92/9/12
12:6 ص
11 دهم آذرماه 92 همایشی با عنوان بازشناسی ابعاد قیام شهید میرزا کوچک به همت مجمع وبلاگ نویسان و طراحان ارزشی گیلان در سالن اجتماعات دانشگاه آزاد رشت برگزار گردید و پس از تقدیر از برندگان مسابقه ی ملی وبلاگ نویسی و طراحی پوستر میرزا کوچک خان، استاد موسی حقانی به سخنرانی در خصوص قیام میرزا پرداختند.
دکتر موسی حقانی پس از تجلیل کوتاهی از مقام میرزا کوچک خان با توجه به تأخیری که در حضور در برنامه داشتند به منظور عبرت آموزی از قیام میرزا خیلی سریع به بررسی تاریخی مسائلی که قیام میرزا را با چالش مواجه کرد پرداخت. آقای دکتر حقانی با توجه به اسنادی که هم اکنون در دسترس است به نقش جاسوسان و خائنان نفوذی در قیام جنگل پرداخت و خیانت های ایشان به میرزا که بعضاً خیلی هم به میرزا نزدیک شده بودند پرداخت؛ ایشان گفتند که علی رغم مسائل جهانی که در عصر میرزا با توجه به تهاجم همه جانبه فرهنگی، سیاسی و نظامی انگلیس و شوروی در ایران رخ می داد، میرزا اصالت حرکت قیام جنگل را حفظ کرد و در قبال دخالت مستکبران در حکومت ایران و ذلت حکومت در برابر ایشان به شدت ایستادگی می کرد.
اگر چه میرزا با دشمنان مجهز و متمول و آموزش دیده ای مقابله می کرد و اگر چه به شدت مورد فشار نیروهای نفوذی و غیرقابل اعتماد بود ولی آنچه که میرزا را از هجمه ها حفظ می کرد عمل میرزا به اصول اسلام بود. میرزا یک روحانی متقی و عملگرا بود که براساس آموزه های دینی در برابر مردم خاشع و در برابر دشمنان جسور بود.
میرزا اگر چه کوچک، نام داشت و در جنگل مأوا، لیکن بزرگمردیست که در دل تک تک ما گیلانی ها جا خوش کرده است و تاریخ گیلان و ایران به وجود چنین قهرمان آزاده ای افتخار می کند. میرزا اگر چه کوچک بود و جنگلی، ولی برای بزرگی کل ایران جنگید و در گیلان اقدام به اعلام استقلال از دولت خودفروخته مرکزی نمود و با نیروهای خارجی مردانه جنگید.
در زمانی که حاکمان خودفروخته و دشمنان خارجی و خونریز، ایران را به مستعمره ای ذلیل بدل می ساختند میرزا خون غیرت، رشادت، اسلام و میهن دوستی را در ایران و ایرانی جاری ساخت ولی به قول استاد موسی حقانی حیف که اگر دشمنان دون خارجی و خائنان خوار داخلی اینچنین علیه میرزای عزیز متحد نمی شدند و اگر میرزا بسان کشته های دشت کربلا تنها و بی سر شهید نمی شد، چه بسا امروز ایران 57 سال در درک مردمسالاری دینی و جدایی از استبداد جلوتر بود و البته خون میرزا اگر چه در آن هنگام به بار ننشست ولی خون میرزا اگر چه 92 سال پیش به زمین ریخت ولی در سال 92 و تا تمام تاریخ، در رگ غیرت گیلانی و ایرانی جاری خواهد ماند.
مطلب مرتبط: قلب من جنگل است، جنگل میرزا کوچک جنگلی
برچسب مرتبط: میرزا کوچک جنگلی
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
91/9/3
12:35 ع
یک هفته مانده به سالروز شهادت آزاد مرد گیلان، این نوشته تقدیم روح بزرگش می گردد:
خواستم بگویم که میرزا قلبم را خانه ی خود کرده است ولی دیدم که میرزا کی به دنبال خانه بوده است که این دومین بارش باشد؟! میرزا زندگی اش را کف دستش گذاشت و خانه اش نبود جز جنگل های نمور گیلان. میرزا تا وقتی که این کشور خانه ی روس و انگلیس بود در جنگل زیست. میرزا در آن وانفسایی که کشور جز دولت های خودفروخته نداشت، در جنگل دولت مستقل اسلامی تشکیل داد. میرزا یک مسلمان واقعی بود که سیاستش از غیرت دینی اش بود. میرزاکوچک جنگلی یک عالم عامل بود. میرزا سیاست و دیانتش همانی بود که امام بعدها گفت که عین هم است. میرزا منتظر نبود تا کسی به او دستور بدهد و یا کسی به دستوراتش عمل بکند، میرزا هم خودش اراده کرد و هم خودش اجرا نمود. میرزا آن قدر استوار بود که کفار از دستش به تنگ آمدند و برای سرش جایزه گذاشتند. عشق میرزا در قالب این نوشته ها نمی گنجد، میرزا بزرگیش به کوچکیش بود، میرزا کوچک خدا بود و بزرگ ماست، نه این که چون گیلانی بود و من هم یک گیلانیم! نه! میرزا جزء بزرگترین انسان هایی است که می شناسم، میرزا امام خمینی زمانش بود، میرزا را دوست می دارم و با یادش پرشور می شوم، میرزا برای من نشانه ایست از این که حسینیان همیشه هستند.
میرزا برای من الگوییست تا بدانم برای تغییر دادن نباید منتظر کسی ماند و برای ادای تکلیف نباید اول منتظر ادای تکلیف بقیه بود. میرزا یکه تاز بود و خودساخته، میرزا به سان مولایش اسدالله شیر روز و عابد شب بود، میرزا چون سید و سالارش ثارالله جهاد با دشمنان دین را با یاران کمش بر ذلت برگزید. محشور شدن با این روحانی عزیز و عالم بزرگ، برایم آرزوییست که در دنیا با یادش و در آخرت با روحش ان شاءالله محقق خواهد بود.
این نوشته نه به مناسبت سالگرد شهادت میرزا کوچک جنگلی است، بلکه قطره ای از شعله ی عشق میرزاست که قلب مرا روشن نموده است. مطمئنم که این میرزا اگر در روز عاشورا در کربلا بود، لحظه ای از شهادت در خدمت سالار شهیدان مردد نمی شد! چرا که او حسین را ندیده در راهش شتافت و این یعنی که او راه بهشتی حسین را ندیده خرید و نه دیده خریده باشد. سر میرزا جدا شد از بدنش همانطور که سر اصحاب حسین (ع) از بدن جداشد. تلاقی جداشدن سرمیرزا از بدنش با دهه ی محرم امسال نه تصادف است که همیشه تلاقی داشته است چرا که واقعا کل ارض کربلاست و کل یوم عاشورا.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/9/12
8:0 ع
خواستم بگویم که میرزا قلبم را خانه ی خود کرده است ولی دیدم که میرزا کی به دنبال خانه بوده است که این دومین بارش باشد؟! میرزا زندگی اش را کف دستش گذاشت و خانه اش نبود جز جنگل های نمور گیلان. میرزا تا وقتی که این کشور خانه ی روس و انگلیس بود در جنگل زیست. میرزا در آن وانفسایی که کشور جز دولت های خودفروخته نداشت، در جنگل دولت مستقل اسلامی تشکیل داد. میرزا یک مسلمان واقعی بود که سیاستش از غیرت دینی اش بود. میرزاکوچک جنگلی یک عالم عامل بود. میرزا سیاست و دیانتش همانی بود که امام بعدها گفت که عین هم است. میرزا منتظر نبود تا کسی به او دستور بدهد و یا کسی به دستوراتش عمل بکند، میرزا هم خودش اراده کرد و هم خودش اجرا نمود. میرزا آن قدر استوار بود که کفار از دستش به تنگ آمدند و برای سرش جایزه گذاشتند. عشق میرزا در قالب این نوشته ها نمی گنجد، میرزا بزرگیش به کوچکیش بود، میرزا کوچک خدا بود و بزرگ ماست، نه این که چون گیلانی بود و من هم یک گیلانیم! نه! میرزا جزء بزرگترین انسان هایی است که می شناسم، میرزا امام خمینی زمانش بود، میرزا را دوست می دارم و با یادش پرشور می شوم، میرزا برای من نشانه ایست از این که حسینیان همیشه هستند.
میرزا برای من الگوییست تا بدانم برای تغییر دادن نباید منتظر کسی ماند و برای ادای تکلیف نباید اول منتظر ادای تکلیف بقیه بود. میرزا یکه تاز بود و خودساخته، میرزا به سان مولایش اسدالله شیر روز و عابد شب بود، میرزا چون سید و سالارش ثارالله جهاد با دشمنان دین را با یاران کمش بر ذلت برگزید. محشور شدن با این روحانی عزیز و عالم بزرگ، برایم آرزوییست که در دنیا با یادش و در آخرت با روحش ان شاءالله محقق خواهد بود.
این نوشته نه به مناسبت سالگرد شهادت میرزا کوچک جنگلی است، بلکه قطره ای از شعله ی عشق میرزاست که قلب مرا روشن نموده است. مطمئنم که این میرزا اگر در روز عاشورا در کربلا بود، لحظه ای از شهادت در خدمت سالار شهیدان مردد نمی شد! چرا که او حسین را ندیده در راهش شتافت و این یعنی که او راه بهشتی حسین را ندیده خرید و نه دیده خریده باشد. سر میرزا جدا شد از بدنش همانطور که سر اصحاب حسین (ع) از بدن جداشد. تلاقی جداشدن سرمیرزا از بدنش با دهه ی محرم امسال نه تصادف است که همیشه تلاقی داشته است چرا که واقعا کل ارض کربلاست و کل یوم عاشورا.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.