95/4/9
2:13 ع
باتوجه به صحبت هایی که اخیراً از سوی علی اکبر ناطق نوری و امثال ایشان، در سیاه نمایی مفرط از سیمای 37 ساله انقلاب اسلامی شده است، اول از همه باید بگوییم که این نقدها (فارغ از میزان انصاف در طرح شان)، اول از همه به خودشان وارد است که از ابتدای انقلاب در جایگاه های بالای نظارتی، قانون گذاری، ریاست قوا، مجمع تشخیص و سایر نهادهای حساس حضور داشته اند و امروز باید خود را نسبت به مردم، انقلاب، امام و رهبری بدهکار بدانند، نه این که طلبکارانه در سیمای اپوزیسیون ظاهر شوند و سیر انقلاب را قهقرایی بخوانند!
بعد از 3 سال از گذشت عمر دولت تدبیر و امید دیگر به خوبی متوجه شده ایم که کلیدواژه امید در قاموس روحانی، هاشمی، ناطق و شاگردانشان به چه معنی است و دیگر یافته ایم که ایشان کجا به دنبال امیدوار کردن و کی درپی ناامید کردن مردم هستند.
این دولت و حامیانش بارها تلاش کرده اند تا مردم را از انقلاب، نهادهای انقلابی، آرمان های انقلاب، ایستادگی، استقلال، استکبارستیزی، توان داخلی و مقاومت ناامید کنند و مدام مردم را به برجام، اوبامای مؤدب، کدخدای بامرام و سازش با او امیدوار نمایند و هرکسی که برخلاف ایشان کلیدواژه امید را معنی کند را به عنوان افراطی، تندرو و بی سواد معرفی نمایند!
وقتی معنی امید را در قاموس دولت تدبیر و امید شناختیم، دیگر فهمیدن منظور ایشان از تدبیر آسان میشود چرا که هرکسی در جهت آنچیزی که به آن امیدوار است تلاش و تدبیر میکند و این همان کلیدی است که در بالای سر می چرخاندند و امروز دربه در به زیر چکمه های دشمن دنبال آن می گردند.
ایشان امروز باوجود ناکامی آن تدبیر و امید میخواندند و از ترس این که امید واقعی در دل مردم تقویت شود، تلاش میکنند تا از یک سو مردم را از انقلاب ناامید کنند و از سوی دیگر با بکارگیری کلمات قلمبه و سلمبه درباره برجام، این محصول تلخ تعامل با دشمن، مردم را محتاج آن معرفی کنند، حتی به قیمت این که بگویند: برجام را خدا آورده است یا هرکسی سپاسگزار برجام نباشد ناسپاس و مستوجب عذاب خداست یا این که برجام آفتاب تابان و ابر شتابان است یا این که برجام موجب گشایش های روزانه شده است.
کاش مسئولان از همان اول توصیه مقام معظم رهبری را جدی می گرفتند و به جای دل بستن به نقطه های خیالی، به نقطه های امیدبخش حقیقی که همان تمرکز بر توان داخلی و روحیه انقلابی گری و استقلال و تلاش است توجه می کردند و نه لبخند و مصافحه و قدم زدن با کسی که دشمنی و کارشکنی اش در قبال مردم ایران و ملت های مظلوم منطقه و جهان، همواره در جریان است.
95/4/8
9:37 ص
گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است! نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید… گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: “مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید” اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند…
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: “در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد” بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست…! سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حصر اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت، چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند! علی به آن ها گفت کجا میروید؟! دروغ گفتند، علی گفت میدانم برای جنگ با من میروید! با این وجود آن ها را زندانی نکرد… زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.
روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت : “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “ خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت ” کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با 40 زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند، با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود، کسانیکه با او جنگیدند را “محارب، منافق، فتنه گر و ضد ولایت” نخواند، گفت: “برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد، نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن… از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
فردی نابینا را دید که گدایی می کند، گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است. گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده ؟! مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد…!
علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات، علی به عدل اش علی بود.
پاسخ شبهه:
اینطور نیست که در شبهات لزوما همه مواردی که مطرح می شوند، باطل باشد بلکه نافذترین شبهات آنهایی هستند که حق و باطل را بهم می آمیزند تا حقی را باطل یا باطلی را حق نشان دهند که در شبهه مزبور نیز به همین شکل تلاش کرده است تا بیان برخی از مصادیق از سیره حضرت امیر که بعضا آنها را تحریف هم کرده است، علیه انقلاب و رهبری شبهه ایجاد نماید و این در صورتی است که هم مشی امام خمینی و امام خامنه ای و هم مسیر کلی حرکت انقلاب اسلامی باوجود همه کمی و کاستی ها، در مسیر حضرت امام علی (ع) و منویاتش بوده است:
در جایی از شبهه، از تجسس نکردن و پرده پوشی حضرت امام علی (ع) درباره حریم شخصی افراد صحبت شده است که ضمن تأیید این دستور الهی لیکن همه میدانیم که بین حریم شخصی افراد و آنچه که در جامعه انجام داده میشود و تأثیر میگذارد تفاوت زیادی و جود دارد و انقلاب هم این تفاوت را در قانون و در اجرا قائل است.
در بخش دیگری از شبهه تلاش میکند تا پاسخ حضرت امیر(ع) به مردمی که تقاضای خلافت او را داشتند را بیان کند، تو گویی امام و رهبری به دنبال کسب مقام رهبری بوده اند؟! در حالی که در فیلم انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه، ایشان در برابر خواسته نمایندگان خبرگان بارها بر عدم تمایل خویش اصرار می ورزند و در نهایت با اصرار، ایشان را مکلف به این امر می کنند.
ضمناً حضرت امام علی (ع) پس از فوت حضرت پیامبر(ص) و فراموشی عهدی که حضرت پیامبر از ایشان برای جایگاه ولایت حضرت امیر (ع) گرفته بودند، تلاش کرد تا از بیراهه رفتن حکومت از ولایت به سمت خلافت جلوگیری کند و حتی از اصحاب پیامبر هم یاری خواست که به غیر از 4 نفر بقیه یاری نکردند و در واقع آنچیزی که حق و خواسته حضرت امیر بود، ولایت بود نه خلافت و آن چیزی که برای حضرت امیر بی ارزش بود، جایگاه تحریف شده خلافت بود و نه مقام ولایت که جایگاهی الهی و ارزشمند است.
حق انتقاد از حکومت حقی است که در انقلاب اسلامی هم وجود دارد، این انتقاد در همه سطوح از کوچکترین دستگاه اجرایی تا قوای سه گانه و حتی مستقیم و غیرمستقیم به شخص رهبری هم وارد میشود، ولی مسلما حق انتقاد داشتن با تمرد عملی در برابر حکومت و قانون متفاوت است، کما این که در جای دیگری از متن می بینیم که محصور نکردن سعد ابن ابی وقاص را که با حضرت امیر بیعت نکرده بود را روشی میداند که فراموش شده است، در صورتی که اگر سران فتنه محصور شدند به خاطر انتقاد نبود، ایشان در برابر آرأی مردم (که در ظاهر برای نگارنده شبهه محترم است)، ایستادند و خواستار نادیده گرفتن آرای مردم و نادیده گرفتن قانون گردیدند.
این که حضرت امام علی (ع) ، طلحه و زبیر را به خاطر قصد و نیت شان زندانی نکرد برای این است که حضرت امیر مأمور نبود که به علم لدنی خویش عمل کند و طبق موازین اسلامی، تنها وقتی که فردی جرمی را مرتکب میشود مجرم است و نه فقط به خاطر نیت آن، کما این که وقتی که در برابر حضرت امام علی (ع) هم شمشیر کشیدند، حضرت امیر(ع) از حریم حکومت اسلامی در برابر کودتاگران دفاع کردند و عایشه را نیز تحت الحفظ و با محدودیت در ارتباط با دیگران به مکه فرستادند تا مجدداً با همراهی دیگران فتنه ای دیگر را رقم نزند و البته این حصر هرگز به معنی زندانی کردن برای زجر دادن نبود همانطوری که درباره حصر سران فتنه نیز چنین بوده است.
این شبهه عدم تمایل حضرت امام علی (ع) به جنگ با کودتاگران جمل را به نحوی بیان میکند که انگار انقلاب اسلامی با میل و رغبت در برابر کودتاگران مخملی مقابله کرده است! در حالی که انقلاب هم در برابر حامیان کودتای مخملی با وجود تجمعات غیر قانونی و شعارهای ساختارشکن، تا ماه ها صبر کرد شاید فرصت درک حقیقت را بیابند که این امر موجب بازگشت خیلی از ایشان گردید ولی سران فتنه در نهایت نشان دادند که به هیچ وجه حاضر به تمکین دربرابر رأی مردم و قانون نیستند و حتی به دشمن نامه نگاری کردند و به او گرا دادند و از او تشدید تحریم و فشار بر کشور را خواستند و همین که سران فتنه با وجود تمام خیانت هایی که به منافع ملی، امنیت ملی، وحدت ملی و اعتبار انقلاب وارد کردند، محاکمه و مجازات (احتمالا اعدام) نشده اند، خود بالاترین رأفت نسبت به سوابق ایشان است.
شبهه در جایی نیز می گوید حضرت علی (ع) به کسانی که با او جنگیدند نگفت «محارب، منافق، فتنه گر و ضد ولایت» در حالی که اگر نگارنده کمی با نهج البلاغه آشنایی داشت میدانست که در تشریح اوصاف منافقین و در سخنرانی برای کسانی که با او جنگیدند بسیار کوبنده سخن گفتند که در یک مورد به مردمی که از بصره، همراه فتنه جمل شده بودند این چنین گفتند” شما سپاه فلان زن و پیروان حیوان (شتر) بودید، اخلاق شما پست، و پیمانتان از هم گسسته بود، دین دروغین داشتید… گویا می بینم عذاب خدا از آسمان و زمین بر شما فرود آید و همه غرق و نابود می شوید”.
نگارنده پس از تعریف قضیه جنگ جمل و مقاومت حضرت امیر برای شروع جنگ، میگوید که حضرت امیر ماجراجو و جنگ طلب نبود! توگویی انقلاب اسلامی و یا رهبر معظم آن جنگ طلب است! گویا فراموش کرده است که میزان هجمه ها و فشارهایی که بعضاً مانند ترور کاملا ناجوانمردانه در حق این کشور انجام شد و یا تحریم ها و فشارها و جنگ تحمیلی و انواع خصومت ها که در حق ایران انجام شد و تنها مقابله ای که صورت گرفت، تسلیم نشدن بود که گویا همین تسلیم نشدن هم برای نگارنده شبهه گران تمام شده که آن را ماجراجویی و جنگ طلبی میخواند!
در بخشی دیگری از شبهه ، به قضیه سخنان امام علی (ع) در نکوهش مشایعت مردم انبار اشاره میکند ولی نمیگوید که حضرت امیر(ع) ابتدا از ایشان سبب این کارشان را میپرسد و ایشان میگویند ما عادت داریم شاهان خود را مشایعت کنیم و حضرت امام علی (ع) ، این کار را به شدت نکوهش میکنند و حال این که سیره معصومین مانند حضرت امام رضا (ع) که مورد استقبال شدید مردم تا رسیدن به خراسان قرار میگرفتند نشان میدهد که بین مشایعت کردن از شاهان و مشایعت از مقام امامت و ولایت تفاوت بسیار است.
در بیان برخی از مناقب حضرت امیرالمومنین بدون این که مصداقی از تعارض و یا تناقض با مشی انقلاب و رهبری بیان شده باشد تنها به واسطه تیتری که در مطلب ارائه شده، طوری وانمود میشود که گویا تعارض اساسی و پایه ای وجود دارد و حال این که مثلا احترام حضرت امیرالمومنین به ایرانیان به عنوان انسانهای پاکدست چه تناقضی می تواند با سیره انقلاب داشته باشد جز این که تأییدی باشد بر نگاه غیرنژاد پرستانه انقلاب که بعضاً با گلایه و اعتراض برخی از منتقدان انقلاب قرار گرفته است؟!
در بخشی از شبهه با ذکر داستان گدای نابینای مسیحی که حضرت امام علی (ع) دستور به برقراری مقرری از بیت المال برای او دادند و یا با بیان داستان شکایت حضرت امیر از یک مسیحی (که برخی از منابع او را یهودی خوانده اند) و در نهایت به دلیل این که حضرت امیر شاهد نداشتند حکم به نفع آن فرد صادر گردید، تلاش میکند تا جمهوری اسلامی را نکوهش کند! در صورتی که مقام معظم رهبری نیز هرگز به دنبال سوءاستفاده از مقام خود به عنوان یک امتیاز خاص نبوده است و به قول عطاالله مهاجرانی از منتقدان سرسخت رهبری، «در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانشان حتی یک نقطه خاکستری هم وجود ندارد»، در واقع مقام معظم رهبری همواره تلاش کرده است تا پیرو حضرت امیر(ع) باشد و همواره خودش و سایر مسئولان را سفارش به این امر و رعایت پاکدستی، ساده زیستی و عدالت جویی کرده است و این تلاش متن برای نمایش تعارض کامل، از بغض نگارنده است و نه از انصاف! و یا این که متن میکوشد تا القا کند انقلاب اسلامی برخلاف مشی حضرت امام علی (ع) ، حقوق اقلیت های مذهبی را نادیده بگیرد در حالی که انقلاب اسلامی چه به لحاظ مشارکت در حاکمیت و چه از نظر کمک و حمایت از محرومان، به حقوق اقلیت های مذهبی احترام گذاشته است و می گذارد.
95/2/19
6:4 ع
ابتدا به سخنان امروز (95/2/15) روحانی درباره خطر اسلام انقلابی در برابر انقلاب اسلامی توجه میکنیم:
«شهید مطهری در مقالاتش پیرامون انقلاب اسلامی به این خطر بزرگ اشاره می کند و میگوید ما «انقلاب اسلامی» داریم نه «اسلام انقلابی». انقلاب اسلامی به معنای آن است که در جامعه تحرک بزرگ و انقلابی را در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به پا کنیم که هدف آن اسلام و ارزش های اسلامی باشد اما اسلام انقلابی به معنای آن است که ما اصل را به انقلاب و مبارزه اختصاص میدهیم و بخشی از اسلام را قبول داریم که ما را به جهاد و مبارزه دعوت کند. یکی از مشکلات ما قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر برخی از گروهک ها و حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر برخی از آن ها این بود که انقلاب اسلامی را نپذیرفته بودند، اسلام انقلابی را قبول داشتند و میگفتند آنجایی که جهاد و مبارزه است آنجا ما اسلام را قبول داریم. به تعبیر شهید مطهری، اسلام احکام بی شماری دارد که یکی از آن جهاد و مبارزه است و اگر ما انقلاب را میخواهیم به خاطر تحقق ارزش های اسلام است و اگر مبارزه را دنبال میکنیم برای استقرار اهداف نظام اسلامی، فرهنگ اسلام و اجرای قرآن و سیره پیامبر(ص) و ائمه خدا است. همان هایی که معتقد به اسلام انقلابی بودند، قاتل معلم بزرگوار بودند و همان گروهک ها بودند که وی را به شهادت رساندند.»
البته آن اسلام انقلابی که شهید مطهری آن را نکوهش میکند، اسلام انقلابی بود که مد نظر گروهک فرقان و منافقین بود، نه آن اسلام انقلابی که انقلاب اسلامی ترویج میکند، اسلامی که انقلاب اسلامی ترویج میکند به دنبال وحدت و دوستی مذاهب است، اسلامی است که در برابر اسلام تکفیری و اسلام غربزده و آمریکایی قرار دارد و دشمنان واقعی اسلام را دشمن میشناسد، نه این که به دنبال جنگ مذهبی با سایر مسلمین یا پیروان ادیان دیگر باشد، اسلام انقلاب اسلامی، تشویق به عدالت جویی و استکبارستیزی میکند و جهاد و شهادت را برای دفاع از مظلومین تجویز میکند و نه برای سلطه گری و اشغالگری.
اسلام انقلاب اسلامی در عین حال که جهاد و تقویت قدرت دفاعی را الزام میداند، به تبری و تولی هم اهتمام دارد، به حدود الهی و امر به معروف و نهی از منکر هم عنایت دارد، اسلام انقلاب اسلامی به دنبال رفاه دنیوی در کنار سعادت اخروی و اعتلای اخلاقی جامعه است،اسلام انقلاب اسلامی نمیگوید که حکومت نباید مردم را بهشتی کند، نمیگوید که آنان که برای دین مردم غصه میخورند بیکار و متوهم هستند، اسلام انقلاب اسلامی اجازه نمیدهد به دشمنی که به شما لبخند میزند ولی در همان لحظه به دنبال دستبرد به اموال شما و بمباران مردم یمن است، لبخند بزنید و در کنار پرچشمش عکس یادگاری بگیرید، اسلام انقلاب اسلامی، اصل نفی سبیل را به رسمیت میشناسد و سلطه بیگانگان بر مسلمین را نمیپذیرد، اسلام انقلاب اسلامی استقلال و مقاومت را تجویز میکند نه این که به سخره بگیرد و بر ضدش کتاب بنویسد.
آنچه که اسلام انقلابی مورد تعریف منافقین را عامل انحراف کرده بود، درک غلط ایشان از اسلام بود، وقتی هر فرد غیر متخصصی، تصورات ذهنی خود را به پای اسلام بنویسد و بخواهد درک غلطش را به عنوان نسخه نجات بخش به اجرا بگذارد، در نهایت به انحرافی عملی منجر میگردد، با نگاهی به زندگی منافقان متوجه میشویم که ایشان بویی از اسلام و قرآن نبرده اند که اگر برده بودند عامل ترور هزاران ایرانی مسلمان و شریک جرم جنایات صدام نمیشدند.
و اما جالب این که همان منافقینی که واژه اسلام انقلابی را در برابر انقلاب اسلامی ساختند و از سال 44 رسما با واژه «سازمان» شروع به کار کردند، تا سالها مورد حمایت شخص هاشمی بودند و هاشمی خیلی تلاش کرد ایشان را به امام و انقلاب بچسباند و جالب تر این که همین هاشمی سالهاست مورد حمایت منافقین قرار میگیرد و حتی در سال 92، رسما از نامزدی وی استقبال میکنند و عجیب این که این حمایتهای هاشمی از منافقین و منافقین از هاشمی از سوی روحانی نادیده انگاشته میشود ولی تفکر انحرافی «اسلام انقلابی» که مد نظر این جریان بود، به نوعی تشریح میشود که با جریان انقلابی گری و حزب اللهی شبیه به ذهن برسد.
94/11/23
4:5 ع
امروز روحانی گفت «ما با برجام 2 می خواهیم … ما می خواهیم زبان انقلاب را روزآمد کنیم». و این بار صراحتاً هدفش را از تکرار عبارت برجام2 به در قالب عبارت روزآمدی زبان انقلاب معنی کرد.
و ما به او می گوییم این انقلاب ، خودش ولی و بزرگتر دارد و اگر جایی نیاز باشد اصلی یا آرمانی بازتعریف شود، خودش انجام خواهد داد، پس اگر با عنوان روزآمد کردن، قرار است تحریفی در آرمانها و اصول انقلاب انجام دهید، بدانید که برای مردم پذیرفتنی نیست.
علت حضور بی سابقه امروز مردم در راهپیمایی 22 بهمن، بیش از هرچیزی اعتراض به همین تحریف هایی است که با تلاش برای حذف شعار انقلابی مرگ بر آمریکا آغاز شد، ملت حواسشان هست که برخی دنبال تحریف یا حذف آرمانهای انقلاب هستند، کسانی که با واژه تعامل به جنگ آرمان استقلال برخاسته اند، کسانی که استکبارستیزی را به ماجراجویی تعبیر میکنند، کسانی که انقلابی گری نام نهاده اند، کسانی که مردم داری و ساده_زیستی را به پوپولیستی و عوام فریبی تأویل کرده اند، کسانی که عاشورا را درس مذاکره معرفی کردند و کسانی که نصیحت کردنِ عمرسعد را تعامل با او خواندند.
ملت حواسشان هست که چه کسانی با چه روشهایی اعم از رویاسازی و خاطره بازی و سفسطه و تحمیلگری تلاش دارند تا مدام برای خدشه به اجزای این درخت انقلاب طرحی بریزند و هر لحظه شاخه ای بچینند و یا بر تنه اش زخمی بنشانند.
امروز مردمی که برخی دلبستگان چرب و شیرینِ دنیا، ایشان را خسته نشان میدادند، خودشان با پای دل به میدان آمدند تا بگویند هستند پای عهدی که با خون بستند، آمدند تا نشان دهند تا حنایی که برخی با آن، شیطان بزرگ را بزک کرده اند تا جای فرشته نجات و کدخدای مهربان به ایشان غالب کنند، زیر دیدگان بصیرشان، رنگی ندارد.
آری! مردم آمدند تا بگویند پای این انقلاب با همان آرمانهای اصیلش هستند و فریاد زدند که این انقلاب متوقف نمی شود و هر چه بر سر راهش قرار گیرد خودش را نابود کرده و خواهد کرد.
94/11/23
4:4 ع
از این جهت که برخی منتظرند تا حتی حضور پرشمار مردم را هم کم شور نشان دهند چه رسد به این که، راهپیمایی فردا کم شمار هم باشد؟!
از این بابت که برخی منتظر بهانه هستند تا بگویند دیدید مردم دیگر با انقلاب و رهبر و آرمانهای امام همراه نیستند!
از این جهت که برخی دنبال تغییر آرمان های انقلاب هستند و به همین دلیل فردا مهمتر از حضور در راهپیمایی، سردادن شعارهای انقلابی اصیل است و نه شعارهای بی شعور و کم شور و تحریف شده!
آری! فردا ما ثابت می کنیم که آمریکا در نگاه ما علی رغم زحمات برخی بزک کاران، همچنان همان کریه المنظری است که سیرت زشتش را در یمن، عراق، سوریه و افغانستان و در حمایت از داعش، تروریسم و دشمنی علی الدوام با مردم ایران شاهدیم!
فردا ما ثابت خواهیم کرد که ذهن مان از دشمنی های آمریکا خالی نشده است و ما مثل برخی اهل نسیان و خستگی نیستیم، ما فردا فریاد خواهیم کرد که ملتِ برجاییم و نه برده برجام!
ما فردا نشان می دهیم که کسی نمی تواند آرمان های اصیل انقلاب مثل استکبارستیزی، انقلابی گری، استقلال و روحیه جهاد و مقاومت را با عباراتی مثل ماجراجویی، افراطی گری، تعامل، خشونت طلبی و … از ذهن مان بزداید، ما فردا دوباره مرگ بر آمریکا خواهیم گفت، بانگ استقلال آزادی جمهوری اسلامی سرخواهیم داد و آمادگی مان را برای فرمانبرداری از نظام و رهبری فریات خواهیم زد.
94/11/21
9:34 ع
منظومه انقلاب پر از صحنه های تلخ، شیرین و حماسی است که برگ برگ آن را پر از درس، عبرت، افتخار و جذابیت نموده است. این درخت انقلاب در کوران حوادث روزگار، بی غیرتی اغیار و دشمنی های استکبار، با حضور مردم و هشیاری رهبر، روز به روز تنومندتر شده است و هرچه از عمرش می گذرد ریشه هایش مستحکم تر و برگ وبالش در جهان گسترده تر می شود و با این وجود، روزی نیست که این انقلاب، با فرصت ها و تهدیدهایی مواجه نباشد که در این مطلب به مهمترینِ این فرصت ها و تهدیدها مختصراً اشاره می کنم:
ریزش ها و رویش ها:
اگرچه ریزش و رویش در هر انقلاب و هر حرکت اجتماعی وجود دارد و اتفاقاً نشانه سلامت و پویایی آن حرکت نیز هست، ولی همین مشخصه طبیعی، تهدیدها و فرصت هایی برای انقلاب ایجاد می کند، همین امروز شاهدیم که برخی افراد انقلابی و باسابقه در کوران های انقلاب، دچار لغزش هایی شده اند که هم خود و هم برخی حامیان خود و حتی بعضاً بخشی از بدنه اجتماع را به همراه خود به بیراهه کشاندند، هرچند جامعه خیلی سریع نسبت به راه و بیراهه بودن حرکات بزرگان شناخت پیدا می کند و غالباً یا همراه نمی شوند و یا خیلی سریع مسیرشان را عوض می کنند و حتی مقابله می کنند.
ریزشی ها به خاطر انحراف در اصول، هم خیلی سریع انگشت نما می شوند و هم خیلی سریع توسط انقلابی های ثابت قدم محکوم می شوند و هم رویش های جدید، چند برابر این ریزش ها جایگزین می گردند و این مسیر هرچند هزینه هایی بر انقلاب تحمیل می کند ولی موجب قوام و استحکام آن نیز می شود.
اگر چه در بین رویش های انقلاب، رده های سنی مختلفی مشاهده می گردد ولی موج جوانان انقلابی شور شیرین دیگری با خود دارد که چون خون تازه در رگهای انقلاب در حال گردش است. انقلابیونی که صحنه های گفتمان سازی، هنر انقلابی و پاسداری از انقلاب را به خوبی و حتی بهتر از با تجربه ها دنبال می کنند.
گفتمان انقلاب:
گفتمان انقلاب یا بهتر بگویم نرم افزار انقلاب، مهمترین نقطه قوت انقلاب است که فضا را برای رشد، توسعه و صدور انقلاب فراهم کرده است. هرچقدر که گفتمان اصیل انقلاب برای انقلاب یک نقطه قوت است، برای خستگان و منحرفان و مخالفان انقلاب، به مثابه یک مانع سخت تلقی می گردد و همین مسأله باعث شده است تا پس از اثبات مصئونیت انقلاب در برابر تهدیدهای سخت افزاری (ترور، تحریم، جنگ و …)، تهدیدهای نرم افزاری، تهاجم فرهنگی و نفوذ به گفتمان انقلاب اسلامی شکل گیرد. عملاً مشاهده می کنیم که گفتمان انقلاب به محل تمرکز دشمنان انقلاب تبدیل شده است و دشمنان بیرونی با مقابله مستقیم و دشمنان داخلی با تلاش برای تحریف و مقابله غیرمستقیم، این گفتمان را مورد هدف قرار می دهند.
خطر تحریف انقلاب، آنگاه شدیدتر می شود که با خطر ریزش های انقلاب در هم می آمیزد، یعنی آنان که وجهه انقلاب و انقلابی گری و سابقه همراهی با حضرت امام(ره) را در کارنامه دارند، با تحریف و تأویل به رأی اصول و آرمان های انقلاب، و خاطره سازی های کذب و با اصالت دادن به ظواهری مثل عناوین جناحی «خط امام» و «بیت امام» به جای «سیره امام» و «مشی رهبری» تلاش می کنند تا از بازدارندگی گفتمان انقلاب در برابر نفوذ ضدانقلاب به جایگاه های تصمیم گیری و تصمیم سازی انقلاب جلوگیری کنند.
در تحریف گفتمان انقلاب شاهدیم که هر کدام از اصول و آرمان های انقلاب با یک عبارت دیگر تقبیح می شوند، عباراتی مثل استکبارستیزی، ساده زیستی، پاکدستی، عدالت جویی، مطالبه گری، روحیه جهادی و … را به تدریج با اصطلاحاتی مانند ماجراجویی، افراطی گری، پوپولیستی، خشونت طلبی و … مترادف قرار می دهند تا مردم نسبت به انقلاب و آرمان های انقلاب و خصوصیات انقلابی گری دید منفی پیدا کنند.
نفوذ:
یکی از تهدیدهایی که از ابتدای انقلاب تاکنون همواره وجود داشته است، خطر نفوذ است، نفوذهایی که بعضاً موجب ترورهای سنگین، یا موجب خسارات عدیده در دفاع مقدس، یا اختلاف افکنی و فتنه انگیزی و یا گرا دادن به دشمنان گردیده است. خطر نفوذ همواره وجود دارد ولی این عامل هم در برخی موارد، نمود و بروز بیشتری پیدا می کند، در زمان دولت هایی که حساسیت چندانی روی بحث نفوذ ندارند، میزان آسیب پذیری در این خصوص بیشتر می گردد و به همین لحاظ، نهادهای نظارتی و اطلاعاتی در چنین شرایطی، تکالیف شان سخت تر می شود.
در باب نفوذ، بیش از نفوذ شخصیت ها، نفوذ گفتمانی خطرناک است، نفوذی که در آن برنامه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی کشور به جای این که با گفتمان اسلام و انقلاب تنظیم شوند، بر اساس تئوری های غربی و ضدانقلابی ترسیم می شوند، به نحوی که مثلاً ساختار اقتصادی به جای این که به سمت استقلال حرکت کند، به علت حضور تئوریسین ها و تئوری هایی که از اساس، با مقوله ای به اسم استقلال مشکل دارند، به یک اقتصاد وابسته و ریسک پذیر در برابر عوامل خارجی تبدیل می گردد و یا در مقوله های فرهنگی، جریان و یا تفکری که به فرهنگ اسلامی و ایرانی اهتمام ندارد راه را برای تهاجم فرهنگی و استحاله هویتی باز می کند و یا وقتی جریانی به لحاظ امنیتی فاقد حساسیت های انقلابی است، عملاً با تسامح و تساهل، گلوگاه های امنیتی را به افرادی که فاقد صلاحیت لازم هستند واگذار می کند.
البته در خصوص بحث نفوذ، وجود نهادهای اطلاعاتی مستقل و هوشیار اعم از وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه، بخشی از خطر نفوذپذیری را کاهش می دهد.
نتیجه:
اگر چه تهدیدهایی که انقلاب را مستمراً تهدید می کند، بعضاً خیلی خطرناک طراحی و هدایت شده اند، ولی قدرت گفتمانی انقلاب اسلامی و رویش های انقلاب اینقدر بالا هست که می تواند تمام تهدیدها را خنثی و حتی تبدیل به فرصت نماید، به شرط این که نیروهای انقلاب، مدام خودشان و روحیه شان را حفظ کنند و در خط امام و انقلاب و رهبری حرکت نمایند.
94/11/21
9:30 ع
ایران قبل از انقلاب، کشوری کاملاً وابسته و مصرف کننده به شمار می رفت وهمان معدود صنایعی که داشت نیز زیرنگین کارشناسان و مدیران خارجی و با کار کارگران ایرانی اداره می شد و بازار ایران پر از محصولات خارجی به خصوص آمریکایی، انگلیسی و رژیم صهیونیستی و … بود که این مسأله یکی از عوامل سرخوردگی و نارضایتی مردم به شمار می رفت، تا جایی که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی از مهمترین شعارهای انقلابی مردم به شمار می رفت، هرچند که استقلال واژه ای چند وجهی و با ابعاد مختلف است ولی یک از ابعاد مهم آن، همین استقلال اقتصادی است، ملت غیور ایران، با توجه به تعالیم دینی شان و قاعده معروف «نفی سبیل»، نمی توانستند با پربودن بازهای ایران از اجناس آمریکایی و اسراییلی، از حکومت شان راضی باشند و حکومتی که در تأمین همه چیزش محتاج غرب و شرق باشد، مسلماً باید هم تسلط سیاسی و اقتصادی اجنبی را برخود بپذیرد و این چیزی بود که با روحیه ایرانیان سازگار نبود.
ایران قبل از انقلاب آن چنان در زمینه های مختلف نظامی، نفتی، کشاورزی، صنعتی، علمی و … وابسته شده بود که شاید کسی گمان نمی کرد که بدون شرق و غرب بتواند به این زودی ها سر راست کند، به خصوص که چیزی از انقلاب نگذشته بود که جنگ تحمیلی نیز شروع شد و وابستگی صنایع نظامی مان هم روی زشت خودش را به انقلاب نشان داد و عملاً هزینه های جنگ و خرابی های آن، جهش جمعیتی دهه 60، نیاز به محصولات مختلف کشاورزی، غذایی و صنعتی، استمرار تحریم ها، کاهش قیمت نفت و … به نحوی شد که ایران ناچار بود در تمام حوزه های حساس و نیمه حساس روی پای خودش بایستد.
مسیر تولد و رشد انقلاب به نحوی بود که نمی شد برای تأمین نیازهایش به دشمنان چشم بدوزد، شناختی که مصادف بود با تشکیل جهاد، بسیج، سپاه و نهادهای انقلابی که با تزریق روحیه بسیجی و جهادی در بخش های مختلف کشور توانست، توانستن را به نحو احسن در تمام زمینه ها به عینیت درآورد. روحیات انقلابی، بسیجی و جهادی باعث شدند تا هم خاکریزهای جنگ تحمیلی حفظ شود، هم صنایع هواپیمایی، نفتی، نظامی، خودرویی، کشاورزی و صنعتی در سختی های نبود قطعات یدکی، مواد اولیه و کارشناسان خارجی، سرپا بمانند و حتی رشد هم بنمایند، به نحوی که پس از عبور از مرحله سرویس و نگهداری، کم کم به مهندسی معکوس و طراحی و ارتقا هم دست یابد.
اگر چه شاید از عمر واژه اقتصاد مقاومتی که توسط مقام معظم رهبری باب شد چندان نگذشته باشد، ولی این مقوله از همان بدو انقلاب در کالبد تمام بخش های اقتصادی کشور دمیده شد و ساختارهای کشور بر اساس نیل به استقلال و خودکفایی شکل گرفتند هرچند برای این مسئله، چارچوب های علمی دقیقی تنظیم نگردیده بود؛ لیکن با پیچیده تر شدن دشمنی های آمریکا با گرایی که برخی فتنه گران داخلی به او دادند، عملاً به قول مقام معظم رهبری از زمستان سال 1390، تحریم های جدید، کشور را وارد فاز «جنگ اقتصادی» نمود و این در حالی بود که مقام معظم رهبری اولین بار از واژه اقتصاد مقاومتی در نیمه سال 1389، یعنی همان موقعی که طراحی های جنگ اقتصادی در حال انجام بود، استفاده کردند و در اواخر سال 1392 نیز «سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی» به مسئولان ابلاغ گردید.
اقتصاد مقاومتی سیاستی بود که در پاسخ به تشدید همه جانبه تحریم ها و جنگ اقتصادی، طی این 4 سال بارها مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است که یقیناً استقلال و خودکفایی به خصوص در بخش های استراتژیک یکی از الزامات مهم آن به شمار می رود. امروز همه کسانی که به دشمنی آمریکا و غرب در قبال آرمان های انقلاب و اساس انقلاب واقف هستند، می پذیرند که در برابر دشمنی های همه جانبه دشمنان، به ناچار باید مقاومت در همه جوانب را علمی و اصولی به پیش برد و این مسئله در برابر فشارها و تحریم های اقتصادی خودش را در مقوله ای به نام اقتصاد مقاومتی نشان می دهد.
با تمام تأکیدات مقام معظم رهبری و علی رغم این که نیاز به اقتصاد مقاومتی و استقلال به خصوص در این سال ها کاملاً اثبات شده است، لیکن متأسفانه میزان پایبندی دولت ها به این مقوله آنچنان که باید باشد، نبوده است و به اندازه پیچیدگی فشارها و تحریم های اقتصادی دشمنان، در امر مقاومت اقتصادی و استقلال، رشد نداشته ایم که ریشه یابی این مسأله ما را به دو عامل بازدارنده می رساند:
1- بعضاً هنوز اقتصاد مقاومتی و مقوله استقلال و خودکفایی در رأس آن، مورد پذیرش برخی از مسئولان اقتصادی و یا مشاوران ارشدشان قرار نگرفته که در رأس این افراد می توان به آقای سریع القلم که او را به عنوان تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت می شناسند، اشاره کرد، که او رسماً از مخالفان مقوله اقتصاد و خودکفایی است و در این خصوص حتی کتاب و مقاله نوشته است که نزدیکی چنین فردی به دولت حقیقتاً مانع تحقق اقتصاد مقاومتی و مایه تأسف است.
2- حتی با فرض این که دولتی به مقوله اقتصاد مقاومتی و استقلال و خودکفایی ایمان داشته باشد، بازهم مقوله اجرا سختی ها و مشکلات خودش را دارد که بدون همت عالیه و پشتکار فراوان و حرکت علمی در مسیر تحقق آن حاصل نمی گردد، مقوله ای که در دولت دهم عامل اصلی عدم تحقق شایسته اقتصاد مقاومتی بوده است.
این مطلب در بولتن نیوز منتشر گردیده است.
94/11/17
4:0 ع
پیشرفت هرکشوری از جنبه های مختلف علمی، اقتصادی، صنعتی، عمرانی و … قابل بررسی و سنجش است، ولی پایه همه این پیشرفت ها، مقوله پیشرفت علمی و به خصوص تولید علم است. کشوری که همه چیزش را براساس علم و منطق و تدبیر به پیش ببرد، پیشرفتی متقارن را رقم خواهد زد ولی اگر علمی در کار نباشد، یا پیشرفتی حاصل نمی شود و یا همان پیشرفتهای کمی هم که حاصل می شود نیز با اتلاف انرژی و منابع انسانی و ملی و استهلاک شدید آن ها و به خصوص محیط زیست همراه می گردد و در نهایت پیشرفت های ناپایدار را رقم می زند، پیشرفت هایی که نهایتاً به یک ساختار غیر متقارن اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل می گردد و آینده ای نامطمئن را برای تأمین نیازهای اولیه و حیاتی نسل های بعد موجب می گردد.
تا قبل از انقلاب، عدم عدالت آموزشی از موانع جدی در ارتقای جایگاه علم و دانش در جامعه و جوانان بود ولی توسعه فضاهای آموزشی و تحقیقاتی در استان ها و شهرهای مختلف کشور، موجب ارتقا و پیشرفت علمی و تحصیلی کشور گردید و این مسئله از طریق تشکیل نهضت سوادآموزی تا توسعه دانشگاه های مختلف سراسری، پیام نور، آزاد و غیرانتفاعی در کشور، صورت گرفت و کشوری که در زمان پهلوی حتی قادر به تأمین پزشک مورد نیاز برای کشور نبود، به یکی از قطب های گردگشگری درمانی در منطقه تبدیل گردیده است..
به گزارش بولتن نیوز، پیشرفت های علمی کشور منوط به یک یا دو حوزه نبود و حوزه های مختلف تجربی، فنی، علوم پایه، شبیه سازی، بیوتکنولوژی، نانو، هسته ای، فضایی، نظامی، عمرانی و … را شامل می شد. کسب درجات عالیه در المپیادها و مسابقات بین المللی در زمینه های مختلف علوم پایه و مهندسی، رسیدن به جایگاه های برتر جهانی در علوم نوین و قرار گرفتن در بین 10 کشور تولید کننده علم در جهان نائل گردید.
بحث تولید علم به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت کشور، همواره از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار داشت و حتی در مقاطعی که مراکز علمی و دانشگاهی به جولانگه احزاب سیاسی یا انحرافات ضدفرهنگی تبدیل شده بودند، با توصیه های اکید مقام معظم رهبری در خصوص پرهیز از آلوده کردن این فضاها به سیاستزدگی و یا حواشی ضدفرهنگی، تلاش شد تا دوباره به شرایط مناسب برای تولید علم بازگردند، لیکن دغدغه ها و به تبع آن، تذکرات مقام معظم رهبری در یکی دو ساله اخیر، شکل و شمایل جدی تری پیدا کرده است و ایشان بارها از روندی که اخیراً در دانشگاه ها درپیش گرفته شده است و موجب دور شدن از رشد قبلی و حتی عقب رفتن در حوزه تولید علم گردیده، گلایه کرده اند.
ایرانِ پس از انقلاب، بابت نخبگان علمی که تربیت می کند به شدت مورد هجمه کسانی قرار گرفته است که در پی شکار نیروهای مساعد، دانشمند و متفکر هستند و هرچند این مسافرت ها تحت عنوان فرار مغزها خوانده می شود که کشور در حفظ نخبگان و دانشمندان و نیروهای مساعد خود دچار ضعف هایی است. مطمئناً اگر ایران به نحوی شرایط را برای رشد علمی و عملی نخبگان خود فراهم نکند که نخبگان کشور، به منظور ارتقای جایگاه علمی خود و یا استفاده عملیاتی از آموخته هایشان، به کشورهای خارجی مسافرت نکنند و به نحوی تدبیر شود که استفاده و سود نخبگان کشورمان، به حساب همین کشور و مردم واریز شود.
یکی از مقولات مهم در خصوص پیشرفت های علمی، اثردوجانبه پیشرفت های علمی و صنعتی بریکدیگر است. در صورتی که پیشرفت های علمی به مرحله صنعتی سازی و تجاری سازی نرسند، عملاً بازار تولید علم کساد خواهد ماند و بازخوردی هم از بازار برای ایجاد ایده و ارتقا، به نخبگان و دانشمندان وارد نمی شود و عملا هم صنعت از علم داشمندان بهره مند نمی شود و هم پیشرفت پایدار با علوم بدون تکیه بر حمایت های صنعت و تجارت محقق نمی گردد.
نتیجه: پس از انقلاب، توزیع عادلانه امکانات تحصیلی و آموزشی در تمام کشور در دستور کار قرار گرفت و هر چند این سیستم هزاران نفر نخبه را تربیت کرده است و اگر چه به لحاظ تولید علم دارای رتبه عالی جهانی است، اما به نظر می رسد برخی از سیاست های دولت ها نه تنها به علمی تر شدن دانشگاه ها کمک نمی کنند بلکه به عنوان مانع برای ارتقای شاخص تولید علم ایران در جهان تمام می شود، در نتیجه لازم است همانگونه که رهبر انقلاب نیز بدان اشاره داشتند، این دولت و همه دولت ها، بستر را برای پیشرفت سریع تر و با کیفیت تر علمی کشور مهیا کنند که تعیین قدرت در آینده جهان، ارتباط مستقیمی با پیشرفت علمی هر کشوری دارد.
این مطلب در بولتن نیوز منشتر شد.
94/11/16
11:8 ص
یکی از ریشه ها و عوامل بروز انقلاب، بحث عدالت اجتماعی بود، نگاه ظالمانه نظام شاهنشاهی به مرکز و بی مسئولیتی نسبت به استان ها، شهرها و روستاهای دور افتاده و حتی بی خبری از وضعیت شان عاملی بود تا بی عدالتی در فضای اجتماعی و اقتصادی کشور موج زند. تلاش رژیم برای ساختن تهران شبه اروپایی و غفلت از روستاهای در اوج فقر و تنگ دستی با نظام خان سالاری و ارباب رعیتی باعث شد تا همه آنانی که ناعدالتی ها را می دیدند به جرگه معترضان به رژیم پهلوی بپیویندند. ناعدالتی نه تنها به لحاظ جغرافیایی، بلکه نسبت به شاخصه های دیگری مثل اصل و نسب نیز به صورت گسترده در فضای جامعه احساس می شد، خفت آورترین و زشت ترین نماد تبعیض و نادعدالتی تصویب مصوباتی مثل کاپیتولاسیون بود، مصوبه ای که تبعیض قومیتی را به تبعیض ملیتی ارتقا می داد و عملاً اتباع بیگانه را بیش از ایرانی ها محترم می داشت و نمادی از نهادینه بودن ظلم به مردم در ساختار حکومت بود.
حضرت امیر المؤمنین می فرمایند: «حکومت باکفر پایدارمی ماندوبا ظلمو ستم پایدارنمی ماند.» و از همین جهت میتوان عامل «ظلم و ستم» را حتی از عامل «کفر و بی دینی» در بروز انقلاب مؤثرتر دانست و شاید همین مسئله بود که باعث شد تا در کنار شعارهای با محوریت اسلامی در ابتدای انقلاب، عموماً روحیه عدالت جویی و ظلم ستیزی در فضای انقلاب جاری باشد، هرچند بعضاً این مسئله با سوءبرداشت و سوءرفتار همراه می شد که برخی از آن ها را در شعارهای دولت مردان برای مجانی کردن قبوض (که مورد استناد حضرت امام هم قرار گرفت) و یا بعضاً بی حرمتی، هجمه و تعرض به سرمایه داران ایرانی که حتی بدون سوءسابقه به کارخانه داری مشغول بودند، می شد مشاهده نمود.
تشکیل نهادهای حمایتی و عدالت محور:
انقلاب به ثمر نشست و شعار حمایت از کوخ نشینان، محرومان و مستضعفان جامعه به توقعات جامعه، همچنین اهداف و برنامه های جمهوری اسلامی تبدیل شد و این در حالی بود که ساختار اداری شاهنشاهی اساساً فاقد ماکانیزم های اولیه برای تحقق ارتقای عدالت اجتماعی در کشور بود که این مسئله با شناخت صحیح حضرت امام خمینی (ره) و دولت و مجلس وقت، به تشکیل نهادهای جدیدی برای تحقق همین آرمان همراه شد.
کمیته امداد امام خمینی به محض پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 با هدف حمایت از مستضعفان و خودکفا کردن ایشان تشکیل گردید که این سازمان هم در زمینه شناسایی و هم رفع نیازهای محرومان و هم ایجاد شغل یا پرداخت تسهیلات ضروری و کمک به خانه دار شدن ایشان درحد توانش به پشتوانه کمک های مردمی می پردازد. مدل اجرایی کمیته امداد خمینی (ره)، به همین شیوه در برخی از کشورهای دیگر نیز تشکیل شد که پولهای مردم همان کشورها را جمع آوری و بین محرومانشان توزیع می کند و بعضاً هم این کمیته، برای مشکلات کشورها و مناطق دیگر از مردم استمداد می کند و این کمک ها را برای نیازمندان سیل، زلزله و جنگ در کشورهای نیازمند گسیل می داشتند.
جهاد سازندگی در سال 1358 به فرمان حضرت امام خمینی (ره) تشکیل شد که بعد از ادغام وزارتین جهاد و کشاورزی در سال 1379، با فرمان مقام معظم رهبری، جهت جبران خلأ احتمالی، بسیج سازندگی تشکیل گردید. جهاد سازندگی و سپس بسیج سازندگی در امور مختلف عمرانی اعم از جاده سازی، خانه سازی، مسجدسازی، ساخت درمانگاه، مسائل درمانی و امدای و … حمایت های خوبی را تقدیم مردم به خصوص مردم مناطق محروم نموده است.
در سال 1359 سازمان بهزیستی با هدف تکیه بر مشارکتهای مردم و همکاری نزدیک سازمانهای ذیربط، در جهت گسترش خدمات توانبخشی، حمایتی، بازپروری و پیشگیری از معلولیتها و آسیبهای اجتماعی و کمک به تأمین حداقل نیازهای اساسی گروههای کم درآمد، اقدام نماید. برنامهریزی و نظارت برآموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی ، نابینا و ناشنوا تشکیل گردید که هم رأساً و هم از طریق تشکلهای مردم نهادی که با او همکاری دارند، به تحقق این اهداف گام برداشت.
در کنار تشکیل نهادهای حاکمیتی فوق، نهادهای دیگری مثل سازمان مستضعفین، ستاد اجرایی فرمان امام، سازمان اوقاف و امور خیریه، بنیاد مسکن، بسیج مستضعفین و … نیز با محوریت حمایت از محرومان، مستضعفین، نیازمندان و مناطق محروم، با تکالیف تخصصی تر تشکیل شدند.
نگرش عدالت محور:
درکنار تشکیل نهادهای حمایتی حاکمیتی، نگاه عدالت جویانه در ساختار قانونگذاری، بودجه ریزی و مدیریت اجرایی کشور نیز به نحوی جاری گردید که عملاً نتیجه اش را در توسعه فضاهای آموزشی، درمانی، تفریحی، ورزشی، دانشگاهی و … در سراسر کشور شاهد بودیم.
طرح ها و برنامه ای عدالت محور:
در کنار تشکیل نهادهای حمایتی و اصلاح ساختار کلی حکومت، برخی طرح ها نیز پس از انقلاب با رویکرد ارتقای عدالت اجتماعی انجام شدند که به عنوان نقطه عطف قابل معرفی هستند که هرچند هرکدان نقاط ضعفی هم داشتند ولی ماهیت و کارکردشان در جهت ارتقای عدالت اجتماعی بود که از این طرح ها می توان به طرح های توزیع اجناس کوپنی توسط ستاد بسیج اقتصادی، مسکن مهر، هدفمندی یارانه ها، سهام عدالت، سفرهای استانی، تسهیلات خوداشتغالی، سبد کالا و … اشاره کرد.
موانع و دست اندازهای ارتقای عدالت اجتماعی:
با وجود دغدغه ها و تلاش هایی که برای ارتقای عدالت اجتماعی و کمک به محرومان صورت گرفته است ولی هنوز تا جایگاهی که در شأن نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد فاصله داریم که می توان این فاصله را ناشی از چند مسئله دانست:
1- ساختار غیرشفاف اقتصادی از عوامل مهم در بروز فاصله طبقاتی است، ساختار اقتصادی ما اگر چه در سالهای پس از انقلاب به صورت جزیره ای شفافیت نسبی دارد و یا قابلیت شفاف سازی دارد، ولی نقص عمده این است که هنوز این ها به یک شبکه منسجم اطلاعاتی تبدیل نشده اند که این ضعف خودش را در هنگام پرداخت یارانه هدفمند و یا دریافت مالیات عادلانه نشان می دهد. در صورتی که مسئولان کشور به شفایت اقتصادی اصالت بدهند بسیاری از معضلات حوزه عدالت اجتماعی از همین طریق قابل رصد و رفع هستند، لیکن تا وقتی که برخی از مسئولان یا مراکز قدرت، رسماً در خصوص شفافیت اقتصادی مانع تراشی می کنند این مسئله به درستی محقق نخواهد شد.
2- وجود رانت ها و امتیازات ویژه در حوزه های مختلف اقتصادی و اطلاعاتی باعث انباشت سرمایه برای عده ای گردیده است که این از عوامل کاهش عدالت اجتماعی و توزیع ناعادلانه ثروت است که دو دلیل عمده برای این رانتها وجود دارد، بخشی از این رانتها به شرایط تحریم و الزامات دورزدن از تحریم بازمی گشت که توقع می رود با کاهش تحریم ها، دولت در این خصوص تحول جدی ایجاد کند و نوع دوم رانتها نیز به مثابه نان قرض دادن به دوستان شخصی یا حزبی است که ربطی هم به تحریم ندارد که رفع آن منوط به عزم دولت و نظارت بیشتر نهادهای نظارتی است.
3- ساختارهای اشتباه اداری و مدیریت های غلط که باعث می شوند منابع مالی دولت و نهادهای حمایتی به جای توزیع عادلانه و رفع مشکل مردم، براساس امیال مدیران و مسئولان اجرایی، نمایندگان مجلس و افراد ذینفوذ صورت گیرد، این مسئله باعث شده است که حتی اگر بودجه نهادهای حمایتی دو برابر هم بشود، برخلاف تصور غالب مردم تنها اتلاف منابع بیشتر گردد و نه این که که کمک به محرومان دوبرابر شود.
4- عدم ساختار متوازن در ادارات و سازمان ها به نحوی است که علی رغم اجرای نظام هماهنگ پرداخت و سپس اجرای ناقص لایحه خدمات کشوری، همچنان فاصله طبقاتی در کارمندان و کارگران و مجموعه های دولتی وجود داشته باشد، متأسفانه نگاه تبعیض آمیز دولت در خصوص وزارتخانه ها، سازمانها و نهادهای تحت حاکمیتش، موجب شده است که بسیاری از کارمندان، کارگران و اصناف از ناعدالتی هایی که می بینند، ناراضی باشند که این نارضایتی ها معمولاً در قالب اعتراضات و اعتصابات صنفی بروز می یابد.
5- ساختارهای نظارتی و قضایی در خصوص مبارزه با مفاسد و بی عدالتی ها فاقد چالاکی های حداقلی هستند و هنوز طبقات ذینفوذ و ثروتمند که بعضاً بین داشته هایشان و نداشته های محرومان یک رابطه آشکار وجود دارد، از حاشیه امن نسبی برخوردارند و این علی رغم برخوردهایی است که در خصوص زمین خواری، اختلاس، رانتخواری، مفاسد اداری و …صورت می گیرد.
6- از دیگر موانع تحقق عدالت اجتماعی، سرکار آمدن برخی از دولت هایی بود که مدل توسعه غربی را که غالباً مقوله عدالت اجتماعی در آن به حاشیه رانده می شود را مشی اقتصادی دولت قرار داده بودند که این نگاه در هر مقطعی که در کشور جاری شد، موجب له شدن طبقات مستضعف زیر چرخ های توسعه گردید که تنها چاره مبتلا نشدن به این مسئله، استفاده از مدل متوازن پیشرفت ایرانی اسلامی است که در عین پیشرفت، برای مقوله عدالت اجتماعی، اصالت قائل باشد.
نتیجه: علی رغم عزم جدی نظام و تلاش نسبی مسئولان و با وجود ارتقای چشمگیر کشور به لحاظ عدالت اجتماعی در دوران ستم شاهی، هنوز تا جایگاه واقعی و در خور نظام مقدس جمهوری اسلامی فاصله داریم که کاهش این فاصله به بهبود قوانین، عزم جدی تر مسئولان اجرایی، مطالبه گری عمومی و چابکی نظامات نظارتی و قضایی و جدی گرفتن مقوله هایی مثل شفافیت اقتصادی، تمرکززدایی، تدوین مدل متوازن پیشرفت اسلامی محقق خواهد شد.
این مطلب در بولتن نیوز منشتر شد.
94/11/13
3:51 ع
موسم دهه فجر که می رسد، روح دوستداران انقلاب جلا می یابد، هوای بهمن، سرودهای حماسی انقلاب، بازخوانی خاطرات انقلاب و پخش صحنه های تاریخی آن، هم ما را مشعوف می کند و هم ما را به قدرشناسی بیشتر از انقلاب و اهتمام به حراست از آن وامی دارد. تحقق انقلاب آنگاه ارزشش بیشتر برای ما آشکار می شود که دوباره صحنه انقلاب را در برابر چشم های سر و ارزش ها و اهدافش را مقابل چشم های جان مان قرار دهیم، این قدرشناسی ها در نهایت باعث می شود که با انقلاب و آرمان هایش تجدید میثاق هم بنماییم.
مسلماً تحقق انقلاب از جنبه های مختلفی قابل بررسی است، این تحلیل نه فقط به لحاظ مرور مبانی انقلاب بلکه به لحاظ دورنشدن از اهداف و مبانی آن می تواند موثر باشد. مثلاً وقتی میگوییم نارضایتی مردم بابت تلاش رژیم پهلوی برای دور کردن جامعه از اسلام و فرهنگ اصیل ایرانی به سمت فساد و بی بندوباری از دلایل و ریشه های انقلب بود، این یعنی حکومت باید به حفظ فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی اهتمام داشته باشد و یا وقتی میگوییم یکی از عوامل نارضایتی مردم از رژیم پهلوی، ناعدالتی شدید بین شهرها و روستاها و مناطق بود، نمی توان به بحث تمرکززدایی و اهمیت آباد کردن شهرهای کوچک و روستاها و استانهای محروم به عنوان یکی از اهداف انقلاب بی تفات بود و یا وقتی می بینیم که یکی از دلایل نارضایتی مردم از رژیم که باعث قلیان شور انقلابی شان می شد این بود که احساس کردند عزت ایرانی زیر دست و پای استثمارگران آمریکایی و انگلیس در آن روزگار لگدمال می شد و این یعنی امروز اگر قرار است مردم از انقلاب راضی باشند نمی توان عزتِ این مردمِ غیور را در برابر دول غرب و شرق خدشه دار کرد؛ همانطوری که مشاهده می کنید، بین دلایل انقلاب و اهداف و مبانی آن باید رابطه برقرار کرد تا میزان رضایت مندی مردم از انقلابی که انجام دادند را ارزیابی و سپس بیشتر کرد و این مسأله معمولاً در سالگرد پیروزی انقلاب بهتر از هر وقت دیگری فرصت تحقق می یابد.
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی است تا ضمن مرور ریشه ها و اهداف انقلاب، مروری هم به عملکرد جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم، انحراف معیارها را مشخص کنیم و نقاط قوت و ضعف را در کنار هم مقایسه کنیم و از شکستها پلی بسازیم برای تکمیل پیروزی ها. درست است که انقلاب اسلامی در این نزدیک به 4 دهه از عمرش در عرصه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، با وجود سنگین ترین فشارهای خارجی، موفقیت هایی کسب کرده است اما مطمئناً هنوز جا برای پیشرفت زیادی دارد.
دهه فجر موسمی است تا آنان که روحیه انقلابی شان دچار رکود گردیده است، بتوانند دوباره آن را احیا کنند و روحیه انقلابی گری را در وجودشان تقویت کنند، مسأله ای که با توجه به هجمه های شدید به انقلاب و روحیه انقلابی گری در این سال ها، امری بسیار ضروری است که دهه فجر آن را مغتنم می دارد، در شرایطی که برخی از جریان های داخلی تلاش می کنند تا معیارهایی مانند استکبارستیزی، دین مداری، عدالت طلبی، ساده زیستی، حمایت از محرومان و مظلومان ایران و جهان و … را با عباراتی مانند افراطی گری، پوپولیستی، ماجراجویی، جنگ طلبی و.. تحریف کنند، دهه فجر فرصتی ایجاد می کند تا رسوب های این تحریف ها را از ذهن و جان خود و جامعه مان بزداییم.
یکی دیگر از آثار دهه فجر که معمولاً خیلی به آن توجه نمی شود و حتی بعضاً دچار سانسور می گردد، عبرت آموزی از ریزش ها و رویش های انقلاب است، البته تلخ است که ببینیم چه کسانی کنار حضرت امام خمینی (ره) بودند و دچار افول شدند، واقعاً پذیرفتن این مسأله سنگین است که چگونه افرادی که می پنداشتند برای انقلاب حاضرند همه چیزشان را صرف کنند، در برابر چرب و گرم و مقام و فرزند، دچار لرزش دست و سستی پا شدند و نسیان ذهن شدند ولی در هر صورت این مسأله واقعیتی است که اگر از آن درس عبرت گرفته نشود، چه بسا ما را که از برخی از انقلابیون قدیم از علم و ایمانِ ضعیف تری برخورداریم را به خود گرفتار نماید، آری! دهه فجر و تورقی بر ایام تاریخی انقلاب و شخصیت های انقلابی، اگر چه بعضا مایه افسوس خوردن ماست ولی از سویی نیز مایه عبرت و درس آموزی است.
از دیگر برکات دهه فجر درس دشمن شناسی آن است، انقلاب به خوبی نشان می دهد که چه کسانی حتی با پز روشنفکری اعم از داخلی و خارجی، بدون این که حقی برای اختیار مردم قائل باشند، برای حفظ شاه تمام تلاش شان را انجام دادند، و این که چه کسانی برای حفظ امتیازات نفتی، اقتصادی و نظامی شان در منطقه، تلاش کردند تا شاه را به هر قیمتی برکشور مستولی نمایند، و این که چه کشورهایی بعد از انقلاب حقوق و دارایی های ما در کشورهای دیگر را به نفع خود مصادره یا بلوکه کردند، کلاس درسی برای دشمن شناسی است، درسی که هرکسی آن را نیاموزد روزی در برابر دشمن خوار آید.
انقلاب و حضور هماهنگ امام خمینی (ره) و مردم در انقلاب، یک درس تاریخی برای تمام اعصار انقلاب ما و همه نهضت های آزادی خواه جهان داشت، درسی بود از اهمیت رهبری و لزوم وحدت حول این محور، درسی که در تمام مقاطع انقلاب تکرار شد و به اذعان دشمنان این انقلاب، نقش رهبری در انقلاب همان قدر که موجب پیروزی آن شد، در بقای آن نقش محوری ایفا کرده است، تجربه ولایت فقیه در انقلاب اسلامی ایران بعد از گذشت قریب به 4 دهه از انقلاب یادآور آن کلام منتسب به حضرت امام خمینی (ره) است که «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد»
این مطلب در بولتن نیوز منتشر گردید.