95/5/8
12:26 ص
پس از برگزاری جشن سینمایی حافظ با حضور برخی هنرمندان زن با پوشش های نامناسب و زننده، تصاویر تعدادی از ایشان در کنار همسرانشان به صورت گسترده در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر و حاشیه ساز گردید.
انتشار این تصاویر موجب بروز واکنش هایی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها شد که نشریه یالثارات نیز با درج تصویر چند نفر از این زنان بدحجاب در کنار همسرانشان، مطلبی با عنوان « دیوث کیست » منتشر نمود و ذیل آن، از قباحت دیاثت گفت.
باتوجه به این که به لحاظ لغوی دیوث به مردی گفته میشود که همسرش زنای محصنه میکند و او در این باره حساسیتی ندارد، لذا استفاده از این واژه در کنار درج تصویر چند شخصیت حقیقی و ذکر مطلبی با عنوان « دیوث کیست » به هیچ شکلی نمی تواند قابل توجیه باشد.
متأسفانه شاهدیم که استفاده از عباراتی چون دیاثت، بدون توجه به بار معنایی و حقوقی آن ها به صورت نابجا علیه افراد و جریانات استفاده می شود تا حدی که اخیراً مرا بر آن داشت تا مطلبی درباره لزوم دقت در استفاده از واژه دیاثت نوشتم.
بی توجهی نسبت به بی حجابی، بی حیایی و عشوه گری ناموس، مصداق دیاثت نیست ولی مطئناً می تواند مصداق بی غیرتی قلمداد شود، ولی متأسفانه گویا جامعه ما نسبت به برخی از الفاظ، بیش از ماهیت آن الفاظ حساسیت دارد!
متأسفانه زندگی به سبک بی غیرتان برای برخی از افراد قباحت و تلخی ندارد و حتی بعضاً آن را نماد روشنفکری هم می دانند، لیکن همین که کسی ایشان را بی غیرت خطاب کند، بابت انتساب به آن واژه خشمگین خواهد شد!
و متأسفانه برخی از مردان به جای این که بابت عشوه گری همسرانشان در جامعه و لذت بردن مردان نامحرم از جسم و جمال بزک کرده ناموس شان، رگ غیرتشان بیرون بزند، از خود کلمه بی غیرتی اعلام انزجار می کنند!
مطمئن باشید اگر مردی غیرت داشته باشد، حاضر است هزار بار و هزار نفر او را بی غیرت و بدتر از بی غیرت خطاب کنند ولی حتی یک لحظه، زنش طعمه چشمان هیز نامحرمان بیماردل نشود.
مگر می تواند ادعای غیرت مردی را باور کرد که با پول خودش برای حضور بزک کرده همسرش در جامعه، لوازم آرایش می خرد و موقع بیرون رفتن از منزل، برای بزک کردن همسرش، فرصت قائل شود؟!
اگر بخواهیم این تناقض در قباحتِ بی غیرتی و تطهیر ماهیت آن را از سوی برخی افراد ریشه یابی کنیم، مطمئناً باید به نقش تهاجم فرهنگی و عدم مقابله مناسب در برابر آن اذعان نمود.
شبکه های ماهواره ای، بی غیرتی و بی عفتی را چنان با رنگ و لعاب به تصویر می کشند که آن رفتار به تدریج در ذهن مخاطب تطهیر می شود و در گام بعدی به آن متخلق می شود و این در حالی است که این شبکه ها هنوز نتوانسته اند تقدس واژگانی چون حیا، عفت، غیرت و... را از بین ببرند.
امروز در حالی که هنوز واژگانی چون حیا، عفت و غیرت در اذهان عمومی دارای تقدس و ارزش هستند، می توان با کار صحیح فرهنگ و به خصوص هنری و روشنگری در خصوص قباحت بی حیایی، بی عفتی و بی غیرتی، تلاش کرد تا در سالم سازی جامعه و خانواده نقش ایفا کرد.
و خائن ترین مسئولان کسانی هستند که به جای تلاش در جهت روشنگری و تقبیح ماهواره و برنامه هایش می کوشند تا با آزاد کردن و قبح زدایی از آن، امکان غلبه فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ایرانی اسلامی ما را بیشتر فراهم کنند که این رفتار مصداق کامل «دیاثت فرهنگی» است.
