/89 مطلبی نوشته بودم با این عنوان که “آیا امام عصر مسخ انقلابش را به نام خودش می بیند؟!” و در آن مطلب مباحث اخیر را تا حدودی مورد واکاوی قرار داده بودم و اما اکنون بیشتر به این مسئله ایمان دارم که هر گونه نسبت ناروا و ناسزا اعم از "هاله ی نور" یا "مدیریت مستقیم امام زمان در بحث هدفمندی" و "ادعاهای ولایت مداری مصادف با قهر یا تمرد از ولایت فقیه" و "طرح بحث غیبت صغری با این تعبیر که در غیبت صغری ارتباط با امام زمان مانند غیبت صغری می تواند محسوس و مستقیم باشد" و "تعریف مکتب ایرانی" و "غیر اسلامی دانستن قیام های منطقه" و .... با تناقضات آشکار و بعضاً رسوایی همراه شد و البته این مسئله برایم قابل پیش بینی بود چرا که مدیریت امام زمان را حقیقتاً نافذ می دانم، به خصوص این که هرگز ایشان نمی گذارند کسی یا کسانی منحرف، با سوءاستفاده از نام ایشان انقلابی را که هزاران خون بسیجی با پیشانی بند "یا مهدی" و "یا زهرا" و "یا حسین" علیهم السلام به پای آن ریخته شده را با انحرافات فکری و بدعت های زشت مسخ نماید.
اکنون حقیر بخش زیادی از مشکلات کشور را ناشی از نیت پلید نشر این بدعت می دانم، نیتی که هر موفقیت را ناشی از تأیید مستقیم امام زمان و نشانی از بی نیازی به ولی فقیه و اطاعت از ایشان معرفی می نماید و با رسوا شدن، روز به روز به جریانی عصبی و تنش زا تبدیل می شود، جریانی که علی رغم دستورات مؤکد رهبر به حفظ وحدت و پرهیز از علنی کردن اختلافات و تمرکز بر حل مشکلات مردم هنوز تبعیت خود را از این دستور اعلام ننموده است و این درحالی است که سران دو قوه ی مقننه و قضاییه سریعاً و صریحاً نسبت به این مسئله اقدام نمودند و البته ما به تمرد های یک هفته ای و ده روزه و شاید بیشتر این جریان و ادعاهای بعدشان در باب ولایت مداری و انسان (کامل) محوری عادت کرده ایم و با شناخت ریشه ی این ادعاها دیگر متعجب نخواهیم شد.
خبر تکمیلی: بالاخره رییس محترم جمهور نیز تبعیت خود را از دستور رهبر معظم انقلاب اعلام نمودند، امید که هر چه زودتر شاهد حل شدن مشکلات گفتاری، رفتاری و فکری در کشور باشیم.
مطالب مرتبط:
فاصله سران قوا تا خیانت | ...... | پنج شنبه 11/8/91 |
پاسخگویی آملی لاریجانی یک الزام بود | ...... | چهارشنبه 3/8/91 |
شخص دوم مملکت یا مسئول اول دولت؟! | ...... | سه شنبه 2/8/91 |
یک نمونه واقعی از انحراف | ...... | چهارشنبه 19/7/91 |
رویکرد منسجم مدافعان محض دولت | ...... | دوشنبه 17/7/91 |
آقای احمدی نژاد تشکر! | ...... |
چهارشنبه 12/7/91 |
خطاب به مسئولان محترم قوا | ...... | جمعه 7/7/91 |
دیگر کسی در رأس امور نیست؟! | ...... | پنج شنبه 30/6/91 |
تناقض در شعار جدید دولت | ...... | پنج شنبه 23/6/91 |
کدام شعار دولت عوض شد+عکس | ...... | چهارشنبه 22/6/9 |
تیم اقتصادی دولت چرا ساکتند؟ | ...... | سه شنبه 21/6/91 |
در حاشیه سخنان اخیر رییس جمهور | ...... | پنج شنبه 16/6/91 |
آقای رییس! ماهم درکتان می کنیم اما... | ...... | جمعه 30/4/91 |
وزارت اطلاعات، کشور و استانداران مقصر گرانی؟! | ...... | جمعه 16/4/91 |
سخنی با سران هنوز محترم قوا! | ...... | جمعه 9/4/91 |
رییس جان! علی میزان عدالت است نه خودمان | ...... | یکشنبه 21/3/91 |
اسرائیل از ما مردم هم پخمه تر است؟! | ...... | شنبه 23/2/91 |
وزیر اطلاعات مقصر یا سیبل گرانی ها؟! | ...... | جمعه 22/2/91 |
رییس جمهور و مشاوره با نامشاوران | ...... | سه شنبه 19/2/91 |
نظرات اخیر احمدی نژاد مورد حمایت خاتمیست!!! | ...... | جمعه 1/2/91 |
یک سفربازاری به جای چند سفر استانی | ...... | دوشنبه 28/1/91 |
انصاف گمشده ی سیاسیون (برگزیده مجله پارسی بلاگ) | ...... | جمعه 19/12/90 |
