لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
< 1 2 3

91/1/27
8:13 ص


طی یک سال اخیر مواضع مختلفی در خصوص نفی یا تأیید سینمای ایران داشتیم که بسیاری از این مواضع بعضاً متضاد، از سوی افراد متعهد و دلسوز سینما و تلویزیون بیان شده بود؛ مواضع مختلف کارگردان هایی مانند سلحشور و ده نمکی و اخیراً هم طالبی و تعدادی از هنرپیشگان مطرح و مشهور که اظهارات و نامه هایی در تأیید یا رد سینما داشتند را شاهد بودیم که لازم دیدم طی مطلبی به آن بپردازم:
ابتدا بگویم که نفی کامل سینما منجر به این نمی شود که کلاً مردم فیلم های سینمایی را رها کنند، بلکه باعث می شود تا صرفاً فیلم های خارجی با فرهنگ بیگانه در کشور رواج یابد و این یعنی واگذاری یک سنگر مهم در تهاجم فرهنگی به دشمن، از سویی نیز تأیید کامل سینما به این معنی که متدینان بی محابا خودشان و فرزندانشان را به این عرصه وارد کنند نیز به صلاح نیست، پس چه باید کرد؟! مصلحت چیست؟!
به نظر می رسد این گونه بحث نفی و اثباتی یعنی رد یا تأیید مطلق سینما نه به مصلحت باشد و نه صحیح؛ می خواهم یک نشانه از اظهارات اخیر دوستان بگویم و آن نشانه این است که اکثر کسانی که سینما را رد کرده اند کسانی هستند که به لحاظ کارنامه، مدتی است یا کاری نکرده اند و یا کارنامه ی موفقی نداشته اند و کسانی که در برابر این افراد ایستاده اند، اکثرا افرادی هستند که با همین سینما به موفقیت هایی نیز دست یافته اند، و هر دو گروه این افراد نیز انسان های محجوبی بوده اند که بخشی از نظرات شان به همین تجارب شخصی شان و همین موفقیت و شکست های شان در فضای حاضر سینما بر می گردد.
مطمئناً در سینمای ما فساد موج می زند، چرا که هر جا که پول و زیبایی باشد، فساد نیز به سان باکتری در اطرافش تجمع می کند و البته نمی توان پول و زیبارویان را از سینما حذف و مشکل را حل کرد ولی شفاف سازی های مالی بخشی از این مشکلات را حل می کند ولی مشکل سینما یک معضل فرهنگی است.
بایستی ابتدا این عرصه را با کار فرهنگی و نظارتی سالم نمود. عرصه ای که در آن کارها با عجله در زمان های کوتاه با گروه های بسته و صمیمی و بدون نظارت و توسط هنرمندانی که علی رغم هنرشان تحت تأثیر هالیوود، بویی از شرم و حیا نبرده اند، نمی تواند فضای سالم و ایده آلی باشد، در فضایی که همه گونه آدم را با هر نوع تفکری در کنار هم و البته بدون نظارت جمع می کند نمی توان توقع فساد نداشت.
با تمام این ها، کارگردانها، تهیه کنندگان و بزرگان سینما که درد دین و فرهنگ این کشور را دارند، نقشی بسیار مهم تر از این انتقادهای بی راهکار دارند. سیستم فیلم سازی ما، نحوه ی انتخاب و گزینش بازیگران و هنرمندان، سرعت، زمان و مکان کار، نوع روابط گروه و همه و همه نیازمند به تحول و مدیریت است، هر یک از این عوامل می توانند در سلامت و اصلاح شرایط فیلم سازی نقش فعالی داشته باشد.
یک کارگردان همانطوری که روح همکاری را در گروه می دمد، می تواند روابط سالم را نیز با انتخاب های صحیح و البته الگوسازی مناسب احیا کنند. تهیه کنندگان و کارگردان ها و باندهای مافیایی معرفی گروه ها، اگر گزینه های پول و شهوت را با حساسیت زیاد قطع کنند، مطمئناً فضای سینما پاک تر می شود. به عنوان مثال اگر تهیه کننده و کارگردان ما گریمور زنشان فقط یک نام باشد و تمام گیریم ها توسط مردان انجام شود، توقع چه معجزه ای را می توانند داشته باشند؟! اگر کارگردانان و تهیه کنندگان ما یک گروه جوان را در نیمه شب و فضای کم و بدون نظارت گرد هم جمع کند و فضای استراحتشان هم یک اتقاق تنگ باشد، چگونه می تواند نگران سالم بودن فضای پشت صحنه ی فیلمش نباشد؟! درد دین باید در مرحله به مرحله ی کار متعهدین عرصه ی هنر به خصوص بزرگان این رشته جاری شود تا به قول خانم صالحی فضای پشت دوربین نیز سالم باشد.
در هر صورت آن چه مهم است این است که انتقادها بایستی در جهت اصلاح حرکت سینما باشد نه در جهت اثبات و شاید هم تشدید فسادها و مهمتر این که متعهدین این عرصه باید هر چه زودتر قربت الی الله به این عرصه گام نهند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/10/28
9:0 ص