95/4/27
8:46 ص
زمان زیادی از بکار بردن عبارت دیاثت سیاسی از سوی حضرت آیت الله جوادی آملی نگذشته است که می بینیم از این واژه به صورت به جا و نابجا در حوزه های مختلف استفاده می شود و متأسفانه بعضاً شاهدیم که این واژه به بازیچه و لقلقه زبان برخی از افراد و جریانات سیاسی برای توهین به دیگران تبدیل شده است که لازم دیدم در این خصوص توضیحاتی بیان نمایم:
آیت الله جوادی آملی واژه دیاثت سیاسی را برای کسانی به کار بردند که تلاش میکنند بیگانگان را بر مردم و کشور خود مسلط کنند و اگر قرار باشد از این واژه در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و… هم استفاده شود باید در این خصوص خیلی با دقت و طبق همین فرمول عمل نمود:
مثلاً می توانیم به کسانی که تلاش میکنند کشور را در برابر تهاجمات فرهنگی خلع سلاح کنند و فرهنگ مهاجم را بر فرهنگ ملی و مذهبی کشور مسلط نمایند را دچار دیاثت فرهنگی بدانیم.
و یا مثلاً کسانی که عمداً تلاش می کنند استقلال اقتصادی کشور را به لحاظ تئوری و عملیاتی تضعیف کنند و کشور را زیر سلطه اقتصادی بیگانگان ببرند را نیز می توان دچار دیاثت اقتصادی دانست.
ولی این که برخی از جریانات و افراد هر جایی که از رقیبشان خوششان نیامد واژه دیاثت را برایش به کار ببرند، نه تنها به لحاظ شرعی، اخلاقی و انسانی شایسته نیست، بلکه تهمت نیز به شمار می رود.
از سوی دیگر کسانی که عبارت دیاثت را در غیر موضع خودش به کار می برند، خواسته یا ناخواسته، قباحت این واژه را لوث می کنند و کاربرد حقیقی آن را نیز مخدوش می کنند.
خلاصه این که یادمان باشد دیاثت عبارت بسیار سنگین و قبیحی است که تنها باید در جایی به کار برده شود که افرادی تلاش کنند آگاهانه و عامدانه، بیگانگان را بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امنیت کشور مسلط کنند و لاغیر.
95/4/9
2:8 ع
این که میگویند زن حجاب داشته باشد که مرد به گناه نیافتد مثل این است که بگویند: آفتاب نتابد که بستنی هایمان آب نشود. (سیمین دانشور)
پاسخ به شبهه:
اسلام و دستورات آن آکنده از حکمت هستند و خیلی از این حکمت ها در خود آیات و روایات تشریح شده اند که از جمله آنها، دستور به حفظ نگاه، عفاف و حجاب است و درپاسخ به این شبهه باید گفت:
1- آیاتی که در این باره نازل شده اند، ابتدا خطاب به مردان و سپس به زنان هستند و دلالت به حفظ نگاه، داشتن پوشش فروج و حجاب دارند. نگاه به دو آیه 30 و 31 سوره نور در این خصوص می اندازیم:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ?30?
به مؤ منان بگو چشمهای خود را فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است.
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ?31?
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و روسریهای خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان) یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پایهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤ منان تا رستگار شوید.
2- اختلافی که درمیزان حجاب زن و مرد وجود دارد به تفاوت شان در آفرینش برمی گردد، چراکه زنان هم به لحاظ ظرافت و هم میل به خودنمایی، نسبت به مردان به پوشش بیشتری نیازدارند، همانطوری که مردان هم باید بیشتر بر حفظ نگاه شان مراقبت نمایند.
3- حفظ نگاه و داشتن پوشش مناسب، قبل از این که به نفع جنس مخالف باشد، به نفع خود افراد است، چرا که هم خود را از فساد، گناه و آزار حفظ می کنند و هم به سلامت جامعه ای که خود و خانواده شان درآن می زیند کمک می کنند.
4- برای رد حکمت استوار اسلام، شاید ساده ترین راه بکارگیری یک قیاس مع الفارق باشد، این که زیبایی جسم زنانه، آفتاب و ایمان مردم، بستنی معرفی شده است کاملاً اشتباه است. ما می گوییم، اگر جسم خود را چون بستنی بدانیم، کدام عقل و نفس سلیمی آن را در معرض دست همگان و آفتاب هیز نگاه دیگران می گذارد تا هرکسی می خواهد از آن مزه کند و لذت ببرد؟!
