91/11/20
10:15 ص
اگر چه رویه این وبلاگ انتشار مطالب غیر نیست، ولی برخی مباحث و اهمیت آنها موجب می شود رویه وبلاگ را بهم بزنم. مدیر مسئول کیهان با درج یادداشتی با عنوان" ارثیه کسی نیست!" به افشای زوایایی از ماجرای استیضاح وزیر کار پرداخت:
1- بامداد دیروز سعید مرتضوی که دوشنبه شب هفته جاری بازداشت شده بود از زندان آزاد شد. دادستانی تهران با انتشار بیانیه ای درباره علت و چرایی این اقدام خود آورده است «پس از اعلام جرم دادستان تهران علیه سعید مرتضوی به اتهام قید شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و پس از تحقیق و تفهیم اتهام توسط بازپرس پرونده به زندان معرفی گردید. متعاقبا پس از تکمیل تحقیقات بازپرس، نامبرده با صدور قرار تامین مناسب آزاد شد. همچنین از فاضل لاریجانی با توجه به مطالب منعکس در نوار منتشره تحقیقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت. رسیدگی به پرونده هر دو نفر فوق ادامه دارد.» ادامه مطلب...
91/11/17
1:39 ع
بعد از اخلاق زشتی که از سران قوای مجریه و مقننه و برخی دیگر مسئولان و نمایندگان حاضر در جلسه استیضاح وزیر کار سر زد، دیشب خبری منتشر شد با این مضمون که آقای سعید مرتضوی بازداشت شد. اگر چه حقیر در همین وبلاگ بارها و بارها و قبل از فوت ستار بهشتی، بر لزوم برخورد با عوامل کهریزک و کسانی که با اقدامات خودسرانه و غیرقانونی برای نظام هزینه ایجاد می کنند، تأکید کرده ام، اما این که این بازداشت دقیقاً یک روز پس از جلسه ی یکشنبه سیاه صورت گیرد به راحتی قابل اغماض نیست.
سوال این است که قوه ی محترم قضاییه چرا نسبت به بازداشت، محاکمه و برخورد قانونی با متخلفان و متهمان آن قدر تعلل می کند تا ایشان یا فرار کنند یا طلبکار شوند و یا به سمت های بالاتر منصوب گردند و هم این که قوه ی قضاییه در مضان اتهام سیاسی کاری قرار گیرد؟! بارها و بارها شاهد بوده ایم که اتهامات متعددی بر علیه سران فتنه، حلقه ی انحرافی و برخی مسئولان دولت و تعدادی از نمایندگان مجلس و برخی آقازاده ها در جامعه منتشر می شود و این انتشار اخبار نه تنها از سوی قوه ی محترم قضاییه رد نمی شود، بلکه به آنها دامن نیز زده می شود و این سؤال ایجاد می شود که اگر این افراد خبط و خطایی کرده اند، چرا ایشان را به صورت حضوری و در صورت عدم حضور به صورت غیابی و علنی و یا با هر صورت دیگر که قانون اجازه داده است محاکمه نمی نمایند؟!
البته در حاشیه همین بازداشت، سؤالی نیز از قوه ی مجریه وجود دارد: که چرا با تعریف خط قرمز اصرار دارد افرادی را که با وجود اتهامات سنگین و بعضاً عدیده در پیرامون شان وجود دارند را همچنان در معرض اتهام نگاه دارد؟! آیا دولت محترم بهتر نیست با تعامل با قوه ی قضاییه اجازه دهد این افراد محترمانه و منصفانه مورد بازجویی و تحقیق قرار گیرند تا در صورت برائت، هم دامن دولت از این اتهامات پاک شود و هم تهمت زنندگان مورد پیگرد قانونی و تنبیه قرار گیرند؟! آیا دولت دوست دارد که قوه ی قضاییه به بهانه ی تعریف خط قرمز، افرادی چون جوانفکر یا مرتضوی را در زمانی که رییس جمهور در کشور حضور ندارد را بازداشت کند؟! آیا دولت با این حرکات به دنبال مظلوم نمایی است یا از انتشار مطالب خاصی در جلسات بازجویی می هراسد؟!
پیشنهاد من این است که اولاً دولت به جای تعریف خط قرمز برای زیرمجموعه ی خود، با تعامل سازنده و مثبت با قوه ی قضاییه، هم طهارت دامان خودش را اثبات نماید و هم تهمت زنندگان را به سزای عمل شان برساند و پیشنهادم به قوه ی قضاییه نیز این است که در مواردی که متهمی جهت بازجویی یا محاکمه به دادگاه نمی آید، رفتار قانونی خود را قبل از بحرانی شدن مسئله و پیش از این که برچسب سیاسی کاری بخورد انجام دهد و عادلانه و قاطعانه برخورد شود نه این که از یک سو، متهمی مانند مهدی هاشمی را از ورود به کشور منع کنند تا مبادا زحمت محاکمه به دوش قوه قضاییه افتد و از سوی دیگر متهمین دیگر را با این وضعیت برای بازجویی بازداشت نمایند.
این مطلب در عمارنامه نیز منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: دولت(52) عدالت(35) قوه قضاییه(26) مهدی هاشمی(12) سران قوا(9)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/5/16
12:37 ص
روزنامه ی دولتی ایران امروز در مقاله ای ضمن سیاسی خواندن حکم دیوان عدالت اداری در خصوص آقای مرتضوی، این گونه آرا را موجب سرخوردگی نیروهای انقلابی دانسته و کشور را در فتنه های بعدی مشکل ساز معرفی نموده است. جالب است که این عبارت سرخوردگی نیروهای انقلابی چقدر آشناست و چقدر ما را به یاد دلیل مخالفت رهبر معظم انقلاب با معاونت اولی مشایی می اندازد که در مرقومه ی کوچکشان به رییس جمهور بیان شده بود و اکنون همان عبارت در قبال حمایت همان گروه از یکی از نزدیکانشان یعنی آقای مرتضوی بکار برده می شود!! گویی این گروه هرعیبی را که به آن محکوم می شود، مدعی عصمت از آن می گردد، مدتی پیش که ولایت مداری این جریان به دلیل سخنان دور از شعارهای اصلی نظام زیرسوال رفت، ایشان شدند مدعی واقعی! ولایت مداری و ما شدیم ولایت نفهم! چرا که ایشان ولایت را در انسان کامل معنی کردند و ما ولایت فقیه را در ادامه ی همان ولایت می دانیم و البته که چنین تعبیر جز از کسانی که با انسان کامل درارتباطند منطقی به نظر نمی رسد!!!
و اما بعد از یادآوری این اصطلاح آشنا، چیز دیگری به ذهنم می رسد و آن نقش این گونه نیروهای به اصطلاح انقلابی! در تشدید فتنه هاست. فتنه ی کوی دانشگاه و فتنه ی انتخابات 88 هردو از یک لحاظ مورد سوءاستفاده ی ضدانقلاب، شعله ور شدن فتنه و تأسف شدید رهبر انقلاب بودند، یکی از طرف همان نیروهای لباس شخصی به اصطلاح انقلابی و دیگری از طرف همان رقم زنندگان ماجرای کهریزک.
نمی دانم! شاید این گونه افراد به زعم عقل ناقص خودشان، واقعاً با اقدامات فراقانونی قصد خدمت به انقلاب را دارند، ولی این جهل و بی بصیرتی شان است که موجب سوءاستفاده ی ضدانقلاب می گردد و شاید نیز این قبیل رفتارها از بیماری های روحی و روانی اینگونه مدافعان انقلاب رقم می خورد تا گناهان بزرگ خود را کوچک بشمارند و این گناهان چقدر بزرگند وقتی که کوچک نیز شمرده می شوند.
امثال مرتضوی بارها و بارها موجب سرخوردگی مدافعان واقعی انقلاب شده اند، هم ایشان بودند که به فتنه گران و ساکتین فتنه، بهانه می دادند تا اصل فتنه را واگذارند و فرعش را علم کنند و هم ایشان اکنون برخورد با خودشان را موجب سرخوردگی مدافعان انقلاب می شمارند، نمی دانم این ادعای شان از توهم برمی آید، یا از جهل و یا از کبر، ولی می دانم که بر اساس قرآن حکیم، شیطان چه ماهرانه اعمال زشت انسان را در گمانشان زینت می دهد تا این گونه خود را در جایگاهی فراتر از شرع و قانون و عقل و انقلاب بشناسد. آخر کدام اصل انقلابی، کدام اصل شرعی و کدام اصل قانونی و کدام اصل عقلی به انسان اجازه می دهد تا فاجعه ی کهریزک را رقم بزند و یا سوءمدیریت در آن را کوچک بشمارد و یا از آن دفاع کند و یا آن را خدمت به انقلاب معرفی کند؟!
در پایان باید لازم می دانم تا جایگاه مقدس بسیج و نیروهایی را که فارغ از تندروی و افراط و بدون ارتکاب اعمال فراقانونی و تهاجمی، تنها از انقلاب در برابر فتنه گران دفاع می کنند، مبرا از کسانی که در این مقاله مورد نکوهش قرار گرفتند معرفی کنم و البته که ایشان بهترین مدافعان انقلابند و هرگز نیز از برخورد با افرادی مانند مرتضوی، سرخورده نخواهند شد و برعکس موجب خواهد شد تا با خنثی سازی سوء استفاده های کینه توزانه ضد انقلاب، دفاعی جانانه تر از انقلاب به خصوص روشن نمودن عوام بنمایند. و دیگر این که ای کاش قوه ی محترم قضاییه و اجزاء وی در برابر فتنه گران و سران فتنه و آقازاده های شرورشان نیز بهتر عمل می نمود و این گونه شاهد نمی بودیم که موسوی ها، کروبی ها، خاتمی ها، مرتضوی ها، فائزه ها، مهدی هاشمی ها، خاوری ها، رحیمی ها و ... به راحتی یا محامه ی عادلانه نشوند و یا مجازات نشوند و یا فراری داده شوند و این گونه تنها موجب مظلوم نمایی ایشان گردند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/12/28
12:2 ع
با توجه به انتصاب قاضی مرتضوی به عنوان ریاست سازمان تأمین اجتماعی، به نظر می رسد آقای احمدی نژاد عامداً به دنبال حاشیه سازی است و یا اینکه سهواً از سوی برخی اطرافیان به این سمت هدایت می شوند؛ منظورم همان ها است که در شب مناظره ایشان را به سمت افشاگری علیه هاشمی هل دادند و همان ها که به اذعان ایشان در جریان سوال از رییس جمهور وی را ترغیب به گفتن موارد جنجالی کردند، و همان ها که به ایشان رسانده اند که هاله ی نور اطرافشان بود و همان ها که گفتند همه ی کارهای دولت را امام زمان مدیریت می کند و همان ها که مکتب شان مکتب ایران است و آمالشان آمال انسان.
یقیناً برخی دوستان جدید دولت، با این نوشته به دوست قدیمی دولت تاخته و از همان روش جوانفکر در توجیه و سفسطه استفاده خواهند نمود اما براستی:
1- آیا آقای احمدی نژاد که از منتقدان جدی بکارگیری حلقه های مدیریت بود، خود به حلقه ی بسته مدیران آن هم از نوع خاص روی نیاورده است؟!
2- آیا آقای احمدی نژاد مدیران خوب و بدون حاشیه نمی شناختند و یا این که آقای مرتضوی تخصص و تجربه ی خاصی در خصوص تأمین اجتماعی بودند که غیر قابل چشم پوشی بود؟!
3- آیا قرار است سازمان تأمین اجتماعی که مستقیماً با زندگی و بیماری و بازنشستگی و سلامت قشر بزرگی از کارگران و کارمندان سروکار دارد، مانند کهریزک مدیریت شود؟!
4- آیا انتخاب چنین مدیری با اتهام مرتبط با فجایای کهریزک در جریان فتنه، موجب در مظان اتهام قرار گرفتن دولت نمی شود؟! و آیا شرط عقل دوری از مظان اتهام بودن نیست؟!
5- احتمالاً دوستان متعصب آقای احمدی نژاد ادعا می کنند که تمام دوستان نزدیک ایشان به ناحق در مظان اتهام قرار می گیرند، که من از ایشان می خواهم به وجدان و حافظه ی خویش رجوع کنند که آیا کسی می توانست امثال لنکرانی (یا به قول رییس جمهور هلو) را در مظان چنین اتهاماتی قرار دهد؟!
6- اصولاً کسانی که حاشیه سازند بخت بیشتری برای اشغال پستهای حساسی مانند مشاورت و ریاست دفتری و سازمان میراث فرهنگی و ... دارند؟! گویی ریاست محترم جمهور پستهای حساسی را که از دسترس مجلس خارجند را برای افراد خاص و در مظان اتهام رزرو کرده اند؟!
7- با توحه به بحث جدید استیضاح وزارت کار از سوی مجلس به خاطر این انتصاب، و دعواهای اخیر در خصوص بحث سوال از رییس جمهور و هیأت نظارت بر اجرای قانون اساسی، نظر شما چیست که اگر ریاست دو قوه مجریه و مقننه به عنوان جنگ تن به تن باهم یک مبارزه آزاد بکنند و اعضای مجلس و دولت و ملت را با همدیگر طرف نکنند؟! البته پیشنهاد جایگزینم این است که به نمایندگی از خود فامیل های سببی عزیز خود آقایان مشایی و مطهری را به این میدان نبرد بفرستند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.