 

به نظر من خیلی فرهادی و امثالش را نمی توان سرزنش کرد، ماهیت سینما انسانهای باحیا را نیز بی حیا بار می آورد، خیلی باید کسی مرد باشد بشود مانند سلحشور تا با سرمایه ی کم و هنرپیشه های درجه ی دو و سه و ناجوانمردی های صنف سینما همچنان بر ارزشها اصرار داشته باشد. اگر چه آثار کسی مانند سلحشور شاید در هیچ جشنواره ای جایزه ی نبرد، اما هدف چنین کارگردان هایی جشنواره نبوده تا در عمق ماهیت سینما غوطه ور شوند.

کسی که می خواهد سینما را با تمام ابزار شرعی و غیر شرعیش یا اخلاقی و غیر اخلاقیش داشته باشد، کسی که می خواهد جوایز جشنواره های خارجی و داخلی را درو کند، کسی که می خواهد سینما را بالذات دنبال کند، کسی که می خواهد هر هنرپیشه ای را دعوت به کار کند، کسی که می خواهد هر صحنه ای را مثل صحنه ی واقعی نمایش دهد، کسی که رابطه ی زن و شوهر و غیر آن را با تمام اجزا و مراحلش در آثارش نشان می دهد تا واقعی تر جلوه کند، کسی که می خواهد  احکام دینش را مذموم نشان دهد تا دشمنان دینش برای او کف بزنند، کسی که می خواهد حجاب را به سخره گیرد تا مردم از بی حجابی و بی حیایی بویی نبرند…، آیا می تواند حیا و اخلاق را مد نظر قرار دهد و یا نه با تبر به سراغ ریشه ی حیا و اخلاق که همان دین است می رود؟

آیا تمام ابزاری که در سینمای روز جهان بکار می روند، می توانند مورد استفاده ی کارگردانان متعهد قرار گیرد؟ آیا جشنواره های سینمایی با داوران بین المللی آثاری را که برخی ابزار سینما را تحریم می کنند، بر می گزیند؟ آیا این جشنواره ها فیلم هایی را که به جنگ برخی ابزارهای معروف سینما مانند سکس می روند را بر می گزینند؟ آیا جشنواره های سینمایِ بی حیا با داوران مثل خودش، می پذیرند دینی که مدافع حیا است بین آثار برگزیده سربرآورد؟ آیا کارگردانی که تساوی حقوق زن و مرد را با بی حیایی مرد و بی عفتی زن دنبال نمی کند، اصلاً می تواند به راحتی سرمایه، هنرمندان، هنرپیشگان، ابزار و مشتری خود را جذب کند؟ آیا این سینما با تمام اجزایش نیروهای متعهد را در داخل خودش تحمل می کند و یا نه فقط فرهادی ها هستند که می توانند کار خوب! تحویل دهند و جوایز را ببرند؟

در این نوشته نخواستم روی استثناها مانور کنم که چگونه در این بحران بی اخلاقی و بی حیایی صنعت سینمای ایران و جهان، معدود آثار اخلاقی را نیز دنبال می کنند، بلکه هدفم این بود که جریان سینمای حاضر را بازمعرفی کنم و بگویم که شنا برخلاف این جریانِ متکی به گیشه، سکس، جلوه های بصری و سوپراستار، بسیار سخت است و مرد عابد و عارف و عالم می طلبد و گرنه کار اصغرفرهادی ها و امثالهم نیست که چنین خرق عادتی کنند و در  بهترین حالت می توانند در جهت جریان شناگران خوبی باشند و البته کاپ بگیرند.
 