95/4/5
7:5 ع
در ابتدا درگذشت تلخ 19 سرباز وطن در اثر سانحه سقوط اتوبوس به دره را به خانواده و دوستان شان و همه مخاطبان بزرگوار تسلیت می گویم.
واما به غیر از ابعاد انسانی و احساسی این ماجرای تلخ، ابعاد دیگری نیز وجود دارد که باعث گردیده تا این خبر به سرعت در شبکه های اجتماعی و رسانه های کشور با حواشی زیادی اعم از تشکیل کمپین های مختلفِ بازخواست، انتقاد و تسلیت منعکس گردد که در خصوص همه این موارد چند نکته را تقدیم می نمایم:
95/3/29
10:25 ع
آقای جعفرزاده! همان خانواده های شهیدی که شما برای دفاع از وضعیت بی حجابی استان، از فرزندانشان مایه گذاشتید، از این وضعیت حجاب استان و البته کشور راضی نیستند لذا هر وقت که حس ناسیونالیستی و انتقام جوییتان ارضا شد، به فکر تحقق دغدغه های شهدا و خانواده هایشان در خصوص مسئله عفاف و حجاب هم باشید.
ضمنا به شما توصیه میکنیم به جای این که از این حس ناسیونالیستی تان در برابر غیرت دینی متدینین و مطالبه های به حقشان نیزه بسازید، از آن بیلی بسازید برای آباد کردن استان و حل مشکلات واقعی کشاورزان، تولید کنندگان، بیکاران و جوانان گیلانی.
بهتر است طوری برخورد نکنید که گویا می خواهید انتقام تمام توهین های وقیحانه ای که به صورت جدی و طنز خطاب به مردم غیور گیلان از پیش از انقلاب تاکنون انجام شده را از روحانی دلسوزی مثل حاج آقا رفیعی بگیرید که سریعاً نسبت به توضیح، تکمیل و معذرت خواهی بابت بخش های نارسا و اشتباهِ سخنانش اقدام کرد.
95/3/24
2:34 ص
اییلت شاکید، وزیر دادگستری رژیم صهیونیستی حذف تصاویر سید “حسن نصرالله” از فیسبوک را به همکاری این شبکه با اسرائیل مرتبط دانست و گفت که به غیر از فیسبوک، گوگل و توییتر هم در جهت برچیدن مطالبی که از نظر اسرائیل تحریک آمیز است تلاش می کنند، این اظهارات اگر چه برای فعالان دشمن شناسِ رسانه و فضای مجازی عجیب و غریب نیست، اما حامل هشدارهایی است که مدام باید تکرار شود تا فراموش نشود، هشدارهایی که غالباً هم جدی گرفته نمی شوند.
این که فضای مجازی امکان مناسبی را برای تولید و نشر محتوای مستدل و قوی اسلامی و انقلابی و پاسخگویی به شبهات و حتی به چالش کشیدن تفکرات معارض اسلام و انقلاب ایجاد کرده، امری غیر قابل انکار و غیر قابل چشم پوشی است، اما این که طرف مقابل این میدان بازی را اداره میکند و به قواعد بازی هم احترام نمیگذارد، امری بسیار مهم و تأمل بر آثار و تبعات آن نیز از آن مهمتر است.
در این فضا اگر کاربر یا مطلبش مورد پسند نظام سلطه نباشد، از برجسته و داغ شدنش جلوگیری می کنند و اگر در راستای سیاستهای پلید الحادی و ضدانقلابیشان باشد خودشان او را به انحاء ممکن به دیگران معرفی میکنند تا حدی که با کمترین پسند (لایک)، در فهرست داغ شده ها قرار می دهند. و این چنین است که در این فضا بحث انتشار هم به اندازه تولید محتوای انقلابی اهمیت می یابد لذا در این فضا باید نیروهای انقلابی نسبت به نشر و گسترش محتوای انقلابی همدیگر حساس باشند و مانع تراشی هایی که توسط مدیریت این شبکه ها اعمال میشود را تا حد ممکن خنثی کنند.
باید بدانیم که این فضا همانطوری که در سال 88 با مدیریت آمریکا به اذعان خانم کلینتون در خدمت فتنه قرار گرفت، همچنان این قابلیت را دارد و چه بسا تقویت هم شده باشد و در شرایط مناسب از آن بهره خواهند گرفت. مسلماً عرصه فضای مجازی و اینترنت و شبکه های اجتماعی بستر مناسبی برای عملیات های مخرب فرهنگی، جنگ نرم، جاسوسی و مسائل امنیتی دشمن ایجاد کرده است که ما هرچقدر هم در بخش جنگ نرم موفق باشیم، بازهم به این راحتی نمیتوانیم این تبعات را خنثی کنیم و یا نادیده بگیریم و اصلا منظورم این نیست که پس کلا این صحنه را ترک کنیم چرا که این کار تنها خالی کردن میدان برای جولاندهی بیشتر دشمنان اسلام و انقلاب خواهد بود، چون که میتوان نیروهای اصیل انقلابی را از این فضا با یک فتوا بیرون کشید ولی آیا اقشار خاکستری هم به همین راحتی این میدان را ترک میکنند و یا این که باقی می مانند و در خلأ نیروهای انقلابی، به تدریج ذهن و دل به قدرت نرم دشمن میدهند؟!
با پذیرش این فرض که نمی توانیم این میدان و قواعدش را در اختیار بگیریم، ولی ترک آن را هم از سوی نیروهای انقلاب و اسلام به صلاح نمی دانیم، آیا صلاح است که همه را به این عرصه دعوت کنیم؟! آیا نمیتوان میدانی پاک تر و سالم تر مهیا کرد؟! تکلیف دولت کدام است؟! تشویق دیگران با حضور مستمر در شبکه های اجتماعی که میدان داریشان با کارتل های رسانه ای صهیونیستی است؟! و یا ایجاد فضایی سالم تر برای کاهش آسیب های این فضا و ایجاد رقیب برای شبکه های خارجی تا حداقل مدیران این شبکه ها کمتر بله قربان گوی کامل نظام سلطه باشند؟! ولی آنچه که در عملکرد دولتمردان شاهدیم متأسفانه قابل دفاع نیست چرا که ایشان با عضویت و فعالیت در شبکه های تحت سلطه، عملا به این امر تشویق میکنند و از سوی دیگر شبکه های قوی داخلی برای جایگزینی با شبکه های مجازی خارجی تأمین نمی کنند.
آیا نهادهای متولی فضای مجازی این اقتضائات را درک کرده و براساس آن ها سیاستگذاری، اجرا و نظارت انجام میدهند؟! آیا مجموعه قوای سه گانه و به خصوص دولت، رسالت خود را به درستی تشخیص داده و عمل میکنند؟! و یا دولتمردان ما فقط در این فضا به انتشار مطالب خود و میزان فالوور و لایک می اندیشند؟! به راستی چرا در حالی که دشمن در جنگ نرم اینقدر منسجم و هماهنگ میکند، مسئولان و دولتمردان ما اینقدر در موضع انفعال قرار دارند؟! و در این جاست که واقعا باید دست فعالان انقلابی فضای مجازی را بوسید که هم باید با محتوای دشمن و در زمین دشمن دست و پنجه نرم کنند، هم عدم پایبندی وی به قواعد بازی را خنثی کنند و هم اصطکاک های بی تدبیری متولیان داخلی این عرصه را تحمل کنند.
95/3/24
2:31 ص
اخیراً حاج آقا رفیعی پس از بازگشت از سفر خود به استان گیلان که برای سخنرانی انجام شده بود، انتقادات خیلی تندی به وضعیت حجاب گیلان داشتند که این انتقادات را در بازگشت به قم و در حرم حضرت معصومه (س) بیان کردند که به شدت از سوی شخصیت های سیاسی و رسانه های استان گیلان مورد اعتراض قرار گرفت، بیشتر اعتراضات به این بخش از سخنان حاج آقا رفیعی بود:
«در ایام رحلت امام گیلان بودم که برخی از خیابانهایش با اروپا فرقی نداشت، برخی با بیحجابی محض و لباسهای نیمه عریان در خیابان حضور داشتند، چرا باید وضع استان گیلان اینگونه باشد؟ نمیگویم در گیلان کمحجابی یا بدحجابی بود بلکه بیحجابی محض بود و آیا چنین وضعی شایسته نظام اسلامی است؟ باید حرمتها در نظام اسلامی حفظ شود.»
