96/2/6
9:52 ص
جناب آقای دکتر سعید جلیلی عزیز
سلام و عرض تقدیر و تشکر بابت اقدام موثر و خالصانه شما در انصراف از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به نفع انقلاب، جریان انقلابی، از محضر شما 3 درخواست دارم که در ادامه بیان مینمایم:
1- آقای دکتر جلیلی مجاهدت شما برای احصاء مشکلات کشور و مطالعه برای تجویز نسخه عملی برای علاج آنها اقدامی بسیار ارزشمند است و آن طور که از اخلاص شما سراغ داریم، امیدواریم نتایج این تلاشها را در اختیار نامزد اصلح انقلابی و حتی رئیس جمهور منتخب، فارغ از این که چه کسی نهایتا در انتخابات پیروز شود بگذارید و خود نیز برای پیروزی نامزد اصلح و موفقیتش در عرصه اجرا یاری فرمایید.
2- آقای دکتر سعید جلیلی با وجود این که اخلاص شما مورد اعتراف دوستان، دشمنان و منتقدان قرار دارد، اما آرزو میکنم این اخلاص را به اطرافیان خود هم بیشتر تسری دهید، چون این رفتارشان که ابتدا کوشیدند با فشار، شما را از تصمیم انقلابیتان منصرف کنند و بعد هم که با نظر قاطعانه شما مواجه شدند، کوشیدند آن را تحت فشار و از روی اجبار معرفی کنند که اینها با مشی خالصانه شما منافات داشت.
3- با توجه به اهمیت کار تشکیلاتی در برابر جریان غیرانقلابی که در چند انتخابات اخیر، با کمترین عده و تنها با ائتلاف و وحدت، بهترین بهره را برده است، امیدواریم شما را در پیوستن به یکی از تشکلهای انقلابی موجود و کمک به رفع نقایص و تقویت مزایای آن، یا در تأسیس یک تشکیلات فراگیر انقلابی جدید، موفق ببینیم تا از ثمرات کارهای تشکیلاتی در انتخاباتها و خصوصا در تربیت نیروهای انقلابی بیشتر بهره گیریم.
95/11/11
7:26 ع
از برخی از شخصیتهای برجسته انقلابی کشور جملات انتقادی مثل این که «چرا وقت انتخابات پیدایشان شده است؟!» شنیده میشود، نمیدانم مخاطب این عزیزان دقیقاً چه کسانی است، اما به نظر میرسد این جمله در انتقاد به جبهه نوپای مردمی نیروهای انقلاب اسلامی باشد که در پاسخ به این برادران عزیز و انقلابی عرض میکنم:
اکثر قریب به اتفاق کسانی که امروز در تشکیل و حمایت از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی فعالند در کوران وقایع معاصر اعم از فتنه88، برجام و سایر مسائل مهم جاری، مواضع انقلابی داشتند و کوشیدند چه با روشنگری و چه با اقدام عملی نسبت به حفظ و پویایی انقلاب و عبور آن از گردنه های سخت کوشا باشند و این ادبیات که کسی بخواهد به راحتی نیت همه این افراد را ناشی ازقدرت طلبی و سهم خواهی نشان دهد میتواند مصداق تهمت و تخریب باشد.
بسیاری از موسسین و حامیان جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی، با نزدیکی به وقت انتخابات 96 دلواپسند که تشتت نیروهای ولایی و انقلابی موجب تکرار صحنه هایی مانند آنچه در انتخابات92 شاهد بودیم، گردد! و از این جهت امروز هم نمیتوانند ساکت بنشینند تا نامزدهای انقلابی و حامیان بعضاً متعصبشان، بی توجه به روند موجود و خطراتی که انقلاب را تهدید میکند و متأثر از فضای هیجانی انتخابات، نفع انقلاب را تنها در پیروزی خود یا گزینه مد نظرشان معنی کنند، کما این که اگر از مدتها پیش هم برای انتخابات آماده میشدند به این که از مدتها قبل دنبال کسب قدرت بوده اند متهم میگشتند!
امروز دغدغه همه نیروهای انقلابی این است که ابتدا روند فعلی که مهمترین و شاید تنها #کلید و #تدبیر حل مشکلات کشور به #امید داشتن به دلسوزی و عنایات دشمنان قسم خورده خلاصه شده است، متوقف گردد و دغدغه دوم این است که #گزینه_اصلح بتواند به کرسی مهم ریاست جمهوری دست یابد و اگر کسی صرفاً به انتخاب گزینه اصلح مد نظر خود توجه داشته باشد، چه بسا ناخواسته به استمرار روند فعلی خسارت و ذلت آن هم در اوج ظرفیتهای مادی و معنوی کشور کمک نماید.
مسلماً قانون اساسی و مقام معظم رهبری با فعالیتهای زودهنگام انتخاباتی و دوقطبی سازیهای هیجانی موافق نیستند، لیکن مباحث گفتمان سازی و کار تشکیلاتی از اهمیت بالایی برخوردارند خصوصاً اگر به نقطه ای برسند که منجر به ایجاد یک تشکیلات منسجم حول محور گفتمان انقلاب اسلامی گردد ولی اگر فعالان گفتمان سازی موفق نشدند کار را به این نقطه برسانند، قاعدتاً نباید تشکیلاتی را که حول اشتراکات گفتمانی و نه انطباق کامل، شکل گرفته است را به صورت کامل نفی کنند!
لذا امروز با نزدیکی به انتخابات 96 بیش از همیشه به گذشت و همدلی نامزدهای انقلابی نیاز داریم و میپنداریم حتی اگر این دوستان تمایلی به وحدت با سایر نامزدها و یا جریانات انقلابی ندارند و یا هنوز به مکانیزم جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی خوشبین نیستند، لااقل با قضاوت عجولانه نسبت به نیت افراد، به جریاناتی که ادامه روند فعلی در اقتصاد، فرهنگ و سیاست را دنبال میکنند کمک ننمایند، باشد که با همگرایی بیشتر، هم در متوقف کردن روند فعلی و هم در انتخاب اصلح موفق باشیم.
95/6/31
12:26 ص
سریع القلم ، مشاور روحانی و تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت، در ماه های آخر کار دولت یازدهم مقاله ای نوشته اند با عنوان «چرا اگر بیل گیتس نیز به ایران بیاید، موفق نمی شود؟» و بعد نتیجه گرفته اند مشکل کشور ما افراد نیستند، بلکه ساختارها هستند و تا ساختارها اصلاح نشود، افراد نمیتوانند مشکلات را حل کنند.
اگر چه حرف سریع القلم تا حدود بسیار زیادی صحیح است اما چند نکته کلیدی وجود دارد، همه آنها که با تفکرات سریع القلم آشنا هستند میدانند که او با برخی از مسلمات انقلاب اسلامی مانند استقلال، مدیریت جهادی، ساده زیستی مدیران، استکبارستیزی و… میانه خوشی ندارد و مطمئناً او اگر دنبال تغییر ساختار باشد، کپی برداری از ساختارهای غربی را مد نظر دارد و لاغیر.
سؤال این که سریع القلم به عنوان کسی که ساختارهای اشتباه را ریشه اصلی مشکلات کشور دانسته و به عنوان فردی که تفکرات او روی رئیس جمهور و دولت تأثیرات به سزایی داشته، چرا این حرفها را در شعارهای انتخاباتی روحانی و عملکرد سه ساله وی عینیت نبخشیده است و در ماه های آخر ریاست جمهوری روحانی تازه بیان این اظهارات را در دستور کار قرار داده است؟!
درحالیکه شعارها و عملکرد روحانی نشانی از اصلاح ساختارها ندارد و تنها حول تغییرات افراد و یک نسخه ی شکست خورده با عنوان تعامل با آمریکا دور زده است، بهترین کاری که امثال سریع القلم میتوانند انجام دهند تا مردم قانع شوند که با رفتن روحانی مشکلات حل نخواهد شد این است که با انکار ضعف مدیریت روحانی، ساختارها مقصر مشکلات شناخته شوند!
حتی با فرض این که بخواهیم حرف سریع القلم را یک حرف با اهداف غیر سیاسی بدانیم این سؤال مطرح میشود که مگر آقای روحانی نمیتوانست ساختارهای اقتصادی کشور را به سمت شفافیت اقتصادی حرکت دهد؟! مگر نمیتوانست گامی در جهت اصلاح ساختارهای نظام بانکی، نظام گمرکی، نظام اداری و… بردارد؟! مسلماً روحانی در عدم اصلاح ساختارها هم مقصر است.
یادمان هست که سعید جلیلی در انتخابات سال 92 بابت استفاده و تکرار از دو واژه ساختار و ظرفیت بعضاً مورد تمسخر جریان خاصی قرار میگرفت، او مدام میگفت ظرفیت کشور بسیار فراتر از حد موجود است و آنچه که باعث مشکلات است ریشه در ساختارهای اشتباه دارد ولی روحانی میگفت کلید حل مشکلات در دست ماست و آن کلید هم تعامل و مذاکره با کدخداست!
اگرچه اظهارات آن روز جلیلی و با اظهارات امروز سریع القلم ظاهراً شباهت دارد ولی یک تفاوت بسیار کلیدی دارد، چرا که جلیلی اصلاح ساختارها براساس گفتمان انقلاب را چاره ساز حل مشکلات کشور میدانست ولی سریع القلم، اصلاح ساختارها با الگوبرداری چشم بسته از مدلهای سرمایه داری غربی!
95/5/8
12:13 ص
دقیقا در همان زمانی که تحرکات شائبه دار انتخاباتی احمدی نژاد و حامیانش با سوالات برخی افراد که سالها از احمدی نژاد حمایت و بعضا هم انتقاد کردند، همراه گردیده است، این سؤالات با توهین، تحقیر، تهدید و فرافکنی از سوی حامیان متعصب احمدی نژاد و مشایی پاسخ داده می شود، یکی از آخرین اقدامات این جریان که در کانال عبدالرضا داوری از حامیان امروز احمدی نژاد و از مسئولان رسانه ای دولت دهم منعکس گردیده است، سوءاستفاده از نام دکتر جلیلی برای کتمان واقعیت جریان انحرافی است که گویا مثلاً دکتر جلیلی اعتقای به جریان انحرافی نداشته است، در صورتی که دکتر جلیلی در خصوص انحراف و به خصوص موضوع مکتب ایرانی سخنان صریحی دارند:
«انقلاب اسلامی و مقاومت ملت ایران در دفاع مقدس و پس از آن ظرفیتی ایجاد کرد که با الهام از آن جنوب لبنان آزاد شد و سپس در جنگ 33 روزه لبنان، 22 روزه و هشت روزه غزه رژیم صهیونیستی شکست خورد و یکی از مهمترین مباحث این است که زمانی که گفتمان مقاومت ایجاد میشود، عدهای میخواهند در آن انحراف ایجاد کنند و تا حرف از اسلام ناب زده میشود و عدهای مقاومت را راه نجات میدانند و در اوج پیروزیها، ندایی بلند میشود به نام مکتب ایرانی و حرف از دوستی با مردم اسرائیل زده میشود. امروز هم کسانی هستند که در ادامه مسیر و پس از کسب موفقیتها دچار تردید میشوند و زمانی که با دو عامل خدا باوری و مردم باوری ظرفیتها و توانمندیهایی ایجاد شده، عدهای با اندک تهدیدات دشمنان چون این عوامل را باور ندارند به جای ایمان و امید، دچار تردید میشوند.» (92/3/20)
دوستان تیم رسانه ای احمدی نژاد بدانند که حزب الله، خیلی دوست داشت حساب مشایی و احمدی نژاد را از هم جدا بداند اما این خود احمدی نژاد بود که بارها تأکید کرد، احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد! او بود که قید برخی از وزرای توانمند، حزب اللهی و ولایتمدارش را به خاطر مشایی زد، او بود که تلاش کرد مشایی را به عنوان رئیس جمهور بر کشور تحمیل کند و این توقع که حزب الله امروز فکر کند احمدی نژاد به راحتی از کسی که بارها او را صراحتاً هدیه الهی و یا عنایت الهی معرفی کرده و از افکار انحرافیش، دست برداشته است، توقع منطقی نیست.
94/1/15
11:44 ص
با جدی و فشرده تر شدن مذاکرات هسته ای و احتمال بروز توافق، برخی از اصلاح طلبان و حامیان دولت مکرراً با لحن طنز و تحقیر مذاکره کنندگان قبلی را با مذاکره کنندگان موجود مقایسه می کنند، اگر چه حقیر به هر دو گروه انتقاداتی داشته ام لیکن با توجه به تفاوت شرایط زمانی دو گروه مذاکره کننده لازم دیدم به منظور امکان مقایسه ای منصفانه تر برخی از تفاوت های کلیدی مذاکرات آقایان جلیلی و ظریف را ذکر کنم:
1- جلیلی، مذاکرات را از صفر شروع کرد، یعنی با بازگشایی تاسیسات هسته ای تا 3 سال غربی ها حاضر به مذاکره نبودند و شرطشان برای مذاکره تعطیلی مجدد تاسیسات بود. عملا 3 سال مقاومت دولت، مردم و مذاکره کنندگان به پذیرش مذاکرات بدون شرط از سوی طرف مقابل انجامید.
2- مذاکرات جلیلی در حالی بود که پیشرفت تکنولوژی هسته ای به موازات مذاکرات انجام می شد و طولانی شدن مذاکرات بیش از ضرر ما موجب نگرانی طرف مقابل از برگهای برنده جدید مثل غنی سازی 20 درصد بود در حالی که در مذاکرات ظریف عملا به دلیل محدودیت سنگینی که در توافق ژنو متوجه ما شد عملا هر تمدید توافق یک ضربه به منافع ملی بود.
3- جلیلی حدود 1 سال در دولت نهم مذاکره کرد که مقارن با فتنه 88 به مدت 14 ماه مذاکرات تعطیل شد و با تشدید فشارهای تحریم و سومدیریت دولت دهم، عملا طرف مقابل به اثربخشی تحریمها امیدوار شد و یک سال پایانی نیز عملا به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم چشم دوخت، این یعنی بپذیریم که جناب جلیلی و دولتهای نهم و دهم عملا دو دوره منقطع مذاکره، جمعا به مدت حدود4 سال فرصت داشتند.
4- برگ برنده هایی مانند افزایش ذخیره 5 و 20 درصد و توسعه تاسیسات هسته ای، برگ برنده هایی بودند که اگر چه خود جلیلی می توانست آنها را خرج نتیجه انتخابات ریاست جمهوری کند ولی بدون هرگونه استفاده سیاسی از این برگهای ملی، آنها را به مذاکره کنندگان بعدی تحویل داد.
5- برگ برنده های هسته ای ایران در طول توافق ژنو و مذاکرات نهایی هسته ای هزینه شد و گرنه چیزی برای چانه زنی وجود نمی داشت و این امکانات در طول فرصتی که جلیلی برای پیشرفت هسته ای خرید، مهیا شد.
6- دولت یازدهم با مجوز مذاکرات مستقیم با آمریکا و نرمش قهرمانانه به مذاکرات رفت و به این لحاظ نیز از امکانات بیشتری در چانه زنی برخوردار بود.
7- یکی از تفاوتهای مذاکره کنندگان قبل و بعد در این بود دولت های مقابل، یکدوره شاهد مقاومت جانانه ملت و دولت ایران بودند و تکرار آن شرایط به نفعشان نبود و به همین دلیل بود که مذاکره کنندگان جدید ما، مدام طرف مقابل را از بازگشت غرب ستیزان ایران به قدرت می ترساندند.
پایان: خلاصه این که اگر چه انتقاداتی به هر دو گروه مذاکره کننده قدیم و فعلی وارد است لیکن مقایسه باید در شرایط مساوی صورت گیرد، باید توجه داشت که هر دو گروه مورد حمایت رهبری و مکلف به رعایت منویات رهبری بودند و بحث دیگر محتوای خود تفاهم است، باید قبل از شتاب در تایید و رد توافق به جزییات آن وقوف یافت تا خدای ناکرده مانند توافق ژنو بین آنچه گمان می کردند و آنچه منعقد کرده بودند تفاوت زیادی وجود نداشته باشد و این که نهایتا منافع ملی و نیازها و خطوط ترسیمی رعایت شده باشد.