89/11/23
10:31 ع
صراط - سید حسین علوی
شامگاه چهارشنبه بیستم بهمن 89 اتفاق عجیبی رخ داد که پیچیدگی حقایق پشت پرده آن بسیاری از صاحبنظران را به خود مشغول داشته است. ماجرا مربوط به برنامه مهم و بصیرت افزای «دیروز، امروز، فردا» بود. برنامه ای که شهرتش را مدیون اتخاذ مواضع شفاف و صریح در برابر فتنه 88 است. اما اتفاق عجیبی که ملت ایران را شوکه کرد؛ حضور شخصی در این برنامه بود که بی تردید باید او را بخش غیرقابل انکاری از پازل فتنه سال گذشته دانست! کسی که با اتخاذ مواضع دوپهلو و بعضا حمایت آشکار از فتنه گران، موجبات خرسندی عناصر سازمان سیا را فراهم آورد.
آقای محسن رضایی کاندیدای شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری اخیر که در روزگار فتنه، ضمن ایراد تردید در صحت انتخابات، مطالبات فتنه گران را تامین می کرد، حالا به برنامه «دیروز، امروز، فردا» آمده بود تا بر بصیرت ملت بیافزاید! اما در این زمینه گفتنی هایی هست که در ادامه بدانها اشاره خواهد شد.
1- قبل از ورود به مباحث سوال برانگیزی که وی در این برنامه زنده تلویزیونی مطرح کرد لازم است پرونده بی بصیرتی های ایشان در ایام فتنه بازخوانی شود. آقای رضایی پیش از انتخابات اخیر در یک همنوایی آشکار با کروبی و موسوی (سران فتنه 88) ضمن طرح ادعای بحرانی شدن اوضاع کشور به دلیل ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، رسما در فیلم تبلیغاتی خود مدعی شده بود: «دیگر آن دوران دهه اول انقلاب گذشته است که بخواهیم آن قیافه های سیاسی را از خودمان در دنیا در بیاوریم و ادعا کنیم که ما یک طرحهایی برای کل عالم داریم»! این اظهارات در حالی بیان میشد که علیرضا نوری زاده (جاسوس سیا) در همان ایام ضمن حمایت آشکار از محسن رضایی وی را یک ناسیونالیست تمام عیار و وطن پرست واقعی خوانده و از وی به خاطر اینکه «قادر است برخلاف سیاستهای رسمی نظام جمهوری اسلامی اظهار نظر کند» تقدیر می نمود!
اما سرنوشت انتخاباتی آقای رضایی نهایتا با کسب 300 هزار رای بالاتر از آراء باطله نشان داد که مردم در اقبال به ایشان همچون مهدی کروبی سنگ تمام گذاشته اند! لکن متاسفانه فقر بصیرت در این سیاستمدار با سابقه، به جای عبرت گرفتن از عاقبت پشت کردن به راه ملت، منتهی به همگامی وی با فتنه گران در حوادث پس از انتخابات شد. رضایی با مطرح کردن ادعای تقلب در شمارش آراء، اقدام به شکایت از طریق شورای نگهبان نمود. اما با مصاحبه رسمی سخنگوی شورای نگهبان پس از بازشماری آراء وی، مشخص شد که آراء او کاهش نیز یافته است!
رضایی در گام بعدی ضمن تکرار ادعاهای فتنه گران، با هدف افزایش فشار به نظام، طی نامه ای خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشت: «از رهبر معظم انقلاب اسلامی خواستارم صرف نظر از رقم اعلام شده به عنوان آراء اینجانب، نسبت به دغدغه هایی که موجب تشویش اذهان مردم فهیم ایران شده است از هر طریق که صلاح میدانند برای رفع این نگرانیها همانند گذشته فصل الخطاب شوند.» و این دقیقا همان مطالبه ای بود که فتنه گران در راستای غبارآلودتر شدن فضا، توقع آن را از محسن رضایی داشتند.
رضایی تا روزی که سیلی محکم ملت زیر گوش فتنه گران نواخته شد به همین مسیر ادامه داد. اما در نهم دی ماه 88 که شمشیر ملت بر در خیمه معاویه های دوران رسید، به ناگاه فتنه جدیدی عیان گشت؛ «دعوت ولایت به حکمیت»! فتنه ای که اجرای آن برعهده محسن رضایی نهاده شده بود! رضایی در شرایطی که سرکرده بدبخت فتنه گران، حرامیان عاشورای 88 را «ملت خداجو» نامیده و مردم ایران در 9دی یکصدا شعار مرگ بر او را فریاد زده بودند، بلافاصله پس از حماسه 9 دی با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به مقام معظم رهبری نوشت: «عقب نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی نژاد [دروغ مسلّمی که هیچ سندی برای آن وجود نداشت] و پیشنهاد سازنده(!) ایشان به اینکه مجلس و قوه قضاییه به وظایف قانونی خود در قبال پاسخگو کردن دولت عمل کنند، هر چند دیر هنگام بود، ولی می تواند سر آغاز یک حرکت وحدت بخش در جبهه معترضین با دیگران باشد. صدور پیامی از سوی حضرتعالی و یا رهنمودهایی در یک سخنرانی میتواند حرکت جدیدی که برای وحدت ، همدلی، برادری ،گذشت و ایثار در جامعه شروع شده را تقویت و استمرار بخشد تا ازشروع فعالیت افراط گرایان جلوگیری و دشمن کمین کرده را ناامید سازد.»
نامه بی ادبانه رضایی که با هدف فشار به رهبر مظلوم انقلاب، به صورت سرگشاده منتشر شده بود، هرچند موجبات خشم ملت رشید و بصیر ایران را فراهم آورد اما بی محلی آشکار حضرت آقا به نامه پراکنی این سیاستمدار بی بصیرت ثابت کرد که چه فاصله طولانی ای میان وی و توده های مردم حزب اللهی و ولایی ایران وجود دارد.
2- آنچه در بالا به اجمال آمد، گوشه ای از ادله غیرقابل انکاری بود که می شد در بی بصیرتی آقای رضایی و رفوزگی قطعی وی در آزمون فتنه88 اقامه کرد. با این وصف می توان میزان بهتی که پس از مشاهده تصویر محسن رضایی در برنامه «دیروز امروز فردا»، در چهره های معصوم بینندگان شبکه 3 سیما خشکیده بود را تصور کرد. اما از سوابق آقای رضایی که بگذریم، مطالبی که وی در این برنامه مهم به زبان آورد نیز درخور تامل بسیار است.
الف) نگارنده بسیار متاسف است از اینکه موظف است برنامه موثری چون «دیروز امروز فردا» را به خاطر پخش اظهارات این سیاستمدار فاقد بصیرت، در حمایت از فتنه گران ملامت کند. محسن رضایی دو شب مانده به 22 بهمن ضمن حمله به سیاست اصولی نظام در برخورد با فتنه گرانی که در اقدامی غیرقانونی به خیابان آمده و خواهان بدعت ابطال انتخابات بودند، مدعی شد: «اینها یک اعتراض اجتماعی بوده و برخورد غلط نظام، آن را تبدیل به یک اعتراض سیاسی کرد (!) باید بستر قانونی برای انجام این اعتراضات به وجود می آمد ولی چنین نشد» !
ب) رضایی در ادامه پس از حمایت از پروژه مشکوک گفتگوی تمدنها که فرح پهلوی در دهه پنجاه شمسی آن را شروع کرد و توسط خاتمی (به عنوان یکی از سران فتنه 88) در اواسط دهه هفتاد شمسی پی گرفته شد، اقدام به بزرگ نمایی قدرت نظامی آمریکا نمود! وی که گویا در سالهای اخیر، مفتون پروپاگاند رسانه ای آمریکا و صهیونیستها در ماجرای مضحک حمله به ایران شده بوده، با طرح این ادعای دروغین که «آمریکا در سالهای اخیر، سه بار آماده حمله به ایران شده بوده» تلاش کرد تا در شرایطی که آمریکا مبدل به شیری بی یال و دم و اشکم شده است، بازهم این موجود بی ارزش که امام (ره) فرمودند هیچ غلطی نمی تواند بکند را ، دو شب مانده به 22 بهمن بزرگ نمایی کند!
ج) نکته دیگری که موجبات طرح سوالات جدی را از برنامه موصوف فراهم ساخت، انتشار اسناد خیلی محرمانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط محسن رضایی بود! رضایی فرمان تشکیل سپاه فرودگاه ها را که در سربرگ آن با مهر درشت نوشته شده بود «خیلیمحرمانه» رسما جلوی دوربین برنامه زنده تلویزیونی برد تا با توسل به گذشته، بی بصیرتی امروز خود را انکار نماید. اما به راستی برخورد متولیان امنیتی کشور با اقدام فوق چه خواهد بود؟ آقای رضایی امروز چه مسئولیتی در سپاه پاسداران دارند؟ به چه حقی هنوز دسترسی به اطلاعات خیلی محرمانه کشور دارند؟ مسئولیت انتشار اسناد خیلی محرمانه نظام با کیست؟ آیا تا این حد هرکی هرکی است که هر فرد غیر مسئولی می تواند سند خیلی محرمانه سپاه را جلوی دوربین برنامه زنده تلویزیون آورد؟ راستی ناظرین پخش شبکه 3 حالشان خوب است؟! برادران خبر دارند که آقای رضایی قبل از پخش برنامه این سند را تحویل اتاق فرمان داده بوده تا از طریق ال سی دی بزرگ نصب شده در استودیو، سند مذکور، با وضوح هرچه تمام تر به چشم بینندگان بیاید؟ چطور هیچکس مهر به آن بزرگی «خیلیمحرمانه» را ندیده است؟!
د) دیگر از این می گذریم که اظهارات آقای رضایی مثل همیشه شدیدا متاثر از خوی «خودبزرگ بینی» ایشان بود. وی همچون گذشته، در این برنامه نیز تلاش کرد تا ظهور سرداران بزرگ و البته جوان دفاع مقدس را مدیون میدان دادن محسن رضایی به جوانان معرفی کند! هرچند آقای رضایی بازهم مطابق معمول، اشاره ای به سن و سال خودش در سالهای دفاع مقدس نکرد!
در پایان جای طرح یک پرسش جدی وجود دارد و آن اینکه؛ مسئول دعوت از چنین سیاستمدار فاقد بصیرتی در مهمترین میزگرد سیاسی سیما که پس از فتنه 88 وظیفه افزایش بصیرت مردم را برعهده داشته و دارد کیست؟ آیا کسی پاسخگوی این دهن کجی آشکار به ملتی که در حماسه تاریخی 9 دی 88 چشم فتنه را کور کردند، هست؟ و آیا در صورتی که حتی یک نفر از بینندگان این برنامه، به خاطر اظهارات غیرمسئولانه این سیاستمدار بی بصیرت به انحراف کشیده شود، متولیان محترم سیما حاضرند مسئولیت آن را برعهده گیرند؟
89/11/19
8:5 ع
بعد از درج عکس دیدار همسر رییس جمهور لبنان با همسر احمدی نژاد به عنوان سند دیدار همسر رییس جمهور با همسر رییس جمهور مصر، لازم شد که تصویری را در جواب این سایت حامی علی لاریجانی (شمال نیوز) درج نمایم، حال اگر می توانند مثل ما سند رو کنند و تکذیبیه صادر نمایند:
89/11/14
10:22 ص
متأسفانه سایت های خبری ما همگی خود را مستقل می دانندو برای این که خط و ربطشان مشخص نشود، نامی از مسئولان سایت درج نمی شود و همه ی چیزهای موجود هم در حد گمانه زنی است. صراط نیوز یکی از سایتهایی است که من وابستگی اش را نمی دانم ولی مهمترین خطی که دنبال می کند، بحث مشایی است، آن قدر این مسئله در این سایت پررنگ است که همیشه چند مطلب ناب از مشایی در آن وجود داشته و تنها چیزی که زود به زود به روز می شود، همان مطالب است. من کاری به مشایی ندارم که به قول رهبر معظم انقلاب یک مسئله ی فرعی است، اما جالب این که این سایت،این بار فرعی بودن بحث مشایی را حتی با وجود دستور مقام معظم رهبری رد می کند و ناجالب تر اینکه در ادامه ی خبر نظراتی را درج می کند که کاملا خلاف ادب بوده و هیچ حد و مرزی را رعایت نمی کند، هم به قومیت ها اهانت می کند و هم حرفهایی می زند که حتی من از نقل قولش هم شرم دارم. در هر صورت فکر کردم اگر اسم سایت را بی ادب نیوز می گذاشتند بهتر بود!
89/11/9
1:37 ع
جهان نیوز:
اصرار نمایندگان مجلس بر نظر خود در مقابل ایرادات شورای نگهبان و ارجاع موادی از برنامه پنجم توسعه به مجمع تشخیص مصلحت نظام گرچه به خودی خود انتقادات بسیاری را به دنبال داشت؛ چرا که مواردی از جمله مصوبه جنجالی مجلس درباره بانک مرکزی علیرغم مخالفت صریح با قانون اساسی با اصرار نمایندگان مواجه شد اما در مقابل بسیاری از نمایندگان با ابراز نگرانی از این رویه اظهار امیدواری میکردند که مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص ترکیب مجمع عمومی بانک مرکزی با جهتگیری غیرکارشناسی و خلاف اصول قانون اساسی تصمیم نگیرد.
اما خلاف انتظار حقوقدانان، بخشی از نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی، مجمع تشخیص در جریان بررسی این لایحه، ابتدا به سمت تغییر اصول قانون اساسی و کاهش اختیارات رئیس جمهور گام برداشت و حتی "برخی اعضای ذی نفوذ" آن به تذکری که گفته شد از سوی رهبر معظم انقلاب داده شده، به بهانه هایی توجه نکردند.
البته نامه رسمی رهبر معظم انقلاب به مجمع تشخیص از ادامه این روند مخاطره آمیز جلوگیری کرد.
در همین راستا، نشریه "? دی" در شماره امروز خود در گزارشی به نقل از علیاصغر زارعی نماینده مردم تهران در مجلس به بیان ناگفته هایی درباره جلسه اخیر مجمع تشخیص پرداخته است. آقای زارعی سخنان خود را براساس گفتوگویی که با برخی از اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام داشته، بیان کرده است. وی در این باره می گوید:
بهانهجویی در مجمع تشخیص مصلحت
در نشست روز سه شنبه موضوع اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان در دستور کار قرار گرفت. مجلس شورای اسلامی بر معرفی رئیس بانک مرکزی توسط رئیسجمهور و رأی اعتماد نمایندگان تأکید داشت و شورای نگهبان این کار را برخلاف قانون اساسی میدانست. قبل از طرح موضوع، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام قصد داشت نظری که از سوی دفتر رهبر انقلاب به ایشان ابلاغ شده بود را اعلام نماید که متأسفانه با بهانهجویی برخی از اعضای ذینفوذ مجمع تشخیص و از جمله رئیس مجمع و رئیس مجلس مواجه میشود تا جایی که اعلام میکنند در این خصوص اطلاعات کافی دارند و نیازی به طرح آن نیست!
با اصرار آنها مجمع وارد بررسی موارد اختلافی بین مجلس و شورای نگهبان میشود و علیرغم اینکه یکی از اعضا در قالب تذکری نظر رهبر انقلاب را از روی برگههایی قرائت میکند اما باز به دلیل اصرار بعضی از اعضا مبنی بر حل موضوع توسط آنها در نهایت، اعضای مجمع در جمعبندی به نظر سومی میرسد که نه نظر مجلس است و نه نظر شورای نگهبان، یعنی انتخاب رئیس بانک مرکزی با رأی رؤسای سه قوه! با خروج دو نفر از اعضا در اثنای جلسه، به هنگام رأیگیری رسمیت جلسه به دلیل نصاب نداشتن با تردید مواجه و رأیگیری به نشست روز شنبه بعد موکول میشود.
در جلسه شنبه نیز اطلاعات دقیق در اختیار اعضای مجمع قرار نمیگیرد و همچنان برخی از اعضای ذینفوذ مجمع به نظرات خود و عدم اشکال در روش جلسه تأکید میکنند و در نهایت با ?? رأی موافق و ?? رأی مخالف انتخاب رئیس بانک مرکزی به دو رأی از سه رأی رؤسای قوا سپرده میشود که البته این برخلاف نظر رهبری بوده است. با اطلاعرسانی به موقع محسن رضایی دبیر مجمع به مراجع بالاتر و تصمیم بر عدم اعلام خبر و مصاحبه دبیر صدا و سیما، متأسفانه مصوبه مجمع در سایتها و نشریات نزدیک به علی لاریجانی و هاشمی رفسنجانی رسانهای میشود ولی در عین حال محسن رضایی طی مصاحبهای اعلام میکند که نظر مجمع در این خصوص تا آخر هفته اعلام میگردد! از سوی دیگر به دنبال نامه دکتر احمدینژاد به رهبر معظم انقلاب که در آن مصوبه مجمع تشخیص را معضلی بر سر راه مدیریت مالی و پولی دولت معرفی میکند، رهبری انقلاب طی نامه دیگری به مجمع تشخیص مصلحت نظام، بررسی این موضوع به عنوان یک معضل را به مجمع واگذار میکند با این تفاوت که مصوبه مجمع باید به گونهای باشدکه انتخاب رئیس بانک مرکزی همچنان در حوزه اختیارات رئیس قوه مجریه قرار گیرد. نهایتاً نیز این موضوع توسط دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام رسمی شود.
نقض آئیننامه داخلی مجلس توسط رئیس مجلس
از آنجا که مشروح این مذاکرات به صورت عمومی منتشر نشده، به نظر میرسد که لازم است مشروح مذاکرات این دو جلسه در اختیار عموم قرار گیرد. در عین حال اکنون چند ابهام در افکار عمومی مطرح است که شاید پاسخگویی به آنها برخی از نکات را برطرف سازد:
?. آیا طبق اصل ??? قانون اساسی، مجمع تشخیص مصلحت نظام میتواند با کنار نهادن نظر مجلس یا شورای نگهبان، نظر سومی را مطرح کند و به عبارت دیگر قانونگذاری نماید؟ این اقدام مجمع، مجدداً جایگاه و محدوده اختیارات آن را در افکار عمومی با سؤال مواجه کرده است.
?. آیا اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام از نظر رهبری انقلاب درخصوص این موضوع اطلاع داشتند و چنین تصمیم گرفتهاند و اگر نداشتند، چه عواملی باعث شده تا آنها بیخبر بمانند یا به صورت جهتدار به سمت چنین تصمیمی راهنمایی شوند؟
?. موضوع ماده ?? قانون پنجم برنامه شباهتهایی با مصوبه مجلس مشهور به یکشنبه سیاه پیدا کرده است. در آن مصوبه جنجالی نیز علیرغم اطلاع آقای لاریجانی از نظر رهبری درخصوص وقف، مجلس به تصمیم دیگری رسانده شد. هرچند نمایندگان دو روز بعد با مصوبه دیگری اشتباه خود را جبران کردند ولی متأسفانه جایگاه مجلس با خدشه جبرانناپذیری مواجه شد و در نهایت نیز موضوع با ورود صریح رهبری و متوقف کردن اموال دانشگاه آزاد حل شد. در این مورد نیز مجمع تشخیص به شکلی مدیریت میشود که در نهایت، عملکرد آن با علامت سؤال مواجه میگردد و به جایگاه آن خدشه وارد میشود.
?. رئیس مجلس برای به تصویب رساندن این قانون در مجلس بارها و بارها آئیننامه داخلی مجلس را نقض کرد و چند بار مجلس را به تنش کشاند. درخصوص نحوه اداره جلسه و رفتارهای خلاف قانون رئیس مجلس درباره موضوع بانک مرکزی ـ که حتی اکثر اعضای هیأت رئیسه هم با آن مخالف بودند ـ بیش از ?? تن از نمایندگان مجلس به کمیسیون اصل ?? شکایت کردهاند. این برای بار چندم است که به کمیسیون ?? کشیده میشود و البته رئیس مجلس با مقاومت در برابر قانون تاکنون اجازه قرائت گزارش آن را نداده است.
انتظار از رئیس مجلس
?. رئیس محترم مجلس در جلسه غیررسمی و غیرعلنی سه شنبه هفته گذشته، گزارشی از مذاکرات مجمع تشخیص ارائه داد، هر چند این گزارش جامع و کامل نبود اما انتظار میرفت که مطالب گفته شده دقیق باشد که متأسفانه چنین عنوان شد که رهبری انقلاب موضوع تعیین رئیس بانک مرکزی را به عنوان یک معضل به مجمع ارائه دادهاند در حالی که در مصاحبه دبیر مجمع تشخیص نظام به صراحت عنوان شده که رهبری انقلاب در خصوص نحوه تعیین رئیس بانک مرکزی، تعیین تکلیف کردند و بخشهای دیگر برای ارائه نظر کارشناسی و مشورتی به مجمع ارجاع شده. انتظار این است که مجموع اطلاعاتی که به نمایندگان ارائه میشود، کامل، دقیق و صحیح باشد تا...
یک سوال از برخی افراد متنفذ مجمع
?. اگر این اخبار درست باشد ـ که ظاهراً هست ـ این نکته مطرح میشود که مجمع تشخیص مصلحت نظام، شأنیت و جایگاهی غیر از قرار گرفتن در ذیل سایه ولایت فقیه ندارد. با این حساب به چه دلیل برخی از افراد متنفذ در مجمع تشخیص علیرغم علم و اطلاع از نظر رهبری، بر طراحی برای به کرسی نشاندن نظر خود و خبری کردن آن اصرار داشتهاند؟ آیا این رفتار با شعار قانونگرایی و تبعیت از ولایت فقیه که دائماً از سوی آنها سر داده میشود، سازگار است؟ آیا این اقدام با تأخیر چندروزه احمدینژاد درخصوص عمل به مرقومه رهبری در خصوص تغییر معاون اول ـ که ما نیز در آن ایام انتقاد جدی به آن داشتیم ـ قابل مقایسه است!
به یقین این گونه رفتارها از چشمان تیزبین مردم انقلابی و خواص با بصیرت مغفول نخواهدماند اما آیا رفتار خواص مردود در فتنه ?? و رویگردانی مردم از آنها کافی نبود تا همه ما به این نکته مهم پی ببریم که در ایران اسلامی، عیار سنجش رفتار مسئولان با میزان عمل نسبت به اوامر ولایت فقیه سنجیده میشود و نه به شعارها و مصاحبههایی که میکنند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/10/29
1:24 ع
علمداران بصیرت و هشدارشان درباره میرحسین موسوی
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از جمله افرادی بودند که چهره ی حقیقی آنان در همان سال های ابتدایی پیروزی انقلاب برای این شهیدان بزرگوار آشکار شده بود و با توجّه به اسنادی که جمع آوری نموده بودند، درباره ی آنان به افشاگری می پرداختند. امّا بالا بودن میزان نفاق آنان و ساده انگاری نیروهای انقلابی سبب شد تا به این هشدارها توجه زیادی نشود. میزان سنجش افراد برای شخصیتی چون شهید دیالمه، فقط در داشتن سابقه مبارزاتی و عضویت در گروه های خط امامی از جمله حزب جمهوری اسلامی، خلاصه نمی شد بلکه مهم برای او مبانی اعتقادی افراد بود. به همین دلیل وقتی در روزنامه جمهوری اسلامی که ارگان حزب جمهوری بود ردپای انحراف را تشخیص داد به طور رسمی و بدون در نظر گرفتن تعارفات سیاسی و مصلحت های غیر شرعی انتقاد کرد و بارها به حضور برخی عناصر در حزب اعتراض نمود. البته انتقادات او ساخته و پرداخته بازی های سیاسی نبود، بلکه چون تقوا را سرلوحه اعمال و گفتار خویش قرار داده بود، برای همه مخالفت هایش استدلال های مستند و منطقی داشت. متن زیربخشی از آخرین سخنرانی شهید دیالمه است که تنها سه روز پیش از شهادتش ایراد نموده بود:
آخرین سخنرانی شهید دیالمه
«همین الان هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند. زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد. الان هم من صلاح نمی دانم طرح کردن افرادی را که معتقدم این سیستم فکری را در جامعه پیاده می کنند و الا اگر صلاح بدانم هیچ وقت تابع جو نمی شوم. همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند وهمه می گفتند که این مطالب را نباید بگویی. معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم. الان هم بحمدالله به جایی رسید که امام آنچه را که یکسال در درون خودش نگه داشته بود بیان کرد. یعنی اینها اعمالی انجام دادند که دیگر کاسه صبر او را هم لبریز کردند. او که فکر می کرد هرلحظه بتواند آنها را درست کند، احساس کرد که اینها دیگر به هیچ صراطی مستقیم نیستند. ما که کم تحمل تر بودیم و بار اعتقادی و ایمانی و فکریمان کمتر بود، زودتر به جوش و خروش می آمدیم و بیشتر سر و صدا می کردیم. امام که صبر و تحمل و ایمان و اعتقاد و اتصال به معنویتشان بیشتر بود، توانست یکسال تحمل بکند و بیان نکند. حالا اگر دقت کرده باشید می بینید همینطور که جلو می رود، دارد جاده را صاف تر میکند. اگر همین صحبت دیروز ایشان را گوش کنید، می بینید خیلی راحت و مستقیم گفته است که نیروی خارجی این برنامه را حمایت می کند. این مطلب را از مضمون کلام خیلی خوب متوجه می شوید. اگر مذاکرات بنی صدر را با کارتر و غیره خوانده باشید، می بینید چه نوع مذاکرات و معاملاتی بر سر گروگان ها کرده اند. در عین حال اینها چهره هایی هستند که در مراحل مختلف روشن می شوند. اگر من امروز اسم نمی برم به دلیل این است که صلاح نمی دانم. اما شما هر چه که از صحبت من می فهمید آن را برای خود نگه دارید و اگر صلاح دانستید بگویید. اما من صلاح نمی دانم که بسیاری از مسایل را در شرایط فعلی طرح بکنم. به این دلیل که افراد به جای اینکه به دنبال طرز تفکر بروند، به دنبال شخصیتها می روند.
همین الان افرادی برای بعضی وزارتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست. ولی متاسفانه نمی توانم کاری کنم. فقط می توانم به اندازه یک رأی مخالف [که] به آنها بدهم [با آنان مخالفت کنم]. کار دیگری نمی توانم بکنم.
افشاگری درباره میرحسین
یکی از نمونه هایش را که می توانم به شما میگویم و آن هم آقای موسوی است. سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی. اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است. البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع بکنید به روزنامه می بینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی می کند. اینها را من از دید حزب نمی بینم. بلکه من اینها را فقط از پایگاه ایشان می بینم. والا هیچکدام از اینها را نه به حساب حزب می گذارم و نه به حساب سران حزب میگذارم و نه به عنوان نیروهای مخلص و معتقد و مومنی که درون حزب هستند. بلکه شخصاً به حساب خود ایشان می گذارم. واگر در اینجا می گویم به این دلیل است که مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند. موضعگیری های روزنامه در بعضی از موارد، کم وبیش موضعگیری های روزنامه امت [ارگان جنبش مسلمانان مبارز] است. به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ می کند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمی نویسد. بروید روزنامه های آن زمان را ببینید. اگر شما یک خط در روزنامه، قبل ازسالگرد آیت الله کاشانی، بعد از سالگرد آیت الله کاشانی از این روزنامه آوردید من اسمم را عوض می کنم. بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه بر علیه مصدق صحبت کرد، مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟ روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان خیابان مصدق. سرمقاله ای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیداً آن را کوبید به این بهانه که اینها اختلاف انگیز است. یک شب که من درحزب صحبت کردم و این موارد را گفتم، بعد از من آقای موسوی آمد از خودش دفاع کند. گفت: ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمی خواهیم شیوه های آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم. البته لفظ را اشتباه به کار می برد، ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا می گویم و الّا معنایش این نیست. برداشتش این بود که شیوه های آناکرونیستیکی یعنی اینکه ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجدداً بیاییم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی. مثلاً اگر یک کاشانی و مصدقی آن زمان بوده، حالا بیاییم الان هم یک مصدق وکاشانی طراحی کنیم. برداشتش از این لغت این بود. اخیراً که امام در مورد مصدق این صحبت ها را کرد و گفت که او هم مسلم نبود و اینها تفاله های او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش می گوید اینها مثل مصدق می خواهند رفراندوم انجام دهند و این اندازه مصدق را می کوبد و آن تجلیل را از آیت الله کاشانی می کند، برای آقای موسوی پیغام فرستادم که برخلاف آن دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر می کند!
البته ایشان سابقه های قبلی هم درگروه های منفی داشته است. ازجمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان. پیمان، سامی و او همه در باند نخشب بودند. بعد از آنجا جدا شدند. پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد. سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقلم، ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقاً در داخل روزنامه هم همین شیوه فکری را اعمال کرده است. اگر به مصاحبه های با نمایندگانش توجه کرده باشید می بینید یک دفعه می آید با فلان نماینده که عضو جنبش مسلمانان مبارز است مصاحبه می کند. اگر دیده باشید دو هفته قبل یک مقاله بلند بالایی در صفحه اول با تیتر درشت از یکی از نمایندگان عضو جنبش مسلمانان مبارز در مورد قضیه تالبوت نوشته بود. حتی یکبار در صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی عکس پیمان را چاپ کرد. شبیه این مسائل موضعگیری هایی دارد.
... اما با این شخصیت ها چه می شود کرد؟ وقتی برنامه الآن اینطوراست که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟ هرچه هم که داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد. مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم.» (متن پیاده شده از نوار سخنرانی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران، 4 تیر 1360،کانون فرهنگی نشر اسلام)
حضور شهید دیالمه در جلسه حزب جهت مخالفت با وزارت موسوی
از اولین دفعه ای که در زمان رئیس جمهوری بنی صدر و نخست وزیری شهید رجایی، بحث وزیرشدن موسوی مطرح شد، مخالفت شهید دیالمه نیز آغاز شد. چرا که شهید دیالمه همانگونه که در مورد بنی صدر اسناد و مدارک گوناگونی جمع آوری نموده بود، در مورد میرحسین موسوی نیز چنین کرده بود. این اسناد در سفری که شهید رجایی به اتفاق دکتر غفوری فرد به مشهد داشتند، توسط شهید دیالمه به ایشان ارائه شده بود. اما شهید رجایی که بر کنترل فعالیت های وزرایش تأکید داشت، این امید را به منذران می داد که اجازه عبور از خطوط قرمز را به وزرا نخواهم داد و جریان نفاق که به این مطلب یقین داشت چند ماه بعد با به شهادت رساندن شهید رجایی، سعی کرد تا این سد را از پیش رو بردارد.
اما شهید دیالمه که به دلیل شناخت و ذکاوتش همه ی این ترورها را پیش بینی می کرد، همچنان نگران بود. حتی چند جلسه پیش از انفجار هفتم تیر، شهید دیالمه در حزب جمهوری به شخصی مظنون می شود که پس از تفحّص، کارت عضویت در دفتر هماهنگی بنی صدر را در جیب او می یابند. حتی شهید بهشتی به دلیل عدم رعایت مسائل امنیتی به کلاهی اعتراض می کند. شهید دیالمه نیز با ابراز تأسف از اینکه در حزب جمهوری اسلامی جهت طرح مباحث، امنیّت لازم حاکم نیست، به برخی از دوستان خویش که اکنون در قید حیاتند، عدم حضور خود در جلسات بعدی حزب را اعلام می کند.
پس از مدتی، از آن جا که تا 14 تیر و جلسه رأی اعتماد موسوی یک هفته بیشتر باقی نمانده بود، به تأیید دوستان صمیمی و خانواده ی شهید دیالمه، ایشان در جلسه هفتم تیر شرکت می کند تا با ارائه ی اسناد، عدم کفایت موسوی را به شهید بهشتی اثبات نماید. امّا انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی این موضوع را ممکن نمی کند.
اسناد داخل کیف شهید دیالمه کجاست؟
امّا نکته ی مهم دیگری که قابل طرح و پیگیری است، آن است که اسناد مهمّی که آن شب در کیف شهید دیالمه بود، چه شد؟ بر اساس شهادت جانبازان این فاجعه به خصوص مرحوم فردوسی پور(ماهنامه پاسدار اسلام، تیرماه1362، ش19، ص55)، شهید دیالمه در صندلی های انتهایی سالن نشسته و حتی در زیر آوار نیز تا مدتّی زنده بوده است. عکس به جا مانده از پیکر آن شهید نیز این مسئله را تأیید می نماید که آتش انفجار به ایشان صدمه ای نرسانده و آثار سوختگی در پیکر ایشان نیز دیده نمی شود. لذا به یقین کیف حاوی اسناد نسوخته است. بلکه به شهادت خانواده ی شهید دیالمه، کیف سالم ایشان به دست خانواده ی وی می رسد. اما تنها محتوای باقی مانده در کیف، قرآن کوچکی بوده که شهید دیالمه همواره همراه داشتند! در راستای تحقیق در مورد چگونگی خالی شدن کیف و ربودن اسناد، تنها یک سرنخ وجود دارد که باید در این زمینه توضیح دهد.
هادی غفاری؛ تنها سرنخ گم شدن اسناد
بر اساس مصاحبه ای که در سال 61 با شاهدان عینی انجام پذیرفته، هادی غفاری (که آن شب در یک مسجد جنوب شهر سخنرانی داشته) آن شب حدود نیم ساعت بعد از حادثه در محل انفجار (دفتر حزب در سرچشمه) حاضر شده و اسناد و مدارک محرمانه ای که در آن جا از شهدا و مجروحین به جای مانده بود، جمع آوری و محافظت می نمود. (مجله سروش، ش150، 5/4/1361)
یکی دیگر از شاهدان حادثه در مصاحبه ای که با نویسنده انجام داد، بیان داشت که هادی غفاری کیف ها را به اتاقی در ساختمان دیگری از حزب می برد و در کمدی می گذاشت و درب آن را قفل می کرد.
جالبتر آن که در فیلمی که از لحظات آواربرداری موجود است، هادی غفاری با در دست داشتن کیفی که از زیر آوار به دست آمده، دیده می شود که خود شاهد دیگری بر جمع آوری کیف ها توسط وی است.
آیا بهتر نیست هادی غفاری ابتدا درباره ی اینگونه ابهامات که در کارنامه اش به وفور یافت می شود توضیح دهد، سپس بزرگان را دعوت به مناظره کند؟
در هر حال، با توجه به آنکه خود کیف شهید دیالمه به صورت سالم به خانواده آن شهید عزیز، پس داده شده و محتویات مهم آن راجع به موسوی مفقود شده بوده، اینها نشان می دهد که کیف تا لحظه پس داده شدن به خانواده، در دست نیروهای به ظاهر انقلابی بوده و توسط ضد انقلاب به سرقت نرفته بوده است (چرا که توسط به ظاهر انقلابیون به خانواده آن شهید پس داده شده) و این نشان از یک سند ربایی آشکار و عامدانه دارد که با قرار دادن آن در کنار ماجرای ربوده شدن اسناد شهید آیت درباره میرحسین، می شود به وجود یک شبکه نفوذی که جهت حفظ مهره هایش بسیار فعال بوده پی برد؛ شبکه ای که تبعاً از می توانسته از وجود برخی شخصیت های جنجالی و غیرمتعادل چون هادی غفاری نیز سود ببرد.
شاید اسناد شهید دیالمه علیه موسوی نیز در کنار اسلحه هایی جاسازی شده باشد که هادی غفاری برای روز مبادا پنهان نموده بود!
در هر حال، پرونده ی این سند ربایی همچنان باز است.
رضا اکبری آهنگر
89/10/20
12:14 ع
بدون این که بخواهم از آقای رحیمی معاون رییس جمهور طرفداری کنم:
از سایتهای معروفی که متواترا به بحث فساد مالی رحیمی می پردازند، سایتهای خبرآنلاین (علی لاریجانی) و جهان نیوز (زاکانی) هستند که مدام می گویند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است اما به این آقایون باید عرض کرد که با این احکامی که در قوه ی محترم قضاییه صادر می شود که چندی پیشش برای کاوه اشتهاردی صادر شد، بهتر است آن هایی که حسابشون پاک هست هم از محاسبه باکشون باشد!
راستی فکر کنم اگر قوه ی محترم قضاییه به شکایت آقای رحیمی که علیه اتهام زنندگان کرده است، رسیدگی کند، صحت اظهارات امثال نادران و توکلی و مطهری در خصوص مستند بودن شواهد و مدارک اتهامات آقای رحیمی ثابت می شود، نه!!!
راستی سخته که بدون دلیل باور کنیم، کسی کنار احمدی نژاد کار کند و پاکدست نباشد؟ آن هم آقای احمدی نژادی که برای چند پرس غذای 7000 تومانی (که خیلی زیاد هم نیست) همین معاونش را توبیخ و تنبیه کرده است!!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
89/10/19
9:47 ع
سایت خبر آنلاین (منتسب به علی لاریجانی)،خبری کوتاه با عنوان "پسرشاه مخلوع خودکشی کرد" منتشر کرده و از خودکشی آقازادهی شاه نوشته و زیرش انبوهی از نظرات احتمالاً کاربران را درج کرده است، ولی از آنجا که بیشتر نظرات در باب آمرزش و حمایت و اظهار هم دردی و نفرین باعث و بانیان بود، در بسیاری از سایت ها به برگزاری مراسم عزای پسر شاه از آن یاد شده است. دوستانی که می خواهند اصل مطلب را ببینند به نشانی مراجعه نمایند. اما در باب این خبر مواردی به نظر می رسد که در ادامه می آید:
1- انتخاب کلمهی شاه مخلوع ، نشان از مظلومیت دارد که ترکیب این معنی با موضوع خبر و نظرات ذیل خبر، برگزاری مراسم عزا را کاملاً به ذهن متبادر می سازد.
2- از آنجا که آقای علی لاریجانی، علی مطهری، علی رضا بهشتی، سید حسن خمینی، مهدی و فائزه هاشمی و سایر آقازادههای مظلوم!، بارها و بارها به خاطر درک مشترک از ظلم به آقازادهها، دریک سنگر قرار گرفتهاند، و با توجه به اینکه مفهوم آقازادگی هیچ ربطی به سیاست افراد ندارد و درواقع ریشه در شأن سهم خواهی آقازادگان دارد، برگزاری مراسم عزا برای فرزند شاه از سوی سایر آقازادهها اقدامی پسندیده به شمار میرود.
3- در کمال حسن نیت اگر فرض کنیم که نظرات ساختار شکنانه در اینگونه مطالب، کار نگارندگان خبر نباشد، مطمئناً مسئولیت انتخاب، تأیید و درج آنها بر عهدهی خبرگزاری است نه این که خود را مفتخر بداند که اهل سانسور و فیلتر نیست و به این بهانه هر سزا و ناسزایی را درج نماید. درج نظرات مخالف، نشان از آزاداندیشی دارد و درج نظرات ساختارشکنانه و خارج از خطوط قرمز نشان از ساختارشکنی دارد. در هرصورت وقتی سایتی حاضر است برای خبر جانسوز فوت فرزند شاه، خطوط قرمز را نیز پشت سر بگذارد، نشان از اهمیت این خبر برای خبرگزاری دارد و چه باک که در چنین غم جانسوزی، به خبرآنلاین اتهام ساختار شکنی بزنند، مطمئنا در این گونه مطلب درج کردن، هزینه و فایده از قبل محاسبه شدهاند.
4- اگر فرض کنیم که تمام نظرات بدون سانسور یا حذف درج شده اند، گردانندگان سایت خبرآنلاین بدانند که بیشتر مشتریانشان از چه قماشی هستند، شاید کمی به خودشان شک کنند که البته مطمئناً چنین شکی هرگز اتفاق نخواهد افتاد چرا که آقای علی لاریجانی طی چندسال اخیر بارها ثابت کرده است که بیش از آنکه اصولگرا باشد، در پی منحرف کردن جریان اصولگرایی و یا خروج از این جریان به سمت اصلاح طلبی است که شواهدش در جریان فتنه و پس از فتنه، اظهر من الشمس گردید.
5- این که یک خبرگزاری پسرشاه خائن، به عنوان فردی که روی سفرهی دزدی و خیانت به مملکت بزرگ شده است و تازه خودکشی هم کرده، و هرگز هم اظهار ندامت نکرده را بتواند با درج چند نظر، اول مظلوم ایران بشناساند و تازه مظلوم تلقی نماید و محبوب! به لحاظ خبرگزاری واقعا ماهر است و البته غیر متعهد.
89/10/14
8:29 ص
اینتعویض 14 مشاور ریاست جمهوری انگار موجب سرو صدای برخی سیاسیون و سایتهای منتسب به افراد سیاسی مثل خبر آنلاین شده است که عمق حساسیتشان از نوع تیترشان "واکنش ها به دومین زلزله دولتی /بی خبری مشاوران از دلیل برکناری شان" هم مشخص است، اما چه کنیم که بعضی وقتها ناچاریم تا برای این بحثها هم وقت بگذرایم "
اولاً: هر مسئولی که از سمتی برکنار می شود، عرفا در صورت بی سمتی تا یافتن پست جدید و یا تا مدتی به عنوان مشاور منسوب می گردد.
ثانیاً: حوزه ی مشاوره یک حوزه ی کاملا شخصی و حتی خصوصی بوده و مشاوران بدون نیاز به نظرخواهی از هرجای دیگر به این سمت منسوب و یا معذول می شوند.
ثالثاً: تعداد زیاد مشاوران برکنار شده، نشان دهنده ی غیر سیاسی بودن ماجرا دارد.
رابعاً: کدام مسئولی برای عزل و نصب مشاورانش تاکنون از کسی کسب اجازه کرده یا به کسی توضیح داده که این دومیش باشد؟
خامساً: نوع عزل و نصب ها در دولت آقای احمدی نژاد همیشه موجب تعجب و بدور از هر گونه تکلفی بوده است و اصلا عقیده ی رییس جمهور و یکی از شعارهای انتخاباتی وی همین بوده که کسی نه از مسئولان زیر دستش حمایت بی جا کند و نه تعارف داشته باشد.
سادفشطاً!: این مورد را خودمانی (طنزی) می گویم، وقتی مشاور قدر قدرتی (مانند ر-م) که در تمام حوزه ها تخصص دارد و نمی تواند هم مشاوره ندهد و اصالتا و ذاتا مشاور است و همواره اختیاری، عمدی، سهوی، درگوشی، تریبونی و... در کنار همهی افراد از هر قشری مثل طلبه، هنرپیشه، سیاسی، نخبه و رییس جمهور، چه بخواهند و چه نخواهند مشاوره می دهد، چه نیازی به مشاوران تک تخصصی وجود دارد؟!!!
89/10/13
8:8 ع
نوشته ی حسین قدیانی به قوه ی قضاییه در مورد محکومیت کاوه اشتهاردی در اثر شکایت مهدی هاشمی:
قشنگی ژورنالیسم حکم می کند که تیتر می زدم: “لطفا به کاوه اشتهاردی شلاق بزنید” اما جذابیت عدالت از مسخره بازی های ژورنالیستی بهتر است و قوه قضاییه بهتر است به کاوه اشتهاردی شلاق نزند. شلاقی اگر دارد دستگاه قضایی، همان به که خرج تن سران فتنه شود. اگر این کار به مصلحت دستگاه قضایی نیست، شلاق زدن به تن کاوه فرزند شهید هم به مصلحت قوه قضاییه نیست. اصلا حالا که همچین است، حضرات باید در مورد همه عدالت را فدای مصلحت کنند. لطفا به کاوه اشتهاردی هم شلاق نزنید و اگر مهدی هاشمی چیزی به شما گفت، بگویید؛ هنوز مصلحت نیست کاوه فرزند شهید شلاق بخورد! بگویید؛ هنوز وقتش نشده! بگویید؛ کاوه به زودی شلاق می خورد! حضرات دستگاه قضا! لطفا اینجا هم بگویید؛ هنوز رهبر به ما امر نکرده! اینجا هم پای ولایت را به جای آبادی عدالت به لم یزرع مصلحت بکشانید! گیرم کاوه اشتهاری به عدالت باید شلاق بخورد؛ حالا چه اشکالی دارد؟ اینجا هم عدالت را قربانی مصلحت کنید و در این کار از “آقا” مایه بگذارید! کسی هم چیزی به شما گفت، بگویید؛ “ما گوش به فرمان رهبریم”. لطفا هنگام برخورد قضایی با بچه حزب اللهی ها هم، شما که اینقدر ماشاء الله هزار ماشاء الله ولایت پذیر هستید، نظر “آقا” را جویا شوید. لطفا هنگامی که عالیجناب راس فتنه حسین شریعتمداری را به محاکمه می کشانید، اینجا هم از ولایت استعلام کنید! راستی که شاید “آقا” راضی نباشد به شکایت مشتی فراری، مشتی فتنه گر، بچه حزب اللهی ها یکی یکی دادگاهی شوند. واحیرتا! ما آمده ایم از دادگاه جمهوری اسلامی دفاع کنیم و یا در همین دادگاه محاکمه شویم؟! کاش حسین شریعتمداری از جمهوری اسلامی اندازه شیرین عبادی سهم داشت! کاش کاوه اشتهاردی در جمهوری اسلامی اندازه مهدی هاشمی سهم داشت! کاوه اما بابا ندارد که از او دفاع کند. بابای کاوه سال هاست که به شهادت رسیده است. بابای کاوه رئیس مجمع تشخیص مصلحت هیچ کجا نیست. بابای کاوه فوق فوقش یک شهید است… هی داد بیداد! آن از حاج حسین، آن از مدیر مسئول روزنامه جوان، آن از مدیر مسئول روزنامه وطن امروز، آن از احضار این حقیر، آن از بستن وبلاگ افسران جنگ نرم، و این هم از شلاق خوردن کاوه فرزند شهید. مطالبه محاکمه سران فتنه دارند ملت از دستگاه قضا یا خواهان شلاق خوردن کاوه اشتهاردی اند؟ آقایان! لطفا به کاوه اشتهاردی شلاق نزنید. او به اندازه کافی شلاق خورده. من می دانم. من آمار شلاق هایی که کاوه بعد از شهادت پدر از این و آن خورده را دارم. کاوه مدرسه می رفت، زخم زبان، شلاق می زدند که؛ کاوه فرزند شهید است و می رود مدرسه شاهد که تخته سیاهش با یک دکمه کار ماشین لباس شویی را هم انجام می دهد و معلمانش را از “آکسفورد” آورده اند! کاوه رفت دانشگاه، گفتند؛ با سهمیه رفته. رفت سر کار، گفتند؛ با سهمیه رفته. نفس کشید، گفتند؛ بنیاد شهید به بچه های شهدا با همکاری سازمان هواشناسی اکسیژن بیشتری می دهد! بی کار شد، گفتند؛ بچه شهید بی کار است! مدیر مسئول روزنامه ایران شد، گفتند؛ سهمیه داشته! و من مانده ام این بار با کدام سهمیه کاوه اشتهاردی باید شلاق بخورد؟! کولر و یخچال و ماشین و خانه و مبل و کوفت و زهرمار، کم سهمیه بود که به فرزندان شهدا دادید؟ آیا سهمیه یک فرزند شهید که در فتنه “عمار” بود و روشنگری کرد، شلاق است؟! کاوه شلاق زیاد خورده، لطفا به احترام مصلحت، بر اندام او شلاق عدالت نزنید. شلاق، شلاق، شلاق… هر سهمیه ای که شما به ما دادید، از شلاق بیشتر تن ما را سرخ کرد! نه فقط سهمیه کولر و یخچال برای کاوه، جای پدر نمی شود، سهمیه شلاق هم برای مدیر مسئول روزنامه ایران جای خالی پدر را پر نمی کند. آری، کاوه اشتهاردی فرزند شهید است اما این مهدی هاشمی است که پدر دارد. مهدی هاشمی نفوذ دارد ولی پدر کاوه اشتهاردی به شهادت رسیده است… آهای شهدا! خوب شد که همان بعثی ها شما را کشتند و الا اینجا باید از بعضی ها شلاق می خوردید و در عین حال از عدالت از شلاق بر تن ظالم دفاع می کردید. هی شهدا! “جنگ تحمیلی” شما، پیش “جنگ تحلیلی” ما بازی دست گرمی بود! که ما اینجا باید عمار باشیم و از علی دفاع کنیم و بر فتنه گران بخروشیم و با شکایت دزد سر گردنه که سخت هیز و چشم چران است، شلاق بخوریم و بعد، از قوه قضاییه عذرخواهی کنیم که چرا و به چه حقی “عمار” بودیم؟!… و چرا “تو” گفتیم به مهدی هاشمی که “بابا” دارد؟!… و من این بار با دنیایی اشک با دلی پر از غصه با چشمی خسته و به خون بسته می خواهم بنویسم؛ “بابای ماست خامنه ای”.
89/10/7
1:37 ع
رجانیوز- دکتر کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت و درمان دولت نهم در حالی بر خلاف پیشبینیها به کابینه دولت دهم راه نیافت که بسیاری هم به کارآمدی او در این وزارتخانه اعتقاد داشتند و هم به سلامت سازمانی و اداری وی و همکارانش. با این حال، لنکرانی پس از تصمیم رئیسجمهور برای تغییر او در دولت جدید، ترجیح داد که جزو کمحاشیهترینها قرار بگیرد و مشابه برخی جداشدگان از دولت، ناگهان در ژست اپوزیسیون، منتقد و طلبکار از دولت و احمدینژاد ظاهر نشود.
این در حالی است که وی برخلاف برخی از همین جداشدگان پرحاشیه پست و جایگاهی را در سایر نهادها و ارگانها نیز نپذیرفته و با بازگشت به شهر خود؛ شیراز، به شغل اصلیاش یعنی طبابت مشغول است. دکتر لنکرانی البته یک کانون فرهنگی در این شهر نیز دارد که در زمینه بصیرتدهی به نسل جوان فعالیت میکند .
اظهارات باقری لنکرانی در حاشیه همایشی که این هفته در این کانون برگزار شد، میتواند درس اخلاق و الگوی سیاستورزی مؤمنانه یک وزیر سابق برای برخی افراد طلبکار باشد.
دکتر کامران باقری لنکرانی در حاشیه نشست خبری همایش «آینده انقلاب اسلامی و کالبدشناسی جریان فتنه» درباره تغییرات اخیر در دولت، به ایسنا، گفت: بالاخره این یک واقعیات است که رئیس دولت اختیاراتی دارد که یکی از آن اختیارات تغییر وزرا است و در قانون اساسی دوم که در سال 68 به تصویب رسید قدرت اجرایی در اختیار دولت قرار گرفت که در مجموع استفاده از این قدرتها میتواند نقطه قوت دولت باشد.
وی افزود: اینکه قوه مجریه بتواند خودش را اصلاح بکند و همه اجزا را با خود همراه سازد بسیار مثبت است اما آن چیزی که ممکن است نقدی به آن وارد شود نحوه کارکرد بوده به هر حال هرکاری میتواند به گونهای انجام شود که عوارضش به حداقل رساند و از ظرفیت قانون اساسی میتوان به گونهای استفاده کرد که مشکلی پیش نیاید اما این مسائل گذشته و دیگر آقای متکی وزیر خارجه نیستند.
لنکرانی ادامه داد: به هر حال آقای صالحی جایگزین، آقای متکی شدهاند و باید گفت صد حیف که آن رفت و صد شکر این آمد.
وی درباره تغییرات در معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز گفت: به صلاح هیچ دولتی نیست که با رسانهها گفتمان تعاملی نداشته باشد زیرا در کشور رسانهها نقش اثر گذاری دارند و باید ظرفیت آنان به خوبی شناخته شود و در تعامل با آنان به سمت پیشرفت کشور حرکت کرد.
عضو کابینه دولت نهم تفاوت سلیقه بین دولت و رسانه را امری عادی خواند و تصریح کرد: طبیعی است رسانههایی که امروز طرفدار دولت هستند قبلا منتقد بودند و منتقدهای امروز نیز پیشتر طرفداران دولتهای قبل بودهاند و این در حکومت مردم سالار کشور ما عادی است که نسبت دولت با رسانهها تغییر کند اما آنچه مهم است رسانهها در کارکردشان ملاک قانون و توسعه و تعالی کشور را در هر چیزی بدانند.
وی ادامه داد: در مقابل رسانهها نیز دولت باید نگاهی مثبت گرایانه داشته باشد مگر اینکه خلاف خیرخواهی رسانه برای نظام اثبات شود. تعامل بین رسانه و دولت باید به جدیت پیگیری شود و امیدواریم تغییرات اخیر نیز چنین ثمرهای داشته باشد.
باقری لنکرانی درباره اینکه عزل و نصبهای صورت گرفته در دولت از جمله عدم دعوت خود لنکرانی، صفارهرندی و فتاح به دولت دهم و عزل متکی به دلیل اختلاف نظر با رحیم مشایی بوده است، افزود: در دولت نهم نیز تغییراتی از وزرا قبل از پایان دولت داشتیم و در مقطعی شاهد بودیم وزیر تعاون، رفاه و صنایع و معادن تغییر کرد و با یک فاصلهای نیز وزیر کشور تغییر کرد و این بحث هم پیش میآمد که شاید من هم تغییر کنم توضیح دادم که این تغییرات نقطه ضعف تلقی نمیشود.
وی اضافه کرد: زیرا این موارد نشان میدهد دولت جرات این را دارد، اعضایی که با هم هماهنگ نیستند را تغییر دهد در صورتی که در برخی از دولتها داشتهایم رئیس دولتی با وزیر کابینه مشکل داشته اما گفته است این وزیر باشد تا چهار سالش تمام شود و این به صلاح دولت و کشور نیست.
وزیر پیشین بهداشت، درمان و آموزش پزشکی این تغییرات را در صورت هماهنگی و کارآمدتر شدن دولت مثبت ارزیابی کرد: اگر جهتها بر خلاف این باشد داستان دیگری است و این حق رئیس جمهور بوده و میتواند از این حقش استفاده کند و دعا میکنیم از این حق جهت همگرایی بیشتر و کارآمدتر کردن دولت استفاده کند و اگر عدهای دیگر منویاتی داشته باشند آن را نمیدانیم.
وی ادامه داد: در قوه مجریه به دلیل مسوولیت اجرایی کامل نیاز به همگرایی بیشتر است اما جهت همگرایی باید در جهت پیشرفت، عدالت و آرمانهای شهدا باشد.
این استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز اضافه کرد: هرکسی ممکن است در ذهنیات خود فرضیاتی داشته باشد اما آقای مشایی تکذیب کردهاند و گفتهاند بین برکناری آقای متکی و سفر من به اردن ارتباطی وجود نداشته و چون اصل را بر صحت میگیریم، انشاالله همینگونه است که آقای مشایی گفته است.
وی افزود: ماهیت مردم سالاری دین در کشور این است که هیچ مقامی نمیتواند به سمت حرکت کند و استبداد به وجود آوردو هر کس از عدالت پا فراتر بگذارد قانون برایش راهکار خاص دارد و مطرح کردن بحثهای این چنینی ساده کردن بحثها مهم است.
این استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز اضافه کرد: هرکسی ممکن است در ذهنیات خود فرضیاتی داشته باشد اما آقای مشایی تکذیب کردهاند و گفتهاند بین برکناری آقای متکی و سفر من به اردن ارتباطی وجود نداشته و چون اصل را بر صحت میگیریم، انشاالله همینگونه است که آقای مشایی گفته است.
وی افزود: ماهیت مردم سالاری دین در کشور این است که هیچ مقامی نمیتواند به سمت حرکت کند و استبداد به وجود آوردو هر کس از عدالت پا فراتر بگذارد قانون برایش راهکار خاص دارد و مطرح کردن بحثهای این چنینی ساده کردن بحثها مهم است.