93/6/11
1:41 ع
مدتی است که در جامعه و فضای مجازی شاهد ترویج موضوعی با عنوان در حال زندگی کردن هستیم که گویا در نسل جوان خریدار زیادی نیز پیدا کرده است به نحوی که این شعار را در نوشته ها، توئیت ها، پست ها و محاورات شان به صورت مستمر بکار می برند که با توجه به فراگیر شدن این بحث و نیز تأثیراتی که این موضوع بر سبک زندگی افراد و حتی جامعه می گذارد، برآن شدم تا در این خصوص مطلبی را تقدیم نمایم: ادامه مطلب...
93/4/23
1:51 ع
در اکثر کشورهایی که به لحاظ ساختارهای اجتماعی پیشرفته هستند، تشکل های مردم نهاد در برابر خودخواهی ها، منفعت طلبی ها و ندانم کاری های مراکز قدرت و ثروت اعم از شخصیت های حقیقی و حقوقی، صنفی و حتی دولتی که به منافع ملی و عمومی تجاوز می کنند ایستادگی می نمایند، ولی در کشور ما علی رغم تشکیل تشکل های قوی صنفی و نهادهای به ظاهر غیرصنفی که کاملاً صنفی عمل می کنند، تشکل های مردم نهاد یا همان سمن های قوی در این خصوص تشکیل نشده اند و به همین دلیل حقوق بسیاری از اقشار جامعه عملاً مورد هجمه نهادهای ذی نفوذ قرار گرفته است. ادامه مطلب...
93/4/13
7:39 ع
خبرنگار ایسنا: از نظر شما فرهنگ مهمترین مشکل رشدیافتگی کشور است؛ بصورت مصداقی بیان کنید که ما چه مشکلاتی فرهنگی داریم و ساز و کار حل آنها چیست؟
دکتر سریع القلم: 1- قبول نکردن و راحت نبودن ما ایرانیان نسبت به تفاوتهای فکری، 2- تقسیم کردن افکار به افکار درست و غلط، 3- تقسیم کردن افراد به خوب و بد و خودی و غیرخودی، 4- قبول نکردن تواناییها و مهارتهای افراد و اولویت دادن به مواضع سیاسی آنها، 5- تمایل شدید به کار با افراد ضعیف و متملق و 6- حذف افراد توانا. بخشی از مشکلات فرهنگی ما ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورهاست که این مشکلات در فرآیند شکل نگرفتن انسجام فکری جهت توسعهیافتگی ایجاد شده است.این فرهنگ که غلظتهای متفاوتی از آنها در افراد وجود دارد، عموما ضد توسعه است. توسعه، مبنای شهروندی میطلبد و همه مردم به تناسب ظرفیتهای فکری و مهارتی در فرآیند توسعه مشارکت میکنند. خوب و بد، خودی و غیرخودی ندارند و ملاک، توانایی، تخصص، مهارت، دقت، وجدان کاری و تعهد به کشور است.CNN به آقای فرید زکریا نگفت که شما مسلمان هستید، از بمبئی آمدید، لهجه دارید، قیافه شرقی دارید. بنابراین، نمیتوانید برای ما کار کنید. آنها گفتند چه مهارتی دارید و چه میزان توان مدیریت فکر و مدیریت یک برنامه را دارید و به چه میزان قادر هستید ارتباط مثبتی برقرار کنید. با همین منطق یک ایرانی نماینده پارلمان هلند میشود یا یک ایرانی دیگر سخنگوی یک حزب آلمانی میشود و یا مشاور رئیسجمهور آمریکا میشود.افرادی که با تواناییها و ظرفیتها و فکر انسانها آشنا نیستند صرفا به مسائل ظاهری و حاشیهای توجه میکنند. البته هر فردی مساوی است با سطح فکری خاص و به خصوص مکانی که درس خوانده و با کسانی که مشارکت کرده است. خیلی نباید انتظار داشت.
نازک بین: آقای دکتر در جملات فوق، صراحتاً مسائل اعتقادی و فکری را به عنوان مسائل سطحی، ظاهری و حاشیه ای معرفی می کنند و حتی اولین عامل عدم توسعه در ایران را نبود پلورالیزم بجای اعتقاد به وجود فکر غلط و فکر صحیح بیان می کند و این که الگوی ایشان در این نگرش نیز خود غرب است که بدون توجه به اعتقادات مردم برای ایشان فرصت مساوی فراهم می کند!، مثال ایشان نیز به مانند سایر سخنان شان عجیب است، چرا که به زعم ایشان، حتی اگر یک آسیایی مسلمان حاضر باشد منطق و منافع نظام سلطه را به رسمیت بشناسد و مذهب و هویتش را روی طاقچه خانه اش باقی بگذارد، در فرهنگ غرب قابل استخدام و به کارگیری است، اشتباه جناب سریع القلم این است که گمان می کند غرب در برخورد با افراد به اعتقادات ایشان احترام می گذارد و حال این که غرب به بدترین نحوممکن، البته به بهانه ی احترام به تفکرات مردم، اعتقادات افراد را در برابر اصول خود حذف می کند، غرب عملاً به افراد می گوید که هر تفکری که دارند به درد خودشان می خورد و برای ورود به نظام بین المللی (یا همان نظام سلطه) هر آنچه که در سردارند را باید تخلیه کنند و از قواعد آن نظام تبعیت کنند، در این نظام، افرادی که اعتقادات شان را به عنوان یک امر شخصی به مسائل اجتماعی تسری نمی دهند، قابل احترامند و بر اساس این نگاه تنها وقتی توسعه اتفاق می افتد که چیزی به اسم ایدوئولوژی، اعتقاد، مذهب، تعهد، ارزش، انقلابی بودن و …. در مسئولیت یافتن افراد نقش نداشته باشد و حتی کسانی به مسئولیت برسند که هیچ تقیدی روی هیچ تفکر و اعتقادی نداشته باشند و تنها متخصص باشند، در این نگرش، یک وهابی یا بهایی یا صهیونیست نیز بایستی به همان اندازه ی یک مسلمان و یهودی و مسیحی در پست های کلیدی فرصت به کارگیری داشته باشند، مسئله ای که حتی در غرب نیز نمی توان دید، مگر این که عینک عشق به غرب را برچشم واقع بین گذاشت.
خبرنگار ایسنا: از نظر شما به دلیل وجود ساختارهای غیردموکراتیک در تاریخ ایران فرهنگ سیاسی غیرمدنی در ایران شکل گرفته که با تغییر این ساختارها این فرهنگ همچنان وجود دارد. چگونه میتوان فرهنگ سیاسی ایران را متناسب با نظام مدرن و توسعهیافته به لحاظ سیاسی تغییر داد؟
دکتر سریع القلم: اگر بخواهیم اهتمام میانمدت و درازمدت بکنیم، مبنای تحول کار آموزشی است؛ آموزش در مدارس و رسانههاست. این روش زمان قابل توجهی را در بر میگیرد اما اهتمام کوتاه مدت بر دو ستون بنا میشود؛ اول، کار بینالمللی و در کوران روابط بینالمللی تجارت، فناوری، تولید و برونسپاری قرار گرفتن و دوم، کار اقتصادی که موجب میشود شهروندان استانداردهای خود را جهانی کنند چون فراتر از نهاد دولت باید زحمت بکشند، رقابت کنند، فکر کنند و بازاریابی کنند. کار اقتصادی و بینالمللی به سرعت، سطح جامعه را ارتقا میبخشد.ایرانیها در امارات، ترکیه، مالزی و کشورهای غربی نشان دادهاند که در این نوع امور توانایی دارند. هوش یادگیری و تحصیلی ایرانیان برخلاف هوش اجتماعی آنها بسیار قوی است. بنابراین، در جامعه ایرانی استعداد کار اقتصادی و کار بینالمللی وجود دارد. مفروض بنیادی این بحث به این صورت است که وقتی کار اقتصادی وسعت یافت در فرایندی بر نحوه رفتار، کردار، سازماندهی اجتماعی، مدیریت سیاسی و ضرورت کار جمعی اثر میگذارد. این تجرب? هم غرب و هم آسیاست.
نازک بین: همان طوری که در سوال فوق مشخص است، فرض مقبول جناب دکتر این است که ساختارهای کشور ما غیردموکراتیک است و باید این ساختارهای غیردموکراتیک را متناسب با نظام مدرن و توسعه یافته تغییر داد، داشتن چنین فرضی برای ساختاری که بیشترین انتخابات های دموکراتیک را برگزار می کند و بیشترین مشارکت ها را در نوع خود به همراه دارد بسیار عجیب است و این که ایشان ساختارهای مدرن که یقیناً منظورشان از نوع غربی است را دموکراتیک می داند امری عجیب تر! چرا که در این نظام ها مراجع تأیید و تصمیم گیری صاحب نفوذ اقتصادی، سیاسی و صهیونیستی اینقدر تعیین کننده هستند که مردم هیچ گزینه ای غیر از گزینه های مد نظر این نهادها را ندارند و حتی میزان مشارکت مردم نیز در این نظام ها به مراتب کمتر از نظام به زعم ایشان غیر دموکراتیک! ماست. جالب است که میزان عشق به غرب تا چه میزان چشم غرب دوستان را حتی به حقایق برهنه و بدیهی نیز بسته نگاه داشته است که ساختاری را که دولت مقبول شان براساس آن انتخاب شده است و ساختاری که به لحاظ تعداد انتخابات و میزان مشارکت حتی مورد اقرار برخی دشمنان بوده است، غیردموکراتیک لقب می گیرد!
خبرنگار ایسنا: یکی از مشکلات فرهنگ سیاسی ما، شکاف دولت و ملت است که گاه این شکاف زیاد و گاه کم شده ولی به هر حال این شکاف وجود داشته است. با چه ساز و کاری میتوان این شکاف را به حداقل رساند؟
دکتر سریع القلم: اولین شرط عملی روانی و سیاسی آن یکسان شمردن همه شهروندان است. هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو اینکه افکار او متفاوت باشد مادامی که فرد مخل امنیت کشور نیست و طبق قانون و مقررات زندگی میکند نباید مورد بیاحترامی و بیحرمتی دستگاه تبلیغاتی اعم از تلویزیون، رسانهها و روزنامهها قرار بگیرد. به عنوان مثال باید در نظر داشت که بیاحترامی به یک هنرمند قبل از اینکه به لحاظ سیاسی کار درستی باشد، از لحاظ اجتماعی و روانشناسی اجتماعی، نوعی بیخردی است. هنرمند که میلیونها نفر حامی دارد میتواند از این ظرفیت برای وسعت دادن فعالیتهای خود استفاده کند. البته وقتی حسد، کینه و خشم جای عقلانیت را بگیرد این اتفاقها صورت میپذیرد.
نازک بین: این که جناب دکتر سریع القلم حتی در یک پاراگراف خود نیز متناقض صحبت می کنند در نوع خود جالب است، از یک سو ایشان می گویند هر فرد ایرانی باید از دید دولت و حاکمیت محترم باشد ولو این که افکار او متفاوت باشد و نباید مورد بی احترامی قرار گیرد و فوراً نتیجه می گیرد که هنرمندی که میلیون ها نفر حامی دارد نباید مورد بی احترامی قرار گیرد که اگر بگیرد یقیناً حسد، کینه و خشم جای عقلانیت را گرفته است، گویا جناب سریع القلم میزان حامیان یک هنرمند را بهانه ای برای معصومیت وی فرض کرده اند و پایگاه اجتماعی ایشان را دلیلی بر مصئونیت ایشان قلمداد می کنند و حال این که مواردی پیش می آید که هنرمندی از موقعیت اجتماعی خودش سوءاستفاده کرده و جریانی غیرقانونی و یا مخرب را کلید و یا دامن می زند و در این شرایط آن چیزی که باعث برخورد با این هنرمند می شود، حسد، کینه و خشم نیست بلکه قانون و احترام به حقوق جامعه است.
دکتر سریع القلم: یکی از ویژگیهای مثبت روحانیون در ایران، مردمدار بودن آنهاست. آنها با عموم اقشار ارتباط برقرار کرده و تعامل میکنند اما زیر مجموعهها گاه تندرو هستند و از روانشناسی قوی مانند افراد روحانی برخوردار نیستند. در ایران بعضی اوقات، احترام و محبت کارسازتر از استدلال است. طبیعی است از این روش هم میتوان به نحوه احسن در مقاطع خاص استفاده کرد. البته متاسفانه چپزدگی و وجود فرهنگ کمونیستی که دائما در پی برچسب زدن به افراد بوده است جای فرهنگ تسامح و خویشتنداری اصیل ایرانی – دینی ما را گرفته است. البته من ملاحظهای دارم و آن این است که خیلی از این جریانها، سایتها و افرادی که صنعت و تخصص آنها ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت است خیلی نسبت به آنچه که انجام میدهند آگاه نیستند. عموماً این افراد ضعیف هستند. شخصی که تواناست و تخصص دارد و تربیت اصیل شده است طبعاً اینگونه رفتارها را نخواهد داشت چون به شدت برای خود احترام قائل است. ممکن است اصالت در سطح جهانی خیلی اهمیت نداشته باشد ولی اعتقاد دارم در ایران هنوز مهم است و نقش دارد.
