92/3/18
11:12 ص
آقای زاکانی با توجه به شناختی که از شما در مقابله و موضع گیری های جانانه و به هنگام در برابر فتنه دارم، مشاهده ی تناقضاتی از رویه شما در انتخابات 92، برایم چند سوال ایجاد کرده است که امیدوارم پاسخگو باشید:
1- آقای زاکانی! شما در انتخابات مجلس ثابت کردید در بحث وحدت و ائتلاف به مصلحت اندیشی و تثبیت اصولگرایان بیش از اصلح بودن نامزدها اعتقاد داشتید به نوعی که به شدت موافق حضور به قول ما "ساکتان فتنه" در ائتلاف بودید، پس چگونه است که اکنون به بهانه اصلح بودن آقای حداد، مصلحت وحدت گفتمانی انقلاب را ترجیح نمی دهید؟
2- شما قبل از حضور و همزمان با حضور دکتر جلیلی و قبل از کناره گیری دکتر لنکرانی به شدت از آقای جلیلی و احتمال کناره گیری به نفع ایشان صحبت کردید، پس چه شد که موضع تان ناگهان به سمت حداد تغییر کرد؟ دقیقاً چه چیزی باعث این تغییر موضع شد؟ آیا نزدیک شدن دکتر جلیلی به استاد مصباح به این تغییر موضع ارتباط داشت؟
3- آقای زاکانی! شما قبل از رد صلاحیت و در زمانی که لنکرانی کنار نرفته بود، از جلیلی حمایت و دعوت می کردید تا او را به آمدن و ماندن در صحنه ترغیب کنید و الان از حداد حمایت می کنید تا حداد به رقابت درون گفتمانی با جلیلی ترغیب شود، سوال من این است که آیا این روش شما عامداً و یا با دلیل خاص و یا کاملاً به صورت تصادفی در جهت تضعیف گفتمان انقلاب انجام می شود؟!
4- آقای زاکانی! آیا تضعیف وحدت در جبهه ی گفتمان انقلاب، به صورت عامدانه در جهت تأمین منافع یارقدیمی تان دکتر قالیباف انجام می شود که روزگاری رییس ستادانتخاباتی اش بودید؟ و یا آنهم به صورت کاملاً تصادفیست؟
برچسب های مرتبط: سعید جلیلی انتخابات ساکتین فتنه حداد عادل باقری لنکرانی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/13
3:11 ع
مدتیست که در کنار واژه ی "ساکتین فتنه"، برخی از عبارت "ساکتین انحراف" و بعضاً برخی نیز فقط از همین واژه استفاده می کنند، لذا برآن شدم تا در این مطلب به این واژه، اصالت آن و اهدافی که از بکارگیری آن دنبال می شود، بپردازم.
برکسی پوشیده نیست که قرابت فکری آقای احمدی نژاد به استاد مصباح و ولایت مداری از ولایت فقیه در اوایل دولت نهم چقدر غلیظ بود و این که برخی از نزدیکان و حامیان اصلی آقای احمدی نژاد از شاگردان و طرفداران استاد بودند و حتی استاد اخلاق دولت و معاونت امور روحانیت احمدی نژاد نیز از شاگردان برجسته ی استاد انتخاب شده بودند، اما به تدریج با تغییرات رفتاری که به واسطه ی نفوذ مشایی در احمدی نژاد رخ داد، استاد مصباح و شاگردانشان ابتدا از در نصیحت وارد شدند و پس از بی التفاتی به نصایح، روابط به قطع کامل منجر شد.
فردی مانند سقای بی ریا که معاون احمدی نژاد در امور روحانیت بود، پس از خروج از دولت، بعدها مسائلی از نحوه ی تفکر و نفوذ مشایی در مورد احمدی نژاد بیان کرد که هرگز نیز پاسخ یا تکذیبی در خصوص آنها شنیده نشد، مانند سخن مشایی مبنی بر الهام در خصوص لزوم نام بردن از هاشمی در مناظره انتخاباتی توسط احمدی نژاد، مواردی که در کنار بحث هاله ی نور و مباحثی مانند مکتب ایرانی، نشان از برخی اظهارات برگرفته از ماوراءطبیعت و انحرافات فکری داشت.
با عمیق تر شدن تغییرات احمدی نژاد و آشکار شدن آنها در تعلل در عزل مشایی و خانه نشینی در مورد وزارت اطلاعات مصلحی، اظهارت آقای مصباح و هشدارهای ایشان رنگ و بوی تیزتری یافت تا آنجا که حتی احتمال بکارگیری از نیروهای ماواری طبیعی را در مورد این تغییر رفتار آقای احمدی نژاد محتمل دانست، البته برخی با رد و حتی تمسخر این مسئله فراموش کردند که وجود اینگونه موارد حتی در قرآن مجید نیز در چند سوره مانند سوره فلق تصریح شده است!!
به تدریج با فاصله یافتن احمدی نژاد از استاد مصباح و طرد جریان های قریب به استاد از دولت و حتی بروز و تشدید لجاجت در برخی مسائل از سوی آقای احمدی نژاد، مهجورین و معزولین گرد استاد گردآمده و جبهه پایداری را تشکیل دادند. از اهداف و شعارهای اولیه تشکیل جبهه پایدرای یقیناً همین جلوگیری از انحراف در مسیر گفتمان سوم تیر بود که توسط مشایی و احمدی نژاد دنبال می شد و البته با توجه به دستور مقام معظم رهبری مبنی بر محورقرار ندادن گفتمان انحراف، جبهه پایداری در راستای هدف مقدس خود، به صورت تشکلاتی و با برنامه وارد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و علی رغم سابقه ی کم، موفقیت خوبی بدست آورد ولی گفتمان اصولگرایی سنتی از انحراف احمدی نژاد و مشایی سوءاستفاده کرد و نفی آن جریان را برخلاف رویه جبهه پایداری، صرفاً در بازگشت به گذشته و همان اصولگرایی سنتی از جنس علی لارجانی و باهنر و .... دنبال نمود. اصولگرایی سنتی که از همان ابتدا با گفتمان احیای انقلاب و انقلابی گری و ساده زیستی و تواضع در برابر مردم و اصالت به خدمتگزاری و مخالفت با سهم خواهی و رانت مشکل داشتند جریان انحرافی را بهانه کردند تا همان گفتمان سابق اصولگرایی را معیار قرار دهند و غیر آن را طرد کنند، جریانی که حتی این کلام شفاف رهبر که "رییس جمهور جدید باید امتیازات رییس جمهور حاضر را داشته و نکات منفی اش را نداشته باشد" را گویا ناشنیده گرفته اند و با یک عقب گرد کامل قصد دارند امتیازاتی چون تلاش و ساده زیستی و استکبار ستیزی و انقلابی گری و عدالت محوری را نیز انحرافی جلوه دهند!!!
این بار جالب بود که همان گروه که مدعی اصولگرایی بودند و در فتنه نیز نقش خنثی و به قول خودشان بی طرفی و بعضاً محرک داشتند و همان ها که در بحث قوت یافتن و مطرح شدن مشایی و لجاجت های احمدی نژاد در دولت نهم نقش داشتند و همانها که در همه ی این خصلت ها یعنی موضع نگرفتن در مقابل فتنه و بزرگ کردن حواشی از جنس مشایی و لجاجت با دولت و سنگ اندازی در کارهایش، مورد انتقاد رهبری قرار گرفته بودند، در مقابل کسانی که با ولایت مداری و بصیرتِ مثال زدنی خود، هم در مقابل فتنه صریح موضع گرفتند و هم در مقابل انحراف، از در تبیین و برائت درآمدند و این جریان مقدس را که اصولاً با ساکت بودن (جز به امر رهبر) هیچ میانه ای نداشته و ندارد را به ساکتین انحراف ملقب کردند!!! مبدعان عبارت ساکتین انحراف، اصلاً توجه ندارند که رهبر معظم انقلاب، تا زمانی حتی پس از آشکار شدن نفوذ جریان انحرافی، از بزرگ کردن و واردکردن این جریان به مرکز اخبار کشور منع می نمودند. اکنون خروسان نابهنگامی که با مصلحت اندیشی های خود در برابر دستور رهبر مبنی بر تبیین فتنه در گاهِ فتنه و به حاشیه بردن جریان انحرافی در بدو آن، تمرد کردند، ولایت مدار ترین و بصیرترین جریان موجود را متهم به کم کاری درحق ولایت می کنند!!!!
شاید برخی بگویند منظور از ساکتین انحراف استاد مصباح و شاگرادان ایشان نیست بلکه منظور کسانی هستند که در زمان منحرف شدن دولت در کابینه حضور داشته و با آن فعالیت داشتند، اما این بار نیز ساکت انحراف وجه تسمیه ای ندارد، چرا که همگی می دانیم میان کسانی که در جبهه پایداری گردآمدند هیچ یک از وزرای سابق احمدی نژاد به خاطر ضعف یا جرم برکنار نشدند و ایشان اگر در برابر دخالت های جریان انحرافی در امور وزارت خانه های خود کنار می آمدند، جایگاه شان را تثبیت می کردند و حال این که این وزرا نه تنها در مقابل نفوذ جریان انحرافی در حیطه ی وزارت خود بلکه در حیطه ی دولت نیز از خود واکنش نشان دادند که عزل یک باره چند وزیر در جریان مخالفت با مشایی یکی از آن موارد بود.
جالب است که حافظه تاریخی و یا حیای سیاسی برخی سیاسیون چقدر ناکارآمد است که برخی از آنها لفظ فتنه گر را زیر سوال بردند و برخی منکر ساکتین فتنه شدند و برخی نیز منکر هرگونه انحراف و برخی نیز واژه ساکت انحراف را به کسانی نسبت دادند که هم در برابر فتنه و هم در برابر ساکت فتنه و هم در برابر انحراف، مواضع علنی و عملی گرفتند و به همین دلیل اصلاً چیز عجیبی نیست که هر سه ی این جریان ها یعنی انحراف، ساکتین فتنه و جریان انحرافی از جبهه پایداری و قائلان به ادامه ی گفتمان سوم تیر دل خوشی نداشته باشند.
در پایان توصیه ام به جریان های سیاسی این است که حقایق آشکار سیاسی این چندساله را تحریف نکرده و حافظه تاریخی ملت را دست کم نگیرند و بجای پوزش از اشتباهات خود و پذیرش و برائت از اشتباهات دوستان شان، با تهمت، دروغ و تخریب دیگران برای احیای اعتبار خویش به دنبال توجیه نگردند، چرا که اینچنین، تنها صفات بد قبلی خود در ترس و قدرت طلبی و قصور در ولایت مداری و بصیرت را به صفات بد جدید یعنی همانا دروغ و تهمت، اضافه می کنند.
این مطلب در سایت 8 دی منتشر گردید.
برچسب مرتبط: جبهه پایداری انحراف فتنه ساکتین فتنه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/11/14
8:43 ع
دیده اید که آقای لاریجانی لغات ترکیبی جدیدی ابداع می کند و بعد هم خودش و طرفدارانش کلی حالشو می برند؟! با کمی دقت در این کلمات مانندِ شیاد سیاسی و رقص سیاسی (دیپلماتیک) مشاهده می شود که تمام کلمات ترکیبی ایشان از دوکلمه تشکیل شده است، اولی متغیر و دومی کلمه ی "سیاسی"، حال اگر به خودمان جرأت بدهیم از سبک ایشان استفاده کنیم، کلمات زیر را می توانیم تولید و به ایشان پیشنهاد کنیم، البته مقام شامخ ایشان فراتر از آن است که ما فکر کنیم ایشان قبلا به این لغات نرسیده باشند، ولی احتمالا صلاح به استفاده از آنها ندیده اند:
مِه سیاسی: کنایه از شرایط مبهمی است که چون آینده ی معادلات سیاسی در پرده ی ابهام قرار دارد، بهترین کار شنای سیاسی بر امواج است.
شنای سیاسی: کنایه از شنا بر امواج سرگردان سیاسی است که شناگر در آن به مانند یک مرغابی سیاسی شنا می کند بدون آنکه حتی خیس شود.
تبریک سیاسی: کنایه از تبریکی است که با وجود آنکه چیزی برای تبریک وجود ندارد (و شاید هم محل تسلیت باشد)، مورد نیاز طرف مقابل بوده و مراتب "توهم" طرف را پدید می آورد. بهترین نوع آن در شب انتخابات به بازنده ی انتخابات گفته می شود.
استعفای سیاسی: کنایه از استعفایی است که به منظور مشکلات شخصی یا نامزدی در مجلس مورد نیاز طرف است، اما طوری وانمود می شود که به خاطر خرابکاری های مافوق، مثلا رییس جمهور انجام شده است.
استیضاح سیاسی: کنایه از اعتراضی سیاسی است که بدون قلم رنجه کردن برای جواب به یک نامه ی گلایه آمیز انجام می شود.
خودکشی سیاسی: کنایه از عملی است که معمولا در اثر ناامیدی از کسب یک جایگاه مردمی مهم مثل ریاست جمهوری انجام می شود و موجب "منفوریت سیاسی" فرد در جامعه می شود. نمونه های بارز این مسئله در کسانی که طی این 2 دوره در انتخابات شکست خورده اند به صورت اپیدمی مشاهده شده است.
جلای وطن سیاسی: کنایه از فردی دارد که به منظور نفوذ بیشتر در علما و مراجع و موش دواندن در روابط دولت و رهبر با برخی مراجع، به جای اینکه در موطن خود نامزد انتخاباتِ مثلا مجلس شود، در یک شهر زیارتی مثل قم نامزد می شود.
پنبه ی سیاسی: کنایه از ابزاری است که برای بریدن بی سروصدای مثلا سر دولت بکار می رود، این پنبه می تواند با استفاده از ابزارهای قانونی در کاهش اختیارات قانونی رقیب مثلا از طریق پافشاری بر مصوبات غیر قانونی و شرعی (از نظر شورای نگهبان) به منظور حواله دادن به مجمع به بهانه ی مصلحت بودن حاصل شود، "استیضاح سیاسی" نیز می تواند به عنوان یک "پنبه ی سیاسی" تلقی گردد.
ولایت پذیری سیاسی: به نوعی ولایت پذیری گفته می شود که اوامر ولایت در غیر محل و شأن نزول اجرا شوند، مثلاً زمانی امر به وحدت و سعه ی صدر را جدی بگیرند که امر به تعیین موضع شده است؛ یا تعیین موضع در خصوص فتنه، به تعیین موضع در مورد کهریزک تنزل یابد؛ یا امر به کمک به دولت را به نظارت و کنترل شدید دولت تعبیر نمایند و ...
حمایت سیاسی: کنایه از نوعی حمایت است که به بهانه ی این که طرف خیر و شر خود را نمی داند انجام می شود و ممکن است به اشتباه! خصومت تعبیر شود، مثل "حمایت سیاسیِ" مجلس از دولت، با کاهش اختیارات، استیضاح و تغییر اساسی در لوایح بودجه یا هدفمندی یارانه های دولت.
اتحاد سیاسی: به اتحادی تلقی می شود که محور وحدت نه ولایت که خصومت با جایگاه دیگری مثلاً دولت باشد، این اتحاد بین طرفداران تفکرات اصلاح طلب و اصولگرا، تفکرات سرمایه داری یا اقتصاد دولتی، موافقان با رابطه با آمریکا و مخالفان با رابطه با آمریکا و کلاً هیچ طیفی محدودیتی ندارد، صورت می گیرد.
ورشکسته ی سیاسی: کسی است که از اصل و فرع سرمایه و سابقه اش متضرر شده است و به منظور کاهش زیان، می خواهد همه را در ضررهای خود شریک کند، معمولا "ورشکسته های سیاسی"، با ایجاد "اتحادهای سیاسی"، "جریانهای ورشکسته ی سیاسی" ایجاد می کنند.