91/12/22
3:47 ع
با شدت یافتن شعارهای بهاری در دولت و با پررنگ تر شدن حضور مشایی و تشدید حمایت ها و تقدیرهایی که از مشایی در حال صورت گرفتن است، می توان میزان صحت و صداقت این ادعای آقایان احمدی نژاد و مشایی در خصوص غیرانتخاباتی بودن فعالیت هایشان را دریافت.
اکنون و در چند ماه آخر ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، در حالی که مشکلات اقتصادی و مدیریتی کشور (بحث ارز، تورم، خودرو و...) به خوبی پیگیری و رفع و رجوع نمی شوند و در حالی که دولت نمی تواند حقوق و دستمزد عادی کارمندانش را نیز به طور منظم پرداخت نماید، سؤال این است که: چگونه می توان برگزاری "همایش های پرهزینه و کم اهمیت و با کارکرد پررنگ تبلیغاتی" و اصرار به "استخدام های چند صدهزار نفری کارمند" و حرف های شعاری مثل "پراید کیلویی چند؟" و یا "پول ریختن در جیب مردم" و ... را انتخاباتی ندانست؟ !!!
این که می گویند زنده باد بهار و بعد می گویند ظهور امام زمان هم بهار است و بعدهم تأکید می کنند که مشایی بهاری است، همه ریشه در انحرافات عمیق و عقیدتی رییس جمهور و مشایی دارد که همچنان معلوم نیست به کدام حجت به خودشان اجازه می دهند افتخار سرباز مهدی (ع) بودن را برای هرکسی که می خواهند از مشایی تا چاوز هزینه کنند؟! با این وضعیت گمان می کنم دولت رأساً قصد دارد برای 313 نفر یار امام زمان حکم مأموریت صادر نماید. گویا تعریف رییس جمهور از بهار و حضرت مهدی و مدیریت مستقیم امام زمان و هاله ی نور و معرفی یاران قطعی امام زمان همچنان در حال گسترش است و با این وضع، به نظر می رسد بهار این انحراف نیز به زودی و در چند ماه آینده به خزان و مرگ زمستانی و رسوایی بنشیند.
در حالی که آقای احمدی نژاد از نظر نامساعدِ چندسال پیش رهبری برای معاونت اولی مشایی مطلع است و این که می داند شورای نگهبان نیز این مرد حاشیه ساز، حراف و به لحاظ فکری منحرف و پرمدعا را تأیید نخواهد کرد، می توان از تکرار شعار انتخابات آزاد در سخنان احمدی نژاد و تقدیر و حتی ستایش های وقت و بی وقت از مشایی و پررنگ شدن حضور وی در همه جا، دریافت که آقای احمدی نژاد به این راحتی نمی تواند از خیر ریاست جمهوری مشایی بگذرد و در واقع او همچنان در حال فشار و چانه زنی برای حضور مشایی است؛ فقط امیدوارم آقای احمدی نژاد خط قرمزی برای چانه زنی هایش قائل شده باشد و حرمت خودش را حفظ نماید و گرنه ایشان باید خوب بداند که نه این ملت در حراست از انقلاب و نظام و رهبری با کسی شوخی دارد، نه شورای نگهبان مجاز به تسامح است و نه مقام معظم رهبری به کسی باج می دهد، البته بسیار بعید می دانم کسی که تکالیف خود را مستقیماً از منبع وحی و عصمت می پندارد جز همان توهمات خویش خط قرمز دیگری داشته باشد.
برچسب مرتبط: انحراف انتخابات آزاد احمدی نژاد مشایی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/22
8:53 ص
روز بد نبینید، چند روزی گرفتار بیمارستان بودیم و از سنوگرافی و رادیولوژی و آزمایشگاه، میهمان بیمارستان های دولتی و تأمین اجتماعی بودیم. بازهم خدا پدرومادر بیمارستان های تأمین اجتماعی را بیامرزد، به اندازه امکاناتی که دارند لااقل خدمات به مردم می دهند، اما امان از بیمارستان های دولتی! یا به قول خودشان بیمارستانی های آموزشی و پژوهشی!! چند تا دانشجو را گذاشته اند بی سروصاحب آنجا و جان و سلامتی مردم را می دهند دستشان. آنها هم اهداف آموزشی و پژوهشی بیمارستان را با جان مردمی که پولشان به بیمارستان های خصوصی نمی رسد محقق می کنند.
شاید باورتان نمی شود در بیمارستان پورسینای رشت که قبلاً تندیس برترین بیمارستان کشور را کسب نموده است!!!! در ساعت 2 صبح، یک سنوگرافی ساده برای یک مریض خیلی بدحال را یک دانشجو 2 ساعت طول داده باشد! ولی حقیقت دارد و در انتها نیز زحمت کشیدند و مزاحم رزیدنت شان شدند تا او ظرف ربع ساعت، فرق چپ و راست بیمار را به دانشجوی تحت آموزش و پژوهش بیاموزد!!!! و بیمار بیچاره!!!! بر وزیر و به زیر و به بلای وزیر و رییس بیمارستان را در دل لعن و نفرین کند.
جالب است که سیستم درمانی دولتی ما ابتدا با به خطر انداختن جان مردم، پزشک تربیت می کند و در همین مدت آموزشی چه بسا در گرفتن جان چند بیمار هم نقش ایفا کرده و همین پزشک که کارش را یادگرفت به همین مردم بیچاره رحم نمی کند و با زیرمیزی و رومیزی حال بیماران را جا می آورد. اصلاً نمی خواهم به همه پزشکان توهین کرده باشم، چون خودم پزشکان باوجدانی را دیده ام که چگونه برای بیماران خود از جان مایه می گذارند اما متأسفانه اکثریت جامعه ی پزشکان ما برخلاف قسمشان، عمل می کنند و پزشکی را صرفاً ممری برای کسب مال حرام و حلال می پندارند.
بخش زیادی از مشکل تقصیر این بیمه های تکمیلی است، بیمه هایی که نمی گذارد پای مدیران و مسئولان مملکتی به بیمارستان های دولتی باز شود تا بفهمند درد مردم متوسط به پایین را. مدیران ما را می برند و در اتاق انفرادی می گذارند و بیمارستان را قرق می کنند تا مدیر مربوطه هرچه زودتر به حیات عادی مدیریدیت کشور بپردازد.
چند توصیه به وزارت محترم درمان:
اولاً- که بیمارستان دولتی را از آموزشی و پژوهشی بودن بیرون آورند و فکر دیگری برای آموزش بزرگوارن بنمایند، باور کنید مردم موش آزمایشگاهی نیستند.
ثانیاً- من باب درمان برخی بیماری های کوچک و غیرخطرناک خودشان و خانواده شان هم که شده، ناشناس به بیمارستان های دولتی سری بزنند، اگر دل همین حد را هم ندارند، لااقل برای عیادت از نمونه های آموزشی و پژوهشی، این بیمارستان ها را مشرف سازند.
ثالثاً- نظارت بر بیمارستان های دولتی را افزایش دهند تا جولانگه افراد بی مسئولیت نگردد، اینگونه نشود که نوکر ما نوکری و اون یکی هم نوکری و همینطوری تا آخرش به جای پزشک متخصص یک دانشجوی پرستاری برسد به مردم.
رابعاً- به مردمی که به بیمارستان های دولتی مراجعه می کنند به چشم خانواده شان یا لااقل نوکرانِ خانه زادِ خانواده شان نگاه کنند، تا شاید کمی دلشان به حال این مردم بسوزد و کمتر دل مردم را بسوزانند.
خامساً- در کنار این آموزش هایی که برای تعلیم پزشکان به ایشان داده می شود تا بتوانند بعداً در بیمارستان های خصوصی به متمولین و به جیب مبارک خودشان بهتر خدمت کنند، کمی بیشتر از اخلاق غیرحرفه ای بیاموزند همان اخلاق که می گوید هرکسی باید مسئولیت کاری را که برعهده می گیرد بپذیرد، اخلاق حرفه ای بخورد در سر ما مردم.
مردم عزیز، گویا گوش شنوایی اینجانیست، بیایید برای فقرای کشورمان گریه کنیم که ناچارند فرزندشان را در مدارس دولتی 40-50 دانش آموزه ثبت نام کنند و بیمارانشان را در بیمارستان های آموزشی و پژوهشی به لقاء ملک مقرب موت برسانند و خانواده شان را در ماشین های پکیدنی به فیض دود و دره برسانند، بعد از گریه هم کمی سینه بزنید و شوربگیرید و التماس دعا. اگر اشکتان در نمی آید به چشم انداز بیمارستان آموزشی درمانی که از سایت بیمارستان برداشتم توجه بفرمایید و این نکته که ارتقای کیفیت آموزشی با ابتکار و نوآوری به دست می آید و ارتقای کیفیت درمانی با کارهایی که در آنها از روش های تعریف شده، امتحان پس داده و علمی و پرهیز از آزمون و خطا محقق می شود، تناقضاتی که به راحتی در کنار هم گنجانده شده اند در حالی که نظم و انظباتی نیز برای تعادل نسبی این تناقضات کارسازی نشده است، هرچند که تعریف شده است:
بیانیه نهایی چشم انداز بیمارستان پورسینای رشت
پورسینا سرآمد مراکز ترومای کشور ، در درمان ،آموزش و پژوهش تا سال 1395 .
ارزش ها : احترام به حقوق بیماران و سایر ذینفعان - ارتقاء ایمنی بیمار – نظم و انضباط و نوآوری و یادگیری .
ماموریت : ماموریت ما به عنوان یک مرکز تخصصی تروما، ارائه مطلوب ترین خدمات آموزشی درمانی و پژوهشی در سطح کشور و کسب رضایت ذینفعان از طریق ارتقای مستمر کیفیت می باشد .
و من مانده ام که بیمارستان برتر که چنین باشد، بیمارستان های دیگر دولتی به چه وضعند!!!!
برچسب مرتبط: پزشک
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/20
10:47 ع
باتوجه به این که بحث حضور احمدی نژاد در ونزوئلا و تسلیت وی به مادر آقای چاوز دامنه های جدیدی پیدا کرده است، این مطلب در تکمیل بحث قبلی با چهار تکمله تقدیم می گردد:
تکمیلی 1: با انتشار فیلمی که مربوط به صحنه ی دیگر مواجهه آقای احمدی نژاد و مادر چاوز است، در حالی که آقای احمدی نژاد در کنار آقای میرتاج الدینی دست بر شانه ی مادر چاوز می گذارد، نمی توان ادعا کرد که ایشان در تماس فیزیکی با ایشان هیچ اراده ای نداشته است، هر چند این تماس از روی لباس صورت گرفته است و ایشان نیز سن و سالی از ایشان گذشته است، اما هیچ نیازی به چنین تماسی آن هم در قامت رییس جمهور ایران اسلامی وجود نداشت.
تکمیلی 2: با توجه به تصاویر فتوشاپی که برخی احتمالاً دوستان دولت به سرعت منتشر کردند و با تصویر زیر یک هم آغوشی ساختگی برای احمدی نژاد و البرادعی ساختند تا تصویر زیر را تکذیب نمایند، می توان گفت که ایشان برای سرپوش گذاشتن بر یک اشتباه، به گناه دروغ و سندسازی روی آورده اند که اصلاً قابل توجیه نیست و این که بالاخره می توان فهمید که برخی طرفداران دولت، خواب نیستند بلکه خودشان را نه تنها به خواب زده اند بلکه سایرین را نیز خواب می خواهند.
تکمیلی 3: با توجه به مقایسه هایی که برخی حامیان اصلاحات بین این جریان و دست دادن آقای خاتمی با یک خانم جوان و بدپوشش و خوش وبش با او انجام دادند، ضمن محکوم کردن صحنه ای که رییس جمهور دستش را بر شانه ی خانم چاوز می گذارد، اما باید توجه داشت که مسن بودن خانم چاوز و شرایط سوگواری ایشان و تماس از روی لباس متفاوت است با دست دادن بدون حائل با یک زن جوان بدپوشش می دانم
تکمیلی 4: با توجه به این که برخی رسانه های بیگانه و بعضاً حامیان داخلی ایشان، یک سفر استانی را که یک نوجوان در آغوش احمدی نژاد بود را به جای هم آغوشی احمدی نژاد و دختر چاوز جازدند، می توان فهمید که ایشان نیز بدون این که خودشان پایبند به اصول اولیه انسانی باشند دست به تهمت و دروغ زده و در این آزمون نیز، مثل همیشه بازنده بودند.
مطالب مرتبط:
بی انصافی و جوزدگی در جریان چاوز
کلامی در مورد چاوز و پیام رییس جمهور
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/19
11:54 ع
حدود یکسال پیش مطلبی نگاشته بودم با عنوان "لزوم دقت در پاسخگویی به سخنان از جنس مشایی" و در آن بر لزوم دقت در پاسخگویی به برخی سخنان اشتباه و انحرافی تأکید کرده بودم و امروز می بینم دوباره همان اشتباهاتی که در آن هنگام در مورد سخنان احمدی نژاد در مورد فردوسی از سوی برخی بزرگان رخ داده بود، دوباره در حال تکرار است.
برخی بزرگان در انتقاد از کلام رییس جمهور در مورد چاوز از دایره ی انصاف خارج می شوند و برخی دیگر نیز حرف هایی می زنند که بعداً برای دفاع از حرف های گذشته شان دچار زحمت خواهند شد.
همانطوری که کلام مطمئن رییس جمهور در مورد این که چاوز جزء یاران امام زمان (عج) غیرمسئولانه بود، کلام برخی دیگر که برای رد سخن رییس جمهور نسبت به چاوز به بی انصافی دچار می شوند نیز اشتباه است. همین چاوز که برخی از علما و بزرگان، ایمان و اعتقادات وی را زیر سوال برده اند در کلیپی که منتشر شده است نسبت به امام زمان (عج) و حضرت عیسی و مفهوم ظهور از خیلی از مسلمانان و شیعیان شناسنامه ای نیز با احساس تر و با یقین بیشتری صحبت می کند.
همان طوری که با اطمینان، فردی را از یاران امام زمان (عج) و رجعت کنندگان معرفی کردن اشتباه است، با اطمینان رد کردن ایشان نیز می تواند اشتباه باشد و البته حقیر اشتباه اول را که با حسن ظن نسبت به یکی از دوستداران امام زمان (عج) جاری شده است را نسبت به اشتباه برخی که با سوءظن همراه است قابل بخشش تر می دانم و تازه این که همین فرد، غیر از این که محب امام زمان (عج) است، فردیست که در برابر قدرت های استکباری در کنار ایران عزیز از کشورهای مستضعفی همچون فلسطین دفاع کرده است.
در پایان برای این که سوءتفاهمی ایجاد نشود عرض می کنم که اگر چه داشتن حب اهل بیت و آرزوی فرج بسیار زیبا و قابل تحسین است اما به تنهایی نمی تواند تضمین کننده و کارگشای کسی باشد بلکه محبت با معرفت و عمل است که موجب هدایت و کمال و نجات می گردد و حقیر نیز بکار بردن جملاتی را که به نوعی می خواهند اطلاع از غیب را نشان دهند را اشتباه می دانم.
بحث دیگری که هم اکنون در صدر خبرگزاری ها وجود دارد ماجرای ابراز احساسات مادر چاوز نسبت به احمدی نژاد است که برخی عجولانه تصاویر منتشر شده را تکذیب کردند ولی به نظر من تصاویر مربوطه واقعی هستند و اشتباه چندانی هم از طرف رییس جمهور صورت نگرفته است. آقای احمدی نژاد طبق عرف معمول دستانش را به اینصورت گرفته تا هم ادای احترام کند و هم از دست دادن با مادر چاوز شانه خالی کندف ولی گویا مادر چاوز که یقیناً پیرتر از حدی است که حجاب و شاید هم تماس با وی مشمول سختگیری شرعی باشد، نتوانسته جلوی احساسات مادرانه و داغدارش را بگیرد و دستان به هم بسته ی احمدی نژاد را در دست گرفته است.
تکمیلی: با توجه به تصاویر و کلیپ ها و مطالبی که بعد از این مقاله منتشر گردید خواهش می کنم حتماً به لینک زیر مراجعه نمایید: اصلاحیه و تکمیلی درباره تصاویر جنجالی
این مطلب در خاکریز فرهنگی خیبری ها منتشر گردید.
مطلب مرتبط:کلامی در مورد چاوز و پیام رییس جمهور
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/18
11:23 ع
برنامه ی این هفته ی امروز دیروز فردا با حضور حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقا تهرانی دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و آقای حبیب الله عسگراولادی دبیر حزب مؤتلفه با موضوع نقش جریانهای سیاسی انقلاب اسلامی حول محور اخلاق برگزار شد که در مطلب زیر پس از ارائه ی مقدمه ای کوتاه از حضور و نقش جبهه پایداری، تحلیل خود را در خصوص گفتمان رایج بین این جبهه و گروههای اصولگرای سنتی و مسائل حاشیه ای آنها تقدیم می نمایم:
از آن گاه که گفتمان انقلابی و ولایی احمدی نژاد در کشور مطرح شد، افرادی که در ذهن خود، اصالت های انقلاب را جستجو می کردند، ناگهان گوششان تیز شد و پشت به پشت احمدی نژاد ایستادند و شمشیر زدند. برخی از این افراد حدشان بالاتر از حمایت از احمدی نژاد بود، بلکه ایشان در شکل گیری یک شخصیت انقلابی اصیل در احمدی نژاد نقش مستقیم داشتند به حدی که پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد، حتی با درس اخلاق و توصیه های دوستانه، ایشان و اعضای کابینه شان را در حرکت در همان گفتمان جبهه ی پایداری انقلاب اسلامی ترغیب می کردند که بزرگترین این بزرگواران استاد مصباح و شاگردان شریف ایشان مانند حاج آقا مرتضی آقا تهرانی بودند؛ ارادت آقای احمدی نژاد نسبت به استاد مصباح در حدی بود که حتی براساس شنیده های متواتر و تکذیب نشده، آقای احمدی نژاد، ابتدا نامزدی انتخابات ریاست جمهوری را به استاد مصباح پیشنهاد کردند که استاد مصباح مثل همیشه حضور مستقیم در عرصه ی سیاست را مورد استقبال قرار ندادند.
در هر صورت به دلایل و حجت هایی که هنوز به صورت دقیق مشخص نیست، راه آقای احمدی نژاد از کسانی که به خاطر گفتمان ولایی و انقلابی آقای احمدی نژاد با ایشان همراهی می کردند، جدا شد، به نحوی که علی رغم تمام تلاشهای به عمل آمده، ولی به دلیل همان حجت های ناشناخته که عرض کردم، احمدی نژاد قدم به قدم بر جداشدن از صراط قبلی خویش اصرار ورزید.
در مرحله ای که جداشدن راه احمدی نژاد و گفتمانی که ابتدا به آن پایبند بود مسجل شد، طرفداران قدیمی و مؤثر وی، زیر پرچم استاد مصباح جمع شدند و ایشان را به عنوان پدر معنوی همان تفکر گفتمانی اصیل و مقید به انقلابی گری و ولایت مداری معرفی نمودند تا گفتمان احیا شده ی انقلابی حین تغییرات احمدی نژاد، زیر خروارها، تفکرات انحرافی در باب مهدویت و ملی گرایی دفن نشود.
اکنون بیش از یکسال از تأسیس جبهه ی پایداری می گذرد و این جبهه با مواضع صریحی که در برابر فتنه گران، ساکتین فتنه و جریان های انحرافی داشته است از یک سو با اقبال عمومی مردم مواجه شده است و از یک سو با حسادت و خصومت جریانهای سه گانه ی فتنه گران، ساکتین و منحرفین مواجه شده است و هریک از راهی به تضعیف این جبهه می کوشند.
تقابل جریان فتنه و جبهه پایداری، از دوران اصلاحات و با پدر معنوی این جریان یعنی استاد مصباح شروع شده بود و قدمتی به تاریخ فتنه گری های این جریان از آن دوره دارد، یقیناً مجاهدات مظلومانه ی استاد مصباح که تهمت های بی امان روزنامه های زنجیره ای را یک تنه تحمل می کرد، در شناخت و بی اقبالی به جریان اصلاحات و فروکش کردن سریع فتنه نقش به سزایی داشت.
از آنجا که تشکیل جبهه پایداری به نوعی مقابله با انحرافاتی بود که احمدی نژاد را تعقیب می کرد، تقابل این جریان نیز با جبهه پایداری از واضحات است. موضع گیری صریح جبهه پایداری ها در جریان فتنه، تنها به فتنه گران محدود نمی شد بلکه در همان هنگام نیز برخی جریان های سنتی را که سال ها لقب اصولگرایی را به یدک می کشیدند را به چالش می کشید، با این اوصاف می توان گفت که اگر جریان های انحرافی و ساکتین فتنه وجود نمی داشتند و یا به صلابت در برابر فتنه 88 می ایستادند، چه بسا هرگز جبهه ای به نام پایداری نیز متولد نمی شد تا نظام را در برابر امثال آن فتنه حفظ نماید و اینک که جبهه پایداری با این شأن نزول پا به میدان گذاشته است، نمی توان توقع داشت که باهمان گروه ها متحد شود.
اصولگرایان سنتی که در فتنه ی 88 سکوت اختیار کردند و یا اکنون که از گناه فتنه گران می کاهند و ایشان را مفتون می نامند، از روش های ناجوانمردانه ای برای تضعیف جبهه پایداری استفاده کردند و می کنند، تا مدتی پیش همین جریان اصولگرایان سنتی، جبهه پایداری را هم پیمان با جریان انحرافی معرفی کردند و یا تهمت زدند که برخی از اعضای این جبهه خودشان نمایندگان جبهه انحرافی هستند، اما این تهمت ها کارگر نیفتاد و محبوبیت این جبهه روز افزون شد. اما جریان اصولگرایان سنتی در ادامه ی خصومت ورزی های خود، خواست از محبوبیت جریان انحرافی سوءاستفاده کند و در انتخابات مجلس و اکنون نیز قبل از انتخابات ریاست جمهوری سعی دارد با روشی غیرمسالمت آمیز جبهه پایداری را مجبور به ائتلاف نماید تا اگر جبهه پایداری با ائتلاف مخالفت کرد به او تهمت تفرقه افکنی افکند و اگر به پیشنهادِ ائتلاف جواب مثبت داد، این جریان اصیل را در خود هضم کند.
اصولگرایان سنتی آنچنان در برابر جبهه پایداری قافیه را باخته اند که حتی برای جلب توجه طرفداران جریان فتنه حاضر شدند که بساط تطهیر ایشان را از گناه فتنه گری به خطای مفتون شدن برپا کنند. اصولگرایان سنتی حاضرشده اند تا برای به زمین زدن جبهه پایداری حتی به حمایت فتنه گران نیز نظر بدارند. راهبرد دیگر اصولگرایان سنتی این است که جبهه پایداری را متهم به تفرقه افکنی و سوءاستفاده از ولایت نمایند تا آن حد که علناً جبهه پایداری ها را خطاب قرار داده و می گویند که اگر وحدت نکنید مطیع هوای نفس هستید و این که شعار ولایت مداری تان نیز از نفسانیات و برای رسیدن به مقاصدتان است، این قدر بی پرده تهمت می زنند که فراموش کرده اند جبهه پایداری ها در اوج فتنه که رهبر به دنبال عمار می گشت، عَلم روشنگری و ولایت مداری را بدون هرگونه مصلحت سنجی سرپا نگاه دارند، این حامیان ساکتان فتنه و تطهیرکنندگان فتنه گران، فراموش کرده اند که چگونه رفقایشان بین ولایت مداری و فتنه گری، خموش و بی تحرک کمین کردند تا بهترین انتخاب را با تشخیص جهت باد داشته باشند. چقدر بی پرده اند که ولایت مدارترین جریان موجود را به سوءاستفاده از ولایت و اطاعت از هوای نفس متهم می کنند تا برای ساکتین و فتنه گران قبای اخلاص و خیرخواهی بدوزند و این که همه ی این تهمت ها و خصومت ها را در برنامه ای که موضوعش نقش جریان های سیاسی حول محور اخلاق است به رقیب وارد نمایند.
این مطلب در عمارنامه منتشر گردیده است.
برچسب مرتبط: جبهه پایداری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/18
11:7 ص
چاوز بین سیاستمداران روز دنیا انسان کوچکی نبود، او نیز از کسانی بود که در برابر استکبار ایستاد و در تقویت جبهه ی ضداستکباری نقش مهمی ایفا نمود. چاوز سخنانی نیز در مورد منجی و اعتقادش به ظهور داشت، حقیقتاً به شخصه چاوز را دوست می داشتم چرا که هم دوست ما بود و هم دشمن دشمن ما و با این همه خصومت های رسانه های غربی و آمریکایی علیه او، همچنان در میان ملت خویش از محبوبیت زیادی برخوردار بود. چنین شخصیتی به عنوان رییس جمهور یکی از کشورهای همسایه امریکا، آن چنان برای استکبار دردسر سازبود که بعید نیست از روشهای ناجوانمردانه ای مانند ترور نیز برای حذف وی استفاده کرده باشند.
بحث آقای احمدی نژاد را در تکریم آقای چاوز تا آنجا که به این مفاهیم اشارت دارد را قبول دارم، اما بخشی از سخنان پیشگویانه وی را اگر چه رد نمی کنم، اما برخاسته از همان حجت های ناگفته ی رییس جمهور و همان منبعی که هاله ی نور را دیده بود و یا مدیریت مستقیم یارانه ها توسط امام زمان را به رییس جمهور گزارش داده بود، می دانم، به این جملات رییس جمهور توجه فرمایید:
"...تردید ندارم که او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح (ع) و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد و جامعه بشری را در استقرار صلح و عدالت کامل و مهربانی و کمال یاری خواهد کرد."
اگر چه این جملات را نه می توانم رد و نه تأیید کنم اما سؤالم این است که آیا لزومی دارد طوری قاطعانه از چیزهای غیبی صحبت کنیم که گویی به منابع غیب اتصال داریم؟! بحث غیبت و بحث رجعت از اعتقادات مسلم شیعه است اما آیا رجعت جناب چاوز نیز تردید ناپذیر است؟! آیا اجرای غلط طرح خوبِ هدفمندی یارانه ها که منجر به شکست این طرح و بدتر شدن بحث یارانه ها نسبت به قبل شد، ادعای مدیریت مستقیم امام زمان در بحث هدفمندی یارانه ها و اعتبار منبع غیبی آن خبر را، رسوا نکرد؟! آیا نمی توان پذیرفت که در هر مقوله ای که پیشگوییِ پیشگویان صحیح باشد، به برخی مقولات مانند قیامت، ظهور و سوءاستفاده از مقام امام که می رسد، خودِ خداوند پیشگویی ها را به هم می زند و پیشگویان را رسوا می کند؟! آیا به راحتی نمی توان متوجه شد که خداوند، دروغ بستن به حجت خدا و کسب اعتبار دروغین از ایشان را برای هر هدفی به خصوص برای کسب اعتبار و یا تضعیف ولایت فقیه به شدت منکوب خواهد کرد؟! آیا اگر کسی به منابع غیبی اعتقاد داشته باشد، نمی تواند بخشی از مشکلات کشور را ناشی از این تفکر انحرافی بداند که برخی منتظرند تا مدیریت خوبشان را به ارتباط به معصوم حواله دهند (همانطور که دادند)؟! آیا بهتر نیست به روایاتی که مدعیان ارتباط با امام زمان (عج) را رسوا می کند و دروغگو می داند بیشتر اعتنا شود؟! اگر چه گویا کار از این حرفها گذشته است ولی ای کاش....
راستی یک فاتحه برای هوگو چاوز هدیه بفرمایید.
برچسب های مرتبط: انحراف(26) مشایی(33)
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/12/18
8:38 ص
9-1-3- مدیریت هزینه های جاری بر اساس اقتصادمقاومتی
دولت به عنوان یکی از مصرفکنندههای بزرگ اقتصادی باید بیش از همه به عنوان الگو و مجری اقتصاد مقاومتی سعیکند تا مبانی این اقتصاد را در زیرمجموعهی خودش رعایت کند. دولت باید مدیریت بهینهی منابع را بیش از پیش در دستور کار قرار دهد، پرهیز از تجملات در ادارات و به ویژه مسئولان در خرید املاک و خودروها و امکانات دیگر، در صورتی که به صورت کامل صورت گیرد، می تواند الهام بخشِ سایر مردم نیز باشد.
2-3-نقش مجلس دراقتصادمقاومتی
مجلس در ریلگذاری اقتصاد کشور نقش ویژهای دارد، جایگاه مجلس در تصویب بودجه، تدوین قوانین متناسب با اقتصادمقاومتی، نظارت بر رعایت مبانی اقتصادمقاومتی و انطباق اجرای دولت با قوانین مربوطه بسیار کلیدی است. مجلس می تواند توان و انرژی دولت را به سمت اقتصادمقاومتی و تحقق برنامه های فوق هدایت کند و میتواند توان دولت را مصروف کارهای خلاف اقتصادمقاومتی و یا بیهوده نماید. پایبندی به اقتصاد مقاومتی اقتضا میکند که تمام مصالح حزبی، شخصی و قومیتی کنار گذاشته شود و نمایندگان در فکر نیل به اقتصادمقاومتی به عنوان اولین نیاز کشور باشند، مهمی که متأسفانه در دستور کار اکثر نمایندگان مجلس قرار نداشته و باید اصلاح گردد.
3-3- نقش قوه قضاییه در تحقق اقتصادمقاومتی و تضادهای جایگاهش
در سدِّ اقتصادمقاومتی، ساختار سالم و بدون سوراخ و ترک است که می تواند ضامن استحکام اقتصاد باشد، اگر اجزای اقتصاد اعم از بانک و صادرات و واردات و .... در دست افراد ناسالم قرار گرفته باشد، چه توقع که اقتصادمقاومتی شکل گیرد؟! جایگاه قوه قضاییه این است که با سالم سازی و نظارت بر سلامت اجزا و مراجع تحقق اقتصادمقاومتی، استحکام آن را روز افزون کند. اگر در حکومت یا نهادی، حفره هایی باشد که مرکز تجمع فساد باشند و این حفره ها به سرعت شناسایی و پاکسازی شوند، از انتشار آلودگی نیز جلوگیری می شود و گرنه این میشود که تعداد معدودی با فاسد کردن بخش بزرگی از بانکها و ادارت، ظرف 2-3 سال یک سرمایه 3000 میلیاردی کسب میکنند. جایگاه قوه قضاییه و اجزای آن در شناسایی و مبارزه با جرایم و مفاسد اقتصادی آن قدر مهم است که نمیتوان آن را در تحقق اقتصادمقاومتی بیتأثیر دانست. اگر یک رانتخوار فاسد در کشور در عرصه ای وارد شود، موجب میشود تولید در آن عرصه با مشکل مواجه شود و همان نقطه محملی میشود برای تسویه حسابهای شخصی و سیاسی که مقاومت اقتصادی را می شکنند.
در بحث اقتصادمقاومتی، جایگاه قانونی سازمان بازرسی میتواند تضمینکنندهی سلامت دستگاهها و بخشهای مختلف و حساس باشد و این که سلامت، عدالت و قاطعیت نظام قضایی در یک کشور میتواند با افزایش حس اعتماد و آرامش به مردم و بخشهای تولیدی و اقتصادی، نویدبخشِ وجود فضای سالم برای کار، خدمت و تولید باشد، تنها در این شرایط است که افراد با خیال راحت به عرصهی تولید و فعالیت های مطلوب اقتصادی میآیند.
در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی سالهاست که دو نوع نگرش متضاد وجود دارد، برخی مسئولان مانند رییس قبلیِ قوهی قضاییه، گمان میکنند که برخوردهای قاطع با مفسدان اقتصادی موجب بروز حس ناامنی اقتصادی و فرار سرمایهداران میشود و عدهای نیز چنین برخوردهایی را ضامن سلامت و حذف مفسدان و بازشدن عرصه برای افراد و جریانهای سالم میدانند که وارد شدن قوهی قضاییه به این تناقض، موجب کاهش عزم و اراده در برخورد با مفسدان اقتصادی گردیدهاست، به نحوی که مثلاً رییسجمهور، گرانی علوفه و مرغ را ناشی از برخورد قاطع با پرونده فساد 3000 میلیاردی معرفی مینمود. البته مسئلهای نیز در این خصوص وجود دارد این است که برخورد سالم، قاطع و عادلانه دستگاه قضایی، بدون اصلاح برخی قوانین و ساختارها در قوهی قضاییه میسر نیست. نقص دیگری که در قوهی قضاییه مانع سالم سازی جامعه به خصوص اقتصاد کشوربه نظر میرسد، این است که انواع مختلف و متنوعی از مفاسد توسط مراجع قضایی بررسی می شود و نبودِ کار تخصصی در اکثر دادگاهها موجب تضعیف آرا و جایگاه این قوه در عدالتگستری گردیدهاست.
4-3- همراهی قوای سه گانه، تضاد موجود و نقش رهبری
در بحث اقتصادمقاومتی ایجاد فضای مباحثه علمی و دوستانه از سوی مجلس و دولت میتواند موجب افزایش حس اعتماد و توان مقاومت اقتصادی و تحمل مردم گردد. وقتی مردم ببینند نمایندگانشان در دولت و مجلس، عزمشان یکیاست و برای رسیدن به اقتصادمقاومتی میکوشند، در سختترین شرایط هم که باشند، با ایمان و اعتماد میتوانند مسائل را پشت سر بگذارند، اما وای از وقتی که قوای سه گانه درگیر مسائل کوچکی شوند که برای مردم هیچ اهمیتی ندارد. وقتی که قوای سهگانه به مباحثات بیفایده مشغولند، از این میان دشمن به اطلاعات مهمی میرسد که همانها را برای ضربه زدن به اقتصاد کشور مورد استفاده قرار میدهد.
در بحث همراهی قوای سه گانه نیز یک تضاد جدی وجود دارد، بعضاً شرایطی ایجاد میشود که یک قوه در راستای وظایفش، اختلاف سختی با قوه دیگری دارد که به جای مفاهمه به مقابله رومیآورد، که البته رهبری در این خصوص راه حل آشکاری دارند که نشان از حفظ توأمان این دو دارد، یعنی هم مشکلات را باید حل کرد و هم باید فضای همدلی را حفظ نمود و به همین لحاظ، رهبری دامن زدن به اختلافات علنی را در شرایط حساس کشور، یک خیانت معرفی کردند و این مسئله بخشی از تضاد مزبور را حل نمود و در کنار آن یک راه حل کاربردی نیز ارائه کردند، به این مضمون که در موارد اختلاف، شورایی که توسط رهبری تعیین گردیدهاست، مرجعِ داوری برای حل اختلافات باشد.
فضای مفاهمه بین سران قوا سالهاست که خواست جدی رهبر معظم انقلاب است تا مشکلات پشت درهای بسته و بدون سوءاستفادهی دشمنان و تنش برای مردم حلگردند، نه این که با دعواهای آشکار، هم موجب سوءاستفادهی دشمن شوند و هم مشکلات را پیچیدهتر نمایند و هم مردم را دلسرد و نگران؛ یقیناً این فضای با الزامات اقتصاد مقاومتی متضاد بوده و نیاز به اصلاح جدی دارد.
5-3- مردم و تکالیف بعضاً متضادشان
1-5-3- فرهنگ مصرف: مردم در اقتصاد جایگاه بسیار ویژهای دارند، فرهنگ، سلیقه و قدرت خرید مردم عوامل کلیدی در رشد و یا ضعف یک اقتصاد هستند. در اقتصادمقاومتی نقش مردم پررنگ تر از سایر اقتصادهاست. مردم با جنبههای مختلف و متنوعی در تحقق اقتصادمقاومتی نقش دارند. مصرف درست منابع مالی، غذایی و انرژی در تحقق اقتصادمقاومتی حرف اول را میزند. کشوری که در مصرف انرژی و کالاهای اساسی چند برابر استاندارد مصرف میکند، چگونه میتواند متولی و پرچمدار اقتصادمقاومتی باشند؟! اگر چه چندسال پیش سال اصلاح الگوی مصرف را پشت سرگذاشتیم، ولی عملاً کار جدی و فرهنگی در خصوص اصلاح فرهنگ مصرف انجام نشده است، البته اجرای صحیح هدفمندی یارانه ها در اصلاح الگوی مصرف، نقش غیر قابل انکار دارد. تغییر فرهنگ مصرف کار سادهای نیست ولی دولتها از ابزارهای مختلفی برای این تغییر فرهنگ میتوانند استفادهکنند، که یکی از آنها تغییر مدیریت یارانهها و دیگری بهبود کیفیت تجهیزات و دستگاههاست. جلوگیری از هدر رفتنِ نان، با تکنولوژی برتر، اصلاح قیمتها (از طریق هدفمندی) و ارتقای کیفیت مواداولیه، میسر است، اصلاح فرهنگ مصرف در خصوص بنزین، نیز با تولید خودروهای کممصرف، ارتقای وسایل نقلیهی عمومی و تحقق کامل دولت الکترونیک، قابل بهبود است، و اینها یعنی ارتقای جایگاه مردم در اقتصادمقاومتی نیز با ابزارهای مناسبی قابل تسریع است.
2-5-3- تولید ملی: یکی دیگر از نقشهای مهم مردم در اقتصادمقاومتی ترجیح دادن استفاده از تولیدات ملی بر تولیدات سایر کشورهاست، چراکه استفادهنکردن از هر محصول خارجی معادل است با خارج نشدن ارز از کشور، عزت بیشتر ایران اسلامی، اشتغال جوانان ایرانی و افزایش درآمد کشور.
3-5-3- تضاد بین فرهنگ مصرف و تولید ملی: عبارت است از این که مردم بعضاً بین خرید محصولات پرمصرف ملی با خرید محصولات کم مصرف خارجی در تضاد قرار میگیرند، تضادی که هر دوسویش خوب نیستند و این تضاد باید با همت مسئولان، تولید کنندگان و البته حمایت مردم هرچه زودتر حل شود. یقیناً در صورتی که مردم در موقعیت این تضاد قرار نگیرند، انتخاب اولشان تولیدات ملی است و البته بحث دیگر این که اگر مردم نیز باید از تولیداتی که در جهت بهبود کیفیت در حرکتند اعتماد نمایند تا امکان رشدِ ارتقای کیفیت را در اختیارشان قرار دهند.
4-5-3- چند شغلی: یکی دیگر از تبعات افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم، نیاز به افزایش درآمد از راههای قانونی و مشروع است که موجب شده است تا مردم به چند شغل و چند نوبت کار روی آورند ولی اشتغال در دوشغل یا دونوبت کاری توسط هر فرد (مگر مشاغلی که موجب کارآفرینی میگردند)، میتواند به این معنی باشد که یک فرصت شغلی برای یک جوان بیکار از دست رفتهاست و به همین دلیل در کشور تعداد زیادی چند شغلهی کم درآمد با زندگی های بی کیفیت، مشاغل کاذب زیاد و تعداد زیادی هم بیکاری وجود دارد که جز با همکاری مردم در عدم اشتغال به چند شغل جز در موارد ضروری و ایجاد فرصت های شغلی مولد توسط دولت این مشکل قابل رفع نخواهد بود.
4- نتیجه
در این مقاله به جایگاه عوامل اقتصادی مانند تولید، تورم، نقدینگی، یارانه، مالیات، سودبانکی، تنظیم بازار و نقش نهادهای مختلف مانند دولت، مجلس، قوه قضاییه، تولیدکنندگان، مردم، رهبری در تحقق اقتصاد مقاومتی تشریح گردید و به تفاوت ها و تضادهایی که همین عوامل و جایگاه ها با همدیگر دارند و راه حل های خروج از تناقضات پرداخته شد.
این مطلب در خاکریز فرهنگی خیبری ها منتشر گردید.
گام به گام تا اقتصادمقاومتی، قسمت دوم
گام به گام تا اقتصادمقاومتی، قسمت اول
91/12/18
8:29 ص
3-2-1-3- صادرات: در اقتصادمقاومتی صادرات از چند جنبه دارای اهمیت است، اولاً صادرات می تواند به عنوان یک منبع درآمدی تصور شود، ثانیاً صادرات موجب می شود ما با نیازهای سایر کشورها برای نیروی انسانی خودمان شغل ایجاد کنیم، ثالثاً صادرات یک عامل روانی مهم برای بیاثر نشاندادن تحریمهاست و رابعاً در ایجاد روابط دوستانهی پایدار با سایر کشورها بسیار موثر است و موجب عزتمندی کشور و ارتقای جایگاه جهانی کشور میگردد. در بحث صادرات نیز یک مشکل نیز وجود دارد که با اصول اقتصاد مقاومتی در تضاد است و این مشکل به دلیل عدم تناسب قوانین صادراتی با بحث اقتصادمقاومتی ممکن است به وقوع بپیوندد. در حال حاضر، به لحاظ قانونی محدود کردن صادرات غیرقانونیاست و این مسئله موجب میگردد محصولاتی که در داخل به آنها نیاز داریم به خاطر چند دلار منفعت بیشتر صادر شوند، و بعداً با کمبود همان کالاها و گرانی آنها مواجه شویم، به خصوص اگر به دلیل تحریمها، امکان واردات آنها را نداشته باشیم.
4-2-1-3- نظارت: در شرایطی که دشمن به دنبال استفاده از هرابزاری برای ضربه به کشور است، ممکن است که بخواهد با هدایت های موذیانه، بازار را ملتهب کند، نارضایتی ایجاد کند و موجب کمبود، تورم و خستگی مردم گردد، حتماً در اقتصادمقاومتی بایستی گردش پول و سرمایه و کالا به صورت کامل تحت نظارت باشد، بایستی دولت بداند که در کشور چقدر ارز یا نقدینگی سرگردان وجود دارد و در دست چه کسانی است، دولت باید میزان درآمد افراد و بخش های مختلف را تحت کنترل داشته باشد تا جریانهای مشکوک و مخرب به راحتی قابل کشف باشند، اما آنچه که دولت در زمینه نظارت انجام میدهد، بیشتر کنترل بازار آنهم در سطح بازارهای خردهفروشی است که این نوع نظارت عملاً به علت گستردگی این بازار نه میسر است و نه مؤثر، چرا که معمولاً اتفاقات اصلی در مرحلهی تأمین مواداولیه، تولید و توزیعهای عمده در بازار صورت میگیرد.
3-1-3- تولید، اشتغال و تضاد آنها
اگر چه تولید و اشتغال هر دو جزء ضروریات بقای یک اجتماع هستند، اما این شرایط اقتصادی است که تعریف میکند کدامیک بر دیگری باید اولویت داده شود. تولید در یک اقتصادمقاومتی باید به سمت نیازهای اصلی کشور متمایل شود، حتی اگر مزیت نسبی در آن نداشته باشیم و دولت در این جهت دهی نقش بسزایی دارد.
در گام اول، جهت دهی تولید، باید براساس نیازهای کشور انتخاب شود و در گام دوم باید بر اساس نیازهای همسایههای دیگر هدایت شود. در اقتصادمقاومتی اشتغال هدف اول نیست، بلکه تولید است که هدف اول است و اشتغال، محصول پایدارِ تولید قلمداد میشود. در اقتصادمقاومتی تأمین نیازهای کشور در درجهی اول قرار دارد، این سیاستی است که در کشور ما سالها فراموش شدهبود، یعنی به غلط، اشتغال اولویت کشور بود به نوعی که تمام تسهیلات بانکی تولید، باید از مجرای وزارت کار و با تأیید اشتغالزاییهای زیاد پرداخت می گردید و به همین دلیل صنایع قدیمی، کم بازده، پرمصرف، بی کیفیت و با کمیت پایین در حمایت دولت قرار میگرفتند، نگاهی که نه تنها اشتغال پایدار ایجاد نکرد، بلکه موجب شد خودکفایی کشور که اولین هدف اقتصادمقاومتی بود از دسترس دورتر شود. تولیدات کم و بیکیفیت داخلی، نیاز بازار را تأمین نمیکرد و این مسئله موجب شد تا کشور ما علی رغم این که میتوانست تولیدکنندهی خوبی باشد، بیشتر به یک مصرف کنندهی خوب محصولات خارجی تبدیل شود.
4-1-3-آموزش
اقتصادمقاومتی باید در آموزش و پرورش و آموزش عالی به دقت تبیین شود و اهمیت و کارکرد آن نیز در سرفصلهای آموزش دروس اقتصادی ورود پیداکند، تا بتوان این اقتصاد را بیش از پیش توسعه داد. تا زمانی که دروس اقتصادی براساس نگاه نظام سرمایه داری و سایر مکاتب اقتصادی به سان تخم جو در ذهن جوانان کشت می شوند، نمی توان توقع برداشت گندمِ اقتصادمقاومتی را از کارگران، کارآفرینان و مدیران آینده داشت.
5-1-3-بانک و پیشنهادی کاربردی برای احیای جایگاهش در اقتصاد مقاومتی
بانک از مهمترین ابزارهای اقتصادی در کشورها قلمداد می شود و هر کشوری براساس نوع نگاه و اهداف خود از این ابزار استفاده میکند، ولی با این وجود، اهداف بانک در اکثریت کشورها مانند هم است. بانک در واقع محلی است برای جمعآوری نقدینگیهای سرگردان و مضر و توزیع آنها بین بخشهای مفید. در صورتی که بانک این کارکرد اصلی خود را ازدست بدهد، عملاً اقتصاد کشور از یک ابزار بسیار مهم اقتصادی محروم میشود. اگر چه نظام بانکداری ما با تعاریف و قواعد اسلامی ساخته شدهاست، اما عدم پایبندی به اجرای دقیق این قواعد، برخی از عملیاتهای بانکی را ربوی مینماید، که این مقولهی مهم، مورد بحث این مقال نیست، ولی می توان کاری کرد که مردم برای دسترسی به منابع مالی، به فساد، ربای بانکی و نزول خوران متوسل نشوند.
هم اکنون با توجه به عدم تناسب نرخ سود تسهیلات و سود سپردهها با نرخ تورم، بانک نه قادر به جذب نقدینگی از مردم است و نه قادر به تأمین تسهیلات صنایع، تولید و مردم. اختلافی که بین سودبانکی و نرخ تورم وجود دارد، یک رانت آشکار و وسوسه کننده ایجاد کردهاست، به نحوی که هرچقدر افراد به تسهیلات بیشتری دسترسی داشته باشند، بیشتر سرمایهدار میشوند و این مسئله طی سالهای اخیر که دولت این تناسب را به شدت بهم زد، بیشتر شد و تنها دلیل بروز فساد بزرگ اقتصادی (معروف به3000 میلیاردی) نیز همین رانت تسهیلات بود. از یک سو، بانکها حاضر نیستند تسهیلات را به هرکسی بدهند و ازیک سو وقتی به کسی وام می دهند، چون مجموع سود تأخیر و جریمه بازهم کمتر از نرخ تورم است، بازگرداندن آنها نیز سخت است.
در شرایط تورم و تنش اقتصادی اخیر، استفاده از بانکداری اسلامی، برای کاهش تورم یک الزام است، قبلاً دولت امتحان کردهاست که با یک افزایش ناچیز در سود بانکی که هنوز با تورم فاصلهی زیادی داشت، به صورت مقطعی حدود 20 درصد از قیمت ارز و سکه کاسته شد. این نشان میدهد که بخش زیادی از مشکلات تورمی در کشور ما ناشی از نقدینگی بالا است، حقیقتی که از سوی کارشناسان اقتصادی و در صدر همه توسط رهبر معظم انقلاب نیز بیان شد و حتی درک دیرهنگام مسئله نیز باعث نشد که رییس جمهور به اصلاح سیستم بانکداری روی آورد و به جای آن، بازارهای جدیدی را برای جذب نقدینگی (مانند خرید و فروش جنگل و مرتع) مطرح نمود.
پیشنهادی که در این خصوص تقدیم میگردد این است که دولت، نرخ سود بانکی و نرخ تورم را در دورههای کوتاهمدت مثلاً 2-3 ماهه باهم مساوی نماید، این شیوه، آثار کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت زیادی دارد؛ در کوتاهمدت، نقدینگی را جمعآوری کرده و موجب کاهش خطی نرخ تورم میگردد و در میانمدت، همزمان با کاهش نرخ تورم، نرخ سودبانکی نیز کاسته میشود و اینچنین در بلندمدت، این چرخه موجب کاهش نرخ تورم، کاهش نرخ سودبانکی و حمایتِ پایدار از تولید میگردد. این شیوه باعث میشود افرادی که نیازی به تسهیلات بانکی ندارند و تنها برای استفاده از رانت تسهیلات بانکی (که در اثر فاصله نرخ سود بانکی و نرخ تورم ایجاد می شود) به دنبال دریافت تسهیلات بودند، تقاضای کاذب برای تسهیلات بانکی ایجاد نکنند و در عوض مردم و تولید کنندگان کالا و خدمات بتوانند به راحتی به تسهیلات بانکی دسترسی داشته باشند و این تعادل در عرضه و تقاضای تسهیلاتبانکی، عامل بسیار مؤثری در کاهش فساد اداری رایج در بانکها و جلوگیری از بروز مفاسد بزرگ اقتصادی، مانند فساد 3000 میلیاردی میگردد.
6-1-3- یارانه
یارانه در کنار مالیات دو بازوی کاهش فاصله نظام طبقاتی هستند، اما همانطوری که در کشور ما مالیات بیشتر از طبقه مستضعفِ کارمند و کارگر گرفته میشود، یارانه نیز بیشتر به طبقات مرفه که از امکانات بیشتر به خصوص حاملهای انرژِی بیشتری استفاده میکنند، میرسد. باید گفت که عملاً نظام مالیات و یارانه در کشور ما بیشتر موجب فاصله یافتن طبقات اقتصادی میگردند که ضمن لزوم اصلاح ابزار مالیات که قبلاً به آن پرداختم، اصلاح نظام یارانهای نیز بسیار مهم است.
بحث اصلاح نظام یارانهای با اجرای فاز اول از طرح هدفمندی یارانهها آغاز شد و اگر چه در ابتدا موجب کاهش مصرف و ارتقای سطح درآمدی خانوارهای ضعیف و متوسط گشت، اما پارهای از مشکلات که مهمترین آنها عدم اهتمام کافی به اقتصادمقاومتی در دور جدید تحریم ها بود و البته ایراداتی که در اجرای طرح هدفمندی رخ داد، موجب شد تا کام مردم از این گام شجاعانه دولت شیرین نشود و گرانی، تورم و کمبود در ادامهی این طرح، موجب فشار به طبقات مختلف به خصوص طبقات متوسط به پایین گردد.
یکی از اهداف اقتصادمقاومتی افزایش توان و قوت مردم در مواجهه با مشکلات اقتصادی است و یارانه در کمک به مردم نقش به سزایی دارد، اما باید توجهداشت که پرداخت یارانهی مناسب و هدفمند، بدون کسب مالیات متناسب و هدفمند میسر نخواهد بود و دولت ناچار به کاهش یارانهبگیرها و حذف یا کاهش یارانهی برخی طبقات خواهد شد. یکی از نکات برجسته در بحث مالیات و یارانه توجه به سیرهی حضرت امیرالمؤمنین در دریافت مالیات متناسب با سرمایه و درآمد و از سویی پرداخت مساوی یارانه به مردم بود، اقدامی که در کشور ما متأسفانه در دستور کار قرار ندارد و تاکنون سرمایهی اقتصادی، اجتماعی و روانی زیادی صرف دهک بندی و خوشه بندی شده است.
7-1-3- بیمه
در اقتصادمقاومتی باید تحمل مردم را بیشتر و میزان آسیب پذیری طبقات ضعیف را کمتر نمود و این مهم، به وسیلهی بیمه صورت میگیرد. بیمه میتواند مرهمی برای دردهای طبقات کمدرآمد و بیکار تلقی گردد. بیمههای بیکاری و درمانی، اگر چه در کشور ما وجود دارند، اما متأسفانه خدماتشان آنگونه نیست که مردم فقط درد بیماری یا بیکاری را درک کنند، بلکه زندگی این افراد بعضاً تا حد فروپاشی پیش میرود و این اهمیتِ جایگاهِ بیمه را خاطر نشان میکند، تا این ابزار مترقی و مشروع در اقتصاد مقاومتی، بیش از پیش در خدمت مردم به خصوص طبقات پایین قرار گیرد.
8-1-3- صنعت و کشاورزی
اگر چه "صنعت و کشاورزی" به ظاهر اشتراکاتی با بحث "تولید و اشتغال" دارد، اما نمیتوان به عنوان یک مبحث مستقل به آن نپرداخت. به نظر میرسد که تمام ابزارهای اقتصادمقاومتی باید در خدمت این دو هدف قرار گیرند و این که همهی اهداف دیگر، در صورتی که این دو هدف به صورت کامل محقق شوند، محقق یافتهاند، به قول قدیمیها "چون که صد آید، نود هم پیش ماست".
صنعت و کشاورزی باید به سمت تولید تمام مایحتاج کشور هدایت شوند و این هدایت باید هدفمند باشد، نباید یک سال تمام اراضی مناسب زراعی، به پیاز و سال دیگر به سیب زمینی تخصیص داده شود و اینگونه هرساله، فراوانی یکی و کمبود دیگری را داشته باشیم. هدایت صنعت و کشاورزی باید ابتدا با هدف تأمین نیازهای داخلی صورتگیرد و بعداً به دنبال کسب درآمد از صادرات باشیم، این یک اصل مهم است که در کشور ما فعلاً نادیده انگاشته میشود. ما هم اکنون صنعت و تولید را به جای تأمین نیازهای داخلی به سمت صادرات سوق میدهیم و بعداً اگر پول فروش محصولات صادراتی را توانستیم با دور زدن تحریمها اخذ کنیم، تازه برای تأمین نیازهای داخلی با همان درآمدها باید به فکر دورزدن تحریمهای واردات باشیم، متأسفانه این رویهی غلط اکنون در کشورمان جاری است، یعنی از یک سو محصولاتی را صادر کردهایم، ولی به دلیل تحریمهای بانکی نمیتوانیم پولش را بازگردانیم و از یک سو برای واردات دچار سختیها و تبعات زیادی هستیم.
این مسئله نشان میدهد که هرچه زودتر باید صنایع و کشاورزی را با تغییر قوانین صادراتی و مشوقهای تولیدی، به کارکردشان در اقتصادمقاومتی بازگردانیم وگرنه در عین حال که مثلاً کلی محصولات لبنی صادر میکنیم ولی در عین حال برای واردات گوشت دچار مشکل می شویم و این یعنی جهت دهیها به سمتی بوده است که تولید لبنیات و فرآورده های لبنی با سهولت بیشتری نسبت به تولید فرآوردههای گوشتی صورت گیرد، مثال دیگر این که به جای این که به میزان نیازمان گندم تولید کنیم و ما بقی اراضی را برای تولید علوفه کشت نماییم، تمام ظرفیت زراعی را روی تولید گندم میگذاریم و با کمبود علوفه ناچار میشویم از گندم به جای علوفه استفاده کنیم.
برای به خدمت گرفتن صنعت و کشاورزی در تحقق اقتصادمقاومتی فعلاً جهت دهندهی اصلی دولت است، اما در صورتی که دولت به اتحادیهها و تشکلات صنفی اهتمام ورزد، خود صنعتگران و کشاورزان، این تنظیم بازار و هدفمندی در تولید را، حداقل برای کسب منافع خود و البته تحت نظارت دولت انجام می دهند.
این مطلب در خاکریز فرهنگی خیبری ها منتشر گردید.
گام به گام تا اقتصادمقاومتی، قسمت اول
91/12/18
8:21 ص
چندی پیش مقاله ای برای حضور در همایش اقتصاد مقاومتی گیلان (16/12/91) نوشتم که احتمالاً به هزارویک دلیل در همایش مربوطه از سوی داوران محترم رد گردید، در هر صورت با توجه به زمانی که برای تهیه این مقاله گذاشتم و حسن ظنی که به مخاطبان عزیز دارم، مطلبم را همینجا در 3 شماره تقدیم می کنم:
چکیده
اقتصادمقاومتی، واژهایست که با تیزبینی رهبر معظم انقلاب به منظور مقاومت نظاممند و علمی در برابر فشارهای اقتصادی تعریف و مورد تأکید قرارگرفت. این نوع اقتصاد، با نظام های اقتصادی معمول دنیا به لحاظ اهداف و کارکردها تفاوتهای آشکاری دارد که در غالب تضاد بروز پیدا می کند. درک تفاوت ها و تضادهایی که با بکارگیری اقتصادمقاومتی ایجاد می شود و تجویز راه مناسب برای گذر از تفاوت ها و تعارضات در درجهی اهمیت بالایی قرار دارد. در شرایط اقتصادمقاومتی، از ابزارهای اقتصادی در جهت مهیاکردن شرایط پیشرفت کشور، تبدیل تهدیدها به فرصت، غلبه بر فشارهای خارجی، افزایش هزینه تحریم برای تحریم کنندگان و افزایش قدرت تحمل جامعه و مردم استفاده می شود.
این مقاله به نقش ابزارهای اقتصادی اعم از تولید، بازار، سیاستهای پولی، نظام کنترل بازار، مالیات، بیمه، فرهنگِ مصرف...همچنین مراجع مختلف اعم از دولت، مجلس، قوه قضاییه، مردم، بانکها، تولیدکنندگان و تعامل آنها طبق اصول اقتصادمقاومتی میپردازد.
1- مقدمه
با مقاومت جانانه انقلاب اسلامی ایران در برابر دشمنان خارجی، تشدید تحریمها در دستور کارشان قرارگرفت و با توجه به اینکه ادارهی اقتصاد کشور در این شرایط، تابع الزامات متفاوتی با شرایط عادیست، رهبر معظم انقلاب، نسبت بهکارگیری روش اقتصادمقاومتی تأکیدات مکرری فرمودند. اقتصادمقاومتی با ایستادگی دربرابر فشارهای اقتصادی، منافع نظام سلطه را تهدید میکند و به همین لحاظ هرگز از سوی کشورهای مدعی تولید علم، تبیین نگردید و همین مسئله، اهمیت پرداختن جامعه علمی و دانشگاهی کشور را به تبیین این نوع اقتصاد خاطر نشان میکند.
2- اقتصادمقاومتی
اقتصاد مقاومتی، اقتصادیست که در فشارهای سازمان یافتهی اقتصادی که از بیرون کشور اعمال میشود، پیشرفت، آرامش و بقای نظام، جامعه، خانواده و بنگاههای اقتصادی کشور را تضمین نماید، اصولی که در اقتصادمقاومتی باید در دستور کار قرار گیرند عبارتند از:
1-2- شناسایی نقاط ضعف کشور و کاهش آنها به صورت نظاممند.
2-2- جلوگیری از بروز و معرفی نقاط ضعف، پیش از چارهاندیشی برای آنها.
3-2- حربههای دشمن در مواجه با نقاط ضعف باید پیشبینی گردند تا قبل از دشمن برای آنها چارهاندیشی شود، چه بسا همین چارهاندیشیها موجب انصراف دشمن در استفاده از آن حربهها شود که این مسئله در خصوص سهمیهبندی بنزین به وقوع پیوست.
4-2- در پاسخ به فشارها، باید اقدامات تلافی جویانه تدارک دید، به نحوی که فشارهای خارجی برای کسانی که به آن متوسل می شوند، دارای هزینههای زیاد و توجیه ناپذیر گردد.
5-2- تمام نیازهای کشور حتی بدون وابستگی به خارج تأمین گردد.
6-2- تمام ابزارهای اقتصادی و سیاسی در جهت کاهش ضربات اقتصادی دشمن و آرامش اقتصادی کشور استفاده شوند، تا ثبات و آرامش اقتصادی و سیاسی کشور تضعیف نگردد.
7-2- برای هر فشار احتمالی یک راه حل آشکار برای ناامیدکردن دشمن و چند راه حل مخفی و احتیاطی در نظر گرفته شود.
3- چگونگی تحقق اقتصادمقاومتی
در تحقق اقتصادمقاومتی نمیتوان به چند عامل و مشارکت چند نهاد اکتفا کرد، اقتصاد مقاومتی مانند هر نوع مقاومت دیگر، به هماهنگی و برنامه نیازمندست، باید بین قانونگذار، ناظر، مجری، نیرویکار، کارآفرین، بانک، مردم و سایر اجزای اقتصادی وفاق ایجاد گردد:
1-3-جایگاه دولت در تحقق اقتصادمقاومتی
بدون تردید، دولت با در اختیار داشتن ابزارهای متعدد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، مهمترین نهاد در تحقق اقتصادمقاومتی است. دولت میتواند قوانین مورد نیاز خود را با ارائهی لوایح مناسب تأمین نماید. دولت با تنظیم بودجه میتواند منابع درآمدی و ردیفهای هزینهای خود را بر اساس اصول اقتصادمقاومتی تعییننماید. در اقتصادمقاومتی مهماست که دولت روی چه منابع درآمدی حساب باز کردهاست و درآمدش را در چه مواردی هزینه میکند. یک بودجهی منضبط، هدفدار و در مواقع لزوم نیز قابل انعطاف، شرط لازم تحقق اقتصاد مقاومتیاست. یقیناً در صورتی که بودجه با رویکرد اقتصادمقاومتی نوشته نشود، نمی تواند مولودی به نام اقتصاد مقاومتی متولد نماید.
1-1-3- منابع درآمدی دولت
بودجه دراقتصادمقاومتی، بایستی کمترین وابستگی را به منابعی پرخطر داشته باشد، منابع پرخطر درآمدی تحت تأثیر فشارهای خارجی ممکن است محقق نشوند و همین مسئله دولت را به وابستگی کمتر به درآمد حاصل از فروش نفت و گاز ملزم میکند، که عدم تحقق این الزام، موجب شدهاست تا نفت و گاز به جای این که یک نقطهی قوت برای تأثیرگذاری بر عوامل خارجی بهکار رود، به یک نقطه ضعف برای ما تبدیل شود. هم اکنون دولت، مهمترین عامل مؤثر در بروز مشکلات اخیر اقتصادی را، کاهش درآمد حاصل از فروش نفت و گاز بیان میکند، حال این که با کسب درآمدهای عادلانه از مالیات یا سایردرآمدهای مطمئن، این مشکلات هرگز به وقوع نمیپیوست. متأسفانه یک شرکت خدماتی یا تجاری با 5 نفر کارگر، مالیاتی معادل یک کارمند ولی دیرتر از او پرداخت میکند. متأسفانه دلالانی که بعضاً فقط با دو تماس تلفنی به یک درآمد کلان میرسند، مالیاتی بابت این درآمدشان پرداخت نمیکند و اینها نشان میدهد که دولت کنترلی روی گردش پول و کالا و عملاً در اخذ مالیات واقعی از مردم ندارد و بیشترین مالیات را در کشور، طبقات ضعیف و متوسطِ کارمند و کارگر پرداخت میکنند و طبقات مرفه به نسبت سرمایهی خود، مالیات کمتری پرداخت میکنند که اصلاح این رویه منوط به ایجاد ساختاری است که درآمدها و داراییهای مردم کاملاً قابل پایش باشند و قوانین مناسبی برای کسب مالیات عادلانه از طبقات متول نیز فراهم گردد.
2-1-3- بازار
1-2-1-3- انحصار: دولت در تحقق اقتصادمقاومتی نباید بگذارد که انحصار و رانت در دست افراد معدودی قرارگیرد، چرا که همین مسئله به عنوان یک ابزار برای فشار به بازار مورد استفاده قرار خواهدگرفت، مسئلهای که نیازمند ورود و تشویق بخشهای مختلف غیردولتی دارد و این مهم تنها با ایجاد حس اعتماد و حمایت از بخش خصوصی و جلوگیری از سرکوب آنها توسط قدرتهای دولتی و شبه دولتی با اجرای صحیح اصل 44 میسر میگردد.
2-2-1-3- واردات: در اقتصادمقاومتی نباید از واردات به عنوان یک راه طولانی مدت استفادهنمود و در شرایطی که واردات محصولی اضطراری باشد، باید از منابع متعدد، قابل اعتماد و بعضاً پنهان برای کنترل بازار استفادهشود. اصل دیگر در خصوص واردات این است که نباید به بهانههایی مانند ارزانی یا کیفیت کالای وارداتی، گذاشت تولید داخل دچار آسیب شود، چرا که تأمین کالا با واردات، تحت تأثیر تحریمها سخت و غیر ممکن میشود، اما خودکفایی و تأمین نیاز از داخل کشور هرگز تحت تأثیر تحریم مختل نمیگردد. از مباحث بسیار مهم در واردات این است که به هیچ وجه نباید با انحصارهایی که نمونه اش در بحث واردات علوفه و کمبود آن در کشور رخ داد، موجب شویم بازار واردات تنها در دست عدهای که تنها به منافع خود میاندیشند و رقیبی نیز ندارند قرارگیرد. از دیگر مباحث در واردات این است که واردات نباید مانعی برای تولید داخل باشد، اشتباهی که سالها در کشور ما به خصوص در زمینهی واردات از چین و واردات بیرویه محصولات کشاورزی رخداده است. ابزار واردات، تنها و تنها باید در خدمت تنظیم بازار (در موارد گرانیهای موضعی) و جبران کاستی های تولید داخل باشد، نه این که محفلی برای سودآوری برخی انحصار طلبان و تجار گردد که اولین منفعتشان در تعطیل شدن تولید داخل و ایجاد بهانه برای واردات بیشتر است.
این مطلب در خاکریز فرهنگی خیبری ها منتشر گردیده است.
گام به گام تا اقتصادمقاومتی، قسمت دوم
گام به گام تا اقتصادمقاومتی، قسمت سوم
91/12/15
6:11 ع
مطلبی در سایت تحلیلی برهان با عنوان "آیا یارانه نقدی حق همه مردم است؟" منتشر گردیده است که همچنان بر لزوم استفاده از نتایج دهک بندی ها برای حذف برخی از افراد از هدفمندی یارانه ها تأکید دارد که به همین لحاظ مطلبی در نقد مقاله ی مزبور نگاشته و به سایت مزبور ارسال کردم که با این عنوان که امتیاز لازم را ندارد از انتشار آن خودداری گردید، لذا پاسخ مقاله ی مذکور را در وبلاگ شخصی ام تقدیم می کنم:
آنچه که در مورد حق و عدالت وجود دارد این است که این دو مقوله، مقوله های نسبی نیستند و در صورتی که مبنایی در شرع مبین اسلام و سیره ی اهل بیت برای آن ها وجود داشته باشد، همان را باید پذیرفت. در سیره ی حضرت پیامبر و حضرت امیر داشته ایم که مالیات حکومت اسلامی را به نسبت دارایی و با حضور کارگزاران حکومتی و محاسبه ی دقیق اموال مردم، اخذ می نمودند ولی در بحث توزیع مازاد بیت المال، همه را به مساوات تقسیم می نمودند که مثال تقسیم سه سکه بین پول دار و فقیررا همه در کتابهای درسی کودکی مان نیز خوانده ایم.
اگر چه دولت برای دهک بندی و خوشه بندی، خیلی هزینه و وقت گذاشت و حتی یک بار نیز مسئول مرکز آمار را به دلیل عدم تحقق توقعات دولت نیز عوض نمود، اما متأسفانه نتوانست به اطلاعات قابل اطمینانی دست یابد و اصرار برای مبنای قرار دادن چنین اطلاعات ناقصی برای اجرای هدفمندی یارنه ها می تواند صدمات فاجعه باری را ایجاد نماید. همانطوری که همگان از نتایج اعلامی دهک بندی ها و خوشه بندی های اطرافیان مان دیدیم، تنها کسانی در معرض خطر حذف از یارانه بودند که دولت اطلاعات دقیقی از درآمد و دارایی آنها داشت و این افراد نیز معمولاً جز، کارمندان و کارگران نیستند و کسانی که دولت اطلاعات دقیقی از درآمدشان ندارد همچنان در حاشیه ی امنیت قرار دارند.
وقتی دولت، درآمد و دارایی قشر زیادی از جامعه را شناسایی نکرده و حتی مالیات را نیز براساس خوداظهاری و به مراتب کمتر از کارمندان و کارگران می گیرد، چگونه می توان توقع داشت در بحث یارانه منصفانه عمل کند؟ اگر دولت اطلاعات موثقی از میزان درآمدها داشت که اکنون درآمد مالیاتی برای اداره ی کشور کافی بود و ما اینقدر محتاج درآمد های نفت نبودیم!
بحث دیگر این که با شروع طرح و اتکا به سازو کاری برای بررسی اعتراضات و اشتباهات عملاً وارد یک چرخه ی خطرناک می شویم، اولاً که تعداد معترضان بسیار زیاد خواهد بود و همانطوری که مبنای صحیحی برای دهک بندی وجود ندارد، برای رسیدگی به اعترضات نیز وضع همین است، ثانیاً این که با تغییر جایگاه هر خانوار به لحاظ دهک درآمدی، یک یا چند خانوار دیگر نیز جایگاه درآمدی شان دچار تغییر می شود، یعنی با بررسی اعتراض یک نفر و ترتیب اثر به آن اعتراض، ممکن است چند نفر دیگر معترض شوند و همین چرخه مستمراً ادامه یابد و ثالثاً این که با توجه به افزایش خانوارها و تغییر درآمد آنها، همیشه دهک بندی باید در حال ادامه باشد و با افزایش هر خانوار، موقعیت سایر خانوارها در این دهک بندی ها بهم می خورد.
این که یک هزینه و سازمان و یک هماهنگی عظیم برای بررسی اعتراضات مهیا کنیم باید با سنجیدن نفع و ضرر آن باشد، یعنی با فرض این که رسیدگی منصفانه و سریع در خصوص اعتراضات میسر باشد باید دید که در برابر هزینه های وارده به لحاظ اقتصادی و روحی و اجتماعی مفید است یا مضر؟! آیا این همه هزینه برای این که 1-2 دهک را از دریافت یارانه حذف کنیم آیا می ارزد؟ باید حواسمان باشد که پذیرش چنین کاری به معنی پذیرش چند درصد خطای حتمی است و باید مد نظر قرار داد که مقوله ی اقتصاد خانوار چیزی نیست که بتوان برایش حتی یک درصد جزئی خطا در نظر گرفت.
بحث دیگر این که نگارنده ی مقاله ی مزبور، با ذکر مثال قیمت نان، اثبات کرده است که هدفمندی موجب انتفاع بیشتر متمولین گردیده است که این اشتباه محض است، هزینه ی خانواده های متمول با مصرف بیشتر انرژی، بیشتر از مستضعفین افزایش می یابند به نحوی که این افزایش هزینه ها در برابر میزان یارانه ی پرداختی عملاً ناچیز می شوند و عملاً یک خانواده ی متمول با خانه ای بزرگ و چند خودروی شخصی، به مراتب بیش از دهک های پایین درآمدی، افزایش هزینه خواهند داشت.
اگر دولت اصرار داشته باشد فارغ از سیره ی حضرت امیرالمومنین (ع) به توزیع غیرمساوی یارانه ها اقدام نماید، باید ابتدا مکانیزم صحیح و دقیقی را برای اطللاع دقیق از درآمد و دارایی تمام مردم تعریف و اجرا نماید و تا وقتی که برپایه ی اطلاعات درآمدی کشور، مالیات یک شرکت کوچک با 10 نفر کارگر به اندازه ی یک کارمند ساده باشد، یقیناً زمان حذف هیچ دهکی از یارانه ها فرا نرسیده است.
در صورتی که دولت زیرساخت های اطلاعاتی قوی داشته باشد و بتواند مالیات درست و متناسب از همه ی مردم دریافت کند، آن قدر درآمد خواهد داشت که بتواند سهم یارانه ها را نیز تا حد لزوم افزایش دهد، دولتی که دستش در کسب درآمد مالیاتی خالی باشد، در حین توزیع یارانه نیز بسته خواهد بود.
برچسب مرتبط: هدفمندی یارانه ها
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.