95/4/29
12:10 ع
اینکه روحانی در سفرش به کرمانشاه، اسرائیل را کودک کش خواند کاملا بجا بود و از بدو تأسیس و از زمانی که زنان و کودکان فلسطینی و لبنانی را با بمب و موشک و حتی تیر مستقیم می کشت مصطلح بود ولی کودک صفت خواندن عربستان توسط روحانی از چند نظر قابل تأمل است:
95/2/3
8:47 ع
چهارشنبه، ظریف مقاله ای در واشنگتن پست منتشر کرده است که در آن به چند مطلب مهم اشاره کرده است:
1- او از برخی کشورها که در مسیر مذاکرات کارشکنی فراوانی کردند تا ایران را به یک کارزار نظامی بکشانند گلایه کرده است.
2- کشورهایی که او از ایشان گلایه کرده است در این مدت با دلارهای نفتی اقدام به خریدهای سنگین تسلیحاتی کرده اند و با کاهش قیمت نفت دچار چالشهای اقتصادی گردیدند.
3- بانیان و حامیان عربی و غربی گروه های تکفیری و تروریستی، حتی پس از انفجارهای پاریس و بروکسل نیز عزم جدی برای مقابله با این گروهها پیدا نکرده اند.
4- بانیان و حامیان جریانهای تکفیری، کاری کرده اند که در سالهای آینده و حتی دهه های آینده با عواقب اقداماتشان مواجه باشیم.
5- با وجود تلاش 22 ماهه و رسیدن به توافق هسته ای، اما نه تنها مخالفان ایران آرام نشده اند بلکه با مانور سنگین بر توان دفاعی کشور در تلاشند حتی حمله به یمن را به توان دفاعی ایران مرتبط بدانند.
6- ظریف با اشاره به شرایط ایران درجریان 8 سال دفاع مقدس و حمایتهای همه جانبه غرب و اعراب از صدام، توان دفاعی ایران را امری غیرقابل مذاکره میداند که این مسأله را در طول مذاکرات هسته ای نیز بارها اعلام کرده بود.
تحلیلی که از مقاله اخیر ظریف در واشنگتن پست میتوان داشت چند مسأله است:
الف- ظریف، عراقچی و تخت روانچی کمی بعد از سفر سیف به آمریکا رفتند تا آمریکا را به اجرای تعهداتش و جلوگیری از کارشکنی هایش فراخوانند و این همه تلاش برای پرداختن به مسائل منطقه ای و توان دفاعی، حاکی از فشاری است که طرف مقابل برای برجام های منطقه ای و دفاعی به مثابه گروکشی برای عمل به تعهدات برجام هسته ای میتواند تلقی گردد.
ب- پروژه ایران هراسی برخلاف ادعای برخی مسؤولان کمرنگ نشده است فقط از زمین هسته ای به زمین توان دفاعی و موشکی کشانده شده است.
ج- آمریکا درحالی که به اذعان مسؤولان ایرانی در برجام به کرات کارشکنی کرده است توقع دارد ایران را به برجام های منطقه ای و دفاعی وادار کند و این برای کسانی که زیاده خواهی های آمریکا را فراموش کرده بودند یادآوری خوبی محسوب میشود.
د- بیان و تکرار برجام های 2 و 3 از سوی مسؤولان دولتی بلند پایه کشور یقینا در بروز این خیالات واهی از سوی دشمنان نقش داشته است و اگر امثال روحانی و هاشمی اینچنین خواسته آمریکایی ها درباره برجام های 2 و 3 را تکرار نمیکردند، مطمئنا آمریکاییها نیز اینقدر جسورانه به این گروکشی ها دست نمیزدند.
94/10/23
8:4 ص
فارغ از رفتار زشتی که دولت های جیبوتی و کومور در قطع رابطه با ایران انجام دادند، اما به شخصه تمسخر و تحقیر یک کشورهای کوچک و فقیری مانند جیبوتی و کومور را با آرمان های انقلاب اسلامی ایران منطبق نمی دانم، انتقاد و یا محکومیت در قبال افراد و شخصیت ها و رفتارهایشان امری متعارف و معمول است اما همانطوری که تحقیر قد و شکل افراد اخلاقی به نظر نمی رسد، تحقیر و تمسخر اندازه کوچک و یا جایگاه یک کشور در نقشه و یا فقیر بودنش هم نمی تواند صحیح باشد؛ اصلاً از بدو تشکیل جمهوری اسلامی و طبق فصل سیاست خارجی قانون اساسی، ایران قرار بود ملجأیی برای کشورهای محروم و مستضعف در برابر ظالمان و مستکبران عالم باشد، نه این که به هر دلیلی و با هر بهانه ای مشی خود را به گونه ای زیرسؤال ببرد که وجهه اخلاقی و انسانی خود را در جهان خدشه دار کند.
