مدام از برخی مسئولان کشور سخنانی در معرفی امام زمان عج شنیده و می شنویم و همواره از این که مسئولان و مردم کشورما همواره به یاد امام زمان و دلتنگ ظهورایشان هستند احساس افتخار کرده ایم، اما بحثی را که مطرح می کنم ریشه در برخی انحرافات عمیق و بدیع در باب انتظار دارد. انحراف در باب مهدویت همواره وجود داشته و انجمن حجتیه و مکتب خودساخته بهاییت ریشه در انحرافات این باب دارد. قبلاً در باب انحرافاتی که ریشه از فهم غلط و سلیقه ای از مفاهیم عمیق دینی مانند توکل و توسل و استخاره دارد مطالبی را نوشته ام و اکنون این انحراف خطرناک و جدید که ریشه در باب مهدویت دارد را معرفی خواهم نمود. از شما مخاطب عزیز تقاضا دارم مطلب را با حوصله از مقدمه شروع کنید تا خدای ناکرده اختلافی ناشی از سوءتفاهم با نگارنده ایجاد نشود.
غیبت و انتظار مفاهیمی عمیق بوده که علمای راستین شیعه همواره به صورت ریشه ای و علمی پرداخته اند و عصاره ی تمام این تضارب آرای ناشی از آیات و روایات و علوم دینی در باب غیبت کبری و انتظار در مفهوم جدیدی به نام اصل ولایت فقیه بروز پیدا نموده است. براساس روایات مسلم و قطعی که به ما رسیده است در زمان غیبت کبری، علما و فقهای دین نیابت امام زمان را دارند و باید از ایشان تبعیت نمود و با توجه به اصل پذیرفته شده اجماع در کشف و استنباط و رفع نیازهای جامعه اسلامی، مفهوم ولایت فقیه با همان تعریف ولایت رسول الله (به تعبیر امام وارسته انقلاب خمینی کبیر) پا به عرصه پرچمداری اسلام گذاشت و با توجه به استفاده از پتانسیل وحدت مسلمین، از آن روز تا کنون پرچم اسلام راستین روزبه روز برافراشته تر و برافراشته تر می شود.
ولایت فقیه از آن جهت بهترین جایگزین امام معصوم در عصر غیبت است که هم مفهوم وحدت و تبعیت و هم حکومت دینی را در خود مستتر دارد و حکومتی که به این اصل مترقی مجهز باشد کمترین احتمال لغزش و خطا را در پیش روخواهد داشت و اینچنین حکومتی، باب بدعت ها و انحرافات را بر روشنفکران!!! و منحرفان خواهد بست. اینجاست که ولایت فقیه که خود حفاظت و مقدمه سازی ظهور حضرت حجت را بر عهده گرفته است، هدف نیش و نوش های سمی دشمنان اسلام راستین و امام زمان قرار می گیرد، ولی با توجه به پایگاه مستحکمی که امام زمان در دل شیعیان و مؤمنان دارد، روز به روز اقتدار ولایت فقیه به واسطه نیابت از امام زمان بیشتر و بیشتر و محبوبیت او فراگیرتر و جهان شمول تر گردیده است، آنچنان که آوازه این اقتدار و محبوبیت پا از مرزهای جغرافیایی فراتر نهاده و موجب ناامیدی دشمنان از حربه تحریف، بدعت و تحجر در انقلاب گردیده است.
ولی فقیه با توجه به تسلطی که در حوزه علوم دینی و اشرافی که به مسائل سیاسی زمان دارد، همواره نسبت به شناخت بازی دشمنان و بدعت آورندگان و البته متحجرین هشیار بوده و مفاهیمی مانند پلورالیزم و سکولاریزم و عرفانهای نوظهور و مکاتب بشرساخته و اسلام افراطی و طالبانیسم نیز نتوانسته اند بدعت و تحجر را در این حکومت وارد کنند و اینچنین است که اصل ولایت فقیه در عین تبلیغ و گسترش اسلام راستین در برابر مظاهر پیشرفت و علوم و تکنولوژی های نوین نیز کم نیاورده و در واقع با تفقه در دین، جایگاه زمان را در پیشرفت دین قدر بداند و اینچنین عامل زمان، پیشرفت علم و تکنولوژی که موجب رکود سایر ادیان می گردید را به عنوان یک ابزار نشر و توسعه در دست بگیرد.
و اما چندسالی است که ایستادگی ولی فقیه در برابر انحرافات موجب گردیده است تا یک انحراف نوین زاده شود. این بیماری بدخیم، ولی فقیه را که ریشه در تفکر انتظار و غیبت امام زمان دارد را منافی مفهوم انتظار (حجتیه) معرفی می کند و مفهوم ولایت فقیه را با ولایت مداری در تضاد می داند، چرا که انسان کامل را در (عصر غیبت صغری!!) در دسترس و ارجح از ولایت فقیه می داند. این جریان، به منظور خنثی سازی مفهوم ولایت فقیه به ناچار باید مشروعیت این اصل مترقی (ولایت فقیه) را که برگفته از مهدویت اصیل است را زیر سوال برده و برای همین باید از اعتبار امام زمان در تایید بدعت ها و بدعت گزاران استفاده می نماید. اینچنین است که مدعیان این تفکر انحرافی، در پیروزی ها، پیروزی خود را مستقیماً تحت نام و تایید امام زمان معرفی می کنند و در شکست ها و ضعف ها دیگران را به ایستادگی در برابر انسان کامل محکوم می نمایند تا اعتبار کسب کرده را از دست ندهند و اعتبار رقبا را زیر سوال برند.
اگر چه این انحراف در ابتدا با یک نشت فکری از یک به ظاهر دوست یا بهتر بگویم مراد منحرف آغاز شد، ولی کم کم مجموعه ای را که بزرگترین افتخارش دست بوسی ولایت فقیه بود را به صورت کامل آلوده و یا طرد نمود و بعد از مدتی مراد و مرشد انحرافات از نظرها محو شد و ادامه ی انحراف به مریدان فکری این انحراف سپرده شد.
این منحرفان در مواقعی که علناً در برابر ولی فقیه ایستاده بودند، ادعای ولایت مداری شان گوش فلک را کر می کرد و در مواقعی که مورد انتقاد ولی فقیه و یا ولایت مداران قرار می گرفتند فوراً شروع می کردند به معرفی انسان کامل و این که هیچ کسی جز او اعتباری برای حکومت ندارد و این که تنها اوست که باید از او اطاعت کرد و ...، اگر چه این مفاهیم شاید در نظر اول مفاهیم خوب و قابل ستایشی به نظر برسند اما وقتی که با دیده بصیرت به آنها نگریسته می شود و آنها را در کنار ناسیونالیزم و فقه گریزی و تساهل این گروه و تعاریف انجمن حجتیه از بحث انتظار می گذاریم به این نتیجه می رسیم که ادعاهای ایشان در ارج گذاشتن به مقام انسان کامل، ریشه از نوعی تفکرات حجتیه داشته و تنها برای توجیه اشتباهات و طغیان هایی که در برابر دستورات ولی فقیه انجام داده اند مطرح می شود، گویی این گروه می خواهند تمرد خود را از ولی فقیه در سایه اطاعت شان از امام زمان یا همان انسان کامل توجیه کنند و اینچنین هم خودشان را منتسب به معصوم بدانند و هم اعتبار ولی فقیه را زیر سوال ببرند.
اینان نه تنها معتقدند که اسلام را تنها باید به دست امام زمان سپرد، بلکه گویی از خدمت هر کس دیگر به اسلام نیز زیاد خوششان نمی آید، ایشان خدمت به ظهور را در پرداختن به انسان جستجو می کنند و گویی پرداختن به اسلام را تنها در حوزه امام زمان می دانند. اگر چه حجتیه های قدیم مایل بودند کناری بنشینند و افزایش ظلم و فساد را به انتظار ظهور تنها نظاره کنند، اما ایشان از قدرت بدشان نمی آید.
نتیجه: در تاریخ 27/12/89 مطلبی نوشته بودم با این عنوان که “آیا امام عصر مسخ انقلابش را به نام خودش می بیند؟!” و در آن مطلب مباحث اخیر را تا حدودی مورد واکاوی قرار داده بودم و اما اکنون بیشتر به این مسئله ایمان دارم که هر گونه نسبت ناروا و ناسزا اعم از "هاله ی نور" یا "مدیریت مستقیم امام زمان در بحث هدفمندی" و "ادعاهای ولایت مداری مصادف با قهر یا تمرد از ولایت فقیه" و "طرح بحث غیبت صغری با این تعبیر که در غیبت صغری ارتباط با امام زمان مانند غیبت صغری می تواند محسوس و مستقیم باشد" و "تعریف مکتب ایرانی" و "غیر اسلامی دانستن قیام های منطقه" و .... با تناقضات آشکار و بعضاً رسوایی همراه شد و البته این مسئله برایم قابل پیش بینی بود چرا که مدیریت امام زمان را حقیقتاً نافذ می دانم، به خصوص این که هرگز ایشان نمی گذارند کسی یا کسانی منحرف، با سوءاستفاده از نام ایشان انقلابی را که هزاران خون بسیجی با پیشانی بند "یا مهدی" و "یا زهرا" و "یا حسین" علیهم السلام به پای آن ریخته شده را با انحرافات فکری و بدعت های زشت مسخ نماید.
اکنون حقیر بخش زیادی از مشکلات کشور را ناشی از نیت پلید نشر این بدعت می دانم، نیتی که هر موفقیت را ناشی از تأیید مستقیم امام زمان و نشانی از بی نیازی به ولی فقیه و اطاعت از ایشان معرفی می نماید و با رسوا شدن، روز به روز به جریانی عصبی و تنش زا تبدیل می شود، جریانی که علی رغم دستورات مؤکد رهبر به حفظ وحدت و پرهیز از علنی کردن اختلافات و تمرکز بر حل مشکلات مردم هنوز تبعیت خود را از این دستور اعلام ننموده است و این درحالی است که سران دو قوه ی مقننه و قضاییه سریعاً و صریحاً نسبت به این مسئله اقدام نمودند و البته ما به تمرد های یک هفته ای و ده روزه و شاید بیشتر این جریان و ادعاهای بعدشان در باب ولایت مداری و انسان (کامل) محوری عادت کرده ایم و با شناخت ریشه ی این ادعاها دیگر متعجب نخواهیم شد.
خبر تکمیلی: بالاخره رییس محترم جمهور نیز تبعیت خود را از دستور رهبر معظم انقلاب اعلام نمودند، امید که هر چه زودتر شاهد حل شدن مشکلات گفتاری، رفتاری و فکری در کشور باشیم.
مطالب مرتبط:
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.