95/6/24
8:45 ص
سعید مرتضوی به عنوان دادستان اسبق تهران از خانواده های قربانیان واقعه تلخ و بسیار زیان بار کهریزک در سال 88، عذرخواهی کرده است که در نگاه اول امری مثبت است اما عذرخواهی سعید مرتضوی از چند جهت مهم و قابل بررسی به نظر میرسد:
زیانی که در آن شرایط حساس بابت سوءمدیریت ایشان به حیثیت نظام وارد شد و باعث شعله ور شدن آتش فتنه گردید هرگز به این راحتی قابل اغماض نیست و دستگاه قضایی و امنیتی ما برای اموری مانند واقعه کهریزک یا فوت ستار بهشتی و امثال آن، باید به شرایط استانداردی برسد که چنین اشتباهاتی هرگز تکرار نشود.
اگر چه داغ خانواده های مقتولین کهریزک و سایر مصدومان واقعه کهریزک، برای خانواده و دوستانشان داغی سنگین بود، اما آسیب بزرگتر این واقعه که آن را با تمام تلخی به مسئله فرعی بدل کرد، عمق فتنه 88 بود چرا که واقعه کهریزک در آن شرایط، خسارتی چند برابر ایجاد کرد و موجب بی اعتمادی بیشتر معترضانی گردید که تحت تأثیر القائات سران فتنه بودند و هنوز دستشان را نخوانده بودند.
از ابعاد کهریزک این بود که سران و حامیان فتنه که با دروغ بزرگ تقلب گسترده مهندسی شده، خودشان عامل تحریک و تهییج جوانان معترض بودند، آن را بهانه ای برای مظلوم نمایی خود قرار دادند تا به جای این که به عنوان مقصران اصلی فتنه 88، بابت خون هایی که مظلومانه از دوطرف درگیری های خیابانی ریخته شد، بدهکار شوند، طلبکار شوند و مظلوم نمایی کنند.
هرچند 3 کشته کهریزک، توسط کسانی که در این واقعه مقصر بودند، مظلوم واقع شدند، ولی شهید نامیدن ایشان دهن کجی به شهدایی بود که در برابر سیاهی لشگر فتنه ایستادند، سعید مرتضوی حق نداشت به خاطر کسب رضایت از خانواده های قربانیان، جایگاه رفیع شهادت را به حراج بگذارد، او باید به عنوان یکی از مقصران یا قاصران کهریزک از خانواده های قربانیان و مردم ایران و شخص رهبری عذرخواهی میکرد، اما حق نداشت با بکار بردن لفظ شهید به حرکت غلط و غیرقانونی معترضان خیابانی مشروعیت بخشی کند.
نکته آخر این که وقتی ما عذرخواهی سعید مرتضوی را در برابر خسارتی که در کهریزک به خانواده های قربانیان، مردم و نظام وارد شد کوچک می دانیم، آنان که باخت سنگینشان را با ادعای برد با فاصله و تقلب گسترده همراه کردند و موجب کشته شدن افراد زیادی از دوطیف شدند، خسارات سنگینی به کشور تحمیل کردند، کتباً به دشمن گرای تحریم های سخت دادند و وحدت ملی، امنیت ملی و منافع ملی را به چالش کشیدند و این مردم را دشمن شاد کردند، چه حکمی پیدا میکنند؟!
94/11/30
12:6 ص
اخیراً آقای یامین پور مواضعی درباره آقای احمدی نژاد بیان داشته اند که موجب حواشی زیادی در فضای مجازی و رسانه ای کشور گردیده است که در همین خصوص لازم می دانم مواردی را پیرامون این اظهارات بیان نمایم:
درمقدمه اظهارات آقای دکتر یامین پور، وجود دشمنان بزرگ را دلیل مهمی برای تقویت یکدیگر و طرح نکردن اختلافات بیان کرده اند که البته دلیل خوبی برای بیان اظهارات وحدت آفرین است و حتی این که گفتند «احمدی نژاد ذخیره انقلاب و سرباز ولایت است» با کمی اغماض در خصوص تعلل هایی که در برابر دستورات صریح رهبری در خصوص عدم تنش آفرینی و یا برخی از موارد دیگر مثل عزل مشایی و یا عدم قبول استعفای مصلحی و اصلی نکردن قضیه مشایی، قابل پذیرش است، هرچند در خصوص ولایت مداری، حتی کمی عدم تبعیت هم موجب ایجاد اختلاف زاویه های بزرگ می شود و در حقیقت به راحتی قابل اغماض نیستند آنهم اگر قرار باشد دوباره به عنوان مقام ارشد اجرایی و به خصوص به نمایندگی از نیروهای حزب الله در مصدر امر قرار گیرد. البته آقای دکتر یامین پور صراحتاً پذیرفته اید که ایشان خطاهایی هم مرتکب شده اند که یک اظهار نظر منصفانه و حق است به خصوص که اگر قرار باشد بابت آن اشتباهات و برخی از اتهاماتی که به دروغ به ایشان وارد کردند، جنبه های خوب و انقلابی این شخصیت هم خدشه دار شود و یا نادیده انگاشته شود، بالاخره روحیه استکبارستیزی، انقلابی گری، ساده زیستی، تواضع و مردم داری احمدی نژاد مشخصه های خوبی بود که تخریب این مشخصه ها چه به بهانه تخریب احمدی نژاد و چه به بهانه خدشه به روحیه انقلابی گری و تحریف انقلاب نمی تواند قابل پذیرش باشد.
آقای یامین پور گفته اند «هیچ کسی نمی تواند راه بازگشت احمدی نژاد به صحنه خدمت را سد کند» البته این اظهار نظر شما تنها یک استثنا دارد و آن هم شخص احمدی نژاد است، بالاخره احمدی نژاد اگر قرار است آن شخصی باشد که دوباره مورد اعتماد مردم حزب اللهی و انقلابی ایران مانند دکتر یامین پور قرار گیرد باید طبق فرموده رهبری عزیز، کسی باشد که «نقاط قوت خودش را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد» و یا بهتر بگویم نقاط ضعفش را کنار گذاشته باشد، نقاطی مثل اصرار و پافشاری بیش از حد بر برخی مواضع که به مرز لجاجت هم می رسید، مثل تأخیر و تعلل در تبعیت از دستورات ولایت فقیه یا مثل تسلیم شدن بر شخصی مثل مشایی و یا تعریف خط قرمز برای برخی از نزدیکان مانند مشایی، رحیمی ، مرتضوی، جوانفکر، بقایی و … در دوران مسئولیتش، آری احمدی نژاد ذخیره است و کسی هم نمی تواند مانع او برای خدمت شود مگر این که خودش حواسش از خدمت برای مردم و تبعیت از رهبری پرت امثال مشایی و درگیر حواشی با امثال لاریجانی و هاشمی گردد.
البته همانطوری که آقای یامین پور گفتند، هنوز هم احتمالاً شخص احمدی نژاد محبوبیت بالاتری نسبت به خیلی از شخصیت های کشور داشته باشد، و تازه این محبوبیت بسیار بیشتر از این هم بود و دوباره هم قابل ارتقاست البته اگر خودش ریشه های کاهش محبوبیتش را بشناسد و درجهت رفع آنها برآید.
آقای یامین پور فتنه و انحراف را خط قرمز خود دانسته اند ولی گفته اند که با این که نماد انحراف شخص احمدی نژاد است کاملاً مخالف هستند و البته من هم تا حدود زیادی به این مسأله اعتقاد دارم ولی به یقین، کسانی که در کنار آقای احمدی نژاد جایگاه محکمی یافتند و مدام به او می گفتند «پیرامون تو هاله نور است» و یا این که «طرح های تو مستقیماً توسط امام زمان (عج) اداره می شود»، را منحرف می دانم، کسانی که باعث شدند آقای احمدی نژاد در پذیرش حرف دلسوزان احساس بی نیازی کند. و اما در مورد این جمله آقای یامین پور که گفتند «احمدی نژاد هرگاه همگام با شاخص ها قدم بردارد، مالک اشتر است و پرچم در دست اوست،» البته مشخص است که جمله شما مشروط است ولی بازهم به نظرم پرچم دار انقلاب شخص مقام معظم رهبری است و پرچم انقلاب هم گفتمان انقلاب، من با که فردی غیر از رهبری به عنوان محور وحدت قرار گیرد به شدت مخالفم و قبلاً همین حرف را خطاب به کسانی که دکتر جلیلی را «نخ تسبیح انقلابی گری» خوانده بودند بیان کرده بودم، اساساً بزرگ کردن یک شخص به عنوان پرچمدار انقلابی گری نه تنها کل جریان انقلابی گری و گفتمان قدرتمندش را در معرض ضعف قرار می دهد، بلکه خود آن شخص را نیز در معرض لغزش و سقوط بیشتری قرار می دهد.
و در مورد این جمله آقای یامین پور که گفتند «چون اصلاح طلبان که هاشمی را زمانی عالیجناب سرخپوش می خواندند امروز با او بر «باطل خود» ائتلاف کرده اند، پس ما هم باید باهم متحد شویم» ضمن تأکید بر لزوم حفظ وحدت و انسجام، ولی ما باید بر گفتمان قوی خود و محوریت ولایت فقیه وحدت کنیم و گرنه بازهم این امکان وجود دارد که اشتباهات و بداخلاقی های همان شخصی که با استقامت و شجاعت در برابر «باند هاشمی» ایستاده بود و او را به حاشیه رانده بود، دوباره او را به صحنه قدرت بکشاند.
البته توصیه من به احمدی نژاد این است که شجاعانه در صحنه انقلاب و حمایت از ولایت بایستد و اگر قصد بازگشت به صحنه سیاست را دارد، واقعاً نشان دهد که اشتباهات گذشته اش را پذیرفته و از کسانی که او را از مسیر خدمت به خلق و تبعیت از ولایت دور کرده بودند دیگر هیچ تأثیری نمی پذیرد، این چنین او هم می تواند به مانند یکی از سربازان و خادمان و حتی افسران انقلاب، بدون حرکات حاشیه ای و نمایشی، در صحنه انقلاب و گفتمان انقلاب خوش بدرخشد و به حرکت جریان و ارتقای گفتمان کمک کند. و شخصاً تا وقتی که تغییرات مزبور را در وجود احمدی نژادِ عزیز مشاهده نمایم، او را شایسته اطلاق پرچمداری انقلاب اسلامی توسط نیروهای متعهد و ارزشی و انقلابی مانند دکتر یامین پور نمی دانم و هم اکنون بهترین کاری که توسط دکتر یامین پور عزیز و در جهت حفظ وحدت نیروهای انقلاب قابل انجام است، حمایت از نامزدهای انتخاباتی ائتلاف است و نه چنگ زدن به ریسمان احمدی نژاد.
94/11/21
9:37 ع
مدتهاست که شاهدیم بزرگترین حربه، اهرم و ابزاری که اصلاح طلبان برای رقابت و مقابله با اصولگرایان به کار می گیرند، بحث مفاسد اقتصادی است، یعنی تلاش می کنند نشان دهند که جریان اصولگرایی جریانی مفسد است که نباید به ایشان میدان داده شود، البته قابل درک است که جریان اصلاح طلبی و اعتدالیون به دلیل نداشتن کارنامه مناسب و عملکرد قابل دفاع، ناچارند به شیوه تهاجمی، تخریب رقیب را در دستور کار قرار دهند ولی مسلماً این شیوه ها، نمی تواند اخلاقی و شرعی تلقی گردد، در ادامه و در پاسخ به این سیاست بسیاری از اصلاح طلبان، موارد زیر تقدیم می گردد:
94/9/10
1:27 ع
اخیراً آقای صادق زیباکلام برای سردار نقدی نامه ای نوشتند و ضمن زیر سؤال بردن اتهام نفوذ و جاسوسی به متهمانی که در این سالها با این اتهام دستگیر شده اند، صراحتاً این اتهامات را نه به خاطر جاسوسی بلکه بابت انتقادکردن دانسته اند و حال اینکه برخی از این شخصیت ها مانند جیسون رضاییان و یا نزار زاکا اساساً به عنوان منتقد مطرح نبوده اند و سوابق امنیتی و اطلاعاتی در کشورهای معاند و تجارب و مأموریتهای مشخصی در کشورهای دیگر داشته اند و اما به قول خود صادق زیباکلام دلیل اصلی نامه اش بحث نفوذ نبوده است، بلکه انتقاد به سردار نقدی بوده که چرا ایشان اسم متهمان را بدون مخفف کردن آورده است در حالی که اسم بابک زنجانی را حتی باید به صورت “ب ز” بکار برد و این که مگر ایشان از اتهامات خبر دارد که در رسانه آنها را مطرح می کند که این استدلال از چند جهت غلط است، اولاً که به قول سخنگوی قوه قضایی در مصاحبه تاریخ 17 آبان 94، انتشار اسم و اتهام متهمانی مثل بابک زنجانی براساس قانون جدید، در صورت ضرورت و پس از تشخیص دادستان و موافقت ریاست قوه قضاییه، ایراد ندارد، پس بر این اساس لزوماً هرگونه اسم بردن از یک متهم و اتهام وی نقض قانون نیست، چرا که ایشان باید احتمال صدورمجوز در آن خصوص را می دادند، ثانیاً شخص زیباکلام طوری صحبت کرده اند که گویی نام بردن از یک متهم و اتهامش قبلاً توسط هرکسی صورت گرفته باشد عواقب سنگینی بر او مترتب شده است!!! و ثالثاً این که خود زیباکلام در مطلبش که در مورخ 21 خرداد در روزنامه آرمان منتشر شد، صرفاً به خاطر دستگیری حمید بقایی ، هم از ایشان اسم برد و هم با گمانه زنی انواع اتهامات را در خصوص ایشان مطرح نمود و هم بابت آن بازداشت و صرفاً بازداشت، سند مجرم بودن شخص احمدی نژاد را هم امضا نمود و هم از سعید مرتضوی نام برد که در ادامه بخشی از این مقاله ایشان را بازخوانی می کنیم:
«چند روزاست که آقای حمید بقایی یکی از معاونین آقای احمدینژاد بازداشت شده است. اینکه به چه دلایلی ایشان بازداشت شدهاند اعلامنشده است. آیا این بازداشت به علت اقدامات شخصی آقای حمید بقایی بوده یا اینکه به پروندههایی که در مورد دولت قبل مطرح است، مربوط میشود؟ هنوز سرنوشت پروندههایی مانند دانشگاه ایرانیان و سعید مرتضوی یا تخلفات دیگر مشخص نشده است. درعینحال این احتمال هم وجود دارد که بازداشت آقای بقایی به مسائل مالی مربوط نباشد زیرا اگر درخاطرداشته باشیم حدود یک سال پیش یکی از دوستان و همکاران آقای احمدی نژاد برای مدتی بازداشت شد. علت بازداشت او مربوط به مسائلی خاص بود اما این احتمال برای آقای بقایی بعید است. زیرا آقای بقایی فعال مطبوعاتی نبود و میتوان گمانههای دیگر برای بازداشت او مطرح کرد … احمدینژاد بقایی را شخصا وارد عرصه مدیریتی کشور کرده است و به هیچ شکل نمیتواند انتصاب وی را به خود تکذیب کند. علیالظاهر حمید بقایی یعنی احمدی نژاد و احمدینژاد با بقایی است.»