کاش دولت همیشه علمی عمل کند | ...... | جمعه 7/11/90 |
کاهش آنی قیمت سکه پیامی برای دولت | ...... | چهارشنبه 5/11/90 |
کاش رییس جمهور بخواند | ...... | سه شنبه 4/11/90 |
لزوم پاسخگویی سریع ارزی دولت | ...... | جمعه 16/10/90 |
دولت دوستان، نشانه ها را نادیده نگیرند | ...... | پنج شنبه 8/10/90 |
تحلیل درست دکتر؟!! | ...... | جمعه 2/10/90 |
نظام اسلامی جایگزین مناسب نظامهای انسانی | ...... | یکشنبه 1/8/90 |
نسبت مصدق با احمدی نژاد | ...... | سه شنبه 5/7/90 | |||
|
این بار دعا کنید احمدی نژاد بخواند | ...... | پنج شنبه 24/6/90 |
13+25=؟ | ...... | یکشنبه 20/6/90 |
رییس جمهور به کجا می رود؟!! | ...... | سه شنبه 21/4/90 |
ولله شأن ملت از دولت و مجلس بالاتر است | ...... | سه شنبه 20/2/90 |
برای احمدی نژادمان و خودمان دعا کنیم... | ...... | شنبه 17/2/90 |
آیا امام عصر مسخ انقلابش را به نام خودش می بیند؟! | ...... |
جمعه 27/12/89 |
بگذارید احمدی نژاد بخواند! | ...... | سه شنبه 24/12/89 |
تحلیل تغییرات احمدی نژاد | ...... | پنج شنبه 1/7/89 |
انفعال دولت در پاسخ به انتقادات و توصیه های اخیر رهبر | ...... | یکشنبه 14/6/89 |
گاه پندگیری ولایت مداران دولت!! | ...... | دوشنبه 8/6/89 |
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/1/9
10:1 ع
پس از اظهارات اخیر آقای احمدی نژاد در خصوص این که اسلام توسط فردوسی نجات یافته است، اگرچه این بار این اظهارات با حاشیه های رسانه ای کمتری مواجه شد، اما یکی از مراجع عظام، اینگونه پاسخ گفته اند که این کلام آقای احمدی نژاد ظلم به علمای دین است و فرموده اند که این اظهارات در مورد فردوسی انکار نقش علما در نجات اسلام تلقی می شود.
پاسخ این مرجع عالیقدر، از این جهت حجیت کافی را ندارد که منجی بودن می تواند یک عمل مشترک فرض شود و این که دونفر چیزی را در دوزمان یا مکان متفاوت نجات داده باشند و از این لحاظ این دو مفهوم به لحاظ منطق، منافاتی باهم ندارد و البته این بدان معنی نیست که هردو یا یکی از آنها درست باشد.
علمای عزیز ما در زمانی که حد و اندازه ی شان بسیار بالاتر از حد و اندازه ی پاسخگویی به برخی سخنان از جنس سخنان مشایی است و اگر چه این علما این عمل را از دلسوزی انجام می دهند، ولی بهتر است که این پاسخگویی ها را به شاگردان خبره و معتمد خودشان بسپارند تا در گام های بعد دوباره امثال مشایی ها و جوانفکر ها در رد این پاسخ ها به خود جرأت پاسخگویی و مجادله با مراجع عظام ندهند و اصولاً شاید این همان خواسته ی قلبی شان باشد تا به این شکل خودشان را بزرگ نمایند.
و اما نظر حقیر در مورد این سخنان این است که، یقیناً همان فردوسی که ادعای عجم زنده کردن دارد، می توانست مسراعی برای ادعای زنده کردن اسلام بیاورد و این شجاعت از روح حماسی فردوسی اصلاً غریب نبود تا افراد دیگر برایشان با قافیه ی ناموزون چنین ادعاهایی بسرایند. البته با توجه به سابقه ی آقای مشایی در این که خود را عالم بدون معلم و یا فراتر از معلم می داند، آیت الله مکارم شیرازی نیت این سخنان احمدی نژاد را پیرو ادعاهای قبلی آقای مشایی و احمدی نژاد در مورد علم کردن مکتب ایران و به منظور رد یا تضعیف جایگاه اسلام اصیلی که در نزد علمای دین است دانسته است.
درپایان این که حقیر سراپا تقصیر، جایگاه همه ی کسانی را که در راه اسلام گام می نهند، از عالم تا متعلم و از شهید تا فقیه و... خادم می دانم، نه ناجی! و یقیناً نه فردوسی و نه سایر علما، لفظ ناجی اسلام را برخود نمی پسندند و همه و همه بیش از این که خدمتی به اسلام کرده باشند، از این خوان الهی پربرکت، در محضر پیامبر مکرم اسلام و اهل بیت مکرمشان بهره جسته اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.