نازک بین:این جملات ایشان نیز از این جانب که مذهبیون را متهم به برچسب زنی می کند و در عین حال از برچسب هایی مانند چپ زدگی و کمونیستی و عامل شکاف بین ملت و حاکمیت و افراد ضعیف استفاده می کند جالب توجه است!، البته ایشان دقت کرده اند که روحانیت را از زیرمجموعه های تندروی شان جدا کنند ولی عبارت زیرمجموعه عبارتی نیست که بتواند منظور واقعی ایشان را مخفی نگاه دارد.
دکتر سریع القلم: دومین مسأله، در از میان برداشتن شکاف دولت و ملت، تمرکز بر حل و فصل مسائل زندگی مردم ایران است. حاکمیت و دولت هر کشوری فقط و منحصراً دو وظیفه بیشتر ندارد؛ یکی مدیریت کارآمد اقتصادی و دیگری ایجاد امنیت. سایر امور دست خود مردم و جامعه مدنی است. وقتی هوا سالم باشد، ادارات کارآمد باشند، نرخ تورم حداکثر دو درصد باشد، بتوان با گذرنامه ایرانی به 135 کشور (مانند مالزی) سفر کرد، وقتی ایرانی را تروریست خطاب نکنند، وقتی ورود و انجام تشریفات به فروردگاه بینالمللی برای یک شهروند عادی دو ساعت و 15 دقیقه طول نکشد، وقتی جادهها امن باشند، وقتی بیتالمال حساب و کتاب داشته باشد، وقتی امور با آییننامه اداره شود، وقتی رسانههای ملی، خودی و غیرخودی نداشته باشند، وقتی اخذ وام بانکی برای همه از مراحل حقوقی مشترکی برخوردار باشد، دیگر به فرمایش شما میتوان شکافها را به حداقل رساند.
نازک بین: این بند از سخنان دکتر سریع القلم در تضاد کامل با آرمان های اسلام و انقلاب و حتی هویت ایرانی است، ایشان فقط دو تکلیف را برای حاکمیت قبول دارند، یکی اقتصاد و دیگری امنیت، این جملات را نه فقط از دکتر سریع القلم که از شخص رئیس جمهور نیز در این اواخر زیاد شنیدیم البته با این مضمون که دولت کاری به آخرت مردم ندارد و حال این که اگر چنین مسئله ای مورد قبول هویت ایرانی و اسلامی ما بود پس انقلاب چرا اتفاق افتاد؟! اگر مردم فقط نگران نرخ تورم و گذرنامه ی خود بودند چرا از همان رژیم آمریکا نشانده ی پهلوی حمایت نکردند؟! چرا برای استقلال کشورشان این همه خون دادند؟! چرا برای استقلال کشورشان در برابر تحریم ها مقاومت کردند و سختی متحمل شدند؟! چرا با این همه مشکلات هنوز روز قدس و 22 بهمن که می شود آرمان هایشان را با صدای بلند فریاد می زنند؟! به راستی آیا جناب سریع القلم با این شناخت ناقصی که از مردم، هویت ایرانی، مذهب و انقلاب دارند به چه جرأتی تحلیل می کنند و به راحتی نسخه می پیچند؟!
دکتر سریع القلم: همانطوریکه از مصادیق فوق ملاحظه میکنید اصل بر کارآمدی است و ماهیت کارآمدی، غیرسیاسی است یعنی سپردن امور به افراد متخصص است. من طی یادداشتی در 5 ماه گذشته تجربه خودم را در فرودگاه زوریخ که ناگهان وزیر خارجه سوئد را در صف تحویل چمدان دیده بودم در رسانهها برشمردم. اینکه وزیر خارجه سوئد که کشور محترم و متمدنی در جهان است اینقدر ساده و مانند دیگران در صف تحویل چمدان در فرودگاه بیایستد و خدم وحشم و دهها خبرنگار ایسنا او را همراهی نکنند واقعاً یک ارزش است و آفرین به حکومت، دولت و ملت سوئد که چنین سیستمی را طراحی کردهاند که حتی از یک کرون سوئد کسی نمیتواند سوءاستفاده کند. آقای کارل بیلت وزیر امور خارجه سوئد به قدری آرام، بیتکلف، بیافاده و اخلاقی رفتار میکرد که گویی اصول کافی ما را دهها بار خوانده است. او نه محافظ داشت نه منشی نه کسی که کیف او را بردارد و نه خبرنگار ایسناان دنبال او میدویدند. من طی مدتی که او را میشناسم که وی فردی کنجکاو است مرتب سوال میکند و در پی یادگیری است، یکبار در مورد دموکراسی در مصر صحبت میکردیم، نحوه سوال کردن او خیلی جالب بود. او میگفت من چند نظر دارم که میخواهم آنها را محک بزنم و ببینم تا چه میزان نزدیک به حقیقت فکر میکنم. ما چند وزیر در فرهنگ خودمان میشناسیم که حتی در ناخودآگاه خود حس کنند که میتوانند از دیگران بیاموزند و سوال کنند؟من به شدت، هم به عنوان یک ایرانی و هم به عنوان یک مسلمان اعتقاد دارم که اخلاق و مدنیت انسان به مراتب مهمتر از مواضع سیاسی اوست. مواضع سیاسی، سیال هستند و با دانش بیشتر قابلیت بهتر شدن و دقیقتر شدن را دارند ولی مدنیت و اخلاق انسان به مراتب بنیادیتر است. اگر شما دقت و تجربه کنید در جلساتی که در کشور ما تشکیل میشود افراد بیشتر اظهارنظر میکنند تا سوال.در مجموع رفتار حاکمان در کم کردن شکافها تعیین کننده است باید از آسیاییها آموخت که حکمرانی را به سمت قانون، قاعده، اساسنامه، آئیننامه و مقررات سوق دادند و روابط فردی، ارادتها و وفاداریهای فردی را به حداقل رساندهاند.
نازک بین: فرازهای فوق از سخنان دکتر سریع القلم اگر چه به ظاهر زیباست اما به شدت با سبک رفتاری ایشان و دوستانشان در برابر شخصیت ها و مسئولانی که به همین سادگی بین مردم حضور می یافتند و نسبت به مردم خود را در جایگاه برتری نشان نمی دادند در تعارض است، همین جناب سریع القلم بارها و بارها سیاست های اینچنینی را به عنوان سیاست های پوپولیستی متهم کرده اند و همین جناب سریع القلم اخیراً اقشاری مانند راننده تاکسی و لبو فروش را مورد تحقیر قرار دادند.
خبرنگار ایسنا: شما معتقدید در راه توسعهیافتگی کشور، ساختارها 75 درصد و افراد 25 درصد دچار مشکل هستند. چگونه میتوان این ساختارها را اصلاح کرد؟
دکتر سریع القلم: این سوال در ادامه سوال قبلی در مسیر منطقی آن است. طراحی و نهادینه کردن ساختارها بزرگترین چالشهای حکمرانی است. طبیعی است که نقش انسان، اراده انسان، سلیقه او و حتی مزاج او را نباید نادیده گرفت اما سوال اساسی این است و تا چه میزان اینگونه گرایشها را به حداقل رساند و در مقابل، جایگاه قاعده، قانون، مقررات و ضابطه را پررنگ کرده و به اکثریت رساند.رعایت قاعده و قانون نوعی سرمایه اجتماعی است که آسیاییها در فرهنگ خود داشتند و وقتی امر توسعه اقتصادی را قبول کردند، سرمایه اجتماعی قاعدهپذیری و مقرراتپذیری به استمداد آنها آمد و امپراطوری قدرت اقتصادی را طی سه دهه بنا کرد. به عبارت دیگر، حکومتهای آسیایی نیاز نداشتند آموزش قاعدهپذیری دهند کما اینکه طی قرون 17 و 18 و بخشی از قرن 19 این امر در اروپا و آمریکایی شمالی تحقق پیدا کرد. تحقق آن نیز تا اندازه قابل توجهی از طریق جامعه مدنی، شرکتها، بنگاههای خصوصی و سپس حکومتها صورت گرفت.اگر قرار باشد ساختارسازی شود ابتدا باید حکمرانان و سپس جامعه، قاعدهپذیری را در همه امور بپذیرند. ساختارسازی در اقتصاد، مدیریت شهری، نظام بانکی، سیاست خارجی و غیره یعنی انجام امور بر اساس اصول و مبانی و قواعد مورد اجماع و مورد توافق. البته با بروز مشکلات و نارساییها میتوان مقررات را اصلاح کرد و تکامل بخشید.تاریخ کشور ما عمدتاً تاریخ برجسته بودن افراد است تا قواعد. ضمن اینکه افراد همیشه مهم هستند ولی عمل در قالب اصول قواعد و مقررات است که پیشرفت را به ارمغان میآورد. من به یکی از نکاتی که قبلاً اشاره کردم مجددا ارجاع میدهم که توسعهیافتگی یک تصمیم است یعنی اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم باید اصولی را بپذیریم و به آنها پایبند باشیم.از اصول کلیدی، قاعدهمند رفتار کردن به خصوص در عرصههای اقتصادی، مالی و تجاری است که باید این حوزهها به شدت شفاف بوده و بر اساس مقررات و پیشبینی باشند. این همان ساختارسازی است. اگر مقررات قابل قواعد ملاک باشند، اختلاف و اصطکاک و تنش وجود نخواهد داشت. مهمترین مسئولیت ساختارسازی نزد نخبگان سیاسی کشور است.
نازک بین: نهایتاً این که من این جملات آقای دکتر سریع القلم و بسیاری از فرازهای مصاحبه ی ایشان را بر خلاف رویه ی دولت مورد حمایت ایشان می دانم، متأسفانه دولت جناب روحانی، شفافیت اقتصادی را سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم می داند و مفاسد بزرگی مانند آنچه در کرسنت و توتال و استات اویل را مفاسد کوچک و غیرقابل پیگیری تلقی می کند و برای مدیران و مسئولانش شأنیتی خاص در تشریفات و تجملات قائل است و در انتصابات بیش از همه به گرایش های سیاسی افراد می اندیشد، متأسفانه حتی انتصابات دانشگاه ها نیز بر اساس سابقه سیاسی و نه علمی افراد انجام می گیرد و دولت هیچ پست و مسئولیتی را از گزند گزینش های سیاسی مصئون نگاه نداشته است و تقریباً تمام پست های مسئولیت دولتی براساس ذائقه ی سیاسی دولت و نه تخصص و تجربه دچار تغییر گردیدند و البته در کنار این تضادها که عمدتاً در مواضع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دولت و جناب سریع القلم مشاهده می شود، مواضع فرهنگی دکتر بسیار شبیه مواضع فرهنگی دکتر سریع القلم است، تفکراتی مانند وجود نداشتن هنر و هنرمند و تفکر ارزشی و غیرارزشی و به عبارتی پلورالیزم، مانند بی ارتباط بودن دین و آخرت جامعه به دولت و به عبارتی سکولاریزم، مانند مترادف دانستن توسعه و ارتباط با نظام بین المللی و لزوم الگو برداری صرف از ایشان، عیناً در جملات دکتر روحانی نیز بارها شنیده شده است که تمام این موارد در نهایت ما را به اینجا می رساند که متأسفانه دولت در الگوبرداری از صفات خوب غرب فقط به حرف بسنده می کند و در صفات منفی با چشم و گوش بسته پیروی می نماید.
