91/12/25
10:41 ص
با توجه به این که در چند پست، به مبانی فکری و اعتقادی جریان انحرافی پرداختم و با توجه به مسائلی مانند ادعای دیدن هاله ی نور، کشف مدیریت مستقیم امام زمان در بحث هدفمندی، اظهار نظر قطعی در معرفی یاران امام زمان، ادعای شدید ولایت مداری در عین تبعیت نکردن از ولایت فقیه و برخی علائم دیگر، بالاخره یکی از طرفداران جناب مشایی که در این وبلاگ بارها به دفاع از مشایی پرداخته بودند، گفتند که مشکل از شماست که این مسائل را باور نمی کنید وگرنه این مسائل و ارتباطات غیبی وجود دارد و با ظهور امام شرمندگی برای منکران این مسائل می ماند.
فارغ از این که نظر این دوست، چقدر بر مطالبم در باب انحرافات جریان انحرافی صحه می گذارد، لازم دیدم از نگاه دینی و البته تا حدی که به مسئله اشراف دارم به رد این گونه ارتباطات و استفاده از آنها بپردازم:
در تمام داستان هایی که از قرآن مجید به خاطر داردم، غیر از داستان حضرت خضر علیه السلام که نشان می دهد برخی از اولیای الهی از اطلاعات غیبی خود مجاز به استفاده بودند، سایر انبیای الهی جز در مواردی که وحی (در بیداری یا خواب) به ایشان می شده است مجاز به چنین کاری نبودند و حتی چنین علمی نداشتند. به عنوان مثال حضرت ابراهیم با دیدن خوابی که در مورد قربانی کردن حضرت اسماعیل دیدند به نوعی مورد وحی و دستور الهی قرار گرفتند، اما اینگونه به خاطر ندارم که پیامبری و یا امامی معصوم از غیب دانی خود در مدیریت و رفتار خود استفاده کرده باشد.
حضرت پیامبر اعظم صلوات الله علیه، بهترین بنده ی خدا و برترین اسوه ی مومنین، بین استفاده از غیب و مشورت، مشورت را انتخاب می کردند، حضرت علی علیه السلام اگر چه می دانستند ابن ملجم در کدام شب و در کدام مسجد چه خیالی در سر دارد ولی براساس غیب دانی تسلیم نشد، حضرت امام حسین علیه السلام اگر چه داستان کربلا و عاقبت اجابتِ دعوت کوفیان را می دانستند اما به جای رفتار براساس دانش غیبی خود، از تکلیف خود تبعیت نمود. در داستان شهادت بسیاری از ائمه صلوات الله علیهم اجمعین می دانیم که امامان ما از شهادت شان در همان شب یا روز مطلع بوده اند، اما هیچ پرهیزی براساس آن اطلاعات غیبی انجام نداده و طبق روال عادی و تکلیف خود عمل می نمودند.
بحث دیگر این که منابع غیبی همیشه از سوی خداوند نیستند، و اگر چه وحی و الهام از سوی خدا تنها برای خالصان است که صورت می گیرد ولی هستند افرار و اشراری که به واسطه ی ریاضت یا برخی اعمال خاص، از منابع شیطانی برایشان الهام می شود، پس اگر حقیری مانند من خبری از غیب آورد و محقق شد، نباید فوراً فرقه ای برای تبعیت از او تشکیل داد، چه بسا این اخبار از طریق حدس و یا راههای حرام مثل رابطه با اجنه و شیاطین حاصل شده باشد، منابع غیبی که در قرآن کریم نیز به وجود چنین ارتباطاتی صحه گذاشته شده و البته این اعمال از گناهان بزرگ و حرام قطعی می باشند و اگر کسی از راه حلال و براساس خواست خداوند به چنین قدرتهایی رسید یقین بدانید که این فرد از آنهاست که حتماً ظرفیتش را داشته است که به او داده اند چرا که:
هرکه را اسرار حق آموختند، مهرکردند و دهانش دوختند
این چنین افر ادی می شوند مثل آیت الله بهجت، نه مثل برخی دیگر که اسرار (موهوم) عیان گویند و بعد ادعای حلاج شدن داشته باشند.
حال با مثالهای فوق که یقیناً می توان خیلی بیش از آنها یافت و در اینجا قلت شان به دلیل قلت دانش من در تاریخ اسلام است، چگونه می توان نتیجه گرفت که کسی در حد و اندازه ی آقای مشایی و یا دوستان شان، بافرض (محال) براساس دانش غیبی خود از تکلیفِ شرعی و عقلی خود شانه خالی کند؟ بر چه اساسی می توان گفت که چون فرضاً چیزی از غیب به ایشان رسیده است پس می توانند رأساً به آن عمل کنند حتی اگر برخلاف شرع و عقل باشد؟ مگر این که فرض کنیم ایشان مقامی مافوق حضرت موسی و در حد حضرت خضر علیهما السلام داشته باشند؛ البته یکی از دوستان و اساتید آقای مشایی (آقای یعقوبی) ادعاهای اینطوری به صورت علنی در مورد نصیحت به حضرت موسی دارد که این گزینه را نیز می توان رد نشده روی میز نگاه داشت.
در روایات مسلم و قطعی داریم که کسی که ادعای اطلاع از برخی اخبار غیبی خاص مانند تعیین روز قیامت و یا موعد ظهور و یا ارتباط با امام زمان دارد دروغگوست، حتی علما و بزرگانی که با امام زمان ارتباط داشتند بعد از فوت شان و از سوی نزدیکان و خواص شان چنین مسائلی کشف گردید، نه این که خودشان بیایند و دوربزنند که مستقیم رابطه داریم و هاله ی نور دورمان هست و دیگر دوران تحسس (حس کردن امام زمان عج) است و می توان امام زمان (عج) را حس کرد و با او رابطه داشت.
حتی می گویند برای عرفای بزرگ که حالت های معنوی غیبی و شهودی حاصل می شود نیز آن حالت، تنها برای خود آن عارف معنی دارد و مستند است و اینگونه نیست که برای سایرین حجت و قابل اتباع باشد. در هر صورت کشف این انحرافات و تجویز دارو برای آنها کار اساتید اخلاق و علمای دین است و اگر کسی از ایشان فاصله گرفت، این بیماری انحرافی تمام شئون او را در بر می گیرد، دیگر اگر قرار شد قیمت سود بانکی را نیز تعیین کند وابسته به این حالات می شود، اگر قرار باشد کسی را عزل و یا نصب کند هم نمی تواند از این قوای توهمی استفاده نکند، بسیاری از اعمال رییس جمهور که حتی برای اطرافیان ایشان هم قابل فهم نیست احتمال قریب به یقین از همین منابع موهوم نشأت می گیرد، یعنی وزیری که نمره اش بیست است یا آن یکی که هلو بود را نیز بر اساس همان دلایل عوض می کند یا دیگری را در مأموریت عزل می کند، اگر قرار بود انقلابی را اسلامی یا انسانی بداند آن را هم به همان منابعش رجوع می دهد، اگر قرار شد فتوا دهد با مردم اسرائیل دوستیم یا نه، آن را هم به همان منابع رجوع می دهد، اگر قرار باشد بفهمد کسی یار امام زمان است یانه می تواند با استفاده از همان منابع موهوم به صورت قطعی بفهمد که چه کسی یار هست و چه کسی یار نیست.
در هر صورت تکلیف مسلمین در زمان غیبتِ معصوم، مشخصاً انجام تکالیف شرعی شان و تبعیت از علما و فقهاست و در عصر حاضر بر عصاره ی جمع علما یعنی مقام معظم ولایت فقیه است، همان مقام که به زعم امام خمینی ولایت رسول را دارد، نه این که براساس اطلاعات موهوم، غیرمستند و شهود ادعایی از عرفای جعلی و مدعیان دروغین ارتباط با امام معصوم گام بردارند و به جایی برسند که به جای امام زمان، مشایی بشود رهبرشان و شمشیر در برابر نائب برحق امام زمان بکشند. دوستان توجه داشته باشند که در ابتدا زاویه پیدا کردن، اگر چه چندان به چشم نمی آید ولی با طی مسیر، ناگاه فرسنگ ها از سبیل هدایت فاصله ایجاد می شد و همین خارج شدن از جاده ی ولایت است که می شود در هروادی سرگشتگی و حیرانی و گمراهی.
این مطلب در عصرهامون منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: انحراف مشایی هاله نور احمدی نژاد ولایت فقیه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.