لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

90/10/15
12:34 ص

 

با این حکمی که برای یکی از سران عملیاتی فتنه صادر شد، کم کم به فتنه بودن حادثه شک می کنم. واقعاً اگر فتنه ای اتفاق افتاده بود، حتماً به مصداق این که فتنه از قتل شدید تر است و این که حکم قاتل اعدام است، حکم فائزه و مهدی و سایر سران فتنه هم اعدام می بود!!!

اکنون که خوب فکر می کنم، می بینم اگر هم فتنه ای وجود داشته، این ما بودیم که فتنه گر بودیم! شاید حفظ انقلاب، در برابر استوانه ی انقلاب، می تواند فتنه ای بزرگ تلقی شود! اصلاً شاید منظور امام از این جمله که "حفظ نظام از اوجب واجبات است"، حفظ استوانه ی نظام بوده است! که اگر چنین بوده پس ما واقعاً فتنه گربوده ایم! این چه عدالتی است که مای فتنه گر آزاد باشیم و راحت ساندویچ بخوریم و حافظان استوانه ی نظام از ساندویچ خریدن و پیچیدن محروم باشند؟! شاید بهتر بود که اصلاً برای فائزه حکمی صادر نمی شد، چرا که این کار جز این که باعث می شود تا فتنه گران واقعی مانند ما پرروتر و فتنه گرتر شویم، چه ره آوردی خواهد داشت؟!

اصلاً چرا باید برای استوانه ی کوچکی که تنها جرمش علاقه به غذای استوانه ای یعنی ساندویچ است حکمی به این شدت صادر شود؟! مگر خوردن ساندویچ چه ایرادی دارد؟! آیا قوه ی قضاییه فکر نمی کند چنین حکمی باعث می شود تا مردم از ترس مجازات، از حق قانونی خود یعنی ساندویچ خوردن محروم شوند؟! آیا قوه ی قضاییه می داند که با این حکم سخت گیرانه تمام ساندویچی ها تعطیل می شوند؟! و …

ای کاش برای فائزه حکمی صادر نمی شد!

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود. 

 


nazokbin

90/6/30
12:54 ع

آقای محمد رضا تابش، خواهر زاده محمد خاتمی نماینده ی مردم اردکان سوال کرده اند که آیا: رواست که برخی بی محاکمه درحصرباشند؟ و با توجه به این که این سوال کاملاً بجا و قابل تأمل است، ضمن این که حق را به ایشان می دهیم، از سران قوه ی محترم قضاییه تقاضا می کنیم که این "اقدام ناروا" را فیصله داده و محاکمه را هر چه زودتر در دستور کار قرار دهد! و احتمالاً منظور آقای تابش هم، همین بوده که ایشان را محاکمه کنید و بعد اگر مقصر بودند محصور کنید و البته به نظر می رسد که اگر منظور ایشان از "برخی" همان سران ِ فتنه ی خودمان است، بعید است پس از محاکمه، مجازاتی با عنوان حصر برای این افراد تعریف شود مگر حصر افقی و دائمی در قعر زمین! ان شاءالله!

راستی ای کاش قوه ی محترم قضاییه همانطور که در اعدام و محاکمه ی قاتلان و سارقان قاطع و جدی است، در برخورد با فتنه گران و آقازاده های دزد و اختلاس گران کلان اقتصادی بی رحم بود تا این چنین آقای تابش دچار دلخوری و نگرانی نمی گردید!

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/4/30
11:16 ع

قوه ی محترم قضاییه این قدر در برخورد با فتنه ضعیف عملکرده است که سران و بزرگان اصلاحات که اکثریت قریب به اتفاقشان در فتنه مواضع خصمانه گرفتند و یا سکوت تأییدآمیز اختیار کرده بودند، اکنون مدعی حضور در انتخابات گردیده اند؛ براستی حالا گیرم گربه بی حیا، در دیزی چرا بازه؟! آیا کسی نیست که در دیزی را ببندد؟

برخورد قوه ی محترم قضاییه در جریان فتنه آن قدر جای سوال دارد که مرا یاد یکی از داستان های مولوی می اندازد که از اشاره به آن معذورم ولی اصولاً قوه ی قضاییه برای برخورد با مفسدان و فتنه گران و منحرفان کاربرد دارد و گرنه مردم عادی که مشکلاتشان را با ریش سفیدی بهتر از دادگاه و پاسگاه حل می کنند.

یارو مفسد بزرگ اقتصادیست و سالهاست که ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی جلسه می گذارد که با ایشان چه کار کند و تو گویی که این جلسات برای بزرگداشت آقایان و آقازاده برگزار می گردد.

همان مفسد اقتصادی و دوستانش از بس رها ماندند که فکر کردند هر کاری می توانند بکنند حتی فتنه! همان ها با صرف بودجه، توهم و خودبزرگ بینی ایجاد کردند و با پول اجیر کردند و اسیر کردند و کشتند و کشته سازی کردند و بعد هم فرار کردند! بازماندگانشان هم ماندند و گردن کلفتانه طلبکارتر و طلبکارتر و طلبکارتر شدند!

کسانی که زمانی اصلاح طلب نام داشتند و از هر گونه نظارتی اعم از استصوابی و غیر استصوابی و هر گونه ولایت پذیری فراری بودند، اصلاح طلبی را به امتیاز طلبی و بعد به فتنه گری تغییر دادند؛ اینان نیز آن قدر از برخورد قضایی مصون ماندند که سرو تهشان اکنون با ژست مظلومانه مدعی انتخابات و طلبکار از انقلاب هستند.

به راستی چرا قوه ی قضاییه حتی در برخورد با اراذل و اوباش و سارقانی که از قمه و چاقو استفاده می کنند این قدر ضعیف عمل می کند که کم کم همه گیر شود! به راستی چرا قوه ی قضاییه با مفسدان اقتصادی و فتنه گران آن قدر ضعیف عمل می کند که جریان انحرافی نیز در این بلبشوبازار زاییده شود؟!