مطلب مرتبط: تحلیل مصاحبه ایسنا با دکتر سریع القلم 1
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/13
7:36 ع
دکتر سریع القلم صاحب کتاب هایی مانندِ “توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل” و “عقل و توسعهیافتگی” و “عقلانیت و آینده توسعهیافتگی ایران” و “ایران و جهانی شدن: چالشها و راهحلها” و “جمهوری اسلامی ایران و مساله کارآمدی” است که حتی نام آثارش می تواند نوع نگرشش را به مسائلی مانند جمهوری اسلامی، انقلاب، توسعه و غرب نشان دهد، از دکتر سریع القلم تا ماه ها پس از انتخاب جناب روحانی در انتخابات رئیس جمهوری، به عنوان مشاور رئیس جمهور نام برده می شد که با اتخاذ چند موضع اهانت آمیز در خصوص منتقدان هسته ای، انتقادات به ایشان اینقدر گسترده شد که دولت رسماً سمت ایشان را به عنوان مشاور رئیس جمهور تکذیب نمود، در هر صورت با توجه به قرابت ایشان و تفکرات شان با دولت، لازم دیدم مصاحبه ایسنا با دکتر سریع القلم را مورد بررسی قرار دهم، به همین منظور در خلال نقل اصل سؤالات خبرنگار ایسنا و پاسخ های دکتر سریع القلم، مطالبی را نیز در تحلیل برخی سخنان دکتر سریع القلم تقدیم می گردد:
خبرنگار ایسنا: از نظر شما میان نخبگان و مردم برای جهانی شدن اجماعی وجود ندارد. چرا نخبگان در ایران قادر نیستند به اجماع نظر برسند و چگونه میتوان به چنین اجماعی دست یافت؟
دکتر سریع القلم: به نظر میرسد اجماع از دو طریق قابل دستیابی است. راه اول، اولویت داشتن قدرت ملی و اقتصادی است که راههای تحقق آن جهان شمول است و وقتی جریانها و افراد، قدرت ملی و اقتصادی را در منظومه فعلی جهانی بپذیرند کافی است راههای بدست آوردن آن را “گوگل” کنند. راه دوم، از طریق متون و ادبیات مشترک میان جریانهای سیاسی و فکری در جامعه محقق میشود. عامه مردم ایران در پی ثبات اقتصادی، روابط متعادل بینالمللی و تسامح اجتماعی هستند. اصل اختلاف در ایران میان گروههای فکری و سیاسی است که از سرچشمههای مختلف بلکه متضاد فکری تغذیه میکنند. معتقدم به لحاظ اقتصادی و سازماندهی اجتماعی، ایران جامعه مدرن نیست اما در عین حال متون قابل توجهی از پست مدرنیزم در ایران ترجمه شده و عدهای را مشغول کرده است. ما هنوز گفتوگوی دقیق، علمی و بیتکلفِ فکری میان جریانهای گوناگون را آغاز نکردهایم.من و شما در جامعهای زندگی میکنیم با هزاران جزیره فکری و فلسفی. فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) با فارغالتحصیلان علوم سیاسی دانشگاه تهران در دو عالم مختلف استنباطی سیر میکنند و طبعاً دامنههای مشترک محدودی دارند و همینگونه است در اقتصاد، مدیریت، ارتباطات و شاخههای دیگر علوم انسانی. انسجام فلسفی و نظری در متونی که افراد و جریانها در یک جامعه بدان معتقدند، مبنای اجماع در حکمرانی است. کمونیستها، سوسیالیستها، محافظهکاران و مشتقات این جریانها در فرانسه عموماً از منابع مشترک استنباطی و فلسفی برخوردارند.در واقع تعریف آنها (نظام های مدرن) از انسان، جامعه، کارآمدی، آزادی، عدالت و نظام بینالملل به هم بسیار نزدیک است و به همین دلیل توانستهاند یک نظام اجتماعی بسازند و با تغییر دولتها، نوسان اندکی دارند. انسان مساوی است با متونی که میخواند. هر دانشگاهی برای خود متونی دارد و هر جریانی برای خودش تلقیات خاص خود را دارد. منافع ملی وقتی شکل میگیرد که در ادبیات و متون، اشتراک وجود داشته باشد. «کشور» غریب است و هرکس کار خودش را میکند.
نازک بین: اگر چه در جملات فوق جناب دکتر سریع القلم به ظاهر به گفتمان ها و مکاتب فکری مختلف در ایران احترام می گذارد ولی در نهایت این گفتمان ها و تکفرات مختلف را موجب فراموشی منافع ملی معرفی می کند و حال این که به نظر ایشان در نظام بین الملل که یقیناً از نوع توسعه یافته و غربی است، عملاً منافع ملی در ارجحیت قرار دارد و تمام گفتمان ها بر سر آن و تعریف آن اشتراک دارند، البته به واقع ایشان ناصحیح نمی گویند بلکه مشکل در این است که در هویت مذهبی و حتی ملی ما مسائلی مهمتر از ناسیونالیسم وجود دارد، مسائلی که در کنار منافع ملی مهم و اصیل هستند، مسائلی مانند دفاع از مظلوم و استکبارستیزی از آن دست مسائلی هستند که به زعم آقای سریع القلم در تضاد با منافع ملی هستند و به صورت کلی باید فراموش شوند و حتی این که باید به قدرتهای جهانی به عنوان عاملی برای حراست از منافع ملی احترام گذاشت و این به زعم آقای دکتر جزئی از نظم و نظام بین الملل است. در مبنای تفکر جناب دکتر، انگلیس و آمریکا و تمام کشورهای استکباری از آنجا که صرفاً در جهت منافع ملی شان گام می نهند قابل احترامند و این که منافع ملی این کشورها به چه قیمتی برای سایر کشورها و حتی مستعمرات شان تمام می شود اهمیت ندارد.
خبرنگار ایسنا: عدهای معتقدند اگر کشور به نظام جهانی وارد شود هویت و فرهنگ خود را از دست میدهد، پس نه تنها نباید به این نظام وارد شد بلکه باید با آن مقابله کرد. آیا میتوان با حفظ هویت و فرهنگ خود به نظام بینالملل وارد شویم؟
دکتر سریع القلم: این پرسش دو فرض دارد که قابل مناقشه هستند. اول، اینکه ما در کشور از یک هویت و فرهنگ منسجم و یک شکلی برخورداریم که این فرهنگ در اثر تعامل گسترده بینالمللی از بین میرود. اگر کسی فقط با مکانیزم مشاهده در خیابانها، شهرها، ادارات، رستورانها و دانشگاهها مطالعه انجام دهد به سرعت به این نتیجه میرسد که ما در جامعهای با تعدد فرهنگها و هویتها زندگی میکنیم. فرض قابل مناقشه دوم این است که ما در شرایط فعلی در انزوای کامل فرهنگی و هویتی از جهان زندگی میکنیم و باید آن را حفظ کنیم که به نظر میرسد این فرض صحیح نباشد، ما برای اینکه دهها هواپیما را مجدداً به پرواز در بیاوریم با شرکتهای تولید قطعات در تماس هستیم. برای تکمیل اتوبان دو طبقه صدر از کارشناسان خارجی مشاوره گرفتهایم. در تأسیسات، خودرو، نفت و گاز، سیمان و دهها پروژه دیگر با بیش از سیصد شرکت خارجی همکاری داریم. با غربیها مذاکره میکنیم تا تحریمها را بردارند و نظام بانکی ما را به روی جهان باز کنند تا نفت ایران به فروش برسد. میگوییم باید گردشگران خارجی افزایش پیدا کنند. حدود سه میلیون ایرانی به عنوان گردشگر به ترکیه میروند. سالی حدود 5 هزار نخبه ایرانی عمدتاً به غرب مهاجرت میکنند. در سال چند میلیون زائر به عتبات عالیات و عمره و تمتع میروند. فقط آلمان حدود 50 هزار ویزای شنگن برای ایرانیان صادر میکند. 6 هزار ایرانی به عنوان دانشجو در آمریکا تحصیل میکنند. 6 میلیون ایرانی با حدود 500 میلیارد دلار دارایی در خارج از ایران کار و زندگی میکنند.آیا ما به نظام بینالملل وارد نشدهایم؟ عموم ما یک کامپیوتر شخصی داریم و تقریباً همه یک موبایل در کیف خود حمل میکنند. شما در فرودگاه بینالمللی امام در گوشهای بایستید و مردم را مشاهده کنید که چگونه بچه و بزرگ، چه شوقی برای سفر به خارج دارند. شما چند خانواده اعم از مذهبی و غیرمذهبی میشناسید که فرزندان خود را برای تحصیلات به مسکو فرستاده باشند؟ من میتوانم یک ساعت دیگر در مورد اینکه تا چه میزان جامعه ما به بینالمللی شدن علاقه دارد صحبت کنم.ما نمیتوانیم مسائل را ذهنی، تجزیه و تحلیل کنیم. ما باید واقعی باشیم. جامعه ما گرایش مذهبی دارد ولی ضمناً بهترین یخچال آلمان، اتومبیل ژاپن و نرمافزار آمریکایی را میخواهد. البته اینها اصلاً منفی نیست بلکه نشاندهنده این است که جامعه عاقل است که هم هویت خود را حفظ کرده و هم میخواهد بهترینهای این جهان را در اختیار داشته باشد. بنابراین، ما به نظام بینالملل وارد شدهایم.
نازک بین: واقعیت این است که ما در کشورمان به لحاظ اقتصادی و اجتماعی مشکلات زیادی داریم که البته محصول عدم هماهنگی اقتصاد حاکم در آن با آرمان های ایرانی و واقعیات ایران است، دولت های ما چه در گذشته و چه هم اکنون تلاش کرده اند با اقتصاد وارفته، نفتی و مبتنی بر وابستگی، حافظ آرمان ها و هویت کشور باشند، و آنچه که در این میان باید به نحو احسن در دستور کار قرار می گرفته و نگرفته اقتصاد مقاومتی است نه وادادگی عقیدتی! دریافت ما از دلیل مشکلات با درک جناب دکتر و دوستان شان تفاوت بسیاری دارد، ما می گوییم در این نظام بین المللی که قوی ها با ضعفا مانند برده برخورد می کنند و ایشان را با کوچکترین حرکتی تحریم می کنند و مورد حمله و تجاوز و تهدید و ترور قرار می دهند، ما باید قوی باشیم و بتوانیم خودرو و هواپیما و اتوبان و موبایل و لپ تاب و نیازهای غذایی مان را خودمان بسازیم و حداقل تا حدی بی عرضه نباشیم که ما را با تحریم این چیزها بترسانند، ولی جناب دکتر می گویند ما باید قواعد این نظام بین المللی را به عنوان یک کشور درجه ی دو بپذیریم و تابع این نظام باشیم تا بتوانیم از انزوا در بیاییم و از اجناس با کیفیت خارجی استفاده کنیم، گویا ایشان دو هدف به هم گره خورده دارند، ایشان منافع ملی را در بیرون آمدن از انزوا و پذیرش نظام بین الملل خلاصه می کنند. مشکل ما با تفکر آقای دکتر سریع القلم در این است که ایشان به بهانه ی واقع بینی، آرمان های شان را به پایین ترین سطح اقتصادی تنزل داده و اصرار دارند همان را به اکثریت مطلق مردم تسری دهند، چه کسی گفته که آرمان های جامعه ی ما، یخچال آلمانی، اتومبیل ژاپنی و نرم افزار آمریکایی است؟! چه کسی گفته است که داشتن گرایش ملی و مذهبی جمعش با استفاده ی افتخار آمیز از محصولات کشورهای دیگر عقلی و عملی است ؟! این مجموعه از اضداد نشان می دهد که جناب دکتر به واقع شناخت شان از گرایش مذهبی و هویت ایرانی اینقدر سطحی است که به راحتی می تواند به واژگانی مانند وابسته بودن و نتوانستن به بهانه ی واقعیات موجود اصالت دهد، اینجاست که تفاوت اقتصاد مقاومتی با یک اقتصاد وابسته که تنها با وابستگی سیاسی و فراموش کردن هویت و اعتقادات ملی و مذهبی است میسر است، آشکار می شود.
خبرنگار ایسنا: شما معتقدید برای دستیابی به توسعه باید با ادبیات اقتصادی صحبت کرد؛ آیا صحبت با ادبیات اقتصادی موجب نمیشود که ارزشهای جامعه و نظام به انزوا برود؟ با چه سازوکاری میتوان دید منفی عدهای در کشور را نسبت به نظام بینالملل اصلاح کرد؟
دکتر سریع القلم: اگر منظور از ادبیات اقتصادی توجه به ثبات اقتصادی و رفع نیازهای اولیه یک جامعه باشد، بلی، این صحیح است. انسان اول به بقا و تأمین نیازهای اولیه خود فکر میکند. اکثریت مطلق اینگونه هستند. نباید انتظار داشته باشیم همه را زاهد کنیم. واقعیت این است که فقر، تبعات منفی فراوانی دارد. به همین دلیل، طبقه متوسط بنیان سلامتیِ روانی و اجتماعی یک کشور است چون از مراحل اولیه نیاز عبور کرده و سپس به فکر، فرهنگ، تمدن، منافع ملی، عدالت، صداقت و آزادی است.به چند شیوه میتوان دید منفی این افراد را اصلاح کرد. اول، اینکه این افراد به ترکیه، امارات، مالزی و کره جنوبی سفر کنند و از نزدیک، کارخانهها، دانشگاهها، سیستمها و بوروکراسیها را ببینند و مقایسه کنند. بزرگترین کاری که یک سیستم برای مردم خود باید انجام دهد این است که فرصت مقایسه را برای شهروندان تسهیل کند. البته مطالعه متون متفاوت و آشنایی با ادبیات اقتصادی و سیاسی رایج در جهان و معاشرت با غیرخودیها نیز از دیگر راههای اصلاح این دیدگاه است.
نازک بین: اگر چه شاید دید جناب دکتر با سفر و یا اقامت به کشورهای خارجی نسبت به نظام بین الملل عوض شده باشد، اما بسیاری از بزرگان ما بودند که در عین اقامت و تحصیل در آمریکا و غرب، نه تنها نگرش شان به نظام به قول ایشان بین الملل و به قول ما سلطه بهتر نشد، که کاملاً منفی شد، شهید چمران و شهید دکتر بهشتی در مهد نظام سلطه زیستند و درس خواندند و نهایتاً در برابر همان نظام ایستادند و برای همان نظام شاخ و شانه کشیدند، این جمله که آمریکا از ما عصبانی باش و از عصبانیت بمیر جمله ی شهید عزیز، شهید بهشتی است و شهید چمران صراحتاً صداقت آمریکایی ها را برای رابطه با ایران بعید می دانست، پس بهتر است آقای سریع القلم نسخه ای را که به ظاهر روی ایشان و برخی دوستان شان کارگر شده است را برای تمام کسانی که به غرب و نظام سلطه و به قول ایشان نظام بین الملل بدبین هستند کارگشا نداند و به همین راحتی مخالفان توسعه ی غربی را خارج ندیده فرض نکند.
خبرنگار ایسنا: در دنیای امروز با چه الگویی به سمت توسعه برویم؟
دکتر سریع القلم: سپردن امور اقتصادی به صورت رقابتی به دست مردم و تمرکز بر تولید کالا و ارائه خدمات به صورت منطقهای و بینالمللی و کسب تدریجی سهم بازار در پارهای از کالاها و خدمات راه دستیابی به توسعه است. نتیج? ایجاد اشتغال و تولید، ثروت برای همه خواهد بود. نقش دولت صرفاً نظارت بر قانون، تنظیم سیستم مالیاتی عادلانه، ایجاد امنیت و روابط معتدل بینالمللی است. قوه مقننه در حفظ حاکمیت ملی، هویت ملی و امنیت ملی نقش اساسی دارد.
نازک بین: در دنیای امروز که هر کسی که حاکمیت آمریکا و مشروعیت اسرائیل و استقلال سیاسی را نپذیرد را با انواع تحریم و فتنه و کودتای رنگی و قومی و مذهبی مواجه می کنند، پایبندی به هویت ملی و مذهبی جز با تمرکز بر تولید کالا و خدمات مورد نیاز کشور و سپس کسب تدریجی بازار منطقه و بین الملل محقق نمی گردد و در این چنین شرایطی دولت به غیر از نظارت بر قانون و تنظیم مالیات عادلانه و ایجاد امنیت و روابط معتدل بین المللی باید شرایط را برای استقلال اقتصادی کشور، کاهش نقاط ضعف در برابر عوامل بیرونی اعم از اقتصادی، نظامی و سیاسی و البته عدالت به همراه پیشرفت فراهم سازد.
بقیه در قسمت دوم: تحلیل مصاحبه ایسنا با دکتر سریع القلم 2
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/6
12:3 ص
همانطوری که همگی شاهدیم، پرداختن به مسأله حجاب بدون توجه به بحث غیرت، تا کنون ناکارآمد بوده و صرفاً باعث لوث شدن این فریضه حکومتی و اخلاقی گردیده است. آنچه که غور در خانواده هایی که زنان و دختران شان بی حجابند، به ما می فهماند، این است که در چنین خانواده هایی، غیرت به همان اندازه ی حجاب و حتی بیش از آن مغفول مانده است. چگونه می توان فرض کرد که همسر یا دختر بالغه کسی بدون حجاب مناسب و با لباس های زننده، تنگ، نازک، محرک و نیمه عریان به خیابان و یا میان نا محرمان بیاید و شوهر و یا پدر خانواده را غیور دانست. چگونه ممکن است در خانه ای که مردانش غیرتمندند، زنان و دختران بتوانند هرگونه که بخواهند در جامعه حاضر شوند.
آیا دشمن فقط حیا و حجاب را نشانه گرفته است که بتوان با دفاع در برابر آن شیوع بی حجابی را درمان نمود. آیا وقت آن نرسیده است که بفهمیم غیرت هدف اولی بود که نشانه گرفتند تا در گام بعدی حجاب را هدف قرار دهند؟! و آیا همچنان باید به بحث غیرت افزایی بی توجه بمانیم؟!
در حالی که در فرهنگ غربی و آثار فرهنگی و فیلم های غربی، هیچگونه حقی برای نظارت و دخالت در وضعیت حضور و معاشرت بانوان برای مردان تعریف نشده است و در شرایطی که موضوع ارتباط جنسی زنان شوهردار با غیر شوهران خود به راحتی و به کرات در شبکه های ماهواره ای نمایش داده می شود و در شرایطی که در این خانواده ها زنان مجاز به بروز هر رفتار و پوشیدن هر لباسی در برابر سایرینند و مردان از هرگونه اعتراض منع می شوند، و اینکه استفاده از ماهواره و مشاهده شبکه های خارجی، از عرف به معروف مبدل می شود، چگونه می توان تاثیرات مشاهده این برنامه ها و فیلم های آکنده به روابط حرام و مزین به تکنیک های چشم نواز تلویزیونی و سینمایی نا دیده انگاشت؟!
چگونه می توان ماهواره را در خانواده ها به عنوان عضوی فعال از خانواده نادیده انگاشت در حالی که برخی خانواده ها ساعت ها مستمع و بیننده ای محض در برابر آنند. وقتی که دخالت مرد در ول انگاری های زن و فرزند قبیح شمرده می شود، نه تنها غیرت زیبا جلوه نمی کند، که قبیح شمرده خواهد شد و این همان نتیجه ای است که بی غیرت بودن را از شاخصهای ترقی یک جامعه تلقی می نمایند و غیوران را انسانهای خودخواه و عصبی می شناساند.
این گونه است که امری فطری چون غیرت که حتی در ذات حیوانات به عنوان ارزش تلقی می شود، به نماد حیوانیت تلقی می شود، در حالی که خوردن، خوابیدن و شهوت رانی به عنوان خلقیات حیوانی تلقی نمی گردند و روز به روز به عنوان نماد پیشرفت و رفاه در یک جامعه تبلیغ می گردند.
در حالی که غیرت جزء خصوصیات لاینفک مردان مؤمن در روایات متواتر و حجاب جزء دستورات مبرم برای مردان و زنان در قرآن کریم بیان شده اند، یک بستر سازی شوم فرهنگی هر دو را به یکباره هدف گرفته است تا هم مردان، خود را در خدمت بی حجابی همسران و دختران خود قرار داده و حتی به آن افتخار کنند و هم بی حجابی را به عنوان شاخصی برای پیشرفت زنان و دختران جا اندازند. این منکر آنچنان در تمام دنیا جاانداخته شده است که هم اکنون، اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا، مسابقات زنان و یا دختران زیبا و به اصطلاح شایسته را به صورت سالانه برگزار می نمایند.
همانطور که در مقالات قبلی آنتن ماهواره را پرچم تهاجم فرهنگی دانسته ام، همچنان عامل اصلی بی حجابی و بی غیرتی را فراگیر شدن ماهواره در کشور می دانم و البته این بدان معنی نیست که مقصران در بحث تربیت فرزندان، فرهنگ سازی حکومتی، تبلیغ مناسب مبلغان دینی، قانونگذاری عملیاتی همچنین اجرای اصولی را تبرئه نمایم، بلکه دلیلی قاطع برای جدی گرفتن دشمن، شبیخون فرهنگی، تهاجم فرهنگی و جنگ نرم است.
آنچه که در این مقاله بیشتر منظور نظر است، بحث غیرت است که منجر به تشکیل یک دولت خانگی در خانواده می شود تا:
اولا – مانع ورود آنتن ماهواره، فیلمها و محصولات مستهجن و مبتذل فرهنگی گردد.
ثانیا – موجب تبلیغ دینی و فرهنگ سازی مذهبی از طریق معاشرت با خانواده های مقید و حضور در مساجد و مناسک مذهبی شود.
ثالثا – موجب نوعی خودداری والدین در برابر هر گونه خلاف اخلاقی گردیده تا بهانه ای برای آلوده شدن فرزندان فراهم نگردد.
رابعا – موجب احساس مسئولیت والدین نسبت به رفت و آمدها، معاشرت ها و رعایت مسائل مذهبی از قبیل نماز، حجاب و … خواهد شد.
همانطور که در خانواده ای که همگی نسبت به سیگار تنفر دارند و پدر و مادر پیشتازان مبارزه با سیگارند، احتمال آلوده شدن فرزندان به سیگار و هر گونه دخانیات به صفر میل می کند، در هر خانواده ای که مباحث حجاب، غیرت و پایبندی به دین و اخلاق و فرار از آماج تیرهای غیر فرهنگی از سوی والدین مهم تلقی گردد، احتمال بی حجابی و بی بندوباری فرزندان بسیار تقلیل خواهد یافت.
از دلایل اولویت بحث غیرت بر حجاب این است که خاستگاه سیاسی بی حجابی در جامعه، از شعار بی حجابی به وجود نیامد، بلکه از تسامح و تساهل جاری شد، آنجا که رییس جمهور و مسئولان دولت اصلاحات، تسامح و تساهل را ابزاری برای تقبیح غیرت و خنثی سازی بی حجابی قرار دادند و به تدریج همزمان با نشستن گرد بی غیرتی در چهره برخی مردان، معروف سازی بی حجابی و بی بندوباری در روابط اجتماعی در دستور کار قرار گرفت تا بی غیرتی و بی حجابی چونان شاخصهای اصلی کشور های سکولار، یکی از مهمترین مشخصه های لازم برای آماده سازی برپایی یک حکومت سکولار و غیر دینی در کشور فراهم گردد.
شاید همان قدری که بحث غیرت از سوی طرفداران سکولار ذبح گردید، از سوی مبلغان نیز مظلوم واقع شد تا تعریفی دقیق، زیبا و جامع از آن ارائه گردد. آیا منظور از غیرتمند بودن این است که از فردا مردان با برخورد قهری در برابر بی حجابی ها و یا بی بندوباری های اعضای خانواده بایستند و یا مراتب و مراحلی برای آن باید تعریف نمود:
1- از اولین نیازهای این بحث، حساس سازی خانواده است. یعنی که در خانواده، بی حجابی و بی بندوباری تقبیح گردد تا در گام اول از شکسته شدن قبح آن پیشگیری گردد و یا مجددا تقبیح گردند.
2- ابزارها، رسانه ها و معاشرت هایی که غیرت و حیای خانواده را هدف گیری می نمایند باید از حریم خانواده ها پاک گردند. پدر و مادری که نتوانند خود را از دام این تله های فرهنگی نجات دهند، هرگز نباید توقع تربیت فرزندان باحیا، باحجاب، چشم پاک و با غیرت را داشته باشند.
3- این حس که والدین و حتی فرزندان باید نسبت به مسائل اخلاقی و مذهبی یک دیگر حساس باشند باید در خانواده نهادینه گردد، آنطور که همگی یکدیگر را به کارهای خیر و نیکو تشویق نمایند و امر به معروف و نهی از منکر و روشهای آن از سوی پدر و مادر اجرا و حتی مورد پذیرش قرار گیرد. همانطور که همه خانواده نسبت به نزدیکی اعضا به مواد مخدر حساسند، باید نسبت به ترک نماز، بی حجابی، بی حیایی، کسب غیر حلال و … نیز واکنش نشان دهند و این واکنش ها در صورت فرهنگ سازی صحیح والدین، نه تنها به عنوان دخالت تلقی نمی شوند، بلکه به نوعی ابراز محبت و علاقه تعبیر خواهند شد.
4- معاشرت با اهل دین، اهل حیا، اهل غیرت، رفت و آمد به مسجد، قرار گرفتن در برابر وزش نسیم نصیحت و پند و منبر علمای عامل به دین، از ابزارهای لازم و اصلی حفظ دین در خانواده هستند. بی پرده بگویم که همانطور که فرزندان به نصایح والدین محتاجند، پدر و مادر نیز به این نصایح محتاجند و چه خوب است که از همان طفولیت، فرزندان را در برابر پند و منبر آماده پذیرش نماییم و به جای اینکه فرزندانمان را از نصیحت فراری نماییم، علاقمند سازیم تا خود فرزندان به دنبال هدایت، نصیحت و پند باشند.
5- معرفی پدر و مادر به عنوان افرادی که جلب رضایت آنان با دیدگاه قرآنی بعد از اطاعت از پرودگار مهمترین خواسته خداوند است. این حالت زمانی در خانواده ها به عینیت خواهد رسید که والدین همواره نمایش های خوبی از احترام به پدر بزرگها و مادر بزرگها به نمایش بگذارند تا فرزندان نیز این حکم الهی را پذیرا باشند. تنها در این صورت است که می توان نظارت و دخالت از سوی والدین و اطاعت از سوی فرزندان را در یک خانواده نهادینه نمود. کمرنگ شدن اطاعت فرزندان از پدر و مادرها یک ریشه مهم دارد و آنهم عدم احترام شایسته و بایسته به پدربزرگها و مادر بزرگها است، چرا که فرزندان بیشترین تاثیر را نه از نصیحت و پند والدین، بلکه از عمل و رفتار آنها می گیرند.
6- غیرت در هنگامی جایگاه اصلی خود را پیدا می کند که مسئله ولایت پذیری در هر مسئله ای اعم از محیط کاری، خانواده، اجتماع و حکومت اهمیت داشته باشد، چرا که تا تمام آحاد جامعه ولایت ولی خود را نپذیرند، با مسئله پذیرش غیرت شوهر و یا پدر نیز نمی توانند کنار بیایند. از ریشه ای ترین دلایل مشکلات بخشهای مختلف در کشورمان، همین عدم ولایت پذیری نسبت به ولی در هر بخشی است.
7- تقویت غیرت در خانواده آنقدر مهم و کارگشاست که می تواند تقصیرهای ناظران، حاکمان، قانون گذاران و مبلغان را بپوشاند که امید است چون گذشته مغفول نیافتد، که در صورت غفلت در این خصوص نه تنها بحث حجاب به هیچ جای خوبی نخواهد رسید، بلکه به یک بن بست حساسیت زا مبدل خواهد شد.
نتیجه: در پایان از همه آحاد جامعه، چه از والدین و چه از دست اندرکاران قوای سه گانه توقع این است که به جای اینکه فقط هم دیگر را مقصر جلوه دهند و این بحث را به جبهه ای برای بازی های سیاسی و رفع تکلیف از خود بدل نمایند، به دنبال بر پاداشتن فرهنگ دینی که از مظاهر آن بحث حجاب، حیا و غیرت است باشند، چرا که این از همان بحث هایی است که همگی در برابر آن مسئولیم، کمترین کاری که به لحاظ فردی از هر کسی بر می آید:
اولاً حفظ چشم و اعضا و جوارح خود است تا تشویقی برای بی حجابان نباشیم.
ثانیاً تقویت احساس مسئولیت در برابر خانواده، دوستان و اجتماع است.
ثالثاً آموختن نحوه تاثیر گذاری و استفاده از روشهای نیکو در امر به معروف و نهی از منکر.
برچسب مرتبط: عفاف و حجاب خانواده فرهنگ غیرت
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/3
12:14 ع
در ادامه ی همایش های آموزشی خانواده که به همت مؤسسه ی یاران سبز موعود (که از تشکل های غیر دولتی موفق در زمینه ی فرهنگی است)، همایشی با عنوان بلوغ و اختلالات جنسی در نوجوانان در مجتمع خاتم الانبیای رشت برگزار شد. کارشناس برنامه حجه الاسلام والمسلمین دکتر تراشیون از کارشناسان و مشاوران مطرح خانواده بودند که بارها در برنامه های کارشناسی سیمای جمهوری اسلامی حضور داشتند؛ در ادامه، گزارش خلاصه ای از سخنان استاد تراشیون تقدیم می کنم، باشد که برای خانواده ها مفید واقع گردد:
اختلالات جنسی به عنوان بیماری های روحی نه تنها صعب العلاج هستند بلکه عوارض و عواقب بسیار سخت و خطرناکی دارند که بعضاً تا آخر عمر نیز در زندگی افراد تأثیر گذارند که با توجه به اهمیت این دو موضوع، پیشگیری از این اختلالات به مراتب آسان تر و البته مؤثرتر از درمان آن هاست که در ادامه طی چند بند، مختصراً راه حل های کلیدی پیشگیرانه از اختلالات جنسی در نوجوانان برشمرده می شود:
1- یکی از مهمترین عوامل در پیشگیری از اختلالات جنسی، جدا کردن به هنگام بستر فرزند از بستر والدین است به نحوی که طبق روایات اسلامی بایستی از دوسالگی فرزندان رعایت شود، اهمیت رعایت این مسئله به حدی است که حتی رسیدن صدای نفس والدین در حالات خاص برای نوزادی که خواب است در آینده ی او تأثیر سوء می گذارد.
2- پوشش پدر و مادر و سایر اعضای خانواده نیز یکی از عوامل مؤثر بر اختلالات جنسی فرزندان است به نحوی که اگر به درستی رعایت نشود می تواند موجب افزایش کنجکاوی و حتی بلوغ زودرس فرزندان گردد. باید توجه داشت که لباسی که جلوی محارم پوشیده می شود نباید از نوع لباس های محرکی باشد که مثلاً زن و شوهر برای جلب توجه یکدیگر می پوشند، به خصوص که این محارم در سن نوجوانی باشند؛ لباس های محرک با رنگ های گرم و قواره های تنگ و کوتاه حتی اگر بر تن محارم باشند می توانند بر روح و روان فرزندان و افزایش کنجکاوی و تحریک وی تأثیر گذار باشد.
3- پوشیدن لباس های تنگ و به کار بردن رنگ های محرک در لباس، پرده، پتو و ملحفه و استفاده از تشک ها و پتوهای نرم برای نوجوانان از مواردی هستند که تحریک پذیری ایشان را در خصوص مسائل جنسی افزایش می دهد و این تحریک ها نیز در بروز اختلالات جنسی می توانند مؤثر باشند.
4- نوع رابطه ای که بین والدین حاکم است به شدت بر آرامش و هیجان فرزندان تأثیر گذار است، اگر رابطه ی والدین همواره با تنش و دعوا همراه باشد موجب بروز تنش های روحی و روانی می گردد که این تنش ها نوجوانان را به سمت تخلیله ی این تنش ها با استفاده از ابزارهای جنسی تحریک می کند و بحث بسیار مهم دیگر در این خصوص این که اگر روابط والدین در برابر فرزندان شان رنگ و بوی معاشقه های جنسی و تحریک آمیز داشته باشد نیز موجب افزایش کنجکاوی فرزندان، بلوغ زودرس و سایر اختلالات جنسی در ایشان می گردد.
5- ماهواره از عوامل بسیار مخربی است که نه تنها استاد تراشیون بلکه دکتر ولایت الله درویشی و تمام کارشناسان تربیتی که در همایش های مؤسسه یاران سبز موعود دعوت شدند، آن را به شدت در بروز اختلالات جنسی و اختلافات خانوادگی مؤثر می دانند و به همین دلیل مضرات سریال ها، فیلم ها، کارتون ها و حتی تبلیغات بازرگانی و زیرنویس های این شبکه ها، که عموماً با محوریت لذت جویی جنسی ساخته می شوند، باید کاملاً جدی گرفته شود.
6- روابط خانوادگی اگر در چارچوب های شرعی و اخلاقی صورت نگیرند یقیناً بیش از همه برای نوجوانانی که در معرض این روابط قرار دارند آسیب زا هستند. عدم رعایت محدوده هایی مانند محرم و نامحرم و شوخی های بی مورد و مسائلی که در بسیاری از این رفت و آمدها و میهمانی های خانوادگی وجود دارند، به شدت برای نوجوانان زیان بارند و والدین در خصوص رعایت و تذکر این موارد باید برای نوجوانان شان لااقل همانقدر حساس باشند که در رفت و آمد به خانواده ای که یک بیماری مسری در آن وجود دارد.
7- غذا و خوراک همانطوری که نیاز جسمند ولی روی روح و روان افراد نیز تأثیر می گذارند، مسائلی مانند حلال و حرام، میزان کالری غذا، گرمی یا سردی تبع غذا، حجم و زمان صرف غذا و … همگی روی مسائل روحی افراد به خصوص نوجوانان تأثیر گذارند. در همین خصوص میزان کالری و سردی و گرمی غذای نوجوانان باید متعادل و به حدی باشد که ضمن تأمین سلامتی نوجوان، او را با انرژی مضاعف و غیرقابل تخلیه مواجه نکند، چرا که این انرژی به شدت در بروز انحرافات و اختلالات جنسی می تواند تأثیر گذار باشد.
8- ورزش، کار و تحرک از عواملی هستند که می توانند انرژی مضاعف نوجوانان را تخلیه کنند و به همین دلیل در تأمین سلامتی نوجوانان نقش حیاتی ایفا می کنند. نوجوانی که ورزش می کند، مسئولیت می پذیرد و تلاش می کند، هم انرژیش به نحو سازنده ای تخلیه می شود و هم وقت کمتری برای انحرافات و اختلالات خواهد داشت.
9- فضای مجازی، اینترنت و موبایل اگر چه ابزارهای مفیدی هستند اما در صورت بی مبالاتی والدین می توانند موجب بروز اختلالات جنسی در نوجوانان شوند و به همین دلیل توصیه می شود در خصوص این موارد تنها در حد اضطرار عمل شود، یعنی اگر لازم است در منزل اینترنت وجود داشته باشد، حتی المقدور با حداقل سرعتی که مورد نیاز است تأمین شود و همان هم مشروط، با محدودیت و نظارت همراه باشد، کامپیوتر و موبایل به مثابه ی وسایل شخصی و محرمانه تلقی نشوند و بدون پسورد و در جایی قرار داده شوند که در معرض دید سایر اعضای خانواده باشد.
10- تنهایی برای نوجوانان موقعیت کنجکاوی های ذهنی، رفتارهای غلط و در نتیجه اختلالات جنسی را فراهم می کند، نوجوانی که به دلیل اشتغال والدین در بیرون از خانه، ساعت ها در منزل تنها می ماند و امکاناتی نظیر کامپیوتر، اینترنت، ماهواره، موبایل، حافظه جانبی، cd، دستگاه پخش و … نیز در دسترس دارد، نمی تواند از وسوسه ها و به تبع آن اختلالات دور بماند، تنهایی برای نوجوانان اینقدر مخرب است که حتی مدت زمانی که فرزند به حمام یا دستشویی می رود را نیز باید حتی المقدور مدیریت نمود.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/4/2
3:59 ع
در این عرصه که حفظ ایمان برای هر فردی از هجمه های نرم و شبیخون های فرهنگی بسیار مشکل است، حفظ و هدایت ایمان خانواده به مراتب دشوار تر خواهد بود و با این توضیح هر ابزاری که در حفظ و ارتقای ایمان فردی کمک نماید قابل چشم پوشی نخواهد بود، چه رسد به راه حلی که در بهبود ایمان خانواده و به تبع آن، جامعه نقش آفرین باشد.
احتمالاً در خانواده های اقوام و اطرافیان مان کسانی را دیده ایم که در ایمان شان محکم نبوده و بعضاً از انجام فرایض خود حیا می کنند و یا خانواده هایی که نسبت به برخی رفتارهای ضد فرهنگی و خلاف دینی هیچ خجالتی نمی کشند و حتی آن ها را توجیه و یا ترویج می کنند و یا کسانی که با افراد مختلف، اعم از مؤمن و منحرف روابط خانوادگی صمیمانه برقرار می کنند و در هر جمعی رنگ همان جمع را می گیرند و یا حتماً خانواده هایی را مشاهده کرده ایم که نماز را اول وقت می خوانند ولی به بسیاری از احکام الهی مثل حجاب بی تفاوتند؛ با نگاهی به تمام این خانواده ها، یک خصوصیت مشترک در تمام آن ها قابل مشاهده است، اهل مسجد نبودن است (البته یقیناً این بدان معنی نیست که هرکسی که اهل مسجد باشد بی نقص است)، این خانواده ها یا افراد فقط در مناسبات خیلی مهم مذهبی و یا مراسم فوتِ آشنایان مختصری در مسجد حاضر می شوند و شاید در ابتدا این گونه به نظر برسد که این افراد تنها چون ایمان شان کم است با مسجد قطع رابطه کرده اند و یا به انحراف کشیده شده اند ولی من به یقین می دانم که خود کم ایمانی از محصولات مهم قهر کردن با مساجد است، چرا که حضور در مسجد باعث می شود تا انسان به جمع مؤمنان بپیوندد، همین مسأله باعث می شود تا ظاهر و باطن انسان به تدریج به مؤمنان شبیه شود، یعنی نه تنها از عبادت خجالت نمی کشد، بلکه از حضور در جمع نمازگزاران لذت می برد و حتی به آن احساس نیاز می کند و آنچه که از آن شرم خواهد کرد، گناه خواهد بود نه عبادت.
قرآن کریم، انجام عبادت و فرائض در مسجد را به آباد کردن مسجد تعبیر می کند و خود خداوند آباد کنندگان مسجد را مژده امید به هدایت داده است، این مضمون را از سوره توبه، آیه 18: “مساجد خدا را تنها کسى آباد مىکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد؛ امید است چنین گروهى از هدایتیافتگان باشند.” می توان برداشت کرد و به همین دلیل می توان گفت که اگر می خواهیم، ایمان مان را حفظ و یا بر آن بیافزاییم، چاره ای جز نزدیکی به مساجد نداریم. مسجد محل عبادت در کنار بندگان خداست، محل دوستی با دوستان خداست، محل پند است، محل یاد خدا و ذکر اهل بیت است و اگر قبول کنیم که مسجد خانه خداست، چگونه می توان پذیرفت که چنین میزبانی از میهمان خود پذیرایی کامل ننماید.