به نظر شما چه لزومی داشت که آقای نوبخت به عنوان سخنگوی دولت در کنار اظهار بی تفاوتی در خصوص قطع رابطه جیبوتی با ایران،این کشور را طنزگونه و تمسخرآمیز «بزرگ» توصیف کند؟! البته این هم شاید از سیاست های دولت ما باشد که با حرکت به سمت آمریکا و کشورهای اروپایی، عملاً از کشورهای محروم و مستضعف تاحدودی غفلت کرده اند و حال این که این رفتار، به لحاظ انسانی و آرمان های انقلاب، غلط است، همینطور به لحاظ حقوق بین الملل، چرا که همین کشورهای کوچک هم در نهادهای بین المللی حق رأیشان با اغلب کشورهای بزرگ دنیا مساوی است.
شاید ضعف مفرط ایران در استفاده از شورای عدم تعهد که هم اکنون ریاستش را هم برعهده داریم در خصوص مسائل مهم منطقه و جهان نیز، یکی دیگر از نمودهای وادادگی صحنه دیپلماسی با کشورهای غیر مستکبر و غربی باشد و چه بسا اگر در حوزه کشورهای کوچک و ضعیف اعم از آفریقایی یا آمریکای جنوبی کم کاری نمی کردیم، می توانستیم با سیاست فعال خارجی خود، کشور جیبوتی را در راستای سیاستهای انقلاب و در برابر عربستان سعودی قرار دهیم.
در میان افرادی که این عبارات تحقیر آمیز و یا تمسخرآمیز را در قبال جیبوتی یا کومر و امثالهم به کار می برند ورود افرادی مثل آقای شریعتمداری سردبیری کیهان و یا سایر رسانه های انقلابی جای انتقاد دارد، به راستی آیا باید برای تسکین بغض فروخورده و روح آزرده مردم عزیز و غیور ما که سالهاست مستقیم و غیرمستقیم از دست عربستان و دستگاه دیپلماسی ما احساس میکنند به عزتشان خدشه وارد شده است، اقدام به کاری کنیم که منافی آرمانهای امام و انقلاب است؟!
94/10/19
9:40 ص
دولت یازدهم با شعار مذاکره و رابطه با آمریکا و غرب کارش را درحالی آغاز کرد که ریاست شورای عدم تعهد با عضویت 120 کشور دنیا هم برای 3 سال در دست ایران قرارگرفته بود ولی متأسفانه دولت یازدهم به جای حفظ سرمایه های قبلی و حفظ رابطه با کشورهای متوسط، کوچک و مستضعف دنیا در آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی و هم افزایی بیشتر بین ایشان و استفاده از توان این کشورها دربرابر نظام سلطه و استکبار، تقریباً تمام عزم خود را برای اصلاح رابطه خود با آمریکا و چند کشور خاص غربی صرف کردند و این مسئله به تدریج باعث تضعیف سیاستهای استکبارستیزانه در کشورهای دوست و روی کار آمدن دولتهای آمریکا دوست، گردید.
و اما سیاست خارجی دولت تحت عنوان تنش زدایی از سوی بسیاری از کشورهای عربی و غربی به معنی انفعالی بودن تعبیر شد و میزان جسارتها و هتک حرمتها در دوره ای که دولت شعارش تنش زدایی بود نه تنها کاسته نشد، بلکه بعضاً افزایش نیز یافت که نمونه اش را در کوتاه آمدن ایران در برابر جسارتها و هتک حرمتهای مکرر عربستان در مسائل مختلف و در عوض، انفعال دستگاه دیپلماسی مان را شاهد بودیم که تبعات دیگر دیپلماسی منفعلانه این بود که میزان سرخوردگی و عصبانیت مردم در قبال کشورهای عربی و به خصوص عربستان در این سالها نه تنها کاسته نشد، بلکه موجب مسأله تعرض به سفارت و کنسولگری عربستان گردید.
پس از تعرض به سفارت عربستان، کشور جیبوتی که در این سالهای سرکار آمدن دولت تدبیر و امید از دولتمردان ما دور و به حکومت عربستان نزدیک شده بود نیز این وقایع را محکوم کرد ولی جناب نوبخت به عنوان سخنگوی دولت به جای صحبت رسمی، محترمانه و دیپلماتیک، اقدام به تحقیر و تمسخر کشور جیبوتی نمود که بعد از این تحقیر، جیبوتی طی یک نامه رسمی و اعتراض آمیز قطع رابطه با ایران را اعلام کرد و چه بسا همین تحقیر، در قطع رابطه چند کشور دیگر از ایران هم مؤثر بوده باشد. حالا در این میان مسئله ای که در حال رخ دادن است این که آمریکا و عربستان همین کشورهایی را که در ادبیات منتقدان دولتهای قبل، به عنوان کشورهای بی اهمیت تحقیر میشدند را جذب می نماید و دولت همچنان منفعلانه دنبال مقصران تعرض به سفارت عربستان می گردد!
سؤال جدی این که آیا رفتار دولتمردان ما با فصل سیاست خارجی قانون اساسی، مشی امام و رهبری و آرمانهای انقلاب هیچ قرابتی دارد؟! آیا بهترین رفتار ممکن این بود که دولت اقدام به فرصت سوزی، تنفرافزایی، تضییع سوابق دوستی، اتلاف هزینه های قبلی و هل دادن این کشورها (که در هر صورت یک کشور با یک حق رأی در نهادهای بین المللی و تعداد زیادی انسان قابل جذب محسوب می شوند)، به دامن سعودی ها و آمریکا نماید؟!
94/10/19
8:56 ص
چند نکته در مورد شبهاتی که در خصوص اعدام شیخ نمر باقرالنمر و حواشی آن ایجاد شده است که درچند بند تشریح می گردد:
1- در این حادثه صرفاً یک نفر کشته نشده است بلکه به همراه آیت الله نمر باقرالنمر ، 46 متهم امنیتی دیگر نیز اعدام گردیدند ولی از آنجا که این عالم مجاهد در کسوت رهبری شیعیان عربستان مشهور و مطرح بوده است معمولاً اذهان از بقیه این افراد غافل می ماند در صورتی که ابعاد این جنایت هم به لحاظ تعداد اعدامی و هم به لحاظ اثرگذاری این افراد غیرقابل اغماض است.
2- یکی از موارد دیگری که در این حواشی مطرح شد مقایسه این اعدام ها با فاجعه منا بود و این در صورتی است که بیشتر کسانی که اعدام آیت الله نمر را محکوم کردند، در خصوص فاجعه منا هم به شدت دولت عربستان را محکوم کردند و با این وجود نباید فراموش کرد که عمدی بودن فاجعه منا تاکنون اثبات نگردیده است و مقایسه یک فاجعه ناشی از سوءمدیریت با یک اقدام کینه توزانه علیه عالم شیعی نمی تواند صحیح باشد؛ و نکته جالب این که همان کسانی که در خصوص فاجعه منا به جای محکوم کردن عربستان سعودی، خود حاجیان قربانی و نظام را به خاطر اجرای مناسک حج متهم می کردند، امروز دلسوز قربانیان منا شده اند!
3- یکی از حواشی که در خصوص این اعدام ها رخ داد این است که برخی از افراد به صورت خودسرانه به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد تعرض کردند که این اقدام هم عقلاً و قانوناً اشتباه بوده است و هم مقام معظم رهبری قبلاً نسبت به مسائل مشابه انتقادات صریحی داشتند لذا نمی توان از کسی ادعای ولایتمداری را پذیرفت در صورتی که در چنین مسائلی از نظرات رهبری تمرد می کند. نهایتاً این که این اقدام نسنجیده و اشتباه باعث شد تا اقدام غیرانسانی عربستان تحت الشعاع و در حاشیه این تخلفات قرار گیرد و حتی نسبت به ایران ابراز طلبکاری هم بنماید.
4- سفارت خانه های ایران هم بارها در کشورهای دیگری مانند اشغال سفارت ایران در لندن (اردیبهشت 59)، تعرض به سفارت ایران در کانادا (تیر ماه سال 91)، حمله به سفارت ایران در افغانستان (سال 77)، حمله افراد ناشناس به سفارت ایران در سوئیس (آذر ماه سال 90)، حمله منافقین به سفارت ایران در دانمارک و آلمان (آذر ماه سال 91) و تعرض به بخش کنسولی سفارت ایران در لندن (بهمن ماه سال 93) هدف هجمه قرار گرفته است که می توانید توضیحات و تصاویر این تعرض ها را در اینلینک مشاهده کنید.
5- از دیگر مواردی که در خصوص هجمه به سفارت و کنسولگری عربستان قابل توجه به نظر می رسد، سهم دولت در این حوادث است، چرا که دولت هم به صورت مستقم و هم غیر مستقیم در بروز این تخلفات مؤثر بوده است، اولاً دولت با موضع گیری های نامتناسب در خصوص تعرض به دونوجوان ایرانی، فاجعه منا، حمایت از داعش، ضربه به منافع ایران در کاهش قیمت نفت، مسائل یمن و نیجریه و … مردم را عصبانی، سرخورده و ناامید از واکنش متناسب از سوی خود نمود و ثانیاً وزارت کشور باید هشیارانه مسئله را پیش بینی می کرد و قبل از وقوع این تعرض ها، تدابیر خاص امنیتی را جهت مواجهه با این تعرضات ترتیب می داد که متأسفانه این مهم نیز صورت نگرفت.
6- یکی از سؤالاتی که می توان از شبهه افکنان پرسید این است که چرا آنهایی که برای قربانیان عملیات تروریستی در فرانسه غصه دارشدند و شمع روشن کردند، برای کشتگان یمن، نیجریه و 47 نفراعدام امنیتی عربستان، کشتارمسلمین در سوریه و عراق توسط داعش و … عزاداری و حتی موضع گیری نمی کنند و تازه نسبت به منتقدان موضعگیری هم می کنند و طلبکار می شوند؟!
7- از حواشی دیگر این اعدام این بود که برخی رسانه ها و جریان ها، آیت الله نمر را به عنوان شیخ اصلاحات عربستان معرفی کردند تا بین امثال کروبی و یا سایر فتنه گران با این شهید بزرگوار قرابت ایجاد کنند و حال این که این مقایسه در حالی که حکومت عربستان دقیقاً در نقطه مقابل انقلاب اسلامی ایران قرار دارد از اساس اشتباه است. اولاً که دوستی با همین عربستان و حکامش بارها توسط اصلاح طلبان و شخص هاشمی و خانواده اش رسماً حتی به عنوان یک افتخار اعلام گردیده است، ثانیاً نقطه مشترک فتنه گران ایران و حاکمان سعودی، مواجهه با نظام وانقلاب و رهبری است و ثالثاً این که همین عربستان در اوج فتنه به انحاء مختلف از فتنه و فتنه گران حمایت کردند که این هم قرابت این جریان ها را نشان میدهد و رابعاً قرابت فکری آیت الله باقر النمر با انقلاب اسلامی مسئله ای غیرقابل انکار است، مسئله ای که متأسفانه در جریان فتنه و بعضاً اصلاحات، روز به روز کمرنگ تر می شود و نسبت به مبانی اولیه انقلاب دورتر می شوند.
8- یکی دیگر از مواردی که متأسفانه در شبهات مرتبط با اعدام آیت الله باقرالنمر مشاهده می شود اشاره به عرب بودن ایشان است که ریشه در تفکرات نژادپرستانه این افرادِ به اصطلاح روشنفکر دارد که اگر وجود نداشت بین جان انسانهای رنگین پوستِ نیجریه و فرانسه تا این حد تفاوت قائل نمی شدند و این در حالی است که یکی از اهداف پیامبران الهی و در رأس همه، حضرت پیامبر اکرم (ص) برچیدن همین تفکرات نژادپرستانه بود و دیدیم که حضرت پیامبر (ص) چگونه بلال حبشی و سلمان فارسی را به مراتب بیش از بسیاری از اعراب متعصب و مدعی، برتر می دانست.
9- از دیگر شبهاتی که در خصوص این مجاهد منتشر شد این بود که ایشان در مورد سوریه و بشار اسد موضعی مخالف ایران داشته است و این مسئله در شرایطی بود که بسیاری از فعالان سیاسی در همان ابتدای مسائل سوریه، گمان می کردند این مسائل ناشی از اعتراض مردم به حکومت بوده است، اما به تدریج برای همه ثابت شد که آنچه در سوریه رخ می دهد یک اقدام هدایت شده از خارج از سوریه بود تا بتوانند محور مقاومت را در برابر اسراییل به زانو درآورند که البته این مسئله با آشکار شدن دست های اسراییل، آمریکا، عربستان و کشورهای غربی و عربی در ایجاد و حمایت از داعش به تدریج کاملاً مشخص گردید و حتی با فرض وجود برخی اختلاف سلایق بین ما و آیت الله باقرالنمر ، چیزی از بزرگی جرم عربستان و عظمت اجر این شهید بزرگوار و یارانش کم نمی کند.
