91/7/28
12:28 ص
ازدواج امیر قطر با یک دختر 17 ساله و همزمان با این ازدواج جدایی از همسر ایرانی وی مقارن با اتفاقات مهم منطقه ای شد و امیر قطر که بین سران عرب حوزه خلیج فارس بهترین رابطه را با ایران داشت با تغییر معنی دار سیاست به سمت غرب و دوری از ایران به خصوص در مسئله سوریه مواجه شد و اینک همزمان با قطعی شدن ازدواج رییس جمهور مصر با دختر جوان و مشهور مسیحی، نامه و سفیر مرسی به نزد پرز گسیل می شوند و مراتب علاقه ی ایشان به تحکیم روابط دو کشور مصر و اسرائیل ابلاغ می گردد.
گویی نقطه ضعف سیاسیون عرب، چون عشق پیری کار دست شان می دهد و البته گمان نمی کنم که هیچ ملتی دلشان بخواهد که سیاست های کلان کشورش تحت تأثیر چنین عشق هایی تعیین و یا دچار تغییر شود، حال باید دید که مردم مصر که دشمنی با اسرائیل یکی از اهداف و شعارهای اولیه انقلابشان بود در برابر اظهار عشق و ارادت مرسی به اسرائیل چه واکنشی از خود نشان خواهند داد و فرضیه این که این دو ازدواج مورد اشاره و مقارن به لحاظ زمانی با توجه به آثار و علائم یکسان، می توانند با حمایت و هدایت منابع یکسانی صورت گرفته باشد که شاید در آینده ادله بیشتری در رد یا تأیید این فرضیه به دست آید.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
90/10/2
9:40 ع
یکی از دوستان مقاله ای نوشته است به نام "تحلیل درست دکتر از حوادث منطقه" و تیتر دوم "مدعیان بی تحلیل پرمدعا کجا و تحلیل های احمدی نژاد کجا؟!"، که اتفاقاً مورد لطف دبیران مجله ی پارسی بلاگ نیز قرار گرفته و در آن مجله به عنوان مطلب برگزیده منتشر گردیده است. ایشان پس از چند خط تحلیل، حمله ای تمام عیار را به کسانی که تحلیل آقای احمدی نژاد را در مورد اتفاقات منطقه رد کرده بودند، آغاز نمود. داستان از این جا شروع شد که حدود یک ماه پیش، آقای احمدی نژاد حوادث منطقه را نتیجه ی برنامه ریزی آمریکا برای به جلو انداختن یک میوه قبل از پخته شدن و رسیدن به تکامل آن دانسته بود، که این تحلیل مورد انتقاد شدید کارشناسان خاورمیانه قرار گرفت، و البته تحلیل آقای احمدی نژاد مستند به مدارکی نبود و یا این مدارک را مشخص نکرده بود و با توجه به این که تحلیل، تحلیل عجیبی بود از طرف خیلی ها ضعیف معرفی شد، اما آنچه که اکنون باعث شده تا این دوست وبلاگ نویس احساس کند که درست بودن تحلیل دکتر احمدی نژاد اثبات شده، این است که هنوز انقلاب مردم مصر به پایان نرسیده است و همچنان میدان تحریر محل تجمع مردم معترض است، و این درحالی است که آمریکا انقلاب مصر را تمام شده می داند. در پاسخ به دلایل و سخنان این برادر موارد زیر را تقدیم می کنم:
1- در صورتی که آقای احمدی نژاد بر اساس مستندات قوی و شواهد کافی چنین ادعایی نموده است، خوب است که مستندات خود را ارائه می داد وگرنه که بهتر بود می گفت این یک فرضیه است و البته بازهم بهتر بود که فرضیه ها از قول کارشناسان همان رشته بیان شود تا اگر بعدها خلافش ثابت شد فقط یک کارشناس زیر سوال رفته باشد نه مقام دوم یک مملکت.
2- بیان قطعی فرضیه هایی که بدون مستندات ارائه می شوند، بیش از هر چیز به فرضیه ها و یا شایعه هایی که برگرفته از نوع رابطه ی احمدی نژاد با مشایی و البته مشایی با غیب است دامن می زند.
3- لزوم طرح چنین فرضیه ای قابل درک نیست بخصوص که طرح این فرضیه منجر به این نتیجه گیری می شود که حتی انقلاب های مردمی نیز با تحریک آمریکا و غرب اتفاق می افتد و این یعنی یک اذعان تلخ و بی فایده به قدرت دشمن، و یک دلسردی برای مردم منطقه، آنهم صرفاً بر اساس یک فرضیه ی اثبات نشده.
4- از ابتدا همه ی کارشناسان و البته رهبر معظم انقلاب بر لزوم حفظ انقلاب های منطقه از شر ابرقدرتها تأکید نموده بودند که چنین مراقبتی برای مردمی که برای انقلابشان خون ریخته اند و جوان داده اند کاملاً طبیعی است به خصوص وقتی می بینند که یک دولت نظامی پایش را جای پای نامبارکِ مبارک گذاشته است. مطمئناً حراست از انقلاب اقدام طبیعی مردم مصربوده و دلیلی برای اثبات چنین فرضیه ی دور از ذهنی نیست، باید این شعور را برای مردم مصر قائل بود که همانطوری که دانستند مبارک باید برود، تشخیص دادند که دولت موقت نظامی نیز گماشته ی آمریکایی هاست.
5- همانطوری که نگارنده اذعان کرده است، آمریکا ابتدا از مبارک حمایت کرد و خواست حفظش کند ولی وقتی دید نمی تواند، تسلیم شد؛ گویی نگارنده درنیافته است که همین مسئله، دلیلی بر نقض فرضیه ی آقای احمدی نژاد است، چرا که اگر آمریکا قرار بود خودش مسئله را جلو بیاندازد دیگر روی مبارک پافشاری نمی کرد تا نزد مردم مصر، عزیز شود، نه این که با حمایت نابجا از مبارک خود را پیش مردم مصر منفورتر از پیش نماید.
6- این که آمریکا اکنون انقلاب مصر را تمام شده می داند، در ادامه ی همان مدیریت اقتضایی است و هیچ دلیلی بر اثبات فرضیه ی آقای احمدی نژاد نیست. نمونه ی دیگر این مدیریت را در تمام تحرکات منطقه می توان دید که در ابتدا آمریکا از دیکتاتورهای دست نشانده ی خود حمایت کامل و مطلق را انجام داده و در نهایت که به بن بست رسید در برابر اصرار مردم تسلیم شده و حتی در کلام با انقلابیون همسخن می شود تا بتواند با نفوذ در انقلابیون، کنترل اطلاعاتی و عملیاتی بیشتری بر انقلاب آنها داشته باشد و این مسئله بیش از این که دلیلی بر قدرت آمریکایی ها باشد به عنوان دلیلی بر مستأصل بودن آنهاست.
7- پیش بینی های غلط آمریکا حتی در اتفاقات کوتاه مدت نشانی از عدم تسلط اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا و غرب بر انقلاب های منطقه است و همین مسئله نیز دلیلی بر بطلان فرضیه ی آقای احمدی نژاد قلمداد می شود.
8- نگارنده ی مقاله متأسفانه هنوز اثبات فرضیه ی دکتر را انجام نداده، مسئله را وانهاده و شروع می کند به زیرسوال بردن منتقدین و کارشناسانی که در بسیاری موارد حتی از سیاستهای دکتر احمدی نژاد حمایت مطلق کرده اند ولی این یک تحلیل را نپسندیده اند، انگار که این دوستان ما نیز کم کم به نوعی دیکتاتوری دچار می شوند و تحمل هیچ انتقادی را ندارند و حال این که شاید این کارشناسان و یا فردی چون حقیر، چندین برابر انتقادات، دولت را تأیید نموده باشد.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.