همانطور که آشنایان و دوستان از ما انتظار دارند تا به منزلشان برویم، خداوند نیز منتظر حضورماست، اصلاً خود خداوند می فرماید اگر بنده می دانست که خداوند چه قدر به او مشتاق است، هر آینه از شوق جان می داد، صدای اذانی که از مأذنه به گوش می رسد، ندای الهی دعوت به مسجد است، یعنی هر جا که میهمان هر کسی که هستیم، باید با شنیدن دعوت خداوند، میهمانی سایرین را رد و دعوت خدا را لبیک گوییم و چه لبیکی بهتر از لبیکِ جماعت مؤمنان که با حضور در مسجد انجام می شود.
ما می توانیم همانطوری که خانوادگی به بازار و یا به تفریح می رویم، هر جا که صدای اذان به گوشمان رسید، به همراه خانواده به مسجد رفته و به تدریج، این امر را به یک نیاز در زندگی خود و خانواده های مان مبدل سازیم و انشاءالله خداوند نیز ما را جزء آباد کنندگان مساجد و هدایت شدگان قرار دهد چرا که مساجد از شفیعان و شاهدان روزی هستند که همه در آن محتاجند و در آن روز مساجد بر نحوه ی رفتار مؤمنان با خود شهادت می دهند.
از سویی اهل مسجد هم وظیفه دارند تا این مکان مقدس را در انحصار خود ندانند و نسبت به ورود کسانی که شاید اولین تجربه ورودشان به مسجد باشد، چهره ای گشاده و اخلاقی صبورانه داشته باشند و همانطور که پیامبر اکرم بر شیطنت کودکان در مسجد صبر داشتند، بر شیطنت کودکان صبر نمایند تا والدین آنها و در نتیجه خانواده ها از حضور در مساجد محروم نشوند.
ایجاد مهدها و یا فضاهای مناسب برای کودکان در مساجد، بهبود کیفی و کمی فعالیت های فرهنگی و جنبی در آنها و همت بیشتر مبلغان بر استفاده از روشهای متنوع و متناسب با سنین مختلف، مساجد را از مکانهای ویژه ی بزرگسالان خارج می نماید، همه اینها بسیار مهمند چرا که اگر کودکان را در همان کودکی به مساجد جذب ننماییم، فرصت جذب در بزرگسالی را به مراتب تقلیل داده ایم. کار در مسجد آنچنان می تواند گسترده و تأثیر گذار باشد که بتوان برای آن یک وزارتخانه مستقل تشکیل داد، چرا که مطمئناً کار فرهنگی در مساجد چندین برابر کارهای انجام شده در سازمان تبلیغات و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و چندین برابر نیز قابلیت ارتقا دارد که این امر همت عالی مسئولان دولتی و حوزه های علوم دینی را در جبران عقب ماندگی های سخت افزاری و نرم افزاری در این بخش طلب می کند.
برچسب مرتبط: مسجد روحانیت فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/3/30
4:49 ع
با توجه به آغاز تعطیلات تابستانی و فراغت کودکان و نوجوانان از تحصیل، میزان حضور کودکان و نوجوانان به تنهایی و یا با والدین شان در مساجد افزایش می یابد و این فرصت اگر قدرشناخته شود می تواند برای همیشه فرزان را به مسجد علاقمند، و اگر از دست برود می تواند ایشان را برای همیشه از مسجد دور کند، به همین خاطر چند نکته را به منظور افزایش میزان محبوبیتِ مساجد در نظر کودکان تقدیم می کنم:
1- از معصوم توصیه شده است که در مساجد به خاطر مراعات پیرمردان و کودکان نمازهای جماعت را سریع بخوانند تا کسی خسته و دلزده نشود، اگر چه این مسئله باید بیشتر مورد توجه ائمه ی جماعات قرار گیرد ولی هیچ ایرادی ندارد اگر کسی حتی مستقیم چنین مسئله ای را به روحانیون عزیز یادآوری نماید.
2- نمازگزاران باید با کودکان با محبت بیشتری برخورد کنند و همین که کودکی اسباب بازی ها و دوستانش را رها کرده و به مسجد آمده را به اندازه ای که خودشان کارهایشان را رها کرده اند، مهم و قابل تقدیر بدانند!
3- پدران و مادرانی که کودکانشان را به مساجد می آورند، تحمل فرزندان را در نظر بگیرند و نکند که به خاطر این که یک سخنرانی را تا آخر گوش کنند و یا چند رکعت نماز مستحبی بیشتر بخوانند، موجب دلزدگی کودکان از مساجد شوند. متأسفانه این مسئله بین خانواده های مؤمنین رایج بوده و شاید مهمترین دلیل عدم استفبال کودکان این خانواده ها به مساجد باشد.
4- روحانیون، هیأت امنا و بزرگان مساجد باید آن قدر از کودکان استقبال کنند که برای سایرین الگو باشد تا هیچ جاهلی جرأت نکند در مساجد کودکان را مورد ظلم و بداخلاقی قرار دهد.
5- برخی مسائل برای مومنان دوآتشه نیز آزاردهنده است چه رسد به کودکان حساس؛ مثلاً، صدای بیش از حد و اندازه بلندگوها که بعضاً در برخی قسمتهای مساجد گوش را آزار می دهد یا عدم رعایت نظافت و بهداشت در مورد بوی بد پا، دهان یا بوی عرق بدن افراد و یا شلختگی و غیر جذاب بودن مسجد که موجب عدم جذابیت و حتی موجب ایجاد دافعه برای کودکان، نوجوانان و جوانان می شود.
6- بها دادن به جشن ها و ولادت ها به اندازه ای که کودکان مساجد را فقط جای عزاداری ندانند، موجب جذابیت بیشتر مسجد برای کودکان می شود.
7- ترتیب دادن برنامه های جذاب برای کودکان و نوجوانان مانند اردوها، برنامه های ورزشی، مسابقات فرهنگی، هنری و … که موجب کشاندن کودکان و نوجوانان به مساجد گردد. خدا را شکر برنامه های تابستانی و غیر تابستانی خوبی در برخی مساجد در این زمینه ها برگزار می گردد که البته کافی نبوده و اهتمام بیشتر روحانیون و بزرگان مسجد را در کیفی تر شدن برنامه ها می طلبد.
8- پرهیز از هر گونه صحبت هایی که موجب عدم اعتماد یا بی علاقگی فرزندان مان به مومنان و اهل مساجد گردد. کودکان غالباً بسیار زیرک تر از آن چه که ما می پنداریم هستند و اگر کسی مرتب در خانه از روحانی مسجد و یا مومنین بدگویی کند، کودک مسجد را جای انسانهای بد یا بیکار دانسته و هیچ علاقه ای برای حضور در مسجد و اصولاً اجتماع مسلمین نخواهد داشت.
9- همانطور که افراط در حضور در برنامه های مسجد موجب دلزدگی از مسجد خواهد شد، عدم حضور یا حضور به ندرت والدین به همراه کودکان در مساجد مضر و بی فایده خواهد بود پس به نظر می رسد کیفیت و کمیت حضور در مسجد باید مورد دقت والدین قرار بگیرد.
10- بعضی مسائل ریز هستند که از نظر بزرگترها شاید هیچ جذابیتی نداشته باشند اما برای کودکان جذاب و دوست داشتنی باشند. مثلا فرض کنید در یک محفل قرآنی کودکانه، کودکان قرآن تلاوت می کنند، شاید ندانیم ولی اگر همین قرائت شان با بلندگو انجام شود و یا در جایگاه خاص قرآئت قرار بگیرند جذابیت برنامه را برای کودکان افزایش می دهد.
11- از ام الخبائثی که موجب دوری فرزندان از مساجد می شود، آثار هنری و یا غیر هنری موجود در ماهواره ها هستند که با تمام مظاهر دینداری من جمله حضور در اجتماع مسلمین مخالف بوده و اصولاً دین را نه یک امر اجتماعی که مسئله ای کاملاً فردی و برای کنج خانه ها معرفی می کنند. امکان مشاهده اینچنین برنامه هایی برای بزرگتر هایی که قدرت تحلیل ندارند نیز مضر و مهلک است چه رسد به کودکانی که هنوز توان پاسخ گویی در برابر تهاجمات فرهنگی را ندارند. اصولاً این چنین است که با ورود ماهواره به خانه ها دیری نمی پاید که خانواده ها اجتماع مسلمین را جماعتی امل و دورمانده از تکنولوژی و پیشرفت دانسته و نه تنها از مسجد و جماعت مسلمین بیزار می شوند که کم کم با دور شدن از مسجد و منبر و روحانی و مومنان، ایمان و دین نیز از خانواده رخت بر می بندد.
برچسب مرتبط: مسجد روحانیت کودک فرهنگ
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.
93/3/22
11:2 ع
امروز جشن انتخاباتی دولت (موسوم به امید و انتظار) محقق گردید و متأسفانه همانطوری که در مطلب قبلی در این خصوص عرض کرده بودم، این جشن با سخنرانی جناب روحانی، همچنان در راستای افزایش تنش ها و اختلافات انجام شد، امروز نیز سخنرانی جناب روحانی همچون چند بار گذشته نکاتی داشت که ضمن بیان اصل جملات در خصوص آنها مطلب زیر تقدیم می گردد:
جناب روحانی: اگر امروز قدرتمندانه در جهان حرکت میکنیم برای این است که همه میدانند این دولت برآمده از رأی ملتی است که همه از تاریخ آن باعظمت یاد میکنند… اولین راهی که این ملت در انتخابات پارسال برگزید و انتخاب کرد راه اعتدال و میانه روی بود، این راه بازگشت ناپذیر خواهد بود… ما به همه آنهایی که راه و سخنی را برگزیدهاند که با انتخاب مردم در تضاد است، اعلام میکنیم مردم برای همیشه اعلام کردهاند که خشونت و افراطیگری را قبول نداریم و اعلام داشتند که یک دولت یک ملت و یک حکومت دارند.
جناب روحانی در سخنرانی امروز خود نیز به سان چندبار گذشته، طوری صحبت کردند که گویا تنها انتخابات مقبول و مشروع این نظام، انتخاب ایشان بوده است و انتخابات های گذشته فاقد مشروعیت بوده اند، طوری صحبت کردند که گویا ایشان بیشترین آرای تاریخ انتخابات های کشور را حائز شده است! و در همین خلال نیز بارها گفتند که مردم تا ابد و دیگر نخواهند گذاشت افراطیون و خشونت طلبان به صحنه بازگردند که این قاطعیت و تکرار اگر به معنی دیکتاتوری و به قول خودشانی ها سوء قصد برای انتخابات بعدی تلقی نشود، یقیناً به کبر و خودپرستی، توهم محبوبیت، خصومت با رقبا و قائل نبودن حق انتخاب برای مردم تأویل خواهد شد.
جناب روحانی: آنچه به شما وعده داده شده این دولت به عنوان وظیفه آن را دنبال میکند (آزادی سران فتنه)، اما از دیرباز به ما یاد دادهاند: الامور مرهونة باوقاتها.
امروز جناب روحانی بارها و بارها خودش را به شعارهای انتخاباتی اش پایبند نشان داد و اوج این پایبندی را زمانی بیان کرد که عده ای که یقیناً مثل سایرین با دعوت به آنجا آمده بودند، آزادی سران فتنه را شعار دادند و البته جناب روحانی با ذکر حدیثی این مسئله را به وقتش موکول دانستند! ولی به راستی آیا جناب روحانی اصلاً حق داشته است که چنین تعهدی بنماید و یا حق دارد که خودش را به تعهدی که غیرقانونی و در حوزه ی اختیارات قوه ی دیگر است متعهد بداند؟!
جناب روحانی: مردم در خرداد پارسال اعلام کرده اند یک ملت، یک دولت و یک حکومت، مردمی که در همه صحنه ها اعلام کرده اند، هیچ گروهی و هیچ جناحی حق ندارد انقلاب را به نام خود مصادره کند. هیچ جناح و گروهی حق ندارد دفاع مقدس را به نفع جناح خود مصادره کند، هیچ جناح و گروهی حق ندارد رهبری نظام رابرای خود مصادره کند، کشور، قانون اساسی، رهبری، منافع ملی ، آینده کشور مربوط به همه ملت است، همه اقوام، همه مذاهب.
به راستی آیا مقام معظم رهبری خودشان جلوی سوءاستفاده از ایشان و یا تحریف مواضع ایشان را نمی گیرند؟! آیا بارها به محض کوچکترین سوءاستفاده ای از سخنان ایشان شخصاً و یا از طریق دفترشان موضع گیری نکرده اند؟! و یا نکند منظور رهبری این است که به سخنان رهبری و یا آرمان های دفاع مقدس و انقلاب و … استناد نشود؟! مگر می شود در برابر پایمال شدن خون شهدا به بهانه ی این که شهدا به همه تعلق دارند سکوت کرد؟! ویا در جایی که صراحتاً در برابر مواضع رهبری می ایستند کسی به مواضع رهبری استناد نکند که چنن رهبری مربوط به همه است؟!! مثلاً وقتی نظرات جناب روحانی در بحث دولت دینی و دین دولتی با نظرات رهبری مخالف است کسی نظرات رهبری را بیان نکند که رهبری به همه تعلق دارد؟! اصلاً مگر کسی جلوی بقیه را گرفته است که به آرمان ها و اصول امام و رهبری و انقلاب استناد کنند؟! و یا مگر برخی از دوستان جناب روحانی که با خاطره، خواب و داستان، امام خمینی را که دستش از دنیا کوتاه است را به نام خودشان مصادره نکرده و نمی کنند؟! چگونه است که برای این دوستان کسی گلایه ای ندارد ولی در مورد استناد به نظرات مستند امام و رهبری فریادها به هوا بلند می شود؟!
جناب روحانی: اگر کسی خوشش می آید یا بدش می آید این دولت معتقد است کشور از آن مردم است و همه کار را مردم باید انجام دهند؛ در اقتصاد، فرهنگ ، سیاست داخلی، سیاست خارجی و امنیت، و دولت همواره حامی است و دولت مجری خواست و اراده شماست؛ دولت اجرا کننده است در برابر خواست ملی است؛ دولت سیطره بر خواست ملی ندارد بلکه خواست ملی بر دولت سیطره خواهد داشت.
آیا می توان تنها زمانی به رأی مردم احترام گذاشت که به فرد مورد علاقه مان رأی داده اند؟! آیا این نگرش همان باعث و بانی فتنه 88 نشد؟! آیا این نگرش نبود که باعث شد رأی دهندگان به احمدی نژاد بی سواد، مزدور، گدا و … معرفی شوند؟! و رأی دهندگان به روحانی انسان های صاحبان عقلانیت؟! آیا بهتر نیست که جناب روحانی برخلاف جناب هاشمی به خواست مردم خالصاً احترام بگذارد و نفسانیت های خویش را برای پذیرش یا رد آن ها بکار نگیرد؟! متأسفانه جناب روحانی توجه ندارند که بخشی از همان مردمی که به خاتمی و شعارهای پلورالیزم و سکولاریزم و … رأی داده بودند از اصلاحات رویگرداندند و به احمدی نژاد وشعارهای عدالت طلبانه و دین مدارانه وی رأی دادند و بخش زیادی از همان مردم با دیدن حاشیه سازی ها و سوءمدیریت های 2 سال آخر احمدی نژاد از او و نگاهش رویگرداندند و به همین شکل اگر جناب روحانی نیز دچار تنش آفرینی و توهین به منتقدان و تحقیر اقلیت بپردازد به راحتی از ایشان نیز روی خواهند گرداند و به همین دلیل بهتر است جناب روحانی نیز آن توصیه ی همیشه تازه ی رهبری که به تمام دولتها می کردند تا قدر فرصت ها را بدانند و مغتنم بشمارند را به ذهن بسپارند تا گمان نکنند که فرصت 4 ساله یا حداکثر 8 ساله ی ریاست جمهوری همیشگی است، بهتر است جناب روحانی نیز از درسی که مردم به خاتمی و احمدی نژاد دادند غفلت نکنند و گمان نکنند که با هر رفتار و گفتار و منشی مردم تا ابد با ایشان عقد اخوت می بندند.
یکی از مواردی که متأسفانه در برخوردهای جناب خاتمی و 2 سال اخیر جناب احمدی نژاد شاهد بودیم تکیه بر آرای مردمی جهت امتیاز گیری بود، متأسفانه جناب روحانی رأی کمتر از 51 درصدی خویش را وسیله ی امتیاز گیری و چانه زنی قرار داده است تا با این امتیاز بتواند مواضع سیاسی و فرهنگی دلخواهش (مانند بحث اصرار بر مذاکرات و منفک دانستن دولت از ورود به مسائل دینی) را که بعضاً با آرمان های کلی نظام و انقلاب نیز همراه نیست را به پیش برد، سیاستی که جناب خاتمی برای ولنگاری های سیاسی و فرهنگی وزرای چون مهاجرانی ااش و جناب احمدی نژاد نیز برای گرفتن صلاحیت مشایی و به حاشیه راندن سایر قوا و نهادهای انقلابی دنبال کردند و البته در نهایت نیز با کاهش محبوبیت از سوی همان مردمی که به ایشان رأی داده بودند مواجه شدند؛ ای کاش جناب روحانی قبل از این که دیر شود درک می کرد که مردم ما فرق صیانت از آرا، متعهد بودن به نظر مردم و زورگویی و دیکتاتوری به بهانه ی آرا را در این سال ها به خوبی تشخیص می دهند، تجربه ای که با مشاهده ی تلاش برای امتیازگیری های افرادی مانند بنی صدر در برابر امام خمینی، موسوی در برابر رئیس جمهور وقت، هاشمی در برابر امام و خاتمی و احمدی نژاد در برابر مقام معظم رهبری به دست آمده است به راحتی از یاد مردم نخواهد رفت.
بحث دیگری که در این سخنان نهفته است اشتباه دولت در ارتباط دادن مکنونات ذهنی جناب روحانی به خواسته های مردم است، بحث زیادی از شعارهای جناب روحانی کلیاتی مانند کلید و اعتدال بود که مردم به این اصطلاحات رأی دادند تا مشکلات کشورشان حل شود و یقیناً هرگز منظورشان این نبوده که مشکلات، تنش ها و اختلافات بیشتر شود.
جناب روحانی: به امام زمان میگوییم که مسیر ظهورش را هموار میسازیم و میگوییم که مهدی جان از خرداد سال گذشته ملت ما به دست توانمندش خرافهها را زدود…ملت ما سال گذشته به مولایش و امامش در انتخابات سرفرود آورد و در برابر خرافه گرایان از او ، از امام عصر عذرخواهی کرد…ما منتظر روزی هستیم که امام عصر (عج) بیاید و افراطها را برای همیشه پایان دهد.
مقارن شدن عید نیمه شعبان با جشن انتخاباتی جناب روحانی باعث شد ایشان بارها از امام زمان نیز یادکنند اما متأسفانه ایشان همین مسئله را ابزار سیاسی قرار دادند تا پیام 24 خرداد را آری به امام زمان و نه به خرافاتی ها!! اعلام کنند، سخنان جناب روحانی دراین خصوص طوری بود که گویا آنهایی که به جناب روحانی رأی نداده اند به امام زمان (عج) خیانت کرده اند! که می توان پرده برداری از این برچسب را عیدی نیمه شعبانی جناب روحانی به مخالفان و منتقدان دانست. بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر چه رأی اکثریت قانونی است اما تاریخ و سیره ی ائمه ی اطهار نشان داده است که نه در اکثریت بودن دلیلی بر حقانیت است و نه در اقلیت بودن بهانه ی خوبی برای بی تفاوتی و کنار کشیدن و منکوب شدن.
جناب روحانی: چرا یک گروه افراطی با مردم این چنین میکنند؟ و من امیدوارم که فیلمهایش را ندیده باشید که دیروز در موصل و پیش از آن در حلب چه جنایتهایی کردند و متأسفانه خود را مسلمان نیز نامیدهاند….رئیسجمهور با بیان اینکه من دچار حیرتم که برخی چطور با تئوریهای غلط خود بذر خشونت را در افکار جامعه میپاشند، اظهار داشت: چرا برخی کاری میکنند که وحدت جای خود را به نفاق بدهد؟ مگر از نفاق و اختلاف چه سودی بردهاند که میخواهند به راه گذشته برگردند.
جناب روحانی با اشاره به وقایعی که در کشورهای منطقه در حال وقوع است نتیجه گرفتند که برای وحدت در کشور باید افراطیون را کنترل کرد، افراطیونی که همگان می دانند به زعم جناب روحانی منتقدان وی هستند و همه ی این ها در حالی است که در این کشور تاکنون افراطی بالاتر از فتنه 88 رخ نداده است، فتنه ای که امنیت، اقتصاد و عزت کشور تحت الشعاع آن قرار گرفت تا شاید اقلیت بتوانند علیه اکثریت کودتا نمایند و امروز چگونه است که اقلیتِ منتقد، آبرو و حیثیت شان برچوب حراج است، ولی سران فتنه و یاران شان که درکسب آرای مردم در اقلیت بودند محترمند؟! چگونه است که آمریکا و غرب که خون ملت های جهان را در شیشه کرده اند محترم شمرده می شوند و منتقدان داخلی که دولت را به رعایت شرع و قانون در خصوص فرهنگ و دین دعوت می کنند و یا به لحاظ فنی به توافق ژنو انتقاداتی دارند به صورت غیرمحترمانه برچسب باران می گردند! به راستی چرا اصلاحاتی هایی که غالباً در فتنه علیه نظام موضع گرفتند و در برابر رأی اکثریت ایستادند، باید در دولت پست های کلیدی داشته باشند ولی انقلابیونی که زمان انتخاب خاتمی و روحانی به جز تبریک و احترام چیزی حواله ی رقیب نکردند به بی احترامی به رأی اکثریت متهم شوند؟!
جناب روحانی: پارسال ملت ما همان ملتی که ماهها قبل ناامیدی سراسر جامعه را فرا گرفته بود و بسیاری از مردم می گفتند مگر انتخابات هم تاثیری دارد؟ فایده ای دارد؟ حتی به من می گفتند چرا به صحنه آمدی و ثبت نام کردی و از این شهر به آن شهر می روی؟ مگر کشور را نمی شناسی و مگر نمی دانی مکانیزم صندوق رای چگونه است؟ اما شور مردم، نشاط مردم، حضور مردم و آن سخن تاریخی رهبر که گفت صندوق رای حق الناس است و گفت حتی آنهایی که به نظام علاقه ندارند به خاطر کشورشان و ایرانشان پای صندوق رای بشتابند آنچنان فضایی در کشور ایجاد شد که روزهای خرداد گویی خرداد دیگری است؛ گویی روزهای نشاط و امید در کنار صندوق آرا آمده است.
این چندمین بار است که آقای روحانی و دوستانشان از دعوت رهبری به حضور در انتخابات که در تمام انتخابات های گذشته انجام می شده است یک نتیجه ی مجعول می گیرند، متأسفانه جناب روحانی طوری وانمود می کنند که گویا تا قبل از انتخابِ جناب روحانی، مردم کل اعتمادشان به انتخابات و امیدشان به نظام را به صورت کامل از دست داده بودند و دعوت رهبری به حضور در انتخابات به مثابه ی پذیرش و اقرار به اتهام تقلب انتخاباتی و تعهدی برای عدم تکرار آن بوده است!! و حال این که این اتهامات تنها در یک جهت صورت می گیرد تا ضمن این که نامزدی خود و جناب هاشمی را به دلیل تعهد رهبری حواله دهند (نه به علم بر عدم تقلب در انتخابات) بلکه گناه بسیار بزرگ فتنه را از پرونده ی سران فتنه، جناب هاشمی و آقازادگانشان پاک کنند و حال این که دعوت رهبری به حضور در انتخابات همیشگی و از تمامی آحاد ملت انجام می شد، چرا که ایشان همواره به میزان مشارکت مردم در انتخابات بیش از سایر عوامل اهمیت داده اند.
جناب روحانی: مگر ما چه گفتهایم که برخی برآشفتهاند؟ گفت: ما فقط گفتیم فرهنگ از آن مردم است و مردم باید برای تعالی آن گام بردارند؛ فرهنگ یعنی آنچه با آن زندگی میکنیم... مگر بناست کسی فرهنگ را در کپسول کرده و با نسخه آن را از داروخانه دریافت کند، گویی عدهای هنوز در عصر حجر زندگی میکنند.
در هفته ی اخیر بحث داغی توسط جناب روحانی مطرح شد که در آن دولت را از ورود به مباحث دینی مبرا و منفک دانستند و در پاسخ به انتقاداتی که درخصوص مسائل فرهنگی و مذهبی به دولت وارد می شد گفته بود نمی توان دولت را بهشتی کرد که در پاسخ، بسیاری از علما مانند آیت الله مصباح و آیت الله مکارم شیرازی و …. به شدت با این مواضع مخالفت کردند و از نقش و تکلیف دولت به اعتلای فرهنگ دین داری به عنوان یک رسالت الهی یاد کردند و این که جناب روحانی به همین سادگی در پاسخ به انتقاد فنی ایشان به توهین متوسل می شود جای نگرانی زیادی دارد.
جناب روحانی: پیام 24 خرداد برای همه مردم ایران پیام وفاق، وفاداری و محبت است!… رئیس جمهور به عنوان خادم همه مردم خواهد بود و دولت نیز دولت همه مردم است و در برابر همه موافقان، حامیان، منتقدان و حتی مخالفان سر فرود میآوریم … دولت و حامیان واقعی آن گرچه گروهی با زبان تکریم با ما سخن نگویند اما پاسخ ما به آنها با زبان کرامت و ادب خواهد بود…ما برای صلح، آشتی و برادری در کنار هم جمع شدیم و امروز روز وحدت بوده و روز شکاف و فاصله نیست … امروز روز برچسب زدن به یکدیگر نیست بلکه روز چسبندگی بیشتر مردم جامعه است …
در میان انبوه توهین های جناب روحانی به کسانی که به ایشان رأی نداده اند و یا به ایشان انتقاد داشته اند و کسانی که به دولت قبل رأی دادند و … جناب روحانی بر اهمیت وحدت، محبت، وفاداری، انتقادپذیری و …. نیز یاد کردند ولی از آنجا که این مفاهیم به شدت با سخنان تنش زای ایشان در تضاد هستند به نظر می رسد چندان قابل باور و اعتنا نباشند.
سخنرانی امروز رئیس جمهور خود شاهدیست بر ادعایی که در دو مطلب اخیرم در این خصوص بیان نمودم، چرا که دولت عامداً به دنبال این است که با با تنش آفرینی و دوقطبی سازی فضا را برای بازگرداندن محبوبیت و امتیازگیری و توجیه ناکامی ها آماده نماید، فضایی که برای به وجود آمدن آن، شدیداً به عصبانی شدن منتقدان نیاز دارد و البته میزان استدلال، آرامش و ادب منتقدان می تواند باعث خنثی سازی این ترفند گردد.
برچسب های مرتبط: حسن روحانی فرهنگ دولت
93/3/12
7:28 ع
جناب آقای روحانی، رییس جمهور محترم ایران، در روز جهانی محیط زیست و در جمع کارکنان سازمان حفاظت محیط زیست و نهادهای مدنی، سخنان مهمی در حوزه ی محیط زیست و دین بیان کردند، ایشان در خصوص مسائل زیست محیطی به نقش آموزش و پرورش در امر فرهنگسازی و اهمیت جایگاه مردم و تشکلهای مردم نهاد اشاره کردند، اما در حوزه ی دین عملاً نقش دولت را تنها به اندازه ی پشتیبان تنزل دادند و این مسئله در ادامه ی سخنان اخیر ایشان که گفته بودند مردم را نمی توان به زور بهشتی کرد جای تأمل دارد، قبل از ورود به بحث، برخی از جملات جناب روحانی را که عیناً از سایت ایرنابرداشت نموده ام تقدیم می کنم:
- دین را نباید دست دولت دهیم، دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحبنظران، فرهیختگان و دلسوزان است. آنها باید بیایند تبلیغ دین را انجام دهند و دولت هم باید حمایت کند.
- دولت در هیچ یک از مسایل مهم اجتماعی خودش نمی تواند مسایل را حل کند چه اقتصاد، چه محیط زیست و چه دین ِ مردم باشد.
- دولت می تواند تسهیلات لازم را فراهم و حمایت کند؛ کار ، کار مردم است؛ همه اینها کار مردم است.
- دولت دینی، خیلی دولت خوبی است ولی دین دولتی را نمی دانم. باید بحث کنیم.
- دین را نباید به دست دولت بدهیم. دین دست کارشناسان خودشان است. دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحب نظران، فرهیختگان و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت و کمک کند.
- تنها با تصمیم دولت یک فیلم خوب ساخته نمی شود. باید هنرمند به میدان آید و دولت از او حمایت کند؛ پس با جوشش هنر از ذوق هنرمند است که یک فیلم خوب ساخته می شود.
- زمانی که بهداشت آمد مردم فکر می کردند، تشریفات است؛ آن زمان می خواستیم در خزانه ها، دوش آب بیاوریم چه بساطی به پا شده بود؛ عده ای می گفتند نصف دین از بین می رود اگر لوله کشی شود و دوش بیاید.
- دو حادثه در قم دیدیم که خیلی مهم است یکی مربوط به حمام ها بود و یکی وقتی می خواستند ساعت را عوض کنند، ساعت تابستانی و زمستانی.
- اولین قدم برای حل مشکلات محیط زیستی فرهنگ است، باید از دبستان برای فرهنگ سازی جوانانمان کار کنیم.
- آموزش و پرورش در باره فرهنگ سازی وظیفه سنگینی دارد؛ همه باید زندگی با زیست سالم را بیاموزند.
- باید با عمومی کردن مساله محیط زیست توجه و آموزش دادن مردم در این زمینه فرهنگ سازی کرد.
- باید مردم را از نوجوانی و جوانی آموزش دهیم چرا که مشارکت عمومی و حضور مردم در صحنه بسیار مهم است.
- بعضی واقعا بیکارند، کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات هستند. مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست و نه می دانند آخرت چیست اما همیشه غصه می خورند.
در جملات بالا یک تناقض آشکار وجود دارد، ایشان در جایی می گویند: “دولت در هیچ یک از مسایل مهم اجتماعی خودش نمی تواند مسایل را حل کند چه اقتصاد، چه محیط زیست و چه دین ِ مردم” و در جایی دیگر از نقش حیاتی آموزش و پرورش برای حل مشکلات زیست محیطی و فرهنگسازی سخن می گویند و این یعنی شخص رئیس جمهور نیز قبول دارد که دولت در مسائل فرهنگی با بازوانی مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی و وزارت فرهنگ و ارشاد نقش حساس و مهمی ایفا می کند و همانطوری که شخص روحانی نقش پررنگی برای آموزش و پرورش و در واقع دولت در ارتقای سطح فرهنگ مردم در حفظ محیط زیست قائل است، از ایشان و دولت توقع می رود همین حساسیت را در خصوص فرهنگ دینی مردم نیز داشته باشد، از دولت توقع می رود همانطوری که وظیفه شناسانه نسبت به بهشت و جهنم محیط زیست و دنیای مردم حساسیت دارد، نسبت به ایجاد بستری مناسب برای رستگار شدن مردم نیز حساسیت داشته باشد.
حقیر ضمن این که به جایگاه حوزه و روحانیت به عنوان پایگاهی برای نشر و توسعه ی فرهنگ دینی اذعان دارم و بخش زیادی از مشکلات مبتلا به جامعه در این خصوص را محصول این مراکز می دانم، لیکن این مسئله که جناب روحانی، جایگاه دولت را از حفظ دین مردم مبرا می داند را نیز از جهات مختلفی محل اشکال می دانم که مختصراً به آنها می پردازم:
1- مسیر این انقلاب را نمی توان از آرمان هاییش منفک کرد که اگر کسی چنین اقدامی را دنبال کند عملاً در مسیر انحراف و استحاله ی نرم انقلاب گام برداشته است، چرا که به پا داشتن اسلام در تک تک شعارها و وصیت نامه های شهدا و امام شان موج می زند. اصولاً اگر این مردم دردی جز درد دین داشتند چرا باید راه قیام حسینی را زیر پرچم خمینی علیه مستکبران عالم برمی گزیدند و اینگونه با جنگ و شهادت و سختی دست و پنجه نرم می کردند؟! این که دولتی که وارث راه امام و شهداست در به پا داشتن دین در جامعه برای خود مسئولیتی قائل نباشد نمی تواند در ادامه ی تحقق آرمانهای امام، اسلام و انقلاب باشد.
2- نگاهی به کارنامه ی پیامبران و امامان نشان می دهد که ایشان همواره به دنبال فرصتی بودند تا حکومتی را بنا نهند که با آن حکومت دین و دنیای مردم را آباد نمایند. پیامبر اکرم اینقدر برای هدایت و دین مردم غصه می خورد که خداوند او را دعوت به آرامش نمود، حضرت علی علیه السلام با شلاق به میز بازاریان کوفه می نواخت که ایشان را از مبادلات ربوی و غیرشرعی بازدارد، حال سوال جدی این است که با توجه به اظهارات جناب روحانی، آیا حضرت پیامبر صلوات الله و حضر امیرالمومنین علیه السلام از فرطِ بیکاری غصه ی آخرت مردم را می خوردند؟! و آیا مقام معظم رهبری و مراجعی که همگی برای مسائل فرهنگی کشور احساس نگرانی کردند از بیکاری نگرانند؟!
3- آیا بعد از توهین و برچسب زنی به منتقدان سیاست های خارجی دولت، هم اکنون وقت توهین به منتقدان فرهنگی دولت است تا انتقادات و نگرانی ها را از بیکاری معرفی کنیم؟! اصلاً درد آخرت داشتن مردم هیچ، آیا این گونه برخورد کردن با انتقاد و منتقد می تواند حتی همین دنیای مردم را آباد کند؟!
4- آیا جز این است که هر مسئله ای را باید از طریق متخصصان آن حل نمود؟! آیا منظور جناب روحانی از فرهنگسازی توسط آموزش و پرورش این نیست که نظام آموزشی ما از تجارب و تخصص کارشناسان محیط زیست در این خصوص استاده کند؟! خب چرا نگاه دولت در خصوص مسئله ی دین، واگذاری به علما و حوزه هاست؟! چرا استفاده از ظرفیت کارشناسی و تخصصی از حوزه و روحانیت را در دستور کار دولت و بخشهای فرهنگی آن قرار نمی دهد؟!
5- همین چند روز پیش بود که مقام معظم رهبری فرمودند “هرکار فرهنگی مطلوب ما نیست و آن کار فرهنگی مطلوب ماست که اسلامی و انقلابی باشد؟!” آیا این نگاه جناب روحانی در خصوص هنر ارزشی و غیرارزشی و پاپس کشیدن از تبلیغ و فرهنگسازی در حوزه دین می تواند با نظرات رهبری در یک مسیر باشد؟! آیا جناب روحانی احساس نمی کند که به عنوان مجری چشم اندازهای رهبری باید کمی بیشتر به بیانات رهبری گوش کند و بعد صحبت نماید؟!
6- بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر دولت به دین مردم کاری نداشته باشد و تنها به دنبال دنیای مردم حرکت کند چه تفاوتی با دولتهای غیراسلامی خواهد داشت؟! اگر دولتی عملاً دین مردم را از دستور کار خود خارج نماید چگونه می تواند نظام اقتصادی و بانکی سالم، مدارس و دانشگاه های اسلامی، آثار هنری ارزشی و …. را پایه گذاری و اداره نماید؟! دولت باید توجه کند که اساساً نمی توان دین و دنیای مردم را از هم جدا کند و طوری کشور را اداره کند که نوعی سکولاریزم جدید بنا گردد.
7- اگر جناب روحانی و دولت ایشان نسبت به اصلاح برخی مسائل فرهنگی احساس عجز و ناتوانی می کنند، دلیل نمی شود که خودشان را به صورت کامل کنار بکشند و حتی بستری را برای تقویت فرهنگ های ضد دینی بنا بگذارند، از یک سو دولت اصرار دارد به دین مردم کاری نداشته باشد و از سوی دیگر اصرار دارد که مردم را به دامان ماهواره و برخی رسانه های ضد دینی بیندازد و این ها به لحاظ فرهنگی نه تنها به معنی درجا زدن نیست، بلکه یقیناً به معنی انحطاط خواهد بود. دولتی که در حفظ دین مردم هیچ کاری را نمی تواند انجام دهد با چه مجوزی در پی آن است که حضور ماهواره را در خانه ها مشروعیت ببخشد؟! ویا نکند ماهواره قرار است دنیای مردم را آباد کند؟!
8- دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی که متعهد شده است تا اسلام و قوانین اسلامی را در جامعه اجرا نماید، آیا می تواند نسبت به فرهنگسازی در این خصوص بی تفاوت بماند؟! آیا دولت می تواند قوانین اسلامی را در بین مردم اجرا نماید ولی به فرهنگسازی دینی اهمیت ندهد؟! آیا در این صورت حق مردم تضییع نمی شود؟! و آیا اصولاً می توان قوانین دینی و اسلامی را در جامعه اجرا نمود؟!
9- در سخنان بالا جناب روحانی از این که گرفتار دین دولتی بشود نگران است و شاید همین نگرانی است که موجب گردیده تا ایشان ورود دولت را به بحث دین مردم منکر گردد و حال این که همانطوری که ایشان گفتند باید دولت دینی گردد و دولت دینی نمی شود مگر این که خود دولت پایبند به مسائل دینی و مذهبی اعم از شکلی و محتوایی باشد و البته در سیاستگذاری ها از نظر بزرگان دینی و در رأس همه مقام معظم رهبری تبعیت نماید.
برچسب مرتبط: برچسب های مرتبط: حسن روحانی فرهنگ