93/8/17
6:37 ع
اخیراً نامه ای از طرف جناب آقای هاشمی رفسنجانی به منظور جلوگیری از اعدام شیخ باقرالنمر برای پادشاه عربستان ارسال شده است که رسانه های حامی ایشان به شدت روی این نامه و پذیرش آن از سوی پادشاه عربستان مانور می کنند به نحوی که برخی از آنها هیچ اشاره ای به مراسم 13 آبان ننموده اند و در عوض خبر اجابت پادشاه عربستان به نامه ی جناب هاشمی را در صفحه اول کار کرده اند. با توجه به اهمیت مسئله لازم دیدم این مسئله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهم:
1- برای ارائه ی تحلیل در خصوص این نامه مدت زیادی صرف کردم تا متن کامل نامه هاشمی رفسنجانی به پادشاه عربستان را پیدا کنم ولی متأسفانه هر چه گشتم موفق نشدم، جالب این که حتی سایت خود آقای هاشمی رفسنجانی نیز در صفحه ای که برای این نامه ایجاد کرده است متن کامل نامه را قرار نداده است.
2- با نگاهی به خبرگزاری های مختلف می توان چند جمله را که از این نامه نقل شده است پیدا کرد که عیناً تقدیم می کنم:
جلوگیری از اجرای حکم اعدام آیت الله شیخ نمر باقر النمر را باعث یأس تفرقه افکنان و تقویت وحدت شیعه و سنی در جهان اسلام خواند. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این پیام، با تأکید بر حساس بودن شرایط کنونی منطقه و جهان اسلام، نوشت: تفکر وحدت و تحکیم فرق اسلامی، مسلمانان را از این شرایط نجات می دهد.آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از این پیام خطاب به پادشاه عربستان آورده است: انتظار می رود در این برهه که فتنه ها کیان امت اسلامی را نشانه گرفته، عدم اجرای حکم آیت الله شیخ نمر باقر النمر، تفرقه افکنان را مأیوس کند و باعث تعامل و حل مشکلات جهان اسلام شود. وی با یادآوری جایگاه روحیه تسامح در اسلام و تأثیر محبت در پیوند قلوب تأکید کرد: مسلمانان اتخاذ چنین تصمیمی را از جناب عالی انتظار دارند.
با توجه به عدم مشاهده متن کامل و اصلی نامه، بررسی محتوایی نامه چندان میسر نیست ولی از چند جهت همین نوشته های ناقص را می توان تحلیل کرد:
الف- اشاره آقای هاشمی رفسنجانی به فتنه هایی که کیان امت اسلامی را نشانه گرفته است از این جهت که عامل، بانی، مقصر و لااقل شریک تمام این فتنه ها خود حکومت سعودی است جای تعجب دارد، طالبان و داعش زاییده و حمایت شده ی همین حکومت سعودی است، فتواهایی که ریختن خون شیعه و سنی را حلال شمرد و ناموس مسلمین را برای ایشان حلال دانست و جهاد زنا را مجاز کرد، همه و همه از همین مفتی های وهابی سعودی بوده است، پس چگونه است که از عامل تفرقه و مقصر فتنه های امت اسلامی باید توقع داشت با لغو تنها یک حکم اعدام جلوی این فتنه ها را بگیرد؟ اصولاً آیا اگر قرار باشد طی نامه ای برای جلوگیری از فتنه ها از عربستان درخواستی شود، آن درخواست توقف تنش سازی ها و فتنه افکنی های فرقه ای، قومی و مذهبی باشد؟!
ب- عباراتی مانند عدم اجرای حکم آیت الله شیخ باقر النمر و یا تسامح در اسلام به معنی تأیید ضمنی حکم و تقاضای عفو به شمار می روند و متأسفانه این عبارت عفو در تیتر بسیاری از حامیان رسانه ای جناب هاشمی نیز آمده است، گویا نویسنده نامه تقاضای عفو کرده باشد، تقاضای عفو کسی که حسینی قیام کرده است و از مرگ نترسیده است تا پرچم حق را بالا نگه دارد. به راستی آیا شیخ نمر خودش حاضر است تقاضای تسامح و عفو بنماید که جناب هاشمی برای او چنین درخواستی کرده است؟! آیا شیخ نمر به درخواست عفو نیاز دارد و یا به حمایت از حرکت مقدسش؟! اصلاً بر فرض که شیخ نمر را اعدام نکردند، آیا ایشان دست از حرکت مقدسش برخواهد داشت؟! شیخ نمری که بارها بازداشت شده است آیا به حرمت نامه ی جناب هاشمی دست از روشنگری خواهد کشید؟! آیا با وجود این نامه اگر شیخ نمر عفو شد و دوباره بازداشت شد، پادشاه عربستان این بار در کشتن شیخ نمر کاملاً حق به جانب نخواهد شد؟!
ج- به راستی در قضیه ی تحرکات انقلابی شیعیان تکلیف ما چیست؟! ایا هم اکنون عربستان در ساحت جمهوری اسلامی مشغول فتنه انگیزی و هزینه کردن برای ایجاد تفرقه نیست؟! آیا ما باید از انقلاب شیعیان عربستان حمایت کنیم و یا باید با نامه نگاری های مان برای پادشاه عربستان مشروعیت بخریم و انقلابیون را خنثی کنیم؟! آیا تکلیف ما حفظ و صدور و تشویق انقلاب است یا حفظ جان انقلابی ها در ازای خنثی کردن ایشان؟! اصلاً فرض کنیم شیخ نمر باقر النمر را شهید بکنند، آیا این شهادت برای شیخ باقرالنمر نامطلوب است یا برای پادشاه عربستان دردسر ایجاد می کند؟! آیا شهادت او موجب خاموش شدن شعله انقلاب می شود یا موجب سست تر شدن پایه های حکومت سعودی های عربستان می شود؟! آیا جناب هاشمی خواسته یا ناخواسته موجب مشروعیت بیشتر حکومت سعودی و تثبیت پایه های حکومتی ایشان نگردیده است؟!
4- مکاتبه ی بین جناب هاشمی و پادشاه عربستان از منظر دیگری نیز قابل تحلیل است، این مکاتبه اگر همراه با اجابت پادشاه عربستان رخ داده باشد یک اقدام متقابل و همزیستی برای دو طرف به حساب می رود، از یک سو جناب هاشمی به دنبال هر فرصتی برای اثبات خودش و گفتمان مذاکره محور خویش است و از یک سو پادشاه عربستان نیز بیش از این که از اعدام شیخ باقر النمر منتفع باشد متضرر می شود، به خصوص که شرایط کشور عربستان به لحاظ اختلافات داخلی روز به روز وخیم تر می شود و هرگونه تحریک بیشتر موجب تشدید شرایط ناپایدار و چه بسا بازگشت ناپذیر در عربستان می شود.
5- سوال جدی این است که آیا نامه نوشتن برای عفو خود جناب هاشمی و سران فتنه اولی به نامه نوشتن برای عفو شیخ باقر النمر نیست؟! شیخ باقر النمر در حکومت پادشاهی که به خواست مردم احترام نمی گذارد در برابر حکومت ایستاد و جناب هاشمی و سران فتنه در برابر حکومت اسلامی که از رأی مردم حمایت کرد ایستادند، به راستی کدام یک از این دو مستحق درخواست عفو و بخشش هستند؟! کدام حکومت بر حق است، حکومت پادشاهی یا حکومت برخواسته از رأی مردم؟! کدام حکومت بخشنده تر است، آن حکومتی که فتنه گران بر رأی مردم را حصر خانگی کرده است یا آن حکومتی که یک رهبر مردمی را محکوم به اعدام می کند؟! به راستی چرا جناب هاشمی نامه ی بی سلامش را حواله ولی فقیه می کند و نامه ی سرشار از احترام و درخواست عفو و تسامح را حواله پادشاه عربستان؟! آیا شیخ باقر النمری که دنیایش را به آخرتش فروخت به عفو محتاج تر است یا شیوخ فتنه گری که آخرت و سابقه انقلابی شان را فدای کسب قدرت چندروزه در دنیا کردند؟! شیخ باقرالنمر محتاج تسامح است که پرچم امام حسین را بلند کرد و یا شیوخ فتنه گری که پرچم امید را در دل اسرائیل و آمریکا و انگلیس به اهتزار درآوردند؟!
یهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.