92/10/23
10:53 ع
امروز نامه ی وزارت ارشاد به یکی از افراطی های منتخب مردم افراطی تهران منتشر شد تا با مطالعه دقیق آن نامه تحول عمیقی در من به وجود آید، چرا که اگر چه حقیر به غیر از انتقاد، تقدیرهایی هم از دولت یازدهم داشتم و حتی انتقاداتم نیز به اندازه ی این افراطی (رسایی)، تند نبود و حتی قبلاً توصیه هایی هم به رسانه های حزب اللهی کرده بودم (5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای)، ولی در رعایت شرط ادب و مهمتر از آن شرط عقل، لازم دیدم چند اعتراف و عذرخواهی از درگاه دولت معتدل، عذرپذیر و منتقددوست بنمایم:
حقیر در مطلب "چند تشکر بابت توافق" بابت توافقنامه ژنو از مذاکره کنندگان حاضر و قدیم و خود مردم به خاطر مقاومت جانانه و نرمش قهرمانانه شان تشکر کردم، و حتی به برخی شبهات منتقدان به این توافق در مطلب "در حاشیه شبهات وارده به توافق نامه ژنو " پاسخ گفتم ولی اکنون که بعد از نامه وزارت ارشاد به آقای رسایی خوب فکر می کنم، به نظرم می رسد که بایستی بابت انتقاداتی که به عدم دقت در توافقنامه در یکی نبودن روح و متن توافقنامه داشتم، عذربخواهم و فهمیده ام که اتفاقاً اگر روح و جسم باهم یکی باشند خیلی هم خوب نیست و حتماً حکمتی داشته که خود خداوند روح و جسم را متفاوت خلق کرده است و اتفاقاً بابت این تفاوت در روح و متن توافق تشکر ویژه ای از مذاکره کنندگان عزیز دارم.
اگر چه حقیر در مطلبی با عنوان "ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی" هم به حضور مسئولان در شبکه های مجازی خارجی به گمان ناقص خودم مستدلاً! انتقاد کرده بودم و این کار را نه قانونی و نه به مصلحت دانست بودم، لیکن با توجه به این که گویا یکی از جرائم آقای رسایی چنین انتقادی بوده است، الان که خوب فکر می کنم می بینم اتفاقاً فعالیت مجازی مسئولان دولتی در شبکه های مجازی نه تنها قانونی و عقلی است بلکه حتی می تواند یک واجب شرعی نیز تلقی شود و امیدوارم هر چه سریعتر وزرایی که شبکه های اجتماعی داخلی را انتخاب کرده اند و به اشتباه از ایشان تشکر کرده بودم (از وزیر ارتباطات متشکرم چون...) به اشتباه خود پی برده و به تکلیف خود عمل کنند، و اصلاً چه چیزی بهتر از حضور با وضو و با حضورقلب در فیس بوک و توئیتر؟!
یادم هست که همین اخیراً مطلبی نوشتم با عنوان "تناقضات رفتاری و گفتاری در دولت راستگویان " که به خاطر غلطِ زیادی خودم، برخی رفتارهای صادقانه دولت راستگویان را در اثر کج فهمیم، تناقض دانستم و الان که این نامه ی وزارت مکرمه ارشاد به حق اسلامی روبروی چشمم است، احساس می کنم چه اشتباه بزرگی انجام دادم و با تمام وجود از محضر دولت راستگویان عذر می طلبم و دست و پای تک تک دولتمردان البته فقط مردان را می بوسم.
با توجه به این که نامه ی هیأت محترم نظارت به برخی دیگر از جرائم آقای رسایی اشاره نکرده و در ادامه تنها به استفاده از چند نقطه اکتفا کرده است، حقیر نیز به صورت کلی از سایر اشتباهات احتمالی خود اعلام برائت کرده و از خودم نیز تبرا می جویم، ای کاش این نامه به تمام جرائم آقای رسایی به عنوان مظاهر افراط اشاره می کرد تا امثال من مرتکب اشتباهات مشابه نشوند و بتوانند فرق انتقاد سازنده را با سیاه نمایی و توهین به مقامات و نشر اکاذیب را تشخیص دهند، مطمئناً تنبیه افراطی ها چیزی از بزرگواری وزارت ارشاد کم نمی کند چرا که این وزارت خانه اثبات کرده است که می توان به مقدسات و احکام الهی و مسئولان سابق کشور توهین کرد و مجرم نیز شناخته نشد، در ادامه از دولت انتقاد پذیر و عیب پوش و اعتدال گرا و راستگو این انتظار را دارم که پوزش طلبی این رعیتِ کهنه افراطی را بپذیرد و مرا به قوه ی جدیه ی محترمه ی قضاییه معرفی نکند تا به شلاق و پیاز و پول و فیلتر و دوری از فضل خدا محروم نشوم.
