لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
< 1 2 3 >

90/8/16
3:19 ع

 

در حالی که تا چند سال پیش آمریکا در حال طرح ریزی نظم نوین جهانی یا همان جهان تک قطبی بود، اکنون روز به روز رشته های بیشتری از کشورهای دنیا از دستش در می رود. آمریکا برای این که سیاست های خودش (همان مصالح 1% معروف، نه کل مردم آمریکا) را بر جهان دیکته کند به حکومت هایی نیاز داشته است که به مصالح کشور و مردم خویش اهمیت ندهند؛ آیا حکومت هایی که مصالح مردم خود را فدای سیاست های آمریکا می نمایند به این راحتی ها توسط مردم بر سر کار می آیند و یا اگر چنین حکومت هایی سر کار آمدند، می توانند در سیستم هایی که مردم حق انتخاب دارند، بر سر کار باقی بمانند؟ هرگز! پس بهترین حکومت ها برای تأمین مصالح آمریکا کشورهایی هستند که هرچند به منافع ملی خود خائن هم باشند، باز هم در قدرت باقی بمانند، و این یعنی همان سیستم های حکومتی که یک دیکتاتور خود فروخته در آن حاکم مطلق است.

حکومت هایی که پادشاهان و حاکمان سفاک و خود فروخته دارند، همواره جزء بهترین خادمان آمریکا وغرب بوده اند، آنچنان که این کشورها که مردم خود را از کمترین حقوق خود نیز محروم داشته اند، همواره از سیاهه های سیاه سازمان ملل دور مانده اند تا ظاهری پاک به این حکومت ها نسبت داده شود.

و اما همه ی کشورهای خادم آمریکا که با سیستم های پادشاهی اداره نمی شوند، بلکه در بسیاری از این کشورها تحزب وجود دارد و احزابند که تعیین کننده ی حکومتند، اما بحث این است که این احزاب بیش از این که در کسب رأی مردم در رقابت باشند به دنبال جلب نظر آمریکا و غرب بوده و در ازای چنین حمایتی از هر گونه امتیاز دادنی حتی خلاف منافع ملی ابایی ندارند.

در کنار دو نوع مکانیزم سخت افزاریِ حاکمان دیکتاتور و احزاب خودفروخته، یک نرم افزار به مثابه ی یک سیستم عامل عمل می نماید و آن نرم افزار عبارت از یک نوع طرز فکر است مبنی بر این که هیچ حکومتی بدون حمایت آمریکا و غرب نمی تواند به حیات خویش ادامه دهد؛ این نرم افزار کشورها را مسخ می کند تا بدون درد و خون ریزی سخت افزارهای مطلوب آمریکا حاکم گردند و حاکم بمانند.

امام خمینی قبل از انقلاب جمهوری اسلامی ایران، نرم افزار استعماری حاکم را که عزت نفس را از ایرانیان گرفته بود، مردود دانسته و نرم افزاری را بر اساس مبانی اسلامی پایه ریزی کرد، با سست شدن نرم افزار استعماری، سخت افزار حکومتی پادشاهی ایران نیز فروریخت و اینچنین تمام دنیا توانست جلوه ای از شکست استعمار را مشاهده کنند، اما چند مسئله از تسری سریع این انقلاب ها به کشورهای تحت سلطه ی آمریکا و غرب جلوگیری می کرد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1-    سانسورهای شدید خبری در خصوص موفقیت های انقلاب اسلامی ایران

2-    خبرسازی های کذب و جوسازی های رسانه ای درجهت تخریب ماهیت انقلاب اسلامی ایران

3-    ایجاد موانعی برای جلوگیری از پیشرفت روز افزون انقلاب اسلامی ایران از طریق جنگ و تحریم و ترور

4-    تخریب چهره های بزرگ انقلابی کشورمان  به منظور الگو نشدن در کشورهای دیگر

با مقاومت روز افزون انقلاب در برابر موانع خصمانه و شکست رسانه ها در سانسورها و خبرسازی ها، به مرور پرده ها کنار رفت و چراغ انقلاب اسلامی ایران، در سر راه ملتهای دیگر قرار گرفت تا از این انقلاب که به فرموده ی امام عزیز انفجار نور بود بهره مند گردند، اما میوه ی این انقلاب دارای چند سطح بود، دامنه ی تأثیر دریافت های مختلف ازاین سطوح بین نارضایتی های مردمی تا انقلابهای بزرگ و حذف دیکتاتورها متغیر است:

1-  اثبات نا کارآمدی روش های حکومتی که ساخته و پرداخته و یا مورد حمایت استکبارند در برابر نگاه الهی و بزرگ منشانه ی اسلام به انسان.

2-    کشیدن خط بطلان بر حقانیت نرم افزاری و سخت افزاری استعماری آمریکا در جهت شروع قیام ها

3-  این که اسلام توان پذیرفتن دموکراسی را در کنار خود دارد و می توان نیازهای مدیریت یک جامعه را به نحو مناسبی فراهم سازد.

اکنون در دنیا هر ملت به پاخواسته ای به سهم خودش از انقلاب ما بهره مند است و اگر چه برخی از این ملتها مسلمان نیستند اما به هیچ وجه نمی توان تأثیر انقلاب ما را به عنوان یک نقطه ی عطف ماندگار در تمام انقلابهای مردمی قبلی نادیده گرفت و انقلاب ما پایدار ماند چون که اسلامی بود، چون اسلام هدایت کننده است و چه بسا که انقلاب هایی پدید آمدند و چون غیر الهی بودند به شکست انجامیدند و یا به تدریج تغییر ماهیت دادند و یا فاقد کارآیی و حرفی برای گفتن بودند، به همین خاطر حتی انقلاب های مردمی غیر اسلامی نیز وامدار اسلامند، چون اسلام توانست فرضیه ی آمریکایی را که هیچ کشوری بدون آمریکا نمی تواند مقاومت کند را باطل کند و ضمن ایجاد خودباوری در ملل دنیا، بت آمریکا و غرب را بشکند.

این که شاهدیم سرمایه داری نیز در کنار سوسیالیست در حال شکست خوردن است به این دلیل است که انسانی هستند نه اسلامی، انسانی به این معنی که ساخته ی دست انسانند نه نازل شده از خداوند.

اکنون انقلاب اسلامی ایران نقش غیر قابل انکاری در تمام تحولات مردم دنیا دارد، اکنون برای ما اثبات شده است که این انقلاب، انفجار نور است و نور از اسماء خدا و هر کس که بخواهد نور خدا را خاموش کند، خودش است که خاموش می شود و این از سنن الهی است و شاید اگر نظام سلطه شمشیرش را از رو بر این انقلاب نورانی نمی بست اکنون کمتر دچار مشکل بود:

 

چراغی را که ایزد برفروزد هر آن کس پف کند ریشش بسوزد

 

البته در دنیا خیر و شر در کنار هم نمی توانند آرام بگیرند و همواره با هم در حال مبارزه ی خفی و جلی هستند و به فضل خدا طبق وعده ی الهی خیر پیروز خواهد بود و به پشتوانه ی این وعده ی الهی، به یاد شهید بهشتی خطاب به آمریکا می گوییم که:

ای آمریکا! از ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر!

این که اکنون می بینیم آمریکا چنان درگیر مسئله ی ایران شده است که با این همه مشکلات حرف اول نامزدهای ریاست جمهوریش نحوه ی مقابله ی شان با ایران است نشان از این عصبانیت است، عصبانیت آمریکا و غرب آنچنان از ایران زیاد شده است که اصطلاحاً حتی زمین را از فرط عصبانیت گاز می گیرند! و چه معیاری بهتر از این که شیطان بزرگ از ما چنین عصبانی است!؟ ما نه تنها از این عصبانیت آمریکا نمی ترسیم و ناراحت نیستیم، بلکه افتخار می کنیم که چنین شیطانی را به عصبانیتی که یقیناً نشان از عجز و ترس دارد واداشته ایم! و همه باهم چنین دعا می کنیم:

ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 


nazokbin

90/8/14
12:44 ع

 

شبکه ی آموزش مدتیست اقدام به پخش برنامه ای با عنوان گام 7 نموده است که در آن به تحلیل و نقد آثار موسیقی هنرمندان بومی آواز کشور در حضور خودشان می پردازد. نقد برنامه در دو زمینه انجام می شود، بخش کارشناسی موسیقی و آواز و بخش کارشناسی شعر. با توجه به کارشناسی بودن سطح مباحث مطروحه به نظر می رسد برنامه مفید و موثر بوده و موجب ارتقای سطح موسیقی کشور گردد.

موسیقی سنتی ایران در طول تاریخ اساتید بزرگ و سبک های متنوعی داشته است که متاسفانه در گذر زمان بسیاری از این اساتید و سبک ها به فراموشی سپرده شده اند و به تدریج تنها استاد آواز ایران یعنی شجریان، به تنها الگوی خوانندگان ایران مبدل شده است. اگر چه این استاد آواز ایرانی توانسته است در اعتلای موسیقی اصیل ایرانی نقش بی همتایی را ایفا کند اما در گذر زمان نتوانست اصالت ایرانی را بسان یک ایرانی غیور و مومن حفظ نماید و به تدریج با اتخاذ مواضع سیاسی تند در قبال انقلاب و ارکانش، خاطرات خوش سرودهای انقلابی و آثار سنتی اش را به کام مردم انقلابی ایران تلخ نموده است.

بحث بر سر رفتار و گفتار این استاد آواز ایران نیست بلکه بحث این است که چرا موسیقی دان ها و خواننده های ما محدود به همین استاد گشته اند و با هر صدا و استعدادی حتی اگر هیچ تناسبی با این سبک نداشته باشند باز به همین سبک رو می آورند. سوال این است که چرا کسی که صدایش دامنه ی صدایی استاد بنان یا استاد قوامی یا استاد گلپایگانی یا... را به زیبایی پوشش می دهد نیز به سبک این اساتید رو نمی آورد؟! این محدودیت باعث شده است که تنها استاد آواز حاضر به عنوان تنها استاندارد آواز ایران تلقی شود و استعداد خوانندگان سنتی ایران در سایر مکاتب به هرز رود.

با این اوصاف نقش مهم برنامه ای مانند گام 7 این است که در احیای سایر سبک های آواز ایران و ترغیب خوانندگان به ورود در آنها گام نهد و موجب ارتقای سطح موسیقی سنتی گردد نه این که عمداً و یا سهواً در این بن بست موسیقی سنتی ایران گیر کرده و یک سبک یا صدا را تنها استاندارد آواز ایران بخواند.

اگر چه نمی توان از نقش و جایگاه شجریان در موسیقی سنتی چشم پوشی نمود اما تقدیر و ستایش متواتر و بیش از حد از این استاد به عنوان استاندارد موسیقی ایران در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نه تنها با ایجاد تنوع و شور در موسیقی ایرانی قابل جمع نیست، بلکه قطعاً با اصول مهم و اساسی انقلاب ما همراستا به نظر نمی رسد؛ لذا شایسته است ضمن پربار تر کردن این گونه برنامه ها، موسیقی اصیل ایرانی از بن بست موجود رهایی داده شود، نه این که با بت سازی های غیر منطقی، ناخواسته خیانت به موسیقی سنتی ایران و مهمتر از آن به مبانی انقلاب جمهوری اسلامی دنبال شود.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/8/13
12:18 ع

 

صبح روز سیزده آبان، هوای بسیار عالی را غنیمت شمرده و به اتفاق خانواده در مراسم سیزده آبان شرکت کردیم. امسال سیزده آبان، جمعه بود؛ و با این وجود اصلاً به نظر نمی رسید که این مسئله موجب کاهش حضور مردم انقلابی در این مراسم شده باشد.

بلندگوهای میدان شهرداری رشت، سرودهای انقلابی پخش می کردند و بر شور مراسم می افزودند. بیشتر سرودها از استاد ناظری و آقای گلریز عزیز بود. در بین سرودها، سرودی انقلابی پخش شد که با توجه به ضدانقلاب شدن خواننده ی آن، آن صدا را لایق پخش ندانستم و حدس زدم که باید اشتباهی صورت گرفته باشد، لذا مسئله را به متصدیان امر گوشزد کردم که با عذرخواهی دوستان از این اشتباه همراه شد.

توزیع پرچم، گل و پوستر بین کودکان، نوجوانان و جوانان با استقبال مواجه بود و بعضاً قیافه ها، پوسترها و پرچمها به ضنِ من باهمدیگر همخوانی نداشت! که البته نشان از اشتباهِ گمانِ من بود.

بر اساس فرمایش ماندگار امام خمینی، اقدام جوانان ما در روز سیزده آبان انقلابی تر از خود انقلاب بود، چرا که بر اساس کلام اخیر امام خامنه ای، در انقلاب، دست شاه از ایران کوتاه شد و در سیزدهِ آبان، آمریکا از کشور اخراج شد.

امروز روز مرگ بر آمریکا بود، امروز روز مرگ بر استکبار بود، همان هایی که اکنون در کشورشان نیز مردمان شان بر علیه شان شعار می دهند! امروز دیگر فقط ما نیستیم که استکبار را بر نمی تابیم، بلکه مردم دنیا و حتی مردم کشورهای استکباری نیز خوی استکباری را پذیرا نیستند و بر علیه آن قیام کرده اند؛ امسال مردم اروپا و آمریکا نیز ناراضی اند! و خدا را چه دیدید! شاید سال دیگر باز هم 13 آبان طعم و رنگ جدیدتر و بهتری داشته باشد! 

راستی! این هم تصویری از رضا و ریحانه در روز 13 آبان 90 در میدان شهرداری رشت:

فرزندانم، روز سیزده آبان، میدان شهرداری رشت

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/8/9
8:33 ص


سیمای ما در حال پخش چند سریال است که مطمئناً با توجه به تعداد هنرپیشه های مطرحی که دارند و لوکیشن های مختلف در داخل و خارج هزینه های زیادی داشته اند ولی متاسفانه از سناریوی ضعیف و ناکارامدی برخوردارند.

سریالهای ستایش و از یاد رفته که به اندازه ی دوبرابر دو سریال اوشین و هانیکو دارای ماجرا هستند که بروز همه ی آنها برای یک نفر در شرایط معاصر آن قدر دور از ذهن است که بینندگان حس استحمار پیدا می کنند.

مثلاً در ستایش، چرا باید یک شخصیت را آن قدر بد و غیر منطقی نشان بدهیم تا بر پایه ی آن یک جریان غیر قانونی و غیر شرعی (ربودن فرزند توسط مادر) را توجیه کنیم؟ چه دلیلی وجود دارد تا پدری که این قدر پسر یا نوه ی پسریش را دوست دارد او را آنچنان براند که گرفتار شود و در تناقض با آن نوه اش را طوری دنبال کند که برای بیننده غیر قابل باور گردد؟ تعداد مصائب و مشکلات این داستان آن قدر زیاد است که شما در هر قسمت از سریال منتظر یک یا چند مصیبت جدید هستید.

