90/11/3
8:54 ص
حقیر بحث آن شب عماد افروغ را در پارک ملت مستقیم شنیدم و مطمئن بودم که این سخنان حساسیت ایجاد خواهد نمود و تا کنون هم چیزی در نقد آن نگفتم چون فکر نمی کردم کسانی پیدا شوند و بگویند حرفهای عماد افروغ هیچ مشکلی نداشته است!! فارغ از ایرادات اساسی که آقای عماد افروغ به جامعه و حکومت و دولت داشتند، یک ایراد اساسی به نحوه ی انتخاب ولی فقیه توسط مجموعه ی فقها داشتند و ایشان مدعی بودند که ولی فقیه باید توسط مجمعی از علمای علوم مختلف (من جمله اقتصادشناس، سیاستشناس، جهانشناس، فیلسوف) تعیین گردد و از وضع فعلی ناراحت بودند، و ای کاش ایشان توضیح می دادند نام ولی فقیهی را که توسط مجموعه ای از علمای مختلف قرار است انتخاب شود را چه قرار است بگذارند و یا پاسخ می دادند به این سوال که مگر فقهای ما فقط فق خوانده اند که ایشان قائل به تک بعدی بودن آنها هستند؟!
بنده در مطلبی که قبلاً با عنوان "صدا و سیما جز مناظره از چیزی نمی ترسد!" نوشتم، وجود چنین مباحثی را رد نکردم، اما بر ضرورت ایجاد فضای پرسش و پاسخ و مناظره تأکید داشتم چرا که طرح سوال و شبهه به همراه پاسخ های آن می تواند موجب رشد و کمال گردد که البته به نظر من وجود مباحث بهتر از عدم آن است چرا که حداقل برای کسانی که حس خودساخته ی خفقان دارند می تواند برطرف کننده ی آن حس در جهت ورود به مباحثه و مناظره باشد و دیگر این که اگر قرار باشد یک برنامه ی تخصصی در یک رسانه ی عمومی پخش شود حتماً باید یا بی طرفانه باشد و یا با حضور نقادان مفهومی که قرار است مطرح شود.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/30
1:26 ص
چهارشنبه شب مورخ 28/10/90 برنامه ی پارک ملت از حاج آقا طباطبایی دعوت کرده بودند تا با موضوع منبر، در برنامه حضور داشته باشند. آقای شهیدی فر که این روزها به خاطر اظهارات تند عماد افروغ در برنامه اش، شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته بود، متأسفانه بحث منبر را به سمتی برد که به عنوان یک حرفه و شغل و با موضوع کسب درآمد مطرح شود و از آن هم دردناک تر این که آقای طباطبایی نیز بدون این که دقت کند در دام او افتاد و به دستمزد منبر و تعداد منبر در روز و امثال هم اشاره کرد و با افتخار گفت که روزی 5-6 منبر می رفته و دستمزدشان را قبل از اینکه بشمارد با هم قاطی می کرده و بعد می شمرده است تا نداند که کدام مجلس پول بیشتری به او می دادند ولی اکنون دیگر چک می کشند و نمی تواند مثل قدیم آنها را قاطی کند!!!
نمی دانم چه بگویم، اصلاً اصل قضیه هم قابل دفاع نیست و ای کاش تمام روحانیون ممر درآمدشان نه منبر بود و نه پیشنمازی و ای کاش امثال آقای طباطبایی که ممر خوبی مانند دفترخانه دارند، بیش از این که به فکر کسب درآمد از دین باشند، صرفاً به فکر خدمت به دین و متدینین می بودند.
آقای طباطبایی یک اشتباه بسیار بزرگ دیگری نیز داشتند، ایشان گفتند که زیارت حرم حضرت رضا را مانند عوام انجام می دهند و حتی برای رسیدن به ضریح هول هم می دهند ولی در سوالی که مجری در مورد رانندگی از ایشان پرسید، ادعا کردند که اگرچه رانندگی می دانند ولی رانندگی را در شأن روحانیون ندانسته و خودشان هرگز رانندگی نمی کنند و به همین دلیل راننده دارند. چرا کسی مانند آقای طباطبایی باید زیارت و تدینشان مانند عوام باشد و زندگی شان مانند خواص؟! این مسأله مطمئنا نه فقط در مورد ایشان که در مورد بسیاری دیگر صدق می کند و ایشان با این مصاحبه نه تنها خودشان بلکه سایر تافته جدا بافته ها را نیز تأیید کردند. این آقای شهیدی فر هم به جای این که به مهمانش بگوید پس چرا سوارکاری در اسلام اینقدر مورد سفارش بوده است و یا این که در اسلام سفارش شده هر مومنی خودش کارهای شخصی خودش را انجام بدهد، مثل برنامه ی عماد افروغ صم بکم نشست و گوش کرد. ای کاش آقای شهیدی فر می گفت که چه شده است که عالمی مانند ایشان، کاربرد عبارات عامیانه و عالمانه را در زندگی و عبادت اشتباهی گرفته اند؟!
اگر چه من قبلاً به آقای شهیدی فر اعتقاد داشتم، اما متأسفانه هم اکنون برنامه هایی را از ایشان می بینم که در خدمت انقلاب و اسلام قرار ندارند. آقای شهیدی فر با دعوت از دوقشر متضاد یک هدف را در این هفته دنبال کرد، یک بار با دعوت از منتقد رندی مانند عماد افروغ و بار دیگر با دعوت از عالم ساده ای به نام طباطبایی و جالب این که این دو منتقدان جدی به حکومت بودند، اظهارات آقای عماد افروغ را که اکثراً مطلع شده اند و کلامی هم که چند بار از طرف آقای طباطبایی در این برنامه تکرار شد این بود که مسئولان کشور دروغگو هستند و بزرگترین مشکل کشور دروغ است، ولی این متهم کردن حکومت از سوی این دونفر با هم دیگر از یک منشأ نبود، یکی از شیطنت و آگاهی و دیگری از سادگی و ناآگاهی نشأت داشت.
ای کاش تمام روحانیون ما با بصیرت و تقوی، ابتدا خودشان و خانواده هایشان را حفظ می کردند و سپس الگوی خوبی برای مومنان می شدند و با قول و عمل هدایت مردم را برعهده می گرفتند و راه را بر سوءاستفاه ی دشمنان می بستند که متأسفانه با مشاهده ی حالات افرادی مانند آقای امجد و یا علمایی که آقازاده تحویل جامعه دادند، خلاف این مسئله را شاهدیم.
در انتها از خداوند منان برای خودمان و تمام علما عاقبت به خیری، بصیرت و تقوی آرزومندم.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.