91/10/20
10:56 ع
این مطلب در تاریخ 23/6/91 یعنی حدود 4 ماه پیش و همزمان با اولین استفاده های هاشمی از واژه لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف در همین وبلاگ منتشر شد، که با توجه به تکرار تهوع آور این واژه از سوی ایشان و طرفدارانشان، دوباره عیناً تقدیم می کنم:
با توجه به افاضات جدید این هماهنگ کننده ی سران فتنه در خصوص "لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف" به نظرم آمد تا چنین انتخاباتی را از نظر خود آقای هاشمی معنی کنم:
انتخاباتی آزاد است که هر کسی بتواند در آن شرکت کند
انتخاباتی آزاد است که قبل و وسط و بعد آن همه بتوانند شلوغ کنند و آتش بزنند و بشکنند و فحش بدهند و به هر زبانی که می توانند شعار بدهند
انتخابات آزاد انتخاباتی است که فقط طرفداران آزادی رأی آورند
و اما انتخابات شفاف چیست؟
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که از اکنون با شفافیت مشخص باشد که پیروزی از آن ماست
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که صندوق ها آن قدر شفاف باشند که نیازی به شمارش نداشته باشد و همان شب انتخابات همه به ما تبریک بگویند
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که خانم مرعشی همان صبح انتخابات، نتیجه ی آن را بداند و اعلام کند.
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که اگر ادعای تقلب کردیم به صورت شفاف اسناد و مدارکش را هم در اختیارمان بگذارند نه این که مثل انتخابات قبلی این قدر غیر شفاف باشد که حتی یک دلیل نتوان ارائه نمود.
انتخابات شفاف انتخاباتی است که تمام نمایندگان و متصدیان رأی گیری به صورت شفاف طرفدار ما باشند.
انتخابات شفاف انتخاباتی است که از فرط شفافیت بدون اقامه ی دلیل بتوان ابطال انتخابات را کف خواسته ها قرار داد.
انتخابات آزاد و شفاف یعنی انتخاباتی غیر از تمام انتخابات هایی که تا کنون برگزار شده است، البته غیر از مواردی خاصی که نتیجه ی شفاف خود هاشمی بود.
انتخابات آزاد و شفاف در یک کلام آن انتخاباتی است که ما در آن به خواسته ی مان برسیم در غیر اینصورت هم انتخابات و هم آزادی و هم شفافیت آن زیر سوال خواهد بود.
این مطلب در سایت صادقون نیز منتشر گردیده است.
مطلب مرتبط:
حتماً برای شورای نگهبان دعا کنیم 6/10/91
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟! 2/6/91
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/19
11:32 ع
قبل از شروع به مطالعه ی این مطلب از شما تقاضا می کنم قبل از خواندن تمام مطلب نسبت به آن موضع گیری نکنید.
موضوعی را می نویسم که مدتی است منتقدان قدیمی احمدی نژاد که با ایراد گیری از نحوه حرف زدن و قیافه و لباس پوشیدن احمدی نژاد او را فاقد صلاحیت ریاست جمهوری می دانستند اکنون مرا مورد حمله قرار می دهند. مخالفت این گونه منتقدان احمدی نژاد بدون استناد به دلایل منطقی تا قبل از جریان فتنه ادامه یافت، جریانی که ادعای تقلب در انتخابات را قبل از آن، توسط هاشمی رفسنجانی و همسر و فرزندانش و خود موسوی که ستاد صیانت از آرا تشکیل داد کلید زدند و آن گاه بود که تمام آنان که از انقلاب طلب!! داشتند، در سنگر فتنه قرار گرفتند و آنان را که نیز به انقلاب اعتماد نداشتند را با خود همسو کردند تا انتخابات برگزار شد ولی از آنجا که تعداد کسانی که انقلاب را به خاطر خود انقلاب دوست داشتند بیشتر از کسانی بود که انقلاب را به خاطر ستاندن طلبشان حامی بودند، گروه طلبکاران از انقلاب رأی نیاوردند و نتوانستند که انتقام خویش را با ادعای تقلب بگیرند، ایشان اعتقاد داشتند که دیگی که برای من نجوشد بهتر که سرسگ در آن بجوشد پس انقلابی را که همه کاره اش را نباشند، اصلاً دوست داشتند که نباشد.
پیروزی در برابر این گروه طلبکار که براساس شواهد و مستندات موجود، قصد کودتا داشتند، آن قدر شیرین بود که برایش سجده شکر به جای آوریم. اگر چه این گروه کودتا چی در ادامه همان سیاست "دیگ و سرسگ" برای زمین زدن انقلاب با صدور بیانیه های مختلف و سخنرانی های متعدد تلاش کردند تا به دشمنان این کشور گرا بدهند که چگونه به ایران فشار آورند تا تسلیمش کنند، ولی این مردم و انقلاب شان مقاومت کردند؛ البته این فشارها که مورد اذعان رسمی دولت آمریکا در رسانه ها و مجلس شان قرار گرفت بی تأثیر هم نبود و موجب زحمت هایی در زندگی مردم شد.