خداییش با این وضعی که نهادهای نظارتی و قضایی دارند، چرا نباید تفکری متولد شود که این مملکت را مستقیماً امام زمان اداره می کند؟! ای کاش قوه ی محترم قضاییه به جای این که فقط به فکر چند برابر کردن بودجه باشند فکری به حال ضعف هایشان بکنند!

راستی فاتحه ای برای این وبلاگ بخوانید ضرری ندارد!!! چون با وبلاگ ها خیلی زود و سریع برخورد می شود تا احتمالی درس عبرتی برای فتنه گران و جریان های انحرافی گردد!!


nazokbin

90/4/3
4:15 ع

وقتی دست اندرکاران فتنه 88 بازداشت شدند و آزاد شدند و دوباره بازداشت شدند و دوباره آزاد شدند، سران قوه قضاییه گفتند که بالاخره با فتنه گران برخورد خواهد شد و فکر نمی کردند که بازداشت و دوباره آزاد کردن آن ها موجب خواهد شد تا برخی برداشت کنند که سران فتنه بی گناهند و مظلوم! حتماً یادتان هست که چند بار فائزه هاشمی را بازداشت کردند و هر بار به بهانه ای واهی آزاد کردند! نه تنها این بازداشت های بی هدف موجب مظلوم نمایی شد، بلکه برخی افراد خود سر را نیز به واکنش واداشت که همان واکنش ها نیز به تشید مظلوم نمایی جریان فتنه، دامن زد.

متاسفانه باید گفت این اهمال کاری ها در برخورد با سران فتنه آن قدر ادامه یافت تا جریان انحرافی فعالیت های زیر زمینی خود را آشکار کرد. حالا دیگر انعطاف نابجا در قوه ی قضاییه به یک رویه تبدیل شده است که البته شروعش نه با عدم برخورد با جریانات فتنه و انحرافی که با تحمل مفسدان اقتصادی بود. شاید اگر همان روزی که مهدی هاشمی و اعوانش غرق در مفاسد اقتصادی و رانتهای عظیم اقتصادی بودند، برخورد مناسب با آنان انجام می شد، هرگز آمارسازی های وی در جهت تحریک سران فتنه روی نمی داد، اما دیدیم که عدم برخورد با مفسدان بزرگ اقتصادی موجب و مسبب شعله ور شدن آتش فتنه گردید و پس از اطفای حریق فتنه نیز عدم برخورد با سران فتنه موجب شد تا فتنه گران بیانیه دهند و به دشمنان خارجی پیام دهند و پیام دریافت کنند و بعد از دوسال از فتنه انگار قوه ی قضاییه دیگر دغدغه ی برخورد با این افراد را ندارد. یادمان هست که زمانی مقام معظم رهبری چقدر برخورد با مفاسد بزرگ اقتصادی را مهم می دانستند و بر لزوم آن تاکید می کردند، در آن موقع رییس وقت قوه ی قضاییه، آقای هاشمی شاهرودی می گفت که برخورد با این مفاسد موجب ناامنی اقتصادی می گردد و حال آنکه عدم برخورد با این مفسدان نه تنها موجب شدت مفاسد اقتصادی که موجب بروز فتنه ای عظیم در ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی نیز گردید.

هم اکنون دو گروه سرخورده که از جریان مفاسد اقتصادی و جریان فتنه باقی مانده اند، فاقد مشروعیت و جایگاه اجتماعی و حکومتی هستند ولی در به در به دنبال یک فرصت دیگر برای بروز و فعالیت ویروسی خود می گردند و جریان انحرافی اکنون این فرصت را برای آن دوجریان نیمه جان مهیا کرده است. در کنار این سه جریان گروهی دیگر وجود دارند که نه از مفسدان اقتصادی و نه از فتنه گران برائت نجسته اند و بارها نیز خود را خادم آنان نشان داده اند. علی لاریجانی و دوستانش بعنوان کسانی که چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن مدتها آب در آسیاب فتنه گران سیاسی و اقتصادی می ریختند نیز وجه دیگر این معادله هستند که در این اتحاد نقش کاتالیزور را ایفا می کنند. اکنون همه شنیده ایم که اصلاح طلبان در جلسات پنهان و آشکار خود از جریان انحرافی به عنوان یک فرصت و دوست یاد می کنند و از سویی می بینیم که فائزه ی هاشمی و جاسبی در حمایت از وزیر ورزش معرفی شده عملاً دست به کار می شوند و در همان اثنی باز هم می بینیم که علی لاریجانی از اصلاح طلبان دعوت به حضور در انتخابات می کند و در حالی که دولت را متهم به دخالت در انتخابات و به قول فتنه گران تقلب می کند تهدید به واکنش را در گام اول کلید می زند. هم گرایی این چهار ضلع نذیریست برای بروز یک فتنه ی جدید که ابعاد آن تا قبل از بروزش به لحاظ بزرگی ناپیدا خواهد بود.

فتنه ی جدید با جایگاه حکومتی و قدرت جریان انحرافی، پول و ثروت مفسدان اقتصادی، پایگاه خارجی و رسانه ای حامیان اصلاحات و فرصت طلبی سیاستمداران سرخورده اصولگرای سنتی به وقوع خواهد پیوست.

ای کاش می شد به احمدی نژاد فهماند که میزبان انگلی به نام جریان انحرافی یا نفوذی شده است و این انگل کاری جز تحلیل میزبان خود ندارد و البته باید دانست که تا زمانی که این میزبان، خونی داشته باشد، انگل خود را به عنوان یک همزیست و خیرخواه معرفی خواهد نمود ولی در ادامه ی راه کار به جایی خواهد رسید که یا میزبان باید از انگل جداشود و یا خدای ناکرده توسط انگل مسخ گردد.