برچسب های مرتبط: انتقاد انتقاد پذیری اعتدال حسن روحانی رسایی دولت طنز
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
91/9/28
8:15 ع
آقای رسایی، نماینده محترم مجلس شورای اسلامی، ضمن انتقاد از قوه قضاییه، جرم اصلی آقای مهدی هاشمی را اقتصادی اعلام نموده و خیلی هم مؤدبانه به قوه قضاییه به خاطر آزادی به قید وثیقه ایشان به خصوص قبل از تکمیل پرونده انتقاد کرده اند. اما من ایرادی به آقای رسایی دارم، شاید منظور آقای رسایی از این که جرم اصلی آقای مهدی هاشمی اقتصادیست، این باشد که جرم مهدی هاشمی را سیاسی تلقی نکنند، چرا که برخی جرم سیاسی را اصلاً جرم نمی دانند و اصولاً ادعا می کنند، چیزی به اسم زندانی سیاسی هم نداریم، اما من در بند این اصطلاحات نیستم و نظرم را محدود به اقتصادی بودن یا سیاسی بودن جرائم ایشان نمی کنم چرا که مهدی هاشمی اگر چه کلی پرونده در تخلفات سنگین اقتصادی دارد اما این تمام ماجرا نیست، جرایم و تبعات جرایم آقای مهدی هاشمی محدود به جرائم سیاسی و اقتصادی نیست، من با مجموعه ای از سؤالات ساده شما را به درک نظرم دعوت می کنم :
آیا مهدی هاشمی برای این حجم و تعدد تخلفات اقتصادی موجب بهم زدن سلامت اداری و منکوب کردن مسئولان و کارمندان سالم نگردیده است؟! آیا می توان پذیرفت که ایشان برای انجام راحت تخلفات خویش افراد سست عنصر را در سازمان ها و ادارات و حتی وزارت خانه های مختلف وارد ننموده باشد؟! آیا می توان پذیرفت که ایشان برای انجام تخلفاتشان از روش های تطمیع و تهدید استفاده نکرده باشد؟! آیا رانت ها و امتیازات ویژه ی مهدی هاشمی موجب نشد که صنعت، تولید، بخش خصوصی، اشتغال و امنیت اجتماعی تضعیف شود؟! آیا مهدی هاشمی به عنوان فرزند استوانه های!!! نظام، کم موجب سرخوردگی و توهین به انقلاب و مسئولان صدیق کشور گردیده است؟! آیا دیدن امثال مهدی هاشمی با این حجم انبوه تخلفات اقتصادی، اجتماع را به آزمودن راه های سالم در پیشبرد امور هدایت می کرده است؟! آیا کسی مثل مهدی هاشمی موجب می شد تا مردم به نهادهای نظارتی و قضایی کشور اعتماد داشته باشند؟! آیا عدم اعتماد به نهادهای نظارتی می تواند ضامن سلامت جامعه باشد؟! آیا همین درآمدهای نامشروع و مکتسبه از تخلفات سنگین اقتصادی که با دخل و تصرف های رذیلانه همیشه لاپوشانی می شده اند، در فتنه 88 نقش نداشت؟! آیا فتنه 88 هزینه های اجتماعی کمی داشت؟! کم موجب اختلاف و ناامنی و تشنجات اجتماعی گردید؟! آیا نقش مهدی هاشمی در فتنه 88 برای هیچ کودکی پنهان و غیرقابل درک است؟! آیا تردیدی در نوشته ها، فایلهای صوتی و شواهد فتنه انگیزی ایشان وجود دارد؟! آیا ایشان متوسل به دروغ های متعدد، مستندات جعلی، نظرسنجی های ساختگی و تحریک برخی دیگر نشد تا بحث تقلب و تشنج در کشور گرُ بگیرد؟! آیا مهدی هاشمی وقتی که به لندن گریخت، آرام و بیکار نشست؟! آیا تمام تلاش خود را در روشن نگه داشتن فتنه با همکاری استعمار پیر و اپوزیسیون لندن نشین انجام نداد؟! آیا وطن فروشی فقط یک جرم سیاسی است؟! آیا گرا دادن به دشمنان در مورد نقاط ضعف کشور و تشدید تحریم ها و فشارها، خیانت به کشور و مردم تلقی نمی شود؟! آیا نقش مهدی هاشمی در تشدید فشارهای خارجی (که در مکالمات تلفنی لو رفته اش هم بیان می شود و البته به قول خودش خیلی از موارد هم بیان نشده است)، کم بود؟! آیا این تحریم ها موجب تشدید مشکلات اقتصادی و اجتماعی خانواده ها به خصوص طبقات مستضعف نگردیده است؟! آیا همین امتیازاتی که به مهدی هاشمی داده شده و می شود، یک ننگی در پرونده قوه قضاییه و عدالت خواهی حکومت به شمار نمی رود؟! آیا قیمت گذاری روی جرائم چنین مجرمی اصولاً میسر است؟! آیا مهدی هاشمی کمر به تغییر نظام و ضربه به ولایت فقیه نبسته بود؟! آیا موفقیت مهدی هاشمی و سران فتنه در اهداف شومشان به معنی تضییع خون شهدا و زحمات مردم و امام نمی شد؟! آیا می توان برای جرمی که غیر قابل قیمت گذاری است وثیقه تعریف کرد؟!
حرف ما این است که کسی با این جرائم، نباید با سند خانه پدرش آزاد شود، تخلفات اقتصادی یا سیاسی کجا و خیانت به کشور و مردم و خون شهدا کجا؟!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.