و اما موضوع بحث از آنجا شروع شد که رییس جمهور طی روند تغییراتی که از سال قبل دولت نهم به صورت غیرمحسوس آغاز شده و موجب درگیری های عجیبی با برخی وزرای ولایت مدارش شده بود، در دولت دهم روند تغییراتش را شدت بخشید؛ رییس جمهور این بار در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری بازوی رهبرش را بوسید و حال این که بارقبل دستش را بوسیده بود، این بار در جواب نامه عزل مشایی از معاونت اول رییس جمهور، یک هفته نامه را مسکوت و بی اقدام گذاشت و بار دیگر در مقابله با مخالفت رهبری در خصوص عزل وزیر اطلاعات، اقدام به خانه نشینی نمود، در این مقطع بود که برخی از دشمنان قدیمی احمدی نژاد به او امیدوار شدند و بین همین دوستان و هم بحث های خودم هم بودند کسانی که گفتند حالا فهمیدیم که نمی گذارند احمدی نژاد کار کند و ایشان هم مثل خاتمی مظلوم است... که البته این تغییر موضع از سوی منتقدان احمدی نژاد خیلی زود رنگ باخت چرا که اوضاع اقتصادی کشور و تورم 100درصدی حتی دهان مدافعان قدیمی اش را هم بسته بود چه رسد به منتقدان قدیمی اش؛
احمدی نژاد در ادامه تغییراتش، نامه نگاری های علنی و خصمانه ای را با سران قوا آغاز نمود و دیری نپایید که جایگاه تفسیری شورای نگهبان را نیز زیر سوال برد در حالی که از قبل مجلس را در رأس امور نمی دانست و طی همین هفته ای که گذشت، اظهاراتی به مراتب تندتر نمود که به خاطر رعایت آرامش جامعه و اطاعت از دستور رهبری این موارد در بیشتر رسانه ها مسکوت ماند؛ ایشان گفتند که چون رأی نمایندگان مجلس کم تر است و با درصد کمتری نیز پذیرفته می شوند پس حق ندارند برای رییس جمهور تکلیف روشن کنند و یا محدودیت ایجاد کنند و این که گفتند که چون شورای نگهبان هم مستقیماً توسط مردم انتخاب نشده است اعتباری کمتر از رییس جمهور دارد و اصلاً چون قانون را مردم رأی داده اند نباید توسط گروهی که مستقیماً با رأی مردم انتخاب نشده اند تفسیر گردد و حتی این که رییس جمهور تنهای مرجع بالا رتبه ای است که توسط رأی مستقیم مردم انتخاب می شود و حتی انتخاب رهبر را با انتخاب رییس جمهور به لحاظ داشتن آرای مستقیم مقایسه کرد. این اظهارات آن قدر تند بود که بسان یک "فلش بک" ما را برد به اوج تندروی های دوران اصلاحات، به نحوی که این بار منتقدان بزرگتری مانند صادق زیبا کلام او را شایسته تقدیر دانسته است، صادق زیبا کلام یکی از طرفداران شناسنامه دار جریان اصلاحات است که مواضعش در حمایت از رضاخان و هاشمی رفسنجانی طی این سال ها بارها و بارها حاشیه ساز بوده است به نحوی که در سایت ویکی پیدیا در قسمت دیدگاه های سیاسی فقط یک جمله در مورد او نوشته است: "به گفته بیبیسی فارسی او از حامیان اکبر هاشمی رفسنجانی شمرده میشود". آقای صادق زیبا کلام در سخنانی (که در سایتش نیز محفوظ است) در پی تغییرات رفتار احمدی نژاد و سخنان جدیدش اینچنین می گوید:
قبلاً مطلبی نوشتم و تمام مطالب مرتبطم با تغییرات احمدی نژاد را با درج تاریخ شان درآن منشر کردم تا نشان دهم که چگونه به موازات تغییرات احمدی نژاد، بخش اعظم حامیان احمدی نژاد موضع شان نسبت به ایشان عوض شد، اما این مسئله نتوانست پاسخ کوبنده ای برای منتقدان احمدی نژاد باشد، آنها که تا قبل از درج این مطلب و نمونه های دیگرش از سوی سایر دوستان، ما را متهم به تغییرات یک شبه می کردند، با دیدن این خط سیر 3 ساله اقناع نشدند و حرف جدیدی را طرح کردند، ایشان این بار گفتند "شما حتی اگر از 2-3 سال پیش هم احمدی نژاد را شناخته باشید ما و منتقدان ایشان از همان روز اول ایشان را شناخته بودیم"، در حالی که ما علت تغییر موضع مان را نسبت به احمدی نژاد تغییرات وی اعلام کرده بودیم، ایشان تغییرات ایشان را منکر شده و خودشان و امثال موسوی و هاشمی و کروبی را با بصیرت دانسته و ما را دچار اشتباهی بزرگ معرفی نمودند، (البته برخی طرفداران افراطی احمدی نژاد نیز منکر تغییرات احمدی نژاد بودند بلکه تغییر رفتار مدافعان احمدی نژاد را با تهمت های مختلفی محکوم می کردند)، ولی اکنون با رادیکال تر شدن مواضع احمدی نژاد، کم کم اصلاح طلبان و منتقدان قدیمی احمدی نژاد با او نرم تر می شوند، اکنون هم احمدی نژاد در مجمع تشخیص شرکت می کند و هم هاشمی به او لبخند می زند، اکنون صادق زیبا کلام که از حامیان فعال هاشمی به خصوص در مناظرات دانشگاهی است، تغییرات احمدی نژاد را پذیرفته و قابل احترام و تقدیر معرفی می کند و از دیگران اصلاح طلبان هم می خواهد او را تشویق به ادامه این سیاست ها و تشدید مواضع عملی نسبت به مواضع گفتاری نمایند.
از مسائل جالب توجه دیگر این است که صادق زیبا کلام از اصلاح طلبان می خواهد تا در صورتی که نتوانند به صورت منسجم و متحد وارد عرصه انتخابات شوند، از مشایی حمایت کنند:
اکنون این مواضع نشان می دهد که تغییرات احمدی نژاد آن قدر بوده است که حتی دشمنان خونی وی نیز به او امید بسته اند، اینک یکی از امیدواری های ایشان برای ضربه زدن به نظام و رهبری، خود احمدی نژاد است، البته همه منتقدان و دشمنان احمدی نژاد این سیاست را دنبال نمی کنند، بلکه برخی دیگر به منظور ضربه زدن به نظام، احمدی نژاد را مدام تحریک می کنند، آن قدر تحریک می کنند تا یک گفتار یا رفتار ساختار شکنانه ی تندتر و جدیدتر از وی بگیرند، ایشان همان هایی هستند که با سکوت خود در فتنه 88 نیز قصد ضربه به انقلاب و رهبر را داشتند و اکنون با تحریک احمدی نژاد برای به تشنج کشیدن کشور و کمک به ادامه این روند با بکارگیری انتخابات 92 به همان هدف خود می اندیشند و در پس همین رفتار خود می خواهند اثبات کنند که مردم در انتخاب احمدی نژاد اشتباه کرده اند و اکنون باید تاوانش را بدهند.
در ادامه برای هشدار و برای این که بگویم چه کسانی و با چه اهداف و تفکراتی به تغییرات احمدی نژاد امیدوار شده اند، بخشی از اظهارات صادق زیبا کلام را می آورم که در انتهای آن، سه دلیل را به عنوان امیدواری به پذیرش بحث مذاکره ایران با آمریکا می آورد، فقط کافیست به مورد اول این دلایل با دقت معطوف شوید تا عمق خیانت پیشگی این طایفه را دریابید:
البته نمی خواهم اینجا مدعی بصیرت شوم اما در برابر آن ها که چشم امیدشان به فشارهای دشمنان است و تازه متوجه تغییرات احمدی نژاد شده اند باید بگویم که ما از حدود 4 سال پیش این تغییرات را رصد کرده ایم و دلیلش هم این که به همین دلیل، از آن هنگام گام به گام از او دور شدیم و شما با بصیرتی که مدعی اش هستید تازه اکنون متوجه تغییرات رفتار او شده اید.
این نوشته در پاسخ به آن مدعیان بصیرت است که اکنون به مردمی که به احمدی نژاد رأی داده اند، به بزرگانی که از احمدی نژاد حمایت کردند و حتی به خود مقام معظم رهبری شدیدترین انتقادات را وارد می کنند.
مطلب مرتبط: انتقادات از دولت به موازات تغییرات دولت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/9/18
11:2 ص
خیلی ها عبارت جام زهر امام خمینی را برای پذیرش قطعنامه مورد تحلیل قرار داده اند، اما حقیقتاً بین این ها که من دیدم و شنیدم هیچکدام برایم اقناع کننده نبود، لذا خودم تحلیل مختصری دارم که آن را تقدیم می کنم:
مستندات و اخباری که از قبل از پذیرش قطع نامه مانده است، متأسفانه نشان می دهد که برخی مسئولان جنگ و نخست وزیر و رییس مجلس وقت از ادامه جنگ خسته و ناتوان شده بودند، آن قدر خسته که برای اثبات لزوم پایان جنگ متوسل به عیب جویی از یکدیگر شدند، یکی عدم رسیدگی دولت را مقصر در کمبود امکانات می دانست و دیگری ضعف فرماندگان را علت ضعیف شدن در جبهه ها می دانست و این موجب شد تا عملاً نمودش در جبهه ها بارزتر شود و در این هنگام اظهارات مبتنی بر ترس و شکست و خستگی و تفرقه در اظهارات امثال هاشمی و رضایی و موسوی موجب شد تا به امام بقبولانند که چاره ای جز پذیرش قطعنامه نداریم، امام در آن شرایط ادامه جنگ را نه روی مصلحت دیگری بلکه فقط روی احساس ضعف مسئولان قبول کردند و پذیرش هر چیزی حتی شیرین تر از شکر، با این دید و نظر نمی تواند از جام زهر تلخ تر نباشد.
بحث دیگر این که مشی امام در اداره امور اینگونه بوده است که حرف و سخن کارشناسان و مسئولان را وقع می نهاده و اگر حتی بعداً متوجه می شدند که سخنی غیر کارشناسانه گفته اند آن اشتباه را ادامه نمی دادند و به حرف کارشناسان و اهل فن عمل می کردند و امام خمینی در بحث پذیرش قطعنامه نیز همین کار را کرد، و شاید هم ایشان به دروغ و ضعف مسئولان پی برده بود، ولی وقتی می دیدند که این مسئولان و متولیان جنگ، اینچنین دچار تزلزل، تفرقه و ضعف هستند، نوشیدن این جام زهر را قبول کردند.
مطلب مرتبط از همین وبلاگ: جام زهر ریشه در همین اختلافات موسوی و رضایی داشت؟! 6/5/89
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/7/9
10:24 ص
تا قبل از فتنه 88، تنها و تنها کلامی را که از زبان خیلی از روحانیون و اصولگرایان و دلسوزان می شنیدیم لزوم پایبدنی صرف به ولایت مداری بود، اما بعد از جریان فتنه بحث بصیرت و نیاز کشور به عمارها و سلمان ها زیاد شد و سایت های مختلف با این عناوین شروع به کار کردند و البته انصافاً کم هم خدمت نکردند ولی کم کم با فروکش کردن فتنه دوباره همان جریان های گذشته شروع کردند به تعبیر کردن بصیرت به همان ولایت مداری صرف، تا دوباره مفهوم حیاتی بصیرت ذیل سایه عبارت خطیر و مهم ولایت مداری پنهان شود که البته حقیر در این شرایط بازهم سعی کردم تا این دو مفهوم همسو و غیر همگون را متمایز نمایم و اینک دوباره....
علائم مختلفی از سوی حتی جریان های به ظاهر غیر همسو دیده می شود که خبر از توافقات و برنامه های پنهانی جدیدی دارد، خبر نامزدی هاشمی در انتخابات، بازگشت عامدانه خاندان هاشمی به تیتر روزنامه ها، علاقه ایجاد رابطه با آمریکا از سوی دولت، بی علاقگی قوه قضاییه به محاکمه فتنه گران (با پیغام و پسغام برای بازنگشتن به کشور) و با اهمیت قائل نشدن دولت به حل مسائل اخیر اقتصادی کشور، پس گرفتن متعدد امضاهای مهم در مجلس، زمزمه های مرموزانه اصلاح طلبان، یکی به میخ و یکی به نعل زدن های خاتمی و در آخر نزدیکی به زمان انتخابات 92، بی ارتباط به نظر نمی رسد.
دوستانی که در فتنه 88 علم بصیرت را به دوش کشیدند، هشیار باشند، اوضاع غبار آلود است، نیازی نیست که موضع گیری های عجولانه بنمایند اما مراقب رفتارها و گفتارها باشند، منتظر نمانند تا دستور ورود عمارها داده شود، عمار وجه تمایزش به ولی شناسی و شنیدن حرف دل رهبر است، بصیران یک توان ویژه دارند و آن هم شنیدن حرف دل رهبر است، بصیر بیش از این که به گوش باشد به هوش است، پس به هوش باشید.
مطالب مرتبط:
اول بصیرت، بعد معرفت، محبت و ولایت
بصیرت و ولایت همیشه مهمند
بصیرت و ولایت دو بالند
بصیرت، چشم و گوش بستن نیست
قائم باشک مسئولان با مهدی هاشمی
حس تکلیف هاشمی و سن تکلیف ما
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/28
7:32 ع
امروز در رسانه ها نوشتند که وکیل آقای هاشمی گفته است که اگر هاشمی احساس تکلیف کند می آید و این یعنی می آید، چرا که تنها حسی که هاشمی رفسنجانی مدتهاست که دارد همین حس تکلیف است، و این حس او، آنی وی را و ما را به حال خود نمی گذارد.
هاشمی آنچنان در حس تکلیف شوخی ندارد که وقتی به سراغش می آید دیگر نه سلام می گوید و نه والسلام، فقط می آید و نامه می نویسد، سخنرانی می کند، او تنها نمی آید، همسرش هم می آید، فرزندانش هم می آیند و همه از همان حس تکلیف هاشمی بزرگ است که می آیند.
این حس مثل حس های دیگر انسان نیست، هاشمی هرچه قدر که سنش بیشتر می شود این حس تکلیفش بیدارتر می شود. حس تکلیفی که بر عکس سن تکلیف در پیری به سراغ انسان می آید.
حس تکلیف هاشمی مثل طرفدارانش است که وقتی گل می کرد، نماز جمعه را با بی وضویی و باکفش به جا می آوردند.
هاشمی با حس تکلیف انقلاب کرد ولی فقط مرد آرمانی انقلاب نماند، بلکه با همان حس تکلیفش مرد آرمانی ضدانقلاب هم شد.
حس تکلیف هاشمی شده است مثالی از عاشقی، از عشق پیری که می جنبد و باعث می شود بدهد از آبرو هرآنچه را که در جوانی با همین حس تکلیف کسب کرده بود.
حس تکلیف هاشمی در رگ جوانان برومندش نیز جاریست، همانها که حس تکلیفشان در زمان جنگ هنوز به سن تکلیف نرسیده بود ولی بعد از جنگ تمام سنگرهای مهم را فتح می کردند سنگر علم در دانشگاه آزاد، سنگر عمل در عرصه های پیمانکاری، سنگر هنر در یافتن عتیقه های این کشور و ....
هاشمی تکلیفش را حس می کند همانطور که خاتمی تکلیفش را کسب می کند و آنچه که در این دو مشترک است و مدتیست برای آن در حال جنب و جوشند، همان تکلیف مشترک است.
می بینید!! اصلاً این حس تکلیف بدکوفتی است، همانطور که هاشمی در پیری به حس تکلیف می رسد، ماهم که در مقابل سابقه ی انقلابی ایشان هیچیم در بچگی به سن تکلیف رسیده ایم و این تقارن حس تکلیف ایشان و سن تکلیف ما موجب شده است تا در این خصوص کیبورد فرسایی کنیم.
مطالب مرتبط:
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟
آقای هاشمی هنوز دوستت داریم و قدر خود را بدان!
تفاوت صیانت از آرای هاشمی و احمدی نژاد
کدام حب مقام؟ من و فرزندانم به فکرنظامیم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/23
11:18 ع
با توجه به افاضات جدید این هماهنگ کننده ی سران فتنه در خصوص "لزوم برگزاری انتخابات آزاد و شفاف" به نظرم آمد تا چنین انتخاباتی را از نظر خود آقای هاشمی معنی کنم:
انتخاباتی آزاد است که هر کسی بتواند در آن شرکت کند
انتخاباتی آزاد است که قبل و وسط و بعد آن همه بتوانند شلوغ کنند و آتش بزنند و بشکنند و فحش بدهند و به هر زبانی که می توانند شعار بدهند
انتخابات آزاد انتخاباتی است که فقط طرفداران آزادی رأی آورند
و اما انتخابات شفاف چیست؟
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که از اکنون با شفافیت مشخص باشد که پیروزی از آن ماست
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که صندوق ها آن قدر شفاف باشند که نیازی به شمارش نداشته باشد و همان شب انتخابات همه به ما تبریک بگویند
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که خانم مرعشی همان صبح انتخابات، نتیجه ی آن را بداند و اعلام کند.
انتخابات شفاف آن انتخاباتی است که اگر ادعای تقلب کردیم به صورت شفاف اسناد و مدارکش را هم در اختیارمان بگذارند نه این که مثل انتخابات قبلی این قدر غیر شفاف باشد که حتی یک دلیل نتوان ارائه نمود.
انتخابات شفاف انتخاباتی است که تمام نمایندگان و متصدیان رأی گیری به صورت شفاف طرفدار ما باشند.
انتخابات شفاف انتخاباتی است که از فرط شفافیت بدون اقامه ی دلیل بتوان ابطال انتخابات را کف خواسته ها قرار داد.
انتخابات آزاد و شفاف یعنی انتخاباتی غیر از تمام انتخابات هایی که تا کنون برگزار شده است، البته غیر از مواردی خاصی که نتیجه ی شفاف خود هاشمی بود.
انتخابات آزاد و شفاف در یک کلام آن انتخاباتی است که ما در آن به خواسته ی مان برسیم در غیر اینصورت هم انتخابات و هم آزادی و هم شفافیت آن زیر سوال خواهد بود.
مطالب مرتبط:
خائنان، طلبکار از خادمان!!!
هاشمی دنبال چه فرصتیست؟
آقای هاشمی هنوز دوستت داریم و قدر خود را بدان!
تفاوت صیانت از آرای هاشمی و احمدی نژاد
کدام حب مقام؟ من و فرزندانم به فکرنظامیم
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/6/2
12:28 ص
بعد از این که اکثریت مردم سالهاست در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری به هاشمی و وابستگانش اقبالی نشان نمی دادند، معلوم نیست از چه روی دوستان ایشان دوباره هوس کرده اند ایشان را به بازار انتخابات ریاست جمهوری بازگردانند، البته ما آن قدر ساده نیستیم که ندانیم دوستان ایشان بدون اذن ایشان آب هم نمی نوشند و یقیناً طرح و رضایت خود ایشان نیز در پس این پرده وجود دارد. اما مطلبی که من به آن می خواهم بپردازم انگیزه ی این بازگشت است؟
1- شاید یک فرضیه می تواند این باشد که ایشان بعد از این همه عدم اقبال می خواهد برای پایان عمر سیاسی خویش یک فرصت دیگر طلب کند و به نوعی مردم را راضی کند تا این بار به ایشان اعتماد کنند. شاید ایشان از کرده هایی که موجب ناخرسندی مردم گشت پشیمان است و می خواهد به نوعی جبران کند، اگر چه با توجه به آثار و علائم موجود چنین فرضیه ای قریب به ذهن نمی رسد اما چون فرض محال، محال نیست بیان کردم و البته این فرضیه می تواند به عنوان ظاهری برای جلب محبوبیت استفاده شود.
2- فرضیه دوم این است که ایشان می خواهد یک فرصت به مردم بدهد تا بعد از سال ها اشتباه کردن و قدر آقای هاشمی را ندانستن، در پی جبران برآیند و با بازگرداندن ایشان، خودشان را از مشکلات نجات دهند، شاید همان مشکلاتی که به زعم آقای هاشمی و دوستان شان اگر اکنون ایشان سرکار بودند، خبری از آنها نبود؟!! همانطوری که در زمان ریاست جمهوری ایشان نه خبری از تورم بود!!! نه از تحریم!!!! و نه فساد و فامیل بازی و رانتخواری!!!! و ...
3- فرضیه ی سوم هم این است که فرصت انتخابات و ادعای تقلب در آن، با توجه به تجربه ی قبلی، برای آقای هاشمی شاید به عنوان آخرین فرصت برای زهرریزی وسوسه انگیز است و ایشان که به زعم من جزء اصلی ترین سران فتنه است، قصد دارند این بار در سطحی وسیع تر، از بزرگواری که نظام علی رغم خیانت هایی که در زمان فتنه انجام دادند، سوءاستفاده کند و خنجری را که ازدشمنان خونی این کشور و انقلاب در فتنه ی قبلی به عاریت گرفته را این بار در قلب نظام فرو نماید.
4- البته از هوش سیاسی و غیر دینی ایشان (یادآوری صحنه ی تبلیغاتی ایشان در دیدار با جوانان) بعید نیست که هر سه رویه را باهم در پیش گیرد و یقیناً ایشان این بار از هر ابزار دیگری نیز در این راه استفاده خواهد نمود و اکنون که با سهل انگاری های قوه ی قضاییه، دو فرزند فتنه گر و مجرمشان که نه!!! تنها متهمشان!!! در خارج از کشور مشغول هماهنگی های لازم هستند، فرصت مناسبی است تا در داخل نیز با ظرفیت سنجی و ظرفیت سازی بستر برای فتنه ای بزرگتر آماده گردد.
مطالب مرتبط:
تفاوت صیانت از آرای هاشمی و احمدی نژاد
ماشیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت
آقای هاشمی هنوز دوستت داریم و قدر خود را بدان!
لزوم شناخت صحیح خاستگاه امتیاز آقازادگی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
91/2/1
2:51 ع
آقای خاتمی ضمن اعلام مواضع خود مبنی بر این که خودش و اصلاح طلبان حرکت در چهارچوب نظام و در مسیر قانون اساسی را دنبال می کنند، از مواضع اخیر آقای احمدی نژاد در خصوص نظارت بر اجرای قانون اساسی همچنین تأکید رییس جمهور بر لزوم احیای حقوق شهروندی، حمایت کرده اند و در واقع به نوعی هم به خود ایشان پالس مثبت داده اند و هم به سایر اصلاح طلبان تا چنین رویه ای را دنبال کنند.
با توجه به این که جریانات و اتفاقات 4-5 ساله اخیر واقعاً همچنان همه ی سیاسیون را متعجب و انگشت به دهان می کند، موارد دیگری را که اکنون خواندنشان بسیار غریب است ولی احتمال وقوع دارد را پیش بینی می کنم:
1- آقای احمدی نژاد در نظارت بر اجرای قانون اساسی و به منظور اعلام بی طرفی و جدیت خود، به مقام معظم رهبری هم اخطار قانون اساسی می دهد و ضمن اعلام ولایت مداری، وظیفه ی خویش را در ولایت مداری رافع نظارت بر اجرای قانون اساسی نمی داند.
2- آقای احمدی نژاد، رییس قوه ی قضاییه را با اخطار قانون اساسی مجرم و متهم معرفی می کند تا دیگر نه خودش و نه قضاتش به خطوط قرمز دولت چپ هم نگاه نکنند.
3- آقای لاریجانی و دوستانشان، طرح سوال از رییس جمهور را به گونه ای اصلاح می کنند که اگر حتی 5 نفر از نمایندگان سوال کننده از سوال قانع نشدند رییس جمهور استیضاح، برکنار و بردار گردد.
4- قوه ی قضاییه همچنان برای سایر اعضا و اقوام دولت یک پرونده ی مفتوحه با ماندگاری طولانی تشکیل می دهد تا گوشت دولت زیر دندان این قوه ی محترم گیر باشد، حالا که ریش همه در دست دولت است.
5- مجلس محترم طی قانونی اجازه انفصال از خدمات دولتی و عمومی رییس جمهور را به قوه ی قضاییه می دهد تا در صورت هر گونه اخطار نابجای قانون اساسی، خود رییس جمهور متخلف شناخته شده و مخطار علیه گردد. اعضای تشکیل دهنده ی نظارت بر هیأت نظارت بر اجرای قانون اساس بعداً توسط ریاست محترم مجلس تعیین و به برادرشان تقدیم خواهد شد.
6- آقای هاشمی ضمن حمایت از اظهارات آقای خاتمی در خصوص تأیید لزوم نظارت بر اجرای قانون اساسی و دفاع از حقوق شهروندی از سوی آقای احمدی نژاد، ایشان را مورد حلالیت و مشمول لطف و تحت پرو بال خویش قرار می دهند و ایشان را نیز مانند آق مهتی خود دانستند.
7- آقای احمدی نژاد در زمینه ی عدم اجرای برخی مواد مهم قانون اساسی اعم از تحصیل و درمان رایگان و مسکن برای همه ی مردم، یقه ی خودش را گرفته و پس از یک حرکت سریع در جاخالی دادن، دو سه نفر از وزرای ولایی را با اخطار قانون اساسی به سنگال یا بنگال فرستاده و از آنجا با اخطار، برکنار می نمایند.
8- قوه ی قضاییه از این که خاتمی را به عنوان یکی از سران فتنه محاکمه ننموده است، احساس افتخار می کند، چرا که با فرصتی که به ایشان داده شد، ایشان یکی از حامیان مهم در نظارت بر اجرای قانون اساسی شد و عملاً با بازگشت ایشان به دامان قانون اساسی، تصور خلاف قانونی آن هم در حد فتنه برای ایشان از همان اول هم متصور نبوده است و آقای خاتمی در صورت تمایل می توانند مروجین چنین تصور موهومی را مورد پیگیری قرار دهند که البته بزرگواری ایشان به مراتب والاتر از این ها بوده و فضل و بخشش ایشان همواره مثال زدنی است.
9- موسوی و کروبی طی بیانیه هایی از احقاق حقوق شهروندی به مردم اعلام رضایت کرده و رضایت ضمنی خود را از تقلب آقای احمدی نژاد در انتخابات اعلام کردند و ضمن حلال نمودن ایشان، اعلام کردند که ماهم از اعلام تقلب قصد داشتیم قانون اساسی را پاس بداریم و نیت مان یکی بوده است و فقط راهکارها فرق می کرده است، همچنین در ادامه از طرح های ایشان حمایت کرده و اعلام امیدواری کردند که هرچه زودتر به عنوان شهروند عادی مشمول این طرح شده و بتوانند به فعالیت های مسالمت آمیز خود در کف خیابان و در اجرای کف خواسته های خود ادامه دهند.
10- رییس جمهور محترم با توجه به اهمیت ارتباط با انسان کامل از همه ی مسئولان خواستند تا مستندات خویش را در این زمینه به رییس دفتر ایشان ارائه داده تا در صورت عدم صحت، مورد اخطار قرار گیرند، ضمنا از این پس در صورت داشتن مستندات مربوط با انسان کامل، شرط التزام به ولایت فقیه قابل چشم پوشی است.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/11/12
11:56 ص
برخی از سایت ها من جمله جهان نیوز (منتسب به زاکانی) و خبرآنلاین (منتسب به علی لاریجانی) به این اظهارات احمدی نژاد که از استانداران خواسته تا از آرای مردم صیانت کنند، انتقاد وارد کرده و این اظهارات را با طرح بحث صیانت از آرای هاشمی و جریان فتنه مقایسه کرده اند و حال این که، یک تفاوت آشکار بین این دو مسأله وجود دارد که به آن پرداخته نشده است.
اگر آقای هاشمی بحث صیانت از آرا را مطرح کردند، هدفش تشکیک در انتخابات بود که بعدها هم اثبات شد و حال این که آقای احمدی نژاد، صیانت از آرا را به عنوان مجری انتخابات دنبال می کند و نه تنها ایرادی ندارد بلکه پسندیده نیز هست. جالب است که سایت هایی که این انتقاد را وارد کرده اند همان سایت هایی هستند که به دولت این انتقاد را وارد می کنند که می خواهد فضای دوقطبی هاشمی - احمدی نژادی ایجاد کند و گویی این فعالان سیاسی با یک تیر می خواهند هر دو نشان را بزنند.
علی رغم این که جریان اصولگرایان متحد تحت سرپرستی آقای مهدوی کنی هستند ولی متأسفانه رسانه هایی که در اختیار اعضای آنها هستند بعضا نسبت به دولت و جبهه ی پایداری از مسیر انصاف خارج می شوند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/7/7
11:13 ص
آن زمانی که ما از رفسنجانی که روزگاری ذخیره ی انقلاب بود روی گرداندیدم، برخی گفتند که دیدید! ما از اول می دانستیم که این رفسنجانی یک ریگی در کفش دارد! آن زمانی که ما از ناطق نوری برگشتیم برخی گفتند که دیدید! ما از همان اول می دانستیم که هر کسی دور و بر امام خمینی بود شیشه خرده دارد! و اکنون همان رفسنجانی و ناطق نوری و امثالهم به ما می گویند که دیدید! ما از همان اول می دانستیم که احمدی نژاد خودِ جریان انحرافی و ضد انقلاب است!
در تاریخ، سابقه ی این که سیری پیازی را بدبو بداند و دیگی دیگ دیگر را روسیاه بخواند کم نبوده است ولی این که تازه این وسط ادعای بصیرت هم بلند شود به این شکل و اندازه ها تا کنون مشاهده نشده است! کسانی که خودشان در گذر زمان تغییر کردند و سقوط نمودند نباید با مسئله ی ریزش افراد در کوران حوادث و امتحانات الهی بیگانه باشند! این افراد خودشان هم روزگاری مغضوب استکبار بودند و چند سال بعد شدند محبوب استعمار! پس اینان نباید بقیه ی ریزشی ها را از خودشان متفاوت بدانند! دقیقاً به همین دلیل است که امام خمینی ملاک را حال افراد معرفی نمودند! ما یاد گرفته ایم که گذشته ی افراد را بالاتر از حالشان ندانیم! ما اصلاً به قول بعضی ها مرده پرستیم و تا از عاقبت به خیری کسی مطمئن نشویم، برایش بزرگداشت نمی گذاریم! چرا که حال فعلی افراد، در آینده گذشته ی شان تلقی خواهد و آینده که هنوز کسی آن را ندیده روزگاری حال افراد تلقی خواهد بود، پس از آنجا که انسان دائماً در حال تغییر است و انتخاب جهت تغییر نیز همواره به سمت کمال نیست، نه تنها برای آینده ی خودمان نگران و طالب عاقبت به خیری هستیم، روی آینده ی کسی نیز قسم نخورده و نمی خوریم.
ما نه روی نام هاشمی، نه روی نام ناطق، نه نام موسوی، نه نام رضایی، نه نام لاریجانی و نه روی نام احمدی نژاد قسم نخورده و نمی خوریم! لطفاً کسی سوءاستفاده نکند! ملاک حال افراد است و بر اساس قرآن کریم تقوای افراد؛ پس ما هر که را که با تقوا تر و البته انقلابی تر باشد عزیز تر و هر که را که بی تقواتر و نتیجتاً ضد انقلاب باشد ذلیل تر می داریم. ما هنوز برای آن هاشمی و تفکراتش زمانی که فرزند و ذخیره ی انقلاب بود احترام قائلیم و البته به همان شکل هم برای آن احمدی نژاد و ایده هایش زمانی که عدالت تنها دغدغه اش بود و در این راه دوست و نصب و سبب و نسبت و سیاست را بر نمی تافت عزیز می دانیم. ما نه از دوست داشتن آن موقع هاشمی پشیمانیم و نه از دوست داشتن آن موقع احمدی نژاد پریشان! فقط ما گذشته ی افراد را ضمانتی برای حال و آینده نمی دانیم، اصلاً ما خودمان به خودمان و آینده ی خودمان هم مشکوکیم! چه رسد به این سیاسیون!
ما نه آن موقع که هاشمی را دوست داشتیم برای خودِ هاشمی بود، نه آن موقع که دشمن داشتیم! نه آن موقع که احمدی نژاد را ستایش می کردیم برای خودِ احمدی نژاد بود و نه الان که انتقاد می کنیم! نه بر اساس حرف احمدی نژاد دشمن هاشمی شدیم و نه بر اساس حرف هاشمی دشمن احمدی نژاد! ما چشممان به راه است! چشممان به انقلاب و است و رهبرانش! ما هر که را که در این مسیر بود تایید می کنیم و هر که را که با آن زاویه پیداکند تاییدمان را از او بر می داریم! به همین راحتی!! ما سی و اندی سال است که یادگرفته ایم پشت نام ها حرکت نکنیم! تا با تغییراتشان گیج شویم! یادگرفته ایم که روی اسامی تعصب نداشته باشیم تا با تغییراتشان عصبی شویم! ما مسیرمان مسیر انقلاب و امام و رهبر است! سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را شعار راهمان قرار داده ایم! ما حفظ انقلاب و اسلام را از اوجب واجبات می دانیم و بر اساس آن است که برنامه ریزی و عمل می کنیم!
ما روی این گذشته که فلان کس روزگاری نخست وزیر امام یا سرباز امام و یا منتخب امام و یا یاور رهبر بود، آن قدر حساب نمی کنیم تا الانشان را نتوانیم تشخیص دهیم و باور کنیم! پس سوءاستفاده ممنوع! کسی حق ندارد گذشته ی سیاه خودش را با حال سیاه کسی دیگر توجیه کند! همه باید دنبال هدایت برویم حتی اگر گمراه باشیم، همه باید از تعداد زیاد هدایت یافتگان مشعوف باشیم نه این که برای توجیه گناه هایمان از زیادشدن گمراهان شاد گردیم، اگر چنین شدیم باید چند برابر احساس خطر کنیم چرا که پل پشت سرمان را خراب کرده ایم، و اصولاً همین خصلت است که تکلیف گمراهان را روشن می کند که آیا قابل هدایتند و یا نه؟! گمراهی که دوست دارد از گمراهی درآید عاشق راستین امام زمان و منتظر واقعی ظهور است و این ادعا برای گمراهی که از گمراهی اش و گمراهی سایرین خوشنود است یک لاف زشت و زننده است! پس لطفاً کسی از گمراهی دیگران سوءاستفاده نکند!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.