و آخرین سوال: شما در تصویر بالا و در تلاقی نگاه های آنجلینا جولی و اصغر فرهادی چه چیزی را می توانید ببینید، جز تفاهم بر بی جا بودن مفاهیمی مانند حیا و عفت و البته حفظ حریم رابطه ی زن و شوهر؟! جز این که در صورت اعتقاد به ارزشمند بودن چنین مفاهیمی، در برابر سینما و تولید یک اثر هنری باید به راحتی از آنان گذشت؟! آیا شما در عمق این نگاه ها می توانید یک اصغر فرهادی ایرانیِ مسلمان را حتی تصور کنید؟

   میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.  


nazokbin

90/10/11
11:28 ص

 

مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران چندی پیش مسابقه ای برگزار نمود با عنوان "فراخوان آثار مربوط به جریان فتنه" و در آن از همه ی هنرمندان نویسندگان، گرافیست ها، وبلاگ نویسان و ... دعوت به ارسال آثار خود در خصوص فتنه ی 88 نمود. جالب است که جوایز این مسابقه از خودرو و سکه و کمک هزینه ی سفرهای زیارتی بود که موجب جذابیت این مسابقه شده بود. برگزار کنندگان مسابقه روز هشتم دیماه 1390 را برای "جشنواره ی فراخوان آثار مربوط به جریان فتنه" در نظر گرفته و از همه ی شرکت کنندگان دعوت نمودند تا در مسابقات حاضر شوند. جالب است که برگزار کنندگان جشنواره با اصرار از شرکت کنندگان شهرستانی تقاضا کردند که در همایش حاضر شوند و حتی این که برای اسکان خانواده ها نیز تدابیر لازم اندیشیده شده است.

برگزار کنندگان جشنواره با ارسال پیامکی که نشان از منتخب بودن ضمنی آثر مخاطبین داشت، تعداد زیادی از شهرستانی ها را به تهران کشاندند و در یک اردوگاه با اتاقهایی با تخت های 2 طبقه، حدوداً 20-30 نفر را به صورت مردانه و زنانه و بدون در نظر گرفتن جای مناسب برای خانواده ها اسکان دادند.

سخنران اصلی جشنواره آیت الله علم الهدی بود و ایشان به اتفاق رییس مرکز اسناد و مسئول جشنواره به توزیع جوایز پرداختند. در کمال تعجب چیزی که در این جشنواره مشاهده شد این بود که جوایز توزیع شده با جوایز تبلیغ شده متفاوت بود و نه تنها سکه از جوایز حذف شده بود بلکه جایزه ی ویژه یعنی خودروی سواری را به یکی از همکاران تدارکات خود دادند، به این بهانه که در این جشنواره خیلی زحمت کشیده بود.

مسئله ی دیگر نحوه ی داوری آثار بود که مورد انتقاد بیشتر شرکت کنندگان بود و البته مسئله ی داوری همواره در همه ی مسابقات و جشنواره ها از سوی برخی مورد انتقاد بوده و طبیعی است اما تعداد زیاد و کم دارد که در این جشنواره تعداد معترضین نسبتاً زیاد بود.

از دیگر مسائلی که مورد انتقاد میهمانان شهرستانی این بود که مشخص کردن برتر بودن یا نبودن مدعوین با حتی یک تماس تلفنی می توانست موجب شود تا شهرستانی ها از راههای طولانی به این جشنواره نیایند و موجب ناراحتی شان نشود.

در انتها کلامی با برگزار کنندگان چنین جشنواره هایی دارم که امید است به بصرشان برسد:

دوستان! کسانی که در عرصه ی جنگ نرم فعالند و در خصوص فتنه و از همان اوایل فتنه یعنی دقیقا روزهای پیش و پس از انتخابات، به قول حضرت امام خامنه ای در راستای شفاف کردن صحنه کوشیدند و میدان نبرد را که از صحنه ی خیابان به فضای مجازی کشانده شده بود به نفع نیروهای انقلاب قلم زدند، نیتی بسیار بزرگتر از برنده شدن در جشنواره داشته اند. بیشتر این فعالان، آثارشان سفارشی جشنواره نبود بلکه در زمان لازم و به قصد انجام تکلیف انجام شده بود و این یعنی نیتی بسیار فراتر از برنده شدند در جشنواره و ابداع آثار سفارشی.

فعالان جنگ نرم نه نیازی به تعریف دارند و نه نیازی به جایزه اما این که کسانی از نام این فرزندان انقلاب بخواهد کارنامه ی خود را و ردیف های بودجه ای خود را هزینه کند، هیچ ارزشی نداشته و تنها موجب هدر رفتن بودجه های فرهنگی کشور است. چقدر خوب است برگزار کنندگان چنین جشنواره هایی فقط دنبال بیلان کاری نباشند، و اگر نمی خواهند با تأمین سخت افزار و نرم افزار، گره ای از کار فعالان جنگ نرم بگشایند لااقل موجب اذیت و آزارشان نشوند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/6/4
6:42 ع

فیلم زیبای هندی "اسم من خان"، عصر امروز، جمعه 4/6/90 از سیمای ما پخش شد و فارغ از جنبه های زیبای ساختاری که در محدوده ی نقد و تحلیل کارشناسان نقد فیلم است، به لحاظ محتوایی نیز تأثیر گذار و البته جالب به نظر می رسید، مشاهده ی این فیلم و میزان تأثیرگذاریش باعث شد سوالاتی در ذهنم ایجاد شود که مخاطبانش کارگردانان ارزشی و موفق مان هستند. برای رسیدن به اصل ماجرا ابتدا مقدمه ای تقدیم می کنم:

مقدمه:
پس از پایان فیلم و لذتی که از فیلم و دوبله ی زیبایش بردم، با توجه به سابقه ی دوبله ی صدا و سیما در تغییر داستان فیلم ها (که فعلا کاری به خوب یا بد بودنش ندارم)، یک سری به تحلیل ها، نقدها و خلاصه ی داستان فیلم در اینترنت زدم و مطالب متنوع و کاملاً متضادی را دیدم. آن قدر این مطالب مختلف بود که حتی نتوانستم یک خلاصه داستان خوب را بین شان انتخاب کنم، و تازه فیلمی که در تلویزیون پخش شد، به خاطر کم کردن یا اضافه کردن بعضی دیالوگ ها و منولوگ ها، قابل تطبیق با داستان اصلی نبود و در واقع باید دو خلاصه داستان مختلف را می نوشتم که همان یکی اش هم از عهده ی من ساخته نبود و خلاصه های موجود در اینترنت نیز قالباً، تنها خلاصه داستان نبودند بلکه تحلیل را به صورت چاشنی با خلاصه داستان عجین کرده اند.
با در نظر گرفتن محدودیت های تشریح شده، مواردی را تقدیم می کنم.


