90/12/27
12:51 ع
دکتر علی عباسپور نماینده ی منتقد دولت در مجلس که واقعاً عضو همان حزب سه نفره ی منتقد دولتند، این گونه گفته اند که "حتی یک نفر از نمایندگان حامی دولت نتوانست از حرفهای احمدی نژاد حمایت کند " از آن جا که کلام ایشان با نوعی طعنه می خواهد بگوید که حامیان دولت از همه ی کارهای دولت حمایت می کردند و اکنون دیگر توانش را ندارند، توضیحاتی را تقدیمشان می دارم:
1- اگر منظورتان از حامیان دولت، قائلان به گفتگوی سوم تیر و نهم دی است، دچار بهتان شده اید چرا که اصولاً اینان طرفدار شخص و نام نبوده و طرفدار مبانی انقلابند و هرگاه که این مبانی اعم از ساده زیستی، استبدادستیزی، خلوص و روحیه ی خدمت را در کسی و یا رفتاری مشاهده کنند، حمایت خود را اعلام می کنند و سعی در ترویج و تحسین آن می نمایند و اگر این رفتارها در رییس جمهور متبلور شود، که در بسیاری موارد نیز چنین بوده است، ایشان نیز در آن موارد مورد حمایت قرار می گیرند.
2- قائلان به گفتمان سوم تیر از همان ابتدا اهل تعارف و تعارض نبودند و هر گاه عملی با شعارهای اصلی دولت یعنی ولایت مداری، عدالت طلبی و حاشیه ستیزی در تعارض بود، صریحاً اعلام موضع نمودند و یقیناً به همین علت نیز کم کم از دولت طرد شدند. پس اصولاً این برچسب که حامیان دولت از ابتدا در هر مورد حمایت از دولت می کردند یک وصله ی ناچسب و مصداق تهمت و افترا تلقی می شود.
3- قرار نیست اگر کسی اشتباه یا اشتباهاتی انجام داد فکر کنیم دیگر همه ی کارهای خوب او را نیز باید منکر دانست. آری اگر کسانی که شعار، روش، مسلک و وجود خود را از منتقد دولت بودن می دانند، بخواهند به ناحق عمل شایسته ای را زیر سوال ببرند، بازهمان کسانی که به گمان ایشان در حامی دولت بودن خلاصه شده اند، از کارهای خوب دولت دفاع خواهند کرد، همان طوری که از اعمال منطقی و اصولی قوای مقننه و قضاییه حمایت کرده اند.
4- نگاه آقای عباسپور به نوعی است که گویی نوع نگاه سیاه و سفیدی را که دارند می خواهند به همه شیوع دهند و حال این که این نگاه انسان را از دایره ی انصاف به خصوص در مورد برادران دینی خود خارج می کند، اصولاً در این نگاه هرکس که بیشتر منتقد دولت باشد مقرب تر است خواه در دایره ی انصاف باشد و چه خارج از آن.
5- پاسخگویی نامناسب رییس جمهور نه تنها مورد حمایت حامیان گفتمان سوم تیر قرار نگرفت، بلکه مورد انتقادمان نیز واقع شد، که در همین وبلاگ می توانید به مطالبی که در این خصوص نوشته شده و بعضاً تند نیز هستند رجوع کنید، اما آیا فکر می کنید اشتباه رییس جمهور در نحوه ی مواجهه با مجلس فقط حاصل رفتار خودشان است و یا این که نحوه ی تقابل مجلس با دولت نیز به همان زشتی بوده است، پس سعی نکنید با پرداختن به اشتباهات دیگران اشتباهات خودتان را از ذهن مردم پاک کنید و یقیناً لج بازی و رعایت نکردن حریم دولت و مجلس هر دو زشتند و برای مردم ناگوار.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/12/18
1:50 ص
پس از آرامش کوتاه مدتی که در فضای سیاسی ایران حین برگزاری انتخابات پرشور مجلس شورای اسلامی حاکم شد، بحث جنجالی سوال از رییس جمهور دوباره داغ شد و این بار با تعیین هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی از سوی رییس جمهور، دوباره بازار اختلافات و بحث های حاشیه ای رونق بیشتری گرفت. این هیأت همانی است که قبلاً دولت به اصطلاح اصلاحات می خواست تشکیل دهد و با مخالفت شورای نگهبان انجام نشد، شاید آن موقع اگر این هیأت تشکیل می شد، اصلاحاتی ها نیازی به فتنه 88 پیدا نمی کردند، چرا که اصلاً دولت وقت اصلاحات دنبال این بود که با افزایش اختیارات خود، اهرم های فشار بیشتری بر نظام داشته باشد و بتواند اصلاحات!!! مد نظر خویش را اعمال کند.
اکنون دولت احمدی نژاد نیز می خواهد به همان اهرم ها دست یابد و فارغ از این که این تصمیم اشتباه دولت در پاسخ به کدام تصمیمات لجوجانه مجلس بوده است خودش سردراز دارد که فعلاً محل طرح آن نیست و البته نمی گویم که قصد دولت از کسب این اهرم، برای فشار بر نظام است، اما هر چه هست این اهرم می تواند موازنه ی قوا را به کلی بین قوای مختلف برهم بزند و موجب تنش ها و اختلافات جدیدی گردد.
این که همه ی قوا بخواهند چماقی در دست داشته باشند تا در صورت لزوم در برابر قوای دیگر از آن استفاده کنند، هیچ تصوری جز انحصار طلبی ایجاد نمی کند، اگر قرار باشد قوه ی مجریه بر سایر قوا نظارت در خصوص رعایت قانون داشته باشد و از سویی مجلس هم بخواهد در برابر قانون شکنی رییس جمهور از اهرم استیضاح و سوال استفاده کند، نه تنها یک تناقض مسخره را ایجاد می کند، بلکه موجب افزایش تنش ها نیز خواهد شد که البته این کنش و واکنش ها تنها زمانی به حداقل خواهند رسید که عقلای قوا قدرت داشته باشند و افراد افراطی و ستیزه جو به حاشیه رانده شوند.
بحث دیگر این که اصلاً فرض کنید دولت آقای احمدی نژاد و دوستان خاصش هیچ نیت بدی از چنین اقدامی نداشته باشند، آیا تضمینی هست که دولت های بعدی نیز از این ابزار بر علیه مجلس، قوه ی قضاییه و حتی رهبری استفاده نکنند و با بکارگیری اهرم نظارت بر اجرای قانون اساسی، وظایف نظارتی دو قوه ی دیگر را تحت الشعاع قرار ندهد.
بحث دیگر این که ایجاد این هیأت در کنار اصرار بر در رأس نبودن مجلس هیچ نویدی جز افزایش تنش ها را ندارد به خصوص این که دولت جدید آقای احمدی نژاد بر خلاف دولت قبلی ایشان اصراری بر اجرای قوانین مورد اختلاف نداشته و مشاهده شده است که قوانینی را که قبول ندارد به راحتی بر زمین گذاشته و طبق سلیقه ی خود تصمیم گیری و اجرا می نماید که با این شرح، نظارت از سوی کسی که خود به قوانین احترام نمی گذارد نیز خود محل تأمل است.
بحث دیگر این که ورود دولت به این بحث، اگر چه شاید در تلافی اصرار بر سوال از رییس جمهور باشد ولی مسلماً گامی مثبت در جهت دوستی و همکاری با مجلس جدید تلقی نشده و موجب کمرنگ شدن فرصت جدید در اصلاح دوستانه تر امور خواهد شد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/12
11:56 ص
برخی از سایت ها من جمله جهان نیوز (منتسب به زاکانی) و خبرآنلاین (منتسب به علی لاریجانی) به این اظهارات احمدی نژاد که از استانداران خواسته تا از آرای مردم صیانت کنند، انتقاد وارد کرده و این اظهارات را با طرح بحث صیانت از آرای هاشمی و جریان فتنه مقایسه کرده اند و حال این که، یک تفاوت آشکار بین این دو مسأله وجود دارد که به آن پرداخته نشده است.
اگر آقای هاشمی بحث صیانت از آرا را مطرح کردند، هدفش تشکیک در انتخابات بود که بعدها هم اثبات شد و حال این که آقای احمدی نژاد، صیانت از آرا را به عنوان مجری انتخابات دنبال می کند و نه تنها ایرادی ندارد بلکه پسندیده نیز هست. جالب است که سایت هایی که این انتقاد را وارد کرده اند همان سایت هایی هستند که به دولت این انتقاد را وارد می کنند که می خواهد فضای دوقطبی هاشمی - احمدی نژادی ایجاد کند و گویی این فعالان سیاسی با یک تیر می خواهند هر دو نشان را بزنند.
علی رغم این که جریان اصولگرایان متحد تحت سرپرستی آقای مهدوی کنی هستند ولی متأسفانه رسانه هایی که در اختیار اعضای آنها هستند بعضا نسبت به دولت و جبهه ی پایداری از مسیر انصاف خارج می شوند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/4
5:47 ع
آقای احمدی نژاد
سلام
مدتی است که اگر کسی انتقادی به شما داشته باشد، به جای اینکه واقعاً پاسخگو باشید دو نوع پاسخ می گویید، یا انتقادات را برگرفته از مواضع سیاسی دانسته و مدعی می شوید که اصلاً این چرت و پرت ها را نمی خوانید و یا عدم پاسخگویی خودتان را به سکوت الهام بخش حواله می دهید. آقای احمدی نژاد! این چرت و پرت توسط کسی نوشته می شود که بارها و بارها در این سال ها از عملکرد شما در برابر بی انصافی هایی که در قبال شما انجام می گرفته، دفاع می کرده است، ولی اکنون به شما انتقاداتی نیز دارد، آقای احمدی نژاد شما منتقدان شبیه من ولی بسیار بزرگتر کم ندارید، اما برخی دوستان شما تغییر موضع امثال ما را به منفعت طلبی تشبیه می کنند و حال این که تغییر مواضع دوستان واقعی و قدیمی تان نه از منفعت طلبی بلکه از تغییر رفتارشماست. آقای احمدی نژاد این شما هستید که در اصول تان که ملت به خاطر آنها به شما رأی دادیم و از شما حمایت کردیم، تغییر موضع داده اید:
آقای احمدی نژاد! زمانی خود را مجری قانون می دانستید، حتی اگر قانون را صحیح نمی دانستید
آقای احمدی نژاد! زمانی انتقادات را می شنیدید و سایرین را تشویق به انتقاد می کردید
آقای احمدی نژاد! زمانی دست ولی را می بوسیدید چون در دست مهدی (عج) می دانستید
آقای احمدی نژاد! زمانی بود که ولایت مداری وزرا را مهم می دانستی و ولایت پذیریشان را
آقای احمدی نژاد! زمانی بود که شما و وزرا و نزدیکانتان اگر به مسافرت خارجی می رفتید کسی نگران نبود
آقای احمدی نژاد! زمانی بود که در ابتدای کار به وزرا می گفتید 4 سال قید خانه را بزنند
آقای احمدی نژاد! زمانی بود که مجالس وعظ و اخلاق را در داخل و خارج دولت دنبال می کردید
آقای احمدی نژاد! زمانی اگر می گفتید کشور را امام زمان مدیریت می کند همه خوشحال می شدند
آقای احمدی نژاد! زمانی برای خودتان تا آخرین روزهای انتخابات هم تبلیغ نمی کردید
آقای احمدی نژاد! زمانی مدیریت کشور در مشت تان بود و دلار و سکه و مسکن و صنعت و بیکاری و بازار، رام نشان می دادند
آقای احمدی نژاد! زمانی مدیران تان را مورد عتاب قرار می دادید و برایشان حاشیه ی امن ایجاد نمی کردید
آقای احمدی نژاد! قبلاً اگر اشتباهی یا اتفاقی می افتاد به مردم توضیح می دادید و حتی عذرخواهی می کردید
اما اکنون
آقای احمدی نژاد! اکنون قانونی را که قبول نداشته باشید یا بسیار معطل می کنید و یا اصلاً زیر بار نمی روید
آقای احمدی نژاد! اکنون انتقادات را نمی شنوید و منتقدین را محکوم می کنید
آقای احمدی نژاد! اکنون شانه را می بوسید و دست یاری را پس می زنید
آقای احمدی نژاد! ولایت مدار ترین وزرای تان را به خاطر همان ولایت مداری شان عزل کردید
آقای احمدی نژاد! اکنون از سفرهای خارجی مشایی و صالحی و بقایی و ... اطمینانی وجود ندارد
آقای احمدی نژاد! اکنون خودتان اگر صلاح بدانید خانه نشینی اختیار می کنید
آقای احمدی نژاد! اکنون وعاظ و اساتید اخلاقتان هم دیگر نمی توانند شما را بیابند
آقای احمدی نژاد! اکنون که می گویید هدف مندی یارانه ها را امام زمان مدیریت می کند، مومنین ناراحت می شوند.
آقای احمدی نژاد! اکنون برخی دوستان تان از بودجه های دولت همایش های انتخاباتی برگزار می کنند.
آقای احمدی نژاد! اکنون دلار2000 تومان را رد کرده و سکه 1000000 تومان را و مسکن هم 25% رشد داشته و تورم هم که جدا از اینها نیست و با قیمت واردات رابطه ی مستقیم دارد و بازار هم رمیده.
آقای احمدی نژاد! اکنون برخی از دوستان تان نه تنها از طرف شما هیچ عتابی نمی شوند که حتی آنها را خط قرمز معرفی می کنید
آقای احمدی نژاد! اکنون علی رغم خدمات تان، مواردی وجود دارد که به نظر می رسد به توضیح یا عذرخواهی نیاز داشته باشند
آقای احمدی نژاد! شما را به خون شهدای فتنه قسم! خودتان و دولت تان را جمع و جور کنید! خودتان را دوباره در راه ولایت رسول الله که همان ولایت فقیه است قرار بدهید و با ولایت تجدید میثاق نمایید! امام زمان تان و دستوراتش را و جانشینش را درست بشناسید! قانون را مطیع باشید! مردم و منتقدین را نرانید و تحمل کنید! مشایی و تفکراتش را، این موجبات دلسردی دوستان قدیمی و واقعیت را برای همان دوستی شخصی تان کنار گذارید! و در انتها جسارت های دوستان خودتان را با دو کلمه ی "چرت و پرت" به دیوار نکوبید و لااقل بخوانید و بعد از خواندن مچاله کنید.
مطالب مرتبط:
لزوم پاسخگویی سریع ارزی دولت
دولت دوستان، نشانه ها را نادیده نگیرند
نسبت مصدق با احمدی نژاد
13+25=؟
این بار دعا کنید احمدی نژاد بخواند
آیا احمدی نژاد نجات می یابد؟!
رییس جمهور به کجا می رود؟!!
برای احمدی نژادمان و خودمان دعا کنیم...
یک رویای خوشبینانه در مورد سکوت اخیر احمدی نژاد
بگذارید احمدی نژاد بخواند!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/2
9:40 ع
یکی از دوستان مقاله ای نوشته است به نام "تحلیل درست دکتر از حوادث منطقه" و تیتر دوم "مدعیان بی تحلیل پرمدعا کجا و تحلیل های احمدی نژاد کجا؟!"، که اتفاقاً مورد لطف دبیران مجله ی پارسی بلاگ نیز قرار گرفته و در آن مجله به عنوان مطلب برگزیده منتشر گردیده است. ایشان پس از چند خط تحلیل، حمله ای تمام عیار را به کسانی که تحلیل آقای احمدی نژاد را در مورد اتفاقات منطقه رد کرده بودند، آغاز نمود. داستان از این جا شروع شد که حدود یک ماه پیش، آقای احمدی نژاد حوادث منطقه را نتیجه ی برنامه ریزی آمریکا برای به جلو انداختن یک میوه قبل از پخته شدن و رسیدن به تکامل آن دانسته بود، که این تحلیل مورد انتقاد شدید کارشناسان خاورمیانه قرار گرفت، و البته تحلیل آقای احمدی نژاد مستند به مدارکی نبود و یا این مدارک را مشخص نکرده بود و با توجه به این که تحلیل، تحلیل عجیبی بود از طرف خیلی ها ضعیف معرفی شد، اما آنچه که اکنون باعث شده تا این دوست وبلاگ نویس احساس کند که درست بودن تحلیل دکتر احمدی نژاد اثبات شده، این است که هنوز انقلاب مردم مصر به پایان نرسیده است و همچنان میدان تحریر محل تجمع مردم معترض است، و این درحالی است که آمریکا انقلاب مصر را تمام شده می داند. در پاسخ به دلایل و سخنان این برادر موارد زیر را تقدیم می کنم:
1- در صورتی که آقای احمدی نژاد بر اساس مستندات قوی و شواهد کافی چنین ادعایی نموده است، خوب است که مستندات خود را ارائه می داد وگرنه که بهتر بود می گفت این یک فرضیه است و البته بازهم بهتر بود که فرضیه ها از قول کارشناسان همان رشته بیان شود تا اگر بعدها خلافش ثابت شد فقط یک کارشناس زیر سوال رفته باشد نه مقام دوم یک مملکت.
2- بیان قطعی فرضیه هایی که بدون مستندات ارائه می شوند، بیش از هر چیز به فرضیه ها و یا شایعه هایی که برگرفته از نوع رابطه ی احمدی نژاد با مشایی و البته مشایی با غیب است دامن می زند.
3- لزوم طرح چنین فرضیه ای قابل درک نیست بخصوص که طرح این فرضیه منجر به این نتیجه گیری می شود که حتی انقلاب های مردمی نیز با تحریک آمریکا و غرب اتفاق می افتد و این یعنی یک اذعان تلخ و بی فایده به قدرت دشمن، و یک دلسردی برای مردم منطقه، آنهم صرفاً بر اساس یک فرضیه ی اثبات نشده.
4- از ابتدا همه ی کارشناسان و البته رهبر معظم انقلاب بر لزوم حفظ انقلاب های منطقه از شر ابرقدرتها تأکید نموده بودند که چنین مراقبتی برای مردمی که برای انقلابشان خون ریخته اند و جوان داده اند کاملاً طبیعی است به خصوص وقتی می بینند که یک دولت نظامی پایش را جای پای نامبارکِ مبارک گذاشته است. مطمئناً حراست از انقلاب اقدام طبیعی مردم مصربوده و دلیلی برای اثبات چنین فرضیه ی دور از ذهنی نیست، باید این شعور را برای مردم مصر قائل بود که همانطوری که دانستند مبارک باید برود، تشخیص دادند که دولت موقت نظامی نیز گماشته ی آمریکایی هاست.
5- همانطوری که نگارنده اذعان کرده است، آمریکا ابتدا از مبارک حمایت کرد و خواست حفظش کند ولی وقتی دید نمی تواند، تسلیم شد؛ گویی نگارنده درنیافته است که همین مسئله، دلیلی بر نقض فرضیه ی آقای احمدی نژاد است، چرا که اگر آمریکا قرار بود خودش مسئله را جلو بیاندازد دیگر روی مبارک پافشاری نمی کرد تا نزد مردم مصر، عزیز شود، نه این که با حمایت نابجا از مبارک خود را پیش مردم مصر منفورتر از پیش نماید.
6- این که آمریکا اکنون انقلاب مصر را تمام شده می داند، در ادامه ی همان مدیریت اقتضایی است و هیچ دلیلی بر اثبات فرضیه ی آقای احمدی نژاد نیست. نمونه ی دیگر این مدیریت را در تمام تحرکات منطقه می توان دید که در ابتدا آمریکا از دیکتاتورهای دست نشانده ی خود حمایت کامل و مطلق را انجام داده و در نهایت که به بن بست رسید در برابر اصرار مردم تسلیم شده و حتی در کلام با انقلابیون همسخن می شود تا بتواند با نفوذ در انقلابیون، کنترل اطلاعاتی و عملیاتی بیشتری بر انقلاب آنها داشته باشد و این مسئله بیش از این که دلیلی بر قدرت آمریکایی ها باشد به عنوان دلیلی بر مستأصل بودن آنهاست.
7- پیش بینی های غلط آمریکا حتی در اتفاقات کوتاه مدت نشانی از عدم تسلط اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا و غرب بر انقلاب های منطقه است و همین مسئله نیز دلیلی بر بطلان فرضیه ی آقای احمدی نژاد قلمداد می شود.
8- نگارنده ی مقاله متأسفانه هنوز اثبات فرضیه ی دکتر را انجام نداده، مسئله را وانهاده و شروع می کند به زیرسوال بردن منتقدین و کارشناسانی که در بسیاری موارد حتی از سیاستهای دکتر احمدی نژاد حمایت مطلق کرده اند ولی این یک تحلیل را نپسندیده اند، انگار که این دوستان ما نیز کم کم به نوعی دیکتاتوری دچار می شوند و تحمل هیچ انتقادی را ندارند و حال این که شاید این کارشناسان و یا فردی چون حقیر، چندین برابر انتقادات، دولت را تأیید نموده باشد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/7/7
11:13 ص
آن زمانی که ما از رفسنجانی که روزگاری ذخیره ی انقلاب بود روی گرداندیدم، برخی گفتند که دیدید! ما از اول می دانستیم که این رفسنجانی یک ریگی در کفش دارد! آن زمانی که ما از ناطق نوری برگشتیم برخی گفتند که دیدید! ما از همان اول می دانستیم که هر کسی دور و بر امام خمینی بود شیشه خرده دارد! و اکنون همان رفسنجانی و ناطق نوری و امثالهم به ما می گویند که دیدید! ما از همان اول می دانستیم که احمدی نژاد خودِ جریان انحرافی و ضد انقلاب است!
در تاریخ، سابقه ی این که سیری پیازی را بدبو بداند و دیگی دیگ دیگر را روسیاه بخواند کم نبوده است ولی این که تازه این وسط ادعای بصیرت هم بلند شود به این شکل و اندازه ها تا کنون مشاهده نشده است! کسانی که خودشان در گذر زمان تغییر کردند و سقوط نمودند نباید با مسئله ی ریزش افراد در کوران حوادث و امتحانات الهی بیگانه باشند! این افراد خودشان هم روزگاری مغضوب استکبار بودند و چند سال بعد شدند محبوب استعمار! پس اینان نباید بقیه ی ریزشی ها را از خودشان متفاوت بدانند! دقیقاً به همین دلیل است که امام خمینی ملاک را حال افراد معرفی نمودند! ما یاد گرفته ایم که گذشته ی افراد را بالاتر از حالشان ندانیم! ما اصلاً به قول بعضی ها مرده پرستیم و تا از عاقبت به خیری کسی مطمئن نشویم، برایش بزرگداشت نمی گذاریم! چرا که حال فعلی افراد، در آینده گذشته ی شان تلقی خواهد و آینده که هنوز کسی آن را ندیده روزگاری حال افراد تلقی خواهد بود، پس از آنجا که انسان دائماً در حال تغییر است و انتخاب جهت تغییر نیز همواره به سمت کمال نیست، نه تنها برای آینده ی خودمان نگران و طالب عاقبت به خیری هستیم، روی آینده ی کسی نیز قسم نخورده و نمی خوریم.
ما نه روی نام هاشمی، نه روی نام ناطق، نه نام موسوی، نه نام رضایی، نه نام لاریجانی و نه روی نام احمدی نژاد قسم نخورده و نمی خوریم! لطفاً کسی سوءاستفاده نکند! ملاک حال افراد است و بر اساس قرآن کریم تقوای افراد؛ پس ما هر که را که با تقوا تر و البته انقلابی تر باشد عزیز تر و هر که را که بی تقواتر و نتیجتاً ضد انقلاب باشد ذلیل تر می داریم. ما هنوز برای آن هاشمی و تفکراتش زمانی که فرزند و ذخیره ی انقلاب بود احترام قائلیم و البته به همان شکل هم برای آن احمدی نژاد و ایده هایش زمانی که عدالت تنها دغدغه اش بود و در این راه دوست و نصب و سبب و نسبت و سیاست را بر نمی تافت عزیز می دانیم. ما نه از دوست داشتن آن موقع هاشمی پشیمانیم و نه از دوست داشتن آن موقع احمدی نژاد پریشان! فقط ما گذشته ی افراد را ضمانتی برای حال و آینده نمی دانیم، اصلاً ما خودمان به خودمان و آینده ی خودمان هم مشکوکیم! چه رسد به این سیاسیون!
ما نه آن موقع که هاشمی را دوست داشتیم برای خودِ هاشمی بود، نه آن موقع که دشمن داشتیم! نه آن موقع که احمدی نژاد را ستایش می کردیم برای خودِ احمدی نژاد بود و نه الان که انتقاد می کنیم! نه بر اساس حرف احمدی نژاد دشمن هاشمی شدیم و نه بر اساس حرف هاشمی دشمن احمدی نژاد! ما چشممان به راه است! چشممان به انقلاب و است و رهبرانش! ما هر که را که در این مسیر بود تایید می کنیم و هر که را که با آن زاویه پیداکند تاییدمان را از او بر می داریم! به همین راحتی!! ما سی و اندی سال است که یادگرفته ایم پشت نام ها حرکت نکنیم! تا با تغییراتشان گیج شویم! یادگرفته ایم که روی اسامی تعصب نداشته باشیم تا با تغییراتشان عصبی شویم! ما مسیرمان مسیر انقلاب و امام و رهبر است! سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را شعار راهمان قرار داده ایم! ما حفظ انقلاب و اسلام را از اوجب واجبات می دانیم و بر اساس آن است که برنامه ریزی و عمل می کنیم!
ما روی این گذشته که فلان کس روزگاری نخست وزیر امام یا سرباز امام و یا منتخب امام و یا یاور رهبر بود، آن قدر حساب نمی کنیم تا الانشان را نتوانیم تشخیص دهیم و باور کنیم! پس سوءاستفاده ممنوع! کسی حق ندارد گذشته ی سیاه خودش را با حال سیاه کسی دیگر توجیه کند! همه باید دنبال هدایت برویم حتی اگر گمراه باشیم، همه باید از تعداد زیاد هدایت یافتگان مشعوف باشیم نه این که برای توجیه گناه هایمان از زیادشدن گمراهان شاد گردیم، اگر چنین شدیم باید چند برابر احساس خطر کنیم چرا که پل پشت سرمان را خراب کرده ایم، و اصولاً همین خصلت است که تکلیف گمراهان را روشن می کند که آیا قابل هدایتند و یا نه؟! گمراهی که دوست دارد از گمراهی درآید عاشق راستین امام زمان و منتظر واقعی ظهور است و این ادعا برای گمراهی که از گمراهی اش و گمراهی سایرین خوشنود است یک لاف زشت و زننده است! پس لطفاً کسی از گمراهی دیگران سوءاستفاده نکند!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/7/5
11:52 ص
پرداختن به مباحث تاریخی برای کسی که همیشه دروس حفظیاتی و به خصوص تاریخ ضعیفی داشته مشکل است اما چه کنم که این موضوع مدتهاست در ذهنم رخنه کرده و چون کسی به آن نپرداخته است، ناچار چند سطری در مورد آن می نویسم؛ باشد که اساتید تاریخ در تایید و یا رد آن وارد شده و ما هم فیض ببریم:
نحوه ی رشد و نمو سیاسی آقایان مصدق و احمدی نژاد یک شباهت نزدیک داشت و آن این بود که هر دو از قبل روحانیت و حمایت ها و تأییدات علمای دین به قدرت رسیدند (اگر چه میزان پایبندیشان به دین اصلاً قابل قیاس نیست). شباهت مذکور به تنهایی قابل توجه نیست ولی با توجه به مسائلی که روز به روز در حال وقوع است، این شباهت وارد فاز مهمتر و جدیدی می شود.
فاز دوم شباهت مصدق و احمدی نژاد این است که هر دو در یک مقطعی فاصله ی خود را از روحانیت بیشتر و بیشتر کردند و این مسئله از آنجا شروع شد که احساس کردند حمایت و تایید روحانیت فاقد ارزش بوده و برای این که اثبات کنند تنها مرهون خدمات، سیاست، مدیریت و محبوبیت خویش بوده اند حساب خویش را علناً از ایشان جدا کردند و البته فرضیه ی دیگری نیز برای آقای احمدی نژاد موجود است و آن این که دوری احمدی نژاد از روحانیت، ریشه در تلقین توهم تایید مستقیم و بی واسطه از طرف امام زمان دارد.
هم اکنون شاهدیم که روحانیونی که در حمایت از احمدی نژاد نقش بسیار تعیین کننده ای داشته اند، پس از کارساز ندیدن نصیحت و جلسات خصوصی و در پی آن عدم فرصت آقای احمدی نژاد برای استماع نظرات علما، انتقادات علنی را در دستور کار قرار داده اند و اینچنین روحانیونی مانندِ استاد مصباح، پناهیان، آقا تهرانی،سقای بی ریا، رسایی، حائری، حسینیان، شجونی، سالک، طائب، ذوالنور و ... کم کم در صف منتقدین آقای احمدی نژاد قرار گرفتند و این مسئله یادآور جدایی تاریخی آیت الله کاشانی از مصدق و انتقادات ایشان است.
با توجه به سنن الهی و درس هایی که تاریخ با تکرار خود به جوامع و انسان ها می دهد، جدایی دولت از روحانیت ارمغانی جز شکست و تضعیف برای دولت نداشته و نمی توان بر اساس خط سیر موجود، دولت آقای احمدی نژاد را از یک شکست تاریخی مبرا و مصئون دانست؛ اگر چه کودتا از نوع مخلمی یا نظامی در نظامی که اقتدار خود را وامدار ولایت فقیه و مردم ولایت مدار خود می داند، اصلاً قریب به ذهن نیست، ولی متاسفانه بروز کودتای فکری و عملی در خود دولت با ورود گروه منسوب به جریان انحرافی در حال وقوع است و شرط عقل این است که نباید آثار وضعی این مسئله را نادیده انگاشت و باید برای خنثی سازی آن ها نسبت به آسیب های آن شناخت پیدا کرده و برنامه ریزی کرد.
خدا را شکر اقدام مهم و ارزشمند علمای بیدار اسلام به محوریت آقای مصباح در تشکیل جبهه ی پایداری، بیداری و در صحنه بودن روحانیت و علما را نوید می دهد تا احتمال خسران به انقلاب اسلامی ایران تحت لوای ولایت فقیه و تأیید خاصه ی امام زمان به حداقل ممکن کاهش یابد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/6/26
9:59 ص
چقدر دیدن این روزها سخت است! احمدی نژاد مدتی است که حرف های جدید و غریبی می زند، مدتی است که قانون را اگر قبولش نداشته باشد انجام نمی دهد! مگر این که مجبورش کنند!! مدتی است که دیگر هر منتقدی را بدخواه و عقده ای و حسود قلمداد می کند حتی اگر سابقه ی خدمت دیرینه و مخلصانه داشته باشد! مدتی است نشانه های ولایت مداری احمدی نژاد را فقط در کلامش می بینیم! مدتی است که احمدی نژاد بر سر ملت و نظام منت می گذارد! مدتی است که احمدی نژاد نصیحت مادر و برادر و دوست و ولی و بزرگتر و کوچکتر را جمعاً نشنیده می گیرد! مدتی است که رییس جمهور ِ خاکی از تعریف و تمجید دشمنان بیش از انتقاد و خیرخواهی دوستان خوشش می آید! مدتی است که دیگر مفسدین اقتصادی، چهار ستون بدنشان از نام احمدی نژاد نمی لرزد! مدتی است که طرفداران احمدی نژادِ قدیم، دشمن شاد شده اند! مدتی است که دیگر در هر سخنرانیِ احمدی نژاد منتظر یک تنش یا حاشیه ی جدید هستیم! مدتی است که دیگر مشایی را ول کرده ایم چسبیده ایم به خود احمدی نژاد! مدتی است که سران استعمار از کلام احمدی نژاد نمی ترسند! مدتی است که رفتار و گفتار احمدی نژاد، رنگی از "رحماء بینهم و اشداء علی الکفار" ندارد! مدتی است که منتظریم! منتظر یک اتفاق بد! منتظر افولِ یک فروغ! مدتی است که دلمان نگران است، نه نگران دگران، نگران خودمان! مدتی است که دعا می کنیم این 2 سال دیگر به خیر بگذرد! مدتی است که آقازاده ها و رانت خوارها حس تکلیف شان دوباره گل کرده است! مدتی است که مصاحبه های احمدی نژاد با شبکه ها و رسانه های خارجی بیشتر از مردم و رسانه های داخلی شده است! مدتی است که خود احمدی نژاد نمی خواهد کسی او را از جریان انحرافی جدا کند!
همه ی این ها را نگفتم تا ته دل دوستان را خالی کنم، بلکه فقط این ها برای اعلام آماده بودن است! این ها در حد تیراندازی هوایی است برای هشدار! ما یاد گرفته ایم که همیشه آماده باشیم! ما آموخته ایم کسی را "مدار" ندانیم جز ولایت را! ما آموخته ایم، افراد را از دوستان شان بشناسیم نه از چشم و ابرو و چربیِ زیر پوست شان! ما منتظریم! منتظریم که احمدی نژاد تکلیف نهایش را با خودش روشن کند! ما می خواهیم بدانیم احمدی نژاد این همه فرصتی را که برای شناخت دوست و دشمن و بازگشت به وی داده شد، غنیمت خواهد دانست یا نه! ما تکلیف مان روشن است! ما تا ظهور حضرت حجب مطیع ولایت فقیهیم! ما برای این که از ولایت فقیه خارج شویم برای ظهور، صغری و کبری نمی چینیم! ما تکلیف مان با خودمان و خدای مان و انقلاب و رهبرمان روشن است! ما تحت لوای ولایت فقیه منتظر ظهور حضرت حجتیم! ما نه حجتیه هستیم و نه صالحیه و نه مطیع هیچ مکتب خود ساخته از ایرانی گرفته تا انسانیه و تا عرفانیه! ما منتظریم بقیه تکلیف شان را با خودشان روشن کنند، ما براساس دستور امام مان ولایت فقیه را همان ولایت رسول الله می دانیم و بر اساس همو پشتیبان او خواهیم بود و نخواهیم گذاشت مملکت به دست نااهلان بیفتد.
ما تکلیف مان با خودمان روشن است، برای عزت انقلاب و رهبرمان تلاش و دعا می کنیم و البته همچنان برای هدایت احمدی نژاد هم، نصیحت و دعا!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/6/24
12:42 ع
در سال 89 مطلبی را نوشته بودم خطاب به آقای احمدی نژاد با این عنوان که "بگذارید احمدی نژاد بخواند" و امروز که مرورش کردم انگار همین الان هم حرف ته دلم همان است که بود، نمی دانم چطور می توانم مطلبم را به ایشان برسانم ولی توکل بر خدا شاید خدا خواست و میسر گردید:
رییس جمهور عزیز! خدا شاهد است که طی این 6 سال که از ریاست جمهوریت می گذرد، چقدر برای بی خوابی ها و مظلومیت هایت، ناراحت شده ام، چقدر در مقابل انتقادها و هجمه های غیر منصفانه، با صبر و منطق سایرین را به رعایت انصاف دعوت کرده ام، بیان اینها نه از باب منت است که هدف اثبات نمک نشناس نبودن است. دکتر جان! من هرگز به مناظره ات ایراد نگرفته ام، هرگز به عامیانه صحبت کردنت انتقاد نکرده ام، هرگز از خاکی بودنت خجالت نکشیده ام، همیشه از احیای نام امام عصر در چهارگوشه ی دنیا احساس غرور و افتخار کرده ام، همیشه از زنده کردن نام عدالت در بین مظلومان و ظالمان به خود بالیده ام، اما...
اما آنچه که موجب دلگیریم شده است، این است که کسی حایل بین شما و ما شده است، کسی مانع بین شما و علما شده است، همان کسی که رییس دفتر شما شده است و دوستانش که انگار در دولت با تقسیم سلولی در حال زیاد شدن هستند، کسی که نه تولایش و نه تبرایش مشهود نیست، کسی که تولایش در ولایت پذیری مشکوک و تبرایش در برائت از مشرکان و منافقان مورد سؤال است، کسی که به احترام هیچکس دست از صحبت های غیر تخصصی اش برنمی دارد، کسی که فکر می کند در دین، در جامعه، در هنر، در فلسفه و در منطق کسی جلودارش نیست، کسی که اهل مناظره نیست و اهل مناقشه است، کسی که باعث شده است تا به رضایت علما کمتر اهمیت بدهی، کسی که باعث شد تا لفظ ایران در برابر کلمه ی اسلام قرار گیرد، کسی که با مردم غاصب اسرائیل ، شاه اردن و فتنه گران اگر دوست نباشد، حداقل دشمن نیست! کسی که اصرار دارد با هر کسی با هر فکر و عملی و هر ظاهر و باطنی دوست باشد! کسی که اصرار دارد کسی از او بدش نیاید! کسی که شما را کانالیزه می کند! کسی که مخالفانش را بر نمی تابد! کسی که اصرار دارد ایدوئولوژیست است! کسی که اصرار دارد مکتب ساز است! کسی که اصرار دارد برداشتش از اسلام را به همه قالب کند! کسی که اصراردارد حرف نو بزند، حتی اگر نوروز را با ماه رمضان یکی کند! کسی که به نظر می رسد تا ظهور انسان کامل، از هیچ عالمی پیروی نمی کند! کسی که به نظر می رسد، انسان کامل را بهانه ای برای خودرأیی، خود محوری و لجاجت خود قرار داده است! کسی که به نظر می رسد ولایت امام عصر را سدی در برابر ولایت فقیه می داند!
خلاصه آقای رییس جمهور عزیز! هر چه که به این دشمنِ دوست نما نزدیک می شوی، از علما و مردم و مسلمین جهان دور می شوی، آنقدر اسلام را ایرانی کرده که در دنیا بجای اسلام، مجبور به دعوت به عدالت شده اید! احمدی نژاد عزیز! باور کنید در عصر غیبت کبری، نوابی برای هدایت مستقیم شما وجود ندارد! این خود امام زمان است که به پیروان ولایت فقیه، با دست غیبی اش کمک می کند، نه مدعیان رابطه با امام عصر!
احمدی نژاد عزیز، کانالیزه نشو! نگذار خندقی بین شما و مردم و علما ایجاد شود! شمایی که هرگز هیچ مصلحتی و عدالتی را برای کسب مقام دنیا معطل نکردی، طعمه ی کسی نشو که هدف اولش پیروزی در انتخابات بعدی و جلب همه ی آراست! نگذار که برای خرید رأی هر کس و ناکسی، رأی مستضعفین و مؤمنان هدر رود! نگذار نیت الهی شما را خراب کنند! آیا کسی به شما نگفته است که مؤمنان و علما از شما دلگیرند! و یا شاید نوشته اند ولی از سد دفتر شما رد نشده است! احمدی نژاد عزیز! باور کنید تا ظهور انسان کامل، هدایت در تبعیت از همین ولایت فقیه است که مطمئناً تحت حمایت و هدایت انسان کامل است! احمدی نژاد عزیز! نکند کسی از اطرافیان شما خود را به جای نائب امام عصر یا پیغام رسان نائب ایشان، جا زده باشد! می دانی همان هایی را می گویم که مدعی شدند در پیرامون شما هاله ی نور بود! آقای احمدی نژاد من یقین دارم که امام زمان (عج)، کسی را که در سرزمین استکبار از حضرتش می گوید، مورد عنایت و حمایت قرار می دهد، اما این مسئله نیازی به طرح هاله ی نور ندارد! دارد؟! نکند بازهم متوهمان و مدعیان تبعیت مستقیم از امام زمان، با این هاله های متوهمانه، از ارادت واقعی شما به حضرت ولی عصر سوءاستفاده می کنند! شما را به خدا اگر از آقای جوادی آملی و شاگردانش در حفظ راز هاله ی نور امانت داری ندیدی، از طرح مسائل دینی با سایر علما منصرف نشو! قربانت بروم! گلایه نمی کنم چرا وقتی که گفتند این آقای مشایی موجب سرخوردگی دوستداران شما می شود، باور نکردید! اما به شدت گلایه می کنم از این که این واقعیت را می بینید و باور نمی کنید! آقای احمدی نژاد عزیز! از این که در یک ارکستر موسیقی می نشینید کسی به شما انتقاد نکرده و نمی کند، اما از اینکه آقای مشایی و دوستانش بخواهند به زور علما را هم موسیقی دان کنند، انتقاد دارم و این لجاجت را چیزی جز سوءقصدی شوم به رابطه شما و علما نمی دانم. آقای احمدی نژاد عزیز! به دو جبهه ای که دست در دست هم، رابطه ی شما را با علما تخریب می کنند، (جبهه یی که خود را اصول گرای واقعی می داند و در قم خانه کرده و جبهه ی مشایی) توجه داشته باش که خدای نکرده قیچی نشوی! آقای احمدی نژاد شکست فتنه گران و پیروزی شما، مدیون دعای همین علما و مؤمنین است نه مدیون مدعیان متوهم! نکند خود را به این جبهه وام دار بدانی!
آقای احمدی نژادِ عزیز! برگرد و غصه را در چشم حامیانت ببین! شما را به خدا بیش از این پشتوانه ی 40 میلیونی ات را به رضایتِ به قول خودت آن خس و خاشاکِ وطن فروش، نفروش! در این کشور هم ایرانیت سر جای خود است و هم اسلامیت، نیازی نیست کسی به نام مکتب سازی در توازن این دو دستکاری کند! آقای احمدی نژاد برگرد و چهره ی دوستان واقعیت را ببین! آیا هنوز آن لبخند رضایتِ زمانی که دست رهبر را می بوسیدی در سیمایشان می بینی!؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/6/22
6:42 ع
در حاشیه ی اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی تحت حمایت آقای مشایی که تصویر دونامه ی ایشان به دو وزیر برای کمک به اختلاس کننده نیز امروز روی سایتهای خبری قرار گرفته است، مطلب زیر تقدیم می گردد:
آقای سقای بی ریا نماینده ی سابق رییس جمهور در امور روحانیت چندی پیش گفتند که "آقای مشایی به آقای احمدی نژاد گفت که من در حالات خاص عبادی یقین پیدا کردم که در مناظره باید نام برخی ها برده شود" و ایشان نیز نامبرد و با توجه به این که به اذعان خود آقای احمدی نژاد لیست اسامی مفسدان مدتهاست که در جیب شان است، به نظر می رسد تنها کسی که مانع افشای آنها شده است و البته تنها کسی که ایشان از وی حرف شنوی دارند، همان آقای مشایی است!، و با توجه به این که ایشان بسیار عارف و عاقل و تاریخ دان و مفسر و مهدی شناس و ایران شناس و نبی شناس و ولی مدار و ... هستند به نظر بنده بسیار بعید است که چنین مسئله ای بدون دلیل باشد و ممکن است یک سلسله دلایل برای این عدم افشا وجود داشته باشد که ضمن توجه به آنها، ما را از انتخاب یا پیشنهاد گزینه های جدید و مناسب دیگر و یا پیشنهاد حذف برخی گزینه ها که با مقام شامخ ایشان در تضاد است، به آنها توجه فرمایید:
1- اصولاً افشاگری چیز بدی است چون که بر اساس سخن بزرگان، کسی را افشا نکن تا کسی تو را افشا نکند.
2- افشاگری خطرناک است چون همیشه ته نخ مشخص نیست، چه بسا کسانی که سر نخ را کشیدند و تهش از کنار خودشان عیان شد.
3- افشاگری عمل غیر انسانی است چون باعث می شود تا راه های فساد نیز همراه مفسدان پلمب شود و مفسدان بدون این که شناسایی شوند در آتش جهنم نیز نسوزند و اصولا اگر چنین راه هایی به صورت کامل بسته شود خداوند چگونه خواهد توانست جهنمش را پر کند؟!
4- افشاگری کاری غیر انسانی است و جز در موارد خیلی اضطراری نباید صورت گیرد چرا که حتی خطاکاران نیز ممکن است جنبه های بسیار خوبی در کنار خطاهایشان داشته باشند و ممکن است در آینده ی نزدیک برای کارهای خیر، به کمک های همان "مفشور علیه" نیاز پیدا شود.
5- اصولاً افشاگران به بهشت نمی روند چرا که احتمالاً اساتید عرفانی چون آقای یعقوبی، افشاگری علیه مفسدان اقتصادی را جزء اشد غیبتها دانسته و چه بسا مفسدان اقتصادی که در پی هدایت در کلاسهای عرفانی به صورت منظم حاضر می شوند.
6- افشاگری عملی ناپسند است چرا که چه بسا "مفشور علیه" در آینده ی نزدیک پشیمان شود و خطاهایش را جبران نماید و اصولا انسان جایز الخطاست به خصوص از نوع مفسدان اقتصادی کلان!
7- افشاگری کاری ظالمانه است چرا که ممکن است کسی سهواً و از روی جهل مثلاً با یک اشتباه میلیاردها و حتی هزاران میلیارد در حسابش جابجا شود و چه ارزشی دارد که انسان برای یک عدد کم قابل و چند صفر ناقابل آبروی انسان شریفی را بریزد!
8- افشاگری در مورد مفسدان اقتصادی فی النفسه اشتباه است چرا که اصولاً مفسدان اقتصادی زیادی وجود داشته اند که در خدمت جامعه و مظلومین و مستضعفان زحمت ها کشیده اند که می توان از نمونه ی خارجی اش مانند رابین هود یا زورو و از نمونه های داخلی اش مانند شهرام جزایری و کرباسچی نام برد که واقعا چنین انسانهایی، برگ زرینی در دفتر مفسدان اقتصادی را از خود به یادگار گذاشته اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.