در شرایط حاضر به نظر می رسد هر چقدر تعداد اضلاع فتنه کمتر باشد و یا هر چقدر قدرت هر یک از آنها کمتر گردد، فتنه ای خفیف تر به وقوع خواهد پیوست و تمرکز روی فقط یکی از اضلاع مانند جریان انحرافی و یا جریان فتنه نه تنها کارگشانیست که موجب مظلوم نمایی می گردد. مثلا اگر جریان انحرافی محاکمه شود ولی جریان فتنه و جریان های مفسد اقتصادی مبرا بمانند، جریان انحرافی مظلوم جلوه خواهد نمود و چه بسا پایگاهش تقویت نیز بشود. ای کاش ریاست محترم قوه ی قضاییه دوباره نگاهی به حکم انتساب خود بیاندازد و ببینند که در آن مقام معظم رهبری انتظارشان را از این قوه اینچنین بیان کردند:

"اکنون چشمداشتِ سلامتِ ارکان و اتقانِ احکام و سرعت و سهولت در اجرای عدالت، از دادگستری جمهوری اسلامی، انتظاری بحق است که مسئولان این پیکره‌ی عظیم و دستگاههای جانبی آن باید در برآوردن آن با همه‌ی توان از هیچ کوشش و ابتکاری فروگذار نکنند" 


nazokbin

89/12/1
11:34 ع

درست است که فتنه از ادعای تقلب شروع شد، اما می بینیم که با وجود بطلان آن اتهام زشت، هنوز فتنه نمرده است. سوالی که پیش می آید این است که چه باید کرد؟ تا کی باید منتظر ماند؟
فتنه چیز خطرناکی است که حتی اگر شعله هایش خاموش هم بشود، نمی توان آسوده رهایش کرد؟ فتنه ی خوارج مثالش؛ دیدید چگونه منجر به شکافتن سرامیر المومنین شد؟ فتنه ها پیچیده هستند و هر چند کوچک هم باشند، نمی توان از کنارشان گذشت. باید با فتنه فعال برخورد کرد نه منفعل! این که نمی شود ما صبر کنیم تا فتنه گران کارشان را بکنند و ما 2 روز بعد تمام مردم را به زحمت بیندازیم تا به جهان بقبولانیم که پایگاه مردمی انقلاب بارها عمیق تر از مقبولیت فتنه گران است.
مطمئن هستم کسانی که در وزارت اطلاعات هستند بسیار بهتر از من می دانند و عمل می کنند، اما توقع جامعه و البته شأن انقلاب بسیار بالاتر از آن است که مشتی خس و خاشاک، هر از چندگاهی آسمانش را آلوده و زشت نمایند، اگر چه که به نسیمی در کنج دیواری جمع می گردند و بعد هم به ظاهر مظلوم!
چگونه است که ما جهانی را با سیاست های فعال خارجی منقلب کرده و به پشت خودمان می کشانیم اما در داخل کشور، منفعل و منتظریم؟! چگونه است که برخی دشمنان داخلی و خارجی به خود جرأت می دهند تا یک جنبش حرامزاده را که از فعل حرام تهمت پدید آمده را با انقلابات مصر و تونس و ... مقایسه کنند! مردم ما هرگز از حمایت مالی و جانی برای این انقلاب دریغ نداشته اند و بعضا در طول یک هفته چند بار به حمایت از انقلاب خود در هر شرایط جوی راهپیمایی کرده اند، اما آیا این دلیلی می شود که ما هیچ اقدامی نکنیم؟! دلیلی می شود که نه بازداشت کنیم! و نه محاکمه! آیا محجوبیت این مردم غیور باید منجر شود تا فتنه گران و اولادشان برای بهم ریختن امنیت و نظم کشور برنامه ریزی کنند! مگر نمی شود سران فتنه را بازی داد؟! نمی شود برای سران فتنه طعمه قرار داد؟! نمی شود برای حامیان آنها برنامه ریزی کرد؟! نمی توان سیر محاکمه هایی را که یکسال است قطع شده را ادامه داد تا حقایق آشکارتر و دشمنان منفعل و به فکر پاسخگویی بیفتند؟! یا اصلا یک چیز دیگر؛ نمی توان برای حامیان اروپایی و آمریکایی فتنه برنامه ریزی کرد؟! نمی توان دست شان را رو کرد؟! یعنی حکومت به اندازه آن انقلابیون خوش فکری که با بی بی سی مصاحبه می کنند و به سخره می گیرندش ابتکار ندارد؟! یعنی ما نمی توانیم در کشورهای غربی و آمریکایی یک تجمع از حامیان انقلاب اسلامی ایران را رو کنیم؟! یعنی نمی شود ما منتظر حرکت بعدی هاشمی نباشیم؟ یعنی نمی شود ما فائزه را آزاد نکنیم، تا پدرش به انفعال بیفتد؟! و خیلی از این سوال های دیگر!!
نمی دانم! ولی احساس می کنم که وجود لکه ی ننگ فتنه بر دامن انقلاب هر چه قدر هم که کوچک باشد، روی سپیدی دامن پاک انقلاب قابل تحمل نیست. 

 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 


nazokbin

89/11/26
8:39 ص


خواستم با عصبانیت بنویسم که چرا این سران فتنه را بازداشت نمی کنید، دیدم که باد می کنند، که دیدم متورم متوهمند. گفتم اگر هم چیزی از بازداشت شان ننویسم که شجاع می شوند، که انگار شده اند! خواستم تحلیل کنم که دیدم مردم در ایام الله 9 دی و 22 بهمن، تمام تحلیل ها را تعبیر کرده اند! خواستم چیزی ننویسم دیدم که خواهند گفت، از ترس کلامی از 25 بهمن به میان نمی آورند! خواستم به قوه ی قضاییه بگویم که چرا اینان را آزاد گذاشته اند و این که اگر نیازی به کمک دارند که مردم خودشان حاضرند بازداشت و محاکمه و اعدام را انجام دهند، ولی دیدم که فردا خواهند گفت اینها کاسه ی داغ تر از آش شده­ اند! گفتم از ریز بودن سران فتنه و تمام روسا و عمالشان بنویسم که دیدم آن قدر ریزند که به کاغذ نمی آید، گفتم از ریز بودنشان ننویسم دیدم که نظام بزرگ مان آن قدر مقدس است که کوچکترین هتک حرمت به آن را نیز نباید تحمل کرد. خواستم از ثواب صبر بنویسم که دیدم هر روز صواب جهاد بیشتر نمایان می شود. گفتم شاید بتوانم عدم محاکمه را از باب مصلحت توجیه کنم ولی دیدم 25 بهمن را به کدام مصلحت تحمل نمایم. خواستم از جذب حداکثری بنویسم دیدم که باعث دق حداکثری شده است.  
گفتم بهتر است یک آرزو کنم:
خداوندا می شود که خودم، خودخودم، در ثواب اعدام سران فتنه سهیم باشم که غیرت مردم انقلابی ایران اسلامی را نشانه گرفته اند.

 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.

 


nazokbin

89/11/9
9:2 ص

ای کاش صاحبان قلم، خود رسا باشند و گرنه در کشوری که رسانه هایش رسا نباشد، به قول پرفسور مولانا رییس جمهورش می شود رساترین رسانه!
حقیر در همین وبلاگ بارها به همین اتحاد بین برخی نمایندگان صاحب نفوذ در مجلس و اعضای اصلی مجمع اشاره کرده بودم و این نه از باب پیش گویی که از وضوح شواهد بوده است. چگونه می توان دید که محور فتنه از پایگاههای قدرتی که نظام با گذشت تمام در اختیارش گذاشته است، سوءاستفاده می کند، و دم نزد؟ (رجوع به مقاله ی "همه چیز سیاستمان تکراری شده است").
موضوع فقط سوءاستفاده ی هاشمی از تریبون خبرگان یا مجمع نیست، مشکل از سنگ اندازی در امور اجرایی کشور و 70 میلیون ملت است. ضمن اعتقاد به این که توقع ما دوستداران احمدی نژاد، صبر بیشتر از سوی وی است، یادآوری می کنم که این صبر و تحمل وی در 4 سال اول ریاست جمهوری اش بوده که خاندان هاشمی و مسئولان سهم خواه را به چنان انفعالی انداخت که خود تیشه به ریشه ی خود زدند، لذا ضمن اظهار هم دردی کامل، تداوم همان راه را از ایشان طلب می کنم و البته از رسانه ها نیز توقع دارم که به کار اصلی خود که آشکار کردن ارتباطات پنهان و آشکار و معرفی نقاط فسادخیز و ارائه ی راه حل است بپردازند، نه نقش مصلح را بازی کنند، این گونه می شود که وقتی رییس مجمع مصلحت نقش محور و امید فتنه را ایفا می کند، رسانه نقش مصلح و رییس جمهور نقش رسانه را ایفا خواهند کرد. راستی ما هنوز منتظریم تا این قوه ی قضاییه چشم فتنه را درآورد، اگر نمی تواند لا اقل عینک فتنه را بردارد! اگر بازهم مصلحت نیست لااقل، فضا را برای چشم فتنه تاریک کند! اگر بازهم مصلحت نیست که هیچی ما بازهم تحمل می کنیم، چرا که واقعا تحمل کسی که تمام سعی اش را در به زانو درآوردن یک ملت، با اتحاد و هم کلامی اش با عوامل بیگانه کرده است، در مافوق شأن مردم و در مسند حکومتی سخت است.


میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

89/10/20
12:14 ع

بدون این که بخواهم از آقای رحیمی معاون رییس جمهور طرفداری کنم:
از سایتهای معروفی که متواترا به بحث فساد مالی رحیمی می پردازند، سایتهای خبرآنلاین (علی لاریجانی) و جهان نیوز (زاکانی) هستند که مدام می گویند آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است اما به این آقایون باید عرض کرد که با این احکامی که در قوه ی محترم قضاییه صادر می شود که چندی پیشش برای کاوه اشتهاردی صادر شد، بهتر است آن هایی که حسابشون پاک هست هم از محاسبه باکشون باشد!
راستی فکر کنم اگر قوه ی محترم قضاییه به شکایت آقای رحیمی که علیه اتهام زنندگان کرده است، رسیدگی کند، صحت اظهارات امثال نادران و توکلی و مطهری در خصوص مستند بودن شواهد و مدارک اتهامات آقای رحیمی ثابت می شود، نه!!!
راستی سخته که بدون دلیل باور کنیم، کسی کنار احمدی نژاد کار کند و پاکدست نباشد؟ آن هم آقای احمدی نژادی که برای چند پرس غذای 7000 تومانی (که خیلی زیاد هم نیست) همین معاونش را توبیخ و تنبیه کرده است!! 


میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

89/10/1
11:16 ص

 

حسین قدیانی در یادداشتی که روزنامه کیهان آن را منتشر کرده به ماجرای نامه خود به رئیس قوه قضائیه پرداخته است.

نمی دانم حاج حسین شریعتمداری اجازه می دهد تا از تریبون «کیهان» این یادداشت را که کمی تا قسمتی حدیث نفس است، بنگارم یا نه. هرچه باداباد؛ می نویسمش، تا چه باشد نظر استاد. و حیف اگر من باب تواضع یا کرامت یا هرچه، حذف کند این شعر را... که گفت: «بی پیر نرو تو در خرابات، هرچند سکندر زمانی». القصه؛ این روزها نامه ای از من در وبلاگ «قطعه 26» که سخنی صریح و صمیمی اما کمی تا قسمتی خیلی تند خطاب به ریاست محترم قوه قضاییه بود، زیادتر از آنکه باید سروصدا کرد. آن نامه مطالبه محاکمه سران فتنه بود از دستگاه قضا که دست برقضا و متاثر از خشم مقدس من و امثال من از سران فتنه، در بعضی جملات و عبارات از مسیر انصاف خارج شد و به نوعی به جای سران فتنه، به محاکمه قوه قضاییه و ایضا اخوان لاریجانی منجر شد. من نویسنده ام و نویسنده جماعت، گاه از کوره در می رود. این هم از بد بودن مضاعف فتنه گران است که گاه میانه ما افسران جنگ نرم را با قوه قضاییه ناراست می کند. قبول دارم که برخی از تعابیرم خطاب به ریاست دستگاه قضا جناب آملی لاریجانی که مولای ما از ایشان به عنوان «دانشمندی جوان» یاد کرده اند، درست نبود. نیز در نقد رئیس محترم قوه مقننه بهتر بود برخی تعابیر را به کار نمی بردم اما روح آن نوشته را صرف نظر از برخی کلمات و بعضی جملات هنوز هم قبول دارم. من خود دل شکسته ام این روزها اما دلی اگر این وسط شکسته ام، عذر می خواهم. این همه از آن روست که ما به شدت مضاعف عاشق نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم و این عشق هرچه بگذرد در قلوب ما بیشتر می شود. هیچ چیز نمی تواند مانع استمرار عشق مستمر ما به ولایت فقیه شود. هرلحظه و هرجور که بگذرد، ما پروانه تر می شویم شمع ولایت را و ستاره تر می شویم حضرت ماه را. ما اما جوانیم و اهل شور و شر. به شدت انقلابی و اگر تعبیر به غلط نشود حتی می خواهم ادعا کنم که در راه دفاع از انقلاب اسلامی و در برابر زیاده گویی سران کفر و سران فتنه تخس هم هستیم. پس مطالبه ما از دستگاه قضا مبنی بر محاکمه سران فتنه همچنان به قوت خود باقی است. در این باب نکته ها هست که می نویسم:

1- بینی و بین الله آن نامه را خود نوشتم. بی هیچ سفارشی. خدا را و بعد اساتیدم شریعتمداری و صفارهرندی را و ایضا بچه های «وطن امروز» را شاهد می گیرم که تاکنون به سفارش احدی، قلمی ولو در حد یک کلمه نزده ام. آن نامه را خوب یا بد خودم نوشتم. فی المثل آنجا که روزی لازم دیدم جناب مشایی را نقد کنم، سفارشی از برادران محترم لاریجانی در کار نبود و آنجا که لازم دیدم خطاب به ریاست محترم قوه قضاییه نامه ای بنویسم، توصیه ای از دفتر رئیس دفتر رئیس جمهور در کار نبود که من درست مثل دیگر اهالی نسل 9 دی قلم گران قیمت خود را فقط به لبخند رضایت خامنه ای می فروشم. قلم که هیچ، نسل من حاضر است هزار بار جان دهد به قیمت فقط یک لبخند بر لب مبارک این علمدار علوی تبار انقلاب. این پسر فاطمه و این نایب برحق حضرت بقیه الله. نشان به نشان همین اشکی که الان گرم کرده 2 چشمان ترم را. همواره سعی ام بر این بوده که در صراط حق، قلم برانم اما چه کنم که این روزها هرچه بنویسی، جور دیگری تحلیل می شود. نکته بعدی را با دقت بخوانید.

2- از ریاست محترم قوه مجریه بابت تقدیر از خود به خاطر تالیف کتاب «نه ده» به رسم ادب تشکر می کنم اما در همین باب چند حرف دارم:

الف- نسخه ای از کتاب «نه ده» را همان آغازین روزهای انتشار تقدیم دکتر احمدی نژاد کردم. بی شک این تقدیر اگر در همان روزها صورت می گرفت، بیشتر به دل من می چسبید و حتم دارم در آن صورت، «کیهان» نیز با افتخار خبر تقدیر رئیس جمهور از نویسنده ای که قلم زنی را از همین کیهان آموخته، کار می کرد.

ب- در روزهای گذشته جریان مشایی سخت مشغول کار بود. سایت هوادارش در به در دنبال مصاحبه با من بود، لابد برای اینکه علیه اخوان لاریجانی، چیزهای دیگری و این بار به سفارش بگویم! قبول نکردم. نیز فلان و بهمان وبلاگ نویس که دست بر قضا انتقادات امثال من و مهدی محمدی از مشایی را با توهین و افترا پاسخ داده بودند، پیامک می دادند و مرا «داداش حسین» خطاب می کردند که؛ همین طور و به همین تندی برو، ما هوایت را داریم! محل نگذاشتم. پیغام و پسغام های دیگر هم به هکذا. من اما به همان صداقت که از قوه قضاییه انتقاد کردم، لاجرم این را هم به این دوستان می گویم؛ هرگز راضی به اختلاف افکنی میان قوای 3 گانه نبوده و نیستم. این را از آن جهت می گویم که دیگر عده ای قصد نکنند از آب گل آلود، ماهی مسئله سازی صید کنند.

ج- این را هم از آن طرف قبول دارم؛ عده ای به قصد نقد مشایی، درصدد تخریب احمدی نژاد عزیز هستند. کدام عده؟ 2 عده. یکی برخی از سایت های نزدیک به خواص بی بصیرت و دیگری رسانه های دوم خردادی. بگذریم که اخیرا دوم خردادی ها بعضا سخنان مشایی را تیتر یک می کنند به قصد تایید تا 2 کار کرده باشند؛ یکی اینکه مشایی را به زعم خود مسئله اول کشور کنند و دیگر اینکه فاصله بیاندازند میان دوستان حقیقی احمدی نژاد با رئیس جمهور. اصولگرایان اما اغلب منتقد مشایی اند. با این همه خدمات دولت را رسانه های همین اصولگرایان بیش از همه پوشش می دهند. یعنی که مهمترین هواداران خدمات بی شمار دولت فعلی، آن دسته از منتقدین مشایی هستند که خوبی های فراوان دولت را تمجید می کنند و اندک اشتباهات دولت را نقد. و می بینیم عده ای دقیقا عکس این کار را می کنند. نقاط تیره و تار دولت را برجسته می کنند، مشایی را تیتر یک می کنند و اصلا کاری ندارند که ستایشی از دولت کنند و کمکی به دولت کنند مثلا به همین طرح عظیم هدفمندی یارانه ها. خوب دیدن معایب کم این دولت و بد دیدن خوبی های بی شمار این دولت، قطعا مرضی رضای خدا نیست و بیانگر وجود پاره ای امراض حزبی و جناحی در دل کسانی است که چنین می کنند.