در سریال "از یاد رفته" داستان در تناقضات بیشماری بسر می برد. از سویی عصر حال نمایش داده می شود از سویی هنوز با نامه با یکدیگر در تماسند، هزاران مشکل برای یک خانواده ایجاد می شود بدون این که دلایل آنها مشخص گردد، در قسمت دیشب بدون هیچ مقدمه ای حریق انبار محور داستان نمایش داده می شود، گویی دیگر نیازی وجود ندارد تا مصیبتی را مقدمه چینی نمایند و می توان بدون هیچ مقدمه ای یک ماجرای سست را به داستان اضافه نمود و بعد حول همان قضیه چند قسمت از سریال را به پیش برد.

سوالی که برایم ایجاد می شود این است که چرا صدا و سیما این مشکل را ریشه یابی نمی کند تا اگر دلایل مادی یا نظارتی و یا هر دلیل دیگری موجب کش آمدن بی مورد داستانها و یا کیفیت پایین فیلم نامه می شود، مسئله را حل کنند در صورتی که هر یک از این سریالها هزینه ای هنگفت داشته و وقت زیادی از ملت ما پای همان ها تلف می شود.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود. 

 


nazokbin

90/8/8
9:17 ع

 

اسلام دین عزیز ماست که پای حرف که می شود همه برایش جان می دهیم اما پای عمل که می شود بیشترمان روشن فکر و متجدد می شویم.

زنان بیوه نیز بخشی از جامعه ی ما هستند که در اثر فوت همسر و یا طلاق با مشکلات عدیده ای مواجهند و هرگز نمی شود مشکلاتشان را نادیده انگاشت، ولی علی رغم این موارد همین که کسی در وادی ازدواج مجدد مردان یا مشکلات زنان بیوه و یا بحث متعه و ... کلامی یا قلمی می زند، بی امان مورد حمله و هجمه قرار می گیرد، به همین دلیل ابتدا بخشی از دلایل این هجمه ها را می شمارم:

- زنان بیوه در هر خانواده ای ممکن است وجود داشته باشند و به همین دلیل است که بخشی از ما در مباحث مربوط به این قشر از جامعه زود غیرتی می شویم.

- بخشی از زنان که بیوه نیستند و یا برای ازدواج با مشکلی مواجه نیستند نیز به نوعی غیرت زنانه مبتلا هستند که در احادیث برای زنان بسان کفر شمرده شده است و آقای قرآئتی آن را نوعی بخل تعبیر نمودند.

- بخشی از جامعه که روشنفکرند و جامعه ی غربی قبله ی آرزوهایشان است، کلاً با ازدواج دوباره مخالفند حال طرف هر کسی می خواهد باشد، پیامبر یا امام!!!!

بخشی از جامعه نیز عرف را از هر چیز دیگری مهم تر می دانند حتی مهمتر از دین! اینان که بعضا اهل خدا - و پیغمبر هم هستند بر اساس عرف جامعه چیزی را خوب یا بد می دانند.

بخشی از جامعه نیز کلاً با اسلام مخالفند و هر حکمی از اسلام را بر نمی تابند، خواه حجاب باشد یا خواه تجدید فراش یا هر حکم دیگر!

- بخشی از مخالفان نیز در فمینیست ها جای می گیرند اینان از آن جهت که زن را بالاتر از مردان می دانند نمی توانند ازدواج مجدد مردان را تحمل کنند و شاید همین ها هستند که در انتقام از این حلال الهی و از روی لجاجت بحثی را با عنوان ازدواج مجدد زنان طرح می کنند!

و اما مشکلات بیوه ها! این قشری که در اثر ناملایمات زندگی که برای هر کسی ممکن است پیش بیاید، دچار بحران های عاطفی و روحی شدیدی می شوند! بسیاری از این زنان صورت خود را با سیلی سرخ نگاه می دارند و در عین حال که با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کنند عفت و آبروی خود را از هر چیز دیگری  مهم تر و محترم تر می شمارند.

بسیاری از زنان بیوه نه تنها شوهر خود را از دست داده اند، بلکه از سوی خانواده خود و اطرافیان و دوستان نیز طرد شده و یا به دلایل دیگر پشتیبانی ندارند؛ زنان مطلقه معمولاً به عنوان انسان های نا موفق شناخته می شوند و همین نوع نگرش موجب عزلت نشینی و خلوت گزینی و در نتیجه افسردگی و پژمردگی شان می شود.

بخشی از همین زنان بیوه نیز متاسفانه به منظور تأمین نیازهای خود به راه های اشتباه رفته و نه تنها خودشان از مسیر اخلاق و دین منحرف می شوند که موجب انحراف جامعه ی مردان و اختلال در خانواده ها می شوند.

 آیا با این اوصاف نمی توان گفت که مشکلات زنان بیوه فقط به خودشان باز می گردد بلکه مشکلات این قشر از جامعه، مشکلات تمام جامعه است؟

آیا چشم خود را بر مشکلات زنان بیوه بستن، اسلامی و یا انسانی است؟

آیا برخورد غیر منطقی با این گونه مباحث، دین داری و عطوفت ما را زیر سوال نمی برد؟

آیا نمی توان در عین حال که روش خود را در زندگی در پیش گرفت، حکم خدا را و یا عمل و گفتار سایر مومنان را زیر سوال نبرد؟!

پاسخ این سوالات با شما، ولی حقیر که شجاعت نشستن بر صندلیِ تعیین صحت و سقم احکام الهی را ندارم!!

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود. 

 


nazokbin

90/8/6
2:21 ع

 

جبهه ی پایداری زمانی متولد شد که یک دلسردی از جریان های سیاسی شفاف و غیر شفاف اصولگرایان وجود داشت. در زمانی که نه رییس جمهور و نه رییس مجلس و نه شهردار تهران و نه سایر شخصیت های سیاسی و جریانهای وابسته ی شان آن قدر جذابیت اصولگرایی ندارند، جریانی که خود به نوعی احیا کننده ی گفتمان انقلاب و اصولگرایی بودند، سایر جریان ها  را لایق خدمت و ائتلاف ندیدند و همین مسئله بود که موجب تولد جریان مقدسی به نام جبهه ی پایداری گردید.
جبهه ی پایداری آمد که در برابر ائتلافات پایدار بماند، آمد که مثل برخی اصولگرایان که دست به ائتلاف شان حتی با فتنه گران هم خوب بود، اهل ائتلاف نباشد. جبهه ی پایداری آمد چرا که از ائتلاف دل خوشی نداشت. جبهه ی پایداری برای ائتلاف نیست برای پیوستن است. اگر کسی اهل تسلیم نشدن در برابر جریانهای سست و ناپایدار سیاسی و اقتصادی نیست، می تواند به جبهه ی پایداری بپیوندد و البته کسانی که با غیر این جبهه ائتلاف کرده اند بدانند که ائتلافشان با این جبهه جمع النقیضین است و ریاکارانه.
جبهه ی پایداری جریانی نیست که مبتنی بر نام ها و مقام ها باشد، این جریان بر پایه ی گفتمان انقلاب اسلامی ایران بنا شده است و هر که را که به این گفتمان پایبند نباشد را غیر قابل ائتلاف می داند و به صراحت می گویم که هیچ شخصی در این جبهه حق آشتی با شریکان دزد و رفیقان قافله را ندارد، چرا که این جریان متعلق به همه ی مردم است نه متعلق به شخصیت ها.
اصولا این جبهه حتی نیازی به ائتلاف ندارد، اعضای این جبهه تک به تک از اعضای جریانهای دیگر محبوبیت بیشتری دارند. اصلاً قداست این جبهه به همین خلوص اش است، اگر به نام ائتلاف یا هر چیز دیگری در آن ناخالصی می آمد دیگر چه فایده ای داشت؟ اعضای این جبهه هم با فتنه گران مرز داشتند و هم با امتیازخواهان؛ اعضای جبهه ی پایداری اکثرشان کسانی هستند که چون با مشایی ها ائتلاف نکردند از قدرت دور شدند و یا اصلاً به آن نرسیدند و همین دلیل نشان می دهد که اگر اینان اهل قدرت طلبی و ائتلاف بودند باید همان موقع این کار را انجام می دادند نه این که اکنون بیایند و با کسانی دیگر ائتلاف کنند.

مطلب مرتبط: جبهه پایداری پیروز است، انشاءالله
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود. 

 


nazokbin

90/8/4
7:40 ص

 

مدتهاست که سازمانهای مختلف به منظور انجام امور فرهنگی و حتی اجرایی از روحانیون دعوت به کار نموده و آنان را در چارت سازمانی خود جا می دهند، شاید این مسئله به ظاهر مشکلی نداشته باشد اما در باطن موجب شده است تا مساجد از روحانیون فعال فقیر باشند.

اگر چه حوزه ها سعی دارند تا کمیت و کیفیت تربیت طلاب را افزایش دهند اما حتی با افزایش روحانیون نیز به خوبی از آنها استفاده نمی شود. تعداد زیادی از طلاب پس از طی مدارج علمی و معمم شدن متاسفانه در همان شهرهای مذهبی مانند قم و مشهد برای تحصیل و یا برای عبادت باقی می مانند و عملا به شهرهای خود بازنمی گردند و تعداد زیادی هم در همان حوزه های علمیه ی شهرهای خود مشغول خدمت به طلاب می شوند و تعداد دیگری نیز در ادارات نظامی و اجرایی و فرهنگی مشغول به کار می شوند و اینچنین بسیاری از مساجد از نعمت برخورداری از یک روحانی فعال و تمام وقت محرومند.

در بسیاری از مساجد نیز هم اکنون فقط یکی دو بار در روز نماز جماعت برگزار می شود و بسیاری از مساجد مثلاً برای نماز صبح و یا نماز ظهر و عصر فاقد روحانی هستند و همین بعضا موجب تعطیلی مساجد گردیده است و تازه همین حضور روحانیون در مساجد نیز متاسفانه در حد نماز باقی مانده وبه کارهای فرهنگی نمی رسد مگر یک بانی پیدا شود و هزینه های برگزاری یک مراسم را از پول چای و قند و حق الزحمه ی روحانی را تقبل کند!

کمتر حسینه ای را می توان مشاهده کرد که مانند حسینه ی سید الشهدای شیراز روحانی فعال و فداکاری مانند سید محمد انجوی نژاد داشته باشد و خودش را بدون کمترین چشمداشت وقف کار فرهنگی نماید، کمتر مسجدی را می توان یافت که مانند مسجد امیر از فیض شیخ حسین انصاریان مانندی منتفع باشد.

باور کنید بیشترین کار فرهنگی باید در مساجد اتفاق افتد، این مساجدند که نوجوانان و جوانان را می سازند و تربیت می کنند و گرنه ادارات و حوزه و سپاه و جهاد و... چه کسانی را می خواهند در سنین بزرگسالی تربیت کنند؟ این مساجدند که باید فعال باشند تا مردم ما در جوانی جذب دین شوند و گرنه جذب سپاهی و حوزوی که دیگر هنر نیست!! نمی گویم ارگانها به روحانی نیاز ندارند اما نباید مساجد از روحانیون خالی شوند و این مسئله البته دلایل ریشه ای دارد که نباید نادیده گرفته شوند و رأس آن دلایل هم این است که روحانیونی که کار فرهنگی را بلدند و برایش تلاش می کنند برای ارتزاقشان با مشکلات جدی مواجه اند.

چرا ارتزاق روحانیون این قدر محدود شده است به دو سه کار! یا کار برای ارگانها یا نماز خواندن و منبر رفتن برای نهادها و یا ارتزاق از محل وجوهات شرعیه ای که برای تحصیل طلاب در نظر گرفته می شود؟ چرا هنوز بزرگان حوزه انتقاد شهید مطهری در مورد ارتزاق روحانیون را برنمی تابند؟ چرا تعداد روحانیونی که ارتزاقشان از محل دین نیست این قدر کم است! با این که این روحانیون بین مردم عزیزترینند؟ مگر چه اشکالی دارد مثل قدیم ها، روحانی ما در کنار مسجد یک مغازه داشته باشد و وقت نماز در مسجد حضور بهم برساند؟  چرا روحانیون ما باید ناچار باشند که ارتزاقشان را از دولت و یا حوزه و یا کلاً دین تامین نمایند؟ اصلا همین شده است که مساجد ما وقت نماز بعضا تعطیلند و یا مثلا دو تا نیم ساعت در روز بازند! چه ایرادی دارد دولت یا حوزه یا نهادهای عمومی همین درآمدی را که قرار است از بیت المال یا وجوه شرعیه قرار است به روحانی بدهد تا در آن اداره حضور فیزیکی داشته باشد، در ازای حضور موثر و مفید در مسجد به او بدهند؟

متاسفانه مساجد ما بی متولی تر از خیلی نهادها بوده و با آن که از صدر اسلام مسجد کانون جماعت مسلمین و کارهای فرهنگی بوده اند و اهمیت آنها در قول و فعل پیامبر و ائمه ی ما عیان است، اهم کار در آن ها به چند رکعت نماز جماعت و مراسم لیالی قدر و شاید هم دهه های عاشورا و فاطمیه خلاصه شده اند.

جالب است همان طوری که بین دانشگاه و صنعت ما رابطه ی ضعیفی وجود دارد، رابطه ی بین حوزه ها و تبلیغ و تربیت نیز قوی نیست و این یعنی علی رغم این که در حوزه رشته های مترقی و به روز تخصصی مانند تبلیغ تدریس می شود اما این متخصصان اکثرا در رشته ی تخصصی شان به کارگیری نمی شوند و این یعنی اثر بخشی ضعیف و بهره وری پایین در حوزه ی تبلیغ و این حساسیت علما و حوزه و نهادهای فرهنگی را طلب می کند تا در این که محصولات حوزه ها به دست مصرف کنندگان اصلی که همان اذهان مسلمین است، می رسد یا نه! دقت و وسواس بیشتری به خرج دهند و موانع و مشکلات موجود را در جهت ارتقای جایگاه تبلیغی مساجد مرتفع سازند.

مطالب مرتبط:
مسجد، امن ترین سنگر در جنگ نرم 

چگونه مساجد را محبوب کودکان کنیم

لزوم تجمیع تعهد، تخصص و بودجه در فرهنگ 

 میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/8/1
3:10 ع

 

در نظام سرمایه داری برعکس نظام سوسیالیستی، اصالت بر فرد و مالکیت افراد است و قرار نبوده که این نظام منافع افراد را در برابر منافع جمع و جامعه نقض کند، این مطلب چیزی نیست که برای کسی پوشیده بوده باشد، اما آن چیزی که موجب نگاشتن این مطلب شده، این است که مدتیست در نظام های سرمایه داری مالکیت افراد، حقوق افراد و منافع مردم در برابر منافع ثروت مندان و دولتها در حال نقض شدن است، دیگر کسی از مالکیت مردم حمایت نمی کند و ثروت مندان، بانکها و موسسات مالی که عموماً به دولت ها وابسته بوده و پایگاه های حکومتی دارند، به راحتی منافع مردم را نشانه گرفته اند و اکنون این نظام ها، از تامین نیازهای اولیه ی مردم من جمله مسکن و شغل در حال عقب نشینی هستند.

تو گویی نظام سرمایه داری هم فرقی با نظام سوسیالیستی و کمونیستی نمی کند، چرا که در نظام سوسیالیستی همواره مالکیت دولت بر مالکیت مردم ارجح بود و حالا نیز در نظام سرمایه داری مالکیت موسسات و پولدارهای قدرتمندی که به قول معترضین 1% ی های جامعه هستند بر مالکیت مردم ارجح شمرده می شود. اکنون دیگر به نام منافع فرد، منافع مردم و مصلحت جامعه با همدیگر نقض می شوند و تنها تفاوتی که بین این دو نظام وجود دارد این است که در نظام سوسیالیستی، منافع دولت ارجح تلقی می شود و در نظام سرمایه داری منافع ثروت مندان ارجح است و فصل مشترک این دو نظام نیز این بوده که در هر دو نظام، مردم واقعی که همان 99% هستند، جایگاهی ندارند.

گویی نظام های سوسیالیستی و سرمایه داری با وجود تعاریف متضاد، تفاوت زیادی با یکدیگر ندارند؛ انگار نظام های بشری همواره فقط در خدمت قدرت و ثروت بوده اند و آنچه که در این دو نظام فراموش شده، انصاف و عدالت است و نظامی که بر پایه ی عدالت بنا نشده باشد، مسلما نظام نیست و فقط نوعی از بی نظمی بوده و فروریختنی است.

در این زمان که نظام های نرم افزاری و سخت افزاری بشری و انسانی یکی یکی دچار فروپاشی می شوند، لزوم تعریف نظام اسلامی با تمام ملزومات آن برای دنیا آشکار و آشکارتر می شود و حقانیت دین که نزد خدا همان اسلام و تنها راه هدایت و سعادت اخروی و دنیوی بشراست بیشتر آشکار می شود، دیگر اکنون از انسانی بودن باید به سمت اسلامی بودن حرکت کرد و نباید انسانیت را در غیر اسلامیت معرفی نمود، اکنون می توان فریاد نمود که این اسلام است که می تواند بین منافع افراد و جامعه تعادل برقرار کند و اکنون وقت آن است که مسئولان دعوت به اسلام را به جای دعوت به انسان سر لوحه قرار دهند، نه این که واژه ی انسان را جایگزین واژه ی اسلام نمایند، چرا که هم اکنون جهان و البته انسان خسته از نظام های مرده و کهنه و منتظر نظام های تازه و زنده است. 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/8/1
1:18 ع

 

تحلیل آقای شریعتمداری با عنوان "معادله ی بی مجهول" مبنی بر این که یقینا قاتل قذافی کسی بوده که از آمریکا دستور داشته است اگر چه زیبا و از نظر ما دوست داشتنیست ولی نباید موجب شود که احتمالات دیگر و ایرادات این تحلیل را نادیده بگیریم:

ایراد اول از این تحلیل آقای شریعتمداری است که چون فیلمی از کشتن قذافی پخش نمی شود، آن فیلم حتماً یا به عمد گرفته نشده است و یا سانسور شده است، چرا که در چنین جوی که به قول خود آقای شریعتمداری انقلابیون مخالف کشتن وی بودند، بعید است که فقط یک نفر اقدام به گرفتن فیلم کرده باشد و انقلابیون دیگر فیلمی نگرفته باشند و همان یک نفر هم جیره خوار آمریکا بوده باشد و حداقل نمی توان با قطعیت در مورد تصدیق این مسئله به عنوان شاهد سخن گفت.

ایراد دوم از تحلیل ایشان این است که ایشان شرایط انقلابی بودن آن جمع را در نظر نگرفته اند و این که کسانی که در پی قذافی بوده اند همگی شرایط روحی و روانی یکسان و اهداف واحدی را نداشتند چه بسا کسانی در این جمع در پی انتقام به دست خود بوده باشند و یا این که شخصاً دوست داشتند افتخاری کشتن وی را یدک بکشند و دیگر این که در بین کسانی که چهل سال تحت دیکتاتوری قذافی بوده اند ممکن است کسانی باشند که از ترس فرار و یا رهایی وی حتی پس از تسلیم شدنش نیز به وی شلیک نمایند.

ایراد سوم این که تیراندازی های مکرر نشان دهنده ی وجود یک ماموریت نیست بلکه وقتی کسی را می توان با یک تیر در سر کشت دیگر نیازی به شلیک های مکرر ندارد و دلیل ایشان در این خصوص فاقد حجیت لازم است.

ایراد چهارم این است که اگر چه یقیناً مردن قذافی مطلوب آمریکا و انگلیس بوده است، اما این مسئله را نمی توان به عنوان یک دلیل برای اثبات تئوری آقای شریعتمداری که اتفاقاً محتمل هم هست دانست.

ایراد پنچم این که یقیناً فقط یک گروه به دنبال قذافی نبوده اند و تعداد و گروه های زیادی از انقلابیون به دنبال وی می گشته اند و نمی توان با قاطعیت گفت که آمریکا در تمام این گروه ها نماینده ای اجیر کرده باشد بدون این که مسئله لو رفته باشد و دیگر این که احتمالاً بر اساس فرضیه ی ایشان در کنار این فرد اجیر شده باید فرد دیگری نیز برای فیلم برداری اجیر شده باشد تا فقط صحنه های خاصی را فیلم برداری کند و یا صحنه های خاصی را از فیلم هایش پاک کند و یا لااقل توزیع نکند که اثبات تئوری ایشان را مشکل تر می نماید.

ایراد ششم این که اگر چه خواست بسیاری از انقلابیون این بوده که دست های استعمارگران و حامیان قذافی رو شود ولی ممکن است این مسئله برای برخی از انقلابیون اهمیتی نداشته باشد و فقط خواهان تمام شدن ماجرای قذافی بوده باشند.

با توجه به این دلایل، ضمن احترام کامل به آقای شریعتمداری، به نظر می رسد که معادله را بی مجهول فرض نکنیم، بهتر باشد چرا که معادله ی بی مجهول یعنی یک قضیه ی اثبات شده و حال این که شواهد و دلایل ایشان اگر چه قابل صحتند ولی اقناع کننده نیستند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 


nazokbin

90/7/28
11:20 ع

 

این که یک سناریوی دم دستی به بزرگترین دستاویز برای مقابله با یک کشور تبدیل شود قبلاً هم در ماجرای 11 سپتامبر و حمله به عراق نیز تکرار شد که هر دو مورد هنوز اذهان عمومی و رسانه های جهان را به خود مشغول کرده است؛ اما داستان اخیر در مورد ایران یک تفاوت بزرگ دارد و آن اینکه  در مورد ایران آمریکا به تنهایی قادر به هیچ فشاری بر علیه ایران نیست و نیاز به یک همکار منطقه ای داد تا بتواند سناریویی مناسب را ایجاد نماید. آمریکا در مورد ایران بایستی هم ایران را محکوم کند و هم یک دشمن منطقه ای برای ایران بتراشد و به همین منظور بهترین گزینه و البته دم دستی ترین گزینه این است که سفیر یکی از کشورهای همسایه ی ایران در آمریکا هدف ترور ایران قرار گیرد و این چنین، گزینه های منطقه ای که ضمن داشتن خصومت با ایران، قابلیت استراتژیکی مناسبی برای فشار بر ایران دارند روی میز قرار می گیرند. این گزینه ها با توجه به اقبال و اقتداری که ایران در منطقه دارد به شدت محدود بوده و کمتر کشوری حاضر به مشارکت در این بازی می گردد.

در این میان عربستان به عنوان کشوری که مدتهاست به نوکر بی چون و چرای آمریکا مبدل شده است، شاید تنها گزینه ی این سناریو می توانست باشد ولی مشکلاتی وجود دارد که مطمئناً برای عربستان قابل تامل بوده است و این مسئله سوالی ایجاد می کند و آن این که اگر حتی سناریوی نخ نمای آمریکا مقبول هم بیفتد آیا عربستان حاضر است تا آخر بازی در کنار آمریکا باقی بماند؟ آیا در شرایطی که در تحولات منطقه ای که یکی از مشخصه های عمومی آنها ضد آمریکایی بودن آنهاست و خود عربستان نیز با آن درگیر است، عربستان حاضراست تا این حد به آمریکا نزدیک شود که منجر به تشدید تشکیک مقبولیت گردد؟ آیا عربستانی حاضر خواهد بود تا وارد مبارزه ای شود که یک طرفش قوی ترین و البته مقبول ترین کشور منطقه است؟ آیا عربستان در قبال ورود به این بازی تضمینی برای بازنده شدن می تواند داشته باشد؟

با توجه به این مطالب بعید است که عربستان وارد این بازی شود و تا این جایش را نیز ناخواسته وارد شده است و احتمالاً در بروز و یا تشدید هر گونه بحرانی با ایران به شدت مقاومت خواهد نمود و نشان این مقاومت را می توان در تغییر سیاستهای بعضا توهین آمیز دولت عربستان در قبال حجاج ایرانی و به خصوص مخالفت با برائت از مشرکین مشاهده نمود و این ها به این معنی است که عربستانی ها هرگز نمی خواهند با ایران درگیر شوند و اگر چه این نخواستن از باب نتوانستن است ولی به هر حال مانعی بزرگ در قبال ادامه ی اجرای سناریوی مسخره ی آمریکایی ها و مقدمه ای برای یک ناکامی جدید تلقی خواهد شد و چه بسا عربستان برای اثبات بی طرفی خود در قبال ایران خصومت های شتریش را در ظاهر تعدیل نماید.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 

 


nazokbin

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا یا صاحب الزمان (عج) عاشق آسمونی پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) من وآینده من در سایه سار ولایت سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود کانون فرهنگی شهدا پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه