93/4/22
12:57 ص
امشب دیدار رده بندی فوتبال جام جهانی است و هلند و آرژانتین برای کسب مقام سوم باهم خواهند جنگید، بلیط بازی در بازارسیاه به بیش از 3 هزار دلار فروخته می شود و شبکه های مختلف تلویزیونی از جمله صداوسیمای ما با مبالغ کلان حق پخش این مسابقه را خریده اند تا مردم شان بتوانند از دیدن یک مسابقه لذت ببرند و همه ی اینها تنها هر چهار سال یک بار محقق می شود، چهارسالی که دنیا برای آن میلیاردها پول صرف می کند، صدها مسابقه می دهد و انتظار می کشد تا دوباره فرا رسد و … ادامه مطلب...
93/4/19
11:0 ع
متاسفانه برخی تشنگان ثروت و قدرت بدون هرگونه صلاحیت های مدیریتی، صرفاً با رایزنی های گسترده در سطوح رده بالای مسئولان کشوری و استانی اعم از معاونین وزرا، استانداران، ائمه جمعه و نمایندگان مجلس، با پیگیری هایی که بوی ریا و ریاست طلبی می دهند، در بسیاری موارد موفق به کسب یک پست مدیریتی می شوند؛ البته این مشکل، زخمیست کهنه و قدیمی که همواره چرکین و خونین، پیکره ی حکومت را آزرده می سازد و علی رغم تدوین مقرراتی برای انتخاب قانونمند مدیران، اقدام عملیاتی قابل توجهی تاکنون صورت نگرفته و این ضعف همچنان به شدت خود باقیست. ادامه مطلب...
93/4/18
8:37 ص
با افزایش گستره ی حضور داعش و گروه های تکفیری ، متأسفانه رسانه های کشور به منظور اثبات میزان بی منطق و غیر اسلامی این گروه ها، صرفاً به نمایش صحنه های فجیع خشونت های ایشان بسنده می کنند و اگر چه نمایش این صحنه ها برای شناخت این گروه ها در نظر بسیاری از مردم کشورمان کافی است ولی برای مواجهه با این گروه ها کفایت نمی کند. این مسئله که داعش و گروه های تکفیری قارچ وار تعدادشان را از کشورهای مختلف تکثیر می کنند و علی رغم شکست های پی درپی در سوریه و عراق و تلفات سنگین بازهم می توانند از کشورهای مختلف آسیایی، آفریقایی و حتی اروپایی جذب نیرو کنند، مسئله ای غیرقابل اغماض به نظر می رسد. اعتقادات گروه هایی مانند داعش نه تنها با اعتقادات شیعه در تعارض است، بلکه به صورت غیرقابل اغماضی با اعتقادات اهل تسنن نیز تناقض دارد، به نحوی که هم بزرگان اهل تسنن و هم سران داعش نسبت به یکدیگر اعلام موضع و حتی برائت و حتی جهاد کرده اند. ادامه مطلب...
93/4/18
8:23 ص
چک به منظور تسهیل در مبادلات ابداع شد ولی چیزی از بکارگیری آن نگذشته بود که این پدیده به یکی از مهترین دلایل بروز تخلفات و کلاه برداری های اقتصادی مبدل گردید، همین اخیراً به شخصه مشاهده کردم که کارگر خدماتی یکی از ادارات استان گیلان، با دسته چکی که به منظور دریافت حقوق به ایشان داده شده بود، شروع به خرید و فروش برنج می نماید و بعد از فقط چند ماه معامله، چندصد میلیون تومان چک بی محل به دست فروشندگان برنج و کشاورزان داده است که پرونده ی مزبور در مراجع قضایی و با شکایات طلبکاران در جریان است ولی به راستی آیا به راحتی و با چند قید و بند ساده نمی شد جلوی پرونده و پرونده های مشابه را گرفت؟! در شرایطی که قوه قضاییه از تعداد کم کادر قضایی خود فریاد به آسمان رسانده است، آیا بروز چنین تخلفاتی که اتفاقاً حجم زیادی از پرونده های قضایی (براساس اخبار مراجع رسمی 17 هزارچک برگشتی در روز) را به خود اختصاص داده است، به راحتی قابل پیشگیری نیست؟! مسئله از این حیث اهمیت بیشتری پیدا می کند که بدانیم تعداد زیادی از این پرونده ها نه به جهت کلاه برداری، بلکه تنها به دلیل استفاده ی حساب نشده از دسته چک به وقوع می پیوندد و موجب به هم ریختن خانواده ها و بروز فضای ناامنی اقتصادی در جامعه می گردد، با این وجود و در حالی که به راحتی می توان بسیاری از این تخلفات و ندانم کاری ها را با اصلاح روند صدور چک به کمترین حد ممکن رساند، چرا نباید مسئولان اقتصادی و بانکی کشور نسبت به این مسئله اهتمام داشته باشند؟! که به این منظور چند پیشنهاد ساده برای اصلاح روند صدور چک ارائه می گردد:
1- همانطوری که بانک ها برای پرداخت مبلغ کمی تسهیلات، انواع ضمانت ها را از متقاضیان اخذ می نمایند، چرا در دفاع از حقوق اجتماع، نسبت به دریافت ضمانت جهت صدور دسته چک اقدام نمی کنند؟! در حالی که این بانک ها هستند که برای یک کاغذ بی ارزش، اعتبار ایجاد کرده اند؟!
2- صدور دسته چک تنها به میزان اعتبار افراد صورت گیرد، یعنی اگر فردی حقوق سالانه اش مثلاً 10 میلیون تومان باشد، صرفاً دسته چکی معادل کسری از توان مالی اش به او پرداخت گردد، این که برای یک کارگر و یا کارمند و حتی یک زن خانه دار با درآمد ناچیز یا حتی بدون درآمد، این تعداد دسته چک صادر شود که چند صد میلیون تومان بدهی بالا بیاورد چه جای توجیه دارد؟!
3- در کنار محدودیت برای صدور دسته چک، هربرگ چک نیز باید محدودیت مشخصی داشته باشد، به راستی به لحاظ عقلی چرا باید افراد بتوانند تنها با یک برگ چک، بیشتر از درآمد یکسال شان تعهد ایجاد کنند، در حالی که هر دسته چک حداقل 10 برگ دارد و به این شکل امکان حادشدن تخلفات به میزان بالایی افزایش می یابد. برای این منظور به راحتی می توان روی هر برگ چکی که برای افراد صادر می شود، بسته به توان مالی و ضمانت های شان، یک سقف مشخص درج کرد تا فردی که برگه چک را تحویل می گیرد، از تناسب مبلغ چک و اعتبار صاحب آن مطمئن گردد.
4- اگر چه به ظاهر بانک ها مکلفند تا پس از بازگشت کسری از تعداد برگه های دسته چک، نسبت به صدور دسته چک جدید اقدام نماید، ولی این مسئله در بسیاری از موارد محقق نمی شود و این مسئله در بروز شتابان تخلفات و قطور شدن پرونده ها به شدت تأثیر گذار است که این مسئله با نظارت بیشتر بر بانک ها و روش های سیستماتیک بانکی قابل حل است.
5- بانک ها باید نسبت به صدور چک ضامن باشند، کسی که چک را صادر می کند و برای یک تکه کاغذ اعتبار ایجاد می کند، باید نسبت به آن احساس مسئولیت نماید نه این که به منظور جلب و افزایش مشتری، تند و تند دسته چک های بدون اعتبار صادر کند و بعد در حالی که مردم به جان یکدیگر افتاده و دچار خسران شده اند به راحتی خودش را کنار بکشد، تنها در این صورت است که 4 بند دیگر نیز از سوی بانک عملی می شود، یعنی بانک وقتی بداند نسبت به مبلغ چک ها ضمانت دارد، هم در قبال صدور و هم در قبال مشخصات دسته چک ها و هم برگه آن احساس مسئولیت خواهد نمود.
برچسب های مرتبط: اقتصاد بانک عدالت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/15
12:56 ع
سال ها است که سریال های مناسبتی تلویزیون ملی، میهمان مردم و سفره های افطارشان است تا شاید از این برنامه ها لذت ببرند؛ امسال هم چند سریال از شبکه های سیما در حال پخش است که تا اینجا سریال “مدینه” توانسته است از بقیه پیشی بگیرد، کاری که ساخته ی سیروس مقدم و نوشته ی سعید نعمت الله است قاعدتاً باید هم قابل دیدن باشد.
سریال هفت سنگ از آنجا که ساعت 21 و مقارن با صرف افطار خانواده پخش می شود، بهترین وقت تلویزیون را در بین سریال ها به خود اختصاص داده است، اما متأسفانه داستان های تکراری، تقلیدی و ضعیفِ این سریال، جداً برای مخاطب فهیم ایرانی توهین آمیز تلقی می شود، ریختن یک لکه ی جوهر بر روی لباس امانت و پاک کردنی که با خراب و پاره کردن آن همراه می شود، سوژه ای است که چندسال پیش مستربین به خنده دارترین نحو در خصوص قاب نقاشی به تصویر کشید و اکثریت ایرانیان نیز آن را بارها دیده اند و ساخت یک اثر تقلیدی و ضعیف از آن کلاه گشادی بر سر تلویزیون و صاحبان اصلی آن یعنی مردم تلقی می شود.
تأسف ما در خصوص سریال هفت سنگ آنگاه کامل تر می شود که متوجه می شویم قالب کار نیز به مانند محتوای آن تقلیدی تمام عیار از یک سریال خارجی است که قبلاً منتقدان دیگری با شرح و تفصیل با مقایسه پلان به پلان دو سریال به آن پرداخته اند.
چند روز پیش که از نگرانی جناب ضرغامی در خصوص آبکی ترتر شدن سریال “ستایش” و حتی احتمال توقف و تدوین مجدد آن خبردار شدم، کمی به اصلاح روند فعلی امیدوار شدم، لیکن گویا این نگرانی جناب ضرغامی نه تنها در مورد سریال ستایش مفید واقع نشد، بلکه اکنون شاهدیم که بهترین ساعت از بهترین ماه سال نیز در اختیار یکی از ضعیف ترین سریال های تلویزیونی قرار گرفته است حال وقتی این مسئله را در کنار افزایش کمی شبکه های تلویزیونی قرار می دهیم، متوجه می شویم که صدا و سیما نه فقط از ضعف بودجه، بلکه بیش از آن، از سوءتدبیر شدید رنج می برد.
برچسب مرتبط: صدا و سیما
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/13
7:39 ع
خبرنگار ایسنا: از نظر شما فرهنگ مهمترین مشکل رشدیافتگی کشور است؛ بصورت مصداقی بیان کنید که ما چه مشکلاتی فرهنگی داریم و ساز و کار حل آنها چیست؟
دکتر سریع القلم: 1- قبول نکردن و راحت نبودن ما ایرانیان نسبت به تفاوتهای فکری، 2- تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، 3- تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی، 4- قبول نکردن تواناییها و مهارتهای افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها، 5- تمایل شدید به کار با افراد ضعیف و متملق و 6- حذف افراد توانا. بخشی از مشکلات فرهنگی ما ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورهاست که این مشکلات در فرآیند شکل نگرفتن انسجام فکری جهت توسعهیافتگی ایجاد شده است.این فرهنگ که غلظتهای متفاوتی از آنها در افراد وجود دارد، عموما ضد توسعه است. توسعه، مبنای شهروندی میطلبد و همه مردم به تناسب ظرفیتهای فکری و مهارتی در فرآیند توسعه مشارکت میکنند. خوب و بد، خودی و غیرخودی ندارند و ملاک، توانایی، تخصص، مهارت، دقت، وجدان کاری و تعهد به کشور است.CNN به آقای فرید زکریا نگفت که شما مسلمان هستید، از بمبئی آمدید، لهجه دارید، قیافه شرقی دارید. بنابراین، نمیتوانید برای ما کار کنید. آنها گفتند چه مهارتی دارید و چه میزان توان مدیریت فکر و مدیریت یک برنامه را دارید و به چه میزان قادر هستید ارتباط مثبتی برقرار کنید. با همین منطق یک ایرانی نماینده پارلمان هلند میشود یا یک ایرانی دیگر سخنگوی یک حزب آلمانی میشود و یا مشاور رئیسجمهور آمریکا میشود.افرادی که با تواناییها و ظرفیتها و فکر انسانها آشنا نیستند صرفا به مسائل ظاهری و حاشیهای توجه میکنند. البته هر فردی مساوی است با سطح فکری خاص و به خصوص مکانی که درس خوانده و با کسانی که مشارکت کرده است. خیلی نباید انتظار داشت.
نازک بین: آقای دکتر در جملات فوق، صراحتاً مسائل اعتقادی و فکری را به عنوان مسائل سطحی، ظاهری و حاشیه ای معرفی می کنند و حتی اولین عامل عدم توسعه در ایران را نبود پلورالیزم بجای اعتقاد به وجود فکر غلط و فکر صحیح بیان می کند و این که الگوی ایشان در این نگرش نیز خود غرب است که بدون توجه به اعتقادات مردم برای ایشان فرصت مساوی فراهم می کند!، مثال ایشان نیز به مانند سایر سخنان شان عجیب است، چرا که به زعم ایشان، حتی اگر یک آسیایی مسلمان حاضر باشد منطق و منافع نظام سلطه را به رسمیت بشناسد و مذهب و هویتش را روی طاقچه خانه اش باقی بگذارد، در فرهنگ غرب قابل استخدام و به کارگیری است، اشتباه جناب سریع القلم این است که گمان می کند غرب در برخورد با افراد به اعتقادات ایشان احترام می گذارد و حال این که غرب به بدترین نحوممکن، البته به بهانه ی احترام به تفکرات مردم، اعتقادات افراد را در برابر اصول خود حذف می کند، غرب عملاً به افراد می گوید که هر تفکری که دارند به درد خودشان می خورد و برای ورود به نظام بین المللی (یا همان نظام سلطه) هر آنچه که در سردارند را باید تخلیه کنند و از قواعد آن نظام تبعیت کنند، در این نظام، افرادی که اعتقادات شان را به عنوان یک امر شخصی به مسائل اجتماعی تسری نمی دهند، قابل احترامند و بر اساس این نگاه تنها وقتی توسعه اتفاق می افتد که چیزی به اسم ایدوئولوژی، اعتقاد، مذهب، تعهد، ارزش، انقلابی بودن و …. در مسئولیت یافتن افراد نقش نداشته باشد و حتی کسانی به مسئولیت برسند که هیچ تقیدی روی هیچ تفکر و اعتقادی نداشته باشند و تنها متخصص باشند، در این نگرش، یک وهابی یا بهایی یا صهیونیست نیز بایستی به همان اندازه ی یک مسلمان و یهودی و مسیحی در پست های کلیدی فرصت به کارگیری داشته باشند، مسئله ای که حتی در غرب نیز نمی توان دید، مگر این که عینک عشق به غرب را برچشم واقع بین گذاشت.
خبرنگار ایسنا: از نظر شما به دلیل وجود ساختارهای غیردموکراتیک در تاریخ ایران فرهنگ سیاسی غیرمدنی در ایران شکل گرفته که با تغییر این ساختارها این فرهنگ همچنان وجود دارد. چگونه میتوان فرهنگ سیاسی ایران را متناسب با نظام مدرن و توسعهیافته به لحاظ سیاسی تغییر داد؟
دکتر سریع القلم: اگر بخواهیم اهتمام میانمدت و درازمدت بکنیم، مبنای تحول کار آموزشی است؛ آموزش در مدارس و رسانههاست. این روش زمان قابل توجهی را در بر میگیرد اما اهتمام کوتاه مدت بر دو ستون بنا میشود؛ اول، کار بینالمللی و در کوران روابط بینالمللی تجارت، فناوری، تولید و برونسپاری قرار گرفتن و دوم، کار اقتصادی که موجب میشود شهروندان استانداردهای خود را جهانی کنند چون فراتر از نهاد دولت باید زحمت بکشند، رقابت کنند، فکر کنند و بازاریابی کنند. کار اقتصادی و بینالمللی به سرعت، سطح جامعه را ارتقا میبخشد.ایرانیها در امارات، ترکیه، مالزی و کشورهای غربی نشان دادهاند که در این نوع امور توانایی دارند. هوش یادگیری و تحصیلی ایرانیان برخلاف هوش اجتماعی آنها بسیار قوی است. بنابراین، در جامعه ایرانی استعداد کار اقتصادی و کار بینالمللی وجود دارد. مفروض بنیادی این بحث به این صورت است که وقتی کار اقتصادی وسعت یافت در فرایندی بر نحوه رفتار، کردار، سازماندهی اجتماعی، مدیریت سیاسی و ضرورت کار جمعی اثر میگذارد. این تجرب? هم غرب و هم آسیاست.
نازک بین: همان طوری که در سوال فوق مشخص است، فرض مقبول جناب دکتر این است که ساختارهای کشور ما غیردموکراتیک است و باید این ساختارهای غیردموکراتیک را متناسب با نظام مدرن و توسعه یافته تغییر داد، داشتن چنین فرضی برای ساختاری که بیشترین انتخابات های دموکراتیک را برگزار می کند و بیشترین مشارکت ها را در نوع خود به همراه دارد بسیار عجیب است و این که ایشان ساختارهای مدرن که یقیناً منظورشان از نوع غربی است را دموکراتیک می داند امری عجیب تر! چرا که در این نظام ها مراجع تأیید و تصمیم گیری صاحب نفوذ اقتصادی، سیاسی و صهیونیستی اینقدر تعیین کننده هستند که مردم هیچ گزینه ای غیر از گزینه های مد نظر این نهادها را ندارند و حتی میزان مشارکت مردم نیز در این نظام ها به مراتب کمتر از نظام به زعم ایشان غیر دموکراتیک! ماست. جالب است که میزان عشق به غرب تا چه میزان چشم غرب دوستان را حتی به حقایق برهنه و بدیهی نیز بسته نگاه داشته است که ساختاری را که دولت مقبول شان براساس آن انتخاب شده است و ساختاری که به لحاظ تعداد انتخابات و میزان مشارکت حتی مورد اقرار برخی دشمنان بوده است، غیردموکراتیک لقب می گیرد!
خبرنگار ایسنا: یکی از مشکلات فرهنگ سیاسی ما، شکاف دولت و ملت است که گاه این شکاف زیاد و گاه کم شده ولی به هر حال این شکاف وجود داشته است. با چه ساز و کاری میتوان این شکاف را به حداقل رساند؟
دکتر سریع القلم: اولین شرط عملی روانی و سیاسی آن یکسان شمردن همه شهروندان است. هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو اینکه افکار او متفاوت باشد مادامی که فرد مخل امنیت کشور نیست و طبق قانون و مقررات زندگی میکند نباید مورد بیاحترامی و بیحرمتی دستگاه تبلیغاتی اعم از تلویزیون، رسانهها و روزنامهها قرار بگیرد. به عنوان مثال باید در نظر داشت که بیاحترامی به یک هنرمند قبل از اینکه به لحاظ سیاسی کار درستی باشد، از لحاظ اجتماعی و روانشناسی اجتماعی، نوعی بیخردی است. هنرمند که میلیونها نفر حامی دارد میتواند از این ظرفیت برای وسعت دادن فعالیتهای خود استفاده کند. البته وقتی حسد، کینه و خشم جای عقلانیت را بگیرد این اتفاقها صورت میپذیرد.
نازک بین: این که جناب دکتر سریع القلم حتی در یک پاراگراف خود نیز متناقض صحبت می کنند در نوع خود جالب است، از یک سو ایشان می گویند هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو این که افکار او متفاوت باشد و نباید مورد بی احترامی قرار گیرد و فوراً نتیجه می گیرد که هنرمندی که میلیون ها نفر حامی دارد نباید مورد بی احترامی قرار گیرد که اگر بگیرد یقیناً حسد، کینه و خشم جای عقلانیت را گرفته است، گویا جناب سریع القلم میزان حامیان یک هنرمند را بهانه ای برای معصومیت وی فرض کرده اند و پایگاه اجتماعی ایشان را دلیلی بر مصئونیت ایشان قلمداد می کنند و حال این که مواردی پیش می آید که هنرمندی از موقعیت اجتماعی خودش سوءاستفاده کرده و جریانی غیرقانونی و یا مخرب را کلید و یا دامن می زند و در این شرایط آن چیزی که باعث برخورد با این هنرمند می شود، حسد، کینه و خشم نیست بلکه قانون و احترام به حقوق جامعه است.
دکتر سریع القلم: یکی از ویژگیهای مثبت روحانیون در ایران، مردمدار بودن آنهاست. آنها با عموم اقشار ارتباط برقرار کرده و تعامل میکنند اما زیر مجموعهها گاه تندرو هستند و از روانشناسی قوی مانند افراد روحانی برخوردار نیستند. در ایران بعضی اوقات، احترام و محبت کارسازتر از استدلال است. طبیعی است از این روش هم میتوان به نحوه احسن در مقاطع خاص استفاده کرد. البته متاسفانه چپزدگی و وجود فرهنگ کمونیستی که دائما در پی برچسب زدن به افراد بوده است جای فرهنگ تسامح و خویشتنداری اصیل ایرانی – دینی ما را گرفته است. البته من ملاحظهای دارم و آن این است که خیلی از این جریانها، سایتها و افرادی که صنعت و تخصص آنها ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت است خیلی نسبت به آنچه که انجام میدهند آگاه نیستند. عموماً این افراد ضعیف هستند. شخصی که تواناست و تخصص دارد و تربیت اصیل شده است طبعاً اینگونه رفتارها را نخواهد داشت چون به شدت برای خود احترام قائل است. ممکن است اصالت در سطح جهانی خیلی اهمیت نداشته باشد ولی اعتقاد دارم در ایران هنوز مهم است و نقش دارد.
نازک بین:این جملات ایشان نیز از این جانب که مذهبیون را متهم به برچسب زنی می کند و در عین حال از برچسب هایی مانند چپ زدگی و کمونیستی و عامل شکاف بین ملت و حاکمیت و افراد ضعیف استفاده می کند جالب توجه است!، البته ایشان دقت کرده اند که روحانیت را از زیرمجموعه های تندروی شان جدا کنند ولی عبارت زیرمجموعه عبارتی نیست که بتواند منظور واقعی ایشان را مخفی نگاه دارد.
دکتر سریع القلم: دومین مسأله، در از میان برداشتن شکاف دولت و ملت، تمرکز بر حل و فصل مسائل زندگی مردم ایران است. حاکمیت و دولت هر کشوری فقط و منحصراً دو وظیفه بیشتر ندارد؛ یکی مدیریت کارآمد اقتصادی و دیگری ایجاد امنیت. سایر امور دست خود مردم و جامعه مدنی است. وقتی هوا سالم باشد، ادارات کارآمد باشند، نرخ تورم حداکثر دو درصد باشد، بتوان با گذرنامه ایرانی به 135 کشور (مانند مالزی) سفر کرد، وقتی ایرانی را تروریست خطاب نکنند، وقتی ورود و انجام تشریفات به فروردگاه بینالمللی برای یک شهروند عادی دو ساعت و 15 دقیقه طول نکشد، وقتی جادهها امن باشند، وقتی بیتالمال حساب و کتاب داشته باشد، وقتی امور با آییننامه اداره شود، وقتی رسانههای ملی، خودی و غیرخودی نداشته باشند، وقتی اخذ وام بانکی برای همه از مراحل حقوقی مشترکی برخوردار باشد، دیگر به فرمایش شما میتوان شکافها را به حداقل رساند.
نازک بین: این بند از سخنان دکتر سریع القلم در تضاد کامل با آرمان های اسلام و انقلاب و حتی هویت ایرانی است، ایشان فقط دو تکلیف را برای حاکمیت قبول دارند، یکی اقتصاد و دیگری امنیت، این جملات را نه فقط از دکتر سریع القلم که از شخص رئیس جمهور نیز در این اواخر زیاد شنیدیم البته با این مضمون که دولت کاری به آخرت مردم ندارد و حال این که اگر چنین مسئله ای مورد قبول هویت ایرانی و اسلامی ما بود پس انقلاب چرا اتفاق افتاد؟! اگر مردم فقط نگران نرخ تورم و گذرنامه ی خود بودند چرا از همان رژیم آمریکا نشانده ی پهلوی حمایت نکردند؟! چرا برای استقلال کشورشان این همه خون دادند؟! چرا برای استقلال کشورشان در برابر تحریم ها مقاومت کردند و سختی متحمل شدند؟! چرا با این همه مشکلات هنوز روز قدس و 22 بهمن که می شود آرمان هایشان را با صدای بلند فریاد می زنند؟! به راستی آیا جناب سریع القلم با این شناخت ناقصی که از مردم، هویت ایرانی، مذهب و انقلاب دارند به چه جرأتی تحلیل می کنند و به راحتی نسخه می پیچند؟!
دکتر سریع القلم: همانطوریکه از مصادیق فوق ملاحظه میکنید اصل بر کارآمدی است و ماهیت کارآمدی، غیرسیاسی است یعنی سپردن امور به افراد متخصص است. من طی یادداشتی در 5 ماه گذشته تجربه خودم را در فرودگاه زوریخ که ناگهان وزیر خارجه سوئد را در صف تحویل چمدان دیده بودم در رسانهها برشمردم. اینکه وزیر خارجه سوئد که کشور محترم و متمدنی در جهان است اینقدر ساده و مانند دیگران در صف تحویل چمدان در فرودگاه بیایستد و خدم وحشم و دهها خبرنگار ایسنا او را همراهی نکنند واقعاً یک ارزش است و آفرین به حکومت، دولت و ملت سوئد که چنین سیستمی را طراحی کردهاند که حتی از یک کرون سوئد کسی نمیتواند سوءاستفاده کند. آقای کارل بیلت وزیر امور خارجه سوئد به قدری آرام، بیتکلف، بیافاده و اخلاقی رفتار میکرد که گویی اصول کافی ما را دهها بار خوانده است. او نه محافظ داشت نه منشی نه کسی که کیف او را بردارد و نه خبرنگار ایسناان دنبال او میدویدند. من طی مدتی که او را میشناسم که وی فردی کنجکاو است مرتب سوال میکند و در پی یادگیری است، یکبار در مورد دموکراسی در مصر صحبت میکردیم، نحوه سوال کردن او خیلی جالب بود. او میگفت من چند نظر دارم که میخواهم آنها را محک بزنم و ببینم تا چه میزان نزدیک به حقیقت فکر میکنم. ما چند وزیر در فرهنگ خودمان میشناسیم که حتی در ناخودآگاه خود حس کنند که میتوانند از دیگران بیاموزند و سوال کنند؟من به شدت، هم به عنوان یک ایرانی و هم به عنوان یک مسلمان اعتقاد دارم که اخلاق و مدنیت انسان به مراتب مهمتر از مواضع سیاسی اوست. مواضع سیاسی، سیال هستند و با دانش بیشتر قابلیت بهتر شدن و دقیقتر شدن را دارند ولی مدنیت و اخلاق انسان به مراتب بنیادیتر است. اگر شما دقت و تجربه کنید در جلساتی که در کشور ما تشکیل میشود افراد بیشتر اظهارنظر میکنند تا سوال.در مجموع رفتار حاکمان در کم کردن شکافها تعیین کننده است باید از آسیاییها آموخت که حکمرانی را به سمت قانون، قاعده، اساسنامه، آئیننامه و مقررات سوق دادند و روابط فردی، ارادتها و وفاداریهای فردی را به حداقل رساندهاند.
نازک بین: فرازهای فوق از سخنان دکتر سریع القلم اگر چه به ظاهر زیباست اما به شدت با سبک رفتاری ایشان و دوستانشان در برابر شخصیت ها و مسئولانی که به همین سادگی بین مردم حضور می یافتند و نسبت به مردم خود را در جایگاه برتری نشان نمی دادند در تعارض است، همین جناب سریع القلم بارها و بارها سیاست های اینچنینی را به عنوان سیاست های پوپولیستی متهم کرده اند و همین جناب سریع القلم اخیراً اقشاری مانند راننده تاکسی و لبو فروش را مورد تحقیر قرار دادند.
خبرنگار ایسنا: شما معتقدید در راه توسعهیافتگی کشور، ساختارها 75 درصد و افراد 25 درصد دچار مشکل هستند. چگونه میتوان این ساختارها را اصلاح کرد؟
دکتر سریع القلم: این سوال در ادامه سوال قبلی در مسیر منطقی آن است. طراحی و نهادینه کردن ساختارها بزرگترین چالشهای حکمرانی است. طبیعی است که نقش انسان، اراده انسان، سلیقه او و حتی مزاج او را نباید نادیده گرفت اما سوال اساسی این است و تا چه میزان اینگونه گرایشها را به حداقل رساند و در مقابل، جایگاه قاعده، قانون، مقررات و ضابطه را پررنگ کرده و به اکثریت رساند.رعایت قاعده و قانون نوعی سرمایه اجتماعی است که آسیاییها در فرهنگ خود داشتند و وقتی امر توسعه اقتصادی را قبول کردند، سرمایه اجتماعی قاعدهپذیری و مقرراتپذیری به استمداد آنها آمد و امپراطوری قدرت اقتصادی را طی سه دهه بنا کرد. به عبارت دیگر، حکومتهای آسیایی نیاز نداشتند آموزش قاعدهپذیری دهند کما اینکه طی قرون 17 و 18 و بخشی از قرن 19 این امر در اروپا و آمریکایی شمالی تحقق پیدا کرد. تحقق آن نیز تا اندازه قابل توجهی از طریق جامعه مدنی، شرکتها، بنگاههای خصوصی و سپس حکومتها صورت گرفت.اگر قرار باشد ساختارسازی شود ابتدا باید حکمرانان و سپس جامعه، قاعدهپذیری را در همه امور بپذیرند. ساختارسازی در اقتصاد، مدیریت شهری، نظام بانکی، سیاست خارجی و غیره یعنی انجام امور بر اساس اصول و مبانی و قواعد مورد اجماع و مورد توافق. البته با بروز مشکلات و نارساییها میتوان مقررات را اصلاح کرد و تکامل بخشید.تاریخ کشور ما عمدتاً تاریخ برجسته بودن افراد است تا قواعد. ضمن اینکه افراد همیشه مهم هستند ولی عمل در قالب اصول قواعد و مقررات است که پیشرفت را به ارمغان میآورد. من به یکی از نکاتی که قبلاً اشاره کردم مجددا ارجاع میدهم که توسعهیافتگی یک تصمیم است یعنی اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم باید اصولی را بپذیریم و به آنها پایبند باشیم.از اصول کلیدی، قاعدهمند رفتار کردن به خصوص در عرصههای اقتصادی، مالی و تجاری است که باید این حوزهها به شدت شفاف بوده و بر اساس مقررات و پیشبینی باشند. این همان ساختارسازی است. اگر مقررات قابل قواعد ملاک باشند، اختلاف و اصطکاک و تنش وجود نخواهد داشت. مهمترین مسئولیت ساختارسازی نزد نخبگان سیاسی کشور است.
نازک بین: نهایتاً این که من این جملات آقای دکتر سریع القلم و بسیاری از فرازهای مصاحبه ی ایشان را بر خلاف رویه ی دولت مورد حمایت ایشان می دانم، متأسفانه دولت جناب روحانی، شفافیت اقتصادی را سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم می داند و مفاسد بزرگی مانند آنچه در کرسنت و توتال و استات اویل را مفاسد کوچک و غیرقابل پیگیری تلقی می کند و برای مدیران و مسئولانش شأنیتی خاص در تشریفات و تجملات قائل است و در انتصابات بیش از همه به گرایش های سیاسی افراد می اندیشد، متأسفانه حتی انتصابات دانشگاه ها نیز بر اساس سابقه سیاسی و نه علمی افراد انجام می گیرد و دولت هیچ پست و مسئولیتی را از گزند گزینش های سیاسی مصئون نگاه نداشته است و تقریباً تمام پست های مسئولیت دولتی براساس ذائقه ی سیاسی دولت و نه تخصص و تجربه دچار تغییر گردیدند و البته در کنار این تضادها که عمدتاً در مواضع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دولت و جناب سریع القلم مشاهده می شود، مواضع فرهنگی دکتر بسیار شبیه مواضع فرهنگی دکتر سریع القلم است، تفکراتی مانند وجود نداشتن هنر و هنرمند و تفکر ارزشی و غیرارزشی و به عبارتی پلورالیزم، مانند بی ارتباط بودن دین و آخرت جامعه به دولت و به عبارتی سکولاریزم، مانند مترادف دانستن توسعه و ارتباط با نظام بین المللی و لزوم الگو برداری صرف از ایشان، عیناً در جملات دکتر روحانی نیز بارها شنیده شده است که تمام این موارد در نهایت ما را به اینجا می رساند که متأسفانه دولت در الگوبرداری از صفات خوب غرب فقط به حرف بسنده می کند و در صفات منفی با چشم و گوش بسته پیروی می نماید.
مطلب مرتبط: تحلیل مصاحبه ایسنا با دکتر سریع القلم 1
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/13
7:36 ع
دکتر سریع القلم صاحب کتاب هایی مانندِ “توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل” و “عقل و توسعهیافتگی” و “عقلانیت و آینده توسعهیافتگی ایران” و “ایران و جهانی شدن: چالشها و راهحلها” و “جمهوری اسلامی ایران و مساله کارآمدی” است که حتی نام آثارش می تواند نوع نگرشش را به مسائلی مانند جمهوری اسلامی، انقلاب، توسعه و غرب نشان دهد، از دکتر سریع القلم تا ماه ها پس از انتخاب جناب روحانی در انتخابات رئیس جمهوری، به عنوان مشاور رئیس جمهور نام برده می شد که با اتخاذ چند موضع اهانت آمیز در خصوص منتقدان هسته ای، انتقادات به ایشان اینقدر گسترده شد که دولت رسماً سمت ایشان را به عنوان مشاور رئیس جمهور تکذیب نمود، در هر صورت با توجه به قرابت ایشان و تفکرات شان با دولت، لازم دیدم مصاحبه ایسنا با دکتر سریع القلم را مورد بررسی قرار دهم، به همین منظور در خلال نقل اصل سؤالات خبرنگار ایسنا و پاسخ های دکتر سریع القلم، مطالبی را نیز در تحلیل برخی سخنان دکتر سریع القلم تقدیم می گردد:
خبرنگار ایسنا: از نظر شما میان نخبگان و مردم برای جهانی شدن اجماعی وجود ندارد. چرا نخبگان در ایران قادر نیستند به اجماع نظر برسند و چگونه میتوان به چنین اجماعی دست یافت؟
دکتر سریع القلم: به نظر میرسد اجماع از دو طریق قابل دستیابی است. راه اول، اولویت داشتن قدرت ملی و اقتصادی است که راههای تحقق آن جهان شمول است و وقتی جریانها و افراد، قدرت ملی و اقتصادی را در منظومه فعلی جهانی بپذیرند کافی است راههای بدست آوردن آن را “گوگل” کنند. راه دوم، از طریق متون و ادبیات مشترک میان جریانهای سیاسی و فکری در جامعه محقق میشود. عامه مردم ایران در پی ثبات اقتصادی، روابط متعادل بینالمللی و تسامح اجتماعی هستند. اصل اختلاف در ایران میان گروههای فکری و سیاسی است که از سرچشمههای مختلف بلکه متضاد فکری تغذیه میکنند. معتقدم به لحاظ اقتصادی و سازماندهی اجتماعی، ایران جامعه مدرن نیست اما در عین حال متون قابل توجهی از پست مدرنیزم در ایران ترجمه شده و عدهای را مشغول کرده است. ما هنوز گفتوگوی دقیق، علمی و بیتکلفِ فکری میان جریانهای گوناگون را آغاز نکردهایم.من و شما در جامعهای زندگی میکنیم با هزاران جزیره فکری و فلسفی. فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) با فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه تهران در دو عالم مختلف استنباطی سیر میکنند و طبعاً دامنههای مشترک محدودی دارند و همینگونه است در اقتصاد، مدیریت، ارتباطات و شاخههای دیگر علوم انسانی. انسجام فلسفی و نظری در متونی که افراد و جریانها در یک جامعه بدان معتقدند، مبنای اجماع در حکمرانی است. کمونیستها، سوسیالیستها، محافظهکاران و مشتقات این جریانها در فرانسه عموماً از منابع مشترک استنباطی و فلسفی برخوردارند.در واقع تعریف آنها (نظام های مدرن) از انسان، جامعه، کارآمدی، آزادی، عدالت و نظام بینالملل به هم بسیار نزدیک است و به همین دلیل توانستهاند یک نظام اجتماعی بسازند و با تغییر دولتها، نوسان اندکی دارند. انسان مساوی است با متونی که میخواند. هر دانشگاهی برای خود متونی دارد و هر جریانی برای خودش تلقیات خاص خود را دارد. منافع ملی وقتی شکل میگیرد که در ادبیات و متون، اشتراک وجود داشته باشد. «کشور» غریب است و هرکس کار خودش را میکند.
نازک بین: اگر چه در جملات فوق جناب دکتر سریع القلم به ظاهر به گفتمان ها و مکاتب فکری مختلف در ایران احترام می گذارد ولی در نهایت این گفتمان ها و تکفرات مختلف را موجب فراموشی منافع ملی معرفی می کند و حال این که به نظر ایشان در نظام بین الملل که یقیناً از نوع توسعه یافته و غربی است، عملاً منافع ملی در ارجحیت قرار دارد و تمام گفتمان ها بر سر آن و تعریف آن اشتراک دارند، البته به واقع ایشان ناصحیح نمی گویند بلکه مشکل در این است که در هویت مذهبی و حتی ملی ما مسائلی مهمتر از ناسیونالیسم وجود دارد، مسائلی که در کنار منافع ملی مهم و اصیل هستند، مسائلی مانند دفاع از مظلوم و استکبارستیزی از آن دست مسائلی هستند که به زعم آقای سریع القلم در تضاد با منافع ملی هستند و به صورت کلی باید فراموش شوند و حتی این که باید به قدرتهای جهانی به عنوان عاملی برای حراست از منافع ملی احترام گذاشت و این به زعم آقای دکتر جزئی از نظم و نظام بین الملل است. در مبنای تفکر جناب دکتر، انگلیس و آمریکا و تمام کشورهای استکباری از آنجا که صرفاً در جهت منافع ملی شان گام می نهند قابل احترامند و این که منافع ملی این کشورها به چه قیمتی برای سایر کشورها و حتی مستعمرات شان تمام می شود اهمیت ندارد.
خبرنگار ایسنا: عدهای معتقدند اگر کشور به نظام جهانی وارد شود هویت و فرهنگ خود را از دست میدهد، پس نه تنها نباید به این نظام وارد شد بلکه باید با آن مقابله کرد. آیا میتوان با حفظ هویت و فرهنگ خود به نظام بینالملل وارد شویم؟
دکتر سریع القلم: این پرسش دو فرض دارد که قابل مناقشه هستند. اول، اینکه ما در کشور از یک هویت و فرهنگ منسجم و یک شکلی برخورداریم که این فرهنگ در اثر تعامل گسترده بینالمللی از بین میرود. اگر کسی فقط با مکانیزم مشاهده در خیابانها، شهرها، ادارات، رستورانها و دانشگاهها مطالعه انجام دهد به سرعت به این نتیجه میرسد که ما در جامعهای با تعدد فرهنگها و هویتها زندگی میکنیم. فرض قابل مناقشه دوم این است که ما در شرایط فعلی در انزوای کامل فرهنگی و هویتی از جهان زندگی میکنیم و باید آن را حفظ کنیم که به نظر میرسد این فرض صحیح نباشد، ما برای اینکه دهها هواپیما را مجدداً به پرواز در بیاوریم با شرکتهای تولید قطعات در تماس هستیم. برای تکمیل اتوبان دو طبقه صدر از کارشناسان خارجی مشاوره گرفتهایم. در تأسیسات، خودرو، نفت و گاز، سیمان و دهها پروژه دیگر با بیش از سیصد شرکت خارجی همکاری داریم. با غربیها مذاکره میکنیم تا تحریمها را بردارند و نظام بانکی ما را به روی جهان باز کنند تا نفت ایران به فروش برسد. میگوییم باید گردشگران خارجی افزایش پیدا کنند. حدود سه میلیون ایرانی به عنوان گردشگر به ترکیه میروند. سالی حدود 5 هزار نخبه ایرانی عمدتاً به غرب مهاجرت میکنند. در سال چند میلیون زائر به عتبات عالیات و عمره و تمتع میروند. فقط آلمان حدود 50 هزار ویزای شنگن برای ایرانیان صادر میکند. 6 هزار ایرانی به عنوان دانشجو در آمریکا تحصیل میکنند. 6 میلیون ایرانی با حدود 500 میلیارد دلار دارایی در خارج از ایران کار و زندگی میکنند.آیا ما به نظام بینالملل وارد نشدهایم؟ عموم ما یک کامپیوتر شخصی داریم و تقریباً همه یک موبایل در کیف خود حمل میکنند. شما در فرودگاه بینالمللی امام در گوشهای بایستید و مردم را مشاهده کنید که چگونه بچه و بزرگ، چه شوقی برای سفر به خارج دارند. شما چند خانواده اعم از مذهبی و غیرمذهبی میشناسید که فرزندان خود را برای تحصیلات به مسکو فرستاده باشند؟ من میتوانم یک ساعت دیگر در مورد اینکه تا چه میزان جامعه ما به بینالمللی شدن علاقه دارد صحبت کنم.ما نمیتوانیم مسائل را ذهنی، تجزیه و تحلیل کنیم. ما باید واقعی باشیم. جامعه ما گرایش مذهبی دارد ولی ضمناً بهترین یخچال آلمان، اتومبیل ژاپن و نرمافزار آمریکایی را میخواهد. البته اینها اصلاً منفی نیست بلکه نشاندهنده این است که جامعه عاقل است که هم هویت خود را حفظ کرده و هم میخواهد بهترینهای این جهان را در اختیار داشته باشد. بنابراین، ما به نظام بینالملل وارد شدهایم.
نازک بین: واقعیت این است که ما در کشورمان به لحاظ اقتصادی و اجتماعی مشکلات زیادی داریم که البته محصول عدم هماهنگی اقتصاد حاکم در آن با آرمان های ایرانی و واقعیات ایران است، دولت های ما چه در گذشته و چه هم اکنون تلاش کرده اند با اقتصاد وارفته، نفتی و مبتنی بر وابستگی، حافظ آرمان ها و هویت کشور باشند، و آنچه که در این میان باید به نحو احسن در دستور کار قرار می گرفته و نگرفته اقتصاد مقاومتی است نه وادادگی عقیدتی! دریافت ما از دلیل مشکلات با درک جناب دکتر و دوستان شان تفاوت بسیاری دارد، ما می گوییم در این نظام بین المللی که قوی ها با ضعفا مانند برده برخورد می کنند و ایشان را با کوچکترین حرکتی تحریم می کنند و مورد حمله و تجاوز و تهدید و ترور قرار می دهند، ما باید قوی باشیم و بتوانیم خودرو و هواپیما و اتوبان و موبایل و لپ تاب و نیازهای غذایی مان را خودمان بسازیم و حداقل تا حدی بی عرضه نباشیم که ما را با تحریم این چیزها بترسانند، ولی جناب دکتر می گویند ما باید قواعد این نظام بین المللی را به عنوان یک کشور درجه ی دو بپذیریم و تابع این نظام باشیم تا بتوانیم از انزوا در بیاییم و از اجناس با کیفیت خارجی استفاده کنیم، گویا ایشان دو هدف به هم گره خورده دارند، ایشان منافع ملی را در بیرون آمدن از انزوا و پذیرش نظام بین الملل خلاصه می کنند. مشکل ما با تفکر آقای دکتر سریع القلم در این است که ایشان به بهانه ی واقع بینی، آرمان های شان را به پایین ترین سطح اقتصادی تنزل داده و اصرار دارند همان را به اکثریت مطلق مردم تسری دهند، چه کسی گفته که آرمان های جامعه ی ما، یخچال آلمانی، اتومبیل ژاپنی و نرم افزار آمریکایی است؟! چه کسی گفته است که داشتن گرایش ملی و مذهبی جمعش با استفاده ی افتخار آمیز از محصولات کشورهای دیگر عقلی و عملی است ؟! این مجموعه از اضداد نشان می دهد که جناب دکتر به واقع شناخت شان از گرایش مذهبی و هویت ایرانی اینقدر سطحی است که به راحتی می تواند به واژگانی مانند وابسته بودن و نتوانستن به بهانه ی واقعیات موجود اصالت دهد، اینجاست که تفاوت اقتصاد مقاومتی با یک اقتصاد وابسته که تنها با وابستگی سیاسی و فراموش کردن هویت و اعتقادات ملی و مذهبی است میسر است، آشکار می شود.
خبرنگار ایسنا: شما معتقدید برای دستیابی به توسعه باید با ادبیات اقتصادی صحبت کرد؛ آیا صحبت با ادبیات اقتصادی موجب نمیشود که ارزشهای جامعه و نظام به انزوا برود؟ با چه سازوکاری میتوان دید منفی عدهای در کشور را نسبت به نظام بینالملل اصلاح کرد؟
دکتر سریع القلم: اگر منظور از ادبیات اقتصادی توجه به ثبات اقتصادی و رفع نیازهای اولیه یک جامعه باشد، بلی، این صحیح است. انسان اول به بقا و تأمین نیازهای اولیه خود فکر میکند. اکثریت مطلق اینگونه هستند. نباید انتظار داشته باشیم همه را زاهد کنیم. واقعیت این است که فقر، تبعات منفی فراوانی دارد. به همین دلیل، طبقه متوسط بنیان سلامتیِ روانی و اجتماعی یک کشور است چون از مراحل اولیه نیاز عبور کرده و سپس به فکر، فرهنگ، تمدن، منافع ملی، عدالت، صداقت و آزادی است.به چند شیوه میتوان دید منفی این افراد را اصلاح کرد. اول، اینکه این افراد به ترکیه، امارات، مالزی و کره جنوبی سفر کنند و از نزدیک، کارخانهها، دانشگاهها، سیستمها و بوروکراسیها را ببینند و مقایسه کنند. بزرگترین کاری که یک سیستم برای مردم خود باید انجام دهد این است که فرصت مقایسه را برای شهروندان تسهیل کند. البته مطالعه متون متفاوت و آشنایی با ادبیات اقتصادی و سیاسی رایج در جهان و معاشرت با غیرخودیها نیز از دیگر راههای اصلاح این دیدگاه است.
نازک بین: اگر چه شاید دید جناب دکتر با سفر و یا اقامت به کشورهای خارجی نسبت به نظام بین الملل عوض شده باشد، اما بسیاری از بزرگان ما بودند که در عین اقامت و تحصیل در آمریکا و غرب، نه تنها نگرش شان به نظام به قول ایشان بین الملل و به قول ما سلطه بهتر نشد، که کاملاً منفی شد، شهید چمران و شهید دکتر بهشتی در مهد نظام سلطه زیستند و درس خواندند و نهایتاً در برابر همان نظام ایستادند و برای همان نظام شاخ و شانه کشیدند، این جمله که آمریکا از ما عصبانی باش و از عصبانیت بمیر جمله ی شهید عزیز، شهید بهشتی است و شهید چمران صراحتاً صداقت آمریکایی ها را برای رابطه با ایران بعید می دانست، پس بهتر است آقای سریع القلم نسخه ای را که به ظاهر روی ایشان و برخی دوستان شان کارگر شده است را برای تمام کسانی که به غرب و نظام سلطه و به قول ایشان نظام بین الملل بدبین هستند کارگشا نداند و به همین راحتی مخالفان توسعه ی غربی را خارج ندیده فرض نکند.
خبرنگار ایسنا: در دنیای امروز با چه الگویی به سمت توسعه برویم؟
دکتر سریع القلم: سپردن امور اقتصادی به صورت رقابتی به دست مردم و تمرکز بر تولید کالا و ارائه خدمات به صورت منطقهای و بینالمللی و کسب تدریجی سهم بازار در پارهای از کالاها و خدمات راه دستیابی به توسعه است. نتیج? ایجاد اشتغال و تولید، ثروت برای همه خواهد بود. نقش دولت صرفاً نظارت بر قانون، تنظیم سیستم مالیاتی عادلانه، ایجاد امنیت و روابط معتدل بینالمللی است. قوه مقننه در حفظ حاکمیت ملی، هویت ملی و امنیت ملی نقش اساسی دارد.
نازک بین: در دنیای امروز که هر کسی که حاکمیت آمریکا و مشروعیت اسرائیل و استقلال سیاسی را نپذیرد را با انواع تحریم و فتنه و کودتای رنگی و قومی و مذهبی مواجه می کنند، پایبندی به هویت ملی و مذهبی جز با تمرکز بر تولید کالا و خدمات مورد نیاز کشور و سپس کسب تدریجی بازار منطقه و بین الملل محقق نمی گردد و در این چنین شرایطی دولت به غیر از نظارت بر قانون و تنظیم مالیات عادلانه و ایجاد امنیت و روابط معتدل بین المللی باید شرایط را برای استقلال اقتصادی کشور، کاهش نقاط ضعف در برابر عوامل بیرونی اعم از اقتصادی، نظامی و سیاسی و البته عدالت به همراه پیشرفت فراهم سازد.
بقیه در قسمت دوم: تحلیل مصاحبه ایسنا با دکتر سریع القلم 2
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/13
1:14 ع
آموختن احکام روزمره که معمولا مورد نیاز هر مسلمانی است، واجب بوده و مقلدین باید بر اساس نظر مرجع تقلید خود عمل کنند تا عبادتشان مورد صحت باشد. متأسفانه بسیاری از مسلمین یا دنبال آموختن احکام نیستند و یا مقید به انتخاب مرجع تقلید نبوده و در هر حکمی از یک نفر تقلید می کنند.
در ادامه مواردی را که مورد غفلت بسیاری از نمازگزاران، حتی برخی پیش نمازان واقع می شود تحت عنوان اشتباهات رایج در نماز بصورت کلی بیان می کنم، با این وجود توصیه می شود در این موارد نیز به رساله ی عملیه مرجع تقلید رجوع شود:
1- برخی از مراجع، وضوی نمازواجب را تنها بعد از وقت شرعی نماز یعنی پس از اذان (و بعضاً تنها چند دقیقه قبل از اذان) صحیح می دانند، لذا اگر بخواهیم قبل از اذان، به نیت نماز واجب وضو بگیریم، باید از فتوای مرجع تقلیدمان مطلع باشیم، البته می توان قبل از اذان به نیت مستحبی یا قربت یا مثلاً برای کاری دیگر مانند قرائت قرآن، وضو گرفت و بعداً با همین وضو نمازواجب هم خواند.
2- حفظ سکون و آرامش بدن در حین قیام، به خصوص درهنگام ِ تکبیره الاحرام، قرائت و قیام متصل به رکوع واجب است و البته در سایر اذکار نماز (به غیر از اذکاری که هنگام برخاستن و در حال حرکت بیان می شود) نیز بدن باید آرامش داشته باشد.
3- در خصوص قیام متصل به رکوع باید مراقب بود که قبل از رکوع (یعنی بعد از قرائت در رکعت اول یا پس از قنوت و یا پس از تسبیحات اربعه) مکث کوتاهی مثلاً به اندازه ی گفتن یک "الله اکبر"، انجام شود و سپس باید به رکوع رفت.
4- تلفظ صحیح مخرج حروف در قرائت نماز به نظر بسیاری از مراجع واجب است و بخصوص که تلفظ غلط در مواردی موجب تغییر معنی در لفظ نیز می شود، مثلاً اگر در بیان "الصمد" بجای "صاد"، "سین" تلفظ شود، معنی از کلمهی "بی نیاز" به "زباله" تغییر می یابد.
5- وصل به سکون و وقف در حرکت اشتباه است؛ مثلاً اگر کسی در پایان هر آیه قصد وقف دارد، باید حرکت حرف آخر را سکون ادا نماید، اما اگر کسی می خواهد آیات را پشت سر هم ادا کند، باید حرکت انتهای هر آیه را قبل از وصل شدن به آیه ی بعدی بیان نماید، مثلاً اگر کسی دو آیه ی "الرحمن الرحیم" و "مالک یوم الدین" را جدا بخواند، باید حرکت آخر هر آیه را ساکن ادا کند و اگر بخواهد پشت سرهم بخواند، باید کسره ی انتهای رحیم را بگوید، یعنی بخواند "الرحمن الرحیم ِ مالک یوم الدین"
6- تغییر حرکت حروف در قرائت نماز اشتباه است که برخی اشتباهات رایج را بیان میکنم:
الف- بعضاً دوستانی که میخواهند قواعد قرائت را در نماز بیش از حد رعایت کنند، با ایجاد غلظت زیاد برای "راء" در "بسم الله الرحمن الرحیم"، کلمات "الرَحمن" و "الرَحیم" اشتباهاً "الرُحمن" و "الرُحیم" تلفظ می شوند.
ب- ادای بی دقت برخی کلمات موجب تغییر حرکت می گردد، به عنوان مثال کلمات "یوَم" و "کوَثر" به اشتباه "یوُم" و "کوُثر" خوانده می شوند و یا کلمه ی "انْعَمْتَ" با شل ادا شدن به اشتباه خوانده می شود: "انَعَمْتَ"
7- رعایت مَدهای واجب در قرائت نماز، مثلاً در کلمه ی "ضالّین" واجب است و میزان کشیدن مدها باید با سرعت عادی قرائت نماز فرد هماهنگ باشد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/9
10:10 ص
تا همین چند سال پیش تنها مقام ذیصلاح فنی در کارگاه های ساختمانی مهندسان ناظر بودند که صرفاً در مقاطع خاص کاری مکلف به نظارت بر چگونگی اجرای عملیات ساختمانی بودند و به همین دلیل در اکثر اوقاتی که عملیات ساخت و ساز انجام می شد این عمل بدون نظارت و اجرای مهندسان ذیصلاح صورت می گرفت که به منظور رفع این نقص و در راستای ارتقای کیفیت و ایمنی عملیات ساخت و ساز، مقررات ملی ساختمان به نحوی اصلاح شد که افراد ذیصلاحی با عنوان مهندسین مجری، به صورت مستمر و تحت نظارت مهندسین ناظر کلیه ی بخش های عملیات ساختمانی را انجام دهند.
مهندسان مجری غالباً تحت دو عنوان پیمانکار کل و یا پیمانکار مدیریت در کارگاه های ساختمانی اجرای مراحل ساخت و ساز را انجام می دهند که طبق مقررات ملی ساختمان در هر دو صورت، کلیه ی مراحل اجرایی و اداری ساخت و ساز باید توسط ایشان و بدون دخالت مالک ساختمان یا سایر افراد غیر ذیصلاح صورت گیرد تا هم از مسئولیت مالکان (به ازای هزینه ای که برای شان تعریف شده است) کاسته شود و هم منجر به ارتقای کیفیت و ایمنی صنعت ساختمان گردد؛ به همین منظور قرارداد مدیریت پیمان بر اساس مقررات ملی ساختمان تنظیم و در اختیار مالکان و سازندگان قرار می گیرد که در عموم این قراردادها، مجری، سازنده و یا مدیر به عنوان مسئول اجرای ساختمان و با هزینه و هماهنگی مالک یا صاحب کار، عملیات ساخت پروژه های ساختمانی و امور اداری را برعهده می گیرد، لیکن در اکثر مواردی که مهندسان مجری تحت قالب پیمان مدیریت به کارگیری می شوند، علی رغم وجود قراردادهای مشخص و قانونی، عملاً مقررات ملی ساختمان در خصوص اجرای کلیه ی عملیات های ساختمانی توسط مجری اجرایی نمی شود و مهندسان مجری با گرفتن مبلغی که کمتر از نرخ مصوب اجراست، با امضا فروشی، کلیه ی مراحل اجرا اعم از تأمین مصالح ساختمانی و به کارگیری کارگران و پیمانکاران را به مالک ساختمان واگذار می کنند که این مسئله موجب کاهش کیفیت و افزایش حوادث ناشی از کار در این ساختمان ها گردیده است.
با توجه به اهمیت مفاد قرارداد پیمان مدیریت در برآورده شدن هدف قانون گذار در خصوص واگذاری اجرای عملیات ساختمانی به افراد ذیصلاح، فرم جدید قرارداد پیمان مدیریت که توسط نظام مهندسی ساختمان استان گیلان تنظیم گردیده و رسماً در سایت نظام مهندسی گیلان قرارداده شده است تا الزاماً مورد استفاده قرار گیرد (از اینجا قابل دانلود است)، مورد بررسی قرار گرفت و متأسفانه مشاهده گردید که در موارد متعددی از مسئولیت های قانونی مجری کاسته و بر مسئولیت هایی که قانون برای مالکان در نظر گرفته، افزوده است.
در مبحث 2 و 12 مقررات ملی ساختمان، مجری ساختمان، مسؤول اجرای ساختمان و ایمنی کارگاه معرفی می شود، لیکن در بندهای مختلف قرارداد تهیه شده توسط نظام مهندسی گیلان، جای مجری و مالک به لحاظ مسئولیت های قانونی عوض شده است، به نحوی که عقد قرارداد با کارگران، خرید مصالح، انجام امور اداری، اخذ مجوزهای قانونی، برقراری بیمه مسئولیت، خرید و نصب تابلوهای ایمنی، تجهیز کارگران به لوازم استحفاظی، الزام کارگران و پیمانکاران به رعایت توصیه های مهندس مجری و … به مالک یا صاحب کار سپرده شده است و برای بسیاری از مسئولیت های قانونی مهندس مجری، از عباراتی مانند “هماهنگی با مالک” و یا “زیر نظر مجری کارکردن” و یا “اعلام گزارش به اداره کار” بسنده شده است!
مسئله ی برجسته ی دیگری که در این فرم قرارداد به چشم می خورد این است که درکل این قرارداد 11 برگی از واژه مهندس مجری یا مجری ساختمان استفاده نشده است و به جای آن، از عبارت “سازنده” استفاده شده است و حال این که این قرارداد اساساً برای مجریانی تنظیم شده است که مدیریت پیمان اجرای ساختمان را برعهده می گیرند و با توجه این که مقررات ملی ساختمان، مسئولیت اجرا و ایمنی کارگاه را با تعیین دقیق حدود و ثقور متوجه مهندس مجری ساختمان می داند، عدم استفاده از این لفظِ دقیق و حقوقی، نمی تواند قابل پذیرش باشد و اولین چیزی که در خصوص این اقدام به ذهن می رسد این است که اصرار این قرارداد به عدم استفاده از واژه ی مهندس مجری و بکارگیری صرف از عبارت “سازنده”، در جهت تخفیف مسئولیت های قانونی مهندس مجری ساختمان تنظیم شده است.
آن چه که از مقایسهی قرارداد پیمان مدیریتِ نظام مهندسی گیلان با سایر قراردادهای مشابه و موجود دستگیر می شود این است که این قرارداد در جهت افزایش میزان همکاری مالکان تنظیم شده است و اگر چه شاید منجر به مشارکت بیشتر مالی و حتی فنی ایشان به خصوص در مقوله ایمنی گردد، لیکن یقیناً با کاستن مسئولیت مهندسان مجری و بازکردن راه قانونی دخالت صاحبان کار در مسائل فنی و اجرایی، باعث کاهش میزان پیگیری و حساسیت مجریان در مسائل اجرایی و ایمنی می گردد، در صورتی که نظام مهندسی گیلان و مجریان ساختمانی باید توجه کنند که این قرارداد هرگز نمی تواند مسئولیت قانونی ایشان را کاهش دهد و در نهایت در صورت بروز اختلاف یا حادثه ناشی از کار، یقیناً قانون مرجع تصمیم گیری خواهد بود نه قراردادی که بدیهیات قانونی را نادیده گرفته است، لذا از سازمان نظام مهندسی درخواست می شود که بیش از این که به یک نهاد صنفی برای کسب منفعت مهندسان مجری بدل شود به اجرای قانون و ارتقای کیفیت ساخت و ساز و ایمنی ساختمان ها بپردازد و هرچه سریعتر فرم قرارداد مذکور را اصلاح نماید و پیشنهاد می شود با نظارت دقیق بر کارگاه های ساختمانی، طبق قانون با مهندسان مجری که با دریافت اجرتی کمتر از نرخ مصوب اقدام به امضا فروشی می کنند برخورد و ایشان را به شورای انتظامی معرفی نماید تا بستری برای اجرای مقررات ملی ساختمان فراهم گردد نه این که با تنظیم قراردادهای غیرقانونی، عملاً راه را برای فرار از اجرای مقررات ملی ساختمان و رسمیت بخشیدن به تخلفات هموار نمایند.
برچسب مرتبط: ایمنی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/6
12:3 ص
همانطوری که همگی شاهدیم، پرداختن به مسأله حجاب بدون توجه به بحث غیرت، تا کنون ناکارآمد بوده و صرفاً باعث لوث شدن این فریضه حکومتی و اخلاقی گردیده است. آنچه که غور در خانواده هایی که زنان و دختران شان بی حجابند، به ما می فهماند، این است که در چنین خانواده هایی، غیرت به همان اندازه ی حجاب و حتی بیش از آن مغفول مانده است. چگونه می توان فرض کرد که همسر یا دختر بالغه کسی بدون حجاب مناسب و با لباس های زننده، تنگ، نازک، محرک و نیمه عریان به خیابان و یا میان نا محرمان بیاید و شوهر و یا پدر خانواده را غیور دانست. چگونه ممکن است در خانه ای که مردانش غیرتمندند، زنان و دختران بتوانند هرگونه که بخواهند در جامعه حاضر شوند.
آیا دشمن فقط حیا و حجاب را نشانه گرفته است که بتوان با دفاع در برابر آن شیوع بی حجابی را درمان نمود. آیا وقت آن نرسیده است که بفهمیم غیرت هدف اولی بود که نشانه گرفتند تا در گام بعدی حجاب را هدف قرار دهند؟! و آیا همچنان باید به بحث غیرت افزایی بی توجه بمانیم؟!
در حالی که در فرهنگ غربی و آثار فرهنگی و فیلم های غربی، هیچگونه حقی برای نظارت و دخالت در وضعیت حضور و معاشرت بانوان برای مردان تعریف نشده است و در شرایطی که موضوع ارتباط جنسی زنان شوهردار با غیر شوهران خود به راحتی و به کرات در شبکه های ماهواره ای نمایش داده می شود و در شرایطی که در این خانواده ها زنان مجاز به بروز هر رفتار و پوشیدن هر لباسی در برابر سایرینند و مردان از هرگونه اعتراض منع می شوند، و اینکه استفاده از ماهواره و مشاهده شبکه های خارجی، از عرف به معروف مبدل می شود، چگونه می توان تاثیرات مشاهده این برنامه ها و فیلم های آکنده به روابط حرام و مزین به تکنیک های چشم نواز تلویزیونی و سینمایی نا دیده انگاشت؟!
چگونه می توان ماهواره را در خانواده ها به عنوان عضوی فعال از خانواده نادیده انگاشت در حالی که برخی خانواده ها ساعت ها مستمع و بیننده ای محض در برابر آنند. وقتی که دخالت مرد در ول انگاری های زن و فرزند قبیح شمرده می شود، نه تنها غیرت زیبا جلوه نمی کند، که قبیح شمرده خواهد شد و این همان نتیجه ای است که بی غیرت بودن را از شاخصهای ترقی یک جامعه تلقی می نمایند و غیوران را انسانهای خودخواه و عصبی می شناساند.
این گونه است که امری فطری چون غیرت که حتی در ذات حیوانات به عنوان ارزش تلقی می شود، به نماد حیوانیت تلقی می شود، در حالی که خوردن، خوابیدن و شهوت رانی به عنوان خلقیات حیوانی تلقی نمی گردند و روز به روز به عنوان نماد پیشرفت و رفاه در یک جامعه تبلیغ می گردند.
در حالی که غیرت جزء خصوصیات لاینفک مردان مؤمن در روایات متواتر و حجاب جزء دستورات مبرم برای مردان و زنان در قرآن کریم بیان شده اند، یک بستر سازی شوم فرهنگی هر دو را به یکباره هدف گرفته است تا هم مردان، خود را در خدمت بی حجابی همسران و دختران خود قرار داده و حتی به آن افتخار کنند و هم بی حجابی را به عنوان شاخصی برای پیشرفت زنان و دختران جا اندازند. این منکر آنچنان در تمام دنیا جاانداخته شده است که هم اکنون، اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا، مسابقات زنان و یا دختران زیبا و به اصطلاح شایسته را به صورت سالانه برگزار می نمایند.
همانطور که در مقالات قبلی آنتن ماهواره را پرچم تهاجم فرهنگی دانسته ام، همچنان عامل اصلی بی حجابی و بی غیرتی را فراگیر شدن ماهواره در کشور می دانم و البته این بدان معنی نیست که مقصران در بحث تربیت فرزندان، فرهنگ سازی حکومتی، تبلیغ مناسب مبلغان دینی، قانونگذاری عملیاتی همچنین اجرای اصولی را تبرئه نمایم، بلکه دلیلی قاطع برای جدی گرفتن دشمن، شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم است.
آنچه که در این مقاله بیشتر منظور نظر است، بحث غیرت است که منجر به تشکیل یک دولت خانگی در خانواده می شود تا:
اولا – مانع ورود آنتن ماهواره، فیلمها و محصولات مستهجن و مبتذل فرهنگی گردد.
ثانیا – موجب تبلیغ دینی و فرهنگ سازی مذهبی از طریق معاشرت با خانواده های مقید و حضور در مساجد و مناسک مذهبی شود.
ثالثا – موجب نوعی خودداری والدین در برابر هر گونه خلاف اخلاقی گردیده تا بهانه ای برای آلوده شدن فرزندان فراهم نگردد.
رابعا – موجب احساس مسئولیت والدین نسبت به رفت و آمدها، معاشرت ها و رعایت مسائل مذهبی از قبیل نماز، حجاب و … خواهد شد.
همانطور که در خانواده ای که همگی نسبت به سیگار تنفر دارند و پدر و مادر پیشتازان مبارزه با سیگارند، احتمال آلوده شدن فرزندان به سیگار و هر گونه دخانیات به صفر میل می کند، در هر خانواده ای که مباحث حجاب، غیرت و پایبندی به دین و اخلاق و فرار از آماج تیرهای غیر فرهنگی از سوی والدین مهم تلقی گردد، احتمال بی حجابی و بی بندوباری فرزندان بسیار تقلیل خواهد یافت.
از دلایل اولویت بحث غیرت بر حجاب این است که خاستگاه سیاسی بی حجابی در جامعه، از شعار بی حجابی به وجود نیامد، بلکه از تسامح و تساهل جاری شد، آنجا که رییس جمهور و مسئولان دولت اصلاحات، تسامح و تساهل را ابزاری برای تقبیح غیرت و خنثی سازی بی حجابی قرار دادند و به تدریج همزمان با نشستن گرد بی غیرتی در چهره برخی مردان، معروف سازی بی حجابی و بی بندوباری در روابط اجتماعی در دستور کار قرار گرفت تا بی غیرتی و بی حجابی چونان شاخصهای اصلی کشور های سکولار، یکی از مهمترین مشخصه های لازم برای آماده سازی برپایی یک حکومت سکولار و غیر دینی در کشور فراهم گردد.
شاید همان قدری که بحث غیرت از سوی طرفداران سکولار ذبح گردید، از سوی مبلغان نیز مظلوم واقع شد تا تعریفی دقیق، زیبا و جامع از آن ارائه گردد. آیا منظور از غیرتمند بودن این است که از فردا مردان با برخورد قهری در برابر بی حجابی ها و یا بی بندوباری های اعضای خانواده بایستند و یا مراتب و مراحلی برای آن باید تعریف نمود:
1- از اولین نیازهای این بحث، حساس سازی خانواده است. یعنی که در خانواده، بی حجابی و بی بندوباری تقبیح گردد تا در گام اول از شکسته شدن قبح آن پیشگیری گردد و یا مجددا تقبیح گردند.
2- ابزارها، رسانه ها و معاشرت هایی که غیرت و حیای خانواده را هدف گیری می نمایند باید از حریم خانواده ها پاک گردند. پدر و مادری که نتوانند خود را از دام این تله های فرهنگی نجات دهند، هرگز نباید توقع تربیت فرزندان باحیا، باحجاب، چشم پاک و با غیرت را داشته باشند.
3- این حس که والدین و حتی فرزندان باید نسبت به مسائل اخلاقی و مذهبی یک دیگر حساس باشند باید در خانواده نهادینه گردد، آنطور که همگی یکدیگر را به کارهای خیر و نیکو تشویق نمایند و امر به معروف و نهی از منکر و روشهای آن از سوی پدر و مادر اجرا و حتی مورد پذیرش قرار گیرد. همانطور که همه خانواده نسبت به نزدیکی اعضا به مواد مخدر حساسند، باید نسبت به ترک نماز، بی حجابی، بی حیایی، کسب غیر حلال و … نیز واکنش نشان دهند و این واکنش ها در صورت فرهنگ سازی صحیح والدین، نه تنها به عنوان دخالت تلقی نمی شوند، بلکه به نوعی ابراز محبت و علاقه تعبیر خواهند شد.
4- معاشرت با اهل دین، اهل حیا، اهل غیرت، رفت و آمد به مسجد، قرار گرفتن در برابر وزش نسیم نصیحت و پند و منبر علمای عامل به دین، از ابزارهای لازم و اصلی حفظ دین در خانواده هستند. بی پرده بگویم که همانطور که فرزندان به نصایح والدین محتاجند، پدر و مادر نیز به این نصایح محتاجند و چه خوب است که از همان طفولیت، فرزندان را در برابر پند و منبر آماده پذیرش نماییم و به جای اینکه فرزندانمان را از نصیحت فراری نماییم، علاقمند سازیم تا خود فرزندان به دنبال هدایت، نصیحت و پند باشند.
5- معرفی پدر و مادر به عنوان افرادی که جلب رضایت آنان با دیدگاه قرآنی بعد از اطاعت از پرودگار مهمترین خواسته خداوند است. این حالت زمانی در خانواده ها به عینیت خواهد رسید که والدین همواره نمایش های خوبی از احترام به پدر بزرگها و مادر بزرگها به نمایش بگذارند تا فرزندان نیز این حکم الهی را پذیرا باشند. تنها در این صورت است که می توان نظارت و دخالت از سوی والدین و اطاعت از سوی فرزندان را در یک خانواده نهادینه نمود. کمرنگ شدن اطاعت فرزندان از پدر و مادرها یک ریشه مهم دارد و آنهم عدم احترام شایسته و بایسته به پدربزرگها و مادر بزرگها است، چرا که فرزندان بیشترین تاثیر را نه از نصیحت و پند والدین، بلکه از عمل و رفتار آنها می گیرند.
6- غیرت در هنگامی جایگاه اصلی خود را پیدا می کند که مسئله ولایت پذیری در هر مسئله ای اعم از محیط کاری، خانواده، اجتماع و حکومت اهمیت داشته باشد، چرا که تا تمام آحاد جامعه ولایت ولی خود را نپذیرند، با مسئله پذیرش غیرت شوهر و یا پدر نیز نمی توانند کنار بیایند. از ریشه ای ترین دلایل مشکلات بخشهای مختلف در کشورمان، همین عدم ولایت پذیری نسبت به ولی در هر بخشی است.
7- تقویت غیرت در خانواده آنقدر مهم و کارگشاست که می تواند تقصیرهای ناظران، حاکمان، قانون گذاران و مبلغان را بپوشاند که امید است چون گذشته مغفول نیافتد، که در صورت غفلت در این خصوص نه تنها بحث حجاب به هیچ جای خوبی نخواهد رسید، بلکه به یک بن بست حساسیت زا مبدل خواهد شد.
نتیجه: در پایان از همه آحاد جامعه، چه از والدین و چه از دست اندرکاران قوای سه گانه توقع این است که به جای اینکه فقط هم دیگر را مقصر جلوه دهند و این بحث را به جبهه ای برای بازی های سیاسی و رفع تکلیف از خود بدل نمایند، به دنبال بر پاداشتن فرهنگ دینی که از مظاهر آن بحث حجاب، حیا و غیرت است باشند، چرا که این از همان بحث هایی است که همگی در برابر آن مسئولیم، کمترین کاری که به لحاظ فردی از هر کسی بر می آید:
اولاً حفظ چشم و اعضا و جوارح خود است تا تشویقی برای بی حجابان نباشیم.
ثانیاً تقویت احساس مسئولیت در برابر خانواده، دوستان و اجتماع است.
ثالثاً آموختن نحوه تاثیر گذاری و استفاده از روشهای نیکو در امر به معروف و نهی از منکر.
برچسب مرتبط: عفاف و حجاب خانواده فرهنگ غیرت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.