شناسنامه فیلم
  : 
فیلم «من خان هستم...»به کارگردانی: (Karan Johar) کاران جوهار 38ساله( هندی)محصول سال2010، باهنرپیشگی شاهرخ خان (Shahrukh Khan) وکاجول (Kajol) دو هنرپیشه مطرح سینمای بالیود ساخته شده است. آنچه حائز اهمیت است همکاری هالیوود و بالیوود توسط بیش از 5 شرکت سینمایی در این فیلم است. که از بارزترین انها فوکس قرن بیستم را می توان نام برد.جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین موسیقی از جشنواره فیلم فیر Filmfare نصیب خود کرده. در سه هفته اول در بیش از 119سینمادرآمریکاوکانادا اکران شده.در17روز اول 3635000 فروش داشته که این فیلم رکورد جدیدی برای بالیود به حساب می آید. نوع فیلم (ژانر) ملودرام  می باشد.
مرور داستان و برخی حواشی فیلم از قول روزنامه ی کیهان:
درابتدای این فیلم هندو ها، مسلمانان رابه قتل رسانده اند و رضوان در دوران کودکی - تصمیم به واکنش می گیرد، اما مادرش او را از این کار نهی می کند. در واقع اولین آموزه اسلام آمریکایی درقالب تلطیف شده از جانب مادر صورت می پـذیرد، مادر درآموزه هایش به رضوان خان می گوید، با افراد براساس تقسیم بندی مذهبی نباید رفتارکند، افراد براساس واکنش های مثبت و یا منفی تقسیم بندی می شوند. در صورتی که درهمان اشاره کوتاه فیلم مسلمانان کشته شده بسیاری را می بینیم که درخاک و خون غلتیده اند. مادر رضوان، وی را سفارش به آموختن زبان انگلیسی می کند و به او می گوید با آموختن این زبان دروازه تمدن به سوی او گشوده می شود. آری درباره همان فیلمی می نویسم که تلویزیون بدون آشنایی با مفاهیم اولیه و ساده ابتدایی ملو درامتیک اش آن را از رسانه ملی پخش نمود. مدیران سیما با چه نوع رویکردی اقدام به پخش این اثر نموده اند، خدا عالم است! آیا با کمی تعدیل دوبله وحذف بسیاری ازصحنه می توان چنین بمب های خاموشی را از رسانه ملی به نمایش درآورد؟
رضوان خان پس از برادرش به آمریکا می رود تا طبق آموزه های مادرش به دروازه های تمدن ورود کند. او ابتدا فرهنگ آمریکایی را به روشنی می آموزد و سپس در اعماق این فرهنگ غرق می شود و با اینکه همسر هندویش نمی پذیرد که اسلام آورد، برادر و زن برادر او با ازدواج وی بایک هندو کاملا مخالف اند، اما چون مادرش به او آموخته که هیچ تقسیم بندی و مرزی میان انسان ها جز بدی و خوبی نیست دست به ازدواج می زند. اینجاست که اهمیت اعتقادی مسلمانی در این اثر زیر سؤال می رود. پس از ازدواج وی با ماندیرا، توطئه 11سپتامبر رخ می دهد و طبق گزاره های روایی فیلم آرامش از جامعه آمریکایی رخت می بندد. ماندیرا و رضوان همسایگانی دارند که با آنان روابط صمیمانه ای دارند، پدر این خانواده در جنگ افغانستان کشته می شود، اما فرزند این خانواده این تلقی برایش حاصل می شود که تمامی وقایعی که سیر طبیعی زندگی او را برهم زده مقصر حقیقی اش مسلمانان هستند، از این رو روابط صمیمانه ای دیگر با سمیر فرزند ماندیرا ندارد و چون نام خانوادگی سمیر پس از ازدواج با رضوان به خان تغییر پیدا کرده است رویکرد سایر شاگردان نیز با یک تلقی فاشیستی نسبت به جایگاه سمیر در محل تحصیلش همراه می شود و طی حوادثی که میان این دو صورت می پذیرد سمیر توسط همکلاسی هایش به قتل می رسد، اما ماندیرا رضوان را مقصر این حادثه می داند.
سایه اندوه این رویداد سبب می شود ماندیرا از رضوان خان روی بازگرداند و در گفت وگویی چالش برانگیز به رضوان خان بگوید می توانی به رئیس جمهور آمریکا بگویی که مسلمان هستی اما تروریست نیستی. رضوان که در دنیای مستقل ذهنی اش زندگی می کند، برای آنکه ماندیرا را از دست ندهد تصمیم می گیرد رئیس جمهور آمریکا را ملاقات کند و به او بگوید تروریست نیست، همچنین بسیاری از مسلمانانی که در آمریکا زندگی می کنند تروریست نیستند. در میانه راه رضوان با زنی سیاهپوست برخورد می کند که پسرش در افغانستان کشته شده است، وی در مراسم ترحیمش در کلیسا شرکت می کند و تمامی حسی که در این صحنه به تماشاگر منتقل می شود، نوعی تقدیس سیاست های ملیتاریستی آمریکایی است.
فیلم، قضاوت عادلانه ای را از زندگی مردم آمریکا ارائه نمی کند. رضوان خان بار نخست موفق نمی شود بوش را ملاقات کند و سیر سفرهای او ادامه می یابد تا «فارست گامپ هندی» در نهایت موفق می شود شخصیتی را که به عنوان سمبلی از اوباما است را ملاقات کند و در نهایت فیلم با تقدیس نوع «اسلام آمریکایی اوبامائی» تمام می شود.
نمونه های معیوب این فیلم هندی- آمریکایی این است که هسینا زن برادر رضوان خان از ابتدای فیلم با حجاب دیده می شود اما زمانی که در برابر دوربین تلویزیونی شبکه پی بی سی یا تمثیلی از شبکه بی بی سی ظاهر می شود حجاب را از سرش برمی دارد و یا به اشکال گوناگون دیده می شود که فیلم می خواهد مروج فرهنگ آمریکایی- اسلامی باشد و شکلی مشروع به تجاوز آمریکا در عراق و افغانستان بدهد. ضمن اینکه کلیت اثر می خواهد میان نوع زندگی مسلمانان در آمریکا با سایر مسلمان در سایر نقاط جهان خط کشی ایجاد کند. این فیلم با هیاهوی بسیار در آمریکا اکران شد، هنگامی که هنرپیشه مشهورش شاهرخ خان برای افتتاحیه این فیلم به آمریکا گام نهاد با ترفندی از پیش تعیین شده در ورودیه فرودگاه بازداشت و به مدت 24ساعت بازداشت شد تا هیاهوی حول این فیلم افزایش یابد.
و اما نکات من: 
مواردی که در دوبله ی ایران عوض شده بود و مواردی که در خلاصه ی فوق آورده نشده است نیز مختصرا تقدیم می گردد:
در دوبله ایران رضوان خان به عنوان مسلمان معتقد است که نمی تواند با غیر مسلمان ازدواج کند و در فیلم ادعا می شود که ماندیرا قبل از ازدواج با ماندیرا مسلمان شده است. فرزند ماندیرا در اثر درگیری با نوجوانان آمریکایی ضد اسلام درگیر می شود و فقط با اصابت یک توپ فوتبال که توسط یکی از این نوجوانان شوط شده بود، می میرد. در فیلمی که پخش شد، رضوان خان فقط نمی گفت که "من مسلمان هستم و تروریست نیستم" بلکه که جملات دیگری نیز به آن اضافه شد از قبیل: "اسامه در آمریکا دوره دیده و توسط آنهابه افغانستان فرستاده شده" یا "اسامه مسلمان نیست". در فیلم ملاقات اوباما با رضوان خان نیامده است و برعکس فردی که شبیه اوباما است نسبت به او اظهار عصبانیت می کند و دیگر این که کسی که قصد قتل رضوان خان را دارد یک یهودی معرفی می شود و حال این که در فیلم اصلی وی یک مسلمان افراطی است.
اثر گذاری فیلم:
چنین فیلمی با این محوریت که تمام مسلمانان تروریست نیستند مطمئناً در فضای مسموم غرب و آمریکا بسیار تأثیر گذار بوده و حتماً در کاهش جو ضد اسلامی به خصوص بعد از حادثه 11 سپتامبر و البته تبلیغ برای دین اسلام، نقش موثری داشته است. شاید اگر ما در ایران نسخه ی اصلی فیلم را ببینیم از بسیاری از صحنه های آن ناراحت شویم چرا که ما دوست داریم اسلام به صورت کامل و دقیق در تمام آثار دنیار معرفی شود و هر اثری که منافاتی با این تصویر داشته باشد را نفی می کنیم، اما نباید فضای حاکم در ایران را با فضای حاکم بر غرب مقایسه نمود، شاید فیلمی در ایران نمایش داده شود و آثار منفیش بیش از مثبتش باشد و همین فیلم در جای دیگری از دنیا به مراتب آثار مثبت بیشتری داشته باشد، بالاخره بخشی از موارد موجود در فیلم مانند وجود مسلمانان افراطی صحیح است همانطوری که در همه ی ادیان افراطی ها حضور دارند و نباید از ذکر چنین مسئله ای ابا داشت و البته در پاسخ می توان به وجود افراطی ها در همه ی ادیان اقرار نمود.
نکته ای که نباید فراموش کرد این است که مطمئناً داستان بیش از این که قصد خدمت به مسلمانان را داشته باشد، قصد ندارد دل آمریکایی ها را برنجاند و مهمترین دلیل این مسئله، کشته شدن پسر ماندیرا فقط با شوط یک توپ (بدون قصد قتل) و از سویی ارائه چهره ای خشن از مسلمانان به عنوان مقصران حادثه 11 سپتامبر و حتی کشته شدن سربازان متجاوز در افغانستان. از موارد دیگری که در این فیلم به نظر ما منفی است، جداسازی غیر منصفانه ای است که در آن مسلمانان به دو دسته ی تروریست و غیر تروریست تقسیم می شوند و حال آن که کسی این تقسیم بندی را در مورد سایر ادیان انجام نمی دهد! و این یعنی پذیرش ضمنی تروریست بودن بخش بزرگی از مسلمانان.
و اما بحث اصلی:

چرا وقتی می توان با یک اثر هنری زیبا فشار زیادی از مسلمانان را کم کرد، چرا کارگردانان مدعی و بزرگ ما آثاری نمی سازند که حقانیت و مظلومیت مسلمانان حقیقی را به دنیا بشناسانند، چرا بهترین فیلم های ما داستان های خوب و البته چند صد سال پیش را به نمایش می گذارد؟ مگر شهید مطهری نگفت که شمر مرد! شمر امروزت را بشناس!، پس چرا ما هنوز آثار فاخری در این خصوص نساخته ایم!؟ ای کاش کسی صدایم را به داوود میر باقری و ابراهیم حاتمی کیا و شهریار بحرانی و فرج الله سلحشور و ... می رساند که آثار فاخری مانند "مختارنامه" و "امام علی" و "یوسف" و "ملک سلیمان" و "آژانس شیشه ای" و ... اگر چه برای خودمان خوب است، ولی هرگز در دنیا به تأثیر گذاری فیلمی مانند "اسم من خان است" نیست، چرا که دنیا علاقه ای به داستان های چندصد سال پیش ما و یا مشکلات درونی خودمان ندارد، ولی دنیا دوست دارد ما را و نقش اکنون ما را در دنیا و معادلات بین المللی بشناسد! دنیا دوست دارد بداند یک دین آسمانی الان چه حرفی برای گفتن می تواند داشته باشد! نه تنها دنیا این مسائل را دوست دارد، بلکه جوانان ما نیز بخاطر سم پاشی هایی که در رسانه ها و آثار غربی ها علیه اسلام انجام شده است، محتاج و راغب به این گونه آثار هستند. آیا کارگردانان ما نسبت به تغییر نگاه غربی ها به اسلام، حجاب و جهاد مسئولیتی احساس نمی کنند، آیا هنرمندان ما احساس نمی کنند در خنثی سازی فضای مسموم غربی علیه اسلام باید تکانی بخورند، آیا نویسندگان و کارگردانان و تهیه کنندگان ما هنوز باید به سخیف ترین شکل به دنبال گیشه باشند! آیا نمی توانند مانند سازندگان همین فیلم "اسم من خان است" گیشه را نیز درو کنند؟! اکنون با آثار فاخری که در کشور ما ساخته می شود، می توان توقع داشت آثاری اصیل و اثر بخش ساخته شود تا دنیا را از خواب رسانه ای استعمار بیدار کند و البته این میسر نمی شود مگر به همت هنرمندان و مسئولان و سرمایه گذاران عرصه ی سینما و فیلم.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin


شبکه اجتماعی
  

90/4/30
9:5 ص

باتفنگش نتوانسته شکارم بکند *** رفته با مطرب و اینترنت وسازآمده است

ناوگانش نتوانسته مهارم بکند *** رفته با لُعبتک؟ چشم نواز آمده است

بمب وموشک نتوانسته بترسانندم *** فیس بوک و توییتر شایعه ساز آمده است

شیمیایی زد ومن باز عقب ننشستم *** با کراک و هروئین تاخت و تاز آمده است

چون لگن شد اثر ناو هواپیمابر *** پخش مه پاره زمه واره به ناز آمده است

بس که از نغمه قرآن و دعا می ترسد *** با رپ و عربده و تپ تپ جاز آمده است

فتنه هایش به بصیرت همه خنثی کردم *** رفته با ساحر و با شعبده بازآمده است

ایسم ها شرقی وغربی همه رسوا گشتند *** فرقه پردازی وعرفان مجازآمده است

من جوانم چوعلی اکبری الگوی من است *** مشق و تدبیرم از او روح نواز آمده است

گر بحقیم، ازانبوه عدوباکی نیست *** مرگ خونین وسعادت به ترازآمده است

من به یک ضربه کنم، چاره ی مکر دشمن *** مبطل منکر و فحشاء نماز آمده است

دشمنی کو به دوصدحیله ز در بیرون شد *** گرکه غفلت کنی از پنجره باز آمده است

جز دو روزی دگر از دولت او باقی نیست *** استقامت کنی آن محرم راز آمده است

بینم آنروز شودبمب ومسلسل خاموش *** بانگ «مَن مهدی ام» ازسوی حجاز آمده است

بنگر، چشم جهان رو به حقیقت واشد *** موج اسلام محمد به فراز آمده است


nazokbin

هنر ،

شبکه اجتماعی
  
مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
عاشق آسمونی من وآینده من یا صاحب الزمان (عج) بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا در سایه سار ولایت پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود کانون فرهنگی شهدا پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه