92/2/14
11:56 ص
این سخنرانی اخیر آقای ولایت در جمع اعضای ستاد انتخاباتی استانی خود مواردی را اظهار داشته است که پس از تقدیم آنها، مختصراً آنها را تحلیل خواهم کرد:
دیگر زمان سیاه مشق نوشتن سپری شده است و باید کار به کسانی سپرده شود که از تجربه کافی برخوردار هستند. ما سی و چند سال پیش سیاه مشق هایمان را نوشته ایم و دولت آینده باید دولتی مبتنی بر کارهای کارشناسی و متخصص بوده و وزرا صاحب اختیار باشند.
مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل وضعیت روابط خارجی را وضعیتی نامناسب توصیف کرد و اظهار داشت: روابط خارجی ما مشکلات بسیاری دارد اما این مشکلات لاینحل نیست. تجربه بیش از سی سال من در بخش روابط خارجه نشان می دهد سیاست بین الملل کاری سخت و پیچیده است اما حل مشکلات موجود غیر ممکن نیست.
وی یادآور شد: مذاکره، مذاکره کننده میخواهد و مذاکره کننده نیز باید فردی کاردان باشد. مذاکره کننده میبایست با زبان بینالملل آشنا باشد و به گونهای مذاکره کند که هم طرف مقابل حرففای او را متوجه شود و هم اینکه او بتواند بر سر میز مذاکره حرفهای طرف مقابل را درک کند.
ولایتی در عین حال اطمینان داد که مسایل خارجی توسط اشخاص کاردان و با تجربه، قابل حل است و با حل مشکلات بوجود آمده در روابط خارجی میتوان بسیاری از مشکلات اقتصادی و داخلی را نیز برطرف ساخت.
این سخنان دکتر ولایتی یقیناً بیش تر از هرچیز، منبعث از تجربه و سن بالای ایشان است و اینچنین برجکِ جوان ترها را نشانه گرفته است، در حالی که رویه قرآن و سنت، همچنین خط امام خمینی (ره) و امام خامنه ای نیز این بوده است که کار را به جوانان لایق باید سپرد و یک جوان لایق از یک مسن لایق شایستگی بیشتری برای سپردن کارهای اجرایی دارد و اگر چنین نبود که هیچگاه نوبت به امثال ولایتی ها و قالیباف ها و رضایی ها در سی و اندی سال پیش نمی رسید تا سیاه مشق هایشان را بنویسند و به همان سیاه مشق ها افتخار کنند!!! و خوب است به قول خودشان به سایرین نیز اجازه دهند حضور یابند و خودشان در همان کسوت ارزشمند مشاوره همچنان حاضر باشند و این که چه کسی گفته است که مثلاً جوان ترهایی مانند لنکرانی بدتر از ایشان قرار است مشق بنویسند؟!! و یا این که چه کسی گفته است که سابقه ی وزارت خارجه از وزارت بهداشت مفیدتر و مرتبط تر با ریاست جمهوریست؟!!
اگر چه در مطلب قبلی که در حاشیه سخنان پیشین ایشان نوشته بودم، خط اصالت دادن به مذاکره را مورد انتقاد قرار داده بودم، اما گویا این خط اکنون با انتقاد به گروه مذاکره کنندگان فعلی شدیدتر دنبال می شود، در حالی که در این چند ساله به خصوص همین اواخر، رهبر معظم انقلاب رضایتشان را بارها از مذاکره کنندگان خارجی و هسته ای اعلام کرده بودند و این انتقادات آقای ولایتی در حدی که تغییر مذاکره کنندگان را دنبال کند و یا ضعف آنها را موجب مسائل و مشکلات کشور معرفی کند یقیناً با نظر رهبر معظم انقلاب در تضاد است به نوعی که حتی این نظر که کلید حل مشکلات ما در گام اول مذاکره است نیز براساس نظرات صریح مقام معظم رهبری اشتباه است، متأسفانه شعارهای آقای ولایتی در خصوص مذاکره و اصالت دادن به آن، ما را نسبت به شخصیت انقلابی قدیمی ایشان و خط سیر ایشان با تردید مواجه کرده است.
بحث دیگر این که اگر ایشان نقش ضعف در مذاکرات خارجی و سیاست های بین المللی را در مشکلات داخلی کشور اینقدر برجسته می دانند، با فرض این که خط اصلی سیاست های خارجی توسط رهبری تعیین می شود و این که خودشان به عنوان مشاور ارشد رهبری در این خصوص سالهاست که اشتغال دارند، سوالات مهمی پیش می آید مثل این که، آیا سهمی برای اشتباهات مورد ادعای خویش در بحث سیاست خارجی قائل نیستند؟!! آیا نقش مشاور ارشد امور بین المللی رهبری جایگاهی نبوده که ایشان بتواند نظراتشان را به رهبری منتقل و ایشان را به اجرای آنها توجیه کنند؟!!! و این که آیا قرار است اینبار خودشان رأساً همان سیاست های مورد نظر خودشان را که رهبری آنها را جاری ننموده است، اجرا کنند؟!!!
نظر صریح رهبر در خصوص بحث مذاکره این است که مذاکرات یک بهانه برای تسلیم ایران و فشار بیشتر است و تنها راه موفقیت نیز این است که ما در داخل بتوانیم مشکلات مان را با بکارگیری اقتصاد مقاومتی و همدلی حل کنیم و تنها در این صورت است که بحث مذاکرات نیز به نفع ایران تمام می شود و این رویکرد که ما با مذاکرات می توانیم مشکلات داخلی مان را نیز حل کنیم ما را تا سرحد تسلیم، انفعال و عقب نشینی از تمام اصول انقلاب پیش خواهد برد، یادم به کلام اخیر رهبر افتاد که ایشان خودشان را یک انقلابی می دانند نه سیاستمدار و گویا خط آقای ولایتی در تضاد با شیوه رهبریست!
مطلب مرتبط: شعارهای غلط دکتر ولایتی
برچسب های مرتبط: مقام معظم رهبری انتخابات تحریم اقتصاد مقاومتی رابطه ایران و آمریکا مذاکرات هسته ای
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/14
10:12 ص
آقای قالیباف اخیراً سخنرانی انجام داده اند و در آن مواردی را مطرح کرده اند که بعضاً در دفاع از خود و بعضاً در رد رقبایشان مهم و قابل توجه به نظر می رسند:
1- ایشان خودشان را صراحتاً از تکنوکرات بودن مبرا دانسته اند و حتی در توجیه کلام قبلی خویش که تکنوکراسی را بد ندانسته بود، اینگونه گفته اند که "من تکنوکراسی را به معنای فن سالاری تنها یک ابزار می دانم" و حال این تکنوکراسی یک تعریف مشخص دارد نه سلیقه ای که در آن به فن سالاری در برابر هر چیز دیگری حتی مذهب اصالت داده می شود نه این که به عنوان یک ابزار شناخته شود و البته با فرض این که ایشان شاید تعریف آن را نمی دانسته اند، اصل را بر برائت ایشان و تکنوکرات بودن ایشان می گذاریم اما این که ایشان با این سخنان، منتقدان شان را محکوم به دروغ و دغل کنند بحث غیرقابل دفاعیست، اصولاً اینگونه سخن گفتن متأسفانه در جریان انحرافی نیز دیده می شود که پس از بکار بردن برخی اصطلاحات به دنبال ارائه ی تعریف جدید در خصوص آنها می گردند و با آن تعریف منتقدان را متهم به تحریف می کنند!!!
2- یکی از مواردی که ایشان بیان کرده اند لزوم پرهیز نامزدها از ورود به مباحث مهم سیاست خارجی نظام است چرا که این موارد از اختیارات خاص رهبری هستند و دولت تنها پیش برنده ی سیاستهاست و این مسئله با توجه به اظهاراتی که اخیراً از سوی برخی نامزدهای مطرح دیگر بیان شده (که قبلاً به آن ها پرداخته شده) است قابل احترام و صحیح است.
3- آقای قالیباف گفته اند که "ما نسخه های اقتصادی مختلفی برای حل مشکل اقتصاد داریم ولی در کشور مشکل مدیریتی برای اجرای آنها وجوددارد" که ای کاش دقیقاً برخی از این برنامه های اقتصادی را بیان می کردند و این که چه چاره ای برای حل مشکل اصلی کشور به زعم ایشان یعنی "ضعف مدیریت کشور" دارند، البته هنوز برای شنیدن برنامه ی نامزدها وقت هست که امیدوارم هرچه زودتر تمام نامزدها به این مهم توجه کنند.
4- آقای قالیباف نداشتن دغدغه مالی برای دو وزارتخانه آموزش و پرورش و آموزش عالی را برای نجات کشور لازم دانستند که البته ضمن پذیرش این حرف باید گفت که مشکل اصلی نظام های آموزشی ما نیز بیش از این که مسائل مالی باشد، همان مسائل مدیریتی و محتوای آموزشی و پراکندگی و بی برنامگی است، مواردی که بودجه های کلان را صرف تغییر بی فایده نظام های آموزشی کرده و محتوا و روش و نظام تربیتی همچنان ضعیف باقی می مانند.
5- آقای قالیباف در خصوص مکانیزم ائتلاف 2+1 گفتند که این مکانیزم در نفی اصلح نیست و انتقاداتی را که در این خصوص وارد می شود را به شدت محکوم کردند و در یک گام به جلو نیز گفتند که: "گروهها و احزاب چه حقی دارند که کسی را انتخاب کنند و بگویند این اصلح است و جامعه باید آن را انتخاب کند، ممکن است گروهی یا حزبی شخصی را اصلح بداند و گروهی دیگر، فرد دیگری را اصلح معرفی کند، چرا که هر طیف مبانی خود را دارد.... مشروعیت را بر اساس رهنمودهای ولی فقیه و نهادهای صالح تشخیص میدهیم و مقبولیت را نظرسنجی مشخص میکند و کارآمدی نیز بر اساس کارنامه است.... با این معیارها ممکن است بخشی از جامعه فردی را اصلح بداند و بخش دیگری از جامعه وی را به این عنوان نشناسد بنابراین باید به مردم حق انتخاب بیشتری داد." این اظهارات یقیناً در نقد مکانیزم جبهه پایداری بر مبنای انتخاب و معرفی اصلح بیان شده است که در پاسخ باید گفت:
5-1 اگرچه جبهه پایداری به دنبال شناسایی اصلح و معرفی او بود ولی ضمن این مکانیزم صراحتاً گفتند که اگر کسی به مکانیزم انتخابی جبهه پایداری یقین ندارد وظیفه اش تحقیق و عدم تبعیت است.
5-2، مکانیزم معرفی اصلح از سوی یک جریان را هرگز نمی توان به معنی نفی آزادی و حق انتخاب دانست چرا که نهایتاً این مردم هستند که براساس شناختی که از ویژگی های اصلح و معرفی کننده او دارند انتخاب خواهند کرد.
5-3، بسیاری از مردم به منظور شناخت نامزد اصلح از بزرگان و معتمدان تحقیق به عمل می آورند و این هرگز و در هیچ جای دنیا به عنوان محدود کردن حق انتخاب تلقی نمی شود بلکه در مسیر بصیرت بخشی خواهد بود.
5-4، آنچه که خودشان به آن اذعان داشته اند یعنی ملاک نظرسنجی در انتخاب نامزد ائتلاف، صرفاً براساس مقبولیت است و در واقع این ائتلاف همانطوری که به آن انتقاد وارد شده است با مکانیزم مقبولیت گام به عرصه انتخابات خواهد نهاد و مشکل دیگر در این ائتلاف متفاوت بودن سبدهای رأی سه نامزد است و خارج شدن یک نفر از ائتلاف موجب جذب آرای ائتلاف نخواهد شد مگر این که ائتلاف دارای برنامه و اهداف واحد باشد که نیست (برخلاف جبهه پایداری که برنامه ها برای جبهه نوشته شده است نه برای افراد)، و البته تنها خوبی ائتلاف پرهیز از تشتت آراست که ای کاش نامزدهای عزیز در هر ائتلاف، با یک مکانیزم مناسب افکارشان را روی هم می ریختند و با تنظیم برنامه ی واحد، در جستجوی شناخت اصلح می گشتند تا با انتخاب اصلح بین خودشان و حتی در صورت لزوم بین سایرین، با یک کار صحیح از تشتت آرا جلوگیری کنند.
برچسب مرتبط: جبهه پایداری انتخابات قالیباف
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/2/13
3:11 ع
مدتیست که در کنار واژه ی "ساکتین فتنه"، برخی از عبارت "ساکتین انحراف" و بعضاً برخی نیز فقط از همین واژه استفاده می کنند، لذا برآن شدم تا در این مطلب به این واژه، اصالت آن و اهدافی که از بکارگیری آن دنبال می شود، بپردازم.
برکسی پوشیده نیست که قرابت فکری آقای احمدی نژاد به استاد مصباح و ولایت مداری از ولایت فقیه در اوایل دولت نهم چقدر غلیظ بود و این که برخی از نزدیکان و حامیان اصلی آقای احمدی نژاد از شاگردان و طرفداران استاد بودند و حتی استاد اخلاق دولت و معاونت امور روحانیت احمدی نژاد نیز از شاگردان برجسته ی استاد انتخاب شده بودند، اما به تدریج با تغییرات رفتاری که به واسطه ی نفوذ مشایی در احمدی نژاد رخ داد، استاد مصباح و شاگردانشان ابتدا از در نصیحت وارد شدند و پس از بی التفاتی به نصایح، روابط به قطع کامل منجر شد.
فردی مانند سقای بی ریا که معاون احمدی نژاد در امور روحانیت بود، پس از خروج از دولت، بعدها مسائلی از نحوه ی تفکر و نفوذ مشایی در مورد احمدی نژاد بیان کرد که هرگز نیز پاسخ یا تکذیبی در خصوص آنها شنیده نشد، مانند سخن مشایی مبنی بر الهام در خصوص لزوم نام بردن از هاشمی در مناظره انتخاباتی توسط احمدی نژاد، مواردی که در کنار بحث هاله ی نور و مباحثی مانند مکتب ایرانی، نشان از برخی اظهارات برگرفته از ماوراءطبیعت و انحرافات فکری داشت.
با عمیق تر شدن تغییرات احمدی نژاد و آشکار شدن آنها در تعلل در عزل مشایی و خانه نشینی در مورد وزارت اطلاعات مصلحی، اظهارت آقای مصباح و هشدارهای ایشان رنگ و بوی تیزتری یافت تا آنجا که حتی احتمال بکارگیری از نیروهای ماواری طبیعی را در مورد این تغییر رفتار آقای احمدی نژاد محتمل دانست، البته برخی با رد و حتی تمسخر این مسئله فراموش کردند که وجود اینگونه موارد حتی در قرآن مجید نیز در چند سوره مانند سوره فلق تصریح شده است!!
به تدریج با فاصله یافتن احمدی نژاد از استاد مصباح و طرد جریان های قریب به استاد از دولت و حتی بروز و تشدید لجاجت در برخی مسائل از سوی آقای احمدی نژاد، مهجورین و معزولین گرد استاد گردآمده و جبهه پایداری را تشکیل دادند. از اهداف و شعارهای اولیه تشکیل جبهه پایدرای یقیناً همین جلوگیری از انحراف در مسیر گفتمان سوم تیر بود که توسط مشایی و احمدی نژاد دنبال می شد و البته با توجه به دستور مقام معظم رهبری مبنی بر محورقرار ندادن گفتمان انحراف، جبهه پایداری در راستای هدف مقدس خود، به صورت تشکلاتی و با برنامه وارد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و علی رغم سابقه ی کم، موفقیت خوبی بدست آورد ولی گفتمان اصولگرایی سنتی از انحراف احمدی نژاد و مشایی سوءاستفاده کرد و نفی آن جریان را برخلاف رویه جبهه پایداری، صرفاً در بازگشت به گذشته و همان اصولگرایی سنتی از جنس علی لارجانی و باهنر و .... دنبال نمود. اصولگرایی سنتی که از همان ابتدا با گفتمان احیای انقلاب و انقلابی گری و ساده زیستی و تواضع در برابر مردم و اصالت به خدمتگزاری و مخالفت با سهم خواهی و رانت مشکل داشتند جریان انحرافی را بهانه کردند تا همان گفتمان سابق اصولگرایی را معیار قرار دهند و غیر آن را طرد کنند، جریانی که حتی این کلام شفاف رهبر که "رییس جمهور جدید باید امتیازات رییس جمهور حاضر را داشته و نکات منفی اش را نداشته باشد" را گویا ناشنیده گرفته اند و با یک عقب گرد کامل قصد دارند امتیازاتی چون تلاش و ساده زیستی و استکبار ستیزی و انقلابی گری و عدالت محوری را نیز انحرافی جلوه دهند!!!
این بار جالب بود که همان گروه که مدعی اصولگرایی بودند و در فتنه نیز نقش خنثی و به قول خودشان بی طرفی و بعضاً محرک داشتند و همان ها که در بحث قوت یافتن و مطرح شدن مشایی و لجاجت های احمدی نژاد در دولت نهم نقش داشتند و همانها که در همه ی این خصلت ها یعنی موضع نگرفتن در مقابل فتنه و بزرگ کردن حواشی از جنس مشایی و لجاجت با دولت و سنگ اندازی در کارهایش، مورد انتقاد رهبری قرار گرفته بودند، در مقابل کسانی که با ولایت مداری و بصیرتِ مثال زدنی خود، هم در مقابل فتنه صریح موضع گرفتند و هم در مقابل انحراف، از در تبیین و برائت درآمدند و این جریان مقدس را که اصولاً با ساکت بودن (جز به امر رهبر) هیچ میانه ای نداشته و ندارد را به ساکتین انحراف ملقب کردند!!! مبدعان عبارت ساکتین انحراف، اصلاً توجه ندارند که رهبر معظم انقلاب، تا زمانی حتی پس از آشکار شدن نفوذ جریان انحرافی، از بزرگ کردن و واردکردن این جریان به مرکز اخبار کشور منع می نمودند. اکنون خروسان نابهنگامی که با مصلحت اندیشی های خود در برابر دستور رهبر مبنی بر تبیین فتنه در گاهِ فتنه و به حاشیه بردن جریان انحرافی در بدو آن، تمرد کردند، ولایت مدار ترین و بصیرترین جریان موجود را متهم به کم کاری درحق ولایت می کنند!!!!
شاید برخی بگویند منظور از ساکتین انحراف استاد مصباح و شاگرادان ایشان نیست بلکه منظور کسانی هستند که در زمان منحرف شدن دولت در کابینه حضور داشته و با آن فعالیت داشتند، اما این بار نیز ساکت انحراف وجه تسمیه ای ندارد، چرا که همگی می دانیم میان کسانی که در جبهه پایداری گردآمدند هیچ یک از وزرای سابق احمدی نژاد به خاطر ضعف یا جرم برکنار نشدند و ایشان اگر در برابر دخالت های جریان انحرافی در امور وزارت خانه های خود کنار می آمدند، جایگاه شان را تثبیت می کردند و حال این که این وزرا نه تنها در مقابل نفوذ جریان انحرافی در حیطه ی وزارت خود بلکه در حیطه ی دولت نیز از خود واکنش نشان دادند که عزل یک باره چند وزیر در جریان مخالفت با مشایی یکی از آن موارد بود.
جالب است که حافظه تاریخی و یا حیای سیاسی برخی سیاسیون چقدر ناکارآمد است که برخی از آنها لفظ فتنه گر را زیر سوال بردند و برخی منکر ساکتین فتنه شدند و برخی نیز منکر هرگونه انحراف و برخی نیز واژه ساکت انحراف را به کسانی نسبت دادند که هم در برابر فتنه و هم در برابر ساکت فتنه و هم در برابر انحراف، مواضع علنی و عملی گرفتند و به همین دلیل اصلاً چیز عجیبی نیست که هر سه ی این جریان ها یعنی انحراف، ساکتین فتنه و جریان انحرافی از جبهه پایداری و قائلان به ادامه ی گفتمان سوم تیر دل خوشی نداشته باشند.
در پایان توصیه ام به جریان های سیاسی این است که حقایق آشکار سیاسی این چندساله را تحریف نکرده و حافظه تاریخی ملت را دست کم نگیرند و بجای پوزش از اشتباهات خود و پذیرش و برائت از اشتباهات دوستان شان، با تهمت، دروغ و تخریب دیگران برای احیای اعتبار خویش به دنبال توجیه نگردند، چرا که اینچنین، تنها صفات بد قبلی خود در ترس و قدرت طلبی و قصور در ولایت مداری و بصیرت را به صفات بد جدید یعنی همانا دروغ و تهمت، اضافه می کنند.
این مطلب در سایت 8 دی منتشر گردید.
برچسب مرتبط: جبهه پایداری انحراف فتنه ساکتین فتنه
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/2/12
8:22 ع
هرچه به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم، مستمراً می شنویم که جبهه پایداری را به دلیل عدم ائتلاف با سایر جریانهای سیاسی مورد اتهام قرار می دهند و حال این که اصولاً شأن حضور جبهه پایداری ناقض ائتلاف است، به همین مناسبت نظر شما را به مطلب 18 ماه پیشم که در همین وبلاگ به این نشانی منتشر شده است، جلب می کنم:
جبهه ی پایداری زمانی متولد شد که یک دلسردی از جریان های سیاسی شفاف و غیر شفاف اصولگرایان وجود داشت. در زمانی که نه رییس جمهور و نه رییس مجلس و نه شهردار تهران و نه سایر شخصیت های سیاسی و جریانهای وابسته ی شان آن قدر جذابیت اصولگرایی ندارند، جریانی که خود به نوعی احیا کننده ی گفتمان انقلاب و اصولگرایی بودند، سایر جریان ها را لایق خدمت و ائتلاف ندیدند و همین مسئله بود که موجب تولد جریان مقدسی به نام جبهه ی پایداری گردید.
جبهه ی پایداری آمد که در برابر ائتلافات پایدار بماند، آمد که مثل برخی اصولگرایان که دست به ائتلاف شان حتی با فتنه گران هم خوب بود، اهل ائتلاف نباشد. جبهه ی پایداری آمد چرا که از ائتلاف دل خوشی نداشت. جبهه ی پایداری برای ائتلاف نیست برای پیوستن است. اگر کسی اهل تسلیم نشدن در برابر جریانهای سست و ناپایدار سیاسی و اقتصادی نیست، می تواند به جبهه ی پایداری بپیوندد و البته کسانی که با غیر این جبهه ائتلاف کرده اند بدانند که ائتلافشان با این جبهه جمع النقیضین است و ریاکارانه.
جبهه ی پایداری جریانی نیست که مبتنی بر نام ها و مقام ها باشد، این جریان بر پایه ی گفتمان انقلاب اسلامی ایران بنا شده است و هر که را که به این گفتمان پایبند نباشد را غیر قابل ائتلاف می داند و به صراحت می گویم که هیچ شخصی در این جبهه حق آشتی با شریکان دزد و رفیقان قافله را ندارد، چرا که این جریان متعلق به همه ی مردم است نه متعلق به شخصیت ها.
اصولا این جبهه حتی نیازی به ائتلاف ندارد، اعضای این جبهه تک به تک از اعضای جریانهای دیگر محبوبیت بیشتری دارند. اصلاً قداست این جبهه به همین خلوص اش است، اگر به نام ائتلاف یا هر چیز دیگری در آن ناخالصی می آمد دیگر چه فایده ای داشت؟ اعضای این جبهه هم با فتنه گران مرز داشتند و هم با امتیازخواهان؛ اعضای جبهه ی پایداری اکثرشان کسانی هستند که چون با مشایی ها ائتلاف نکردند از قدرت دور شدند و یا اصلاً به آن نرسیدند و همین دلیل نشان می دهد که اگر اینان اهل قدرت طلبی و ائتلاف بودند باید همان موقع این کار را انجام می دادند نه این که اکنون بیایند و با کسانی دیگر ائتلاف کنند.
برچسب مرتبط: جبهه پایداری
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/2/10
9:2 ع
در این چند ماهه 2 لوح فشرده اصل با نامهای عاشقانه های احسان خواجه امیری و همین از خواننده های معروف پاپ خواجه امیری و رضا صادقی خریدم تا خدای ناکرده مرتکب تخلفِ کپی برداری نشوم، ولی متأسفانه در هر دو لوح فشرده، جناب خواننده هایی که جزء خواننده های اول پاپ کشور هستند، با نهایت بی وجدانی، آهنگ های قدیمی خود را تنها با کمی تغییر در شعر و ملودی که بعضاً یک اجرای ضعیف تر را نیز در پی داشته است، به بازار روانه کرده اند و شما که با در نظر گرفتن وجدانیات به خرید لوح اصلی اقدام کرده اید، با بی وجدانی خواننده ها مواجه می شوید!! بی وجدانی که جز به بی اعتباری آن خواننده ها ختم نخواهد شد.
نمی دانم که به لحاظ حقوقی وزارت ارشاد مکلف به نظارت در این خصوص هست یا نه! ولی می دانم که هرکسی باید در کارش وجدان داشته باشد، وقتی کسی یک اثر هنری تازه روانه بازار می کند، باید برای شعر و ملودی و تنظیم آن هزینه کند نه این که همان قدیمی ها را با یک اسم جدید و به عنوان یک اثر جدید وسیله ای برای کلاه برداری نماید.
برچسب مرتبط: هنر
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/10
3:14 ع
برچسب مرتبط: ولایت مداری مقام معظم رهبری بصیرت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/9
1:16 ع
اگر چه اولین و بهترین پیشنهاد برای محدود نشدن دردام تحریم ها استفاده از کالاها، خدمات، ابزار، لوازم، سخت افزارها و نرم افزارهای داخلی است ولی مواردی پیش می آید که به دلیل یک قرارداد و یا یک خرید قدیمی، شما به ناچار می خواهید از خدمات یک محصول خارجی استفاده کنید و ناگهان متوجه می شوید که مثلاً خدمات نرم افزاری یا سخت افزاری آن محصول تعطیل شده است.
هم اکنون در موارد متعددی شاهدیم که آنتی ویروس هایی که قبلاً خریداری و روی رایانه ها نصب شده است به بهانه تحریم و درواقع کارشکنی ارائه کنندگان این محصولات قابل آپدیت نیستند و حال این که شخصیت های حقیقی و حقوقی زیادی بابت خریداری آنها پول پرداخت کرده اند؛ این که یک شرکت نرم افزاری از فروش محصولاتش به هر دلیلی خودداری کند مسئله ای است که در اختیارات آن تولید کننده است، اما این که پس از فروش محصول یا کالا از ارائه ی خدماتی که مکلف به آنها بوده است، شانه خالی کند کاملاً قابل پیگیری حقوقی است که نمونه ی دیگر این مسئله را همین چند روز پیش در مورد ارائه محصولات نرم افزاری سامسونگ مشاهده کردیم.
چندی بانک ملت ایران توانست با بکارگیری یک تیم حقوقی مجرب ضمن اثبات غیرقانونی بودن تحریم این بانک، تحریم کنندگان را به پرداخت جریمه محکوم کند و این مسئله نشان می دهد که دولت هرچه سریعتر باید نسبت به راه اندازی یک مرجع معتبر حقوقی برای پیگیری و هدایت و ساماندهی امور تحریم ها راه اندازی کند تا اولاً تحریم ها را شناسایی کند و ثانیاً هزینه ی تحریم ها را برای تحریم کنندگان بالا ببرد و ثالثاً بتواند تحریم ها را خنثی کند و رابعاً با دریافت خسارات تحریم را جبران کند و خامساً از واردات محصولات آنها خودداری نماید و سادساً با اطلاع رسانی به موقع مردم را از حرکت به سمت خرید اینگونه محصولات بازدارد.
البته در خصوص تحریم خدمات نرم افزاری سامسونگ و شرکت های سازنده ی آنتی ویروس نیز بهترین راه این است که از گوشی های ایرانی و آنتی ویروس های داخلی که مطمئن نیز هستند استفاده نماییم، باشد که بهترین پاسخ را با خرید کالا و خدمت ایرانی عملاً به تحریم کنندگان بازگردانیم.
این مطلب در سایت 8 دی نیز منتشر گردید.
مطلب مرتبط:
اگر سامسونگ را تحریم می کردیم...
برچسب مرتبط: تحریم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
92/2/9
10:17 ص
قانون کار جاری، مصوب 1369 است که با توجه به ایرادات عدیده ای که شورای نگهبان به آن وارد دانست، سرآخر توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب و ابلاغ گردید. تصویب این قانون در زمانی بود که بازار کار کشور به لحاظ وجود عرضه ی شغل به نسبت تقاضای آن، به مراتب غنی تر بود و با توجه به بهم خوردن تعادل عرضه و تقاضا به نفع تقاضا، این قانون کار هم اکنون نمی تواند در کمک به تعادل عرضه و تقاضا نقش مثبتی ایفا کند.
نگاه عمومی قانون کار به کلیه کارگران، اعم از شاگرد و کارآموز گرفته تا کارگر و استادکار، باعث شده است که در کارگاه های صنفی که کارآموز پذیرند، عملاً امکان اجرای قانون کار (به لحاظ حقوق و دستمزد و سایر مقررات مربوطه) به مانند کارگاه های تولیدی که کارگران ارزش افزوده ی قابل توجهی ایجاد می کنند، میسر نمی گردد و از سوی دیگر، همان حداقل مزد و مزایای مصوب شورای عالی کار نیز برای کارگرانی که بار هزینه های زندگی را بر دوش می کشند کفاف نمی دهد.
بحث دیگر این که دولت برای تربیت و آموزش صاحبان مهارت و فن میزان زیادی هزینه می کند و این آموزش ها برای کارآموزان نیز هزینه بر است، در حالی که صنوف و کارگاه ها نه تنها به کارآموزان شان، مجاناً فن و مهارت می آموزند، بلکه به آنها مبالغی نیز به عنوان دستمزد پرداخت می نمایند، ولی قانون کار فعلی موجب می شود با توجه به حقوقی که برای کارآموزان در نظر گرفته شده است صاحبان حرفه از پذیرش کارآموز پرهیز می کنند چرا که در موارد متعدد، براساس آرای صادره از هیئات روابط کار (برمبنای قانون کار فعلی که دستمزد کارآموز و کارگر را یکسان معرفی می کند)، هزینه معادل حقوق کارگران سودآور برای کارفرمایان را موجب گردیده است، لذا بر این اساس پیشنهاد می شود:
پیشنهاد اول: دولت به جای این که مدام به فکر توسعه ی مراکز فنی و حرفه ای و الزام کارگاه های صنفی به رعایت قانون کار در خصوص کارآموزان شان باشد، دستمزد و حقوق متعارف کارگاه های صنفی کوچک را در خصوص تربیت نیروی کار جوان (با توجه به سن و سابقه و تحصیلات) به نسبت کارگران و استادکاران شاغل در کارگاه ها و به خصوص کارگاه های بزرگ متفاوت در نظر گیرد تا بتواند ضمن حمایت بهتر از کارگران و استادکاران، وضعیت اشتغال و فن آموزی در کارگاه های کوچک را تحت تأثیر قرار ندهد.
برخی از مواد این قانون کار از همان بیست واندی سال پیش، قابلیت اجرا نداشته و برخی دیگر نیز تنها در تعدادی از کارگاه ها قابلیت اجرا دارند و این مسئله موجب شده است تا عملاً روابط کارگران و کارفرمایان دچار ابعاد پنهان و توافقی گردد، مسائلی که با توجه به ایرادات قانونی، برخورد سختگیرانه قانونی را نیز غیر ممکن و موجب اخراج کارگران و کاهش اشتغال کرده و پیچیدگی بررسی شکایتهای روابط کار گردیده است.
اصلاح قانون کار با توجه به گذشت زمان زیاد و نوع تصویب آن، مدتهاست که در دستور کار دولت ها قرار گرفته است ولی به دلیل مسائل حاشیه ای و بعضاً سیاسی، هرگز به مرحله ی اجرا درنیامد و اینک دوباره بحث تصویب نهایی آن در دستور کار قرار گرفته است.
آنچه که اینک در اصلاح قانون کار مهم به نظرمی رسد، ضمن حفظ حقوق کارگر و کارفرما، حفظ محوریت تولید است. قانون کار باید حامی تولید، کیفیت و کمیت تولید باشد نه این که حامی کارگر، کارفرما و یا میزان اشتغال. اگر رویکرد اصلاحی قانون کار با اقتصاد مقاومتی و در رأس آن اصالت دادن به تولید همراه گردد، یقیناً می تواند موجب افزایش جایگاه تولید و ارتقای نقش بهره وری در اقتصاد جامعه در کوتاه مدت و میان مدت گردد و ارتقای جایگاه تولید در بلند مدت می تواند موجب افزایش اشتغال، آنهم از نوع پایدار گردد.
پیشنهاد دوم: یقیناً اصلاح قانون کار، موجب می شود تا برخی نابسامانی ها در بازار اشتغال انجام شود که این نابسامانی ها، احتمال اخراج برخی کارگران و یا ضعیف شدن موضع برخی کارگران را در پی خواهد داشت که این مسائل اقتضا می کند تا خدمات حمایتی، جبرانی و بیمه بیکاری از کارگران آسیب پذیر تشدید گردد، به همین لحاظ توصیه می شود همزمان با اصلاح قانون کار، قانون تأمین اجتماعی نیز اصلاح گردد، چرا که این دوقانون ارتباط تنگاتنگی باهم دارند و به هم زدن یکی از آنها بدون اصلاح دیگری عملاً به صلاح نبوده و تنها موجب ایراد آسیب به قشر ضعیف و زحمت کش کارگر می گردد.
برچسب های مرتبط: تولید کارگر کارگر کارگران
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/2/9
1:6 ص
این مطلب حدوداً 18 ماه پیش در همین وبلاگ منتشر شده است ولی از آنجا که اکنون بیش از آن هنگام، به واقعیت نزدیک گردیده است، مجدداً آن را منتشر می کنم:
پرداختن به مباحث تاریخی برای کسی که همیشه دروس حفظیاتی و به خصوص تاریخ ضعیفی داشته مشکل است اما چه کنم که این موضوع مدتهاست در ذهنم رخنه کرده و چون کسی به آن نپرداخته است، ناچار چند سطری در مورد آن می نویسم؛ باشد که اساتید تاریخ در تایید و یا رد آن وارد شده و ما هم فیض ببریم:
نحوه ی رشد و نمو سیاسی آقایان مصدق و احمدی نژاد یک شباهت نزدیک داشت و آن این بود که هر دو از قبل روحانیت و حمایت ها و تأییدات علمای دین به قدرت رسیدند (اگر چه میزان پایبندیشان به دین اصلاً قابل قیاس نیست). شباهت مذکور به تنهایی قابل توجه نیست ولی با توجه به مسائلی که روز به روز در حال وقوع است، این شباهت وارد فاز مهمتر و جدیدی می شود.
فاز دوم شباهت مصدق و احمدی نژاد این است که هر دو در یک مقطعی فاصله ی خود را از روحانیت بیشتر و بیشتر کردند و این مسئله از آنجا شروع شد که احساس کردند حمایت و تایید روحانیت فاقد ارزش بوده و برای این که اثبات کنند تنها مرهون خدمات، سیاست، مدیریت و محبوبیت خویش بوده اند حساب خویش را علناً از ایشان جدا کردند و البته فرضیه ی دیگری نیز برای آقای احمدی نژاد موجود است و آن این که دوری احمدی نژاد از روحانیت، ریشه در تلقین توهم تایید مستقیم و بی واسطه از طرف امام زمان دارد.
هم اکنون شاهدیم که روحانیونی که در حمایت از احمدی نژاد نقش بسیار تعیین کننده ای داشته اند، پس از کارساز ندیدن نصیحت و جلسات خصوصی و در پی آن عدم فرصت آقای احمدی نژاد برای استماع نظرات علما، انتقادات علنی را در دستور کار قرار داده اند و اینچنین روحانیونی مانندِ استاد مصباح، پناهیان، آقا تهرانی،سقای بی ریا، رسایی، حائری، حسینیان، شجونی، سالک، طائب، ذوالنور و ... کم کم در صف منتقدین آقای احمدی نژاد قرار گرفتند و این مسئله یادآور جدایی تاریخی آیت الله کاشانی از مصدق و انتقادات ایشان است.
با توجه به سنن الهی و درس هایی که تاریخ با تکرار خود به جوامع و انسان ها می دهد، جدایی دولت از روحانیت ارمغانی جز شکست و تضعیف برای دولت نداشته و نمی توان بر اساس خط سیر موجود، دولت آقای احمدی نژاد را از یک شکست تاریخی مبرا و مصئون دانست؛ اگر چه کودتا از نوع مخلمی یا نظامی در نظامی که اقتدار خود را وامدار ولایت فقیه و مردم ولایت مدار خود می داند، اصلاً قریب به ذهن نیست، ولی متاسفانه بروز کودتای فکری و عملی در خود دولت با ورود گروه منسوب به جریان انحرافی در حال وقوع است و شرط عقل این است که نباید آثار وضعی این مسئله را نادیده انگاشت و باید برای خنثی سازی آن ها نسبت به آسیب های آن شناخت پیدا کرده و برنامه ریزی کرد.
خدا را شکر اقدام مهم و ارزشمند علمای بیدار اسلام به محوریت آقای مصباح در تشکیل جبهه ی پایداری، بیداری و در صحنه بودن روحانیت و علما را نوید می دهد تا احتمال خسران به انقلاب اسلامی ایران تحت لوای ولایت فقیه و تأیید خاصه ی امام زمان به حداقل ممکن کاهش یابد.
برچسب مرتبط: احمدی نژاد انحراف روحانیت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
92/2/8
9:31 ع
مدتی است آنهایی که زمانی جزء مدافعان پروپاقرص برنامه های مختلف سیاسی و اقتصادی دولت بودند، در انتقاد به همان برنامه ها که زمانی با سکوت و یا تقریر آنها را تأیید می کردند، گوی سبقت را از یکدیگر می ربایند. یکی از مواردی که اخیراً مورد انتقاد حتی اصولگرایان و استکبار ستیزان قرار گرفته است بحث سیاست خارجی فعال احمدی نژاد و به خصوص طرح مسئله هلوکاست است که اخیراً از سوی دکتر حداد عادل و دکتر ولایتی بیان گردید. البته بیشتر کسانی که به سیاست طرح هلوکاست توسط احمدی نژاد انتقاد می کنند، عنوان مسئله را تکذیب هلوکاست می نامند و حال این که همگی یادمان هست که احمدی نژاد با دو سوال بحث هلوکاست را طرح می کرد یک سوال با پاسخ تایید هلوکاست و دیگری هم با رد آن.
من این مسئله را از چند جهت به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهم:
با توجه به این که اسرائیل طی دهه های اخیر خبیث ترین و عنود ترین دشمن ما بوده است، گمان نمی کنم اقرار به دشمنی با چنین دشمنی و برانگیختن نظرات جهانیان علیه او و حامیان او موثرترین و انقلابی ترین سیاست ممکن نبوده باشد، و این که طرح بحث هلوکاست موجب تضعیف پایگاه اسرائیل در نگاه ملت ها و حتی بسیاری از دولتها گردید تا آنجا که اسرائیل در پاسخ به این مسئله دست به اقداماتی زد که خود را تا مرز یک کشور دیوانه و جانی در نظر جهانیان مطرح نمود که نمونه اش را در کار مسخره شان در سازمان ملل شاهد بودیم.
برانگیختگی و آشفتگی اسرائیل در این مدت اینقدر زیاد شد که بارها در حملات و اقدامات وحشیانه خود علیه فلسطین و لبنان با شکست های چندروز مفتضح شد و میزان عصبیت در کشور اسرائیل در پی سیاست فعال خارجی احمدی نژاد در خصوص اسرائیل، این حرامزاده ی جغرافیایی را تا مرز اغتشاشات و اختلافات شدید درونی و حتی بروز شکافهایی با مسئولان دولت آمریکا پیش برد.
براساس قرآن کریم مسلمان نمی تواند اشداءعلی الکفار نباشد، آنهم علیه کفاری که شمشیرشان را در مقابله با انقلاب اسلامی، مردم، نخبگان و مسئولان از رو بسته اند، نه تنها طرح هلوکاست که حتی طرح دشمنی با اسرائیل نیز صحیح و قابل تمجید است.
بحث بسیار مهم دیگر این که یادمان نرود که اگر رییس جمهور تنها دوسوال را در مورد هلوکاست مطرح کرد، رهبر معظم انقلاب علناً اعلام حمایت از تمام دشمنان اسرائیل را به هر نحو ممکن اعلام کردند و امام خمینی و شهید مطهری نیز به صراحت در مقابل اسرائیل اعلام موضع شدید و حتی تهاجمی می کردند، پس چگونه منتقدان به مسئله طرح هلوکاست می توانند تناقض انتقاد خود را با مواضع صریح رهبران انقلاب اسلامی ایران در خصوص اسرائیل توجیه نمایند؟!
آنهایی که به سیاست های فعال احمدی نژاد در خصوص طرح مسئله ی هلوکاست انتقاد می کنند، بخش زیادی از مشکلات کشور را ناشی از آن مسئله و تحریم های ناشی از آن قلمداد می کنند و البته این مسئله نه تنها در منتقدان احمدی نژاد، که متأسفانه در خود احمدی نژاد نیز به چشم می آید و حال این که اگر در این میان اشتباهی رخ داده باشد عدم تناسب سیاست های داخلی و سیاست های خارجی دولت است.
اگر دولت آن قدر که در سیاست های خارجی خود فعال و مقاوم عمل نمود، همانقدر نیز در مسائل داخلی و اداره مملکت به مقاومت قائل بود، اکنون وضعیت طور دیگری بود. اگر ما همانطوری که در برابر تحریم بنزین عمل کردیم در برابر سایر تحریم ها نیز قوی عمل می کردیم، اکنون با همان ادامه ی طرح هلوکاست، این اسرائیل بود که در بحران های داخلی غرق شده بود نه این که ما مجبور بشویم مشکلاتمان را در نقاط قوتمان بجوییم!!
بحث بسیار مهم دیگر که یک بحث اخلاقی است، دقت در اظهار ندامت ها و برائت هاست. به کرار دراحادیث وارد شده است که کسی که در کار خوب دیگری خوشحال می شود در ثوابش شریک است و یا این که همان طوری که پشیمانی از گناه موجب پذیرش توبه و بخشش گناهان است، پشیمانی از کار صواب و ثواب نیز موجب زایل شدن اجر آن است؛ پس توصیه ی حقیر به بزرگان این است که انتقادهایی که از احمدی نژاد دارند را بر اساس انصاف طرح نمایند و موجب زایل شدن شخصیت و اعتبار دنیوی و اخروی شان نشوند.
برچسب های مرتبط: مقام معظم رهبری انتخابات تحریم اقتصاد مقاومتی حداد عادل
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.