91/12/14
11:30 ع
صنعت خودروسازی ایران با کلی حمایتی که از آن شد، به عنوان یک صنعت استراتژیک و قابل افتخار در کشور ما مطرح شده است، صنعتی که اگر نبود، خودرو خودش به یک سوژه ی جدی برای تحریم تبدیل می شد، اما این صنعت به اینجا نرسید مگر این که مردم تا سال ها و حتی همچنان، کیفیت پایین و قیمت بالای محصولات خودروسازان را تحمل کردند و دم برنیاوردند و حکومت نیز تمام حمایت ویژه ی خود را به پای این صنعتِ استراتژیک نهاد تا شاید روزی بشود که این صنعت، جبران کننده ی لطف مردم و صبر حکومت گردد و بتواند خودروی با کیفیت ایرانی را باقیمت مناسب مایه ی افتخار ایرانیان نماید، اما گویا این همه حمایت که مشروط به افزایش کیفیت و کاهش قیمت صورت می گرفت، به اینجا رسیده است که این صنعت روز به روز خودخواه تر و ننرتر شود.
این صنعت که همیشه به اشتغال مستقیم و جانبی زیادش می نازید، به راحتی قطعه سازان داخلی را با مشکلات حاد مواجه کرد، در حالی که صنایع خودروسازی، محصولات شان را پیش فروش می کردند اما پول محصولات قطعه سازان را به صورت شش ماهه و بیشتر پرداخت می کردند و حتی به همین هم بسنده نمی کردند، بلکه قطعات بنجل و ارزان تر چینی را به محصولات قطعه سازان داخلی ترجیح می دادند و همین مسئله موجب شد، صنایع مظلوم قطعه سازی خودرو، به ورطه ی تعطیلی کشانده شوند.
صنعتی که تاسال ها، حیاتش به گمرک 90 درصدی بود که از محصولات رقبای خارجی شان ستانده می شد، امروز با گران شدن ارز، چونان کفتارانی که در کمین ملت بودند، به سرو دوش ملت پریدند و ابتدا با کاهش محصول و سپس با ایجاد حباب قیمتی و در گام بعد با رسمیت بخشیدن همان قیمت های گران و هم اکنون نیز با پافشاری بر همان قیمت های خودساخته، خون ملت را در شیشه کردند.
این صنعت که سالها با ادعای تولید ملی بودن، با تحریک احساسات وطن دوستانه، مشتریانش را به سمت خود جذب می کرد، در برابر فشارهای تحریم ناگهان به یک وارد کننده تغییر ماهیت داد تا بتواند کاهش محصولات و افزایش قیمتش را به نسبت گران شدن ارز توجیه نماید. همین صنعتِ جسور که مصلحت کشور و مردم و حکومت را به سخره گرفته است، امروز با پایین آمدن قیمت ارز و همکاری دولت در خصوص تأمین تسهیلات مورد نیاز و تخصیص ارز مبادله ای و حتی گمرک 45 درصدی از خودروهای خارجی نیز، حاضر نیست تا از فشار قیمتی اش بکاهد، در حالی که به بهانه ی افزایش قیمت بازار، قیمت محصولات را هرچقدر که دلشان خواست افزایش دادند، امروز با کاهش چشمگیرِ قیمت بازار، حاضر نیستند به کاهش قیمت تن دهند، تا نشان دهند که نه حرمتی برای مشتریان شان قائلند و نه برای اعتبار خود و نه برای اعتلای کشورشان.
مروز ما منتظریم تا خودروسازانی که حاضر به گردن نهادن به قانون و مصالح مردم و کشور نیستند به کاهش قیمت تا مرز انصاف، ملزم شوند، این الزام می تواند با ابزارهایی که همه ی دولت ها دارند مانند کاهش حقوق گمرکی، یا افزایش میزان واردات و یا کاهش صادرات و سایر اهرم های حکومتی صورت گیرد، تا مردم بیش از این، مورد بی مهری و ناسپاسی و استهزاء این صنعت انحصاری و خودخواه واقع نشوند.
مطالب مرتبط:
پیشنهاد برای کنترل بازار خودرو
بی توجهی خودروسازان به امر رهبرخودروسازان، دوچرخه بسازند
گام های بعدی کنترل بازار چیست؟
خودروسازان انتقام حمایت ها را می گیرند
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/13
11:56 ع
اگر چه در اواخر سال "تولید ملی، حمایت از نیروی کار و سرمایه ایرانی" قرار داریم اما، عملاً توقعات تولید کنندگان و نیروی کار محقق نشد و سرمایه ایرانیان در بخش تولید در امنیت قرار نداشتند و به همین لحاظ سرمایه ها به سمت غیرمثبت سوق یافت. در کنار عدم تحقق نقش دولت با توجه به تشدید تحریم ها، همچنین سوءمدیریت ها، حاشیه سازی ها و تنش های بی فایده داخلی، فقدان دو عامل درونی در صنایع نیز در عدم حصول به اهداف امسال مؤثربود، یکی فرهنگ کار و دیگری مدیریت. فرهنگ کار بحث مجزایی را می طلبد، اما در این مقاله به بحث مدیریت در بنگاه های تولید خواهم پرداخت.
متأسفانه غالب بنگاه های تولیدی در کشور ما به صورت علمی و اصولی مدیریت نمی شوند و حتی فاصله ی مدیریت موجود تا سطح علمی آن قدر زیاد است که نمی توان وضعیت فعلی را حتی رو به رشد توصیف کرد. در کشور ما غالباً مدیریت کارگاه ها، توسط مالکان آن ها انجام می شود و این مسئله موجب گردیده است تا سرمایه داران به واسطه ی سرمایه ی خود، در حیطه ی مدیریت نیز ورود پیدا کنند. اگر چه کسب سرمایه ی حلال از هر راهی که باشد قابل احترام است ولی دلیل نمی شود، اگر کسی مثلاً تاجر یا پزشک خوبی بود، مدیر خوبی هم باشد.
مدیر خوب بودن نیازمند 2 مسئله ی حیاتی است، یکی استعدادهای ذاتی و دیگر علم مدیریت، در حالی که در کشور ما در بسیاری از موارد، افرادی وارد این عرصه می شوند نه استعداد ذاتی اش را دارند و نه علمش را، تنها به ریاست علاقه دارند و مدیریت را نیز ریاست می شناسند.
یک تولید، پایدار نمی ماند مگر این که سنگ بنایش را علمی بنا بگذارند، یعنی انتخاب محصولش برای مدت طولانی مورد نیاز باشد، بازار پسندی داشته باشد، دارای تنوع و قابلیت ارتقا باشد، بین کیفیت، کمیت و قیمت تمام شده محصولات تعادل برقرار گردد، تأمین مواد اولیه اش آسان باشد و خیلی عوامل دیگر که در کتابهای مدیریت دقیقاً به آنها اشاره شده است، اما متأسفانه بسیاری از صنایع ما در همان مرحله ی شروع به کار، این موارد را رعایت نمی کنند، بسیار شاهد بوده ام که صنایع فرسوده و دست دوم کشورهای شرق اروپایی را وارد کرده و یک کارخانه با کلی کارگر راه انداخته اند، اما به دلیل کیفیت پایین، کمیت بالا و ضایعات زیاد، عملاً نمی توانند با تولیدات خارجی رقابت نمایند، در حالی که اگر در همان مرحله ی طراحی و ساخت، امور علمی اجرا شوند، احتمال پایداری، پیشرفت و توسعه ی آن صنعت نیز به مراتب بیشتر می شود.
هیچ تولیدی پایدار نمی ماند، مگر این که بتواند از سرمایه های خود به خوبی استفاده نماید، نه آن قدر در استفاده از آنها زیاده روی کند که مستهلک و فرسوده و خراب شوند و نه این که اینقدر خاک بخورند که زنگ بزنند.
حسن استفاده از سرمایه ی انسانی، خودش یک کار بسیار حرفه ای است، این که شما بتوانید نیروی کار را همدل و همکار خود بنمایید یک گام بزرگ است، در حالی که غالب مدیران طوری مدیریت می کنند که نیروی کار حس بردگی پیدا می کند و چنین نیرویی از فکر و ابتکار و تلاش خود برای تولید مایه نمی گذارد بلکه هدفش این است که باری به هرجهت در کارگاه مشغول باشد و نانی به سفره ی خانواده ببرد. شیوه های صحیح مدیریتی می توانند نیروی انسانی را به مهمترین و اصلی ترین و سودآورترین سرمایه ی یک صنعت تبدیل نماید، جذب نیروی مناسب، حفظ آنها به لحاظ فیزیکی و روحی و مالی و آموزش و ارتقای دانش فنی آنها از اهمیت بسیار بالا و جزء ضروریات یک تولید پویا تلقی می شوند.
دستگاه ها و تجهیزات نیز جزء سرمایه های گران در هر کارگاه هستند و باید به صورت بهینه از آن ها مورد استفاده قرار گیرند و هم به خوبی سرویس و نگاهداری شوند وگرنه یک تکنولوژی پس از یک دوره ی سودآوری زیاد، ناگهان با معضلات مختلف فنی مواجه شده و موجب افزایش تعمیرات مکرر و رکود خط تولید وکاهش عمر مفید آنها می گردد.
سرمایه های مالی نیز بسیار حساسند، یک مدیر باید برای سرمایه هایی که در اختیار دارد برنامه داشته باشد، نمی توان تمام سرمایه را به خرید مواد اولیه اختصاص داد و بعد در پرداخت حق و حقوق کارگران یا تعمیرات احتمالی و ... با مشکل مواجه شد، یک مدیر باید بتواند از نیازهای مالی کارگاه شناخت و پیش بینی داشته باشد و بتواند به موقع و از مجاری مناسب نسبت به تأمین آنها اقدام نماید که البته این مقوله، یک شق دیگر هم دارد که به مؤسسات مالی و حمایت های دولت مربوط است.
هر تولیدی برای بقا به 2 رابطه ی خارجی نیاز دارد، یکی برای ورود مایحتاج و دیگری برای فروش محصولات. تأمین مواد اولیه از منابع مطمئن بعضاً اقتضا می کند که یک تولید کننده، منابع متعددی را زیرسر داشته باشد و این که برای کمی ارزان تر خریدن آنها، منابع مطمئن تأمین مواد اولیه خود را از دست ندهد. از سوی دیگر حیاتِ یک تولید، به داشتن بازارهای مطمئن فروش محصول است. بقای هر تولید به جلب مشتری و حفظ آنهاست، مهمی که در کشور ما معمولاً نادیده گرفته می شود؛ بسیارند تولیدکنندگانی که در ابتدا مشتریان زیادی را جلب می کنند ولی به زودی آنها را از دست می دهند.
انبارهای یک بنگاه تولیدی به لحاظ میزان مواد اولیه و میزان محصول انبارشده، شاخصه ی مناسبی از مدیریت مناسب یک بنگاه تولیدی است، البته در شرایط اقتصاد مقاومتی، حجم انبار مواد اولیه، کمی بحث متفاوتی دارد چرا که در این شرایطی، صنایع باید اطمینان بیشتری از تأمین مواد اولیه ی خود داشته باشند و برای این اطمینان می توانند کمی بیشتر مواد اولیه خود را تأمین نمایند و اگر در کارگاهی انبار محصول پر باشد نشان از وجود یک یا چند بحران است، یعنی یا بحران بازاریابی وجود دارد، یا بحران کیفیت و یا بحران قیمت تمام شده و هر بحرانی نشان از یک یا چند سوءمدیریت احتمالیست.
مدیریت این قدر تخصصی شده است که هر یک از موارد فوق، خودشان رشته های تحصیلی تخصصی دارند یعنی در یک بنگاه تولیدی بزرگ، نه تنها در رأس هرم مدیریت باید یک مدیر حرفه ای باشد، بلکه برای هر بخش باید از مدیران کارآمدی که با مختصات فنی و تخصصی حوزه ی مدیریتی خود آشنایی کامل داشته باشد استفاده نمود، به شخصه معتقدم که اگر در بدو شروع کار هر بنگاه تولیدی تا تمام شؤون تولید، مدیریت به شیوه ی علمی صورت گیرد، شاهد یک جهش در تولید ملی و اشتغال و تولید ثروت خواهیم بود، جهشی که تنها با همگرایی مدیران و سرمایه داران میسر خواهد شد.
برچسب های مرتبط:
تولید(19) بهره وری(16)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/13
6:34 ع
چندروز بود که به خاطر پرونده ای که برای ارسال به دادگاه تجدید نظراستان آماده شده بود با دادگاه تماس تلفنی می گرفتم تا روند ارسال را پیگیری کنم، که بالاخره امروز لطف کردند و گوشی مبارک را برداشته و جواب تلفن را دادند و مسئول محترم دفتر دادگاه مزبور گفت که از دادگاه تجدید نظر دستور داده اند که هیچ پرونده ای را از 12 اسفند به بعد به دادگاه تجدید نظر ارسال نکنند و این که بعد از 13 فروردین کم کم!!! پرونده ها به دادگاه مزبور ارسال خواهند شد.
کشور خودش کم تعطیلی دارد، از 2-3 هفته قبل از آنها و بین آنها نیز عملاً به همان تعطیلی ها اضافه می شود. در شرایطی که ریاست محترم قوه ی قضاییه بیشترین مشکل سیستم قضایی را کمبود نیرو می دانند، گویا موارد دیگری نیز در اطاله ی بررسی ها موثر است، مواردی مانند همین تعطیلی ها، اشتباهات اداری زیاد و البته ضعف های ساختاری.
جالب است آماری که در دست قوه ی محترم قضاییه است عملاً با واقعیت فاصله ی زیادی دارد، یعنی زمانی که پیامک صدور رأی برای شاکی ارسال می گردد، عملاً رأیی هنوز انشاء نشده است و معمولاً 1 ماه بعد چیزی به اسم رأی آماده ی ابلاغ می شود و با زمانی که خود ابلاغ طول می کشد به حدود 2 ماه می رسد ولی رییس محترم قوه ی قضاییه آماری دریافت می دارد که نشان می دهد 2 ماه از زمان بررسی پرونده ها کاهش یافته است و چه بسا چه افتخارات و چه تشویقات نیز در این میان ردوبدل گردد.
طولانی شدن پرونده ها ی قضایی خود از عوامل موثر از انباشت شدن آنها، خستگی مردم از شکایت، ناامیدی از عدالت، افزایش هزینه های دادرسی و سوءاستفاده ی قانون شکنان می گردد، در صورتی که اگر پرونده ها با دقت، شجاعت و سرعت مورد بررسی قرار گیرند عملاً بسیاری از قانون شکنان، فکر قانون شکنی را از سر بیرون کرده و در بلند مدت حجم پرونده های قضایی به شدت کاهش می یابد.
برچسب های مرتبط:
عدالت(36) قوه قضاییه(28)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/11
3:8 ع
امروز بر حسب تصادف، مقاله ای مربوط به حدود یکسال پیشD یکی از نویسندگان ارزشی که خیلی هم برایش احترام قائلم، را دیدم که خیلی محترمانه از استاد مصباح خرده گرفته بودند که چرا ایشان جریان انحرافی را از جریان فتنه خطرناک تر معرفی کرده بودند. اکنون بعد از ماه ها از آن جریان و با شفاف تر شدن مسائل احساس کردم می توانم بهتر به مسئله بپردازم:
ابتدا این که استاد مصباح هرگز خطرناکی فتنه را منکر نشدند و زمانی این سخن را فرمودند که بساط فتنه برچیده شده بود ولی برخی آن جمله ی استاد را به اشتباه برداشت کردند، استاد مصباح یزدی، استاد شناخت جریان های سیاسی هستند و البته استاد بودن ایشان برخواسته از منافع حزبی و خانوادگی و نفسانی ایشان نیست، استاد مصباح پیش از این که خیلی از مدعیان بصیرت، (که ثابت شد بیشتر حرص فرزندان خود را می خوردند،) جریان انحرافی و مشکلات آن را شناختند اما به جای این که از آب گل آلود (مثل آن برخی ها) ماهی بگیرند، تا جایی که احتمالی برای تأثیر و اصلاح بود، با نمایندگانی مانند حجج الاسلام و المسلمین آقا تهرانی و سقای بی ریا و حتی شخص خودشان سعی در اصلاح داشتند تا جایی که واقعاً ناامید شدند.
و اما جریان فتنه؛ این جریان به لحاظ فکری دنباله ی جریان اصلاحات بود ولی با یک کاتالیزور یا اسم رمز به نام تقلب، همراه شد، مبانی فکری اصلاحات، مدتها بود که دیگر بین مردم جایگاهی نداشت؛ همان نگاهی که با پلورالیزم، تمام دروغ ها را در کنار حقیقت اسلام مشروع می دانست، در دوره ی اصلاحات کاملاً برای مردم شناخته شد و آن چیزی که موجب فتنه شد، نه آن مبانی فکری بلکه آن دروغ بزرگ بود، دروغی که با مکشوف شدنش، فتنه نیز مانند کف فرونشست. اگر چه کشور در دوران فتنه و حتی پس از آن تا کنون، شرایط سختی را به لحاظ آن سپری نمود ولی عملاً شناختن ماهیت آن کار چندان سختی نبود و همین مسأله موجب شد تا در هنگام فتنه تمام بچه حزب اللهی ها و بسیجی ها با فتنه جنگیدند و روشنگری کردند.
اما جریان انحرافی، به لحاظ فکری حاوی مطالبی است که مانند جریان اصلاحات هنوز برای بسیاری مکشوف نشده باشد. اگر چه جریان انحرافی به لحاظ اعتقادی شباهت زیادی به جریان اصلاحات دارد، اما به لحاظ ظواهر و رفتار سردمداران آن، جذابیت هایی دارد که برخی را، از درک تفکرات انحرافی این جریان مغفول داشته است. جریان انحرافی نیز مانند جریان اصلاحات اعتقاد چندانی به حکومت دینی به نام ولایت فقیه ندارد و ولایت مداری شان دچار نقصان است و اگرچه در ظاهر دلایل جریان اصلاحات و انحرافی در ولایت مدار نبودن یکیست، اما در واقع از دو تفکر متفاوت و حتی متضاد نشأت می گیرد.
اصلاحاتی ها ولایت مداریشان مورد سوال بود، چرا که اصولاً اعتقادشان به ولایت معصوم و حتی حضور امام زمان زیرسوال بود، همانطوری که برخی بزرگان این جریان بعدها منکر وجود امام زمان (عج) شدند؛ ولی در تفکر انحرافی، این ولایت پذیری در برابر ولایت فقیه است که زیرسوال است (نه ولایت مداری در برابر امام معصوم)، چرا که اصولاً این جریان، برمبنای تفکراتی که مورد تأیید علمای دین نیست، حضور امام زمان را آنقدر در دسترس خود می بیند که نیازی به ولایت فقیه احساس نمی کند، این مسئله را از آنگاه متوجه شدم که دولت در عین سرپیچی و تعلل از دستورات رهبری، مدعی اول ولایت مداری در تمام کشور بود و اما مبانی فکری این نوع از ولایت مداری نیز، در اصولی سردمداران این جریان با بحث ظهور کبری و صغری قابل شناسایی است.
از مشخصات سردمداران جریان انحرافی، مردم داری، تواضع، ساده زیستی و پرتلاشی شان است، رفتارهایی که در جریان اصلاحات و سازندگی تقریباً محو شده بودند. همین صفات جذاب در انحرافی ها، موجب جذب برخی ظاهر بین ها که نمی توانند مبانی فکری انحرافی را در خلال سخنان ایشان تشخیص دهند گردیده است. یعنی وقتی می بیند طرف از حضرت مهدی و مهدویت و انسان کامل، عاشقانه در آن سوی دنیا نیز سخن می گوید، همین برایش اکتفا می کند، چرا که نمی تواند انحرافات ریشه ای بحث مهدویت را در کلام رفتار ایشان تشخیص دهد. در تاریخ اسلام و تمام ادیان الهی، تغییر مبانی فکری از همین جا شروع شد که افرادی، دریافت های تصدیق نشده ی خود را با آن اعتقادات همراه کردند، همین برداشت های من درآوردی و غیرعالمانه از دین باعث شد که میان این همه ادیان الهی (البته جز تشیع راستین) همگی دچار تحریف و انحراف گردند، انحرافی که به واسطه ی حضور معصوم و اعتقاد و تبعیت از دستورات ایشان تاکنون نتوانسته است تشیع را گرفتار نماید و همان اعتقاد است که در زمان غیبت معصوم، مردم را به فقها و علما حوالت می دهد نه به مکاشفه و ادعاهای مدعیان از رابطه با امام غائب.
در جریان اصلاحات، با این سفسطه که هرکسی می تواند برداشت خودش را از دین داشته باشد، اسلام را هدف قرار دادند و حتی این که سایر عرفان ها و اعتقادات نیز می توانند صحیح باشند، کلید زاییده شدن و تبلیغ عرفان های کاذب و نو ظهور را در کشور زدند، جریان اصلاحات سعیش این بود که سیاست و دیانت را از هم جداسازد و به همین دلیل سردمداران و مسئولان اصلاحاتی کشور، کمترین سخنان دینی می زدند و اصولاً کاری به مسائل مذهبی نداشتند؛ اما جریان انحرافی مبانی اش با این تفکر متفاوت است، این جریان هیچ پرهیزی از آغشته کردن دین به تمام شئون مدیریتی خود ندارند، این جریان، تفسیرخودش را از دین در تمام حوزه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ارائه و بر اساس همان، کشور را اداره می کند.
در شیوه ی اداره ی کشور بر اساس سیستم انحرافی، تصمیمی مطرح می شود و این تصمیم به مثابه ی وحی منزل تلقی می شود و هرکسی که دربرابر آن قیام کند (چه کارشناس و چه منتقد و چه مسئول) در هر مقامی که باشد، مخالف و بعضاً دشمن تلقی می شود، در چنین نگاهی نه داوری و حکمیت مقامات بالاتر معنی دارد نه ولایت فقیه، نه قانون و نه سایر قوا، چرا که تصور این است که تصمیمات از عوالم بالاتر جاری شده اند، مثل مدیریت هدفمندی یارانه ها که مستقیماً به امام زمان متصل شد و خیلی از عزل ها که حقیقتاً قابل توجیه نبود و برای بهترین وزرا و بدون هرگونه تذکر و یا علامتی رخ داد و یا برخی وزرا و مسئولان که علی رغم سوءمدیریت های آشکار، همچنان ابقا و حتی تشویق می شوند.
اگر چه گذشت زمان، تأیید نظر استاد مصباح را سهل کرده است اما حقیر آن را در دو گام انجام می دهم، درگام اول این که جریان انحرافی کمرنگ تر از جریان فتنه نیست، چرا که این جریان نیز با توجه به رفتارهایی که در موارد متعدد از عزل و نصب ها تا قهر و نازها و حاشیه سازی ها و دامن زدن به اختلافات (که رهبری از آن به خیانت و بداخلاقی تعبیر نمودند)، از خود نشان داده است، پتانسیل بروز رفتارهای خشن و ساختارشکنانه را نیز دارد و در گام دوم این که جریان انحرافی فقط به یک دروغ و بداخلاقی برای ساختارشکنی متوسل نمی شود، بلکه به مجموعه ای از دروغ ها و بداخلاقی ها متوسل می شود. این جریان همه ی قوا را خائن خواهد دانست، رهبری را تسلیم و اهل تسامح و سازشگری معرفی می کند، سپاه را زیرسوال می برد، شورای نگهبان را نیز و به همین شکل خودش را در موقعیت تنها حق مطلق در کشور معرفی نموده و سایرین را ظالم و سازشکار و ناحق معرفی خواهد نمود، اگر چه جریان فتنه نیز همین کارها را کرد (یعنی صداقت و سلامت همه ی ارگانهای حکومتی را زیر سوال برد) ولی همانطوری که گفتم تفاوت جریان فتنه و انحرافی در این است که جریان فتنه فقط روی یک دروغ به نام تهمت سرمایه گذاری کرد و این که سرمایه گذاری جریان فتنه، از 3 ماه قبل از انتخابات آغاز شد؛ اما جریان انحرافی اکنون بیش از 2 سال است که در حال تشکیک در سلامت، عدالت، حقانیت، حتی مشروعیت و مقبولیت دیگر مسئولان و قوا و نهادهای نظام است، این مظلوم نمایی های جریان انحرافی، البته به همت برخی دیگر بیشتر به بار نشسته است و اکنون در جمع قلیلی از نیروهای مذهبی، این مظلوم نمایی ها مورد پذیرش قرار گرفته است، کسانی که تا همین چندی پیش مدعی ولایت مداری بودند، اکنون گلایه های شان از رهبری، از قلم ها و کلام های شان بیرون می زند و البته کسانی نیز هستند که با دیدن تناقضات رفتاری و گفتاری، راه شان را از جریان انحرافی جدا خواهند نمود و این همان نقطه ضعف جریان انحرافی است که خیلی روی ریزشهای شان برنامه ندارد، ریزشی که از همان گاه که اصرار برای جلب آرای همان 13 میلیون نفر مخالف احمدی نژاد در دستور کار این جریان قرار گرفت، قابل پیش بینی بود)، همان اشتباهی که جریان اصلاحات نمود، یعنی این جریانات هرگز گمان نمی کنند که چقدر راحت ریزش پاییزی و ابدی به سراغ شان خواهد آمد هرچند اگر خودشان را به بهار منتسب بدانند.
البته در کنار تمام موارد بالا، یک مسئله ی کاملاً مهم و حیاتی باعث می شود که رفع خطر انحراف از جای دیگری مدیریت شود که قبلاً مشروحاً طی مطلبی به آن پرداخته ام، مخلص کلام این که امام معصوم، نمی گذارد کسی از نام ایشان برای ضربه زدن به نائب برحق و مقدمه ی حکومت جهانی شان سوءاستفاده نماید، همانطوری که نگذاشت آنها که مدعی مدیریت امام زمانی در بعضی بخش ها بودند، بتوانند بهانه ای برای سوءاستفاده داشته باشند، همانطوری که نگذاشت تا برخی اثبات نمایند که می شود گوش به حرف ولی فقیه نداد و مورد تأیید امام زمان قرار گرفت. اکنون جریان انحرافی نمی توانند مدعی یک مدیریت بسیار عالی و قابل دفاع باشند، چیزی که برای ادامه ی اعتماد مردم به جریان انحرافی، پس از شرط ولایت مداری شرط لازم بود که وجود ندارد.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.
از برچسب های مرتبط دیدن فرمایید: انحراف(26) ولایت مداری(18) حضرت مهدی عج(8) هاله نور(3) استاد مصباح(8) مشایی(33)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/9
9:6 ص
وقتی قیمت سکه در بازار روز حدود 1 میلیون و 400 هزارتومان باشد و بانک مرکزی هم بخواهد به صورت 6 ماه آن را پیش فروش کند، چگونه می توان توقع داشت مردم برای سکه ی 1 میلیون و 250 هزارتومانی صف بکشند، خب معلوم است که مردم ترجیح می دهند به بازار بروند و همان سکه ی 1 میلیون و 400 هزارتومانی را بخرند و همین می شود افزایش تقاضا در بازار سکه و در نتیجه افزایش قیمت سکه در بازار. از سوی دیگر وقتی کسی قرار است 1 میلیون و 250 هزارتومان را با این تورم موجود در بانک بخواباند تا 6 ماه دیگر سکه به او بدهند، یعنی 6 ماه دیگر قیمت فروش بیشتری برای سکه را انتظار می کشند و این انتظار قیمتی برای سکه نیز در کنار عامل اولی که ذکر شد، موجب می شود عملاً نرخ گذاری سکه هم نقدینگی را به صورت مطلوب جمع نکند و هم قیمت سکه را به صورت کوتاه مدت و بلند مدت افزایش دهد و این که قیمت سکه و طلا و ارز از مؤلفه هایی هستند که ارزش پول ملی را نشان می دهند و وقتی ارزش پول ملی در برابر سکه و طلا کاهش یابد، خود بخود در برابر ارز نیز کاهش خواهد یافت، تجربه نیز همین را ثابت کرده است که قیمت ارز و سکه همیشه باهم و به موازات هم بالا می روند. در واقع بانک مرکزی با یک سیاست اشتباه، موجب می شود که ارزش پول ملی کاهش یابد، نقدینگی به خوبی جمع آوری نشود و در نهایت تورم افزایش یابد.
از سوی دیگر قرار شد که بانک مرکزی براساس قیمت روز سکه و هر سه روز قیمت جدیدی برای پیش فروش سکه اعلام کند و این یعنی قیمت سکه در بازار، مستقیماً قیمت پیش فروش را افزایش داده و قیمت پیش فروش نیز قیمت سکه را زیاد می کند، چرخه های اشتباهی که امثال آن در بخش های مختلف اقتصادی بازهم قابل مشاهده هستند. چقدر خوب است که سیاستهای کلان پولی و اقتصادی کشور در همان گام اول صحیح برداشته شوند وگرنه مدام باید اصلاحیه و متمم و تبصره بخورند و بازار را ملتهب و بی اعتماد نمایند و نتیجه ی همه ی اینها با عوامل قبلی می شود تورم، گرانی و آشفتگی های اجتماعی و اقتصادی و سپس تنش های سیاسی برای دنبال مقصر گشتن.
مطالب مرتبط: اقتصاد(42) دولت(54) بانک(11) ارز(10) نقدینگی(6) بانک(5)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/9
12:5 ص
با پیشنهادات و اعلام تمایلاتی که از سوی سران آمریکا برای مذاکره ی مستقیم با ایران به وجود آمده است، میزان تناقضات رفتاری آمریکا مدام در حال افزایش است. از یک سو تشدید تحریم ها و از یک سو اصرار به نزدیک شدن و مذاکره کردن. اگر چه لایه اول تحلیلی که این تناقضات در پی دارند در راستای همان سیاست چماق و هویج است، اما در لایه های بعدی تحلیلی جدیدتر و جدی تر هم بدست خواهیم آورد. آمریکا طی 2-3 سال اخیر و پس از بروز فتنه 88، جنگ با ایران را در زمین های بیشتری به صورت جدی شروع کرد، از سوریه و ترکیه و عربستان و عراق و مصر و افغانستان بگیرید تا جنگهای اقتصادی و تشدید عملیاتهای جاسوسی و سایبری و تروریستی و حتی عرصه های هنری؛ آمریکا در همه ی این زمین ها به شدت و با تمام وجود و آبرو اعتبار خود حاضر شد، به نحوی که در برخی از این جنگ ها، عملاً حیثیت نداشته اش را نیز به باد داد. اکنون بعد از 2-3 سالی که گذشت، جز آشکار کردن خوی درندگی و زورگویی و بی آبرویی، آمریکا دستیافت دیگری نداشته است و در عین حال که در جبهه های کلیدی درگیر جنگ های فرسایشی و رو به شکست گردیده است، بیشتر و بیشتر به اهمیت و قدرت نفوذ ایران پی می برد. قدرت نفوذی که باید به عنوان قوی ترین قدرت نرم جهان از آن یاد کرد، قدرتی که جهان را و به خصوص کشورهای اسلامی را تحت الشعاع خود قرار داده است.
از یک سو آمریکا آخرین تیرهای ممکنش را هم به ایران شلیک کرده است و دیگر تیری برای پرتاب در چله ندارد و از سوی دیگر روز به روز با ایران چغرتر و مقاوم تری روبرو می شود، پس چاره ی کار آمریکا چیست؟! این یک دوراهی واقعی در پیش روی آمریکا است و آمریکا دیگر نه هویجش هویج است و نه چماقش چماق، ولی همچنان پذیرفتن این حقیقت بسیار مشکل است، آن قدر مشکل که باید بگوییم این بار آمریکاست که زهر شکست را در جام اعتراف ریخته است و تنها تلخی این جام است که موجب ننوشیدنش گردیده است و البته تنها یک کورسوی پلید، امید به این که شاید اختلافات و سوءمدیریت ها بتوانند مردم را خسته و نظام را تضعیف نماید، امیدی که با راهپیمایی 22 بهمن به یأسی دوباره بدل شد، لیکن تلخی این جام زهر آنچنان پیل افکن است که همچنان آمریکا جام در دست منتظر شاید فرصتی دیگر باشد، همچنان که خودش را برای سرکشیدن آن آماده می کند، و آن گاه، همان وقت است که ایران به همت و وحدت مردم و مسئولانش، پیچ بزرگ تاریخی شان را به سلامت رد کرده اند.
برچسب های مرتبط: آمریکا(3) رابطه ایران و آمریکا(11) غرب(9) تحریم(17)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/8
9:59 ص
در حالی که در جشنواره ی فیلم فجر ادعا و رفتارمان طوری است که نشان دهیم دقت داوران جشنواره صرفاً به مسائل تکنیکی است و پایبندی به این اصل، بعضاً موجب رسیدن فیلم های با محتوای ناسازگار با اصول اسلام و انقلاب به سیمرغ می گردد، اما جوایز این دوساله ی اخیر اسکار که غرب و آمریکا تمام همتش را در تمام جبهه ها بر علیه ایران بسیج کرده است، به فیلم های جدایی نادر از سیمین و آرگو می رسد. فیلمهایی که هر دو ضد ایران هستند و هر دو مسائل داخلی کشور و مبانی دینی را هدف قرار داده اند. واقعیتی که سال پیش در مورد جدایی نادر از سیمین از سوی سازندگان و برخی طرفداران ایشان تکذیب می شد، امسال شواهد جدیدی در اثبات آن پیدا شده است. پارسال که از سیاسی بودن این جشنواره و هدف دار بودن چنین گزینشی سخن راندیم، گفتند که به جای افتخار، تشکیک می کنید؟!! و امسال دیگر بحث از تشکیک ما گذشته است، هرچند نمی دانم هنوز برخی در حال افتخارند یا نه؟!
هرچه می گوییم هنر ابزار است و از خود اصالتی ندارد، گویا برخی متعصبان هنر و حتی مسئولان دولتی ما نمی توانند آن را درک کنند، همان ها که از سفارشی بودن هنر و سینما در ایران سخن می رانند، نمی توانند جهت دهی های قوی و آشکار را در هالیوود و جشنواره های غربی ببینند و تشخیص بدهند، گویا چشم شان را ظواهر دل فریب و رنگ و لعاب فیلم ها، از دیدن واقعیت های پس پرده نابینا کرده است. هنرمندان ما بعضاً هنر فی نفسه را قابل تقدیس می شمارند و حال این که مقصد و آرمانشان جاییست که خود به لحاظ هنر، فاشیستی ترین رفتارها را دارد و به این شکل، خیل عظیمی در عرصه ی هنر، بر کاروان استکبار سوارند و به مناظر پرفریبِ این راه چشم دوخته اند و مقصد را نمی بینند.
براستی هنری در غرب هنر قابل ستایش است که نگاهش به ترویج سیاست های مستکبرین باشد. بعنی بگوید که جهان نیاز به ژاندارم دارد، بگوید که کشورهای مخالف مستکبرین متوحش و بی منطقند، بگوید که کشورهایی که جلوی استکبار مقاومت می کنند تروریست و خشونت طلب هستند و بگوید که چنین کشورهایی مستحقند تا با آنها با خشونت و تروریسم برخورد شود و خلاصه این که ارزشهای الهی و انسانی اصیل را به پای ضدارزش های به رسمیت بخشیده ی خود، ذبح کنند.
البته این نگاه فاشیستی فقط در هنر نیست که جاریست، بلکه در گردش آزاد اطلاعات نیز هست، آن اطلاعاتی که به نفع غرب است باید گردش آزاد داشته باشند و غیراز آن نه!. این نگاه فاشیستی در مورد علم نیز هست، تنها کشورهایی حق دارند از علوم پیشرفته استفاده کنند که در جهت سیاستهای استکبار گام نهند و یا لااقل تضادی با مستکبرین عالم نداشته باشند و همین نگاه در تمام شئون غرب جاریست.
البته تمام این رفتارها اگر چه زیر لفافه های رنگین تبلیغاتی تکذیب می شوند، اما آنگاه که دم خروس شان بیرون می زند، دیگر سکوت است که بر دهان مدافعان لیبرالیسم غربی دوخته می شود. آنگاه که ملت ایران با راهپیمایی و انتخابات مشت بردهان استکبار می کوبند، گردش آزاد اطلاعات در سیم و کابل هایشان گیر می کند و آن گاه که کشوری مانند ایران تحت نظارت و پایبند به مقررات بین المللی حاضر می شود استفاده ی صلح آمیز از علوم نوین که تازه خودش آنها را کسب کرده است را در دستور کار قرار دهد، دم خروس شان در حمایت از علم و حمایت از محیط زیست و پیشرفت کشورهای جهان سوم!! بیرون می زند. و آن گاه که دم از هنر و اصالت تکنیک های هنری و زیبایی می زنند، انتخاب فیلم های کاملاً سیاسی و به نوعی سفارشی مهر بطلان بر ادعاهای پلیدشان می زند. و آن گاه که خودشان را دلسوز مردم جهان معرفی می کنند، با منع فروش دارو به ایران، خودشان به ادعاهایشان زکی می گویند و آن گاه که کسی در غرب به این تضادها می پردازد، همو نیز به نوعی تحریم رسانه ای دچار می شود.
ای کاش مسئولان، هنرمندان و خود ما نیز بیشتر دقت می کردیم و جو گیر نمی شدیم و به جای تسلیت، تبریک و به جای تبریک، تسلیت نمی گفتیم و ای کاش مسئولان مان به راستی هنر را در خدمت انقلابی گری و ترویج اسلام و آزادگی قرار می دادند و عنایتی به آیات 224 تا انتهای سوره ی شعرا و تعمیم آن به سایر هنرها داشتند:
و شاعران را گمراهان پیروى مىکنند
آیا ندید که آنان در هر وادیى سرگردانند
و آنانند که چیزهایى مىگویند که انجام نمىدهند
مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفتهاند یارى خواستهاند و کسانى که ستم کردهاند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت
و ای کاش ما مردم نیز به ادعاهای دروغ مدعیان آزادی و علم و هنر و تکنولوژی و گردش آزاد اطلاعات کمتر دل و گوش می دادیم، مفاهیمی که هر روز در شبکه های ماهواره ای خود، خودشان را پایبند به آنها معرفی می کنند.
این مطلب در عمارنامه و 8 دی منتشر گردید.
برچسب های مرتبط: فرهنگ(18) هنر(8) غرب(8) جدایی نادر از سیمین(5) سینما(12)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/7
12:3 ع
یکی از اقوامم که در بازار مشغول است، نگاه بسیار منفی به کارمندان دارد، گویی که حقوق کارمندان را ایشان است که می دهند، چند روز پیش که در محضر ایشان بودم و رییس جمهور محترم از 20% افزایش حقوق کارمندان صحبت کرد، این عزیز بزرگوار، اظهار گلایه کرد که این افزایش حقوق ها موجب تورم است و اصلاً چرا باید انجام شود و از همین حرفها.
جهت اطلاع این که سرمایه ی حاج آقای ما با احتساب خانه و زمین و ماشین و مغازه و .... حدوداً باید 800 میلیون تومان و درآمد خالص شان نیز باید حدود 5-6 برابر من باشد. جالب است که بازاریان بزرگوار، همزمان با تورم و متناسب با آن، اجرت ها و قیمت کالاهای شان را افزایش می دهند، ولی اگر دولت ثلث نرخ تورم را در انتهای سال و درحالی که یکسال گذشته، کارمندان و کارگران با آن تورم، سرشاخ بوده اند را برای شان منظور کند، صداها بالا می رود. اصلاً در این چند ساله همواره حقوق کارمندان کمتر از همان نرخ تورم اعلامی افزایش یافته است و این عقب ماندن از نرخ تورم طی این 7 ساله، به شدت قدرت خرید کارمندان را کاهش داده است و دولت نیز این کار را در جهت کنترل تورم انجام داده است در صورتی که اقدامی خلاف قانون، غیرمنطقی و ظالمانه بوده است، البته نباید افزایش حقوقی که در نتیجه افزایش سنوات خدمت، مشمول حال کارمند یا کارگری شده را به حساب افزایش سالانه گذاشت.
بحث دیگری که از حاج آقا سوال کردم این بود که شما پارسال چقدر مالیات پرداخت کرده اید و ایشان رقم 400 هزارتومان را بیان داشتند و حاج آقا نمی دانست که منِ کارمند، که تازه بازرس سازمان هم هستم، با 10 سال سابقه که کل سرمایه ی منقول و غیر منقولم، با احتساب پول رهن خانه (که در دست صاحب خانه ام است) 30 میلیون تومان هم نمی شود، بیش از حاج آقا مالیات می دهم و این که مالیاتم را از حقوق ماهانه ام کسر کرده اند و حاج آقا مالیاتش را در انتهای سال با تقسیط و من بمیر و تو بمیر پرداخت کرده است.
جالب است که دولت با این بی اطلاعی اش از درآمد افراد، مجدانه به دنبال دهک بندی و خوشه بندی نیزهست و جالب است که دولت نمی داند چرا به جای اینکه درآمدش از مالیات تأمین شود باید محتاج فروش نفت باشیم، و جالب است که دولت نمی داند که به جای این که به فکر حذف 1- 2 دهک از دریافت یارانه باشد باید به فکر کسب درآمد مالیاتی واقعی با کسب اطلاعات واقعی از درآمدهای افراد باشد و جالب است که دولت نمی داند.
چگونه تاوقتی که بیشتر معاملات به صورت شفاهی و غیرمستند و بعضاً تلفنی صورت می گیرد می توان توقع داشت که دولت از درآمد افراد مطلع باشد؟ چگونه تا وقتی که این همه زمین و کالای نسق و بدون سند وجود دارد می توان از دارآیی افراد اطلاع دقیق داشت؟ چگونه تا وقتی که سیر حرکت کالا، ارز، پول، سکه یا طلا مشخص نیست، می توان فهمید که چه کسی چقدر درآمد کسب کرده یا چقدر کالا یا خودرو یا ارز یا پسته احتکار کرده است؟
جالب است که مالیات ارزش افزوده که دست به دست دریافت می شود تا در واقع در انتها از مصرف کننده دریافت شده باشد را نیز بسیاری از بازاریان به حساب مالیات خود می گذارند و مبالغ همان را نیز که با فاکتور یا بدون آن، از مشتری دریافت می کنند را نیز هنگام بازپس دادن به دولت با منت انجام می دهند.
در این شرایط اقتصادی تولید کنندگان نیز با مشکل مواجهند. نظام مالیاتی کشور نسبت به تولید کنندگان بسیار سخت گیرانه عمل می کند و بعضاً حتی در شرایطی که کارگاهی دچار رکود و زیان دهی نیز هست، اقدام به طلب مالیات های کلان آن هم با جریمه های دیرکرد می کند، به نوعی که خودم شاهد بوده ام که حقوق کارگران (که جزء دیون ممتازه است) را نیز بلوکه می نماید تا بتواند مالیاتشان را اخذ نماید.
نظام مالیاتی مشاغل آزاد در کشور ما مبتنی بر خوداظهاری است در حالی که همین مسأله نشان دهنده ی فقدان اطلاعات درآمدی مناسب است. نظام مالیاتی نباید طوری باشد که موجب تشویق به دروغ گردد و صادقان و فعالان مفید را تنبیه کند و امنیت فعالان مشاغل کاذب را تضمین نماید. نباید تولید کننده و مصرف کننده به جای دلال که موجب تورم و احتکار است و بروز مفاسد و هزینه های سیاسی و اجتماعی است، مالیات بدهد، همین موارد است که تولید در کشور را به یک کارجهادی، عاشقانه و غیرعاقلانه شبیه کرده است و دلالان را انسان های زیرک و باهوش نشان می دهد و سرمایه شان را تضمین نموده است.
جالب است که در کشور ما مالیات بیشتر از طبقات ضعیف کارگر و کارمند اخذ می شود و یارانه ی بیشتر نیز به کسانی پرداخت می شود که مصرف کننده تر و متمول ترند و اینچنین موتور نظام مالیات و یارانه ای که باید به توأمان، سرمایه را از بالا به پایین جاری سازد عملاً در کشور ما 3 کار می کند و ما مدعی هستیم که فاصله ی طبقات ضعیف و متمول در حال کاهش است!!!
راهکار: به نظر می رسد که اصلاح نظام مالیاتی به چند بخش مهم نیازمند است:
الف- بایستی فرهنگ سازی در خصوص مالیات و اهمیت آن و مقایسه مالیات کارمندان، کارگران و بازاریان طوری صورت گیرد که بازاریان و متمولین حس نکنند بیش از حقشان، مالیات پرداخت می کنند، تا وقتی که کسی حس کند دولت مالیات بیش از حد از او می گیرد، هم خوداظهاری ها غیرصادقانه پرمی شوند و هم بعد از تعیین مالیات، فعالیت هایی برای دور زدن آنها صورت می گیرد که همان ها بعضاً موجب تشدید فساد اداری و کاهش مضاعفِ درآمد مالیاتی کشور می گردد.
ب- دولت و مجلس باید تمام فعالیت های اقتصادی را به گونه ای طراحی کنند که هیچ فعالیتی نتواند بدون درج در سیستم های یک پارچه اطلاعاتی و آنلاین انجام شود. در تمام معاملات مهم، باید اطلاعات مربوط به خریدار و واسطه و فروشنده و مبلغ معامله و مورد معامله ثبت گردد تا هم اخذ مالیات میسر باشد و هم چرخه ی کالا و سرمایه قابل کنترل و نظارت باشد.
ج- با تنظیم قوانین سخت گیرانه برای فعالیت های اقتصادی غیرشفاف و زیرزمینی، بایستی هزینه ی اینگونه فعالیت ها را آنقدر افزایش داد که کسی به دنبال چنین رفتاری نرود.
د- شبکه های توزیع سراسری و آنلاین و قابل رصد می توانند موجب شوند تا ضمن قابل پایش بودن معاملات، دلالی های غیر ضرور و تورم زا نیز کاهش یافته و از سویی نیز مالیات هر معامله قابل وصول باشد. تا وقتی که دولت فعالیت های خود را از حالت دستی به حالت کاملاً الکترونیک نزدیک نسازد، تا وقتی که خود دولت یا شرکتهای دولتی محصولات و ملزومات خود را به صورت غیرشفاف معامله کنند، نمی توان توقع داشت که این مسئله به سایر شعوب اقتصادی کشور نیز جاری شود.
و- هزینه های مستند سازی معاملات در کشور ما آنقدر بالاست که بسیاری از معاملات عملاً ثبت نمی شوند و این مسئله نیز خود نیازمند تغییر رویه ها و تعرفه هاست. نباید انتقال مالکیت و تعویض پلاک یک خودرو اینقدر هزینه و مکافات داشته باشد که خریداران خودرو یا اموال دیگر منقول و غیر منقول سند را باز بگذارند.
برچسب های مرتبط: اقتصاد(41) تولید(18) کارمند(16)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/6
2:33 ع
دیشب آقای احمدی نژاد در مصاحبه ی تلویزیونی با خبرنگاران رسانه های مکتبوب که بخشی از آن به صورت زنده پخش گردید شرکت داشت و در بخشی از برنامه که از حالت زنده خارج شد و بعداً هم پخش نشد، خبرنگار خبرگزاری مهر، سوالات و سخنان انتقادی بر زبان راند و بعد نیز، آقای احمدی نژاد اقدام به پاسخگویی نمود. برای مطالعه ی پرسش و پاسخ مزبور می توانید به اینجا مراجعه کنید.
البته با توجه به این که برخی از این موارد واقعاً دغدغه ی خیلی از افراد بود و خودم نیز بارها به آن ها پرداخته بودم، به برخی از اظهارت رییس جمهور محترم همراه با ذکر سخنان خود ایشان، پاسخ می دهم:
1- آقای رییس جمهور در پاسخ به انتقادی که در مورد بزرگترین فساد مالی به ایشان وارد شد اینچنین گفتند: یکسری اتهامات به دولت وارد کردید، یک شخصی گفته دولت بزرگترین فساداقتصادی را داشته است، در دوره ما اتفاق افتاده، بله در دوره ما 5 جنگ همدر دنیا اتفاق افتاده! ارتباطش به دولت مهم است، خیلی ها خیلی کارها میکنند، ربطش به دولت چیست؟ فساد اتفاق افتاده چه ربطی به دولت دارد؟ زلزلههم می آید ممکن است یک عده هم یکدیگر را بکشند، ارتباطش با دولت مهم است. آیا دولت نقشی داشته است؟ خیر، من همچنان می گویم پاک ترین دولت است. همهبسیج شدند که بالاخره یک چیزی پیدا کنند که دولت متهم شود. ممکن است یککارمندی این کار را کرده باشد که این همه جای دنیا و همه دستگاه ها هست.
- حقیر سیاست های اقتصادی دولت را در این فساد بزرگ اقتصادی، موثر می دانم. اصرار بر فاصله ی زیاد بین تورم و سود بانکی موجب تولدِ بزرگترین رانت اقتصادی که حقیرنامش را "رانت بانکی" گذاشته ام شد و این رانت موجب شد هرکسی که بتواند به تسهیلات بیشتری دست یابد، از محل همان تسهیلات، بدهی های گذشته را تسویه و از فاصله ی بین تورم و سود بانکی، درآمد کلانی را به جیب بزند. سیاست اشتباه دولت موجب شد تا سوءاستفاده گران و طماعان به دریافت وام به عنوان یک درآمد هنگفت نگاه کرده و البته این فرصت نیز بدون حمایت مسئولان بلندپایه (که بعضاً فرار و برخی نیز درحال محاکمه اند) میسر نبوده است و متأسفانه این فساد با توجه به حجم و ابعاد آن از حد یک کارمند (که ایشان اشاره کرده اند) خیلی بالاتر است.
2- اما اینکه شما فرمودید یک نظرسنجی انجام شده، آقای حیدری در برنامه شانانجام دادند و 80 درصد مردم گفته اند که هدفمندی را نمی خواهند. هم خودایشان و هم خود شما می دانید که این کار غیرعلمی است. شما یک برنامه مشخصدر تلویزیون می گذارید و یک عده بیننده خاص دارد، بعد اطلاعاتی می دهید وهمانجا نظرسنجی می کنید. ما هم نظرسنجی می کنیم!
- من هم در جریان آن نظرسنجی بودم و خودم هم در همین وبلاگ یک نظرسنجی در این خصوص برگزار کردم (که هنوز می توانید در آن شرکت کنید)، نتیجه ی آن هم تاکنون با نظرسنجی برنامه پایش تفاوت معنا داری ندارد. آقای احمدی نژاد اگر نظرسنجی تلویزیونی را با آن همه مخاطب رد می کنند، بهتر است یک نظرسنجی دقیقتر بگذارند و نتیجه اش را هم شفاف اعلام کنند، این جمله "که ماهم نظرسنجی می کنیم"، بیشتر شبیه یک ادعا است، اصلاً در صورتی که دولت و مجلس اصرار به اجرای فاز 2 آنهم به صورت کامل و آخرین فاز دارند بهتر است یک رفراندوم برگزار کنند تا شاید هم امثال حقیر ضایع بشویم!
3- اینکه میگویید پول مردم یک سوم شده در جیب چه کسی رفته است؟ پس یک عدهپولدارتر شده اند. بله، کسانیکه حقوق ثابتی می گیرند در این یکساله آسیبدیده اند، قبل از این یکسال چه؟ بازهم آسیب دیده اند؟ تمام شاخص ها واندازه گیری هایی که تمام نهادها حتی مخالفان دولت تهیه کرده اند می گویندفاصله طبقاتی کم شده است، این یعنی چه؟ یعنی رفت سر سفره مردم.
- آقای احمدی نژاد در این فراز حقیقتاً مبنای علمی را از گفتار و رفتار خود زیرسوال می برد. این که ارزش پول مردم کاهش یافته باشد یعنی اصلاً ارزش پول ملی کاهش یافته است. یعنی اکنون باید با همان پول سابق نمی توان نصف سابق هم خرید کرد، نه این که مردم پولشان را مثلاً گم کرده باشند و یکی دیگر پیدا کرده باشد. ضمناً کارمندان از ابتدای دولت آقای احمدی نژاد تاکنون باضریبی کمتر از نرخ تورم حقوق دریافت کرده اند و در کل ارزش درآمدشان کاهش یافته است (حتی اگر سنوات کارمندان را نیز جزء افزایش حقوق در نظر بگیرد) و کاهش قدرت خرید برای کارمندان مسجل است حتی اگر ضریب رشد جینی کاهش یافته باشد، چرا که نزدیک شدن طبقات به یکدیگر لزوماً به معنای بهبود وضعیت همه ی اقشار نخواهد بود و بحث دیگر این که اصولاً دولت اطلاعات چندانی از درآمد افراد غیر کارمند و کارگر ندارد.
4- وقتی این همه مدرسه ساخته می شود در جیب چه کسانی می رود. بیمارستان ساختهمی شود، راه ساخته می شود، کارخانه ساخته میشود، بندر ساخته می شود. بلهمی شود، ما برای اینکه ما دولت را محکوم کنیم یکسری اطلاعات ناقص را بهمبچسبانیم و حرف های عامیانه بزنیم. می شود، آزاد است و مشکلی هم نیست.
- حقیقتاً فعالیتهای عمرانی دولت قابل تقدیر است و همانطوری که سوال کنندگان نباید از انصاف خارج بشوند، آقای رییس جمهور نیز نباید قوت در بخشی را بهانه ای برای توجیه ضعف در جاهای دیگر قرار دهند و البته همان بخشهای عمرانی نیز هم اکنون تحت الشعاع بخشهای دیگر دچار ضعف شده اند و حتی اتمام برخی از آن پروژه ها (مثل مهر ماندگار و مسکن مهر) با فشار به جاهای دیگر (مانند معیشت کارمندان) در حال انجام است.
5- نمی دانم چرا از قول مردم حرف میزنند. اینکه مردم می گویند ما نمیخواهیم، مردم خودشان زبان دارند، می توانند حرف بزنند. من هم با مردم درتماسم، شاید خیلی بیشتر از بسیاری از نهادها. یک نهاد با همه مجموعه اشچقدر با مردم ارتباط دارد؟ من بیش از آن ارتباط دارم.
- گویا آقای احمدی نژاد متأسفانه مردمی را که در پیرامون خودشان هستند را فقط مردم می شمارند و مردمی را که مثلاً در نظرسنجی برنامه پایش نظرشان را با پیامک ارسال می کنند، اصلاً مردم نمی دانند و تازه این خودش یک ادعا است که کسی بگوید من از خودتان بهتر می فهمم که شما چه می گویید، بالاخره لااقل من وبلاگ نویس اجاره نشین که خودم جزء مردم هستم، اطرافیان و اقوامم هم که جزء مردم هستند، اصلاً به بقیه کاری ندارم پس چرا دولت فقط خودش را در شناخت نظر مردم به رسمیت می شناسد؟!
6- احمدی نژاد با اعلام اینکه مشکلاتی که در یکسال اخیر پیدا شده را می شودهمه را به گردن دولت انداخت و خیال خود را راحت کرد، اظهار داشت: اما آنکسی که آن کار را می کند فرض کند فردا خودش می خواهد کشور را اداره کند،آنوقت باید پاسخ دهد و راه حلی برای آن داشته باشد. از این انتقادات زیادمی شود، ما هم همه را گوش می کنیم هر کدام وارد باشد دستشان را می بوسیم واستفاده میکنیم.
- اول بگویم که حقیر بسیاری از مشکلات اخیر را از خیانت های جریان فتنه و استمداد آنها از کشورهای استعماری و گرادادن به ایشان در خصوص تحریم ها می دانم، اما بحث دوم رییس جمهور را قبول ندارم چرا که ایشان حقیقتاً در مباحث اقتصادی و مدیریتی صرفاً به تشخیص خود و رفیق خود مشغولند و تمام کارشناسان و عالمان دنیا هم بیایند نمی توانند در زمینه ای مثل سودبانکی و نحوه ی تعیین علمی آن، ایشان را قانع کنند، حقیر در همین وبلاگ بارها پیشنهاداتی داده ام (مانند لزوم محدودیت های صادراتی، یا پرهیز از مبنا قرار دادن دهک بندی ها، پیشنهاد کاربردی در خصوص استفاده از بانک برای کاهش تورم و افزایش ارزش پول ملی و ....) که برخی از آنها البته چند ماه بعد (و چه بسا پس از مرگ سهراب) محقق شده است و برخی از آنها که اتفاقاً مورد تأیید علمای اقتصادی هم بوده است هرگز گویا خوانده هم نشده اند. البته حقیر که هیچم، این همه اساتید امین بزرگ اقتصادی وجود دارند که از آنها نیز هیچ استقبالی نمی شود یا همین برنامه پایش که علی رغم این همه درخواست جهت حضور مسئولان اقتصادی برای پاسخگویی و شنیدن انتقاد و پیشنهاد، از آن شانه خالی می کنند و حتی کارشناسان و برنامه های تخصصی نیز امر به سکوت می شوند.
7- متوسط فروش نفت در این دولت بیش از دولت قبل نیست
- البته احتمالاً آقای رییس جمهور به لحاظ حجمی فروش نفت را کاهش یافته می دانند و گرنه با توجه به افزایش چند برابری قیمت نفت، این مسئله در خصوص درآمد نفتی صدق نمی کند.
8- رئیس جمهور با بیان اینکه این به معنای آن نیست که ضعفی وجود ندارد گفت: باید مقایسه کرد، برخی از حرف ها را ما هیچ وقت نگفته ایم اما به حساب ماگذاشته اند، از جمله همین بردن پول سر سفره مردم، من هرگز چنین حرفی نزدهام، من از قول کس دیگری نقل کردم منتها طبق معمول این طرف و آن طرفش رابریدند و گفتند تو گفتی، گفتم بسیار خوب من گفته ام، من هم انجام می دهم. خیلی از کارهای دیگر را هم قول دادیم که انجام دهیم که انجام دادیم.
این مسئله ای که اکنون رییس جمهور خودشان را مبرا از آن دانستند (یعنی وعده های زیاد)، چندسال پیش از سوی رهبری نیز مورد نکوهش قرار گرفته بود، رهبری نیز فرموده بودند که اگر چه حجم فعالیتهای دولت بیشتر از دولت های قبلی بوده است اما حجم وعده های شان نیز چند برابر و غیرقابل تحقق بوده است که متأسفانه خیلی از آنها نیز تحقق نیافته است (نرخ تورم زیر 10درصد، کاهش ارز به زیر 1000 تومان، 2500اشتغال، موعدهای تحویل مسکن مهر، کاغذپاره بودن و بی تأثیر بودن فشارهای خارجی، پرداخت یک میلیون تومان به تازه متولدها، پرداخت جوایز قهرمانان ورزشی و.....)
9- من معتقدم شرایط اقتصادی کشور شرایط بسیار خوبی است. بله وقتی تورم می شودکه همه مردم ضرر نمی کنند، فقط حقوق بگیر ثابت اگر حقوقش افزایش پیدا نکند،ضرر می کند، بقیه از تورم سود می برند. فرض کنید خانه گران شده است، آیاهمه ضرر می کنند؟ یا آنها که هیچ خانه ای ندارند، ضرر می کنند. دولت مسکنمهر را راه انداخته که همه خانه دار شوند.
- وقتی تورم ایجاد می شود، ارزش پول کاهش می یابد، هرکسی هرچقدر پول نقد یا در حسابش داشته است، ارزشش کم شده است، هرکسی که خانه نداشته است دیگر به این راحتی نمی تواند خانه بخرد، حتی آن کسی که خانه داشته هم دیگر به این راحتی نمی تواند خانه ی بزرگتر بخرد، هرکسی که می خواسته پرایدش را تبدیل به تندر کند اگر قبلاً با 7 میلیون تومان می توانسته الان باید 20 میلیون تومان جور کند و..... پس اکثریت مردم ضرر کرده اند نه این که فقط کارمندان ضرر کرده باشند و البته وضع کارمندان و کارگران که به مراتب بدتر از بقیه است چرا که نه تنها در هزینه مثل بقیه گرفتار شده اند، بلکه در قدرت خرید نیز به شدت تضعیف شده اند و بحث مسکن مهر هم که ایشان به عنوان راه حل مناسب به آن اشاره کرده اند نیز اگر قرار بود یکساله و مثلاً با 5 میلیون پول نقد و 20 میلیون وام احداث شود الان بعد از چند سال به 18 میلیون پول و 25 میلیون پول رسیده و هنوز احداث هم نشده است و البته از انصاف خارج نمی شویم که مسکن مهر پروژه ی بسیار خوبی بود که می توانست بهتر و سریعتر اجرا شود ولی متأسفانه عملیاتهای اجرایی خارج از ضابطه و به پیمانکاران کم توان سپرده شد که البته همین وضع فعلی اش هم در کشور و بین پروژه های ملی بی سابقه و قابل تحسین است.
10 - احمدی نژاد با بیان اینکه این دولت به شدت ضد فساد است، گفت: ساختارها رااصلاح کرده، سیستم ها را اصلاح کرده، نظارت ها را اضافه کرده ایم، ارتباطاتمردم را برقرار کرده ایم و خدا را شکر می کنیم که تا الان به ما وصله اینچسبانده اند در ادعای سیاسی، چرا این کار را کرده اند تبلیغات است اما درعمل کسی نتوانسته ثابت کند.
- اگر چه دولت و اعضایش ضدفسادند، اما متأسفانه سیاست های شان موجب ایجاد حفره هایی شد که همان ها رانت و فساد ایجاد کرد، نمونه اش فساد بزرگ بانکی و یا این همه بدهکاران بانکی که دادن بدهی را به ندادن و مشمول جریمه شدن ترجیح می دهند (که ناشی از سیاست اشتباه پولی دولت بود)، یا نمونه دیگرش واگذاری رانت واردات خوراک دام و طیور به 4 نفر که موجب جهش قیمتی مرغ شد (به اذعان رییس جمهور) و یا مثال دیگر واردات خودرو و اشیاء لوکس با ارز دولتی تا چند ماه (تا مرداد 91) و پس از کاهش درآمدهای نفتی رخ داد و موجب فساد و اخلال در بازار خودرو توسط وارد کنندگان خودرو و استفاده کنندگان از ارزمرجع گردید و یا نمونه دیگراش عدم کنترل مناسب بر صادرات که موجب افزایش قیمت و کاهش عرضه در داخل کشور در خصوص کالاهایی که امکان صادرات داشتند گردید. بحث دیگر این که اصولاً ساختار اقتصاد ابتدا با رفتارها و برنامه های علمی اصلاح می شود نه با افزایش صرف نظارت ها. البته یقیناً در برخی قسمت ها نیز حتماً ساختارها بهبود یافته اند اما اگر این کار به صورت گسترده رخ می داد یقیناً فسادهای بزرگ اقتصادی نیز رخ نمی داد، ای کاش دولت با اجرای کامل 7 گام اصلاح اقتصادی حقیقتاً ساختارها را اصلاح می نمود.
11- گفتید بیکاری، ما گفتیم سه میلیون شغل ایجاد می کنیم، با اجازه جنابعالی 6میلیون شغل ایجاد کرده ایم، بیش از 6 میلیون شغل در این 7 سال ایجاد شدهاست، بیش از متوسط همه سال ها و همه دولت ها در کشور. بله بسیاری از جوانانمثل جنابعالی در دوره رشد جمعیت بالا هستند و هم اکنون وارد بازار کار وازدواج و زندگی شده اند. اینها آمار رسمی کشور است. بیش از یک میلیون و 200هزار نفر در این سالها وارد بازار کار، مسکن و ازدواج شده است.
- بحث افزایش آمار اشتغال با توجه به تعریف جدید سازمان جهانی کار که حقیقتاً نباید مشمول کشورما قرار می گرفت، صورت گرفته است. وقتی آمار اشتغال از مبنای محاسبه ی عادی به مبنای یک ساعت در هفته تنزل می یابد حتماً جهش نیز رخ می دهد. البته حقیر منکر شدت یافتن اشتغال در دولت نیستم اما، مقایسه ی آماری وقتی که شاخص و معیار تغییر کرده است را اشتباه و غیر مستند می دانم و حتی سیاستهای اشتغال زایی دولت را به یک لحاظ اشتباه می دانم چرا که محور سرمایه گذاری دولت در صنایع فرسوده، قدیمی و اشتغال بر بود که منجر به اشتغال های ناپایدار می گردید.
12- اما اینکه تمام مشکلات تاریخی و کارهای دشمن را جمع کنیم و بگذاریم روی سردولت، فکر نمیکنم این انصاف باشد. دولت مثل سایر دولت ها اشکال دارد، تلاشمی کنیم برطرف شود، هیچ وقت هم از تلاش خسته نشده ایم. از فشارها و بعضاتهمت ها هم خسته نشده ایم...... اما اینکه هر اتفاقی در جامعه می افتد را گردن دولت بیندازیم، خوب دیگران مگر در تصمیم گیری دخالت ندارند؟ آیا آنها نقش ندارند؟
- حقیقتاً تلاش و کوشش دولت مثال زدنی است و به این لحاظ انتقادی به دولت وارد نیست بلکه مشکل از علمی کار نکردن، حاشیه سازی و درگیری با سایر قوا و ناهماهنگ بودن با اوامر و نصایح رهبری است، همانطوری که سایر قوا را به خاطر همین دلایل مقصر می دانیم. چه خوب است که دولت، افراد را به دو دسته ی طرفدار خودش و طرفدار سایر قوا تقسیم بندی نکند، خیلی از افراد مانند حقیر انتقادات مان را همانطوری که به دولت داریم به سایر قواهم انجام می دهیم و دولت را نیز با توجه به ابزارها و اختیاراتی که دارد مورد انتقاد و البته پیشنهاد قرار می دهیم.
13- بحث دیگری که دیشب آقای رییس جمهور گفتند در مورد اشتغال بود که چون در این چند سال 800 هزار نفر بازنشسته یا از سیستم دولتی خارج شده اند، پس دولت می تواند در سال آخر دولت همه را یک دفعه جبران کند.
- حقیر به این مسئله قبلاًبه صورت کامل پرداخته ام اما خلاصه همین بس که: اگر دولت همزمان با خروج این افراد اقدام به جبران می کرد کسی این انتقاد را انجام نمی داد و این که نمی شود از مردم توقع داشت این تعلل را با اشتغال در ماه های آخردولت به مثابه ی یک کار انتخاباتی تلقی نکنند و دیگر این که وقتی دولت و سیستم های اداری سالها با این تعداد پرسنل سازگار شده است دیگر افزایش مجدد یک پسرفت در امر بهره وری تلقی می شود.
این مطلب به عنوان یک نمونه از پیشنهادهای اینجانب ارائه می گردد که دوستان در برچسبها موارد دیگر را می توانند مشاهده بفرمایند: شاه کلیدی برای حل مشکلات اقتصادی کشور
برچسب های مرتبط: احمدی نژاد(74) دولت(53) اقتصاد(40) هدفمندی یارانه ها(31) تورم(30) فساد بزرگ اقتصادی(7) بانک(5)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/5
3:51 ع
قبلاً تصاویری را از مناظر و خانه های موزه ی میراث روستایی رشت در همین وبلاگ گذاشته بودم، ولی در بازدید اخیری که از این موزه ی زیبا داشتم، باز هم نتوانستم به تنهایی از این مناظر لذت ببرم و برای شما تصاویر جدیدی از خانه های این موزه آماده کرده ام که تقدیم می کنم، جالب توجه این که این خانه ها همان خانه های قدیمی مناطق مختلف گیلان بوده اند که به صورت کامل پیاده شده و به محل موزه حمل و در این محل قطعات شماره گذاری شده مجدداً طی یک عملیات بسیار دقیق دوباره برپا گردیده اند، ضمناً برای دیدن تصاویر در ابعاد بزرگتر، روی آنها کلیک بفرمایید.