در این خصوص لازم می بینم چند مورد را اشاره نمایم:
1- وضعیت حجاب و عفاف و شدت سقوط آن، متأسفانه اصلاً در شأن جامعه و حکومت اسلامی نیست و همه اعم از قوای حاکمیتی، نیروی انتظامی، صداوسیما، حوزه ها و روحانیون، مراکز فرهنگی و خود مردمی که به امر به معروف و نهی از منکر لسانی و حتی به یک اخم هم اقدام نکرده اند، در این خصوص مسئولیت دارند و انکار وضعیت بی حجابی در کشور و استان، تنها پاک کردن صورت مسئله میتواند تلقی گردد.
2- مسلماً وضعیت بی حجابی در استان گیلان بدتر از اروپا و حتی تهران و بالاشهر برخی دیگر از کلان شهرها نیست، ممکن است برخی از سواحل خصوصی و یا تصرف شده گیلان شرایط خیلی بدی به لحاظ حجاب داشته باشند که آن هم بیشتر محصول توریست خیز بودن استان است، که شخصا در خصوص یکی از این سواحل مطلب اعتراضی هم منتشر نمودم که تا پای احضار به استانداری و اخذ تذکر از پلیس امنیت اخلاقی هم پیش رفت، ولی تعمیم عباراتی مثل «بی حجابی محض» به تمام استان صحیح به نظر نمیرسید و کاش حاج آقا رفیعی درخلال انتقادشان طوری صحبت نمی کردند که دچار یک مقایسه غیرمنصفانه و اشتباه گردند و ناخواسته بر احساسات ناسیونالیستی گیلانیان دست بگذارند.
3- شاید اگر حاج آقا رفیعی، انتقادات خود به وضع حجاب گیلان را در سخنرانی خود در همین استان انجام می داد، کمتر به گیلانیان بر می خورد، اما بیان این سخنان در استانی دیگر به خصوص با بزرگنمایی که در برخی از عبارات صورت گرفت، در بروز و تشدید اعتراضات به سخنان ایشان نقش داشت.
4- متأسفانه برخی از مسئولان و رسانه های استانی پس از شنیدن این سخنان حاج آقا رفیعی، بعضا با ادبیات نامناسبی شروع به اعتراض کردند و به یادآوری شخصیت ها و سوابق انقلابی و اسلامی استان گیلان از مجاهدت های میرزا کوچک خان تا 8000 شهید استان و نحوه مسلمان شدن گیلانیان پرداختند که البته فکر نمیکنم ذکر این افتخارات، وسلیه مناسبی برای پاک کردن صورت مسئله واقعی ولنگاری فرهنگی باشد که نمود بازرش در امر حجاب و عفاف شهرها و استان های مختلف کشور آشکار است.
5- در حالی که خیلی از مسئولان، رسانه ها و حتی روحانیون استان و کشور نسبت به وضعیت حجاب و عفاف سکوت اختیار کرده اند، اظهارات دلسوزانه شخصی مثل حاج آقا رفیعی، فارغ از انتقادی که به برخی از لغات و عبارات ایشان وارد دانستم، می تواند کمی بیشتر مسئولان اجرایی، فرهنگی و انتظامی استان و کشور را به فکر و عمل وادارد و نباید طوری با این انتقادات برخورد نمود که کسی جرأت نکند دغدغه های فرهنگی اش را فریاد زند.
95/3/13
8:50 ص
با نزدیک شدن به سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، بسیاری از مردم و مسئولان کشور با حضور در حرم مطهر حضرت امام خمینی (ره) و یادآوری آثار و برکات آن عالم وارسته و انقلابی، همچنین بسیاری از رسانه های کشور با تولیدات خود تلاش می کنند تا در جهت معرفی شخصیت حضرت ایشان و آرمان های والای شان و تجدید میثاق با آن ها گامی نو و روبه جلو بردارند.
از آنجا که تجدید عهد با آرمانهای حضرت امام بدون فهم و شناخت از معهود نمی تواند مفید و موثر باشد، دوستداران حقیقی امام خمینی می کوشند تا با مراجعه به آثار و سخنرانی ها و بازخوانی سیره عملی ایشان، بیشتر در شخصیت، اصول و آرمان های حضرت امام غور داشته باشند که در کنار این کار، مراجعه به یاران ثابت قدم و باقی بر طریق حضرت امام هم می تواند کارگشا باشد، ولی اگر قرار باشد هر فرد یا جریانی که خودش را در خط و راه امام معرفی می کند، ملجاء امام شناسی قرار دهیم، ممکن است به دلیل کج فهمی یا سوء قصد و تحریف های آن فرد یا جریان، در شناختِ شخصیت حضرت امام دچار انحراف شویم.
متأسفانه در سالیان اخیر بسیار دیده ایم که برخی از جریانها یا اشخاص که مدعی نزدیکی به حضرت امام و گفتمان وی بودند، سخنانی را به ایشان منتسب می کردند که با نصوص سخنان و سیره عملی حضرت امام (ره) در تعارض کامل قرار داشت و نه تنها این تعارض موجب تردید و تشکیک در صداقت این سخنان بود، بلکه شواهد دیگری نیز در این خصوص وجود داشت به نحوی که مثلاً این سخنان غالبا تنها به خاطرات دو نفری محدود می شد و یا حتی به رویا و خواب منتسب می گشت که بعضا با خاطرات قبلی و سیره عملی خود افرادی که این سخنان، خاطرات یا رویاها را بیان میکردند هم در تعارض کامل قرار داشت، به عنوان مثال برخی از این افراد به استناد برخی خاطرات غیر ثبت شده و جدیداً بیان شده تلاش کردند شعار مرگ بر آمریکا را زیر سوال ببرند و این در حالی بود که به غیر از تعارض آشکار با سیره حضرت امام، همین ایشان قریب 3 دهه همراه مردم و حتی جلوتر از مردم، شعار مرگ بر آمریکا می دادند که همه این شواهد باعث می شود تا بحث تحریف شخصیت امام خمینی و خطراتش جدی تر گرفته شود.
امام خمینی شاخص و چراغ راهنمای انقلاب است و آنانی که نقشه انحراف انقلاب را در سر دارند، اولین مانع را وجود شخصیت برجسته حضرتش می یابند که با توجه به محبوبیت ایشان، امکان هدف قرار دادن مستقیم وجهه و شخصیت ایشان وجود ندارد و به همین منظور به تحریف این شخصیت عظیم الشأن روی می آورند، تحریف شخصیت بنیان گذار انقلاب اسلامی از این جهت که عمدتاً به منظور ایجاد انحراف در ماهیت انقلاب اسلامی انجام شده است و می شود، بسیار خطرناک و مهم است، چرا که یک درجه انحراف از سیره حضرت امام(ره) می تواند موجب فرسنگها انحراف از مسیر امام و انقلاب و حتی شکست کامل و تدریجی آن گردد، مقام معظم رهبری در در نیمه خرداد 1394، در حرم مطرح امام خمینی در همین خصوص فرمودند:
« مسئله تحریف شخصیت امام خطر بزرگی محسوب میشودف آن راهی که میتواند مانع از این تحریف شود، بازخوانی اصول امام است، امام را نباید به عنوان صرفا یک شخصیت محترم تاریخی، مورد توجه قرار داد، بعضی این جور می خواهند امام را بشناسند و بشناسند و این غلط است.»
همین جملات مقام معظم رهبری به خوبی نشان می دهد که مسئله تحریف شخصیت امام خمینی چقدر خطرناک است و همین احساس خطر موجب شد تا بخش زیادی از سخنرانی حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) در آخرین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف)، به اهمیت شناخت اصول و آرمان های حضرت امام و تبیین 7 مشخصه بارز و برجسته از این اصول اختصاص یابد که حقیقتاً توجه به این اصول که از سوی معمار انقلاب بیان و در کلام نائب شان بازخوانی گردیده است بسیار مغتنم است که به همین جهت، مقارن با ایام رحلت حضرت امام، تلاش می کنیم تا در یک سلسله یادداشت، این 7 اصل و ابعاد و اهمیت شان را ان شاءالله مورد مداقه و بررسی قرار دهیم.
95/3/1
9:10 ص
در کنار موانع متعددی که در اصلاح نرخ رشد جمعیت وجود دارد، معضل فرهنگی مهمترین عامل است. متأسفانه شعارهایی مثل “یک فرزند خوب، دو فرزند بس” و یا “فرزند کمتر، زندگی بیشتر” باعث شده اند که تعداد فرزند کم از نشانه های فرهنگ بالا و تعداد بیشتر فرزند، نشانه بی فرهنگی شمرده شود، این بحران فرهنگی باعث شده است که حتی کسانی که هیچ دغدغه مالی و اقتصادی ندارند نیز از داشتن بیش از یکی دو فرزند ابا داشته باشند.
برای حل این معضل فرهنگی حتما باید فرهنگسازی صحیح و سیاستگذاری عالمانه انجام داد وگرنه با شعارها و یا برنامه های بی پشتوانه فکری و فرهنگی مشکل نه تنها حل نخواهد شد، بلکه بدتر هم خواهد شد. هر چند که بسیاری از مراکز مسئول به تکالیف خود در خصوص بحران تحدید جمعیتی عمل نمیکنند، اما حداقل میتوان این قباحت کاذب را به همت مردمی که نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت میکنند، شکست و در عمل و در حد امکان، برخی از سرزنش ها را خرید و حتی یک فرزند هم شده بر تعداد فرزندان افزود، این مسئله نه به اندازه یک فرزند بلکه به اندازه شکستن یک فرهنگ غلط موثر خواهد بود.
این امر حداقل کاری است که هر ایرانی که به سرنوشت کشورش علاقه دارد، میتواند انجام دهد و الا باتوجه به سقوط نرخ رشد کاهش جمعیتی و عبور از خط قرمز و رسیدن به عدد 1/8 و پیرتر شدن جامعه، امکان افزایش جمعیت کمتر هم خواهد شد و این مقوله به معنی پیرشدن جمعیت ، افزایش هزینه های سالمندی، بیماری و بازنشستگی، کاهش تولید ناخالص ملی، کاهش قدرت کشور، مهاجرت پذیری از کشورهای خارجی و بروز معضلات فرهنگی جدید کشورهای مهاجر پذیر خواهد شد.
95/3/1
9:6 ص
طبق آمار رسمی کشور، نرخ رشد باروری به 1/8 کاهش یافته است و این در صورتی است که سطح جایگزینی و خط قرمز در این شاخص 2/1 است و با این شرایط کشور به شدت به سمت پیری در حال حرکت است و دو مورد از مهمترین عوامل این وضعیت بحرانی، افزایش عارضه های تک فرزندی، دو فرزندی و بالا رفتن سن ازدواج است. مشکلاتی که اگر دولت و نهادهای حاکمیتی هرچه سریعتر با فرهنگسازی و تسهیل ازدواج و به خصوص حمایت از فرزندآوری، چاره ای برای آن نیندیشند، دیگر هرگز این شرایط قابل جبران نخواهد بود چرا که به مرور همراه با پیرتر شدن جامعه امکان فرزند آوری هم کاهش خواهد یافت و عملا امکانی برای بازگشت به حالت عادی وجود نخواهد داشت و دردناک این که با این شرایط، شخص وزیر بهداشت که مهمترین مسئولیت اجرایی در این خصوص را برعهده دارد چندی پیش گفته بود از شرایط بحرانی در خصوص جمعیت خارج شده ایم و کشور به حالت عادی رسیده است!!
در صورتی که شرایط فعلی ادامه یابد، در آینده ی نزدیک با معضلات خانوادگی و تربیتی بیشتری برای فرزندان مواجه میشویم، با کاهش جمعیت فعال، پویا و درآمدزای جامعه و افزایش جمعیت پیر، کارافتاده و بازنشسته کشور که به نگهداری و صرف هزینه نیاز دارند، عملا اقتصاد کشور دچار خسارت و رکود میگردد و ایران نیز ناچار خواهد شد تا مانند بسیاری از کشورهای غربی با دادن امتیاز به خارجی ها، از کشورهای دیگر مهاجر بپذیرد و این یعنی تضعیف فرهنگ اصیل ایرانی، افزایش ناامنی ها، معضلات اجتماعی، خروج سرمایه از کشور، کاهش قدرت نظامی کشور و بسیاری از مشکلات دیگر. تبعات ادامه وضعیت فعلی رشد جمعیت کشور اینقدر زیاد و غیر قابل جبران است که قوای سه گانه و فرهنگ سازان و همه مردم در جهت تغییر این شرایط بسیج گردند و نه این که بودجه ها و فرآیندهای مرتبط با این مشکل کاهش یا حذف گردند.