د- به کدام هدف جریان جناب مشایی در آغاز طرح هدفمندی یارانه ها که دولت بیش از پیش به آرامش و طمانینه نیاز دارد، این عزل و نصب ها را و با این کیفیت بعضا غصه دار، بار دولت می کند؟ جریان مشایی چه از جان خدمت رسانی دولت و چه از جان رای ما به احمدی نژاد می خواهد؟ من یک سؤال خیلی واضح دارم؛ در برگه رای مان نوشتیم احمدی نژاد یا مشایی؟ متاسفانه این بار به جای جنبش سبز که البته حرف مفت می زد، ما باید ادعا کنیم که تقلب شده! چرا عده ای احمدی نژاد را مشایی خوانده و می خوانند؟ میان مقوله خدمت به ملت، با این همه مسئله سازی که جناب مشایی می کند چیست؟ چرا این جریان در برابر کلمه ساری و جاری احمدی نژاد، به این بزرگی از مشایی، «ویرگول» ساخته اند؟ این جملات را لطفا شعارگونه نخوانید. من دلیل دارم برای حرف هایی که می زنم. آیا عجیب نیست؛ تاکنون رسانه های نزدیک به جریان جناب مشایی، بیشتر خدمات دولت را انعکاس داده اند یا سخنان مشایی را؟ هم الان این جریان اطلاع رسانی پیامکی هم می کند. آیا این مسئله برای شخص رئیس جمهور جای تامل ندارد که چرا در پیامک هایی که امثال من از این جریان می بینیم و می خوانیم، سخنان مشایی به کرات هست اما خدمات دولت ولو به ندرت، بخشی از این سیل پیامک ها را شامل نمی شود؟ چرا این جریان پیامک می کند و پیام می دهد که آقای مشایی چه اظهارنظر تازه ای در باب موسیقی گرفته تا نحوه مدیریت پیامبران داشته اما این را پیامک نمی کند که به دست مدیران خادم همین دولت، به فلان روستا برق و گاز داده شده و اینترنت داده شده و در فلان جا سدی زده شده و در بهمان جا جاده ای کشیده شده و در آن منطقه مرزی، بیمارستانی با شکوه افتتاح شده؟ دکتر احمدی نژاد از همین جا می تواند پی ببرد که دوستدار ایشان ماییم یا جناب مشایی؟ اصول گرایانند یا جریان مشایی؟ آقای احمدی نژاد! باور کنید ما شما را از مشایی بیشتر دوست داریم. 2 دستی چسبیده ایم شما را و به این راحتی رهای تان نمی کنیم. اگر جریان مشایی، سخنان ایشان را منعکس می کند، ما خدمات دولت شما را پوشش می دهیم. اگر مشایی برای شما مسئله درست می کند، ما سعی مان بر این است قطار دولت از ریل خدمت خارج نشود. حال جواب دهید ما را. ما بیشتر شما را دوست داریم و در این دوستی صادق هستیم یا مشایی؟ آن زمان که آن خانم جوان در قم حلقه ازدواجش را خرج ستاد شما کرد، آن زمان که ما با اشک و دعا و نذر و نیاز برای موفقیت شما آرزوهای قشنگ داشتیم، مشایی کجا بود؟ مشایی کجا بود آن روز که پیرمرد بوشهری از 300 هزار تومان پس انداز کل زندگی اش 200 هزار تومان خرج ستاد انتخابات شما کرد؟ لحظه ای تدبر کنید در این موارد آقای رئیس جمهور.

هـ - در باب انحراف این جریان حرف ها هست. یکی هم اینکه این جریان عمدتا به جای «ولایت فقیه» می گوید «ولایت»! ولایت خالی یعنی چه؟ «ولایت خالی» یعنی ولایت فقیه نباشد و ولایت چه کسی باشد! لطفا نگویید «ولایت امام زمان»، که شما ولایت را بی پسوند به کار می برید. در ثانی، جز از طریق حضرت ماه نمی توان متوسل به خورشید شد. واسطه رابطه ما با امام زمان، فقط و فقط نائب ایشان خامنه ای است و احدی از حضرت ماه دامت برکاته به جناب خورشید عجل الله نزدیک تر نیست. (خوانندگان صلواتی بفرستند) اینجاست که ما مجبور می شویم این ولایت خالی را با برخی اظهار فضل های جناب رئیس دفتر پیوند بزنیم و آنرا «ولایت مشایی» بخوانیم و البته به همچین ولایتی بخندیم! و آیا این ولایت جدید الاحداث قصد ندارد ولایت فقیهی ها را از گرد احمدی نژاد دور کند؟

3- امیدوارم با این نوشته و چیزهای دیگری که در همین مقال خواهیم نوشت، دیگر کسی با من از آن نامه سخن نگوید و تقاضای گفت وگو نکند. آن نامه را کاملا صادقانه و کمی تند نوشتم. به آنهایی که شبهه برای شان پیش آمده می گویم؛ من و نسل من و من جمله افسران جنگ نرم در فضای سایبر و به خصوص دوستان عزیز وبلاگ نویس که حمایتی کردند، نسبتی با جریان ضد روحانیت نداریم که عمر ما اغلب پای منبر روحانیت معزز سپری شده.

حتی یادمان داده اند بزرگان مان که اگر در راهی، چشم مان به یک طلبه، به یک روحانی افتاد، چه می شناسیمش، چه نمی شناسیمش، به احترام لباس مقدس پیامبر و به حرمت لباس تبلیغ دین خدا به گرمی «سلام» کنیم. آن نامه هم «والسلام» در آخر داشت که در خود «سلام» نهفته داشت و چه بهتر بود این «سلام» همان اول نامه می آمد.

4- من هم خیلی چیزها را می دانم و من هم درک می کنم مصلحت نظام را. اتفاقا در همین کیهان نوشته ای نوشتم با عنوان «عروسکان فتنه شب بازی» که متاسفانه اندازه این نامه دیده نشد. آنجا نوشتم که مصلحت سنجی نظام چنان بلایی بر سر سران کفر و سران فتنه آورده که از چشم عالم و آدم افتاده اند. سران کفر هر جا می روند ولو در اروپا با شعار «مرگ بر آمریکا»ی ملت ما که سخت جهانی شده، روبرو می شوند. سران فتنه هم که از اوضاع شان حرفی نزنیم، بهتر است. شان این نوشته را پایین نیاورم بهتر است. مصلحت سنجی نظام ما وقتی این بلا را سر سران کفر و فتنه آورده، ما بچه بسیجی های بعضا تخس را تحریک می کند که اگر دستگاه قضایی همین نظام با عدالت با این میکروب های سیاسی رفتار کند، چه خواهد شد! و اما مصلحت را در نظام ما این خامنه ای است که با حکمت می سنجد که مجمع تشخیص بی شک زیر نظر رهبری عزیز است. الان همان اندازه که دوست فهمیده، شاید هم بیشتر دشمن ملتفت شده که خامنه ای، خمینی دیگر است. بچه بسیجی از همه بیشتر در این نظام قانون پذیر است. بچه بسیجی یکی هم برای حفظ همین قانون اساسی بود که در فتنه سال 88 جان بر دست گرفت و بعضا جان داد اما به احدی از دشمن داخلی و خارجی باج نداد.

در رژیم طاغوت، جایی پشت چراغ قرمز خیابان، سیدالشهدای انقلاب، بهشتی مظلوم به آقای قرائتی گفت: که ما نظام را قبول نداریم، نظم را که قبول داریم. هم الان حرف ما فرزندان معنوی آن شهید والامقام این است: ما نظم را قانون را قانون اساسی را هر قانونی از این نظام الهی را قبول داریم اما برای این نظام، برای انقلاب اسلامی، نه که قبول داریم، اصلا قبول داریم چیست؟ و ما که باشیم که این نظام را قبول داشته و یا قبول نداشته باشیم؟ اینجا سخن ما این است: هزار بار آرزو داریم که جان دهیم برایش. جایی در آن نامه هم اگر نوشتم که قانون برای ما وصیت نامه شهداست. فکر کنم بد فهمیده شد که دلم را سخت شکست. هم الان هم با دیدگان تر دارم می نویسم، مگر چه بوده و چه است این وصیت نامه شهیدان؟ آیا جز عمل به اسلام و ولایت فقیه؟ آیا میان وصیت نامه شهیدان با قانون اساسی افتراقی هست، آیا قانون اساسی چیزی غیر از عمل به اسلام و دستورات ولایت فقیه است؟ آیا خمینی بت شکن نگفت که؛ عرفا 04 سال عبادت کردند، قبول باشد؛ یک بار هم وصیت نامه شهدا را بخوانند؟ آیا خامنه ای نگفت که؛ «راه را با وجود شهدا با وجود وصایای این ستاره ها می توان شناخت»؟ یکی چون من وقتی حرف از دل می زند که قانون اساسی ما وصیت نامه شهداست، این یعنی احترام محض به قانون اساسی و با دلی شکسته می نویسم که این یعنی افزودن بر شان و مقام این قانون، نه تخطی از قانون. و این البته یعنی که از یاد نبریم. ما همه چیز این نظام را مدیون شهدایی هستیم که از زن و زندگی و بچه و خانه و کاشانه خود گذشتند و لحظاتی قبل از شهادت در «کانال حنظله» در سه راهی شهادت در جزیره مجنون در والفجر 8 در کربلای 5 در خیبر و بدر در بیت المقدس و فتح المبین در فکه و در فاو با سربند عباس ام البنین گفتند: «سلام ما را به امام برسانید و بگویید تا آخرین قطره خون مان مردانه ایستادیم.» و بعد سلامی فرستادند به سیدالشهدا و لبخندی زدند بر لب و رفتند اغلب با لب تشنه چون عباس بن علی... گفت: «با نگاه آخرینش خنده کرد، ماندگان را تا ابد شرمنده کرد.»

5- جایی از نامه اما نوشتم که اگر دستگاه قضایی چنان نکند، ما چنین می کنیم. اولا؛ حقیری چون من با کدام عده و عده می خواهد چنان و چنین بکند؟ ثانیا؛ آن همه که در بالا نوشتم معلوم آمد نظرم چیست نسبت به احترام به قانون، ثالثاً؛ خواستم با آن جمله، حساب کار دست سران کفر بیاید. سران فتنه را ما اصلا عددی نمی دانیم. انصافاً گلاویز شدن با شیخ بی سواد، کار ماست یا آرای باطله؟ رابعاً؛ همین هم نشان داد که در این نظام اجرای عدالت، بچه بسیجی و غیربسیجی نمی شناسد. اتفاقاً این حسن نظام ماست. خامساً؛ چونان دزدی که پز می داد در بازار کوفه که «علی» دست مرا بریده، من هم پز می دهم که منصوب رهبرم، نماینده سید علی در دستگاه قضا مرا نقد کرد. حتی تنبیه کرد. منصوب رهبرم هر کسی را نقد و تنبیه نمی کند. سادساً؛ سران کفر و فتنه خوابش را ببینند که لحظه ای اجازه دهیم شان سوءاستفاده کنند. از اختلافات درون خانوادگی ما. این نوشته دقیقاً به کوری چشم ایشان نوشته شده است.

6- جمله ای هست از شهید آوینی که؛ «در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها». این جمله هم بیانگر حسن نظام ماست. بچه حزب اللهی در این نظام بیشتر به تکلیف خود فکر می کند تا به حقوق خود که ما مجنون لیلای جمهوری اسلامی، عاشق ولایت فقیه هستیم. ما خود این را خواسته ایم که سختی های نظام را ما به تن و جان بخریم و از مواهب آن از همه بی بهره تر باشیم. آزادی برای دیگران، آزادگی برای ما. این را ما خود خواسته ایم. ما در نظامی که خامنه ای علمدار آن است، دوست داریم شان عملگی داشته باشیم؛ ولو مهندس و دکتر و نویسنده و پژوهشگر باشیم.

7- این را هم بگویم؛ اگر ما اصولگرایان دعوایی با هم داریم اغلب از برای خدمت بیشتر است. احمدی نژاد با کار شبانه روز و طاقت فرسا حتی اگر بخواهد بگوید؛ من از قالیباف و علی لاریجانی بیشتر کار می کنم، همین را هم عشق است! و قالیباف اگر با تونل توحید با پل زیبای جوادیه می خواهد بگوید؛ من در خدمت رسانی رقیب احمدی نژادم، این هم دمش گرم! و علی لاریجانی هم اگر می خواهد بگوید؛ مجلس با قوانینی که تصویب می کند راه را برای خدمت رسانی دولت هموار می کند، از ایشان هم ممنونیم! دودی جز سود ندارد این دعوا اگر به قصد خدمت باشد که اغلب چنین است. دست همه مدیران خدوم اصولگرا را از همین جا می بوسم. این وسط دعوای زشت، دعوای اصلاح طلبان بود در عصر حاکمیت دوم خردادی ها که خودشان اغلب از فرط بی تقوایی، نمی گذاشتند خودشان کار کنند!

¤ ¤ ¤

دور و دراز شد این یادداشت. تمامش کنم به تصحیح خطایی در همین نوشتار. چند باری سفارشی متنی، جمله ای، چیزی نوشته ام! اعتراف می کنم! باری در «شیرودمحله» مادر شهید شیرودی به من گفت به خامنه ای بنویس؛ «در نماز شب هایی که روی صندلی می خوانم، در قنوت دعا می کنم خامنه ای را که این بیرق را با دست جانبازش برساند به دست مهدی فاطمه». دگربار مادر همین شهیدان افراسیابی به من گفت برای «آقا» بنویس؛ «متأسفم که بیش از این تعداد نشد برای راه ولایت فقیه شهید بدهم.» باری در بهشت زهرای تهران پدر شهید سعید شاهدی به من گفت بنویس؛ «روز و شب سران فتنه را نفرین می کنم که اینچنین فتنه آفرینی می کنند.» باری دگر در فریدون کنار مادر 4 شهید که همسرشان هم به شهادت رسیده اند، مادر شهیدان یزدان خواه، گفت: بنویس؛ «مردتر از جوانمردان ایستاده ایم. خامنه ای این را بداند.» آری! سفارشی نویسی های ما هم حکومتی است، تا وقتی حاکم «علی» است اما نمی دانم ز چه رو همین عاشورایی که گذشت برادر شهیدی در مقتل الشهدای فکه که از دیار زنجان بود، ظهر عاشورا به من گفت: می توانی از قول من یک جمله خطاب به خامنه ای در روزنامه ای، جایی بنویسی؟ گفتم: چه بنویسم: گفت: بنویس؛ «ای شمع حرم خانه، قوربانین اولوم عباس، جان لار سنه پروانه، قوربانین اولوم عباس».

 


nazokbin

89/9/28
10:22 ع

برخلاف نظر دوستانی که نامه­ی حسین قدیانی را تندروی و برخلاف مصلحت نظام و احترام به قوای سه­گانه و دستورات رهبری می دانند، حقیر نظر دیگری دارم، چرا که برخلاف برخی این دوستان، اعتراض به قوه­ی قضاییه را دلیلی بر اتهام فساد به آن می دانند، این دو مفهوم را مترادف نمی دانم. آنچه که مورد  اعتراض ما است، فساد در قوه ی قضاییه نیست بلکه مشکل همان است که خود رییس قوه گفته است یعنی "برخورد با سران فتنه به صلاح نیست" و این یعنی متولی عدالت، آن را فدای مصلحت نموده است و چه مصیبتی بالاتر از اینکه ارزش مطلقی مانند عدالت، فدای مصلحتی نسبی گردد، این یعنی فاتحه ای برای این قوه باید خواند؛ دیگر اینکه خاطرمان باشد که نظر آقا در مورد نخبگان این است که منتظر حرکت دیگران نباشید وهرجا که احساس نیاز می کنید، وارد شوید، آیا اگر آقای قدیانی این مطالب را نمی نگاشت آقای آملی لاریجانی می گفت که به خاطر مصلحت، عدالت را تعطیل کرده است؟ مگر نه اینکه مطالبه عمومی می­تواند این مصلحت و عدالت را باهم منطبق نماید!؟ پس با مطالبه ی عمومی اجرای عدالت و تبیین مفهوم فتنه که اشد از قتل است و در این فتنه که هم منجر به قتل، هم منجر به ضربات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به کشور گردید، آیا تقاضای مجازات اعدام برای سران فتنه که مسلما دیگر عامدا و عالما به حرکات خود ادامه می­دهند، کار اشتباهی است؟! با این تسامح، چه تضمینی که در انتخابات بعدی هم مثلاً آقای ع-ل مدعی تقلب نشود؟ آیا فکر نمی­کنید، مطالبه­ی عدالت از سوی آقا همیشه مورد تایید و تاکید بوده است؟! آیا فکر نمی­کنید وقتی در کشورما برای پرونده ی کوچکی مانند قتل همسر ناصر محمدخانی، این همه وقت کشی می­شود و سروصدا بلند می­شود، ایرادی ندارد که قوه ی قضاییه را قوه­ی بی قوه خطاب نمود؟! پس همه بنویسیم و فریاد بزنیم، که این کشور اکنون به قوه­ی قضاییه­ای قدرتمند، بیش از هر زمانی نیازمنداست، از جرایم ساده ای چون سرقت و قتل گرفته تا مفاسد اقتصادی کلان و تا فتنه های بزرگی مانند فتنه ی 88 نباید به این راحتی به یک مشکل بزرگ برای کشور تبدیل شوند.

دیگر اینکه وقتی استادی مثل پناهیان نیز از حسین قدیانی حمایت می کند، نمی توان این مسئله را بر خلاف نظر رهبری انگاشت و باید مانند ایشان در خط بصیرت شجاعت داشت تا عدالت اجرا شود و گرنه که از مصلحت سنجی مجمع تشخیص کم به این مملکت نرسیده است که اکنون قوه­ی قضاییه نیز در آن مسیر گام گذاشته است.

nazokbin

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
کانون فرهنگی شهدا بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا یا صاحب الزمان (عج) عاشق آسمونی پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) من وآینده من در سایه سار ولایت سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه